| تعداد نشریات | 61 |
| تعداد شمارهها | 2,224 |
| تعداد مقالات | 18,148 |
| تعداد مشاهده مقاله | 55,931,174 |
| تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 29,008,480 |
رویکردی نوین بر ارجاع کیفری در پرتو اصل وصف گذاری منصفانه | ||
| فصلنامه پژوهش حقوق کیفری | ||
| مقاله 10، دوره 7، شماره 27، تیر 1398، صفحه 255-285 اصل مقاله (3.03 M) | ||
| نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
| شناسه دیجیتال (DOI): 10.22054/jclr.2018.28685.1585 | ||
| نویسندگان | ||
| حسین میرمحمد صادقی1؛ زینب لکی* 2 | ||
| 1استاد دانشگاه شهید بهشتی | ||
| 2دانشجوی دکتری حقوق کیفری و جرم شناسی دانشگاه شهید بهشتی تهران | ||
| چکیده | ||
| با تصویب قانون در رابطه با جرایم جدید، رفتارهای بیشتری وارد حوزه مسئولیت کیفری میگردد. در برخی اشکال جرم انگاری و کیفرگذاری ، از گذر کاربست اقسام و گونه های مختلف تکنیک ارجاع کیفری در باب شناسایی بزه، تعیین کیفر و همچنین برگزیدن وصف و عنوان کیفری، شهروندان و کنشگران نظام قضایی به متون کیفری یا غیرکیفری متعدد ارجاع داده میشوند. آگاهی بخشی به افراد در خصوص نحوه رفتار و همزیستی مسالمت آمیز اجتماعی، یکی از اهداف قانون گذاری است که این هدف در پرتو به کارگیری ارجاع کیفری بدون رعایت قواعد، اصول و بایسته های تقنین، تضعیف خواهد گردید. اصل وصف گذاری منصفانه یکی از اصول بنیادین مداخله کیفری است که همواره در تعیین عنوان و وصف کیفری باید در فرآیند تقنین مورد توجه مقام قانونگذاری قرار گیرد تا ازین گذر کارکردهای وصف مجرمانه محقق و پیام سیاست گذاران جنایی به نحوی متناسب و واقع بینانه به مخاطبین منتقل گردد. در پژوهش حاضر، ضمن بررسی گستره مفهومی ارجاع کیفری به عنوان یکی از شیوه های پرکاربرد در فرآیند تقنین، این تکنیک در پرتو اصل وصف گذاری منصفانه مورد ارزیابی و تحلیل قرار میگیرد. | ||
| کلیدواژهها | ||
| ارجاع کیفری؛ کیفرگذاری؛ وصف گذاری منصفانه | ||
| اصل مقاله | ||
|
پژوهش حقوق کیفری، سال هفتم، شماره بیستوهفتم، تابستان 1398، ص 285 - 255 رویکردی نوین بر ارجاع کیفری در پرتو اصل وصفگذاری منصفانه حسین میرمحمد صادقی*زینب لکی** (تاریخ دریافت: 23/10/96 تاریخ پذیرش: 17/8/97) چکیده با تصویب قانون در رابطه با جرایم جدید، رفتارهای بیشتری وارد حوزة مسئولیّت کیفری میشوند. در برخی اشکال جرمانگاری و کیفرگذاری، از گذر کاربست اقسام و گونههای مختلف تکنیک ارجاع کیفری در باب شناسایی جرم، تعیین کیفر و همچنین برگزیدن وصف و عنوان کیفری، شهروندان و کنشگران نظام قضایی به متون کیفری یا غیرکیفری متعدّد ارجاع داده میشوند. آگاهیبخشی به افراد در خصوص نحوة رفتار و همزیستی مسالمتآمیز اجتماعی یکی از اهداف قانونگذاری است؛ این هدف در پرتو بهکارگیری ارجاع کیفری بدون رعایت قواعد، اصول و بایستههای قانونگذاری تضعیف خواهد شد. در پژوهش حاضر، به دنبال پاسخ به این پرسش هستیم که قانونگذار در وصفگذاری جرایم به طور کلّی و وصفگذاری از گذر ارجاع کیفری به طور خاص، تابع چه اصل یا اصولی است؟ اصل وصفگذاری منصفانه یکی از اصول بنیادین مداخلة کیفری است که همواره در تعیین عنوان و وصف کیفری باید در فرایند قانونگذاری مورد توجّه باشد تا کارکردهای وصف مجرمانه محقّق شوند و پیام سیاستگذاران جنایی به نحوی متناسب و واقعبینانه به مخاطبین منتقل شود. بر این اساس، وصف کیفری منصفانه وصفی است که با بهکارگیری اسامی ساده و آگاهیبخش، حاوی اطّلاعاتی باشد که ماهیّت اساسی خلاف را منتقل کند و امکان بازنمایی غلط و سوء برداشت را به حداقل برساند. بدینسان، ضمن بررسی گسترة مفهومی ارجاع کیفری به عنوان یکی از شیوههای پرکاربرد در فرایند هنجارگذاری جنایی، این تکنیک در پرتو اصل وصفگذاری منصفانه به شیوة توصیفی-تحلیلی ارزیابی میشود. واژگان کلیدی: ارجاع کیفری، کیفرگذاری، هنجارگذاری جنایی، وصفگذاری منصفانه.
مقدّمه از دیرباز حکومتها در راستای پاسخ به برخی از رفتارهای بشر از ابزار کیفری بهره میگیرند. با گذر زمان، هرگونه مداخلة کیفری در قالب مجموعهای از اصول و قواعد به نظم کشیده شده است و بهکارگیری حقوق کیفری در دایرة ضرورت محدود شده است. بدین ترتیب، سیاستگذاران جنایی جهت پاسخ کیفری به عمل ارتکابی و کیفرگذاری، مکلّف به پیروی از یکسری اصول راهبردی هستند که معیارهای بهکارگیری ابزار جنایی را مطرح میکنند. یکی از مهمترین اصول حاکم بر هنجارگذاری جنایی اصل وصفگذاری منصفانه است که دارای دو وجه تقنینی و قضایی است. در وجه نخست این موضوع از نظرگاه اصول و مبانی جرمانگاری تحلیل میشود و از این منظر باید میان سرزنشپذیر بودن رفتار و عنوان مجرمانهای که قانونگذار برای آن رفتار اتّخاذ کرده است ارتباط واقعبینانهای حاکم باشد و تناسب میان عنوان و قبح اجتماعی رفتار برقرار باشد. در وجه دوّم که ناظر به مرحلة دادرسی و اهمیّت توجّه به آن توسّط نهادهای رسیدگی و تعقیب امر کیفری است، از منظر اصول دادرسی و ضرورت منصفانه بودن عنوان اتّهامی و محکومیّت مرتکب دارای اهمیّت است. از آنجایی که اصل بر آزادی و اباحه است، هرگونه دخالت و ورود در حوزة حقوق و آزادیهای شهروندان مستلزم رعایت مجموعهای از محدودیّتها و اصول حاکم بر مداخله است. در این میان، دخالت کیفری و بهکارگیری ابزار مجازات، به عنوان شدیدترین مداخلة دولتها در حقوق و آزادی فردی، وصفگذاری عادلانه و منصفانه را ضروری میسازد. با این حال، چرایی وجود اصل وصفگذاری منصفانه و ضرورت رعایت این اصل کمتر مورد توجّه اندیشمندان حقوق کیفری قرار گرفته است و غالب نویسندگان با تحلیل و بررسی موضوع ایجاد جرم و ضرورت مجازات، صرفاً چرایی جرمانگاری رفتارها را بررسی میکنند، امّا به بحث عنوانگذاری جرایم و تحلیل این اصل مهم به عنوان یکی از قواعد و اصول دخالت کیفری دولتها نمیپردازند. در همین رابطه، امروزه در باب وصفگذاری جرایم، شاهد بهکارگیری عناوین جرایم کلاسیک برای جرایم جدید هستیم؛ بر این اساس، قانونگذاران کیفری به جای عنوانسازی جدید و مطابقت آن با عناصر تشکیلدهندة جرم، از عناوین کمکی و از پیش تعیینشده برای نامگذاری و توصیف رفتار جرمانگاریشده استفاده میکنند که اصطلاحاً به این اقدام «ارجاع کیفری» گفته میشود. مطابق این شیوه از قانونگذاری، با تعیین عناوین قدیمی، جرم جدید از نظر وصف، کیفر و حتّی آثار حقوقی دیگر به عناوین کلاسیک ارجاع داده میشود. این در حالی است که هر عنوان مجرمانه اطّلاعاتی را در خصوص عنصر مادی و روانی جرم، انگیزة مرتکب، قبح اجتماعی و میزان سرزنشپذیری رفتار و غیره به مخاطبین منتقل میکند و بهکارگیری ارجاع باید با توجّه به تمامی قواعد حاکم بر دخالت کیفری و کارکردهای عنوان مجرمانه صورت پذیرد. ارجاع کیفری در حقوق ایران در باب وصفگذاری به دو شیوه انجام میشود. در شیوة نخست، قانونگذار ضمن بیان عناصر تشکیلدهندة جرم، مقرّر میدارد که این رفتار به عنوان مثال «کلاهبرداری محسوب شده» و یا مرتکب «کلاهبردار است» و بدین ترتیب عنوان و ضمانت اجرای کیفری به جرم «کلاهبرداری» ارجاع داده میشود. در روش دوّم، پس از تعیین ارکان تشکیلدهندة جرم، قانونگذار از اصطلاح «در حکم» استفاده میکند و رفتار جدید را در حکم یک رفتار مجرمانة از پیش تعیینشده قلمداد میکند. نگارنده در پژوهش حاضر به دنبال آسیبشناسی نظام قانونگذاری و پاسخ به این پرسش است که قانونگذار در وصفگذاری جرایم به طور کلّی و وصفگذاری از گذر ارجاع کیفری به طور خاص، تابع چه اصل یا اصولی است؟ در همین ابتدا باید گفت که هدف ما پرداختن به این مسئله نیست که آیا نوع خاصّی از رفتار باید مجرمانه شناخته شود یا خیر. ما بحث را با این فرض شروع میکنیم که زیرمجموعۀ خاصّی از رفتار وجود دارد که باید مجرمانه تلقّی شود. همچنین، این سؤال را نیز مطرح میکنیم که چنین رفتاری بر اساس چه ضوابطی باید مشخّص، دستهبندی و وصفگذاری شود و به طور مشخّص ضرورت رعایت اصل وصفگذاری منصفانه در ارجاع کیفری چیست؟ ابتدا با تبیین مفهوم ارجاعکیفری، گونههای آن شناسایی میشوند. در این میان، ارجاع کیفری وصفگذارانه بیش از سایر گونهها تحلیل و ارزیابی خواهد شد. سپس، به بررسی مسائل نامگذاری و طبقهبندی جرایم و اصول حاکم بر آن میپردازیم. از این رو، در ابتدا مفهوم و گونههای ارجاع کیفری و سپس ارجاع کیفری وصفگذارانه از منظر اصل وصفگذاری کیفری منصفانه بررسی خواهند شد.
* استاد حقوق جزا و جرمشناسی دانشگاه بهشتی، تهران، ایران. ** دانشجوی دکتری حقوق جزا و جرمشناسی دانشگاه بهشتی، تهران، ایران (نویسنده مسئول): lakizeynab@gmail.com [1]. Jean Pradel. [2]. Pénalité par référence. [3]. مطابق مادة 973 قانون مدنی که مقرّر میدارد: «اگر قانون خارجهای که باید مطابق مادة 7 جلد اوّل این قانون یا بر طبق مواد فوق رعایت گردد به قانون دیگری احاله داده باشد محکمه مکلّف به رعایت این احاله نیست مگر آنکه احاله به قانون ایران شده باشد»، احاله در صورت وجود عاملی خارجی در یک دعوا، سازوکاری قانونی جهت تعیین قانون حاکم بر مسئله است. [4]. در هریک از تقسیمبندیهای سهگانة ارجاعات، در کنار عناصر جرم، کیفر نیز ممکن است ارجاع داده شود، امّا ملاک تقسیمبندی عنصری است که غالب است و ابتدائاً به ذهن متبادر میشود. [5]. Legal fiction. [6]. بهکارگیری واژة در حکم در راستای تکنیک ارجاع کیفری، برای اوّلین بار به مادة ۲۹ قانون مطبوعات مصوّب ۱۸ بهمن 1286 برمیگردد: «(...) و تشویق و تحریک اهل نظام به نافرمانی و انقیاد احکام نظامی در حکم مادة ۲۷ است». در مادة ۲۷ مقرّر میدارد: «حریص و تهیج به سرقت و قتل و نهب و غارت یا تضعیف قدرت مملکتی در خارجه اعم از اینکه مؤثّر شود یا نشود، یک سال الی پنج سال حبس خواهد داشت». [7]. جرم قتل مطابق قانون مجازات عمومی به سه دستة قتل عمد، قتل در حکم عمد و قتل غیرعمد تقسیم شده بود؛ این تقسیمبندی در قانون 1370 دچار تغییرات بسیاری شد و تقسیمبندی جرم قتل به انواع قتل عمد، قتل در حکم شبه عمد، قتل شبه عمد و خطای محض مطرح شد. این در حالی است که شقوق (ب) و (پ) از مادة 290 قانون مجازات اسلامی 1392 از منظر اصل وصفگذاری منصفانه دارای ایراد هستند. [8]. اصل برچسبزنی واقعبینانه برچسبزنی عادلانه یا منصفانه نیز خوانده میشود. [9]. برچسبزنی در جرمشناسی و جامعهشناسی کیفری ناظر به دو مرحلة مختلف از فرآیند پاسخ به پدیدة مجرمانه است. برچسبزنی در علم جرمشناسی و به طور خاص در جامعهشناسی جنایی یکی از نظریّههای علّتشناسی بزهکاری است. نظریّة برچسبزنی بر این باور است که وقتی یک فرد از سوی دیگران در قالب خاصّی توصیف میشود، در نتیجة فشار اجتماعی به تغییر ادراک از خویش و رفتار خود دست خواهد زد تا با این توصیف هماهنگ شود. تکرار جرم بر این مبنا، نه بر اساس فردیّت شخص، بلکه با فرآیند برچسبزنی تبیین میشود. در واقع، یک برچسب غلط به سادگی میتواند برای آنان که آمادة پذیرش آن هستند به واقعیّت تبدیل شود (فرانک پی و ماری لین دی،1393: 198). بدینسان، برچسبزنی در این دیدگاه به مرحلة پس از وقوع جرم و عملکرد نهادهای عدالت کیفری برمیگردد. در حالی که برچسبزنی کیفری یا وصفگذاری منصفانه باید در مرحلة قانونگذاری جنایی مورد توجّه قانونگذاران باشد؛ نخستین مرحلة توجّه به وصفگذاری کیفری فرآیند هنجارگذاری کیفری است. بنابراین، در جامعهشناسی جنایی، این موضوع که چه عنوانی بر فرد الصاق شود و لزوم منصفانه بودن آن مدّنظر نیست، بلکه اساساً صرف برچسب مجرمانه زدن بر افراد به ویژه نوجوانان به عنوان علّت پایداری در عرصة بزهکاری و تکرار جرم مطرح میشود. [10]. Moral culpability. [11]. Wrongdoing. [12]. Representative Labelling. [13]. Face value. [14]. Justice for Women. [15]. Partial Defences. [16]. Criminal Law Revision Committee. [17]. Criminal Law Revision Committee, Twelfth Report: Penalty for Murder (Cmnd 5184, 1973) para 6. [18]. همچنین، مادة 91 قانون مجازات اسلامی مصوّب 1392 مقرّر میکند: «در جرایم موجب حد یا قصاص هرگاه افراد بالغ کمتر از 18 سال، ماهیّت جرم انجامشده و یا حرمت آن را درک نکنند و یا در رشد و کمال عقل آنان شبهه وجود داشته باشد، حسب مورد با توجّه به سنّ آنها به مجازاتهای پیشبینیشده در این فصل محکوم میشوند». در این گونه موارد تکلیف جرایم ذاتاً تعزیری که با کاربست ارجاع حکمی و غیرحکمی متّصف به عنوان حدّی شدهاند چیست؟ | ||
| مراجع | ||
|
- آقایی جنتمکان، حسین. (1391). «جرمانگاری استفادة غیرمجاز از عناوین علمی؛ گامی مهم امّا دیرهنگام». دوفصلنامه دانش و پژوهش حقوقی، دوره اوّل، شماره اوّل. - بشیریّه، تهمورث. (1389). «حواله کیفری؛ بررسی کیفر جرم موضوع مادة 516 قانون مجازات اسلامی». مجله آموزههای حقوقی، شماره 16. - جعفریتبار، حسن. (1395). دیو در شیشه، فلسفه رویه قضایی. چاپ اوّل، نشر حق گذاران. - حقشناس، علیمحمد، سامعی، حسن، انتخابی، نرگس. (1389). فرهنگ معاصر هزاره. چاپ شانزدهم، انتشارات فرهنگ معاصر. - دهخدا، علیاکبر. (1377). لغتنامه دهخدا. چاپ دوّم، انتشارات دانشگاه تهران. - دلشاد معارف، ابراهیم. (1388). «ماهیّت و اثر فرض حقوقی». مطالعات حقوق خصوصی، سال 39، شماره 4. - سلطانی بیگدلی، رضا. (1390). تبیین مبانی جرایم در حکم محاربه، پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه شیراز. - علیمیرزایی، اقبال. (1393). «ارجاع قانون به قانونی دیگر و دشواریهای ناشی از آن». فصلنامه دیدگاههای حقوق قضایی، شماره 65. - فرانک پی، ویلیامز. ماری لین دی، مک شین. (1393). نظریّههای جرمشناسی. ترجمة حمیدرضا ملک محمدی، چاپ پنجم، انتشارات میزان. - فلاحی، احمد.(1393). اصل ضرورت در جرمانگاری. چاپ اوّل، نشر دادگستر. - مارتی، میری دلماس. (1393). نظامهای بزرگ سیاست جنایی. ترجمة علیحسین نجفی ابرندآبادی، چاپ دوّم، انتشارات میزان. - نجفی ابرندآبادی، علیحسین. (2-1391). جزوه جامعهشناسی کیفری، دوره دکتری حقوق کیفری و جرمشناسی، دانشگاه تهران (پردیس قم). - ............................................ (۸۵-۱۳۸۴). جزوه درآمدی بر جرمشناسی بزهکاری اقتصادی و حقوق کیفری اقتصادی، در مباحث علوم جنایی. مقطع کارشناسی ارشد، دانشگاه امام صادق. - ............................................ (1386). جزوه جرمشناسی، دوره دکتری، دانشگاه تهران (پردیس قم). - هوساک، داگلاس. (1390). جرمانگاری افراطی، ترجمة محمدتقی نوری، چاپ اوّل، انتشارات مجد. - Ashworth, Andrew. (1981). ‘The Elasticity of Mens Rea’ in C. F. H. Tapper, Crime, Proof and Punishment: Essays in Memory of Sir Rupert Cross, London, Butterworth. - ………………….... (2006). Principles of Criminal Law. Oxford University Press, 5th ed. - ………………….... (2002). “Robbery Re-assessed”, Criminal Law Review 851. - Fuller, Lon L. (1969). The Morality of Law, Yale University Press. - Hornby, Albert Sidney. (2004). oxford English Dictionary, Oxford University Press, - Quick, Oliver and Wells, Celia. (2006). “Getting tough with defences”, Criminal Law Review 514. - Simester, Andrew and Sullivan Gordon Russell. (2007). Criminal Law: Theory and Doctrine ,Oxford: Hart, 3rd ed. - Williams, Glanville. (1983). “Convictions and Fair Labelling”, Cambridge Law Journal .Volume 42. - Pradel, jean. (2012). Droit pénal Général. 19 édition revue et augmentée. | ||
|
آمار تعداد مشاهده مقاله: 4,859 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,560 |
||