| تعداد نشریات | 61 |
| تعداد شمارهها | 2,226 |
| تعداد مقالات | 18,190 |
| تعداد مشاهده مقاله | 55,989,255 |
| تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 29,031,032 |
کلیشههای جنسیتی موثر بر وقوع تجاوز جنسی در مولفه های فرهنگ ایرانی | ||
| فصلنامه پژوهش حقوق کیفری | ||
| مقاله 6، دوره 9، شماره 32، مهر 1399، صفحه 151-177 اصل مقاله (610.01 K) | ||
| نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
| شناسه دیجیتال (DOI): 10.22054/jclr.2020.45292.1982 | ||
| نویسندگان | ||
| رویا زراعت پیشه* 1؛ عیاس شیری2؛ علی حسین نجفی ابرند آبادی3؛ فیروز محمودی جانکی4 | ||
| 1دانشجوی دکتری حقوق کیفری و جرم شناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران جنوب، تهران، ایران | ||
| 2استادیار حقوق جزا و جرمشناسی، دانشکده حقوق، دانشگاه تهران، تهران، ایران | ||
| 3استاد حقوق جزا و جرمشناسی، دانشکده حقوق، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران | ||
| 4دانشیار حقوق جزا و جرمشناسی، دانشکده حقوق، دانشگاه تهران، تهران، ایران | ||
| چکیده | ||
| جنسیت معرف ویژگیهایی است که در فرآیند جامعهپذیری زنان و مردان به آنها نسبت داده میشود و برخلاف «جنس» منشایی زیستشناختی نداشته و جامعهی بشری آن را برمیسازد و به افراد تحمیل میکند. نقشهای جنسیتی زنان در طول تاریخ دستخوش تحولات قابل توجهی بوده است و برآیند این تحولات در جوامع سنتی، تثبیت جایگاه زنان به عنوان موجوداتی فرودست میباشد. زنان به عنوان جنس دوم آماج کلیشههایی قرار گرفتهاند که بدون شناختی صحیح، به آنها نسبت داده شده و جایگاه آنان را پیوسته تضعیف نموده است. این کلیشهها در مؤلفههای فرهنگی جوامع مردسالار جا خوش نمودهاند و زنان را به عنوان جنس ضعیف به تصویر میکشند. واضح است که این تلقی فرهنگی از زنان با خشونت علیه آنان مرتبط است و کلیشهها را به سمت و سوی تعرض به زنان و به ویژه تجاوز جنسی هدایت میکند. کلیشههای تجاوز جنسی، پیامهایی اجتماعی هستند که زنان را به انجام نقشهای جنسیتی از پیش تعیین شده در مورد رفتارهای جنسی رهنمون و موجب شکلگیری فرهنگ تجاوز جنسی میشود. حذف این کلیشه هااز مولفه های فرهنگی هر جامعه ، میتواند به پاکسازی جوامع از فرهنگ تجاوز جنسی بانجامد. | ||
| کلیدواژهها | ||
| تجاوز جنسی؛ فرهنگ تجاوز جنسی؛ کلیشههای فرهنگی؛ خشونت؛ جنسیتزدگی | ||
| اصل مقاله | ||
|
پژوهش حقوق کیفری، دوره نهم، شماره سیودوم، پاییز 1399، ص 177 - 151 نوع مقاله: مقاله پژوهشی کلیشههای جنسیتی مؤثر بر وقوع تجاوز جنسی در مؤلفههای فرهنگ ایرانی رویازراعتپیشه* عباس شیری ورنامخواستی**علیحسیننجفیابرندآبادی*** فیروزمحمودیجانکی**** (تاریخ دریافت: 13/6/98 تاریخ پذیرش: 1/10/98( چکیده جنسیت معرف ویژگیهایی است که در فرآیند جامعهپذیری زنان و مردان به آنها نسبت داده میشود و برخلاف «جنس»، منشایی زیستشناختی ندارد و جامعهی بشری آن را برمیسازد و به افراد تحمیل میکند. نقشهای جنسیتی زنان در طول تاریخ دستخوش تحولات قابل توجهی بوده است. برآیند این تحولات در جوامع سنتی، تثبیت جایگاه زنان به عنوان موجوداتی فرودست است. زنان، به عنوان جنس دوم آماج کلیشههایی قرار گرفتهاند که بدون شناختی صحیح، به آنها نسبت داده شده و جایگاه آنان را پیوسته تضعیف نموده است. این کلیشهها در مؤلفههای فرهنگی جوامع مردسالار جا خوش نمودهاند و زنان را به عنوان جنس ضعیف به تصویر میکشند. واضح است که این تلقی فرهنگی از زنان با خشونت علیه آنان مرتبط است و کلیشهها را به سمت و سوی تعرض به زنان، به ویژه تعرض جنسی، هدایت میکند. کلیشههای تجاوز جنسی، پیامهایی اجتماعی هستند که زنان را به انجام نقشهای جنسیتی از پیش تعیین شده در مورد رفتارهای جنسی رهنمون و موجب شکلگیری فرهنگ تجاوز جنسی میشود. حذف این کلیشهها از مولفههای فرهنگی هر جامعه، میتواند به پاکسازی جوامع از فرهنگ تجاوز جنسی بیانجامد. این مقاله ضمن بیان کلیاتی پیرامون مفاهیم جنسیت و کلیشه های تجاوز جنسی، به تشریح فرهنگ تجاوز جنسی، تحت تاثیر این دو مفهوم میپردازد و در ادامه، طی سه بند به واکاوی کلیشههای تقویت کننده تجاوز جنسی در مولفههای فرهنگی جامعه ایران مبادرت دارد. واژگان کلیدی: تجاوز جنسی، فرهنگ تجاوز جنسی، کلیشههای فرهنگی، خشونت، جنسیت. مقدمه تجاوز جنسی یا برقراری رابطهی جنسی با یک فرد بر خلاف میل او، یکی از بحرانهای رو به گسترش جهان امروز است و این روند رو به رشد موجب آن شده است که نیمی از جمعیت جهان به طور بالقوه خود را در معرض خطر تجاوز جنسی بیابند. مفهوم تجاوز جنسی، مفهومی سیال است و از فرهنگی به فرهنگ دیگر، بسته به نگرش هر جامعه نسبت به زنان متفاوت است. تعریف کهن تجاوز جنسی یا رابطه جنسی به عنف، که معادل لاتین آن واژهی «raper» به معنای دزدی است، تجاوز را به نوعی دستبرد مالی تلقی مینمایند که در آن تجاوز جنسی، نه به عنوان تعرض به یک زن، بلکه دستبرد به مایملک اشخاصی مانند همسر و پدر به شمار میآید که از لحاظ اقتصادی او را تأمین مینموده است. چنین تعبیری از زنان، موجب کاهش ارزش وجودی زن به عنوان یک انسان بود و در نتیجه به افزایش خشونت علیه آنان میانجامید. از همین روی، اندیشمندان در طی ادوار مختلف به مطالعهی این نوع از خشونت علیه زنان پرداختهاند و به تدریج با به رسمیت شناختن حق زن بر بدن خویش، به توسعهی مفهوم سنتی تجاوز جنسی پرداخته اند. در تعاریف امروزی، تجاوز جنسی رفتار جنسی همراه با سلطه و اعمال قدرت بر فرد است، که رضایت شخص قربانی را مخدوش نموده و تنها گاهی با خشونت فیزیکی همراه میشود؛ طبق این تعریف، تجاوز جنسی، رفتاری جنسی در خدمت نیازهای غیر جنسی است، که مردان جهت تثبیت موقعیت خود در جوامع مردسالار به آن نیازمند هستند و از خود بروز میدهند؛ در جوامع سنتی، فرهنگ، کلیه سطوح زندگی فردی و اجتماعی را با فرودستی زنان آمیخته نموده و با ظهور کلیشههای فرهنگی، به بروز رفتارهای سرسختانهی مردان بر زنان کمک میکند. سوزان فیسک[1]، روانشناس اجتماعی معتقد است: قدرتمندان جامعه برای اشخاص فرودست کلیشهسازی میکنند. این کلیشهها به مردم میگویند چگونه هستند و حتی چگونه باید باشند؛ برای مثال زنان باید خوش مشرب، و مردان، فعال و پرخاشگر باشند(هاید،۱۳۷۷:۷۷-۷۸). کلیشه های جنسیتی بر این مبنا کلیه عرصههای اجتماعی روابط زن و مرد را در بر میگیرد و بدان معنا میبخشد و از این رو از کوچکترین واحد اجتماعی یعنی خانواده تا بزرگترین سازمانهای اجتماعی، همگی تحت تأثیر الگوهای مستقر در فرهنگ هر جامعه هستند، هویت فردی و اجتماعی، تقسیم کار، قدرت و رفتارهای جنسی همگی تحت تاثیر جنسیت قرار گرفته و معنای خاصی مییابند و به جانب خاصی هدایت میشوند.(Goffman,1997:201) مری دیلی[2] جنسیتی را که دستپرورده مردسالاری است به چالش میکشد؛ به گفته او، یکی از بازنمودهای اصلی شیوهی تفکر در جوامع مردسالار، نهادینه شدن نقشهای ثابت جنسیتی مردانه و زنانه است که به جامعه انسانی شکلی دو قطبی میدهد(تانگ،۱۳۸۷:۱۶۹) به عنوان مثال یک کلیشهی سنتی در اغلب فرهنگها این است که تمایلات جنسی زنان و مردان کاملاً متفاوت است. زنان اینچنین شناخته شدهاند که نسبت به مردان تمایلات جنسی ضعیفی دارند و از لحاظ انگیزش جنسی با مردان متفاوت هستند. عادت به تجاوز جنسی و اجبار جنسیتی از جمله در این فرض که زنان دارای میل جنسی کنترل شده هستند، اما مردان نمیتوانند میل جنسی خود را کنترل کنند، مشهود است اما این تفکر، بدین معنا نیست که زنان، مردان را به ارتکاب عمل جنسی، تحریک نمیکنند[3]. در طول تاریخ، زنانگی در نقشهایی منفعل نسبت به مردانگی، تعریف شده[4] و این موقعیت نابرابر، پیوسته موجب انقیاد زنان گردیده و کلیشههایی را پیرامون رفتارهای زنانه ایجاد نموده است؛ این کلیشههای جنسیتی در گذر زمان شکلی بدیهی به خود گرفته و فرهنگ موجود، ادعاهای خلاف آنان را برنمیتابد. تفکر ایجاد شده پیرامون نقشهای جنسیتی زنان و مردان، موجب میشود چنانچه فردی پا از نقشهای از پیش معین شده برای خود فراتر برد، با سرزنش و حتی مجازات روبرو گردد. بدینسان ستم بر زنان در اشکال گوناگونی نمود یافته و در سختترین نوع آن، به شکل تجاوز جنسی ظاهر میشود و توسط فرهنگ موجود، حمایت شده و فرهنگ آن جامعه را به فرهنگ تجاوز جنسی مبدل میسازد. فرهنگی که در آن تجاوز جنسی علیرغم فراگیر بودن، انکار میشود و در سیاستهای پیشگیرانه آن، آموزش به زنان (به جای آموزش به مردان) در اولویت قرار میگیرد و چنانچه زنی قربانی تجاوز جنسی گردد، با برچسب بیتوجهی به آموزههای پیشگیرانه، مورد سرزنش واقع میشود. فرهنگ تجاوز جنسی از طریق پذیرش تجاوزها به عنوان وقایع روزمره ظاهر میشوند. این امر میتواند توسط بیتفاوتی پلیس در برخورد با موارد تجاوز، سرزنش قربانی، بیتفاوتی مقامات برای مقابله با هنجارهای فرهنگی مردسالارانه و همچنین بیتفاوتی نسبت به ضرر و زیان ناشی از رنج قربانیان و خانوادههای آنان و ... حاصل شود(parenti,2005). در واقع، فرهنگ تجاوز جنسی، رابطه جنسی غیرمجاز را به فرهنگ یکپارچه یک جامعه پیوند میدهد و تجاوز جنسی را تا کلیشههایی جنسیتی که به قانون راه مییابند ادامه میدهد. فمنیستها و فعالان مطالعات جنسیتی، معتقدند که خشونت جنسیتی، فرهنگ تجاوز جنسی را تقویت کرده و کلیشههای ماندگار تجاوز جنسی، اعم از سرزنش قربانی، دعوتی برای تجاوز جنسی محسوب می شود؛ این امر می تواند عملاً به نوعی موجب سوق دادن زنان به انجام نقشهای جنسیتی مطابق آن کلیشهها شود. این فرهنگ است که با تعریف جایگاه زنان در بستر زمانی و مکانی هر جامعه، حقوق و وظایف زنان را در قالب نقشهای جنسیتی، معین نموده و تثبیت میکند و با ابزارهای قدرتمندی که در دست دارد، میتواند با به رسمیت شناختن نابرابری میان دو جنس زن و مرد و یا با به چالش کشیدن فرودستی زنان، به تغییر جایگاه زنان در جوامع دست یابد. بر همین مبنا، به تعبیر گرت «تجاوز را نمیتوان جدا از تحلیل موقعیت زنان و عقایدی که درباره تمایلات جنسی در چارچوب یک فرهنگ معین عمل میکند، درک کرد» (گرت،۲۰۵:۱۳۹۶). پژوهش پیش رو برآن است که با واکاوی مولفههای سازنده فرهنگ، تجلی مناسبات جنسیتی در فرهنگ تجاوز جنسی را شناسایی نماید. بدین منظور در بند نخست، ادبیات نوشتاری و گفتاری شامل اشعار، ضرب المثلها، لطیفه های جنسی و زبان محاوره، در بند دوم فرهنگ عمومی شامل ارزشها و عرف، عادات و باورها و در نهایت در بند سوم، رسانه شامل گزارش تجاوز جنسی در رسانه و استفاده تبلیغاتی از زنان در رسانه، به عنوان مهمترین مولفههای سازنده فرهنگ، مورد بررسی قرار میگیرند. الف: ادبیات نوشتاری و گفتاری ادبیات تجلی ذهن فرد است که به صورت گفتار یا نوشتار ظاهر میشود و نگرشهای اجتماعی عصر خود و حتی ادوار پس از خود را نسبت به موضوعات گوناگون دگرگون میسازد. آثار ادبی، به بازنمایی مسایل اجتماعی میپردازند و برخی از آن آثار نیز به تعارض میان انسان و جامعه توجه دارد؛ تعارضی که بخشی از آن به «جایگاه زنان در ادبیات» مربوط میشود. در ادبیات فارسی، تصویری حقیقی از زنان ترسیم نشده است؛ زیرا زنان در هیچیک از عرصههای ادبی حضور نداشتند و قلم در دست مردانی بوده است که زنان را مطابق با پسند و دیدگاه خود توصیف نمودهاند. زنان، در این توصیف غالباً دارای دو چهرهی افراطی بودهاند: نخست، زنی آرمانی و رویایی و دیگر، زنی ناقص و موجب ضلالت مردان(حسینی،۱۳۹۳:12). هر دو نوع تصویر ارایه شده از زنان به گونهای بر سرنوشت جنسیتی آنان تأثیر سوء بر جای گذاشته است و از عاشقانههای برخی شاعران که زن را به معشوقه و سوژه جنسی تقلیل داده و با نگاه معشوقانه به زن، زیبایی تن و اندام و بعد جسمانی وی را مورد توجه و توصیف قرار داده است تا دیگر شعرایی که با خفت و تذمیم و تقبیح سرشت زنانه، در زنگریزی و زنستیزی بر علیه زنان قلم زدهاند، هرکدام به نوعی به فروکاستن هویت جنسی زنان دامان زدهاند. زنستیزی در ادبیات به شکل کلیشههای جنسیتی که هدفی جز تقویت و توجیه فرودستی و وابستگی زنان و برتری مردان ندارند، مقولهای است که امروزه مورد توجه مدافعان حقوق زنان واقع شده است (نامدار،۲۵۸:۱۳۹۲) این اندیشمندان جایگاه فرودست زنان در ادبیات را ناشی از مردانه بودن ادبیات در سدههای گذشته میدانند. گرچه برخی از پژوهشگران برآنند که باورهای شاعران در سدههای گذشته خود متأثر از ارزشها و هنجارهای فرهنگی، دین، مذهب و تاریخ زمان خود بوده اند(همتیار و کیان،۲۰۰: ۱۳۹۳)، اما امروزه آثار ادبی به شکل نظم و نثر و ضربالمثلها به ادبیات غالب روزمره رسوخ کرده و پیوسته مورد استفاده قرار میگیرد. ۱. اشعار: هنگامی که به نقش جنسیتی یک زن به عنوان فردی خانهدار با مسئولیت فرزندآوری و پرورش فرزندان تاکید میشود، بلافاصله در اذهان اهالی شعر و ادب، آن بیت از اشعار شیخ اجل سعدی شیرازی در باب هفتم بوستان در عالم تربیت تداعی میگردد که: چو زن راه بازار گیرد بزن وگرنه تو در خانه بنشین چو زن در این تلقی از نقش زن در جامعه، زنان با خروج از محیط خانه، با علم و آگاهی خود را در معرض خطراتی قرار میدهند؛ بنابراین بدیهی است که میبایست مسیولیت این خطرات را به تنهایی عهدهدار شوند. زنان با خروج از محیط خانه خود را در معرض نمایش قرار داده و گویی با همین ظن و نگرش، تعرض بر وی مجاز شمرده میشود؛ تا جایی که اوحدی مراغهای در جامجم چنین پند میدارد: زن چو بیرون رود بزن سختش خودنمایی کند بکن رختش مردان نیز در این توصیف موظف به صیانت از جایگاه خود در مسند قدرت، از سویی، و محافظت از اموال خود (زنان)، از سوی دیگر، هستند و زنان با فرمانبرداری از مردان میتوانند به رشد و تعالی جایگاه مردان کمک نموده و در مقابل از هرگونه آسیب در امان بمانند تا جایی که سعدی مینویسد: زن خوب فرمانبر پارسا کند مرد درویش را پادشا حمایت مردان از زنان در تاریخ ادبیات شعری ما توسط مولانا جامی در هفت اورنگ نیز بدین علت مورد تاکید قرار گرفته است که: زن چه باشد ناقصی در عقل و دین هیچ ناقص نیست در عالم چنین زنان در این بیت آشکارا موجوداتی ناقصالعقل توصیف شدهاند که پیوسته میبایست تحت لوای حمایت پدر در دوران تجرد و حمایت همسر در دوران تاهل قرار گیرند، زیرا هرکجا زنان به حال خویش رها شدهاند جز فساد و فریب رهآوردی نداشتهاند و مردان با یادآوری هبوط آدم توسط حوا از آغاز خلقت، از اعتماد و وابستگی به آرای زنان منع گردیدهاند، بنابراین شکل گیری این کلیشه که زنان با اغواگری، مردان را تحریک به برقراری رابطه جنسی نموده و سپس به دروغ مدعی وقوع تجاوز جنسی می شوند، دور از ذهن نیست. تا جایی که نظامی در پنج گنج میفرماید: زن از پهلوی چپ گویند برخاست نیاید هرگز از چپ راستی راست گرچه این اشعار به وفور در آثار شاعران بهنام پارسی یافت میشوند، اما گنجاندن همه آنها از حوصله این نوشتار خارج است و در این پژوهش به بیان مثالهای فوق جهت تبیین جایگاه فرودست زنان به عنوان جنس دوم در اشعار پارسی بسنده میشود[5] اما به طور کلی و با استناد بر تحقیقاتی که تا کنون در حوزهی زبان فارسی و جنسیت انجام شده است، می توان گفت: «زبان فارسی، زبانی جنسیتزده است» (کراچی،۲۲۶:۱۳۹۴). جنسیت پدیدهای است فرهنگی، که بر نوع ارتباط و جایگاه زنان و مردان در جامعه موثر میافتند. تفاوتهای زبانی زنان و مردان، ناشی از تفاوت نقشهای اجتماعی و جنسیتی افراد و محصول فرهنگ هر جامعه است. این جنسیتزدگی در ادبیات نوشتاری و گفتاری فارسی با ایجاد نابرابری جنسیتی موقعیت پست زنان در جامعه حاضر را نشان میدهد و از آنجا که رویکرد تسلط بر نابرابریهای جنسیتی تکیه دارد و بر کاربری زنان نیز تأثیر میگذارد، ادبیات جنسیتزده زنان را در جایگاهی فرودست توصیف میکند و تا ایجاد کلیشههای فرهنگی در تجاوز جنسی پیش میرود. یکی از آسیبزا ترین کلیشههای موجود در ادبیات فارسی، پیرامون مساله رضایت به رابطه جنسی شکل گرفته و زنان را به عنوان موجوداتی توصیف میکند که همیشه خواهان رابطه جنسی هستند و چنانچه زنی به پیشنهاد جنسی، «نه» بگوید، به دلیل محدودیتهایی است که فرهنگ موجود، در مورد روابط جنسی زنان به رسمیت شناخته است و پاسخ منفی زنان به رابطه جنسی تنها به لحاظ حفظ عفت و حیا و همچنین «عشوه و نازی» است که زنان در برابر مردان از خود بروز میدهند و کافی است که مرد، به اصطلاح خریدار این ناز و عشوه بوده و با ملایمت، بدون توجه به پاسخ منفی زن، در عمل جنسی پیش رود. نمونه بارز این ابیات کلیشهای را میتوان در اشعار ایرج میرزا یافت. ایرج میرزا در دیوان اشعار خود، در باب حجاب داستان زنی را بیان میکند که با مقاوتی عجیب از برداشتن روبنده خود امتناع نموده اما با مقاوتی ضعیف در برابر پیشرفت لمس و دیگر اعمال جنسی مرد عاقبت به رابطهی جنسی تن میدهد. در این شعر، شاعر در پی توصیف زنی است که گرچه در نهان به رابطه جنسی با مرد متجاوز بی رغبت نیست و به آن تن میدهد اما در طول این رابطه پیوسته ابراز نارضایتی نموده و تا پایان از برداشتن روبنده خود ابا میکند. ادبیات اما محدود به شکل نوشتاری نشده و در قالب گفتاری نیز تاثیری انکارناپذیر بر فرهنگ جوامع گزارده است. ضرب المثلها، لطیفهها وزبان محاوره نیز هریک به گونهای، فرهنگ موجود را تحت تاثیر خود قرار میدهند. ۲. ضربالمثلها ضربالمثل گونهای از بیان است که معمولا تاریخچه و داستانی پندآموز در پس آن نهفته است؛ از این روی، بخش مهمی از ادبیات را نیز به خود اختصاص میدهند و به جهت استعمال گسترده و روزمره آن توسط عموم مردم، ابزار مهمی در ایجاد و تثبیت نگرش افراد به موضوعات به شمار میروند، اما گاه به جهت ادغام در فرهنگ سنتی به ایجاد کلیشههایی میانجامد که خشونت علیه زنان، به ویژه در روابط زناشویی را ترویج نموده و به ابزاری جهت تقویت کلیشههایی پیرامون تجاوز جنسی، مبدل میشود. «گربه را دم حجله باید کشت» یکی از ضربالمثلهایی است که اشاره بر مطیع ساختن زن در ابتدای زندگی مشترک از طریق اعمال خشونت دارد. در تفکر سنتی موجود، زنان میبایست پیوسته مطیع و فرمانبردار همسران باشند و این اطاعت در خصوصیترین مسایل زندگی از جمله روابط جنسی زناشویی توصیه شده است. در این تفکر زنان در برابر درخواستهای جنسی همسر به طور ضمنی تسلیم هستند و رضایت زن در این عمل به هیچ وجه شرط نیست و برقراری رابطه جنسی با همسر ولو بدون رضایت او فاقد هرگونه ضمانت اجرای عرفی و قانونی است. مردان در چنین جوامعی رییس خانواده محسوب میشوند و هرگونه اطاعتپذیری آنها از زنان با واکنش عرفی و فرهنگی مواجه میشود. چنین مردانی برچسب «زن ذلیل» میگیرند و مورد سرزنش واقع میشود. ضربالمثلها همچنین پای به حیطهی مفهوم رضایت در رابطهی جنسی گذاشته و این مفهوم مهم را با کلیشههای پرخطری مواجه میکنند. از جمله این ضرب المثل که: وقتی یک سیاستمدار بگوید، «بله» یعنی «شاید»، وقتی بگوید «شاید» یعنی «نه» و اگر بگوید «نه» که دیگر سیاستمدار نیست؛ و یک دختر وقتی بگوید «نه» یعنی «شاید»، وقتی بگوید، «شاید» یعنی «بله» و اگر بگوید «بله» که دیگر دختر نیست. این ضربالمثل موجب تثبیت این کلیشه است که زنان چنانچه در برابر درخواستهای جنسی «نه» بگویند، میتوان با اندکی اصرار به آنها نفوذ کرد و اگر مقاومت اندکی از خود نشان داده و یا سکوت نمایند، به این معنا است که راغب به ارتکاب عمل جنسی هستند و عدم ابراز رضایت صریح آنها به جهت وجود فرهنگی است که یک زن پاک دامن را از انجام عمل جنسی خارج از چهارچوب ازدواج منع نموده است. ۳. لطیفههای جنسی طنزهای جنسیت زده، به عنوان یک روش عادیسازی تجاوز جنسی مورد استفاده قرار میگیرد و عموما به توصیف تجاوز جنسی به عنوان یک کمدی به جای خشونت میپردازد. بر اساس گزارش منتشر شده در سال ۱۹۹۲ مردان از سالهای نخستین حیات خود در معرض شوخیها و لطیفههای زنندهای در مورد زنان قرار میگیرند و لذا این تفکر که زنان « ابژه های» جنسی هستند به شکل فرهنگ در مردان نهادینه شده و مورد قبول قرار میگیرد (کیتلسون،۱۳۹۰:2). این طنزهای تجاوز جنسی باعث تمسخر و خاموش کردن واقعیت خشونت علیه زنان میشود و به طور ضمنی شامل بسیاری از افسانههای تجاوز جنسی هستند؛ به ویژه این ایده که زنان تجاوز جنسی را دوست دارند و بنابراین واقعاً مورد تجاوز قرار نمیگیرند(Burt, 1991). این شوخیها و لطیفهها با بیان ضمنی و یا توصیفی اعمال جنسی خشن، چنین القا میکنند که تعرض جنسی عملی قابل قبول و حتی مطلوب است. این جوکها چنین آموزش میدهند که زنان سوژههای جنسیاند و بدین ترتیب تجاوز و سایر صور خشونت علیه زنان عجیب نیست؛ چرا که دیدن زنان به عنوان اشیاء نه تنها میتواند منجر به بیتوجهی به استقلال و خودمختاری زنان بلکه بیتوجهی به انسان بودن آنها شود. تاسفبار است که جوکهای جنسیت زده نه تنها تقبیح نمیشوند، بلکه از آن دفاع شده و توسط کمدینها به شکلی عمومی درمی آید و تاسفبارتر آنکه بر اساس گزارش مجله اینترنتی تابو، در بررسی آماری صورت گرفته در آبان ماه ۱۳۹۳ از چهار صفحه پرطرفدار فیسبوکی که بیشتر مطالب سرگرم کننده و طنز را منتشر میکنند و تعداد دنبال کنندههای آنها به بیش از نیم میلیون نفر میرسد، مشخص میشود که زنان در ۳۹ درصد مواقع یک لطیفه جنسیتزده را پسندیده و به اصطلاح لایک زدهاند. به نظر میرسد اینکه زنان نیز به لطیفههای جنسیتزده واکنش مثبت نشان میدهند به این دلیل است که جامعهپذیری جنسیتی زنان و مردان در یک جامعه شکل میگیرد و هر دو به طور مشابه تحت تاثیر آموزههای فرهنگی در مورد ویژگیهای جنسیتی هر دو جنس قرار میگیرند و دور از ذهن نیست که با نگاه مسلط در جامعه علیه خودشان همسو شوند[6]؛ چنین جکهایی در حقیقت از فرهنگ تجاوز جنسی حمایت میکنند. گرچه این لطیفهها لزوماً اشتباه نیستند، اما مسئله این است که زنان را آسیبپذیرتر نموده و آنان را به قربانیان بالقوه مبدل میکند. به عنوان نمونه مطالعهای در دانشگاه کارولینای غربی، نشان داد که« قرار گرفتن در معرض طنزهای سکسیستی میتواند شرایطی را ایجاد کند که به مردان اجازه میدهد که این نگرش را در رفتار خود بروز دهند» و « مردان را به این باور میرساند که رفتارهای سکسیستی در محدوده مقبولیتهای اجتماعی در میآیند»(Science Daily,2007:4) شیوع و استفاده از طنز تجاوز جنسی در موقعیتهای اجتماعی، تنها یکی از مثالهای نگران کننده برای ابراز این واقعیت است که چنین امری مسبب تبعیض جنسی توسط پسران و مردان بوده و موجب استمرار فرهنگ تجاوز جنسی میشود. ۴. زبان محاوره در زبان محاوره نیز در حالی که زنان برای میل جنسی خویش و گفت و گو پیرامون روابط جنسی خود شرمسار هستند، و از کودکی از سخن گفتن در مورد این مسایل منع شدهاند، مردان از «فتح» برای اعمال جنسی خود از قبیل برقراری رابطه جنسی با دیگری یا حتی آزار جنسی به زنان استفاده میکنند. زیرا هنگامی که زنان برای نخستین بار اقدام به برقراری رابطه جنسی میکند، « بکارت» خود را از دست میدهند و در عوض مردان«خوش اقبالی» و شانس «تولید مثل» را بهدست آوردهاند. پذیرش این نقشهای جنسیتی در رابطه جنسی موجب افزایش احتمال پذیرش فسانههای تجاوز جنسی شده و تجاوز جنسی به یک عمل عادی مبدل میشود و هضم غیر قابل تغییر بودن این نقشهای جنسیتی به شدت تسهیل میگردد؛ این فتح مردانه در طول تاریخ با استثمار، تهاجم و تجاوز جنسی در جنگها و تجاوزات مرزی همراه بوده و این مردانگی که ریشه در نسلکشی دارد، یک فرهنگ سوءاستفاده جنسی را تشکیل میدهد. به این ترتیب تجاوز جنسی یک انحراف و اقدام انحرافی نیست، بلکه عملی است که مطابق با استانداردهای عمومی فرهنگی از معیار مردانگی به وسیله اعمال جنسی و نامگذاری « پیروزی» بر آن، پشتیبانی میکند.(Kimmel,2005:189) ب: فرهنگ عمومی مجموعه منسجم و نظام یافته از ارزش ها، عقاید، باورها، رسوم و هنجارهای افراد متعلق به یک جامعه، قوم یا ملت، فرهنگی عمومی آن را تشکیل می دهد؛ این مولفه از فرهنگ، چنان قدرتمند است، که همه ابعاد وجود اجتماع و فرد را تحت تاثیر خود قرار می دهد. نگرش به نقش های جنسیتی و جایگاه زنان در جامعه نیز تحت تاثیر مستقیم فرهنگ عامه قرار گرفته و در قالب شبکه ای در هم تنیده، همه افراد در تمامی سطوح را متاثر از خود می نماید. بنابراین شناخت جایگاه زنان در ارکان متشکله فرهنگ عمومی، به شناخت کلیشه های جنسیتی موثر بر وقوع تجاوز جنسی خواهد انجامید.
*دانشجوی دکتری حقوق کیفری و جرمشناسیدانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران جنوب، تهران، ایران. **استادیار حقوق جزا و جرمشناسیدانشکده حقوقدانشگاه تهران، تهران، ایران(نویسنده مسئول): ashiri@ut.ac.ir ***استاد حقوق جزا و جرمشناسیدانشکده حقوقدانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران. **** دانشیار حقوق جزا و جرمشناسیدانشکده حقوقدانشگاه تهران، تهران، ایران. [1]. Susan Fiske [2]. Mary Daily [3].در آموزههای شریعت یهود و مسیح زنان پیوسته به عنوان موجوداتی عفریته و اغواگر توصیف شدهاند که از آغاز خلقت در داستان میوه ممنوعه آدم و حوا مردان را به سرکشی و گناه اغوا میکنند(تورات، سفر پیدایش، باب ۲ آیات ۱تا ۱۴؛ انجیل برنا، فصل ۳۹: آیات ۳۶ تا ۳۹) و این تنها یک نمونه از باورها، ارزشها و مفروضات موجود در «فرهنگ تجاوز جنسی» است. لازم به یادآوری است که گرچه این داستان در تورات و انجیل با فریبکاری حوا روایت شده است، اما قرآن کریم در آیات ۱۲۰و ۱۲۱ سوره مبارکه طه، شیطان را عامل فریب آدم و حوا ذکر نموده است. [4]. زنانگی و مردانگی مجموعهای از اعمال اجتماعی و بازنماییهای فرهنگی هستند که با بدنهای زنانه یا مردانه همراه میشود و نقشهای جنسیتی مشخصی را در طول جامعهپذیری مردان و زنان به آنها اعطا مینمایند. [5]. برای مطالعه بیشتر پیرامون «نمودهای فرودستی زنان در شعر و ادبیات فارسی»، ر. ک به: مریم حسینی، ریشههای زن ستیزی در ادبیات کلاسیک فارسی، چاپ دوم، نشر چشمه،1393 [6]- محسن فرشیدی، جوکهای سکسیستی، واکنشی به حضور موفق زنان در جوامع مردسالار [7]. Filipovic [8]. Jesika Schiffman [9]. Phedra Starling [10]. Jesika Valenti [11]. Mornen [12]. Terrence Crowley [13]. Emily Heist Moss [14]. بازنمایی جرایم جنسی در رسانههای جمعی ایران و پردازش ژورنالیستی این اخبار بدون در نظر گرفتن عوامل زیربنایی وقوع این جرایم، موجب شده است که ترس و ناامنی در زمینهی اینگونه اعمال افزایش یابد و در نتیجه دستگاه عدالت کیفری جهت التیام افکارعمومی، به راهکارهای غیر علمی و مبتنی بر سزاگرایی روی آورده و سرعت در رسیدگی و اعمال و اجرای مجازاتهای شدید را جایگزین شناسایی ساختارهای فرهنگی، اجتماعی و غیره مینمایند؛ برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر. ک به:محمدباقر مجلسی و محمد فرجیها، رویکرد عوامگرایی کیفری به جرایم جنسی(مطالعهی تطبیقی)، پژوهشهای حقوق تطبیقی، دوره 15، شماره 2، تابستان 1390، صص 113-132 همچنین ر. ک به:پرت، جان، عوامگرایی کیفری، بسترها، عوامل و آثار، ترجمه هانیه هژبرساداتی، چاپ اول، نشر میزان،1392. [15]. برای مطالعهی بیشتر در رابطه با «تجاوز به زنان در جنگها» ر. ک به:فاطمه یاوری، نقد ساز و کارهای حمایت از زنان قربانی خشونت در مخاصمات مسلحانه، نشر میزان،1396 [16]. لازم به یادآوری است که امتناع رسانهها از پوشش خبری تجاوز جنسی، محدود به مورد ذکر شده نبوده و مهمترین علل مسکوت گذاشتن رسانهای تجاوز جنسی، موضوع پژوهشهای بعدی در این زمینه خواهد بود. [17]. Dworkin | ||
| مراجع | ||
|
- استریانی، دومینگ (۱۳۸۰)، مقدمه ای بر نظریههای فرهنگ عامه، ترجمه ثریا پاک نظر، تهران، گام نو - تانگ، زرمری(۱۳۸۷)، درآمدی بر نظریههای فمنیستی، ترجمه منیژه نجم عراقی، تهران، نشر نی - حسینی، مریم (۱۳۹۳)، ریشههای زن ستیزی در ادبیات کلاسیک فارسی، چاپ دم، نشر چشمه
Dworkin, A., 1976, Our Blood: Prophecies and Discourses on Sexual Politics, New York: Perigee Books.
Goffman, E (1979), Gender advertisement, Cambridge,MA: Harvard University press: New York: Harper and Row
Valenti, J. (2010). The purity myth: How America’s obsession with virginity is hurting young women. Berkeley, CA: Seal Press, Perseus Books Group.
مقالات Christina, G. (2013, January 8).”Rape prevention aimed at rapists does work: The “Don’t Be That Guy” campaign”. Retrieved from
Crowley, T. (1993). “The lie of entitlement”. In E. Buchwald, P. R. Fletcher, & M. Roth (Eds.), Transforming a rape culture (pp. 341-349). Minneapolis, MN: Milkweed Editions.
Filipovic, J. (2008). “Offensive feminism:The conservative gender norms that perpetuate rape culture, and how feminists can fight back”. In J. Friedman & J. Valenti (Eds.), Yes means yes!: Visions of female sexual power and a world without rape (pp. 13-27). Berkley, CA: Seal Press, Perseus Books Group.
Globe and Mail. (2013, January 10). "‘Don't Be That Guy’ ad campaign cuts Vancouver sex assaults by 10 per cent in 2011". Retrieved from
Heist Moss, E. (2011, September 26). “You can get laid without being a jerk”. Retrieved from http://goodmenproject.com/featured-content/you-can-get-laid-without-being-a-jerk/
Kimmel, M. S. (2005). “What’s love got to do with it? Rape, domestic violence, and the making of men”. In The gender of desire: Essays on male sexuality (pp. 187-196). Albany, NY: State University Press.
Murnen, S. K., Wright, C. & Kaluzny, G. (2002). “If “boys will be boys,” then girls will be victims? A meta-analytic review of the research that relates masculine ideology to sexual aggression”. Retrieved from http://link.springer.com/article/10.1023%2FA%3A1020488928736
Schiffman, J. (2010). "Improving anti-rape policy and education at the University of
Delaware". University of Delaware. Retrieved from ProQuest Dissertations and Theses, 164. UMI: 3423416
Science Daily. (2007, November 7). "Sexist humor no laughing matter, psychologist says". Retrieved from
| ||
|
آمار تعداد مشاهده مقاله: 17,137 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 3,520 |
||