| تعداد نشریات | 61 |
| تعداد شمارهها | 2,204 |
| تعداد مقالات | 17,967 |
| تعداد مشاهده مقاله | 55,186,444 |
| تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 28,887,659 |
بررسی بازتاب فرهنگ و تمدّنهای مختلف در شعر أعشی و تأثیر این تمدّنها بر شعر او | ||
| پژوهش های ترجمه در زبان و ادبیات عربی | ||
| مقاله 2، دوره 2، شماره 5، دی 1391، صفحه 58-39 اصل مقاله (236.26 K) | ||
| نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
| نویسندگان | ||
| سیدمحمد میرحسینی1؛ حشمتالله زارعی کفایت2 | ||
| 1استادیار دانشگاه بینالمللی امام خمینی(ره) - قزوین | ||
| 2دانشجوی دکتری زبان و ادبیات عربی دانشگاه بینالمللی امام خمینی(ره)– قزوین | ||
| چکیده | ||
| اعشی یکی از اصحاب معلّقات و یکی از شاعران طبقهی اول عصر جاهلی است که در شعر وی بهخاطر کثرت سفرهایش به مناطق مجاور میتوان گوشههایی از فرهنگ و تمدّنهای مختلف همچون تمدّن فارسی، رومی، حبشی، نبطی، مصری، ترکی، کابلی و غیره را دید. از آنجا که او برای بهدستآوردن مال و ثروت به همسایههای مجاور سفر کرد، شعر وی نمایانگر نشانههای فرهنگ و تمدّن مثل طلاق، ازدواج، جنگ، مجالس لهوولعب، وسایل عیش و نوش، آلات موسیقی و غیره است. علاوهبرآن میتوان در شعر وی ادیان مختلف، باورها و عقاید دینی، مراسم مذهبی مردم را دید. تمدّن و مدنیت علاوه بر خیال بر زبان، موضوعات و موسیقی شعری اعشی نیز تأثیر گذاشته است. زبان شعری وی بهعلت گوشدادن به سازوآواز کنیزکان برخلاف دیگر شاعران جاهلی مثل طرفة بن عبد همواره ساده بوده و فارغ از بیچیدگی است. تأثیر فرهنگ و تمدّن در موضوعات شعری وی اینگونه است که او در فن مدح مثل شاعران عباسی به مبالغه میپردازد و در هجو، مهجوّ را به ریشخند میگیرد و در تغزل، در وصف معشوقه تنوّع و تفنّن بهخرج میدهد. این شاعر برای موسیقی شعر خود أوزان آهنگین انتخاب میکند بهطوری که پرکاربردترین أوزان شعر وی بحر طویل و متقارب میباشد. وی با بهکاربردن قوافی آهنگین در غالب حروف رویّ شایع مثل لام، دال و راء، تکرار حروف و کلمات، هماهنگی آنها، برخی آرایههای بدیعی نظیر تنسیق صفات، طباق، ردّ العجز علی الصدر، انواع جناس و ... موسیقی شعر خود را افزایش می دهد و مخاطب را بههیجان درمیآورد. | ||
| کلیدواژهها | ||
| اعشی؛ تمدّن؛ شعر؛ فرهنگ؛ موسیقی | ||
| اصل مقاله | ||
|
در عصر جاهلی،کمتر شاعری بر فرهنگ و تمدّن ملل مختلف علاقه نشان داده پیشینهی تحقیق تاکنون در مورد شعر أعشی، کتاب های مختلف نوشته شده و تحقیقات فراوانی صورت گرفته است. دیوان او در دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره) توسط بنده معرّفی اعشی اعشی در سال 530م در منطقهی یمامه، روستای منفوحه متولد شد (الفاخوری، 1995، 244). اسم او میمون بن قیس بن جندل بود. او از قبیلهی سعد بن ضبیعه بن قیس بود و به خاطر ضعف باصرهاش کنیه ی أبوبصیر داشت (ابن قتیبه، 1997، 169). پدرش، قتیل الجوع (کسی که از گرسنگی کشته شد) لقب داشت زیرا از شدت گرما به غاری پناه جست و صخره ی عظیمی از کوه غلتید و دهانهی غار را مسدود کرد و سپس در آنجا از گرسنگی مرد (همان، 169). اعشی در أواخر عصر جاهلی زیست. او مردی عشرت طلب بود که تمام عمر علماء معتقدند که اعشی، اولین کسی است که شعر را وسیلهی سوال و طلب بخشش قرار داده است (ابن سلّام، 1913، 18- شیخو، بی تا، 357). تغزلهای وی طولانی بوده (بروکلمان، بی تا، ج148:1)و همه ی آنها جسمانی و آکنده از شهوتِ آمیخته با شرابخواری و لهو و لعب است. استادی اعشی در فن خمر است. او را در این موضوع، شاعرترین مردمان دانسته اند (ابن رشیق، 2000، ج174:1)، به طوری که شاعرانی همچون اخطل و أبونواس در دوره های بعد از او تأثیر پذیرفته اند. برای اطّلاع از نمونه های تأثیر پذیری ر.ک: (حسین، 1972، 27- 33). مفضّل ضبّی در مورد وی می نویسد:« کسی که فکر کند شاعری از اعشی برتر است، بی شک او شعر شناس نیست»(القرشی، 1991، ج108:1). به اختصار میتوان گفت که خیال رنگین، عاطفه صادقانه، شعر داستانی، طولانی بودن قصاید، فراوانی رخدادهای تاریخی، کثرت تضمین و استطراد از ویزگی های مهم شعر اعشی به شمار می رود. اعشی عمر طولانی کرد و در أواخر عمرش نابینا گشت. او در منطقه ی یمامه ، روستای منفوحه نزدیک شهر الریاض وفات یافت (الزرکلی، 1990، ج341:7) و در آنجا به خاک سپرده شد. فرهنگ و تمدّنهای مختلف در شعر اعشی عرب در جزیرهی خویش در انزوا و دور از تأثیر تمدّنهای همجوار نبود، بلکه و قَدْ طُفْتُ لِلْمَالِ آفَــاقَــهُ عُمَـانَ فَحِمْــصَ فَأُورِیشَـلِمْ أتَیْـتُ النَّجَاشِیَّ فِـی أرْضِـهِ وَ أرْضَ النَّبِیطِ وَ أرْضَ الْعَجَــمْ فَنَجْرَانَ فَالسَّرْوَ مِنْ حِمْیَــرٍ فَـأیَّ مَـرَامٍ لَـــهُ لَــمْ أرُمْ (الحتّی، 1994، 318) ترجمه: «برای ثروت آفاق عالم را گردیدم،عمان و حمص و اورشلیم را. نزد نجاشی در قلمروش رفتم و(نیز) به سرزمین عراق و ایران. و( نیز) نجران و سرو در حمیر. من کدامین منطقه را برای مال و ثروت قصد نکردم؟ » نیز در بیتی گفته: تَقُولُ بِنْتِی و قد قَرَّبْتُ مُرْتَحَــلاً یا رَبِّ جَنِّبْ أبِی الأوصَابَ و الْوَجَعَا (همان: 199) ترجمه: «دخترم در حال نزدیک شدن سفر من گوید: خدایا! پدرم را از دردها و رنجهای سفر دور کن. » همین سفرها اعشی را صاحب فرهنگ تاریخی کرده و سبب شده که وی از اخبار امّت ها و پادشاهان آگاهی یابد و در اثر ارتباط با اشراف، کنیزکان، مسیحیان، یهودی ها به تجارب خود بیفزاید. نیز این سفرها باعث شده که شعر او بر خلاف دیگر شاعران جاهلی خیال انگیز باشد،« نه تنها در موضوعی تازه چون باده ستایی بلکه حتی در کهن ترین موضوعات بدوی جون وصف شتر» (ضیف، بی تا، 363). اما تمدّن هایی که در شعر اعشی ظهور خاصی دارند عبارتند از تمدّن های فارسی، رومی، حبشی، هندی، ترکی، کابلی و مصری که بصورت مختصر بدان ها اشاره می کنیم. 1- فرهنگ و تمدّن فارسی عشیره اعشی در جنوب شرقی جزیرة العرب، نزدیک ایرانیان ساکن بودند. به همین خاطر اعشی و عشیره اش به نوع خاصی با ایرانیان در ارتباط بودند. شاعر خود در مورد سفرش به ایران گفته: قَدْ طُفْتُ ما بَیْنَ بَانِقْیَا إلی عَـــدَنٍ و طَالَ فی الْعُجْمِ تَرْحَالِی و تَسْیَارِی (الحتّی، 1994، 175) ترجمه: « من[شهر های بسیاری] از بانقیا تا عدن را پیموده ام و رفت و آمد بسیاری در میان پارسیان داشته ام. » از میان آثار جاهلی، هیچ اثری به اندازه ی دیوان اعشی بر کلمه های فارسی، نامهای ایرانی و اشارت متعدّد به پادشاهان ایران و امیران حیره شامل نیست» (آذرنوش، 1374، 124). ابن قتیبه می گوید: اعشی نزد پادشاهان ایرانی می رفت، از این رو در شعر او کلمات فارسی بسیار است (ابن قتیبه، 1997، 170). او تنها در قصیده ی 55، حدود 22 کلمه فارسی به کار برده است(میر حسینی، 1390، 206). کلمات فارسی آنقدر در شعر او زیاد است که علماء یکی از نقدهایی که بر شعر او گرفته اند، استعمال همین کلمات فارسی است (المرزبانی، 1995، 72). اعشی در دو حالت جنگ و صلح با ایرانیان در ارتباط بود. او در دیوان خود چندین بار به نبرد اعراب با ایرانیان مثل نبرد «ذی قار» اشاره کرده است: لَو أنَّ کُـلَّ مَعَـدٍّ کَـانَ شَارَکَـــنَا فِی یَومِ ذِی قَارَ ما أخْطَأهُمُ الشَّرَفُ (الحتّی، 1994، 211) ترجمه: «اگر همهی قبائلم َعدّ در روز ذوقار با ما مشارکت داشتند ، از بزرگی و پیروزی بی نصیب نمی ماندند.» او در این نبردها به آثار جنگ، انواع سلاح ها، زنان اسیر و بیوه و ... اشاره می کند. وی در قصیده ای از پیروزی خود بر خسرو پرویز سخن می راند و در بیتی از آن میگوید که«دلاوران و بزرگ زادگان و گران مایگان عجم» مروارید بر گوش می بندند و در بیت دیگر اشاره می کند که ایرانیان اساساً با تیر و کمان(نشّاب) می جنگیدند و عربها با شمشیر (آذرنوش، 1376، 9). و جُنْدُ کِسْرَی غَدَاةَ الْحِنْوِ صَبَّحَهُمْ مِـنَّا کَتَائبُ تُزْجِی الْمَوتَ فَانْصَرَفُوا جَحَاجِحٌ و بَنُو مُلْـکٍ غَطَارِفَــه مِنَ الْأعَاجِـمِ فِی آذَانِــهَا النُّطَفُ إذا أمَالُوا إلَی النُشَّابِ أیْدِیَــهُمْ مِــلْنَا بِبِیضٍ فَظَلَّ الْهَامُ یخْتَطَـفُ و خَیلُ بَکْـرٍ فَما تَنْفَکُّ تَطْحَنُهُمْ حتَّی تَـوَلَّوا و کادَ الْیَـومُ یَنْتَصِفُ (الحتّی، 1994، 210) ترجمه: «صبح روز«حنو»، لشکریان ما بر لشکر کسری یورش برد، لشکریانی که مرگ را (سوی لشکر کسری) سوق می دادند و سپس آنان(با نومیدی) گریختند. آنان سروران گرانمایه و امیر زادگان و از پارسیانی هستند که در گوش هایشان مرواریدهاست. آنگاه که آنان،دست هایشان را به سوی تیرها خم کردند،ما سوی شمشیرهای خود خم شدیم و پیوسته سرهای آنان(با شمشیرهای ما) ربوده می شد. و سواران بکر،پیوسته آنان را نابود می کردند تا اینکه با نیمه شدن روز،آنان پشت کرده و گریختند.» او در ابیاتی دیگر با ذکر اسماء پادشاهان مثل ساسان و کسری و وصف وسایل عیش و نوششان، زندگی آنان را ناپایدار دانسته: فَمَا أنتَ إنْ دَامَتْ علیکَ بِخَالِـدٍ کَمَا لمْ یُخَلَّدْ قَبْلُ سَاسَا وَ مَـورَقُ وَ کِسرََی شَهَنْشَاهُ الَّذِی سَارَ مُلْکُهُ لَهُ مَا اشْتَهَی رَاحٌ عَتِیقٌ و زَنْبَــقُ (همان: 230) ترجمه: «[ای شاعر!] اگر[ این مصیبت های روزگار] بر تو تداوم یابد،[غمت مباد] که تو[ در این دنیا] پاینده نیستی ،همچنان که قبل از تو ساسان و مَوْرَق پاینده نبودند. و کسری[ نیز در این دنیا باقی نماند]،شاهی که قدرتش زبانزدِ[همگان] بود[و] آنچه را که از شراب کهنه و مرغوب و گل زنبق می خواست داشت.»
2– فرهنگ و تمدّن رومی تمدن روم مانند تمدن فارسی در شعر اعشی تجلّی ندارد زیرا بین قبیلهی بکر و مَرِحَت حُرَّةٌ کَقَنطَرهِ الرّو میِّ تَفرِی الهَجِیرَ بالإرقَالِ (همان: 298) ترجمه:« شتری اصیل همانند بنای برافراشته رومی به نشاط درآمد حال آن که با شتاب در اوج گرما زمین را در می نوردید.» اعشی دو بار در دیوان خود روم را دشمن می پندارد. بار نخست قبل از روز« ذو قار» است که پیروزی ایرانیان را تحسین می کند و به شکست روم اشاره می نماید(برای اطلاع از این ابیات ر.ک: همان: 90) او در جای دیگر سروران نجران، یزید و عبدالمسیح، را تشویق می نماید که با روم مقابله بکنند زیرا روم قصد داشت که به نجران یورش ببرد( برای اطلاع از این ابیات ر.ک: همان: 243). 3- فرهنگ و تمدّن نبطی مقصود از نبطی ها، باقیمانده ملت های قدیمی در عراق و شام به ویژه آرامیها هستند. گفتنی است که عرب این قوم را تحقیر می کرد که هویّت آنان نسبت به خود عرب مجهول بود. اعشی در بسیاری از ابیات خود بدین قوم اشاره می کند و اسباب معیشت و آداب و رسوم آنان را به تصویر می کشد. او هنگام مدح مسروق بن وائل و تشبیه کرمش به رود فرات بدین قوم اشاره کرده و چنین گفته: فَتَـرَی النَّبِیطَ عَشِیَــةً رَاوِی الْمَزَارِعِ بِالْحَوَافِلْ (همان: 245) ترجمه: «و در شامگاه، ایرانیان را ببینی که مزارعشان با رودهای فرعی و آکنده از آب آن سیراب گشته است.» و در بیتی دیگر سروده: و یروِی النَّبیطُ الزُّرقُ مِن حَجَرَاتِهِ دِیَاراً تُرَوِّی بالأتِیِّ المُعَمَّدِ (همان: 134) ترجمه: «و جماعت انباط غیر عرب، زمین های خود را با آبگیرهایی که آب آن از جویبارهای منتهی به این رود پر می شود، سیراب می سازند. » 4- فرهنگ و تمدّن حبشی اعشی در سفرهایش به حبشه نیز سفر کرد. او در شعرش تنها چهار بار از حبشی ها سخن رانده است. این شاعر در دیوان خود از سفرش به حبشه و در مورد قصر« ریمان » سخن گفته است. نیز در لابه لای افتخار به بخشندگی قومش در زمستان و اثر سرما در کنیزکان سروده: و إذا القیَانُ حَسِبتَها حَبَشیَةً غُبرَاً و قَلَّ جلائبِ الأرفَادِ (همان: 119) ترجمه: «زمانی که[ رخسار] زنان آوازه خوان[ از شدت سرما] همچون اهل حبشه سیاه و غبارآلود می گردد و شیر شتران رو به نقصان می نهد. » و در جای دیگر در مورد باده سخن گفته و ظرف شراب را به فرد حبشی تشبیه نموده که بر زمین دراز کشیده: تَحسِبُ الزِّقَّ لدیها مُسنِدَاً حَبَشِیَّاً نَامَ عَمدَاً فَانبَطَح (همان: 94) ترجمه:« این مشک سیاه شراب که پهن در کنار خمره افتاده را همچون یک حبشی می پنداری که به رو در زمین دراز کشیده و خوابیده است.»
5- فرهنگ و تمدّن هند اعشی آنگونه که در مورد تمدن های دیگر سخن رانده، در مورد هند سخن نگفته بلکه تنها چندین مرتبه به ذکر شمشیر هندی اکتفا کرده است نظیر «سیوف الهند، الهندوانی، الهندی، المهنّده». این شاعر در بیتی سروده: أصَــابَه هِنـدُوانِیٌّ فأقــعَدَه أو ذَابِلٌ من رِمَاحِ الخَطِّ مُعتَدِلُ (همان: 287) ترجمه:« به[ سرور آنان] شمشیر هندی اصابت کرده و او را هلاک ساخته یا اینکه نیزه ای از نیزه های منسوب به خطّ او را [نابود کرده است].» 6- فرهنگ و تمدّن ترکی، کابلی و ... اعشی از تمدّن های دیگر نیز در شعر خود سخن گفته مثل مصر، کابل و ... به عنوان نمونه، او در بیت زیر به کنیزکان ترکی و کابلی اشاره می کند که آنان اطراف این شاعر به هنگام باده نوشی به رقص و آوازه خوانی مشغول بوده اند: وَ لَقَدْ شَرِبْتُ الْخَمْرَ تَرْ کُضُ حَوْلَنَا تُرْکٌ وَ کَابُلْ (همان: 247) ترجمه: «[در جوانی،چه بسیار] شراب نوشیدم در حالی که کنیزکان ترک و کابلی،اطراف ما می رقصیدند. » ادیان مختلف در شعر اعشی اعراب در دوره ی جاهلی بر چند دین بودند. برخی یهودی که بیشتر در یمن فإنِّی و رَبِّ السَاجِدینَ عَشِیَّة و ما صَکَّ ناقوسَ النَصَارَی أبیلُهَا (الحتّی، 1994، 292) ترجمه: «سوگند به پروردگار سجده کنندگان در شامگاه و سوگند به پروردگار راهب ناقوس زن.» اعشی در بیت دیگری شرکت در عبادت مسیحیان و همخوانی با آنان در سرودهای دینی را ناپسند ندانسته و چنین می گوید: رَبِّی کریمٌ لا یکَدِّرُ نِعمَةً و إذا یُنَاشَدُ بالمَهَارقِ أنشَدَا (همان: 105) ترجمه: «پروردگار من کریم است و هیچ نعمتی را مکدّر نمی سازد و هرگاه با صحیفه ها برای او دعا خوانده شود اجابت می کند. » گفتنی است که اعشی از اشراف مسیحی و یهود چندین بار دیدار نمود. او در ألَمْ تَغْتَمِضْ عَیْنَاکَ لَیْلَةَ أرْمـَدَا وَ عَادَکَ ما عَادَ السَّلِیمَ المُسَهَّدَا (الحتّی، 1994، 100) ترجمه: «آیا چشمان تو در شبی[ چون] شبِ شخص مبتلا به درد چشم نخوابید؟ و آنچه که بر سر فرد مار گزیده و بی خواب می آید، بر سر تو آمد؟ » وقتی جماعت قریش از این خبر آگاه شدند،پیش رفته و بدو گفتند: ای اعشی! به اعشی بر سر هیچ دینی پایدار نبود. او در اشعار خود به دین یهودی نیز علاقه نشان داده است. این شاعر در قصیده ای به وصف قلعه ابلق می پردازد که از آنِ عادیا یهودی، بدر سموأل بود: و لَا عَادِیَا لَــمْ یَمْنَعْ الْمَوتَ مَالُهُ وَ حِصْنٌ بِتیْمَاءِ الْیَهُودِیِّ أبْلَــقُ بَنَاهُ سُلَیْمَانُ بْــنُ دَاوُودَ حِـقْبَةً لَهُ أزَجٌ عَـال وَ طیٌّ مُوَثَّـــقُ یُوَازِی کُبَیْدَاءَ السَّمَاءِ وَ دُونَــهُ بَلَاطٌ وَ دَارَاتٌ وَ کِلْـسٌ وَ خَنْدَقُ (الحتّی، 1994، 230) ترجمه :«و عادیای یهودی[ نیر در این دنیا باقی نماند،کسی که] ثروت و قلعهٔ ابلقش در تیما، مانع مرگش نشد.[قلعه ای که] حضرت سلیمان بن داوود در گذشته آن را بنا نمود[و] دارای بنایی مرتفع و چاهی سنگ چینی شده، و محکم است.[قلعهای که] موازی با وسط آسمان بوده، و در مقابل آن سرزمینی هموار و اماکن[ بسیار و دیوار ساخته شده] از سنگ و خندق است. » و در جای دیگر سروده: کُنْ کَسَمَوْألِ إذْ سَارَ الْهُمَامُ لَــهُ فی جَحْفَلٍ کَسَوَادِ اللَّیلِ جَــرَّارِ بِالأبْلَقِ الْفَرْدِ مِنْ تَیْمَاءَ مَنْزِلُـــهُ حِصْنٌ حَصِینٌ و جَارٌ غــیرُ غَدَّارِ (همان: 175) ترجمه: «[برای من در وفا] همانند سَمَوْأل باش آنگاه که حَرِث بن أبی شَمِر غسّانی با ارتش بسیار بزرگی همانند سیاهی شب به طرف او حرکت کرد.[ابن حیّا] در ابلق بی همتای تیما مکان دارد که قلعه ای استوار است و پناه دهنده ایست که پیمان شکنی نکند. » نکتهی آخر این است که اعشی به همهی ادیان علاقه نشان داده، ولی او بت پرست بوده، و آلوده به تمام گناهان است. اثر تمدّن و شهرنشینی در شعر اعشی اعشی از محدود شاعرانی بود که به مناطق مختلف سفر کرد و در این سفرها با چشمداشت مال و ثروت به مدح پادشاهان و اشراف پرداخت. آنها نیز از مال و ثروت خود دریغ نکردند و او را از عطایای خود بهرهمند ساختند: إلی هَوْذَةَ الْوَهَّابِ أهْدَیْتُ مِدْحَتِی اُرَجِّی نَوَالَاً فَاضِلَاً مِنْ عَطَائـــکَا [همان: 241] ترجمه: «مدیحهام را به هوذة بخشنده هدیه می کنم ،حال آن که از بخشش (های) او امید عطای فزون را دارم. » این شرایط سبب شد که اعشی در زندگی خود به عیش و نوش بپردازد و از و کأسٍ شَربْتُ علـــی لـذَّّةٍ و اُخْرَی تَدَاوَیْتُ مِنْهَا بِــهَا لکَی یَعلَمَ النَّـاسُ أنِّی امـــرء أخَذْتُ المَعِیشَةِ مِـنْ بَابِــهَا (همان: 68) ترجمه:« و جامی را برای لذت نوشیدم و جام دیگر را تا تشنگی حاصل از جام نخست را فرو نشاند،تا آن که مردم بدانند که من مردی هستم که از زندگی از راهش لذت می برم. » این تمدّن و این گونه زندگی مرفّه در مناطق مختلف سبب شد که شعر اعشی از جهت زبان و معانی و موضوعات و موسیقی شعری با شعر دیگر شاعران جاهلی متفاوت باشد که درادامه بحث می نماییم. 1-زبان زندگی اعشی در محیط آرام شهری سبب شده که زبان شعری او از زبان اعشی از آنجایی که به مناطق مختلف سفر کرد، در اشعار او از الفاظ رقیق فارسی، رومی، ترکی و غیره بسیار استفاده شده است. وی در بیت زیر از سه کلمه فارسی(کسری، شهنشاه و زنبق) استفاده کرده و چنین گفته: وَ کِسرََی شَهَنْشَاهُ الَّذِی سَارَ مُلْکُهُ لَهُ مَا اشْتَهَی رَاحٌ عَتِیقٌ و زَنْبَــقُ (الحتّی،1994، 230) ترجمه: «و کسری[ نیز در این دنیا باقی نماند]، شاهی که قدرتش زبانزدِ [همگان] بود[و] آنچه را که از شراب کهنه و مرغوب و گل زنبق می خواست داشت. » از دیگر واژگان فارسی در دیوان وی می توان به اسماء خمر مثل «الإسفنط، الخسروانی» و ظروف آن مثل «الطهرجاره» و آلات موسیقی مثل «البربط، الصّنج، الطنبور» و اسماء گل ها مثل «شاهِسفَرم، یاسمن و غیره» اشاره داشت. 2- معانی و موضوعات شعری تأثیر تمدّن تنها بر زبان و الفاظ شعر اعشی محدود نمی شود بلکه این تأثیر را او در هجوهای خود برخلاف دیگر شاعران جاهلی به فحش و ناسزاگویی نمی پردازد بلکه گامی فراتر می نهد و به سخریه گرفتن مهجوّ می پردازد. به عنوان نمونه وی علقمة بن علاثة را در ابیات زیر به ریشخند گرفته و چنین میگوید: عَلْقَمَ لا لَسْــــتَ إلی عَامِــرٍ النَّاقِضِ الأوْتَـارَ و الوَاتِــــرِ یا عَجَبَ الدَّهــــرِ متَی سُوِّیَـا کمْ ضَاحِکٍ مِنْ ذَا و کَمْ سَاخِـرِ عَلْقــَمَ لا تَسْــفَهْ و لا تَجْعَلـَنْ عِرْضَکَ لِلْـوَارِدِ و الصَّـــادِرِ (الحتّی، 1994، 179- 182) ترجمه: «ای علقمه! تو همانند عامر[ بن طفیل]،کسی که انتقام خون ها را می گیرد نیستی. شگفتا از روزگار! کجا علقمه و عامر[ با هم ] برابرند؟ چه بسیار افرادی که از آن [مقایسه] می خندند و چه بسیاری[که آن را] به سخره گرفتند. ای علقمه نادان مباش و مگذار آبرویت،پامال آیندگان و روندگان باشد. » این شاعر در تغزل های خود بر خلاف شاعران جاهلی بر « آثار دیار یار» توقف نمی کند بلکه به توصیف و احساسات خویش می پردازد(ضیف، بی تا، 361). بسیاری از تغزلهای او در وصف زنان غیر عربی یعنی زنان فارسی، رومی، حبشی و غیره سروده شده و اثر تمدن در این گونه تغزل ها در غالب وصف لباس ها، زیورآلات، عطرها کاملاً آشکار است (میرحسینی، 1389، 209) نظیر: تَـری الخَـزَّ تَلْبَسُـه ظَاهـــراً و تُبْطِنُ مِنْ دونِ ذَاکَ الحَــریرا إذا قَلَّـدَتْ مِعْصَـــماً یارِقَیْـ ـنِ فُصِّلَ بِالدُرِّ فَصْلاً نَضیـــرا و جَلَّ زَبَـرْجَــدَةٌ فوقَـــه و یَاقُوتَةٌ خِلْتَ شیئـاً نَکِیـــرا (الحتّی، 1994، 160) ترجمه: «تو لباس روئینی که او بر تن کرده را می بینی که از پشم و ابریشم است و در زیر آن،حریر[ نرم] نهفته است. آنگاه که او بر[مچ دستان خود[،دستبند و النگوی عریض بزند که با مروارید قشنگ جدا شده اند و در بالای آن النگوها،زبرجد و یاقوت بزرگ جلوه دهند، تو چیز [ شگفتی] را می پنداری. » سفرهای متعدّد اعشی به مناطق مختلف و آشنایی او با انواع فرهنگ ها موجب غنای خیال او گشته است. وی در تخیّل آفرینی و تصویر سازی به ابتکار فراوانی دست یافته است(میر حسینی، 1389، 211). او به خاطر همین تأثیرپذیری از فرهنگ و تمدّن ها است که در وصف معشوقه تنوّع و تفّنن به خرج می دهد و در وصف او به مبالغه می پردازد. نظیر: لـــو أسْنَدَتْ مَیْتَاً إلی نَحْرِهَا عَاشَ و لَمْ یُنْقَلْ إلی قَابِــرِ (الحتّی، 1994، 179) ترجمه:« اگر او[ قتلة ]، مرده ای را به گلو گاهش تکیه دهد،آن مرده زندگی را از سَر می گیرد و به گور سپرده نمی شود. » اعشی در وصف خمر نیز همین گونه به مبالغه می پردازد. او« در این فن که با آن 3- موسیقی موسیقی شعر اعشی چنان است که به خاطر آن، به او لقب « صنّاجة العرب= چنگی عرب» داده اند (الفاخوری، 1995، 245). یکی از دلایل مهمی که سبب اهتمام اعشی اعشی پانزده قصیده در قافیه ی لام، چهارده قصیده در قافیه ی راء، سه قصیده نتیجه اعشی شاعر توانا و پرآوازهای است که در انواع فنون طبع آزمایی کرده و بیشتر تمدن و گوش دادن به ساز و آواز کنیزان سبب شده که شعر او از بسیاری | ||
| مراجع | ||
|
- آذر نوش، آذرتاش، (1374 هـ.ش). «راههای نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان عرب جاهلی». تهران: انتشارات توس، چاپ دوم. - ابن رشیق، أبو علی الحسن القیروانی، ( 2000م). «العمده فی محاسن الشعر و آدابه و نقده». قَدَّم له و شَرَحَه و فَهرَسه: صلاح الدین الهواری و هدی عودة، بیروت: دار و مکتبة الهلال. - ابن سلّام، محمد الجمحی، ( 1913م). «طبقات الشعراء». لیدن: مطبعه - ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، ( 1997م). «الشعر و الشعراء». حَقَّقَ نصوصه و علَّقَ حواشیه و قَدَّمَ له: عمر الطبَّاع. بیروت: شرکة دار الأرقم بن أبی الأرقم، ط1. - ابن هشام، ( 1361هـ.ش). «سیرت رسول الله(ص)». ترجمه: رفیع الدین اسحاق بن محمد همدانی، تهران: شرکت سهامی انتشارات خوارزمی، چاب دوم. - الأصفهانی، أبو الفرج، (1994م). «الأغانی» إعداد: مکتب تحقیق دار إحیاء التراث العربی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی،ط 1. - بروکلمان، کارل. بی تا. «تاریخ الأدب العربی». نقَلَه إلی العربیه: عبدالحلیم النجار، قم: دار الکتاب الإسلامی ط2. - البستانی، بطرس، (1989م). «أدباء العرب فی الجاهلیه و الإسلام»، بیروت: دار نظیر عبود. - البغدادی، عبدالقادر بن عمر. بلا تا. «خزانه الأدب و لب لسان العرب»، بیروت: دار صادر، ط1. - الحتّی، حنا نصر، (1994م). «شرح دیوان الأعشی الکبیر»، بیروت: دار الکتاب العربی، ط2. - حسین، طه، (1979م). «فی الأدب الجاهلی»، القاهره: دار المعارف،ط1. - حسین، محمد محمد، ( 1972م). «أسالیب الصناعه فی شعر الخمر و الأسفار بین الأعشی و الجاهلیین»، بیروت: دار النهضة العربیة، د.ط. - الخفاجی، عبدالمنعم، ( 1986م). «الشعر الجاهلی»، بیروت:دار الکتاب اللبنانی، دط. - الزرکلی،خیر الدین،( 1990م). «الأعلام»، بیروت: دار العلم للملایین، ط9. - السیوطی، عبد الرحمن جلال الدین، بی تا. «المزهر فی علوم اللغه و أنواعها»، شرح محمد احمد جاد المولی و دیگران، بیروت: دار الجیل، دط. - شیخو، الأب لویس، بی تا. «شعراء النصرانیه»، بیروت: دار المشرق، ط2. - الصائغ، عبدالله،(1987م). «الصوره الفنیه معیاراً نقدیاً»، بغداد: دار الشؤون الثقافیه العامه (آفاق عربیة)، ط1. - ضیف، شوقی. بی تا. «تاریخ الأدب العربی( العصر الجاهلی)»،القاهره: دار المعارف،ط9. - طلیمات، غازی و عرفان الأشقر، بیتا. «الأدب الجاهلی (قضایاه، أغراضه، أعلامه، فنونه)»، حمص: دار الإرشاد، ط1. - عبدالرحمن، ابراهیم، ( 1979م). «الشعر الجاهلی، قضایاه الفنیه و الموضوعیه». القاهره: مکتبه الشباب. د. ط. - عطوان، حسین، (1993م). «بیئات الشعر الجاهلی». بیروت: دار الجیل، ط - الفاخوری، حنا، (1995م). «الجامع فی تاریخ الأدب العربی». بیروت: دار الجیل، ط 2. - الفاخوری، حنا، (1383هـ.ش). «تاریخ ادبیات زبان عربی». تهران: انتشارات توس، چاب ششم. - فرّوخ، عمر، (1984م). «تاریخ الأدب العربی». بیروت: دار العلم للملایین، ط - القرشی، أبوزید، (1991م). «جمهره أشعار العرب»، تحقیق: خلیل شرفالدین، بیروت: دار و مکتبه الهلال، ط2 . - المرزبانی، أبوعبدالله محمد بن عمران بن موسی، (1995م). «الموشّح فی مآخذ العلماء علی الشعراء»، تحقیق و تقدیم: محمدحسین شمسالدّین، بیروت: دار الکتب العلمیه، ط1. - نبوی، عبدالعزیز، (2004م). «دراسات فی الأدب الجاهلی»، القاهره: مؤسسه المختار للنشر و التوزیع، ط2. مجلات - آذرنوش، آذرتاش، (1376هـ.ش). «ایران ساسانی در دیوان اعشی»، تهران: موسسة انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، برگرفته از کتاب مقالات و بررسیها، دفتر - میرحسینی، سیّدمحمد و حشمتالله زارعی کفایت، (1389 هـ.ش). «برخی از ویژگیهای برجستة شعر اعشی»، قزوین: انتشارات دانشگاه بینالمللی، فصلنامة لسان مبین، شمارهی 1،صص 199- 219. - میرحسینی، سیّدمحمّد و سیّدفاضلالله بخشی، (1390 ش). «أعشای تغلبی و أعشای همدان در مقایسه با أعشای کبیر»، قزوین: انتشارات دانشگاه بینالمللی، فصلنامهی لسان مبین، شمارهی 3، صص 205- 225.
| ||
|
آمار تعداد مشاهده مقاله: 4,813 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,295 |
||