1. مقدمه
«نماد» در زبان فارسی اصطلاحی معادل، «سمبل»در اروپا و «رمز» در زبان عربی است. «نماد» کلمه یا عبارتی گنگ و مبهم است که بر شبکۀ معنایی گسترده، ورای آنچه ظاهر مینماید، دلالت دارد. معنی دقیق آنرا هرگز نمیتوان مشخص کرد و بهطور کامل توضیح داد. هر نماد از دو جزء ظاهر و مفهوم تشکیل شده است. ظاهر نماد به دنیای مادی و مفهوم آن به عالم ناپیدای پنهان و عالم غیب مربوط است (یونگ، 1393: 16)
شناخت ارزش و اهمیت زبان نمادین در اعصار گوناگون موجب بازتاب نماد در آثار ادبی و هنری جوامع بشری شده است؛ بهطوریکه در ادبیات معاصرِ اروپا منجر به شکلگیری «مکتب ادبی سمبولیسم» (1920 -1850) شد (پرهام، 1394: 12). آنچه در غرب اتفاق افتاد، سرنوشت ادبیات فارسی را نیز متحول کرد (پورنامداریان، 1375: 58 و57)؛ چنانکه سمبولیسم با نیمایوشیج در شعر معاصر ایران آغاز شد و متأثر از شعرای سمبولیسم فرانسوی همچون بودلر[1]، رمبو[2]و مالارمه[3]بعضی از ویژگیهای مکتب سمبولیسم را وارد شعر فارسی کرد. بعداز نیما یوشیج، نمادپردازی در موضوعات سیاسی و اجتماعی به اوج خود رسید (پورنامداریان، 1381: 173) و روند نمادپردازی تا سالهای بعداز پیروزی انقلاباسلامی ادامه یافت.
نماد در ادبیات پس از انقلاب که پیوند عمیق و صادقانهای بین عرفان و شعر وجود داشت، فضای تازهای در شعر و نثر به وجود آورد و مسیر خود را با رویکردهای «دینی، حماسی و عرفانی» باز نمود و شاعران که با باورهای عمیق و ارزشهای مکتب اسلام پیوند برقرار کرده بودند، سرودههایشان سرشار از عناصر اعتقادی و بهرهگیری از اندیشهها و مضامین «مذهبی و عرفانی» شد. این باورهادر واقع همان اسلام ناب بودکه از قرآن و سیرۀ اهل بیت(ع) سرچشمه گرفته بود (کاظمی، 1390 :34).
فاضل نظری از غزلسرایان معاصر ایران و از تأثیرگذارترین شاعران نسل جوان دهۀ هشتاد به بعد است که از اندیشههای مذهبی و عرفانی در آثارش بهره گرفته و در مقایسۀ با دیگر شاعران دارای شهرت، محبوبیت و موقعیت ویژهای است. وی در شهرستان خمین متولد شد. تحصیلات اولیه خود را در شهرهای خمین و خوانسار گذراند و برای ادامه تحصیل در رشتههای معارفاسلامی و مدیریت دانشگاه امام صادق(ع) به تهران رفت. او تحصیلات خود را تا مقطع دکتری در دانشگاه شهید بهشتی ادامه داد. دبیری سه دوره جشنوارة فیلم صد، دبیری علمی جشنوارة بینالمللی فجر و عضویت در شورای علمی گروه ادبیات انقلاباسلامی فرهنگستان زبان و ادب فارسی از عناوین ادبی، هنری و علمی اوست. آثار او «گریههای امپراطور» (چاپ 45)، «آنها» (چاپ 38)، «ضد» (چاپ 29)، «اقلیت» (چاپ 32) و «کتاب» (چاپ 17) است (صالحیپارسا، 1392 :12). شعر او به دلیل ویژگیهای فکری و ادبی (مضامین و نمادهای عرفانی) حائز شاخصههای ممتازی است که شایسته است این ویژگیها بررسی شود.
در این پژوهش به شیوۀ اسنادی- کتابخانهای و با رویکرد تحلیلی و توصیفی به این پرسش اصلی پاسخ داده میشود که آیا فاضل نظری به بیان سخن غیرصریح و رمزگونه در آثارش پرداخته است؟ اگر چنین است به کدامیک از انواع نماد توجه داشته است؟ زبان نمادین اشعار او حاوی مضامین عرفانی است؟
نگارنده در این جستار ابتدا به دلایل کاربرد زبان نمادین و عوامل رویآوری به نماد در شعر معاصر پرداخته، سپس به نماد عرفانی در ادبیات فارسی و پس از آن به بحث نماد عرفانی در شعر فاضل و ارائۀ دستهبندی آن به این ترتیب پرداخته است:
* نمادهای عرفانی آثار فاضل در دو بحث 1- اصطلاحات رسمی و علمی صوفیانه، 2-الفاظ و لغات نمادین و رمزی که شامل موارد زیر است:
الف) خمری
ب) اعضای بدن
پ) طبیعت
ت) دینی و مذهبی
ج) اشیا
ح) عناصر جانوری.
* نماد عرفانی از حیث تکرار در قالب 1- نمادهای غیرتکراری (ابداعی یا شخصی) و 2- نمادهای تکراری که شامل موارد زیر است:
الف- نمادهای تکراری با مفهومی منطبق با اشعار کهن یا معاصر
ب- نمادهای تکراری با رویکرد تازۀ مفهومی.
- پیشینۀ پژوهش
نویسندگان در مورد فاضل نظری و نماد و نمادپردازی آثاری را نگاشتهاند که از جملۀ آنها پورنامداریان و همکاران (1391) در مقالۀ «تاویل چند نماد در شعر معاصر»است که نماد را در شعر معاصر مورد بررسی قرار دادهاند. صالحی پارسا (1392) در مقالۀ «بررسی جنبههای زیباشناسی غزلیات فاضل نظری» اشارهای کوتاه به بحث نماد در اشعار فاضل نظری کرده است. بیدخونی (1393) در مقالۀ «بررسی درونمایه و سبک غزلیات فاضل نظری» به مطالعه و بررسی درونمایه و سبک در «غزل» نظری پرداخته است. تاجدینی (1394). نمادها یا نشانههای مولانا را در مقالۀ «فرهنگ نمادها و نشانهها در اندیشة مولانا» بررسی کردهاست. فلاح و زارعی (1394) در مقالۀ «هندیوارگی در اشعار فاضل نظری» به بررسی سبک فاضل نظری و دنبالهروی او از سبک هندی پرداختهاند.
- ضرورت انجام پژوهش
نمادپردازی برای عبور از ساحت واقعیت به جهان آرمانی شاعر است؛ ازاینرو، رمزگشایی از نمادهای یک اثر به یافتن سرنخهایی از جهان آرمانی و اندیشة شاعر منتهی میشود. ابهام موجود در نمادهای عرفانی در اکثر موارد، فهم شعر را با اشکال روبهرو میکند؛ پس گرهگشایی از نمادهای موجود، راهی برای درک عمیقتر یک اثر عرفانی است.
- دلایل کاربرد زبان نمادین
صاحبنظران دلایلی را برای کاربرد زبان نمادین بیان کردهاند؛ از جمله یونگ[4] (1393 :24) معتقد است با استفاده از اصطلاحات نمادین میتوان وجود اشیاء و مفاهیم غیرقابل درک و ورای فهم انسانی را به طریقی آشکار کرد. به بیان روشنتر، نمادها برخی از مفاهیم انتزاعی و امور ماوراءالطبیعه را که در ظرف زبان نمیگنجد را تا حدی قابل درک میکند و شوالیه[5] و گربران[6] (1379،ج1 :49) بر آنند که نماد پیوند بین عوامل معین جهان است و از طریق آن به انسان این احساس دادهمیشود که آنها موجوداتی جدا از کل جهان نیستند. در نگاه ستاری (1392 :42)، نمادپردازی موجب رهایی از وابستگی محض به واقعیات و وسیلهای برای ایجاد ارتباط میان انسان و مافوق انسانهاست.
1-4. عوامل گرایش شاعران معاصر به شعر نمادین
از عوامل اساسی تمایل شاعران به زبان نمادین در دورة معاصر، تحول فضای سیاسی و اجتماعی جامعه، اختناق شدید نظامهای مستبد حاکم، آشنایی شاعران با جریانهای شعری غرب و مکتب سمبولیسم، خلق فضایی مبهم و چند لایه برای تأثیر بیشتر در ذهن مخاطب و ایجاد جذابیت در شعر بوده است؛ بهگونهای که گاهی نویسنده به این وسیله از صراحت در کلام گریخته است و مخاطب باگام نهادن در وادی غیرصریح نماد از رمزگشایی متلذذ میشود (پورنامداریان و همکاران، 148:1391).
2-4. نماد عرفانی در ادبیات فارسی
نماد و نمادپردازی در آثار ادبی بهویژه ادبیات عرفانی جایگاه ویژهای داشته است؛ شاعران و نویسندگان صوفی و عارف برای ترسیم حقیقت پنهان و جمال مطلق حق، الفاظ معینی را به صورت رمز بیان کردند تا بتوانند این معانی عقلربا را به یاری نیروی رمز به طریقی بیان کنند. آنان اصطلاحات مختص عشق انسانی را که در میراث کهن ادبی و شعر تغزلی فارسی و عربی وجود داشت با استفاده از امور محسوس و الفاظ و لغات برای بیان حقایق عشق الهی و توصیف لحظات ناب مکاشفات که در الفاظ و تعبیرات معمولی نمیگنجد به کار بردند. این الفاظ که نمادهای خاص زبان تصوف هستند به دو دسته کلی تقسیم شدهاند:
- اصطلاحات رسمی و علمی: واژههایی که در متون آموزشی صوفیان بهکار برده میشد؛ مربوط به کرامت، شوق، انس، عشق، رضا، تسلیم و غیره است که عموماً اسم معنی هستند و در تفسیر معنا و مفهوم اینگونه لغات و ترکیبات چندان اختلافنظری میان عرفا وجود نداشته است.
- الفاظ و لغات نمادین و رمزی: الفاظ و لغات نمادین و رمزی شاملِ عناصر و پدیدههای طبیعی، اعضای بدن، اشیاء، دینی و مذهبی، عناصر جانوری، اصطلاحات خمریه و غیره است که ابتدا در زبان معمولی و شعر غیرعرفانی نیز بهکارمیرفت. صوفیه برخی از این الفاظ را از ادبیات غنایی و عاشقانه برگزیدند و برای بیان مقصود خود در معنای مجازی بهکار بردند؛ مانندِ باده، جام، خد، خال، بوسه، ساقی و غیره که چون ربطی به زبان شریعت و طریقت نداشت و از مرتبة درک و فهم ظاهربینان و عوام خارج بود، موجب اتهام صوفیان به کفر و زندقه میشد(غنی، 1369: 628 -618).
در این پژوهش نگارنده تاحدودی بر اساس دستهبندی بالا که غنی (1369: 628 -618) از نماد بیان کرده، پژوهش خود را بنیان نهاده است که در بخشهای بعدی شرح آن آمده است.
5.نمادهای عرفانی شعر فاضل نظری
برای تبیین بحث نماد عرفانی در آثار فاضل نظری ابتدا به جایگاه نماد در سبک میپردازیم. سبک در اصطلاح ادبیات، روش خاص بیان افکار و ادراک به وسیلۀ ترکیب و انتخاب الفاظ و طرز تعبیر است؛ بنابراین، شامل دو موضوع فکر (معنی) و شکل (شیوۀ بیان) است (بهار، 1385 :69) و نماد نیز بخشی از علم بیان است و علاوهبر معنای ظاهری، طیف معنایی گستردهای را به خواننده القاء میکند. براین اساس، نمادپردازی قسمتی از ویژگی سبکی محسوب میشود.
نظری در غزلیات خود تلفیقی از سبکهای عراقی، هندی و امروز را به نمایش گذاشته است. استفاده از نمادها و نشانههای سبک هندی، ایجاد تصاویر نو و مضامین خلاقانه و گرایش به حافظ از جمله هنرمندیهای وی است (بیدخونی،1393: 1). به بیان روشنتر، نمادپردازی در آثار فاضل از جهاتی مانند پیروان غزل نو است. فاضل در آثارش صمیمیت در لحن و استفاده از واژهها، ترکیبها و نمادهای کهن و روزآمد کردن آنها را با حفظ استقلال و نیز در بهکارگیری نمادهای ابداعی از حسین منزوی (از پیروان غزل نو یا نئوکلاسیک) پیروی کرده است[7].
اندیشه حاکم بر اشعار فاضل بازتاب جهانبینی عرفان ناب اسلامی و اندیشۀ شعری وی مجموعهای از تفکرات، جهانبینی و عقاید آرمانی اوست که هستۀ مرکزی آن را عرفان تشکیل دادهاست. در بسیاری از غزلیاتش از نام آنها گرفته تا اجزاء و عناصر اصلی آنها دارای مفاهیمی نمادین و ناظر بر حقایقی برتر و والاتر از معانی تحت الفظی و ظاهری است. او با استفاده از نمادهای علمی و رسمی صوفیانه و الفاظ و لغات نمادین(شاملِ نمادهای طبیعت، جانوری، اعضای بدن، اشیاء، خمری و دینی- مذهبی) و نمادهای تکراری و غیرتکراری به نمادپردازی عارفانهای میپردازدکه تاحدودی منطبق با تقسیمبندی غنی است که پیش از این شرح داده شد.
1-5.نمادهای علمی و رسمی صوفیانه
در مقامات تحیر جای استدلال نیست
|
|
عقل میخواهد که من هرگز نفهمم چیستم (نظری،1395ب:55)
|
در این بیت عبارت مقامات تحیّر نماد و یکی از مقامات عرفا و حالتی شبیه جهل است. اهل عرفان حالت تحیّر را از لوازم معرفت میدانند و آن را «گمکردن» معنی کردهاند. در مقام تحیّر، عارف احساس میکند که اندیشهای که داشت دیگر با او نیست و گم شده است. «جهل» به معنی بیعلمی و در مقام حیرت است؛ عارف بر این گمان است که اندیشههای قبلی که در دریای معرفت الهی کسب کردهبود را گم کرده است (سجادی، 1393: 277) فاضل با نگاهی غیرمعمول و از زاویهای جدید به توسعة مفهوم تحیّر پرداخته و برای همین با استفاده از صمیمیت لحن در عبارت «عقل میخواهد که من هرگز نفهمم چیستم»، عقل را که درک و اندیشۀ عارف به آن وابسته و در این وادی شاهکلید معناپردازی است، تشخّص بخشیده و با دیدی نو به تفسیر «تحیّر» دست زده است. شاعر معتقد است که در مرحلۀ خودشناسی به تحیّر رسیده است[8].
در پشیمانی چراغ معرفت روشنتر است
|
|
توبه کن! هرگز برای توبه کردن دیر نیست (نظری، 1395ب: 39)
|
اصطلاح «توبه» نام یکی دیگر از مقامات عارفان و صوفیان و در اینجا نماد است. دقت و تشخیص نویاب شاعر بهجای آنکه بهصورت مستقیم متوجة تعریف «توبه» شود و به اینوسیله در دام تکرار بیفتد با استفاده از مفهوم توبه که وام گرفته از گذشتگان است با کاربرد عبارت روزمرۀ «توبه کن! هرگز برای توبهکردن دیر نیست» که آشنا و مطابق سلیقه و خواست ذهنی مخاطبانش است، آنان را به وادی «توبه» دعوت کردهاست.
زاهدی با کوزهای خالی ز دریا بازگشت
|
|
گفت خون عاشقان منزل به منزل ریخته (نظری، 1395الف: 11)
|
«منزل به منزل» در این بیت نماد است. مراحل سیر وسلوک عارفان را «منزل» یا مقام مینامند. فاضل در این بیت نگاهی دقیق و تازه به مفهوم «منزل به منزل» نموده است. او با پُررنگکردن نقش منفیِ زاهد «خشک مذهب» که برای خوانندگان امروزی از ترکیبات آشنا و روزمره است از مواجهة مستقیم با مفهوم اصلی و تعریف «منزل به منزل» که همان مراحل سلوک یا مقامات عرفانی است، امتناع کرده و به مدد یک تصویرپردازی کوتاه و نو در عبارت «خون عاشقان منزل به منزل ریخته» نهتنها به شرح منازل عرفانی پرداخته؛ بلکه با بیانی غیرمستقیم در پی القاء این مفهوم است که در منازل و وادیهای عارفان تظاهر به زهد نه تنها جایگاهی ندارد؛ بلکه در آنجا یکرنگی، عشق و از جان گذشتن موج میزند. شاعر نماد «منزلبهمنزل» را با مهارت و استادی مطابق زبان مخاطب امروزی بیان کرده است.
بعد یک عمر قناعت دگر آموختهام
|
|
عشق گنجی است که افزونیاش از انفاق است (نظری، 1395الف: 19)
|
در این بیت «عشق و قناعت» نام دو مرحله از مقامهای اهل عرفان است. قناعت به معنی راضیکردن نفس به حدأقل نیاز از هر چیز است. در تعریف عشق گفتهاند که قابل شناخت نیست؛ اما هر کسی میتواند آن را تجربه و احساس کند (سجادی، 1393 :580). موضوع محوری آثار فاضل نظری عشق است. او فرازوفرودهای عشق را از جملات کاربردی روزانه بیرون کشیده و به جملۀ عامهپسند «بعد یک عمر قناعت دگر آموختهام» پیوند داده و کلمۀ قناعت را در قلب آن نشانده و با مهارت، نمادهای «قناعت و عشق» را با رنگآمیزی نو در پنجرة نگاه مخاطب آویخته و خواننده را به مفاهیم آسمانی و ماورایی مورد نظرش رهنمون کرده است. در جایی دیگر از لحن صمیمی مورد استفاده در جامعة امروز بهره گرفته و مفاهیم متعالی «خوف و رجا» را با کلماتی در دسترس از زاویهای نو بیان کرده است.
حال، در خوف و رجا رو به تو میگردم
|
|
دو قدم دلهره دارم، دو قدم دلتنگم (نظری، 1395الف: 23)
|
شاعر با گزینش ترکیبهای «دو قدم دلهره» و «دو قدم دلتنگم» اضطراب و امیدهای جاری در جامعه را با معناپردازی نوین برای نماد «خوف و رجا» تلفیق کرده و بیت جذّابی را خلق کرده است.
2-5. الفاظ و لغات نمادین
عرفا از دیرباز در سخنانشان و برای شرح مفاهیم و مطالب غیر قابل وصف از نماد و رمز بهره بردهاند. آنها تجربههای غیرقابل حس را با بیان رمزآمیز در قالب حس ریخته و به مخاطب عرضه کردهاند (پورنامداریان، 1381 :51).
- نماد طبیعت
شاعر به کمک اجزاء طبیعت مثلِ «آفتاب»، «ماه»، «گل» و غیره مفهوم ماورایی را که در ذهن داشته به مخاطب القا کرده است.
نتوانست فراموش کند مستی را کی به انداختن سنگ پیاپی در آب
|
|
هر که از دست تو یک قطره می ناب گرفت ماه را میشود از حافظه آب گرفت (نظری، 1395د: 27)
|
«ماه» از واژههای پرتکرار اشعار فاضل است. «ماه» در ابیات کلاسیک نماد خداوند و جلوههای اوست (تاجدینی، 1394 : 789).در اینجا «آب» نماد عارف است. منظور فاضل از «سنگ انداختن در آب» بلایا و امتحانهای الهی است و این بلایا موجب نسیان و فراموشی پیمان الهی[9] نشده است.
سر برون آوردم از مرداب رو بر آفتاب
|
|
چون حباب از شوق آزادی کلاه انداختم (نظری، 1394: 31)
|
«مرداب» نماد سکون، بیحرکتی، آلودگی و «آفتاب» نماد خدای متعال است (تاجدینی، 1394 :850). شاعر «تجرید» از محسوسات و پیوستن به حقیقت را با بهرهگیری سمبولیک از تصویر «بیرونآمدن از مرداب و تعالییافتن به سوی آفتاب حقیقت» نمایان کرده و اوج شادی خود را با عبارت کنایی «کلاه انداختن» نشان داده است؛ البته از آن جهت که در سراسر دنیا «کلاه انداختن برای شادی» مرسوم شده به صورت نماد در آمده است.
«شقایق» در ابیات زیرنماد داغداری است که در بعضی فرهنگها از آن به عنوان «لاله خودرو» نیز یاد شدهاست (دهخدا و همکاران، 1377، ج13: 19559). معنای نمادین شقایق در شعر فاضل با داستان داغداربودن انسان به سبب جدایی از بهشت و همجواریِ قرب الهی در ارتباط است. شاعر در غزل «از سر بیحوصلگی» به داستان رانده شدن انسان از بهشت اشاره کرده است:
نه اینکه فکر کنی، مرهم احتیاج نداشت تو سبز ماندی و من برگ، برگ خشکیدم منم خلیفة تنهای رانده از فردوس
|
|
که زخمهای دل خون من علاج نداشت که آنچه داشت شقایق به سینه کاج نداشت خلیفهای که از آغاز تخت وتاج نداشت (نظری، 1395د: 43)
|
شاعر با دلتنگی به مقام خلیفهاللهی خود و زخمهای بیعلاج دوری از جوار قربالهی اشاره میکند و این ملال از دوری را با ترسیم خشکیدن تدریجی «گل شقایق» نمودار کرده است.
از بحث درمورد نمادهای طبیعی چنین برمیآید پیوند میان عرفان و طبیعت و حضور پررنگ عناصر طبیعی در گسترۀ نمادهای عرفانی، لطافت و دقت معانی را در آثار فاضل دو چندان مینماید.
- نمادهای جانوری
قفل قفس باز و قناریها هراسان
|
|
دل کندن آسان نیست! آیا میتوانم (نظری، 1394: 69)
|
«قناری» نماد رشد عقلانی، «قفس» نماد دنیا، «جسم انسان» و «قفل» نماد نفس اماره و هواهای نفسانی است (تاجدینی، 1394: 699-697). خواهشهای نفسانی، قفلی گران است که بشر بهتنهایی قادر به بازکردن این قفل نیست؛ مگر اینکه خداوند رحم کند و اولیاالله به داد او برسند. در این بیت فاضل به شرح یکی از مراحل عملی عرفان بهنام «تجرید» پرداخته است. قناری که نمایندۀ رشد عقلانی شاعر و سایر وارستگان است با آنکه از مرحلۀ صعب «تعلق دنیا»گذر کرده؛ اما باز هم نباید از نفس پُر تزویر غافل شود. شاعر از خود میپرسد توان غلبه بر دشمن نفس و تمایلات آنرا خواهد داشت.
این ماهی افتاده در تُنگ تماشا را
|
|
پس کی به آن دریای آبی رنگ میخوانند؟! (نظری، 1394: 81)
|
«ماهی» نماد خود شاعر است که در تُنگ دنیا، بیقرار رسیدن به دریای وحدت است. توحید یکی از مبانی نظری و اصول اعتقادی همۀ ادیان است و آنرا رهایی و تجرید دل از ماسویالله تشریح میکنند (گوهرین، 1382 ج3 : 265). فاضل با توجه به معنی سمبلیک «ماهی» ذهن مخاطبش را به انتظار شاعر برای رهایی از رهنمون کرده و با کنار هم قراردادن تنگ و دریا و استفاده از تقابل آنها، حس بیقراری شاعر را بیشتر به ذهن مخاطب نزدیک کردهاست.
آنچه شایان توجه است، آن است که «ماهی» در شعر فاضل یک نماد تکرارشونده و از عناصر مهم شعر اوست و با صفات و ترکیباتی از این قبیل توصیف و تصویر میشود: ماهی دلتنگ (نظری، 1394: 45)، ماهی دلمرده (نظری، 1395ب: 23)، ماهی سرگردان (نظری، 1395ج: 13)، ماهی عاشق (نظری، 1395ج: 71)، ماهی کمطاقت (نظری، 1395ج: 43)، ماهی اقیانوس (نظری، 1395الف: 31)، ماهیهای تنگ (نظری، 1395الف:31) و امثال این موارد.
نظر بلند عقابی که آسمان با اوست
|
|
چگونه در قفس مرغ خانگی باشد (نظری، 1395ج: 81)
|
«عقاب» پیامآور آسمان و سمبل آگاهی معنوی و هدایتگر زندگی درست و حقیقی است. (شوالیه و گربران، 1379، ج 5: 296) در اینجا عقاب نماد خود شاعر است. او «بلندپروازی عقاب و آسمان (نماد قرب الهی)» را در تقابل با «قفس» و «مرغخانگی»، که نماد دنیا و انسان ترسوست و هدف متعالی خود را به دست فراموشی سپردهاست، قرار داده است.
کورسوهای چراغ عقل مردم منکرند از صدای موج سرشارند و با ساحل دچار نسل در نسل زمین گشتند تا پیدا کنند
|
|
روشناییهای آن خورشید نامحسوس را
گوشماهیها چه میفهمند اقیانوس را سایة پرهای رنگارنگ آن طاووس را (نظری، 1395د: 52)
|
در ادبیات کهن «طاووس» نماد نفسانیات، سرشت حیوانی، جاه و مقام است و «پرهای این حیوان» سمبل عجب و جلوهگری است (تاجدینی، 1394 :642-641)؛ اما در این بیت از شعر فاضل، مفهوم نماد طاووس و پرهای آن دچار تحول معنایی شده و سمبل حقیقت محض، اوج زیبایی و خداوند متعال و «سایة پرهای رنگارنگ طاووس» انعکاس و تجلی خداوند متعال است. او تکیه بر عقل معاشطلب را اشتباه دانسته و عمل نسل در نسل دانشمندان و اهل استدلال را که با کمک عقل فقط به تفحّص در مورد موجودات و مخلوقات (سایة پرهای رنگارنگ ...) میپردازند و به وجود خداوند توجهی ندارند رد کرده است. مگر نه اینکه تمامی هستی محضر خداوند و آیت وجود اوست و اگر کسی به چشم دل بنگرد آن حقیقت لایتناهی را خواهد دید پس چرا دانشمندان با پرداختن به جزئیات از واقعیت اصلی غافل ماندهاند؟
- نماد اعضای بدن (اندامی)
همان بس است که با سجده دانه برچیند
|
|
کسی که چشم تو را دیدهاست و کافر توست (نظری، 1395د: 49)
|
«چشم» نماد انبیاء و اولیاء الهی (انسان کامل) است (تاجدینی، 1394: 283).منظور شاعر در این بیت این است که افرادی وجود دارند که «ولیالله» را که جامع اسماء و صفات خدایی است[10] را دیدهاند، اما باز هم به درستی به خدا ایمان نیاورده و به عبادت ظاهری مشغول شدهاند. شاعر چنین کسانی را مرغ دانهچین و کافر ناسپاس معرفی میکند چراکه به طمع پاداش عبادت میکنند.
«زلف» و «گیسو» نماد تجلیات جمالی و جلالی حضرت حق است. در کتاب «قواعد العرفا و آداب الشعراء» در مورد زلف چنین آمدهاست «غیب هویت حق را گویند ... و زلف اشارت به تجلی جلالی است در صورت مجالی جسمانی ... و بعضی زلف را به کثرت تشبیه کردهاند به جهت آنکه پردهدار روی وحدت است اگر پرده کثرت بردارند عین وحدت معاینه شود» (ترینی قندهاری، 1374: 115).
فهم این رندی برای اهل معنا سخت نیست هر کسی را تاب دیدارِ سر زلف تو نیست
|
|
دلبری خوب است؛ اما دلربایی بهتر است اینکه در آیینه گیسو میگشایی بهتر است (نظری، 1395ب: 32)
|
در شعر فاضل نیز زلف رمز تجلیات حق است از آنجاکه مخلوقات توان دریافت مستقیم تجلیات خداوندی را ندارند، پس آیات وجود خداوند در گسترة آیینۀ هستی، نمایان است.
- نماد اشیاء
فاضل از بهکاربردن واژهها برای بیان باورهایش هیچ ابایی نداشته و حتی از اشیاء برای درک بهتر مقاصدش سود جسته است. «گلچینی» نماد امور محسوس، وابستگیها و مادیات است. گلچینی نوعی گل دستساز است که برای تزیین اشیاء از جمله حاشیۀ آیینه کاربرد دارد و در سالهای اخیر از آن استفاده میشود. فاضل افسوس خورده که کل وجود آیینهگون انسانها از گلچینی (نماد مادیات) پر شده است و دیگر خود آیینه، نمودی ندارد تا قابلیت انعکاس نور ازلی را داشته باشد:
پر شد آیینه از گل چینی
|
|
آه از این جلوههای تزئینی (نظری، 1394: 67)
|
«آیینه» در کنار معانی غیرنمادین، در سه معنی نمادین بهکار رفته است:
1- نماد صداقت و یکرنگی است. در شعر «آهو» از کتاب گریههای امپراطور:
آیینه خیلی هم نباید راستگو باشد
|
|
من مایۀ رنج تو هستم، راست میگویی (نظری، 1395د: 13)
|
در وقت قنوتم به کف آیینه گرفتم
|
|
جز رنگ ریا هیچ نماندست به رخسار (نظری، 1395د: 12)
|
2- نماد معشوق است:
مرا در آیینه میبینی و هنوز همانم
|
|
تو را در آیینه میبینم و هنوز همانی (نظری، 1395الف: 13)
|
دیدار ما تصوّر یک بینهایت است
|
|
با یکدگر دو آیینه را روبهرو مکن (نظری، 1395د: 11)
|
3- نماد دل و وجود انسان است. در کتاب گریههای امپراطور در غزلی بهنام «حافظۀ آب»:
دیدن روی تو در خویش ز من خواب گرفت
|
|
آه از آیینه که تصویر تو را قاب گرفت (نظری، 1395د: 27)
|
در اینجا «آیینه» با مفهوم کلی دل انسان و در معنای اخص، قلب انسان کامل بهکار رفته است. قلب انسان کامل از جهت آنکه مظهر خداست، مظهریّت تامه دارد. انسان کامل خلیفة خدا روی زمین است؛ بنابراین، قادر است فیض بیواسطه را از حق تعالی دریافت و خود چون آینهای آنرا به سایر مخلوقات منعکس کند (بهنامفر، 1387: 122). اساس آشفتگی و بیخوابی فاضل در این بیت برای کسب مقام «آینگی» است و نیز در حسرت رسیدن به این مقام آه و ناله سر داده است.
«صندوقچه» نماد تفکر و دانش عارف است.کتاب فرهنگ نمادها، صندوقچه را سر یا به طور ضمنی نماد رازآمیز خلأ درونی بیان کرده است (شوالیه و گربران، 1379،ج4: 181).
یک عمر دویدیم و به جایی نرسیدیم یک بار دگر کاش به ساحل برسانی
|
|
یک آه کشیدیم و به معراج رسیدیم صندوقچهای را که رها گشته در امواج (نظری، 1395ب: 47)
|
شاعر وجود خود و دیگران را که در این مقام از علم، دانش و عرفان تهی است در معنی نمادین «صندوقچه» بهکار برده و در طلب انوار لطفالهی از خداوند، خواهان موهبتی است که نه به سبب ریاضت، بلکه از سر لطف خاص، شامل حال برخی از بندگان میشود[11]. در بررسی آثار فاضل چنین به نظر میرسد فاضل برای خلق «نمادهای ابداعی» بیش از سایر نمادها به نماد «اشیاء» نظر داشتهاست.
- نمادهای خمری
مرنج از بیش و کم و چشم از شراب این و آن بردار
|
|
|
که این ساقی به قدر تشنگی پیمانه میسازد (نظری، 1395ب: 85 )
|
|
|
|
«شراب» نماد عشقالهی است و «ساقی» نماد انسان کامل، اولیاءالله و پیر است. او قابلیت و ظرفیت مریدان را به خوبی میشناسد و برای هرکدام برحسب توانشان شراب عشق الهی را در پیمانۀ وجودشان میریزد.
بیش از آن شوق که من با لب ساغر دارم
|
|
لب ساقی به دعاگویی من مشتاق است (نظری، 1395الف: 19)
|
ساقی همه بخشوده یک گوشة چشمیم
|
|
آنجا که تو باشی چه حسابی چه کتابی؟ (نظری، 1395الف: 27)
|
«میخانه» و «ساغر» نماد دل عارف است که انوار غیبی در آن مشاهده میشود. منظور از «ساقی» پیر یا ولی است (سجادی، 1393: 766). شاعر میگوید ارتباط عاشقانه من و مرادم چنین است: اشتیاق پیر و مرشد به دعاگویی من بیشتر از شوقی است که به سبب انوار الهی در دلم پدیدآمده است. در اینجا فاضل به مسألة شفاعت که یکی از مباحث اعتقادی شیعیان است، اشاره کرده است و ساقی نماد ائمهاطهار است که هنگام محاسبه اعمال به اذن الهی شفیع میشوند و بهواسطۀ آن بسیاری از خطاها و لغزشهای برخی انسانها نادیده گرفته میشود.
- نماد دینی و مذهبی
نمادهای دینی در ادبیات، آن دسته از عناصری هستند که شاعر یا نویسنده از گنجینۀ معارف دین و مذهب خاصی گرفته و به آنها ماهیت نمادین بخشیدهاست (فتوحی، 1395: 197). در شعر پس از انقلاباسلامی نمادهای دینی و مذهبی به مسائل اساسی و پررنگ تشیّع مانندِ مفاهیم انتظار و امام زمان (عج) و عاشورا و امام حسین(ع) توجه شده است.
خوشبخت یوسف به سفر رفتة من است هر غنچهای که سر زند از خاک بعد از این
|
|
یار سراغ یار دگر رفتة من است لبخند یوسف به سفر رفتة من است (نظری، 1394: 80)
|
یوسف در مثنوی مولوی نماد روح انسان است که در چاه دنیا اسیر شدهاست. (تاجدینی، 1394: 883)؛ اما فاضل در اینجا «یوسف» را در مفهوم نمادین امام زمان (عج) استفاده کردهاست. او در نماد «یوسف» تحول معنایی ایجاد و از آن صاحب الزمان را اراده کرده است.
فاضل در جایی دیگر «یوسف» را در مفهوم نمادین امام حسین (ع) قرار داده است.
کجاست یوسف مجروح پیرهن چاکم کسی بزرگتر از امتحان ابراهیم نشسته است کنارش کسی که میگرید
|
|
که باد از دل صحرا میآورد بویش کسی چنانکه به مذبح برید چاقویش کسی که دست گرفته به روی پهلویش (نظری، 1394: 91)
|
در دو بحث «نمادهای دینی و مذهبی» و «نماد اشیاء» بیان فاضل به شاعران هم دورهاش نزدیکتر شدهاست؛ به این معنی که کارکرد نمادهای دینی و مذهبی بیشتر و تحول معنایی آنها در مایههای انتظار و عاشوراست و در بحث «نماد اشیاء» فاضل با بهکارگیری اشیایی که از قبل موجودیت نداشتهاند سخنش را تازه و روزآمد کردهاست.
3-5. نماد از حیث تکرار
- نمادهای غیر تکراری (ابداعی و شخصی):
این دسته از نمادها مختص شعر نظری و حاصل اندیشه و ابتکار اوست. مانند واژۀ «تُنگ» که درکنار معانی غیرنمادین در دو معنی نمادین بهکار رفته است:
الف - «تُنگ» نماد دنیا
من که در تُنگ برای تو تماشا دارم
|
|
با چه رویی بنویسم غم دریا دارم (نظری، 1394: 109)
|
«تُنگ» از واژههای تکرارشوندة شعر فاضل است که ۱۳ بار در آثار او همراه واژۀ «ماهی» آمده است. شاعر در غزل «ماهی» ازکتاب «آنها»، تُنگ را به معنی دنیا بهکار برده و با استفاده از تقابل «تُنگ» و «دریا» (تقابل محدودیت و بیکرانگی) به بیان باورهایش پرداخته است. تُنگ (نماد دنیا) با وجود حقارت، شاعر را به خود سرگرم کردهاست، پس خود را مستحق سرزنش دیده و غم غربت و اسارت را با گله از خود همراه کرده و با زبانی پر از ندامت به راز و نیاز با معبود خود مشغول شدهاست. در دلش شوق رهایی از دنیاست؛ اما از آنجا که گرفتار زخارف دنیایی شده، شرمگین است.
ب - تُنگ نماد عشق
در دو غزل «تکرار» و «آزادی» از کتاب «ضد»، واژۀ «تُنگ» به معنای «عشق»، حضور نمادین پیدا کرده است.
نمیداند دل تنها میان جمع هم تنهاست
|
|
مرا افکنده در تُنگی که نام دیگرش دریاست (نظری، 1395ب: 49)
|
شاعر درحالیکه در جمع انسانها حاضر شده بهتنهایی در دریای عشق الهی غوطهور است. او در این بیت «تُنگ» و «دریا» را در معنای نمادین استفاده کرده است.
در این دریا چه میجویند ماهیهای سرگردان
|
|
مرا آزاد میخواهی به تُنگ خویش بازگردان (نظری، 1395ب: 13)
|
در این بیت از غزلِ «آزادی» فاضل «اسیر عشق الهی» را «آزاد» از تمامی قیدها، وابستگیها و علایق دانستهاست.
- نمادهای تکراری
نمادهای تکراری به دو دسته تقسیم شدهاند که در ادامه به توضیح و تحلیل آنها پرداختهشدهاست.
الف- نمادهای تکراری با مفهومی منطبق با اشعار کهن یا معاصر
در این مبحث فقط به دو واژۀ نمادین «خورشید» و «شیر» اشاره شدهاست:
کورسوهای چراغ عقل مردم منکرند
|
|
روشناییهای آن خورشید نامحسوس را (نظری، 1395د: 53)
|
در باور بسیاری از ملتها اگر «خورشید» خدا نیست، مظهر الوهیت است (شوالیه و گربران، 1379:ج4: 118). خورشید در این بیت از فاضل، نمادی تکراری، منطبق با مفهوم اشعار کهن و معاصر و مظهر «معشوق ازلی» است. عرفا نیز خورشید را نماد «ذات احدیّت» قرار دادهاند (سجادی، 1393: 374).
«شیر» در اشعار فاضل همچون دیگر شاعران و عرفا نماد وجود انسان است.
«شیر» وقتی در پی مردار باشد مرده است
|
|
شیر اگر همسفرة کفتار باشد شیر نیست (نظری، 1395د: 39)
|
مقصود اصلی خلقت انسان رسیدن به اهداف متعالی است؛ نه اینکه به گاه امتحان، مقصود اصلی خود را به دست فراموشی بسپارد و با تندادن به ذلت و جیفهخواری، تنزل مطلوب پیدا کرده و به همسفرگی با کفتار نفس پرداخته است.
ب - نمادهای تکراری با رویکرد مفهومی تازه
در این نمادها شاعر خلّاقانه با استفاده از نمادهایی که تکراری و با فرهنگ عجین و عام شدهاند برای جلوگیری از ابتذال به تغییر معنی آن پرداخته و با کاربرد جدید معنایی، جاذبه و ابهام شعر و کلمات را حفظ کرده است. (فتوحی، 1395 : 194)
ای لحظهای که در سر هر شاخه فکر توست این صید را به معجزۀ عشق زنده کن
|
|
ای نوبهار تا به ابد جاودان بیا عیسای من به دیدن این نیمهجان بیا (نظری، 1394: 79)
|
شاعر در این غزل که برای حضرت مهدی (عج) سروده شده، عیسی (ع) را که در آثار کهن و معاصر نماد روحبخشی است، نماد وجود مبارک «صاحبالزمان» قرار داده و با تحوّل معنایی که در این نماد تکراری ایجاد کرده، معنی جدیدی به آن بخشیده است. همچنین«نوبهار» نماد صاحبالزمان و نیمهجان نماد خود شاعر و تکراری بدون دگرگونی معنایی است و در جایی دیگرگفته است:
گل سپید به دشت سپید میروید خودت بخواه که این انتظار سر برسد
|
|
سپید بختی این روزگار کافی نیست دعای این همه چشم انتظار کافی نیست (نظری، 1394: 79)
|
گل نماد عشق و هماهنگی و دشت نماد جامعه است (شوالیه و گربران، 1379ج4: 232). فاضل گل را در اینجا نماد دگردیسی شده «امام زمان (عج)» قرار داده و «دشت را با سپید همراه کرده است و در معنی نمادینِ «جامعۀ صالح» بهکار برده است. منظور شاعر این است که تا یکی از مقدمات ظهور حضرت مهدی(ع) که به وجود آمدن جامعۀ صالح است، فراهم نشود، موعد ظهور نخواهد بود؛ بنابراین، دست به دعا برداشته و از آن حضرت طلب کرده است که ایشان هم برای ظهور دعا کنند.
6.بحث و نتیجهگیری
فاضل درکنار سایر آرایههای ادبی به نماد توجه نشان داده و از نمادپردازی برای بیان اندیشههای خود بهره برده است. او برای ترسیم تصاویر نمادین، نمادهای «ابداعی» و «تکراری» را بهکار گرفته است. فاضل شاعری معناگراست و دارای سمبولیستی با قابلیّت عرفانی است. اشعار او بیش از مسائل اجتماعی، اخلاقی، سیاسی و غیره، عارفانه است. حضور صمیمیت در لحن و استفاده از واژهها، ترکیبها، نمادهای کهن و روزآمدکردن آنها، شعراو را به نئوکلاسیکها (به خصوص حسین منزوی) نزدیک کرده؛ اما از نظر فکری کاملاً با نئوکلاسیکها متفاوت است؛ زیرا اندیشۀ حاکم بر اشعار فاضل بازتاب جهانبینی عرفان ناب اسلامی است. او با کمک اصطلاحات رسمی و علمی صوفیانه و الفاظ و لغات نمادین (طبیعت، حیوانات، اندام انسان، اشیاء و غیره) علاوهبر عمق بخشیدن به شعرش، عقاید و اندیشههای عرفانی خود را در قالب نماد تشریح و تفسیرکرده است.
در آثار فاضل هرچه از زمان انتشار اولین اثرش دور میشویم نمادپردازی او با شاعران معاصرش همسوتر شده و رابطۀ معناداری بین کمشدن بسامد از یک طرف و لحن و صمیمیت و فرم زبان و مضمونپردازی امروزی از سوی دیگر در شعر او به وجود آمده است؛ بهطوریکه نمادپردازی در آثار او مطابق همعصرانش شده است. ویژگیهای نماد عرفانی و انواع آن در آثار فاضل نظری براساس بررسی و پژوهش صورت گرفته بهگونهای است که نماد رسمی و علمی صوفیانه، تعداد و تنوع کمتری نسبت به الفاظ و لغات نمادین دارد؛ بنابراین، حائز بسامد کمتری است (نمودار (1)).
نمودار1.مقایسه اصطلاحات رسمی و علمی صوفیانه و الفاظ و لغات نمادین در آثار فاضل
در بخش الفاظ و لغات نمادین بهترتیب بیشترین بسامد به دینی و مذهبی، طبیعت، اشیاء، خمریه، عناصر جانوری و اعضای بدن تعلق گرفته است (نمودار (2)).
نمودار2. درصد کاربرد انواع الفاظ و لغات نمادین در آثار فاضل
روند نمادپردازی سالهای پس از پیروزی انقلاباسلامی و پیوند عمیق بین عرفان و شعر، فضای تازهای در شعر و نثر به وجود آورده که رویکردهای «دینی، حماسی و عرفانی» با باورهای عمیق و ارزشهای اسلامی فاضل پیوند خورده و باعث کاربرد بیشتر نمادهای دینی و مذهبی در آثارش شدهاست. طبیعت بالاترین نمادپردازی بخش الفاظ و لغات را پس از نمادهای دینی و مذهبی بهخود اختصاص دادهاست. به نظرمیرسد شاعر عناصر طبیعت را که محسوساتی متنوع با انعطافی بینظیر و در دسترس است را به خوبی مورد بهرهبرداری قرار داده و با پیوند عرفان و طبیعت، رقت و لطافت سخن را افزوده است.
فاضل در بهکارگیری الفاظ و لغات نمادین به بیان شاعران هم دورهاش نزدیکتر و برای خلق نمادهای ابداعی بیش از سایر نمادها نظر به نماد اشیاء داشته است. نماد خمریه نیز در شعر او سبب افزایش تأثیر و جذابیت و ایجاد لایههای معنایی برای طالبان مفاهیم آسمانی شده است.
ترتیب کاربرد نماد در آثار پنجگانه فاضل به گونهای است که «ضد» بیشترین و «کتاب» کمترین میزان را به خود اختصاص دادهاند. (نمودار (3)). به نظرمیرسد روند صعودی کاربرد نماد در آثار فاضل با توجه به سال انتشار آثار از «گریههای امپراطور» تا «ضد» بیانگر همسوشدن وی با شاعران معاصرش و کم بودن مشغلۀ فکری او است. در اثر «کتاب» شاعر با توجه به تجربة بیشتر نسبت به آثار قبلی به دلیل مشاغل و پستهای اجرایی متعدد، عمق کلام و نمادپردازیش نسبت به سایر آثارش کمتر شدهاست. نمادهای ابداعی بسیار کمتر از تکراری و در بحث نمادهای تکراری خلاقیت شاعر محدود به ایجاد مفاهیم نو برای نمادهای تکراری است.
نمودار3. کاربرد نماد عرفانی در آثار فاضل نظری
توجه زیاد شاعر به واژة «عشق» که پُربسامدترین واژه در آثار اوست، سبب بالا بودن بسامد اصطلاحات رسمی و علمی صوفیانه نسبت به هر یک از تقسیمات الفاظ و لغات نمادین است (نمودار (4)).
درآثار فاضل بیشترین کاربرد اصطلاحات رسمی و علمی صوفیانه در «ضد» است و واژۀ «عشق» نیز بیشترین کاربرد را در «ضد» نشان میدهد. به نظر میرسد دلیل این امر آن است که طبق اشارۀ صریح شاعر در پشت جلد این کتاب منظور از «ضد» نفس است. شاعر با بسامد بالای واژه عشق، راه رهایی از نفس را «عشق الهی» میداند. در «گریههای امپراطور» بیشتر به بیقراریهای انسان که خلیفۀالله است، میپردازد و میزان کاربرد عشق از سایر اصطلاحات رسمی و علمی صوفیانه کمتر است.
نمودار4.کاربرد واژه «عشق» و اصطلاحات رسمی و علمی صوفیانه در آثار فاضل نظری
- «گریههای امپراطور»: اولین اثر فاضل و تألیف سال 1382 است که در مضمونپردازی، بهرهجستن از نمادهای کهن، همچنین بسامد و تکرار واژهها با مضمون نو و نمادپردازی در سطح تک بیت بیشتر از چهار اثر دیگر است. در این اثر کاربرد نمادها به ترتیب بسامد نزولی از اصطلاحات رسمی و علمی صوفیانه، دینی و مذهبی، طبیعت، خمریه، اشیاء به عناصر جانوری و اعضای بدن است (نمودار (5)).
نمودار 5.بسامد کاربرد نماد در «گریههای امپراطور»
- «اقلیت»: دومین اثر فاضل که در سال 1385 منتشر شده است. این کتاب ویژگیهای بیان شده در بند بالا را از نظر مضمون، بسامد و نمادپردازی (استفاده از نماد کهن) داراست؛ اما در مقایسه با «گریههای امپراطور» این خصوصیات کمرنگترشده و از نظر تعداد نماد، روندی صعودی نشان داده شده است. در این اثر، کاربرد نمادها بهترتیب نزولی از اصطلاحات علمی و رسمی صوفیانه، دینی و مذهبی، طبیعت، عناصر جانوری، خمریه و اشیاء به اعضای بدن است (نمودار(6)).
نمودار 6.بسامد کاربرد نماد در «اقلیّت»
- «آنها»: سومین اثر فاضل است که در سال 1388 انتشار یافته است. در این اثر فرم و نمادهای روزآمد بهویژه نمادهای دینی و مذهبی و اشیاء در شعر او بیشتر دیده شد و انسجام مفهومی ابیات بیشتر است. کاربرد نمادها بهترتیب نزولی از دینی و مذهبی، اصطلاحات رسمی و علمی صوفیانه، طبیعت، اشیاء، خمریه و اعضای بدن به عناصر جانوری است (نمودار (7)).
نمودار 7.بسامد کاربرد نماد در « آنها»
- «ضد»: این کتاب در سال 1392 منتشر شده در این اثر روند نمادپردازی و مضامین عرفانی به اوج رسیده و ساختار و فرم، امروزیترشده است. نمادها به ترتیب نزولی از اصطلاحات رسمی و علمی صوفیانه، دینی و مذهبی، اشیاء، طبیعت، عناصر جانوری به خمریه و اعضای بدن است (نمودار (8)).
نمودار8. بسامد کاربرد نماد در «ضد»
- «کتاب»: در سال 1395 منتشر شده است. در این اثر، زبان شعر او امروزی و با وجود آنکه توجه فاضل به آرایههای ادبی بیشتر است، نمادها و مضامین عرفانی کمتر و روند صعودی نمادپردازی ادامه نیافته است. به نظر میرسد عوامل فردی (مشغلههای شغلی) موجبات این امر را فراهم آورده است. کاربرد نمادها به ترتیب نزولی از رسمی صوفیانه، دینی و مذهبی و طبیعت، خمریه، اشیاء، عناصر جانوری به اعضای بدن و خمریه است (نمودار (9)).
نمودار9.بسامد کاربرد نماد در « کتاب»
بر اساس بررسی نماد عرفانی در پنج اثر فاضل نظری به نامهای «گریههای امپراطور»، «آنها»، «اقلیت» ، «ضد» و «کتاب» به نماد ازحیث تکرار توجه داشته و دونوع تکراری و غیرتکراری در اشعارش مشاهده شد. همچنین دو نوع نماد علمی و رسمی صوفیانه و الفاظ و لغات نمادین دارای مصادیقی است که بیشترین بسامد نماد عرفانی در «ضد» و کمترین آن به «کتاب» اختصاص دارد.
نمادهای عرفانی فاضل بهلحاظ ظاهری با نئوکلاسیکها شباهت و از لحاظ فکری کاملاً متفاوت است؛ زیرا اندیشۀ حاکم بر اشعار با تکیه بر اسلام ناب است.
هدف نظری از کاربرد نماد عرفانی در آثارش «عمق و جذابیت» و ایجاد فرصتی برای تشریح غیرصریح مفاهیم عرفانی است.
تعارض منافع
تعارض منافع وجود ندارد.
ORCID
Shirin Amini
|
|
https://orcid.org/0000-0002-2672-5646
|
Vahid Mobarak
|
|
|
Mehdi Sharifian
|
|
|
-Baudelaire, Ch. 1
Rimbaud, A. - 2
Mallarme, S. -3
Yung, C. 1-
1-Chevalier, J.
2-Gheerbarant, A.
.[7] نئوکلاسیک حاصل تلفیق غزل سنتی و شعر نو نیمایی است. پس از پیدایی شعر نو در راستای همگامی شعر کلاسیک با اقتضائات زمانه به وجود آمد و در بهکارگیری امکانات زبانی و بیانی شعر نو در قالب غزل اهتمام داشت؛ از آن جمله میتوان به بهرهگیری نماد و نمادپردازی در غزل نئوکلاسیک اشاره کرد که به دو نوع عمدهاست: بهرهگیری از نمادهای تازه و ابداعی و بهرهگیری از نماد شعر کلاسیک با رویکردی تازه. ثبت روحیات و عواطف فردی، درونیترشدن و غلبة احساس یأس و ناامیدی و پوچی بر دیگر احساسات شاعر و درنهایت غلبة حس بر اندیشه از دیگر خصوصیات غزل نئوکلاسیک است. در حوزۀ اندیشه نیز میتوان به فقدان اندیشههای عمیق فلسفی، عرفانی، تاریخی، رواج مضامین اجتماعی و سیاسی در زبان نمادین و همچنین گسترش مضامین عاشقانه رمانتیک اشارهکرد. معشوق در شعر نئوکلاسیک اغلب زمینی؛ بلکه شهری است و عشق رمانتیک به این معشوق از جهان مدرن فراتر نمیرود (روزبه، 1379: 209 -190).
.[8]برخی از عرفا معتقدند که حیرت در ابتدای معرفت عارف دست میدهد و برخی دیگر حال تحیّر را آخرین مرتبه از مراتب معرفت پدید میآید (پورجوادی، 1394: 79).
.[9]میثاق اول یا میثاق ذر، پیمانی است که خداوند در عهد الست بر وحدانیت خود گرفتهاست. در این میثاق خداوند از تمام ذریۀ آدم پیمان بندگی و اطاعت از خود را بر آنها عرضه کردهاست و چون انسان ظلوم و جهول بود با طوع و رغبت فریاد «بلی» را بر زبان راند و سر بر خط عاشقی نهاد (مجلسی، ج 58 :131).
.[10] انسان کامل در حقیقت به معنای تجلی تام و تمام ذات و صفات الهی و نشأه عنصری کالبد خاکی انسانهای برگزیدهای است که وجود نوریشان قبل از پیدایش کثرت در پیشگاه حق حاضر بودهاست. چنین شخصی، همچون آینهای که حقتعالی در او جلوهگر شده و به واسطة او به سایر موجودات و کثرات فیض میرساند.... (خدادادی، 1397: 37)
[11]. ولایت وهبی: بدون کسب و تنها بهواسطۀ جذبه و کشش خداوند است، ولایت ارباب قلوب و واصلان به مقام قرب نوافل و فرایض که فانی در حق و باقی به اویند. همۀ اولیای واصل و انبیاء و رسولان دارای این مقام هستند (آشتیانی، 1375 : 903)