| تعداد نشریات | 61 |
| تعداد شمارهها | 2,226 |
| تعداد مقالات | 18,178 |
| تعداد مشاهده مقاله | 55,973,653 |
| تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 29,024,997 |
ردهشناسی زبان از منظر دستور نقشگرای نظاممند | ||
| علم زبان | ||
| مقاله 1، دوره 10، شماره 17، فروردین 1402، صفحه 9-36 اصل مقاله (933.3 K) | ||
| نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
| شناسه دیجیتال (DOI): 10.22054/ls.2017.17347.1062 | ||
| نویسندگان | ||
| اسماعیل صفائی اصل* 1؛ رضامراد صحرایی2 | ||
| 1دانشآموخته دکتری زبانشناسی همگانی، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران | ||
| 2استاد زبانشناسی، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران | ||
| چکیده | ||
| دستور نقشگرای نظاممند نظریهای است بسیار قوی و آنقدر انعطافپذیر که به شاخههای مطالعاتی بسیار متنوعی، از جمله رشد زبان در کودک، زبانشناسی آموزشی، زبانشناسی رایانشی و زبانشناسی بالینی ورود میکند. یکی دیگر از کاربردهای پژوهشی نظریة یادشده «ردهشناسی زبان» است. شاخة مطالعاتی ردهشناسی زبان در چارچوب دستور نقشگرای نظاممند را «ردهشناسی نقشگرای نظاممند» یا بهاختصار «ردهشناسی نظاممند» مینامند. در این مقاله، تلاش کردهایم ضمن معرفی اجمالی کتاب «ردهشناسی زبان: منظری نقشگرا»، تصویری از ردهشناسی نظاممند به دست دهیم. بدینمنظور، ابتدا رویکردهای غالب در ردهشناسی زبان، یعنی ردهشناسی کلگرا و ردهشناسی جزءگرا، و نیز مطالعات انجامشده در چارچوب آن رویکردها را بهاجمال مرور کردهایم. در ادامه، موازی با فصلهای کتاب «ردهشناسی زبان: منظری نقشگرا» به ذکر نکاتی کلیدی پیرامون ردهشناسی نظاممند پرداختهایم. از آن جا که هدف اصلی ردهشناسی نظاممند «دستیابی به تعمیمهایی تجربی» است، بخش عمدة معرفی ردهشناسی نظاممند در این مقاله به تعمیمهای ردهشناختی و «ردهشناسی ترتیب واژه» اختصاص یافته است. | ||
| کلیدواژهها | ||
| ردهشناسی زبان؛ زبانشناسی نقشگرای نظاممند؛ ردهشناسی نظاممند؛ تعمیمهای ردهشناختی متیسن | ||
| اصل مقاله | ||
واژة ردهشناسی[1] در زبانشناسی را دانشمندی آلمانی به نام گابلنتس[2]، وابسته به مکتب نودستوریان[3]، در سال 1891/1901 وضع کرد، اما از سال 1928 به بعد بود که این واژه در زبانشناسی مصطلح گشت و اقبال عام یافت (دبیرمقدم، 1392: 2). در زبانشناسی، شاخة مطالعاتی ردهشناسی با عنوان «ردهشناسی زبان»[4] و «ردهشناسی زبانشناختی[5]» مصطلح است که بهاختصار به آن «ردهشناسی» گفته میشود (دبیرمقدم، 1392: 1ـ2). کامری[6] (1989: 25؛ نقل از دبیرمقدم، 1392: 2) ردهشناسی زبان را اینگونه تعریف کرده است: «ردهشناسی زبان را میتوان مطالعة نظاممند تنوع بین زبانها تعریف کرد». وی بلافاصله افزوده است «این تعریف این پیشانگاره را در خود دارد که برخی اصول کلی بر تنوع میان زبانها حاکماند، و من نیز به چنین پیشانگارهای قائلم». در مطالعات ردهشناختی زبان، گرینبرگ[7] (1974: 28؛ نقل از دبیرمقدم، 1392: 4ـ5) دو رویکرد فردیتگرا[8] و تعمیمگرا[9] را از هم بازشناخته است. رویکرد فردیتگرا به وجود یک هویت، خصلت و وحدت انحصاری و یگانه در یک زبان، در گروهی از زبانها، یا یک خانوادة زبانی قائل است. در مقابل، در رویکرد تعمیمگرا دستیابی به همگانیهای زبانی[10]، یعنی تعمیمهایی[11] قانونگونه، مورد نظر است. در این رویکرد، برخلاف رویکرد فردیتگرا، فقط دربارة جنبههایی از زبان و نه کل زبان بحث میشود. شیباتانی و باینن[12] (1995b؛ نقل از دبیرمقدم، 1392: 5) ردهشناسی فردیتگرا را ردهشناسی کلگرا[13] و ردهشناسی تعمیمگرا را ردهشناسی جزءگرا[14] نیز نامیدهاند. شایستة ذکر است که ردهشناسی جزءگرا منظر حاکم و غالب در ردهشناسی امروز شده است. در ردهشناسی امروز، مقایسة بینازبانی ساختارهای خاص، از جمله سببیسازی، مجهولسازی، همپایهسازی و مالکیت برای دستیابی به تعمیمهای زبانی موردنظر است (دبیرمقدم، 1392: 6). این در حالی است که ردهشناسی کلگرا مبتنی بر ویژگیهای صرفی زبانهاست (ر.ک. دبیرمقدم، 1392: 19). اکنون که با کلیات شاخة مطالعاتی ردهشناسی زبان آشنا شدیم، در ادامه شاخصترین مطالعات انجامیافته در این شاخه را بهاجمال مرور میکنیم.
همانطورکه در بخش مقدمه گفته شد، در مطالعات ردهشناسی زبان دو رویکرد فردیتگرا/کلگرا و تعمیمگرا / جزءگرا از هم متمایز شدهاند. گفتنی است که رویکرد فردیتگرا/کلگرا، که مبتنی بر ویژگیهای صرفی زبانهاست، منظر حاکم بر ردهشناسی قرن نوزدهم و نیمة اول قرن بیستم بوده است، اما رویکرد تعمیمگرا/ جزءگرا از اوایل دهة 1960 به بعد رویکرد غالب در ردهشناسی بوده است (دبیرمقدم، 1392: 22). در زیر، به معرفی اجمالی شاخصترین مطالعات انجامیافته در چارچوب دو رویکرد ردهشناختی فردیتگرا/کلگرا و تعمیمگرا/جزءگرا میپردازیم. به باور شیباتانی و باینن (1995b: 9-11؛ نقل از دبیرمقدم، 1392: 8) و رامات[15] (1995: 29 & 42؛ نقل از دبیرمقدم، 1392: 13ـ14)، جرارد[16] پایهگذار واقعی مطالعات ردهشناختی زبان است. وی زبانها را در دو ردة زبانهای دارای’تصریفِ‘[17] ضعیف و زبانهای دارای تصریف غنی دستهبندی کرده است. فریدریش فُن اِشلگل[18] هم ـ که به گفتة گرینبرگ (1974؛ نقل از دبیرمقدم، 1392: 9) نخستین دستهبندی ساختواژی را به دست داده است ـ زبانها را به دو گروه دارای ’وند‘[19] و دارای تصریف تقسیم کرده است. آگوست فُن اِشلگل[20] به سال 1818 دستة دیگری به دستهبندی دوگانة برادر خود اضافه کرد و دستهبندی سهگانهای از زبانها به دست داد: «زبانهای بدون ساخت دستوری»[21]، «زبانهای وندی»[22]، و «زبانهای تصریفی»[23] (نقل از دبیرمقدم، 1392: 10). هومبلت[24] (1825؛ نقل از دبیرمقدم، 1392: 11) به سه ردة آگوست فُن اِشلگل، ردة چهارمی هم افزود و آن را «انضمامی»[25] نامید. به گفتة هورن[26] (1966: 13-14؛ نقل از دبیرمقدم، 1392: 12)، هومبولت با دستهبندی زبانها به چهار دستۀ گسسته[27]، تصریفی، پیوندی[28] و انضمامی موجب شد که ردهشناسی صرفی وی برای صد سال بعد در عرصة زبانشناسی سرآمد باشد. به اعتقاد گرینبرگ (1974؛ نقل از دبیرمقدم، 1392: 13)، اشلایخر[29] آخرین متخصص زبانهای هندواروپایی در قرن نوزدهم بود که به دستهبندی ردهشناختی زبانها پرداخت. گفتنی است که اشلایخر ردة زبانهای انضمامی را بهعنوان ردهای مستقل نپذیرفت و بدینترتیب به ردهبندی سهگانة پیشین بازگشت (Greenberg, 1974؛ نقل از دبیرمقدم، 1392: 13).[30] دبیرمقدم (1392: 14ـ17) آرای ردهشناختی ساپیر[31] (1921) را حدفاصل میان ردهشناسی ساختواژی قرن نوزدهم و ردهشناسی نوین و تجدیدحیاتیافتة دورة ساختگرایی[32] دانسته و دو دستاورد عمدة ساپیر در ردهشناسی را معرفی کرده است: الف) تردید در قطعیت در تعیین ردة یک زبان. ساپیر (1921: 23؛ نقل از دبیرمقدم، 1392: 15)، تصریح کرده است که «... زبانی ممکن است هم پیوندی باشد و هم تصریفی، یا تصریفی و بساترکیبی[33]، یا حتی بساترکیبی و گسسته». ب) به دست دادن ملاکهایی جدید برای ردهبندی زبانها. یکی از آن ملاکها «فرایندهای صوری»[34] یا بهاختصار «شیوه»[35] است که بر اساس آن، زبانها در سه ردة گسسته، وندی (مشتمل بر پیوندی و ادغامی[36]) و نمادین دستهبندی میشوند. ملاک دیگر برای ردهبندی زبانها «ترکیب»[37] است که بر اساس آن، ساپیر سه ردة زبانی را بازشناخته است که عبارتاند از: (الف) زبانهای تحلیلی[38]، (ب) زبانهای ترکیبی[39] و (ج) زبانهای بساترکیبی. در پاراگراف حاضر، به آثار برجسته در ردهشناسی فردیتگرا/کلگرا اشاره کردیم. پیش از معرفی اجمالی آثار شاخص در ردهشناسی تعمیمگرا/جزءگرا، شایسته است به دیدگاه دبیرمقدم (1392: 143ـ147) در ارتباط با ردهشناسی صرفی زبان فارسی اشاره کنیم. دبیرمقدم (1392: 143ـ147) با ارائة هفت استدلال ـ از جمله وجود و نیز پیدایش پیشاضافههای[40] فراوان در فارسی امروز، پیدایش ساخت مجهول از نوع ترکیبی[41] در فارسی امروز، یعنی ترکیب صفت مفعولی یا صفت با فعل کمکی شدن، و تمایل زبان فارسی امروز به استفاده از فعلهای سببی ترکیبی مثل باعث شدن و مجبور کردن بهجای سببیسازی با تکواژ «ـ ان» ( -an) ـ قویاً بر این باور است که فارسی زبانی است با گرایش غالب تحلیلی. همانطورکه در بخش مقدمة این مقاله نیزگفته شد، در رویکرد جزءگرا به ردهشناسی، برخلاف رویکرد کلگرا، فقط دربارة جنبههایی از زبان و نه کل زبان بحث میشود. به گفتة دبیرمقدم (1392: 22)، در ردهشناسی جزءگرا همبستگی بین ویژگیهای ساختاری همواره بسیار حائز اهمیت بوده و «رده» اساساً تجمعی از ویژگیهای همبسته پنداشته شده است. یاکوبسن[42] (1949 1941;؛ نقل از دبیرمقدم، 1392: 22ـ23)، از شخصیتهای مکتب پراگ[43]، نیز در چارچوب واجشناسی زبان با طرح مفهوم «همبستگی یکسویه»[44] ـ که گاه وی آن را «قوانین تلویحی»[45] نیز خوانده است و امروزه «همگانیهای تلویحی»[46] نامیده میشود ـ به همبستگی بین عناصر زبانی قائل شده است. این مفهوم به آن معناست که اگر عنصر x در زبانی وجود داشته باشد، آنگاه عنصر y نیز قطعاً در آن زبان یافت میشود. گرینبرگ (1963;1966؛ نقل از دبیرمقدم، 1392: 23 و 27) در مقالة خود با عنوان «برخی همگانیهای دستور با تأکید ویژه بر توالی عناصر معنیدار» ـ که مقالهای دورانساز در مطالعات ردهشناختی [جزءگرا] محسوب میشود ـ باب نوینی در پژوهشهای ردهشناختی گشود و افقهای تازهای فراروی ردهشناسان قرار داد. وی در این مقاله با بررسی 30 زبان، 45 همگانی تلویحی را به دست داده است که از میان آنها 28 مورد مرتبط با «ترتیب واژه»[47] (توالی ارکان اصلی جمله) و 17 همگانی دیگر مربوط به مقولههای تصریفی (همچون زمان[48]، وجه[49]، شخص[50]، شمار[51]، و جنس[52]) بودند. درایر[53] (1992) نیز در چارچوب رویکرد ردهشناختی گرینبرگ، در مقالهای با عنوان «همبستگیهای ترتیب واژة گرینبرگی»[54] به بحث پیرامون وجود همبستگی بین ترتیب فعل و مفعول از یکسو، و ترتیب جفتهای خاصی از عناصر دستوری از سوی دیگر، پرداخته است. درایر (1992: 82) برای اشاره به این جفتها از اصطلاح «جفتهای همبستگی»[55] استفاده کرده است و آنها را به شکل زیر تعریف کرده است: «اگر توالی یک جفت عنصر x و y بهترتیب با توالی فعل و مفعول همبستگی نشان دهد، آنگاه جفت x و y یک «جفت همبستگی» خوانده میشود و در این جفت همبستگی، x «همالگو با فعل»[56] و y «همالگو با مفعول»[57] دانسته میشود». بهعنوان نمونه، از آنجا که زبانهایOV تمایل به پساضافهای[58] بودن و زبانهای VO تمایل به پیشاضافهای[59] بودن دارند، میتوان گفت که جفت > حرف اضافه و گروه اسمی < یک جفت همبستگی است و بر اساس این جفت، حروف اضافه «همالگو با فعل» (x) و گروههای اسمی همراه آن حروف اضافه، «همالگو با مفعول» (y) هستند. شایستة ذکر است که درایر در مقالة یادشده، 23 جفت همبستگی به دست داده است و برای هر مورد جفت همبسته یک جدول مستقل ارائه کرده است. شایستة ذکر است که دبیرمقدم (1392: 123ـ130) در چارچوب مقالة (1992) درایر به بررسی ردهشناختیِ ترتیب واژهها در زبان فارسی پرداخته است. وی در این پژوهش به این نتیجه رسیده است که زبان فارسی گرایش بهسوی زبانهای «فعلْمیانی قوی»[60] (فعل پیش از مفعول ( VO)) دارد و چنین فرضیهپردازی کرده است که زبان فارسی در مرحلة تغییر رده است (دبیرمقدم، 1392: 128). از جمله شواهد ارائهشده در تأیید گرایش زبان فارسی به ردة زبانهای فعلْمیانی، میتوان به نمونههای زیر که برگرفته از دبیرمقدم (1392: 124ـ126) هستند، اشاره کرد: (1) فارسی زبانی پیشاضافهای است: مینا کتاب را به مریم در خانه داد. (2) در زبان فارسی، هستة اسمی پیش از بند موصولی قرار دارد: مردی که [دیروز با شما صحبت کرد]. (3) در فارسی، مضاف پیش از مضافٌالیه قرار میگیرد: پدرِ مینا (4) در زبان فارسی، ادات استفهام/پرسشی[61] در آغاز جمله میآید: آیا او رفت؟ (5) در فارسی، پیرونمای[62] بند قیدی/حرف ربط قیدی در آغاز بند قرار میگیرد: هنگامی که او رفت.
«دستور نقشگرای نظاممند»[63] سنتی است در چارچوب رویکردهای نقشگرا به زبان که توسط هلیدی[64] و با بهرهگیری از «بافتگرایی»[65]، «تحلیل نوایی»[66]، «نظریة نظام ـ ساخت»[67] فرث[68]، آرای «نقشگرایی مکتب پراگ»[69]، و «زبانشناسی مردمشناختی»[70] آمریکایی پایهگذاری شد و با پژوهش هلیدی در زبان چینی در دهة 1950 آغاز گردید (Caffarel et al., 2004: 2). زبانشناسی نقشگرای نظاممند نظریهای است بسیار قوی و آنقدر انعطافپذیر که به مسائل زبانی بسیار متنوعی از جمله «رشد زبان در کودک»، «زبانشناسی آموزشی»[71]، «زبانشناسی رایانشی»[72] و «زبانشناسی بالینی»[73] توجه دارد. «ردهشناسی زبان» یکی دیگر از کاربردهای پژوهشی نظریة یادشده است (Caffarel et al., 2004: 5). به گفتة کافارل و همکاران (2004: 5)، مطالعة ردهشناسی زبان از منظر زبانشناسی نقشگرای نظاممند ـ که «ردهشناسی نقشگرای نظاممند»[74] یا بهاختصار «ردهشناسی نظاممند»[75] نامیده میشود ـ از همان آغاز شکلگیری نظریة یادشده مطرح بوده است و ریشه در «زبانشناسی فرثی»[76] دارد و با علاقة مکتب پراگ به «ماهیتشناسی»[77] زبانها در ارتباط است. مقالة مشترک هلیدی و الیس[78] در دهة 1950 در خصوص نظامهای زمان/نمود[79] در تعدادی از زبانها از جمله چینی، روسی و انگلیسی و اثر چاپنشدة هلیدی در زمینة 37 مشخصة دستوری در ناحیة زبانی شرق و جنوبشرقی آسیا شواهدی بر این مدعا هستند (Caffarel et al., 2004: 5). ردهشناسی نظاممند در واقع، یک رویکرد نظری دیگر به سنت ردهشناختی ـ نقشگرا[80] است، سنتی که توسط گرینبرگ (1966) شکل گرفت و مشتمل بر پژوهشهای ردهشناختی در رویکردهای مختلف نقشگرا به زبان، از جمله دستور شناختی[81]، دستور گفتمان نقشگرا[82]، دستور نقش و ارجاع[83]، و نقشگرایی وست کوست[84] است (Mwinlaaru & Xuan, 2016: 12). در بخش زیر، تلاش خواهیم کرد ضمن معرفی اجمالی کتاب «ردهشناسی زبان: منظری نقشگرا»[85]، ویراستة کافارل و همکاران (2004)، تصویری از ردهشناسی نظاممند به دست دهیم. شایسته است گفته شود که کتاب یادشده اولین کتاب مبتنی بر نظریة نقشگرای نظاممند است که مشخصاً به ردهشناسی زبان میپردازد (Caffarel et al., 2004: 1). کتاب «ردهشناسی زبان: منظری نقشگرا» از ده فصل تشکیل شده است. فصل اول کتاب با عنوان «مقدمه: ردهشناسی نقشگرای نظاممند» شامل مباحثی مقدماتی، از جمله اهداف آن، کلیاتی پیرامون رویکرد ردهشناسی نقشگرای نظاممند و مفاهیم بنیادی دستور نقشگرای نظاممند است. در این فصل، کافارل و همکاران (2004: 5-6) در معرفی رویکرد ردهشناسی نقشگرای نظاممند چهار اصل زیر را در زمرة اصول بنیادی رویکرد یادشده دانستهاند:
مبحث «توصیفات زبانی» بخش دیگری از فصل اول کتاب «ردهشناسی زبان: منظری نقشگرا» را به خود اختصاص داده است. در این خصوص، کافارل و همکاران (2004: 60) چنین ابراز عقیده کردهاند که آن دسته از توصیفات زبانی که مبنای تعمیمهای ردهشناختی[105] را شکل میدهند، میبایستی «جامع، نقشگرای نظاممند و متن ـ بنیاد» باشند. با وجود این، آنها بلافاصله تصریح کردهاند که این رویکرد با یک مشکل عملی روبهرو است و آن این که با اتخاذ این رویکرد، ما تعداد بسیار محدودی از توصیفات زبانی را در اختیار خواهیم داشت. شایان ذکر است که از 10 خانوادة زبانی مختلف، تنها در حدود 20 زبان بهصورت جامع از منظر زبانشناسی نقشگرای نظاممند توصیف شدهاند. کافارل و همکاران (2004: 61) در پایان چنین اظهار داشتهاند که یک رویکرد عملی به ردهشناسی نقشگرای نظاممند ناگزیر است دوجنبهای باشد: از یکسو، ناگزیر است مبتنی بر تعداد محدودی توصیفات زبانی جامع و گفتمان ـ بنیاد باشد تا اطمینان حاصل شود که تعمیمهای ردهشناختی معتبر هستند و از سوی دیگر، ناگزیر است مبتنی بر تعداد بسیار زیادی توصیفات زبانی (در حالت آرمانی به تعداد 400 تا 500 زبان و بهناچار کمتر جامع) باشد تا اطمینان حاصل شود که تعمیمهای ردهشناختی در بین زبانهای جهان در توازن هستند؛ وضعیتی که در حال حاضر تنها یک چشمانداز پژوهشی است. فصلهای دوم تا نهم کتاب «ردهشناسی زبان: منظری نقشگرا» به توصیفات جامع بهدستآمده از هشت زبان مختلف در چارچوب دستور نقشگرای نظاممند اختصاص یافته است. این هشت زبان بهترتیب عبارتاند از: فرانسوی، آلمانی، ژاپنی، تاگالوگ[106]، چینی، ویتنامی، تلوگو[107]، و پیچانچاچارا[108]. شایان توجه است که این هشت زبان بهلحاظ جغرافیایی متنوع هستند. بهبیانی روشنتر، فرانسوی و آلمانی زبانهایی اروپایی، ژاپنی، تاگالوگ، چینی، ویتنامی، و تلوگو زبانهایی آسیایی و پیچانچاچارا زبانی استرالیایی است. شایسته است گفته شود که توصیفات یادشده مبتنی بر نمونههایی برگرفته از متون گفتاری و نوشتاری واقعی بودهاند. نکتة مهم دیگر آن است که بهمنظور ایجاد سهولت در مقایسة زبانهای یادشده در بالا، تمامی هشت فصل اختصاصیافته به توصیفات بهدستآمده از آن زبانها، از ساختار یکسانی برخوردارند. در بخش اول هر فصل، تاریخچة مختصری از زبان توصیفشده در آن فصل ارائه شده است. بخش دوم تصویری اجمالی از سازمانبندی فرانقشی[109] زبان موردنظر به دست داده است. در بخش سوم، سازمانبندی جانشینی و همنشینی دستور بند[110] آن زبان توصیف شده است. این توصیف هر سه فرانقش[111] تجربی[112] (نظام گذرایی[113])، بینافردی[114] (نظامهای وجه[115] و وجهنمایی[116]) و متنی[117] (نظام آغازگر[118] و پایانبخش[119]) را شامل میشود. بخش آخر هر فصل هم، شامل نکاتی پایانی و نیز زمینههای پژوهشی جدید در خصوص آن زبان میشود. شایان توجه است که هشت توصیف زبانی یادشده در بالا به حوزة پژوهشی «توصیف زبانهای غیرانگلیسی» در درون حیطة پژوهشی «مطالعات چندزبانه» مربوط میشوند (ر.ک. اصل (2) در بالا). فصل پایانی کتاب «ردهشناسی زبان: منظری نقشگرا» به تعمیمهای ردهشناختی پیشنهادی متیسن (2004: 537-662) اختصاص یافته است که مبتنی بر توصیفات ارائهشده از هشت زبان مختلف در فصلهای دوم تا هشتم کتاب یادشده و نیز چندین زبان دیگر هستند. هدف بنیادی ردهشناسی نقشگرای نظاممند «دستیابی به تعمیمهایی قابلاعمال به تمام زبانهای جهان» است. درهمینراستا و از رهگذر بررسی نظامهای اندیشگانی[120] (منطقی[121] و تجربی)، بینافردی و متنیِ «دستور بند» هشت زبان یادشده در بالا و زبانهای دیگری، از جمله انگلیسی، عربی، سوئدی و دانمارکی، متیسن به مجموعهای از «تعمیمهای ردهشناختی» و یا به تعبیر کرافت (2003: 1) «همگانیهای ردهشناختی»[122] دست یافته است. شایان ذکر است که از آنجا که این تعمیمها مبتنی بر توصیف زبانها بودهاند، متیسن (2004: 537) از آنها با عنوان «تعمیمهای توصیفی»[123] یاد کرده است. ذکر این نکته نیز ضروری مینماید که تعمیمهای ردهشناختی متیسن هم به واگراییها[124] (تفاوتها) و هم به همگراییهای[125] (شباهتها) نظامهای فرانقشی زبانها دلالت دارند.[126] در زیر، تعدادی از تعمیمهای پیشنهادی متیسن (2004: 537-662) را بههمراه شواهدی از زبان فارسی میبینیم:
در زبانهایی که [زمانداری] محمول را در سمت پایانی بند پس از متمم[152] (توالی بهاصطلاح مفعول + فعل)[153] قرار میدهند، مذاکرهنما[154] (ادات پرسشی) معمولاً در پایان بند قرار میگیرد (Matthiessen, 2004: 545). این تعمیم در مورد زبان فارسی صدق نمیکند. زبان فارسی زبانی دارای توالی مفعول + فعل است؛ یعنی محمول را در پایان بند و پس از متمم قرار میدهد. با این حال، درست برخلاف پیشبینی متیسن (Matthiessen, 2004: 545) در تعمیم حاضر، ادات پرسشی در بندهای پرسشی بلی/خیر در زبان فارسی در جایگاه آغازین بند ظاهر میشوند. نمونة (8) در بالا و دو نمونة زیر که برگرفته از صفائی اصل (1395: 205) هستند، مؤید این ادعا هستند:
در ارتباط با تعمیمهای بالا و دیگر تعمیمهای پیشنهادی متیسن، نکات زیر شایستة ذکر است:
در پایان، شایسته است به تحلیل متیسن (2004: 533) از ردهشناسی ترتیب واژه[163] نیز بپردازیم. در چارچوب ردهشناسی ترتیب واژه و مشخصاً ردهشناسی ششسویه[164]، زبانهای جهان برمبنای «توالی نسبی فاعل، فعل و مفعول» در شش ردة زبانیِ منطقاً ممکن زیر دستهبندی میشوند: (1) فاعل ـ مفعول ـ فعل (SOV)، (2) فاعل ـ فعل ـ مفعول (SVO)، (3) فعل ـ فاعل ـ مفعول (VSO)، (4) فعل ـ مفعول ـ فاعل (VOS)، (5) مفعول ـ فعل ـ فاعل (OVS) و (6) مفعول ـ فاعل ـ فعل (OSV) (Comrie, 1989: 87). به گفتة دبیرمقدم (1392: 24)، افزون بر شش ردة زبانی یادشده، ردة زبانی دیگری وجود دارد که در آن ترتیب واژهها آزاد است و بهاصطلاح، زبانهای دارای ترتیب واژهای آزاد[165] خوانده میشوند. بدینشکل، میتوان زبانهای جهان را در دو ردة زبانهای دارای ترتیب واژهای ثابت[166] (شش ردة زبانی یادشده در بالا) و زبانهای دارای ترتیب واژهای آزاد دستهبندی کرد. متیسن (2004: 533) در این خصوص چنین ابراز عقیده کرده است که این اصطلاحات بسیار گمراهکننده هستند و ازاینرو، بسیار سودمند خواهد بود اگر آنها کنار گذاشته شوند، چراکه [ترتیب] «آزاد» آزاد نیست و [ترتیب] «ثابت» ثابت نیست؛ موضوع آزادی یا ثبات نیست. مسألة اصلی آن است که کدام فرانقش دارای نقش غالبتری در تعیین توالی عناصر بند است. «آزاد» نوعاً بهمعنی ترتیبی است که فرانقش متنی آن را رقم میزند، درحالیکه «ثابت» بهمعنی ترتیبی است که فرانقش بینافردی یا تجربی آن را تعیین میکند. متیسن (2004: 533) همچنین، تقابلی را که جدیداً بین ترتیب واژهای کاربردشناختی[167] و ترتیب واژهای دستوری[168] مطرح شده است بیفایده میداند، چراکه تقابل یادشده منشأ فرانقشی عوامل مؤثر بر توالی عناصر بند را آشکار نمیسازد. اگرچه اصطلاح «کاربردشناختی» معادل [فرانقش] متنی است، اما مشخص نیست که اصطلاح «دستوری» بر عوامل بینافردی دلالت دارد یا بر عوامل تجربی.
مقالة حاضر در سه بخش تنظیم شده است. بخش اول با عنوان «مقدمه» به تشریح شاخة مطالعاتی ردهشناسی زبان و دو رویکرد آن، یعنی ردهشناسی کلگرا و ردهشناسی جزءگرا، پرداخته است. بخش دوم به معرفی اجمالی شاخصترین مطالعات انجامشده در چارچوب دو رویکرد کلگرا و جزءگرا به ردهشناسی زبان اختصاص یافته است. بخش سوم هم، ضمن معرفی کتاب «ردهشناسی زبان: منظری نقشگرا»، تصویری از ردهشناسی نظاممند به دست داده است. در این بخش، تعدادی از اصول بنیادی ردهشناسی نظاممند و نیز تعمیمهای ردهشناختی متیسن (2004: 537-662) بهاجمال تشریح شدهاند. آخرین بند این بخش به تحلیل متیسن (2004: 533) از ردهشناسی ترتیب واژه اختصاص یافته است. تعارض منافع تعارض منافع نداریم.
[1]. typology [2]. Gabelentz, H. C. [3]. neogrammarians [4]. language typology [5]. linguistic typology [6]. Comrie, B. [7]. Greenberg, J. [8]. individualizing [9]. generalizing [10]. language universals [11]. generalizations [12]. Shibatani. M., & Baynon, T. [13]. holistic typology [14]. partial typology [15]. Ramat, P. [16]. Girard, G. [17]. inflection [18]. Schlegel, V. F. [19]. affix [20]. Schlegel, V. A. [21]. languages without grammatical structure [22]. affixing languages [23]. inflective languages [24]. Humboldt, V. W. [25]. incorporating [26]. Horne, K. M. [27]. isolating [28]. agglutinative [29]. Schleicher, A. .[30] به گفتة گرینبرگ (1974: 13؛ نقل از دبیرمقدم، 1392: 3)، دستهبندی زبانها به زبانهای گسسته، پیوندی، یا تصریفی، یعنی ردهشناسی صرفی (morphological typology) قرن نوزدهم، تا پیش از سال 1928 و حتی بعد از آن عموماً دستهبندی صرفی (morphological classification) خوانده میشد و در مقابلِ دستهبندی خویشاوندی (genealogical classification) به کار میرفت. شایسته است گفته شود که دستهبندی ردهشناختی (typological classification) بهلحاظ تاریخی اولین نمود ردهشناسی در زبانشناسی جدید است (Croft, 2003: 31). [31]. Sapir, E. [32]. structuralism [33]. polysynthetic [34]. formal processes [35]. technique [36]. fusing/fusional [37]. synthesis [38]. analytic [39]. synthetic [40]. prepositions [41]. periphrastic [42]. Jakobson, R. [43]. Prague school [44]. irreversible solidarity [45]. implicational laws [46]. implicational universals [47]. word order [48]. tense [49]. mood [50]. person [51]. number [52]. gender [53]. Dryer, M. [54]. The Greenbergian Word Order Correlations [55]. correlation pairs [56]. verb patterner [57]. object patterner [58]. postpositional [59]. prepositional [60]. strong verb-medial [61]. question/ interrogative particle [62]. subordinator [63]. Systemic Functional Grammar [64]. Halliday, M. A. K. [65]. contextualism [66]. prosodic analysis [67]. system-structure theory [68]. Firth, J. R. [69]. Prague school functionalism [70]. anthropological linguistics [71]. educational linguistics [72]. computational linguistics [73]. clinical linguistics [74]. systemic functional typology [75]. systemic typology [76]. Firthian linguistics [77]. characterology [78]. Ellis, J. [79]. TENSE / ASPECT [80]. functional-typological approach [81]. Cognitive Grammar [82]. Functional Discourse Grammar [83]. Role and Reference Grammar [84]. West Coast Functionalism [85]. Language typology: A functional perspective [86]. lexicogrammatical [87]. generalized comparison [88]. generalized comparative descriptive linguistics [89]. generalized contrastive linguistics [90]. Teruya, K., & Matthiessen, C. M. I. M. [91]. empirical generalizations [92]. multilingual studies [93]. contrastive analysis [94]. machine translation [95]. ranks [96]. congruent [97]. rank principle ’اصل مرتبه‘ اصل حاکم بر سلسلهمراتب ترکیبی واحدهای زبان در حوزههای مختلف است (Halliday & Matthiessen, 2014: 21). [98]. syntagmatic axis [99]. delicacy principle ’اصل ظرافت‘ در نظام زبان متناظر با ’اصل مرتبه‘ در ساخت زبان است (Halliday & Matthiessen, 2014: 23). [100]. paradigmatic axis [101]. cline of delicacy [102]. axial principle of congruence [103]. realizational [104]. literary stylistics [105]. typological generalizations [106]. Tagalog [107]. Telugu [108]. Pitjantjatjara [109]. metafunctional organization [110]. clause grammar [111]. metafunction [112]. experiential [113]. TRANSITIVITY [114]. interpersonal [115]. MOOD [116]. MODALITY [117]. textual [118]. THEME [119]. RHEME [120]. ideational [121]. logical [122]. typological generalizations [123]. descriptive generalizations [124]. divergences [125]. convergences [126]. گفتنی است که ردهشناسی [از منظر دستور نقشگرای نظاممند] مطالعة عمومی شباهتها و تفاوتهای زبانها است (Caffarel et al., 2004: 1). [127]. PROCESS TYPE [128]. material [129]. relational [130]. mental [131]. behavioral [132]. verbal [133]. existential [134]. existence [135]. MOOD TYPE [136]. declarative [137]. polar interrogative [138]. imperative [139]. WH-interrogative [140]. Hopi [141]. non-specific [142]. unidentifiable/indefinite [143]. polarity value [144]. theme [145]. multiple themes [146]. unmarked theme [147]. subject [148]. finite [149]. predicator [150]. منظور از فاعل محذوف، «ضمیر فاعلی غیرمؤکد» است که در زبان فارسی، بهصورت پربسامد و بینشان حذف میشود، چرا که از طریق شناسة فعل قابلشناسایی است. [151]. exclamative شایستة ذکر است که بندهای تعجبی ذیل بندهای خبری قرار دارند. نکتة دیگر آن است که در زبان فارسی، بندهای تعجبی میتوانند هم به شکل خبری و هم به شکل پرسشواژهای ظاهر شوند. در نوع خبری، گوینده با استفاده از بند خبری تعجب خود را بیان میکند (البته باید توجه داشت که در فارسی گفتاری، آهنگ دو بند خبری و تعجبی خبری با هم متفاوت است. بهبیانی روشنتر، بند خبری دارای آهنگ افتان (falling) است، ولی بند تعجبی خبری دارای آهنگ خیزان ـ افتان (rising-falling) است). در نوع پرسشواژهای، گوینده با استفاده از پرسشواژههای «چه» و «چقدر» تعجب خود را نشان میدهد (تاجآبادی و همکاران، 1392: 9). [152]. complement [153]. so-called “OV” sequence [154]. negotiator [155]. typological database [156]. Moravcsik, E. A. [157]. crosslinguistic statements [158]. unrestricted and absolute universal [159]. syntagmatic implication [160]. برای کسب آگاهی بیشتر از انواع گزارههای بینازبانی ر.ک. (Moravcsik, 2013: 10-17). [161]. Kumar, A. [162]. Bajjika [163]. word order typology [164]. six-way typology [165]. free word order languages [166]. fixed word order languages [167]. pragmatic word order [168]. grammatical word order | ||
| مراجع | ||
|
تاجآبادی، فرزانه، گلفام، ارسلان و محمودی بختیاری، بهروز. (1392). ساختهای تعجبی در زبان فارسی، جستارهای زبانی، 4(3)، 1ـ21.
دبیرمقدم، محمد. (1392). ردهشناسی زبانهای ایرانی (جلد اول). تهران: سمت.
صفائی اصل، اسماعیل. (1395). نمای فرانقشی دستور زبان فارسی، ترکی آذری، و انگلیسی: مطالعهای ردهشناختی. رسالة دکتری زبانشناسی، دانشگاه علامه طباطبائی. References Caffarel, A., Martin, J. R., & Matthiessen, C. M. I. M. (2004). Language Typology: A Functional Perspective. Amsterdam: Benjamins. Comrie, B. (1989). Language Universals and Linguistic Typology: Syntax and Morphology (2nd ed.). Chicago: Chicago University Press. Croft, W. (2003). Typology and Universals (2nd ed.). Cambridge: Cambridge University Press. Dabir-Moghaddam, M. (2013). Typology of Iranian Languages (1st ed.). Samt. Iran. [in Persian] Dryer, M. S. (1992). The Greenbergian word order correlations. Language, 68, 81-138. Gabelentz, G. V. (1891). Die Sprachwissenschaft: ihre Aufgaben, Methoden und Bisherigen Ergebnisse. Leipzig T.O. Weigel. (2nd enl. Ed., Leipzig: C.H. Tauchnitz, 1901). Greenberg, J. H. (1963). Some universals of grammar with particular reference to the order of meaningful elements. In J. H. Greenberg (Ed.), Universals of Language, (pp. 73-113). Cambridge: MIT Press. Greenberg, J. H. (1966). Some universals of grammar with particular reference to the order of meaningful elements. In J. H. Greenberg (Ed.), Universals of Language (pp. 73-113). Cambridge: MIT Press. Greenberg, J. H. (1974). Language Typology: A Historical and Analytical Overview. The Hague, Paris: Mouton. Halliday, M. A. K. (1957). Some aspects of systemic description and comparison in grammatical analysis. Studies in Linguistic Analysis (Special Volume of the Philological Society), (pp. 54-67). Oxford: Basil Blackwell. Halliday, M. A. K. (1959-1960). Typology and the exotic. In M. A. K. Halliday and A. M. A. McIntosh (Eds.), Patterns of Language: Papers in General, Descriptive and Applied Linguistics, (pp. 165-182). London: Longman. Halliday, M. A. K., & Matthiessen, C. M. I. M. (2014). Halliday’s Introduction to Functional Grammar (4th ed.). London & New York: Routledge. Horne, K. M. (1966). Language Typology: 19th and 20th Century Views. Georgetown University Press: Washington DC. Humboldt, W. V. (1825). Über das Entstechen der grammatischen Formen, und ihren Einfluss auf die Ideenetwicklung. Berlin: Abhandlungen der Königliche Akademi der Wissenschaften. Jakobson, R. (1941). Kindersprache. Aphasia und Allgemeine Lautgesetze. Uppsala. Jakobson, R. (1949). Les Lois phoniques du langage enfantim et leur place dance la phonologie générale. Reprinted in Roman Jakobson: Selected Writings, Vol. 1 (1971). The Hague: Mouton. Kumar, A. (2009). A functional grammar of Bajjika: A systemic functional perspective. [Doctoral dissertation, Macquarie University]. Matthiessen, C. M. I. M. (2004). Descriptive motifs and generalizations. In A. Caffarel, J. R. Martin and C. M. I. M. Matthiessen (Eds.), Language Typology: A Functional Perspective, (pp. 537-673). Amsterdam: Benjamin. Moravcsik, E. A. (2013). Introducing Language Typology. Cambridge: Cambridge University Press. Mwinlaaru, I. N., & Xuan W. W. (2016). A survey of studies in systemic functional language description and typology. Functional Linguistics, 3(8), 1-41. Ramat, P. (1995). Typological comparison: towards a historical perspective. In M. Shibatani and T. Baynon (Eds.), Approaches to Language Typology. Oxford: Clarendon Press. Safaei Asl, E. (2016). Metafunctional profile of Persian, Azeri Turkish, and English grammar: A typological study. [Doctoral dissertation, Allameh Tabataba'i University]. [in Persian] Sapir, E. (1921). Language. New York: Harcourt, Brace, and World. Schlegel, A. W. V. (1818). Observations Sur la Langue et la Littérature Provinçales. Paris. Shibatani, M., & Baynon, T. (1995b). Approaches to language typology: A conspectus. In M. Shibatani and T. Baynon (Eds.), Approaches to Language Typology. Oxford: Clarendon Press. Tajabadi F., Golfam A., & Mahmoodi-Bakhtiari B. (2013). Exclamation structures in Persian. Language Related Researches, 4(3), 1-21. [in Persian] Teruya, K., & Matthiessen C. M. I. M. (2013). Halliday in relation to language comparison and typology. In J. J. Webster (Ed.), The Continuum Companion to M. A. K. Halliday. London & New York: Continuum. Teruya, K., & Matthiessen C. M. I. M. (2015). Halliday in relation to language comparison and typology. In J. J. Webster (Ed.), The Bloomsbury Companion to M.A.K. Halliday, (pp. 427- 452). London: Bloomsbury.[1] | ||
|
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,703 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 617 |
||