- مقدمه
نقد و ارزیابی ترجمه از جمله مهمترین و پرکاربردترین زمینههای مطالعات ترجمه به شمار میرود که امروزه جایگاه ویژهای را در بین پژوهشگران و محققان به خود اختصاص داده است. تحلیل و ارزیابی ترجمه نقش مهمی در ارتقای کیفیت متون ترجمه شده دارد؛ زیرا هنگام سنجش متون ترجمه شده، ویژگیهای مثبت و منفی ترجمه را واکاوی کرده و با نگاهی معیارمدار، ضعفها و کاستیهای موجود در ترجمه از جمله کاهشها، افزایشها و حذفهای سلیقهای و بدون استدلال منطقی را تحلیل و ارزیابی میکند. سپس منتقد پیشنهادهای دقیق و مشخص خود را برای اصلاح و بهبود ترجمه ارائه میدهد. همین امر فضا را برای ترجمهها و نشر آثار بیشتر و کیفیتر فراهم میسازد و زمینهای مناسب برای رقابت مثبت به منظور بهبود کیفیت ترجمهها را فراهم میآورد. در نتیجه، شاهد ترجمههایی با کیفیت بهتر و مقبولیت بیشتری خواهیم بود. در همین راستا پژوهشگران حوزهۀمطالعات ترجمه کوشیدهاند تا معیارهایی جهت ارزیابی و سنجش کیفی متون ترجمه شده ارائه دهند. این مسئله باعث میشود تا واکنشهای منفی به نقد و ارزیابی ترجمهها به کمترین حد خود رسیده و نقدپذیری در جامعۀ علمی و دانشگاهی و نزد صاحبان آثار ترجمه شده، نهادینه شود.
یکی از برجستهترین معیارها و روشهای مختلفی که از سوی نظریهپردازان و متخصصان حوزۀ مطالعات ترجمه ارائه شده است، الگوی «کارمن والرو گارسس[1]» (1994) است. گارسس برای مقایسۀ شباهتهای میان دو متن مبدأ و مقصد، چهار سطح تحلیلی را برای ارزیابی ترجمه پیشنهاد میدهد که به گفتۀ خودش گاه با هم تداخل پیدا میکنند.
پژوهش پیشرو با کمک گرفتن از روش توصیفی- تحلیلی، همسنجی بخشی از متن اصلی رمان «فی قلبی أنثی عبریّة» با متن ترجمۀ «آن دختر یهودی» از اسماء خواجهزاده را بر پایۀ دیدگاه و شاخص الگوی گارسس به عهده داشته و متن مبدأ و مقصد را با کاربست دو سطح معنایی- لغوی و نحوی- واژهساختی از الگوی چهار سطحی گارسس به بررسی و ارزیابی گذاشته است تا میزان بازتاب متن اصلی در متن ترجمه شده را واکاوی کرده و در این راستا به پرسشهای زیر پاسخ گوید:
- برجستهترین مؤلفههای سطوح معنایی- لغوی و نحوی- واژهساختی در ترجمۀ خواجهزاده کدام است؟
- ویژگیهای مثبت و منفی ترجمه بیان شده در چه بخشهایی متجلی است؟
- پیشینۀ پژوهش
در زمینۀ نقد و ارزیابی ترجمه بر پاۀه الگوی گارسس تاکنون پژوهشهای متعددی صورت گرفته است که مهمترین آنها را میتوان بر اساس نمونۀ موردی پژوهش در ذیل چهار بخش به شرحی که در ادامه ارائه شده است، دستهبندی کرد.
الف- پژوهشهایی که با استناد به الگوی گارسس، ارزیابی ترجمه از زبان عربی به زبان فارسی را مدنظر داشتهاند:
* فرهادی (1392) در پایاننامۀ خود با عنوان «نقد و ارزیابی آثار ترجمه شده غسان کنفانی در سه بخش قصص، روایات و مسرحیات» به واکاوی میزان کفایت و مقبولیت ترجمهها بر اساس ویژگیهای مثبت و منفی آنها پرداخته است.
* علی صیادانی و همکاران (1396) در مقالۀ «نقد وبررسی ترجمۀ فارسی رمان «قلب الیل» با عنوان «دل شب» بر اساس الگوی گارسس» ترجمۀ کاظم آل یاسین از رمان «قلب اللیل» را بر اساس سطوح چهارگانه نظریۀ کارمن گارسس مورد بررسی قرار داده است. نویسندگان به این نتیجه رسیدهاند که ترجمۀ آل یاسین در دو سطح معنایی- لغویی و نحوی- صرفی نسبت به دو سطح دیگر از موفقیت و مقبولیت بیشتری برخوردار بوده است.
* سپاسفر (1397) در پایاننامۀ خود با عنوان «نقد ترجمههای رمان شرقالمتوسط عبدالرحمن منیف بر اساس الگوی ارزیابی گارسس»، میزان کیفیت این ترجمهها را با استفاده از الگوی گارسس به بوته نقد گذاشته است.
ب- پژوهشهایی که با استفاده از الگوی گارسس ترجمه فارسی به عربی را واکاوی کردهاند:
* عیسی متقیزاده و سید علاءنقی زاده (1396) در پژوهشی با عنوان «ارزیابی ترجمۀ متون ادبی فارسی به عربی بر اساس مدل کارمن گارسس (پیام رهبر انقلاب به مناسبت موسم حج 1395 برای نمونه)» مدل ارزیابی ترجمۀ گارسس را در ترجمۀ متون عربی به کنکاش گذاشتهاند. هر چند مصداق عینی نویسندگان، تنها یک متن عربی است، اما نتایج خود را به متون عربی تعمیم دادهاند و به نتایجی دست یافتهاند؛ از جمله: تفاوتهای فرهنگی و معادلیابی مناسب بر اساس این اختلافات یکی از چالشهای مهم پیشروی مترجمان است.
ج- پژوهشهایی که به ارزیابی ترجمۀ متون از زبان انگیسی به زبان فارسی بر اساس الگوی گارسس پرداختهاند:
* ناصر رشیدی و شهین فرزانه (1389) در پژوهشی با عنوان «ارزیابی و مقایسۀ ترجمههای فارسی رمان شاهزاده و گدا اثر مارک تواین[2] بر اساس الگوی گارسس (1994)» به پیادهسازی الگوی گارسس جهت نقد و ارزیابی متون ترجمه شده بر چهار ترجمۀ فارسی رمان شاهزاده و گدا همت گذاشتهاند. نویسندگان با بهرهگیری دو شاخصۀ کفایت و مقبولیت، ترجمههای رمان را ارزیابی کردهاند و به این نتیجه دست یافتهاند که الگوی گارسس، الگوی چهارچوبمدار و دقیقی جهت بررسی و نقد متون ترجمه شده است.
د- پژوهشهایی که به بررسی ترجمههای مختلف قرآن کریم پرداخته و ارزیابی خود را بر پایۀ الگوی گارسس انجام دادهاند:
* محمد رحیمی خویگانی (1396) در مقالۀ «نقد واژگانی ترجمۀ موسوی گرمارودی از قرآن کریم (با تکیه بر سطح معنایی- لغوی گارسس)» بر پایۀ یکی از سطوح الگوی گارسس به ارزیابی ترجمۀ گرمارودی از قرآن کریم پرداخته است و مواردی را که میتوان با کاربست الگوی گارسس در ترجمۀ بیان شده سنجید به شکلی تفصیلی در مقالۀ خود برشمرده است.
* انوری (1396) در پایاننامۀ خود با عنوان «نقد ترجمۀ آیات متشابه لفظی در قصص قرآن کریم بر اساس رویکرد کارمن گارسس»، ترجمۀ نمونههای متشابه لفظی را در داستانهای قرآن کریم استخراج کرده و با تکیه بر رویکرد گارسس به این نتیجه رسیده است که ترجمۀ این آیات از سطح مقبولیت و کفایت برخوردار است.
* امرائی، محمد حسن (1397) در مقاله «نقد و ترجمه کیفیت ترجمه قرآن آیة الله یزدی بر اساس نظریه گارسس» به بررسی ترجمه متنی مقدس بر پایه الگوی گارسس اقدام نموده است؛ با این استدلال که این الگو را میتوان جهت ارزیابی متون متعددی پیاده کرد. نویسنده به این نتیجه رسیده که ترجمه آیة الله یزدی از نظر توضیح و بسط خلاقانه، همانندی قبض و بسط نحوی، دستورگردانی و همچنین انتقال ابهام، نمونهای بسیار نیکو است و قابلیت نقد و ارزیابی بر اساس الگوی گارسس را داراست.
- روش پژوهش
پژوهش حاضر با هدف ارزیابی و سنجش کیفی ترجمۀ رمان «فی قلبی أنثی عبریة» با عنوان «آن دختر یهودی» و با تکیه بر دو سطح معنایی- لغوی و نحوی- واژهشناختی در الگوی پیشنهادی گارسس، ترجمۀ یاد شده را به بوۀ تحلیل و نقد میگذارد و با استناد به دادههای الگوی پیشگفته به بیان ویژگیهای مثبت و منفی و سطح کفایت و مقبولیت این ترجمه میپردازد.
- ادبیات نظری
1-4. نقد و ارزیابی ترجمه
پژوهشهای بسیاری با رویکردهای مختلف جهت افزایش سطح کیفی ترجمهها ارائه شده است؛ برخی از این رویکردها، نقد ترجمه را از بنیان بر پایۀ مقابله و در برابر هم گذاشتن دو متن استوار کردهاند. در این پژوهشهای نقدی، تحلیل متن مقصد نخستین مرحله ارزیابی به شمار میرود و در آن بر انتقال روح کلی اثر و نادیده گرفتن خطاهای کم اهمیت مترجم تأکید میشود و با پرهیز از ذهنیتگرایی و اظهارنظرهای سلیقهای، منتقد را ملزم به مقابلۀ دو متن و داوری بر اساس معیارهای عینی میکند (خان جان، 2019: 119). گارسس نیز ضمن در نظر داشتن اهمیت مقابلۀ دو متن مبدأ و مقصد، سطوح مقابله را به چهار سطح ساختاری گسترش میدهد تا مترجم به عنوان رابط میان متن مبدأ و متن مقصد، بتواند برابرنهادهای درست و دقیقی را به زبان مقصد انتقال دهد؛ بهگونهای که بازتابدهنده معنا و مفهوم متن اصلی به متن ترجمه شده باشد تا خوانندۀ متن مقصد، همان مفهومی را دریابد که خوانندۀ متن مبدأ برداشت کرده است.
2-4. الگوی کارمن گارسس
مدلها و الگوهای متفاوتی به عنوان شاخص و معیار برای ارزیابی ترجمه از سوی نظریهپردازان و منتقدان حوزۀ مطالعات ترجمه ارائه شده است. یکی از این نظریهپردازان کارمن والرو گارسس (1994) است. گارسس مدلهایی برای ارزیابی ترجمه ارائه کرده است که به عنوان معیاری مناسب برای سنجش متون ترجمه شده بهکار میرود. وی الگویی ترکیبی را در ارزیابی ترجمه ارائه کرده که مرکب از مدل پیشنهادی وینه و دار بلنه[3] (1958) همچنین دیدگاهها و نظریات دیگر صاحب نظران در زمینۀ مطالعات ترجمه است؛ صاحب نظرانی مانند نایدا[4]، نیومارک[5]، دلیسل[6]، وازکه ایورا[7]، مونن[8]، نوبرت[9]، سنتویو یاتوری[10] است (رشیدی و فرزانه، 1389: 49).
کفایت و مقبولیت هر ترجمه در الگوی گارسس بر پایۀ شمارش ویژگیهای مثبت و منفی آن ترجمه تعیین میشود؛ به این معنا که هرچه شمار ویژگیهای مثبت یک ترجمه بیشتر باشد به همان مقدار از کیفیت بالاتری برخوردار است و برعکس، کیفیت پایین یک ترجمه نتیجه تعداد زیاد ویژگیهای منفی آن است. در این الگو، ویژگیهایی همچون؛ معادل فرهنگی یا کارکردی، بسط نحوی، تغییر نحوی، تغییر دیدگاه، توضیح یا بسط معنی، تقلیل و حذف و تغییر نوع جمله در ترجمه، جزو ویژگیهای مثبت ارزیابی شده و پارهای از ویژگیها مانند؛ قبض نحوی، ابهام و ترجمۀ تحتاللفظی در شمار ویژگیهای منفی یک ترجمه آمده است.
گارسس چهار سطح تحلیلی را برای ارزیابی ترجمه پیشنهاد میکند که به گفته خودش گاه باهم تداخل پیدا میکنند. این چهار سطح عبارتند از: الف- معنایی- لغوی، ب- نحوی-صرفی، ج- گفتمانی-کارکردی و د- سبکی- منظورشناختی که هر کدام از این سطوح زیرمجموعههایی نیز دارند.
در واقع، مزیت اصلی الگوی گارسس نسبت به سایر نظریههای ارائه شده در حوزۀ ترجمه در این است که الگوی ارائه شده یک الگوی جامع و فراگیر بوده و تا حدود زیادی تمامی جنبههای نقدی ترجمه را در خود دارد؛ زیرا بنیانهای اصلی آن بر پایۀ چندین الگوی پیشنهادی در ترجمه از جمله؛ الگوهای وینه و داربلنه، نیومارک، نایدا، وازکه ایورا، مونن، دلیل، سنتیو یاتوری و نوبرت، استوار است و میتواند به مثابه نظریهای چندجانبه در ارزیابی ترجمههای مختلف بهکار گرفته شود.
- کاربست الگوی گارسس
پژوهش حاضر در تلاش است ترجمۀ رمان «فی قلبی أنثی عبریّة» از اسماء خواجهزاده را با متن اصلی تطبیق داده و بر اساس الگوی گارسس مورد نقد و ارزیابی قرار دهد. برای دستیابی به این مهم، نخست سطح معنایی- لغوی دو متن واکاویده شده، سپس سطح نحوی-واژگانی آن به سنجش گذاشته شده است.
1-5. سطح معنایی- لغوی
مطابق الگوی گارسس، این سطح شامل زیر مجموعههای معادل فرهنگی یا کارکردی، بسط نحوی (افزایش)، قبض نحوی (کاهش)، خاص در برابر عام یا برعکس و ابهام است.
1-1-5. معادل فرهنگی یا کارکردی
برخی واژگان در زبان مبدأ بار معنایی فرهنگی و یا کارکردی مختص به خود را دارند که باید بتوان با معادل مناسب و کارکردی در زبان مقصد جایگزین شوند که لازمۀ آن آشنایی کامل مترجم با فرهنگ زبان مقصد است. در روش معادل فرهنگی یا کارکردی، مترجم از دانش فرازبانی خویش بهره میجوید و واژۀ فرهنگی یا کارکردی زبان مبدأ را با مشابه آن در زبان مقصد جایگزین میکند. برای این بخش میتوان به نمونههایی که در ادامه ارائه شده است، اشاره کرد.
متن اصلی: «إن من لا یؤمن بدین الاسلام یذهب الی النار.» (حمدی، 2012: 29)
ترجمۀ فارسی: «کسی که به اسلام اعتقاد نداشته باشد به جهنم میرود» (خواجهزاده، 1397: 29).
در این عبارت، مترجم واژۀ «النار» به معنای آتش را با برابر نهاد «جهنم» یکی دانسته و جهنم را که نمود فرهنگی بیشتری دارد، جایگزین واژۀ آتش کرده است. در واقع، به جهنم رفتن یا به درک واصل شدن همان معنای «یذهب إلی النار» را در زبان عربی ارائه میدهد.
متن اصلی: «فی قلبی أنثی عبریّة» (عنوان روی جلد متن عربی)
ترجمۀ فارسی: «آن دختر یهودی» (عنوان روی جلد ترجمۀ فارسی)
در متن اصلی، واژۀ «عبریّة» آمده است که در بافتار فرهنگی نویسندۀ رمان به دختران یهودی گفته میشود و مترجم فارسی به جای گرتهبرداری واژۀ عربی، دست به معادلسازی بومی زده است.
همانطور که پیشتر اشاره شد؛ معادل فرهنگی یا کارکردی در الگوی گارسس از جمله ویژگیهای مثبت یک ترجمه برشمرده شده است. در مثالهای بالا نیز جایگزین شدن معادل فرهنگی مناسب برای واژۀ عربی که در زبان فارسی پذیرفته شده و متداول است، میزان پذیرش متن ترجمه شده را نزد خوانندگان فارسیزبان افزایش خواهد داد.
2-1-5. بسط نحوی (افزایش)
گسترش نحوی به معنای افزودن یک یا چند واژه به متن ترجمه به دلیل ضرورت و تنگناهای دستور زبانی است. در این شیوه، مفهومی که در متن مبدأ به شکل تلویحی به آن اشاره شده باید در زبان مقصد به آن تصریح شود که لازمۀ آن، افزودن یک یا چند واژه به متن ترجمه است (Garces, 1994: 82). به عبارت دیگر، مترجم مؤلفههایی را به عنوان برابرنهاد واژه و اصطلاحات زبان مبدأ قرار میدهد که ساختارهای زبانی همانند ضمایر و اشارههای مجازی و کنایی که با توجه به بافتار متن در تقدیر گرفته میشود در ترجمه به آنها تصریح شده و بیان میشوند (صیادانی و همکاران، 1396: 98).
متن اصلی: «إن تصرفاتها تبدو غریبة الیوم» (حمدی، 2012: 19).
ترجمۀ فارسی: «رفتارهایش امروز عجیب و غریب است» (خواجهزاده، 1397: 17).
در این عبارت، مترجم واژۀ «غریبة» را با برابرنهاد «عجیب و غریب» ترجمه کرده و واژۀ عجیب را بر متن اصلی افزوده است، چراکه در ساختار زبان فارسی، واژۀ «عجیب» معمولاً با واژۀ «غریب» همراه است.
متن اصلی: «...أن تخرج الصغیرة و لا تجده فتفزع» (حمدی، 2012: 15).
ترجمۀ فارسی: «... دخترک از مسجد بیرون بیاید و او را پیدا نکند و بترسد» (خواجهزاده، 1397: 12).
در این جمله، واژۀ «مسجد» در متن مبدأ نیامده است و با ضمیر و یا اسم اشارهای نیز به آن اشاره نشده است، اما مترجم ترجیح داده است تا جهت ارجاع ندادن خواننده به بافت پیشین رمان در ترجمۀ فارسی، واژۀ «مسجد» را صراحتاً بیان دارد.
متن اصلی: «کانت والدتها قد أوصته بالحفاظ علی دینها و عدم محاولة التأثیر علیها» (حمدی، 2012: 19).
ترجمۀ فارسی: «مادر ریما به جاکوب وصیت کرده بود ریما پیرو دین خودش بماند و جاکوب سعی نکند او را تحت تأثیر قرار دهد» (خواجهزاده، 1397: 16).
در این بخش از رمان، ضمایر مذکر و مؤنث به صورت اسم خاص ترجمه شدهاند. به دلیل اینکه در دستور زبان فارسی، ضمایر برای مذکر و مؤنث به یک صورت به کار میرود، اما در زبان عربی با تغییر شکل ضمایر، مرجع جنسیتی ضمیر مشخص میشود. نمونۀ دیگری برای این موضوع، عبارت ذیل است:
متن اصلی: «لذلک لم یفکر مطلقا فی حرمانها» (حمدی، 2012: 19).
ترجمۀ فارسی: «جاکوب اصلاً به این فکر نیفتاد که برنامه ریما را بهم بزند» (خواجهزاده، 1397: 16).
در عبارت بالا، ضمیر پنهان در فعل «لم یفکر» به جاکوب بازمیگردد. مترجم در ترجمه، ضمیر را به اسم تبدیل کرده است تا خواننده را از سختی دنبال کردن مرجع ضمیر بازدارد و ابهام متن را برطرف سازد (اصغری و علییاری، 1394: 151). همچنین در همین عبارت، مصدر «حرمان» در ساختار فعلی ترجمه شده است تا بیشتر با ساختار زبان فارسی هماهنگ شود.
متن اصلی: «لم یکن یوماً فائقَ الذکاء بل لعله کان تلمیذاً ذا مستوی متوسط» (حمدی، 2012: 22).
ترجمۀ فارسی: «چون خودش نه تنها هیچ وقت دانشآموز باهوشی نبود بلکه سطح تحصیلی متوسطی داشت» (خواجهزاده، 1397: 20).
در اینجا مترجم عبارتهای «چون خودش نه تنها» و «تحصیلی» را به متن اصلی افزوده است. این امر به صورت اختیاری از جانب مترجم در تقدیر گرفته شده است و حذف آن، تأثیری در تغییر معنای جمله نمیگذارد.
متن اصلی: «وظل یحتفظ بتلک المشاعر لها وحدها» (حمدی، 2012: 27).
ترجمۀ فارسی: «و آن موقع این احساسات پدرانه را فقط نسبت به این دختر داشت» (خواجهزاده، 1397: 26).
در اینجا مترجم عبارت «پدرانه» را که در متن اصلی وجود ندارد به متن ترجمه افزوده است و نوع احساس را برای مخاطبان روشن کرده است؛ احساسی که با مراجعه به بافت کلی متن اصلی قابل دریافت است.
مثالهایی که در زیرگروه بسط نحوی ذکر شد، نشان میدهد که این ویژگی که در شمار ویژگیهای مثبت یک ترجمه در الگوی گارسس آمده است بر وضوح ترجمه افزوده و علاوه بر پذیرفته بودن متن ترجمه شده در زبان مقصد و انطباق آن با مؤلفههای معنایی و عناصر دستوری دو زبان مبدأ و مقصد و رساندن دقیق پیام موردنظر نویسندۀ متن اصلی بر میزان پذیرش متن از سوی خوانندگان فارسیزبان میافزاید.
3-1-5. قبض نحوی (کاهش)
قبض نحوی یا کاهش، عکس بسط نحوی است. در این روش یک واژه جایگزین چند واژه در زبان مقصد میشود (Garces, 1994: 82). به دیگر سخن، قبض نحوی بهکار بردن یک واژه در زبان مقصد در برابر چند واژه از زبان مبدأ است (امرائی، 1397: 20). مترجم به دلایل مختلفی به آوردن حداقل عبارت اکتفاء کرده و واژگان کمتری را نسبت به واژگان زبان مبدأ به کار میبرد.
متن اصلی: «...یقرأ علیها القصص و الحکایات و یستمتع بانفعالاتها البرئیة و ضحکاتها العفویة.» (حمدی، 2012: 18)
ترجمۀ فارسی: «برایش قصه میخواند، از کارهای بچهگانه و خندههایش لذت میبرد» (خواجهزاده، 1397: 15).
مترجم در این جمله عبارت «و الحکایات» و «العفویة» را ترجمه نکرده و تنها به آوردن یک برابرنهاد اکتفا کرده است. میتوان برای واژهای «القصص» و «الحکایات» به یک معادل در زبان فارسی اکتفا کرد؛ چون هر دو به یک معنا بهکار میروند، اما حذف واژۀ «العفویّة» به عنوان صفت «ضحکات» به متن اصلی آسیب میزند.
با توجه به ترجمۀ ارائه شده میتوان گفت که قبض نحوی یا کاهش از ویژگیهای منفی یک ترجمه در الگوی گارسس است؛ این در حالی است که صدور یک قانون دقیق و بیچون و چرا برای ارزیابی ترجمههای مختلف و چینش آنها در یک چهارچوب غیرقابل تغییر درست به نظر نمیرسد. در عبارت نخست، حذف «الحکایات» را در متن ترجمه شده نمیتوان منفی ارزیابی کرد و آن را یک کاستی برای ترجمه به شمار آورد و این در حالی است که حذف واژۀ دوم؛ یعنی «العفویة» برخلاف نمونۀ نخست از کیفیت ترجمه کاسته و معنای مورد نظر نویسندۀ رمان را به شکلی دقیق منتقل نمیکند.
متن اصلی: «...و جمال ثنایاه المتخلیة عن کل أشکال البهرجة ... ولم تکن روح البساطة لتنقض شیئا من سحر جماله باستثناء الصومعة فانّها تظهر وکانّها الجزء الذی یجوز للمصمم أن یتصرف فیه لیطبع المَعلم بطابع یمیّزه عن بقیّة المعالم الجربیّة الأخری» (حمدی، 2012: 13).
ترجمۀ فارسی: «شکوه زیبایی داخل آن تقلبی نبود و روح سادگی چیزی از زیبایی سحرانگیزش کم نمیکرد در این میان فقط گنبد مسجد طوری نمایان بود که انگار طراح میتواند آن را به شکلی متمایز با بقیه آثار جربه تغییر دهد» (خواجهزاده، 1397: 11).
مترجم در این عبارت، جملۀ «المتخلّیة عن کل اشکال البهرجة» را با روش کاهش نحوی، «تقلبی» ترجمه کرده و عبارت «الجزءالذی» را نیز در ترجمه انداخته است.
متن اصلی: «فکیف ستکون حیاته حین تزدان بأطفال من المرأة التی أحبّها و رضیها زوجة؟!» (حمدی، 2012: 24)
ترجمۀ فارسی: «اگر در زندگی خودش از همسر محبوبش بچهدار میشد محبتش به کجاها میرسید؟!» (خواجهزاده، 1397: 22)
در عبارت بالا، ملاحظه میشود که مترجم برای عبارت «المرأة التی أحبّها و رضیها زوجة» که ترجمۀ تحتاللفظی آن: «زنی که دوستش داشت و او را به عنوان همسر بپذیرفت» است از عبارت «همسر محبوبش» استفاده کرده است. در حقیقت، در اینجا با قبض ترجمه و حذف عبارت «او را به عنوان همسر پذیرفت»، عنصر زمان از متن ترجمه حذف شده است و این خود به ایجاد خلل در انتقال معنای مورد نظر نویسنده انجامیده است.
متن اصلی: «...لکنه سرعان ما یعود أدراجه بعد جولة قصیرة» (حمدی، 2012: 15).
ترجمۀ فارسی: «اما بعد از یک گردش کوتاه سریع برمیگشت» (خواجهزاده، 1397: 12).
در این جمله، معادل تحتاللفظی عبارت «یعود أدراجه» (پلههایش را برمیگردد) است، مترجم با حذف معادل واژۀ «أدراج» یا همان «پلهها» در ترجمۀ خود، معادلی را ارائه داده که در زبان فارسی کاربردی بوده و برای فرد فارسیزبان کاملاً قابل فهم است.
نمونههایی که در بالا ذکر شد به خوبی نشان میدهد که قبض نحوی را نمیتوان به عنوان یک قانون کلی و قابل تعمیم برای ارزیابی منفی تمام نمونههای کاهش واژه در متون ترجمه شده در نظر گرفت؛ چه اینکه قبض نحوی الزاماً به اخلال در انتقال معنا و کاهش کیفیت ترجمه نمیانجامد. همانگونه که میبینیم؛ در مثال اخیر مترجم با حذف یک واژه در ترجمه خود، برابرنهادی را با واژههای کمتر آورده است، اما ذکر واژۀ «پلهها» با توجه به اینکه عبارت «پلههایش را برمیگشت» در زبان فارسی متداول نیست از کفایت و مقبولیت متن ترجمه شده میکاست.
4-1-5. خاص در برابر عام یا برعکس
در روش «خاص در برابر عام» واژهای خاص به عام و یا برعکس ترجمه میشود. گاهی مترجم واژه و یا اقلام بزرگتر از واژه را که در زبان اصلی به صورت عام بهکار برده شده را به شکل خاص ترجمه میکند و یا برعکس؛ به این معناکه واژۀ خاصی را با مقابل عام ترجمه میکند (Garces, 1994: 84).
متن اصلی: «ووضع یده علی کفّها فی حنان و هو یهمس...» (حمدی، 2012: 27)
ترجمۀ فارسی: «و با مهربانی دست روی دستش گذاشت...» (خواجهزاده، 1397: 26)
واژۀ «کفّ» در زبان اصلی خاص است و تنها بخشی از دست را شامل میشود. این واژه در ترجمۀ رمان به زبان فارسی با برابرنهاد «دست» و به صورت عام ترجمه شده است.
متن اصلی: «قادته قدماه الی غرفتها المغلقة» (حمدی، 2012: 26).
ترجمۀ فارسی: «پاهایش او را به در بسته اتاق ریما کشاند» (خواجهزاده، 1397: 25).
ترکیب اضافی و وصفی «غرفتها المغلقة» در متن اصلی به صورت عام آمده است و بسته بودن به تمام اتاق نسبت داده شده است، اما در ترجمۀ فارسی، بسته بودن به «در» نسبت داده شده است که بخشی از اتاق است و ترجمۀ واژۀ عام به واژۀ خاص به شمار میرود.
متن اصلی: «اتسعت عیناه دهشة و ارتخت ذراعاه من حولها» (حمدی، 2012: 29).
ترجمۀ فارسی: «چشمهای جاکوب از تعجب گرد و دستهایش شل شد» (خواجهزاده، 1397: 29).
در متن اصلی واژۀ «ذراع» در معنای «بازو» بهکار رفته است. مترجم معنای خاص «ذراع» را به معنای عام «دست» گسترش داده است و اینگونه ترجمۀ متن مبدأ را به ساختار زبان فارسی نزدیکتر کرده است.
همانگونه که در مثالهای یاد شده، پیداست، میتوان قرار دادن بهجا و درست یک واژّ خاص در ترجمۀ یک واژۀ عام و یا برعکس که با حفظ ساختار متن مبدأ بتواند معنای مورد نظر نویسنده را به خواننده زبان مقصد منتقل کند از جمله ویژگیهای مثبت یک ترجمه دانست که میزان کفایت و مقبولیت آن را بالا میبرد. این ویژگی در نمونۀ مورد بررسی هم جزو ویژگیهای مثبت ترجمه به شمار میرود که به انسجام متن ترجمه شده و انتقال درست و دقیق معنای مورد نظر نویسنده زبان مقصد انجامیده است.
5-1-5. ابهام
گاهی در ترجمۀ متن اصلی «ابهام» وجود دارد که ناشی از ویژگیهای خاص ساختار زبان مقصد و یا زبان مبدأ است. از نظر گارسس ممکن است ابهام در ترجمه عمدی یا سهوی باشد (Garces, 1994: 87) که در صورت عمدی بودن باید آن را انتقال داد، اما اگر سهوی باشد باید توسط مترجم اصلاح و برطرف شود (متقیزاده و نقیزاده، 1396: 17).
متن اصلی: «فافلتت الصغیرة کفه...» (حمدی، 2012: 20)
ترجمۀ فارسی: «دخترک دستش را آزاد کرد...» (خواجهزاده، 1397: 17)
در اینجا عبارت «دخترک دستش را آزاد کرد» گنگ ترجمه شده است، چراکه ویژگی درآوردن و رها کردن دستها همراه صرف کمی نیرو (افلتت) در ترجمه بازتاب نیافته است؛ از این رو، بهتر بود مترجم به جای عبارت «آزاد کرد» از عبارت «رها کرد» برای انتقال مفهوم متن اصلی استفاده میکرد.
متن اصلی: «وارتخت ذراعاه من حولها» (حمدی، 2012: 29).
ترجمۀ فارسی: «و دستهایش شل شد» (خواجهزاده، 1397: 29).
در عبارت بالا، واژۀ «ذراع» به معنای بازو برای حلقه کردن دور چیزی بهکار رفته است، اما مترجم مفهوم رهایی حلقۀ دور چیزی را در ترجمۀ فارسی انتقال نداده است. بهتر بود به جای عبارت «دستهایش شل شد» از جمله «دستان حلقه شدهاش و یا حلقه شده به دور او باز شد» استفاده میکرد.
متن اصلی: «فجأة سمع صوت انفجار مکتوم تلاه أزیر عنیف مع انهیار السیارة علی جانبها الایمن» (حمدی، 2012: 20).
ترجمۀ فارسی: «ناگهان صدای انفجار خفهای را شنید و پشت سرش همراه با صدای صفیری تند سمت راست ماشین پایین آمد» (خواجهزاده، 1397: 17).
همانگونه که ملاحظه میشود مترجم واژۀ «تلاه» را که به معنای «در پی آن و یا در ادامه آن» است در معنای «پشت سرش» ترجمه کرده است. همچنین واژۀ «صفیر» را که در اصل عربی است در ترجمه خود گنجانده است و همین مسئله خواننده را با نوعی ابهام مواجه کرده است.
متن اصلی: «مدت أشعة الشمس الساطعة خیوطها الذهبیة فی ذلک الیوم القائظ من أیام الصیف التونسی لتداعب الواحات و القری المتناثرة و تدفئ ثنایاها الی درجة الالتهاب» (حمدی، 2012: 12).
ترجمۀ فارسی: «در آن روز داغ تابستانی تونس اشعه طلایی و درخشان خورشید سر کشیده بودند تا با آبادیها و روستاها بازی کنند و آنها را به مرز سوختن برسانند» (خواجهزاده، 1397: 10).
با توجه به همسنجی ترجمۀ بالا با متن عربی، متوجه خواهیم شد در ترجمۀ فارسی، عبارت «سرکشیده بودند» به نوعی گنگ و نامفهوم است و خواننده نمیتواند به خوبی مفهوم متن عربی را دریابد. مترجم کوشیده تا بدون صافی فرهنگی، واژۀ عربی را در قامت ترجمهای ادبی بازتاب دهد، اما همین مسئله، میان متن اصلی و متن ترجمه فاصله انداخته است. بهتر بود مترجم عبارت «گسترانده بود» را جایگزین آن میکرد.
ابهام از ویژگیهای منفی متون ترجمه شده بهشمار میرود. در الگوی گارسس نیز این ویژگی در زیرگروه ویژگیهای منفی یک ترجمه آمده است. مثالهای بالا بهخوبی نشان میدهد عدم دقت کافی از سوی مترجم در ترجمۀ عبارات به ایجاد ابهام در متن ترجمه شده میانجامد و با کاهش کیفیت ترجمه، میزان مقبولیت آن را نزد خوانندۀ زبان مقصد پایین میآورد.
2-5. سطح نحوی- واژه ساختی
این سطح نیز زیرمجموعههای متعددی دارد که در عبارتند از: ترجمۀ تحتاللفظی، اقتباس،
تغییر نحوی (دستور گردانی)، تغییر دیدگاه، توضیح یا بسط معنی، تلویح، تقلیل و حذف
و تغییر نوع جمله که در ادامه به آنها میپردازیم.
1-2-5. ترجمۀ تحتاللفظی
در این روش که ترجمۀ «یک به یک» نیز نام دارد، مترجم به متن مبدأ مقید میماند و ساختار نحوی متن مبدأ را به نزدیکترین معادل آن در زبان مقصد بر میگرداند (Garces, 1994: 88). به عبارت دیگر، مترجم در برابر هر واژه از زبان مبدأ واژهای از زبان مقصد را جایگزین میکند که گاهی منجر به نامفهوم شدن ترجمه میشود. «نیومارک ترجمۀ تحتاللفظی واژه به واژه، عبارت به عبارت، همایند به همایند، شبه جمله به شبه جمله حتی استعاره به استعاره و ضربالمثل به ضربالمثل را ممکن و مطلوب میداند» (متقیزاده و نقیزاده، 1396: 176).
در نگاه گارسس، مترجم گاه گریزی از ترجمۀ تحتاللفظی واژگان و یا اصطلاحات از زبان مبدأ به زبان مقصد ندارد و این نوع ترجمه را برای انتقال مفاهیم به شکلی واضح و قابل فهم برمیگزیند. در نمونههای زیر که در آن واژگان به صورت تحتاللفظی ترجمه شدهاند، میتوانیم ببینیم که گاهی این نوع ترجمه به ارائۀ متنی شفاف و انتقال صحیح معنا انجامیده است و گاهی نیز مترجم با ترجمۀ تحتاللفظی متن، فهم معنا را دشوار ساخته و ترجمهای نامانوس و یا گنگ را در زبان مقصد ارائه داده است.
متن اصلی: «کان یحس بانفجارات صامتة تحصل فی خلایا ساقه التی أصابتها...» (حمدی، 2012: 22)
ترجمۀ فارسی: «او انفجارهای ساکت را در تک تک سلولهای پایش که از اصابت...» (خواجهزاده، 1397: 20)
ملاحظه میشود مترجم واژههای «انفجارات» و «صامتة» را به صورت تحتاللفظی و تنها با کمک گرفتن از فرهنگ لغت و بدون مراجعه به دانستههای فرازبانی و معادلهای فرهنگی ترجمه کرده است. به نظر انتخاب برابرنهاد «انفجارهای بیصدا» در ترجمۀ رمان به زبان فارسی میتوانست بر زیبایی ترجمه بیفزاید.
متن اصلی: «و عکست إحمرارها علی واجهات المبانی» (حمدی، 2012: 35)
ترجمۀ فارسی: «و سرخیاش خود را روی نمای ساختمانها به نمایش میگذاشت» (خواجهزاده، 1397: 35)
در این عبارت نیز مترجم «سرخیاش خود...» را «معادل عکست احمرارها» قرار داده است که بازتاب ترکیب اضافی «احمرار+ها» به شمار میرود. بهتر بود مترجم این جمله را «سرخیاش را بر نمای ساختمانها منعکس میکرد» ترجمه میکرد تا برگردان فارسی کمتر گرفتار ابهام و گرتهبرداری عربی میشد.
متن اصلی: «و ظنّا أن النجاح کان حلیفهما» (حمدی، 2012 : 33)
ترجمۀ فارسی: «آنها فکر میکردند حالا دیگر موفقیت متحد آنهاست» (خواجهزاده، 1397: 32)
همانگونه که ملاحظه میشود در عبارت بالا، واژۀ «متحد» که معنای تحتاللفظی «حلیف» است جمله را گنگ و نامأنوس کرده است. به نظر میرسد که عبارت «موفقیت یار آنهاست» جایگزین بهتری برای ترجمه عبارت بالا باشد.
2-2-5. اقتباس
اقتباس به کمک گرفتن از معانی نزدیک و استعمال برابرنهادهای جاافتاده اطلاق میشود. در واقع اقتباس همان معادل فرهنگی است که از طریق موقعیت مشابه به متن مقصد منتقل میشود (Garces, 1994: 81). در روش اقتباس، پیام متن مبدأ از رهگذر موقعیتهای مشابه در زبان مبدأ انتقال مییابد.
متن اصلی: «اتسعت عیناه دهشة و ارتخت ذراعاه من حولها» (حمدی، 2012: 29).
ترجمۀ فارسی: «چشمهای جاکوب از تعجب گرد و دستهایش شل شد» (خواجهزاده، 1397: 29).
در عبارت بالا، ترجمۀ جملۀ «اتسعت عیناه دهشة» با عبارت «چشمانش گشاد شد» در زبان فارسی معنای کارکردی ندارد؛ از این رو، مترجم در ترجمۀ خود از عبارت اقتباسی «از تعجب گرد شد» کمک گرفته است.
متن اصلی: «التفت إلی صاحبه الذی تکوّر علی نفسه من الألم علی الکرسی المجاور» (حمدی، 2012 : 30)
ترجمۀ فارسی: «نگاهی به دوستش انداخت که از درد به خود میپیچید» (خواجهزاده، 1397: 30)
مترجم در اینجا به دلیل کارکرد متفاوت عبارت «تکوّر علی نفسه» ناچار شده که به یک معادل روی بیاورد. معنی تحتاللفظی این جمله در فارسی روی «خودش جمع شد» است که در فارسی کارکردی ندارد.
متن اصلی: «کانت الأصوات المختلطة القادمة من السوق تطرق مسامعه...» (حمدی، 2012: 14)
ترجمۀ فارسی: «صداهای درهم بازار محکم در گوشش طنین میانداخت...» (خواجهزاده، 1397: 11)
عبارت «تطرق مسامعه» در معنای تحتاللفظی یعنی «گوشهایش را میزند». این اصطلاح در زبان فارسی کارکردی ندارد؛ از این رو، مترجم اصلاح «در گوشش طنین میانداخت» را که در فارسی کارکرد فراوانی دارد، جایگزین آن کرده است. هرچند این ترجمه به خوبی بار معنایی «تطرق» را بازتاب نداده است؛ چون طنین انداختن برخلاف واژۀ «تطرق» بار مثبت و تأثیر روانشناختی بهتری را القا میکند. توجه کافی به بار معنایی واژگان، میتواند در بازتاب سبک متن اصلی کمک کند (نصیری، 1390: 54).
متن اصلی: «کانت علامات الألم واضحة علی ملامحه. لم یفقد الوعی بعد» (حمدی، 2012: 42).
ترجمۀ فارسی: «احمد هنوز بی هوش نشده بود، اما پیدا بود که درد میکشد» (خواجهزاده، 1397: 43).
در این عبارت نیز جملۀ «پیدا بود که درد میکشد» به صورت اقتباسی، جایگزین عبارت «درد از سیمایش پیدا بود» شده است. هر چند در ترجمۀ فارسی استدلال حسی پیدا بودن درد روی شخصیت داستان، بازتاب زبانی نیافته و تنها در بستر فرهنگی بیان شده است.
با توجه به نمونههایی که ذکر شد، در مییابیم که مترجم در سه مورد مطابق با ویژگیهای مثبت ترجمه در الگوی گارسس موفق عمل کرده و با جایگزین کردن برابرنهادهایی که در زبان مقصد متداول است، میزان کیفیت و مقبولیت ترجمه خود را افزایش داده است، اما در مثال اخیر، معادل فرهنگی مناسب در برابر جمله عربی در متن اصلی آمده است، اما آشکار بودن درد در سیمای شخصیت داستانی که برای مخاطب عربزبان در متن رمان بیان میشود دربردارنده جنبهای حسی است که در ترجمۀ فارسی با تغییر جمله به مخاطب منتقل نخواهد شد.
3-2-5. تغییر نحوی (دستور گردانی)
در این شیوه، مترجم به دلایلی مانند نبود ساختار مشابه، غیرطبیعی شدن ترجمه و یا خلاء واژگانی ناگزیر میشود از رهگذر تغییر نحو (دستور گردانی) دست به تغییر اجزای کلام بزند تا بتواند برابرنهادی نزدیک را جایگزین کند (Garces, 1994: 93).
متن اصلی: «حتی أنهما لم یعیشا طفولة طبیعیة» (حمدی، 2012: 24).
ترجمۀ فارسی: «و آنها حتی مثل بچههای عادی زندگی نکردهاند» (خواجهزاده، 1397: 22).
مشاهده میشود که به دلیل تنگناهای زبانی، اسم مصدری «طفولة» به اسم ذات «بچههای ...» ترجمه شده است و مترجم دستور مصدری زبان اصلی را به دستور اسم ذات در زبان مقصد تغییر داده است.
متن اصلی: «توجّه نحوها مبتسما وهو یحاول تجاوز العاصفة المقبلة بسلام» (حمدی، 2012: 20).
ترجمۀ فارسی: «لبخندزنان به طرف او رفت و سعی کرد به سلامت از طوفان پیش رو رد شود» (خواجهزاده، 1397: 18).
در عبارت بالا، مترجم دست به تغییر نحوی زده است. نخست ساختار فعل مضارع را به گذشته و در آخر، مصدر «تجاوز» را به فعل تغییر داده است. همین مسئله باعث شده است تا ترجمۀ فارسی، اندکی از متن اصلی فاصله بگیرد.
همانگونه که الگوی گارسس نشان میدهد، تغییر نحوی یا دستورگردانی در یک ترجمه از ویژگیهای مثبت آن است؛ زیرا حفظ ساختار زبان مبدأ در ترجمه در مواردی که به ابهام در متن ترجمه شده منجر میشود، پذیرش آن را نزد خوانندۀ زبان مقصد دشوار میسازد؛ از این رو، تغییر ساختار نحوی در جایی که ضرورت ایجاب میکند و به تغییر معنای مورد نظر نویسندۀ اصلی نمیانجامد از جمله ویژگیهای مثبت یک ترجمه است.
4-2-5. تغییر دیدگاه
در این روش، مفهومی در زبان مبدأ به گونهای دیگر در زبان مقصد بیان میشود (Garces, 1994: 88) از ج؛مله موارد تغییر دیدگاه عبارتند از: بیان وسیله بهجای نتیجه، بیان معلول به جای علت و برعکس، بیان از طریق یک حس به جای حس دیگر، بیان با ترتیبی دیگر، بیان معلوم به جای مجهول، بیان عبارت منفی به عبارت مثبت و برعکس، تبدیل جزء به کل و برعکس، حال به محل، ظرف به مظروف، خصوص به عموم و برعکس، مسبب به سبب، لازم به ملزوم و... (صیادانی و همکاران، 1396: 107).
متن اصلی: «و استجابت بشکل لا یصدّق لجهود والدتها» (حمدی، 2012: 24).
ترجمۀ فارسی: «و تلاشهای مادرش به شکل غیر قابل باوری نتیجه داد» (خواجهزاده، 1397: 22).
همانطور که ملاحظه میشود در عبارت بالا، فعل معلوم «استجابت» به فعل مجهول «نتیجه داد» ترجمه شده است. افزون بر این، مترجم فعل گذرای «استجاب لـِ» را با برابرنهاد ناگذر «نتیجه داد» ترجمه کرده است. همین امر باعث فاصله گرفتن ترجمۀ فارسی از متن اصلی رمان شده است. بهتر بود عبارت بالا اینگونه ترجمه میشد: «و تلاشهای مادرش را ... پاسخ داد» تا عامل انسانی و خواسته شخصیت کودک رمان در ترجمه منعکس شود.
متن اصلی: «ویضحون بأنفسهم دون نتائج تذکر» (حمدی، 2012: 35).
ترجمۀ فارسی: «بعد هم بدون دستاورد قابل توجهی کشته میشوند» (خواجهزاده، 1397: 35).
ملاحظه میشود که در عبارت بالا، مترجم با ترتیب دیگری غیر از ترتیب زبان اصلی، جمله را ترجمه کرده است. این تغییر ترتیب در اثر تغییر ساختار معلوم به مجهول صورت گرفته است. در ترجمۀ فارسی، فرهنگ شهادتطلبی فلسطینیان منتقل نشده است. به نظر میرسد عبارت «جان خود را فدا میکنند» برابرنهاد بهتری برای عبارت عربی باشد.
متن اصلی: «وأخیرا توقفت السیارة بعد أن قطعت مسافة لا بأس بها...» (حمدی، 2012: 34)
ترجمۀ فارسی: «بالاخره بعد از طی مسافتی آن را متوقف کرد...» (خواجهزاده، 1397: 34)
با دقت در متن مبدأ و مقصد متوجه خواهیم شد که مترجم در زاویۀ دید نویسنده تغییر ایجاد کرده است. این امر از رهگذر تغییر فعل ناگذر (لازم) در متن اصلی به فعل گذرا (متعدی) در ترجمۀ فارسی صورت گرفته است که تا حدودی باعث تغییر نگاه نویسنده شده و متن فارسی رنگ و بوی ترجمه را از دست داده و به بازتولید متن نزدیک شده است.
متن اصلی: «أحمد...ابق مستیقظاً» (حمدی، 2012: 32)
ترجمۀ فارسی: «احمد...نخواب» (خواجهزاده، 1397: 31)
در عبارت بالا، جملۀ عربی «ابق مستیقظاً» در ساختار مثبت و ترجمۀ فارسی «نخواب» در ساختار منفی به کار رفته است؛ این امر در حالی صورت گرفته است که معادل «بیدار بمان» در زبان فارسی نیز کاربرد دارد و میتوان این برگردان را جهت وفاداری بیشتر ترجمه به زبان اصلی به کار برد.
تغییر دیدگاه در ترجمه از ویژگیهای مثبت یک اثر در الگوی گارسس است، اما در نمونههایی که از متن ترجمۀ رمان بیان شد ،میتوان گفت که کمدقتی مترجم در مواردی باعث ارائه ترجمهای غیردقیق شده که در انتقال بیکم و کاست معنای متن اصلی موفق نبوده است؛ بنابراین، کاربست این تکنیک را در صورتی میتوان مثبت ارزیابی کرد که به معنای مورد نظر متن در زبان مبدأ آسیب نزده و همان معنا را در زبان مقصد بازتولید کند.
5-2-5. توضیح یا بسط معنی
بخشی از متن که باید در ترجمه تصریح شود به معنای «توضیح یا بسط معنا است». بسط معنوی به مانند قبض و بسط نحوی در تمامی زبانها وجود دارد (امرائی، 1397: 28).
متن اصلی: «وهو یتنقل بین الآلة الحاسبة و القلم» (حمدی، 2012 : 22).
ترجمۀ فارسی: «و گاهی ماشین حساب دستش میگرفت و گاهی مداد» (خواجهزاده، 1397: 20).
چنانکه ملاحظه میشود در متن اصلی معادلی در معنای «گاهی» و «دستش میگرفت» وجود ندارد، اما مترجم برای توضیح معنا -ناگزیر- در صرافت اضافه کردن این دو عبارت در متن ترجمه برآمده است.
متن اصلی: «وقد ینحنی من حین الی أخر لیقلب وردة من ورود الرمال الصخریة...» (حمدی، 2012: 15)
ترجمۀ فارسی: «گاهی هم خم میشد و یکی از رزهای صحرایی را در دست پشت و رو میکرد...» (خواجهزاده، 1397: 12)
در این عبارت مترجم برای توضیح بهتر واژۀ «لیقلب» در زبان مبدأ دست به بسط معنایی واژه زده است تا بتواند مفهوم متن اصلی را به درستی منتقل کند.
متن اصلی: «لکن هذه کانت أول عملیة حقیقیة فی الأراضی المحتلة» (حمدی، 2012: 32)
ترجمۀ فارسی: «اما عملیات چند ساعت پیش، اولین عملیات واقعی آنها در سرزمینهای اشغالی بود.» (خواجهزاده، 1397: 32)
در این عبارت مترجم از رهگذر اضافه کردن عبارت زمانی «چند ساعت پیش» دست به توضیحات اضافی متوسل شده است که چنین اضافهای توانسته معنای مورد نظر را بهتر منتقل کند.
با در نظر گرفتن ارزیابی مثبت «توضیح یا بسط معنی» در الگوی گارسس و با بررسی نمونههایی که ارائه شد، چنین دریافت میشود که مترجم با کاربست این تکنیک و افزودن عبارتهایی به ترجمۀ خود که در متن اصلی نیست در انتقال معنا به شکلی صحیح و مقبول در زبان مقصد موفق عمل کرده است.
6-2-5. تلویح، تقلیل و حذف
این روش دقیقاً برعکس روش «توضیح و بسط معنی» است. در این شیوه، مترجم به دلایلی، عناصری را که در متن اصلی تصریح شده است در ترجمه به تلویح بیان کرده و یا آن را کاهش داده و یا به طور کامل حذف میکند (Garces, 1994: 93). نیومارک بر این باور است که مترجم در برابر هر واژهای که حذف میکند باید پاسخگو باشد (متقیزاده و نقیزاده، 1397: 184).
متن اصلی: «اقترب منها مبتسما و هو یتحسس قطع الحلوی التی استقرت فی جیب سرواله» (حمدی، 2012: 15).
ترجمۀ فارسی: «جاکوب دستش را روی شکلاتی که در جیب شلوارش بود گذاشت و لبخندزنان به طرف او رفت» (خواجهزاده، 1397: 13).
ملاحظه میشود که در ترجمۀ فارسی، عبارت «اقترب منها» که بار معنایی خاصی دارد، در معنای تلویحی «به طرف او رفت» ترجمه شده است. این امر باعث شده است تا بار فرهنگی رعایت نزاکت و ادب در ترجمۀ فارسی رعایت شود.
متن اصلی: «قبل أن یلمح فتاته تجتاز العتبة و هی تجر ثوبها و تسوّی خصلاتها المتمرّدة التی اطلّت من تحت غطاء رأسها» (حمدی، 2012: 15).
ترجمۀ فارسی: «دخترش را دید لباسش روی زمین کشیده میشد و طره موهای آشفتهاش از زیر روسری بیرون زده بود» (خواجهزاده، 1397: 12).
مترجم عبارت «قبل أن یلمح فتاته تجتاز العتبة» را تقلیل داده و صرفاً به آوردن معادل «دخترش را دید» اکتفا کرده است.
این تکنیک جزو ویژگیهای مثبت ترجمه است. در مثالهای بالا نیز کاربست آن با در نظر داشتن اینکه به ساختار کلام و انتقال معنای مقصود آسیب نزده است بر کیفیت ترجمه افزوده و میزان مقبولیت آن را نزد خوانندۀ فارسیزبان افزایش میدهد.
7-2-5. تغییر نوع جمله در ترجمه
در این روش، مترجم عامدانه یا سهواً نوع جمله را از زبان اصلی به زبان مقصد تغییر میدهد. به عنوان نمونه، مترجم جملات خبری را پرسشی یا انشائی و یا جملات ساده را به مرکب یا برعکس ترجمه میکند.
متن اصلی: «فنحن لم نعرف معنی الوطن» (حمدی، 2012: 36).
ترجمۀ فارسی: «چون ما اصلاً نمیدانیم وطن یعنی چه؟» (خواجهزاده، 1397: 35)
در اینجا جملۀ خبری «لم نعرف...» به جمله پرسشی «... وطن یعنی چه؟» ترجمه شده است. افزون بر این، معنای گذشته جمله در معنای اخباری و آینده ترجمه شده است. به نظر میرسد مترجم در ترجمهۀ عبارت دقت لازم را نداشته است و ترجمه در اینجا با تغییر معنای زمان گذشته به معنای آینده تا حدودی از متن اصلی فاصله گرفته است.
متن اصلی: «أخذ یتذکر السویعات القلیلة الماضیة فی تأثر،کانا فی مهمة فی أراضی الجنوب،الأراضی التی تحتلّها القوات الاسرائیلیة منذ مارس 1978» (حمدی، 2012: 21).
ترجمۀ فارسی: «یاد چند ساعت قبل افتاد که هر دو در خاکهای جنوب (که از مارس 1978 تحت اشغال نیروهای اسرائیل بود) مأموریت داشتند...» (خواجهزاده، 1397: 20)
همانگونه که مشاهده میشود مترجم در این عبارت ناگزیر شده تا جملۀ اصلی متن را به شکل جملۀ معترضه در متن ترجمه بیاورد و اینگونه بکوشد تا ترجمه را روان و سلیس انتقال دهد.
متن اصلی: «لکنّها فی داخلها لم تکن تستهین بالأمر الی تلک الدرجة» (حمدی، 2012: 36)
ترجمۀ فارسی: «اما درونش بیش از اینها برای موضوع اهمیت قائل بود» (خواجهزاده، 1397: 36)
در این عبارت مترجم جملۀ منفی متن اصلی را از این رو که ساختاری منسجمتر با زبان مقصد داشته و نزد خوانندۀ فارسیزبان متداولتر است به جملۀ مثبت تغییر داده است.
تغییر نوع جملهها به منظور ایجاد انسجام بیشتر در ساختار متن ترجمه و افزایش مقبولیت آن نزد خواننده زبان مقصد با حفظ معنای مورد نظر نویسنده متن اصلی از جمله ویژگیهای مثبت یک ترجمه است که در این زیرگروه نیز همانطور که مشاهده میشود به ارائۀ یک ترجمۀ روان انجامیده است؛ هرچند در مثال نخست، نویسنده میتوانست با حفظ ساختار متن اصلی در ترجمۀ خود، بار معنایی زمان را نیز که در متن اصلی حاضر است در متن ترجمه خود حفظ کند.
بحث و نتیجهگیری
پژوهش حاضر با کاربست الگوی پیشنهادی کارمن گارسس به بررسی ترجمۀ رمان «فی قلبی أنثی عبریّة» از اسماء خواجهزاده پرداخته است. پس از بررسی و نقد ترجمۀ کتاب بر پایۀ دو سطح معنایی- لغوی و سطح نحوی- واژهشناختی از نظریۀ چهار سطحی گارسس نتایج زیر بهدست آمد:
* برجستهترین مؤلفههای سطوح معنایی- لغوی در ترجمه رمان «فی قلبی أنثی عبریّة» معادل فرهنگی یا کارکردی، بسط نحوی، قبض نحوی، خاص در برابر عام یا برعکس و ابهام است.
* در سطح نحوی- واژهساختی، برجستهترین مؤلفهها را ترجمۀ تحتاللفظی، اقتباس، تغییر نحوی یا دستورگردانی، تغییر دیدگاه، توضیح یا بسط معنی، تقلیل و حذف و تغییر نوع جمله در ترجمه تشکیل میدهد.
* معادل فرهنگی، بسط نحوی، خاص در برابر عام یا برعکس در الگوی گارسس جزو ویژگیهای مثبت یک ترجمه در سطح معنایی- لغوی هستند و قبض نحوی و ابهام از جمله ویژگیهای منفی یک ترجمه به شمار میروند.
* بر پایۀ الگوی گارسس در سطح نحوی-واژهساختی، ترجمۀ تحتاللفظی از ویژگیهای منفی یک ترجمه بهشمار میرود و شش ویژگی تغییر نحوی، اقتباس، تغییر دیدگاه، بسط معنی، تقلیل و حذف و تغییر نوع جمله در ترجمه مثبت ارزیابی میشوند.
* ویژگیهای مثبت و منفی ترجمه در متن رمان «آن دختر یهودی» عموماً با شاخصههای بیان شده در الگوی گارسس مطابق است، اما در مواردی، کاربست یک تکنیک که در الگوی مورد مطالعه مثبت ارزیابی شده است در ترجمۀ رمان تأثیر مثبتی نداشته و به اخلال در انتقال معنای مورد نظر متن مبدأ انجامیده است که به نظر میرسد دلیل آن عدم دقت کافی مترجم در ترجمۀ واژگان و عبارات باشد. علاوه بر این، شماری از ویژگیهای منفی که الگوی گارسس برای ترجمه در نظر میگیرد، الزاماً در ترجمۀ بررسی شده منفی نیست.
* با توجه به اینکه میزان کفایت و مقبولیت یک ترجمه بر اساس شمارش ویژگیهای مثبت و منفی آن سنجیده میشود و هرچه تعداد ویژگیهای مثبت متن ترجمه شده بالاتر باشد به همان میزان کفایت و مقبولیت آن نیز بالاتر است، میتوان گفت ترجمۀ خواجهزاده مطابق با الگوی گارسس از کفایت و مقبولیت مطلوبی برخوردار است.
تعارض منافع
تعارض منافع ندارم.
ORCID
[1]. Garces, C. V.
[2]. Twain, M.
[3]. Vinay, J. P. & Darblenet, J.
[4]. Nida, E. A.
[5]. Newmark, P.
[6]. Delisle, J.
[7]. Wazquez, A.
[8]. Mornin, G.
[9]. Neubert, A.
[10]. Sentoio Yaturi