- مقدمه
مدت زمانی است که فرهنگنویسی دیگر مشغلة مجهولی قلمداد نمیشود که اقلیتِ ناچیزی از گردآورندگان واژهها مطابق میل و خواستۀ خود بدان بپردازند، بلکه فعالیتی حرفهای با قواعد و اصول پذیرفتهشدۀ خود است. هدف از فرهنگنویسی تألیف فرهنگلغت است و فرهنگلغت، در میان موضوعات دیگر، به معانی همیشهمتغیر واژهها میپردازد (Hartmann, 1983). در تعریف ساختار یک فرهنگلغت لازم است بین دو بخش اصلی در فرهنگ لغت تمایز قائل شویم: کلانساختار[1] و خردساختار[2]. کلانساختار معادل نهچندان دقیق فهرست واژهها است، در حالی که خردساختار به محتوای هر مدخل اطلاق میشود. منظور از خردساختار اطلاعاتی جزئی است که در مورد سرمدخل[3] ارائه میشود. این اطلاعات عبارتاند از توضیحات مربوط به ویژگیهای صوری و معنایی یک واژه شامل املا، تلفظ، نکات دستوری، تعریفنگاری[4]، کاربرد و ریشهشناسی[5].
برچسبزنی[6] یکی از امکانات خردساختار است که فرهنگنویس برای معرفی مؤلفههای صوری و معنایی واژه در اختیار دارد. سنت برچسبگذاری از دیرباز در تألیف فرهنگهای لغت وجود داشته است، اما نظاممندبودن برچسبگذاری از معضلاتی است که فرهنگنویسان و نیز کاربران فرهنگلغت همچنان با آن مواجه هستند (Ptaszynski, 2010). اگر یک مدخل را در قالب یک جفت صورت ـ معنا[7] در نظر بگیریم، آنگاه برچسبهایی مانند فعل.[8]، صفت.، قید. و غیره که به اطلاعات نحوی و ساختاری واژه مربوط میشوند، از جنس صورت و برچسبهایی مانند موسیقی، فلسفه، ورزش، مجازی، گفتاری، نامتداول و ... که به جنبههای معنایی و کاربردشناختی واژه میپردازند، از جنس معنا خواهند بود (Verkuyl et al., 2003). در پژوهش حاضر، اصطلاح برچسبزنی به برچسبهای کاربردی اطلاق میشود که بُعد معنایی جفت صورت ـ معنا را دربرمیگیرند. بهطور کلی، برچسبهای کاربردی اطلاعات مربوط به حوزۀ کاربردیِ تعریف را ارائه میدهند. به مفهوم انتزاعیتر، برچسبهای کاربردی نوعی ابزار فرازبانشناختی هستند که تعریفنگاری را به بافت مشخصی مقید میکنند (Verkuyl et al., 2003). برچسبها به کاربر فرهنگلغت کمک میکنند تا از میان تعداد قابلتوجهی واژه که تقریباً مترادف هم هستند، واژۀ متناسب با بافت را بیابند.
پژوهش حاضر بر آن است تا با تکیه بر طبقهبندی نهگانۀ اتکینز و راندل[9] (2008)، شیوۀ بهرهگیری از برچسبهای کاربردی در سه فرهنگ یکزبانۀ فارسی (معین، معاصر و سخن) را واکاوی نماید و به این پرسش پاسخ دهد که کارآمدترین روش برچسبگذاری برای نشاندارکردن عناصر فرهنگمحور زبان فارسی کداماند. بهاینمنظور، نگارندگان، در پژوهش تحلیلی ـ توصیفی حاضر، به شیوههای برچسبگذاری در پیکرة پژوهش پرداختهاند.
این مطالعه با هدف توسعۀ ویژگیهای کاربردشناختی فرهنگهای عمومی یکزبانۀ فارسی بهدنبال یافتن الگویی بهینه برای شیوۀ درج برچسبهای کاربردی است تا فرایند درک معنا را برای کاربر فرهنگلغت تسهیل نماید.
- پیشینۀ پژوهش
در سنت فرهنگنویسی، از میان گزینههای مختلف برای انتخاب یک واژه، همواره گزینۀ نشاندار[10] برچسبدار میشود. برای مثال، از بین مجموعهای از واژههای تقریباً هممعنا، همواره واژهای که در بافتهای غیررسمی یا عامیانه به کار میرود برچسبدار میشود و نه صورتهای رسمی و معیار واژهها. در مقدمۀ فرهنگ لانگمن[11] (1978)، برای توضیح برچسبهای کاربردی، دو واژۀ buck و dollar بهعنوان مثال ارائه میشوند که هر دو یک معنا دارند، اما اولی در بافتهای غیررسمی بهکار میرود، پس نشاندار است و برچسبزده میشود، اما دومی صورت معیار، رسمی و بینشان واژة اول بوده و به برچسب نیاز ندارد (Verkuyl et al., 2003). درواقع، برچسبگذاری یکی از روشهای آگاهکردن کاربران فرهنگ از تبعات اجتماعیِ ممکن در نتیجۀ انتخاب یک واژه است.
اغلب فرهنگنویسان درمورد اهمیت برچسبهای کاربردی برای اشاره به گونههای سبکی، زبانی یا کاربردی خاص اتفاقنظر دارند. اهمیت این اطلاعات از این جهت است که گاهی تنها یا مهمترین فرق میان دو سرمدخل ناشی از تفاوتهای سبکی، کاربردی یا تاریخی است (Hartmann & James, 1998). این در حالی است که راهکارهای برچسبگذاری و شیوههای انتخاب واژههای نشاندار نزد فرهنگنویسان متفاوت است.
در ادبیات این حوزه، برچسبگذاریِ سیاق بهعنوان یکی از چالشهای مهم فرهنگنویسان مطرح شده است. این موضوع بهتفصیل در سخنرانی ورکویل[12] (1994) با عنوان بازنمایی دانش در فرهنگهای لغت در ششمین کنگرۀ بینالمللی اورالکس[13] در آمستردام با وامگیری از شیوههای مدلسازی ریاضی بررسی شد. بعدها وی و همکارانش در فرهنگ یکزبانة آلمانی وندیل بزرگ[14] (2005) شیوة نوینی برای برچسبگذاری سیاق پیشنهاد دادند، به این شرح که برای سیاق هر واژه میتوان عددی از بازة پلکانی 2+، 1+، 0، 1-، 2- اختیار کرد که در آن 2+ به گونة رسمی[15]، 2- به گونة زیرمعیار[16] و عدد صفر به گونة معیار[17] (مقدار خنثی) و بینشان اشاره دارد. هر چند که این شیوه بهدلایل اقتصادی و زمانبربودن عملی نشد و صرفاً در نسخۀ آزمایشی این فرهنگ ارائه شد، اما آنها قصد داشتند ملاحظات جامعهشناختی را در زبانآموزان زبان آلمانی تقویت نموده و آنان را از تبعات اجتماعی انتخاب هر واژه در گفتار آگاه سازند (Verkuyl et al., 2003).
پتازینسکی[18] (2010) در پژوهش خود درمورد بهینهسازی شیوههای برچسبگذاری، بر نقش حیاتی نیازها و مهارتهای مخاطبان فرهنگلغت تأکید میکند. به باور وی، برای استفادۀ حداکثری از این ظرفیت خردساختار لازم است فرهنگنویس در برچسبگذاری رویکردی صوری ـ نقشی[19] اتخاذ نماید که در آن علاوهبر اطلاعات زبانشناسی ساختاری، اطلاعات کاربردشناختی نیز به شکل مناسبی پوشش داده شوند (Ptaszyński, 2010). در اینجاست که اهمیت برچسبهای کاربردی در فرهنگهای زبانآموز برجسته میشود، چرا که لازم است این فرهنگها به نیازهای کاربران خود بسیار حساس باشند؛ تا حدی که انتظار میرود کاملترین و نظاممندترین برچسبها در این مراجع یافت شوند (Brewer, 2016).
نُری[20] (2000) با بررسی تعدادی فرهنگلغت انگلیسی بریتانیایی و آمریکایی، شواهد فراوانی از ناهماهنگی در شناسایی و برچسبگذاری واژههای تحقیرآمیز (مربوط به گروههای ملی، نژادی یا فرهنگی، گرایشهای جنسی و حتی افراد کمهوش) ارائه میدهد. مطالعات جدیدتر در سال 2012 حاکی از آن هستند که حساسیتها درمورد موضوعات نژادی و قومی بهشدت افزایش یافته است، بهطوری که فرهنگنویسان واژههای توهینآمیز یا بالقوه توهینآمیز از این نوع را تقریباً بهطور یکسان شناسایی و برچسبگذاری میکنند، گرچه این مسئله در خصوص واژهها و اصطلاحات جنسی یا جنسیتی هنوز بهطور کامل محقق نشده است (Brewer, 2016).
حقشناس و همکاران (1380) برچسبهای اطلاعات کاربردشناختی را از جنبهای دیگر تقسیمبندی کرده و آنها را زیرعنوان اطلاعات واژگانشناختی[21] بیان میکنند که عبارتاند از اطلاعات گویشی، اطلاعات سبکی، اطلاعات موقعیتی، اطلاعات کاربردی، اطلاعات دستوری، اطلاعات دایرهالمعارفی، اطلاعات رسمالخطی و اطلاعات بافتی. در فرهنگ هزاره (1380)، دشواژهها[22] از طریق برچسبهای اطلاعات کاربردی (عامیانه)[23] و (محاوره) و سبکی (بیانگر عصبانیت) و (بیانگر خشم) نشان داده شدهاند. اطلاعات سبکیِ عمده در این فرهنگ عبارتاند از (محاوره)، (رسمی)، (در نوشتار)، (در گفتار)، (ادبی)، (عامیانه) و (کهنه) و اطلاعات کاربردی عمدۀ آن عبارتاند از (بهطعنه)، (بهشوخی)، (بهتحقیر)، (مجازی) و (بهتوهین).
از آنجایی که اطلاعات دانشنامهای، بهویژه فرهنگی، ازجمله اطلاعات کاربردشناختی و بافت ـ محور زبان هستند، بهرهگیری از امکانات برچسبگذاری میتواند یکی از راههای بازنمایی عناصر فرهنگی در تألیف فرهنگلغتهای عمومی یکزبانه باشد.
بررسی پیشینۀ پژوهش نشان میدهد که تاکنون بررسی نظاممند و چارچوبمحوری در رابطه با برچسبهای کاربردی در فرهنگهای یکزبانۀ فارسی صورت نگرفته است. پژوهش حاضر نخستین تلاشی است که شیوههای برچسبگذاری و بهویژه مفهوم برچسبگذاری چندگانه در فرهنگنویسی بومی ایران را بررسی میکند. از آنجایی که برچسبگذاری یکی از ظرفیتهای خردساختار است که میتواند در خدمت بازنمایی عناصر فرهنگمحور ایرانی در فرهنگلغتهای فارسی قرار گیرد، ضروری است با شناخت دقیق و تسلط بر شیوههای صحیح درج این برچسبها در فرهنگهای یکزبانه، راه را برای تألیف فرهنگنویسی ارتباطمحور فارسی هموار کنیم. بهعبارتدیگر، از این رهگذر، راهکارهای عملی برای استفادۀ بهینه از برچسبهای کاربردی بهمنظور ارائۀ اطلاعات کاربردشناختی در اختیار فرهنگنویسان زبان فارسی قرار میگیرد. با وجود مطالعات صورتگرفته در ادبیات فرهنگنویسی به زبان فارسی، خلأ قابلتوجهی در این حوزه ملاحظه شد که پژوهشگران را بر آن داشت تا با تکیه بر مبانی نظری رایج در تألیف فرهنگهای زبانهای اروپایی، کارآمدترین روش برچسبگذاری برای نشاندارکردن عناصر فرهنگمحور زبان فارسی بیابند و بتوانند راهکاری نو در توسعۀ ابعاد کاربردشناختی فرهنگهای عمومی یکزبانه پیشنهاد دهند.
- مبانی نظری برچسبگذاری در فرهنگنویسی
اتکینز و راندل (2008) پیش از پرداختن به موضوع برچسبگذاری، انواع واژههای نشاندار را طبقهبندی میکنند. بهاینترتیب، فرهنگنویس ابتدا گونههای مختلف واژههای نشاندار را شناخته، سپس با کمک برچسبهای کاربردی، آنها را نزد مخاطب متمایز میکند. انواع واحدهای واژگانی نشاندار طبق طبقهبندی مذکور به شرح ذیل است:
حوزه[24]: گویشوران بومی زبان همواره نسبت به هستة[25] واژههایی که کارکرد عمومی دارند آگاهاند، اما تعداد نامحدودی واژه وجود دارند که به زبان تخصصی مشاغل و حوزههای گوناگون کاربردی تعلق دارند، مثل واژههایی که صرفاً تعمیرکارها، جراحان، وکلا، فیزیکدانها و غیره به کار میبرند. نمونههای این واژههای تخصصی عبارتاند از «بایت» (علوم رایانه)، «کوارک» (فیزیک)، «کانی» (زمینشناسی)، «شایستهسالاری» (سیاست) و «کیست» (پزشکی).
فرهنگهای جامع یکزبانه، بسته به نوع مخاطب و خاستگاههای کاربردشناختی خود، طیف گوناگونی از حوزههای شناختهشده را برچسبگذاری میکنند. فارغ از گستردگی این انتخابها، لازم است فرهنگنویسان در مرحلة برنامهریزی، فهرستی از حوزههای ممکن را برای سرمدخلها تهیه کنند. این فهرست میتواند خطی[26] یا سلسلهمراتبی[27] باشد. در فهرست خطی، زنجیرهای از حوزههای مختلف مانند پزشکی، مُد، ریاضی، روابط عمومی، آموزش و ... کنار هم قرار میگیرند. این در حالی است که اتکینز و راندل (2008) معتقدند ساختار سلسلهمراتبی در تهیۀ فرهنگلغت کارآمدتر است. نمونهای از این ساختار در جدول (1) نشان داده شده است:
جدول 1. فهرست حوزهای سلسلهمراتبی (Atkins & Rundell, 2008)
علم: کشاورزی
علم: مردمشناسی
علم: باستانشناسی
علم: نجوم
علم: زیستشناسی
علم:گیاهشناسی و ...
|
از این منظر، ساختار سلسلهمراتبی برای فهرست حوزهها دو مزیت دارد:
الف) هنگام تهیۀ فهرست، میتوان تا حد زیادی اطمینان حاصل کرد که حوزهای از قلم نیفتاده باشد، برای نمونه در جدول (1)، تعدادی از حوزههای مختلف علم فهرست شدهاند.
ب) با تعیین سلسلهمراتب میتوان با دقت بیشتری واژهها را نشاندار نمود. در این صورت، واژههایی که در چند حوزه مشترک هستند در مراتب بالاتر قرار میگیرند، مثلاً «لولة آزمایش» و «آزمایشگاه» بهتر است با برچسب (علم) نشاندار شوند و نه (فیزیک)، (شیمی)، (زیستشناسی) و غیره؛ در حالیکه واژههایی مانند «متابولیسم» یا «اسکلت» را که در مراتب پایینتر قرار میگیرند، میتوان بهترتیب با برچسبهای تخصصیتر (زیستشناسی) و (کالبدشناسی) نشاندار کرد.
منطقة جغرافیایی: گاهی یک زبان بهعنوان زبان رسمی در چند کشور به کار میرود وگویشوران در مناطق مختلف گونههای مختلفی از آن زبان را صحبت میکنند. برای نمونه، معادل «کدپستی» در انگلیسی بریتانیایی postcode و در انگلیسی امریکایی zipcode است. این موضوع در مورد فرهنگ زبان فرانسوی برای گونههای مختلف این زبان در بلژیک، سویس و کانادا نیز صادق است (Atkins & Rundell, 2008). در فرهنگهای یکزبانه اغلب یک گونه بهعنوان گونة معیار انتخاب شده، آنگاه گونههایی که در سایر مناطق جغرافیایی به کار میروند برچسبدار میشوند. بهعبارتدیگر، واژههایی که دارای برچسبهای جغرافیایی[28] هستند به زبان معیار تعلق نداشته و در صورتی هم که در زبان معیار بهکار روند، نسبت به سایر واژههای بینشانِ زبان معیار در جایگاه حاشیهای[29] و ثانویه قرار خواهند گرفت (Verkuyl et al., 2003).
گویش[30]: واژههای غیررسمی که در حوزههای بومی و نه خارج از آن بهکار میروند لازم است با برچسب گویش نشاندار شوند. در مورد زبان انگلیسی، لهجههای یورکشایر[31] و اسکاتلندی[32] عموماً مدنظر هستند (Atkins & Rundell, 2008). در برچسبگذاری این گونههایِ غیرمعیار بهتر است منطقهای که واژهها در آن به کار میروند قید شود، مثلاً گویش اسکاتلندی. برچسب گویش بهندرت در فرهنگنویسی استفاده میشود. این برچسب به کاربر فرهنگلغت یادآوری میکند که واژه به زبان معیار تعلق ندارد.
سیاق[33]: سیاق همواره برمبنای میزان رسمیت گونة زبانی تعریف میشود. در سنت فرهنگنویسی، عموماً سه سطح برای سیاق تعریف میشود: رسمی (یک سطح بالاتر از گونة بینشان)، معیار (گونة بینشان) و غیررسمی (یک سطح پایینتر از گونة بینشان). «به درک واصل شدن» ـ «مُردن» ـ «فوت شدن»/«به رحمت خدا رفتن»[34] نمونة بارز این سهگانة طبقات اجتماعی است (Verkuyl et al., 2003). از آنجایی که هیچ معیار مطلقی برای تعیین رسمیت وجود ندارد، برچسبگذاری یکدست سیاق همواره یکی از چالشهای بزرگ فرهنگنویسی بوده است (Atkins & Rundell, 2008).
سبک[35]: برچسبهایی نظیر ادبی، ژورنالیستی، فنی، اداری و ... در این گروه قرار میگیرند. از آنجایی که هیچ معیاری برای این نوع کلمات وجود ندارد، فرهنگنویس بر مبنای نیازهای کاربران فرهنگ از برچسبهای مختلفی برای نشاندار کردن سبک استفاده میکند (Atkins & Rundell, 2008).
زمان: اگر واژهای به دورة زمانی خاصی تعلق داشته باشد و در میان واژههای روزمرۀ کاربران نشاندار به نظر برسد، با برچسبهای زمانی[36] نظیر (قدیمی)، (منسوخ)، (نامتداول) و ... متمایز میشود. البته انتخاب این برچسبها نیز، به کارکرد فرهنگ بستگی دارد. برای مثال، ممکن است واژهای در یک فرهنگ (قدیمی) و در فرهنگ دیگر (منسوخ) تلقی شود. زبانآموزان با استفاده از برچسبهای زمانی میآموزند که کدام واژهها دیگر در زبان گویشوران جوان جامعه کاربرد ندارند (Verkuyl et al., 2003). طبقهبندی واژههای قدیمی نخستین بار توسط اوسلتون[37] (1979) بهصورت نظاممند معرفی شد که به نظر میرسد با گذشت چندین دهه همچنان هم نزد فرهنگنویسان معاصر معتبر است (Norri, 2022).
زبان عامیانه[38] و زبان صنفی[39]: اصطلاحات غیرمعیاری که توسط گروههای خاص یا افرادی با علائق مشترک به کار میروند باید با برچسبی از واژههای بینشان متمایز شوند. در مورد زبان عامیانه و زبان صنفی نیز، معیار تعریفشدهای وجود ندارد و این برچسبها براساس رویکرد فرهنگنویس انتخاب میشوند. بهلحاظ رسمیت، زبان عامیانه از زبان صنفی، که مربوط به شاغلان یک حوزة معین است، در سطح پایینتری قرار میگیرد. هنگام نشاندارکردن زبان عامیانه و زبان صنفی لازم است دامنة کاربرد آنها در فرهنگلغت شفاف شود (Atkins & Rundell, 2008).
نگرش[40]: این گروه از واژهها نگرش گویشور نسبت به موضوع موردبحث را نشان میدهند. رایجترین برچسبهای نگرش در فرهنگهای انگلیسی pejorative یا derogatory (برای نشاندادن عدمتأیید) و appreciative (برای نشاندادن تأیید) هستند. اگر واژهای مانند سنگدل[41] بهصورت شفاف دارای بار منفی باشد، استفاده از برچسبِ نگرش حشو خواهد بود. اگر یکی از معانی واژه نشاندهندة عدمتأیید باشد، فقط همان کاربرد واژه برچسبدار میشود (Atkins & Rundell, 2008).
اصطلاحات اهانتآمیز: این گروه، اصطلاحات تحقیرآمیزِ عمدتاً نژادی و سایر ناسزاها و دشواژهها را شامل میشود. در فرهنگهای لغت نیازی نیست که به چرایی اهانتآمیزبودن اصطلاحات اشاره شود، بلکه باید به کاربر واژه هشدار داده شود که تبعات استفاده از این اصطلاحات باید بهدقت مدنظر قرار گیرد. این حوزه بسیار حساس است و توجه ویژهای در فرهنگنویسی را میطلبد (Atkins & Rundell, 2008).
بهاینترتیب، چارچوب نظری اتکینز و راندل (2008) شامل 9 نوع برچسب کاربردی است که عبارتاند از حوزه، منطقة جغرافیایی، گویش، سیاق، سبک، زمان، جایگاه اجتماعی (زبان عامیانه/زبان صنفی)، نگرش و نوع معنی[42]. منظور از نوع معنی، تعیین این نکته است که کلمه دارای معنای حقیقی، مجازی، کنایی و ... است. در فرهنگلغتهای زبان انگلیسی، نوع معنی با دو برچسب حقیقی/تحتالفظی[43] و مجازی[44] مشخص میشود. در این طبقهبندی، اصطلاحات اهانتآمیز زیرمجموعۀ برچسب سیاق قرار میگیرند.
نکتهای که در اینجا باید به آن اشاره شود، مفهوم برچسبگذاری چندگانه[45] است. ن اشاره شودوقتی دو یا چند برچسب به یک واحد واژگانی مربوط شوند، نحوة قرارگیری آنها باید به گونهای باشد که تفسیر درستشان برای کاربر فرهنگلغت میسر شود. برچسبگذاری چندگانه به دو صورت قابلتفسیر است (Atkins & Rundell, 2008):
الف) واژهای دارای برچسبهای X، Y و Z است؛
ب) واژهای دارای برچسب X یا Y است.
در شکل (1)، هر دو روابطه در دو مدخل از فرهنگ زبانآموز پیشرفته آکسفورد[46] (2005) نشان داده شده است.
شکل 1. نمونهای از برچسبگذاری چندگانه از OALD (Atkins & Rundell, 2008)
پژوهش حاضر بر مبنای طبقهبندی نهگانۀ اتکینز و راندل (2008) و با درنظرگرفتن مفهوم برچسبگذاری چندگانه، برچسبهای کاربردی در سه فرهنگ یکزبانۀ فارسی (معین(1371)، معاصر (1381) و سخن (1381)) را بر مبنای روش تحلیلی ـ توصیفی بررسی میکند و درصدد یافتن کارآمدترین روش برچسبگذاری برای نشاندارکردن عناصر فرهنگمحور زبان فارسی است. از این رهگذر میتوان گامی نوین در توسعۀ ابعاد کاربردشناختی فرهنگهای عمومی یکزبانه برداشت.
- روش
از آنجایی که پژوهش حاضر بهصورت انفرادی و بدون دسترسی به پیکرههای الکترونیکی انجام گرفته است، دادههای بررسیشده همگی با فیشبرداری بهصورت دستی توسط نگارندگان از پیکرة پژوهش استخراج و جمعآوری شدهاند. پایگاه دادههایی که تحلیلهای این پژوهش بر آن استوارند بر مبنای سه روش انتخاب و گردآوری شدهاند:
الف) دادهگیری بهصورت تصادفی: شاید بتوان گفت بخش عمدة دادهها بهصورت تصادفی و پس از صرف ماهها واکاوی فرهنگ معین (1371)، فرهنگ معاصر فارسی (1381) و فرهنگ بزرگ سخن (1381) به دست آمدهاند.
ب) دادهگیری برمبنای مقولههای فرهنگی: بخشی از دادهها نیز، با جستجوی موضوعیِ فرهنگهای لغت جمعآوری شدهاند. برای مثال، مطالعات نشان میدهند که موضوع «جشنها و آیینها» یکی از عناصر فرهنگمحور زبان است. ازاینرو، نگارندگان با اتکا به دانش زبانی زیستة خود، نمونههایی مانند «نوروز»، «یلدا»، «چهارشنبهسوری» و غیره را در فرهنگهای لغت جستجو کرده و شیوۀ برچسبگذاری یا اساساً وجود برچسبهای کاربردی برای نشاندارکردن این عناصر را مطالعه کردند. این روش برای تکمیل روش اول و بهمنظور پرکردن خلأهای شیوة دادهگیری تصادفی به کار رفته است.
ج) دادهگیری برمبنای مقایسه: در برخی مواد نیز، پژوهشگران مفاهیم و واژههایی را که در پژوهشهای غیرایرانی مطالعه شده بودند، در پیکرة پژوهش جستجو کرده و شیوة برچسبگذاری آنها در فرهنگهای عمومی یکزبانة فارسی را واکاوی نمودهاند.
همانطور که پیشتر اشاره شد، پیکرة پژوهش سه فرهنگ معین (1371)، فرهنگ معاصر فارسی (1381) و فرهنگ بزرگ سخن (1381) را شامل میشود. علت گزینش این سه اثر را میتوان به شرح زیر خلاصه کرد: فرهنگ معین فرهنگلغتی است که با رویکرد دانشنامهای تألیف شده و اطلاعات فرهنگی فراوانی در آن یافت میشود. وجود طیف گستردهای از برچسبهای حوزه نقش مهمی در گردآوری و تحلیل دادههای پژوهش ایفا میکند. خلأهای این فرهنگ مثل نبود واژهها و اصطلاحات معاصر زبان فارسی را میتوان با نمونههای مستخرج از فرهنگ معاصر جبران کرد. فرهنگ معاصر فارسی (1381)، علیرغم فشردهبودن و حجم بهمراتب اندک دادهها، نوآوریهای قابلتوجهی در برچسبگذاری مدخلهای نشاندار داشته است. فرهنگ بزرگ سخن(1381) نیز، بهدلیل روشمندبودن و بهرهگیری از جدیدترین شیوههای فرهنگنویسی، با قابلیت رفع کاستیهای موجود در دو فرهنگ لغت مذکور، تکمیلکنندة این مجموعه است.
شایان ذکر است که پژوهش حاضر رویکرد مقابلهای[47] نداشته و نمونههای مستخرج از هر سه فرهنگلغت عمومی یکزبانة فارسی بهعنوان یک کل واحد درنظر گرفته شدهاند. هدف از یکپارچهسازی دادههای مستخرج از پیکره، بهجای مقایسة آنها با یکدیگر، بررسی شیوههای برچسبگذاری و نشاندارکردن ابعاد کاربردشناختی مدخلها در وضعیت کنونیِ فرهنگنویسی زبان فارسی است. روشن است که در پژوهشهای آتی با دسترسی به پیکرههای الکترونیکی ، زمینههای مطالعاتی فراوانی با رویکردهای مقابلهای ایجاد خواهد شد. البته مخاطبان این نوشتار میتوانند باتوجهبه منبع هر داده با رویکردهای اتخاذشده توسط مؤلفان هر فرهنگلغت آشنا شوند.
- یافتهها
برچسبهای کاربردی که معرف جنبههای معنایی و کاربردشناختی سرمدخل هستند، ازجمله ظرفیتهای خردساختار به شمار میروند که قابلیت بازنمایی عناصر فرهنگی زبان را دارند. در این بخش، یافتههای حاصل از بررسی انواع برچسبهای کاربردی از دو منظر ارائه میشوند:
الف) واکاوی برچسبهای کاربردی در پیکرۀ پژوهش بر مبنای طبقهبندی اتکینز و راندل (2008).
ب) تمرکز بر برچسب حوزه و تطابق نمونههای آن در سه فرهنگ معین (1371)، فرهنگ معاصر فارسی (1381) و فرهنگ بزرگ سخن (1381) با مقولههای فرهنگی زبان: هدف از بررسی مجزای برچسب حوزه، یافتن ظرفیتهای ویژۀ این برچسب در راستای بازنمایی فرهنگ در فرهنگهای عمومی است که اغلب مغفول مانده است.
در جدولهای این بخش، برای هر یک از برچسبها نمونههای مستخرج از پیکرة پژوهش در ستون مجزایی با عنوان «مثال» ارائه شدهاند. برای آشنایی با شیوههای نامگذاری برچسبها در فرهنگهای فارسی، برچسبهای همنوع از فرهنگهای مختلف (همنام و غیرهمنام) در کنار هم قرار داده شدهاند. برای شفافسازی بیشتر معانی، نگارندگان معنی تعدادی از سرمدخلهای کمکاربردتر یا مبهم را داخل پرانتز ارائه دادهاند.
5ـ1. واکاوی برچسبهای کاربردی در پیکره پژوهش
در این بخش ابتدا برای معرفی چارچوب کلی برچسبگذاری ویژگیهای معنایی و کاربردشناختیِ واحدهای زبانی در فرهنگهای عمومی یکزبانة فارسی، در جدول (2) برچسبهای کاربردی در فرهنگهای معین(1371)، معاصر (1381) و سخن (1381) برمبنای طبقهبندی نهگانۀ اتکینز و راندل (2008) ارائه میشوند. از آنجایی که برچسب حوزه بهطور مفصل و مجزا در جدول (3) بررسی میشود، در جدول اول صرفاً به نام برچسبهای حوزه در سه فرهنگ فارسی مذکور بسنده شده و مثالی برای آنها ارائه نمیشود. باتوجهبه اینکه فهرست برچسبهای کاربردی در فرهنگ معاصر با جستجوی پیکره و توسط نگارندگان تهیه شده است، این احتمال وجود دارد که مواردی از برچسبهای حوزه در این فرهنگ از قلم افتاده باشند. در مورد دو فرهنگ دیگر این موضوع صدق نمیکند، زیرا در مقدمة فرهنگهای معین و سخن تمامی برچسبها (اعم از دستوری و کاربردی) توسط فرهنگنویس فهرست شدهاند.
جدول 2- برچسبهای کاربردی در فرهنگهای فارسی بر مبنای طبقهبندی اتکینز و راندل (2008)
ردیف
|
نوع برچسب
|
نام برچسب
|
منبع
|
1
|
حوزه
|
احکام نجوم، اخلاق، ادب/ادبیات، اصول، اقتصادی، بازرگانی، باستانشناسی، بانکداری، بیان (علم)، بنایی، پازند، پزشکی، تجوید، تشریح، تاریخ، تصوف، تفسیر (قرآن)، تقویم، جامعهشناسی، جانورشناسی، جبر، جراحی، جغرافی، جلوس (پادشاه)، چاپ، چاپخانه، حدیث، حساب، حسابداری، حقوقی، خاتمکاری، خطاطی، خرافات، خیاطی، دستور، راهسازی، ریاضی، روانشناسی، زبانشناسی، زمینشناسی، سیاست، سینما، شرعیات، شعر، شعبده، شیمی، صحافی، صرف (تصریف)، طبیعی، فیزیک، فقه، فلسفه، فیزیولوژی، قضایی، کشاورزی، کلام (علم)، کیمیا، گیاهشناسی، مثلثات، مجسمهسازی، موسیقی، معماری، مکانیک، منطق، مینیاتور، نجوم، نجاری، نظامی، نقاشی، نمایش، ورزش، هندسه، هواشناسی، هواپیمایی
|
معین
|
اسلام، آمار، بدیع، برق، بنایی، پزشکی، تقویم، جامعهشناسی، جانورشناسی، خیاطی، دستور، روانشناسی، ریاضی، زمینشناسی، زیستشناسی، سیاست، شیمی، صنعت، فرهنگستان، فلسفه، فیزیک، فیزیولوژی، کالبدشناسی، کانیشناسی، کشاورزی، گیاهشناسی، معماری، مکانیک، منطق، موسیقی، نجوم، نظامی، هندسه، ورزش، فرهنگمردم
|
معاصر
|
احکامنجوم، ادیان، اقتصاد، انتظامی، بازی، باستانشناسی، بانکداری، برق، پزشکی، پزشکیقدیم، تجوید، تصوف، جامعهشناسی، جانوری (=زیستشناسی جانوری)، جغرافیا، چاپونشر، حدیث، حسابداری، حقوق، خوشنویسی، دامپروری، دیوانی، روانشناسی، ریاضی، زبانشناسی، ساختمان، سیاسی، سینما، شیمی، صنایعدستی، عکاسی، علومزمین، فرهنگعوام، فقه، فلسفه، فلسفة قدیم، فنی، فیزیک، کامپیوتر، کشاورزی، کلام، گاهشماری، گیاهی، محیطزیست، مکانیک، منطق، مواد، موسیقی، موسیقی ایرانی، موسیقی محلی، نجوم، نجوم قدیم، نساجی، نظامی، نمایش، ورزش
|
سخن
|
ردیف
|
نوع برچسب
|
نام برچسب
|
مثال
|
منبع
|
2
|
منطقة جغرافیایی
|
افغانی
|
|
معین
|
3
|
گویش
|
شیرازی ـ اصطهباناتی
|
پُکیدن
|
معین
|
4
|
سیاق
|
احترامآمیز
|
جناب، جنابعالی، عرض کردن، فرمودن
|
سخن
|
تداول
|
بابا نوروز
|
معین
|
گفتگو
|
جغوربغوری، خلبازی، خوشگل، هیز
|
سخن
|
گفتاری
|
آدمبشو، توپیدن، تهتغاری، خالهخانباجی، خوشگل، دهنی، غشوریسه، فسقلی، لوند، ماچ (بوسه)، نزولخور، یکیبدو
|
معاصر
|
5
|
سبک
|
ادبی
|
از جا شدن (خشمگینشدن)، بداختر، بِلاد (شهرها)، پلید، پور (پسر کسی)، پوزش، ختام، درودگر، سکون، کاستن
|
معاصر
|
شاعرانه
|
بیگُنه، قربانگه
|
سخن
|
کودکانه
|
ایی (کثیف، آلوده)
|
معین
|
کودکانه
|
جوجو، دَدر
|
معاصر
|
کودکانه
|
غاغالیلی، نینی
|
سخن
|
6
|
زمان
|
غیرمستعمل
|
|
معین
|
قدیم
|
|
معین
|
قدیمی
|
بلدیه، پیشکش، حرمسرا، چاپار، چالهحوض، چلهبران، دارالمجانین، دوسیه (پرونده)، صیاد، عکاسخانه، عیال، علم حیَل (علم مکانیک)، کوپال، ماشیندودی
|
معاصر
|
قدیمی
|
نامویه (ویژگی زنی که نسبتبه شوهر خود وفادار باشد)، جفات (ستمگران)
|
سخن
|
نامتداول
|
تسامح، تساهل، ثامناً (در مرتبة هشتم)، ثمن (بها)، جسر (پل)، دودانگیز، لهاندن (لهکردن)، لون، نزهت
|
معاصر
|
کماستعمال
|
|
معین
|
منسوخ
|
توپریزی، توپکش، زایچه، قرهفراش، قرهنوکر، کفنپوش، نقاشباشی، هلوگل
|
سخن
|
7
|
جایگاه اجتماعی (زبان عامیانه/زبان صنفی)
|
عامیانه
|
باباقوری، بلبشو، چاقالو، چلگی، زورزورکی، غنجزدن
|
معین
|
عامیانه
|
عزوجز، هلفدونی
|
سخن
|
گفتاری
|
بخوربخور، نه و نو (مخالفت)
|
معاصر
|
8
|
نگرش
|
تحقیرآمیز
|
زردنبو (دارای چهرهای زردرنگ بهعلت ضعف یا بیماری)
|
سخن
|
توهینآمیز
|
فاطمهارّه
|
سخن
|
تعریض
|
بلبلزبانی (پرحرفی)، پیش از آخوند به منبر رفتن، حاتمبخشی، مثل خر در گل ماندن، کاهدان (معده)، کوفتکردن، میرزا بنویس
|
معاصر
|
دشنام
|
سگپدر، سوزمانی (برای ابراز نفرت به زنان و دختران اطلاق میشود)، عفریته
|
سخن
|
دعا
|
خدانخواسته، خدانکرده، ماشاءالله
|
معاصر
|
طنز
|
حاتمبخش
|
سخن
|
مؤدبانه
|
چاکر (لقبی برای نشاندادن تواضع و فروتنی گوینده)
|
سخن
|
غیرمؤدبانه
|
پاچهورمالیده، خرپول
|
سخن
|
مستهجن
|
پسانداختن (بچهزادن)، چسفیل
|
معاصر
|
نفرین
|
کاردخورده (خطابی که معمولاً در مورد شکم شخص پرخور گفته میشود)، قِزِلقورت (عنوانی که هنگام خشم و ناراحتی به کار میبرند؛ زهرمار)
|
سخن
|
9
|
نوع معنا
|
اصطلاحاً
|
|
معین
|
کنایه
|
بدلگام (نافرمان)، غزال (معشوق)، طناب صبح (آفتاب در بامداد)
|
معین
|
کنایی
|
آبزیرکاه، آدمشدن، حاجی ارزانی، شتار نقارهخانه، ضعف ریال (بیپولی)، کوپنی (نامرغوب)
|
معاصر
|
کنایه
|
|
سخن
|
مجازاً
|
|
معین
|
مجازی
|
پلوخوری (مهمانی)، پیراهن عثمان درست کردن (بهانة جنجال و هیاهو قراردادن)، جنگل مولا، حساب سرانگشتی، دخترحاجی، ماتمگرفتن، مغربزمین، صحرای کربلا
|
معاصر
|
مجاز
|
نوکیسه، نشانکرده، نقشبرآب، همنفس
|
سخن
|
برای یافتن نوع برچسبهای کاربردی مستخرج از پیکره و جاگذاری آنها در جدول (2) چند نکته باید شفاف شود:
- از آنجایی که تمرکز پژوهش حاضر بر فارسی معیار است، برچسبهای منطقة جغرافیایی و گویش که به گونههای زبانی غیرمعیار تعلق دارند خارج از بحث این نوشتار قرار خواهند گرفت.
- برچسب (گفتاری) در فرهنگ معاصر، بر خلاف طبقهبندی اتکینز و راندل (2008)، همزمان به سیاق و زبان عامیانه دلالت دارند. این در حالی است که در فرهنگهای معین (1371) و سخن (1381) این دو نوع برچسب بهدرستی از هم تفکیک شدهاند. برچسبهای سیاق غیررسمی در فرهنگهای معین (1371) و سخن(1381) بهترتیب (تداول) و (گفتگو) هستند. این درحالی است که این دو فرهنگ، اصطلاحات عامیانه را با برچسب (عامیانه) نشاندار کردهاند.
- برچسب (ادبی) در فرهنگ سخن برچسب حوزه (مربوط به حوزة ادبیات) است و نه برچسب سبک. در فرهنگ سخن سبک ادبی با برچسب (شاعرانه) نشاندار شدهاست.
5ـ2. واکاوی برچسب حوزه در پیکرۀ پژوهش
هدف از بررسی مجزای برچسب حوزه یافتن ظرفیتهای ویژۀ این برچسب در راستای بازنمایی فرهنگ در فرهنگهای عمومی است که اغلب مغفول مانده است.
در ادامه، برچسبهای حوزة استخراجشده در سه فرهنگ معین (1371)، معاصر (1381) و سخن(1381) با محوریت مقولههای فرهنگی زبان ارائه میشوند. در جدول (3) سعی شده تا در حد امکان برای هر برچسب سرمدخلی بهعنوان مثال آورده شود که بار فرهنگی دارد.
جدول .3 مطابقت برچسبهای حوزۀ استخراجشده از سه فرهنگ معین (1371)، معاصر (1381) و سخن (1381) با مقولههای فرهنگی زبان
ردیف
|
عنصر فرهنگی
|
نام برچسب حوزه
|
مدخل (توضیح)
|
منبع
|
1
|
باورها و اعتقادات
|
فرهنگمردم
|
چشمخوردن، چشمزدن، خوشقدم، دیو
|
معاصر
|
فرهنگعوام
|
جنزاده، خوشیمن، زبانبند، سبزه گرهزدن، قفل بلقیس، کتاببین
|
سخن
|
2
|
آداب و رسوم
|
ادیان
|
قربانی
|
سخن
|
3
|
دین
|
اسلام
|
بیعت، صحرای محشر
|
معاصر
|
ادیان
|
بیع (عبادتگاههای مسیحیان و یهودیان)، جهنم، کوثر، نایب خاص
|
سخن
|
شرعیات
|
تقیه
|
معین
|
فقه
|
قنوت
|
معین
|
4
|
بازیها و سرگرمیهای اوقات فراغت
|
ورزش
|
زورخانه
|
سخن
|
بازی
|
آفتابمهتاب، تیلهبازی، مادامیِس
|
سخن
|
5
|
دانش
|
فلسفه
|
فلسفه
|
طبیعت مطلق، کثرت در وحدت
|
معین
|
فلسفه
|
پوزیتیویسم، عین
|
معاصر
|
فلسفة قدیم
|
قدمای خمسه، قلم (عقل اول)
|
سخن
|
نجوم
|
احکام نجوم
|
ستارة سعد (زهره و مشتری که نماد سعادتاند)، ستارة نحس (زحل و مریخ که نماد نحوستاند)
|
سخن
|
نجوم
|
پیراقطبی، دوپیکر، رأسالسرطان
|
معاصر
|
پزشکی
|
پزشکی
|
سوداء، بلغم
|
معین
|
پزشکی
|
پیشدرد، صفراوی
|
معاصر
|
پزشکی
|
حجامت، صفار
|
سخن
|
6
|
نظامهای فکری و اجتماعی
|
جامعهشناسی
|
پدرتباری، شایستهسالاری، کمون، مادرسالاری، مادرتباری
|
معاصر
|
جامعهشناسی
|
توتم
|
سخن
|
سیاست
|
شایستهسالاری
|
معاصر
|
سیاسی
|
بالشویسم، پلورالیسم، جناح
|
سخن
|
7
|
ابزار
|
صنعت
|
پیشران (قطعهای در یک دستگاه برای انتقال حرکت به قطعة دیگر)
|
معاصر
|
فلزات
|
کاملعیار
|
معاصر
|
فنی
|
سِندان (قطعة فولادی سنگین که آهن گداخته را روی آن میکوبند و شکل میدهند)، سهنظام (نوعی دستگاه گیرندة ابزار که محور مته و ماشین تراش نصب میشود)
|
سخن
|
ساختمان
|
فرغون
|
سخن
|
8
|
هنر
|
ادبیات
|
بدیع
|
لفونشر
|
معاصر
|
ادبی
|
بوطیقا، جناس
|
سخن
|
موسیقی
|
موسیقی ایرانی
|
آواز اصفهان، آواز بیات ترک، آواز کوچهباغی، قیصران
|
سخن
|
موسیقی
|
بانگ عنقا، دلکش
|
معین
|
موسیقی
|
پیشدرآمد، چارلاچنگ، چنگ، سوپرانو، ضرب
|
معاصر
|
موسیقی ایرانی
|
خارا، راستمضراب/چپمضراب، کرن، کرنا
|
سخن
|
موسیقی محلی
|
زردملیجه، شمشال، مور
|
سخن
|
نقاشی
|
نقاشی
|
اسلیمی، سیاهقلم
|
سخن
|
صنایع دستی
|
صنایع دستی
|
آخال، جاجیمبافی، خاتمی، نقش قالی
|
سخن
|
معماری
|
معماری
|
پنجه (پهنای اضافی شالوده نسبت به پهنای دیوار روی آن )، تاق شاخبزی
|
معاصر
|
بنایی
|
کلاغپر
|
معاصر
|
ساختمان
|
بادگیر
|
سخن
|
خطاطی
|
خوشنویسی
|
توقیع، ثلث، چلیپا، قلمدان، قلمدرشت
|
سخن
|
سایر
|
خیاطی
|
ساقهدوزی
|
معاصر
|
9
|
بومشناسی
|
گیاهان
|
گیاهی
|
زبانگنجشک، کتیرا
|
معین
|
گیاهی
|
بادام کاغذی، سپیدار، سورنجان
|
سخن
|
جانوران
|
جانوری
|
توتیا، توکا
|
سخن
|
جغرافیای طبیعی
|
جغرافیا
|
بوغاز (تنگه)
|
سخن
|
کشاورزی
|
قلمهزار
|
سخن
|
10
|
نهادهای سیاسی، اقتصادی، اداری و دولتی
|
اداری
|
خارج از مرکز (پولی که علاوهبر حقوق به شخصی که دور از پایتخت و مراکز استانها کار میکند پرداخت میشود)، عدلیه
|
سخن
|
دیوانی
|
قلان (مالیاتی که شهرنشینان در دورة ایلخانان پرداخت میکردند)، کارخانۀ آقاسی
|
سخن
|
قضایی
|
عدلیه
|
معین
|
نظامی
|
پاسدارخانه
|
سخن
|
11
|
قانون (شامل فقه اسلامی)
|
شرعیات
|
حلال
|
معین
|
حقوق
|
بنچاق، حضانت، شفیع
|
سخن
|
فقه
|
حدودالله، حرام، حلال، سهمالارث
|
سخن
|
فقه
|
طلاق رجعی
|
معین
|
12
|
گاهشماری و تقویم
|
تقویم
|
عقرب، حمل
|
معاصر
|
گاهشماری
|
رمضان
|
سخن
|
13
|
فرقههای دینی و مذاهب
|
ادیان
|
خاخام، ستارهپرست، شافعی (از مذاهب چهارگانة اهل سنت)
|
سخن
|
تصوف
|
سهجاده، طبیب روحانی
|
معین
|
تصوف
|
سابقه (پیشینة انسان در ازل)، قطبیت
|
سخن
|
کلام
|
صفاتیه (گروهی که برای خدا قائل به صفات ازلیاند)
|
سخن
|
فقه
|
سنت
|
معین
|
14
|
سلسهمراتب دولتی و تشکیلات نظامی
|
دیوانی
|
سپاهسالار، سوباشی (فرماندۀ گروهی در سپاه قدیم)، قزلباش
|
سخن
|
نظامی
|
استوار، قراول
|
معین
|
نظامی
|
پاسبان، ستاد ارتش، ستاره (قطعهای فلزی بهعنوان نشانة درجه در نیروهای نظامی و انتظامی)
|
سخن
|
5ـ3. ویژگیهای برچسبهای کاربردی در فرهنگهای یکزبانۀ فارسی
برچسبهای کاربردی یکی از امکانات خردساختار است که سرمدخلها را به بافت مشخصی مقید میکند و امکان بازنمایی عناصر فرهنگی و اطلاعات کاربردشناختی را در فرهنگ لغت فراهم میآورد. بررسی برچسبهای کاربردی پیکره برمبنای طبقهبندی اتکینز و راندل (2008) حاکی از آن است که:
- برچسبهای حوزه، چنانچه مستقیماً به فرهنگ یا یکی از عناصر فرهنگی زبان اختصاص یابند، میتوانند سریعترین و کارآمدترین شیوه برای نشاندارکردن عناصر فرهنگی در فرهنگهای عمومی باشند. برچسبهایی مانند (خرافات)، (خاتمکاری)، (خطاطی)، (شرعیات)، (شعر) و ... در فرهنگ معین (1371)، برچسبهایی نظیر (اسلام)، (معماری)، (فرهنگمردم)، (موسیقی) و ... در فرهنگ معاصر (1381) و برچسبهایی از قبیل (ادیان)، (بازی)، (پزشکی قدیم)، (خوشنویسی)، (حدیث)، (فرهنگعوام)، (موسیقی ایرانی)، (موسیقی محلی) و ... در فرهنگ بزرگ سخن (1381) مواردی هستند که انتظار میرود بتوانند عناصری از فرهنگ ایرانی را به کاربر فرهنگلغت معرفی کنند.
- تنها در موارد نادری مانند برچسب (فرهنگمردم) در فرهنگ معاصر (1381) و برچسبهای (فرهنگعوام)، (موسیقی ایرانی) و (موسیقی محلی) در فرهنگ بزرگ سخن (1381) بهطور انحصاری به نشاندارکردن عناصر فرهنگویژۀ زبان فارسی توجه شده است و سایر برچسبهای حوزه لزوماً با هدف بازنمایی عناصر فرهنگمحور انتخاب نشدهاند و کاربرد عمومی دارند.
- اگر مدخل اصلی دارای برچسب حوزه باشد، به نظر میرسد مدخلهای فرعی که به آن حوزه تعلق دارند نیز، همان برچسب را خواهند داشت. برای نمونه در فرهنگ بزرگ سخن (1381)، مدخل اصلی «اعتصاب» دارای برچسب حوزة (سیاسی) است، بهاینترتیب، مدخلهای فرعی «اعتصاب ثانوی»، «اعتصاب خودسرانه» و «اعتصاب غیرمجاز» نیز، بهصورت جداگانه این برچسب کاربردی را خواهند داشت.
- ایدة برچسبگذاری بازیها که در بسیاری موارد فرهنگمحور هستند، در فرهنگهای معین (1371) و معاصر (1381) پیاده نشده است، مانند طناببازی که در دو فرهنگ نامبرده برچسبی ندارند. علیرغم اینکه برچسب (بازی) انتخاب خوبی در میان برچسبهای حوزه برای بازنمایی برخی از جوانب فرهنگ ایرانی است، اما در فرهنگ بزرگ سخن (1381) از این برچسب بهصورت یکدست استفاده نشده است. برای نمونه، وسایل بازی در این فرهنگ گاهی دارای برچسب بازی هستند، مانند «بادبر» (اسباببازیای معمولاً چوبی، به اندازة تخممرغ، با نوک معمولاً فلزی، که دور آن ریسمان پیچند، سر دیگرِ ریسمان را به انگشت وسط حلقه میکنند و ریسمان را میکشند تا بازیچه روی زمین دور خود بچرخد)، اما در مواردی هم بدون برچسب هستند، مانند مدخلهای «فرفره» یا «بادبادک» که در تعریف آنها به «نوعی وسیلة بازی» اشاره شده است.
- برخلاف فرهنگهای زبان انگلیسی، از برچسب سیاق که به درجة رسمیت واحدهای زبانی دلالت دارد در فرهنگهای عمومی یکزبانۀ فارسی استفاده نشده و میزان رسمیبودن یا نبودن واژهها را باید از سایر برچسبها دریافت؛ برای نمونه، برچسبهای جایگاه اجتماعی مانند برچسب (عامیانه) در فرهنگ معین (1371)، (گفتاری) در فرهنگ معاصر (1381) و (گفتگو) در فرهنگ سخن (1381) نشان از رسمینبودن واژهها دارند؛ یا اینکه برچسب (شاعرانه) در فرهنگ سخن (1381) میتواند به معنای رسمیبودن سیاق هم باشد. بنابراین، در فرهنگهای موردمطالعه، دریافت سیاق صرفاً بهصورت غیرمستقیم و استنباطی برداشت میشود.
- برچسبهای نگرش بهدلیل رابطة تنگاتنگ با هنجارهای اجتماعی یک جامعة زبانی میتوانند ملاحظات فرهنگمحور قابلتوجهی را دربرداشته باشند؛ این موضوع در مورد برچسب (دعا) در فرهنگ معاصر (1381) و برچسب (نفرین) در فرهنگ سخن (1381) به خوبی قابلمشاهده است. نمونههایی از این برچسبها در پیکره عبارتاند از:
- «ماشاءالله»: (دعا) چشم بد دور [فرهنگ معاصر]
- «کاردخورده»: (نفرین) خطابی که معمولاً در مورد شکم شخص پرخور گفته میشود [فرهنگ بزرگ سخن]
- یکی از مهمترین مزیتهای برچسبهای کاربردی، کمک به شناساندن پدیدة چندمعنایی واژههاست. برچسبهای کاربردی بهدلیل اختصار و شفافیت، در یک نگاه میتوانند حوزة معنایی واژهها را مشخص کنند، پیش از آنکه کاربر به تعریف یا بافت موقعیتی ارائهشده در مثالهای تصویرگر[48] مراجعه کند. در ذیل، نمونهای از برچسبهای کاربردی در توصیف چندمعنایی واژة «تار» از فرهنگ معاصر (1381) ارائه میشود:
- «تار» 1. رشتة بسیار باریک، بلند و خمشوندهای از یک جسم <تار مو> 2. [جانورشناسی] هر یک از زایدههای پوستی کیتینی کرمهای حلقوی بهصورت تارهای مومانند.... 3. [موسیقی]. رشتههای مو، سیم و مانند آن که در سازهای زهی برای ایجاد صدا به کار میرود 4. [موسیقی] از سازهای زهی ایرانی دارای شش سیم که با زخمه مینوازند. 5. [نساجی] رشتههای عمودی نخ که پود از لابهلای آنها میگذرد.
- برچسبهای کاربردی که به گروه «نوع معنا» تعلق دارند، مانند (اصطلاحاً)، (مجازاً) و (کنایه) در فرهنگ معین (1371)، (مجازی) و (کنایی) در فرهنگ معاصر (1381) و (کنایه) و (مجاز) در فرهنگ بزرگ سخن (1381) بخش مهمی از ادبیات شفاهی را پوشش میدهند و نقش مهمی در بازنمایی معنای ضمنی واحدهای زبانی (که عموماً به فرهنگ یک جامعة زبانی وابسته است) دارند.
- بین برچسبهای حوزه و مقولههای فرهنگمحور زبان تناظر یکبهیک وجود ندارد. به این معنا که ممکن است از طرفی مفاهیم یک مقولة فرهنگی با چندین برچسب کاربردی نشاندار شوند و از طرفی دیگر، یک برچسب کاربردی، ناظر بر مفاهیم متعلق به چند مقولة متفاوت باشد. برای شفافیت بیشتر، در ادامه، تنوع برچسبهای کاربردی مستخرج از پیکره در رابطه با مقولة «دین» و نیز، مقولههای فرهنگی مرتبط، با دو برچسب کاربردی (ساختمان) و (دیوانی) (از فرهنگ بزرگ سخن (1381)) ارائه شده است:
- برچسبهای مرتبط با مقولة «دین» در فرهنگ معین (1371): تفسیر (قرآن)، حدیث، شرعیات، فقه؛
- برچسبهای مرتبط با مقولة «دین» در فرهنگ معاصر (1381): اسلام؛
- برچسبهای مرتبط با مقولة «دین» در فرهنگ بزرگ سخن (1381): ادیان، حدیث، فقه؛
- مقولههای فرهنگی مرتبط با برچسب کاربردی (ساختمان): فرهنگ مادی (ابزار)، هنر (معماری)؛
- مقولههای فرهنگی مرتبط با برچسب کاربردی (دیوانی): نهادهای سیاسی، اقتصادی، اداری و دولتی، سلسهمراتب دولتی و تشکیلات نظامی.
- برچسبهای کاربردی در اغلب موارد بهصورت گروهی به کار میروند که به آنها برچسبهای کاربردی چندگانه گفته میشود. نکتة حائز اهمیت در خصوص استفادة همزمان از چند برچسب کاربردی (و نه برچسبهای دستوری) در کنار هم نحوة درج آنهاست، به گونهای که کاربر فرهنگ بتواند آنها را بهدرستی تفسیر کند و اطلاعات کاربردشناختی لازم را به بهترین صورت ممکن دریافت نماید. دادهها نشان میدهند که فرهنگ بزرگ سخن (1381) با درنظرگرفتن نوع برچسبهای کاربردی و بهصورتی نظاممند برچسبهای کاربردی را ارائه میدهد، به این صورت که برچسبهای همنوع داخل یک پرانتز مشترک و برچسبهای غیرهمنوع در پرانتزهای مجزا کنار هم قرار گرفتهاند. چنین نظمی در برچسبهای کاربردی چندگانۀ فرهنگ معاصر (1381) دیده نمیشود. در فرهنگ معین (1371) نیز، برچسبهای کاربردی چندگانه بهندرت مشاهده میشوند. در ادامه، نمونههایی از شیوة درج برچسبهای چندگانه در دادههای مستخرج از پیکره ارائه شدهاند:
- فرهنگ معاصر: بخار [گفتاری، مجازی]، بُلفضل [ادبی، نامتداول]، چسفیل [مستهجن، گفتاری]، ضعیفه [قدیمی، کنایی]
- فرهنگ بزرگ سخن: بازیگرخانه (منسوخ)(نمایش، سینما)، زهرهمارخوری (گفتگو)(غیرمؤدبانه)(مجاز)، فرماندۀ کل قوا (نظامی، سیاسی)، نفسِ امّاره (فلسفة قدیم، ادیان)
- به باور نگارندگان، با مطالعات تفصیلیِ برچسبهای کاربردی چندگانه با تکیه بر علوم رایانشی میتوان به الگوهای تکرارشوندهای برای شیوة درج آنها دست یافت. به این معنا که برخی از انواع برچسبهای کاربردی احتمال وقوع نوعی دیگر را افزایش میدهند. برای مثال، برچسبهای نگرش مانند غیرمؤدبانه، تعریض، دشنام، مستهجن و ... غالباً با برچسبهایی مانند گفتاری، گفتگو و ... همراه میشوند و یا برچسبهای حوزه عموماً تنها به کار میروند و نهایتاً، ممکن است بهندرت با برچسبهای زمان مانند منسوخ، قدیمی، نامتداول و .... همراه شوند. این هموقوعیها را میتوان باتوجهبه واقعیتهای زبانشناسی اجتماعی و گونههای زبانی بهسادگی توجیه نمود.
- بحث و نتیجهگیری
برچسبهای کاربردی که از ظرفیتهای خردساختار به شمار میآیند سرمدخلها را به بافتی مشخص مقید میکنند و امکان بازنمایی عناصر فرهنگی و اطلاعات کاربردشناختی را در فرهنگلغت فراهم میآورند. مهمترین مزیت برچسبهای کاربردی کمک به شناساندن پدیدة چندمعنایی واژههاست. برچسبهای کاربردی بهدلیل اختصار و شفافیت، در یک نگاه میتوانند حوزة معنایی واژهها را مشخص کنند، پیش از آنکه کاربر به تعریف یا بافت موقعیتی ارائهشده در مثالهای تصویرگر مراجعه کند. بررسی برچسبهای کاربردی پیکره برمبنای طبقهبندی اتکینز و راندل (2008) حاکی از آن است که توجه به برچسب حوزه میتواند نقش مهمی در بازنمایی عناصر فرهنگی در فرهنگهای عمومی یکزبانة فارسی ایفا کند. بهعلاوه، برچسبهای کاربردی که به گروه «نوع معنا» تعلق دارند، مانند (اصطلاحاً)، (مجازاً) و (کنایه) بخش مهمی از ادبیات شفاهی را پوشش میدهند و نقش مهمی در بازنمایی معنای ضمنی واحدهای زبانی (که عموماً به فرهنگ یک جامعة زبانی وابسته است) دارند. برچسبهای کاربردی در اغلب موارد بهصورت گروهی به کار میروند که به آنها برچسبهای کاربردی چندگانه گفته میشود. نکتة حائزاهمیت در خصوص استفادة همزمان از چند برچسب کاربردی (و نه برچسبهای دستوری) در کنار هم نحوة درج آنهاست، به گونهای که کاربر فرهنگ بتواند آنها را بهدرستی تفسیر کند و اطلاعات کاربردشناختی لازم را به بهترین صورت ممکن دریافت نماید. بررسی برچسبهای کاربردی چندگانه با تکیه بر علوم رایانشی میتواند الگوهای تکرارشوندهای درمورد شیوة درج آنها فراهم آورد، به این معنا که برخی از انواع برچسبهای کاربردی احتمال وقوع نوعی دیگر را افزایش میدهند. این هموقوعیها در واقعیتهای مربوط به زبانشناسی اجتماعی بسیار اهمیت دارند.
پیشنهاد نگارندگان به نسل نوین فرهنگنویسان فارسی این است که در راستای استفادۀ بهینه از برچسبهای حوزه، برچسبهایی برای مقولههای عینیتر فرهنگ، بهویژه عناصر فرهنگ مادی اختصاص یابد، مانند «خوراک ایرانی»، «پوشاک ایرانی» یا حتی «مشاغل». فهرست برچسبهای فرهنگمحور را میتوان با برچسب مربوط به مقولههای فرهنگی زبان مانند «جشنها»، «آداب و رسوم»، «تاریخ» و .... گسترش داد. باوجوداین، امروزه تنها نمونههای نادری از برچسبهای کاربردی فرهنگمحور در فرهنگهای عمومی یکزبانة فارسی به کار گرفته میشود، برای مثال برچسب (فرهنگمردم) در فرهنگ معاصر (1381) و برچسبهای (فرهنگعوام)، (موسیقی ایرانی) و (موسیقی محلی) در فرهنگ بزرگ سخن (1381).
تعارض منافع
تعارض منافع نداریم.
[1]. macrostructure
[2]. microstructure
[3]. headword
[4]. definition
[5]. etymology
[6]. labeling
[7]. form- meaning pair
[8] . کاربرد نقطه در پایان کلمات فوق، به نام آن برچسب اشاره دارد.
[9]. Atkins, B. T. S., & Rundell, M.
[10]. marked alternative
[11]. Longman Dictionary of Contemporary English (LDCE2)
[12]. Verkuyl, H. J.
[13]. Euralex International Congress
[14]. De Grote Van Dale
[15]. formal
[16]. substandard
[17]. standard (neutral value)
[18]. Ptaszyński, M.
[19]. Formal-Functional Approach
[20]. Norri, J.
[21]. lexicological
[22]. taboo words
[23] .کاربرد پرانتز برای نمونهها، به نام آن برچسب اشاره دارد.
[24]. field
[25]. core
[26]. flat
[27]. hierarchical
[28]. geographical labels
[29]. peripheral status
[30]. dialect
[31]. Yorkshire
[32]. Scots
[33]. register
[34]. kick the bucket – die – expire
[35]. style
[36]. temporal labels
[37]. Osselton, N. E.
[38]. slang
[39]. jargon
[40]. attitude
[41]. cruel
[42]. semantic type
[43]. lit (literal)
[44]. Fig (figuratively)
[45]. multiple labeling
[46]. Oxford Advanced Learner's Dictionary
[47]. contrastive approach
[48]. illustrative examples