1. مقدمه
ادبیات بهعنوان یکی از مهمترین ابزارهای بیان فرهنگ و هویت اجتماعی، همواره بازتابدهندۀ ارزشها، هنجارها و روابط قدرت در جوامع مختلف بوده است. آثار ادبی همچون آینهای از جامعه هستند و پژوهشگران میتوانند با تحلیل آنها به درک عمیقتری از ساختارهای اجتماعی و فرهنگی برسند. یکی از آثار برجستۀ ادبیات فارسی منطقالطیر عطار نیشابوری است که در قالب داستانی تمثیلی مسائل اجتماعی و عرفانی را بیان میدارد. این اثر با استفاده از نمادها و نشانههای زبانی هدف به تصویر کشیدن روابط انسانی و اجتماعی را پی گرفته است.
در این پژوهش تلاش شده تا شماری از واژگان نشاندار اجتماعی منطقالطیر با روش توصیفی- تحلیلی بر اساس الگوی تحلیل گفتمان فرکلاف در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین، بررسی شود. این الگو این امکان را میدهد که ارتباط میان زبان و ساختارهای اجتماعی تحلیل شود و درک بهتری از چگونگی بازتاب ارزشها و هنجارهای اجتماعی آن زمان در اشعار منطقالطیر بهدست آید. با استفاده از روش تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف میتوان متن را از سطح زبانشناختی فراتر برد و ارتباطی هدفمند بین متن و زمینۀ اجتماعی برقرار کرد (بشیر، 1399: 93).
با توجه به اهمیت زبان در شکلدهی و بازتاب تفکر و رفتار اجتماعی، بررسی واژگان نشاندار در این اثر میتواند به شناخت عمیقتری از تفکرات عطار و تأثیر آن بر جامعۀ زمانهاش منجر شود. تحلیل واژگان نشاندار اجتماعی ابزاری قدرتمند برای درک روابط پیچیده میان زبان، قدرت و جامعه است. با توجه به اینکه هر گفتمانی در اصل مجموعهای از واژههاست؛ گزینش واژگان در تحلیل گفتمان انتقادی امر مهمی است. «سبک محصول گزینش خاصی از واژهها و تعابیر و عبارات است» (شمیسا، ۱۳۸۰: 26). «هر گزینشی به لحاظ شدت عواطف و احساسات مخصوصاً در ادبیات متمایز است، به عبارتی برخی از گزینشها نسبت به دیگر آنها ادبیتر، صمیمانهتر و قویتر هستند» (همان: 28).آنها آدددزت پژوهشگران با بررسی بار معنایی، تولید هنجارها، و نقش قدرت و تغییرات فرهنگی میتوانند به بینشهای عمیقتری دربارۀ نحوۀ شکلگیری و تغییر گفتمانها در جوامع مختلف دست یابند. این تحلیلها نهتنها به شناختِ بهترِ واقعیتهای اجتماعی کمک میکند، بلکه میتواند زمینهساز تغییرات مثبت در جامعه باشد. در این راستا، مقالۀ حاضر واژگان کلیدی و نشانههای اجتماعی را در منطقالطیر تحلیل میکند و سعی دارد تا ابعاد جدیدی از این اثر را روشن سازد و تلاش میشود به پرسشهای زیر پاسخ داده شود:
- با توجه به الگوی تحلیل گفتمان انتقادی، واژگان نشاندار اجتماعی در منطقالطیر دارای چه ارزشها و دلالتهایی هستند؟
- عطار در منطقالطیر کدام قدرتها و نهادهای اجتماعی را به چالش انتقادی کشانده است؟
- پیشینۀ پژوهش
دربارۀ اشعار عطار پژوهشهای زیادی انجام شده، اما با توجه به اینکه عمر چندانی از نگریستن به آثار ادبی از دریچۀ زبانشناسی و روش تحلیل گفتمان نمیگذرد و پژوهش در این زمینه در سالها و دهههای اخیر شکل گرفته و بسط یافته است؛ و همچنین در این پژوهش با بررسی واژگان خاص و نشاندار اجتماعی، به کشف و استخراج روابط نشانهای، لایههای معنایی پنهان، یا ساختارهای زبانی-نمادین جدیدی پرداخته شده است؛ به نظر میرسد پژوهش پیشِ رو در زمینۀ تحلیل گفتمان انتقادی واژگان نشاندار اجتماعی منطقالطیر عطار پیشینهای نداشته و از این لحاظ تازه باشد. در ادامه به چند پژوهش دربارۀ منطقالطیر و تحلیل گفتمان دیگر متون عرفانی طبق نظریه فرکلاف اشاره میشود.
- پایاننامه اردشیرزاده (۱۳۹۷) با عنوان «شخصیتها و اعلام حقیقی و نمادین در منطقالطیر عطار نیشابوری» به بررسی شخصیتهای موجود در منطقالطیر و نقش حقیقی یا نمادین آنها در حکایات این کتاب اختصاص دارد.
- خاکباز و حیدری (۱۳۹۹) در مقالۀ «بررسی لحن پایدارانۀ تقابل عطار با صاحبمنصبان دنیوی در آینۀ منطقالطیر» به لحن عارفانه و پایدارانۀ عطار در مقابل ظلم و ستم پرداختهاند.
- دشتی و دیگران (1400) در مقالۀ «تحلیل انتقادی گفتمان قدرت در مثنوی ( بررسی موردی قصه اهل صبا)» به بررسی جملات و عبارات و ساختهای دربردارندۀ مؤلفههای گفتمانمدار در حکایت اهل صبا پرداختهاند.
- فرخنیا و حیدری (۱۳۹۰ ) در مقالۀ «آستانههای پیوند و شکاف اجتماعی در منطقالطیر عطار نیشابوری» به تحلیل گفتمان پرندگان و ویژگیهای آنها در منطقالطیر و گرهگشایی از رمزهای این اثر پرداختهاند.
- محمدی پویا و همکاران (١٣٩٦) در مقالۀ «پرورش تفکر انتقادی بر اساس تحلیل محتوای کتاب منطقالطیر عطار نیشابوری» به بررسی و تشریح لایۀ پنهانی انتقادی در اشعار عطار مخصوصاً منطقالطیر پرداختهاند.
3. روش پژوهش
این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از الگوی تحلیل گفتمان فرکلاف انجام شد. هدف اصلی آن شناسایی و تحلیل واژگان نشاندار اجتماعی در منطقالطیر عطار، و بررسی نحوۀ کارکرد این واژگان در ایجاد و بازنمایی گفتمانهای اجتماعی و فرهنگی آن زمان است. جامعۀ آماری پژوهش متن کامل منطقالطیر است.
برای جمعآوری دادهها از روش تحلیل متن استفاده شد. ابتدا، متن منطقالطیر به دقت مطالعه گردید و گزیدههایی که شامل واژگان نشاندار اجتماعی پربسامد هستند، شناسایی شد. این واژگان به دستههای مختلفی تقسیم مانند واژگان مرتبط با محیط زندگی و اوضاع اجتماعی، فرهنگی و سیاسی زمان شاعر، طبقات اجتماعی، و روابط انسانی تقسیم، و سپس تحلیل شدند.
الگوی فرکلاف شامل مراحل زیر است:
- شناسایی واژگان نشاندار: واژگان و عبارات نشاندار اجتماعی شناسایی و استخراج میشوند؛
- تحلیل معنایی: معنای واژگان تحلیل میشود تا بار معنایی و اجتماعی هر واژه مشخص گردد؛
- تحلیل گفتمانی: نحوۀ کارکرد این واژگان در متن و تأثیر آنها بر ساختار کلی گفتمان بررسی میشود که بررسی زمینههای اجتماعی، فرهنگی و تاریخی مرتبط با واژگان را نیز شامل میگردد.
- تجزیهوتحلیل: نتایج بهدستآمده به صورت توصیفی و تحلیلی ارائه میشوند تا درک عمیقتری از گفتمان اجتماعی اثر به دست آید.
4. مفاهیم و چارچوب نظری پژوهش
4. 1. واژگان نشاندار
در ادبیات فارسی، واژگان به دو دستۀ کلی نشاندار و بینشان تقسیم میشود. این دو دسته تفاوتهایی اساسی دارند:
واژگان نشاندار به کلماتی اطلاق میشود که دارای بار معنایی خاص و معانی ضمنی هستند و میتوانند نشاندهندۀ ارزشها، نگرشها و ایدئولوژیهای اجتماعی باشند. معمولاً این واژگان به گونهای انتخاب میشوند که تأثیر عمیقی بر احساسات و تفکرات افراد داشته باشند و درنتیجه در شکلگیری گفتمانهای اجتماعی و سیاسی نقش مهمی ایفا کنند. واژگان نشاندار میتوانند مستقیم یا غیرمستقیم بر نحوۀ درک و تفسیر موضوعات مختلف تأثیر بگذارند و به بازتاب و تقویت هنجارهای اجتماعی کمک کنند.
متون ادبی و سخنان اعتقادی اساساً ارزشی و حاوی دیدگاههای شخصی گوینده هستند و طبیعی است که سرشار از واژههای نشاندار باشند (یارمحمدی، 1383: 63). واژگان نشاندار اجتماعی در ادبیات فارسی به واژههایی اطلاق میشود که به نوعی ویژگیهای اجتماعی، فرهنگی یا هویتی گروههای خاصی از افراد را نشان میدهند. این واژگان معمولاً بار معنایی خاصی دارند و میتوانند به تفاوتهای جنسیتی، نژادی، اقتصادی یا فرهنگی اشاره کنند. مثلاً واژههایی مانند "پسر" و "دختر" بهطور ضمنی به نقشها و انتظارات اجتماعی مرتبط با جنسیت اشاره دارند؛ یا واژههایی مانند "عشق"، "شرف"، "غیرت"، "آزادی" و "نجابت" که بار معنایی عمیقی دارند و در متنهای ادبی بهطور خاص به مفهومهای اجتماعی و فرهنگی اشاره میکنند.
واژگان بینشان به کلماتی گفته میشود که بار معنایی خاصی ندارند و معمولاً به صورت عمومی و بدون اشاره به ویژگیهای خاص اجتماعی یا فرهنگی به کار میروند. این واژگان بیشتر به توصیف عینی و واقعیتهای ملموس میپردازند. برای مثال واژههایی مانند "کتاب"، "میز"، "درخت" و "خانه" که به اشیاء یا مفاهیم عینی اشاره دارند و بار معنایی خاصی در زمینههای اجتماعی یا فرهنگی ندارند.
بهطور کلی، تفاوت اصلی بین این دو نوع واژه در بار معنایی و ارتباط آنها با ویژگیهای اجتماعی و فرهنگی است. واژگان نشاندار به نوعی هویت، احساسات یا ارزشها را منتقل میکنند، درحالیکه واژگان بینشان بیشتر به واقعیتهای ملموس و عینی اشاره دارند. در ادبیات، استفاده از هر دو نوع واژه میتواند به غنای متن و عمق مفهوم کمک کند. خنثایی و نشانداری واژگان، ارزش زیادی در تعیین محتوا و سرشت ایدئولوژیک متن دارد (فتوحیرودمعجنی، ۱۳۹۰: 266).
- 2. گفتمان
فرکلاف معتقد است که گفتمان مجموعۀ بههمتافتهای از سه عنصر عمل اجتماعی، عمل گفتمانی و متن است (1379: 97). گفتمان به مجموعهای از گفتار، نوشتار و تعاملات اجتماعی اطلاق میشود که در یک بافت خاص فرهنگی و تاریخی شکل میگیرد. گفتمان شامل زبان، نشانهها و نمادهایی است که در ارتباطات انسانی استفاده میشود و به بیان معانی، ارزشها و نگرشها کمک میکند. این مفهوم فراتر از کلمات و جملات است و به نحوهای که زبان در ساختارهای اجتماعی و فرهنگی عمل میکند، توجه دارد. گفتمان میتواند شامل موضوعات مختلفی مانند سیاست، فرهنگ، جنسیت و هویت باشد و به شکلگیری و بازتولید قدرت و ایدئولوژیهای اجتماعی کمک کند. بهطورکلی گفتمان به ساخت یا بافت زبان در مراحل بالاتر از جمله اطلاق میشود (یارمحمدی، 1383: 51).
- 3. تحلیل گفتمان
تحلیل گفتمان به رویکردی پژوهشی اطلاق میشود که در آن مطالب زبانی مانند گفتگو، متون مکتوب و گاه مطالب دیگر سندی برای پدیدههایی فراتر از فرد به حساب آید (تیلور، 1397: 35). به عبارتی تحلیل گفتمان به مطالعه و بررسی ساختارها، الگوها و معانی موجود در گفتمانها اشاره دارد. این تحلیل به دنبال درک نحوۀ عملکرد زبان در ایجاد معانی، شکلدهی به هویتها و بازنمایی قدرت است. تحلیل گفتمان معمولاً شامل بررسی متون، گفتارها و تعاملات اجتماعی است تا نشان دهد چگونه زبان میتواند در ساختارهای اجتماعی تأثیرگذار باشد. این نوع تحلیل به پژوهشگران کمک میکند تا روابط پیچیده میان زبان، قدرت و جامعه را بررسی کنند و به درک عمیقتری از نحوۀ تأثیرگذاری گفتمان بر رفتارها و نگرشهای انسانی دست یابند.
«در تحلیل گفتمان، با تکیه بر مبانی نظری و راهبردهای زبانشناسی میتوان معنا و نقش مشارکتکنندگان و سخنانشان را توصیف کرد» (آقاگلزاده، ۱۳۹۲: ۱۵۰). تحلیل یک گفتمان خاص تحلیل هر یک از سه بُعد عملِ اجتماعی، عملِ گفتمانی و متن، و روابط میان آنها را طلب میکند (فرکلاف، 1379: 97).
- 4. تحلیل گفتمان انتقادی
تحلیل گفتمان انتقادی رویکردی است که به بررسی روابط قدرت و نابرابریهای اجتماعی از طریق تحلیل زبان میپردازد. این نوع تحلیل به دنبال شناسایی و نقد ساختارهای اجتماعی و فرهنگی است که منجر به نابرابریها و ستمهای اجتماعی میشوند. تحلیل گفتمان انتقادی معمولاً با تأکید بر زمینههای اجتماعی، تاریخی و فرهنگی انجام میشود و هدف آن روشن کردن چگونگی تولید و بازتولید قدرت از طریق زبان است. این رویکرد به پژوهشگران این امکان را میدهد که علاوه بر تحلیل متون به نقد اجتماعی و سیاسی نیز توجه داشته باشند و تلاش کنند تا تغییرات مثبت را در جامعه ایجاد کنند.
«تحلیل انتقادی گفتمان به ما میگوید که تحلیل دقیق متون باید به جزئی مهم از تحلیلهای علمی، اجتماعی و فرهنگی تبدیل شود» (فرکلاف، 1379: 118). «تحلیلگر گفتمان انتقادی دوست دارد بداند چگونه یک گروه یا یک دسته بر انواع افکار و اندیشههای پذیرفتهشده، اعمال نفوذ میکنند» (تیلور، 1397: 37).
- یافتههای تحقیق، بحث و بررسی
سطوح تحلیل گفتمان انتقادی منطقالطیر
الگوی تحلیل گفتمان انتقادی بهویژه مرتبط با نورمن فرکلاف شامل سه سطح اصلی: توصیف، تفسیر، و تبیین میشود. این سه سطح به پژوهشگران کمک میکند تا گفتمانها را جامعتر تحلیل کنند.
- 1. سطح توصیف
در این سطح، تمرکز بر ویژگیهای ظاهری متن یا گفتار است. پژوهشگر به بررسی عناصر زبانی، ساختار جملات، واژگان و نشانهها میپردازد. هدف از توصیف، شناسایی و ثبت ویژگیهای زبانی و ساختاری است که در گفتمان وجود دارد. در این مرحله، سوالاتی مانند "چه کلماتی استفاده شدهاند؟" و "ساختار جملات چگونه است؟" مطرح میشود. توصیف به ما کمک میکند تا بفهمیم گفتمان چگونه به صورت زبانی شکل گرفته است. فرکلاف در این سطح برای بررسی واژگان، تأکید میکند که متن باید پاسخگوی پرسشهای زیر در بخش توصیف واژگان باشد:کلمات واجد کدام ارزشهای تجربی، رابطهای و بیانی هستند؟ چه نوع رابطۀ معنایی (هممعنایی، شمول معنایی، تضاد معنایی) به لحاظ ایدئولوژیک معنادار بین کلمات وجود دارد؟ در کلمات از کدام استعارهها استفاده شده است؟ که هرکدام از این موارد زیر مجموعهای از سوالات تخصصیتر دارد (۱۳۷۹: ۱۷۰).
- 1. 1. ارزش رابطهای واژگان
ارزش رابطهای با رابطهها و روابط اجتماعی سروکار دارد (فرکلاف، ۱۳۷۹: ۱۷۲) و به معنای بررسی و تحلیل نقش واژگان و اصطلاحات در ایجاد معنا و ارتباطات اجتماعی است. این سطح از تحلیل به جزئیات زبانی و ساختاری متن توجه میکند و به دنبال درک این است که چگونه انتخاب واژگان میتواند بر نحوۀ درک و تفسیر متن تأثیر بگذارد.
بررسی چگونگی ارتباط واژهها با یکدیگر مانند همنشینی و هممعنایی (جانشینی) میتواند نشاندهندۀ ساختارهای قدرت و ایدئولوژیهای موجود در گفتمان باشد. برای مثال، استفاده از کلمات خاص در کنار هم میتواند نشاندهندۀ یک نگرش خاص نسبت به موضوع مورد بحث باشد.
- 1. 1. 1. روابط واژگان در محور همنشینی
همنشینی به معنای همزمانی و همجواری دو یا چند واژه در یک بافت زبانی است. روابط همنشینی واژگان به نحوۀ قرارگیری و همنشینی واژهها کنار یکدیگر در متن اشاره دارد. این روابط میتواند به درک معنا و تأثیرگذاری زبان کمک کند و نقش مهمی در تحلیل گفتمان ایفا میکند.
از سازوکارهایی که میتوان آنها را بر اساس روابط همنشینی دانست "تناسب" و " تضاد" است که در تحلیل گفتمان "شمول معنایی" و "تضاد معنایی" نام دارد. شمول معنایی، موردی است که در آن معنای یک کلمه در بطن معنای کلمهای دیگر جای دارد و تضاد معنایی همان ناسازگاری معنایی است (فرکلاف، 1379: 177). در بخش توصیف به بررسی اینگونه روابط بین واژگان خواهیم پرداخت. یکی از این روابط، "باهمآیی" (یا صنعت تناسب) است که در آن نویسنده یا شاعر با استفاده از واژگان و عبارات مشابه، هماهنگی و همخوانی خاصی در متن ایجاد میکند. در باهمآیی معمولاً واژهها یا عبارات مشابه از نظر صوتی یا معنایی کنار هم قرار میگیرند تا تأثیر بیشتری بر خواننده بگذارند. در اشعار عطار باهمآیی میتواند به صورت تکرار واژگان، عبارات مشابه یا واژههای هممعنا مشاهده شود که به غنای معنایی و موسیقایی شعر کمک میکند. «تناسب از مهمترین عوامل در تشکیل و استحکام فرم درونی شعر است. تناسب آن است که بین کلمات ارتباط معنایی باشد» (شمیسا، ۱۳۸۱: ۱۰۸).
منظور از "تضاد معنایی" کلماتی هستند که معنای متضاد دارند و از این اصطلاح فقط در حوزۀ واژگان و معنا استفاده میشود. عطار در منطقالطیر با استفاده از واژگان مشابه و همآوایی، مفاهیم عرفانی و فلسفی را زیبا و جذاب بیان میکند. تکرار عبارات و ایجاد هماهنگی صوتی باعث میشود که شعر نهتنها از نظر معنایی غنی باشد بلکه از نظر موسیقایی نیز جذابتر گردد. همچنین او از تناسب تضاد نیز بهخوبی بهره برده است. برای مثال در منطقالطیر میتوان تضاد بین عشق و نفرت، نور و تاریکی، و زندگی و مرگ را دید.
در بخش شمول معنایی و از واژههایی که در منطقالطیر روابط معنایی مستحکمی دارند، میتوان واژههای "درد"، "مرگ"، "اشک"، "جفا"، "رنج" و "عشق" را برشمرد.
جدول1. بسامد کاربرد واژگان در حوزۀ شمول معنایی در منطقالطیر
تناسب (شمول معنایی)
|
واژه
|
تعداد کاربرد
|
درد
|
112
|
مرگ
|
23
|
اشک
|
39
|
جفا
|
8
|
رنج
|
19
|
عشق
|
204
|
کاربرد این واژگان در اشعار و حکایتهای منطقالطیر نشان از پیوند آنها با واقعیت محیط پیرامون شاعر در ضمیر ناخودآگاه او دارد.
عاشق آشفته فرمان کی برد؟
|
|
درد درمانسوز درمان کی برد؟
|
(عطار، 1384: 1245)
باز بنگر تا سر پیغمبران
|
|
چه جفا و رنج دید از کافران
|
(عطار، 1384: 214)
هر که را در عشق چشمی باز شد
|
|
پایکوبان آمد و جانباز شد
|
(عطار، 1384: 1082)
نکتۀ دیگر که در بحث شمول معنایی باید به آن اشاره کرد همراهی واژۀ "درد" با واژۀ "دل" در بیش از 14 بیت و همچنین همراهی واژۀ "درد" با "صبر" و "انتظار" در بیش از 5 بیت از منطقالطیر است که نشان از شرایط آشفتۀ اجتماع آن زمان و بههمریختگی روحی عطار دارد. این واژههای فقط واژگان عرفانی نیستند، بلکه آیینهای از رنجهای زمانه و آشفتگی درونی عطارند. از یکسو "درد" نشانگر فراق از معشوق حقیقی (حق تعالی) است و از سوی دیگر، میتواند نشانهای از رنجهای شاعر در جامعهای آشفته و پر از فساد و ریا باشد.وقتی "صبر" و "انتظار" در کنار "درد" قرار میگیرند نشان میدهند که این رنج و آشفتگی امری گذرا نیست، بلکه مرحلهای اجتنابناپذیر در راه رسیدن به حقیقت است. در عین حال، میتوان آن را نشانهای از احساس ناتوانی و بیپناهی در برابر وضعیت اجتماعی و تاریخی دانست؛ زمانیکه شعرا و عرفا با دیدن نفاق، ظلم، و بیعدالتی چارهای جز صبر نداشتند. این سهگانه میتواند نوعی مقاومت شاعرانه و معنوی در برابر فروپاشی اخلاقی و اجتماعی تلقی شود. عطار با زبان عرفان به جامعه هشدار میدهد که از مسیر حقیقت فاصله گرفته است.
تا دوا ناید پدید این درد را
|
|
خوشدلی کی روی باشد مرد را
|
(عطار، 1384: 2458)
درد باید در ره او و انتظار
|
|
تا در این هر دو برآید روزگار
|
(عطار، 1384: 3320)
ساز وصل است این چه تو داری و بس
|
|
صبر کن در درد هجران یک نفس
|
(عطار، 1384: 3426)
در بحث تضاد معنایی از بین واژههای پربسامد و مرتبط با اصول جامعهشناختی، میتوان به "دشمن" اشاره کرد. این واژه با فراوانی 14 بار، در محور همنشینی واژگان با رابطۀ تضاد معنایی در ابیات آمده است. شمار "دوست" با بسامد 26 بار در تضاد معنایی با "دشمن" است.
خواه دشمن گیر اینجا خواه دوست
|
|
جمله را گردن به زیر بار اوست
|
(عطار، 1384: 52)
واژگان دیگر در مبحث تضاد معنایی اشعار منطقالطیر، واژههای "کفر" و "ایمان" است. کفر 25، کافر 26، ایمان 31، دین 53، و مؤمن 3 بار بهکار رفته است. کاربرد این واژگان و بسامد نسبتاً بالای آنها میتواند بیانگر اوضاع نابسامانِ مذهبی و جامعۀ دینی در زمان حمله و استیلای مغول بر شهرهای ایران باشد.
کفر کافر را و دین دیندار را
|
|
ذرهای دردت دل عطار را
|
(عطار، 1384: 185)
همچنین است آوردن واژههای "نام" و "ننگ" در بحث تضاد معنایی در 6 بیت:
گفت من بس فارغم از نام و ننگ
|
|
شیشه سالوس بشکستم به سنگ
|
(عطار، 1384: 1290)
از دیگر موارد به کارگرفتن واژهها در حوزۀ تضاد معنایی میتوان این موارد را ذکر کرد (شمارۀ بیت در پرانتز آمده): "عافیت و رسوایی" (1238)، "زهد و ترسایی" (1487)، "نیک و بد" (3745)، "هشیار و مست" (1399)، "آهن و موم" (650)، "بندگی و آزادی" (3770)، "تلخ و شیرین" (2382)، "وصل و هجران" (3427)، "شرک و توحید" (3786) و ... .
دورۀ عطار، عصرِ تعصباتِ مذهبی، فراوانیِ زاهدان و صوفیان ریاکار، و سقوط فرهنگ و دین در اوضاعی بههمریخته و متشنج است. این امر در اشعاری که از طریق تقابل بین دین و دنیا، کفر و ایمان، و شک و یقین دیدگاه شاعر را مطرح میکند، بروز یافته است.
- 1. 1. 2. روابط واژگان در محور جانشینی
محور جانشینی به مجموعهای از واژهها اشاره دارد که میتوانند در یک موقعیت خاص به جای یکدیگر استفاده شوند. این روابط معمولاً شامل هممعنیها، ضدمعنیها و واژههای مرتبط است. روابط واژگان در محور جانشینی، به نحوهای اشاره دارد که یک واژه میتواند با واژههای دیگر در یک بافت خاص جایگزین شود. این روابط به نوعی به ساختار زبانی و معنایی متن کمک میکند و میتواند تأثیر قابل توجهی بر معنا و احساس متن داشته باشد. از روابط معنایی بسیار مهم در محور جانشینی کلام، برگزیدن "استعاره" است. استعاره وسیلهای برای بازنمایی جنبهای از تجربه بر حسب جنبهای دیگر از آن است. کلیۀ جنبههای تجربه را میتوان بر حسب هر تعداد استعاره بازنمایی کرد؛ چراکه استعارههای مختلف دارای وابستگیهای ایدئولوژیک متفاوت هستند ( فرکلاف، ۱۳۷۹: ۱۸۳). استعاره، انتقال معنای یک واژه یا عبارت به واژه یا عبارتی دیگر بر اساس شباهتهای معنایی است. در استعاره، یک واژه به جای دیگری قرار میگیرد تا تصویر یا احساسی خاص را منتقل کند.
جدول 2. بسامد استعارهها در محور جانشینی در منطقالطیر
استعاره
|
مستعارمنه
|
تعداد کاربرد
|
آتش
|
وصف دنیا
|
130
|
چاه
|
دنیا
|
34
|
خون
|
مشکلات
|
115
|
آسمان/فلک
|
جایگاه بلند روح آدمی
|
34
|
زمین
|
پستی غرایز انسانی
|
28
|
روز
|
نور، روشنایی، امید
|
108
|
شب
|
تاریکی، گمراهی
|
113
|
مردی
|
مردانگی
|
14
|
ماهی
|
نفس بد
|
15
|
مور
|
طبع پست
|
10
|
از واژگانی که به صورت استعاره به کار رفتهاند میتوان به "آتش"، "چاه" و "خون" اشاره کرد. چاه با 34، خون 115، و آتش 130 مورد استعاره در وصف دنیا و مشکلات آن به کا رگرفته شدهاند. این استعارهها، بار ارزشی جامعهشناختی دارند.
کرده موری را میان چاه بند
|
|
کی رسد در گرد سیمرغ بلند
|
(عطار، 1384: 1078)
باد و خاک و آتش و خون آورد
|
|
سرّ خویش از جمله بیرون آورد
|
(عطار، 1384: 47)
از دیگر استعارهها، استعارههای "آسمان" و "زمین" است. در منطقالطیر آسمان/فلک 34، و زمین 28 بار در قالب استعاره به کار رفتهاند. آسمان استعاره از جایگاه بلند روح آدمی، و زمین استعاره از پستی غرایز انسانی است.
عقل کار افتاده جان دل داده اوست
|
|
آسمان گردان زمین استاده زوست
|
(عطار، 1384: 40)
همچنین استعارههای "روز" و "شب" در منطقالطیر بهوفور بهکار رفته است. روز با بسامد 108 بار استعاره از نور و روشنی و امید؛ و شب با بسامد 113 بار استعاره از تاریکی و گمراهی است. همچنین این دو واژه در تقابل معنایی و با بار اجتماعی مثبت و منفی آورده شدهاند. شب بهعنوان زمان سکوت و تفکر میتواند بار مثبتی از آرامش و تأمل را به همراه داشته باشد، اما در عین حال، میتواند نمایانگر ترس و ناامیدی نیز باشد. از سوی دیگر، روز با روشنایی و امید همراه است و میتواند زمانی برای تلاش و پیشرفت نیز تلقی میشود.
این تقابل در منطقالطیر نشاندهندۀ سفر روحانی پرندگان است که از تاریکی به سوی روشنایی حرکت میکنند، نمادی از جستجوی حقیقت و رسیدن به آگاهی. عطار با استفاده از این دو واژه، مفاهیم عمیقتری از زندگی و سیر روحانی را به تصویر میکشد.
روز از بسطش سپید افروخته
|
|
شب ز قبضش در سیاهی سوخته
|
(عطار، 1384: 24)
و همچنین است آوردن واژۀ "مردی" در معنای مردانگی (1940)، "ماهی" استعاره از نفس بد (664)، "مور" استعاره از طبع ضعیف و پست (1077)، و... .
مورد دیگر "نماد" یا "سمبل" در منطقالطیر است. جدا از چند تفاوت، نماد و استعاره ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند. شمیسا نیز بیان میدارد که:«سمبل را در فارسی، رمز و مظهر و نماد میگویند. سمبل شبیه استعاره است با چند تفاوت» (1393: 69). پل ریکور نیز معتقد است، آنچه نماد و استعاره را به هم مرتبط میسازد، بعد زبانی نماد و به عبارتی ویژگی استعاری آن است (برکاتی، 1394: 16، به نقل از ریکور، 1976: 68).
عطار در ابیات 616 تا 680 منطقالطیر به شیوۀ خاصی سمبل را به کار برده است. او در این بخش با 13 پرنده گفتوگو میکند. هر گفتوگوی پنجبیتی ساختاری سهجزئی دارد: یک پرنده، یک پیامبر، و یک شخصیت منفی (ضدقهرمان). عطار همچون روانشناسی دقیق و جامعهشناسی باریکبین آسیبشناسانه نشان میدهد که کدام رهروان میتوانند راه را به فرجام برسانند. پرندگان ممثّل اصناف بشری و طبقات اجتماعی جامعۀ زمان عطار هستند که میخواهند به هدایت و رهبری هدهد (ممثّل شیخ و رهبر) به حضور سیمرغ (ممثّل ذات احدیت) راه یابند. برای مثال "باز" نماد کسانی است که طالب مقام و نزدیکی به حاکمان و سلاطین هستند؛ "هما" سمبل شیفتگان نفوذ و اقتدار و تأثیرگذاری در اجتماع و امور مملکت؛ و "تذرو" سمبل انسانهایی که در چاه ظلمت هوای نفس حبس شدهاند.
جدول 3. شخصیتها و نمادهای بخشهای سیزدهگانه در منطقالطیر
پرنده
|
پیامبر
|
شخصیت منفی
|
نام
|
نماد
|
نام
|
نماد
|
نام
|
نماد
|
هدهد
|
شیخ و رهبر
|
حضرت سلیمان
|
روح رهبری
|
دیو
|
نفس اماره
|
باز
|
طالب مقام و تقرب به سلطان
|
حضرت ذوالقرنین
|
دنیا گریزی
|
دنیادوستی
|
نفس و هوس دنیوی
|
عندلیب
|
عاشق پیشه و خوشگذران
|
حضرت داوود
|
صدای خوش
|
زره و بند دنیا
|
جاذبههای مادی
|
طاووس
|
متظاهر و خودشیفته
|
حضرت آدم
|
توبه
|
مار
|
وسوسه و گمراهی
|
طوطی
|
متدینان ظاهری
|
حضرت ابراهیم
|
بتشکن
|
نمرود
|
ستمگری و شرک
|
کبک
|
جواهردوست و پولپرست
|
حضرت صالح
|
معجزه
|
شتر وسوسه
|
وسوسه دنیوی
|
تذرو
|
اهل هوا و هوس
|
حضرت یوسف
|
زیبایی و پاکدامنی
|
چاه ظلمت
|
گمراهی
|
موسیچه
|
رهیافته به عنایت حق
|
حضرت موسی
|
سالک کوی حق
|
فرعون
|
سرکشی و عصیان
|
مرحبا ای هدهد هادی شده
|
|
در طریقت پیک هر وادی شده
|
(عطار، 1384: 612)
مرحبا ای خوش تذرو دوربین
|
|
چشمۀ دل غرق بحر نور بین
|
(عطار، 1384: 656)
خهخه ای باز به پرواز آمده
|
|
رفته سرکش سرنگون باز آمده
|
(عطار، 1384: 671)
- 1. 2. ارزش تجربی واژگان
ارزش تجربی با محتوا، دانش و اعتقادات سروکار دارد (فرکلاف، 1379: 171). ارزش تجربی واژگان به ویژگیها و کارکردهای واژگانی اشاره دارد که در تحلیل گفتمان انتقادی مورد توجهاند. در تحلیل گفتمان انتقادی، ارزش تجربی واژگان به بررسی نقش و تأثیر واژهها در ایجاد معانی، انتقال ایدئولوژیها و روابط قدرت میپردازد. با توجه به این ارزش، تحلیلگران میتوانند به درک عمیقتری از نحوۀ عملکرد زبان در جامعه و تأثیر آن بر رفتارها و نگرشهای اجتماعی دست یابند. با توجه به واژگانی که در منطقالطیر دارای بار ارزش تجربی بوده و بسامد بالایی نیز دارند، میتوان دریافت که عطار ایدئولوژی و تجربۀ خود از محیط پیرامونش را در این واژگان انتخابی رمزگذاری کرده است.
واژههای "جوی" 9 بار، "کوه" 30 بار، و "خاک" 115 بار تکرار شدهاند که از اجزای محیط رشد و نمو شاعر است و به همین دلیل میتواند نمایانگر تجربیات او از جهان طبیعی و محیط زندگیاش باشد. حضور واژه "دریا" با بسامد 62 بار نیز میتواند نشان از مطالعه، آگاهی و توجه شاعر به آن داشته باشد. بسامد این واژهها از تجربۀ شاعر در حیطۀ جهان طبیعی پیرامونش حکایت دارد، زیرا نیشابور در درازای تاریخ به دلایل گوناگونی چون وجود آبوهوایی معتدل، معدن فیروزه، صنعت و هنر سفالگری، کشاورزی و قرارگیری در موقعیتی راهبردی-دفاعی، یکی از راههای مهم اقتصادی و اصلی جادۀ ابریشم و از قطبهای علوم مادی و اسلامی، و یکی از شهرهای شهره ایران بهویژه در دوران طلایی اسلامی بوده است (حاکم نیشابوری، 1335: 119). در طول تاریخ از نیشابور با عنوان نمادین شهر فیروزه یاد شده و وجود راه ابریشم نیز یکی از عوامل مهم رونق این شهر بوده است (لباف خانیکی، 1393: 2).
روی نه بر خاک گرم و خاک کوی
|
|
زان که هر مجروح را داغ است روی
|
(عطار، 1384: 3242)
بحر را بگذاشت در تسلیم خویش
|
|
کوه را افسرده کرد از بیم خویش
|
(عطار، 1384: 9)
از واژههای برخاسته از وضعیت اجتماعی و اقتصادی محیط زندگانی شاعر، واژههای مربوط به سنگهای قیمتی، طلا و نقره است مثلاً "گنج" 25 بار، "زر" 75 بار، "عقیق" 3 بار، "گهر/گوهر" 30 بار، "سیم" 23 بار، و "لعل" 6 بار تکرار شدهاند.
پارهپاره خاک را در خون گرفت
|
|
تا عقیق و لعل ازو بیرون گرفت
|
(عطار، 1384: 21)
گر به دست آید تو را گنجی گهر
|
|
در طلب باید که باشی گرمتر
|
(عطار، 1384: 3341)
سیم و زر باید مرا ای بیخبر
|
|
کی شود بی سیم و زر کارت به سر
|
(عطار، 1384: 1412)
از دیگر واژگان با ارزش تجربی که بیانگر اوضاع سیاسی حاکم بر محیط زندگی عطار است، میتوان به واژههای "تیغ" با بسامد 18، "زندان" با بسامد 27، و "زور" با بسامد 15 اشاره کرد.
کوه را هم تیغ داد و هم کمر
|
|
تا به سرهنگی او افراخت سر
|
(عطار، 1384: 13)
گاه تلخ است آب او و گاه شور
|
|
گاه آرام است او را گاه زور
|
(عطار، 1384: 991)
همچو یوسف بگذر از زندان و چاه
|
|
تا شوی در مصر عزت پادشاه
|
(عطار، 1384: 660)
واژگانی مانند "سود و زیان" نیز در دستۀ واژگان دارای ارزش تجربی قرار میگیرند، زیرا همانطورکه گفتیم نیشابور سر راه جاده ابریشم قرار داشت و داد و ستد در آن رواج فراوان داشت.
در ره عشق تو هرچم بود، شد
|
|
کفر و اسلام و زیان و سود، شد
|
(عطار، 1384: 1419)
جدول 4. واژگان دارای ارزش تجربی مرتبط با محیط زندگی شاعر در منطقالطیر
واژگان مرتبط با ثروت و جواهرات
|
واژگان مرتبط با اوضاع سیاسی
|
واژگان مرتبط با محیط طبیعی و جغرافیایی
|
واژه
|
بسامد
|
واژه
|
بسامد
|
واژه
|
بسامد
|
گنج
|
25
|
تیغ
|
18
|
دریا
|
62
|
زر
|
75
|
زندان
|
27
|
کوه
|
30
|
گهر/گوهر
|
60
|
زور
|
15
|
خاک
|
115
|
سیم
|
23
|
|
|
|
|
لعل
|
6
|
|
|
|
|
- 1. 3. ارزش بیانی واژگان
ارزش بیانی با فاعلها و هویتهای اجتماعی سروکار دارد (فرکلاف، ۱۳۷۹: ۱۷۲). ارزش بیانی واژگان در متن ادبی به معنای توانایی واژهها برای انتقال احساسات، معانی عمیق و تجربیات انسانی است. این ارزش به جنبههای زیباییشناختی، احساسی و نمادین زبان اشاره دارد و میتواند تأثیر قابلتوجهی بر نحوۀ درک و تفسیر متن ادبی داشته باشد. ارزش بیانی واژگان در متن ادبی نقشی کلیدی در شکلدهی به تجربۀ خواندن دارد. این ارزش به نویسندگان این امکان را میدهد که از طریق زبان احساسات و معانی عمیق را منتقل کنند. یکی از واژههای با بار ارزش بیانی در سخن عطار، واژۀ "ایمن" است که با بسامد 7 بار، با مفاهیمی از جمله "مکر"، "خطر"، "خصم"، "تیغ"، "کافر"، "دشمن" و ... همراه شده است که بهطور ضمنی نشان از اوضاع وخیم اجتماعی و سیاسی و و جود ناامنی و خطر در زمانۀ عطار است. از جملۀ آنهاست این ابیات:
در چنین ره کان نه بُن دارد نه سر
|
|
کس مبادا ایمن از مکر و خطر
|
(عطار، 1384: 1455)
با چنین خصمی ز بیتیغی به دست
|
|
کی تواند هیچکس ایمن نشست
|
(عطار، 1384: 2922)
از دیگر واژگان دارای ارزش بیانی در منطقالطیر میتوان به واژههای "صبر" و "انتظار" اشاره کرد بهترتیب با 23 و 11 بار تکرار که همراهی آنها با واژههای "شوق"، "گریه"، "سوختن"، و "درد" وضعیت اسفبار جامعۀ زمان عطار و عدم توانایی مردم در مقابلۀ مستقیم با اشغالگران غُز و مغول را نشان میدهد. مردمی ستمدیده و مظلوم که با وجود حکومتی ضعیف، چارهای جز صبر و شکیبایی و شاید مبارزات پنهانی نداشتند.
جان او میسوخت از درد فراق
|
|
گشت بی صبر و قرار و اشتیاق
|
(عطار، 1384: 4414)
درد باید در ره او انتظار
|
|
تا درین هر دو برآید روزگار
|
(عطار، 1384: 3320)
همچنین کارگرفتِ واژههای "تب" (1259)، "اضطراب" (416)، "ناله" (2351)، "زردرو" (974) و "ترس" (2307) نیز نشان از محیط خفقانآور و شرایط خونبار جامعه از زمان کودکی عطار تا لحظۀ مرگ و روحیۀ درداندیش این شاعر عارف دارد.
- 2. سطح تفسیر
در سطح تفسیر پژوهشگر به بررسی روابط بین متن و بافت اجتماعی میپردازد. این مرحله شامل تحلیل معنایی و بررسی چگونگی تأثیر بافت اجتماعی بر تولید و درک گفتمان است و به سوالاتی مانند «چگونه این متن با زمینۀ اجتماعی و فرهنگی خاصی ارتباط دارد؟» و «چه معانی و نگرشهایی از این گفتمان استخراج میشود؟» پاسخ میدهد. تفسیر به ما کمک میکند تا بفهمیم چگونه زبان در ساختارهای اجتماعی و فرهنگی عمل میکند و چگونه معانی در بافت خاصی شکل میگیرند. فرکلاف در توضیح این سطح بیان میکند: «تفسیر، چگونگی بهره جستن از دانش زمینهای در پردازش گفتمان را مورد توجه قرار میدهد» (1379: 245). در این سطح معانی نهفته، بافت اجتماعی، فرهنگی و تاریخیِ متن یا گفتار بررسی میشود و شامل بررسی عناصر معانی زبانی، بافت اجتماعی، ایدئولوژیها، روابط قدرت، و تأثیرات اجتماعی میگردد.
سطح تفسیر در تحلیل گفتمان انتقادی کمک میکند تا افزون بر درک معنای ظاهری یک متن یا گفتار به عمق روابط اجتماعی و قدرتهای نهفته در آن نیز پی ببریم. این نوع تحلیل میتواند به فهم بهتر مسائل اجتماعی و فرهنگی کمک کند و ما را از چالشهای موجود در جامعه آگاهتر سازد.
در این بخش تلاش میشود با توجه به شرایط اجتماع و بافت موقعیتی که عطار در آن منطقالطیر را سروده، تفسیری جامع و مطلوب برای کاربرد واژگان مطرحشده در بخش توصیف ارائه شود. برخی واژهها روایتگر اوضاع سیاسی و اجتماعی محیطاند و برخی دیگر ترسیمکنندۀ اوضاع اقتصادی و معیشتی مردم در آن موقعیت جغرافیایی. عطار همزمان بود با آشفتهترین دوران حکومت سلجوقیان. از حوادث تلخ و دردآور دوران کودکی او جنگ میان غُـزان و سلطان سنجر است (۵۴۸ ق). عطار در آن زمان تقریباً 6 یا 7 ساله بود. بسیاری از شهرهای خراسان درگیر جنگ و هجوم غارتگران شدند و غزها مردم زیادی از جمله دانشمندان و زاهدان را کشتند. خاطرات کودکی عطار موجب مرگاندیشی و درداندیشی بسیار در او شد. «او که در کودکی از فاجعۀ غز جان به در برده بود، در فاجعۀ مغول بهسختی جان سپرد» (زرینکوب، 1385: 44). دوران زندگی او از سختترین دورانهای تاریخی است؛ لبریز از جنگ و خونریزی و چپاول و دیگر حوادث تلخ. امکان ندارد کسی با مطالعۀ تاریخ آن دچار افسوس و حسرت نشود. عطار در این جامعه با مردم زندگی میکرد و درد آنان را میفهمید.
- 3. سطح تبیین
تبیین سطح سوم تحلیل گفتمان انتقادی است که به بررسی روابط قدرت و نابرابریهای اجتماعی میپردازد. در این مرحله، پژوهشگر به دنبال شناسایی ساختارهای اجتماعی، تاریخی و فرهنگی است که بر تولید و بازتولید گفتمان تأثیر میگذارند. سوالاتی مانند «این گفتمان چگونه قدرت را تولید یا بازتولید میکند؟» و «چه نابرابریهایی در این گفتمان وجود دارد؟» در این مرحله مطرح میشود. تبیین به ما کمک میکند تا بفهمیم چگونه زبان و گفتمان میتواند به ایجاد یا تقویت نابرابریهای اجتماعی کمک کند.
همچنین در سطح تبیین به بررسی و تبیین ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و تاریخی که به تولید و تفسیر متنها و گفتارها منجر میشوند، پرداخته میشود. این سطح به ما کمک میکند تا درک عمیقتری از چگونگی شکلگیری معناها و تأثیرات آنها بر روابط زبان، قدرت و ایدئولوژیها در جامعه پیدا کنیم. «عناصر کلیدی سطح تبیین شامل موارد زیر است:
- ساختارهای اجتماعی: شامل بررسی نهادها، سازمانها و نظامهای اجتماعیای میشود که بر تولید و توزیع گفتمان تأثیر میگذارند.
- بافت تاریخی: تحلیل بافت تاریخی به ما این امکان را میدهد که بفهمیم چگونه رویدادهای گذشته و تحولات اجتماعی بر تولید گفتمانهای کنونی تأثیر گذاشتهاند. این شامل شناخت تاریخچۀ اجتماعی و فرهنگی مرتبط با موضوع مورد نظر است.
- نظامهای ایدئولوژیک: بررسی ایدئولوژیهای غالب که در متنها و گفتارها منعکس شدهاند از جمله ارزشها، باورها و پیشفرضهایی که بر انتخاب واژهها و ساختارهای زبانی تأثیر میگذارند.
- روابط قدرت: تحلیل اینکه چگونه روابط قدرت در جامعه بر تولید گفتمان تأثیر میگذارد و چگونه این گفتمانها میتوانند روابط قدرت را تقویت یا تضعیف کنند و شامل بررسی کنشگران اجتماعی و سیاسی و موقعیتهای آنها در نظامهای قدرت میشود.
- تأثیرات اجتماعی: چگونه گفتمانها میتوانند بر رفتارها، نگرشها و باورهای اجتماعی تأثیر بگذارند و به تغییرات اجتماعی منجر شوند.
بنابراین، تبیین عبارت است از دیدن گفتمان بهعنوان جزئی از روند مبارزۀ اجتماعی در ظرف مناسبات قدرت» (فرکلاف، ۱۳۷۹: ۲۴۵).
روابط قدرت در بافت تاریخی زمان عطار باعث بهوجودآمدن نوع خاصی از گفتمان در سطح زبان شد که در زبان شـعـر عطار بـهعنـوان قسمتی از زبان جامعه ظهور یافت، زیرا زبان بهتنهایی قدرتی ندارد بلکه زبان قدرت خود را از افراد قدرتمندی به دست میآورد که آن را به کار میگیرند (آقاگلزاده و غیاثیان، ۱۳۸۶ :۲۲). اندیشۀ اجتماعی عطار از نگرشها و دیدگاههایی نشئت میگیرد که به سوی آرمانگرایی گرایش دارند و تصویر انسان ایدهآل و جامعۀ ایدهآل (شهر آرمانی) را به نمایش میگذارد.
بخش دیگری از تفکر اجتماعی عطار ناشی از روابط اجتماعی موجود (وضع موجود) است که میتوان آن را واقعگرایی اجتماعی نامید. ریشههای این بخش از اندیشۀ عطار در الزامات و محدودیتهای واقعگرایانۀ جامعه نهفته است و او این موارد را در قالب نظریات اجتماعی برای بهبود ساختار اجتماعی فعلی و نظمدهی به روابط انسانی مطرح کرده است. او که فردی از متن جامعه است و با اقشار مختلف مردم سروکار دارد، با خردمندی، اخلاقمداری و دیدی عمیق به مسائل اجتماعی عصر خود مینگرد و به تحولات گذشته نیز وقوف دارد. وی در پرتو بصیرت خویش به تبیین تغییرات تاریخ اجتماعی قوم خود دست زد و نگرش فنی_فلسفی به بار آورد. او در عمر خود بارها شاهد و ناظر حوادثی جانگداز بود. حال اگر اوضاع اجتماعی عصر عطار را از یک طرف، و جهان آرمانی او را از طرف دیگر در نظر بگیریم، متوجه میشویم نهتنها هیچ قرابتی بین این دو فضا وجود ندارد، بلکه میان آرمانهای او و واقعیتهای زندگیاش نیز فاصله بسیار است. در چنین محیطی عطار رسالت شاعریاش را بهخوبی انجام میدهد؛ ضمن تعالیم عرفانی و اخلاقی، هر کجا که مجال یابد، از افراد و گروههایی که خلاف جهان آرمانی او حرکت کنند، انتقاد میکند و ذهن خفتۀ جامعه را به بیداری میکشاند. او برای بیان انتقادها و اعتراضهایش، شیوههای گوناگونی را دنبال میکند که به شرایط جامعه، روحیۀ مردم، حاکمان عصر و شرایط دیگر بستگی دارد؛ برخی مستقیم است مانند سخنان پندآمیز و اعتراضگونه به برخی حاکمان، و برخی دیگر غیرمستقیم مانند استفاده از تمثیل، استعاره و نماد در قالب حکایتهای گوناگون و آفرینش شخصیتهایی خاص مانند دیوانگان. عطار در اغلب حکایتهایی که قصد مبارزه با قشری خاص را دارد، دیوانگان را نیز شرکت میدهد و داستانها و حکایات خود را با حضور دیوانگان (عقلای مجانین) بیان میکند. این روش حسنهایی هم برای خود شاعر دارد مانند دور ماندن از تیررس انواع تهمتها و افتراها. مانند حکایت آن دیوانه که میگریست و دربارۀ علم سخن میگفت یا حکایت آن دیوانه که کودکان سنگش میزدند و...
نیم شب دیوانهای خوش میگریست حقهای سر بر نهاده ما، در او
|
|
گفت این عالم بگویم من ز چیست؟ میپزیم از جهل خود سودا، در او
|
(عطار، 1384: 2658-2659)
- 3. 1. نهاد سیاست
وجود رمزگانی مانند شاه، سلطان، عسس، قاضی، محتسب، مدعیان، خداوندان زر و زور، توانگران مغرور، خواجه و ... در اشعار و حکایتهای منطقالطیر نشان میدهد که او به نهاد سیاست توجه داشته است. «از یک منظر میتوان شعر عطار را شعری سیاسی دانست که دربارۀ اوضاعی از اجتماع است که میتوانست غیر از آنچه هست، باشد» (موحد، 1385: 86). گفتمان غالب و مسلط در زمان عطار، گفتمان ریا و تزویر است؛ شاه، وزیر، عالم و فقیه و ... همه ریاکارند. بر این اساس، تردیدی در سیاسی- انتقادی بودن بسیاری از اشعار منطقالطیر باقی نمیماند. او دربارۀ اقشار مختلف حکومتی اظهار نظر کرده است. افراد حکومتی عصر او پادشاهان، وزیران، دبیران، حاجبان، صاحبخبران، همیدان، قاضیان، تایبان، مختاران، محتسبان، عوانان، پاسبانان، و ... بودند که عمدتاً عطار از ایشان انتقاد کرده است. گاه شاه را از نفس خویش بر حذر میدارد، گاه دلخوشی او را از ساختن کاخی ناپسند میداند، و گاه رفتار مثبتشان را تأیید میکند، تا انگیزۀ تکرار آن رفتار باشد. اعتراض موضوع درصد قابلتوجهی از حکایتهای مثنوی عطار است.
پادشاها من به چشم اعتبار
|
|
آفت این ملک دیدم آشکار
|
(عطار،1384: 908)
- 3. 2. نهاد تصوف
در منطقالطیر واژگان نشاندار و رمزگان ناظر به نهاد تصوف فراوان به کار رفته است: زاهد، صوفی، فقیه و مفتی، مشایخ طریقت، خواجه، سالک، رهبر، طریق، وادی، روحانی و ... . دنیایی که عطار در آن زندگی میکرد، فاصلۀ زیادی با دنیای آرمانی او داشت. افرادی که بهعنوان زاهد، عابد، عارف و صوفی شناخته میشدند، دیگر تأثیرگذار نبودند، بلکه فقط در ظاهر و کلام به استادان خود شباهت داشتند و فقط خود و مردم را فریب میدادند. برای توجیه توجه خود به ظاهر، برای آن حقیقت و باطنی تعریف کردند که با تعالیم گذشتگان تصوف در تضاد بود و به مرور زمان به جای توجه به امور باطنی سلوک، بیشتر همّ و غمشان آراستن ظاهر و جمعآوری ثروت و پرداختن به غذا و شکمبارگی شد.
این همه نابسامانی در روح حساس و حقیقتجوی عطار بیتأثیر نبود. این دوران پرتنش که جز فقر و بدبختی عاید مردمانش نبود، کمابیش ردپای خود را در آثار عطار برجای نهاده است. او با زبان شعر و تفکری عالمانه، عارفانه و جامعهشناسانه° اقشار و طبقات مختلف جامعه، عادات، رسوم، نظرات، افکار، گفتار، رفتار و آنچه مربوط به تربیت عمومی زمان خود است را به تصویر کشیده است. در این توصیفها گاه به اسامی و وقایع تاریخی اشاره کرده است.
منطقالطیر سرشار از عقاید صوفیانه و عارفانه است که با سادهترین زبان و در قالب حکایت بیان شده است. داستان حرکت مرغان به سمت حقیقت است، تا آنجاکه انسان خود را در آیینۀ جمال سیمرغ ببیند و در او محو شود. این کتاب در یک نظام رمزی، آنچه که صوفیه طی سلوک روحانی خویش سیر الیالله میخوانند، تمثیل میکند (زرینکوب، 1378: 93). منطقالطیر روایت یک طلب و کاوش است. جستجوی سیمرغ سفری است طولانی و پرحادثه و البته روحانی که سیر مراحل و حالات سالک را به تصویر میکشد؛ مراتب و درجات این سلوک در قالب جستجوی پرندگان بیان میشود.
هاتفی گفتش که ای صوفی در آی
|
|
یک دکان زینجا که هستی برتر آی
|
(عطار، 1384: 1875)
- 3. 3. نهاد شریعت
مراحل شناخت حقیقت مرحلهبهمرحله و به صورت نظری در آثار و مثنویهای عطار ارائه شده است. از محتویات این آثار آشکار میشود که او در زندگی خود این مراحل را طی کرده است. او همان شخصیت دیوانهای است که در آثارش حضور دارد، از شریعت گذر کرده و به مرحلۀ حقیقت رسیده است. بنابراین او شناختی کامل از شریعت دارد و به آن پایبند است. ازهمین روست که واژگان نشاندار و رمزگانهای دین و شریعت نیز بهوفور در شعر عطار نمود دارد از جمله: زاهد، واعظ، شیخ، مصلا، نماز، سجده، سجاده، تسبیح، توحید، حق، روحانی، دین، کافر، مومن و ... .
لاف عشقش میزنم پیوسته من
|
|
از همه ببریدهام بنشسته من
|
(عطار، 1384: 2834)
عطار معتقد بود که نفس انسان را میتوان و باید با بند شرع رام کرد، تا او بتواند راه تعالی را در مسیر حقیقت دینی و الهی طی کند؛ چنانکه فقیری به پادشاهی گفت: تو اسیر نفس خود شدهای، اما من آن را رام کردهام چرا که تو دین را نشناختی ولی من شناختهام:
زان که جانت روی دین نشناخته است لـیـک چون من سـرّ دین بشـناخـتـم
|
|
نفس تو از تو خری بر ساخته است نـفس سگ را هم خر خود سـاختم
|
(عطار، 1384: 2017 ـ 2021)
او به بسیاری از آیات قرآن بهصورت تلمیح و تضمین اشاره کرده است. در حقیقت، به کارگیری تعالیم، پیامها و مفاهیم آیات قرآن از کارهای بسیار مهم و برجستۀ عطار به شمار میرود؛ زیرا افرادی همچون او شریعت را جدای از طریقت نمیدانند (زرینکوب، 1378: 158).
جدول 5. نمایش ارزش واژگانی توصیف در الگوی سهلایۀ فرکلاف در منطقالطیر
ارزش واژگان
|
روابط معنایی واژگان
|
نحوۀ ارتباط
|
بسامد واژگان
|
ارزش رابطهای واژگان
|
محور همنشینی
|
تناسب (شمول معنایی)
|
- درد (112)، مرگ (23)، اشک (39)، جفا (8)، رنج (19)، عشق (204)
- درد با دل (14 بیت)، صبر با انتظار (5 بیت)
|
تناسب تضاد (تضاد معنایی)
|
- دشمن (14) و دوست (26) / کفر (25) و ایمان (31) / کافر (26) و دین (53)
- نام و ننگ (6 بیت)
|
محور جانشینی
|
استعاره
|
- آتش (130)، چاه (34)، خون (115)
- زمین (28)، آسمان (34)
- روز (108)، شب (113)
|
نماد
|
پرندگان
|
ارزش تجربی واژگان
|
همآیی با شرایط موجود در جامعه
|
جهان طبیعی و محیط زندگی شاعر
|
- دریا (62)، کوه (30)، خاک (115)
|
اوضاع اقتصادی و محیطی
|
- گنج (25)، زر (75)، عقیق (3)، گوهر/گهر (30)، سیم (23)، لعل (6)، سود (27)، زیان (11)
|
اوضاع سیاسی و اجتماعی
|
- تیغ (18)، زندان (27)، زور (15)
|
ارزش بیانی واژگان
|
همآیی با ایدئولوژی و جهانبینی شاعر
|
دخالت آگاهی و تفکر و دغدغههای شاعر
|
- درد (112) همراه با مفاهیم درمان، دل و ...
|
- ترس (2) و بیم (11)
|
- ایمن (7) همراه با مفاهیم مکر، خطر، خصم و ...
- تب، اضطراب، ناله، ترس، زردرو، و ...
|
6. نتیجهگیری
بهرهگیری از واژگانی خاص در جایی که شاعر در خلق تصاویر شاعرانه میتواند بیشمار مضمون بیافریند، اهمیت انتخاب واژگان را آشکار میکند. در این پژوهش بر اساس الگوی تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف، واژگان نشاندار اجتماعی در منطقالطیر عطار در سه سطح توصیف، تفسیر، و تبیین بررسی شد.
در پاسخ به سؤالات پژوهش باید گفت: در سطح توصیف مشخص شد که بسیاری از واژگان بهکاررفته در متن بار اجتماعی معناداری دارند؛ واژگانی که ارزش "رابطهای"، "تجربی" و "بیانی" دارند. واژگانی چون پادشاه، فقیه، عارف، صوفی، مرید، مرشد و شیخ حامل نشانههایی هستند که به موقعیتها، نقشها و سلسلهمراتب اجتماعی اشاره دارند. این واژگان علاوه بر بار معنایی عرفانی حامل نظامهای قدرت سیاسی، دینی و طبقاتی هستند که در بستر تاریخی سلجوقیان و خوارزمشاهیان شکل گرفتهاند. استفادۀآگاهانه از این واژگان نشاندهندۀ تلاش عطار برای برجستهسازی ابعاد چندگانۀ روابط قدرت در قالب نمادین و تمثیلی است.
در سطح تفسیر، این واژگان در بستری از تعامل میان گفتمانهای غالب دینی، سیاسی و عرفانی معنا مییابند. تحلیل گفتمان نشان میدهد که عطار ضمن بازتولید بخشی از این گفتمانها، از آنها فاصله میگیرد و نوعی گفتمان انتقادی و مقاومتی را شکل میدهد که به بازخوانی و بازتعریف معنای قدرت و معنویت میپردازد. این گفتمان انتقادی که با رویکردی همزمان بازدارنده و نوآورانه همراه است، زبان عرفان را نه صرفاً برای توصیف حال معنوی، بلکه بهعنوان ابزاری برای مقابله با ساختارهای تثبیتشدۀ سلطه به کار میگیرد.
در سطح تبیین، الگوی فرکلاف این امکان را فراهم میسازد تا زبان را نه فقط وسیلهای برای انتقال معنا، بلکه بهعنوان ابزاری فعال در شکلدهی به آگاهی اجتماعی و کنش اجتماعی تحلیل کنیم. عطار با ساختاردهی گفتمان خود به گونهای عمل میکند که زبان حامل ایدئولوژی خاصی است که به بازتولید یا مقاومت در برابر نظم مسلط میپردازد. زبان در منطقالطیر نقش یک کنشگر اجتماعی را بازی میکند که با نفی مشروعیت نهادهای رسمی قدرت و پیشنهاد جایگزینی معنوی و اخلاقی، فرایند بیدارسازی انتقادی مخاطب را تسریع میبخشد. انتقادهای عطار همۀ اقشار جامعه را در بر میگیرد و همانطور که در این پژوهش بحث شد سه نظام اصلی سیاست، شریعت و تصوف نیز در تیررس نقد شاعرانۀ او قرار دارد.
با بررسی واژگان و نشانههای اجتماعی میتوان فهمید که عطار چگونه ساختارهای قدرت و هنجارهای اجتماعی زمان خود را به چالش میکشد. این تحلیل میتواند نشان دهد که چگونه مفاهیمی مانند عشق، حقیقت و جستجوی معنای زندگی در متن عطار تحت تأثیر شرایط اجتماعی و فرهنگی قرار دارد.
شاعر در منطقالطیر با بهرهگیری از واژگان نشاندار اجتماعی ساختارهای قدرت و هنجارهای اجتماعی زمان خود را به چالش میکشد. این واژگان نه تنها بار معنایی خاص دارند، بلکه در بافت داستانی و تمثیلی کتاب، حامل نقد اجتماعی عمیقی نیز هستند. واژگانی مانند پادشاه، تخت، وزیر، عسس. این واژگان نمایانگر قدرت دنیویاند، اما عطار آنها را در تقابل با حقیقت عرفانی قرار میدهد. این گروه، اسیر نفس و ظاهر هستند و اغلب از مسیر حقیقت دور میمانند.
واژگان مربوط به نهادهای دینی رسمی مانند قاضی، فقیه ، زاهد، و عابد را نماد ریا، ظاهرگرایی و دینفروشی میداند. در منطقالطیر، نزدیکی به خداوند نه از طریق فقه و قضا، بلکه از مسیر عشق و فنا حاصل میشود .همچنین واژگان مربوط به حاشیهنشینان اجتماعی مانند دزد، گدا، دیوانه، کولی که معمولاً از جامعه طرد شدهاند، در نگاه عطار حامل نوعی حقانیت باطنی هستند. او با برجستهکردن پاکی یا صداقت درونی این افراد، داوریهای اخلاقی و طبقاتی جامعه را به چالش میکشد.
او با واژگان نشانداری چون شاه، فقیه، شیخ، گدا، عشق و دیوانه نهتنها شخصیتهایی را خلق میکند بلکه ارزشهای متضاد با ساختارهای قدرت سیاسی، دینی و طبقاتی را نیز برجسته میسازد. او از طریق این واژگان، نظامهای مشروعیت اجتماعی را زیر سؤال میبرد و بینش عارفانهاش را بهعنوان بدیلی رهاییبخش مطرح میکند.
بررسی واژگانی که عطار میتوانست به کار ببرد ولی نیاورد، میتواند به ما نشان دهد که او چطور با انتخاب آگاهانه واژگان، پیام انتقادی و عرفانی خود را تقویت کرده است. درواقع، سکوت یا حذف برخی واژگان نیز بخشی از راهبرد زبانی و گفتمانی اوست. برای مثال عطار از واژگان رسمی، درباری یا ستایشگرایانه نسبت به قدرت سیاسی مانند ظلالله، خاقان، و شهنشاه استفاده نکرده است زیرا نگاه او به قدرت پادشاهی، انتقادی و عرفانیگریز بود. او نمیخواست به سنت مدیحهسرایی تن بدهد و ترجیح داد زبان صوفیانه و نقادانهاش مستقل از دربار باقی بماند. او همچنین از اصطلاحات علمی، فلسفی یا منطقیِ رایج آن دوران مانند جوهر، عَرَض، علت غایی و.. استفاده نکرد، زیرا عقل فلسفی و استدلال منطقی را ناکافی برای رسیدن به حقیقت میدانست. بهجای آن، از واژگانی چون عشق، دیوانگی، فنا، و بیخودی استفاده کرد که بار احساسی و شهودی دارند. عطار در منطقالطیر نهتنها "آنچه گفت" بلکه "آنچه نگفت" را نیز هوشمندانه انتخاب کرد. او با حذف یا پرهیز از واژگان رایج در دربار، فقه، فلسفه، و شعر غنایی سطحی زبان خاصی ساخت که بتواند قدرت را نقد، دین را بازتعریف، و انسان را به سلوک باطنی دعوت کند.
در مجموع، یافتهها حاکی از آن است که منطقالطیر با استفاده از واژگان نشاندار اجتماعی و ساختارهای زبانی چندلایه، متنی گفتمانی است که در بستر جامعۀ چندگفتمانی دوران عطار، در مقام کنشگری زبانی ظاهر میشود. این متن نهتنها تلاشی در جهت تبیین مفاهیم عرفانی است بلکه کوششی آگاهانه برای بازخوانی و بازاندیشی در نظم اجتماعی، مناسبات قدرت و نظامهای ارزشی زمانۀ خود است. بنابراین، تحلیل این اثر با رویکرد فرکلافی، افقی نو به روی خوانش اجتماعی-انتقادی متون عرفانی میگشاید و نشان میدهد که حتی متون معنوی نیز درگیر در فرایندهای ایدئولوژیک و گفتمانیاند.