- مقدمه
اسامی خاص، شامل نام مکانها[1] و نام اشخاص[2] در متون تاریخی و ادبی کارکردهای مختلفی دارند. این اسامی به روایت اعتبار میدهند، سوگیریهای ایدئولوژیک را عیان میکنند و همچنین میتوانند نقش میانجیگری فرهنگی داشته باشند. در سفرنامهها، اسامی خاص فراوان به چشم میخورند، چراکه استفاده از آنها به نویسنده این امکان را میدهد تا به اصالت متن بیفزاید و، بدین ترتیب، مهر تأییدی بر تجربیات دستهاول خود بزند و همچنین به درک و برداشت خواننده از مکانها و تجربیات مختلف شکل دهد (پرات، 2007). بنا به گفتۀ سعید (1978) در سفرنامههای اروپایی، نویسندگان نام محلی مکانها را به دقت میآورند تا بر دستهاول بودن اکتشافاتشان صحه بگذارند؛ از طرفی، این مکانها را با نامهای اروپایی هم معرفی کردهاند تا به تحکیم سلطۀ خود بپردازند. این کارکرد دوگانه و به ظاهر متناقض در استفاده از اسامی خاص، تنش میان بازنمایی وقایع و قدرت را در روایتها برجسته میکند. در مواردی، انتخاب گزینشی یا حذف عمدی اسامی خاص باعث شده نویسندگان غربیِ سفرنامهها جوامع بیگانه را غریب و اگزوتیک[3] به تصویر بکشند و به ساخت «دیگریِ» فرهنگی دامن زنند (کابانی، 1994). برای مثال، در برخی متون خاورگرایانه[4] قرن نوزدهم، نویسندگان نام افراد را به عناوینی کلی نظیر «شرقی» تقلیل دادهاند و به این ترتیب به کلیشهها دامن زدهاند (سعید، 1978). بالعکس، در دورۀ پسااستعمار، سفرنامهنویسانی مانند وی. اس. نایپل یا ریشارد کاپوشچینسکی، با تأکید بر استفاده از نامهای محلی، روایتهای غربی را به چالش کشیدهاند (یانگز، 2013). بهعلاوه، در برخی سفرنامهها، از اسامی خاص به عنوان ابزاری برای خلق طنز و در عین حال نقد ایدئولوژیک استفاده شدهاست. مصداق این کارکرد اسامی مکانها در «سفرهای گالیور» اثر جاناتان سوئیفت است. برخی از این اسامی ساخته شدهاند تا سیاستها را به سخره گیرند. بنابراین، اسامی خاص تنها نقش ارجاعی[5] ندارند، بلکه ممکن است کارکرد نمادین داشته باشند و از نظر سبکی، سیاسی و ایدئولوژیک حائز اهمیت باشند (الگئو، 1973؛ ونلانگدونک و وندهولده، 2016).
با توجه به کارکردهای اسامی خاص در سفرنامهها، ترجمۀ این اسامی میتواند چالشهای عدیدهای را پیش روی مترجمان قرار دهد، چراکه این نامها هم نشانههای زبانی هستند و هم کارکردهای فرهنگی و ایدئولوژیک دارند. بهعلاوه، جریان ترجمه جریانی بینافرهنگی است و تفاوتهای فرهنگی و سوگیریهای ایدئولوژیک متفاوت دو جامعه میتواند در انتخابهای مترجم تأثیرگذار باشد. راهکارهای مختلفی در ترجمۀ این اسامی مورداستفاده بوده است، اما هر یک میتواند بخشی از کارکردها را حفظ و برخی از نقشهای اسم خاص را از بین ببرد. برای مثال، آوانویسی گرچه شکل آوایی نام در زبان مبدأ را حفظ میکند، ولی ممکن است برای خوانندگان ناآشنا به این شکل آوایی در زبان مقصد نامأنوس باشد و تلویحات فرهنگی را منتقل نکند.
در راستای بررسی ترجمۀ سفرنامهها بیشترین مطالعه بر روی سفرنامههای غربی صورت گرفتهاست و از این میان ترجمۀ سفرنامههای شرقی کمتر موردتوجه بوده است. از دیگر سو، با توجه به اهمیت اسامی خاص در سفرنامهها و چالشها و تلویحاتی که ترجمۀ این اسامی به دنبال دارد، نبود این دسته از مطالعات در ترجمۀ سفرنامهها، بهویژه در ترجمۀ سفرنامهها به زبان عربی، دیده میشود. این درحالیست که مطالعاتی چند با هدف بررسی ترجمۀ این اسامی در ادبیات فانتزی، کودکانه، ترجمهی شفاهی و متون ادبی-فلسفی (شانکی و احتشامی، 1401؛ عبدالباقی، 2016؛ عماری الهیاری و همکاران، 1402، 2016؛ عماری الهیاری و همکاران، 140؛ کشاورز، 1400) صورتگرفتهاست. با توجه به این شکاف پژوهشی، این مطالعه بر آن است تا به بررسی چگونگی برگردان اسامی خاص متون سفرنامههای شرقی به زبان عربی بپردازد. جامعۀ آماری پژوهش سه جلد «سیاحتنامۀ ابراهیمبیگ» اثر زینالعابدین مراغهای است. هدف اصلی این مطالعه، تحلیل نقشهای اسامی خاص در متن «سیاحتنامۀ ابراهیم بیگ» با استفاده از الگوی نقشسنجی گیبکا (2018) است. همچنین، پژوهش به بررسی و ارزیابی استراتژیها و راهکارهای بهکار رفته در ترجمه این اسامی خاص، مبتنی بر چارچوب فرناندز (2006) میپردازد. نهایتاً، این مطالعه میزان انتقال یا عدم انتقال کارکردهای معنایی و تلویحات ضمنی این اسامی را در فرآیند ترجمه و تأثیرات آن بر فهم متن مقصد مورد ارزیابی قرار میدهد.
- پیشینۀ پژوهش
مطالعاتی چند در ارتباط با ترجمۀ اسامی خاص به زبانهای مختلف، با چارچوبهای مختلف، صورتگرفتهاست. برای نمونه، میتوان به پایاننامۀ عبدالباقی (۲۰۱۶) اشاره کرد. او به بررسی ترجمۀ اسامی خاص در ادبیات داستانی کودکان پرداخته است. جامعۀ آماری این پژوهش داستان انگلیسی آلیس در سرزمین عجایب و ترجمۀ آن به زبان عربی است. او در مطالعۀ خود الگوی هفتراهبردی ترجمۀ اسامی خاص دیویس را به کار میبرد. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد درصد کاربرد راهبرد حفظ اسامی خاص از طریق ترجمۀ تحت اللفظی به ۸۵ درصد میرسد. بهعلاوه، استفاده از شش راهبرد افزودن درونمتنی، حذف، بومیسازی، تبدیل، تعمیم و ساخت، به ترتیب، ۸٪، ۱٪، ۲٪، ۴٪ و۰٪ گزارش شد.
پژوهش کشاورز (۱۴۰۰) به بررسی راهبردهای برگرداندن اسامی خاص در رمانهای ادبی-فلسفی پرداخته است. او بر اساس ۱۰ الگوی ون کویلی شیوههای ترجمۀ اسامی خاص رمان سمفونی مردگان را به زبان عربی بررسی کردهاست. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که مترجم در این اثر، از راهکارهای متفاوتی برای ترجمۀ اسامی خاص استفاده میکند. در این میان، راهکار نسخهبرداری و اضافهکردن جزئیات بیشترین بسامد را نسبت به دیگر راهبردها دارد. همچنین در برخی موارد، انتخاب برخی معادلها باعث از بین رفتن کارکرد اسم خاص در زبان مقصد شده است.
در پژوهشی دیگر، حری (۱۴۰۱) سبک صالح حسینی را در ترجمۀ پنج رمان انگلیسی مزرعۀ حیوانات، ۱۹۸۴، خشم و هیاهو، آبشالوم! آبشالوم! و برخیز ای موسی بررسی کرده است. به بیان دقیقتر، هدف این پژوهش، که با استفاده از الگوی لپیهالم انجام شده، بررسی ترجمۀ اسامی خاص این رمانها گزارش شده تا از این رهگذر حفظ این مؤلفهی سبکی نویسندگان در ترجمه بررسی شود. نتایج نشان داد که صالح حسینی در ترجمۀ اسامی خاص هم از الگوی غرابتزایی و هم غرابتزدایی بهره گرفتهاست. طبق استدلال نویسنده، در متن مبدأ، سبک، خودِ نویسنده است، اما در متن مقصد، سبک، خودِ مترجم است. به عبارت دیگر، این پژوهش حضور و صدای مترجم در ترجمۀ اسامی خاص را تأیید میکند.
پژوهش شانکی و احتشامی (۱۴۰۱) نیز یکی دیگر از پژوهشهایی است که در ارتباط با ترجمۀ اسامی خاص صورتگرفتهاست، با این تفاوت که آنها صرفاً به تطبیق نظریه در ترجمۀ اسامی خاص نپرداخته است. هدف از این پژوهش نقد ترجمۀ فارسی اسامی خاص در پنج رمان ژانر فانتزی است. در این پژوهش، نویسندگان ابتدا نقش اسامی خاص متن را بر اساس الگوی گیبکا مشخص کرده و سپس، انتقال این اسامی را با توجه به کارکرد خود در متن بر اساس الگوی ون کویلی ارزیابی کردهاند. نتایج پژوهش نشان میدهد که در مواردی، عدم ترجمۀ اسامی خاص نه تنها بهترین راهکار برای ترجمه نیست، بلکه باعث از بین رفتن معنا و نقشهای اسامی خاص متن اصلی، در متن مقصد میشود. از سوی دیگر، کیفیت به کارگیری از الگوی گیبکا در این پژوهش ناقص و مبهم است. بنابرین، راهکار اتخادی ترجمه میتواند به حفظ نقشهای اسامی خاص کمک کند.
در همین راستا، عماری الهیاری و همکاران (۱۴۰۲) در پژوهش خود به بررسی راهبردهای ترجمۀ اسامی خاص در حوزۀ ترجمۀ شفاهی بر اساس الگوی ونکویلی پرداختهاند. هدف از این پژوهش، دستیابی به بهترین راهکارها در ترجمۀ اسامی خاص حوزۀ گردشگری و بررسی میزان بسامد کاربرد راهبردهای ترجمۀ اسامی خاص است. جامعۀ آماری این پژوهش مستند معالم من خوزستان شبکۀ الکوثر است. نتایج نشان داد که راهبرد عدم ترجمه، بازتولید و نسخهبرداری بیشتر از راهبردهای دیگر استفاده شدهاست. نویسندگان در نهایت به این نتیجه دست یافتند که کاربست این سه راهبرد در ترجمۀ اسامی خاص گردشگری، مناسبترین راهبرد برای ترجمه است، زیرا معرفی جاذبههای گردشگری یک منطقه از اهداف ترجمۀ این متون است. بنابراین، باید نام اصلی آن جاذبه در متن مقصد حفظ و دقیق ذکر شود.
به هر روی، پژوهشهای صورتگرفته عمدتاً بر متون فانتزی، کودکانه، ادبی و ترجمۀ شفاهی متمرکز بودهاند و بررسی نظاممند اسامی خاص در سفرنامهها تا کنون کمتر مورد توجه قرار گرفته است. با توجه به اینکه سفرنامهها حامل لایههای غنی معنایی، تاریخی و فرهنگی هستند که اطلاعات مهمی دربارۀ زمینههای جغرافیایی، دینی و سیاسی ارائه میدهند درک و ترجمۀ دقیق اسامی خاص در این متون اهمیت ویژهای دارد. بنابراین، با توجه به اهمیت این موضوع و در راستای این شکاف پژوهشی، مطالعۀ حاضر معطوف به بررسی اسامی خاص در متون سفرنامههاست. در این پژوهش، نقشها و معانی ثانویۀ اسامی خاص در «سیاحتنامۀ ابراهیم بیگ» بر اساس مدل گیبکا (۲۰۱۸) مورد مطالعه قرار گرفتهاند، و در نهایت، معادلهای این اسامی در متن مقصد بر اساس مدل فرناندز (۲۰۰۶) بررسی شدهاند.
- روش پژوهش
این پژوهش با تکیه بر سه جلد «سیاحتنامۀ ابراهیم بیگ» اثر زینالعابدین مراغهای، نخستین رمان اجتماعی از نوع اروپایی در زبان فارسی که در سال ۱۳۲۱ق نگاشته شده و بازتابدهندۀ اوضاع ایران در دورۀ قاجار است (ر.ج: راغب و راغب، 1398)، به بررسی نقشهای اسامی خاص و بازنمایی آنها در ترجمه عربی میپردازد. پیکرۀ پژوهش شامل متن فارسی «سیاحتنامۀ ابراهیم بیگ» به کوشش سپانلو (1403) و ترجمۀ عربی آن توسط محمد سلامة علاوی (۲۰۰۰) است. این مطالعه به روش توصیفی-تحلیلی و با رویکردی کمی، ابتدا به استخراج اسامی خاص از متن و تطبیق آنها با معادلهای عربی پرداخته و سپس با تمرکز بر «عمل نامگذاری» از الگوی گیبکا و استفاده از ده راهکار ترجمهای فرناندز، میزان انتقال نقشهای اسامی خاص به زبان مقصد را بررسی میکند.
- مبانی نظری پژوهش
در فرآیند ترجمه، اسامی خاص ممکن است دچار تغییرات جزئی یا کلی شوند و حتی در مواردی به تحریف منجر گردند. بخشی از این مشکلات ناشی از ویژگیهای صوری مانند ساختار آوایی و نگارشی واژههاست، و بخش دیگر به معنای ارجاعی یا معنای مجازی این اسامی بازمیگردد. معنای ارجاعی تحتتأثیر عوامل فرهنگی، مذهبی و اجتماعی شکل میگیرد، در حالی که معنای مجازی یا استعاری، غالباً در زمینهای خاص، نقش معنایی ویژهای را ایفا میکند (دحمانی، 2014: 53). این پیچیدگی معنایی، ترجمۀ آنها را به امری چالشبرانگیز برای مترجمان تبدیل میکند، چراکه انتخاب یک معادل ساده ممکن است نتواند تمامی ابعاد معنایی نهفته در اسم خاص را منتقل کند. افزون بر این، تفاوتهای آوایی و واجی میان زبان مبدأ و زبان مقصد، گاه نیاز به بومیسازی را نیز ایجاب میکند؛ چنانکه ونوتی معتقد است، اتخاذ روشی شفاف و روان در ترجمه، از حس بیگانگی متن نزد خوانندگان زبان مقصد میکاهد (1995: 17).
در پاسخ به این چالشها، نظریهپردازان متعددی به ارائۀ راهکارها و چارچوبهای نظری برای ترجمۀ اسامی خاص پرداختهاند. از جمله این نظریهها میتوان به راهبردهای سهگانۀ هروی و هیجینز (1986)، پنجگانۀ شالتز (1991)، سهگانۀ لپیهالم (1997)، هفتگانۀ دیویس (2003)، چهارگانۀ سارکا (2007) و نیز دهگانۀ فرناندز (2006) و ژان ونکویلی (2006) اشاره کرد. از منظری دیگر، نقش اسامی خاص در متون ادبی تنها محدود به ارجاع نیست، بلکه کارکردهای معناشناختی و سبکشناختی گستردهتری نیز دارند. مانینی (1996: 161) بر این باور است که اسامی خاص در متون ادبی، بهمنزلۀ ابزارهای شخصیتپردازی عمل کرده و در بطن بافت روایی، به عناصری معنادار و گاه نمادین تبدیل میشوند. بنابراین، کاربست الگوهای ترجمۀ اسامی خاص باید ناظر بر معانی و نقشهایی باشد که در متن ایفا میکنند؛ به عبارت دیگر، لازم است معانی ضمنی اسامی خاص زبان مبدأ به زبان مقصد نیز منتقل شود. در نظریۀ دو عمل[6] گیبکا (2018) سعی بر آن بوده تا دید و تحلیلی جامع از نقشهای مختلف اسامی خاص به دست دهد. او به تحلیل ۱3 نقش اسم خاص در متون ادبی میتواند میپردازد. با توجه به اهمیت این نقشها در متون ادبی، کاربست آن در ترجمۀ میتواند به مترجم دید جامعتری از نقشهای احتمالی اسم در متن دهد تا، در گام بعدی، در برگردان نقشها اهتمام ورزد. با نظر به اهمیت ترجم اسامی خاص، این پژوهش با اتخاذ الگوی فرناندز و با تکیه بر الگوی گیبکا به بررسی این نقشها و چگونگی انتقال آنها به زبان مقصد میپردازد.
- 1. نقشها و کارکردهای اسامی خاص از منظر گیبکا
نظریۀ «دو عمل»[7] گیبکا با الهام از مطالعۀ ریزنامها[8] شکل گرفتهاست که در آن نویسنده از یک «عمل نامگذاری»[9] به عنوان مبنای تحقیق خود استفاده میکند. این نظریه ریشه در این پیشفرض دارد که نامهای خاص جزئی از کلهای بزرگتر هستند. به عبارت دیگر، بخشی در ارتباط با عمل نامگذاری و بخشی در ارتباط با عمل کاربست یک اسم هستند؛ عملکرد یک بخش به عنوان نقشی که در عملکرد کل بازی میکند درک میشود (گیبکا، ۲۰۱۸: ۴۵-۵۷-۵۸). گیبکا بر این باور است که نقش اسم خاص در رابطه با یکی از عناصر عمل نامگذاری و یا یکی از عناصر عمل استفاده از نام تعریف میشود. او نقشهای نوع اول را «نقشهای دائم»[10] و نقشهای نوع دوم را «نقشهای موقت»[11] مینامد (گیبکا، ۲۰۱۸ ). از سوی دیگر، گیبکا دو نوع نقش کلی برای اسامی خاص در نظر میگیرد: «نقش اصلی»[12] و «نقش ثانویه»[13]. هدف از نقش اصلی، شناسایی شخصیت صاحبنام و تمایز او با سایر شخصیتهاست. نقشهای ثانویه نیز در ارتباط اسامی خاص با عناصر هشتگانۀ مختلف داستان شناخته میشوند (برای مثال، شخصیت صاحب نام، نامگذار، خود اسم). از آنجایی که این عناصر به دو جهان واقعی و خیالی تعلق دارند، برخی از روابط اسم خاص با این عناصر به یک جهان، و برخی به دو جهان تعلق دارند. همچنین، ممکن است یک اسم خاص در متن نقشهای متفاوتی را ایفا کند. جدول شماره (1) ارتباط و نقشهای اسم خاص را با عمل نامگذاری نشان میدهد.
ردیف
|
ارتباط اسم خاص
|
فضای ارتباطی
|
نقشها
|
۱
|
با شخصیت صاحبنام
|
تخیلی
|
معنایی- اجتماعی- کنشی- بومیسازی
|
۲
|
با نامگذار
|
تخیلی
|
بیانگری- آرزومندی- آشکارسازی
|
۳
|
با زمینه و موقعیت نامگذار
|
تخیلی
|
تلمیحی- یادبودی
|
۴
|
با خودِ اسم خاص
|
تخیلی
|
شاعرانه
|
۵
|
با کاربر
|
تخیلی
|
کنشی- تعلیمی- مخفیگری- طنز
|
۶
|
با نویسنده
|
واقعی/ تخیلی
|
بیانگری
|
۷
|
با زمینه و موقعیت نویسنده
|
واقعی/ تخیلی
|
بومیسازی- تلمیحی- یادبودی
|
۸
|
با خواننده
|
واقعی/ تخیلی
|
تعلیمی- کنشی- مخفیگری- طنز
|
جدول 1. نقشهای اسامی خاص الگوی گیبکا در ارتباط با عمل نامگذاری
هر اسم خاص می تواند در ارتباط با عناصر درونی و بیرونی داستان نقشهای مختلفی داشته باشد. به طور کلی، ویلکین برای هر نقش تعریفی ارائه میدهد. «نقش معنایی»[14] در ارتباط با کاراکتر معنا پیدا میکند. این نقش شخصیت خیالی را بر اساس معنای استعاری و یا تحتاللفظی توصیف میکند (ویلکین، 1970: 83). «نقش اجتماعی»[15] در ارتباط با شخصیت صاحبنام است و زمانی پدیدار میشود که اسم خاص نشاندهندۀ وابستگی اجتماعی، گروهی و ملی یک شخصیت است (ویلکین، 1970: 83). «نقش کنشی»[16] در ارتباط خود شخصیت صاحبنام، کاربر نام و یا خواننده مصداق دارد. این نقش زمانی رخ میدهد که شخصیت صاحبنام، کاربر و یا خواننده به نام واکنش نشان دهد (گیبکا، 2018: 57) «نقش بومیسازی»[17] که در ارتباط با شخصیت صاحبنام و موقعیت نویسنده مصداق دارد، زمانی معنا پیدا میکند که اسم خاص به مکانی خاص، چه در دنیای واقعی و چه خارجی مرتبط شود (گیبکا، 2018: 57). «نقش بیانگری»[18] در ارتباط با نامگذار و نویسنده مصداق پیدا میکند. این نقش احساسات نامگذار (در دنیای خیالی) یا نویسنده (در دنیای واقعی) را در مورد شخصیت صاحبنام یا خود نام نشان میدهد (گیبکا، 2018: 56). «نقش آرزومندی»[19] نیز در ارتباط با نامگذار است و نشان میدهد که نامگذار میخواهد کاراکتر چه ویژگیهایی داشته باشد (گیبکا، 2018: 56-57). همچنین، «نقش آشکارسازی»[20] در ارتباط با نامگذار مصداق پیدا میکند و به این معناست که میتواند اطلاعاتی راجع به نامگذار عیان کند (گیبکا، 2018: 56-57). نقش دیگر، «نقش تلمیحی»[21] است که در ارتباط با موقعیت نامگذار و نویسنده مصداق دارد و زمانی محقق میشود که اسم خاص به شخصیتی دیگر در دنیای خیالی و یا در دنیای واقعی اشاره و تلمیح داشته باشد (گیبکا، 2018: 57). این در حالیست که «نقش یادبودی»[22] هنگامی رخ میدهد که اسم خاص یادآور چیزی برای نامگذار یا نویسنده باشد (گیبکا، 2018: 57). اگر کاربر (در دنیای خیالی) یا خواننده (در دنیای واقعی) به واسطۀ اسم خاص دانشی کسب کند، آن اسم نقش «تعلیمی»[23] دارد (گیبکا، 2018: 57). اگر اسم هویت کاراکتر را از یکی از شخصیتهای داستان یا خواننده پنهان کند، نقش «مخفیگری»[24] دارد (گیبکا، 2018: 57). اگر اسم خاص، کاربر یا خواننده را سرگرم کند، دارای «نقش طنز»[25] است (گیبکا، 2018: 58). کارکرد پایانی، «نقش شاعرانه»[26] است که فقط در ارتباط اسم خاص با خودش مصداق پیدا میکند، یعنی زمانی که اسم، به دلیل ساختار درونیاش، توجه خواننده را به خود جلب میکند (گیبکا، 2018: 58).
- 2. راهبرد ترجمۀ اسامی خاص از منظر فرناندز
راهبردهای مختلفی برای ترجمۀ اسامی خاص پیشنهاد شدهاست. در این پژوهش، الگوی فرناندز انتخاب شدهاست (فرناندز، 2006). الگوی فرناندز بهخاطر ساختار جامع و تمرکز ویژه بر راهبردهای ترجمه اسامی خاص، همراه با قابلیت کاربرد در متون روایی، یکی از کاملترین چارچوبهای تحلیلی است. با توجه به کمبودن مطالعات مبتنی بر آن، انتخاب این نظریه نوآورانه محسوب میشود. همچنین، به دلیل اشتراکات زبانی فارسی و عربی، این نظریه امکان تحلیل دقیق راهبردهایی مانند «جابهجایی مقولهای» را فراهم کرده و برای بررسی انتقال نقش اسامی خاص در ترجمۀ عربی «سیاحتنامۀ ابراهیمبیگ» مناسب است. فرناندز ده راهکار ترجمه برای اسامی خاص معرفی میکند:
ترجمه: در این راهکار معنای برگرفته از اسم خاص زبان مبدأ به زبان مقصد منتقل میشود؛
نسخهبرداری: اسم خاص از زبان مبدأ به زبان مقصد، بدون تغییر و سازگاری املایی منتقل میشود؛
آوانویسی: اسم خاص با حروف زبان مقصد نوشته میشود و ممکن است تغییراتی از قبیل افزایش و جابهجایی مکان حروف مشاهده شود؛
بازآفرینی: در این راهکار نام جدیدی در زبان مقصد تولید میشود، بهطوریکه این نام تاثیر مشابهی بر مخاطبان زبان مقصد بگذارد؛
جایگزینی: یک نام از زبان مقصد جایگزین یک نام در زبان مقصد میشود و ممکن است از نظر فرم و معنایی هیچ سازگاری و شباهتی نداشته باشند؛
حذف: در این شیوه همه یا بخشی از اسم خاص، در زبان مقصد حذف میشود؛
اضافه: هنگام ترجمۀ اسم خاص اطلاعاتی به آن افزوده میشود که معنای آن را برای مخاطب آشکارتر میسازد؛
جابهجایی مقولهای: به معنای تغییر در مقولۀ دستوری، بدون تغییر در معنای اسم است؛
جایگزینی آوایی: به معنای تقلید خصوصیات آوایی زبان مبدأ در زبان مقصد است. به عبارت دیگر، اسم خاص در زبان مبدأ به یک اسم خاص دیگر در زبان مقصد منتقل میشود که از نظر آوایی شباهت دارند؛
مطابقت فرهنگی: به معنای پذیرفتن ترجمهی مرسوم اسم خاص در زبان مقصد است. این شیوه برای شخصیتهای ادبی و تاریخی و نامهای جغرافیایی به کار میرود.
- یافتهها و بحث
- 1. اسامی اشخاص
در سه جلد «سیاحتنامۀ ابراهیم بیگ»، 537 اسم خاص مربوط به شخصیتها است. از این میان، 332 مورد نقش ثانویه داشتند و 48 مورد دو یا سه نقش داشتند. به عبارت دیگر، 82/61 درصد سهم اسامی خاص دارای نقش ثانویه هستند، و 18/38 درصد نیز مربوط به اسامی خاصی است که مشمول 13 نقش الگوی گیبکا نمیشدند. نمودار (1) درصد فراوانی نقشهای اسامی خاص مربوط به شخصیتها را با دو رقم اعشار در بین 332 مورد نشان میدهد.
در میان نقشهای ثانویۀ اسامی خاص، نقش اجتماعی بیشترین بسامد را دارد و پس از آن، نقش بومیسازی با فاصلهای اندک در رتبۀ دوم قرار گرفتهاست. نقش معنایی در جایگاه سوم و نقشهایی چون طنز، تعلیمی، آرزومندی، تلمیحی، بیانگری، کنشی و آشکارسازی در ردههای بعدی هستند. نقشهای شاعرانه، مخفیگری و یادبودی در این پژوهش مشاهده نشد. برخی اسامی دارای چند نقش همزمان بودند و بیشترین همآیندی بین نقشهای اجتماعی و بومیسازی (۴۲ مورد) دیده شد. در ادامه، با استفاده از الگوی گیبکا و راهکارهای ترجمۀ فرناندز (۲۰۰۶)، چند نمونه از معادلهای عربی این اسامی تحلیل شده و نمونههایی از آنها بررسی میشود.
- 1. 1. اسامی اشخاص با نقش اجتماعی
چنانکه اشاره شد نقش اجتماعی در ارتباط با شخصیت صاحب نام مصداق دارد و نشاندهندۀ وابستگی اجتماعی، گروهی و ملی یک شخصیت است. همانطور که پیشتر اشاره شد، در این سفرنامه، نقش اجتماعی با بالاترین بسامد برجستهترین کارکرد اسامی خاص را به خود اختصاص دادهاست. در مواردی که اسم خاص با واژگانی نظیر «بیگ»، «پاشا»، «افندی» و «آقا» همراه است، وابستگی و جایگاه اجتماعی صاحبنام مشخص میشود. برخی از این عناوین ریشۀ ترکی دارند. برای مثال، «بِیگ» یا «بَگ» در زبان ترکی لقب اشخاص بزرگ است، اما در ایران این واژه در آخر اسم افراد کمدرجۀ دولتی میآید (دهخدا: «بیگ»). علت تنزل معنای اصلی «بیگ» در میان ایرانیان دورۀ صفویه و بعد از آن، رقابت آنها با ترکان عثمانی بود. در این درگیریها و جنگها، سلاطین ترک به امرای خود لقب «پاشا» دادند. «پاشا» (مخفف پادشاه) ریشۀ فارسی دارد و در امپراطوری عثمانی عنوانی برای مقامات لشکری و کشوری است (انوری، ۱۳۸۱: ۱۲۴۵). در مقابل، «بیگ» یا «بَگ» که مخصوص امرای ترکان بود به اشخاص کمدرجه نسبت دادند (دهخدا: «بیگ»). واژۀ «افندی» نیز لقبی ترکی است که محترمتر از «بِیگ» و معادل «آقا» در زبان فارسی است (دهخدا: «افندی»).
بنابراین، میتوان به این نتیجه رسید که در سلسله مراتب القاب حکومتی «پاشا» در مرتبۀ اول و بعد از آن به ترتیب، «افندی» و «بیگ» است. همهی این اسامی با راهکار عدم ترجمه و تنها به شیوۀ آوانویسی به زبان مقصد منتقل شدهاست. اما از آنجا که این عناوین با همان معنای اصلی خود در عربی نیز رایج است، نقش اجتماعی آن را به زبان مقصد منتقل کردهاست (ن.ک. صابان، 2007: 34، 52 و63 ذیل «أ» و«ب»). برای مثال، شخصیت اصلی داستان «ابراهیم بیگ» است. او تاجرزادهای است که در مصر زندگی میکند. بنابراین، نام او در ارتباط با شخصیت صاحبنام انتخاب شدهاست. این اسم گاهی به شکل «ابراهیم بیک» و گاهی «ابراهیم بَک» معادلیابی شدهاست. همچنین «محمود شوکت پاشا» نام یکی از فرماندهان نظامی عثمانی است. او بعد از کودتای ۱۹۱۳ به عنوان وزیر بزرگ منصوب شد. بنابراین، نامگذاری او به فراخور جایگاه اجتماعی او است. نام او با روش نسخهبرداری و آوانویسی به شکل «محمود شوکت باشا» برگردانده شدهاست.
یکی دیگر از القاب رایج در این دوره «میرزا» است. «میرزا» مخفف «امیرزاده»، و یک واژۀ ترکیبی عربی-فارسی است. این عنوان به افراد باسود و یا شاهزادگان اطلاق میشود (انوری، 1381: 7562). «اتابک میرزا تقی خان» از وزیران و شاهزادگان دورۀ قاجار است. انتخاب نام او به فراخور جایگاه و مقام اوست. این اسم به شکل «أمیرالأتابک تقیخان» ترجمه شدهاست. بدین شکل که ابتدا «أمیر» جایگزین «میرزا» شده، و سپس از طریق نسخهبرداری همان واژه به زبان مقصد منتقل شدهاست. به هر روی، با توجه به سلطۀ عثمانیها بر اعراب و اشتراکات زبانی فارسی و عربی کاربرد این القاب در میان عربزبانها نیز مأنوس است. کاربست شیوۀ نسخهبرداری در ترجمه، سبک نویسنده و تأثیر و تأثر زبان فارسی و ترکی آن زمان و جایگاه و وابستگی اجتماعی اشخاص را حفظ میکند.
یکی دیگر از واژگان ترکی که به مرتبت اجتماعی و جایگاه فرد اشاره دارد، واژۀ «آقا» است. «آقا» به معنای کیا، مهتر، بزرگ و سرور و در ذیل نامهای خاص است (دهخدا: «آقا»). مؤنث این واژه «آغا» است. «آغا» به معنای خاتون، بانو و خانم و مرد اخته است و کلمۀ احترامآمیزی است که بر سر نام خادمان و خواجهها میآید (دهخدا: «آغا»). اما در زبان عربی هر دو کلمه به معنای افراد بزرگ و صاحبمنصب است (صابان، 2007: 15). ترجمۀ واژۀ «آقا» در ارتباط با نام پنج شخصیت داستان به شکل «آغا» آمدهاست. برای مثال، «حاجی عبدالرزاق آقا» یک تاجر اسکویی است. بنابراین، انتخاب نام او با توجه به مرتبت اجتماعی شخصیت است. اما این واژه به شکل «آغا» برگردانده شدهاست. این در حالیست که واژۀ «السید» میتوانست معادل مناسبی باشد. به هر روی، انتخاب کلمۀ «آغا» در زبان مقصد مانعی در انتقال نقش ایجاد نکردهاست.
گروه دیگر، مربوط به القاب «میرزا» و «اتابک» هستند. کنیه و لقب در دستهبندی اسامی خاص قرار دارند (ابو مغلی، ۲۰۱۰). واژۀ «میرزا» در دورۀ قاجار به عنوان عنوانی احترامآمیز برای افراد باسوادِ غیر روحانی و شاهزادگان (امیرزاده) به کار میرفته است (انوری، ۱۳۸۱: ۷562). این واژه نشاندهندۀ تمایز اجتماعی میان افراد باسواد و بیسواد در جامعهای است که هنوز سواد، کالایی کمیاب و نشان تمایز بود. همچنین، واژۀ «ملا» در همین بافت، به معنای فرد تحصیلکردۀ روحانی یا کسی است که توانایی خواندن و نوشتن دارد (انوری، 1381: 7309). در این زمینه، بهکارگیری این واژگان از سوی نویسنده، نوعی دستهبندی اجتماعی را در روایت بازنمایی میکند. برای نمونه، در مورد شخصیت «میرزا کاظمبیگ» که مردی تحصیلکرده و بافرهنگ است، نویسنده با افزودن عنوان «میرزا» همزمان به جایگاه علمی و منزلت اجتماعی او اشاره دارد. در ترجمۀ متن به زبان مقصد، این اسم خاص با استفاده از دو راهکار «نسخهبرداری» و «آوانویسی» به صورت «میرزا کاظم بک» منتقل شدهاست. کاربست شیوۀ نسخهبرداری در ترجمۀ «میرزا» مانع انتقال این واژۀ عربی-فارسی به زبان مقصد شدهاست.
از سوی دیگر، لقب «اتابک» نیز نمونهای قابل تأمل در میان القاب درباری قاجار است. در زبان فارسی، این واژه به عنوان لقبی رسمی برای وزیران عالیرتبه دربار کاربرد داشتهاست (انوری، ۱۳۸۱: ۲۲۸). در زبان عربی نیز «اتابک» اشاره به مقامی بلندمرتبه دارد و بر وزرا اطلاق میشود (صابان، 2007: 25). «امیر اتابک میرزا تقی خان» صدر اعظم ناصرالدین شاه است. از این رو، او را «اتابک میرزا» میخواندند. این واژه با شیوۀ نسخهبرداری به شکل «أمیر الأتابک تقی خان» برگردانده شدهاست و، بنابراین، در عین انتقال نقش اجتماعی «اتابک» به زبان مقصد، با حذف آن در زبان مقصد مانع انتقال نقش اجتماعی میرزا شدهاست.
- 1. 2. اسامی اشخاص با نقش بومیسازی
همانطور که نتایج نشان داد، در این سفرنامه، نقش بومیسازی اسم خاص از نظر بسامد در ردۀ دوم است. طبق الگوی گیبکا، این نقش در عمل اول (یا همان عمل نامگذاری) در ارتباط با شخصیت موضوعیت دارد. در این داستان، برخی نام شخصیتها با عناوینی مثل «تبریزی»، «اصفهانی»، «شیرازی»، «کرمانی»، «مازندرانی»، «اردبیلی»، «خراسانی» و «طهرانی» همنشین است که بیانگر محل تولد یا اصالت شخصیت است. برای مثال، «میرزا خلیل اصفهانی» و «آخوند ملا محمد کاظم خراسانی» را به دلیل تولد آنها در اصفهان و مشهد به این نام میخواندند. این اسامی با کاربست شیوۀ نسخهبرداری به همان شکل «میرزا خلیل اصفهانی» و «سید ملا محمد کاظم خراسانی» ترجمه شدهاند. این کار باعث حفظ نقش بومیسازی در زبان مقصد شدهاست. این اسامی به واسطۀ داشتن اجزایی مثل «میرزا» و «ملا» نقش اجتماعی نیز دارند.
دستۀ دیگر این اسامی با پسوندهایی چون «مشهدی»، «کربلایی» و «حاجی» همراه هستند. «مشهدی» به زیارت حرم مطهر امام رضا (ع)، سفر به مشهد یا سکونت در این شهر دلالت دارد. واژگانی مانند «مَشتی» «مَشَدی» و «مَشدی» هم در همین معنا به کار میروند (دهخدا: «مشهدی»). «کربلایی» نیز به مسلمانی اطلاق میشود که قبر شهدای کربلا را زیارت کردهاست (دهخدا: «کربلایی»). «حاجی» نیز مسلمانی است که به مکه رفته و مراسم حج را به جا آوردهاست (عمید، ۱۳۶۲: ۴۱۵). در این داستان، ۱۳ مورد از اسامی خاص با این سه واژه همراه هستند و در همۀ موارد، نقش بومیسازی آنها با کاربست شیوۀ نسخهبرداری به زبان مقصد منتقل شدهاست. «حاجی علی» «کربلایی محمدقاسم» و «مَشدی رضا» از جمله این اسامی هستند و در ترجمه، بهترتیب، معادلهای «الحاج علی» «کربلائی محمد قاسم» و «مشهدی رضا» برای آنها انتخاب شدهاست. از آنجاکه این نامها بازتاب شخصیتهای جامعۀ اسلامی هم هستند، نقش اجتماعی را نیز ایفا میکنند.
در برخی از نامها عنوان یا صفتی ملیت شخصیت را نشان میدهد. نویسندۀ رمان برای نشاندادن سلطۀ کشورهایی نظیر روسیه، فرانسه و انگلیس بر حکومت وقت نامهایی را به کار میبرد که اصل و نسب شخصیتها را نشان میدهد. مثلاً واژۀ «ایوان» یادآور تزاران روسیه است (دهخدا: «ایوان»). این واژه با استفاده از دو راهکار جایگزینی و ترجمه به «الإیوان السادس» برگردانده شدهاست. همچنین، «لویی چهاردهم» و «لویی پانزدهم» که ریشۀ فرانسوی دارند، با استفاده از دو راهکار ترجمۀ مرسوم نام در زبان مقصد (مطابقت فرهنگی) و ترجمه به صورت «لویس الرابع عشر» و «لویس الخامس عشر» ترجمه شدهاست. «لورد» نیز اصطلاحی است که عموماً به نجیبزادهها در کشور انگلستان اطلاق میشود. برای مثال، «لورد پالمرستون» به شکل «اللورد بالمرستون» ترجمه شدهاست و نقش بومیسازی آن با کاربست روش نسخهبرداری به زبان مقصد منتقل شدهاست.
- 1. 3. اسامی اشخاص با نقش معنایی
نقش معنایی در ارتباط با شخصیت صاحبنام مصداق دارد و زمانی معنا پیدا میکند که اسم خاص دارای معنای استعاری است. برخی از اسامی خاص با نقش معنایی جنبهای از شخصیت صاحبنام داستان را در ارتباط با سایر شخصیتها نشان میدهند. برای مثال، «محبوبه» همسر ابراهیم بیگ، در خردسالی توسط مادر ابراهیم بیگ خریداری شد. چنانچه در رمان اشاره شدهاست، در فرهنگ عرب و عثمانی رسم بر این بودهاست که دختری را در خردسالی خریداری کنند و مثل فرزندان خود تربیت کنند و شوهر دهند. محبوبه، معشوقۀ ابراهیم بیگ یکی از این شخصیتهاست. او از ابتدا این نام را نداشت. از آنجا که محبوب مادر ابراهیم بود، این نام را بر او گذاشت و همچون فرزندان دیگر خانواده برای تحصیل به مکتبخانه فرستاد و انواع حرفهها به او آموخت. بنابراین، انتخاب نام محبوبه در ارتباط با شخصیت صاحبنام دارای نقش معنایی است. از سوی دیگر، این نام در ارتباط با نامگذار (مادر ابراهیم) نیز میتواند نقش آرزومندی و آشکارسازی داشته باشد. این نام با روش نسخهبرداری به عربی برگردانده شدهاست. نظر به خاستگاه عربی نام «محبوبه»، بهرهگیری از راهبرد نسخهبرداری در ترجمه، خللی در بازشناسی نقشهای ثانویۀ آن در زبان مقصد ایجاد نکرده است.
چنانکه اشاره شد، القاب نیز از اسامی خاص محسوب میشوند. محبت مادر ابراهیم نسبت به محبوبه به اندازهای بود که به اهالی خانه سفارش کردهبود نام او را بدون لفظ خانم به زبان نیاورند و او را «خانم کوچک» صدا بزنند. «خانم کوچک» نامی است که در ارتباط با نامگذار (مادر ابراهیم) نقش آشکارسازی دارد. این واژه با روش جایگزینی آوایی و ترجمه به شکل «الهانم الصغیرة» برگردانده شدهاست. به عبارت دیگر، واژۀ «هانم» معرب واژۀ «خانم» در فارسی است که ریشۀ ترکی دارد (انیس و همکاران، 1386: 2124). در عربی نیز این واژه مقصود اصلی را منتقل کردهاست. شخصیت بعدی «شیخ شیپور» است. در داستان آمدهاست که او فردی هزلهگو است که از امیران و شاهان مزد میگیرد و به فقرا میدهد. او با دماغ و دهان خود صدای حیوانات را به شکلی رسا تقلید میکند و همگان را به حیرت وامیدارد. بنابراین، به دلیل داشتن چنین ویژگیهایی این نام بر او اطلاق میشود. این نام در ارتباط با شخصیت صاحبنام نقش اجتماعی، و در ارتباط با خواننده و کاربر نقش طنز دارد و روش نسخهبرداری و آوانویسی به «الشیخ شیبور» ترجمه شدهاست. این ترجمه نقشهای ثانویۀ واژه شیپور را که فراخور شخصیت و رفتار اوست به درستی منتقل نکردهاست. نمونۀ دیگر «شاه شهید» است که از القاب ناصرالدین شاه است. وی توسط میرزارضا کرمانی در حرم عبدالعظیم حسنی ترور شد. هدف از این عنوان تقدیس مرگ شاه از سوی هواخواهان سلطنت بود. این درحالیست که بسیاری از منتقدان حکومت قاجار ناصرالدینشاه را به جهت وابستگی به بیگانگان و رواج فساد مستحق این نام نمیدانند. بنابراین، ترجمۀ «شاه شهید» به «ناصرالدین شاه» نه تنها در انتقال نقش معنایی مانع شدهاست، بلکه ایدئولوژی نهفته در ذهن نویسنده و نامگذار را نیز به زبان مقصد منتقل نکردهاست.
یکی از شیوههای انتخاب اسم خاص برای برخی شخصیتهای فرضی، فراخوری نام شخصیت با منصب و درجۀ نظامی است. «یاور» درجهای نظامی است که پیشتر در ارتش معمول بودهاست (معین، ۱۳۸۱: ۲۱۳۷). «رستم یاور» ازجمله صاحبمنصبان نظامی است که به فراخور هیبت و منصب، او را «رستم» نامیدهاند. این نام در ارتباط با کاراکتر دارای نقش معنایی و اجتماعی و در ارتباط با زمینه و موقعیت نویسنده دارای نقش تلمیحی است. این اسم خاص با استفاده از راهکار نسخهبرداری ترجمه شدهاست و معادل «رستم الیاور» برای آن انتخاب شدهاست. معادل عربی این سه نقش را در زبان مقصد منتقل نمیکند. «ببری بیگ» در داستان نقش معنایی دارد. منصب او «یوزباشی» است و انتخاب این نام به فراخور شخصیت او است. یوزباشی مرکب از دو واژۀ «یوز» به معنای «صد»، و «باش» به معنای «سر» است. «یوزباشی» عنوانی نظامی است که به فرماندهی یک گروه صدنفره اطلاق میشود (معین، 1381: 2146). بنابراین، انتخاب نام «ببری بیگ» به فراخور منصب اوست که با حذف آن در ترجمه نقش آن به زبان مقصد منتقل نشدهاست.
برخی از این اسامی معنای ضمنی دارند. «ایران خاتون» نامی ذهنی است که مصداق انسانی ندارد و نویسنده به معشوقۀ ابراهیم بیگ که همان کشور ایران است، نسبت میدهد. نویسنده با توجه به عشق زیاد ابراهیم به وطنش از واژۀ «ایران» در قالب آرایۀ ایهام استفاده میکند و مینویسند: «میدانستم که شما با دیدن جمال معشوقۀ خودت -ایران خاتون- دنیا و مافیها را فراموش خواهی کرد» (مراغهای، ۱۴۰۳: ۲۳۷). ترجمۀ این اسم خاص با روش نسخهبرداری به شکل «ایران خاتون» باعث انتقال نقش معنایی آن به زبان مقصد شدهاست. چرا که «خاتون» واژهای ترکی است که در زبان فارسی و عربی به یک معناست و کلمۀ احترامی است که در گذشته به زنان اطلاق شدهاست (صابان، 2007: 94). در بخشی دیگر، مراغهای از جهت تشریح نابسامانی اوضاع جامعه از شخصیت خیالی به نام «ایران خان» یاد میکند. وی او را پیرمرد ریشسفیدی ترسیم میکند که فرزندانش همۀ ثروت و مکنت پدر را بر باد دادهاند و کارشان به دزدی و راهزنی کشیده شدهاست. «ایران خان» استعاره از کشور ایران است که به دلیل نالایقی دولتمردان دست غارتگران به سوی این سرزمین دراز است. معنای استعاری این نام با کاربست شیوۀ نسخهبرداری، به زبان مقصد منتقل شدهاست. همچنین، این واژه به جهت آرزومندی نامگذار (نویسنده) برای قدرتمند شدن ایران نقش آرزومندی نیز دارد.
- 1. 4. اسامی اشخاص با سایر نقشها
بسامد اسامی نقشهای بیانگری، تلمیحی، طنز و تعلیمی نسبت به سایر نقشها بسیار کمتر است، اما بررسی آنها حائز اهمیت است. «گده» به معنای «دندانۀ کلید» و «نوکر پست دهاتی» آمدهاست (دهخدا: «گده»). همچنین، در زبان لری به معنای «شکم» و «برآمدگی» و در ترکی به معنای «شخص پایینمرتبه» است. در جریان سفرنامه، «گده ملا محمد علی» فردی کوتاهقامت، سستعنصر با شکمی برآمدهاست. او فردی بیاخلاق و حاشیهنشین سفرۀ دیگران است. این نام احساسات نامگذار (نویسنده و کاربر) را به این شخصیت نشان میدهد و نقش بیانگری دارد. این اسم با دو راهکار ترجمه و نسخهبرداری به صورت «صعلوک ملا محمد علی» ترجمه شدهاست و احساس نامگذار نسبت به این شخصیت در زبان مقصد منتقل نشدهاست و واژۀ «صعلوک» تنها وجه ولگردی او را نشان میدهد (آذرنوش، 1400: 572). در قسمتی دیگر، نویسنده برای شرح نابسامانی اوضاع جامعه و تفاوت معنای دو واژۀ «دلال» و «دلاک» از «مشهدی علی دلاک» و «حاجی علی دلاک» نام میبرد که مأموران حکومت بهجای دستگیری «علی دلاک»، زنجیر به گردن «علی دلال» میاندازند. در واقع، این دو اسم در ارتباط با خواننده نوعی طنز سیاه و یا بازی با کلمات را القا میکند. مترجم با حذف نام «علی دلال» نقش طنز حاصل از شباهت و در عین حال تمایز دو اسم را به زبان مقصد منتقل نکردهاست. در بخشی از داستان، یکی از علمای افغان از مهدی بیگِ شاعر میخواهد که ایهام را توضیح دهد. مهدی بیگ برای تبیین این آرایۀ بلاغی، مثالی میآورد: «فرض کنید هر یک از ما غلامی به نام «مبارک» داریم. این دو غلام با هم درگیر میشوند و «مبارک» بنده، غلام شما را بر زمین میزند و بر سر «مبارک» شما مدفوع میکند». در این جمله، واژۀ «مبارک» واجد ایهام است؛ از یک سو، به نام غلام مخاطب اشاره دارد (مصداق عینی) و از سوی دیگر، معنای لغوی آن یعنی «فرخنده و خوشیمن» را تداعی میکند. این همزمانی دو معنا در یک واژه، باعث ایجاد ایهام میشود. نویسنده با ذکر نامی تخیلی برای یک شخص، بهدنبال آموزشِ غیرمستقیمِ آرایۀ ایهام به کاربر است. به هر روی، در ترجمۀ اسامی خاص با توجه به الگوی فرناندز (2006) راهبردهای متعددی اتخاذ شدهاست. نمودار (2) درصد فراوانی راهبردهای ترجمۀ اسامی اشخاص را با دو رقم اعشار نشان میدهد.
- 2. اسامی مکانها
از میان ۵۳۷ اسم خاص مربوط به مکانها، تنها 04/2 درصد این اسامی دارای نقشهای ثانویه بودند. برای مثال، «بندر بر مصر» نامی است که ابراهیم بیگ برای شهر اسکندریه انتخاب کردهاست. اسکندریه یکی از شهرهای بندری مصر است. میزان تعصب و میهنپرستی ابراهیم به حدی است که از به زبان آوردن نام اسکندریه امتناع میکند. چراکه این نام یادآور خرابیها و لشکرکشیهای اسکندر است. به عبارت دیگر، این نام به دلیل واکنش کاربر به نام اصلی دارای نقش کنشی و در ارتباط با نویسنده دارای نقش بیانگری است. این واژه ابتدا با روش ترجمه و نسخهبرداری به شکل «میناء بر مصر» ترجمه شده، و در جای دیگر، «بندر بر مصر» آورده شدهاست. بدیهی است که این ترجمههای متفاوت مانع انتقال نقش کنشی و بیانگری به زبان مقصد میشود. نمونۀ دیگر روستای «شام اسبی» است. این روستا از توابع استان اردبیل است. گفته میشود که اهالی این روستا با گاو به جنگ امام حسین رفتند و حاکم وقت، موقع برگشتن، به آنها اسب هدیه داد و نام روستا بعد از آن به «شام اسبی» شناخته شد (بیتا، ۲۰۱۹). بنابراین، این نام در ارتباط با نامگذار نقش آشکارسازی دارد. ترجمۀ این نام با روش نسخهبرداری مانع انتقال نقش آشکارسازی به زبان مقصد شدهاست.
نمونۀ دیگر «محلۀ هفت کچل» است که در ارتباط با نویسنده نقش یادبودی دارد. در توصیف وخامت اوضاع اجتماعی ایران، نویسنده با اشاره به محلۀ «هفتکچلون» که یکی از شخصیتهای داستان مجبور به عبور از چنین محلهای بود، نشان میدهد که چگونه لاتها و اوباش آزادانه در کوچهپسکوچههای شهر جولان میدادند و نشانی از نظم و اقتدار در جامعه باقی نمانده بود.توضیح آنکه «هفت کچلون» یا «برادران هفت کچلون»، در تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران معاصر، به برادران حاجی عباسی اشاره دارد. آنها هشت برادر و از گندهلاتها و جاهلان جنوب شهر تهران (محله باغ فردوس، خیابان مولوی) به شمار میآمدند و عموماً با سرهای تراشیده و کچل ظاهر میشدند. از آنجا که برادر بزرگشان در خیلی از دعواها با آنها نبود، آنها را «هفت کچلون» و محلهشان را «محلۀ هفت کچلون» نامیدند (موسوی، ۱۳۹۷). ابراهیم بیگ در بخشی از داستان مجبور میشود که در این محله اتراق کند، اما همراهانش از هجوم و برخورد با لوطیها واهمه دارند. بنابراین، نویسنده با ذکر این محل پریشانی اوضاع ایران و جولاندهی لوطیها را در سطح شهر نشان میدهد. این اسم خاص (با ترکیب روش نسخهبرداری+ آوانویسی) «هفت کجل» ترجمه شدهاست، اما این معادل نقش یادبودی این نام را به زبان مقصد منتقل نکردهاست. بنابراین، پیشنهاد میشود که با توضیحات اضافی در پاورقی نقش این واژه در زبان مقصد حفظ شود.
پاسکوآ[27] باور دارد، چنانچه در ترجمۀ اسم خاص جهانیشدن اهمیت داشتهباشد، اسمهای خاص موجود در زبان مبدأ باید به همان شکل به زبان مقصد منتقل شود (۲۰۱۴: ۱۱۶). بنابراین، در ترجمۀ چنین واژگانی در بطن سفرنامهها، نسخهبرداری بهترین روش انتقال به زبان مقصد است. یکی از اسامی که نقش بومیسازی دارد و به نظر میرسد نمونۀ خوبی برای جهانیکردن و شناساندن بخشی از فرهنگ و تاریخ ایران به سایر ملل باشد، «قلعۀ سلطانیه» است. این قلعه در یکی از شهرهای تاریخی استان زنجان است. ترجمۀ این واژه با روش نسخهبرداری، باعث حفظ نقش آن در زبان مقصد شدهاست. نمودار (3) درصد فراوانی راهبردهای ترجمۀ 233 اسم مکان را طبق الگوی فرناندز (2006) نشان میدهد.
بحث و نتیجهگیری
در ارتباط با نقش اجتماعی اسامی خاص افراد در این سفرنامه، در اکثر موارد از راهکار نسخهبرداری استفاده شدهبود. با توجه به مشترکات زبانی فارسی و عربی، این راهکار نقش اجتماعی اسامی خاص را با موفقیت به زبان مقصد منتقل کردهاست. بنابراین، در عمدۀ موارد مرتبۀ اجتماعی افراد در ترجمۀ عربی به مثابه همان مرتبتها در سفرنامه فارسی برای خواننده قابلدرک است. این مسئله در مورد نقش بومیسازی نیز که عمدتاً بیانگر محل تولد یا اصالت شخصیت است صادق میباشد. با این حال، همانطور که در یافتهها بیان شد، استفاده از این راهکار در انتقال نقش معنایی و نقش بیانگری تعداد کمی اسامی خاص به زبان عربی موفقیتآمیز نبودهاست.
در مورد اسامی مکانها، نقشهای کنشی (در ارتباط با کاربر)، بیانگری (در ارتباط با نویسنده)، آشکارسازی (در ارتباط با نامگذار)، و یادبودی (در ارتباط با نویسنده) در این سفرنامه حائز اهمیت هستند. با توجه به تلویحات این نقشها و تاریخچه و روایتهایی که در خود نهان دارند، راهکار پربسامد نسخهبرداری و آوانویسی تقلیلگرایانه است و این نقشها را منتقل نکردهاست. این راهکار، که از نظر ونوتی (1995)، برای خوانندۀ مقصد نوعی بیگانهسازی است باعث میشود مکانها در ترجمه به فضای فیزیکی محدود شوند. بنابراین، این راهکار تنها در مواردی که مترجم قصد داشته مکانی فیزیکی را جهانیسازی کند مناسب است. در سایر موارد با تلویحات بالا، فضاها و لایهها در تمامیت آن منتقل نشدهاند.
برای تبیین این مسئله مفهوم «فضای سوم» سوجا (1996) کمککننده است. سوجا که این مفهوم را مستقل از مفهوم با نام مشابه هومی بابا تبیین کرد مکان را ظرفی تهی و خنثی نمیپندارد، بلکه آن را ساختهای فرهنگی میداند که هویتهای فرهنگی چندلایه دارد. طبق نظر او، «فضای اول» همان فضای فیزیکی[28] است که با مرزها تعیین میشود و در نقشه قابل شناسایی است. در مقابل، «فضای دوم» فضایی ذهنی[29] است که از رهگذر ایدئولوژی، ساختارهای قدرت و بازنماییها به تصویر کشیده میشود. از منظر سوجا، این دو فضا دوگانهای را شکل میدهند که محدودکننده است، چراکه در آن ماهیت فضا یا کاملاً مادی است[30] یا کاملاً انتزاعی[31]. بنابراین، او مفهوم فضای سوم را به عنوان ترکیبی از هر دو معرفی میکند که ورای این دوگانگی صرف است و اذعان میدارد که فضای سوم نقطهای بین دو فضای دیگر نیست، بلکه کاملاً باز، پویا و سیال است، ماهیت آمیخته[32] دارد و در محل تلاقی فضای مادی و ذهنی است. از نظر سوجا، فضای سوم فضایی زیسته[33] است که در آن تجربیات و احساسات وجود معنای ثابت و تغییرناپذیر را زیر سوال میبرند. در این فضا، تاریخ، هویت و حافظهی جمعی با هم در میآمیزند.
با شرحی که رفت، در مواردی که مکانی که در سفرنامه آمده متضمن فرهنگ، تاریخ، هویت و حافظۀ جمعی است و یا، به بیان دیگر، اسم مکان نقشهای کنشی، بیانگری، آشکارسازی و یادبودی دارد، از مرزهای فضای اول خارج شده و وارد حیطۀ فضای دوم و در بسیاری موارد فضای سوم میشود. از این رو، استفاده از راهکار نسخهبرداری و/یا آوانویسی در این ترجمه نام را عاری از فضای زیستۀ آن کرده (سوجا، 2010) و نتوانسته ابعاد پویا و سیال اسم مکان و، در نتیجه، نقش آن را منتقل کند. در مجموع، با توجه به اینکه در سفرنامهها اسامی مکانها تنها نشانگرهای جغرافیایی نیستند، بلکه دالهای فرهنگی، تاریخی و روایی هستند که درک خواننده را از فضا شکل میدهند، انتقال فضای سوم در سفرنامه اهمیت ویژهای دارد. این اسامی به مثابه دروازههایی هستند که خواننده را به فضایی زیسته میبرند که در آن جغرافیا با تاریخ و اسطوره و حافظۀ جمعی عجین شدهاست.
تعارض منافع
نویسندگان هیچگونه تعارض منافعی ندارند.
سپاسگزاری
بدینوسیله از تمامی عزیزانی که در انجام این پژوهش یاری رساندند، صمیمانه قدردانی و تشکر مینماییم.
[1] Toponyms
[2] Anthroponyms
[3] Exotic
[4] Orientalist
[5] Referential
[6] Theory of Two Acts
[7] Two Acts
[8] Microtoponyms
[9] Act of naming
[10] Permanent function
[11] Momentary function
[12] Primary function
[13] Secondary function
[14] Semantic function
[15] Sociological function
[16] Conative function
[17] Localizing function
[18] Expressive function
[19] Desirous function
[20] Revealing function
[21] Allusive function
[22] Commemorative function
[23] Didactic-educative function
[24] Camouflaging function
[25] Humorous function
[26] Poetic function
[27] Pascua Febles Ejabi
[28] Physical space
[29] Mental space
[30] Materiality
[31] Abstraction
[32] Hybrid
[33] Lived space