| تعداد نشریات | 61 |
| تعداد شمارهها | 2,226 |
| تعداد مقالات | 18,190 |
| تعداد مشاهده مقاله | 55,986,557 |
| تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 29,030,009 |
ابوالقاسم شابی میان رومانتیسم و سمبولیسم | ||
| پژوهش های ترجمه در زبان و ادبیات عربی | ||
| مقاله 1، دوره 1، شماره 1، دی 1390، صفحه 1-26 اصل مقاله (283.82 K) | ||
| نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
| نویسندگان | ||
| حجت رسولی* ؛ سعید فروغی نیا | ||
| چکیده | ||
| ابوالقاسم شابی یکی از شاعران برجسته معاصر است که از وی بهعنوان شاعری رومانتیسم یاد شده است و عموم ناقدان بر گرایش وی به مکتب رومانتیسم تأکید کردهاند؛ حال آنکه در اشعار وی رّدپایی از مکتب سمبولیسم نیز یافت میشود. اکنون این سؤال مطرح میشود که آیا شابی صرفاً شاعری است با گرایشهای رومانتیسمی یا اینکه میتوان او را پیرو مکتب سمبولیسم نیز دانست؟ در این پژوهش شعر شابی از منظر رمزگرایی بررسی و به ابداعات او در تصویرسازی و نمادپردازی اشاره شده است. بررسی و پژوهش در این زمینه برمبنای روش تحلیلی- توصیفی است. دیوان شاعر بهدقت مورد مطالعه قرار گرفته و برمبنای چارچوب نظری پژوهش، جنبههای رمزگرایانه شعر شابی مورد تحلیل قرار گرفته است. بنابراین، بعضی از شاخصهای مکتب سمبولیسم مثل حسآمیزی، توجه به موسیقی شعر و تجدید در وزن و قافیه، در اشعار این شاعر مشاهده میشود. | ||
| کلیدواژهها | ||
| شابی؛ رومانتیسم؛ سمبولیسم | ||
| اصل مقاله | ||
|
مکتب سمبولیسم یا رمزگرایی، مکتبی ادبی- هنری است که بعد از مکتب رومانتیسم در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در اروپا و آمریکا رواج یافت، این مکتب شابی در ادبیات عربی بهعنوان شاعری از مکتب رومانتیسم، شناخته شده است. نگارنده میکوشد تا در این مقاله با تحلیل و بررسی اشعار ابوالقاسم شابی به این سؤالات پاسخ دهد. آیا میتوان شابی را پیرو مکتب سمبولیسم برشمرد؟ کدامیک از خصوصیات مکتب سمبولیسم در اشعار شابی یافت میشود؟ او چه نوع رمزهایی را در اشعار خود بهکار برده است؟ در واقع این مقاله میکوشد تا ابداعات شابی را در تصویرسازی و نمادپردازی بررسی کند و بُعد دیگری از ابعاد وسیع خلاقیت هنرمندانه و قدرت تخیل کمنظیر او را بررسی و پژوهش در زمینهی رمز شعر شابی برمبنای روش تحلیلی- توصیفی است. دیوان شاعر بهدقت مورد مطالعه قرار گرفته و برمبنای چارچوب نظری پژوهش، به تحلیل جنبههای رمزگرایانه شعر شابی پرداخته شده است. مبانی نظری مکتب سمبولیسم مکتب سمبولیسم یا رمزگرایی در ادبیات غرب در اواخر قرن نوزدهم در فرانسه بهوجود آمد و بههمراه بنیانگذارش، بودلر شهرت یافت. بودلر از داستانهای ادگار اصول سمبولیسم شاخصهای عمدهی مکتب سمبولیسم عبارت است از: 1- ابهام: شعر سمبولیستها الزاماً با نوعی گنگی ذاتی همراه است. آنان از طریق بهکارگیری نمادهای بیتوضیح، سعی در ابهام عمدی کلام دارند، آندره ژید در مقدمهی یکی از آثار خود به نام پالود (Paludes) چنین نوشته است: پیش از آنکه اثرم را برای دیگران تشریح کنید، مایلم که دیگران این اثر را برای من تشریح کنند (سید حسینی، 1387، ج 2: 544). 2- تجدید در قواعد وزن و قافیه: سمبولیستها وزن و قافیه را در بیان افکار و عواطف انتزاعی و ذهنی، قید و بند میپنداشتند و به همین سبب در وزن و قافیه شعر سنتی تعدیل بهوجود آوردند و زمینه را برای ایجاد شعر آزاد و شعر منثور فراهم کردند (همان: 544). 3- یکسانی شعر و موسیقی: از نگاه سمبولیستها، شعر و موسیقی یکسان است، زیرا بهنظر آنان گرایش تمامی هنرها، رسیدن به وضعیت موسیقی است. آنها ابهام، گنگی و سَیَلان موسیقی را مورد نظر داشتند (چدویک، 1378: 14). 4- حسآمیزی: یکی از مهمترین خصایص درونی و فنی سمبولیسم فتح باب حسآمیزی است، سمبولیستها حسآمیزی را بهکار گرفتند، بدینمعنا که یک حس وظیفهی حس دیگری را انجام دهد و طوری که وظیفهی اصلی آن بهنظر آید، تا دست شاعر در کاربرد الفاظ باز باشد (احمد مکی، 1986: 56). انواع رمز طبقهبندی رمزها بهعلّت ابهامی ذاتی که در رمز وجود دارد، نسبتاً مشکل است. با وجود اینکه پژوهشگران بهدلیل اهمیت این موضوع سعی کردند انواع گوناگون رمز را معرفی کنند، بهعلّت آمیختگی رمزها و امکان بررسی یک رمز از چشماندازهای گوناگون این طبقهبندیها با هم آمیخته شده است. رمز از لحاظ ابداع و تازگی الف) رمز ابداعی و شخصی: رمزهایی هستند که خود شاعر و نویسنده آنها را ابداع میکند و در آثار خود بهکار میبرد و تنها با توجه به بافت و زمینهی عصر است که تاحدودی میتوان به مفاهیم آنها پی برد. ب) رمز مرسوم و متعارف: رمزهایی هستند که در ادبیات و فرهنگ یک ملت و گاه حتی در ادبیات جهان بهصورت قراردادی بهکار میروند و مفهوم آنها شناخته شده است. یونگ رمزها را در دو گروه طبیعی و فرهنگی جای داده است (یونگ، 1386: 134) و اریک فروم رمزها را به سه دسته تقسیم کرده است: الف) رمزهای متعارف و قراردادی. ب) رمزهای تصادفی. ج) رمزهای همگانی (فروم، 1387: مقدمه). تقسیمبندی دیگری که دربارهی رمز صورت گرفته، رمزهای فرارونده و رمزهای انسانی است که منظور از رمزهای انسانی، جنبهی شخصی رمزپردازی است، در آن تصاویر رمزی ملموس، بیانگر افکار و احساسات ویژهی شاعر یا نویسنده است، اما در رمزهای فرارونده، تصاویر رمزی ملموس بیانگر دنیای معنوی و حقیقیاند که دنیای واقع در مقایسه با آن تنها نمودی ناقص بهشمار میآید. رمزهای عرفانی و رمزهای فرهنگی را میتوان از این نوع دانست (چدویک، 1378: 77). تقسیمبندیهای زیادی دربارهی رمز یا نماد صورت گرفته است که در اینجا مجال بیان همهی موارد وجود ندارد و آنچه در این مقاله بهعنوان اقسام رمز مورد نظر و اساس کار ماست، تقسیمبندی زیر است: رمز از لحاظ خاستگاه عناصر آن الف) رمز طبیعی مراد از رمز طبیعی ارائهی یک تصویر رمزی یا سمبلیک از اشیاء طبیعی است، یعنی شاعر از عناصر طبیعت، مانند: کوه، دریا و ... رمزی میسازد تا بتواند آن مفهوم ماورایی و نامحسوسی را که در ذهن دارد، محسوس و قابل درک سازد. ب) رمز اسطورهای سرچشمهی بسیاری از رمزها، اساطیر و باورها و اعتقادات ملی و فرهنگی یک قوم است. به این معنی که هر قوم و ملتی برای بیان ایدهها و نگرشهای خود، رمزهای خاصی دارند که برخاسته از بطن آن قوم و ملت است و دارای مفهوم مشترکی در بین آنهاست. ج) رمز دینی آنچه ما رمزهای دینی میخوانیم، رمزهایی هستند که از میان دین و مذهب خاصی برخاستهاند و در میان پیروان آن آیین و مذهب، دارای مفاهیم مشترکی هستند. برای نمونه، دین اسلام دارای رمزهای خاصی است که تنها برای پیروان آن قابل شناخت است. در این مقاله از بین تقسیمبندیهای گوناگونی که دربارهی رمز صورت گرفته، در اینجا به دیدگاه بعضی از محققان دربارهی ارتباط شابی با مکتب شابی و مکتب سمبولیسم تأثیر اشعار مالارم بهوسیلهی گروهی از شعرای لبنان به ادبیات عرب منتقل سمبولیسم عربی به مفهوم معاصر آن در آغاز مدیون جبران خلیل جبران، شاعران آپولو، - که شابی یکی از آنان است - از مکتب سمبولیسم تأثیر پذیرفتند، با وجود اینکه ابوالقاسم شابی بهعنوان شاعری از مکتب رومانتیسم شناخته عامل اصلی گرایش شابی به مکتب سمبولیسم، طبع خاص و نبوغ و خلاقیّت منحصر به فرد و روح اندوهگین و انقلابی شابی است که از اوضاع اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بدی که استعمار فرانسویها بهوجود آورده، منزجر است و همچنین جو عمومی زمان شاعر که روح تقلید در علم و ادب و دین و فرهنگ بر آن غلبه دارد و شرایط و احوال شخصی وی از عواملی است که اثر چشمگیری در گرایش شابی به سمبولیسم داشته است (کرو، 1999: 16). رمز طبیعی چنانکه اشاره شد، مراد از رمز طبیعی ارائهی تصویری رمزی یا سمبلیک از هنگامی که شابی دربارهی موضوعات مهم طبیعت شعر میسراید، این اشاره به موضوعات سیاسی کلی جامعهای که شابی در آن بهسر میبرد، در شعرش شابی آنگاه که میخواهد وضعیت ملت مظلومش را توصیف کند، لفظ گرگ (الذئب) را بهکار میبرد و ملت خود را به میش (الشاه) تشبیه میکند که زمان مرگش فرا رسیده است، چه در بین دندانهای گرگ و چه در دستان قصاب و این مطلب را در قصیدهی "للتاریخ" میآورد: و الشَّعـبُ مَعصوبُ الجُفونِ، مُقَسَّـمٌ کـالشّـَاهِ، بیـنَ الـذِّئبِ و القَصَّـابِ (الشابی، 1955: 36) «چشم ملت بسته شده و به مانند گوسفندی در چنگال گرگ و قصاب گرفتار شده است». همچنین در قصیدهی "اغانی الرعاه" در باب زندگی در جنگل که نماد زندگی ایدهآل میباشد، آن جنگل را توصیف میکند و به انسانیت موجود در آن اشاره میکند و لفظ گرگها (الذئاب) را بهکار میبرد تا به این مطلب اشاره کند که این جنگل خالی است از گرگ که رمز شر و ظلم و تجاوز است. لَـــم تُـــدَنّــــس عِطـــرَهــــا الطَّـــاهــــرَأنفـــاسُ الــذِئــاب (همان: 230) «عطر و بوی پاک این جنگل را نفسهای گرگها آلوده نکردهاست». در بیت دیگر، «روباه» را بهعنوان نمادی برای انسان مکار و حیلهگر بهکار میبرد که باز هم این جنگل خالی از آن است: لا، وَ لا طـــــــــَافَ بِهــــــــا الثَّعلَـبُ فـــی بعــضِ الصّحــاب (همان: 230) «در این جنگل روباه به گشتوگذار نمیپردازد (انسانهای روباهصفت در اینجا نیست)». شاعر این الفاظ را بهکار گرفته است تا در خلال آن به زندگی آرمانی که تمام جوامع بشری در پی آن هستند، اشاره کند. شابی کلمهی «حمار» را رمزی برای نادانی و نفهمی در قصیدهی «الصیحه» آورده است و میسراید: یــا قــومُ! عینـیّ شــــــــامَـت لـلـجـهــلِ فــی الـجــوِّ نـــارا *** تُلفِــــی الشّــدیــدَ صـــریعــاً! تُبــقِی الأدیـــــبَ حِمــــــاراً (همان: 100) «ای قوم! چشم من در فضای [جامعه] آتشی از جهل و نادانی را نگریست و منتظر بارش آن شد. آتشی که انسانِ محکم و استوارِ در علم را زمین زد». او در برخوردش با مشکل جهل و طرد علم، کلمهی حمار [الاغ] را بهکار گرفته تا یکی دیگر از واژههای سمبلیک شعر معاصر که نقش مهمی در ابهامآفرینی دارد، واژهی «شب» است، با مطالعه چند شعر معاصر بهسادگی میتوان نقش این سمبل واژهی شب در شعر معاصر معنایی دیگرگون یافته، از قداستش کاسته شده ابوالقاسم شابی مسألهی استعمار را بهصورتهای گوناگونی توصیف کرده است، لسـتُ أبکـی لِعَسْـفِ لیـلٍ طویلٍ أو لـِرَبْـعٍ غــدا العفـاءُ مَــراحــه إنّمــا عَبْـرتـی لِخَطــْبٍ ثقیــلٍ قــد عَــرانـا ولم نَجِدْ مَنْ أزاحَه (الشابی، 1955: 56) «من بهخاطر جور و ستم شبی طولانی و یا آثار ویرانهی منزلگاهی شابی ظلم و ستم زمانهاش را درک کرده بود و میدید که بهخاطر وضع
إذا الشعــب یــومـاً أراد الحیــاة فـلابــُدّ أن یسـتجـیب الـقــدر ولا بـــدَّ للیـــلِ أن یـنـجـلـی ولا بـــدَّ للقیــدِ أن ینـکســـر (الشابی، 1955: 236) آنگاه که مردمی زندگی را اراده کنند، سرنوشت و قضا و قدر میباید ملاحظه میکنیم که شابی صورت شب را در قصیدهی (تونس الجمیلة) بهشکل رمزهای شابی بهصورت مرکب و متداخل میآیند، مانند: شب و صبح یا صورت فجر، اشاره و دلالتی است برای آزادی، آرزو و امید. فجر مانند شب کـانَ فـی قلبـیَ فجــرٌ و نجــومٌ، و بحــارٌ، لا تُغشـــِّیها الغیــــوم و أنــاشیـدُ، و أطـیـــارُ تَـحـــُوم و ربیـــعُ مُشــرِقٌ حُلــوٌ جَمیـل کـانَ فــی قَلـبی صَـباحٌ و إیــاه و إبتسـاماتٌ و لکـن ... وا أسَـــاه! آه! مــا اهـولَ إعصــارَ الحیــاه! آه! مــا أشقَــی قلـوبَ النَّاس! آه! کــانَ فـی قلبـی فجـرٌ و نجومٌ فــإذا الکُــلُّ ظـلامٌ و ســـدیـمٌ کــانَ فـی قلبـی فـجرٌ و نجوم (الشابی، 1955: 267) «در قلبم، سپیدهدم و ستارگان و دریاهایی است که ابرها آنها در اینجا «فجر» را همراه با بقیهی مفرداتی چون ستارهها، دریاها، سرودهها، شابی به پیوستگی ناگسستنی بین طبیعت و انسان پی برده بود. انسان آنگاه و دَمـدَمَت الـرِّّیـحُ بیـنَ الفِجـاجِ، و فَــوقَ الجِبـالِ، و تَحتَ الشَّجَـر إذا مــا طَمَحمــتُ الــی غـایــهٍ رَکِبـتُ المُنــی، و نَسِیتُ الحَــذَر و لَــم أتَجَّنَــب وُعــورَ الشِّعــاب و لا کَبَّـــهَ اللَهـــبِ المُســتَعِــر و مَـن لایُحـِبُّ صُعـودَ الجبــــالِ یعِـش ابــدَ الــدَهـر بینَ الحُـفَـر فَعَجَّـت بِقَلبــی دِمَــاءُ الشّـَبـاب وَ ضجَّـت بِصَـــدری رِیـاحٌ اُخَــر و اَطـرَقتُ اُصغِی لقَصفِ الــرُّعـودِ عَــزفِ الـرِّیاحِ وَ وقــعِ المَطَـــر (الشابی، 1955 م: 90-91) «باد در درهها و بر روی کوهها و زیر شاخسار درختان چنین طبیعت نه زبان دارد و نه کلامی ملفوظ، اما از ذات خود بهواسطهی مظاهر و رمز اسطورهای رمز اسطورهای به این معناست که اسطوره بهعنوان قالبی رمزی انتخاب شود که شاعر وقتی اسطوره را بهعنوان قهرمان اصلی اثر خویش برمیگزیند، در واقع غنیمی هلال، محقق برجستهی ادبیات عربی بر این باور است که ابوالقاسم شابی این شخصیت اسطورهای را انتخاب کرده است، زیرا با تمام درد و رنجی که شابی این اسطوره را در قصیدهای بهعنوان «نشید الجبار یا غنی برومثیوس» بهکار برده است. این قصیده مرحلهی جدیدی از دیدگاه ابوالقاسم شابی نسبت به زندگی است. این قصیده اینطور شروع میشود: (الشابی، 1955: 17) سـأعـیشُ رغـــمَ الـداءِ و الأعـداء کالنِّـسرِ فـوق القِمَّــهِ الشّــمــاءِ أرنــو إلى الشّمس المضیئهِ هازئاً بـالسُّحْب و الأمطـــار و الأنـــواءِ «با وجود دردها و دشمنان، چون عقابی بر فراز قلههای بلند، خواهم زیست. / و چشم در چشم خورشید فروزان خواهم دوخت و ابرها و بارانها و طوفانها را بهسخره خواهم گرفت». استفاده از رمز اسطورهای در این قصیده ناشی از غلیان احساس شابی به از اسطورههای دیگر که شابی در اشعار خود از آن استفاده کرده «گایا»، ایزد شابی از این اسطوره در قصیدهی «ارادة الحیاة» بهره برده است و اسطورهی زمین (گایا) را محوری برای انگیزش قرار داده تا روح عزم و ارادهی ملت و آتش حماسه در مبارزه با ظلم و ستمگری قرار داده است، تا زمین را آباد کنند و اهداف شریف خود را برآورده سازند. و قَالَـت، لِـی الأرضُ، لَمـا سأَلـتُ: یــا اُمّ هَــل تَکــرَهِیـن البَشَــر؟ (الشابی، 1955: 91) زمین پاسخ مرا داد، آنگاه که از او پرسیدم: «مادر! آیا انسان را دوست نداری؟» شابی هنگامی که خواست بذر اراده و پایداری را در جان ملتها برای دفاع شاخصهای مکتب سمبولیسم در اشعار شابی 1- حسآمیزی یکی از مهمترین خصایص درونی و فنی سمبولیسم فتح باب حسآمیزی (Synesthesia) است، سمبولیستها حسآمیزی را بهکار گرفتند به این معنی که عطرهای تروتازهای است چون پیکر کودکان که همچون آواهای نی دلپذیر است و همچون چمنزاران، سبز و عطرهای دیگر تباه شده و سرشار و پیروزمند که همچون اشیاء پایان ناپذیر گسترش دارند و چون عنبر و مشک و صمغ و کندر ترانهی تبدیل اندیشه و احساس را میسرایند شابی نیز این ابزار هنری (حسآمیزی) را بهگونهای با شایستگی بهکار گرفته فَلِمـَن کُنـتِ تُنشِـدِیـنَ؟ فَقـَالـَت: لِلضّــِیـاءِ البَنَفســَجیِّ الحــَزِیـن *** لِلعَبیـرِ الـذی یُـرَفرَفُ فِی الاُفقِ، و یَفنِی، مِثلَ المُنــی، فی سُکُونِ «برای چه کسی آواز میخوانی؟ گفت: «برای نور بنفشهای اندوهگین» -برای بوی خوشی که در افق به اهتزاز درمیآید و مثل آرزو در سکون از بین میرود». بدینترتیب، شابی آنگاه که میگوید: "العَبیر الذی یُرَفرَفُ". دو حس بویایی و اقطِفِ الوردَ من خدودی، و جید و نُهـودی ... و افعل بـه مـا تَرومُه وارتَشِفمـن فمـی الأَناشیدَ سَکرَی فـالهـوَی سـاحـرالـدَّلالِ، وَسیمُه (الشابی، 1955 م: 157) «از گونههایم و گردنم و سینهی من گل بچین و هر طور که «سرود و آواز» امری است، مربوط به حس شنوایی و با «مکیدن» که مربوط به حس چشایی است، درآمیخته است. این صورت رمزی که برپایهی حسآمیزی است، احساسی را در جان انسان نسبت به زیبایی و بخشش برمیانگیزد. 2- توجه به موسیقی یکی از مواردی که بهشدت توجه سمبولیستها را به خود جلب کرد، موسیقی نزد سمبولیستها در جایگاه نخست و پیش از معنا و اسلوب قرار یکی دیگر از ویژگیهای شعر شابی آهنگینبودن شعر اوست که از مکتب در بیان شعری شابی، نوعی موسیقی و آهنگ وجود دارد که شنونده و خواننده کُنّــــا کَــزُوجَــــی طـــائـــرٍ فــی دَوحــهِ الحُــــب الأمِیــن نَتـلُـــــو أنـــاشیـــدَ المُنـــی بَـیــنَ الخَمــائـــلِ و الغُصــون مُتَغَــردیــنِ مَــع البَــلابـــــلِ فـــی السُّهـــولِ، و فـی الحُزون ما دوتن، چون دو پرنده بر بالای درخت کهنسال عشق امین بودیم. 3- تجدید در قواعد وزن و قافیه سمبولیستها میگفتند وزنهای شعری مخیله را از حرکت باز میدارد و بالهای تعداد زیادی از شاعران معاصر برای رهایی از قافیهی یکنواخت به نظم موشحات و دوبیتی و چهاربیتی روی آوردند و تحتتأثیر غرب و اطلاع شاعران عرب اُسکُتــی یـا جـرَاح و اُسکُتی یا شُجون شابی به وزن و قافیه موشّحات تنوع بخشید، همچنانکه این موشّح را بر نصف وزن متدارک (مشطور متدارک) سروده است. وی علاوه بر شعر عمودی؛ شعر مرسل نیز سروده است. شعر مرسل شعری است که دارای بحر واحد و رها از قافیه است (الدسوقی، 1960 م: 526). رهایی از قافیه از مهمترین نشانههای ابداع و تجدید شعر نزد شابی است، این یـــا شــــعر انــت فـــــم الشعــور و صـرخـه الکئیـب یــا شـــعر،أنــت صـــــدی نحیـب القلب و الصب الغریب «ای شعر! تو دهان احساس و فریاد روح غمگین هستی. / ای شعر! تو انعکاسِ ناله و فغان قلب و عاشقِ غریب هستی». سپس قافیهی دیگری را بهکار میبرد: یــــــا شــــعــــر انـــت مدامع علقت بأهداب الحیــاه یـــــا شـــــعر انـــت دم تفجــر مـن کلـوم الکـائنات «ای شعر! تو اشکهایی هستی که بر مژههای زندگی چسبیده است. / شابی تغییر قافیه در این قصیده را بیش از چهل بار انجام میرهد و شاعر این روش را در قصاید دیگر نیز دنبال میکند. نتیجه با وجود اینکه در ادبیات عربی بیشتر از شابی بهعنوان شاعری رومانتیسم یاد شابی رمز را در خدمت شعر و با هدف اعتلای معانی آن بهکار برده است. او بهعنوان یکی از شاعران مدرسهی آپولو از مکتب سمبولیسم تأثیر پذیرفته است و اگرچه نمیتوان وی را رمزگرای مطلق دانست، اما میتوان گرایش به رمز را بهوضوح در اشعارش دید، بعضی از شاخصهای مکتب سمبولیسم مانند حسآمیزی، موسیقی شعری و تجدید در قواعد وزن و قافیه، در اشعار شابی بروز پیدا کرده است که گرایش وی را به مکتب سمبولیسم نشان میدهد. | ||
| مراجع | ||
|
قرآن کریم. ابوغالی، مختار علی، (1998 م). «الاسطورۀ المحوریۀ فی الشعر العربی المعاصر»، الهیئۀ المصریۀ العامه للکتاب. احمد مکی، الطاهر، (1986 م). «الشعر العربی المعاصر و روائعه و مدخل لقرائته»، القاهره: دار المعارف. احمد، محمد فتوح، (1984 م). «الرمز و الرمزیۀ فی الشعر المعاصر»، القاهره: دار المعارف، ط 3. احمد، محمد فتوح، (1989 م). «الحداثۀ الشعریۀ من منظور رمزی»، القاهره: دار الثقافۀ. انوشه، حسن (به سرپرستی)، (1376 ه.ش). «فرهنگنامهی ادبی فارسی پورنامداریان، تقی، «دگردیسی نمادها در شعر معاصر»، دو فصلنامهی علمی- پژوهشی «پژوهش زبان و ادبیات فارسی»، ش 11. الجیار، مدحت، (1984 م). «الصورۀ الشعریۀ عند ابی القاسم الشابی»، الدار العربیۀ للکتاب. چدویک، چارلز، (1378 ه.ش). «سمبولیسم»، مترجم: مهدی سحابی، نشر مرکز، تهران، چ 2، 1378 ه.ش. الحاوی، ایلیا، (1984 م). «ابوالقاسم الشابی؛ شاعر الحیاۀ و الموت»، بیروت: دارالکتاب اللبنانی، ط 4. الدسوقی، عبدالعزیز، (1960 م). «جماعۀ أبولو و أثرها فی الشعر الحدیث»، القاهره: معهد الدراسات العربیۀ العالیۀ. زاید، عشری، (1997 م). «استدعاء الشخصیات التراثیۀ فی الشعر العربی المعاصر»، القاهره: دارالفکر العربی. السوافیری کامل، (1973 م). «الاتجاهات الفنیۀ فی الشعر الفلسطینی المعاصر»، القاهره: مکتبۀ الانجلو المصریۀ. الشابی، ابوالقاسم، (1955 م). «اغانی الحیاۀ (دیوان)»، تقدیم مجید طراد، تونس: دارالکتب الشرقیه، ط 2. الشابی، ابوالقاسم، (1994 م). «دیوان ابوالقاسم الشابی و رسائله». تقدیم مجید طراد، بیروت: دارالکتاب العربی، ط 2. عبود، مارون، (1954 م). «جدد و قدماء»، بیروت: دارالثقافه. العظمه، نذیر، (1984 م). «التغریب و التأصیل فی الشعر العربی الحدیث». العراق: وزارۀ الثقافۀ. عوض، ریتا، (1983 م). «أبوالقاسم الشابی»، المؤسسۀ العربیۀ للدراسات و النشر، فروخ، عمر، (1980 م). «الشابی شاعر الحب و الحیاۀ»، بیروت: دارالعلم للملایین، ط 3. کرّو، محمد، (1999 م). «الشابی فی مرآۀ معاصریۀ»، بیروت: دار صادر. محمد العقود، عبدالرحمن، (1978 م). «الابهام فی شعر الحداثه»، الکویت: عالم المعرفۀ. هلال، محمد غنیمی، (1997 م). «الأدب المقارن»، بیروت: دار العودۀ، هنرمندی، حسن، (1350 ه. ش). «بنیاد شعر نو در فرانسه»، تهران: زوّار.
| ||
|
آمار تعداد مشاهده مقاله: 6,288 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,522 |
||