| تعداد نشریات | 61 |
| تعداد شمارهها | 2,226 |
| تعداد مقالات | 18,190 |
| تعداد مشاهده مقاله | 55,987,995 |
| تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 29,030,593 |
بررسی سیرتحول مفاهیم از یأس به امید و مقاومت در شعر فدوی طوقان | ||
| پژوهش های ترجمه در زبان و ادبیات عربی | ||
| مقاله 3، دوره 1، شماره 1، دی 1390، صفحه 51-74 اصل مقاله (231.57 K) | ||
| نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
| نویسندگان | ||
| ابوالفضل رضایی* ؛ فرشاد نوری | ||
| چکیده | ||
| چکیده بیگمان شعر هر شاعری آینهای است که مقتضیات زمانهی او را بازتاب میدهد و نمودار احساسات و واکنش او در برابر رخدادها و جریانهای موجود در جامعهاش است و از جانب دیگر شعر بر حوادث و مسائل زمانهی خود نیز تأثیرگذار است و مردم را از کاری منع و به عملی تشویق میکند، شعر فدوی طوقان شاعر سیاسی و متعهد فلسطینی مجسمکنندهی دردها، امیدها و آرزوها، مبارزه و مقاومت مردمی است که در سرزمین خود مانند بیگانگان و متجاوزان با آنها رفتار میشود. فدوی در مقطعی رهایی از این مشکلات و دشواریها را ناممکن میداند و در گرداب یأس غوطه میخورد و بهدنبال آن در شعر امید، آواز مقاومت تا رهایی سرمیدهد و هرآنچه در خود میبیند، در راه وطن فدا میکند. در این مقاله سعی شده تابا مطالعهی دیوان شعری این شاعر بزرگ، اشعار وی را براساس سه مفهوم و درونمایه: یأس و ناامیدی، امید و اراده برای تغییر آینده، مبارزه و مقاومت طبقهبندی کرده و یک مسیریابی در شعر فدوی انجام گیرد؛ مسیری از یأس به امید و مبارزه که ردپای آن در شعر فدوی قابل ملاحظه و ردیابی است. با مطالعهی دیوان فدوی طوقان برای مسائل فوقالذکر نمونههای فراوانی یافت شده است. در انجام این تحقیق روش استقرای تام استفاده شده است. | ||
| کلیدواژهها | ||
| یأس؛ امید؛ شعر مقاومت؛ فدوی طوقان | ||
| اصل مقاله | ||
|
هر ملتی در طول حیات خود با فراز و نشیبهای فراوانی روبهرو میشود که به گواه تاریخ، هرگاه ملتی امری را اراده کرد، تقدیر و سرنوشت هم در برابر او سر تسلیم فرو آورده است و این مسأله دربارهی سرزمین مقدس نیز صدق میکند؛ ابوالقاسم شابی شاعر بلندآوازهی تونسی چه نیکو سروده است: إذَا الشعبُ یـومـاً أرادَ الحیـاة فـلابّـد أن یستَجیـبَ الـقَـدَرُ (شابی، 1999: 76) پس از جنگ جهانی دوم و شکست عثمانی بهعنوان همپیمان آلمان سرزمینهای عربی امپراطوری عثمانی بین فاتحان تقسیم شد و سرزمین شام بزرگ که اینها از جمله عواملی است که شاعران عرب را (به تبعِ مردم) در سیاهچالههای فدوی در شعرهای آغازینش بهعلت عدم خودباری به طریق گلایههای زنانه، مختصری از زندگی شاعر فدوی طوقان از شعرای زن جهان عرب، در سال 1917در شهر نابلس دیده «فدوی طوقان به خاطر همین تعصبات خانوادگی و تقالید خشک فرهنگی 1- جلوههای یأس در شعر فدوی طوقان فدوی طوقان یکی ازشاعران ادب مقاومت، اهل فلسطین است و مانند دیگر در شعر "أنا و السر الضائع" دفتر "وجدتها" شاعر وطنش را گمشدهای میداند که دست یافتن به آن غیرممکن است، بلکه چیزی فراتر از غیر ممکن؛ ظَنَنتُـهُ أنـای مـن المستَـحیـل، (طوقان ،2005: 225) و پیوسته درصدد یافتن آن است. بسیار میکوشد اما کوشش او ره به جایی نمیبرد؛ لــم أزِل أبـحَـثُ عنــه ســدی فـی ألف وجـهٍ من وجـوهِ الحیاه تا به جایی میرسد که یأس سراسر وجود او را میگیرد: لَم أزِل أبحَثُ حتی رَمی بی الیأسُ فی ظَلامهِ المعتمَ و سرتُ و الأیامُ أمشی الی لا غایهٌ، لا مأملٌ ، لا رجاءٌ و سرتُ شیئاً میتَ الروح أبحَثُ عن شیءٍ، و فی نفسی ثلجٌ ولیلٌ و وطأهُ الیاسِ تَخنَق فی نفسی بقایا النداء او به دنبال گمشدهاش میگردد درحالیکه خالی از روح و امید 1-1- عوامل داخلی یأس شاعر در شعر "حلم الذکری" دفتر "وجدتها" (طوقان، 2005: 171) برادر شهیدش جَرحٌ عتیقٌ بجنبِک یدمی شَعرتُ به یتنزفّ بِجَنبِی 1-2- پذیرفتن ذلت و قبول ننگ ظلم و سپس احوال سرزمینش را توصیف میکند که خرابهای شده که جغدها و قَـد خَلـَدوا فـی هُـدوءٍ بَلِیـد که در درون آنها ریشه دوانده است، آنها آتشفشانهای خاموشی شدهاند که به جای آتش ، یخ و سردی در سینه دارند و امید خود را به یکباره از دست دادهاند؛ بَراکِن خامِدهٌ، لا تَفُور إستَحالَ الَّلظَی فِی حَشاها الجَلِید و نهایت آرزوشان این است که به لقمهای نان دست یازند:
قُصارَی مَطامِحهم لُقمهٌ مُغمسِّه بِهوانِ العَبید 1- 3- عدم خودباوری و اعتماد به نفس و احساس ضعف در شعر "الصخره" از دفتر "وجدتها" (طوقان، 2005: 243) میتوانیم درون أنظُر هنا الصخرهُ السوداءُ شدّت فوقَ صدری بسلاسلَ القدرِ العتی بسلاسلَ الزمنِ الغبی او سرنوشت و تقدیر کور را مایهی بدبختی مردم میداند و مأیوسانه ادامه میدهد؛ هیچ راهی برای رهایی از این مسئله بزرگ و لاینحل دَعنِی فَلَـن نـَقـوی عَلیهـا لَـن تَفُـکَّ قیـودَ أسـری و ما را بر حل آن توانایی نیست، زیرا این قضا و قدر است که بر ما سخت گرفته و هیچ کس را یارای مقابله با آن نیست : مادامَ سَجّانی القضاءُ دَعنی سأبقَی هکَذا لا نورٌ لا غَدٌ لا رَجاءٌ الصَّخرهُ السوداءُ ما مِن مَهرَب ما مِن مَفرّ 1-4- دوری از وطن و رنگباختن عشق مردم به وطن درشعر"أنا الراحل" از دفتر"وجدتها" (طوقان، 2006: 249) فدوی طوقان خود را آوارهای میداند که همراه با کاروان زمان از سرزمین و و وَقفتُ أسمَعُها تُدوّی فی کیانی تَخفیکَ ،تَخلِی عنک أیامِی و أحلامَ إفتنانی بهعقیدهی شاعر او به تهی چشم دوخته و در هیچ امید بسته سَرحتُ أرنو فی الفَراغِ سَرحتُ فی اللاشیئ أحلَمُ حِلماً بِلا لونِ فلا أفهَمَه حِلماً کان مُبهماً ای وطن ما مانند دو ستارهای هستیم که بیهوده سرود دیدار میسراییم، حال آنکه حیران و بدون امید در آسمان سرگردان هستیم و روزگار و جلاد تقدیر مارا از هم دور کرده است:
عادَ کِلاهُما یطفُو یدورُ بِلا رَجاء مُتِغرباً حَیرانَ ،یفسَح ضوءَه عَبرَ الخَواء و الدَّهرُ و الأبعادُ بینَهما و جَلادُ القَضاء و از این دسته اشعار از اشعار با مضامین یاس و اندوه سرگردانی و استیصال که شاعر درآنها ره به جایی نمیبرد نمونههای دیگری نیز در دیوان فدوی طوقان وجود دارد. فدوی طوقان به طور کلی وطنش را به عنوان معشوق و محبوبهاش برگزیده است او گاهی به شیوهای مادرانه بر وطن خود تاسف میخورد و دربند بودن وطن او را مأیوس و اندوهناک میکند: تَلمَّستُ تلک الجِراحَ الغَوالی و شیءٌ بِصَدرِی کَحسِّ الأمُومَه تَلَمَّستُها و حَنوتُ عَلیها بِروحِی الرؤوم و نَفسی الرَحیمه (طوقان ،2005: 114) و نکتهی دیگر اینکه او در اشعارش حس یاس و امید را با هم در میآمیزد خَلفَ أجفانِی حِلمٌ قَریبٌ وَجهٌ ألیف و مَکانٌ غریب که سرمای وجودش که از یاس و ناامیدی است بهواسطهی تابش نور امید از بین میرود: و ثَلـجُ قَلبـی ذابَ فـی دَفئِــه و این نور راهش را نیز بهسمت وطنش پرنور میکند و در پایان شعر شاعر آن 2-جلوههای امید در شعر فدوی طوقان مقایسهی واکنش شاعران پس از دو شکست 1948 و 1967، از جنبههای مختلف همگونیهایی را آشکار میسازد، در هر دو بار نخست با یک شوک عمومی زمانی که عملیات مقاومت در سرزمینهای اشغالی اوج گرفت، نوعی دیگر
2- 1- عشق به وطن در شعر "نداء الارض" دفتر"وجدتها" (طوقان، 2005: 161) عشق فدوی به وطنش أتُغصَب أرضی أیسلَب حَقی و أبقی أنا حَلیفَ التَّشرُدِ و أصحَبُ ذِلهَ عاری هنا أبقَی هنا لَأموتُ غریباً بأرض غریبهٍ آوارهی عرب به سرنوشت خود اعتراض میکند او اگر پیش از این تسلیم أبقَی؟ و مَن قالَها سأعودُ لأرضِی الحَبیبه بَل سأعُود ،هُناکَ سَیطوِی کتابَ حَیاتِی سَیحنو عَلی ثَراها و یؤوِی رُفاتِی او بازگشت خود را امری محتوم میداند، اعتقاد به بازگشت که عشق و امید آن را زنده نگه داشته است و میخواهد از یاس و درماندگی برهد و خود آینده خویش را بسازد و در این راه هر درد و رنج و محنتی را به جان پذیرا خواهد شد: سأرجَع لا بُدَّ مِن عَودَتِی سأرجَعُ مَهما بَدت مِحنَتی قِصهُ عارِی بِغیرِ النِهایه سأنهَی بِنفسی هذه الرَوایه 2-2-امید به دیدار دوبارهی وطن در شعر "وجدتها" دفتر "وجدتها" (طوقان، 2005: 179) شاعر امید را در آغوش میکشد و با او یکی میشود و در این شعر کلامش سبک و آهنگین میشود برخلاف شعر "الصخره" که کلامش سنگین و غمگین است شاعر در این شعر بعد از زمانی طولانی گمشدهاش را باز مییابد؛ وَجدتُها فی یومٍ صَحو جَمیلٍ وَجدُتها بعدَ ضِیاعٍ طَویلٍ او فضایی زنده و شاداب ترسیم میکند که "نَیسانُ السَّخِّی" و "الحُبُّ" و غُصنَاً طَریاً دائمَ الإخضِرار تأوِی لَه الأطیارُ و اگر روزی عزم و اراده امید او دچار حوادث روزگار شود، گزندی نمیبیند إن عَبَرت بِه یوماً عاصِفه راعِدَهٌ مِن حَولِه راجِفهٌ مالَ خَفِیفاً تَحتَها و إنحَنی أمامَها لَیناً
و تَهدأُ الزوبَعه العاصِفه ویستَوی الغُصنُ کَما کَانا او حالا که راه خود را یافته دیگر از وزش بادها و طوفانها نمیهراسد و فإنَّ أنوارِی لا تَنطَف ءِ و کُلُّ ما قَد کانَ مِن ظِلّ یمتَدُّ مُسَوِدّاً علی عُمری یلفّهُ لیلاً علی لیلٍ 2-3- ایجاد امید و القاء آن به دیگران شاعر قصیدهی "الی المغرد السجین" (طوقان، 2005: 300) را به دوست در غنّ ِ، فَدِربُ الرِجاءِ مازالَ یمتَدُّ مُشِع الضِیاء رغم من إنطباقِ اللیلِ من حَوِلنا و با یادآوری ایام آزاد و سرسبز گذشته حس و امید به آزادی را در قلب او و مردمش زنده نگه میدارد: إرجعنی شَدوَکَ یا طائِری الی زَمانٍ قَد طَواه أزمانُ إذ أنتَ طَلِق الخُطو طَلِقُ الجِناح أیام کانت ظِلّه الیاسَمین تَحضُننا،و انتَ تَشدو لَنا شعرَ المنی و الزَهو و العُنفوان شاعر میگوید: ای پرندهی زندانی برای ما ندای آزادی و ندای عزتی را که جز با پیروزی و مبارزه به دست نمیآید سرده: و کانَ ملءَ أغانِیکَ إخضرارُ المُرُوج و نَضرَهُ السَفحِ ،و بُوحُ الأرِیج و عِزهٌ لا تُنالُ إلا مَعَ النَصرِ و فَوزِ الکِفاح ای پرندهی اسیر آواز آزادی سرده، چرا که افق پیش روی ما رَغمَ الهَوانِ القَیدِ رَغمَ الظَلام فالأُفُقُ مازالَ غَنی المنی ینتَظِرُ الشَمسَ وراءَ القُتام المَجدُ لِلنورِ، فلا تَبتَئِس و غَدّنا مَوعِدُ أحلامِنا فلا تَقُل أحلامُنا ضائِعَه 2-4- بزرگداشت مبارزان و ستایش آنان فدوی طوقان در شعر "لن أبکی" (طوقان، 2005: 459) که آن را به شعرای فَوا خَجِلی لو أنّی جِئتُ ألقاکُم و جَفنِی راعِشٌ مَبلولٌ و قَلبی یائِسٌ مَخذول و در اشاره به دوستان مبارزش ادامه میدهد: ها أنتم کَصَخره جِبالِنا قوَّهً کَزَهرِ بِلادِنا حُلوهً فکَیفَ الجَرحُ یسحَقَنی و کَیفَ الیأسُ یسحَقَنی وکَیفَ أمامَکُم أبکَی یمیناً بَعدَ هذا الیومِ لَن أبکَی شاعر دوستانش را کوههای سربلند و استوار خطاب میکند و میگوید با وجود شما چگونه یأس بر من چیره میشود ، قسم میخورم که از این روز به بعد هرگز اشک نریزم. و همانطور که یوسف بکّار در کتاب خود "فدوی طوقان دراسه و مختارات" آورده است در این شعر شاعر به آزادی و باز پس گرفتن وطن نوید میدهد و به آینده خوشبین است : أحِبائِی حَصانُ الشَعبِ جاوَزَ کَبوَهَ الأمس وهبّ الشَهم مُنتَفِضاً وَراءَ النَهر أصِیخوا، ها حَصان الشَعب یصهَلُ واثِقُ النَّهمَه و یفلَتُ مَن حِصارالنَّحسِ و العُتمَه وَ یعدو نَحوَ مِرفَئِه علی الشَّمس (بکّار، 1995: 39) و منظور شاعر از "کَبوَه الَأمسِ" "حِصارُالنَّحسِ" و "العُتمَه" همان یأس و احساس درماندگی است که بعد از شکستهای 1948 و 1967 در طی دورهای بر او و مردمش چیره شده بود.
3- جلوههای مقاومت و رهایی در شعر فدوی طوقان در شعر "الفدائی و الأرض" دفتر "اللیل و الفرسان" (طوقان، ...: 453) شاعر 3- 1- دوصد گفته چو نیم کردار نیست او چاره را در دست بردن به اسلحه و مقاومت و مبارزه میداند؛ چراکه دشمن جز زبان اسلحه، زبان دیگری نمیداند: أجلِسُ کَی أکتُبَ، ماذا أکتُبَ؟ أما جَدوی القَول هَل أحمَی أهلی بالکَلمه هَل أنقَذُ بَلدِیبالکَلَمه شاعر از زبان فدایی به مادرش میگوید: ای مادر فدا کردن جان در راه وطن و آزادی آن بر من بسیار آسان است: کلُّ ما لَدی، کلُّ النَبضِ و الحبِّ و الإیثارِ و العِبادهِ أبذُلُه ِلأجلِها ، الأرضِ مِهراً ، فما أعزَّ مِنک یا أماهُ إلا الأرضُ و مادر هم مانع او نمیشود و به جای گریه و زاری و ممانعت بدو میگوید: من به خاطر این روز تو را به دنیا آوردهام و بزرگ کردهام.
مِن أجلِ هَذا الیوم مِن أَجلِهِ وَلدتُکَ مِن أجلِهِ رَضعتُک مِن أجلِه وَهبتُکَ دَمِی وکُلَّ النَبض وکُلُّ مایمکِن أن تَمنَحَه الأمُومَه 3-2- برانگیختن حس مبارزه و مقاومت شعر "شعله الحریه"(طوقان، 2005: 168) که شاعر آن را به مصر تقدیم هِبَـهُ الـلـِه السَخِیـه هَذه الشُعلَهُ، إرثُ البَشَریه آغاز میشود و بیانگر شعری پر از عصیان است و شاعر مصر را به ایستادن و مقاومت در برابر ظلم ترغیب میکند و آتش امید و شوق به رهایی را در دل او شعلهور میسازد. إرفَعیـهـا یـا مصـرَ إرفَعیـهـا ای مصر شعلهی خشم و طغیان را برافروز برای میلیونها عربی که در سرزمینهای خود در ذلت و خواری زندگی میکنند یا از کاشانهی خود رانده شدهاند: إرفَعیها لِلمَلایین الذینَ لَم یزالوا ظامِئینَ لِینابِیعِ الضِیاء و ادامه میدهد که تلاش دشمنان در خاموش کردن شعلههای خشم مردم عرب بینتیجه خواهد ماند و او سیمای خود که خوارکننده ابرقدرتها است، را آشکار میکند: هی مَهما أخمَدوا أنفاسَها، أو أطفاوا أقباسَها هی مَهما مَرَّغوها هی مَهما أرخَصوها سوفَ یبدو وَجهَها الحرَّ مَهیبَ الکِبریاء 3- 3- آزادی یا شهادت و در اینجا نیز اندیشهی پیروزی چه درصورت شهادت و چه آزادی مطرح القَرابینَ بساحاتَ النِضال یطرقونَ البابَ ، بابَ الأبَدِیه وَ بأیدیهم تُرابُ المَعرِکَه رزمندگان در میدان جهاد در جاودانگی را دقالباب میکنند، درحالیکه خاک پاکی که خون آنها آن را سیراب کرده است به دست دارند که گواهی است بر جانفشانی آنها در راه حق، اسلام و سرزمین مقدس. از دیگر بنمایههای شعر مبارزه و رهایی فدوی طوقان حس شهادتطلبی و عشق به وطن مرگ در سرزمین خود است که در قصیدههایی مانند: «عاشِقُ مَوتِه»، «الفَدایی و الأرض»، «کَفانِی أظُلّ بِحُضنها»، «رسالهٌ الی طفلین فی الضِفَه الشَرقیه» نمود پیدا کرده است. 3-4- ایستادگی و سرسختی مبارزان در راه مبارزه در قصیدهی "شُهداء الإنتفاضَه" از دفتر شعری "علی قِمّه الدُنیا وَحیدا" (طوقان، 2005: 614) شاعر از صبر و استقامت مبارزین فلسطینی و فدائیان در مقابل دشمنان سخن میگوید، این مردان قلبهایشان مانند شرارههای آتش است که آن را به سوی تاریکی شب (دشمنان) پرتاب میکنند: رَفَعوا القلوبَ علی الأکُف حِجارهً، جمراً حریق رَجموا بها وَحشَ الطَریقِ صدای فریاد این مبارزان در میدان نبرد گوش فلک را کر کرده و تقدیر ناچار است و خواستههای ایشان را محقق گرداند چرا که ایشان خود اراده بر تغییر سرنوشت خود دارند و خدا نیز آنهارا وعدهی نصر و پیروزی داده است. "إنَّ اللهَ لایغَیر ما بِقومٍ حَتی یغَیروا ما بِأنفُسِهِم"(رعد ،13) اگر زمانه برآنها سخت گیرد و در نبرد شهید شوند ایستاده میمیرند و در مقابل روزگار و دشمن سر خم نمیکنند؛ و دَوّی صَوتِهم فی مَسمَع الدنیا وأوغَلَ فی مَدی الدنیا صَداه هَذا أوانُ الشدّ و اشتَدّت و ماتوا واقِفین مُتألِقینَ کَما النجومَ 3-5- شجاعت آنها در مقابل حملهی مرگ میایستند و ترسی از مرگ ندارند و این استقامت و ایستادگی از ایستادگی باغهای نخل که ایستاده زندگی میکنند و ایستاده میمیرند، و از گندمزارهای سرسبز نیز زیباتر است و شاعر در بیانی حماسی ازمردمش میخواهد که به پا خیزند و قیام کنند و میدان نبرد را به آتش بکشند و نور بپراکنند وآزادی به غنیمت ببرند: هَجَمَ المَوتُ فِیهم مِنجَله فی وَجهِ المَوتِ انتَصَبوا أجمَلَ مِن غاباتَ النخلِ وأجمَلَ مِن غلاتِ القَمح إنتَفِضوا. . . وَثِبوا. . . نَفِروا إنتَشِروا فی الساحَه حَزمه نارٍ إشتَعِلوا. . . سَطِعوا. . . و أضاعوا فِی مُنتَصِف الدِربِ و غابوا شاعر شهادت و رحلت مبارزان به سوی آسمان را به تصویر میکشد؛ مبارزانی که مرگ را عاشقانه به آغوش میکشند تا مایهی بقای مردم و کشورشان شوند و مرگ هیچگاه به قلبهای آنها دست نمییابد چرا که بعد از شهادت قلب تمام مردم برای آنها خواهد تپید و یادشان فراموش نخواهند شد: أنظُر الیهم فِی البَعِید یعانِقونَ الموتَ مِن أجلِ البَقاء یتَصاعَدُ إلی الأعالی هُم یصعَدونَ و یصعَدونَ و یصعَدونَ لَن یمسِکَ الموتُ الخؤونُ قُلوبَهم و شاعر در اینجا اشارهای نیز به ایمان مبارزان به بعث و رستاخیز دارد که محرک و انگیزهی ایشان برای ایثار و جانبازی در راه وطن است، مبارزان اسلامی با ایمان و عملشان سرزمین قدس را به تکهای از آسمان بدل کردهاند: فَالبَعثُ و الفَجرُ الجَدید رؤیا تُرافِقُهم علی دِربِ الفَداء اُنظُر الیهم فی إنتِفاضاتِهم صُقوراً یربِطونَ الأرضَ و الوَطنَ المقدَسَ بالسَّماء از جمله اشعاری که با مضامین یأس و اندوه و درماندگی و احساس خواری و ذلت در دیوان فدوی طوقان به چشم میخورد، میتوان به این قصیدهها اشاره کرد: «لا مَفرّ»، «مِن الأعماق»، «أغنیه البجعه»، «بعد عِشرین عاماً»، «ذاک المساء»، «هَزیمه»، «الإلهُ الذی ماتَ»، «رُجوع الی البَحر»، «القَصیده الأخیره» از دفتر شعری "أعطِنا حُباً"، «مَع اللاجِئه فی العید» از دفتر شعری "وَحدی مَع الأیام"، «أردُنیه فِلسطِینیه فی انکلترا»، «حِصار»، «لِقاء کُل اللیل» از دفتر "أمام الباب المغلق"، «مَدینتی الحَزینه»، «الی صَدیق الغَریب»، «رساله الی الطِفلین فی الضِفه الشَّرقیه»، «الی سَید المسیح فی عیده». از دفتر شعری"اللَیل و الفُرسان" اشاره کرد. و از جمله قصیدههای شاعر با مضامین امید، عشق به وطن، اعتراض به سرنوشت و شرایط موجود میتوان به قصیدههای «الکَلمهُ و التَجربه»، «یزورُنا»، «القَصیده الأولی»، «صَلاه الی العام الجَدید»، «القَصیده الأولی»، «الیه بعیداً»،«قَد حَدثّنی ذاتَ الیله»، «حَی أبداً» از دفتر شعری "أعطنا حباً" اشاره کرد و همچنین از جمله اشعاری که با درون مایههای شهادتطلبی در راه وطن، کمارزشبودن زندگی در برابر آزادی، فدایی و مبارزه تا پیروزی در دیوان او آمده: «لماذا» از دفتر شعری "أمام الباب المغلق"، «مِن صُور الإحتلال الصهیونی "آهاتٌ أمام شُباک التَصاریح"»، «عاشق مَوته»، «حُریه الشَّعب»، «أنشودهَ الصَیروره» از دفتر "اللیل و الفرسان"، «بعدَ الکارثه» از دفتر "وَحدی مَع الأیام" «شُهداء الإنتفاضه»، «أنشودۀ لینا» از دفتر شعر "علی قِمّه الدنیا وحیداً" را میتوان نام برد. نتیجه با بررسی و مطالعهی اشعار فدوی طوقان دریافتیم که این شاعر، شاعری ملتزم و متعهد به وطنش است؛ زیرا آنگاه که بسیاری از شاعران دیگر فلسطین را ترک کردند او تا آخر عمر در نابلس زادگاهش ماند، و به مبارزه رو در روی خود با صهیونیست ادامه داد. اما بدون تردید حوادث تلخی که برای سرزمین و مردمش رخ داد در روند و سیرشعری او بسیار موثر افتاد و هنر شاعری چیزی جز این نتواند باشد که او آینهی روزگار و حوادث زمان خویش است در جلوههای یاس و امید و مقاومت در شعر فدوی دیدیم که او بعد از شکستهایی که از جانب دشمن بر او تحمیل شد و خیانتهایی که از هم کیشان و برادران خود دید یکسره در گرداب اندوه و یاس و درماندگی غوطهور شد و با زبان شعری از این مضامین تعبیر کرد و از آنجا که بارقهی امید به عنوان امانتی الهی هیچگاه در قلب انسان خاموشی نمیگیرد و شاعردر برابر همه خود را مسئول میبیند که راهنمای آنها به سوی نور و امید باشد فدوی نیز با قصائد پر از امید خود همچون چراغی نورانی پیش پای مردم را روشن میکند تا به آزادی و مقاومت ره برند. قصائد مقاومت او جلوهی عزم و ارادهی ملت برای بیرون راندن دشمن و باز پسگیری وطن است که غالباً در فدایی تجلی پیدا کرده است. خلاصهی کلام که بنمایههای یأس و امید و مقاومت تا رهایی - همانطور که نمونههای بسیاری از آن در این مقاله آورده شده است - از جمله مضامین مهم و اصلی است که در شعر فدوی طوقان به آنها برمیخوریم . | ||
| مراجع | ||
|
قرآن کریم بکّار، یوسف. (1995). فدوی طوقان «دراسة و مختارات»، بیروت: درا المناهل. بیدج، موسی. (1375). «جشنوارهی اندوه فدوی طوقان»، تهران: نشر دفتر ادبیات و هنر مقاومت، چاپ اول. جابر، فؤاد و کوانت، ویلیام و موزلیلش، آن. (1361) .«تاریخ انقلاب فلسطین»، حمید احمدی، تهران: انتشارات الهام، چاپ اول . جیوسی، سلمی الخضراء. (1999). «موسوعة الأدب الفلسطینی المعاصر»، ج 1، المؤسّسه العربیه للدّراسات و النّشر. درینیک، ژانپییر.(1368). «خاورمیانه در قرن بیستم»، فرنگیس اردلان، تهران: سازمان انتشارات جاویدان. زعیتر، اکرم. (1362). «سرگذشت فلسطین یا کارنامهی سیاه استعمار»، اکبر هاشمی رفسنجانی، قم: نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزهی علمیهی قم. سلیمان، خالد. ا. (1376). «فلسطین و شعر معاصر عرب»، شهره باقری - دکتر عبدالحسین فرزاد، تهران: نشر چشمه، چاپ اول. الشیخ، غرید. (1994). «فدوی طوقان شعر و التزام»، لبنان: دارالکتب العلمیه، الطبعه الاولی. شابی، ابوالقاسم. (1999). «دیوانه الشعری»، بیروت: منشورات الأعلمی للمطبوعات. شاکر، تهانی عبدالفتاح. (2002 م). «السیرة الذاتیه فی الأدب العربی»، بیروت: المؤسسة العربیة للدّراسات و النّشر، الطبعة الأولی. طوقان، فدوی. (1988 م). «رحله جبلیه صعبه»، اردن: دار الشّروق للنّشر و التوزیع، الطبعه الثالثه. طوقان، فدوی. (2005). «الأعمال الشعریة الکاملة»، بیروت: دارالعودۀ. مجلات ـــــــــــ . (1968). «ابعاد و مواقف فی الأدب المقاوم الفلسطینی»، بیروت: مجلة الآداب، الرقم «41»، نیسان. ـــــــــــ . (1995). «ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ»، لبنان: مجلة الجدید فی عالم الکتب و المکتبات، ربیع 1995، العدد 6.
| ||
|
آمار تعداد مشاهده مقاله: 6,328 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,449 |
||