| تعداد نشریات | 61 |
| تعداد شمارهها | 2,213 |
| تعداد مقالات | 18,002 |
| تعداد مشاهده مقاله | 55,456,821 |
| تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 28,951,744 |
واکاوی لایههای نحوی، بلاغی و واژگانی شبهجملهها در دیوان خاقانی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| پژوهشنامه زبان ادبی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| مقاله 4، دوره 3، شماره 2 - شماره پیاپی 10، تیر 1404، صفحه 105-138 اصل مقاله (1003.4 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| شناسه دیجیتال (DOI): 10.22054/jrll.2025.88070.1196 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| نویسنده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| مهدی رمضانی* | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تبریز، تبریز، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| دستور زبان دانشی است که به مطالعه، توصیف و تحلیل قواعد حاکم بر زبان میپردازد و از رهگذر آن، ویژگیهای ساختاری و کارکردی زبان را آشکار میسازد. با وجود نقش بنیادین این حوزه در سازماندهی ساختار و لحن شعر، به مقولۀ شبهجمله (بهعنوان بخشی از ساختهای زبانی) در پژوهشهای گذشته و نیز کتابهای مرجع، بسیار اندک و پراکنده پرداخته شده است. دیوان خاقانی به دلیل فراوانی و تنوع چشمگیر شبهجملهها، بستری غنی برای واکاوی این پدیده فراهم میآورد. در پژوهش حاضر با بهرهگیری از رویکرد سبکشناسی لایهای و تمرکز بر سه لایۀ واژگانی، بلاغی و نحوی به تحلیل نمونههایی از اشعار خاقانی از نظر جایگاه، ساخت و کارکرد شبهجملهها پرداخته شد. در این چارچوب، نوع و تنوع ساختهای نحوی، شیوۀ کاربست شبهجمله در مواضع کلیدی بیت، ظرفیتهای بلاغی همچون ایجاز، تأکید و تصویرپردازی، و نیز انتخاب و ترکیب واژگان با توجه به بافت معنایی و موسیقایی شعر بررسی گردید. یافتههای پژوهش با تبیین کارکردهای سهگانۀ نحوی، بلاغی و واژگانی شبهجملهها در شعر خاقانی، سهم این ساختها را در شکلدهی به سبک فردی وی روشن میسازد و افقهایی نو برای تحلیلهای ژرفتر در متون کهن فارسی میگشاید. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| دستور زبان فارسی؛ شبهجمله؛ سبکشناسی لایهای؛ دیوان خاقانی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
1. مقدمه دستور زبان از شاخههای اصلی ادبیات است که با تکیه بر شواهد و دادههای واقعی زبان، به شناخت علمی ساختار و کارکرد آن میپردازد. طبقهبندی دقیق، تعریف روشن مفاهیم و اصطلاحات، و تبیین پیوندهای میان آنها ضرورتی انکارناپذیر است. یکی از مباحث محوری دستور زبان تقسیم واحدهای زبانی در حوزۀ صرف است یا به بیانی سادهتر تعیین انواع کلمه. در اغلب کتابهای دستور فارسی کلمه به هفت نوع تقسیم شده است: فعل، اسم، ضمیر، صفت، قید، حرف و شبهجمله. در مقابل شماری از دستورپژوهان که با رویکرد زبانشناختی به این حوزه پرداختهاند، این تقسیمبندی را در شش گروه ارائه کردهاند. تفاوت اصلی این دو دیدگاه، به شمول یا حذف "شبهجمله" بازمیگردد و پاسخ به این پرسش که این واحد باید در حوزۀ صرف بررسی شود یا در قلمرو نحو جای گیرد. شبهجمله را میتوان حلقه پیوندی میان صرف و نحو دانست؛ عنصری که در تحلیلهای سنتی کمتر مورد توجه قرار گرفته، اما در بافتهای ادبی، بهویژه شعر فارسی، جلوهای زبانی و بلاغی خاص مییابد. بررسی این مقوله نهتنها به روشنشدن حدود نحوی و معنایی آن یاری میرساند، بلکه میتواند سهم بهسزایی در شناخت زیباییشناسی زبان ادبی و شیوههای آفرینش هنری داشته باشد. درواقع، مطالعه شبهجمله مجالی است برای پیوند دستور زبان با نقد سبک و معناشناسی شعر فارسی. این مقولۀ دستوری در متون ادوار مختلف زبان فارسی قابلفحص و بحث است، اما بسامد، تنوع، کهنگی، ساختار و بررسی اغراض مختلف برساخته از شبهجملات در دیوان شاعر زباندانی چون خاقانی به حد و نوعی است که توجه هر علاقهمندی را جلب میکند. نوشتۀ حاضر بر آن است با بهرهگیری از روش استقرایی و با بازخوانی دقیق دیوان خاقانی، این مقولۀ دستوری را در لایههای واژگانی، نحوی و بلاغی بررسی کند.
پژوهشهای معدودی به مقولۀ شبهجمله پرداختهاند و از مهمترین آنها میتوان به مباحث مطرحشده در برخی کتابهای دستور زبان فارسی اشاره کرد. در میان مقالات تخصصی، پژوهش مهرآوران (۱۳۹۹) با عنوان «بررسی، تحلیل و طبقهبندی شبهجملهها در زبان فارسی» نمونهای درخور بهشمار میآید که مطالعهای کلی پیرامون این مقوله ارائه کرده است. شبهجمله همچنین موضوع چند پایاننامۀ دانشگاهی بوده است؛ از جمله پایاننامۀ داوری (۱۳۹۱) با عنوان «بررسی جنبههای زیباییشناسی شبهجمله در دیوان شمس و تدوین فرهنگ آن» و پایاننامۀ میرزایی (۱۳۹۴) با عنوان «تحلیل ساختی و کاربردی شبهجمله در مثنوی معنوی» که با بررسی بسامد انواع شبهجمله در دفتر نخست مثنوی معنوی تصویری کلی از ظرفیت زبان فارسی در حوزۀ شبهجمله و نقش آن در گسترش امکانات بلاغی ارائه کردهاند. در زمینۀ سبکشناسی لایهای نیز مقالات متعددی نگاشته شده، اما هیچیک بهطور خاص بر شبهجمله تمرکز نکردهاند. وجه تمایز این پژوهش در آن است که یک مقولۀ دستوری را در پیوند با سبکشناسی لایهای بررسی میکند؛ مقولهای که جز در معدودی از منابع مرتبط، آنهم بهصورت گذرا، کمتر موضوع مطالعۀ مستقل و منسجم قرار گرفته است.
3. 1. مبانی نظری سبکشناسی لایهای رویکردی نظاممند است که با تلفیق مبانی نظری سبکشناسی و روششناسی مکاتب ساختارگرایی و فرمالیسم شکل گرفته است. این شیوه بهگونهای منسجم توسط محمود فتوحی در کتاب سبکشناسی؛ نظریهها، رویکردها، روشها تبیین شده و بر اساس آن، متن در پنج لایۀ مستقل تحلیل میشود. در این رویکرد شاخصههای سبکی هر لایه و نقش آنها بهطور جداگانه شناسایی و ارزیابی میشود و بدین ترتیب از اختلاط دادهها و آشفتگی تحلیلی جلوگیری میگردد. این ساختار تحلیلی امکان بهکارگیری رویکردها و روشهای متناسب با ماهیت هر لایه را نیز فراهم میآورد. این لایهها به بیان فتوحی «سطوح و واحدهای تحلیل در زبان هستند و عبارتاند از: لایۀ آوایی، لایۀ واژگانی، لایۀ نحوی، لایۀ معناشناسیک، لایۀ کاربردشناسیک» (فتوحی، 1391: 237).
دستورنویسان زبان فارسی برای "جمله" تعاریف مختلفی قائل شدهاند (ر. ک: پنج استاد، 1363: 277؛ شریعت، 1364: 77؛ یوسفی، 1379: 118؛ مشکوةالدینی، 1381: 22؛ فرشیدورد، 1384: 110؛ خانلری، 1384: 10 و...)؛ در این میان به نظر میرسد که تعریف عبدالرسول خیامپور (جمله مجموعه کلماتی است که مقصودی را برساند، یعنی دارای اسنادی باشد که ذاتاً تام است خواه نقص عرضی داشته باشد یا نه) (1386: 18) بهنسبت کاملتر باشد. همچنین تعاریف مختلفی از "شبهجمله" ارائه شده که میتوان همۀ آنها را ذیل سه دیدگاه بررسی کرد:
بر این اساس، شبهجمله را میتوان واژه یا گروهی از واژگان دانست که حامل معنای یک جمله است و کارکردی معادل جمله ایفا میکند، بیآنکه از ساختار نحوی کامل جمله برخوردار باشد. این واحد زبانی، دلالت بر یکی از حالات یا احساسات طبیعی انسان دارد و وضعیت و نگرش گوینده را نسبت به محیط اطراف بیان مینماید.
روش پژوهش این مطالعه بر رویکرد تحلیلی–توصیفی و چارچوب نظری سبکشناسی لایهای استوار است. در این راستا، هر دو جلد دیوان خاقانی بر اساس نسخه میرجلالالدین کزازی، دو بار بهطور کامل و دقیق مورد مداقه قرار گرفت تا تمامی نمونههای مرتبط با ساخت شبهجمله شناسایی شود. انتخاب نمونهها بهصورت هدفمند انجام گرفت و بر ابیاتی متمرکز بود که تنوع قابلتوجهی در ابعاد نحوی، بلاغی و واژگانی داشتند. گردآوری دادهها از یک سو با مطالعۀ منابع کتابخانهای در حوزۀ دستور، بلاغت و سبکشناسی صورت گرفت، و از سوی دیگر با استخراج مستقیم نمونهها از متن دیوانها همراه بود. فرایند تحلیل بر سه لایۀ اصلی نحوی، بلاغی و واژگانی تمرکز داشت. در بررسی نحوی جایگاه شبهجمله در بیت و ساختار آن تحلیل شد؛ در بخش بلاغی نقش آن در ایجاز، تأکید، موسیقی آوایی و تصویرپردازی سنجیده شد؛ و در سطح واژگانی منشأ، بسامد و کیفیت انتخاب واژهها ارزیابی گردید. در پایان، یافتهها با آثار شاعران همعصر و منابع معتبر تطبیق داده شد تا اعتبار علمی نتایج تضمین شود.
4. 1. نحو و لایۀ نحوی موضوع علم نحو آرایش واژگان و روابط ساختاری میان عناصر زبانی در جمله است. تحلیل دقیق ویژگیهای نحوی یک اثر میتواند شیوۀ تفکر نویسنده را آشکار سازد؛ زیرا معنا فقط از الفاظ حاصل نمیشود، بلکه ترتیب واژگان و شیوۀ تألیف کلام نیز در شکلگیری معنا نقشی بنیادی دارد. بر این اساس اگر رابطۀ ساختاری میان سبک و اندیشه پذیرفته شود و نحو بهمنزلۀ حامل اندیشه در نظر آید، پیوندی استوار میان ساختارهای نحوی و گونۀ سبکی نویسنده برقرار خواهد بود. برای شناسایی ویژگیهای نحوی سبک یک نویسنده، لازم است میزان فاصلۀ او از نحو معیار تعیین گردد. عناصری چون طول و کوتاهی جملات، کارکردها و تنوع افعال، شیوۀ بهکارگیری فعل در ساختار جمله، صدای دستوری جملات، چینش نحوی نامعمول، تکرار، عطف، زمان افعال، کارکرد ادوات مختلف، شیوۀ بیان عدد و معدود، و موارد دیگر مجموعهای از مؤلفههایی را تشکیل میدهند که نحو متن را سامان میبخشند و در تحلیل سبکشناختی نحوی موردتوجهاند.
شبهجملات در آغاز ابیات: مطالعۀ متون ادب فارسی نشان میدهد که شبهجملهها موقعیت نحوی ثابت و ازپیشتعیینشدهای در جمله ندارند. بااینحال، تحلیل دیوان خاقانی حاکی از آن است که بسامد کاربرد شبهجملهها در آغاز ابیات بیش از سایر مواضع شعری است. این گرایش میتواند حاصل عوامل متعددی باشد؛ از منظر بلاغی، جایگیری فعل یا شبهجمله در ابتدای جمله توانایی جلب توجه مخاطب و برانگیختن هیجان او را دارد. افزون بر این، چنین ساختاری میتواند در القای لحن حماسی و کوبنده، برجستهسازی معنایی، و تقویت جنبههای تأکیدی، خطابی و هشداردهندۀ متن نقشی مؤثر ایفا کند:
شبهجملات در مقام قافیه: «توجه به زیبایی ذاتی کلمات در قافیه بیشتر از دیگر قسمتهای شعر است؛ چراکه چشم و گوش هر دو در این ناحیه به نقطهای میرسند که چندان شتابی ندارند و نمیخواهند بهزودی از آن بگذرند و باعث میشود که به زیبایی ذاتی و فیزیکی کلمات بیشتر توجه کنند. درصورتیکه اگر همان کلمهای که در قافیه قرار گرفته در میانۀ مصراع میبود این فرصت برای درک زیبایی ذاتی آن حاصل نمیشد زیرا بالطبع چشم و گوش هر دو در یک سیر پرشتاب حرکت دارند و میخواهند به نقطهای برسند برای مکث و تکیه، اما وقتی به آن نقطه میرسند چون نمیتوانند بیکار بمانند به همان نقطه و زیبایی ذاتی همان کلمه توجه میکنند و این نقطه جز قافیه چیز دیگری نیست» (شفیعیکدکنی، 1381: 94). خاقانی با آگاهی از ظرفیتهای زبانی و تأثیرگذاری قافیه، در گزینش آنها بهگونهای عمل کرده که بیشترین اثر را بر مخاطب بگذارد، بهویژه در مواردی که بر برجستهسازی یا تأکید بر مفهومی خاص نظر داشته است. یکی از شگردهای او در این زمینه، بهکارگیری شبهجمله در قافیه است؛ زیرا هر شبهجمله واجد ساختار جمله کامل و در نتیجه حامل معنای مستقل و مشخصی است:
بسامد شبهجملات بعضاً تا به حدی است که غزلی از خاقانی مختوم به ردیف شبهجملات است:
صاحبنظران حوزۀ ادبیات و بلاغت بر این دیدگاه همداستاناند که تکرار، چه در شعر و چه در نثر، از مؤلفههای برجستۀ بلاغی متن بهشمار میآید. شاعر یا نویسنده با تکرار یک واژه، عبارت یا جملهوارهای خاص ضمن تقویت جنبه تأکیدی میکوشد آن را در ذهن مخاطب برجسته و ماندگار سازد. بهزعم پورنامداریان تکرار نشاندهندۀ تمرکز و توجه ویژۀ آفرینندۀ اثر بر مضمون یا معنایی مشخص است و افزون بر این، کارکردی فراتر از حوزۀ بلاغت دارد، از جمله بهعنوان یکی از ابزارهای ایجاد آهنگ و موسیقی در ساختار متن (نک: پورنامداریان، 1381: 383). شبهجملات مرکبمکرر مانند آهآه، هیهی، بخبخ، بهبه، خهخه، وهوه، هان و هان، اللهالله، هیهات هیهات، بسبس، نینی و نهنه در دیوان خاقانی بسامد دارد (رک: شبهجملات مرکبمکرر در همین مقاله).
خاستگاه واژگان و به تبع آن شبهجملهها امری نسبی است که به عوامل گوناگونی همچون دورۀ تاریخی، جغرافیا، گویش، مذهب، ساختار حکومتی، سطح سواد شاعر و ... وابسته است. برای نمونه در متون کهن تنوع و فراوانی شبهجملههای عربی چشمگیرتر است، حال آنکه در آثار معاصر بسامد آنها کاهش یافته و در مقابل، شبهجملههای برگرفته از زبانهای اروپایی بیشتر رواج یافته است. شاعران چندزبانه طبعاً از دایرۀ واژگانی گستردهتری برخوردارند و بهکارگیری انواع واژگان را با سهولت بیشتری انجام میدهند؛ چنانکه شهریار در سرودههای خود از شبهجملههای ترکی بهره برده است. در این میان، خاقانی شاعر کمنظیری است که واژگان متنوع فارسی، عربی، ترکی، و عبری را با مهارت تمام به خاطر داشته و بهسبب تسلط بر قابلیتهای زبانی آنها را به شیوهای هنرمندانه در آثار خود بهکار گرفته است. شبهجملههای بررسیشده در این پژوهش، هرچند در زبان فارسی و بهویژه در قصاید خاقانی کارکرد شبهجمله داشتهاند، اما از منظر ساختار دستوری بعضاً از قواعد زبان عربی پیروی میکنند. خاقانی قواعد صرف و نحو عربی را در بافت زبان فارسی به کار گرفته و با آگاهی دقیق از این ساختارها، مواضع تشابه و قابلیتهای تطبیقی شبهجملهها میان دو زبان را شناسایی و بهگونهای استادانه بهکار بسته است. از جمله این همسانیها میتوان به ساختارهای مرتبط با اسم فعل، اغراء، تحذیر، افعال مدح و ذم، و مفعول مطلق اشاره کرد. اسم فعل: کلمهای است که مانند فعل دلالت بر حالت یا انجام کاری میکند، اما علامت فعل را نمیپذیرد. غرض از آن اختصار در مبالغه و تأکید است و این همان وجه تشابه با شبهجمله است:
اغراء: تشویق مخاطب است بر امری نیکو و پسندیده، و آن با آوردن اسمی که به وسیلۀ فعلی محذوف (از قبیل اِلزَم، اُطلُب، افعَل) منصوب میشود، صورت میگیرد: الصّدقَ و المُحَبةَ (= اِلزَم الصّدقَ و المُحَبةَ): خود را به راستگویی و محبت به مردم ملزم بدار؛ الاجتهادَ الاجتهادَ (= اُطلُب الاجتهادَ): «الاجتهادَ» اول، مفعول ٌبه است برای فعل مقدر و محذوف و «الاجتهادَ» دوم، تأکید است برای اولین و لذا منصوب است به تبعیت (رادمنش، 1386: 80). با توجه به اینکه در بحث اغراء و تحذیر نیز بخشی از جمله حذف میشود، خاقانی آنها را ذیل شبهجملات فارسی به کار برده است:
فعل مدح: فعلی است که برای انشاء مدح بر سبیل مبالغه به کار میرود. این افعال غیرطلبی هستند که از جملۀ آنها میتوان به حبذا (= چه نیکوست) اشاره نمود. فعل مدح یا ذم چون متضمن معنی جملهای کامل است، ذیل شبهجمله قرار میگیرد:
منادای مندوب: آن است که برای آن دریغ و تأسف خورند یا از آن درد و رنج کشند. در منادای مندوب از ادوات ندا فقط "وا" به کار میرود:
مفعول مطلق: در عربی قِسمی مفعول مطلق وجود دارد که عامل آن محذوف است که از جملۀ آنها میتوان به مصادر کثیرالاستعمالی همچون سمعاً و طاعةً، سبحانالله، معاذالله و عیاذبالله اشاره کرد.
کلمۀ "حاشا" نیز هر چند جزء حروف جرّ است، ولی اگر معنی "تنزیه" داشته باشد، مفعول مطلق محسوب میشود:
همچنین است واژۀ "الحق" که خاقانی برای تأکید مضمون جملۀ قبل از آن استفاده نموده است:
وجهیت به میزان قطعیت، نگرش یا رویکرد گوینده در بیان یک گزاره اطلاق میشود که معمولاً بهصورت ضمنی از طریق عناصر دستوری آشکار میگردد. این مقوله بیانگر کنش غیربیانی یا مقصود کلی گوینده، و نیز نشاندهندۀ درجۀ التزام او به حقیقت گزاره، باورمندی به آن، یا میزان اجبار و تمایل نسبت به محتوای آن است.«وجه» در اصل مفهومی نحوی-معنایی است که چگونگی موضع و دیدگاه گوینده را نسبت به موضوع سخن بازتاب میدهد. وجهیت به شکلی بارز در افعال و شبهافعال جلوهگر است. برخی از پرکاربردترین وجوه فعلی که نقشی اساسی در شکلدهی بُعد معنایی جمله دارند، عبارتاند از:
با توجه به دادههای فوق متوجه میشویم شبهجمله با وجه عاطفی در شعر خاقانی نمودی قابل توجه دارد؛ در حقیقت "منِ" خاقانی حضوری پررنگ و پیوسته در سراسر آثار او، اعم از قصاید و غزلها، دارد. تنوع و تعدد انگیزههای تجربی که موجبات برانگیختگی عاطفی شاعر را فراهم آوردهاند، چشمگیر است. رقیبان و دشمنان، دوستان و ممدوحان، خانواده، و همچنین موقعیتهای گوناگون بثالشکوی، از جمله بواعث و زمینههایی هستند که خاقانی را به بیان احساسات و عواطف خویش واداشتهاند.
بلاغت دانش و پژوهش در شگردها و تمهیداتی است که نویسندگان و سخنوران برای آگاهسازی، اقناع یا برانگیختن مخاطب در موقعیتهای خاص بهکار میگیرند. این حوزه از ادبیات، با بهرهگیری از عناصر متعددی همچون موسیقی زبان (بدیع، عروض و قافیه)، تصویرپردازی و تخییل (بیان)، و دلالتهای ثانوی جملهها (معانی)، نقشی بهسزا در تحلیل و ارزیابی متون و سنجش کیفیت نویسندگی و شاعری ایفا میکند. سنجش بسامد و تنوع این عناصر همراه با بررسی موارد عدول از هنجار، ابزار مؤثری برای شناسایی و تبیین ویژگیهای سبک در لایۀ بلاغی بهشمار میآیند.
ویژگیهای آوایی از جمله محل تولید و شیوۀ تلفظ موجب میشود هر آوا یا واج بازتابدهندۀ حس یا مفهومی خاص باشد. آواها در کلیترین تقسیمبندی به دو گروه مصوت (واکه) و صامت (همخوان) تقسیم میشوند. وضعیت اندامهای گفتار در هنگام ادای مصوّتها ماهیتاً با تلفظ صامتها تفاوت دارد؛ مصوّتها به دلیل عبور آزادانۀ جریان بازدم بدون برخورد با مانع در دهان بهمراتب آسانتر ادا میشوند. در میان صامتها نیز همخوانهای روان از همخوانهای سایشی، و سایشیها از همخوانهای انسدادی تلفظی سادهتر دارند. این تمایزها میتواند بهصورت آگاهانه یا ناآگاهانه در انتقال مقصود یا احساس شاعر و گوینده نقشآفرین باشد؛ چنانکه تحلیل آواهای بهکاررفته در گفتار یا نوشتار فرد گاه میتواند بازتابدهندۀ حالت درونی و عاطفی او باشد. در بررسی شبهجملههای دیوان خاقانی ابیاتی که در آنها شبهجملات حاوی تکرار واجهای خاص بودند، شناسایی گردید. نتایج نشان داد که کاربرد واجها در شبهجملههای خاقانی سه کارکرد اصلی دارد:
انتقال مفهوم: صاحبنظرانی که به وجود رابطۀ طبیعی میان آوا و مفهوم معتقدند، مدعی هستند که علاوه بر واژهها، آواها (یا واجها) نیز در انتقال معنا و مفهوم نقش دارند؛ این ادعا بهویژه در زبان ادبی قابل توجه است. «الکساندر پوپ[1]، شاعر و منتقد معروف انگلیسی، بر این عقیده است که در هر شعر صوت باید انعکاسی از معنی و ارتباطی با آن داشته باشد» (یوسفی، 1386: 172). برخی پژوهشگران معنا و مفهوم آواها (واجها) را به تفکیک ذکر کردهاند. وحیدیان کامیار (1375: 28) برای برخی آواها و واجها معانی و دلالتهای خاصی برشمرده است:
با توجه به این دیدگاهها، شبهجملات دیوان خاقانی را میتوان از منظر آواشناسی و نقش واجها تحلیل کرد. برای نمونه، واج "ن" که صامت خیشومی است، علاوه بر ایجاد زمزمهای موسیقایی در شعر میتواند بار معنایی نفی یا نهی را نیز تقویت کند. خاقانی در ابیاتی، با بهرهگیری از تکرار چشمگیر این واج در طول بیت، بر مفهوم نفی تأکید ورزیده و وزن موسیقایی آن را از آغاز بیت به عهده شبهجملات نهاده است.
از شاعر فرمالیستی چون خاقانی انتظار میرود که در ابیاتی با مضمون گریه، چشم، خون، نوحه و مضامین مشابه از شبهجملاتی چون "کاشکی" و "تا" بهره گیرد؛ زیرا این ساختها از لحاظ معنایی حامل بار عاطفیاند، حتی از نظر بصری به سبب دارا بودن نقطه، تصویری از قطرات اشک را در ذهن تداعی میکنند. به نظر میرسد حضور یک شبهجملۀ خاص در ابتدای بیت بهگونهای جهت و کیفیت واژگان بعدی را تعیین و بافت معنایی شعر را شکل میدهد:
انتقال حس: رومن یاکوبسن[2] یکی از کارکردهای بنیادین زبان را "نقش عاطفی" میداند؛ کارکردی که هدف آن انتقال و القای احساس خاص گوینده است. به باور او این نقش بهصورت بارز در حروف ندا جلوهگر میشود مانند «ای وای»، یا حتی در قالب برخی اصوات طبیعی نظیر «نچنچ». مارتینه[3] نیز با اندکی بسط این مفهوم، آن را «حدیث نفس» مینامد و بر جنبۀ خودگفتاری و بیان بیواسطۀ حالات درونی در این نوع کاربرد زبانی تأکید میکند (صفوی، 1383: 31). زبان شاعر یا گوینده، آگاهانه یا ناآگاهانه، تحت تأثیر احساسات شکل میگیرد و این تأثیر در گزینش آواها نمود مییابد. هر واج بسته به شیوه و محل تولید دارای ویژگیهای خاص آوایی است؛ برخی بهسهولت و با حداقل فشار یا تنش در دستگاه گفتار ادا میشوند، درحالیکه برخی دیگر مستلزم انقباض و تلاش بیشتری در اندامهای گفتاریاند. این ویژگی سبب میشود که گوینده متناسب با حالت روانی خود به استفاده از آواهای خاصی گرایش پیدا کند؛ بهگونهای که در لحظات آرامش و شادی واجهای روان و سایشی را بیشتر بهکار گیرد، و در شرایط اندوه یا خشم به سراغ واجهای انسدادی و انقباضی برود. این گرایش غالباً در سطحی ناخودآگاه عمل میکند؛ همانگونه که اعضای بدن به اقتضای هیجانات واکنش نشان میدهند، اندامهای گفتار نیز بهطور طبیعی با احساسات هماهنگ شده و بر تولید واجها اثر میگذارند. از آنجا که حرف "ز" به بافت کلام صبغهای از خشونت میبخشد، خاقانی در ابیاتی با بهرهگیری از این ظرفیت به بیان مفاهیم نهی پرداخته است.
افزایش موسیقی: «هماهنگیهای صوتی از دیگر مجموعه عواملی است که به اعتبار بخشیدن آهنگ موجب رستاخیز کلمهها و تشخص واژهها میشود و گروه موسیقایی نام میگیرد. هماهنگیهای صوتی یکی از جلوههای موسیقی شعر است که علاوه بر جناس، مجموعه گستردهای از طرحهای آوایی هر زبان را دربر میگیرد» (شفیعی کدکنی، 1381: 8). برای مثال، خاقانی در ابیات زیر شبهجملات را در آرایههای تکرار، جناس و واجآرایی به کار برده است. در بیت زیر «نهنه» و «نینی» باعث ایجاد واجآرایی با حرف نون و بسامد حروف منقوط شده است:
یا در این بیت، شبهجملۀ «اللهالله» باعث ایجاد واجآرایی از حرف لام و الف گردیده. همچنین است شبهجملۀ «هان» که باعث تکرار حرف ه شده است:
همچنین است در ابیات زیر:
4. 2. 2. 1. شبهجمله مصداق کامل ایجاز از مهمترین جنبههای بلاغی و هنری شبهجملات "ایجاز" است. ایجاز بیان معنا در کوتاهترین صورت لفظی است و به دو گونۀ ایجاز حذف و ایجاز قصر تقسیمبندی میشود. در ایجاز حذف برخی واژگان یا ارکان جمله به قرینۀ معنوی یا لفظی حذف میگردد، بیآنکه این حذف به وضوح و رسایی معنا آسیب رساند یا زیبایی سخن را مخدوش کند (علویمقدم و اشرفزاده، ۱۳۸۴: ۸۰). هرچند شبهجمله در اصل ساختار کامل جمله را ندارد، اما چون به جمله شباهت دارد میتواند حاوی گونهای ایجاز، بهویژه حذف به قرینۀ معنوی باشد؛ بهگونهای که با اندکی تسامح امکان جای دادن آن در ذیل مفهوم ایجاز فراهم میشود. برای نمونه خاقانی در دو بیت نخست با بهرهگیری از دو شبهجمله و در بیت سوم با سه شبهجمله، به ایجاد ایجاز و فشردگی معنایی در کلام دست یافته است.
معنای دقیق شبهجملهها بهویژه انواع صوتی آنها عمدتاً در بستر متن (و حتی مستقل)، شرایط محیطی، وضعیت گوینده و مخاطب، و هنگام ادای آنها بهطور کامل آشکار میشود. ازاینرو، تبیین مفهوم شبهجمله بهصورت منفصل از ساختار جمله گاه دشوار و حتی در مواردی نادرست خواهد بود. افزون بر این بسیاری از شبهجملهها دلالت معنایی یگانه ندارند، بلکه با تغییر عواملی چون لحن، آهنگ و تکیۀ صوتی میتوانند از یک حوزۀ معنایی به حوزۀ معنایی دیگری انتقال یابند: برای بیان انبساط خاطر یا بشارت از وقوع امری
جهت تشویق و ترغیب مخاطب به انجام کاری
برای بیان استرحام و برانگیختن رحم و شفقت
برای توبیخ و ملامت یا تحریض شنونده از طریق نکوهش
جهت اظهار غم و اندوه و بیان یأس و ناامیدی
برای بیان تعجب و حیرت
برای بیان تمنی و آرزو
در فرایند تلفظ واژه یا عبارت، تمامی هجاها به یک میزان وضوح و برجستگی ندارند؛ یک یا چند هجا با درجهای بالاتر از برجستگی ادا میشوند. این برجستگی ویژه که در بخشی از زنجیرۀ آوایی یک واژه پدید میآید، زمینۀ تشخیص مرزها و فواصل هجاها را فراهم میسازد و امکان تمایز هر واژۀ جمله را فراهم میکند. این ویژگی که سبب جداسازی اجزای گفتار از یکدیگر میشود، در زبان فارسی "تکیۀ واژه" یا بهاختصار "تکیه" نامیده میشود. ازاینرو، میتوان واژۀ دارای تکیه را بهمنزلۀ تکیۀ جمله تلقی کرد، زیرا به شکلی برجستهتر از سایر اجزای جمله تلفظ میشود. به همین قیاس، جملۀ مؤکّد نیز نقش تکیۀ متن را ایفا میکند. شبهجملاتی مانند «آری، بلی، والله، بالله و الحق» که مربوط به تأکید هستند، در دیوان خاقانی بسامد قابل توجهی دارند:
گزینش واژه را میتوان مهمترین عامل ایجاد سبک دانست؛ زیرا اولین کار برای سخنگفتن گزینش واژه است که ارتباطی مستقیم با فردیت سخنور دارد. در نتیجه، بخش عمدهای از سرشت یک سبک را نوع گزینش واژهها میسازد. بررسی لایۀ واژگانی متن عبارت است از «بررسی کوچکترین واحدهای معنادار زبان، ساختمان واژه و شیوۀ ساخت واژه، معنای آنها، ائتلاف معنایی واژهها با هم، دالّها و نشانهها و مانند آن» (فتوحی، 1392: 238). در این سطح درصد واژههای فارسی و عربی، واژههای بیگانه، لغات مهجور، سرهنویسی و نوع گزینش واژهها بررسی میشوند (شمیسا، 1372: 217). همچنین در این لایه، نوع واژگان و کاربردهای آنها در متن و چگونگی و چرایی گزینش آنها بررسی میشود و مواردی چون حسّی و انتزاعی بودن واژگان، عام و خاص بودن، و عامیانه و رسمی بودن آنها مورد بررسی قرار میگیرد.
شعر را میتوان گونهای اجرای هنری با ابزار کلمات دانست؛ گاه ارزش و توانایی شاعر بیش از هر چیز در قدرت احضار و بهکارگیری واژگان نهفته است. هر اندازه که شاعر در گزینش واژهها دقت و وسواس بیشتری به خرج دهد، به همان میزان در انتقال تجربهها و عواطف خود موفقتر خواهد بود. شاعرانی که ذوق بیشتری دارند، در انتخاب و بهکار بردن واژههای مناسب، تواناتر هستند. هر گونۀ ادبی فارغ از مهارت شاعر در بهکارگیری زبان، اقتضائات واژگانی خاص خود را طلب میکند؛ برای نمونه زبان سعدی در قصاید با زبان او در غزلیات تفاوتی آشکار دارد. اگر آثار حماسیای چون شاهنامه را میسرود، ناگزیر زبانش تفاوتی بنیادین با دیگر آثارش پیدا میکرد. این امر در شعر خاقانی نمود روشنتری دارد؛ بهگونهای که تفاوت کمّی و کیفی زبان او در غزلیات و قصاید چنان چشمگیر است که گاه شگفتانگیز مینماید، بهویژه با در نظر گرفتن لحن حماسی بارزی که در قصاید وی حضور دارد. با این دیدگاه طبقهبندی واژگان را میتوان بر پایۀ گونۀ ادبی نیز سامان داد. در این میان شبهجملهها که به نوعی میتوان آنها را واژگان مستقل بهشمار آورد، نیز با اندکی تسامح و انعطاف قابلیت تقسیمبندی بر اساس انواع ادبی را دارند. - شبهجملات با کارکرد تعلیمی: های، هان، هان و هان، زنهار، هین، حاشا، حاشلله، مبادا، هیهات، بسبس، معاذالله و ...؛ - شبهجملات با کارکرد غنایی: آوخ، آه، خهخه، بخبخ، ویحک، ایدریغ، دریغ، الامان، الغیاث، کاشکی، الوداع، افسوس، ای عجب، اللهالله و... . چنانچه گذشت، هر چند خاقانی از شبهجمله در هر دو نوع ادبی استفاده کرده است، ولی بسامد شبهجملاتی که بار معنایی تعلیمی دارند در قصاید او درخور توجه است؛ بسامد واژگانی مانند «های، هان، هان و هان» میتواند مصداقی برای این ادعا باشد.
شایان ذکر است که لحن حماسی خاقانی نیز در جایجای دیوان وی محسوس است؛ تا آنجا که برخی شبهجملات میتوانند رویکرد حماسی داشته باشند (ر.ک: اسکویی، 1393: 1 - 23).
با نگاهی دقیق به دیوان خاقانی بسامد چشمگیر و متنوع شبهجملات آشکار میشود؛ بسامدی که نهتنها از عادت زبانی و ذوق گفتاری شاعر پرده برمیدارد، بلکه بخشی از شناسنامۀ سبکی او را رقم میزند. در میان این شبهجملات، صورتهایی چون «آری، بلی، هان، نهنه، نینی، والله، بالله، آوخ، خهخه، هان، هین، زهی، خهی، الامان، الوداع، الصبوح، هیهات، بخبخ، النثار، واحزنا، سبحانالله، معاذالله، اللهالله، عفیالله، حمدالله، حاشا، حاشلله» بسامد بالایی دارند. برخی از این شبهجملات ریشه در فارسی کهن دارند و به شعر خاقانی رنگ و بوی تاریخی و حماسی میبخشند؛ برخی دیگر از زبان عربی برخاستهاند و بافتی آیینی، دعایی یا احساسی را در متن ایجاد میکنند. این بهکارگیری چندلایه، نهتنها گستره و تنوع واژگانی شاعر را نمایان میسازد، بلکه بیانگر آشنایی ژرف او با لایههای متنوع ادبیات عرب و توان بهرهگیری از آنها در خدمت غنا و قدرت بیان فارسی است.
بالطبع به مصداق قاعدۀ «تعرف الاشیاء بأضدادها» بخشی از اهمیت پدیدهها در زبان در گرو سنجش و مقایسۀ آنها با نمونههای متقابل و کمتر متداول است. در بررسی ساختار "شبهجمله" نیز این امکان فراهم است که با مقایسۀ برخی نمونههای شاخص در آثار شاعران معاصر، جایگاه و کارکرد نمونههای کمکاربرد و مهجور در متون متقدّم برجسته گردد. در میان شبهجملههای خاقانی گونههایی دیده میشود که نهتنها با نمونههای قرینه در آثار پیشینیان و همروزگاران او تفاوت چشمگیر دارند، بلکه در بُعد ساخت نحوی و دلالتهای بلاغی نیز واجد ویژگیهای خاصاند. از جمله، در حوزۀ ادوات ندا "های" و "ها" جایگاه ممتاز و متمایزی دارند. درواقع، خاصترین و غیرمعمولترین شکل منادا در شعر خاقانی به حرف ندای "های" بازمیگردد؛ اداتی که در قیاس با سایر ابزارهای ندا در ادبیات فارسی بسامدی بهمراتب کمتر داشته و همین کمیابی، ارزش سبکشناختی و معنایی آن را دوچندان ساخته است.
یا شبهجملۀ "ها" که هم بسامد دارد و هم اغراض متفاوتی در آن موجود است:
شبهجملات خاقانی را از لحاظ ساختمان میتوان به موارد زیر تقسیم کرد: شبهجملات ساده: به آن دسته از شبهجملات گفته میشود که تنها از یک تکواژ آزاد یا یک جزء تشکیل شده باشد؛ برای مثال: آفرین، افسوس، عجب، خاموش، دریغ، فریاد، مبادا و... .
شبهجملات مرکب: به آن دسته از شبهجملههایی گفته میشود که در ساختمان آنها بیش از یک تکواژ آزاد به کار رفته باشد. مانند: ای محال، ای دریغ و... شبهجملات مرکب مکرر: به کلماتی گفته میشود که از دو جزء تشکیل شدهاند و هر دو جزء تکراری است؛ برای مثال: آه آه، هیهی، بخبخ، خهخه، وه وه، هان و هان، الله الله، هیهات هیهات، بسبس، نینی، نهنه و... .
این نوع شبهجملات هر چند تکراری هستند، گاهی جدا از هم نیز به کار رفتهاند:
شبهجملات مرکب نامکرر: مثل ایدریغ، ای عجب، یا رب، ایوای، ایکاش، آه و واویلا، ایامان، خدا را و ... .
شبهجمله یکی از مقولههای مغفول در کتابهای دستور زبان فارسی است که از یک سو در حیطۀ نحو و از سوی دیگر در قلمرو صرف فارسی جای دارد. این ساخت دووجهی در دیوان خاقانی بسامدی چشمگیر دارد. خاقانی با شناخت عمیق از هر دو حوزه، آنها را به شیوهای هنرمندانه در بافت شعری خود بهکار گرفته است. این پژوهش با رویکرد سبکشناسی لایهای در سه بُعد واژگانی، نحوی و بلاغی، ویژگیها و کارکردهای شبهجملهها را در اشعار خاقانی بررسی کرده و به نتایج زیر رسیده است: - از منظر واژگانی شبهجملهها بهمثابۀ واحدهای مستقل زبانی، با اندکی تسامح، بر اساس انواع ادبی قابل طبقهبندیاند و گزینش هدفمند آنها (از واژههای کهن تا ساختهای پرتکرار) نقش مهمی در شکلدهی لحن حماسی، غنایی یا تعلیمی دارد. - در بُعد نحوی، بسامد بالای حضور شبهجملهها در آغاز ابیات و نیز در جایگاه قافیه، نشانگر کارکردهای بلاغی و ضرباهنگی آنهاست. خاقانی آگاهانه از قافیههایی بهره برده که بار تأثیری ویژه داشته باشند و شبهجملهها یکی از شگردهای محوری او در این زمینهاند. - در لایۀ بلاغی، این ساختها با ایفای نقش در ایجاز، انتقال عاطفه، برجستهسازی معنا، و ایجاد موسیقی آوایی کارکردی چندوجهی دارند. بسامد بالای وجه عاطفی در آنها نیز بازتابی از حضور پررنگ «منِ» شاعر در متن است. در مجموع، نتایج نشان میدهد که شبهجمله با وجود نداشتن ساخت دستوری کامل جمله، به دلیل ظرفیتهای معنایی، نحوی و موسیقایی از مهمترین ابزارهای سبکی خاقانی در شکلدهی به سبک فردی، و ماندگاری آثار او بهشمار میآیند.
[1] .Alexander Pope [2]. Roman Jakobson [3]. Martinet | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
احمدی گیوی، حسن و انوری، حسن. (1386). دستور زبان فارسی1. تهران: فاطمی.
اسکویی، نرگس. (1393). «لحن حماسی در شعر خاقانی». زبان و ادب فارسی، س 67 ش 230: 1 – 23. DOR: 20.1001.1.22517979.1393.67.230.1.2
انوری، حسن و عالی عباسآباد، یوسف. (1389). راهنمای دستور زبان فارسی ۱و2. تهران: سخن.
پورنامداریان، تقی. (1381). سفر در مه؛ تأملی در شعر احمد شاملو. تهران: نگاه.
تجلیل، جلیل. (1365). معانی و بیان. تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
جرجانی، عبدالقاهر. (1374). اسرارالبلاغة. ترجمه جلیل تجلیل. تهران: دانشگاه تهران.
خاقانی، افضلالدین. (1375). دیوان خاقانی. ویراستۀ میرجلالالدین کزازی. تهران: مرکز.
خیامپور، عبدالرسول. (1386). دستور زبان فارسی. تبریز: ستوده.
داوری، سهیلا. (1391). «بررسی جنبههای زیباییشناسی شبهجمله در دیوان شمس و تدوین فرهنگ آن»، پایاننامه کارشناسیارشد، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
رادمنش، سیدمحمد. (1386). نحو برای دانشجو. مشهد: به نشر.
شریعت، محمدجواد. (1364). دستور زبان فارسی. تهران: اساطیر.
شفیعیکدکنی، محمدرضا. (1381). صور خیال در شعر فارسی. تهران: آگاه.
ــــــــــــــــــــــــــــــ . (1389). موسیقی شعر. تهران: آگه.
ـــــــــــــــــ . (1391). رستاخیز کلمات؛ درسگفتارهایی دربارۀ نظریۀ ادبی صورتگرایان روس. تهران: سخن.
شمیسا، سیروس. (1372). کلیات سبکشناسی. تهران: فردوس.
ـــــــــــــــــ . (1376). نگاهی تازه به بدیع. تهران: فردوس.
صفوی، کوروش. (1383). از زبانشناسی به ادبیات؛ جلد اول نظم. تهران: سوره مهر.
طبیبزاده، امید. (1385). ظرفیت فعل و ساختهای بنیادین جمله در فارسی امروز. تهران: مرکز.
فتوحی، محمود. (1392). سبکشناسی: نظریهها، رویکردها و روشها. تهران: سخن.
فرشیدورد، خسرو. (1384). دستور مفصل امروز. تهران: سخن.
قریب، عبدالعظیم. (1363). دستور پنج استاد. ویرایش دوم. تهران: اشرفی.
علوی مقدم، مهیار. (1377). نظریههای نقد ادبی معاصر(صورتگرایی و ساختارگرایی) با گذری بر کاربرد این نظریهها در زبان و ادب فارسی. تهران: سمت
علوی مقدم، محمد و اشرفزاده، رضا. (1384). معانی و بیان. تهران: سمت.
کزازی، میرجلالالدین. (1393). زیباییشناسی سخن پارسی 2 (معانی). تهران: مرکز.
مدرسی، فاطمه. (1386). از واج تا جمله. تهران: چاپار.
مهرآوران، محمود. (1399). «بررسی، تحلیل و طبقهبندی شبهجملهها در زبان فارسی». پژوهشهای دستوری و بلاغی، س 10 ش 18: 285-314. 10.22091/jls.2021.6217.1281 DOI:
میرزایی، افسانه. (1394). «تحلیل ساختی و کاربردی شبه جمله در مثنوی معنوی». پایاننامه کارشناسیارشد، دانشگاه علامه طباطبائی.
میرصادقی، جمال و میرصادقی، میمنت. (1377). واژنامۀ هنر داستاننویسی. تهران: کتاب مهناز.
ناتل خانلری، پرویز. (1384). دستور زبان فارسی. تهران: طوس.
ـــــــــــــــــــ . (1386). وزن شعر فارسی. تهران: توس.
ـــــــــــــــــ . (1392). تاریخ زبان فارسی. تهران: نشر نو.
نوبهار، مهرانگیز. (1372). دستور کاربردی زبان فارسی. تهران: رهنما.
نیکوبخت، ناصر. (1383). «صوت آواها و نظریۀ منشأ زبان». پژوهشهای ادبی، ش 3: 115-133.
همایونفرخ، عبدالرحیم. (1337). دستور جامع زبان فارسی. تهران: مطبوعات علیاکبر علمی.
یوسفی، حسینعلی. (1379). دستور زبان فارسی ۱و2. تهران: روزگار. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
آمار تعداد مشاهده مقاله: 363 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 127 |
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||