| تعداد نشریات | 61 |
| تعداد شمارهها | 2,206 |
| تعداد مقالات | 17,976 |
| تعداد مشاهده مقاله | 55,201,893 |
| تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 28,894,115 |
پساملیگرایی و ادبیات تطبیقی چشماندازهای جدید در پژوهشهای بینافرهنگی | |||
| مطالعات تطبیقی و میان رشته ای ادبیات | |||
| دوره 1، شماره 2، آذر 1404، صفحه 1-22 اصل مقاله (457.56 K) | |||
| نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||
| شناسه دیجیتال (DOI): 10.22054/cisl.2025.84491.1024 | |||
| نویسنده | |||
| یحیی عطائی* | |||
| عضو هیات علمی دانشگاه پیام نور | |||
| چکیده | |||
| پساملیگرایی در دهههای اخیر بهعنوان رویکرد نظری نوین مرزهای ملی و فرهنگی را در مطالعات ادبیات فراتر از هویتهای سنتی بازتعریف کرده است. این رویکرد در ادبیات تطبیقی در پیِ بازاندیشی در تحلیل متون و ارائهی چشماندازهایی نوین در روابط بینافرهنگی است که تحت تأثیر جهانیشدن، مهاجرت و هویتهای چندگانه قرار دارند. مقالهی حاضر به معرفی نظریهی «ادبیات تطبیقی پساملیگرایی» پرداخته و بهطور خاص به بازتعریف و دگرگونی مطالعات ادبی در چارچوب این رویکرد میپردازد. روش پژوهش بر تحلیل مفهومی و نظری مبتنی بوده و منابع پژوهشی و آثار ادبی معتبر تحلیل شدهاند. همچنین محاسن و معایب پساملیگرایی بررسی و آثار مختلف پژوهشی و ادبی که با رویکرد تطبیقی تحلیل شدهاند، معرفی شدهاند. از جمله ویژگیهای مثبت این رویکرد میتوان به تمرکز بر تعاملات فرهنگی و هویتهای چندگانه اشاره کرد که میتواند گامی مؤثر در گسترش افقهای نوین مطالعات فرهنگی و ادبی باشد. با اینحال یکی از چالشهای آن تأکید بیشازحد بر جهانیشدن است که گاهی موجب نادیدهگرفتن ویژگیهای محلی و بومی میشود و تهدیداتی را برای هویتهای فرهنگی و زبانی به همراه دارد. نتیجهگیری مقاله نشان میدهد که پساملیگرایی میتواند ابزاری مؤثر برای درک پیچیدگیهای فرهنگی و تعاملات جهانی در دنیای امروز باشد و به تحلیل آثار ادبی فراتر از مرزهای ملی کمک کند. این مقاله با هدف گشودن فضای جدیدی در پژوهشهای بینافرهنگی، پیشنهاداتی برای پژوهش در این حوزه ارائه میدهد ازجمله: تمرکز بر ابعاد بینارشتهای پساملیگرایی، بررسی تأثیر فناوریهای دیجیتال و فضای مجازی و تحلیل تأثیر سیاستهای جهانی بر ادبیات مهاجرت است. | |||
| کلیدواژهها | |||
| پساملیگرایی؛ ادبیات تطبیقی؛ جهانیشدن؛ هویت فرهنگی؛ روابط بینافرهنگی؛ هویتهای چندگانه؛ ادبیات مهاجرت؛ تحلیل مفهومی | |||
| اصل مقاله | |||
|
پساملیگرایی و ادبیات تطبیقی چشماندازهای جدید در پژوهشهای بینافرهنگی
چکیده پساملیگرایی در دهههای اخیر بهعنوان رویکرد نظری نوین مرزهای ملی و فرهنگی را در مطالعات ادبیات فراتر از هویتهای سنتی بازتعریف کرده است. این رویکرد در ادبیات تطبیقی در پیِ بازاندیشی در تحلیل متون و ارائهی چشماندازهایی نوین در روابط بینافرهنگی است که تحت تأثیر جهانیشدن، مهاجرت و هویتهای چندگانه قرار دارند. مقالهی حاضر به معرفی نظریهی «ادبیات تطبیقی پساملیگرایی» پرداخته و بهطور خاص به بازتعریف و دگرگونی مطالعات ادبی در چهارچوب این رویکرد میپردازد. روش پژوهش بر تحلیل مفهومی و نظری مبتنی بوده و منابع پژوهشی و آثار ادبی معتبر تحلیل شدهاند. همچنین محاسن و معایب پساملیگرایی بررسی و آثار مختلف پژوهشی و ادبی که با رویکرد تطبیقی تحلیل شدهاند، معرفی شدهاند. از جمله ویژگیهای مثبت این رویکرد میتوان به تمرکز بر تعاملات فرهنگی و هویتهای چندگانه اشاره کرد که میتواند گامی مؤثر در گسترش افقهای نوین مطالعات فرهنگی و ادبی باشد. با اینحال یکی از چالشهای آن تأکید بیشازحد بر جهانیشدن است که گاهی موجب نادیدهگرفتن ویژگیهای محلی و بومی میشود و تهدیداتی را برای هویتهای فرهنگی و زبانی به همراه دارد. نتیجهگیری مقاله نشان میدهد که پساملیگرایی میتواند ابزاری مؤثر برای درک پیچیدگیهای فرهنگی و تعاملات جهانی در دنیای امروز باشد و به تحلیل آثار ادبی فراتر از مرزهای ملی کمک کند. این مقاله با هدف گشودن فضای جدیدی در پژوهشهای بینافرهنگی، ابعاد نوین در ارتباطات ادبی را شناسایی کرده است و پیشنهادات زیر را برای پژوهش در این حوزه ارائه میدهد: تمرکز بر ابعاد بینارشتهای پساملیگرایی، بررسی تأثیر فناوریهای دیجیتال و فضای مجازی، تحلیل تأثیر سیاستهای جهانی بر ادبیات مهاجرت، بررسی تعاملات بینامتنی و نقش جهانیشدن در حفظ یا تهدید هویتهای بومی و زبانهای محلی از زمینههای مهم پژوهشی در این حوزه به شمار میروند. کلیدواژهها: پساملیگرایی، ادبیات تطبیقی، جهانیشدن، هویت فرهنگی، روابط بینافرهنگی، هویتهای چندگانه، ادبیات مهاجرت، تحلیل مفهومی.
۱. مقدمه ادبیات تطبیقی همواره بهدنبال یافتن نقاط اشتراک و تفاوت میان متون از فرهنگهای مختلف بوده است. این رشتهی علمی بویژه در قرن بیستم از نظریههای مختلفی برای تحلیل و مقایسۀ متون ادبی استفاده کرده است. با این حال در دهههای اخیر و بویژه پس از تحولات جهانیشدن و تغییرات فرهنگی، رویکردهای جدیدی در این حوزه مطرح شدهاند که به تفاوتها و شباهتهای میان متون ادبی و نیز تعاملات پیچیده فرهنگی و مرزهای جدید هویت میپردازند. یکی از این رویکردهای نوظهور پساملیگرایی[2] است که در ادبیات تطبیقی توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. جهانیشدن با تأثیرگذاری بر حوزههای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و در نگاهی گستردهتر بر تمامی ابعاد زندگی انسان موجب همگرایی اقوام و ملتهای مختلف شده و آنها را خواه ناخواه به نوعی تعامل واداشته است (طایفی، ۱۴۰۳: ۱۱). پساملیگرایی بهعنوان یک رویکرد نظری و فلسفی، مفاهیمی چون هویت ملی، مرزهای جغرافیایی و فرهنگهای بومی را به چالش کشیده و بهجای تمرکز بر مرزهای ثابت به دنبال فهمی پویا و چندوجهی از فرهنگها و ملتهاست. این نظریه که در سالهای اخیر در حوزههای مختلف ازجمله مطالعات فرهنگی، جامعهشناسی و زبانشناسی مورد توجه قرار گرفته در ادبیات تطبیقی نیز بهعنوان راهی جدید برای تحلیل و مقایسۀ آثار ادبی مطرح شدهاست. پساملیگرایی در این زمینه بر آن است که ادبیات جهانی از مرزهای ملی فراتر رفته و روابط فرهنگی بینالمللی و جهانیشدن بهشکل نوینی بازتعریف میشود. چشماندازهای جدید در پژوهشهای بینافرهنگی بویژه در زمینهی ادبیات تطبیقی پساملی به دنبال درک ارتباطات پیچیده فرهنگی است و از سویی بهدنبال شناسایی الگوها و روندهای جدیدی است که در دنیای امروز و در فضای جهانیشده ظهورکردهاند. این چشماندازها به پژوهشگران این امکان را میدهد تا با درنظرگرفتن تحولات جهانی، متون ادبی را در سطحی فراتر از مرزهای ملی تحلیلکنند. بهعبارت دیگر پساملیگرایی بهعنوان یک رویکرد انتقادی، موجب بازاندیشی در روشهای سنتی مقایسۀ متون ادبی شده و بهجای آن به مفاهیم پیچیدهتری چون مهاجرت، هویتهای متناقض و تعاملات بینافرهنگی توجه دارد. در این مقاله پساملیگرایی بهعنوان یک رویکرد نظری در ادبیات تطبیقی مورد بررسی قرارگرفتهاست. هدف اصلی این پژوهش تحلیل و معرفی چگونگی تحولاتی است که این رویکرد در مطالعات ادبی و بینافرهنگی ایجاد کرده است. این پژوهش بهدنبال پاسخ به این سؤال است که چگونه پساملیگرایی میتواند بهعنوان ابزاری جدید در تحلیل و مقایسۀ متون ادبی از فرهنگهای مختلف بهکارگرفتهشود و چه چشماندازهایی در زمینۀ پژوهشهای بینافرهنگی پدیدمیآورد. اهمیت و ضرورت این پژوهش از آنجا نشأت میگیرد که با توجه به تحولات سریع جهانیشدن و تغییرات فرهنگی در دهههای اخیر نیاز به رویکردهای جدید در تحلیل متون ادبی و مقایسۀ فرهنگها بسیار احساس میشود. ادبیات بهعنوان یکی از عناصر کلیدی شکلدهندۀ هویت فرهنگی و اجتماعی نقش حیاتی در انتقال مفاهیم و تجارب فرهنگی دارد. از اینرو مطالعات تطبیقی پساملی میتواند بهعنوان ابزاری مؤثر برای درک بهتر و جامعتر این تحولات فرهنگی و هویتی در دنیای امروز مطرح شود. همچنین این پژوهش میتواند بهعنوان گامی در جهت تکمیل و گسترش دیدگاههای جدید در عرصههای مطالعات فرهنگی، ادبیات تطبیقی و مطالعات بینافرهنگی محسوب بشود و نیز موجب توجه بیش از پیش به آثار ادبی سنتی و معاصر از این منظر باشد.
۱_۲. پرسشها و فرضیههای پژوهش پرسشهای اصلی ۱. چگونه پساملیگرایی بهعنوان یک رویکرد جدید در ادبیات تطبیقی به تحلیل متون فرهنگی از منظر جهانیشدن کمک میکند؟ ۲. پساملیگرایی چه تأثیری بر پژوهشهای بینافرهنگی و روابط میان فرهنگها دارد؟ پرسشهای فرعی ۱. چگونه پساملیگرایی به تحلیل هویتهای چندگانه و متناقض در متون ادبی میپردازد؟ ۲. چه الگوهای جدیدی در مقایسهی متون ادبی از فرهنگهای مختلف با رویکرد پساملیگرایی قابل شناسایی است؟
فرضیههای پژوهش فرضیههای این پژوهش بهمنظور بررسی امکانسنجی تأثیرات پساملیگرایی در مطالعات ادبی و فرهنگی مطرح شدهاند. ۱. پساملیگرایی میتواند بهعنوان یک رویکرد جدید در تحلیل و مقایسۀ متون ادبی، مرزهای ملی و فرهنگی را فراتر از دیدگاههای سنتی بازتعریف کند. ۲. این رویکرد بویژه در زمینههای جهانیشدن و تعاملات بینافرهنگی موجب تغییراتی در تحلیل متون و ساختارهای هویتی خواهد شد. ۳. پساملیگرایی به تحلیل روابط پیچیده میان هویتها و فرهنگها در دنیای معاصر کمک کرده و امکان درک عمیقتری از تعاملات فرهنگی میدهد. ۴. پساملیگرایی میتواند بهعنوان ابزاری به مقابله با چالشهای نظری در ادبیات تطبیقی کمک کند و به گسترش روشهای نوین در پژوهشهای بینافرهنگی منجر شود.
1_3. پیشینۀ پژوهش در سالهای اخیر تحقیقات بسیاری در زمینۀ پساملیگرایی و تأثیر آن بر رشتههای مختلف علمی از جمله ادبیات تطبیقی صورتگرفتهاست. با این حال این نظریه در پژوهشهای ایرانی چندان مورد توجه قرار نگرفته و بررسیهای جامع در ارتباط با آن نادر است. بنابراین پژوهش حاضر بهدنبال معرفی این رویکرد در ادبیات تطبیقی است تا گامی در جهت پرکردن این خلاء بردارد. پیشینۀ غیرفارسیزبانِ این نظریه عمدتاً در چهارچوب مطالعات جهانیشدن، هویتهای فرهنگی و تعاملات بینافرهنگی قراردارد و در مقالات و کتابهای معتبر بهصورت گسترده مورد بحث و بررسی قرارگرفتهاست. پژوهشهای بینافرهنگی که بر اساس این نظریه انجام شدهاند بر تفکیک مرزهای ملی و تحلیل ادبیات در سطح جهانی و پویا تأکیددارند. نصرتی و محمدی (۱۳۹۵) در مقالهای سه نگرش مختلف را بررسی کردهاند: 1. حامیان تداوم حاکمیت دولتهای ملی. ۲. کسانی که به ایجاد کارکردهای جدید برای دولت ملی اعتقاد دارند. ۳. طرفداران زوال و فرسایش حاکمیت دولت ملی. نویسندگان این مقاله میگویندکه علیرغم فشارها و محدودیتهای موجود در عملکرد دولتهای ملی این محدودیتها نتواستهاند حاکمیت ملی کشورها را از بین ببرند، بلکه تنها دامنه و مفهوم حاکمیت ملی را تغییر دادهاند. حجازی (۱۳۸۵) به بررسی رابطۀ هویت ملی و انسانی میپردازد و تأکید دارد که حفظ هویت ملی برای تقویت خودباوری ضروری است. به باور او هویت انسانی با حرکت به سوی هویتی فراملی اهمیت بیشتری مییابد. او تأثیر حماسهسرایی فردوسی و عرفان مولوی بر تعامل اندیشهها و تحول از ملیگرایی به فراملیگرایی را بررسیکردهاست. پیشگاهیفرد (۱۳۸۰) جهانیشدن را در چهار بُعد اقتصادی، فرهنگی، تبادل اطلاعات و مدیریت سیاسی تحلیلکردهاست. در اقتصاد، کاهش مرزهای جغرافیایی و گسترش شرکتهای جهانی مطرح شده است. در فرهنگ، تضادِ میانِ نابودیِ هویتهای ملی و شکلگیری فرهنگ عمومی بررسی شده است. در تبادل اطلاعات، تحول مفهوم فاصله و در مدیریت سیاسی، امکان ایجاد جامعۀ مدنی جهانی تحلیلشدهاست.
1_4. روش پژوهش حاضر از نوع نظری است و هدف آن معرفی و تحلیل رویکرد پساملیگرایی در ادبیات تطبیقی است. این تحقیق بهصورت کیفی و از طریق تحلیل مفهومی انجامشدهاست. همچنین از روشهای تحلیل محتوای انتقادی و تطبیقی استفادهشدهاست تا تأثیرات پساملیگرایی در حوزۀ ادبیات تطبیقی و پژوهشهای بینافرهنگی را بررسی کند. این شیوه به پژوهشگران این امکان را میدهد تا مفاهیم بنیادی پساملیگرایی را معرفیکنند و کاربردهای آن را در زمینههای مختلف ادبی و فرهنگی تجزیه و تحلیل نمایند.
ادبیات همواره بازتابی از هویت فرهنگی، اجتماعی و تاریخی جوامع بوده است. در یک سوی آثاری قرار دارند که ریشه در هویت ملی و قومی دارند و اغلب در واکنش به تهدیدهای بیرونی شکلمیگیرند. این دسته از متون، مانند شاهنامۀ فردوسی بازتاب تلاش برای حفظ و تثبیت یک هویت مشخص در برابر نیروهای مهاجم و تحولات تاریخی است. نمونههایی دیگر را میتوان در شعر جاهلی عربی یافت که در ستایش مفاخر قبیلهای و در تقابل با دیگر اقوام با لحن حماسی سروده شده است. این نوع ادبیات اغلب بر تمایزگذاری میان «خود» و «دیگری» تأکید دارد و به تقویت احساسات ملیگرایانه و قومی منجر میشود. در سوی دیگر ادبیاتی قرار دارد که از مرزهای ملی، زبانی و فرهنگی فراتر میرود و به مفاهیمی جهانشمول میپردازد. عرفان ایرانی ـ اسلامی نمونۀ بارزی از این جریان است که در آثار بزرگانی چون عطار و مولوی تجلی یافتهاست. این متون بر یگانگی بشری، بیاعتباری مرزهای جغرافیایی و زبانهای گوناگون و اتصال انسان به حقیقتی فراتر از تعلقات قومی و ملی تأکید دارند. در این نوع ادبیات هویت به مفهوم ملی آن محو میشود و خودِ مفهوم «دیگری» نیز رنگ میبازد و «جستوجوی وحدت و کلّیت» جایگزین آن میگردد. این طیف در ادبیات از واکنشهای ملیگرایانه تا رویکردهای جهانوطنی، تحت تأثیر شرایط تاریخی، اجتماعی و فرهنگیِ هر دوره دستخوش تغییر بوده است. در دوران معاصر نیز این روند ادامه داشته و در مواجهه با جهانیشدن، ادبیاتِ برخی جوامع به سوی احیای هویتهای بومی و ملی گرایش پیداکردهاست؛ درحالیکه برخی جریانهای فکری و ادبی به دنبال فراروی از مرزهای سیاسی و زبانی به سمت ادبیاتی فراملی و انسانگرایانه هستند. این طیف را میتوان به این شکل دید: ـ ادبیات قومی و ملیگرا (حماسی و...) ← واکنش به تهدیدهای نیروهای بیرونی (اعم از جنگ واقعی یا ترس از ورود اندیشههای بیگانه) و تلاش برای حفظ هویت. ـ ادبیات جهانوطنی (عرفانی و...) ← رهایی از قیود قومی و جغرافیایی و حرکت به سمت مفاهیم عام انسانی. گسست در این طیف: یک نکتهی مهم در این بحث این است که جهانوطنی و ملیگراییِ آثار ادبی صرفاً به زمینۀ تاریخی و سیاسی آن دوره وابسته نیست بلکه به ماهیت خود اثر، نوع مخاطبان و هدف نویسنده یا شاعر نیز بستگی دارد. برخی از آثار حماسی در عین داشتن محتوای ملیگرایانه فراتر از مرزهای یک ملت حرکتکردهاند و به دلیل پرداختن به مضامین عام انسانی در جوامع مختلف مورد پذیرش قرارگرفتهاند. مثلاً شاهنامۀ فردوسی و ایلیاد و اودیسۀ هومر با وجود تأکید بر هویت سرزمینی خاص در فرهنگهای دیگر نیز تأثیرگذاشتهاند. از سوی دیگر برخی متون عرفانی که ظاهراً جهانشمول هستند ممکن است در لایههای زیرین خود بازتابی از سنتهای فرهنگی خاص باشند. پس این طیف علاوه بر دیدگاهِ تاریخی و سیاسی از نظر زبانی، سبکی و محتوایی هم قابل بررسی است.
2_1. تعریف و مبانی نظری پساملیگرایی پساملیگرایی بهعنوان یک رویکرد انتقادی به مرزهای ملی و هویتهای ملی در تحلیل متون ادبی و فرهنگی مطرح میشود. این نظریه در زمینۀ ادبیات تطبیقی بویژه در بررسی روابط بین فرهنگها و متون ادبی مختلف، سعی در بازتعریف هویتها و مفاهیم فرهنگی، فراتر از مرزهای ملی دارد. ازآنجاکه ادبیات تطبیقی به مطالعۀ متونی از فرهنگها و زبانهای مختلف میپردازد، پساملیگرایی در این زمینه به چگونگی تحلیل و مقایسۀ این متون از منظری فراتر از ملیتها و هویتهای ثابت توجه دارد. مبانی نظری پساملیگرایی در ادبیات تطبیقی شامل نکات زیر است: الف. چندگانگی هویتی در ادبیات: پساملیگرایی بر اساس ایدههای کثرتگرایانه در تحلیل ادبیات تطبیقی بر این مسأله تأکید و تکیه دارد که هویتها تنها در چهارچوبهای ملی محدود نمیشوند و متون ادبی میتوانند نمایانگر هویتهای متنوع و همزمان باشند که تحت تأثیر عوامل فرهنگی و اجتماعی مختلف شکل میگیرند. در ادامه دو نمونۀ مهم در ادبیات تطبیقی که چندگانگی هویتی را در چهارچوب پساملیگرایی نشان میدهند ارائه میشود: ۱. رمان آمریکانا[3] نوشتۀ چیماماندا انگزی آدیچی این رمان روایتگر تجربۀ زنی نیجریهای به نام ایفملو است که به آمریکا مهاجرت میکند. ایفملو درحالیکه با چالشهای فرهنگی، نژادی و هویتی در آمریکا روبهرو میشود، همزمان با هویت نیجریهای خود نیز در کشمکش است. او در طول روایت خود را بهعنوان مهاجر آفریقایی در آمریکا بازتعریف میکند و هنگام بازگشت به نیجریه دچار بحران هویت میشود. این اثر نمونهای روشن از چندگانگی هویتی است که فراتر از مرزهای ملی شکلمیگیرد و شخصیت اصلی یک هویت ثابت ندارد، بلکه در تعامل با فرهنگهای مختلف، هویتی چندلایه پیدا میکند. ۲. اشعار محمود درویش بویژه مجموعۀ «حالت محاصره»[4] محمود درویش شاعر فلسطینی در شعرهایش همواره میانِ هویت فلسطینی، عربی و جهانی در نوسان است. او در عینحالکه بر ریشههای فلسطینی خود تأکید دارد خود را صرفاً در چهارچوب یک ملت تعریف نمیکند بلکه به هویتی فراتر از ملیت و مرزهای جغرافیایی میرسد. «فلسطین» در شعرهای او نه یک مکان جغرافیایی ثابت بلکه مفهومی سیال است که میتواند در هر جای جهان معنا پیدا کند. این نوع نگاه هویت را پدیدهای پویا، چندوجهی و فراتر از تعاریف ملیگرایانه میبیند. ب. جهانیشدن و تعاملات فرهنگی و حرکت فرازمانی و فرامکانی: پساملیگرایی در ادبیات تطبیقی به تحلیل چگونگی بازتاب جهانیشدن در متون ادبی میپردازد، جایی که مرزهای ملی دیگر مانعی برای ارتباطات و تعاملات فرهنگی نمیشوند. پساملیگرایی در شرحِ نحوۀ انتقال مفاهیم و ویژگیهای فرهنگی بین فرهنگهای مختلف از طریق ادبیات اهمیت دارد. رمان ببر سفید[5] نوشتۀ آراویند آدیگا در این زمینه نمونۀ مناسبی است. آدیگا در این رمان داستان زندگی یک رانندۀ فقیر در هند را روایت میکند که با مهاجرت به چین و تأسیس کسبوکارش از فرآیند جهانیشدن و تأثیر آن بر طبقات اجتماعی و فرهنگی در هند و چین میگوید. این رمان تعاملات فرهنگی میان کشورهای مختلف و چالشهای فرهنگی ناشی از جهانیشدن را نمایش میدهد. آثار مولانا بویژه مثنویمعنوی در آمریکا و کشورهای مدرن پرفروش است که دلایل متعدد آن از دیدگاه پساملیگرایی قابل تحلیل است. در اینجا چند دلیل مهم را مطرح میکنیم: ۱. جهانیشدن و فراسوی مرزهای ملی: آثار مولانا بویژه در کشورهای توسعهیافته بهعنوان نمادهایی از تفکر جهانی و انسانی درنظرگرفتهمیشوند. پساملیگرایی بهطور ویژه به دنبال شکست مرزهای ملی و فرهنگی است و آثار مولانا با پیامهای جهانی خود در مورد عشق، انسانیت و روحانیت بهآسانی بهعنوان متونی فراتر از هویتهای ملی و فرهنگی مورد استقبال قرار میگیرد. ۲. ارتباطات فرهنگی و تبادل بینفرهنگی: جهانیشدن و تحولات فرهنگی موجبشدهاست که مردم کشورهای پیشرفته به جستجوی معنای عمیقتر و مفهومی در ادبیات برآیند که بتواند بهطور جهانی با انسانها ارتباط برقرارکند. مولانا با توجه به دیدگاههای عرفانی و فلسفیاش بویژه در مورد روابط انسانها با یکدیگر و با خدا و هستی موضوعاتی را مطرحمیکند که فراتر از مرزهای ملی و فرهنگی هستند و برای افراد با فرهنگهای مختلف جذابیت دارند. ۳. علاقه به مفاهیم معنوی و روحانی: در دنیای مدرن که اغلب با بحرانهای روحی و هویتی مواجه است بسیاری از مردم در جستجوی مفاهیم معنوی هستند که به زندگی معنای جدیدی ببخشند. مولانا با زبان شعری خود، مفاهیم عمیق روحانی و عرفانی را بیان میکند که برای مخاطبان در کشورهای پیشرفته جذاب است بویژه برای کسانی که به دنبال پاسخهای معنوی و فلسفی به زندگی هستند. ۴. توجه به هویتهای چندگانه: آثار مولانا با تنوع فرهنگی و دینی با ایدههای پساملیگرایی هماهنگ است. این آثار از هویتهای مختلف و تضادهای فرهنگی که از ویژگیهای پستمدرنیسم نیز هست استقبال میکنند[6] و بهطور طبیعی به مفهوم هویتهای چندگانه و تنوع در یک جامعۀ جهانی پاسخ میدهند. ۵. بازگشت به سنتهای شرقی در دنیای غرب: غرب در سالهای اخیر در زمینههای فرهنگی در پیِ بازگشت به سنتهای شرقی بوده است. علاقه به آثار مولانا در محافل فرهنگی و آکادمیک نمایانگر علاقۀ غرب به ادبیات و فلسفههای شرقی و همچنین جستوجوی چشماندازهای جدید در مواجهه با مسائل اجتماعی و روحانی است. درنتیجه پرفروشبودن آثار مولانا در کشورهای پیشرفته میتواند بهروشنی با مفاهیم پساملیگرایی، جهانیشدن، هویتهای چندگانه و تعاملات فرهنگی در دنیای امروز تبیین شود. این آثار بهعنوان ابزارهایی برای تعامل با پیچیدگیهای فرهنگی و معنوی جهان مدرن مورد استقبال قرارمیگیرند. این توجه به آثار مولانا موجب شده است که نویسندگان معاصر، مانند الیف شافاک در رمان ملت عشق آثار مدرن خود را بهصورت اقتباسی از این متون پدیدآورند. این امر نشانمیدهد که گفتوگوی تمدنها محدود به یک زمان خاص نیست و تمدنهای شرقی گذشته با تمدنهای غربی معاصر در گفتگویِ[7] مداوم قرار دارند. اینگونه آثار در دنیای مدرن بهعنوان منبع الهام و نیروی تأثیرگذار در شکلگیری مفاهیم و روایتهای معاصر عملکرده و ارتباط میان فرهنگها و تمدنها را در بستر زمانی و جغرافیایی گستردهای تسهیل میکنند. ج. نقد نظریههای ملیگرایانه در ادبیات تطبیقی: پساملیگرایی در مقابل دیدگاههای ملیگرایانه قرارمیگیرد که متون ادبی را بر اساس مرزهای جغرافیایی و ملی تحلیل میکنند. این رویکرد در ادبیات تطبیقی به تحلیل متون فراتر از مرزهای ملی توجه دارد و به دنبال یافتن الگوهای جهانی در آثار ادبی مختلف است. علاوه بر رمانهای گفته شده دو نمونۀ دیگر از ادبیات معاصر که دربرگیرندۀ نقد نظریههای ملیگرایانه هستند و تمرکز آنها فراتر از مرزهای ملی است معرفی میشود: ۱. رمان خدای چیزهای کوچک[8] نوشتۀ «آرونداتی روی» داستان زندگی دو دوقلو در هند را روایت میکند و در آن مرزهای جغرافیایی و ملی به چالش کشیدهمیشوند. این رمان که در محیط اجتماعی پیچیدهای در هند جریان دارد از نگاه و تحلیلهای ملیگرایانه فراتر رفته و تعاملات فرهنگی و تاریخی هند را در قالب جهانی بررسی میکند. ۲. رمان صد سال تنهایی[9] نوشتۀ «گابریل گارسیا مارکز» رمانی کلاسیک از ادبیات لاتین آمریکا، نقدی است بر دیدگاههای ملیگرایانه و مرزهای جغرافیایی. مارکز با خلق داستانی که در مکانی خیالی به نام ماکاندو رخمیدهد به جای تمرکز بر جغرافیا و ملیتهای خاص به بررسی الگوهای جهانی و روابط اجتماعی میان افراد میپردازد که جهانیشدن و تاثیرات آن در روایت نمود پیدا میکند. در این رمان نمود جهانیشدن و تأثیرات آن در روایت از چند جنبه دیده میشود: ۱. ماکاندو بهعنوان یک جهان کوچک: ماکاندو هرچند یک مکان خیالی است اما تحولات آن شباهت زیادی به تغییرات تاریخی و اجتماعی کشورهای مختلف دارد. از انزوا و استقلال اولیه تا ورود استعمار، شرکتهای خارجی و در نهایت سقوط و فروپاشی. این سیر نشاندهندۀ جهانیشدن در ابعاد تاریخی و اقتصادی است. ۲. نفوذ خارجیها و سرمایهداری: ورود شرکت موز به ماکاندو و تأثیرات آن استعارهای از جهانیشدن اقتصادی است. این شرکت با استثمار نیروی کار محلی، تغییر فرهنگ و سرکوب کارگران، اثرات استعمار اقتصادی را بازتاب میدهد. ۳. حلقههای تکرارشوندۀ تاریخ: روایت غیرخطی و چرخهای رمان نشانمیدهد که تاریخ فارغ از مرزهای جغرافیایی، در جوامع مختلف با الگوهای مشابهی تکرارمیشود. درگیریهای سیاسی، تحولات اقتصادی و استحالۀ فرهنگی از مختصات یک ملت فراترمیرود و مفهومی جهانی پیدامیکند. ۴. ترکیب اسطوره و واقعیت: سبک رئالیسم جادویی[10] باعث میشود که وقایع محلی ماکاندو حالتی اسطورهای پیداکنند و مرز میان واقعیتهای تاریخی و افسانهها کمرنگ شود. این امر روایت را از سطح ملیگرایانه فراتر برده و به تجربۀ مشترکِ انسانی تبدیلمیکند. در مجموع مارکز با روایت تاریخ ماکاندو داستانی میآفریند که در عین خاص بودن، بازتابی از تحولات جهانی و تأثیرات گستردۀ استعمار، سرمایهداری و تغییرات فرهنگی است. د. پویایی فرهنگها و متون ادبی: پساملیگرایی در ادبیات تطبیقی پویایی و تغییرات فرهنگی و هویتی را درنظرمیگیرد. این رویکرد در تحلیل آثار ادبی معاصر که ویژگیهای جهانیشده دارند به بررسی چگونگی تأثیر و تأثر فرهنگها بر یکدیگر از طریق متون ادبی میپردازد. برای این بحث دو نمونۀ مناسب از ادبیات را ذکر میشود: ۱. رمان به خانه بیا[11] این رمان سرگذشت دو خواهر را روایتمیکند که یکی در آفریقا مانده و دیگری برای بردگی در آمریکا فروختهمیشود. داستان در نسلهای بعدی ادامهمییابد و نشانمیدهد که چگونه فرهنگها در تعامل با یکدیگر دچار تغییر و تحول میشوند. هر فصل از رمان به زندگی یکی از نسلهای بعدی این دو خواهر میپردازد و تأثیرات عمیق بردهداری و استعمار را بر خانوادههای آنها در طول سه قرن روایتمیکند. این اثر نمونهای از پویایی هویت فرهنگی و تأثیر متقابل فرهنگها از طریق تجربههای تاریخی مشترک است. ۲. رمانِ خروجیِ غرب[12] این اثر داستان یک زوج مهاجر را روایت میکند که از طریق درهایی جادویی به کشورهای مختلف سفر میکنند. آنها در طول سفر با فرهنگهای مختلف تعامل دارند و هویت آنها دستخوش تغییر میشود. این رمان بهطور نمادین پویایی فرهنگها را در عصر جهانیشدن به تصویر میکشد.
2_۲. تاریخچه و تکامل پساملیگرایی پساملیگرایی بهعنوان یک رویکرد نظری، فکری و انتقادی در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیستویکم در واکنش به تحولات جهانیشدن، مهاجرتهای گسترده، فروپاشی مرزهای سنتی ملی و بحران هویتهای ملی شکلگرفت. این مفهوم ابتدا در حوزۀ علوم سیاسی و جامعهشناسی مطرحشد و سپس به مطالعات فرهنگی و ادبیات تطبیقی راه یافت. نظریهپردازانی چون آرژون آپادورای[13] و اولریش بک[14] مبانی اولیۀ پساملیگرایی را با تأکید بر ظهور هویتهای سیال و چندگانه تبیینکردند. در همین راستا این رویکرد با فراتر رفتن از چارچوبهای پسااستعماری به مطالعۀ جهانیشدن فرهنگی و ادبی پرداختهاست. کتابِ مدرنیته در مقیاس بزرگ: ابعاد فرهنگی جهانیشدن[15] یکی از متون تأثیرگذار در مطالعات جهانیشدن و فرهنگ است. این کتاب به بررسی چگونگی شکلگیری و تغییر هویتهای فرهنگی در دنیای معاصر میپردازد و نشانمیدهد که جهانیشدن علاوه بر اقتصاد و سیاست، از طریق رسانهها، مهاجرت و جریانهای فرهنگی نیز اتفاقمیافتد. آپادورای(۱۹۹۶: ۳۳) در این کتاب مفهوم منظر[16] یا نما (scape) را معرفی میکند که شامل پنج بُعد اصلی جهانیشدن است: ۱. چشمانداز قومی:[17] جابهجایی مردم، مهاجرت و تغییرات جمعیتی که بر هویتهای فرهنگی تأثیر میگذارند. ۲. چشمانداز رسانهای:[18] تأثیر رسانههای جهانی در تولید و پخش تصاویر و روایتها. ۳. چشمانداز فناوری:[19] گسترش فناوریها و تأثیر آنها بر ارتباطات و فرهنگ. ۴. چشمانداز مالی یا سرمایهای:[20] جریانهای مالی و تأثیر آنها بر اقتصاد جهانی. ۵. چشمانداز ایدئولوژیک:[21] انتشار اندیشهها و گفتمانهای سیاسی در سطح جهانی. او معتقد است که این پنج جریان بهطور همزمان و پیچیده با یکدیگر تعامل دارند و باعث تغییرات فرهنگی در سراسر جهان میشوند. آپادورای به نقش تخیل[22] در شکلدهی به هویتهای فرهنگی جدید اشارهمیکند و معتقد است که در عصر جهانیشدن، مردم از طریق رسانهها و مهاجرت، خود را در فضاهای فرهنگی متنوع و فراتر از مرزهای ملی تصورمیکنند. این کتاب تأثیر زیادی بر مطالعات فرهنگی، پساملیگرایی و نظریههای ادبی داشته و در زمینۀ تحلیل هویتهای مهاجرتی و دیاسپورا اهمیت دارد. کتابِ دیگر چشمانداز جهانوطنی[23] نوشتۀ اولریش بِک[24] یکی از آثار مهم در زمینۀ تحلیل جامعهشناسیِ جهانیشدن و پدیدارهای پساملیگرایی است. بِک در این اثر به بررسی تحولات و چالشهای ناشی از جهانیشدن در دنیای معاصر میپردازد و مفهومِ چشمانداز جهانوطنی را معرفی میکند. بِک در این کتاب بر این مسأله تأکید دارد که جهانیشدن دیگر به معنای ارتباطات میان ملتها یا کشورها نیست بلکه بهطور عمده به ایجاد یک فضای جهانی مشترک و تعاملات فراملی اشاره دارد. او از اینکه افراد بهطور فزایندهای درگیر مسائل جهانی میشوند، در ابعاد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، محیطزیستی و سیاسی صحبتمیکند. این روند باعث میشود که مرزهای ملی و هویتی که پیشتر غالب بودند دیگر قادر به توضیح پویاییهای جدید و روابط پیچیدۀ جهانی نباشند. «چشمانداز جهانوطنی» از نظر بِک به معنای یک دیدگاه جهانی است که همگان را دعوتمیکند به زندگی در یک جامعۀ جهانی که در آن مرزهای سنتی و هویتهای ملی اهمیت کمتری دارند. بِک از اصطلاح «خطرات جهانی» صحبت میکند که نیاز به همکاری و نگرش جهانی دارد، مثل تهدیدات زیستمحیطی، تهدیدات هستهای و بحرانهای اقتصادی. در نهایت هدف بک این است که جامعهشناسی جهانیشدن و همبستگی جهانی را از منظر مفهومی و عملی مورد بررسی قرار دهد و بهجای تمرکز بر تقسیمبندیهای ملی به یک جامعۀ جهانی فراگیر توجه داشته باشد. این اثر همچنین بهعنوان مبنای فکری برای پژوهشهای بیشتر در زمینۀ جهانیشدن، فرهنگهای متقابل و تأثیرات جهانیشدن بر هویتهای ملی و فرهنگی درنظرگرفتهمیشود. او در بخش دوم کتاب (بک، ۲۰۰۶: ۱۳۰) به چالشهای سیاسی، اجتماعی و نظری که فرایند جهانیشدن با آنها روبهرو است و بررسی رابطۀ میان جهانیشدن و ضدجهانیگرایی[25] میپردازد. همچنین مفهوم «جنگ پساناسیونالیستی»[26] را مطرحمیکند که در آن جنگهای مدرن نه بر اساس مرزهای ملی که بر اساس تهدیدهای فرهنگی و جهانی تعریفمیشوند. بک (همان: ۴۰) با ترکیب جامعهشناسی، سیاست و فلسفه رویکردی جدید به مطالعۀ جهانیشدن ارائهداده است و با طرح مفهوم «جهانیشدن روزمره»[27] نشان میدهد که چگونه زندگی روزمرۀ افراد بهصورت ناآگاهانه جهانی شدهاست. این کتاب دارای مجموعهای از اصطلاحات و مفاهیم است که برای مطالعات ادبیات تطبیقی نیز کاربردی هستند. برخی از این اصطلاحات که میتوانند در تحلیل متون ادبی و مطالعات بینافرهنگی مورد استفاده قرارگیرند، عبارتاند از: ۱. جهانوطنیِ واقعگرایانه:[28] این مفهوم به شیوهای از نگرش جهانی اشاره دارد که بر اساس ایدهآلهای مطلق نیست بلکه با درک واقعیتهای پیچیدۀ تفاوتهای فرهنگی، اجتماعی و ملی تعریف میشود. این مفهوم در ادبیات تطبیقی میتواند به تحلیل تعاملهای بینامتنی و درک تفاوتهای فرهنگی در آثار جهانی کمک کند. ۲. جهانوطنیِ پنهان:[29] این اصطلاح به فرایندهایی اشاره دارد که در آن جوامع و فرهنگها، بدون آگاهی کامل بهتدریج، ویژگیهای جهانوطنی را جذبمیکنند. در مطالعات ادبی میتوان از این مفهوم برای بررسی آثار نویسندگانی استفادهکرد که بهطور ناآگاهانه و مستتر تحت تأثیر جهانیشدن فرهنگی قرارگرفتهاند. ۳. جهانوطنیِ روزمره و پیشپاافتاده: این مفهوم به شیوههایی اشاره دارد که در آن عناصر فرهنگهای مختلف بدون درگیری مستقیم یا خودآگاهی روشن در زندگی روزمرۀ مردم ادغام میشوند. این ایده میتواند در بررسی نحوۀ بازنمایی هویتهای جهانی و محلی در ادبیات تطبیقی مفید باشد. ۴. جهانوطنیِ بحرانی و مخاطرهآمیز:[30] این مفهوم به این نکته اشاره دارد که تهدیدهای جهانی (مانند تغییرات اقلیمی، جنگ و تروریسم) باعث ایجاد نوعی همبستگی و آگاهی جهانی میشوند. در ادبیات تطبیقی این موضوع را میتوان در تحلیل روایتهای ادبیای که به بحرانهای جهانی و همبستگی انسانی میپردازند بهکاربرد. ۵. تفاوت تاریخیشده:[31] این اصطلاح اشاره به شیوهای دارد که در آن تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی بهعنوان یک پدیدۀ تاریخی و متغیر بررسی میشوند، نه ثابت و ذاتی. این ایده میتواند در تحلیلهای تطبیقی مربوط به بازنمایی فرهنگهای مختلف در متون ادبی کاربردی باشد. ۶. چندفرهنگگرایی و نقد آن:[32] کتاب به تحلیل و نقد ایدۀ چندفرهنگگرایی میپردازد و آن را در برابر جهانوطنی قرار میدهد. این بحث میتواند در نقد و بررسی نحوۀ تعامل فرهنگها در متون ادبی ازجمله رمانهای پسااستعماری سودمند باشد. ۷. جهانوطنیِ فرودست:[33] این مفهوم به شکلی از جهانوطنی اشاره دارد که توسط گروههای به حاشیه راندهشده یا بدون قدرت سیاسی شکل میگیرد. این ایده در ادبیات تطبیقی میتواند به تحلیل روایتهای مربوط به مهاجرت، تبعید و مقاومت فرهنگی کمک کند. ۸. ضدجهانوطنی:[34] این اصطلاح به جنبشها یا گفتمانهایی اشاره دارد که با ایدههای جهانوطنی مخالفت میکنند. بررسی این مفهوم در ادبیات تطبیقی میتواند به درک بهتر از روایتهای ملیگرایانه و واکنشهای فرهنگی در برابر جهانیشدن کمککند. ۹. نئوناسیونالیسم بینالمللی:[35] این مفهوم به نوعی از ملیگرایی اشاره دارد که در تعامل با فرآیندهای جهانیشدن شکلگرفتهاست. این موضوع میتواند در بررسی نحوۀ بازنمایی ملیگرایی در ادبیات مدرن و پسااستعماری سودمند باشد. پژوهشگران با رشد جهانیشدن و افزایش تعاملات بینافرهنگی دریافتند که هویتهای فرهنگی و ادبی دیگر به مرزهای ملی محدود نیستند. درنتیجه ادبیات تطبیقی از تحلیلهای صرفاً ملیمحور فاصلهگرفت و بر پویایی هویتها، تأثیرات متقابل فرهنگها و بازنمایی هویتهای چندگانه تمرکزکرد. در این میان، مطالعاتی که به ادبیات مهاجرت، دیاسپورا و تعاملات بینافرهنگی پرداختهاند نقشی کلیدی در تکامل این رویکرد داشته و افقهای جدیدی برای تحلیل متون ادبی و بازتعریف هویتهای ادبی در دنیای امروز گشودهاند.
2_۳. تفاوتهای پساملیگرایی با نظریههای ملیگرایانه و جهانیشده در ادبیات پساملیگرایی در ادبیات تطبیقی رویکردی میانجی میان نظریههای ملیگرایانه و جهانیشده محسوبمیشود. برخلاف نظریههای ملیگرایانه که متون ادبی را در چهارچوبهای جغرافیایی و هویتیِ ثابت تحلیلمیکنند، پساملیگرایی بر سیالیت هویتها و تعاملات بینافرهنگی تأکیددارد. در این رویکرد، ادبیات نه بهعنوان بازتاب یک ملت خاص، بلکه بهمثابه فضایی برای تلاقی فرهنگها بررسیمیشود. از سوی دیگر پساملیگرایی در برابر نظریههای جهانیشده نیز متمایز است. جهانیشدن بر یکپارچگی فرهنگی و حذف مرزهای ملی تمرکزمیکند، درحالیکه پساملیگرایی به بازتولید و بازتعریف هویتها درونِ شبکهای از تعاملات بینافرهنگی توجه دارد. این رویکرد ضمن پذیرش تأثیرات جهانیشدن بر پویایی تفاوتهای فرهنگی و چندگانگی هویتی در ادبیات تأکیدمیکند. بهطور خلاصه پساملیگرایی برخلاف نظریههای ملیگرایانه دیدگاهی بسته و محدود به مرزهای ملی ندارد و از یکسانسازی فرهنگی فاصلهمیگیرد و ادبیات را بهعنوان بستری برای تنوع، تغییر و ارتباطات فراملی در نظرمیگیرد.
2_۴. تفاوتهای پساملیگرایی با فراملیگرایی تفاوتِ پساملیگرایی و فراملیگرایی در چهارچوبهای نظری و مفهومی آنها نهفته است: ۱. فراملیگرایی[36] بر روابط و تعاملات میان ملتها تمرکز دارد. این مفهوم نشاندهندۀ جریانهای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعیای است که مرزهای ملی را پشت سر میگذارند، اما همچنان ملتها و دولتها را بهعنوان بازیگران مهم حفظ میکند. در ادبیات تطبیقی، فراملیگرایی به مطالعۀ حرکت متون، نویسندگان و مفاهیم ادبی در بسترهای چندملیتی و میانفرهنگی میپردازد. بهعنوان مثال، ادبیات دیاسپورا و مهاجرت در این چهارچوب تحلیل میشود. ۲. پساملیگرایی از مرحلهی فراملیگرایی فراتر میرود و مفهوم ملت را به چالش میکشد و آن را بهعنوان یک هویت ثابت ردمیکند. این رویکرد بر این باور است که ملتها در دنیای امروز دیگر چهارچوبهای اصلی هویتبخشی نیستند و هویتها در فضاهای سیال، شبکهای و جهانی شکلمیگیرند. پساملیگرایی در ادبیات تطبیقی به بازتعریف هویتهای ادبی، نقش زبانهای چندگانه در تولید ادبیات و تحلیل آثاری میپردازد که در آنها مرزهای جغرافیایی و فرهنگی بیمعنا یا کمرنگ شدهاند.
بنابراین اگر در پژوهشهای فارسی بیشتر به فراملیگرایی پرداخته شده، احتمالاً تمرکز آنها بر ارتباطات میانفرهنگی و جابجاییهای ادبی بوده است؛ اما پساملیگرایی یک گام جلوتر رفته و خود مفهوم «ملت» را زیر سؤال میبرد که در ادبیات تطبیقی میتواند افقهای جدیدی را بگشاید.
2_5. پساملیگرایی در مقایسۀ متون ادبی از فرهنگهای مختلف پساملیگرایی در مقایسۀ متون ادبی از فرهنگهای مختلف، به جای تأکید بر مرزهای ملی و تمایزات فرهنگی به جریانهای فراملی و تعاملات بینافرهنگی توجه دارد. در این رویکرد، متون ادبی نه بهعنوان بازتابی از یک هویت ملی مشخص بلکه بهمثابه فضایی برای پیوند فرهنگها و تجربههای مشترک انسانی تحلیلمیشوند. این رهیافت به پژوهشگران ادبیات تطبیقی امکان میدهد تا آثار نویسندگان از کشورهای مختلف را بر اساس مفاهیمی چون مهاجرت، دیاسپورا، چندگانگی زبانی و روایتهای چندصدایی مقایسهکنند. برای مثال رمانهای مهاجرتی مانند آمریکانا و همنام از جومپا لاهیری[37] با وجود تعلق به بسترهای فرهنگی متفاوت میتوانند از منظر تجربۀ جابهجایی، هویتهای ترکیبی و چالشهای فرهنگی در کنار هم بررسیشوند.
2_6. تأثیر پساملیگرایی بر روابط بینافرهنگی و تعاملات فرهنگی پساملیگرایی با تأکید بر فراملیگرایی و سیالیت هویتها نقش مهمی در درک روابط بینافرهنگی و تعاملات فرهنگی ایفا میکند. این رویکرد نشانمیدهد که فرهنگها ایستا و منزوی نیستند بلکه در فرآیند مداوم تأثیر و تأثر با یکدیگر قرار دارند. همچنین این دیدگاه کمک میکند تا مفاهیم جدیدی از هویت و تعلق در بسترهای متنوع فرهنگی شکل گیرد و فهم عمیقتری از پویایی فرهنگی در ادبیات جهانی فراهم شود.
2_7. پساملیگرایی و تحلیل هویتهای فرهنگی و ملی پساملیگرایی هویتهای فردی و جمعی را تحت تأثیر فرایندهای جهانیشدن و تعاملات بینفرهنگی قرار میدهد. از این منظر تحلیلهای پساملیگرایانه به بررسی پیچیدگیهای هویتی در دنیای مدرن پرداخته و توجه خود را معطوف به هویتهای چندگانه، متناقض و همزمان میکند که از تعاملات و ارتباطات فرهنگی مختلف شکل میگیرند.
2_8. کاربردهای پساملیگرایی در پژوهشهای بینافرهنگی در این رویکرد هویتهای فردی و جمعی نتیجۀ تعاملات بینافرهنگی و فرایندهای جهانیشدن هستند که در بسترهای مختلف شکلمیگیرند. این دیدگاه به بررسی پیچیدگیهای هویتی در دنیای مدرن پرداخته و مفهوم هویتهای چندگانه، متناقض و همزمان را که از ارتباطات فرهنگی متنوع ناشی میشوند، مورد توجه قرارمیدهد. پساملیگرایی در ادبیات تطبیقی ابزار مفهومی مهمی برای بازنمایی این هویتهای پیچیده در آثار ادبی فراهممیکند و امکان مطالعۀ ترجمه، اقتباس، بازخوانی و بینامتنیت میان متون از فرهنگهای مختلف را به وجود میآورد. همچنین این رویکرد به پژوهشگران اجازهمیدهد تا فراتر از چهارچوبهای ملی و بومی به تحلیل پویاییهای فرهنگی در سطح جهانی بپردازند. در همین راستا پژوهشهای بینافرهنگی با بهرهگیری از پساملیگرایی میتوانند نحوۀ تلاقی و تأثیرگذاری فرهنگها بر یکدیگر را بررسیکرده و فرآیندهای درهمتنیدگی فرهنگی و شکلگیری معانی را در بسترهای چندفرهنگی تحلیلکنند.
2_9. نقد معایب رویکرد پساملیگرایی چنانکه گفته شد رویکرد پساملیگرایی در ادبیات تطبیقی با گسترش مرزهای تحلیل ادبی، امکان مطالعۀ متون را در چهارچوبی فراملی و بینافرهنگی فراهمکردهاست. با این حال برخی منتقدان معتقدند که پساملیگرایی با تأکید بیش از حد بر جهانیشدن ممکن است به نادیدهگرفتن ویژگیهای محلی و بومی ادبیات منجر شود. همچنین چالشِ دیگرِ این رویکرد خطر همگونسازی فرهنگی و کاهش اهمیت مرجعیت تاریخی و اجتماعی متون است. با این وجود حامیان پساملیگرایی بر این باورند که این رویکرد به تعاملات فرهنگی توجه دارد و امکان تحلیل پویاتر و جامعتری از تحولات هویتی و متنی را در ادبیات تطبیقی فراهممیآورد. در کنار نقدهایی که به رویکرد پساملیگرایی در ادبیات تطبیقی وارد است باید به تهدیدات دیگری هم اشارهکرد که میتوانند از سوی این رویکرد به هویتهای زبانی، فرهنگی و بومی واردشوند. یکی از این تهدیدات، خطر تهدید زبانهای اقلیمی و کمترشناختهشده است. هنگامی که توجه عمده به متون و فرهنگهای جهانی معطوف میشود، ممکن است زبانهای بومی و محلی تحت تأثیر قراربگیرند و در معرض خطر فراموشی یا کاهش ارزش قرارگیرند. علاوه بر این با تاکید بر جهانیشدن و بازاندیشی در مرزهای فرهنگی و ملی، امکان دارد فرهنگها و جوامع خاص در معرض همگونسازی فرهنگی قرارگیرند. این همگونسازی میتواند منجر به از دستدادن اصالتهای فرهنگی و تنوعهای محلی شود. درحقیقت رویکرد پساملیگرایی گاهی به گونهای ارائهمیشود که از دیدگاههای محلی و خاص چشمپوشی میکند و به جای شناخت و پذیرش تفاوتها، تمایل دارد به سمت همسانسازی و یکنواختی حرکتکند. همچنین پساملیگرایی ممکن است به نادیده گرفتن ساختارهای تاریخی و اجتماعیای منتهی شود که بر شکلگیری متنها و مفاهیم تأثیردارند. با اینکه این رویکرد بهظاهر به جهانیشدن و تعاملات فرهنگی توجهدارد اما ممکن است به عمیقتر شدن تحلیلهای تاریخی و اجتماعی در زمینههای خاص فرهنگی و ملی کمک نکند. درمجموع پساملیگرایی اگرچه امکان تعاملات فرهنگی گسترده و فراملی را فراهممیآورد، اما بهطور غیرمستقیم ممکن است به تهدیدات فرهنگی، زبانی و هویتی منجرشود که درک و حفظ تنوعهای بومی و محلی را به چالش میکشد. 2_10. چشماندازهای آیندۀ پژوهش در حوزۀ پساملیگرایی و ادبیات تطبیقی چشماندازهای آیندۀ پژوهش در حوزۀ پساملیگرایی و ادبیات تطبیقی بر بررسی تأثیرات جهانیشدن بر تولید و مصرف ادبیات، شکلگیری هویتهای ترکیبی و نقش فناوریهای نوین در بازتعریف مرزهای فرهنگی متمرکز خواهد بود. یکی از مسیرهای مهم پژوهشی، مطالعۀ ادبیاتِ حاشیهای و نویسندگان فراملی است که به چالشهای چندگانگی فرهنگی و تجربیات زیستۀ مهاجرت میپردازند. همچنین توجه به ترجمه بهعنوان فرآیندی بینافرهنگی که در شکلگیری معناهای جدید نقش دارد، زمینهای مهم برای مطالعات آینده خواهد بود. افزون بر این، تلفیق پساملیگرایی با نظریههای جدیدی همچون مطالعات اقلیمی، ادبیات دیجیتال و روایتهای چندلایهای، امکان تحلیلهای جامعتری را در حوزۀ ادبیات تطبیقی فراهمخواهدکرد.
رویکرد پساملیگرایی با تمرکز بر پویایی هویتها، تعاملات بینافرهنگی و گذر از مرزهای ملی، چشماندازی نوین در مطالعات ادبی و فرهنگی ارائه میدهد. این رویکرد چهارچوبهای ملیمحور را در ادبیات تطبیقی به چالش کشیده و امکان تحلیل متون ادبی در بسترهای چندفرهنگی را نیز فراهمکردهاست. بررسی آثار مهاجرتی، دیاسپورایی و ترجمهای نشانمیدهد که ادبیات معاصر دیگر محدود به چهارچوبهای ثابت ملی نیست بلکه در پیوند با جابهجاییهای فرهنگی و تاریخی معنا مییابد. از این منظر تحلیل پویاییهای فرهنگی و ادبی از طریق مفاهیمی چون بینامتنیت، جهانیشدن و تأثیرپذیری زبانی، مسیرهای تازهای برای مطالعات تطبیقی گشودهاست. در این مقاله آثار مختلف پژوهشی و ادبی را بهطور مختصر تحلیل و معرفی شد و نشان داده شد که چگونه پساملیگرایی در ادبیات معاصر تأثیرگذاربودهاست. علاوه بر تحلیلهای نظری به کاربردهای عملی این رویکرد در مطالعات ادبیات تطبیقی پرداخته و چالشها و فرصتهای آن را بررسی شد. در ادامه، به معایب و محاسن رویکرد پساملیگرایی نیز اشاره شد؛ از جمله اینکه پساملیگرایی میتواند به همگونسازی فرهنگی منجر شود و تهدیداتی برای زبانهای بومی و هویتهای محلی به همراه داشته باشد، اما در عین حال فرصتی برای بررسی تعاملات فرهنگی و تحولات هویتی در دوران جهانیشدن نیز فراهمآورد. در پژوهشهای آینده تمرکز بر ابعاد بینارشتهای پساملیگرایی اهمیت دارد. مطالعۀ نقش فناوریهای دیجیتال در بازتعریف هویتهای ادبی، بررسی ارتباط این رویکرد با مسائل زیستمحیطی و تحلیل تأثیر سیاستهای جهانی بر ادبیات مهاجرت و دیاسپورا از جمله زمینههای پژوهشی مهم به شمار میروند. همچنین بررسی تعاملات بینامتنی در ادبیات جهانی و تأثیر جهانیشدن بر زبانهای ادبی میتواند افقهای جدیدی را در این حوزه بگشاید. پیشنهاد میشود که پژوهشهای آتی با تمرکز بر متونی از زبانها و سنتهای ادبی متنوع، درک دقیقتری از پویاییهای فرهنگی و هویتی در جهان معاصر ارائه دهند.
پیشنهادهایی برای پژوهشهای آینده ۱. مطالعۀ ابعاد بینارشتهای پساملیگرایی: پژوهشهای آتی میتوانند بر ابعاد بینارشتهای پساملیگرایی تمرکزکنند و ارتباط این رویکرد با سایر حوزههای علمی مانند روانشناسی، جامعهشناسی و مطالعات فرهنگی را بررسینمایند. بویژه چگونگی تأثیر تعاملات فرهنگی بر هویتهای فردی و جمعی در دنیای جهانیشده و نقش ادبیات در بازتاب این تحولات میتواند موضوعاتی مهم برای تحقیق باشد. ۲. نقش فناوریهای دیجیتال و فضای مجازی: در دنیای کنونی، فناوریهای دیجیتال و فضای مجازی نقش برجستهای در تغییر و تحول هویتهای فردی و جمعی ایفا میکنند. پژوهشهای آینده میتوانند بر تأثیر این فناوریها بر فرآیندهای فرهنگی و بازتعریف هویتهای ادبی تمرکزکنند. بررسی نحوۀ بازنمایی هویتهای پساملی در بستر فضای دیجیتال و آثار ادبی منتشرشده در این فضا میتواند پژوهشهای جدیدی را بهوجودآورد. ۳. بررسی ادبیات زیستمحیطی از منظر پساملیگرایی: یکی از زمینههای مهم پژوهشی در آینده میتواند تحلیل ارتباط پساملیگرایی با مسائل زیستمحیطی باشد. ادبیات زیستمحیطی، که در دهههای اخیر بهطور فزایندهای مطرح شده است، میتواند در تعامل با پساملیگرایی ابعاد جدیدی از هویت و بحرانهای جهانی را بررسیکند. چگونگی تعامل انسانها با محیطزیست در بستر جهانیشدن و چالشهای مرتبط با آن میتواند موضوع پژوهشهای آتی باشد. ۴. تحلیل تأثیر سیاستهای جهانی بر ادبیات مهاجرت: در دنیای امروز، مهاجرت و دیاسپورا به مسائل مهمی تبدیل شدهاند. پژوهشها میتوانند به تحلیل تأثیر سیاستهای جهانی بر ادبیات مهاجرت و دیاسپورا در چهارچوب پساملیگرایی بپردازند. بررسی تحولات اجتماعی و سیاسی، از جمله تأثیرات بحرانهای اقتصادی، جنگها و تغییرات اقلیمی بر ادبیات مهاجران و روایتهای دیاسپورایی میتواند پژوهشهای ژرفی را درپیداشتهباشد. ۵. تحلیل تعاملات بینامتنی و جهانیشدن: در زمینههای ادبیات تطبیقی، پژوهشهای آتی میتوانند به بررسی تعاملات بینامتنی در ادبیات جهانی و چگونگی تأثیر جهانیشدن بر زبانهای ادبی پرداخته و بویژه به تعامل متون و نویسندگان از سنتهای مختلف توجهکنند. این نوع تحلیل میتواند منجر به بازخوانی دوبارۀ متون کلاسیک و معاصر در بستر جهانیشدن و تحولات فرهنگی شود. ۶. مطالعۀ هویتهای بومی و تهدیدات آنها: یکی از چالشهای مهم پساملیگرایی، تهدیداتی است که برای هویتهای بومی و زبانهای محلی به همراه دارد. پژوهشهای آتی میتوانند بر تأثیر جهانیشدن بر زبانها و فرهنگهای بومی متمرکز شوند و به بررسی تهدیدات زبانی و فرهنگی ناشی از همگونسازی فرهنگی و رسانههای جهانی بپردازند. بررسی نقش ادبیات بومی در حفظ هویتهای فرهنگی میتواند زمینهای مهم برای تحقیق در این راستا باشد. ۷. توسعۀ مطالعات مهاجرتی و دیاسپورایی در ادبیات پساملیگرایی: یکی دیگر از حوزههای مهم تحقیقاتی میتواند مطالعه و تحلیل بیشتر آثار مهاجرتی و دیاسپورایی در ادبیات باشد.
[1]. نویسنده مسئول: y.ataei@pnu.ac.ir
[2]. Postnationalism [3]. رمان «Americanah» در سال ۲۰۱۳ توسط نویسندة نیجریهای چیماماندا انگزی آدیچی منتشر شده است. داستان دربارة دختری به نام ایفملو است که نیجریه را ترک کرده و در دانشگاه پرینستون تحصیل میکند. او با چالشهای هویتی و نژادی در آمریکا مواجه میشود. [4]. مجموعهی «حالة حصار» اثر محمود درویش در ژانویه ۲۰۰۲ در رامالله سروده شده و تجربههای زندگی در شرایط محاصره را به تصویر میکشد. [5]. رمان «The White Tiger» در سال ۲۰۰۸ توسط نویسندة هندی، آراویند آدیگا منتشر شد. این اثر برندة جایزة بوکر در همان سال شد و داستان زندگی بالرام هالوای یک رانندة تاکسی در هند را روایت میکند که از طبقة پایین جامعه به موفقیتهای بزرگ دست مییابد. [6]. هویتهای مختلف و تضادهای فرهنگی از ویژگیهای مهم پستمدرنیسم هستند. در این چارچوب، هویت به هیچ وجه یک امر ثابت و غیرقابل تغییر تلقی نمیشود بلکه آن را پدیدهای متغیر، موقتی و ساختهشده میدانند. برخلاف دیدگاههای سنتی که هویت را غالباً در مرزهای ملی یا فرهنگی محدود میدیدند، پستمدرنیسم به این باور میپردازد که هویت در پی تعاملات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، بهویژه در دوران جهانیشدن، دائماً در حال تغییر و بازتعریف است. تضادهای فرهنگی در پستمدرنیسم: پستمدرنیسم بهویژه با به چالش کشیدن فرهنگهای غالب و درکهای واحد از حقیقت و واقعیت به تضادهای فرهنگی توجه زیادی داشته است. تضادهای فرهنگی میتوانند شامل موارد زیر باشند: ۱. تضادهای هویتی: هویتها در دنیای پستمدرن متکثر و متناقضاند. یک فرد میتواند در یک زمان چندین هویت مختلف داشته باشد، مثلاً هویت ملی، جنسیتی، دینی و اجتماعی که ممکن است در تضاد با یکدیگر قرار گیرند. ۲. تضادهای فرهنگی بین شرق و غرب: از آنجا که پستمدرنیسم تأکید زیادی بر بازنگری مرزهای فرهنگی و ملی دارد تضادهای فرهنگی بین جوامع شرقی و غربی بهویژه در دوران جهانیشدن بهطور فزایندهای مشهود شده است. این تضادها میتواند شامل تفاوتهای ارزشی، سیاسی و اجتماعی باشد. ۳. تضادهای اجتماعی و طبقاتی: پستمدرنیسم نیز تضادهای اجتماعی و طبقاتی را به چالش کشیده و بر لزوم بازاندیشی در مفاهیم قدرت، سلطه و هویت اجتماعی تأکید میکند. [7]. Dialogue [8]. عنوان اصلی این رمان «The God of Small Things» است که در سال ۱۹۹۷ توسط نویسندة هندی، آرونداتی روی، منتشر شده است. این کتاب برندة جایزة بوکر در همان سال شد و داستان زندگی یک خانوادة ثروتمند هندی را روایت میکند که در یک روز سرنوشتساز در سال ۱۹۶۹ برای همیشه تغییر میکند. شخصیتهای اصلی، استا و راحل، دوقلوهای هفتسالهای هستند که زندگیشان آشفته میشود. [9]. رمان «One Hundred Years of Solitude» در سال ۱۹۶۷ توسط نویسندة کلمبیایی، گابریل گارسیا مارکز، منتشر شد. این کتاب که به فارسی «صد سال تنهایی» ترجمه شده است داستان چندین نسل از خانوادة بوئندیا را در شهر خیالی ماکوندو روایت میکند و بهعنوان یکی از برجستهترین نمونههای سبک رئالیسم جادویی شناخته میشود. [10]. Magical Realism [11]. رمان «Homegoing» در سال ۲۰۱۶ توسط نویسندة غنایی-آمریکایی، یا جسی (Yaa Gyasi) منتشر شده است. این کتاب در ایران با نامهای دیگرِ بازگشت به خانه و خانهروان نیز ترجمه شده است. [12]. رمان Exit West نوشتة محسن حمید در ایران با نامهای مختلفی ترجمه شده است ازجمله خروجی غربی، خروجی غرب، فرار به غرب و مهاجرت به غرب. [13]. آرجون آپدورای (Arjun Appadurai) انسانشناس و جامعهشناس هندی است که در سال ۱۹۴۹ در بمبئی متولد شد و مطالعاتش بر مدرنیته و جهانیشدن متمرکز است. [14]. اولریش بک (Ulrich Beck) جامعهشناس آلمانی (۱۹۴۴–۲۰۱۵) بهخاطر پژوهشهایش دربارة جهانیشدن، خطرات مدرن و هویتهای سیال شناخته میشود. [15]. Modernity at Large: Cultural Dimensions of Globalization [16]. آپادورای واژةscape را بهعنوان یک پسوند مفهومی بهکار میبرد تا نشان دهد که جهانیشدن از طریق جریانهای متعددی در حال شکلگیری است. این اصطلاح از واژة landscape(چشمانداز) الهام گرفته شده و نشان میدهد که هر یک از این حوزهها، نوعی چشمانداز پویا و متغیر هستند که از طریق جریانهای بینالمللی شکل میگیرند. او تأکید میکند که این فرآیندها ایستا و یکپارچه نیستند بلکه چندلایه، متحرک و وابسته به دیدگاهها و تجربیات افراد و جوامع مختلفاند و هر گروه اجتماعی یا ملی ممکن است این جریانها را از زاویة خاص خود درک کنند و همین مسأله باعث تنوع در تأثیرات جهانیشدن بر فرهنگها و هویتها میشود (آپادورای۱۹۹۶: ۳۳). [17]. Ethnoscapes [18]. Mediascapes [19]. Technoscapes [20]. Financescapes [21]. Ideoscapes [22]. Imagination [23]. The Cosmopolitan Vision [24]. Ulrich Beck [25]. Anti-cosmopolitanization [26]. Postnational War [27]. Banal Cosmopolitanism [28]. Realistic Cosmopolitanism [29]. Latent Cosmopolitanization [30]. Risk-Cosmopolitanism [31]. Historicization of Difference [32]. Critique of Multiculturalism [33]. Cosmopolitanism from Below [34]. Anti-Cosmopolitanism [35]. Neo-Nationalism of the International [36]. Transnationalism [37]. جومپا لاهیری (Jhumpa Lahiri) نویسندة هندی-آمریکایی به مسائلی چون مهاجرت، تعلق و هویت پرداخته است. رمانِ همنام (TheNamesake) روایت زندگی پسری از خانوادهای بنگالی در آمریکا است که بین فرهنگ والدینش و جامعة جدید احساس دوگانگی میکند. این کتاب تاکنون در ایران دوبار ترجمه شده است. | |||
| مراجع | |||
|
آدیگا، آراویند.(۱۳۹۸). ببر سفید. ترجمۀ مژده دقیقی. تهران: نیلوفر.
آدیچی، چیماماندا انگزی.(۱۳۹۶). آمریکانا. ترجمهی روحالله صادقی. تهران: نشر در دانش بهمن.
پیشگاهی فرد، زهرا.(1380). «ابعاد جهانی شدن». نشریۀ دانشکده ادبیات و علوم انسانی (تهران)، 45(157)، 155 - 172.
حمید، محسن.(۱۳۹۸). خروجی غربی. ترجمهی راهله میلانی. تهران: مروارید.
درویش، محمود.(۲۰۰۲). حالة حصار. بیروت: ریاض الریس للکتب والنشر.
روی، آرونداتی.(۱۳۸۷). خدای چیزهای کوچک. ترجمۀ گیتا گرکانی. تهران: علم.
نصرتی، حمیدرضا و محمدی، حمیدرضا(۱۳۹۵). «تبیین مفهوم تداوم یا فرسایش حاکمیت دولت ملّی». پژوهشهای جغرافیای سیاسی. دورهی 1، ش4(مسلسل 4)، 41 - 66.
حجازی، بهجت السادات.(1385). «از ملیگرایی فردوسی تا فراملیگرایی مولوی». کاوشنامه زبان و ادبیات فارسی (کاوش نامه)، 7(مسلسل 12)، 9 _ 32.
طایفی، شیرزاد.(۱۴۰۳). «تأثیر جهانیشدن بر نقش و کارکرد آثار اندیشمند علوم انسانیـاجتماعی ایران، رضا سیّدحسینی». دوفصلنامۀ علمی مطالعات تطبیقی و میانرشتهای ادبیات. دورهی1، شمارهی 1، 9 - 27.
لاهیری، جومپا.(۱۴۰۳). همنام. ترجمهی امیرمهدی حقیقت. تهران: ماهی.
گارسیا مارکز، گابریل.(۱۴۰۳). صدسال تنهایی. ترجمهی بهمن فرزانه. تهران: امیرکبیر.
| |||
|
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1 |
|||