| تعداد نشریات | 61 |
| تعداد شمارهها | 2,206 |
| تعداد مقالات | 17,976 |
| تعداد مشاهده مقاله | 55,205,026 |
| تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 28,895,627 |
بررسی دو عنصر "وجه" و "لحن" روایت در دو اثر کلیله و دمنه و نفثه المصدور بر اساس نظریۀ روایت "ژنت" | ||||||||||||||||
| مطالعات تطبیقی و میان رشته ای ادبیات | ||||||||||||||||
| دوره 1، شماره 2، آذر 1404، صفحه 53-62 اصل مقاله (336.16 K) | ||||||||||||||||
| نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||
| شناسه دیجیتال (DOI): 10.22054/cisl.2025.90240.1041 | ||||||||||||||||
| نویسندگان | ||||||||||||||||
| عصمت نبی زاده* 1؛ غلامرضا مستعلی پارسا2 | ||||||||||||||||
| 1گروه آموزشی ادبیات و زبان فارسی، دانشکده ادبیات و زبان های خارجه، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایران | ||||||||||||||||
| 2گروه آموزشی ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات فارسی و زبان های خارجی، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران | ||||||||||||||||
| چکیده | ||||||||||||||||
| ژرار ژنت یکی از برجستهترین منتقدان روایت شناسی است؛ وی مؤلفههای روایت را از جنبههای گوناگون میکاود. بررسی ساختار روایت آثار طبق دیدگاه ژرارژنت میتواند ویژگیهای مختلف متون روایی را مشخص کند. کلیله و دمنه و نفثه المصدور از شاهکارهای ادب فارسی هستند. در هر کدام از این دو کتاب، نویسنده موضوعات موردنظر خویش را به شیوهای هنرمندانه و خاص روایت میکند. موضوع مقالۀ حاضر بررسی مؤلفههای روایت در دو اثر «کلیله و دمنه» و «نفثهالمصدور» طبق نظریۀ روایت ژرار ژنت است. این دو اثر به عنوان دو اثر مهم در ادب فارسی، شیوههای روایتی متفاوتی دارند. تفاوت روایت در این دو اثر، ما را بر آن داشت تا به این موضوعات بپردازیم که اصول روایتشناسی در هر کدام از این آثار چه کیفیتی دارد؛ کدام یک از این دو نوع روایت در راستای هدف نویسندۀ خود تاثیرگذار عمل کرده است و در نهایت این که اشکال مختلف روایت در ادب کلاسیک چگونه نمود یافتهاست. مطالعات و بررسیهای صورتگرفته با روش کتابخانهای و تحلیلی است. در روند بررسی، ابتدا دو اثر را به اختصار معرفی کرده و سپس مؤلفههای روایت را از دید ژنت مورد بررسی قرار دادهایم. در ادامه دربارۀ کیفیت کاربرد هر کدام از مؤلفههای روایت در این دو اثر توضیحاتی ارائه کردهایم. مشخص شد بین هدف نگارش اثر و نوع روایت این دو اثر تعادل و همخوانی وجود دارد. | ||||||||||||||||
| کلیدواژهها | ||||||||||||||||
| روایت؛ ژنت؛ کلیله و دمنه؛ نفثهالمصدور؛ وجه؛ لحن | ||||||||||||||||
| اصل مقاله | ||||||||||||||||
|
بررسی دو عنصر "وجه" و "لحن" روایت در دو اثر کلیله و دمنه و نفثهالمصدور بر اساس نظریۀ روایت "ژنت"
چکیده ژرار ژنت یکی از برجستهترین منتقدان روایتشناسی است؛ وی مؤلفههای روایت را از جنبههای گوناگون میکاود. بررسی ساختار روایت آثار طبق دیدگاه ژرارژنت میتواند ویژگیهای مختلف متون روایی را مشخصکند. کلیله و دمنه و نفثهالمصدور از شاهکارهای ادب فارسی هستند. نویسنده در هرکدام از این دو کتاب موضوعات موردنظر خویش را به شیوهای هنرمندانه و خاص روایتمیکند. موضوع مقالۀ حاضر بررسی مؤلفههای روایت در دو اثر «کلیله و دمنه» و «نفثهالمصدور» طبق نظریۀ روایت ژرار ژنت است. این دو اثر به عنوان دو اثر مهم در ادب فارسی، شیوههای روایتی متفاوتی دارند. تفاوت روایت در این دو اثر ما را بر آن داشت تا به این موضوعات بپردازیم که اصول روایتشناسی در هرکدام از این آثار چه کیفیتی دارد؛ کدام یک از این دو نوع روایت در راستای هدف نویسندۀ خود تاثیرگذار عملکردهاست و در نهایت این که اشکال مختلف روایت در ادب کلاسیک چگونه نمودیافتهاست. مطالعات و بررسیهای صورتگرفته با روش کتابخانهای و تحلیلی است. در روند بررسی، ابتدا دو اثر به اختصار معرفی شده و سپس مؤلفههای روایت از دید ژنت مورد بررسی قرارگرفتهاست. در ادامه دربارۀ کیفیت کاربرد هر کدام از مؤلفههای روایت در این دو اثر توضیحاتی ارائهشدهاست و در نهایت مشخص شد که بین هدف نگارش اثر و نوع روایت این دو اثر تعادل و همخوانی وجوددارد. کلیدواژهها: روایت، ژنت، کلیله و دمنه، نفثهالمصدور، وجه، لحن
کلیله و دمنه و نفثهالمصدور از شاهکارهای ادب فارسی هستند که به نثر فنّی نگاشتهشدهاند. افزون بر ویژگیهای بلاغی قابل توجه در این دو اثر، نویسنده در هرکدام از این دو کتاب موضوعات موردنظر خویش را به شیوهای هنرمندانه و خاص روایتمیکند. کلیله و دمنه حکایتهای فابل را به شیوۀ داستان در داستان بیانمیکند و نفثهالمصدور در روایتی عاطفی درصدد شرح سرگذشت نویسنده در اواخر کار جلالالدین خوارزمشاه و پس از وی است. نظریۀ روایتشناسی که بر اساس اصول مورد اعتقاد ساختارگرایان شکلگرفتهاست، در پی آن است با بررسی ساختار و دستورزبان حاکم بر روایتها، شرحی از نظام حاکم بر روایت به دستدهد. ژنت، نظریهپرداز برجستۀ روایتشناسی، برای تحلیل دقیق روایت، سه عنصر «زمان»، «وجه» و «لحن» را موردنظر قرارداداست. موضوع مقالۀ حاضر بررسی مؤلفههای «وجه» و «لحن» روایت در دو اثر «کلیله و دمنه» و «نفثهالمصدور» طبق نظریۀ روایت ژرار ژنت است. این دو اثر به عنوان دو اثر روایی مهم در ادب فارسی، شیوههای روایتی متفاوتی دارند
1ـ1. پرسشهای پژوهش تفاوت روایت در این دو اثر، ما را بر آن داشت تا به این موضوعات بپردازیم که اصول روایتشناسی در هرکدام از این آثار چه کیفیتی دارد؛ کدام یک از این دو نوع روایت در راستای هدف نویسندۀ خود تاثیرگذار عملکردهاست و در نهایت این که اشکال مختلف روایت در ادب کلاسیک چگونه نمودیافتهاست.
1ـ2. پیشینۀ پژوهش تاکنون بررسیهای بسیاری در باب نظریۀ ژنت در آثار مختلف صورتپذیرفتهاست. از جملۀ آثاری که تاکنون نظریۀ روایت ژنت را در دو کتاب مورد نظر پژوهش ما، یعنی کلیله و دمنه و نفثهالمصدور بررسی کردهاند، میتوان به موارد زیر اشارهکرد: معصومه چروده و همکاران در مقالهای با عنوان «بررسی زمان در حکایتهای کلیله و دمنه بر اساس نظریۀ زمان در روایت»، زمان روایت در حکایات کلیله و دمنه را طبق نظریۀ زمان در روایت بررسیکردهاند. عباس جاهدجاه و لیلا رضایی نیز در مقالهای به « بررسی تداوم زمان روایت در حکایتهای فرعی کلیله و دمنه» پرداختهاند. رقیه صدرایی و مریم قرایی در مقالهای با عنوان «نگاهی روایتشناسانه به نفثهالمصدور بر اساس نظریه روایت ژرار ژنت»، به بررسی ساختار روایت در نفثهالمصدور پرداختهاند. با بررسی موارد نامبردهشده، میتوان دریافت که هیچکدام از این مقالات به مقایسۀ روش روایت در این دو اثر نپرداختهاند. ضمن آنکه پژوهشها بیشتر متوجه عنصر زمان هستند. بررسی موارد مربوط به وجه و لحن کلیله و دمنه و نفثهالمصدور از موضوعات تازۀ این جستار محسوبمیشود.
1ـ3. روش مطالعات و بررسیهای صورتگرفته با روش کتابخانهای و تحلیلی است. در روند بررسی، ابتدا نظریۀ ژنت به اختصار معرفیشده؛ سپس مؤلفههای وجه و لحن روایت در این دو اثر مورد بررسی قرارگرفتهاست. با توجه به لزوم بررسی جزئی عناصر روایت در اثر کلیله و دمنه به صورت خاص حکایت «شیر و گاو» مدنظر قرارگرفتهاست.
نظریۀ روایت ژنت ژرار ژنت از نظریهپردازان پیشگام و برجستۀ حوزۀ روایتشناسی است. ژنت در نظریۀ روایت خود سه مفهوم داستان (histoiren)، روایت (recit) و عمل روایت (narration) را از هم بازمیشناسد: «histoire شامل رویدادهایی با ترتیب زمانی و علّی است پیش از آنکه در قالب واژگان ریختهشوند. recit همان نوشتار است که ژنت «گفتمان روایتی» نیز مینامد. narration روابط میان گوینده/ نویسنده (لحن روایت) و شنونده/ خواننده را دربرمیگیرد» (مارتین، 1382: 78). ژرار ژنت در تحلیلهای خود از روایت، بین راوی و منظری که روایت از آن دید بیانمیشود، تفاوت قائلشدهاست. در واقع وی «نخستین کسی بود که استدلالکرد به منظور تحلیل هر روایتی باید به دو پرسش بنیانی پاسخداد: نخست اینکه «چهکسی در مقام راوی خطاب به روایتشنو سخنمیگوید؟»، و دودیگر اینکه «رویدادهای روایت از نگاه چهکسی دیدهمیشوند؟». به استدلال ژنت این دو لزوما یک نفر نیستند» (پاینده، 1397: 182). ژنت برای تحلیل دقیق روایت، سه عنصر «زمان»، «وجه» و «لحن» را مطرحکرد. طبق این نظریه، مولفۀ زمان به بررسی موضوعات مربوط به نظم و ترتیب بیان رخدادها، مدت تداوم یا دیرش روایت داستان، بسامد یا تکرار وقایع میپردازد. وجه یا حالت یا منظر روایت موضوع کانونیسازی و انواع آن را مشخصمیکند. مؤلفۀ لحن یا آوا یا صدا نیز ضمن بررسی کیستی راوی، به بیان نسبت زمانی و مکانی راوی با روایت میپردازد. در این جستار مولفههای لحن و وجه ژنت مورد توجه قرارگرفتهاست.
حالت یا وجه (منظر): «مؤلفهای که مشخصمیسازد رویدادها از نگاه چه کسی روایت میشود. باید توجهداشت که ژنت بین صدایی که روایتگری را انجاممیدهد و منظری که رویدادها از آن دیدهمیشوند، تمایز میگذارد» (پاینده، 1399: 221). در این بخش مفهوم کانونیسازی مطرح میشود به معنای آنکه روایت با تمرکز بر نگاه یک شخصیت روایت شدهاست یا نه. کانون روایت به معنی بررسی نظرگاهی که داستان از آن روایت میشود، از جمله مهمترین متغیرهایی است که ویژگی گذرگاه میان سخن (زنجیرۀ رخدادها آنگونه که روایت شدهاند) و داستان (نظم منطقی رخدادها) را تعیینمیکند؛ چراکه از سویی ما در ادبیات هیچگاه با رخدادها یا پدیدههای خام سروکار نداریم؛ بلکه با رخدادهایی روبهرو هستیم که به شیوهای خاص و از دیدی مشخص بازنمایی شدهاند، بهطوری که دو دید متفاوت نسبت به پدیدهای واحد، دو پدیدۀ متفات را بهوجودمیآورد» (علیزاده و سلیمیان، 1392: 115). از این نظر دو نوعِ روایت با کانونیسازی و روایت بدون کانونیسازی قابل تفکیک است: 1- روایت بدون کانونیسازی: روایتی که بر ذهنیت شخصیت خاصی تمرکزندارد و ادراکهای شخصیتهای واحدی را مبنای دیدن جهان داستان قرارنمیدهد. 2- روایت با کانونیسازی: روایتی که بر ذهنیت شخصیت خاصی تمرکز میکند و جهان داستان را از منظر دید او به خواننده ارائهمیدهد. کانونیسازی خود به دو نوع درونی و بیرونی تقسیم میشود. در کانونیسازی درونی راوی از نوع راوی - قهرمان است و از زاویۀ دید خود همۀ وقایع را میبیند و شرحمیدهد. در کانونیسازی بیرونی راوی دانای کل محدود است که تنها بر یکی از شخصیتهای داستان تمرکزمیکند و از دید او وقایع را میبیند. در روایت کلیله و دمنه با وجود این که ظاهراً داستان از زبان یک راوی نقلمیشود و ما با روایتی بدون کانونیسازی مواجهیم، اما مخاطب در طول روایت با صداها و دیدگاههای مختلفی روبهرو است که از کانونیسازی بهصورت متناوب میان راوی و شخصیتهای مختلف در حال تغییر است. باید افزود طرح روایت اصلی و روایات فرعی در خلال آن، بر مبنای ساختار داستان در داستان، از عوامل مهم متغیربودن کانون روایت در کلیله و دمنه است. روایت زیدری در نفثهالمصدور، روایت راوی - قهرمان است. این نوع روایت از نوع کانونیسازی درونی است. به این معنا که وقایع و شخصیتهای داستان از نگاه راوی - قهرمان دیدهمیشود و علاوه بر آن مخاطب از افکار، ذهنیات و دیدگاه راوی نسبت به آنها به شکلی مستقیم آگاهمیشود.
لحن یا آوا: «آوا یا لحن آخرین عنصر روایت در بحث ژنت محسوبمیشود که به مناسبت راوی با روایت از دیدگاه موقعیتهای زمانی - مکانی میپردازد» (پاشایی، 1394: 53). «صدای روایت مؤلفهای که مشخصمیکند راوی کیست و در چه زمانی و از کدام جایگاه روایت را بازمیگوید» (پاینده، 1399: 216).
کیستی راوی: الف) بر اساس نوع رابطۀ راوی با داستان روایتشده: راوی یا از نوع درون داستانی است یا از نوع برون داستانی. راوی درون رویداد: درون جهان داستان حضوردارد و مشاهداتش را بیانمیکند. راوی درون رویدادی را که شخصیت اصلی داستان است و آنچه را برای خودش رخداده روایتمیکند، اصطلاحاً «راوی خودگو» میگویند. روایت نسوی از خاطرات گذشتۀ خود از نوع راوی درون رویداد محسوبمیشود. این نوع روایت به دلیل کمکردن فاصلۀ جهان روایتشده در داستان و خواننده، تاثیرگذاری بیشتری دارد. «بارزترین ویژگی گفتار چنین راویای بیواسطگی آن است. خواننده احساسمیکند که کسی از درون کوران وقایع با او سخنمیگوید» (همان: 216). راوی برون رویداد: این نوع راوی در بیرون داستان ایستاده و بدون مشارکت در رویدادهای داستان، وقایع را میبیند و برای خواننده بازمیگوید. «تأثیر روایتگری این نوع راوی، ایجاد حس و حالی از بیطرفی است. خواننده احساس میکند گزارش کسی را میخواند که در بیان رویدادها ذینفع نیست، بلکه با فاصله به شخصیتها و رویدادها مینگرد و لذا روایتش میتواند قابل اعتماد باشد» (همان: 217). راوی در باب شیر و گاو در چند مرحله نمود دارد. نخست راوی اصلی داستان که همان نویسنده است و گفتوگوی رای و برهمن را روایتمیکند. دو دیگر روایت برهمن از حکایت شیر و گاو و سهدیگر حکایتهایی است که هرکدام از شخصیتهای داستان برای یکدیگر تعریفمیکنند. در همۀ این روایتها از نوع راوی سومشخص دانای کل و برون رویداد استفادهشدهاست. به این معنا که راوی در روند حکایت منقول خود دخالتی ندارد و فقط روایتگر آن است. این نوع زاویۀ دید در روایات تعلیمی گذشته کاربرد فراوان داشتهاست.
زمان روایتگری: این مؤلفه موضوعی جدا از زمان به عنوان یکی از سه عنصر روایت است؛ در اینجا زمان به عنوان یکی از مؤلفههای لحن مطرحشدهاست و به زمانی که راوی برای روایت خود (نسبت به زمان وقوع حوادث داستان) اتخاذمیکند، اشاره دارد. پاینده این نوع زمان را «مؤلفهای که نسبت مقطع زمانی روایتشدن وقایع را با مقطع زمانی رخدادنشان مشخصمیکند» تعریفکرده و انواع آن را بدین ترتیب برشمردهاست: روایتگری پسارویداد: طی آن وقایعی که در زمان گذشته رخدادهاند، اکنون در زمان حال روایتمیشود. روایتگری همزمان با رویداد: نوعی از روایتگری که طی آن، راوی وقایع را هنگام رخدادنشان در زمان حال روایتمیکند. روایتگری پیشارویداد: روایتگری که قبل از رخدادن وقایع صورتمیگیرد. (از طریق آیندهنگری راوی) روایتگری متناوب: آمیزهای از روایتگری پسارویداد با روایتگری همزمان با رویداد (پاینده، 1399: 217). راویان حکایتهای کلیله و دمنه ضمن مکالمات خود با طرف مقابل، وقایع زمان گذشته را جهت تنبیه مخاطب خود از سرگذشت شخصیتها بیانمیکنند. بر این اساس روایتگری حکایات در کلیله ودمنه از نوع پسارویداد شناختهمیشود. در نفثهالمصدور راوی در زمان متناوب حال و گذشته داستان را روایتمیکند و روایت در هر دو، درون جهان داستان است. روایت متناوب به این معناست که راوی هم رویداد را بیانمیکند هم بهصورت متناوب احساس یا دیدگاهش دربارۀ آن رویداد را میگوید. روایت نفثهالمصدور این ویژگی را داراست. زیدری روایت خود را در زمان حال شروعمیکند و داستان اصلی را با بازگشت به چهارسال قبل انجاممیدهد؛ ضمن آنکه هرکجا کلام اقتضاکند به زمان حال بازمیگردد و نظر خود را بیانمیدارد. برای مثال راوی در پایان روایتِ کار اهالی گنجه به زمان حال بازمیگردد و چنین میگوید: «امروز، أُسوة أمثالها، بدان شهر و حوالی آن، نه مجتاز را سایهایست، که یک لحظه در او آرام گیرد، و نه مقیم را همسایهای، که با او سرگذشت حوادث ایام گوید» (نسوی، 1343: 25 - 26).
سطح روایت: «مؤلفهای که نسبت بین روایتگری و جهان داستان را مشخصمیکند. ژنت در هر روایتی بین دو لایۀ روایی، تمایز وجودشناختی میگذارد. سطح دنیای بازنماییشده در داستان و سطح خود این بازنمایی» (پاینده، 1399: 218). سطح بازنمایی همان روایت داستان است. این روایت خود میتواند راوی درونرویداد یا برونرویداد داشتهباشد. سطح این روایت با خود جهان داستان و اینکه روایت در چه نسبتی با جهان داستان به نمود درآمدهاست، بیانگر سطح بازنمایی است. بر این اساس سه نوع روایت برونداستانی، درونداستانی و زیرداستان از هم قابل تفکیک هستند: الف) برون داستانی: «راویای که بیرون از جهان روایتشده درداستان قراردارد و برای مخاطبانی ایضاً بیرون از جهانِ روایتشده در داستان روایتگری میکند» (همان: 218). کلیله و دمنه در قسمتی که نویسنده به عنوان راوی، گفتوگوی رای و برهمن را روایتمیکند، دارای سطح روایت برونداستانی است. ب) درونداستانی: «راویای که درون جهانِ روایتشده در داستان قراردارد ... و برای مخاطب یا مخاطبانی در همان داستان روایتگریمیکند. در این حالت، راوی داستان را در سطحی همطراز با جهان داستانی و شخصیتهای آن روایتمیکند» (همان: 218). طبق این تعریف میتوان روایت برهمن را برای مخاطب خود (رای) که به عنوان روایت اصلی داستان محسوبمیشود، از نوع روایت درونداستانی محسوبکرد. روایت نسوی در نفثهالمصدور روایت متناوبی است که در زمان حال و خطاب به شخصیت دیگری صورتگرفتهاست. بر این اساس این نوع روایت نیز از نوع روایت درونداستانی محسوبمیشود. ج) زیرداستانی: «داستان در داستان، یا روایتی جایگرفته در بطن روایت اصلی که یکی از شخصیتها برای شخصیتی دیگر در همان داستان تعریفمیکند. در این حالت، روایتگری چنین شخصیتی «درونداستانی» است» (همان: 219). سطح روایت در حکایتهایی که در داستان شیر و گاو، شخصیتها خطاب به یکدیگر روایتمیکنند، از نوع زیرداستان محسوبمیشود. شخصیتها در زمان روایت این زیرداستان، نسبت به داستانی که خود، شخصیتی در آن محسوبمیشوند، روایتی درونداستانی دارند. در این حالت هرکدام از حکایتهای فرعی نوعی زیرداستان محسوبمیشود. این سطح متعدد روایت و راوی گونهای خاص از روایتپردازی را پدیدمیآورند، که به شیوۀ روایت در روایت یا داستان در داستان مشهوراست و... از جمله شیوههای قصهپردازی در ادبیات فارسی است که خاستگاه آن را ادب کهنسال هند و ایران میدانند (حُری، 1392: 34).
وجه و لحن روایت در کلیله و دمنه متناسب با هدف تعلیمی اثر بهکارگرفتهشدهاست. وجه روایت در کلیله و دمنه بدون کانونیسازی است. راوی بر یک شخصیت خاص تمرکز نمیکند و از دیدگاهی برتر نسبت به همۀ شخصیتها وقایع را میبیند. این در حالی است که استفاده از گفتوگو و حکایتهایی که اشخاص داستان برای هم تعریفمیکنند، به طور متناوب کانون روایت را تغییرمیدهد. این امر از یک صداییِ اثر کاسته و پیوسته مخاطب را با صداها و دیدگاههای مختلفی روبهرو میسازد. لحن در حکایات باب شیر و گاو در چند مقوله قابل بررسی است. راوی حکایات کلیله و دمنه سوم شخص دانای کلی است که بیرون رویدادها ایستادهاست و در وقایع داستان مشارکتی ندارد. راوی حکایات را پس از اتمام آنها برای شخصیتهای درون داستان تعریفمیکند. این امر اعتماد مخاطب را به راوی افزایشمیدهد و پس از آن اعتماد وی را در پذیرش تعالیم اخلاقی راوی جلب میکند. هرکدام از حکایتهایی که شخصیتهای داستانی کلیله و دمنه برای هم تعریف میکنند، به عنوان زیرداستان و در سطحی پایینتر از داستان واقعی جایمیگیرد. این موضوع ساختار روایی کلیله و دمنه را تو در تو ساختهاست و باعث شده تا هر حکایت در دل حکایت پیشین جای بگیرد. میتوان گفت که در کلیله و دمنه ویژگیهای مهم روایات تعلیمی ادب کلاسیک در حد تعادل رعایتشدهاست. این در حالی است که باید اذعانداشت در این اثر تمرکز نویسنده بر جنبههای تعلیمی و بلاغی اثر است و توجه به شیوههای داستانپردازی در مرحلۀ بعد ارزش قراردارد. هدف نویسنده در کتاب نفثهالمصدور روایت سرگذشت تاریخی خود به منظور شرح و بیان درد و رنجهای خود و برانگیختن حس همدردی مخاطب است. وجه روایت در نفثهالمصدور از نوع کانونیسازی درونی است. به این معنا که وقایع داستان از نگاه راوی دیده و روایتمیشود و ما دربارۀ هر اتفاق و هر شخصیت تنها نظر راوی را میشنویم. این امر از اعتبار روایت به عنوان یک روایت تاریخی بیطرف کاسته و به جنبههای داستانی و روایی اثر افزودهاست. لحن و صدای روایت در نفثهالمصدور در چند سطح قابل بررسی است. راوی داستان تاریخی نفثهالمصدور از نوع اول شخص قهرمان است که در رویدادهای داستان مشارکتدارد. این امر مخاطب را به وقایع داستان نزدیک میکند و از فاصلۀ او با راوی میکاهد. زیدری سرگذشت خود را در زمان متناوب بین حال و گذشته روایتکردهاست. ابتدای روایت در زمان حال آغازشده، درحالیکه خط سیر اصلی وقایع چهارسالۀ داستان، بهصورت پسارویداد و یادآوری بیانشدهاست؛ و گاه در برهههای اندکی از اواسط داستان و همچنین در انتهای آن، روایت به زمان حال بازمیگردد. سطح راوی نسبت به روایت به صورت درونرویداد است، به این معنا که راوی درون داستان است و روایت خود را برای شخصیتی دیگر درون داستان بیانمیکند. میتوان گفت شیوۀ روایت در نفثهالمصدور بیشتر بر مبنای شرححالنویسی است تا گزارش تاریخی صرف. زاویۀ دید روایت، وجه درونی روایت، خودگوییهای راوی و توضیحات وی از احساسات شخصی خویش، جنبههای استنادی اثر را کاسته و به جنبههای احساسی و عاطفی آن افزوده است. در واقع نسوی نفثهالمصدور را با هدف گزارش اخبار و سختیهای حادثشده بر او در برههای چهارساله از زندگی خویش نگاشتهاست. این شرح حال با بیان وقایع مربوط به اعمال سلطان جلالالدین به عنوان شخصیت محبوب راوی، جنبههای تاریخی این اثر را شکلدادهاست.
[1]. نویسنده مسئول:mastaliparsa@atu.ac.ir | ||||||||||||||||
| مراجع | ||||||||||||||||
|
پاشایی، محمد (1394) «بررسی روایت در رمان چشمهایش از دیدگاه ژرار ژنت»، زبان و ادب فارسی (نشریه سابق دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز)، س 68، بهارو تابستان 1394، شماره مسلسل 231
پاینده، حسین (1399) نظریه و نقد ادبی، ج1، تهران: سمت.
جاهدجاه، عباس و رضایی، لیلا (1390) «بررسی تداوم زمان روایت در حکایتهای فرعی کلیله و دمنه»، مجلۀ بوستان ادب دانشگاه شیراز، س 3، ش 3، پاییز 1390، پیاپی9.
خرندزی زیدری نسوی، شهاب الدین محمد (1343) نفثه المصدور، توضیح یزدگردی، امیرحسین، تهران: اداره کل نگارش وزارت آموزش و پرورش.
صدرایی، رقیه و قرایی، مریم (1396) «نگاهی روایت شناسانه به نفثه المصدور بر اساس نظریه ژرار ژنت»»، چهارمین همایش ملی متن پژوهی ادبی نگاهی تازه به متون تاریخی.
علیزاده، ناصر و سلیمیان، سونا (1391) «کانون روایت در الهی نامه عطار براساس نظریۀ ژرار ژنت»، پژوهشهای ادب عرفانی زبان و ادب فارسی (گوهر گویا)، س 6، ش 2، پیایپی 22، تابستان 1391، صص 113-140
منشی، نصرالله (1383) کلیله و دمنه، تهران: دانشگاه تهران.
نظری چروده، معصومه؛ خشنودی، بهرام و نظری، احمدرضا (1396) «بررسی زمان حکایتهای کلیله و دمنه بر اساس نظریه زمان در روایت»، نشریه زبان و ادب فارسی دانشگاه تبریز، سال 70/، شماره 236، پاییز و زمستان 1396
| ||||||||||||||||
|
آمار تعداد مشاهده مقاله: 2 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1 |
||||||||||||||||