| تعداد نشریات | 61 |
| تعداد شمارهها | 2,201 |
| تعداد مقالات | 17,941 |
| تعداد مشاهده مقاله | 55,024,238 |
| تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 28,798,487 |
جایگاه «زمان» در نزد دهریون | ||
| حکمت و فلسفه | ||
| مقاله 5، دوره 10، شماره 38، تیر 1393، صفحه 75-86 اصل مقاله (379.12 K) | ||
| نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
| نویسندگان | ||
| یحیی صولتی چشمه ماهی* 1؛ حسین کلباسی اشتری2 | ||
| 1دانشجوی دکتری فلسفه تطبیقی علامه طباطبائی | ||
| 2استاد فلشفه دانشگاه علامه طباطبائی | ||
| چکیده | ||
| «دهر» معّرب کلمۀ زمان و معادل روزگار است. اصطلاح دهریون در اواخر دورهی ساسانی، ازسوی اعراب مسلمان به پیروان آیین زروانیسم (Zorvanism)1 اطلاق شدهاست. این تفکر اعتقادی، کیشی انحرافی از دین زرتشتی بوده که با پیراستن عناصر اسطورهای و ماورائی، به مبدأیی مطلق به نام زُروان (Zorvan)2 قائل شدهاست. دراین دیدگاه وحدتانگار، زروان همان زمان مطلق و ازلی است که بهعنوان خالق همهی پدیدارهای عالم بهشمار میرود. برایناساس، تفکر دهریگری با نفی روز رستاخیز و سلب اختیار از انسان، تفکری جبرانگار و الحادی محسوب شده که از جهت طبیعتگرایی و انکار عوامل ماورایی، با تفکر مادّهباوری قابل مقایسه خواهد بود. | ||
| کلیدواژهها | ||
| : دهریون؛ زمان؛ زُروان؛ زُروانیسم؛ زرتشت؛ امپدکلس؛ صابئین؛ مادّهباوری | ||
| اصل مقاله | ||
مقدمهبا اشاره به اینکه جایگاه ِ«زروان» در آیین زروانیسم باستان از موقعیتی همانند جایگاه پرجابتی در اساطیر هند، ژوپیتر در اساطیر روم، زئوس در اساطیر یونان باستان و اپسو در دین بابل برخوردار بوده، دربارۀ چگونگی تأثیر این آیین و امتداد آن در کیش دهریون اتفاق نظر کاملی وجود ندارد. گرچه آراء تعدادی از نویسندگان ارمنی، سریانی، مسلمان و. . . در این زمینه موجود است اما به دلیل قلت منابع موثق و عدم مطالعه کافی آنها، کار را دوچندان مشکل نمودهاست. در این میان شاید بتوان از فردوسی به خوبی یاد کرد که اهورمزد و اهریمن را بهعنوان دو صادر از زروان معرفی کردهاست. سپیـد و سیـاه است هـردو زمـان پـس یکـدگـرنیـــز هــردو روان بهطوریکه اهورمزد و اهریمن بهعنوان دوهمزاد از زروان، تثلیثی را در این آیین بهوجودآوردهاند در این پژوهش بهدنبال اثبات این مطلب بوده که نحلۀ دهریون با پذیرش زمان بهعنوان مبدأیی مطلق، به کیشی الحادی منجرشده و چنین مبدائی بهرغم اطلاق آن، نمیتواند واجد موقعیت و جایگاهی نظیر خداوند در ادیان توحیدی باشد. دهریون با انتساب همۀ تحولات به زروان، تمام آفرینش را درچنبرۀ جبرگرایی قرار داده و با سلب هرگونه اختیار و مسئولیتی از انسان، مسئلۀ ثواب و عقاب و سرنوشت حیات اخروی را به کلی منتفی ساختهاند. بنابراین از جهت انکار عوامل ماورایی و طبیعتگرایی میتوان تفکر دهریگری را با تفکر مادّهباوری مورد مقایسه قرار داد. معنای دهریواقعیت این است که درمورد معنای دهری و نحلۀ دهریون مطالعۀ زیادی صورت نگرفته بلکه «مجوسیهها میگویند نور ازلی است و ظلمت حادث است. آنها زروان را بهعنوان مبدأ آفرینش میدانند» (شهرستانی، ۱۳۵۰، ص180). طرز بیان اشعری نسبت به این فرقه طعنهآمیز و تند بوده و با کافر و بیدین خواندن آنها، بر این باور است که این گروه منکر آفریدگاری دانا و توانا برای آفرینش شدهاند. «اهل سنت میگویند: فرقۀ دهریه ازایمان معزولند و ازصانع جهان غافلاند به همینجهت نیازمند تازیانۀ حکیم هستند» (اشعری، ۱۳۵۸، ص76). بنابراین آنچه که در کتب کلامی نسبت به دهریون گفته شده اولاً بسیار ناچیز بوده ثانیاً با پرداختن به جنبۀ اعتقادی آنان از جنبههای دیگراین تفکر چشم پوشیدهاند. براین مبنا نگارنده با بررسی جوانب و مطالعۀ عمیق در زمینۀ کتب باستانشناسی و تاریخی در کنار کلمۀ دهر گرچه از لحاظ لغوی به معنای زمان بهکاررفته امّا به تناسب کاربرد آن، معانی مختلفی در یک تقسیمبندی متعارف از لحاظ فلسفی، زمان به صورت: ۱) دیمومیّت (نسبت متغیر به متغیر). ۲) دهر (نسبت ثابت به متغیر). ۳) سرمدّ (نسبت ثابت به ثابت)، مورد تفسیر قرار میگیرد. به تناسب این پژوهش، اصطلاح دهری به دومعنی اصلی به کاررفته: درمعنای اوّل بر دیمومیّت اطلاقشده؛ زیرا دیمومیّت متضمن مدّت و حدود است و از این حیث ناظر بر حرکات ظاهری خورشید و پیدایش شبانهروز بوده و مبنای گاهشماری ایرانی محسوب میگردد، اما در معنای دوم، مشتمل بر زمان بیآغاز و ازلی است که ازل را به ابد پیوند میدهد. در این معنا، وجود مبدأیی مطلق، از پیش مفروض گرفتهشده که همۀ امور طبیعی و حتی افعال ارادی بشر را در فرایندی جبرانگارانه پوشش میدهد. ازاین رو، در این تفکر باوجود چنین مبدأیی دیگر نیازی به وجود عوامل ماورائی احساس نمیگردد. «دهریون کسانی بودند که قائل به قدیم بودن دهر یا زمان مطلق شدند، که به اعتقاد آنان جهان بیآغاز و انجام است و امورجهان بهطورطبیعی به وسیلۀ دهر صورت میگیرد، و برای این امور نیازی به موجودات فوق طبیعی نیست» (اشعری قمی، ۱۳۷۱: ص۱۴۳). این معنای دوّم، بیان کنندۀ بنمایههای اصلی تفکر دهریگری بوده و در بطن خود، تفکری فلسفی پیشینۀ تاریخی شکلگیری دهریوندر روند شکلگیری این نحلۀ، باید دوگونه زُروانپرستی را از همدیگر تمییز داد. یک نوع مربوط در اینجاست که اسطورههای آیین زُروانیسم وارد دین زرتشتی شده و زمینه را برای شکلگیری تفکر دهریگری آماده نمود. چنانکه دو نوع زروان بهکاررفته در این دین یعنی زروان بیکران و زروان کرانمند را میتوان با دومعنایی از دهر یعنی دیمومیّت و زمان ازلی که در نزد دهریون بهکاررفته، مورد انطباق قرار داد. «در اوستا از دو نوع زروان، یکی زروان بیکران (Zorvan-Akarane) و دیگری زروان کرانمند (Zorvan-Dar) یعنی زمانیکه اقتدارش برای مدتی طولانی دوام دارد، از هم بازمیشناسد» (زنر، ۱۳۸۴: ص۱۰۱). بنابراین، باوجود پذیرش اسطورههای زروانی و تحریفاتی که توسط پادشاهان ساسانی در دین زرتشتی انجام دادند، هنوز تا شکلگیری تفکر دهریگری راهی طولانی باید طی نمود؛ چراکه در این برهه از تحولات دین زرتشتی، اهورامزدا کاملاً جای خود را به زروان ندادهاست. بهعبارتی در عین حضور زروان در این دین و نقش آن در فرایند آفرینش، این اهورمزدا است که بهعنوان مبدأ و خالق عالم به واسطۀ زروان عمل میکند. «اهورامزدا اززمان بیکران، زمان محدود و کرانمند را آفرید تا در هنگام مناسب آفرینش را به حرکت درآورد» (آموزگار، ۱۳۷۴: صص13-۴). البته این امر به معنایی انکار عناصر زُروانی در دین زرتشت قبل از ساسانیان نیست، زیرا در متون اوستایی کاملاً میتوان ردّپای از عناصر زُروانیسم را مشاهده نمود. و حتی این احتمال وجود دارد که مورّخان از وجود چنین آیین کهن و اسطورهای که مربوط به عقاید ایرانیان باستان قبل از دین زرتشت بوده، بیاطلاع باشند. «پلوتارک، مورخ و حکیم یونانی، (۱۲۰-۴۶ قبل ازمیلاد)، مجموعهای ازعقاید زروانی را به زرتشت نسبت میدهد واین نشان میدهد که درقدیم عقاید زروانی را بهعنوان آیین زرتشتی محسوب میکردند» (زرینکوب، ۱۳۵۷: ص۱۶). این مطلب زمانی برای ما آشکار میگردد که دین تحریف شدۀ زرتشتی درعهد پادشاهان ساسانی را به خوبی مورد تفحص و ژرفنگری قراردهیم. از سویی دیگر در دین اصیل زرتشتی با مجموعهای متشابه از آراء و عقاید مواجه میشویم که از آئین اسطورهای زُروانیسم به ارث برده و در چارچوبی توحیدی به عرضه و تنظیم آن پرداختهاست. حذف مبدأیت زُروان در دین زرتشتی، نمونهای از پیراستگی این دین ازعناصر اسطورهای است که در جهت تنسیق توحیدی، جای خود را به اهورامزدا بخشیدهاست. البته این امر بهمعنای یکدستبودن دین زرتشتی از منابع توحیدی صرف نیست و ضّرورتی هم ندارد که بیشتر از این، به تحلیل و کنکاش مؤلفههای اساسی دین زرتشت بپردازیم، لذا اهمیّت بررسی آن صرفاً در فرایند تاریخی جایگاه زمان از آیین زُروانیسم تا تفکر دهریگری رقم میخورد و بیش از این ما را از هدف اصلی خود دور میسازد. در زُروانیسم اسطورهای، زُروان، بهعنوان مبدأیی تلقیشده که با نیاشهایی خود میکوشد تا برای آفرینش جهان در لحظهای که هنوز خلقتی صورت نگرفته، پسری با ویژگیهای اهورامزدا داشتهباشد. «اهورمزد و اهریمن در آغاز دارای منشاء مشترکی بودند و از پدری واحد به نام زروان به وجود آمدند که خدای اعظم یعنی زمان است» (سویمی، بیتا، ص 22). زروان در پایان هزار سال اوّل از اینکه این نیایش به ثمر برسد شک میکند و در همان وقت، از این اسطوره دو نکته استنباط میگردد: ۱) در تفسیر از زروان با یک دور هرمنوتیکی مواجه میشویم، زیرا در این آیین اسطورهای، زُروان نمیتواند همان مبدأیی مطلق تلقی گردد که پیشتر گمان میرفت. به عبارتی نیایشهای زُروان در داشتن پسری با ویژگیهای اهورامزد نشان دهندۀ این است که زُروان، نقش دمیورژ افلاطونی را بازی میکند که با نگاه به بالا خلق نموده و فاقد قدرت و خلاقیّت مطلق است؛ چراکه نیاش نمودن مستلزم پذیرش مبدأیی بالاتر در طبیعت است. ۲) منشاء ایجاد منطقه البروج4 (گاهشماری ایرانی)، دراین اعتقادات زروانی قرار دارد و از این براین اساس، در بستر گسترش اسطورههای زروانیسم تا هضم آن در دین زرتشت، با تفکری مواجه میشویم که با یک تیر، دونشان را هدف میگیرد؛ ازطرفی با حذف عناصر اسطورهای آیین زروانیسم، به زروان جنبۀ اطلاق میبخشد و ازطرف دیگر با ردّ جنبههای ماورایی دین زرتشت، زمینه را برای ایجاد تفکری مادّهباورانه فراهم میسازد. الحادیبودن تفکر دهریگریتفکر دهریگری در زمانی شکل میگیرد که قبل از پیدایش آن، زرتشت با پیراستن دین خود از بنابراین با نگاه به جایگاه تاریخی این نحله بهخصوص با تحریفاتی که در دین زرتشت انجام نکتهایی که بیان آن در اینجا ضرورت دارد مربوط به «تثلیث» یا «ثنویت زرتشتی» است که از دوجهت مورد بررسی قرار میگیرد: از یکطرف در این دین با تثلیث اهورامزدا، زروان و اهریمن مواجه میشویم و از طرف دیگر با ثنویت و تقابل اهورامزدا و اهریمن روبرو خواهیم شدکه همان تقابل خیر و شرّ در دین زرتشتی است. در هر دو شکل، اهورمزدا نمیتواند جایگاه خداوند در ادیان توحیدی را داشتهباشد زیرا این ثنویت ولو با نگاه معرفتشناسانه، چیزی جزء پذیرش نقص و کاستی نخواهد بود. امپدکلس و یک اشتباه تاریخیدر باب نقش آیین مانوی، غنوسیه و سنّت قبالیسم در تبادل بین ادیان شرقی با مغرب زمین، امپدکلس یک فیلسوف طبیعتگرای یونانی است که مانند دیگر فیزیوکراتهای ملطی، به نحوۀ شکلگیری آفرینش پرداختهاست. وی ازیک جهت همچون دموکریت، جزء اتمیستها بوده و از ترکیب ذرّات در فرایند طبیعت سخن گفته (که این امر زمینه را برای مقایسه نمودن تفکر وی با تفکر دهریگری فراهم نمودهاست)، و از طرف دیگر برخلاف دموکریت، با معرّفی دو عامل عشق و نفرت، ردّپایی از عوامل ماورایی در تفکر وی دیده میشود. به همین جهت، این عوامل وی را مستعد پذیرش تفکر باطنیگری کردهاست. «امپدکلس معتقد بود که جهان ازچهارعنصر، تشکیل شدهاست که ازهریک ازاین عناصر، ذرات بینهایت کوچکی یافت میشود، و این ذرات به طرق مختلف باهم ترکیب میشوند و اشیاء مختلف جهان را بهوجود میآورند، که این اتحاد و افتراق جهان دراثر دوعامل عشق و نفرت صورت میگیرد» (فراست، ۱۳۸۶: صص۲۴-۵). در اینجا، امپدکلس بدون شک با مطرحنمودن عناصر چهارگانه میخواهد نحوۀ شکلگیری آفرینش را بیان نمایید؛ امّا در بیان اینکه تا چه اندازه میتوان آراء به دست آمده از این قطعات را با آراء دهریون مورد تطبیق و مقایسه قرار داد، باید گفت که هیچ سنخیتی میان آراء امپدکلس و دهریون وجود ندارد و بهرغم صحت یا سقم تأثیراتی که امپدکلس از زرتشت پذیرفته، جای هیچ گونه شک و ابهامی باقی نمیماند که نحلۀ دهریون تفکری انحرافی از دین زرتشت بوده که به احتمال زیاد از سایر کیشها مانند آیین مانی و میترایسم هم متأثر گشتهاست. بنابراین درباب امپدکلس، سوء فهم و اختلافنظر زیادی صورت گرفتهاست و این امر تا حدود زیادی ناشی از سوءفهم موجود در منابع اسکندرانی نوافلاطونی است. چنانکه ابنمَسرّه تصویری کاملاً عرفانی ازامپدکلس ارائه داده و او را به شیوۀ باطنی معرفی کردهاست. «ابنمسّره تحتلوای اسلام و مبتنی بر مکاتب اهل اعتزال و فرقۀ باطنیه حامی ومبلغ فکری امپدکلس در حوزۀ تمدن اسلامی بود» (آسین پالاسیوس، ۱۳۸۶: ص۱۶۹). گرچه امپدکلس مانند "فیثاغورث"، ملهم ازاندیشههای رازگونۀ ارفهایها و محتمل تفسیر عرفانی بوده, اما معرّفی وی بهعنوان پیامبری باطنی5و یا تفسیر وی براساس تعالیم قبالیسم، گنوسیسم و نوافلاطونی، اشتباه بزرگی است که واقعیّت تاریخی ندارد. براین مبنا، یکی از دلایل معرّفی امپدکلس بهعنوان بانی تفکر دهریگری، ناشی از تأثیرات دین زرتشت درمغرب زمین بوده و دلیل دیگر چنین انتسابی همان تحریفاتی است که ابنمسرّه در مطالعۀ فلاسفه یونان باستان انجام دادهاست. به همین جهت نمیتوان گرایش دهریبودن را به امپدکلس نسبت داد. نسبت صابئین با دهریونصابئین دانشمندان و منجمّانی بودند که در علوم مختلف از جمله ریاضی، موسیقی، هندسه، دلیل دیگر این مورخان در بتپرست دانستن منجّمان حرانّ، تکفیر این منجمان7 توسط مأمون، براساس این مطالب، نمیتوان بین صابئین و دهریون از لحاظ مبدأ و غایت فکری نسبت و رابطهای استنباط کرد؛ چراکه صابئین یا همان منجّمان مندایی، دانشمندانی اهل دین توحیدی بودند؛ اما دهریون یک نحلۀ کافرکیش بهشماررفته که با ردّ هرگونه عامل ماورائی، قائل به مبدأیی طبیعی شدند. علاوهبراین از لحاظ موضوع تفکر نیز، گرچه این منجمّان به مطالعۀ اجرام آسمانی پرداختهاند، امّا این امر نمیتواند زمینۀ مشترکی جهت مقایسۀ فکری آنان با تفکر دهریگری اثبات نماید. شاید منجّمان حرّانی را از جهت داشتن تفکر الحادی و طبیعتگرایی بتوان با دهریون مقایسه نمود، البته در این مورد هم، چون با دو زمینه فکری متفاوت مواجه میشویم، بهطوردقیق نمیتوان به موضعی مشترک بین آنها اشاره نمود. بنابراین در بررسی نسبت میان صابئین و دهریون آنچه باقی میماند این است که در اساس، چنین نسبت و مقایسهای را منتفی سازیم. وحدتانگاری دهریدرآیین زروانیسم باستان8 با همذاتپنداری اهریمن و اهورمزد و پیدایش آنها از زروان، با تثلیثی مواجه میشویم که در نوع خود قابل مقایسه با تثلیث زرتشتی است؛ این درحالی است که در تفکر دهریگری، زروان امری است مطلق که بدون نیاز به هیچگونه اسطوره یا عوامل ماورائی، تمام تغییرات را به حدّ اعتدال خود میرساند. لذا دراین دیدگاه وحدتانگارانه که هر چیزی در فرایند تکراریشدن به فرایند طبیعت منتهی میشود، جایی برای وجود ثنویت یا تثلیث باقی نمیگذارد. «طبیعت» در تفکر دهریگری عنوانی است از «زمان» یا «زروان» که گویی هدفمند، دارای شعور و غایتی آگاهانه است که برخلاف اتمهای فاقد شعور دموکریت، با انسجام درونی خود همه چیز از ذرّات گرفته تا کهکشانها را به غایت خود میرساند. در این پارادایم، همۀ پدیدههای طبیعت بهعنوان جلوههایی از زروان تلقی شده و زروان حضور خود را در تمام این پدیدارها نشان میدهد. ظاهر این پروسۀ وحدتانگار، یادآور طبیعتانگاری اسپینوزا، دیدگاه همه وجودی عرفا (Pantheism) و فلسفۀ پویشی است؛ با این وصف که در این دیدگاه وحدتانگار، به جای فرض مبدأیی توحیدی، با یک تفکر الحادی مواجه میشویم که در باطن آن هیچ اثری از شعور و غایتمندی دیده نمیشود، بلکه دراساس، تفکری مادّهباورانه است. دهریون و مادّهباوریطبیعتگرایی، ردّ هرگونه عامل ماورائی و ازلی دانستن مادّه، بهعنوان مؤلفههای اساسی یک تفکر مادّهباور بهشمار میرود که در این دیدگاه میتوان به بعضی از این ویژگیها اشاره کرد. در تفکر دهریگری با معرّفی زمان بهعنوان مبدأیی مطلق و ازلی، به نحلهای اعتقادی قائل شدهاند که منشاء همۀ پدیدههای مادی را به این مبدأ نسبت میدهد. «دهریون کسانی هستند که قائل به ابدّیت و ازلّیت دهر و منکر اصل آفرینش و روز رستاخیز هستند. در نزد آنان سبب حیات و مرگ انسان همان دهر و روزگار است. امروزه این فرقه را طبیعیون هم مینامند، که منکر ماوراء طبیعتاند و میگویند که جزء موجودات طبیعی چیزدیگری وجود ندارد» (مشکور، ۱۳۷۷: صص۲۷۵-۶). مادّهباوری جدید، میراثدار تفکر یونان باستان و نتیجۀ ازلیدانستن مادّه بوده که امروزه توسط کسانی همچون «مارکس» و «فویرباخ» در اشکال جدیدی دنبال شدهاست و براین اعتقادند که مادّه بهعنوان اصل هرچیزی به شمار میرود، بنابراین باید همۀ امور حتی تحولات روحی را به تأثرات مادّی نسبت داد. البته به هیچوجه نمیتوان مادّهباوری جدید را بهعنوان نتیجۀ منطقی تفکردهریگری لحاظ نمود؛ زیرا اولاً مادّهباوری جدید ناشی از نگرش تجربی بشر مدرن و حاصل طرز فکر غربی بوده ثانیاً تفکر دهریگری، صرفاً از جهت داشتن بعضی از مؤلفهها میتواند با این نوع تفکر مورد مقایسه قرار گیرد؛ درغیراین صورت، این دو دیدگاه هم از لحاظ مبدأ و هم از لحاظ هدف و حتی موضوع مورد بحث نیز با همدیگر تفاوت اساسی دارند؛ زیرا تفکر مادّهباورانه، به ازلیبودن اصل مادّه قائل است؛ اما در تفکر دهریگری، زمان (را که خود یکی از مظاهر طبیعت و پدیدهای مادی بوده)، بهعنوان مبدأ و اساس آفرینش تلقی میکند که گویی برخلاف مادّه، متضمن آگاهی و شعور بوده و همۀ پدیدهها را براساس نقشۀ قبلی در مسیر طبیعی خود به غایت میرساند. نتیجهگیریدر این پژوهش با بررسی و تحلیل جوانب موجود و براساس مستندات تاریخی به این نتیجه میرسد که تفکر دهریگری بهعنوان کیشی انحرافی از دین زرتشت، در اوایل دورۀ ساسانیان شکل گرفتهاست. وجه تسمیه این کیش اعتقادی به نحلۀ دهریون، عنوانی است که ازسوی اعراب مسلمان به آنان اطلاق گردید. این نحله با حذف عناصر اسطورهای زروانیسم و کنارگذاشتن امور ماورایی دین زرتشتی، به آیینی جبرانگارانه تبدیل شد که همۀ پدیدههای طبیعی را تحتسلطۀ زروان (خدای زمان) درآورد. براین مبنا آیین دهریون را نباید با آیین زروانیسم باستان که آیینی اسطورهای و مربوط به قبل از دین زرتشت بوده، خلط نمود؛ چراکه زروان در تفکر دهریون، مبدأیی ازلی به شمار میرود درحالیکه زروان در آیین زروانیسم باستان، مطلق نبوده بلکه بیشتر نقشی همانند دمیورژ افلاطونی را بازی میکند که با نگاه به فراسوی خود به تدبیر نظام آفرینش میپردازد. گرچه تبادل افکار بین فرهنگها و ادیان را نمیتوان منکر شد اما این احتمال که چه رابطهای بین خدایان یونان و زروان (در نحلۀ دهریون)، وجود دارد؟ احتمالی ضعیف خواهد بود چنانکه در عین گزارش از مهاجرت امپدکلس به آسیایصغیر و متأثرشدن از دین زرتشت، معرّفی وی بهعنوان بانی تفکر دهریگری یا پیامبری باطنی نمیتواند استناد تاریخی داشته باشد بلکه بیشتر ناشی از تحریفاتی است که فلاسفه اسکندرانی در اثر ترجمه آثار متفکران یونان باستان انجام دادهاند. در بررسی جایگاه زمان در این تفکر مونیستی-الحادی به این مطلب مؤدی میشود که «زمان»، هم به معنای ظاهری و هم بهمعنای ازلی بهکار رفتهاست. البته "زمان ظاهری" گرچه در بیان متعارف پیروان این کیش، راهنما و نشانهای از «زروان» است (چنانکه در فلسفۀ اشراق، نورالانوار را ازباب تقریب به ذهن به نور خورشید و روشنایی آن تشبیه میکند)، امّا واقعیّت این است که منظور دهریون از "زمان"، همان "زمان مطلق" بوده که بهعنوان مبدأیی واحد در تمام پدیدارها و مظاهر طبیعت حضور دارد. از این حیث، اصطلاح "روزگار" میتواند مناسبترین واژه برای اصطلاح دهری محسوب گردد. با این توصیف تفکر دهریگری، دارای مبادی فلسفی بوده و یک تفکر وحدتانگار بهشمار میرود که علیرغم ادعای غایتانگاری، در بطن خود جایی برای غایتمندی و شعور نمیگذارد؛ زیرا در این تفکر، صرفنظر از اطلاق "زمان"، پدیدهای مادّی بوده که نمیتوان هیچگونه شعور و آگاهی را به آن نسبت داد. به همیندلیل در این تفکر مونیستی- الحادی با توجه به انکارهرگونه عوامل معنوی و ماورائی، طرد خالقی باشعور در فرایند آفرینش، نفی روزجزاء، نفی هرگونه مسؤلیتپذیری در اعمال بشری و سپردن انسان به دست جبرگرایی زروان، دراساس دیدگاهی مادّهباورانه و الحادی به شمار میرود. پینوشتها
3. مبنی بر اینکه دهریون کافر بودهاند. 4. ماههای دوازدهگانه 5. چنانکه شهرزوری او را معاصرداود نبّی و متأثر از تعالیم لقمان یا سلیمان نبّی میداند. 6. استاد مدرسه اسکندریه 7. به جزء منجّم معروف حرانّی یعنی ثابتبن قرّه که در نزد معتضد عباسی مقام خاصی داشت. 8. به شکل اسطورهای آن قبل از دین زرتشت | ||
| مراجع | ||
|
آسین پالاسیوس. میگل (1386). فلسفه عرفانی ابنمسرّه و پیروانش. ترجمۀ فریدالدین رادمهر. تهران: نشرمرکز. آموزگار. ژاله (1374). تاریخ اساطیری ایران، تهران: انتشارات سمت. استادی. رضا (1374). مقدمهای بر مللونهل. قم: انتشارات اسلامی. اشعری. ابوالحسن (1358). هفتادوسه ملت. ترجمهوتصحیح محمد جواد مشکور. تهران: انتشارات عطایی. اشعریقمی. سعد بن عبدالله ابی خلف (1371). تاریخ عقاید و مذاهب شیعه (المقالات والفرق). به تصحیح محمد جواد مشکور و ترجمه یوسف فضایی. تهران: انتشارات عطایی. الک. ویکتور (بیتا). تأثیر صابئین حرانّ. بیروت: انتشارات العلوم الانسانیه فی المجامعه اللبنانیه. سجادی. سیدجعفر (1338). فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفی. تهران: انتشارات سعدی. سویمی. جی (بیتا). اساطیر ملل آسیایی. ترجمه محمود رحمانی و خسرو پور حسینی. تهران: انتشارات یاریار. شیپمان. کلاوس (1385) مبنای تاریخ ساسانیان. ترجمه کیکاوس جهانداری. تهران: انتشارات مجموعه مطالعات ایران باستان. شهرستانی. عبدالکریم (۱۳۵۰) ملل ونهل. به تصحیح سید محمدرضا جلالی نائینی و ترجمه افضلالدینصصدر ترکه اصفهانی، تهران: انتشارات اقبال. زرینکوب. عبدالحسین (۱۳۵۷). جستجوی تصوف در ایران. تهران: انتشارات امیرکبیر. زنر. آزسی (۱۳۸۴). زروان یا معمای زرتشتیگری. ترجمۀ تیمور قادری. تهران: انتشارات امیرکبیر.
حناالفاخوری. خلیلالجر (۱۳۵۸). تاریخ فلاسفه جهان اسلام. ترجمه عبدالمحمد آیتی. جلد دوم. تهران: انتشارات آموزش انقلاب اسلامی. مشکور. محمدجواد (1377). خلاصه ادیان در تاریخ دینهای بزرگ. تهران: انتشارات شرق. کریسینس. آرتور (۱۳۸۵). ایران در زمان ساسانیان. ترجمۀ رشید یاسمی. تهران: انتشارات صدای معاصر. Weber, Alferd (1896), History Of Philosphy, Charles Scribners: New York.
Zaehner, R.c (1955), Zurvan A Zoroastrian Dilemma Bilbo &Tannen, Publication New York | ||
|
آمار تعداد مشاهده مقاله: 8,836 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,786 |
||