| تعداد نشریات | 61 |
| تعداد شمارهها | 2,219 |
| تعداد مقالات | 18,044 |
| تعداد مشاهده مقاله | 55,714,362 |
| تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 28,984,090 |
بینامتنی ذاتی اشعار عربی و فارسی سعدی (مضامین مشترک اشعار فارسی و عربی سعدی) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| متن پژوهی ادبی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| مقاله 8، دوره 24، شماره 86، دی 1399، صفحه 191-213 اصل مقاله (710.66 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| شناسه دیجیتال (DOI): 10.22054/ltr.2019.32022.2272 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| محمود حیدری* ؛ علی اصغر نسیم بهار | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| دانشگاه یاسوج | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| بینامتنیت گویای این امر است که هر متنی در برههای از زمان، تحت تأثیر آثار قبل از خود بوده و با تغییر و تحول آثار پیشین به خود هویتی متنی بخشیده است. در سایهسار این نوع نگرش، هر متنی زاییدۀ آرا و اندیشههای متون پیش از خود است. یکی از انواع بینامتنیت را بینامتنی ذاتی مینامند؛ بینامتنی ذاتی، روابط متنی یک اثر با دیگر آثار همان نویسنده یا شاعر است که در متن دیگری نیز ظهور یافته، اما نه به مثابة تکرار. سعدی، شیخ المتکلمین و شاعر ذولسانین، مضامین و مفاهیمی در اشعار عربی خود بهکار برده که این مضامین در اشعار فارسی او نیز بهکار رفته است. پژوهش حاضر، به شیوۀ تحلیل محتوا و با رویکردی زیباشناختی، اشعار عربی و فارسی سعدی را از دیدگاه بینامتنی ذاتی کاویده و شباهتهای مضمونی و ظرافتهای لفظی و معنوی سخن سعدی را بیش از پیش نشان داده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که شیخ اجل با هنرمندی خویش در تکرار مضامین، هرگز دچار دوبارهگویی نشده و ذوق و قریحه سرشار او با استفاده از تکنیکها و آرایههای ادبی و بلاغی، هر بار جامهای نو به سخنش پوشانده و مخاطب را مسحور هنرنمایی خویش کرده است. نکته مهم اینکه کلام سعدی در بینامتنی ذاتی سخنانش نه تنها به تکرار نینجامیده، بلکه منجر به خلق تصاویر جدید و ممتاز شده و این همان ویژگی است که سعدی را از دیگران متمایز کرده است. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| بینامتنی ذاتی؛ سعدی؛ شعر عربی؛ شعر فارسی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
آنچه سعدی را در گذر قرنها مورد توجه خاص و عام قرار داده است، علاوه بر این شاعر نامدار شیراز، علاوه بر زبان فارسی در زبان عربی نیز طبع آزمایی کرده است. جمع کلّ اشعار عربی و ملمعات سعدی بالغ بر 682 بیت است که از این تعداد، 594 بیت عربی و 88 بیت، ملمع است. مهمترین قصیدۀ سعدی، رائیۀ اوست که 92 بیت بوده وآن را در رثای بغداد و المستعصم بالله سروده است. احسان عباس دربارۀ این قصیدۀ سعدی میگوید: «اگر سعدی را اثری عربی جز قصیده رائیهاش در ویرانی بغداد به دست مغولان نمیبود، تنها همان یک قصیده میتوانست بیانگر ارزش فراوان اشعار عربی او باشد» (الیاسی حسین، 1394). سعدی در اشعارعربی خود توانسته است با ذوق تام خویش، ترصیعها، قرینهسازیها و توازنها را در شعرش رعایت کند. وی گاه با عطفهای متوالی افعال -که شگرد خاص وی در زبان فارسی است- لطفی خاص در کلام خویش ایجاد و یا تصویرسازی کرده است. نظم بخشیدن به کلام از طریق آرایشهای صوتی، شگرد خاص او در این اشعار است. سعدی سادگی و روانی در این اشعار را در نظر داشته و پیوسته از ابهام پرهیز کرده است. وی در قصاید مدحیاش، مدح و نصیحت را در هم آمیخته و به جای تغزل و تشبیب در آغاز قصاید، حکمت و نصیحت آورده است و آنگاه به مدح ممدوح شیخ سخن، در موارد بسیاری -در اشعار فارسی و عربی خویش- مضامین مشترکی را بهکار برده است به گونهای که یک مضمون، هم در ابیات عربی و هم در ابیات فارسی وی، بازپرورانده شده است. پژوهش حاضر، به بحث و بررسی اشعار عربی سعدی از این زاویه مینگرد و همانندیهای سعدی را در این دو میدان مقایسه میکند. در حقیقت، این پژوهش به دنبال پاسخ به این دو پرسش است که «چگونه بینامتنی ذاتی در اشعار عربی و فارسی سعدی تجلی یافته است؟» و «شاعر برای جلوگیری از تکرار مضامین یا تصاویر از چه تکنیکهای لفظی و معنوی استفاده کرده است؟»
1. پیشینۀ پژوهش نکتهسنجان از زوایای مختلفی در سخن سعدی تأمل و در آن غوص کردهاند به طوری که احصاء این پژوهشها خود دست مایۀ اثر سترگی شده است که کاووس حسنلی آن را با عنوان «فرهنگ سعدی پژوهی» به زیور طبع آراسته است. با تفحص در این اثر و سایر پایگاههای اطلاعاتی، اثری که با رویکرد بینامتنی ذاتی به آثار سعدی نگریسته باشد، یافت نشد، اما در ارتباط با موضوع بینامتنی، آثاری دیده شد که به برخی از آنها اشاره میرود. احمدرضا یلمهها (1394) در مقالۀ خود به «بینامتنیت آیات و روایات در گلستان سعدی» پرداخته و بیان میکند که سعدی از واژگان و عبارات قرآنی و مضامین نهج البلاغه به طور گستردهای در کلام خویش استفاده کرده است به طوری که میتوان یکی از رازهای مانایی و نیز جذّاب بودن گلستانِ همیشه خوش سعدی را در پیوند و ارتباط ناگسستنیاش با آیات و روایات اهل بیت علیهمالسلام دانست. حکیمه دبیران (1364) در پژوهشی به موضوع «قرآن و حدیث در آثار سعدی» پرداخته است. در این اثر، تأثیرپذیری از قرآن و حدیث در 48 مورد از آثار سعدی کاویده شده و برای بیان مقصود، بیش از 50 آیه و حدیث، باز نموده شده است که به گونه های مختلف در آثار سعدی تأثیر گذاشتهاند. منوچهر مرتضوی (1336) با بررسی رابطۀ متنی غزلهای سعدی و حافظ، «تأثر حافظ از سعدی» را نوشته است. او در بیان تأثیرپذیری حافظ در غزل از سعدی، چنین بیان میکند که «یکی از اسلاف حافظ که از لحاظ وزن و قافیه و مضمون و مفهوم که خواجه از او متأثر است، شیخ بزرگوار شیراز سعدی است». 2. مبانی نظری پژوهش (بینامتنی ذاتی) سخن از تداخل متون با یکدیگر از دیرباز مورد توجه ناقدان بوده است و علمای بلاغت پیشین با الفاظی نظیر اقتباس، تضمین، تلمیح و... به این موضوع نگریستهاند. در دورۀ معاصر برخی از شکلگرایان از این دیدگاه به تحلیل متن پرداختند که باختین[1] ، کریستوا[2] و ژنت[3] از شناخته شدهترین آنها هستند. پرداختن به انواع و تاریخچۀ پیدایش آن، سخنی است مکرر که گاه نویسندگان در بند اطناب مملّ گرفتار میآیند و حاجتی به تکرار آن مطالب نیست. در اینجا به صورت مختصر به تعریفی از آن پرداخته میشود و انواع بینامتنی که بینامتنی ذاتی نیز جزئی از آن است و موضوع پژوهش پیش است، تبیین میشود. جولیا کریستوا، سردمدار نظریۀ بینامتنی، آن را نقل معنا و تعبیرهای سابق و همزمان میداند و بیان میکند که «هر متنی از یک ترکیب موزاییکی از اقتباسات تشکیل میشود و هر متن در واقع تغییر یافتۀ متنهای دیگر است» (الغذامی[4]، 1985). باختین به جای واژۀ بینامتنیت از منطق گفتوگویی استفاده کرده و معتقد است که «هر سخن عمدی یا غیرعمدی با سخنهای پیشین و حتی سخنهای آینده گفتوگو میکند، البته او بر موضوع مشترک در این سخنها تاکید میکند» (احمدی، 1375). ژرار ژانت، بینامتنیت را نوعی کاربرد آگاهانه متنی در متن دیگر میداند و نقل قولها و نقل معنا را از انواع بینامتنیت بر میشمارد (صباغی، 1391). میزان تأثیرپذیری و چگونگی آن در روابط بینامتنی همیشه یکسان نیست و به شیوههای مختلف در کلام شاعران و نویسندگان بیان شده است؛ بر این اساس، * بینامتنی طبیعی یا تلقایی: این نوع از بینامتنی به شکل عادت و از روی عرف که کاربرد آن یک امر طبیعی است در متن بهکار میرود. برای نمونه، کاربرد شاعران دورۀ جاهلی که در ابتدای شعرشان همیشه از اطلال و خرابههای یار و دیار و فراق محبوب سخن میراندند از این نوع است. در دوران جاهلی و حتی در دوران اموی، شاعران با این مقدمه شعرخود را آغاز میکردند که کاربرد آن یک امر طبیعی بود و خوانندگان، انتظار چنین شکل کاربردی را داشتند. * بینامتنی خارجی: این نوع بینامتنی، حاصل برخورد یک متن با متون دیگری غیر از * بینامتنی داخلی یا ذاتی: در این نوع، شاعر در متن خود از بعضی نوشتههای متن پیشین که حاصل دسترنج ادبی و تولید خود اوست، استفاده میکند. قصیدههای «أنشوده المطر» و «غریب علی الخلیج» دو اثر بدر شاکر السیاب، شاعر عراقی نشاندهندۀ این شکل از بینامتنیت هستند (نجم، 1421). بینامتنی ذاتی، روابطی است که آثار مختلف یک نویسنده با یکدیگر دارند و این روابط ممکن است به صورت واژگانی، اسلوبی و یا اشکال دیگر آشکار شود (یقطین، 2001). پر واضح است که این نوع بینامتنی با تکرار متفاوت بوده و موفقیت آن در این امر نهفته است که ادیب تنها به تکرار بسنده نمیکند، بلکه به بازآفرینی مضمونهایی 3. بحث و بررسی اشعار برای بررسی تداخل متنی اشعار عربی و فارسی سعدی در این بخش، ابتدا ابیات
در این بیت، شاعر با بهره بردن از صنعت تضاد (حلال و حرام) ، تکرار واژۀ حرام و واجآرایی در حرف «ر»، علاوه بر بالا بردن عینیت عاطفی کلام، بر بار موسیقایی بیت نیز افزوده است. شاعر همین مضمون را در غزلی تازی و با اسلوب دیگری تکرار میکند:
(همان: 763) گویند بوسیدن زنان زیبا حرام باشد، آیا ریختن خون دلدادگان حلال است؟ (موید شیرازی، 1372) با توجه به ابیات عربی و فارسی ذکر شده در مثال بالا در یک رابطۀ بینامتنی، سعدی یک مضمون مشترک را به دو زبان فارسی و عربی در دیوان اشعار خود بیان میکند، اما با مهارت، تکنیک و زیبایی خاصی، هر یک از ابیات را با جامهای زیبا و متفاوت عرضه میدارد. در بیت عربی، وی با بهره بردن از یک استفهام انکاری در مصراع دوم، گویی از زبان تمام عاشقان صحبت میکند و از حقّ آنها دفاع کرده و خواننده را راهی جز تایید پرسش شاعر نیست.
(سعدی، 1377) در این بیت، سعدی با استفاده از آرایههایی از قبیل جناس(حدید/ حریر)، تشبیه (دل به آهن، سینه به حریر)، تضاد و تقابل (حدید در سختی/ حریر در نرمی) و واجآرایی (تکرار حرف ر) در عین ایجاز در کلام، نهایت شکوه و گله از یار نامهربان خود را بیان میکند. شاعر همین تصویر و معنا را یک بار دیگر در اشعار عربی خویش نیز تکرار میکند:
(همان: 763) مگر تو را سینهای لطیفتر از حریر نیست؟ پس چرا قلبت از آهن سختتر است؟ (موید شیرازی، 1372) ابیات بالا میتواند شاهد مثالی دقیق بر مفهوم بینامتنی ذاتی باشد، بدین گونه که شاعر دقیقاً در متن خود از بعضی نوشتههای متن پیشین -که حاصل دسترنج ادبی و تولید خود اوست- استفاده کرده است. در هر دو بیت فارسی و عربی، شاعر سینۀ معشوق را به حریر و دل یار را به حدید تشبیه میکند. استاد سخن، سعدی، گویا خودش به این موضوع واقف است که تکرار محض مانع از زیبایی کلام میشود و به همین دلیل اگر به بیت عربی ذکر شده دقت بیشتری داشته باشیم، متوجه خواهیم شد که سعدی در تشبیهی تفضیل با آوردن ادات استفهام، سینۀ یار را از حریر برتر و لطیفتر میداند و قلب او را از آهن سختتر و در نهایت، اوج لطافت و سنگدلی یار را در تضادی زیبا و منحصربهفرد، بیان میدارد.
(سعدی، 1377)
(همان: 366) با توجه به مثالهای ذکر شده در این بخش، متوجه میشویم که سعدی در اشعار فارسی خویش نیز از رابطۀ بینامتنی سود جسته و یک مضمون یکسان را چندین بار بیان کرده است. سعدی همین مضمون را در اشعار عربی خویش تکرار کرده است:
(همان: 764) بسیاری از دوستان مرا در عشقش ملامت کردند، آیا روزی او را نمیبینند تا عذرم آشکار شود؟ (موید شیرازی، 1372) پس از مقایسۀ بیت اول فارسی با شاهد مثال عربی، متوجه خواهیم شد که سعدی یکی از این ابیات را اصل قرار داده و بیت دیگر بازآفرینی بیت اصل به زبانی دیگر است. در مقایسه با مثال بیت دوم فارسی، وی با استفاده از عنصر تلمیح (اشاره به داستان لیلی و مجنون) و با استفاده از کلمات عاطفی همچون «ای کاش» و در یک تشبیه مضمر و پنهان یارش را به لیلی و عشقورزی خویش را به مجنون، مانند میکند و با این هنرنمایی، زیبایی و دلنشینی کلام را به اوج رسانده است.
(سعدی، 1377) در مثال ذکر شده، شاعر با استفاده از آرایههای جناس (قیامت/ قامت)، تشبیه (سرو به بدن، روی به خورشید) و تجاهل العارف، خیالانگیزی کلام خویش را به اوج میرساند. تجاهل العارف، مبتنی بر ۳ رکن اصلی تخیّل، تشبیه و مبالغه است و ژرفساخت این صنعت، غالباً نوعی تشبیه مضمر، همراه با غلو و یا تشبیه بالکنایه است که درجهای بالاتر از تشبیه صریح را افاده میکند و ضمن طرح پرسشی شاعرانه و خیالانگیز، وحدت، همسانی و همشأنی مشبه و مشبهٌبه ادعا میشود و به خواننده القا میشود (فشارکی، 1374). سعدی در اشعار عربی خویش نیز با سود جستن از رابطۀ بینامتنی، همین مضمون را بار دیگر با نهایت لطافت و ظرافت بیان میکند:
(سعدی، 1377) ندانم درگاهت جلوهگاه خورشید است یا جلوهگاه ماه؟ این بالای تست یا شاخهای از درخت بان؟! (موید شیرازی، 1372) در مثالهای ذکر شده، مانندگی قد یار به درخت سرو و همچنین مانندگی چهرۀ یار به خورشید تا بدانجا است که کار تشخیص و تمایز میان آنها را دشوار میسازد و با آنکه شنونده میداند مقصود گوینده چیست در شکی خیالانگیز و نیز در شگفتیای شیرین با شاعر، همداستان میشود.
(سعدی، 1377) در این بیت شاعر با بهره بردن از استفهامی انکاری، مخاطب را با خود هم فکر و همسو میکند و به کلام خویش عمق و عاطفه میبخشد. «استفهام، به معنی پرسیدن است در موردی که گوینده جاهل به امری باشد» (همایی، 1373). گاه استفهام در مفاهیمی غیر از پرسش بهکار میرود و همین امر جنبۀ ادبی و بلاغی فراوانی به کلام میبخشد. یکی از اغراض بلاغی استفهام، انکار است و آن به این گونه است که گاه مقصود از استفهام وادار کردن مخاطب به انکار است، اینگونه از استفهام را «استفهام انکاری» گویند، مانند آیه شریفه «أَغَیْرَ اللَّهِ تَدْعُونَ: آیا غیر خدا را میخوانید؟» (انعام: 40) که در آن، استفهام، انکار را به دنبال دارد. در واقع خداوند در این آیه چنین پرسشی را از مشرکان در حال عذاب میپرسد تا به آنها بفهماند که جز خدا کسی به داد آنان نخواهد رسید (همایی، 1373). مضمون بیت بالا در شعر عربی وی نیز وجود دارد:
(سعدی، 1377) آرام خفته چه داند که شب زنده دار شامهای تیره چه میکشد؟ (موید شیرازی، 1372) با تأمل در مثالهای ذکر شده فارسی و عربی در مصراع دوم هر دو بیت،
(سعدی، 1377) مگر میشود عاشق شد و در سینه مخفی کرد؟ مگر میشود بر سر آتش بود و نجوشید. سعدی در دیوانش دیگران را به صبر کردن دعوت میکند و چنین بیان
(همان: 763) سکوت دلشدگان ناممکن گشت و فریاد برآوردند و آن را که از بیدلی فریاد برآورد، گناهی نیست. (موید شیرازی، 1372) سعدی در یک رابطۀ بینامتنی، هم در غزل فارسی و هم در شعر عربی خویش، فریاد عاشق را بیاختیار میداند و بر این باور است که صبوری در عشق و بر سر آتش بودن و نجوشیدن میسر نیست.
(سعدی، 1377) در این بیت سعدی با استفاده از آرایههایی همچون: ردالعجز علی الصدر، «آن است که لفظی در اول بیت و جملة نثر آمده است، همان را به عینه با کلمۀمتجانس آن در آخر بیت و جملهی نثر بازآرند» (همایی، 1371) و تکرار که یکی از انواع بنیادین در شعریت شعر است (وحیدیان کامیار، 1383)، بار معنایی کلام را بالا برده است. سعدی همین مضمون را یک بار دیگر در شعر عربی خویش نیز بهکار برده است:
(سعدی، 1377) دیگران را در بزم شادخواری مست مییابی، اما این منم که بیبادهپیمایی مستم. (موید شیرازی، 1372) این درست که در ابیات بالا یک رابطۀ بینامتنی وجود دارد و در هر دو بیت یک مضمون بیان شده است، اما زیبایی کلام و ساحری سعدی، این ابیات را ممتاز میکند. شاعر، با زبان و واژهها است که زیبایی میآفریند. شاعر با واژهها انس و الفتی دارد، روی واژهها مکث و آنها را لمس میکند. هیأت ظاهری و موسیقی واژهها و حروف و نحوۀ تلفیق آنها و معانی حقیقی و مجازی آنها همه مورد توجه اوست. با اندکی تأمل در مثال دوم درمییابیم، شاعر با استفاده از نغمۀ حروف و استفاده از بار معنایی آن با تکرار حرف «ر» ، «س» و «ش» تصویری از مجالس بزم و ریختن شراب و مستی و شادی را در ذهن خواننده القا میکند، اما در مصراع دوم هر دو بیت، خود را وارد مجلس مصراع اول
(سعدی، 1377)
(همان: 603) در این ابیات سعدی با بهره بردن از آرایههایی از قبیل: مراعات نظیر(خفته/ خاک/ لحد/ مرده/ روان) و نغمۀ حروف و همچنین با بهکارگیری ترکیبات خاص خود از قبیل (خفته خاک لحد/ وجود کشته عشق) در کلام به زیبایی و عمق کلام خویش افزوده است. وی مضمون ابیات ذکر شده در مثال بالا را در اشعار عربی خویش نیز بهکار گرفته است:
(همان: 768) به جانت سوگند! اگر او از سر دلداری با مردهام سخن گوید، هماندم گفتارش مرا زنده خواهد ساخت. (موید شیرازی، 1372) آری، گویا صائب آنجا که میگوید: «یک عمر میتوان سخن از زلف یار گفت در بند این مباش که مضمون نمانده است» (قهرمان، 1375) نیز با سعدی همفکر و همداستان بوده است که میتوان یک مضمون را بارها و بارها در شعر تکرار کرد به گونهای که هر بار زیباتر و دلنشینتر باشد و بیشک به تکرارهای هنری سعدی در روابط بینامتنی نظر داشته است. با توجه به ابیات ذکر شده در مثال بالا، مشاهده میکنیم که سعدی، در یک ارتباط بینامتنی، مضمون دم مسیحایی یار را هم در غزل فارسی خویش و هم در شعر عربی خود به زیبایی بهکار برده است.
(سعدی، 1377) در این بیت، موسیقی حاصل از تکرار حرف (س) در مصراع اول و حرف (ش) در مصراع دوم، بیشک این موضوع را به ذهن مخاطب القا میکند که یکی از رازهای زیبایی متون و شاهکارهای ادبی در موسیقی آنها نهفته است. بحث موسیقی که از جنبههای زیباییشناختی متن به حساب میآید، ناشی از عواملی است که وقتی در کنار هم قرار میگیرند، موجب زیبایی متن شده و به انسجام و استحکام متن میافزاید (شفیعیکدکنی، 1385). مضمون بهکار گرفته شده در این بیت، عدم توجه به سرزنش دشمن با وجود صحبت یار است، سعدی همین مضمون را در بیتی عربی نیز بهکار گرفته است:
(سعدی، 1377) اگر به ملامتم برخیزند، بگذار تا داد سخن دهند و دل خوش دارند که من از تو، به ملامت ایشان نمیپردازم (موید شیرازی، 1372). با تأمل در این بیت نیز متوجه میشویم که سعدی به معجزۀ موسیقایی حروف و کلمات ایمان دارد، چراکه تکرار حرف (لام) بر بار موسیقایی و معنایی کلام وی افزوده است. اهمیت موسیقی حروف از آنجا روشن میشود که ادب عربی به طور خاص، پیش از آنکه ادبیاتی بر پایۀ دیدن و نوشتار باشد، ادبیاتی است متکی به شنیدن به طوری که ریتم و آهنگ از نشانههای برجستۀ این قوم به شمار میآید (ابوزید،1380).
(سعدی، 1377) در این بیت سعدی با استفاده از عنصر تشخیص به شعر خویش روح میبخشد. در شعر وی عقل و دل، انسانگونه، سخن میگویند و مورد خطاب قرار میگیرند. در وجود او محکمهای برپا است و در آن عقل، حاکم و ناصح است و دل، محکوم! همین مضمون در بیتی عربی نیز بهکار گرفته شده است:
(همان: 771) عشق، دلم را به چاه افکند و روانم را ویران ساخت. ای دل! چند تو را گفتم که هشیار باش؟! (موید شیرازی، 1372) در این ابیات، رابطۀ بینامتنی علاوه در مضمون در آرایههای ادبی بهکار گرفته شده نیز به چشم میآید و در هر دو بیت، شاعر رشتۀ کلام خود را به مروارید تشخیص، مزیّن کرده است و از اینکه به حرف عقل گوش نداده و به دام عشق گرفتار شده، نالان است و خود را مستوجب ملامت میداند.
(سعدی، 1377) زیبایی کلام در این بیت، کاملاً چشمگیر است و سعدی با استفاده از آرایۀمقابله مقابله: وآن چنان است که دو معنی یا چند معنی که با هم متوافق باشند؛ یعنی متقابل نباشند را در مصراع اول بیاورند بعد از آن مقابل آن معانی را به همان ترتیب در مصرع دوم ذکر کنند (رجایی، 1395). سعدی مضمون بهکار گرفته شده در این بیت را در شعر عربی خویش نیز بهکار برده است:
(سعدی، 1377) کیست که بی تو اشتیاقی به بهشت داشته باشد؟ بگذار دوزخ جایگاهم باشد و فرشته عذابم تو باشی (موید شیرازی، 1372). که بی شک با بررسی ظرافتهای ذکر شده، مثال فارسی وی از زیبایی و لطافت بیشتری برخوردار است.
(سعدی، 1377)
(همان: 765) مردم، چون منی را که پیش از آفرینش، عشق با جانم سرشته بود، از عشق ورزی منع در ابیات فارسی و عربی ذکر شده در این قسمت نیز مشاهده میکنیم که رابطۀ بینامتنی در آن به وضوح به چشم میآید و عشق ازلی شاعر در هر دو بیت بیان شده است و این رابطۀ بینامتنی، بیشک متأثر از ارتباط عمیق استاد سخن با قرآن و مفهوم عهد الست، بوده است؛ در اصطلاح عرفانی، عهد و پیمان حقیقی، همان عهد و پیمانی است که خداوند در «روز الست» و در ازل از غیر خود گرفت و این عهد تا ابد پا برجا است. از این منظر، تمامی حوادث، رویدادها و نیز اقوال و احوالات آدمی براساس همین عهد و پیمان ازلی، تفسیر میشود. این واژه فقط یکبار در قرآن در ضمن آیة 172 سورة اعراف آمده است:وَاِذْ اَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَاَشْهَدَهُمْ عَلَى اَنفُسِهِمْ اَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنا ان تقولوا یوم القیامه انا کنا عن هذا غافلین (اعراف: 172).
(سعدی، 1377)
(همان: 764) اگر آنچه را که بر جان دارم انکار کنم، عشق پنهان نمیماند، زیرا پریدنهای رنگم، بهترین گواه عاشقی است (موید شیرازی، 1372). یکی از تصاویر بسیار زیبا که سعدی بارها آن را در دیوان غزلیات خود نیز تکرار کرده، غمازی نگاه و ظاهر عاشقان است که سرّ عشق آنها را برملا میکند. در غزل فارسی و عربی سعدی نیز این مضمون بارها به صورت بینامتنی بیان شده که ابیات بالا گواه بر این ادعا است. در ادامه تعدادی مثال که براساس نظریۀ بینامتنیت ذاتی از اشعار فارسی و عربی سعدی استخراج شده آورده شده است. مهمترین هدفی که بینامتنیت دارد، کشف نشانهها و آثار مثبت متون دیگر بر یک متن است؛ چراکه بینامتنیت مطالعه و بررسی روابط موجود میان متن حاضر و متون دیگر است بهطوری که خواننده را در درک عمیقتر و فهم بهتر یک متن یاری میرساند. البته با توجه به مثالهایی که در ذیل میآید، متوجه میشویم که تأثیرگذاری روابط بینامتنی در غزلیات فارسی و عربی سعدی به گونهای بوده که با تغییراتی اغلب سازنده، محتوا را تغییر داده و غزلسرایی او صرفاً مقلدگونه و تکرار محض نبوده است.
(سعدی، 1377)
(همان: 746) آزاده وار برخاسته، در دنیا به سیاحت پرداختم، تا آنکه عشق مرا مقید ساخت. (موید شیرازی، 1372)
(سعدی، 1377)
(همان: 380)
(همان: 764) هر کس از بادهای که من چشیدم بنوشد، تا بامداد قیامت از مستی بر نخواهد خاست (موید شیرازی، 1372).
(سعدی، 1377)
(همـــــــان: 766) اسیران را آرزوی رهایی از بند است، اما من دوست دارم پیوسته در بند عشق بمانم (موید شیرازی، 1372).
(سعدی، 1377)
(همان: 766) دشمنان را بر بیقراری و دردناکی من دل بسوخت، باری دوستان را چه افتاده است که دلزده از من روی برتافتهاند (موید شیرازی، 1372).
(سعدی، 1377)
(همان: 766) ای نسیم بهار! بازگو، دوشین شب را در بهشت بودهای یا از سرزمین عراق به بشارت
(سعدی، 1377)
(همان: 766) درنوردیدن بیابانها و تحمل رنجها، در راه خشنودی یار، به چیزی شمرده نمیشود (موید شیرازی، 1372).
(سعدی، 1377)
(همان: 767) تو با من باش و نعمتهای فردوس را به خواستارانش واگذار، که شدن را جز به سوی تو دوست ندارم (موید شیرازی، 1372)107).
(سعدی، 1377)
(همان: 769) از معشوق شکوه و اظهار درد را، هم به معشوق میبرم که او بیداد میکند و من دادرسی دیگر نمییابم (موید شیرازی، 1372).
(سعدی، 1377)
(همان: 770) با این حال، سعدی، نخستین دلدادهی تو نیست، تو لطیف و مهربانی و هر کس تو را بیند، از تو چشم لطف دارد (موید شیرازی، 1372).
(سعدی، 1377)
(همان: 770) صخرههای سخت را بر مصیبتم دل بسوخت و دلت نرم نگشت و به مهرم نگرایید(موید شیرازی، 1372).
(سعدی، 1377)
(همان: 774) نه مردمان توانند شمارگر حق نعمتهایش بود و نه فرشتگان به تسبیح مترنم (موید شیرازی، 1372).
(سعدی، 1377)
(همان: 768) نمیدانید که آتش دوزخ با یاد معشوق، باغ بهشت است (موید شیرازی، 1372).
(سعدی، 1377)
(همان: 770) دلشدگان، ستم معشوق را تحمل میکنند، زیرا آنکه از جفای دوست آه کند، از وی تن زده است (موید شیرازی، 1372).
(سعدی، 1377)
(همان: 770) جسم خویش را با دستهای از موی او میسنجم و خود را نحیفتر و ناتوانتر مییابم (موید شیرازی، 1372). بحث و نتیجهگیری با بررسی و واکاوی اشعار فارسی و عربی سعدی و مقایسۀ آنها با یکدیگر متوجه شدیم که طیف وسیعی از اشعار عربی سعدی با ابیات فارسی وی دارای بینامتنی ذاتی است. سعدی در این رابطۀ بینامتنی به دو طریق عمل کرده است؛ در برخی از مضامین، گویی شعر عربی وی ترجمۀ منظومی از شعر فارسی اوست و یا برعکس، گویی شعر فارسی وی به دلیل آشنایی و تسلط سعدی به شعر عرب و مضامین آن، دقیقاً ترجمۀمنظومی از شعر عربی اوست و در برخی دیگر از ابیات، این شاعر بزرگ و توانا، چنان این مضامین مشترک را در جامههای گوناگون عرضه میدارد که مخاطب مسحور زیبایی و ظرافت کلام وی میشود و به تکراری بودن آن نمیاندیشد که این نوع از بینامتنیت در اشعار عربی و فارسی سعدی از بسامد بسیار بالایی برخوردار است. استاد سخن با استفاده از تکنیکها و آرایههایی همچون: تشبیه تفضیل، تضاد، تجاهل العارف، استفهام انکاری، مقابله، واجآرایی، توجه به بار معنایی کلمات در متن و... برآن است تا مخاطب را مسحور هنرنمایی خویش قرار دهد و از تکرار محض -که رکود را در کلام به دنبال دارد- جلوگیری کند. نکتۀ مهم دیگر آن است که در مواردی که سعدی از مضامین و تصاویر گذشتۀ خود، استفاده کرده است، همواره با واژگان و کلام به گونهای بازی کرده که به خلق تصاویر جدید و ممتاز منجر شده است. در واقع، بینامتنیت غزل سعدی، همواره از نوع سازنده بوده است؛ یعنی او از یک طرف با استفاده از ملزومات اولیهای که از اشعار پیشین خود به ودیعه گرفته، تغییراتی بنیادین در خلق تصاویر ایجاد کرده است و از طرف دیگر، ملزومات و مضامین جدید و ارزشمندی به آن افزوده و به گونهای در متن اول تغییر ایجاد کرده که متن دوم نیز درخشش و رنگ و بوی خود را دارد و به عنوان متنی دست اول مورد توجه قرار میگیرد. در نهایت میتوان یکی از رازهای مانایی و جذّاب بودن غزلیات سعدی را استفاده بجا و البته هنرمندانۀ وی از این عناصر دانست. [1]- Bakhtin [2]- Kristeva [3]- Genette [4]- Alghadami | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
قرآن کریم ابوزید، نصر حامد. (1380). معنای متن: پژوهش در علوم قرآن. ترجمۀ مرتضی کریمینیا. تهران: انتشارات طرح نو. احمدی، بابک. (1375). ساختار و تأویل متن. تهران: مرکز. الغذامی، عبدالله. (1985). الخطیئه والتفکیر- من البنیویه الی التشریحیه- قراءه نقدیه لنموذج انسانی معاصر. جده: النادی الثقافی الأدبی. الیاسی، حسین. (1394). نگاهی به برخی ویژگیها و ظرافتهای اشعار عربی سعدی، فصلنامه تخصصی سبکشناسی نظم و نثر فارسی (بهار ادب)، س 8، ش 2، پ 28، 61-81. خسروی، حسین. (1394). تکرار یکی از عوامل مهم زیبایی کلام و تشخص شعر حسین منزوی. زیباییشناسی ادبی، 13(26) ، 1-39. ربایعه، موسی. (2000) التناص فی نماذج الشعر العربی. الأردن: مؤسسه حماده للدراسات الجامعیه. رجایی، محمد خلیل. (1359). معالم البلاغه در علم معانی و بیان و بدیع. شیراز: دانشگاه شیراز. سعدی، مصلحالدین. (1377).کلیات سعدی. تهران: راستین. شفیعیکدکنی، محمدرضا. (1385). موسیقی شعر. تهران: آگاه. صباغی، علی. (1391). بررسی تطبیقی محورهای سهگانه بینامتنیت ژنت و بخشهایی از نظریه بلاغت اسلامی، پژوهشهای ادبی،س9، ش ۳۸، 59-72. فشارکـی، محمد.(1374). نقد بدیع. تهران: سمت. قهرمان، محمد.(1375). گزیده اشعار صائب تبریزی. تهران: سخن. نجم، مفید. (1421). التناص بین الاقتباس و التضمین و اللشعور.آفاق ادبیه. س 9، ع 55، 134-142. موید شیرازی، جعفر. (1372). شعر های عربی سعدی. تهران: پرواز. وحیدیان کامیار، تقی. (1383). بدیع از دیدگاه زیباشناسی. تهران: سمت. همایی، جاللالدین. (1371). فنون بلاغت و صناعات ادبی. تهران: هما. _____________ . (1373). معانی و بیان. تهران: نشر هما. یقطین، سعید. (2001) انفتاح النص الروائی. چ دوم. الدار البیضاء: المرکز الثقافی العربی. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
آمار تعداد مشاهده مقاله: 2,825 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 653 |
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||