| تعداد نشریات | 61 |
| تعداد شمارهها | 2,226 |
| تعداد مقالات | 18,178 |
| تعداد مشاهده مقاله | 55,973,635 |
| تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 29,024,977 |
تأمّلی در عدول ولی دم از حق قصاص پس از شروع عملیات اجرای حکم ( نقد و بررسی آراء فقها در چارچوب مصالح اجتماعی ) | ||
| فصلنامه پژوهش حقوق کیفری | ||
| مقاله 7، دوره 7، شماره 26، فروردین 1398، صفحه 135-162 اصل مقاله (486.62 K) | ||
| نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
| شناسه دیجیتال (DOI): 10.22054/jclr.2018.28181.1562 | ||
| نویسندگان | ||
| مجتبی جعفری* 1؛ مصطفی جباری2 | ||
| 1استادیار دانشگاه | ||
| 2دانشگاه سمنان | ||
| چکیده | ||
| تصور کنیم در پروندة قتل عمدی ولی دم خواستار قصاص شده و حکم برابر قوانین صادر شده و قرار است اجرا شود ، پس از لحظاتی از اجرا و پیش از آن که مجرم "ازهاق نفس" شده وزندگیش پایان پذیرد ولی دم اعلام گذشت می کند و نیروهای حاضر در صحنه برای پایین آوردن محکوم علیه از دار مجازات تلاش می کنند. این احتمال قویا وجود دارد که مجرم آسیبی جدی دیده و متحمل ضرری در بقیه دوران حیات خود شود. البته تردیدی نیست که دامنة این دیگران و حتی جامعه را هم فرا می گیرد. بدین سان اولین پرسش این است که آیا اصولاً ولی دم می تواند در این مرحله اعلام گذشت کند؟ برای احتراز از تبعات ناخوشایند گذشت در این مرحله آیا بهتر نیست ولی دم را ملزم کنیم تا پیش از آغاز مرحلة اجرایی قصاص تصمیم قطعی خود را بگیرد؟در این مقاله سعی کرده ایم یک تأمل انتقادی در این موضوع داشته باشیم تا بلکه بتوان راهی برای اصلاح وضعیت موجود در جامعه گشود. | ||
| کلیدواژهها | ||
| حق قصاص نفس؛ حق گذشت؛ ولی دم؛ گذشت موجب ضرر | ||
| اصل مقاله | ||
|
مقدّمه از مسلّمات فقه اسلام و نیز از بدیهیّات قانون مجازات اسلامی این است که مجنیٌعلیه حقّ قصاص و در صورت تمایل حقّ گذشت از قصاص را دارد. همچنین، بدیهی است که در قتل عمد حقّ قصاص به ولیّدم میرسد و او میتواند قاتل را قصاص کند یا از او گذشت کند یا به شرط اخذ مبلغ دیه یا کمتر یا بیشتر از آن مصالحه کند.[1] معنای این سخن آن است که ولیّدم صاحب «حق» است و همانطور که میدانیم حق به همان اندازه که استیفاءکردنی است، چشمپوشیکردنی است. امّا پرسش این است که اگر ولیّدم بخواهد از این حقّ خود چشمپوشی کند، تا چه زمانی میتواند اقدام کند؟ به نظر میرسد پاسخ بدین پرسش و یافتن « نقطة پایان اعلام استیفاء یا صرفنظر کردن از حق» اندکی دشوار باشد. حقیقت این است که به نظر میرسد از مقطعی به بعد دیگر ولیّدم «اختیار استیفای حقّ» خود را ندارد، بدین معنا که فقط تا پیش از آن میتوانست تصمیم بگیرد که حقّ خود را استیفاء یا از آن صرفنظر کند و از این رو پس از آن دیگر نمیتواند اِعمال حق کند. اگر بتوان آن مقطع زمانی را پیدا کرد، آنگاه میتوان گفت که هرگاه ولیّدم از آن مرز پا فراتر نهد و مثلاً با گذشت بیهنگام خود، آسیبی ناپذیرفتنی به محکومٌعلیه وارد کند، مسئول آسیب واردشده خواهد بود. مصداق بارز و عینی چنین آسیبی هنگامی است که ولیّدم حین اجرای حکم قصاص و لحظاتی پس از آنکه قاتل به دار مجازات آویخته شد اعلام گذشت میکند . طبیعتاً در این شرایط همة مسئولان اجرای حکم تلاش خواهند کرد تا محکومٌعلیه را از مرگ حتمی نجات دهند.[2] این در حالی است که پس از خلاصی محکومٌعلیه از مجازات ممکن است وی دچار آسیبی شده باشد (مثلاً آسیب جدّی در تارهای صوتی) و آثار آن تا پایان عمر ماندگار شود. بدیهی است بر این آسیبهای جسمانی باید آسیب و رنج عمیق روحی را نیز افزود، چنانکه چهبسا برای قاتل بهتر همان بود که قصاص شود و چنین آسیبهایی را تجربه نکند. بنابراین لازم است این پرسش را به میان آورد که آیا ولیّدم میتواند حقّ خود را، اعم از مطالبة قصاص یا گذشت از آن، در هر زمانی که خواست استیفاء کند؟ اگر استیفای حقّ ولیّدم محدود به زمان باشد، آیا میتوان او را ضامن خساراتی که بر اثر تصمیم او در خصوص گذشت نابهنگام از قصاص بر قاتل وارد شده است دانست؟ آیا میتوان گفت ولیّدم با «احسان» قصد نجات قاتل را از مرگ داشته است و ضامن نیست؟ آیا میتوان قاضی مجری حکم را نیز مقصّر دانست و بر این باور بود که اگر وی در اجرای چنین تصمیمی همکاری نمیکرد و گذشت ولیّدم را ناموجّه و فراتر از حقّ قانونی او میدانست، قاتل به سرنوشت محتوم خود میرفت و باقی عمر خود را متحمّل آسیبهایی جدّی نمیشد؟ پاسخ به همة این پرسشها در شرایط کنونی منفی است و هدف این نوشتار آن است که زمینهای، گرچه ناچیز، فراهم آید تا بتوان بدین پرسشها پاسخهایی پذیرفتنی داد. با نگاهی به مفهوم حق، حقّ قصاص، زمان تحقّق این حق، نحوة استیفای آن و زمان پایان آن شاید بتوان راهی برای پاسخ بدان پرسشها یافت. البته ممکن است چنین راهکاری با وجود مطابقت ظاهری با مقولات پیشگفته، با اخلاق و عواطف جامعة متشرّعان چندان سازگار نباشد. امّا باید گفت اجرای شماری دیگر از حدود شرعی نیز ممکن است عواطف شماری از شهروندان را خدشهدار کند و آنان را بیازارد، حال آنکه به راستی نمیتوان اِعمال حقّی را تنها بدین دلیل نادیده گرفت. از این رو، در این نوشتار در درجة نخست باید دید دلایل کسانی که اختیار ولیّدم را تا پیش از ازهاق نفس محکوم به قصاص گسترده میدانند چیست؟ بدینسان، یک قسمت از نوشتار به بررسی آن دلایل و پاسخ به آنها اختصاص دارد. در قسمتی دیگر ادلّة مثبتهای در خصوص لزوم تحدید اختیار ولیّدم در اِعمال حقّ خویش مطرح میشود. در نهایت، آثار احتمالی تخطّی از این الزام از سوی ولیّدم یا مأموران اجرای حکم مستقر در محل بررسی میشوند؟
[1]. مادة 347 قانون مجازات اسلامی. [2]. موارد و نمونههای زیادی از این نحوة گذشت در مناطق مختلف ایران دیده شده است. برای نمونه، میتوان به ماجرای گذشت جوان محکوم به قصاص در نوشهر اشاره کرد که در آن پس از شروع عملیّات اجرایی حکم ناگهان اولیای دم اعلام گذشت کردند، امّا فرد محکوم که خانم 27 سالهای بود تا چند ساعت پس از آن همچنان در شوک به سر میبرد و احساس میکرد که از دنیا رفته است، حال آنکه بیهوش شده بود. در این باره بدین تارنما بنگرید: http://www.mehrnews.com/news/2293401 [3]. در اینجا ذکر اقوال آنان ضروری نیست، بلکه فقط اشاره به نام برخی از آنان کافی است: ابن جنید اسکافی (اشتهاردی، 1422: ۳۵۶، به نقل از مختلف الشیعه علّامه حلّی)، شیخ طوسی (۱۳۹۰: ۷۳۴)، علّامه حلّی (۱۴۲۲: ۵۲۶)، ابن ادریس (بیتا: ۳، ۳۲۵)، شهید ثانی(۱۴۰۳: ۱۰، ۸۹) از قدما، و مرحوم استاد محمّدجواد مغنیه (۱۳۷۹: ۳۲۲)، آیتالله خویی (بیتا: ۱۲۳؛ ۱۳۷۹: ۳۲۲) و امام خمینی (بیتا: 663) از معاصران این اعتقادند. [4]. دربارة حقوقی چون حقّ فسخ عقد، حق ّشفعه، حقّ تحجیر و ... نیز میتوان چنین گفت. اینکه گفته میشود زوج پس از انقضای عدّه نمیتواند به زوجه رجوع کند معنایی جز این ندارد که حقّ زوج پایان یافته است و به عبارت دیگر «حقّی ندارد» که بخواهد اِعمال کند یا نکند. همچنین است حقّ سکنی برای مطلّقة رجعیهای که عدّهاش تمام شده است. وقتی چنین زوجهای حقّ سکونت در منزل زوج را ندارد و با وجود آن همچنان بماند و از منفعت خانه استیفاء کند، ضامن است و باید جبران خسارت کند و سبب جبران خسارت نیز بدون تردید این است که تصرّف زوجه تصرّف عدوانی است، زیرا حقّ سکنی پایان یافته است. میدانیم که فقها معتقدند اگر متبایعین یک گام بیش از فاصلهای که میان آنان در مجلس عقد بوده است از هم فاصله بگیرند، خیار مجلس ساقط خواهد شد؛ این بدان معناست که همانطور که حقّ خیار مجلس آغازی دارد، پایانی هم دارد. در شفعه نیز همین گونه است. میدانیم که حقّ شفعه فوری است، پس هرچه از شفیع سر زند و با فوریّت منافی باشد، مانع اِعمال این حق و اعلامکنندة «لحظة پایان حق» است. از این رو، گفته شده است: «شفیع حق ندارد بخشی از حقّ خود را اِعمال کند، بلکه باید یا همه را اِعمال کند یا همه را واگذارد، زیرا این تبعیض موجب ضرر مشتری است. پس، اگر شفیع بگوید نصف حقّ خود را اِعمال کردم، حقّ شفعهاش باطل میشود، زیرا این کار با فوریّت منافات دارد» (شهید ثانی، ۱۴۰۳: ۴، ۴۰۲). در واقع وقتی شفیع میگوید نصف حقّم را اِعمال کردم، نصف حقّ او اِعمال نمیشود، زیرا موجب ضرر به مشتری است. حال اگر بخواهد دوباره اِعمال حق کند و تمام حقّ شفعه را طالب باشد «فوریّت» را که لازمة جداییناپذیر شفعه است از دست داده است. به عبارت دیگر، دقیقاً همان وقت که میگوید «اخذت نصفه» لحظة پایان اِعمال حقّ وی است، لحظهای که پس از آن دیگر حقّ شفعه بازگشتپذیر نیست. [5]. نمیتوان گفت که آغاز این حق از زمان اثبات عمدی بودن قتل است، زیرا اثبات عمدی بودن قتل کاشف از وجود این حق از زمان وقوع جرم است و به هیچ عنوان جنبة موجد حقّ بودن ندارد. از این رو، قاتل برای ولیّدم مهدورالدم است و چنانچه ولیّدم بدون برپایی دادگاه قاتل را به قتل رساند و ثابت کند که بدان خاطر او را کشته است، مستوجب قصاص نخواهد بود. [6]. نمونههای فراوانی را میتوان نشان داد که تأییدکنندة این نظر هستند: آیا شفیع میتواند اِعمال حقّ شفعة خود را تا هر زمان که میخواهد به تأخیر اندازد؟ آیا برخی از ورثه میتوانند حقّ شفعة خود را اسقاط و برخی اِعمال کنند، هرچند مشتری متضرّر شود؟ (824 قانون مدنی)آیا یکی از طرفین یا هر دو طرف عقد بیع میتوانند برای خود یا شخص ثالثی شرط کنند که تا هر وقت که بخواهند حقّ فسخ بیع را داشته باشند؟ (401 قانون مدنی) آیا زوج میتواند به دلیل حقّ زوجیّت و تمتّعی که بر زوجه دارد او را از معالجة عیبی که ممکن است از رغبت معاشرت بکاهد و زوجه با هزینة خود قصد معالجه دارد منع کند؟ (شهیدثانی، ۱۴۰۳: ۵، ۳۹۱) آیا در معاملة فضولی، مالکِ حق تا هر زمان که بخواهد میتواند اجازه را به تأخیر اندازد، حتّی اگر تأخیر وی موجب تضرّر طرف اصیل باشد و طرف اصیل حقّ به هم زدن معامله را ندارد؟ (252 قانون مدنی) میدانیم پاسخ این پرسشها منفی است. [7]. البته چون خلاف اصل ادّعا میشود، باید در پذیرفتن آن اندکی درنگ کرد. آیا در نکاح و آنجا که اذن ولی شرط است، ولی میتواند از اذنی که داده است برگردد؟ مگر زوجه پس از آنکه آخرین بخش کلمة «زوجتک» را تلفّظ کرد یا زوج پس از تلفّظ آخرین بخش کلمة «قبلت» میتوانند از ایجاب و قبولی که گفتهاند برگردند؟ همچنین است در خصوص بیع، اجاره، صلح وجز اینها. امّا اساسیترین تفاوتی که میان موضوع مورد بحث و سایر موارد وجود دارد همین است که بگوییم شارع نسبت به «دماء» توجّه و حسّاسیّت ویژهای دارد. اگر این تفاوت را بپذیریم، آنگاه میتوان گفت که ولیّدم پیش از اجرای حکم حق دارد از قصاص بگذرد. [8]. بد نیست بدانیم که گاه در دارآویختگی شوک وقفهای باعث مرگ میشود که در این صورت وقوع مرگ معمولاً آنی است. اگر مرگ آنی نباشد و به دلیل فشار به سرخرگهای گردن و نرسیدن اکسیژن به مراکز حیاتی رخ دهد، در عرض 3 تا 4 دقیقه مرگ فرا میرسد. اگر مرگ به دنبال انسداد مجاری تنفّسی حادث گردد، معمولاً بیش از 4 دقیقه به طول میانجامد. اگر فشار شدیدی در اثر بند به گردن وارد شود، خصوصاً هنگامی که جسد کاملاً معلّق است و از ارتفاع بالا آویزان شود، اغلب شکستگی یا دررفتگی مهرههای گردنی و قطع نخاع یا آسیب شدید آن یا حتّی مراکز تحتانی مغز رخ میدهد. در این حالت معمولاً دررفتگی و از هم گسیختگی بین مهرههای دوّم و سوّم یا سوّم و چهارم گردنی صورت میگیرد (گودرزی و کیانی، ۱۳۸۶: ۱۵۱). در اینجا نخست باید پرسید که آیا میتوان پذیرفت که ولیّدم با گذشت خود موجب چنین آسیبی بر جانی شود؟ همچنین آیا میتوان پذیرفت که ولیّدم در این حالت هیچ مسئولیّتی در برابر وی نداشته باشد؟ آیا نمیتوان تصوّر کرد که ممکن است ولیّدم در پنهان ضمیر خود قصد کرده باشد که با گذشتی نابهنگام هم جایگاهی اجتماعی به دست آورد هم قاتل به ظاهر عفوشده را دچار چنان مصیبت جسمی و روحی کند که تا آخرین لحظة عمر نتواند از آن رها شود؟ آری، درست گفته است آنکه گفته است: آدمی زاده طرفه معجونی است/ از فرشته سرشته و ز حیوان.
| ||
| مراجع | ||
|
- آییننامة نحوة اجرای احکام قصاص، رجم، قتل، صلب، اعدام و شلاق؛ موضوع مادة 293 قانون آیین دادرسی کیفری. - جعفری لنگرودی، محمدجعفر. (1367). ترمینولوژی حقوق، چ1، تهران، گنج دانش. - ................................................ (1376)، دانشنامه حقوقی، ج3، چ5، تهران، انتشارات امیرکبیر. - جعفری، مجتبی. (1392). جامعه شناسی حقوق کیفری؛ رویکرد انتقادی به حقوق کیفری، تهران، نشر میزان. - صرامی، سیفالله. (1385)، حق، حکم و تکلیف (گفت وگو با جمعی از اساتید حوزه و دانشگاه)، چ1، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی. - قنواتی، جلیل؛ وحدتی شبیری، سید حسن؛ عبدی پور، ابراهیم. (1379). حقوق قراردادها در فقه امامیه، زیر نظر دکتر سید مصطفی محقق داماد، چ1، ج1، تهران، سازمان سمت. - گلدوزیان، ایرج. (1384). محشای قانون مجازات اسلامی، چ6، تهران، مجمع علمی و فرهنگی مجد. - گودرزی ،فرامرز؛ کیانی، مهرزاد. (1386). پزشکی قانونی برای دانشجویان رشته حقوق، چ4، تهران، سازمان سمت. عربی - الاشتهاردی، علی. (1416). مجموعة فتاوی ابن الجنید، چ1، قم، موسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین. - جزیری، عبدالرحمن بن محمد عوض. (1422). کتاب الفقه علی المذاهب الاربعة، الطبعة الاولی، لبنان، دار ابن حزم للطباعة و النشر. - حلی، علامه. (1422). تحریر الاحکام الشرعیة علی مذهب الامامیة، تحقیق ابراهیم البهادری، ج5، چ1، موسسة الامام الصادق. - حلی، محمد بن ادریس. (بیتا). السرائر الحاوی للفتاوی، ج3، قم، موسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین. - خمینی، امام سید روحالله. (بیتا). تحریر الوسیله، ج2، طهران، المکتبة العلمیة الاسلامیة. - خویی، سید ابوالقاسم. (بیتا). مبانی تکملة المنهاج، ج2، نجف، مطبعة الآداب. - زیدان، عبدالکریم. (1428). القصاص و الدیات فی الشریعة الاسلامیة، الطبعة الاولی، بیروت، موسسة الرسالة . - شهید ثانی. (۱۴۰۳). الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، با حواشی سید محمد کلانتر، ج3 و4و5 و 10، قم، دارالهادی للمطبوعات. - طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن بن علی. (1390). النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی، چ1، لبنان، دار الکتاب العربی - عوده، عبدالقادر. (1429). التشریع الجنایی الاسلامی مقارنا بالقانون الوضعی، چ1، دمشق، موسسة الرسالة. - فاضل مقداد، جمال الدین. (1343). کنز العرفان فی فقه القرآن، تهران، المکتبة الرضویة. - محمصانی، صبحی. (1978). الاوزاعی و تعالیمه الانسانیة و القانونیة، چ1، بیروت، دارالعلم للملائین. - مغنیه، محمدجواد. (1379). فقه الامام جعفر الصادق، ج6، چ2، قم، موسسة انصاریان للطباعة و النشر | ||
|
آمار تعداد مشاهده مقاله: 19,230 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,042 |
||