| تعداد نشریات | 61 |
| تعداد شمارهها | 2,224 |
| تعداد مقالات | 18,166 |
| تعداد مشاهده مقاله | 55,938,142 |
| تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 29,010,785 |
بررسی جامع تضاد فعلی در غزلهای سعدی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| متن پژوهی ادبی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| مقاله 5، دوره 24، شماره 83، فروردین 1399، صفحه 137-174 اصل مقاله (378.2 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| شناسه دیجیتال (DOI): 10.22054/ltr.2018.28124.2122 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| جمیله اخیانی* 1؛ امیر مومنی هزاوه2؛ الهام طارمی3 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| 1دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه زنجان، زنجان، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| 2استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه زنجان، زنجان، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| 3دانشجوی کارشناسیارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه زنجان، زنجان، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| یکی از ویژگیهای سعدی، شناخت دقیق وی از زبان فارسی و کارآمدیهای آن و استفادة حداکثری از ظرفیتهای این زبان است. این بهرهگیری چنان هنرمندانه است که خواننده در نگاه نخست، مسحور روانی و فصاحت سخن میشود و چینش هنری کلام را درنمییابد. یکی از این هنرنماییها بهکارگیری افعال متضاد است؛ نکتهای که تاکنون بهطور دقیق و همهجانبه واکاوی نشده است و توجه به آن لذت حاصل از زیباییهای کلام سعدی را دوچندان میکند. مقالۀ حاضر چندوچون تضاد فعلی در تمام غزلهای سعدی را بررسی و علاوه بر شناسایی و دستهبندی انواع آن و زیرمجموعههای هرکدام، ریزهکاریهای ظریف سعدی در بهکارگیری این آرایه مانند آوردن متضاد یک فعل از چند فعل که از جهت معنایی به هم نزدیکند، سلبی بهکار بردن مترادف فعل و... را به همراه بسامد تمام زوجفعلهایی که بهصورت متقابل در غزلهای سعدی بهکار رفته، همراه با بسامد آنها ارائه میکند. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| سعدی؛ غزلهای سعدی؛ تضاد؛ تضاد فعلی؛ بدیع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
ایجاد «تضاد» در کلام از شگردهای مؤثر در زیباییآفرینی ادبی است که از دیرباز مورد توجه گویندگان و نویسندگان بوده است و آن را به شیوههای مختلف بهکار بردهاند. از این رو، در بلاغت قدیم و جدید مورد توجه پژوهشگران واقع شده و دربارۀ اقسام و حالات گوناگون آن تحت عنوانهای مختلف بحث شده است. در واقع «در شعر و زبان شاعرانه میان متضادها سازگاری و سازواری ایجاد میشود و شاعر در میان اضداد به گونهای آشتی برقرار میکند که دشمنی و رمندگی احساس نمیشود» (عقدایی، 1396: 81). از جملۀ کسانی که هنرمندانه این «آشتی میان متضادها» و «تضاد میان غیرمتضادها» را برقرار کرده، سعدی است. سعدی را افصحالمتکلمین و استاد بلامنازع زبان فارسی دانستهاند که «شیرینی کلام و فصاحت بیان در میان پارسیگویان به او ختم شدهاست» (صفا، 1378، ج 3 :611). دربارة سعدی و رمز رسیدن او به این جایگاه رفیع در ادب فارسی، کم سخن نگفتهاند. محجوب معتقد است: «هیچ فارسیزبانی اعم از شاعر یا نویسنده وجود ندارد که مانند سعدی روح زبان فارسی را دریافته و به رموز و ریزهکاریهای آن واقف باشد» (محجوب، 1352: 328). سعدی بهگونهای لفظ و معنی را با هم جمع میکند که خواننده از یک سو، تصنعی در کلام احساس نمیکند و از سوی دیگر، آن را بسیار متعالی مییابد و به قول زرینکوب «معانی او هرچند گهگاه عادی است، به هیچ وجه مبتذل و دستفرسود به نظر نمیرسد؛ بلکه همواره لطف ذوق و قدرت تعبیر شاعر در آن، تصرفات مناسب میکند و آنها را از حدود معانی متعارف بالاتر میبرد» (زرینکوب، 1379: 118). این نکته دربارة استفادۀ سعدی از عناصر بلاغی و آرایههای ادبی نیز صادق است، چنانکه پژوهشگران بسیاری از آن سخن گفته و زوایای آن را در سخن وی کاویدهاند. یکی از آرایههای ادبی مورد علاقۀ سعدی «تضاد» است به حدی که «میتواند به عنوان یک ویژگی سبکی او در سطح ادبی به شمار آید» (نادری پیکر و وحیدیان کامیار، 1395: 97). وی نه تنها در غزلیات خود به وفور از «تضاد» استفاده کرده، بلکه به چگونگی کاربرد و پنهان ساختن آن در ژرفساخت شعرش نیز توجه ویژه داشته است. این در حالی است که آنچه تاکنون کمتر مورد توجه قرار گرفته، شیوههای نوآورانۀ سعدی در استفاده از فعل برای پدید آوردن این آرایه است. در پژوهش حاضر، غزلهای سعدی از این دیدگاه بررسی شده است. برای این کار در همۀ غزلهای سعدی فعلهایی که به نوعی آرایۀ تضاد پدید آوردهاند، بررسی، شناسایی و دستهبندی شده و زیرمجموعههای آنها همراه با بسامد کاربردشان ارائه شده است. همچنین ریزهکاریهای ظریف سعدی در بهکارگیری این آرایه که تاکنون به آن پرداخته نشده، شناسایی و معرفی شده است.
1. پیشینۀ پژوهش تقریبا در همۀ کتابهای بدیعی از تضاد سخن گفته شده، اما کمتر به تضاد در فعل پرداخته شده است[1]. تنها گرکانی و راستگو بدون آنکه به طور مستقل از تضاد در فعل بحث کنند به نمونههایی از تضاد در فعل اشاره کردهاند (گرکانی، 1377: 266- 264 و راستگو، 1376: 201- 198). از مقالاتی که در ارتباط با این موضوع نوشته شده است، میتوان به موارد زیر اشاره کرد: ایرانزاده در مقالهای با عنوان «تحلیلی بر کاربرد هنری فعل در غزلهای سعدی» به تضاد در فعل به عنوان یکی از این کاربردهای هنری پرداخته است (ایرانزاده، 1382: 62- 37)، وی این بررسی را فقط براساس 70 غزل سعدی انجام داده و به این مبحث هم بطور کلی (نه دقیق و جزئی) پرداخته است. نادریپیکر و وحیدیان کامیار در مقالۀ مشترکی با عنوان «شگردهای خاص سعدی در دو صنعت بدیعی «تضاد» و «متناقضنما»» در بخش «تضاد» به تقابل افعال به عنوان بخشی از تضادهای سعدی اشاره کردهاند؛ فعلهایی که از نظر معنی ضدّ یکدیگرند، استفاده از دو فعل مثبت و منفی از مصدری یکسان، ایجاد تضاد با مفهوم کنایی افعال و قرار گرفتن فعل در برابر متضادش به شکل مصدر مرخم. ایشان برای هرکدام از این موارد، یک بیت شاهد آوردهاند. در دو گروه اول و دوم به بعضی از جفتفعلهای متضاد هم اشاره شده است (نادری پیکر و وحیدیان کامیار، 1395: 113- 97). در مقالۀ اشاره شده، تقابل افعال به عنوان یکی از شگردهای تضاد در چهار گروه کلی و بدون زیرمجموعه توصیف شده است. احمد ذاکری در مقالهای با عنوان «تحلیل و بررسی آرایۀ تقابل فعل در سرودههای سعدی و حافظ» انواع تقابل را در شعر این دو در شش گروه جای داده است؛ تقابل پیوسته که دو فعل بدون فاصله واژهای همراه با صنعت لف و نشر کنار هم قرار میگیرند. افعال متضادی که بدون صنعت لف و نشر بهکار رفتهاند؛ آنها که گسسته از هم و با فاصلۀ واژهای بهکار رفتهاند. افعالی که هر یک در مصراع جدا آمدهاند و افعالی که مثبت و منفی یک فعل با هم آمدهاند (ذاکری، 1395: 117- 103). در این مقاله تقسیمبندی افعال بیشتر براساس جای آنها در بیت است و همۀ افعال ذکر نشدهاند. چنانکه ملاحظه میشود در هیچیک از این مقالات، تضاد فعلی به صور اختصاصی و به تنهایی موضوع مقاله نیست، بلکه به همراه بخشی از آرایههای ادبی و یا بخشی از تضاد بهطور کلی مورد بررسی قرار گرفته است. بنابراین، مقالۀ حاضر، اولین مقالهای است که به تضاد فعلی بهطوراختصاصی پرداخته است.
2. تضاد «اولین کسی که از صنعت تضاد سخن گفته اصمعی است... اما در ادب فارسی اولین بار در فصل 13 کتاب ترجمان البلاغه با نام متضاد از آن یاد شده است» (اسفندیارپور، 1384: 133). رادویانی نوشته است: «آن را متضاد خوانند پارسیگویان و اما دبیران و خلیل احمد این اصل را مطابق خوانند» (رادویانی، 1380: 142). تضاد در بیشتر کتب بلاغی قدیم و جدید مطرح شده و بلاغتپژوهان برای این صنعت ادبی، اسامی مختلفی همچون طباق، مطابقه، تطبیق و تکافو را بیان کردهاند. این تعدد نامگذاری میتواند نشاندهندۀ ضرورت و اهمیت آن باشد. از میان معاصران، همایی در تعریف آن میگوید: «مطابقه که آن را تضاد و طباق نیز میگویند، در لغت به معنی دو چیز را در مقابل یکدیگر انداختن و در اصطلاح آن است که کلمات ضد یکدیگر بیاورند. بعضی از علمای بدیع، صنعت مطابقه و تضاد را در قسمی جداگانه از صنعت بدیع نشمرده و آن را داخل مراعات نظیر و تناسب قرار دادهاند، به این ملاحظه که ممکن است اشیاء متضاد را نیز از نظر ادبی داخل امور متناسب قرار بدهیم. زیرا که ممکن است از شنیدن چیزی ضد آن نیز به ذهن خطور کند و بدین سبب است که میگویند اشیاء به ضد خود شناخته میشود، وَ بِضِدِّها تَتَبَیَّنُ الاَشیاءُ و باز به همین جهت است که تضاد را هم از نوع تناسب و ملازمت در فلسفه یکی از اسباب تداعی معانی و انتقال افکار شمردهاند» (همایی، 1389: 177- 178). وحیدیان تاکید میکند که در تضاد، تکراری نبودن مهم است: «از طرفی دو امر متضاد اگر تکراری باشد و روزمرّه، برجستگی و ارزش ادبی ندارد، مانند در تضاد قرار گرفتن نور و ظلمت، گل و خار، دوست و دشمن، سرد و گرم در کلام» (وحیدیان، 1388: 60)؛ چراکه با دیدن آنها ذهن به دلیل همان تکرار و عادت به سرعت متوجه تضاد میشود؛ از این رو، شگفتیای ایجاد نمیشود و خواننده لذت چندانی نمیبرد، اما وقتی سعدی میسراید:
(576)[2]
در این بیت، سعدی از بیشتر فضای بیت برای تضاد استفاده کرده است: «مست و مستور»، «نشیند و ترک کند»، «آبرو و آبجو» و «نیکنام بودن و به خرابات رفتن». این زیبایی و حتی پیچیدگی در افعال نیز کاملاً مشهود است. در بیت زیر:
(904)
در بیت بالا، فعلهای مصراع اول، «میل کنی» و «میل نکنی» است که با هم تضاد دارند؛ از یک سو بین اجزاء فعل اول «میل کنی» فاصله افتاده است و از سوی دیگر در فعل دوم «میل» به قرینة لفظی حذف شده و سبب شده است که «کنی» و «نکنی» نزدیک هم قرار بگیرند به طوری که در نگاه اول فعلها بسیط به نظر میرسند نه مرکب و همین پیچیدگی آرایة تضاد را چشمگیرتر کرده است. نکتۀ دیگر اینکه افعال متضادی همچون «خواستن و نخواستن»، «خواندن و راندن»، «بریدن و پیوستن»، «گریستن و خندیدن»، «نشستن و برخاستن» و... که در سنت ادب کلاسیک فارسی از جمله کنشهای رایج بین عاشق و معشوق بهشمار رفته به فراوانی در غزلها تکرار شدهاند که با فضای غزل بسیار هماهنگ است. انواع تضاد فعلی بهکار رفته در غزلهای سعدی، شامل سه دستۀ کلی تضاد در ایجاب و سلب، تضاد معنوی و تضاد لفظی است که در ادامه بهطور مفصل به هر کدام پرداخته میشود.
2- 1. تضاد در ایجاب و سلب به تضاد در ایجاب و سلب فقط تقوی با نام «طباق سلب» اشاره کرده و مینویسد: «همچنانکه تضاد در ایجاب واقع میشود در سلب نیز واقع میشود و آن چنانست که دو فعل از یک مصدر مشتق باشد یکی مثبت باشد و یکی منفی یا یکی امر باشد دیگری نهی» (تقوی، 1363: 226- 225). تضاد ایجابی و سلبی در غزلهای سعدی را میتوان در دو بخش فعلهای بسیط و فعلهای مرکب دستهبندی کرد.
2- 1- 1. تضاد ایجابی و سلبی در دو فعل بسیط تضاد ایجابی و سلبی در دو فصل بسیط وقتی است که شاعر یک فعل بسیط را به صورت مثبت و منفی در شعر بهکار میبرد؛ مانند:
(638) بسامد افعال بسیطی که بهصورت متضاد (مثبت و منفی) در شعر سعدی بهکار رفتهاند به قرار زیر است: «است/هست و نیست» (بهصورت فعل تام 13 بار: 543، 545، 566، 576، 595، 590، 591، 598، 600، 622، 695، 874 و 927)، «است/هست و نیست» (بهصورت فعل ربطی 6 بار: 569، 552، 591، 596، 638 و 830)، «است و نه ... است= نیست» (4 بار: 552، 549، 565 و 593)، «بودن و نبودن» (بهصورت فعل ربطی 4 بار؛ باشد- نباشد: 547، 713 و 830 و نتوان بود- توان بود: 593)، «بودن و نبودن» (بهصورت فعل تام 3 بار؛ نبود- بود: 874، باشد- نباشد: 853 و باشد- باشم- نباشد: 644)، (بهصورت فعل ربطی و تام 2بار؛ نکتۀ قابل توجه در این کاربرد آن است که گاه شاعر با هنرمندی دو فعل متضاد را در کنار یکدیگر قرار داده تا برجستگی و زیبایی بیشتری ایجاد کند:
(696)
گاه نیز این برجستگی و زیبایی را از طریق قرار دادن دو فعل متضاد در ابتدا و انتهای بیت و درهم آمیختن آرایۀ تصدیر و تضاد با یکدیگر ایجاد کرده است:
(690)
2- 1- 2. تضاد ایجابی و سلبی در دو فعل مرکب سعدی این آرایه را در فعلهای مرکب به سه صورت بهکار گرفته است: * گاه دو جزء اسمی و فعلی افعال مرکب در هر دو صورت ایجاب و سلب کنار هم ذکر شده است؛ مانند «به پایان رفتن و به پایان نرفتن» در بیت زیر:
(684) * گاه میان دو جزء فعل جدایی افتاده است. در این حالت زیبایی بیشتری ایجاد شده است:
(935)
زوجفعلهای «به پایان رسیدن/ رساندن و به پایان نرسیدن/ نرساندن» (2بار؛ * گاه شاعر جزء اسمی یکی از زوجفعلها را به قرینه حذف کرده است. در بسیاری از این موارد، شاعر به گونهای بیت را چیده که «همکرد»ها در کنار یکدیگر قرار گیرند و در نگاه اول، هر دو فعل، بسیط به نظر رسند که در این حالت تضاد میان دو فعل قویتر میشود؛ مانند: «نظر کردن و نکردن» در بیت زیر:
(554)
بیشترین کاربرد این نوع در غزلهای سعدی با «نظر کردن و نکردن» (6 بار) است:
(924)
(643)
(787)
(873)
(544)
(530)
ملاحظه میشود که شاعر در سه بیت میان «نظر» و «چشم» مراعات نظیر و در یک بیت میان «نظر» و «منظر» جناس ایجاد کرده است. زوجفعلهای زیر نیز هرکدام یک بار به همینگونه استفاده شدهاند: «اجابت کردن و نکردن» (اجابت کنی- نکنی: 795)، «تأمل کردن و نکردن»
2- 2. تضاد معنوی «گاهی طباق از روی معنی واقع میشود نه از روی لفظ و آن را طباق معنوی گویند» (تقوی، 1363: 227). برای ایجاد تضاد معنوی در فعل، شاعر از دو فعل مختلف استفاده میکند که از نظر معنایی با یکدیگر تضاد دارند. تضاد معنوی فعل در غزلهای سعدی را میتوان در هشت بخش طبقهبندی کرد: فعلهایی که هر دو بسیطاند، فعلهایی که یکی بسیط و دیگری پیشوندی است، فعلهایی که یکی بسیط و دیگری مرکب است، فعلهایی که هر دو مرکباند، فعلهایی که یکی مرکب و دیگری پیشوندی است، فعلهایی که هر دو پیشوندی است، تضاد در مصدر دو فعل و ناسازی ترکیبی.
2-2-1. تضاد معنوی دو فعل بسیط با یکدیگر در این کاربرد دو فعل متضاد بسیط در مقابل هم بهکار میروند؛ مانند:
(743) در عین حال که گاه سعدی هنرمندانه یک فعل بسیط را با دو فعل بسیط دیگر
(651)
ملاحظه میشود که «میآمد» با دو فعل«میرفت» و «میشد» (به همان معنی«میرفت») تضاد دارد. گاه نیز با قرار دادن دو فعل متضاد در اول و آخر بیت، صنعت ادبی تضاد را چشمگیرتر میکند:
(846)
علاوه بر آنکه شاعر در بیت بالا صنعت حسن تعلیل را هم بهکار گرفته و دلیل افتادگی زمین را تواضعش در مقابل معشوق (یا ممدوح) و برافراشتگی آسمان را ایستادن در خدمت وی میداند. بیشترین کاربرد این تضاد در غزلیات با زوجفعلهای «آمدن و رفتن» (21بار؛ نکتۀ قابل توجه اینکه سعدی با هنرمندی از همۀ ظرفیتهای زبان فارسی استفاده میکند؛ از یک سو، متضاد یک فعل را از فعلهای مختلفی که از جهت معنایی به هم نزدیکند، قرار میدهد. به عنوان مثال، «نواختن» به معنی مورد لطف قرار دادن را با پنج فعل: «زدن»،«رنجاندن»، «انداختن»،«گداختن» و «کشتن» مقابل میکند:
(578)
(913)
(740)
(550)
(670)
همچنانکه «راندن» به معنی دور کردن را با چهار فعل: «خواندن»، «بخشودن»، «پروراندن» و «نواختن» به کار برده است:
(604)
(936)
(588)
(890) و «ایستادن» را نیز با سه فعل: « افتادن»، «نشستن» و «چمیدن» متضاد میآورد:
(846)
(612)
(670)
از سوی دیگر، فعلهایی با بیش از یک معنی را هر بار با یک متضاد می آورد؛ چنانکه «گرفتن» را یک بار به معنی «مؤاخذه کردن» با «آمرزیدن» متضاد میآورد:
(783) و بار دیگر به معنی اسیر کردن با «رهاندن»:
(911)
نکتۀ دیگر اینکه گاه سعدی برای ایجاد آرایۀ تضاد از مترادف یک فعل به صورت سلبی استفاده میکند. به عنوان مثال «دیدن» و «نگریستن» مترادف شمرده میشوند؛ اما سعدی با سلبی بهکار بردن نگریستن به صورت «ننگریستن» در بیت، تضاد ایجاد کرده است:
(905)
علاوه بر «دیدن و ننگریستن»که شاهد آن بیان شد، «کشتن و نمردن» (2بار؛
2-2-2. تضاد معنوی دو فعل بسیط و پیشوندی با یکدیگر بیشترین و زیباترین تضادهایی که سعدی در این نوع فعلها ایجاد کرده تضاد بین «نشستن/ نشاندن» با «برخاستن» است و به نظر میرسد در تقابل این دو فعل جای خالی نگذاشته است[4]؛ چنانکه گاه این دو فعل را در معنای متداول میآورد:
(566)
و البته چنانکه ملاحظه میشود، علاوه بر تضاد بین دو فعل در مصراع اول، شاعر با استفاده از واژة «قیام» به معنی «برخاستن» و «بنشینی» در مصراع دوم نیز تضاد دیگری ایجاد کرده و در واقع، آرایة تضاد را دو بار بهکار گرفته است. نکتة ظریف دیگر اینکه معمولا «برخاستن» برای «راه افتادن» است درحالیکه شاعر منظور از «برخاستن» را «نشستن» عنوان میکند (برخیز که ... بنشینیم) و به این ترتیب، نوعی «پارادوکس» نیز در کلام ایجاد میکند. در بیت زیر نیز بهوجود آمدن و از بین رفتن فتنه معطوف به نشست و برخاست معشوق است:
(551) همچنانکه در بیت زیر «نشستن» معشوق با «برخاستن» سرو همراه است:
(551)
در عین حال کلام به گونهای تنظیم شده که دارای تشبیه تفضیل هم باشد: جایی که معشوق بنشیند، سرو باید برخیزد، اما «به یک پای» تا به خاطر ادعای برابری با معشوق تنبیه شود. شاید اوج استفاده از روابط معنایی پیچیدة این دو مصدر به ظاهر سادة فارسی را بتوان در بیت زیر دید:
(782)
در بیت بالا در اندوه ماندن با تعبیر «به غم نشستن» و دست از جان شستن با تعبیر «از جان برخاستن» آمده تا باز یک «نشستن» در مقابل یک «برخاستن» قرار گیرد. جالب اینکه عاشق (شاعر) که باید یکی از این دو را انتخاب کند، هر دو را میپذیرد تا کمال اطاعتش را به معشوق بنماید: هم در غم مینشیند و هم از سر جان برمیخیزد و هم میگوید که هر دوی این گزینهها، چون از طرف معشوق است به اندازة یک نشست و برخاست معمولی برایش خواهد بود. فعلهای «رفتن و بازآمدن» (4بار؛ برفت- بازآمد: 535، رفتی- بازآ: 776،
(889) 2-2-3. تضاد معنوی دو فعل بسیط و مرکب با یکدیگر در این بخش نیز سعدی گاه یک فعل را با چند فعل مقابل میکند؛ ازجمله فعل بسیط «بستن»که آن را با سه فعل مرکب «رها کردن»، «آزاد کردن» و «باز کردن» مقابل کرده است:
(672)
(753)
(856)
منظور از مصراع دوم بیت آخر، حضور دوبارۀ معشوق در نزد عاشق است که به حکایت فراق پایان میدهد. درواقع «چهره نشان دادن» با «پایان دادن به ماجرا» تضادی ندارد، اما سعدی به گونهای کلام را میچیند که «باز کردن» و «بستن» با هم تضاد ایجاد کنند و با این شگرد به زیبایی سخن میافزاید. دیگر فعلهای متضاد در این بخش به ترتیب بسامد عبارتند از: «قبول کردن و راندن» (4بار؛ قبولم میکند- براند: 588 و قبول کنی- برانی: 547 و 740 و برانی- قبول میکنی: 905)، «انس گرفتن و رمیدن» (میبرمیدم- انس گرفتم: 764 )، «پنهان کردن و نمودن» (پنهان دارند- بنمایی: 929)، «حذر کردن و پیوستن» (حذر کنید- پیوست: 546)، «خلاص یافتن و ماندن» (خلاص بیابم- ماندم: 744)، «فاش کردن و نهفتن» ایجاد تضاد با استفاده از صورت سلبی مترادف همان فعل در اینجا نیز بهکار رفته است، مانند: «ره دادن و نگذاشتن» در این بیت:
(825) «دیدن و نگاه نکردن» (بیند- نگه نکند: 665) و «حکایت کردن و نتوان گفتن»
(757)
2-2-4. تضاد معنوی دو فعل مرکب با یکدیگر در این بخش بجز «دشنام دادن» که دو بار مقابل «دعا گفتن» قرار گرفته و یک بار مقابل «درود فرستادن» که سه بیت زیر شاهد آن هستند، بقیۀ فعلهای مرکبی که با یکدیگر تضاد ایجاد کردهاند، هرکدام فقط یک شاهد دارند و عبارتند از:
(538)
(694)
(758)
در این بخش نیز گاه دو فعل متضاد در ابتدا و انتهای بیت قرار گرفته و آرایه ی تضاد را چشمگیرتر کردهاند:
(669)
2-2-5. تضاد معنوی دو فعل مرکب و پیشوندی با یکدیگر این بخش تنها یک شاهد دارد و آن مقابل آمدن فعل مرکب «خلاص یافتن» با فعل پیشوندی «برآمدن» است:
(713)
چنانکه ملاحظه میشود تشبیه مضمر زلف به قیر به زیبایی کلام افزوده است و تبادرکنندۀ این معنی است که خلاص یافتن کسی که پایش در قیر مانده است، آسان نخواهد بود.
2-2-6. تضاد معنوی دو فعل پیشوندی با یکدیگر این بخش نیز دو شاهد دارد که یکی تقابل «برافکندن و فروهلیدن» است:
(526) و دیگری «دربستن و وا کردن»:
(832) درواقع «بستن در» و «باز کردن قبا» به معنی از تن درآوردن آن، نه تنها متضاد نیستند، بلکه ادامۀ یک مفهوم هستند؛ اما شاعر با هنرمندی آنها را با هم مقابل کرده و زیبایی کلام را دوچندان ساخته است.
2-2-7. تضاد معنوی در مصدر دو فعل منظور از این نوع تضاد، فعلهایی است که یکی از آنها بهصورت منفی بهکار رفته و دیگری مثبت. در واقع این دو فعل در بیت با یکدیگر مترادفند، اما در مصدر آنها، تضاد وجود دارد و خواننده این تضاد را در بیت حس میکند؛ مانند بیت زیر:
(669)
«زندگانی میکند» با «نمیمیرد» مترادفند، اما اگر مصدر آنها «زندگانی کردن» و «مردن» را در نظر بگیریم با هم تضاد دارند. چنانکه در بیت بالا دیدیم فعلهای بهکار رفته یکی مرکب و دیگری بسیط است. نمونههای دیگر این ساختار تضاد عبارتند از: «جمع نشدن و پراکندن»
2-2-8. ناسازی ترکیبی در بین کسانی که به بدیع پرداختهاند، فقط راستگو به این نوع از تضاد اشاره کرده است. وی ترکیبهایی که در ظاهر تضادی ندارند، اما در معنی با هم متضادند را «ناسازی ترکیبی» مینامد و دو ترکیب «دستار بر زمین زدن» (کنایه از شدت اندوه و غم) و «کله بر آسمان افکندن» (کنایه از شدت شادی) در این بیت واعظ قزوینی:
را برای این نوع تضاد شاهد میآورد (راستگو، 1376: 199). بخشی از شواهد تضاد در غزلهای سعدی نیز از همین نوع است. درواقع در ناسازی ترکیبی، حداقل یکی از فعلها کنایی خواهد بود. ساختار ناسازی ترکیبی در غزلیات سعدی به ترتیب بسامد به یکی از سه شکل زیر است: 1- هر دو فعل کنایی- یک فعل، 2- بسیط و غیرکنایی و دیگری کنایی- و یک فعل و 3- مرکب و غیرکنایی و دیگری کنایی.
2-2-8-1. تضاد دو فعل کنایی با یکدیگر بیشترین و شاید زیباترین ناسازیهای ترکیبی بهکار رفته در غزلهای سعدی مربوط به این نوع است؛ چنانکه در بیت زیر میبینیم:
(659) «در پیش نهادن» در اینجا کنایه از انجام دادن است که با «پس پشت افکندن» کنایه از فراموش کردن تضاد دارد. در عین حال که تضاد لفظی «پیش و پس» و «پیش و پشت» در دو ترکیب هم به زیبایی آن افزوده است. از آنجا که به نظر میرسد اوج هنر سعدی در استفاده از امکانات زبان فارسی برای زیباییآفرینی با تضاد در این بخش است، همۀ شواهد این بخش ذکر میشود:
(777)
(790)
(634)
(673)
(554)
(620)
در بیت زیر سعدی چهار ترکیب کنایی بهکار برده که دو به دو با هم در تضادند:
(775) 2-2-8-2. تضاد فعل بسیط و غیرکنایی با فعل کنایی در این نوع از ناسازی، یکی از فعلها غیرکنایی است؛ مانند «گفتن» با «دم در کشیدن» کنایه از ساکت شدن در بیت زیر:
(821)
دیگر ناسازیهای ترکیبی از این نوع: «رفتن و خیمه زدن» (برفت- خیمه زد: 532)، «پرده برداشتن و ننمودن» (پرده بردار- ننمایی: 933) و «پوشیدن و پرده برافتادن از...» (بپوشد- پرده برافتد: 735) هرکدام با 1 شاهد است.
2-2-8-3. تضاد فعل مرکب و غیرکنایی با فعل کنایی این نوع ناسازی ترکیبی تنها دو شاهد در غزلیات دارد: یکی «نهان کردن و به در افتادن» در بیت زیر:
(620) و دیگری «پوشیده بودن و پرده برداشتن از...»:
(735)
2-3. تضاد لفظی «شاعر برای زیباییآفرینی، دو واژه را که در معنی حقیقی با هم تضاد دارند در معنی مجازی به کار میبرد که تضاد ندارند. شنونده ابتدا میپندارد که این دو واژه با هم تضاد دارند، اما پس از تأملی درمییابد که تضاد ندارند و از این دریافت شگفتزده میشود و احساس شادی میکند» (وحیدیان، 1388: 64).در این نوع تضاد دو فعل یکسان با دو معنی متفاوت بهکار رفته که یکی ایجابی و دیگری سلبی است، اما چون در لفظ با هم تضاد دارند، خواننده ابتدا آن دو را متضاد میپندارد و بعد متوجۀ عدم تضاد معنوی آنها میشود؛ مانند «ساختن» با «نساختن» در بیت زیر:
(549)
دو فعل نسازیم و سازیم در ظاهر متضادند درحالیکه فعل اول به معنی (سازگاری کردن) و دومی به معنی (کاری را انجام دادن) است که تضادی با یکدیگر ندارند. این نوع از تضاد فعلها را در غزلیات سعدی میتوان در شش گروه دستهبندی کرد: فعلهای متضادی که هر دو بسیط هستند، فعلهای متضادی که هر دو پیشوندی هستند، فعلهای بسیطی که با جزء فعلی در فعلهای مرکب تضاد دارند، فعلهای پیشوندی که با جزء فعلی در فعلهای مرکب تضاد دارند، ترکیبات فعلی که فقط جزء فعلی آنها تضاد دارد و ترکیبات فعلی که اجزاء غیرفعلی آنها با هم تضاد دارد.
2-3-1. تضاد لفظی دو فعل بسیط با یکدیگر
(526)
«است» و «نیست» تضاد لفظی با یکدیگر دارند؛ یعنی فقط به ظاهر متضاد هستند؛ چراکه یکی فعل ربطی و دیگری به معنی «وجود ندارد» است. فعلهای «است (ربطی) و نیست (تام)» 10بار (526، 546، 571، 578، 598، 598، 598، 644، 710 و 930) فعلهای «بودن (ربطی) و نبودن (وجود نداشتن)» 2 بار (602 و 615) و فعلهای «بودن (ربطی) و نبودن (اتفاق نیفتادن)» (680)، «بودن (وجود داشتن) و نبودن (ربطی)» (645)، «خاستن (پدید آمدن) و نشستن (همنشینی کردن) (خاست- نشست)» (709)،
2-3-2. تضاد لفظی دو فعل پیشوندی با یکدیگر این ساختار در غزلیات تنها یک نمونه دارد:
(705)
چنانکه ملاحظه میشود «برگردم» به معنی غوطهور شوم و «برنگردم» به معنی رو برنمیگردانم است.
2-3-3. تضاد لفظی دو فعل بسیط و پیشوندی با یکدیگر این شیوه، فقط با بهکارگیری «نشستن» و «برخاستن» درغزلها ایجاد شده است. در بیت زیر:
(839)
«نشستن» در معنای «حضور» بهکار رفته و «برخاستن» به معنای «ایجاد شدن». در واقع منظور شاعر شور و غوغایی است که حضور معشوق در جمع ایجاد میکند؛، اما کلام را بهگونهای ترکیب میکند که بتواند تقابل ایجاد کند. در بیت زیر همین معنی را با «نشستن» به معنای «آرام گرفتن» بهکار میگیرد:
(548) گاه در کاربرد این دو فعل، آرایههای دیگری نیز در کنار تضاد میگنجاند:
(919)
علاوه بر تضاد میان «بنشین» و «برخاست» در مصراع نخست و «برخیزد» و «بنشینی» در مصراع دوم، «نشستن» در مصراع اول به معنی «آرام گرفتن» و در مصراع دوم به معنی «حضور یافتن» است و از این جهت بین این دو، جناس تام بهوجود آمده است. علاوه بر آنکه بهکارگیری یکی در ابتدای بیت و دیگری در پایان آن، آرایة ردالعجز علیالصدر یا تصدیر و جابهجا آوردن آنها در مصراع اول و دوم، آرایۀ قلب را نیز شکل داده است. نکتة قابل توجه اینکه بیت تداعیکنندة این موضوع است که حضور معشوق به هر شکل موجب برخاستن دیگران است. «برخاستن» معشوق (نمایان شدن او) موجب «برخاستن» فغان از عشاق و «نشستن» او موجب «برخاستن» (ایجاد) فتنه است.
2-3-4. تضاد لفظی فعل بسیط با جزء فعلی در فعل مرکب در این ساختار، فقط جزء فعلی ترکیب با فعل مقابل تضاد میسازد؛ مانند جزء فعلی میروم در «از هوش میروم» با «میآیی» در بیت زیر:
(736) در عین حال که کنار یکدیگر قرار گرفتن دو فعل نیز برجستگی بیشتری به این تضاد بخشیده است. این ساختار از تضاد های مورد علاقۀ سعدی است و به فراوانی آن را بهکار برده است. فعلهای بهکار گرفته با این نوع تضاد عبارتند از: «به/ در رقص آمدن و رفتن» (2بار؛
2-3-5. تضاد لفظی فعل پیشوندی با جزء فعلی در فعل مرکب
(634) از نظر ظاهری، «برگیر» با جزء «برنمیگیرد» تضاد دارد در حالی که «برگیر» به معنی بردار و «دل از... برنمیگیرد» کنایه از «صرفنظر نمیکند» است. نمونۀ دیگر بهکار رفته از این نوع، «فرو گذاشتن» با «پرده از کار ... برافکندن» است
(671)
2-3-6. تضاد لفظی اجزای فعلی در ترکیبات در این نوع از تضاد، هر دو فعل مرکب هستند و از نظر معنایی با هم تضادی ندارند، اما جزء فعلی آنها با هم مشترک است و چون اجزاء فعلی آنها یکی ایجابی و دیگری سلبی بهکار رفته است، نوعی تضاد ایجاد کردهاند؛ مانند «به جان رسیدن» با «به خدمت نرسیدن» در بیت زیر:
(769)
اجزای فعلی «رسیدم» در «به جان رسیدم» و «نرسیدم» در «به خدمتش نرسیدم» در لفظ با یکدیگر تضاد دارند درحالیکه «به جان رسیدم» به معنی به ستوه آمدم و
2-3-7. تضاد لفظی اجزای غیرفعلی در ترکیبات در این نوع تضاد برعکس نوع پیشین، فقط اجزای غیر فعلی دو فعل مرکب با هم تضاد دارند:
(699) در این بیت اجزای غیرفعلی «کنار» و «میان» در «بر کنار افتاد» و «با میان آید» با یکدیگر تضاد دارند.
دیگر کاربردهای این تضاد عبارت است از: «در پیش نهادن و پس پشت افکندن»:
(659) و «روی نپیچیدن و پشت بر ... کردن»:
(673)
نتیجهگیری آرایۀ تضاد در فعل یکی از پرکاربردترین آرایهها در غزلهای سعدی است که به شکلهای گوناگون بهکار گرفته شده و تصویرهای ظریف ادبی و هنری فراوانی ایجاد کرده است. در مقالۀ حاضر، سه نوع اصلی تضاد در فعل به همراه زیرمجموعههای هرکدام و بسامد استفاده از آنها در غزلیات سعدی شناسایی شد. براساس دادههای پژوهش حاضر، این سه نوع شامل: تضاد در ایجاب و سلب (با زیرمجموعهی: تضاد ایجابی و سلبی در دو فعل بسیط، تضاد ایجابی و سلبی در دو فعل مرکب)، تضاد معنوی (با زیرمجموعۀ: فعلهایی که هر دو بسیطاند، فعلهایی که یکی بسیط و دیگری پیشوندی است، فعلهایی که یکی بسیط و دیگری مرکب است، فعلهایی که هر دو مرکباند، فعلهایی که یکی مرکب و دیگری پیشوندی است، فعلهایی که هر دو پیشوندی است، تضاد در مصدر دو فعل و ناسازی ترکیبی) و تضاد لفظی (با زیرمجموعۀ تضاد لفظی دو فعل بسیط با یکدیگر، تضاد لفظی دو فعل پیشوندی با یکدیگر، تضاد لفظی دو فعل بسیط و پیشوندی با یکدیگر، تضاد لفظی فعل بسیط با جزء فعلی در فعل مرکب، تضاد لفظی فعل پیشوندی با جزء فعلی در فعل مرکب، تضاد لفظی اجزای فعلی در ترکیبات و تضاد لفظی اجزای غیرفعلی در ترکیبات) است. از آنجا که یکی از زیباترین تضادهای فعل در غزلیات سعدی با «نشستن/ نشاندن» و «برخاستن» است به چند نمونه از بهرهبرداری خاص سعدی از این دو مصدر متضاد که موجب برجستهسازی هنری خاصی شده و در شعر کمتر شاعری قابل مشاهده است، پرداخته شد. همچنین مشاهده شد که چگونه شاعر از تمام ظرفیتهای زبان فارسی برای هنری شدن سخنش استفاده کرده است؛ چنانکه از یک سو، متضاد یک فعل را از فعلهای مختلفی که از جهت معنایی به هم نزدیکند، قرار میدهد و برای یک فعل، گاه تا 5 زوج متضاد میآورد و از سوی دیگر، فعلهایی با بیش از یک معنی را هر بار با یک متضاد می آورد. گاه نیز برای ایجاد تضاد از صورت سلبی مترادف همان فعل استفاده میکند. نمونههای ارائه شده گواهی بر «سهل و ممتنع» بودن سخن سعدی است و نشان میدهد هراندازه دقت در کلام سعدی بیشتر شود، پیچیدگیهای بیشتری در شعر او آشکار میشود. [1]- ازجمله در کتابهای بدیع کزازی، شمیسا و فشارکی هیچ سخنی در این باره نیامده است. [2] - ارجاع به بیتهای سعدی تا پایان مقاله براساس شماره صفحه در نسخه مصحح فروغی است. مشخصات کتابشناسی آن در فهرست منابع آمده است. [3] - قرار گرفتن جزء اسمی؛ یعنی «تمنایی» در ابتدا و انتهای بیت، موجب پدید آمدن صنعت تصدیر نیز شده است. [4] - بخشی از نمونههای این تقابل، مربوط به بخش تضاد لفظی است که در جای خود خواهد آمد. [5]- رستن، رهایی یافتن (دهخدا، 1377: ذیل برآمدن). | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
اسفندیارپور، هوشمند. (1384). عروسان سخن. چ 2. تهران: فردوس. ایرانزاده، نعمتالله. (1382). «تحلیلی بر کاربرد هنری فعل در غزلهای سعدی». فصلنامۀ پژوهشهای ادبی.ش 2. صص 62-37. تقوی، نصرالله. (1363). هنجار گفتار در فن معانی و بیان و بدیع فارسی. چ 2. اصفهان: انتشارات فرهنگسرای اصفهان. دهخدا، علی اکبر. (1377). لغت نامه. چ 2 از دوره جدید. تهران: دانشگاه تهران. ذاکری، احمد. ( 1395). «تحلیل و بررسی آرایۀ تقابل فعل در سرودههای سعدی و حافظ». فصلنامۀتخصصیتفسیروتحلیلمتونزبانوادبیاتفارسی. ش 30 . صص 117-103. رادویانی، محمدبن عمر. (1380). ترجمان البلاغه. تصحیح احمد آتش. به کوشش: توفیقه سبحانی و اسماعیل حاکمی. چ 1. تهران: انتشارات انجمن آثار و راستگو، محمد. (1376). هنر سخن آرایی (فن بدیع). کاشان: انتشارات مرسل. زرینکوب، عبدالحسین. (1379). حدیث خوش سعدی. چ 1. تهران: سخن. سعدی، مصلحالدین. (1385). کلیات سعدی. به تصحیح محمدعلی فروغی. چ 1. تهران: انتشارات هرمس. صفا. ذبیحالله. (1378). تاریخ ادبیات در ایران. ج 3. چ 8. تهران: انتشارات فردوس. عقدایی، تورج. (1396). بدیع در شعر فارسی. چ 1. تهران: مرکز نشر دانشگاهی. گرکانی، حاج شیخ محمد حسین شمس العلماء. (1377). ابدع البدائع. به اهتمام حسین جعفری. تبریز:احرار تبریز. محجوب، محمدجعفر. (1352). مقالاتی دربارة زندگی و شعر سعدی. به کوشش منصور رستگار. شیراز: دانشگاه شیراز نادری پیکر و وحیدیان کامیار. (1395). «شگردهای خاص سعدی در دو صنعت بدیعی «تضاد» و «متناقضنما»». فصلنامه تخصصی سبکشناسی نظم و نثر فارسی (بهار ادب). س 9. ش 1. صص 113-97. وحیدیان کامیار، تقی. (1388). بدیع از دیدگاه زیبایی شناسی. چ 4. تهران: انتشارات سمت. همایی، جلال الدین. (1389). فنون بلاغت و صناعات ادبی. چ 1. تهران: اهورا.
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
آمار تعداد مشاهده مقاله: 4,429 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 802 |
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||