طرح مسأله
«کرامت» به عنوان یکی از اساسیترین ویژگیهای انسان مورد توجّه و از دیرباز در کانون مطالعات معطوف به انسان قرار گرفته است. این اصطلاح در معنای عام خود بیانگر ارزشمندی و والایی ذاتی انسان و برتری او نسبت به موجودات دیگر میباشد. هر یک از ادیان، مکاتب و علوم بشری مانند دانش حقوق، فلسفه، علوم تربیتی از زاویة خاص به این موضوع نگریستهاند و ابعاد مختلف آن را بررسی نمودهاند. و به کرامت ذاتی انسان تصریح نموده، خواستار حفظ و پرورش و تعالی این موهبت الهی میباشند. حقوقدانان نیز با جعل اصطلاح (Human dignity) فصل جدیدی از مطالعات حقوقی را گشوده و بر ضرورت توجّه به کرامت انسان به مثابة پایه و بنیان بسیاری از مواد حقوقی اصرار میکنند (برای آگاهی بیشتر، ر.ک؛ صادقی، 1385: 138ـ117 و رحیمینژاد و حبیبزاده، 1387: 134ـ115).فیلسوفان و شاعران نیز به مضمون کرامت انسانی پرداختهاند(برای آگاهی از برخی موارد، ر.ک؛ آساتوریان و آلعصفور، 1386: 46ـ27).همچنین بند ششم از اصل دوم قانون اساسی جمهوری اسلامی به اهمیّت کرامت انسان اشاره و آن را به همراه اصول بنیادین اسلام مانند توحید، نبوّت و معاد ذکر نموده است. در این میان گفتار و رفتار گزارش شده از معصومان(ع) بهویژه سیرة تابناک حضرت امام رضا(ع) ـ که به حق ترجمان قرآن هستند ـ منبعی غنی و سرشار برای بازخوانی کرامت انسان است. این مقاله گوشهای از معارف والای رضوی را در باب کرامت انسان بحث و بررسی مینماید.
الف) کرامت انسان
شایسته است پیش از ورود به بخش اصلی نوشتار، نخست معنای لغوی و نیز کاربرد قرآنی واژة کرامت بررسی و آنگاه برخی توضیحات تکمیلی در این باره ذکر گردد.
1) معنای لغوی «کرامت»
واژة «کرامت» از مادّة (ک ر م) و مصدر است. در فرهنگهای لغت معانی گوناگونی برای این واژه ذکر شده است؛ مانند بزرگى ورزیدن، ارجمندى و بخشندگى. ابنمنظور نوشته است: «کریم اسم است برای چیزی یا کسی که همة اوصاف ستودنی را در خود داشته باشد. این واژه متّضاد لئیم است. این صفت در اصل بر انسان اطلاق میگردد، امّا گاه در کاربرد عام خود برای موارد دیگری نیز به کار رفته است و برای وصف موجودات دیگر مانند اسب، شتر و درخت نیز به کار گرفته میشود» (ابنمنظور، 1414ق.، ج 12: 75ـ74).
راغب اصفهانی به کاربرد دوگانة این واژه اشاره نموده، نوشته است: «هرگاه خداوند با این واژه وصف گردد، اسم است برای احسان و بخشش خداوند متعال، و هرگاه انسان با این واژه وصف گردد، مقصود از آن اسم برای اخلاق و افعال پسندیده است» (راغب اصفهانی،1404ق.: 428).
طریحی نیز با اندکی تفاوت در تعبیر چنین نگاشته است: «کریم صفتی است که بر چیزی که رضایت عقلاء را متوجّه به خود نماید، اطلاق میگردد» (طریحی، 1395ق.، ج 6: 152). برخی محقّقان معاصر نیز پس از ملاحظة کاربردهای گوناگون این واژه در قرآن کریم، روح معنایی کرامت را چنین شناساندهاند: «اصل واحد در این مادّه، آن معنایی است که مقابل معنای پستی قرار گرفته و متّضاد آن محسوب میشود» (مصطفوی،1416ق.، ج 6: 148).
با توجّه به آنچه گذشت، میتوان گفت کرامت به معنای نزاهت و پیراستگی از پستی و فرومایگی است. به عبارت دیگر کرامت انسان یعنی بزرگی و نزاهت روح و گوهر جان او از هر پستی (ر.ک؛ جوادی آملی، عبدالله، 1372: 22ـ21؛ و یداللهپور، 1388: 141ـ119).
2) کرامت انسان در قرآن
شاخصترین آیه برای پیگیری موضوع کرامت انسان، آیة هفتادم سورة مبارکة اسراء است که میفرماید: «وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً: ما آدمیزادگان را گرامى داشتیم و آنها را در خشکى و دریا (بر مرکبهاى راهوار) حمل کردیم و از انواع روزیهاى پاکیزه به آنان روزى دادیم و آنها را بر بسیارى از موجوداتى که خلق کردهایم، برترى بخشیدیم».
این آیه نگاه اصلی قرآن به انسان را مینمایاند و در آن سخن از آفرینش انسان و امتیاز او بر دیگر موجودات است. آیه آشکارا بیان میکند که کرامت، موهبتی الهی برای انسان است که او را از دیگر موجودات متمایز نموده است و مایة برتری او نسبت به دیگران میباشد.
دیدگاه مرحوم علاّمه طباطبائی(ره) دربارة اینکه مقصود از این کرامت چیست و شامل کدام یک از انسانها میشود، حایز اهمیّت و برای بحث مورد نظر بسیار راهگشاست. مقصود از آیه، بیان حال همة انسانها با قطع نظر از کرامت الهی و قرب و فضیلت روحی خاص برای پارهای از افراد است (ر.ک؛ طباطبائی، 1417ق.، ج13: 156).
پس این کلام شامل مشرکان، کافران و فاسقان هم میشود وگرنه مفهوم امتنان و عتاب تحقّق پیدا نمیکند. بنابراین، مقصود از تکریم، تخصیص یافتن چیزی است که به وی (انسان) اختصاص یافته است و در غیر آن یافت نمیشود» (سلطانی، 1387:30؛ نیز برای آگاهی بیشتر در این باره، ر.ک؛ جوادی آملی،1372: 22ـ21 و رحمانی زروندی، 1389: 52ـ35).
استاد جعفری نیز ذیل این آیه چنین نگاشته است: «این آیه با کمال صراحت اثبات میکند که خداوند متعال فرزندان آدم را ذاتاً مورد تکریم و آنان را بر مقداری فراوان از کائنات برتری داده است. به همین دلیل، قاطع و صریح، افراد انسانی باید این کرامت و حیثیّت را برای همدیگر به عنوان یک حق بشناسند و خود را برابر آن حق مکلّف ببینند (جعفری، 1389: 80).
3) انواع کرامت
یکی از نکات مهم در بحث کرامت انسان، توجّه به انواع کرامت است. بر اساس نظر برخی عالمان مانند علاّمه جعفری و همفکرانش، کرامت انسان به دو نوع کرامت ذاتی و کرامت اکتسابی تقسیم میشود. منظور از کرامت ذاتی، آن کرامت و والایی است که همة انسانها از آن برخوردارند و تا زمانی که با ارتکاب جنایت و دستیازی به خیانت آن را زایل نکنند، کرامت آنان باقی است. مقصود از کرامت ارزشی کرامتی است که از به کار انداختن استعدادها و نیروهای مثبت در وجود آدمی و نیز از رهگذر تکاپو در مسیر رشد و کمال برانگیخته میشود. این نوع کرامت، کرامت اکتسابی و اختیاری است و ارزش غایی و نهایی انسان به همین نوع کرامت است (ر.ک؛ همان: 279)1.
ب) کرامت انسان در سیرة امام رضا (ع)
اکنون پس از مرور اجمالی مباحث مربوط به مفهومشناسی، در بخش دوم نوشتار به بررسی برخی ابعاد کرامت انسان در سیرة آن امام همام پرداخته میشود. یادآوری این نکته بایسته است که در این مقاله برخی از موارد منقول از سیرة آن حضرت بررسی شده است. امید است در مجالی دیگر بررسی کامل از سیرة ایشان صورت گیرد.
1) خاستگاه کرامت
یکی از نکتههای اساسی که باید به آن پرداخت، تعیین خاستگاه و منشاء کرامت انسان است. انسانها به چه دلیل کرامت دارند و منشاء کرامت ایشان چیست؟ یا به تعبیر دیگر، آدمی کرامت را از چه منبعی دریافت نموده است؟
با دقّت در متون دینی روشن میشود که ریشه و بنیان کرامت انسان، مبتنی بر اعتقاد ژرف به توحید و ایمان به خداوند متعال و برابری ذاتی انسانها است. درنگ در این متون بیانگر آن است که آدمی کرامت را از جانب آفریدگار خود دریافت نموده است. او به این دلیل شرافت ذاتی دارد که مخلوق و مصنوع خداوند متعال است. نکتة دیگر، تساوی تمام آدمیان در این ویژگی است؛ زیرا همگان مخلوق خدایند و به یک اندازه به او محتاج و نیازمندند. همة آنان سخت محتاج نگاه مهربانانة آفریدگار خود میباشند. تنها مایة برتری میان انسانها و عامل برتری معنوی، تقوا و پایبندی به احکام تابناک الهی است.
توضیح بیشتر اینکه بر اساس آموزههای قرآنی، همة موجودات آفریدة خداوند و مقهور اویند: «...قُلِ اللّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ: ... بگو: خدا خالق همه چیز است؛ و اوست یکتا و پیروز» (الرّعد/16)؛آنها همگی نیازمند خداوند متعال هستند و هیچ برتری نسبت به یکدیگر ندارند: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ: اى مردم شما (همگى) نیازمند به خدایید و تنها خداوند است که بىنیاز و شایستة هر گونه حمد و ستایش است» (فاطر/15)؛ هیچ انسانی از آن نظر که انسان است، بر شخص دیگر ترجیح ندارد و برتر از او نیست و سرانجام اینکه تقوا، تنها ملاک برتری یک فرد نسبت به دیگری است: «... إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ: ... گرامىترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است» (الحجرات/13).
این چارچوب اعتقادی که قرآن ترسیم نموده از یک سو تفاوتهای ظاهری مانند تفاوت در نژاد، جغرافیا، زبان و موارد مشابه را نفی نموده است و از سوی دیگر، آحاد جامعة انسانی را ـ علیرغم تفاوتهای ظاهریشان ـ به هم پیوند داده است و آنان را مانند یک واحد منسجم میشناساند. بدین سان، ایمان به خدا و اعتقاد بنیادین توحیدی جایگزین عوامل و عناصر تفرقهانگیز مادّی و خود عامل اساسی همگرایی انسانها و زمینهساز تحقّق اندیشة کرامت انسانی است. آری انسانها با یکدیگر برابرند و در عرصة کرامت و ارزش ذاتی هیچ تفاوتی میانشان نیست.
اهمیّت بیشتر این عامل هنگامی روشن میشود که به یاد بیاوریم تأکید بر عناصر مذکور مانند زبان و جغرافیا شاید گروه اندکی را گرد هم جمع نماید، ولی هیچ گاه نمیتواند عامل یکسانسازی و برابری بشر در مقیاس جهانی محسوب گردد، بلکه تأکید زیاد بر این عوامل خود عامل تفرقه و ستیزهجویی و نزاع میان ملّتها خواهد بود.
به گزارش کوتاه امّا بسیار گویای ذیل دقّت نمایید: «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الصَّلْتِ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ بَلْخٍ قَالَ: کُنْتُ مَعَ الرِّضَا (ع) فِی سَفَرِهِ إِلَى خُرَاسَانَ فَدَعَا یَوْماً بِمَائِدَةٍ لَهُ فَجَمَعَ عَلَیْهَا مَوَالِیَهُ مِنَ السُّودَانِ وَ غَیْرِهِمْ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ لَوْ عَزَلْتَ لِهَؤُلَاءِ مَائِدَةً فَقَالَ مَهْ إِنَّ الرَّبَّ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَاحِدٌ وَ الْأُمَّ وَاحِدَةٌ وَ الْأَبَ وَاحِدٌ وَ الْجَزَاءَ بِالْأَعْمَالِ: .... با امام رضا (ع) در سفر به خراسان همراه بودم. روزی سفرهای طلبید و تمام خدمتکاران و غلامان را نزدش فراخواند. گفتم: فدایتان شوم، کاش برای اینان سفرهای جداگانه میانداختید! فرمود: دست بردار! خدای همة ما یکی است، پدر و مادر همه یکی است و پاداش نیز به اعمال است» (کلینی، 1365، ج 8: 230 و مجلسی، 1403ق.، ج 49: 141).
بخش پایانی این روایت بسیار گویاست و خواننده را از هر توضیح بیشتری بینیاز مینماید. توجّه شود بر این سخن امام (ع) که میفرمایند: «إِنَّ الرَّبَّ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَاحِدٌ وَ الْأُمَّ وَاحِدَةٌ وَ الْأَبَ وَاحِدٌ وَ الْجَزَاءَ بِالْأَعْمَالِ».
2) ملاکهای کسب کرامت
یکی از مباحثی که لازم است در این مقاله بدان پرداخته شود، اینکه راههای کسب کرامت انسانی چه چیزهایی است. در سیرة امام رضا (ع) نمونههای فراوانی از این موارد یافت میشود که شایستة توجّه و بهرهگیری است؛ به عنوان مثال به سه مورد از آنها اشاره میشود:
1ـ2) مودّت اهل بیت (ع)
در احتجاج طبرسی نقل شده است: «در زمان ولایت عهدی امام رضا (ع) جمعی برای استفاده از محضرش از راه دور به مرکز خلافت آمدند و اذن دخول خواستند تا ایشان را ملاقات کنند، ولی ایشان (ع) مخالفت کردند. این جمع تا دو ماه هر روز خواستار ملاقات بودند، ولی با عدم پذیرش امام (ع) مواجه میشدند تا اینکه یک روز برای ایشان (ع) پیام فرستادند: ما شیعة پدر تو علىّ بن أبىطالب، علیهالسّلام، از منازل بعیده به آرزوی ملاقات شما به این شهر آمدیم و الحال، دو ماه متوالىالأیّام و اللّیالی منصرف و منقضى شد که هر روز به آرزوی ادراک ملازمت سامى گرامى به آستان ملایکپاسبان آمدهایم و محروم و مأیوس مراجعت مینماییم! الحال، کار به جایى رسید که دشمنان به ما شماتت مینمایند از آنکه شما در حجاب از مایید و ما با کمال حُزن و اضطراب از آستان خورشید احتجاب شما معاودت به منزل و مآب مىنماییم. اگر این کرّت ما محرومان را ادراک ملاقات ذات فایضالبرکات آن امامالبریّات میسّر نگردد، همان که از آستان ایشان مراجعه به محل و مقام نماییم، از خجالت که به ما رسید و عجزى که از تحمّل غُصَص ألم مهاجرت آن حضرت به ما ملحق گردید، به وسیلة شماتت أعدا و قلّت احسان و عنایت أحبّا ترک منازل و أوطان و ولایت خود نموده، فرار بر قرار اختیار خواهیم کرد؛ زیرا که ما را طالع عاقّ و طاقت طاق شده و کلامِ الفرارُ مِمّا لا یُطَاق مِن سُنَن المرسلین کلام صدقالتیام سخن برگزیدگان ایزد علاّم است».
در این زمان، امام (ع) به آنها اذن حضور دادند، ولی ابتدا حضرت رضا (ع) از آنها اقرار به محبّت اهل بیت (ع) و عمل به فرمان آنها و دشمنی با دشمنانشان گرفت، سپس آنها را به نزدیکترین مکان به خودش فراخواند و مورد لطف قرار داد. پس به دربان خود فرمود: «چند مرتبه منع ایشان نمودید؟ دربان گفت: یا حضرت! حَسَبُالحُکم شصت مرتبه منع ایشان نمودم. حضرت فرمود: که شصت مرتبه متوالیه به نزد آن جماعت رفته سلام کن و سلام من نیز به ایشان رسان. به درستی که محو گناهان ایشان به استغفار و توبة آن جماعت شده و این طایفه به وسیله موالات و محبّت ما مستحقّ کرامت گشتند. باید که تفقّد امور ایشان و امور عیال ایشان نمایى و دفع معرّات و أذیّات از ایشان نموده، در نفقات و صلات و احسان و مبرّات آن جماعت در وسعت بیفزایى» (طبرسی، 1403ق. ، ج4: 194ـ189). بنابراین، با مودّت و دوستی با اهل بیت (ع) است که انسان به کمال جایگاه انسانی و کرامت خویش دست مییازد.
2ـ2) اطاعت از حقّ و پذیرش ولایت مطلقة او
یکی دیگر از راههای حصول کرامت، اطاعت مطلق از خداوند و پذیرفتن ولایت اوست. از ابراهیم بن عبّاس صولى نقل شده است: «من هرگز ندیدم که امام رضا (ع) کسى را با سخن رنجانده باشد و هرگز ندیدم که او سخن کسى را قطع کرده باشد... مردى به ایشان گفت: به خدا سوگند که بر روى زمین بزرگوارتر و شریفتر از پدرانت یافت نمىشود. فرمود: تقوا آنان را شرافت بخشیده... ایشان به اباالصّلت فرمود: اى عبدالسّلام! آیا تو نیز همچون دیگران منکر آن هستى که خداوند عزّ و جلّ ولایت ما را واجب گردانده است؟ گفتم: معاذاً باللّه! من به ولایت شما اعتراف دارم».
آن حضرت چنین اتّهامى را که دشمنان مىخواستند از طریق آن به ایشان توهین روا دارند، رد مىکند و آن را در شمار ستمهایی که امّت در حقّشان روا داشته، آیات قرآنى است که هیچ کس را بر دیگرى جز به تقوا، برتر نمىداند: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ ...» و امام تأکید مىکند که خداوند تنها و تنها حقّ ولایت بر مردم و برخوردارى از طاعت آنان را بر ایشان مقرّر داشته که آن هم به مصلحت مردم و رهنمونى آنها در راه درست و راستى است که کرامت دنیا و آخرتشان را تضمین مىکند....» (ر.ک؛ معروف الحسنى، 1382، ج2: 367 و 366).
برای به دست آوردن کرامت، باید ولایت مطلق خداوند را در جهان پذیرفت و در هر حال از او پیروی کرد تا کرامت انسان حاصل شود.
3ـ2) عبادت و بندگی
یکی دیگر از راههای کسب کرامت در گفتار امام رضا (ع)، انجام عبادات است. امام (ع) در یک مورد با ذکر فضایل روزهداری و اعمال ماه شعبان به عنوان یک مصداق اطاعت و بندگی چنین فرموند: «کسى که روزه بدارد از شعبان یک روزى از جهت طلب ثواب خداى تعالى در رود در بهشت، و کسى که استغفار کند خداى را در هر روزى از شعبان هفتاد بار حشر کرده شود در روز قیامت در زمرة رسول اللَّه (ص) و واجب شود از خداى تعالى کرامت براى او، و هر که تصدّق کند در شعبان به صدقه و اگر چه یک خرما باشد، حرام گرداند حق تعالى جسد او را بر آتش...» (محدّث اربلى 1382، ج3: 123).
3) بهای آبرو
یکی از موقعیّتهایی که عزّت نَفْس و کرامت انسانها تهدید میشود، هنگامی است که فرد متمکّن در شرایط ویژه نیازمند مبلغ اندکی گردد. معمولاُ مطرح نمودن نیاز و درخواست کمک از سوی چنین افرادی برایشان گران و دشوار است! این اشخاص افزون بر رنج فقر و ناداری از آشکار شدن نیازشان نزد دیگران سخت نگران و از نقصان کرامت و عزّت خود بس رنجور میشوند. چگونگی رفتار سنجیده و انسانی و والای امام رضا (ع) را در گزارش یسع بن حمزه بنگرید: «به همراه جمعیّت فراوانی در محضر امام رضا (ع) بودم و با ایشان گفتگو میکردم. مردم نیز از احکام شرعی و حلال و حرام میپرسیدند. در این میان شخص بلند قامت و گندمگونی وارد شد. پس از عرض سلام، خود را معرّفی کرد و گفت از شیعیان شما هستم که از دیار خود به حج مشرّف شدهام و اکنون خرجی راهم را گم کردهام. از شما درخواست کمک دارم تا به شهرم برسم، و چون مستحقّ دریافت صدقه نیستم، پس از رسیدن به دیارم آن مبلع را از طرف شما صدقه خواهم داد.
امام (ع) با تعبیر شیرین و دلنشین «رحمک الله» از او تفقّد نمود و از وی خواست تا بنشیند. قدری گذشت و افراد حاضر در جلسه ـ جز سه تن ـ از مجلس برخاستند و رفتند. در این هنگام، حضرت از افراد حاضر رخصت خواست و به اتاق دیگر رفت. پس از لختی، دستان مبارکشان را از بالای در خارج نمودند و فرمودند: خراسانی ـ فرد درخواست کننده ـ کجاست؟ عرض کرد: اینجا هستم. فرمود: این دویست دینار را بردار و برای سفر و نیز دیگر مخارج صرف نما، و لازم نیست از سوی من صدقه دهی. اکنون بیرون برو تا همدیگر را نبینیم! یکی از حاضران پرسید: فدایت گردم، بدو نیکی کردید و مبلغ زیادی بخشیدید. چرا روی از او پنهان نمودید؟ فرمود: از دیدن نشانههای خفّت و کوچکی ـ به خاطر درخواست کمک ـ در چهرة او بیم داشتم! مگر سخن گهربار رسول گرامی خدا (ص) را نشنیدی که فرمود هر که نیکی خود را بپوشاند، پادش او برابر هفتاد حجّ است؟!» (کُلینی، 1365، ج 4: 24).
به رفتار امام خوب توجّه شود که به شایستگی رنج او را دریافتند و ملاحظة حال او را نمودند و از او خواستند تا همدیگر را نبینند تا مبادا از این مواجهه کرامت انسانی آن فرد خوار و زبون شود و خاطرش آزرده گردد. علاوه بر این، تعابیر دلنشین «رحمک الله»، «تبرک بها» و «لا تصدّق بها عنی» بر زیبایی این نگرش انسانی و رفتار کریمانه میافزاید.
4) پاسداشت کرامت فرودستان
امام علی بن موسیالرّضا (ع) دو سال پایانی عمر شریف خود را به عنوان ولیعهد مأمون ـ البتّه بر اساس رعایت مصالح اسلام ـ روزگار گذراندند. این بخش از حیات تابناک آن برگزیدة الهی، از زوایای گوناگون تاریخی، اجتماعی، سیاسی و ... شایسته بررسی و تأمّل است.
به نظر نویسندگان، یکی از این زوایا ـ که شاید کمتر مطرح شده است ـ نگریستن به این بخش از سیرة آن والامقام به عنوان نمونة عینی و عملی از چگونگی زیست و کیفیّت تعامل متدیّنان در دربار جائران و ظالمان است. آری، همواره مسیر حقّ و باطل از هم جداست و زندگی حقمداران از ستمپیشهگان متمایز، امّا گاه در شرایط ویژه، نیکان از زندگی در کنار فاسقان و جائران و تعامل گسترده با ایشان ناگزیرند؛ مانند حضرت موسی(ع) و آسیه (س) در دربار فرعون و نیز حضرت یوسف (ع) در دربار عزیز مصر.
به راستی، در چنین شرایط دشوار، شیوة درست رفتار خداپسندانه و تعامل صحیح الهی چگونه خواهد بود؟! حدود این روابط کدام است و ابعاد و جزئیّات آن به چه شیوه است؟! در چنین هنگام، با بالادستان چه باید کرد و با فرو دستان چهسان رفتار نمود؟! سیرة امام رضا (ع) برخی از این زوایا را ترسیم و به بسیاری از این پرسشها پاسخ میدهد. پاسخی که فراتر از گفتار است و در رفتار آن امام نشان داده شده است؛ به عنوان نمونه میتوان به نوع رفتار با کارگران و خادمان حاضر در زندگی اشرافی سلاطین اشاره نمود. هم ایشان که از نظر اجتماعی از جایگاهی فرو دست برخوردارند و همواره ناگزیرند تا کارهای دشوار و پُرزحمت را انجام دهند. رفتار درست انسانی و الهی با ایشان چگونه است؟!
به گزارش یاسر خادم توجّه شود آنجا که از روش همیشگی و منش پیوسته مولای خود و بلکه مولای آزادگان عالم، ثامنالحُجَج، امام رضا (ع)، سخن میگوید: «امام (ع) همواره پس از فراغت از کارهای خود، آنگاه که تنها میشدند، تمام خدمتگزاران و کارگران اطراف خود از بزرگ و کوچک را گرداگرد وجودش جمع مینمودند، با ایشان سخن میگفتند و اُنس میگرفتند. هر زمان در کنار سفره مینشست، بزرگ و کوچک را فرامیخواندند و در کنار خود مینشاندند. حتّی متصدّیان اصطبل و رگزن را» (ابنبابویه، 1378ق.، ج2: 159).
فراتر از رفتار والای انسانی و آسمانی مذکور، رفتاری است که یاسر خادم در روایتی دیگر بازگو نموده است: «امام به خدمتگزاران و کارگران اطراف خود فرمود: اگر من بالای سرتان بودم و شما در حال خوردن غذا، برنخیزید تا غذایتان پایان پذیرد. بسا میشد که امام (ع) برخی از ما را برای کاری فرامیخواند، و ما عرض مینمودیم: مشغول خوردن غذاست. میفرمود: او را واگذارید تا غذایش را بخورد» (کُلینی، 1365، ج6: 298). در موردی دیگر نقل شده است: «شخصی ـ که امام رضا (ع) را نمیشناخت ـ پس از ورود امام به حمّام، از آن حضرت خواست تا وی را کیسه بکشد. حضرت نیز چنان کرد. پس از لحظاتی که امام را شناخت از ایشان عذزخواهی کرد، امّا امام کریمانه به وی دلداری دادند و همچنان او را کیسه میکشید» (مجلسی، 1403ق.، 49: 99).
به راستی قلم و نوشتار توان ترسیم عظمت این همه پایبندی به کرامت انسانها و قدرت بازگویی والایی انسان و انسانیّت در سلوک امام را ندارد. بایسته این است که چنین نمونههایی الگوی مسلمانان قرار گیرد و شایستة آن است که با ادبیّاتی درخور به جهانیان عرضه گردد. تا جهانیان شکوه کرامت انسان را نه تنها در قالب شعار، بلکه در قالب رفتار و عمل ملاحظه نمایند.
5) با دشمنان مدارا
نحوة برخورد معصومان(ع) با دشمنان و مخالفان از ابعاد قابل توجّه در سیرة آسمانی ایشان است. منطق حاکم بر سیرة تابناک ایشان با منطق مقبول در رفتار تودة مردم متفاوت است، چه اینکه معمولاً مردم در چنین موارد، پای از مرز اخلاق فراتر نهاده، میکوشند تا به هر گونة ممکن، رفتار قهرآمیز و کوبندهای از خود بروز دهند و به اصطلاح رایج انتقام بگیرند.
اکنون نه در مقام شناسایی و معرّفی کامل این بخش از سیرة معصومان(ع)، بلکه تنها از منظر رعایت و پاسداشت کرامت انسانی، نگاهی به سیرة آن یگانة دوران اندخته میشود. چنین به نظر میرسد که رفتار آن گرامیمرتبت در برابر با «جَلودی» میان گفتگو با مأمون مورد مناسب و نمونهای گویاست. جَلودی از درباریان عبّاسی و از مأموران سفّاک ایشان بود و سابقة فراوانی را در خوشخدمتی به ایشان در کارنامة خود داشت. او در پایان عمر ـ به همراه چند شخص دیگر ـ مورد غضب مأمون قرار گرفتند. امام رضا (ع) در جلسهای که مأمون جَلودی و همراهانش را موأخذه میکرد، حضور داشت. وقتی جَلودی را ـ که در دوران کهنسالی و فرتوتی بود ـ وارد جلسه کردند، حضرت آرام به مأمون فرمود: او را به خاطر من ببخش! مأمون که از دست جَلودی سخت خشمگین بود و دنبال بهانهای برای نپذیرفتن پیشنهاد امام (ع) میگشت، گفت: او همان کسی است که به خانة شما یورش برده، شما و خانوادة ارجمندتان را آزرده ساخت. همو بود که زیورآلات خانوادة شریفتان را به قهر و زور به یغما برد! جَلودی که تنها گفتگوی امام رضا (ع) و مأمون را از دور مینگریست و از متن گفتگویشان بیخبر بود، فکر کرد امام در برابر رفتار زشت او نزد مأمون شکایت نمودهاست و خواستار تنبیه و عقوبت سخت اوست. از این رو به مأمون گفت: به پاس خدمات فراوانی که تا کنون برایتان انجام دادم، سوگندتان میدهم که سخنان او را دربارة من نپذیرید (ر.ک؛ ابنبابویه، 1378ق.، ج2: 161).
پرسش و پاسخ
ممکن است خوانندة ارجمند پس از ملاحظة روایت مذکور و احادیث مشابه آن، از علّت و فلسفة این کار امام (ع) بپرسد که چرا حضرت در برابر جَلودی چنین رفتاری در پیش گرفت؟ آیا این گونه رفتار سبب افزایش جرأت فاسقان و جسارت افزونتر آنان برای ستمپیشگی نیست؟! آیا این نوع رفتار به صورت پنهان و غیر مستقیم به تشویق ظالم و گسترش ظلم و ستم نمیانجامد؟!
پاسخ مفصّل و جامع به این پرسش و موارد همانند آن مجال فراخی میطلبد، امّا آنچه که میتوان در این مقال به اختصار گفت اینکه اوّلاً باید در حدود این نوع رفتار امامان (ع) دقّت نمود. این موارد معمولاً معطوف به حقوق شخصی ایشان است نه حقوق اجتماعی و یا احیاناً احکام الهی. ثانیاً بر اساس مفادّ برخی آیات مانند آیة هشتم سورة مبارکة آلعمران، باید مراقب بود تا ستم و جفای دیگران، انسان را از مرز عدالت بیرون نبرد و پای وی را از این قلمرو بیرون ننهد. آیه را بنگرید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ لِلّهِ شُهَدَاء بِالْقِسْطِ وَلاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ: اى کسانى که ایمان آوردهاید! همواره براى خدا قیام کنید و از روى عدالت گواهى دهید. دشمنى با جمعیّتى شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند. عدالت کنید که به پرهیزگارى نزدیکتر است و از (معصیت) خدا بپرهیزید که از آنچه انجام مىدهید، باخبر است» (المائده/8). در این آیة شریفه، عدالت به مثابة یک مرز در عرصة تعاملات اجتماعی مشخّص شده که نباید از آن عبور نمود. حتّی دشمنی و بدی کار طرف مقابل نیز مجوّز عبور این مرز نخواهد بود.
رفتار غیر انسانی جَلودی سبب نشد تا امام رضا (ع) مقابله به مثل نمایند و کرامت انسانی او را نادیده انگارند. آری، پاسداشت حرمت انسان و حفظ کرامت وی اقتضا میکند تا بدیهای او را نادیده گیرند و خیرخواهانه از مأمون بخواهند تا از خطای او چشم پوشد. جَلودی هر چند شخص ظالمی است و بدکردار، امّا به هر حال انسان است و دارای کرامت انسانی و به همین علّت شایستة ترحم و حفظ حرمت.
ج) نتیجهگیری
ـ رفتار اهل بیت (ع) بهویژه سیرة امام رضا(ع) منطبق با قرآن میباشد. سیرة امام رضا(ع) مفسّر قرآن کریم و شارح آیات والایش است.
ـ توحید، اصلی بنیادین و منشاء شمار زیادی از فرمانهای اخلاقی اسلام و نیز کرامت انسان است.
ـ زیستن به شیوة اسلامی بیشترین امکان را برای پایبندی به کرامت انسانی در ابعاد و زوایای گوناگون فراهم مینماید.
ـ جامعة اسلامی و نیز جوامع انسانی سخت نیازمند شناخت، الگوگیری و پیروی از معارف والای اهل بیت (ع) در عرصههای مختلف بهویژه کرامت انسان میباشد.
ـ قبول ولایت مطلق خداوند و مودّت اهل بیت (ع) از جمله راههای کسب کرامت انسان میباشند.
پینوشتها:
1ـ سخن برخی از محقّقان معاصر نیز شنیدنی است. در این باره بنگرید؛ «مقصود از این کرامت ذاتی، چیزی است که در ذات آدمی و به طور تکوینی و طبیعی، نهفته است؛ یعنی زمینههای کرامت بالقوّه در وجود او به ودیعت نهاده شده است. مراد از کرامت اکتسابی این است که انسان در پرتو تعلیم و تربیت، دفینههای عقل و خِرَد را بیرون میریزد و قوّهها را به فعلیّت درمیآورد» (علوی، 1377: 35).