- مقدمه
پارادایم جهانیشدن، از جمله کلیدواژههای برجسته و تأثرگذار دنیای معاصر است. جهانی که پیشرفت چشمگیر و روزافزون تکنولوژی و اطلاعات، بویژه در قرون بیست و بیست و یک، سبب کمرنگ شدن حدود و ثغور کشورها و ایجاد دهکدهای جهانی شده است. به سخن دیگر، تأثیر جهانی شدن، در عرصههای مختلف اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و در نگاهی کلان ، تمام شئونات زندگی انسان، موجبِ نزدیکی اقوام و ملل گوناگون جوامع بشری به همدیگر شده است که خواسته یا ناخواسته، آنها را مجبور به ایجاد نوعی تعامل میکند. افزون بر این، باید یادآور شد که اندیشهی جهانیشدن در حوزۀ علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، از اهمیت والایی برخوردار است و یکی از دغدغههای اصلی و مهمّ پژوهشگران و اندیشمندان این حوزه، ایجاد و معرّفی شاخصهای اصلی و فرعی پارادایم جهانی شدن است.
هرچند باید این نکته را نیز در نظر داشت که دیدگاههای متفاوتی در بین نظریهپردازان و صاحبان اندیشه، نسبت به مقولهی جهانی شدن، بخصوص جهانی شدن علوم انسانی و مطالعات فرهنگی وجود دارد. پیشگاهیفرد دو برداشت متفاوت از جهانی شدن را اینگونه توضیح میدهد:
برداشت عدهای از جهانی شدن فرهنگ، به وجود آمدن یک فرهنگ فراگیر برای همهی ملتهای جهان، متفاوت با همۀ فرهنگهای محلّی، ملّی و قارهای موجود است. فرهنگی که در آن زبان، سنن، تمایلات، ارزشها و شیوههای پرکردن اوقات فراغت برای همهی مردم جهان یکسان شده است و به موازات گسترش و تعمیق آن، فرهنگهای بومی تضعیف شده... برداشت جمعی دیگر از صاحبنظران از جهانی شدن فرهنگ، قربانی شدن هویتهای بومی و ملی در پیش پای یک فرهنگ جهانی نیست. آنان معتقدند در شرایط جهانی شدن فرهنگی، بسیاری از شاخصهای فرهنگی بومی و محلی برجسته شده و به فراسوی سرزمین ملی و بومگاههای محلی سرازیر میشود...فراسرزمینی شدن هنرها در واقع به موازات سرزمینی شدن دگربارهی آنها به شکل جریانهای فرهنگی است که از رسانههای منطقهای چون رادیو و تلویزیون بهره میگیرند تا ویژگیهای بومی را برجسته نمایند. از نظر این دانشمندان برخی فرهنگها که امروزه به عنوان فرهنگ ملی از آنها یاد میشود، مصنوعی به نظر میرسد. آنان معتقدند خطوط جداکنندۀ واحدهای سیاسی (مرزها) نمیتواند جداکنندۀ فرهنگها نیز باشد و چنانچه دلبستگی نهایی افراد، هویت بومی، قومی، فرهنگی و دینی آنها باشد؛ پا بر جا میماند. بنابراین باید گفت که جهانیشدن به معنای از دست رفتن هویتهای بومی نیست؛ بلکه به معنای از دست رفتن مرزبندیهای مصنوعی است (پیشگاهیفرد، 1380: 159-161).
بنابراین، از جمله راهکارهای رسیدن به دیدگاه گروه دوم دربارۀ پارادایم جهانی شدن، آشنایی با آثار اندیشمندان مطرح و نامدار حوزۀ علوم انسانی و مطالعۀ دقیق آنها است؛ چراکه اینان با روحیۀ فرامرزی خود، در پی ایجاد و گسترش تعاملی سازنده، میان تفکرات موجود در سرزمینهای مختلف و متعدّدند.
در جستار حاضر کوشیدهایم با گزینش برخی از آثار رضا سیدحسینی، در جایگاه یکی از بزرگترین پژوهشگران و اندیشمندان معاصر ایران در حوزۀ علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و اجتماعی، به طرح و واکاوی ویژگیها و الگووارههای اندیشههای او از منظر جهانیشدن و تأثیر و تأثّرات آن بپردازیم.
رضا سیدحسینی، اندیشمندی چیرهدست و پرکار است که سهم بسزایی در شناساندن آثار جهانی به ایرانیان دارد و با تأمل دقیق در آثار ترجمه شده و برخی تعلیقات او، میتوان دریافت که تعدادی از شاخصهای جهانشدن در نوشتههای وی تبلور معنادار و برجستهای دارند و این مسأله همان پارادایم جهانی شدن در نظرگاه اندیشمندان علوم انسانی است.
1ـ1. پرسشهای پژوهش
ـ ویژگیها و شاخصههای برجستۀ آثار رضا سیدحسینی از منظر ویژگیهای جهانیشدن چیست؟
ـ کدام یک از مؤلفههای جهانیشدن موجود در آثار رضا سیدحسینی در مقایسه با دیگر
مؤلفهها از بسامد بالاتری برخوردار است؟
فرضیههای پژوهش:
ـ به نظر میرسد تسلط رضا سیدحسینی به چند زبان زندۀ دنیا، پاسداشت فضیلت و روحیۀ فراملّیگرایی، اندیشۀ جهانمیهنی و تأکید بر جغرافیای فرهنگی، جایگاه و شخصیت علمی رضا سیدحسینی را در میان پژوهشگران معاصر برجسته و خاص کرده است.
ـ تسلط به چند زبان و آشنایی با فرهنگ و ادب زبان مبدأ و مقصد، جزو نقاط قوّت و برجستهی آثار رضا سیدحسینی است. عطف به این ویژگی، مسائلی چون ژرفنگری و دوری از یکسونگری، پاسداشت فضیلت و جهانوطنی در رتبههای بعدی قرار میگیرند.
1ـ2. پیشینهی پژوهش
در گسترۀ پژوهشهای معاصر، دربارۀ آثار و شخصیت علمی رضا سیدحسینی، نوشتهها و آثار متعددی وجود داردکه در این بخش، به آن دسته از مکتوبات و نوشتههایی که در شکلگیری زمینههای این پژوهش مورد مطالعه و تأمل قرار گرفته، اشارهای میشود. قریب به اتّفاق صاحبنظران و پژوهشگران حوزهی ترجمه، از رضا سیدحسینی به عنوان مترجمی چیرهدست و بیبدیل یاد میکنند؛ از این رو، محمدجواد کمالی بخشهایی از کتاب خود به نام تاریخ ترجمۀ ادبی از فرانسه به فارسی را به این اندیشمند و مترجم شاخص، اختصاص داده و از تسلّط رضا سیدحسینی به چند زبان زندۀ دنیا و معرفی برخی از آثار ایشان سخن به میان آورده است. همچنین در شمارۀ پنجاه مجلۀ بخارا، یادداشتهایی دربارۀ شخصیت علمی و جایگاه رضا سیدحسینی در حوزۀ علوم انسانی و ویژگیهای کاری و اخلاقی ایشان از عبدالحسین آذرنگ، احمد سمیعی، بهاءالدین خرمشاهی، مهشید نونهالی، هوشیار انصاری و دیگران پژوهشگران به چاپ رسیده که در این پژوهش از آنها نیز استفاده شده است؛ با این حال، با توجه به سؤالات و فرضیههای مطرح شده، به نظر میرسد جستار حاضر، نخستین اثری باشد که از منظر پارادایم جهانی شدن، به آثار ترجمه شده و تألیفی او میپردازد.
- گذری بر آثار و احوال رضا سیدحسینی
رضا سیدحسینی در سال 1305 در اردبیل متولد شد. پس از گذراندن دورههای تحصیلی مقدماتی (ابتدایی و متوسطه) در زادگاهش، وارد مدرسۀ پست و تلگراف شد و تحصیلات عالیۀ خود را در رشتۀ ارتباطات دور آغاز کرد. حضور پژمان بختیاری، معاون و معلم فرانسۀ این مدرسه، مشوق او در تکمیل معلوماتش در زبان فرانسه شد. سیدحسینی، برای ادامۀ تحصیل، با استفاده از بورس تحصیلی به مدرسۀ عالی ارتباطات دور «پاریس» (دورۀ انسپکتورا) رفت. بعدها نیز، چند ماه در دانشگاه U. S. C. لسآنجلس آمریکا در رشتۀ فیلمسازی، دورهای گذراند. پس از بازگشت به ایران، به کمک عبدالله توکل، به تکمیل معلومات خود در زبان فرانسه همت گذاشت. در این اثناء، مانند دیگر مترجمان نسل جوان، با مجلۀ سخن، و از طریق آن، با دکتر پرویز ناتل خانلری آشنا شد و فرصت یافت که از راهنماییهای ارزشمند او برخوردار شود و زبان مهذبتر و قویتر در ترجمه و نگارش پیدا کند.
وی سالها سردبیری مجلۀ سخن را بر عهده داشت و در «حلقۀ سخن» بر اندوختههای علمی و فرهنگی خویش افزود. اما این یگانه فعالیت حرفهای او نبود، در ادارۀ مخابرات و رادیو و تلویزیون نیز مشاغلی برعهده داشت و ترجمه از زبانهای فرانسه، ترکی استانبولی و ترکی آذربایجانی را نیز بجد پیگیر بود. او در سالهای 1326 و 1327 به همراهی عبدالله توکل، شش کتاب را ترجمه و منتشر کرد.
اولین اثری که سیدحسینی آن را به تنهایی (از ترکی استانبولی) ترجمه کرد، تونیو کروگو، اثر توماس مان در سال 1330 بود. سیدحسینی این اثر را از بهترین ترجمههای خود میدانست و به آن علاقهای خاص داشت. او در همین سالها، سلسله مقالاتی در مجلۀ فرهنگ نو منتشر ساخت که موادی از یکی از آثار ماندگار او را فراهم آورد. وی به تشویق ابوالحسن نجفی، این مقالات را از نو بازبینی و تکمیل کرد و حاصل را برای چاپ و نشر به انتشارات نیل سپرد. بدین ترتیب، مکتبهای ادبی (1334) در دویست صفحه پدید آمد که یگانه کتاب فارسی در آن مبحث به حساب میآمد و برای نسلهای متعدد از دانشجویان کتاب درسی شد. سیدحسینی طی پنجاه سال این کتاب را غنیتر ساخت و مدام ویرایشی نو از آن عرضه داشت؛ به طوری که آخرین ویرایش آن اثر تازهای در دو جلد و 1700 صفحه شد، که ]از سوی[ انتشارات نگاه، مستمراً به چاپهای جدید رسید...کارنامۀ فرهنگی سیدحسینی با فعالیت در شاخۀ دیگری نیز پیوند دارد: شش سال تدریس مبانی نقد (فلسفۀ هنر و ادبیات) در آموزشکدۀ تآتر فرهنگسرای نیاوران. سیدحسینی این سالها را از بهترین ایام زندگی خود میدانست و امیدوار بود بتواند درسنامههایش را گرد آورد و پس از تدوین، چاپ کند. از مجموعۀ آنها، در باب شکوه سخن اثر لونگینوس (یک کتاب فن بلاغت یونانی مربوط به قرن اول میلادی) چاپ و منتشر شده است.
از سال 1368، سیدحسینی سرپرستی دورۀ شش جلدی فرهنگ آثار را پذیرفت ـ کاری که یک دهه از زندگیاش وقف آن شد ـ وی در ایفای این مسؤولیت، حقیقتاً از دل و جان مایه گذاشت؛ به طوری که هیچ حادثهای حتی مرگ دلخراش فرزندش، بابک، او را از ادامۀ این کار باز نداشت. انتشار این اثر را که به سرپرستی سیدحسینی، با دیگر اعضای هیئت علمی، اسماعیل سعادت، احمد سمیعی(گیلانی) و ابوالحسن نجفی و همکاری مترجمان متعدد پدید آمده و به نفقۀ انتشارات سروش چاپ و منتشر شد، در واقع حادثۀ فرهنگی اثرگذاری باید شمرد و آن، اکنون، به عنوان مرجعی موثق در دسترس اهل قلم و پژوهشگران قرار دارد.
پس از فرهنگ آثار، انتشار فرهنگ آثار ایرانی ـ اسلامی در دستور کار انتشارات سروش قرار گرفت که سیدحسینی به عنوان عضو هیئت علمی در آن سهم مؤثری یافت. بدین ترتیب، سرپرستی و همکاری در آمادهسازی این فرهنگها برای چاپ، سالهای پایانی حیات پربار سیدحسینی را به خود مشغول داشته بود. سیدحسینی تحریر نهایی جلد اول فرهنگ آثار ایرانی ـ اسلامی را از صدر تا ذیل با دقت و حوصلهای ستودنی خواند و اصلاحات او بر ارزش و اعتبار آن بسی افزود؛ اما متأسفانه جلد دوم این فرهنگ مجال آن نیافت که از نظر تیزبین و نکتهسنج سیدحسینی بگذرد و اجل مهلت نداد که او شاهد انتشار جلد دوم فرهنگ آثار ایرانی ـ اسلامی باشد. بسیاری از کارهای ترجمهای و تألیفی مورد علاقۀ سیدحسینی نیز ناتمام ماند، از جمله کتاب هشت جلدی چشمانداز ادبیات جهان، اثر ژوزف کسل که از هر کدام صد صفحهای ترجمه کرده بود؛ اما ناقص ماند. دربارۀ کتاب چشمانداز ادبیات جهان، خود وی میگفت: «اگر بیلطفی یکی از همکارانم نبود و جلد دوم آن را به اتفاق متن اصلی گم و گور نکرده بود، الآن لااقل دو جلد آن منتشر شده بود». سیدحسینی در سال 2000 موفق به دریافت نشان شوالیۀ پالم آکادمیک از دولت فرانسه شد و در سال 1381 (در اولین دوره) به عنوان چهرۀ ماندگار انتخاب شد (اقتصادینیا، 1387: 197 ـ 199).
سرانجام، پس از تحمل یک دورهی طولانی بیماری، در یازدهم اردیبهشت سال 1388 دار فانی را وداع گفت.
- یافتهها
3ـ1. .مؤلّفههای جهانی شدن در آثار رضا سیدحسینی
3ـ1ـ1. تسلّط به چند زبان
«انتقال علوم و اندیشهها میان ملتها و کشورهای ناهمزبان که از آغاز شکلگیری تمدن به یاری ترجمه میسر شده، بیتردید تأثیری انکارناپذیر در رشد و تحول زبانها و غنای فرهنگهای موجود داشته است» (کمالی، 1392: 5)؛ بنابراین ترجمه به منزلۀ پل ارتباطی میان دو یا چند ملت با زبانهای ناهمگون است.
علاوه بر این، اگر به این مقوله، قدری دقیقتر بنگریم، در خواهیم یافت که ترجمه، نه تنها پل ارتباطی میان ملل، بلکه ایجاد کنندۀ نوعی تعامل بین آنهاست و از رهگذار آن میتوان به تأثیر و تأثر زبانهای مبدأ و مقصد در حوزههای مختلف، بویژه حوزۀ علوم انسانی و مطالعات مربوط به فرهنگ اشاره داشت.
حال از میان اندیشمندان و صاحبنظران مربوط به حوزۀ ترجمه و همچنین آشنا با گسترۀ فرهنگ و ادب ملل، رضا سیدحسینی جزو افرادی است که توانمندی و چیرهدستی وی، اعتباری ویژه به شخصیت علمی و آثار ایشان بخشیده است. به بیانی دیگر، زمانی که خواننده، اثری را که سید حسینی ترجمه کرده است؛ میخواند، این اعتماد و باور در او ایجاد میشود که ترجمهی کتاب، مطابق با اصول و فنون ترجمه انجام شده است و گاه، شیوایی و روانی متن، خواننده را به این گمان میاندازد که کتاب از سنخ ترجمه نیست.
از جمله شاخصهای مهم و برجستهی رضا سیدحسینی که تأثیر شگرفی در معرفی آثار جهانی به ایرانیان دارد، آشنایی و تسلّط وی به چند زبان زندۀ دنیا است. کمالی دربارۀ آگاهی و تسلّط وی به زبان میگوید:
رضا سیدحسینی با زبان ترکی استانبولی کاملاً آشنا بود و دوستش عبدالله توکل نیز فرانسه میدانست. آنها به اتفاق، با توجه به وضعیت حاکم بر بازار کتاب و اقبال به ادبیات عامهپسند، شش اثر را از طریق این دو زبان به فارسی درآوردند. از جمله: بیست و چهار ساعت از زندگانی یک زن و مالک سانفرانسیسکو از اشتفن تسوایک، زن بازیچه از پییر لوییس، دختر چشم طلایی از بالزاک، مکتب زنان و در تنگ از آندره ژید. سیدحسینی در این فاصله به کمک توکل کمی فرانسه یادگرفت. البته خوشاقبالی دیگری هم داشت؛ زیرا در مدرسهای که درس میخواند، پژمان بختیاری ناظم و معلم فرانسه بود. با شرکت در کلاسهای او، کمکم به مرحلهای رسید که توانست مستقلاً از فرانسه ترجمه کند. او آثار ادبی زیادی را از زبان فرانسه به فارسی برگرداند، از جمله: غوغای ژوئیه از ارسکین کالدول، لایم لایت از چارلی چاپلین، طاعون اثر آلبر کامو، مدراتو کانتابیله از مارگریت دوراس، ضد خاطرات با همکاری ابوالحسن نجفی و امید از آثار آندره مالرو، بهانهها و بهانههای تازه ازآندره ژید و در دفاع از روشنفکران از ژان پل سارتر. او با همکاری جلال خسروشاهی کتابهای ترجمه شدهای از زبان ترکی نیز دارد که مهمترین آنها عبارتند از: آن سوی کوهستان از یاشار کمال، آخرین شعرها از ناظم حکمت و مرگ عزیز بیعار از لطیفه تکین (همان: 485 ـ 495).
علاوه بر این، رضا سیدحسینی آثاری دیگری نیز به فارسی ترجمه کرده است که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد: سه امتحان دربارۀ نظریهی میل جنسی از فروید، انتقام کربلا (قیام مختار) از ضیاء شاکر، تونیو کروگر از توماس مان، پیروزی فکر اثر اوریزن اسوت ماردن، جادهی تنباکو از ارسکین کالدول، رؤیای عشق از ماکسیم گورکی، در جستوجوی خرابکار از ادریس شرایبی، رادیو؟ بسیار ساده است (با همکاری مهندس آزوین)، داستانهایی با قهرمانان کوچک از نویسندگان بزرگ، قصههایی از نویسندگان بزرگ برای خردسالان، امریکازدهها از سرژ رضوانی و دیگر آثار که نشان از تسلط بارز او بر زبانهای فرانسه، ترکی استانبولی، ترکی آذری، عربی و انگلیسی دارد.
3ـ1ـ2. آشنایی با آثار گوناگون فرهنگ بشری و دوری از یک سو نگری
از جمله ویژگیهای برجستۀ شخصیت علمی رضا سیدحسینی، مطالعات چند جانبۀ ایشان در حوزههای مختلف علوم انسانی و مطالعات مربوط به فرهنگ بشری است. آثار ترجمه شدۀ ایشان، برخی در حوزهی ادبیات، بخصوص در نوع ادبی رمان و داستان است؛ ازجمله آثاری مانند امید از آندره مالرو، طاعون اثر آلبر کامو، غوغای ژوئیه و جادۀ تنباکو از ارسکین کالدول، آبروباخته از جک لندن. او از شاخههای دیگر ادبیات، مانند حوزههای مربوط به شعر و نقد ادبی نیز آثاری را ترجمه کرده است؛ از جملۀ این آثار، میتوان به آخرین شعرها از ناظم حکمت(با همکاری جلال خسروشاهی) و همچنین بهانهها و بهانههای تازه که مجموعه مقالاتی است از آندره پل گیوم ژید اشاره کرد. افزون بر این، آشنایی سیدحسینی، محدود به حوزۀ ادبیات نمیشود؛ بلکه با دقّت در بخشی دیگر از آثار ترجمه شدۀ وی، مشخص میشودکه حوزۀ مطالعاتی و معرفتی سیدحسینی فراتر از اینها است. تعدادی از آثار او مربوط به حوزۀ روانشناسی است که میتوان به دو اثر برجستۀ پیروزی فکر از اوریزن اسوت ماردن و سه امتحان دربارۀ میل جنسی از فروید اشاره کرد. همچنین او کتابی تحت عنوان در دفاع از روشنفکران از سارتر را ترجمه کرده است. ترجمۀ روان و دقیق سیدحسینی از این کتاب فلسفی، نشان دهندۀ آشنایی وی با مبانی فلسفه است.
از جمله جذابترین آثار ترجمه شدۀ سیدحسینی که شیرینی و لطافت خاصی دارد، آثار مربوط به گروه سنی کودک و نوجوان است. کتابهایی مانند داستانهایی با قهرمانان کوچک از نویسندگان بزرگ و قصههایی از نویسندگان بزرگ برای خردسالان، نشان از اهتمام و توجه وی به این گروه سنی دارد. همچنین در میان آثار ترجمه شده، با کتابی به نام انتقام کربلا (قیام مختار) از ضیا شاکر مواجه میشویم که رنگ و بوی مذهبی دارد.
از جمله کارهای گرانسنگ و سترگ پهنهی ادب و فرهنگ ایران، کتاب فرهنگ آثار به سرپرستی رضا سیدحسینی است که در شش مجلد و بالغ بر 4700 صفحه متن است. این اثر در اصل «محصول همکاری مشترک پژوهشگران ایتالیایی و فرانسوی است که با همکاری جمعی از مترجمان شایسته، از فرانسوی و بعضاً آلمانی به فارسی ترجمه شده است. معرفی بیست هزار کتاب مشهور جهان به اختصار و به گونهای که حق معرفی، درست ادا شود، به راستی کاری است کارستان» (آذرنگ، 1385: 56).
وقتی با انبوه عظیم و شگرف آثار ترجمه شدهی سیدحسینی مواجه میشویم، خواسته یا ناخواسته درمییابیم که فهم اثری که ترجمه باشد، منوط به دانش و از آن مهمتر، خوانشِ درست و فهم ادبیّت و فرهنگ اثری است که قرار است به زبان فارسی برگردانده شود. هنگامی که کتب ترجمهی سیدحسینی را میخوانیم، به راحتی با نصّ شیوا و روان کتاب ارتباط برقرار میکنیم و همین مسأله دست خوانندهی هوشمند را میگیرد و وی را به فراسوی مرزها میبرد و با دیگر فرهنگها آشنا میسازد. باید با تأکید بیشتری یادآوری کرد که در آثار ترجمه شدۀ سیدحسینی، خواننده با یک ترجمۀ خوب و شاخص مواجه است. شاید بتوان یکی از دلایل این امر را (جدا از دانش و تسلط بر زبان)، دوری از ویژگیِ یک سونگریِ مترجم دانست. به بیان دیگر، تمام تلاش سیدحسینی بر این است که ترجمهای ارائه دهد که ضمن دارا بودن زبانی روان و سلیس، حقّ مطلب را به درستی بیان کند. همانگونه که یادآور شدیم، پارادایم جهانیشدن، این حدود و ثغور را کمرنگ و کمرنگتر میکند و فاصلۀ بین اقوام و ملتها، کمتر و کمتر میشود.
3ـ1ـ3. ژرفبینی و ژرفنگری
از دیگر شاخصهای مهم سیدحسینی، ژرفبینی و ژرفنگری نسبت به مسائل اطراف است. نمود این ویژگی را در آثاری که ترجمه کرده است، میتوان دید. در برخی از کتابهایی که سیدحسینی آنها را ترجمه کرده، گاه با مقدّمه یا تعلیقاتی مفصّل و از آن مهمتر، راهگشا و عالمانه مواجه میشویم. اینکه مترجم اثری، زندگینامۀ نویسندۀ کتاب را در مقدمه بیاورد، کار شگرف و عجیبی نیست؛ اما هنگامی که خود پس از خواندن و خوانشهای مستمر، اثر ترجمه شده را در ترازوی نقد میگذارد، یا مطالبی را ارائه میدهد که به خواننده کمک میکند تا متن را راحتتر و بهتر بفهمد، کاری است درخور توجه که رضا سیدحسینی در برخی از آثار خود این کار را انجام داده است. برای مثال، در مقدمۀ کتاب بهانهها و بهانههای تازه، اثری ترجمه شده از آندره ژید که مجموعه مقالاتی است از بحث و جدلهای مطبوعاتی وی به انضمام سخنرانی و برخی نامههای او، مینویسد:
مجموعۀ این مقالهها در سه مجلد با عناوین بهانهها، بهانههای تازه و برخوردها منتشر شده است. البته میتوان گفت نیمی از این مقالهها در روزگار ما، دیگر تازگی ندارند یا دربارهی اشخاصی هستند که اکنون دیگر فراموش شدهاند. این است که بهترین راه آشنایی با این آثار، انتخاب مقالههایی بود که هنوز هم ارزششان را حفظ کردهاند. من چنین انتخابی را نخست در سال 1347 انجام دادم و منتخبی از آن مجموعه را زیر عنوان اندرزها به نویسندهای جوان منتشر کردم. اکنون بیش از سی سال از آن تاریخ میگذرد. آن کتاب را هم مثل اغلب کارهای دیگر دوران جوانیم دیگر چاپ نکردم تا فرصتی برای بازدید و تکمیلش پیدا کنم. اکنون با افزودن چند مقالۀ اساسی به آن سه کتاب، میتوانم یقین داشته باشم که آنچه در اینجا گرد آمده است بهترین مقالههای آن سه کتاب است (سیدحسینی، 1377: 12 ـ 13).
اگر نیک بنگریم و انصاف را رعایت کنیم، درخواهیم یافت که گذر زمان، غبار ایستایی و جزم و جمود بر هنر والای سیدحسینی ننشانده است و وی پس از گذشت سی سال، دوباره کتاب را تصفّح نموده، با ژرفنگری مثالزدنی، آنچه را که نیاز جامعۀ امروز است، انتخاب و همان را ترجمه کرده است و در نهایت خود یادآور میشود که آنچه در این کتاب (بهانه و بهانههای تازه) گرد آمده، جزو بهترین مقالههای آندره ژید است. مترجم کاربلد و صاحب ذوق و اندیشه، تمام همت خود را میگمارد تا اثری پیراسته از هرگونه زواید احتمالی به مخاطب و مردم سرزمین خود تحویل دهد.
علاوه بر این، سیدحسینی در مقدمۀ کتابی دیگر با نام داستانهایی با قهرمانانی کوچک از نویسندگان بزرگ مینویسد:
قصهها معمولاً شرح غیرواقعی و مداومی از زندگی قهرمان هستند. هر قصه با آغاز یک زندگی یا دورهای از زندگی شروع میشود، برای قهرمان آن، مشکلاتی پیش میآید و قهرمان با زور یا با نیروی عقل و یا به یاری نیروهای ماوراءالطبیعه بر آن مشکلات فائق میآید و قصه با پیروزی او پایان مییابد. اما داستان کوتاه چنین جریان مداومی ندارد. داستان کوتاه به یک قطعه شعر و یا یک تابلو نقاشی نزدیکتر است تا به یک قصه. در داستان کوتاه یک حادثۀ فرعی از زندگی را به عاریه میگیرند تا به بهانۀ آن، گاهی یک نکتۀ عاطفی یا ظریف، گاهی یک ترکیب زیبا و گاهی یک تحلیل دقیق را عرضه کنند. از این رو خوانندهی جوان، نخست باید داستان کوتاه را بشناسد و برای این منظور بیش از هر چیز به خود بقبولاند که با قصه روبهرو نیست (سیدحسینی، 1370: 3).
و در پاورقی اشاره میکند که «در اینجا قصه به جای Conte، داستان کوتاه به جای Nouvelle و حکایت به جای Recit آمده است» (همان).
مقدمۀ این اثر که مخاطب عام آن، کودکان و نوجوانان هستند نیز، خالی از نکته یا نکات آموزشی دقیق و تیزبینانه نیست؛ از این رو، سیدحسینی را باید جزو پیشقراولانی به حساب آورد که از طرفی، نیاز جامعه را خوب تشخیص میداد و از سویی دیگر، آثاری که برای ترجمه انتخاب میکرد، هدفمند و با وسواس فکری خاص بود. ضمن اینکه تمام توان خود را به کار میگرفت تا در مقدمه یا در تعلیقات اثر، حتماً اشارهای مفید و دقیق به فضای کلی اثر داشته باشد.
3ـ1ـ4. جهانوطنی و پاسداشت فضیلت و دانش در روحیهی فراملّیگرایی
یکی از آثار ارزشمند ترجمه شده، رمان امید، اثری از آندره مالرو است. علیاکبری دربارۀ امید گفته است:
از همان نخستین صفحات مقدمه، خواننده احساس میکند به میان یک تجربۀ مشترک انسانی پا میگذارد. تجربهای که از آغاز قرن بیستم شروع میشود و به قرن بیست و یک میپیوندد. تجربهای که به قول آندره مالرو آغازش با انقلاب شوروی و ادامهاش جنگ داخلی اسپانیا به عنوان مقدمهی جنگ دوم جهانی است و باید افزود تجربهای که با انقلاب ایران نقطهی پایانی مینهد بر قرن بیستم. اما سدۀ بیست و یکم خونینتر از سدۀ بیست آغاز میشود. جنگهای داخلی لیبی و سوریه و عراق و افغانستان و مصر که تکههای پازل این قرن را طراحی میکنند، امید یک رمان تاریخی ـ اجتماعی و در عین حال جدال ذهنی ایدههای انسانی در وسط ماجرا و هیاهوی جنگ است. در این اثر، اخلاق نه در قالب احکام و قضایای فلسفی و علمی، بلکه در مواجهه با عمل شخصی معین، به چالش کشیده میشود. در شکلهای مختلف فرار و خیانت و غارت و نقص عضو و کشتن و کشته شدن (علیاکبری، 1392: 518).
سیدحسینی در همان مقدمۀ کتاب، به جنگ داخلی اسپانیا و برخی مسایل تاریخی مربوط به آن اشاره میکند. زمانی که مخاطب مقدمۀ کتاب را میخواند، با جانبداری از اندیشهای خاص مواجه نمیشود. گویا مترجم به عنوان یک راوی صادق و منبع موثق، رخدادهای تاریخی مربوط به جنگ داخلی اسپانیا را با طبقهبندی دقیق، سال به سال و یک به یک، بازگو میکند و این پیام را به خواننده القا میکند که جنگ، در هر شرایط و وضعی، ویرانی و قربانیانی به دنبال دارد. آنچه ارزشمند است، آزادی، صلح و انسانیت است. همین امر، ما را به یاد مقولۀ جهانمیهنی میاندازد. برای مثال در مقولۀ شعر، شاعر «با جهانبینی گستردهای، مفاهیم پایداری را در شعرش بیان میکند؛ یعنی زمانی که شاعر به بازگویی مسئلۀ جنگ میپردازد، میکوشد آن را در کشورهایی که به نوعی درگیر این مسئله هستند واکاوی کند، نه فقط در وطن خودش. ایدۀ جهانوطنی، همچنین منجر میشود که شاعر به نمایندگان اندیشههای صلح، آزادی و...در شعرش اشاره کند» (قاسمی و صفری، 1394: 226).
حال اگر این اندیشه را قدری بسط دهیم، میتوانیم از آن به عنوان یک پارادایم نام ببریم. در رمان امید، ما با تفکری جهانوطنی مواجهیم که مترجم، هوشیارانه متن را انتخاب و با مقدمۀ خود، آگاهی خواننده را نسبت به این مقوله دوچندان کرده است. به نظر میرسد اندیشۀ جهانمیهنی یکی از پررنگترین شاخصهای فکری سیدحسینی به شمار میآید.
علاوه بر رمان امید، از جمله آثار ارزشمند سیدحسینی، ترجمهی کتاب پیروزی فکر، اثر اورایزن اسوت ماردن، نویسنده و پژوهشگر آمریکایی است. محتوای غالب کتاب، دربارۀ روانشناسی و ارائۀ راهکارهای کاربردی و عملی برای به دست آوردن اعتماد به نفس و همچنین کشف و تبلور تواناییهای انسان و زدودن تفکرات منفی است. از جمله شاخصهای برجستۀ کتاب در زبان مبدأ، طبقهبندی مرتب مباحث و فصلبندی هدفمند است. سیدحسینی با اشراف قابل تحسین خود، مفاهیم کتاب را به همان صورت طبقهبندی و با زبانی شیوا و روان ترجمه کرده است؛ چنانکه خواننده از خواندن کتاب نه تنها خسته نمیشود، بلکه با اثری از آثار مغرب زمین آشنا و در زندگی روزمرّۀ خود از آن بهره میبرد. آنچه باید در اینجا به آن اشاره و تأکید کرد، پاسداشت فضیلت، و کمک به گسترش و نشر آن است.
سیدحسینی در پیروزی فکر، سعی کرده است گامی مؤثر در ارتقای آرامش روحی و روانی مردم سرزمیناش بردارد و این مسئله را جزو رسالتهای خود میداند. او از اینکه نویسندۀ کتاب برای کدام ملیت یا قومیت است و سؤالاتی از این قبیل که مانع پیشرفت علم و جدایی بین ملل میشود، فارغ است. برای مثال، در بخشی از کتاب پیروزی فکر میخوانیم:
عدۀ کسانی که به دنبال غم میروند و از آن استقبال میکنند و بزرگش میکنند، به درجهی تعجبآوری زیاد است. اینان مسلماً در کار خویش موفق میشوند؛ زیرا کسی که در جستوجوی غم و اندوه باشد، حتماً آن را پیدا میکند و فقط کافی است که درهای مخیلۀ خود را به روی غم و اندوه باز گذارد. میگویند در آن روزهایی که در غرب امریکا، جنگلهای بزرگ به صورت جلگه و مزرعه در آورده میشد، کارگران مهاجری که طبانچه و کارد به کمر داشتند، پیوسته با رفقای خود زد و خورد میکردند، ولی مهاجرین بیسلاح کمتر اتفاق میافتاد که دعوایی بکنند. زیرا حادثۀ کوچکی را که باعث میشد مرد مسلح دست به اسلحه ببرد، مرد بیسلاح، به آسانی، با چند کلمه حرف حل میکرد. مهاجران بیسلاح، در حین کار، نه به سلاح خود، بلکه به هوش و فراست و نفس پرنشاط خودشان اعتماد داشتند (اسوت ماردن، 1368: 57 ـ 58).
3ـ1ـ5. تأکید بر جغرافیای فرهنگی
یکی از ویژگیهای مهم در زمینۀ جهانی شدن، تأکید بر جغرافیای فرهنگی است. جغرافیایی که در آن خطوط و ثغور مصنوعی و ظاهری، فاصلۀ بین ملل و قومیتها را تعیین نمیکنند؛ بلکه دارا بودن یک یا چند وجه مشترک در عرصههای علمی، ادبی، فرهنگی و غیره میتواند به عنوان وجه تمایز ملتی از ملت دیگر، یا قومی از قوم دیگر باشد. همانطور که پاینده گفته است:
فاصلۀ جغرافیایی بین کشورها و مناطق دیگر مانعی جدی در راه برقراری ارتباط انسانها و فرهنگهای گوناگون تلقی نمیشود] و این امر[ باعث شده است که محصولات ادبی به سرعت در سایر کشورها شناخته و ارزشگذاری شوند...ادبیات فارسی پیشینهای بسیار دیرین دارد و گسترۀ آن در گذشته، از جمله در پرتو پهناوری امپراتوری کهن ایران، از مرزهای امروز کشور ما بسی فراتر رفته بود. برای مثال، شبه قارۀ هند و بسیاری از کشورهای آسیای مرکزی بخشی از مناطقی هستند که ادبیات کلاسیک ما از دیرباز در آنها نفوذ داشته و حتی تکوین یافته و این نفوذ را هنوز هم به شکلهایی حفظ کرده است (پاینده، 1385: 37-36).
شفیعی کدکنی نیز در کتاب با چراغ و آینه، در بخشی که به بحث وطن و جغرافیای مربوط به آن میشود، ذیل شعری از سید اشرف (که دربارۀ وطن سروده شده) مینویسد:
از تأمل در اجزای سازندۀ این وطن به روشنی میتوان فهمید که این وطن به لحاظ جغرافیایی، عرصۀ وسیع فرهنگ ایرانی و قلمرو ادبیات فارسی است، و نه تنها قلمرو زبان فارسی. به همین دلیل کشمیر و بلخ و هندوستان ـ که قلمروهای پهناور ادب فارسیاند ـ در چشمانداز این شاعر، همه، اجزای این وطن را تشکیل میدهند. این وطن ضمن اینکه دخمۀ فریدون است و تاج کیان روزی بر سر داشته است و شهریارانی چون جمشید و کیقباد که پادشاهان اساطیری شاهنامهاند...تمام قومیتهای متفاوت را از تبریزی و گیلانی و تهرانی و...در زیر چتر خویش دارد و با همه گرایشهایی که به جمشید و کیقباد و داریوش و فریدون دارد؛ تا آخرین فاتح بزرگ خویش، نادر را در کنار ایشان از یاد نمیبرد و در عین حال وطنی است شدیداً اسلامی (شفیعی کدکنی، 1392: 48 ـ 49).
حال اگر وسیعتر به این مسئله بنگریم، درخواهیم یافت که در نگاه کلان، آثار ترجمه شدۀ رضا سیدحسینی از چنین شاخصهای برخودار است. برای مثال، زمانی که کتاب داستانهایی با قهرمانان کوچک از نویسندگان بزرگ را میخوانیم، میبینیم که هر داستان مربوط به یک نویسنده و یک خطۀ جغرافیایی است که به لحاظ ظاهری فرسنگها با هم فاصله دارند؛ اما آنچه سبب شده است که سیدحسینی آنها را کنار یکدیگر گرد آورد، تأکید بر مقولۀ جغرافیای فرهنگی و اعتلا و ارتقای فهم مردم سرزمیناش است.
داستان اول کتاب با نام کودک و شمشیر از روژه دوینی، نویسندهای فرانسوی، داستان بعدی با نام بچهای که شکل گربه میکشید از لافکادیوهرن، نویسندهای که اهل ایرلند است و نیز داستانهای دیگر از نویسندگان دیگر از کشورهای مختلف است. سیدحسینی، پیش از هر داستان، با آوردن زندگینامۀ چندخطی از آنها، مخاطب کودک یا نوجوان خود را با خالق داستان نیز آشنا میکند.
- نتیجهگیری
با سیری در آثار ترجمهشدۀ رضا سیدحسینی، به عنوان اندیشمند و صاحب نظر در حوزهی علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و اجتماعی، درمییابیم که شخصیت علمی او از جهات گوناگون شایستهی بررسی و واکاوی است. در جستار پیش رو، سعی شده است یکی از این ابعاد مورد تحلیل قراربگیرد. مقولۀ جهانیشدن همان مسألهای است که شاخصها و ویژگیهای گوناگون آن در آثار ترجمه شدۀ سیدحسینی به انحای مختلف قابل دریافت و واکاوی است.
نخستین مسئله، تسلّط سیدحسینی به چند زبان زندۀ دنیا، از جمله فرانسه، ترکی استانبولی، انگلیسی و عربی است که سبب آشنایی او با آثار فاخر و دست اول فرهنگهای گوناگون شده است. نکتۀ دوم که بسیار حائز اهمیت است و شخصیت وی را جهانی ساخته، آشنایی او با دانشهای متفاوت است. در میان آثار ایشان، کتب متعددی در حوزۀ ادبیات، فلسفه، روانشناسی، دین، کودک و نوجوان و غیره وجود دارد که این امر، نشان از قرابت میان فرهنگها در شخصیت علمی وی است. علاوه بر اینها، شاخصۀ مهم دیگر وی، دقت، نکتهسنجی و وسواسی است که در ارائۀ ترجمهها داشته است. در مقدمات و تعلیقات آثار ترجمه شدۀ ایشان مشاهده میکنیم که اثر پیش رو، کاملاً سویمند، روشمند و هدفمند ترجمه شده است و از ظرافتهای خاص خود برخوردار است.
نکتۀ دیگری که وجود دارد، مقولۀ روحیۀ جهانوطنی و پاسداشت فضیلت و دانش است. گویا مرزبندیهای صوری و مصنوعی، تأثیری در روند پژوهشی و ترجمههای سیدحسینی نداشته و تنها چیزی که ذهن ایشان را درگیر میکرده، کرامت انسانی و احترام به نوع بشر با هر سلیقه و ملیت و قوم و نژادی است.
شاخصهای فوق، تنها بخشی از ویژگیهای شخصیت علمی رضا سیدحسینی است که سبب شده است، پارادایم جهانیشدن و تأثیرات و تأثرات این مسأله را در ترجمههایش دریابیم.