- مقدمه
در هنگام صحبتکردن، افراد همواره منظور خود را دقیقاً بیان نمیکنند؛ باوجوداین برقراری ارتباط روزمره با هیچ مشکلی روبرو نمیشود و تعامل موفق ادامه مییابد. بر اساس دیدگاهی تأثیرگذار در زمینۀ برقراری ارتباط، گرایس[1] (1975) معتقد است که دلیل این امر آن است که شنونده معنای زبانی را در دو سطح پردازش میکند. بهعبارتدیگر، شنونده معنی تحتاللفظی[2] پارهگفته[3] را درک میکند، اما بهطور معمول معنی تحتاللفظی را با بهکارگیری استنتاجهای کاربردشناختیِ[4] متأثر از نیات گوینده غنی میکند. این استنتاجات کاربردشناختی ناشی از این انتظار هستند که گوینده بهعنوان یکی از طرفین مکالمه به اندازۀ کافی با مخاطب خود همکاری میکند و تلاش میکند اطلاعات کافی، صحیح، مرتبط و مختصر را در مکالمه ارائه دهد (Grice, 1975). هنگامی که این انتظارات در مورد رفتار ارتباطی گوینده نقض میشوند، شنونده با استنتاج از معنی موردنظر گوینده، این نقض ارتباطی را جبران میکند.
توانایی کودکان برای مقایسۀ اعضای مقولههای گوناگون در حوزههای مختلفِ رشد ارتباطی بررسی شده است: تعمیم افراطی[5] (برای مثال، اشاره به یک اسب با کلمۀ «سگ») در پژوهشهای بلوم[6] (2002)، کلارک[7] (1973) و گرشکوف ـ استو[8] و همکاران (2006)، بازی وانمودی[9] (یعنی با خنده و بازی اشارهکردن به یک سطل با کلمۀ کلاه) در پژوهشهای وینر[10] و همکاران (1979) و هادسن و نلسن[11] (1984) و درک تشبیه[12] و استعاره[13] در پژوهشهای وسنیادو[14] و همکاران (1984) و سیدنبرگ و برناشتاین[15] (1986). تشبیه و استعاره هر دو نیازمند مقایسۀ دو چیز غیرمشابه هستند (مانند مثالهای (1) و (2))؛ این در حالی است که مقایسههای تحتاللفظی[16] و جملههای مقولهبندی[17] در مورد چیزهای قابلمقایسهتر قابلاعمال هستند (مانند مثالهای (3) و (4)):
1) جکی مانندِ شیره.
2) جکی شیره.
3) جکی مانند مهندساس.
4) جکی مهندسه.
رینولدز و اورتونی[18] (1980)، وسنیادو و اورتونی (1983) و سیدنبرگ و برناشتاین (1986) در رابطه با درک استعاره و تشبیه گزارش دادهاند که درک تشبیه در مقایسه با استعاره برای کودکان خردسال راحتتر است، چراکه تشبیه آشکار است. درک کودکان از تشبیه به رشد زبان استعاری[19] (Vosniadou & Ortony, 1983) و قیاس[20] (Vosniadou, 1995) مرتبط است و در هر دو مورد به استدلال کاربردشناختی[21] نیاز است. باوجوداین، سؤالی که مطرح میشود این است که شباهت یا همتایی موردنظر در یک تشبیه یا قیاس چیست. برای مثال، جکی به طرق مختلفی میتواند شبیه یک شیر باشد: ممکن است موهایش بلند و شلخته باشند و بهواسطۀ اینکه موهایش مانند یال شیر است به شیر شباهت داشته باشد یا ممکن است مانند شیر قوی باشد (Rubio-Fernandez & Grassmann, 2016).
روبیو ـ فرناندز[22] و همکاران (2017) پیشنهاد دادهاند که جملههای تشبیهی (یا بهطور کلی، جملههای مقایسهای[23]) شامل نوع دیگری از استدلال کاربردشناختی هستند که در پژوهشهای مربوط به درک تشبیه و استعاره نادیده گرفته شدهاند و این همان تضمن مدرج[24] است. ازاینرو، هنگامی که شخصی جکی را با شیر مقایسه میکند (مانند جکی مانند شیره) یا مقایسۀ تحتاللفظی انجام میدهد (مانند جکی مثل مهندسهاس)، این دو بهطور طبیعی به این معنی هستند که جکی شیر واقعی نیست (یا مهندس واقعی نیست) که اگر بود، گوینده باید از جملۀ مقولهبندی معادل آن (یعنی «جکی شیره» یا «جکی مهندسه») استفاده میکرد. در این دیدگاه، جملۀ مقولهبندی به شکل «x y است» و صورت مقایسهای آن، یعنی «x مانند y است» مقیاسی تشکیل میدهند که در آن صورتهای مقایسهای ضعیفتر از جملههای مقولهبندی هستند، بهگونهای که کاربرد آنها ممکن است متضمن این نکته باشد که جملۀ قویتر قابلاعمال نباشد (یعنی توصیف x به مانند y متضمن این نکته باشد که x y نیست).
اصطلاحات مدرج منجر به تولید تضمن میشوند و در آنها رابطۀ استلزام یکطرفه[25] برقرار است. بهعبارتدیگر، جملهای که در آن از اصطلاح ضعیفتر استفاده میشود، زمانی صادق است که جملۀ معادل آن که از اصطلاح قویتر استفاده میکند نیز، صادق باشد، اما برعکس این موضوع صحیح نیست. این موضوع با مقایسۀ پارهگفتههای (1) و (2) قابل درک است. بهعبارتدیگر، اگر «جکی شیر است»، به یقین، او جکی «مانند شیر است». باوجوداین، اگر «جکی مانند شیر باشد» لزوماً شیر واقعی نیست.
ضرورت انجام پژوهش حاضر آنجا مشخص میشود که تضمن مدرج یکی از مهمترین ابعادِ استدلالِ کاربردشناختی کودکان است و پژوهشهای خارجی بسیاری نشان دادهاند که حتی کودکان مقطع ابتدایی در درک برخی از انواع تضمنهای مدرج با مشکل روبهرو هستند. اگرچه پژوهشهای خارجی بیشماری در رابطه با درک تضمنِ مدرج توسط کودکان در سنین مختلف صورت گرفته است، اما تاکنون در زبان فارسی در رابطه با روند رشدی کودکان خردسال در درک و پردازش هیچیک از انوع تضمنهای مدرج پژوهشی صورت نگرفته است. هنوز مشخص نیست که کودکان خردسال چه موقع و چگونه توانایی استخراج تضمن مدرج را فرا میگیرند. علاوهبراین، ازآنجاکه هر زبان دارای ویژگیهای منحصربه فرد خود است، نمیتوان نتایج یافتههای حاصل از پژوهشهای دیگر را به زبانهای دیگر تعمیم داد. پژوهش حاضر برآن است تا با انجام پژوهشی جامع به بررسی درک تضمنِ مدرج در کودکان و بزرگسالان تکزبانۀ فارسیزبان در گروههای سنی 3، 4، 5، 6، 7 و بزرگسالان بپردازد. در این دیدگاه، بررسی درک کودکان از تضمنِ مدرج و مقایسۀ آنها در این زمینه با بزرگسالان راهی امیدبخش را در تحقیقات حوزۀ رشد زبانی کودک فراهم میکند، چراکه امکان مقایسۀ دو مهارت کاربردشناختی مختلف در درک این عبارت زبانی را برای محقق فراهم میکند. این مهارتهای کاربردشناختی عبارتاند از: 1. درک شباهت موردنظر در استفاده از جملۀ «x مانند یک y است» و سپس، درک تضمنِ مدرج «x یک y نیست».
ازاینرو، هدف پژوهش حاضر بررسی توانایی کودکان 3 الی 7 ساله و بزرگسالان تکزبانۀ فارسیزبان در درک این مسأله است که جملۀ «x مانند یک y است» ممکن است متضمن «x یک y نیست» باشد. در راستای هدف پژوهش، سه فرضیۀ ذیل مطرح میشوند:
1) پیشبینی میشود که حتی کودکان 3 سالۀ پژوهش حاضر نیز مانند بزرگسالان قادر به درک جملۀ «x مانند یک y است»، بهعنوان جملهای بیانگر شباهت باشند.
2) پیشبینی میشود که تفاسیر تحتاللفظی از جملات تشبیهی (مانند ملیکا مانند طوطیه) که به طوطی اشاره میکنند با افزایش سن کاهش یافته که خود نشاندهندۀ تواناییِ درحالرشد آنها در استخراج تضمنِ مدرج است (یعنی ملیکا طوطی نیست).
3) پیشبینی میشود که کودکان 3 تا 7 ساله برخلاف بزرگسالان در درک جملههای حاوی استعاره نوعی سوگیری به سمت درک معنای تحتاللفظی آن داشته باشند. بهعبارتدیگر، جملۀ «ملیکا طوطیه» را طوری درک میکنند که بهصورت تحتاللفظی به طوطی اشاره کند و نه به دختری شبیه طوطی، که توصیف استعاری از آن جمله است.
- پیشینۀ پژوهش
مطالعات خارجی بیشماری در رابطه با درک تضمنِ مدرج توسط کودکان صورت گرفته است که از جملۀ آنها پژوهشهای صورتگرفته توسط پاپافراگو و اسکوردوس[26] (2016) و هوروویتز[27] و همکاران (2018) است که تلاش کردهاند به آغازۀ تمایز معناشناختی/کاربردشناختی[28] اشاره کنند. بهعبارتدیگر، پژوهشهای مذکور به این موضوع پرداختهاند که کودکان از چه سنی درک معنایی فراتر از معنای تحتاللفظی آنچه گفته شده را آغاز میکنند.
نُوِک[29] (2001) همسو با برخی از پژوهشهای صورتگرفته در دهههای 1970 و 1980، مانند اسمیت[30] (1980) و برین و رومین[31] (1981) مشاهده نمود که کودکان فرانسویزبانِ 8 تا 10 ساله جملاتی مانند «بعضی از فیلها خرطوم دارند» را صحیح درنظر میگیرند و این نشاندهندۀ تفسیر منطقی کمیتنما[32] است. پژوهشهای بعدی مانند پژوهشهای صورتگرفته توسط چیرچیا[33] و همکاران (2008) و کتسوس و بیشاپ[34] (2011) نیز تلاش کردهاند تا نشان دهند که درک تفسیر کاربردشناختی از همان اوایل کودکی رخ میدهد. تحت شرایط تجربی، کودکان 5 ساله قادر به درک تضمنِ مدرج هستند، اگرچه درک آنها مانند بزرگسالان نیست.
روبیو ـ فرناندز و همکاران (2017) پیشنهاد دادهاند که تشبیهات (یا جملات مقایسهای) شامل شکل دیگری از استدلال کاربردشناختی هستند که در پژوهشهای پیشین نادیده گرفته شدهاند و آن تضمنِ مدرج است. ازاینرو، آنها بر این باورند که هنگامی که ایلیا با شیر مقایسه میشود (مانند «ایلیا مثل شیره») یا مقایسهای تحتاللفظی (مانند «ایلیا مثل مهندساس») بیان میشود، این مسأله بهطور طبیعی مستلزم آن است که ایلیا شیر نباشد (یا مهندس واقعی نباشد)؛ در غیر این صورت، گوینده باید از جملۀ مقولهبندی معادل آنها استفاده کند (مانند «ایلیا شیر است» یا «ایلیا مهندس است»). در این دیدگاه، جملات مقولهبندی به شکل «x y است» و صورت مقایسهای به شکل «x مانند y» یک مقیاس مدرج تشکیلمیدهند که درآنها مقایسهها از مقولهبندیها ضعیفترند، طوری که ممکن است استفاده از آنها مستلزم این باشد که جملۀ قویتر موردتأیید نباشد (یعنی توصیف x به صورت «مانند y» مستلزم «x y نیست» باشد).
بارنر[35] و همکاران (2011) در پژوهش خود به این موضوع اشاره کردهاند که بزرگسالان و نه کودکان پیشدبستانی، هنگام شنیدن جملهای مانند «برخی از اسباببازیهای من روی میزند»، قادرند نوعی تضمنِ مدرج را پردازش کنند، چراکه این جمله متضمن این مسأله است که همۀ اسباببازیها روی میز نیستند. آنها هدف خود را بررسی این فرضیه ذکر کردهاند که کودکان قادر به پردازش و درک تضمنِ مدرج نیستند، چراکه هنوز کلمۀ «همه[36]» که جفت مدرج «برخی[37]» است را فرانگرفتهاند.
اوزکالیسکان و گولدن ـ میدو[38] (2006) در پژوهش خود توانایی کودکان در استفاده از ساخت «x مانند y است» و همچنین، توانایی استفاده از کلمۀ “like” را بهعنوان اولین نشانۀ ظهور توانایی درک شباهت در کودکان خردسال مطالعه کردهاند. نتایج پژوهش آنها نشان داد که کودکان از 2 سال و 2 ماهگی قادرند از این ساخت و کلمه برای بیان شباهت استفاده کنند.
لانگ[39] و همکاران (2021) در پژوهش خود به بررسی درک کودکان 3 الی 7 ساله و نوجوانان 13 ساله از تضمنِ مدرج پرداختند. آنها در پژوهش خود از 3 آزمایش استفاده کردند تا دریابند که کودکان از چه سنی قادرند درک کنند که جملۀ «x مانند y است» مستلزم «x y نیست» است. آنها همچنین با مقایسۀ درک کودکان از تشبیه و استعاره تلاش کردند به این سؤالها پاسخ دهند که با افزایش سن چه تغییری در درک کودکان از تشبیه و استعاره رخ میدهد. نتایج پژوهش آنها نشان داد که کودکان از 3 سالگی قادر به درک تضمنِ مدرج هستند و درک میکنند که جملۀ «x مانند y است» مستلزم «x y نیست» است. آنها همچنین دریافتند که درک تشبیه قبل از استعاره در کودکان رخ میدهد و با افزایش سن، انتخاب معنای تحتاللفظی تشبیه و استعاره کاهش مییابد.
- روش
پژوهش حاضر به روش توصیفی ـ تحلیلی صورت گرفته و از نوع کمّی و تجربی است. جامعۀ آماری پژوهش حاضر شامل کودکان تکزبانۀ 3 تا 7 سالۀ طبیعی و یک گروه از آزمودنیهای بزرگسال بود که از 2 مهدکودک، 2 پیشدبستانی، 2 دبستان و یک دبیرستان در شهر ایوان انتخاب شدند. در مجموع، از پنج گروه از کودکان تکزبانۀ طبیعی، 50 کودک دختر انتخاب شد. 10 کودک دختر 3 ساله با میانگین سنی 3 سال و 5 ماه، 10 کودک دختر 4 ساله با میانگین سنی 4 سال و 5 ماه، 10 کودک دختر 5 ساله با میانگین سنی 5 سال و 6 ماه ،10 کودک دختر 6 ساله با میانگین سنی 6 سال و 5 ماه و 10 کودک دختر 7 ساله با میانگین سنی 7 سال و 6 ماه انتخاب شدند و با یک گروه از آزمودنیهای بزرگسال مقایسه شدند. همۀ آزمودنیها گویشوران بومی زبان فارسی بودند. انتخاب کودکان 3 ساله از دو مهدکودک صورت گرفت. کودکان 4 و 5 ساله از دو پیشدبستانی (پیشدبستانی یک)، کودکان 6 ساله از مقطع پیشدبستانی (پیشدبستانی دو) و کودکان 7 ساله از دو دبستان در شهر ایوان انتخاب شدند. انتخاب آزمودنیها بهصورت نیمهتصادفی صورت گرفت. آزمودنیها فاقد هرگونه سابقۀ ابتلا به بیماریهای رفتاری و عصبی و اختلال در تکلم بودند. آزمودنیهای بزرگسال از بین دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد ایلام بهصورت هدفمند انتخاب شدند. این آزمودنیهای تکزبانه نیز به زبان فارسی معیار صحبت میکردند.
آزمایشهای بهکارگرفتهشده در پژوهش حاضر که تعداد آنها دو مورد بود، برگرفته از پژوهش روبیو ـ فرناندز و همکاران (2017) بودند. آزمایش اول برای بررسی فرضیۀ اول پژوهش و آزمایش دوم برای بررسی فرضیههای دوم و سوم اجرا شدند که بهترتیب به جزئیات آنها اشاره میشود.
در آزمایش اول، 5 مجموعه وجود داشت که هرکدام متشکل از سه تصویر بودند: تصویر یک حیوان، یک کودک و همان کودک که بر روی صورتش عکس حیوان نقاشی شده بود. تصویر حیوانات بهراحتی قابلتشخیص بود. این حیوانات، پاندا، ببر، گربه، زرافه و خرگوش بودند. قبل از اجرای آزمون اصلی، تلاش شد تا با اجرای یک نمونۀ تمرینی روال پاسخ به آزمون به آزمودنیها آموزش داده شود. تصویر کودکی که روی صورتش نقاشی شده بود همیشه در وسط قرار میگرفت تا شباهتهای بین حیوان و کودک برجسته شود. مکان تصویر کودک و حیوان در آزمون بهصورت تصادفی بود.
شکل 1: آیا این دختر/حیوان شبیه پاندا است؟
بهمنظور بررسی فرضیۀ پژوهش که آیا کودکان نیز در موقعیتهایی که اینگونه شباهتها را بیان میکنند، پاسخ منطقی میدهند یا خیر، آزمایشی انجام گرفت. در آزمایش اول از کودکان سؤال میشد که آیا حیوان یا کودکی که در تصویر مشاهده میکنند شبیه حیوان خاصی است یا خیر. برای مثال، آزمونگر ابتدا به تصویر پاندا اشاره میکرد و از کودک سؤال میپرسید که «آیا این حیوان شبیه پاندا است؟» آزمونگر سپس، به تصویر دختر که شبیه پاندا بود اشاره میکرد و از کودک میپرسید که «آیا این دختر شبیه پاندا است؟» و این سؤال را با اشاره به تصویر دختر دوم تکرار میکرد (به شکل شمارۀ (1) نگاه کنید). آزمونگر از چپ به راست به سه تصویر مربوط به هر سؤال اشاره میکرد و پاسخهای آزمودنیها را ثبت میکرد. در صورتی که کودکان نوعی مفهوم شباهت را از جملۀ «x مانند y است» درک کنند و شباهتهای موجود در تصاویر را درک کنند، باید در پاسخ به سؤالات مربوط به کودکِ شبیه حیوان پاسخ مثبت دهند و در مورد کودکِ بدون نقاشی بر روی صورتش پاسخ منفی دهند. باوجوداین، اگر در پاسخ به سؤالات مربوط به حیوان پاسخ مثبت میدادند، سؤال را بهصورت منطقی درک کردهاند.
بهمنظور بررسی دو فرضیۀ باقیمانده، یعنی فرضیههای دوم و سوم، در آزمایش دوم از یک تکلیف سهگزینهای استفاده شد که در قالب بازی به اجرا درآمد. به این صورت که آزمونگر بازی را با جملۀ «میبینم، میبینم» شروع کرد و آزمودنی پاسخ میداد که «چی میبینی؟». آزمونگر در جواب یک اسم و یک سرنخ را بیان میکرد: «من ملیکا رو میبینم، بذار سرنخی بهت بدم، ملیکا طوطیه» یا «ملیکا مانند طوطیه» (سرنخ ارائهشده بر اساس اینکه موقعیت استعاره مدنظر باشد یا موقعیت تشبیه متفاوت بود)[40]. تکلیف کودک این بود که حدس بزند که ملیکا کدامیک از آن تصاویر است و به آن اشاره کند و آزمونگر پاسخهای کودک را ثبت میکرد.
در این آزمایش، سرنخهای تشبیهی استفادهشده مبهم بودند. بهعبارتدیگر، آزمودنیها میتوانستند از آنها دو معنی تحتاللفظی و استعاری به این قرار استنباط کنند: «ملیکا طوطی است با اسم دختر» یا «دختری است مانند یک طوطی». آزمودنیها میتوانستند ابهام سرنخ تشبیهی را با استخراج تضمنِ مدرج «x y نیست»، برطرف کنند. ازاینرو، هنگامی که «ملیکا مانند طوطیه» توسط کودک بهصورت تحتاللفظی تفسیر میشد، این جمله هم در مورد طوطی و هم در مورد دخترِ شبیه طوطی درست بود. باوجوداین، از چشمانداز کاربردشناختی، این جمله تنها در مورد دخترِ شبیه طوطی از بالاترین میزان اطلاعدهندگی[41] برخوردار است: اگر آزمونگر به طوطی اشاره میکرد، آزمودنی باید پاسخ میداد «ملیکا طوطی است». این واقعیت که آزمونگر جملۀ ضعیفتر را انتخاب میکند، متضمن این است که جملۀ قویتر قابلاعمال نیست (یعنی «ملیکا طوطی نیست»). ازاینرو، اگر کودکان پیشدبستانی هنگام درک جملۀ تشبیهی «ملیکا مانند طوطیه» قادر به استخراج تضمنِ مدرج «ملیکا طوطی نیست» باشند، باید تصویر دختری که شبیه طوطی است را انتخاب کنند و نه طوطی را، اگرچه هر دو بهصورت تحتاللفظی شبیه طوطیاند.
همانطور که اشاره شد، در آزمایش دوم، 6 مجموعه نقاشی استفاده شد. در هر مجموعه سه شخصیت قرار داشت. نقاشی یک حیوان، یک کودک و یک کودک شبیه به حیوانی که در آن مجموعه قرار داشت. مانند آزمایش اول، تصویر کودکی که از نظر ویژگیهای ظاهری با دو تصویر دیگر اشتراکاتی داشت در وسط دو تصویر دیگر قرار گرفت تا شباهت آن با دو تصویر دیگر برجسته شود. ویژگیهای حیواناتی که در وسط قرار گرفتند، شامل چشمهای قورباغهمانند، گوشهای میمونمانند، موهای شیرمانند، گردن دراز زرافهمانند و منقار طوطیمانند بودند. سه سؤال اول از این شش مجموعه، موقعیت استعاره را به تصویر میکشیدند، یعنی سرنخ ارائهشده استعاره بود. در سه سؤال دیگر موقعیت تشبیه ارائهشده بود.
شکل 2: نمونه محرکهای استفادهشده در بازی «میبینم، میبینم» در آزمایش دوم که در آن آزمونگر سرنخی به شکل یک استعاره (ملیکا طوطیه) یا تشبیه (ملیکا مانند طوطیه) را در اختیار کودک قرار میدهد. انتخاب حیوان در موقعیت استعاره نشاندهندۀ سوگیری تحتاللفظی و در موقعیت تشبیه نشاندهندۀ سوگیری منطقی آزمودنیها بود.
پاسخهای آزمودنیها در سه دسته قرار میگرفتند: تحتاللفظی، کاربردشناختی و هیچکدام. در دستۀ اول از پاسخها، تفاسیر غیراستعاری از جملات مقولهبندی (برای مثال، هنگامی که جملۀ «ملیکا طوطی است» برای اشاره به طوطی توسط کودک تفسیر میشد) و تفاسیر منطقی جملات مقایسهای (برای مثال، زمانی که جملۀ «ملیکا مانند طوطی است» برای اشاره به طوطی تفسیر میشد) قرار میگرفتند. در دستۀ دوم، تفاسیر استعاری جملات مقولهبندی (برای مثال، تفسیر جملۀ «ملیکا طوطیه» برای اشاره به دختر شبیه طوطی) و درک تضمنِ مدرج ِجملۀ مقایسهای (برای مثال، جملۀ «ملیکا شبیه طوطیه» برای اشاره به دختری شبیه طوطی، نه طوطی واقعی) قرار میگرفتند.
- یافتهها
در زیربخشهای 4ـ1 و 4ـ2 یافتههای آماری مربوط به آزمایشهای اول و دوم ارائه شده است.
4ـ1. یافتههای مربوط به آزمایش اول
پاسخهای کودکان («بله این مانند «حیوان خاص» است» یا «خیر، مانند آن حیوان خاص نیست») در شکل (3) ارائه شدهاند.
شکل 3: درصد پاسخهای «بله» (آن مانند یک x است) و «نه» (آن مانند یک x نیست) برحسب نوع تصویر و گروه سنی.
بهمنظور پاسخ به این پرسش که آیا تفاوتی در پاسخهای کودکان به تصویر حیوان و کودکِ شبیه حیوان وجود دارد یا خیر، از مدل رگرسیون اثرهای آمیخته لجیستیک[42] در نرمافزار R استفاده شد. بدینترتیب، متغیر بروندادِ پاسخ (1= بله و 0= خیر) با تصویر (حیوان و کودک شبیه حیوان) و سن (3 الی 7 سال و بزرگسال) بهعنوان اثرهای آمیخته و آزمودنیها و هر مورد از سؤالات بهعنوان اثرات تصادفی مدلسازی شدند (مدل (1)). ساختار عاملی تصادفی بیشینه[43] برای آزمودنیها و سؤالات بهگونهای استفاده شد که شامل مقدار ثابت[44] و شیب[45] تصادفی درونآزمودنی[46] برای تصویر و مقدار ثابت و شیب تصادفی درونموردی[47] برای تصویر و سن و تعامل آنها باشد. در مورد تصاویر، از اختلاف رمزگذاری[48] استفاده شد (حیوان= 05/0-، کودک= 5/0)، درحالیکه سن آزمودنیها بهعنوان متغیر پیشبین پیوستۀ رتبهبندیشده[49] در مدل وارد گردید. نتایج نشان داد که اثر اصلی تصویر (765/0p=) یا سن (738/0p=) وجود ندارد. نتایج همچنین حاکی از آن بود که تعامل تصویر × سن معنیدار نیست (124/0p=).
در هر گروه سنی (3، 4، 5، 6 و 7 ساله و بزرگسال)، پایایی[50] پاسخهای مثبت نسبت به شانس برای هر تصویر (حیوان و کودک شبیه حیوان) و موارد کنترل (کودکی که مانند حیوان نبود) بررسی شد. این کار با استفاده از مقایسههای چندگانه با تصحیحات بونفرینی[51] (سطح معنیداری تطبیقیافته[52] 005/0 p=) صورت گرفت. نتایج نشان داد که برای گروههای سنی 3، 4، 5، 6 و 7 سال پاسخهای مثبت به حیوان و کودکِ شبیه حیوان بالاتر از سطح شانس بودند، درحالیکه در موارد کنترل، یعنی در مورد کودک (بدون نقاشی بر روی صورتش) پاسخها بهطور معنیداری پایینتر از سطح شانس بودند (همۀ p ها کمتر از 001/0 بودند).
یافتههای حاصل از پژوهش حاضر نشان داد که کودکان پیشدبستانی بین 3 تا 7 سال مانند آزمودنیهای بزرگسال به سؤال «آیا این حیوان مانند یک پاندا است؟» در زمانی که حیوان مدنظر بود، پاسخ مثبت میدادند و همچنین، به سؤال «آیا این دختر مانند یک پاندا است؟» نیز پاسخی مشابه میدادند. مهمتر اینکه، هنگامی که از آزمودنیها در مورد دختری سؤال میشد که مانند پاندا نبود، پاسخ منفی میدادند و این نشان میداد که آنها بر اساس شانس به آزمونگر پاسخ نمیدهند. این یافتهها فرضیۀ اول پژوهش را تأیید میکنند. ازاینرو، کودکان تکزبانۀ فارسیزبان از 3 سالگی قادرند درک کنند که «x مانند y است» بیانگر نوعی شباهت است و بهصورت منطقی به سؤالات آزمون پاسخ میدهند.
آنچه هنوز مشخص نیست این است که کودکان از چه سنی قادرند درک کنند که جملۀ «x مانند یک y است» مستلزم آن نیست که «x y» باشد. برای مثال، اگر جملۀ سرنخ «سونیا مانند پانداست» به کودکان داده شود، کدام تصویر را انتخاب میکنند؛ دختر مانند پاندا را یا پاندا را. با اجرای آزمایش دوم به این پرسشها پاسخ داده میشود.
4ـ2. یافتههای آزمایش دوم
پاسخهای کودکان در موقعیتهای استعاره و تشبیه بهترتیب در شکلهای (4) و (5) به تصویر کشیده شدهاند. باتوجهبه درصدهای بسیار ناچیز «هیچکدام» (میانگین 4% در موقعیت استعاره و 1% در موقعیت تشبیه)، پاسخهای تحتاللفظی و کاربردشناختی از نظر آماری تحلیل شدند. بهطور کلی، ترجیح پاسخهای تحتاللفظی و کاربردشناختی توسط کودکان شاهدی بود که نشانگر درک مقایسه با حیوان در هر دو موقعیت تشبیه و استعاره بود و بنابراین، آنها تصویری که شباهت نداشت را انتخاب نکردند.
شکل 4: درصد پاسخهای «تحتاللفظی»، «کاربردشناختی» و «هیچکدام» در موقعیت تشبیه در هر گروه سنی
شکل 5: درصد پاسخهای «تحتاللفظی»، «کاربردشناختی» و «هیچکدام» در موقعیت استعاره در هر گروه سنی
دادههای مربوط به کودکان 3 الی 7 سال (50 نفر) و آزمودنیهای بزرگسال (10 نفر) در هر دو موقعیت تشبیه و استعاره با استفاده از رگرسیون اثرهای آمیختۀ لجیستیک در نرمافزار R تحلیل شد. متغیرهای برونداد تفسیر (1= تحتاللفظی و 0= کاربردشناختی) با موقعیت (تشبیه و استعاره) و سن (3 الی 7 ساله و بزرگسال) بهعنوان اثرهای ثابت و آزمودنیها و سؤالات بهعنوان اثرهای تصادفی مدلسازی شدند (مدل 2).
ساختار اثرهای تصادفی بیشینه برای آزمودنیها و سؤالات بهگونهای استفاده شد که شامل مقدار ثابت و شیب تصادفی درونآزمودنی برای موقعیت و مقدار ثابت و شیب تصادفی برای موقعیت، سن و تعامل آنها باشد. رمزگذاری انحراف برای موقعیت (استعاره= 05/0 -، تشبیه= 5/0) به کار گرفته شد. سن آزمودنی بهعنوان متغیر پیشبین پیوستۀ مقولهای در نظر گرفته شد. نتایج نشاندهندۀ اثر اصلی موقعیت (754/3-=β، 001/0 p<) بود. تعداد تفاسیر تحتاللفظی در موقعیت استعاری و سن بیشتر بود (254/1-=β، 0309/0p<). تفاسیر تحتاللفظی با افزایش سن کاهش یافت. بهمنظور بررسی تعامل، تحلیلهایی بهطور جداگانه در موقعیت استعاره و تشبیه صورت گرفت. یافتهها نشان داد که سن آزمودنی تأثیر معنیداری بر تفسیر استعاره ندارد (884/0=β، 478/0p<)، باوجوداین، اثر اصلی سن بر تفسیر تشبیه قابلمشاهده بود (704/2-=β، 001/0p<)؛ بهگونهای که تفاسیر تحتاللفظی تشبیه با افزایش سن کاهش یافت.
در هر گروه سنی (3، 4، 5، 6، 7 و بزرگسال) ابتدا پایایی پاسخهای تحتاللفظی در موقعیت استعاره در مقابل شانس محاسبه شد. این محاسبات با استفاده از تصحیحات بونفرینی (سطح معنیداری انطباقیافتۀ 01/p=) صورت گرفت.
آزمون دوجملهایِ دو دامنهای[53] نشاندهندۀ انتخاب معنیدار تفسیر تحتاللفظی در کودکان 3 الی6 ساله (001/0p=) بود. درمقابل، آزمودنیهای 7 سال و بزرگسال از نظر انتخاب تفسیر تحتاللفظی و استعاری در سطح شانس قرار داشتند و این موضوع نشاندهندۀ حساسیت نسبت به ابهام بین دو تفسیر تحتاللفظی و استعاریِ استعاره بود.
برای بررسی پایاییِ پاسخهای تحتاللفظی در موقعیت تشبیه در مقابل شانس در هر گروه سنی (3، 4، 5، 6، 7 و بزرگسال) از مقایسههای جفتی با تصحیحات بونفرینی استفاده شد (سطح معنیداری انطباقیافتۀ 0136/0p=). یافتههای آماری نشان داد که عملکرد کودکان 3 ساله بهطور معنیداری از سطح شانس بالاتر بود (001/0>p) و این مسأله نشانگر انتخاب پایای تفسیر تحتاللفظی در این گروه بود؛ کودکان 4 ساله از نظر انتخاب تفسیر تحتاللفظی و استعاری در سطح شانس بودند (1p=)؛ پاسخهای کودکان 5، 6 و 7 ساله مانند آزمودنیهای بزرگسال زیر سطح شانس (001/0>p) بود که نشاندهندۀ انتخاب پایای تفسیر کاربردشناختی بود. این نتایج نشاندهندۀ گرایش رشدی در استخراج تضمنِ مدرج هنگام تفسیر تشبیه در کودکان 3 تا 7 سال بود.
نتایج مربوط به موقعیت استعاره نشان داد که نوعی سوگیری به سمت تفسیر تحتاللفظی در کودکان خردسال وجود دارد. کودکان 3 الی 6 سال سرنخهای استعاری را بهطور معنیداری بهصورت تحتاللفظی تفسیر میکردند، درحالیکه تعداد پاسخهای تحتاللفظی و استعاری ارائهشده توسط کودکان 7 ساله و بزرگسال تفاوت آماری معنیداری با یکدیگر نداشتند. جالبتوجه آن که کودکان 6 و 7 ساله «دخترِ مانند طوطی» را فقط به این دلیل که اسم سرنخ ملیکا بود، بر طوطی ترجیح ندادند. این موضوع نشان میدهد که برای کودکان هنگام استدلال، ارتباط بین اسامی خاص و افراد در اولویت نیست، احتمالاً به این دلیل که آنها به داشتن و یا برخورد با حیواناتی که اسمشان اسم انسان است، عادت دارند.
کودکان 7 ساله و آزمودنیهای بزرگسالِ پژوهش حساسیت بیشتری نسبت به معنای سرنخها نشان دادند. یافتهها همچنین نشان داد که 6 نفر از آزمودنیهای 7 ساله و 7 نفر از آزمودنیهای بزرگسال پاسخهای مختلطی ارائه دادند، 2 نفر از آزمودنیهای 7 ساله پاسخهای تحتاللفظی و 2 نفر دیگر پاسخهای استعاری ارائه دادند، 2 نفر از آزمودنیهای بزرگسال پاسخهای تحتاللفظی و 1 نفر از آنها بهصورت استعاری پاسخ داد. ازاینرو، درک ابهام سرنخهای ارائهشده توسط کودکان در سطح گروهی بهتر قابلدرک است، بهگونهای که کودکان 7 و آزمودنیهای بزرگسال الگوی مختلطی از پاسخها را در مقایسه با سایر گروههای سنی نشان دادند.
- بحث و نتیجهگیری
در پژوهش حاضر سه فرضیه مطرح گردید که در این بخش بهترتیب هر یک از آنها بررسی شدهاند. نتایج پژوهش حاضر همسو با پژوهش لانگ و همکاران (2021) نشان میدهد که کودکان تکزبانۀ فارسیزبان از 3 سالگی قادرند درک کنند که جملۀ «x مانند y است» متضمن «x y نیست» است. این نتایج همچنین همسو با پژوهش روبیو ـ فرناندز و همکاران (2017) نشان داد که بزرگسالان تکزبانۀ فارسیزبان درکی منطقی از این جمله داشتند و در پاسخ به دو سؤال «آیا این حیوان مانند پاندا است؟» و «آیا این دختر مانند پاندا است؟» پاسخی منطقی میدادند و در پاسخ به این دو سؤال عملکردی یکسان داشتند و پاسخ آنها به هر دو سؤال مثبت بود.
بر اساس فرضیۀ دوم پژوهش، پیشبینی میشد که تفاسیر تحتاللفظی از جملات تشبیهی (مانند ملیکا مانند طوطیه) که به طوطی اشاره میکند، با افزایش سن کاهش مییابد و این موضوع نشانگر افزایش توانایی کودکان در زمینۀ استخراج تضمنِ مدرج است (یعنی ملیکا طوطی نیست). نتایج پژوهش حاضر همسو با پژوهشهای لانگ و همکاران (2021) و روبیو ـ فرناندز و همکاران (2017) مؤید فرضیۀ دوم نیز است. تحلیلهای سطح آزمودنیها نشان داد که بیشتر پاسخها در آزمایش دوم یا همگی تحتاللفظی و یا همگی کاربردشناختی بودند و این مسأله نشاندهندۀ تعامل معنیدار سن × موقعیت (تشبیه یا استعاره) بود. در موقعیت تشبیه، بیشتر پاسخها استعاری بودند و نوعی گرایش روبهافزایش در بین گروههای سنی مشاهده میشد. اگر ملیکا بهعنوان فردی توصیف میشد که «مانند طوطی» بود، این نکته به این معنی بود که او طوطی نیست (در غیر این صورت، از سرنخ «ملیکا طوطیه» استفاده میشد). همسو با پژوهشهای استیلر[54] و همکاران (2015) و اسکوردوس و پاپافراگو (2016)، هنگام ارائۀ سرنخهای تشبیهی حتی کودکان 3 ساله نیز تفاسیری کاربردشناختی ارائه میدادند، درحالیکه عملکرد کودکان 5 ساله مشابه عملکرد بزرگسالان بود. این نتایج نشان داد که هنگامی که از تکالیف و پروتکلهای مناسب استفاده شود، حتی کودکان خردسال نیز، به تضمنِ مدرج حساس خواهند بود.
نتایج پژوهش حاضر فرضیۀ سوم را نیز تأیید کرد. فرضیۀ سوم پژوهش پیشبینی کرده بود که کودکان بین 3 تا 7 ساله در درک جملههای حاوی استعاره نوعی سوگیری به سمت درک معنای تحتاللفظی آن داشته باشند. بهعبارتدیگر، جملۀ «ملیکا طوطیه» را طوری درک میکنند که بهصورت تحتاللفظی به طوطی اشاره کند و نه به دختر شبیه طوطی که توصیف استعاری آن جمله است. پژوهشهای نوربری[55] (2005)، هپه[56] (1995) و رینولدز و اورتونی (1980) نشان داده است که کودکان خردسال در درک تشبیه در مقایسه با استعاره عملکرد بهتری دارند. در پژوهش حاضر کودکان 3 الی 6 ساله نسبت به جملههای تشبیهی (ملیکا مانند طوطیه)، گرایش قویتری به درک معنی تحتاللفظی جملههای استعاری (ملیکا طوطیه) داشتند؛ این در حالی است که آزمودنیهای 7 ساله و بزرگسال پاسخهایشان نشاندهندۀ نوعی ابهام تحتاللفظی ـ استعاری بود. علاوهبراین، نتایج پژوهش حاضر همسو با پژوهش پوسکولوس[57] (2011) نشان میدهد که در نبودِ بافت زبانی، کودکان خردسال دچار نوعی سوگیری به سمت معنی تحتاللفظی استعاره میشوند، اگرچه تواناییهای آنها در درک زبان استعاری در بافت بسیار بهتر است.
کودکانِ مطالعهشده در پژوهش حاضر از 3 سالگی قادر به درک و استخراج تضمنِ مدرج بودند و این موضوع از بسامد پاسخهای کاربردشناختی آنها در بخش تشبیه آزمایش دوم قابلمشاهده بود. باوجوداین، نتایج پژوهش نشان داد که عملکرد کودکان از 5 سالگی تا 7 سالگی مشابه عملکرد آزمودنیهای بزرگسال بود. لانگ و همکاران (2021) معتقدند که یکی از دلایل بیشتربودن توانایی استخراج تضمن مدرج در مقایسه با سایر عبارات مدرج در کودکان خردسال این است که بسامدِ جملات مقولهبندی و مقایسهای به علت نقش کاربرد و آموزشی آنها در گفتار کودکمحور بسیار بالاست. ازاینرو، فراگیری این عناصر زودتر از سایر کمیتنماها (مانند، «برخی» در مقابل «همه») یا حروف ربطی منطقی (مانند، «و» در مقابل «یا») اتفاق میافتد.
در پژوهش حاضر، همسو با پژوهش فالکوم[58] و همکاران (2017) عملکرد کاربردشناختی بهتر آزمودنیها در جملات تشبیهی در مقایسه با جملات استعاری میتواند نشان دهد که کودکان خردسال قادر به استخراج تضمنِ مدرج قبل از درک استعاره هستند. باوجوداین، این نتیجهگیری ممکن است موجب کماهمیت جلوهدادن توانایی درک استعاره در بافت زبانی مناسب توسط کودکان شود.
پژوهشهای طولی[59] صورتگرفته توسط ازکالیسکان[60] و همکاران (2009) و ازکالیسکان و گولدن ـ میدو (2006) نشان دادهاند که کودکان از 2 سال و 2 ماهگی قادر به استفاده از جملات مقایسهای تشبیهی به شکل «x y است» هستند و این ساختها در گفتار خودانگیختۀ خردسالان بسامد بالایی دارند. این موضوع نشان میدهد که کودکان از خردسالی در معرض این نوع ساختها قرار دارند.
نوآوری پژوهش حاضر این بود که کودکان بهجای ساخت «x مانند y است» از «x شبیه y است[61]» و «x مثل yاست[62]» استفاده میکنند. در پژوهش هنسن و مارکمان[63] (2005) ساخت «x شبیه y است» برای بررسی درک کودکان از تشخیص واقعیت ـ ظاهر[64] (که یکی از مباحث مربوط به نظریۀ ذهن[65] است) به کار رفته است. نکتۀ جالبتوجه در پژوهش حاضر آن است که وجه اشتراک سه ساخت استفادهشده توسط آزمودنیهای فارسیزبان این بود که این سه ساخت در موقعیتهایی به کار رفتهاند که در آنها میزان و درجۀ شباهت به آن اندازه نبود که آزمودنیها بهجای آنها از جملات مقولهبندی استفاده کنند (برای مثال، «ملیکا شبیه طوطیه، اما طوطی نیست»). ازاینرو، این سه جمله که بیانکنندۀ شباهت هستند، نوعی مقیاس مدرج به وجود آوردند که از «شباهت صِرف[66]» تا تعلق به طبقۀ مجزا متغیر بود.
بهطور کلی، نتایج پژوهش نشان داد که کودکان پیشدبستانی از سه سالگی قادر به درک تضمن مدرج هستند و عملکرد کودکان 5 ساله به عملکرد بزرگسالان شباهت پیدا میکند. همچنین، یکی از مهمترین دلایلی که کودکان خردسال قادر به استخراج تضمن مدرج در تکالیف درک تشبیه در مقایسه با سایر عبارات مدرج هستند این است که بسامد جملههای مقولهای و مقایسهای در گفتار کودکمحور به علت نقش آموزشی آنها بالاست و فراگیری آنها در مقایسه با سایر کمیتنماها (مانند “some” و “all”) یا حروف ربط منطقی[67] (مانند «یا» و «و») زودتر اتفاق میافتد.
پیشنهاد میشود در پژوهشهای آتی توانایی کودکان فارسیزبان در استخراج تضمنِ مدرج با قرارگرفتن در معرض انواع مختلف اصطلاحات مدرج بررسی شود. در رابطه با استعاره و تشبیه (یا جملات مقولهبندی و مقایسهای)، حتی کودکان 3 ساله نیز نوعی سوگیری به سمت معنای کاربردشناختی این جملات داشتند که این خود مهر تأییدی است بر این دیدگاه که مشکلات کودکان در تضمنِ مدرج ممکن است به مشکلات کاربردشناختی آنها ارتباطی نداشته باشد، بلکه به فراگیری زمانبر جفتِ دیگر اصطلاح و مدرجبودن آن ارتباط داشته باشد.
تعارض منافع
تعارض منافع نداریم.
سپاسگزاری
از تمامی کسانی که در اجرای این پژوهش به ما یاری رساندند، از مدیران و کادر آموزشی مدارس شهرستان ایوان نهایت تشکر و قدردانی داریم.
[1]. Grice, H. P.
[2]. literal
[3]. utterance
[4]. pragmatic inferences
[5]. overextension
[6]. Bloom, P.
[7]. Clark, E. V.
[8]. Gershkoff-Stowe, L.
[9]. pretend play
[10]. Winner, E.
[11]. Hudson, J., & Nelson, K.
[12]. simile
[13]. metaphor
[14]. Vosniadou, S.
[15]. Seidenberg, P. L., & Bernstein, D. K.
[16]. literal comparisons
[17]. categorization statements
[18]. Reynolds, R. E., & Ortony, A.
[19]. figurative
[20]. analogy
[21]. pragmatic reasoning
[22]. Rubio-Fernandez, P.
[23]. comparison statements
[24]. scalar implicature
[25]. unilateral entailment
[26]. Papafragou, A., & Skordos, D.
[27]. Horowitz, A. C.
[28]. emergence of the semantics/pragmatics distinction
[29]. Novek, I. A.
[30]. Smith, C. L.
[31]. Braine, M. D., & Rumain, B.
[32]. quantifier
[33]. Chierchia, G.
[34]. Katsos, N., & Bishop, D. V.
[35]. Barner, D.
[36]. all
[37]. some
[38]. Özçalıskan, S., & Goldin-Meadow, S.
[39]. Long, M.
[40]. باتوجهبه نمونههای آزمایشی قبل از اجرای آزمون اصلی، کودکان زیر 5 سال در ساخت جملات خود از کلمۀ «مثل» بهجای «مانند» استفاده میکنند. در آزمون اصلی، هنگام ارائۀ سرنخها توسط آزمونگر کلمۀ «مثل» جایگزین کلمۀ «مانند» شد.
[41]. informative
[42]. logistic mixed effects regression
[43]. The maximal random effect structure
[44]. intercepts
[45]. slopes
[46]. by-participants
[47]. by-item
[48]. deviation coding
[49]. scaled continuous predictor
[50]. reliability
[51]. Bonferroni corrections
[52]. adjusted significance level
[53]. two-tailed binomial tests
[54]. Stiller, A. J.
[55]. Norbury, C. F.
[56]. Happé, F. G.
[57]. Pouscoulous, N.
[58]. Falkum, I. L
[59]. longitudinal studies
[60]. Özaliskan, S.
[61]. x looks like y
[62]. x is like y
[63]. Hansen, M. B., & Markman, E. M.
[64]. appearance-reality distinction
[65]. Theory of Mind
[66]. mere similarity
[67]. logical connectives