. مقدمه
نظیره، بهعنوان یکی از فنون شاعری و انواع ادبی، به معنای همانندسازی در محتوا و شکل اثری ادبی با متن از پیشتعیینشده است. در نظیرهپردازی به همانندسازی متن الگو پرداخته میشود؛ بنابراین هیچ متنی مستقل از دیگر متون نیست و از این طریق هر اثر هنری با تأثیرپذیری از اثر دیگر به کمال میرسد. یکی از برجستهترین و پرکاربردترین عناصر که در مضمونپردازی نظامی و مقلدان او جایگاه ویژهای دارد سنتهای ادبی است. البته این به این معنا نیست که شاعرانِ پیش از نظامی از این سنتها در اشعار خویش بهره نبردهاند و این خصیصه فقط در اشعار نظامی به چشم میخورد؛ بدون شک با توجه به کاربرد ویژهای که در آثار نظامی از این گونه سنتها مشهود است باید گفت کمتر شاعری، به استثنای خاقانی و بهطورکلی شاعران سبک آذربایجان، به این اندازه و با این همه تازگی در کاربرد این سنتهای ادبی در مضمونپردازی از موضوعات مختلف سود بردهاند. بهکارگیری این سنتها که تا پیش از نظامی دارای محتوایی ثابت بودند و رابطۀ آشکاری دارند و غالباً در همان معنای اولیۀ خویش به کار میرفتهاند، در اشعار نظامی با توجه به موضوعات مختلف، خودآگاه و همراه با تغییر در محتوای همیشگی و رابطۀ معمول آنها صورت گرفته و از بسامد بسیار بالایی برخوردار است؛ بهطوریکه میتوان آن را یکی از مهمترین شگردهای هنری نظامی در مضمونپردازی و تصویرسازیهای شاعرانه او به حساب آورد. در ادبیات فارسی بر مبنای سنتهای ادبی در اشعار برخی شاعران واژههایی را میبینیم که بین آنها نوعی ارتباط دوسویه هم از دید معنایی و هم از دید لفظی برقرار است. این ارتباط به قدری شناخته شده است که خوانندۀ آشنا با ادبیات با خواندن بیتی که این دو واژه در آن آمده به راحتی به رابطۀ آنها پی میبرد و معنای بیت را که اگر وابسته به این سنت ادبی باشد درمییابد. نظیر ارتباط دو واژۀ «گل و بلبل»، «گوهر و صدف»، «شمع و پروانه» و مانند اینها که جزو سنتهای ادبی هستند و در اشعار شاعران دورههای مختلف کاربرد دارند؛ البته ارتباط میان این دو واژه مربوط به موضوعات مختلفی است. ارتباط آنها گاه مبتنی بر باورهای عامیانۀ طبی، نجومی و یا داستانی اسطورهای، تاریخی، دینی و یا افسانهای است و گاه برخاسته از آداب و رسوم یا امری طبیعی است. این رابطهها آنچنان شناختهشده و ثابت هستند که حتی شاعری که به وجود چنین رابطهای بین این دو واژه اعتقاد نداشته باشد، باز هم بر طبق سنت ادبی آن را در شعر خویش بهکار میبرد و آن را به صورت یک اندیشه و اصل ادبی در سرایش شعر میپذیرد. مخاطب نیز در بسیاری از مواقع برای اینکه بتواند معنای درست ابیات و روابط پنهان حاکم بر آن را درک کند و یا بهطور کامل به زیباییها و ظرافتپردازیهای هنرمندانه شاعر پی ببرد ناچار است تا با این سنتهای ادبی و رابطۀ میان آنها آشنایی پیدا کند. این زیباییها در واقع از یک سو مبیّن ارزش هنری کار شاعر و از سوی دیگر سببساز شکلگیری احساس لذت و شگفتی در مخاطب است. پرسش اصلی این پژوهش اینگونه بیان میشود: نظامی و نظیرهگویان وی از قرن هفتم تا دهم چگونه از این سنتهای ادبی یا محتوای ثابت در مضمونپردازیهای خویش بهره گرفتهاند؟ این پژوهش در سطح گستردهتر میکوشد تا نتایج تازهای در حوزۀ نظامیپژوهی فراهم آورد. این پژوهش نظیرهها را از نظر بلاغت شعری و معیارهای سبکشناسی و مضامین بررسی میکند تا چگونگی و چرایی تأثیرپذیری نظیرهها را بیابد. پژوهش حاضر با بیان ویژگیهای بارز ساختاری و محتوایی هر اثر و مقایسه با مخزن2الاسرار به تفاوتها و تشابههای آنها اشاره میکند.
- پیشینۀ پژوهش
به دلیل اهمیت و جایگاه آثار نظامی در ادبیات فارسی، تحقیقات بیشماری دربارۀ وجوه مختلف شعر و اندیشۀ او براساس نظریههای ادبی قدیم و جدید انجام گرفته که در دو کتابشناسیِ فراهمآمده از نظامی و نیز فرهنگ نظامیپژوهی میتوان آنها را دید؛ اما در باب موضوع این پژوهش میتوان به تحقیقات زیر اشاره کرد:
1) نیازی و همکاران (1402) در مقالهای با عنوان «خلاقیت و ابتکار در ارتباطات برونمتنی و درونمتنی نظیرهپردازان مخزنالاسرار نظامی» به این نکته اشاره میکنند که بین متون نظیرۀ مخزنالاسرار رابطۀ مستقیم یا غیرمستقیم وجود دارد و نظیرهنویسی با شبکهای آشکار از روابط درونمتنی و برونمتنی مواجه است که در جهت اثبات توانایی شاعر به کار گرفته شده است.
2) اسماعیل حاکمی (1358) در مقالۀ «مخزنالاسرار نظامی گنجوی و نظیرههایی که به تقلید از آن سرودهاند» به شرح 18 مورد از پیروان مخزنالاسرار با بیتی چند از هر یک از آنها است، پرداخته است بدون آنکه بررسی و مقایسهای در زمینۀ ابیات انجام شود.
3) واعظزاده و همکاران (1397) در مقالۀ «ریختشناسی حکایتهای اخلاقی بر پایۀ حکایتهای مخزنالاسرار و نظیرههای آن» به این نتیجه رسیدهاند که حکایتهای اخلاقی دارای دو الگوی روایی اصلی و دو الگوی روایی فرعی هستند که گاه با هم ترکیب میشوند.
4) طغیانی و نجفی (1393) در پژوهشی با عنوان «کارکردهای زبانی در مخزنالاسرار نظامی»، مخزنالاسرار را به سه بخش متمایز تقسیم کردهاند: 1) در ستایش خداوند و مناجات و مدح پیامبر، 2) در بیان خلوتنشینیهای شبانه، و 3) داستانهای تمثیلی و اخلاقی و نتیجه گرفتهاند که در هر بخش به سبب بیان مضامین گوناگون کاربرد زبان تغییر مییابد.
5) حسینی گردهاش (1392) در مقالۀ «مقایسهای میان مخزنالاسرار و مطلعالانوار» بیان میکند که آثار این دو شاعر از نظر شکل ظاهری، مضامین و موضوعات مشابه هم هستند؛ اما تفاوتهایی در نحوۀ بهکارگیری شیوههای بلاغی در آنها دیده میشود که نمونۀ بارز آن ایجاز زبان نظامی است که در مقابل اطنابها و تکرارهای امیرخسرو قرار میگیرد.
- روش پژوهش
این پژوهش به شیوۀ توصیفی – تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای انجام شده است. ابتدا به تبیین و توصیف سبکشناسی، بیان، مضمون و نظیره پرداخته میشود. در ادامه نظیرههای مخزنالاسرار از قرن هفتم تا قرن دهم بهاختصار معرفی میگردد با بیان ویژگیهای بارز سبک، بیان و مضمون هریک از آثار و مقایسۀ آنها با مخزنالاسرار و اشاره به تفاوتها و تشابهها. با بررسی شیوۀ به کارگیری سبک، بیان و مضمون نظیرهها، قوت و ضعف هر اثر آشکار میشود. همچنین با تطبیق مثنویهای معرفی شده با مخزنالاسرار نظامی ارزشهای سبکی، بیانی و مضمونی نظیرهها مشخص میشود و همچنین این پژوهش میزان نفوذ دیدگاهها ی نظامی را در آثار شاعران پس از وی مینمایاند.
- یافتهها، بحث و بررسی
- 1. جایگاه نظیره و نظیرهگویی در ادبیات فارسی
«در ادبیات فارسی "نظیرهپردازی" یکی از شیوههای نویسندگان ایرانی برای آفرینش آثار هنری بوده است. در ادبیات کهن نظیرهسرایی، اقتباس و الگوبرداری از نمونههای اعلا بخشی از لوازم خلاقیت را شکل میدهند» (فتوحی، 1368: 84). شاید این شیوۀ آفرینش هنری با "تقلید" یا "تتبع" اشتباه گرفته شود؛ درحالیکه با آنها متفاوت است. زرینکوب بیان میکند که نظیرهگویی، تقلید یا تتبّع آن است که شاعر یا نویسندهای، به پیروی از شاعر یا نویسندۀ دیگر به خلق و نگارش اثری اقدام کند. نظیرهگویی در انواع و قالبهای ادبی رایج است و البته حدومرز آن تاکنون به روشنی تبیین نشده است. شرط اصلی نظیرهگویی آن است که به حوزۀ سرقات ادبی منتهی نشود. آنچه در نظیرهگویی اهمیت مییابد تحقیق دربارۀ کیفیت، میزان نفوذ و تأثیر آثار ادبی مشهور در معاصران یا گذشتگان است که خود از اهمّ مباحث نقد ادبی و ادبیات تطبیقی به شمار میرود. تقلید را چنین تعریف میکند: «نویسنده و گویندهای شیوۀ گفتار گوینده و نویسندۀ دیگری را پیش گیرد و بر طریقه و منوال او سخن گوید» (زرّینکوب، 1376: 166).
4 . 2. نگاهی اجمالی به نظیرههای مخزنالاسرار
باید میان اقتباس ادبی و تقلید و نظیرهگویی نیز تفاوت قائل شد. «اقتباس الهام گرفتن از مضمون و محتوا و اندیشۀ اثری است که با خلاقیتهای شاعر توأم است. ای بسا آثار و شاهکارهای ماندگار که مقلدان زیادی یافتهاند، خود برگرفته و مقتبس از نمونهها و آثار قبلی بوده باشند، چنان که ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی در سال 446 ق. اقتباس از داستان پارتی یا اشکانی است؛ یا "عقاب"خانلری که با اقتباس از مضمون رمان دختر سروان (1836م) نوشتۀ الکساندر پوشکین، سروده شده است. اقتباس را بر دو نوع آزاد و وفادار دانستهاند» (انوشه، 1380: 2/115) که در هر دو شکل ضمن تفاوت با نظیرهگویی، شباهتهایی نیز دارد. در این پژوهش هشت نظیرۀ مخزنالاسرار از قرن هفتم تا دهم هجری برگزیده شد که بهطور خلاصه معرفی میشود:
جدول 1. معرفی اجمالی نظیرههای مخزنالاسرار
ردیف
|
عنوان / سراینده
|
معرفی اجمالی
|
1
|
مطلعالانوار از امیرخسرو دهلوی
|
«این منظومه در سه خلوت و بیست مقاله همراه با حکایات آورده شده و موضوع آن توحید و تحقیق و تهذیب و تربیت است» (صفا، 1382: 3/ 738).
|
2
|
مثنوی صفانامه (مونسالابرار) از عماد فقیه کرمانی
|
منظومهای عرفانی و اخلاقی به نام شاه شجاع» (همان: 989) عماد فقیه آنچه در صفانامه میآورد سلسله ارادتش به شیخ زینالدین کاوئی است.
|
3
|
روضةالانوار از خواجوی کرمانی
|
«این منظومه اندکی بیشتر از دو هزار بیت دارد و شاعر مباحثی از اخلاق و عرفان مطرح کرده است. (صفا، 1382: 899-900).
|
4
|
المشاهد از شاه داعی شیرازی
|
«مثنوی المشاهد دارای 537 بیت که به سال 836 ق. به انجام رسیده است» (شاه داعی، 1339: ید-لج).
|
5
|
مثنوی مظهرالآثار از هاشمی کرمانی
|
سیدمحمدهاشم مظهرالآثار را در پنج نعت، سه روضه و بیست موعظه سروده و در میان مواعظ و سایر قسمتها حکایاتی نیز آورده است.
|
6
|
مثنوی تحفةالاحرار از عبدالرحمن جامی
|
این مثنوی مرکب از دوازده مقاله و و بیش از هزاروپانصد بیت است.
|
7
|
مثنوی جوهر فرد از عبدی بیگ شیرازی
|
این مثنوی با یک دیباچه مفصل آغاز میشود و شامل دو هزار و پانصد و نود و شش بیت است.
|
8
|
مثنوى نقش بدیع از غزالى مشهدى
|
«غزالی مشهدی نقش بدیع را در ایران و به نام شاه طهماسب صفوی آغاز کرد و بعد از مهاجرت به هند و وارد شدن به دربار علیقلی خان شیبانی، خان زمان و حاکم جونپور، نقش بدیع را به پایان رسانید» (ستوده، 1371: 43).[1]
|
- 3. بررسی ویژگیهای زبان ادبی در مخزنالاسرار و نظیرههای آن
مضامین و ساختار مخزنالاسرار، علاوهبر داشتن تخیلی سرشار و عاطفه و احساس تأثیرگذار که از لوازم و بایستگیهای شعر و بهطورکلی مقولههای هنری است دارای موضوعات جهانشمول و مأنوس برای انواع مخاطبان است؛ زیرا مضامین و موضوعات مطرح شده در هر اثر ادبی هر چقدر نزدیک به ناخودآگاه جمعی انسانها باشد، تأثیرگذاری آن در مخاطب بیشتر خواهد بود؛ درحالیکه حوزۀ عملکرد مضامین و ساختار نظیرهها بهویژه تحفةالاحرار، مظهرالاسرار، المشاهد، نقش بدیع، مظهرالآثار و مونسالابرار دارای مخاطبی با دایرهای محدودتر است. از دیدگاه مضمونپردازی و شیوهها و شگردهای مختلف آن، و ساختار نیز این منظومهها با یکدیگر تشابهها و تفاوتهایی دارند. در مخزنالاسرار مضمونپردازی با همان بیان هنرمندانۀ موضوعی ساده با توجه به سبک شعری نظامی و بهطورکلی شاعران سبک آذربایجانی در سدۀ ششم است که با بهرهگیری فراوان از عناصر علمی و اطلاعات گسترده از علوم مختلفی چون نجوم، طب، فلسفه، اساطیر، تاریخ، باورها و آداب و رسوم عامیانه، و نیز عناصر ادبی و شگردها و فنون ادبی و بلاغی صورت گرفته است که شاعر از آن جز پیچیدهسازی و نامأنوس ساختن شعر خویش برای مخاطب از سویی، و نیز ارائۀ طرزی تازه از سبک شعری، مضمونآفرینی،زیباسازی و آرایش کلام از سوی دیگر هدفی ندارد.
- 3. 1. سنتهای ادبی مخزنالاسرار
صورخیال در اندیشۀ نظامی همواره جایگاهی ویژه داشته و این شاعر مثنویسرا با استفاده از عناصر طبیعت و خیال توانسته تصویرهای زندهای را خلق کند. همچنین نظامی برای محو مرزهای میان انسان و طبیعت، اندیشه و شیء و محو مرز زبان و جهان واقعی به مانند رمانتیسمها از استعاره با ظرفیت بالا استفاده کرده است. از اینرو بسامد استعارۀمکنیه، تشبیه و تشخیص در مخزنالاسرار بالا است؛ امری که نشان میدهد که مخزنالاسرار به مانند مکتب رمانتیسم تصویرگرا و دروننگر است. از میان عناصر ادبی و شگردهای ادبی و بلاغی در مخزنالاسرار، توصیف با بهرهگیری از استعارات، تشبیهات و کنایات تازه و خیالانگیز از مهمترین شیوههای مضمونپردازیِ نظامی است. همچنین استفاده از شیوۀ تکرار و التزام واژگان و جفتهای گردان و تمثیل به دو گونۀ فشرده و گسترده، پس از توصیف بیشترین کاربرد را دارند. نظامی از جمله شاعران سبک آذربایجانی است که اگرچه ارتباط چندانی با دربار شاهان نداشت؛ اما نگرشها و ذهنیتهایی که میراث شاعران پیش از او بود، باعث شد که خواه ناخواه تحت تأثیر گفتمان درباری و عناصر مرتبط با آن قرار بگیرد؛ بهگونهای که عناصر درباری و صورخیال مخصوص این نوع گفتمان، در شعر او بسامد قابل توجهی دارد.
- 3. 1. 1. تشبیه و استعاره
نظامی از طریق کاربرد استعاره و تشبیه با طبیعت و ماورای آن ارتباط برقرار میکند و از راه محاکات آنها را به خدمت میگیرد و ساختار ذهنیاش را با آنها شکل میگیرد. «شکل ذهنی شعر حاکی از تمرکز کامل همۀ نیروی خلاقّۀ شاعر در لحظه آفرینش شعر است» (نک، براهنی،1380: 1/ 75). تشبیه در ساخت صور خیال و اندیشۀ نظامی نقش بهسزایی دارد و هستۀ اصلی و مرکزی اغلب خیالهای شاعرانۀ اوست.
"صدف و گهر" یکی از جفتهای گردان در مخزنالاسرار هستند که بسامد قابلتوجهی دارند. این جفت گاه در تشبیه سخن (دُر) و گوش (صدف) و بیان ارزشمندی آنها به کار رفته، گاه در استعاره از دندان پیامبر(ص) و گاه نیز در تشبیه ملک و خاک آستانۀ ممدوح:
نخل زبان را رطب نوش داد دُرّ سخن را صدف گوش داد (نظامی، 1379: 161)
خندۀ خوش زان نزدی شکرّش تا نبرد آبِ صدف گوهرش (همان: 189)
دین فلک و دولت او اختر است ملک صدف خاک درش گوهر است (همان: 220)
- 3. 2. جفتهای گردان در مطلعالانوار همراه با استعاره، تشبیه و تمثیل
در مطلعالانوار مضامین مقالتها بیشتر اخلاقی – دینی است که شاعر با طرح آن قصدی جز برانگیختن نیروی تهذیب اخلاق فردی را در سر نمیپروراند. در این مقالتها هم از مضامین صریح دینی چون تشریح ارکان خمسۀ مسلمانان، نماز، روزه، حج، زکات و جهاد سخن به میان آمده و هم از مضامین اخلاقی چون ستایش قناعت، بخشش، غنیمت شمردن ایام جوانی و مانند اینها. امیرخسرو نیز همچون جامی یکی از مقالتهای بیستگانه (مقالۀ بیستم) را به مخاطبه با فرزند خویش اختصاص داده با این تفاوت که در این مقالت تهذیب اخلاق فردی و سیاست مدن و سیاست منزل در کنار هم مورد توجه بوده، موضوعی که در مخزنالاسرار نمود ندارد. (نک، یوسفی، 1385: 12 – 15)
- 3. 2. 1. تمثیل
در مطلعالانوار مهمترین شگرد ادبیِ موردتوجه شاعر تمثیل است؛ بهویژه تمثیلات گسترده که گاه تا ده بیت هم میرسد. پس از آن حرفگرایی و توصیف که بیشتر مبنی بر وصفهای ساده و به دور از استعارات و تشبیهات هنری است. التزام و تناقض نیز بسیار کم کار بردند. جفتهای گردان بیش از هر چیز در قالب تمثیل و بیان مفاهیم تعلیمی و اخلاقی نقشآفرینی میکنند که در این زمینه با مخزنالاسرار دارای تفاوتهایی در شیوۀ کاربرد هستند. از جمله:
- روغن و چراغ در بیان آفرینش عقل و جایگاه او که در سر است:
از خرد افروخت چراغی بلند روغنی از کاسه سرها فکند (دهلوی، 1362: 14)
از گل چوب از چه که باشد چراغ کی ز بدار نیست ز روغن مراغ (همان: 61)
- مهره و حُقّه در بیان توانایی آدمی در شناخت ستارگان فلک:
نور نظر دادکه بینا شدیم مهرهکش حقۀ مینا شدیم (همان: 14)
- مگس و شکر در تمثیل برای این معنی که دوستی دنیا پایدار نیست:
از لب او نیم نمی سلسبیل بر شکر او مگسی جبرئیل (همان: 14)
پرورش ما در گردون مبین کافت جان مگس است نگین (همان: 138)
ویرانه و گنج (همان: 33)، گوهر و کان (همان: 30)، گوهر و بحر (همان:40)، دود و آتش (همان: 63) و (همان: 76) و درّ و صدف (همان: 51) نیز نمونههایی از جفتهای گردان هستند که در این منظومه کارکرد تمثیلی دارند.
- 3. 2. 2. استعاره و تشبیه
ساختار تشبیهات در این دو اثر زبان شعری هر دو شاعر را تحت تأثیر قرار داده است و بسامد بیشتر تشبیهات نظامی، زبان شعری او را دیریابتر و مخیّلتر نموده است. درحالیکه زبان شعری مطلعالأنوار به دلیل بسامد کمترِ تشبیهات از سادگی و وضوح بیشتری برخوردار است. این مطلب نشان میدهد که نظامی با بهکارگیری تشبیه بلیغ و مرسل به سوی خیالانگیزی کلام و درنتیجه دیریابی زبان شعر و پیچیدگی آن حرکت کرده است؛ درحالیکه کلام امیرخسرو این گونه نیست و زبان شعر او قابلفهم است. یکی از دلایل وجود تفاوت در ساختار تشبیهات دو شاعر، مقلّد بودن امیرخسرو است و از سوی دیگر تفاوت سبکی این دو شاعر را باید در نظر داشت؛ زیرا نظامی و اصولاً سبک آذربایجانی به پیچیدگی زبانی و دیریابی صورخیال متمایلتر است؛ اما امیرخسرو در عین تقلید چندان به پیچیدگی و دیریابی دچار نشده است. از سوی دیگر، تفاوت ساختار تشبیهات دو شاعر به تفاوت جهانبینی و نگرش آنها به هستی و همچنین به متفاوت بودن اقلیم زندگی آنها برمیگردد. نظامی و امیرخسرو، چند تشبیه مشترک دارند که عبارتاند از: انسان به گوهر، انسان به مور، تن به دیگ، مو به زنجیر، طبع به گل، شاعر به ذره، دل به دریا، زبان به کلید، زبان به تیغ، سخن به جان، سخن به گنج، سخن، نظم به دُر، جان به رشته و امثال این موارد.
رشتۀ جان بر جگرت بستهاند گوهر تن بر کمرت بستهاند (نظامی، 1379: 51)
درّ خرد رشتۀ جان را سپرد ملک سخن تیر زبان را سپرد (دهلوی، 1362: 5)
یکی دیگر از کارکردهای جفتهای گردان در مطلعالانوار، استعاره و بهطور خاص استعارۀ مکنیه است؛ شیوهای مشابه شیوۀ نظامی در مخزنالاسرار:
- گوهر و سنگ: در شعر امیرخسرو استعارهای است از تفاوت و تقابل میان دو چیز یا دو گروه از افراد با ویژگیهای متفاوت. "گوهر" نماد افراد والامقام، بااستعداد و دارای ارزش ذاتی است که در شرایط دشوار نیز به کمال خود میرسند و جایگاه والایی پیدا میکنند. در مقابل "سنگ" نماد افراد بیارزش و فاقد ارزش ذاتی است که در هر شرایطی به همان حالت باقی میمانند و هیچگاه به جایگاه والایی دست نمییابند.
سهل مبین سختی سنگ فقیر گوهر آن سنگ نگر بینظیر (همان: 69)
مشعله عشق چو شد خانگی سوخته شد عقل به پروانگی (همان: 76)
نخل که خرماست همه بار او پرورش خسته کند خار او (همان: 109)
- 3. 3. جفتهای گردان در مونسالابرار یا صفانامه همراه با استعاره و تشبیه
در مونسالابرار یا صفانامه بنا به گفتۀ سعید نفیسی در تاریخ نظم و نثر فارسی: «عماد فقیه سبک نظامی را دنبال میکند و در بسیاری از موارد از او روانتر است» (نفیسی، بیتا، 112). بارزترین شگرد ادبی در صفانامه کاربرد استعاره و تشبیه است و پس از آن توصیف که بر اساس وصفهای طبیعت است. از کنایات تلمیحی بهندرت استفاده شده و التزام و تناقض در این منظومه چشمگیر نیست. صفانامه حاوی مقالتهایی در بیان حِکَم، مواعظ و واقعاتی مملو از باورها و آداب صوفیانه است. مواعظ عماد فقیه در این مقالهها جنبۀ پند و اندرز دارد؛ وی ضمن پند و اندرزهای اخلاقی به دیگران بر تأثیرگذاری نصایح خویش تکیه میکند و گاه نفس خویش را مورد خطاب قرار میدهد. شاعر در رؤیاها و خلوتهای خویش در واقعه به حدیث نفس میپردازد. در این مثنوی خواننده همراه با سراینده به عالم رویایی سفر میکند که همراه با صدق و صفا است. همۀ این مضامین جنبۀ تعلیمی دارد.
- 3. 1. 1. تشبیه و استعاره
صفانامه منظومهای عرفانی است. عماد فقیه به دلیل علاقه و توجه به اندیشههای اسلامی در اشعارش مضمونهای اخلاقی را مدّ نظر داشته است و بیاعتباری دنیا را تجویز میکند. وی از طریق تشبیه و استعاره در قالبِ جفتهای گردان در چند بیت به سرزنش دنیا میپردازد:
کای شده مشعوفِ گل بوستان خیز، که رفتند همه دوستان
بر در این دیرِ خراب کهن خامۀ نقاش نوشت این سخن
کای شده مشغول به عزی و لات خیز که به گذشت به غفلت حیات
(عماد فقیه کرمانی، بیتا: 44)
عماد دیدگاه وحدت وجودی خود را نسبت به نظام آفرینش از طریق استعاره و تشبیه بازگو میکند:
جیب گل و نافه معطر از اوست رایحۀ سنبل و عنبر از اوست
طفل خرد ، زو ادب آموخته جان فرح و دل طرب اندوخته...
روز جهان را رخ پر نور از اوست جعد سیاه شب دیجور از اوست (همان: 20)
از دیدگاه وی وجود پیر و مراد برای طی مراحل طریقت لازم است؛ از این جهت در واقعۀ دوم حالات خویش را در «خوابدیدن خواجه کامویه» بیان میکند و با بهرهگیری از تشبیه به مضمونپردازی و وحدت موضوعی پرداخته است:
رفته به ره فوطه و طاسش به دست من شده چون خاک بر آن راه پست...
گشت روان خواجه کون و مکان آب و گل از سنبل مشگش چکان (همان: 79)
آراستن کلام به شگردهای ادبی استعاره و تشبیه در ابتدای کتاب بهویژه "سبب نظم کتاب" از هنرهای شاعران صاحب ذوق است. عماد فقیه از جفتهای گردان "درّ و گهر" در سبب نظم مثنوی صفانامه استفاده کرده است:
طوطی طبعم شکری میشکست نام زد هر گهری میشکست
چشمه حیوان سخن ملک من درّ ثمین ریخته از کلک من (همان: 40)
- یار غار و برادر: در بیت زیر برای بیان افکار ملامتی که جنبۀ اعتقادی دارد در قالب استعاره و تشبیه بیان شد:
هرکه برادر بودش یار غار زود بهسامان شودش کار و بار (همان: 76)
- 3. 4. سنتهای ادبی در قالب استعاره، تشبیه، تمثیل و کنایه در روضةالانوار
از میان مقلدان نظامی ابتدا امیرخسرو دهلوی است که مطلعالانوار را سروده و پس از آن خواجوی کرمانی روضةالانوار را به رشته تحریر در آورده است. این دو مثنوی اخلاقی ـ عرفانی که به پیروی از مخزنالاسرار سروده شدهاند، هر چند در ساختار و محتوا شباهتهای قابلملاحظهای دارند؛ اما تمایزاتی نیز در بافت ادبی آنها به چشم میخورد. روضةالانوار منظومهای عرفانی، اخلاقی و اجتماعی در بحر سریع مقطوع مکشوف یا موقوف، بروزن مخزنالاسرار نظامی و نظیرهای برای آن است در بیست مقاله، هر مقاله در موضوعی است که با حکایتی تأیید میشود. تدوین آن و موضوع و شیوه سخن شاعر، در آوردن اشعارات و کتابات رنگین بسیار به مخزنالاسرار نزدیک است. اندیشههای صوفیانه و حکایت مشایخ در این منظومه غلبه دارد و این شیوه، به خصوص عرضة معانی با تعابیری متناقصنما شیوة معمول در آثار سنایی را به یاد میآورد. خواجوی کرمانی در منظومۀ روضةالانوار از طریق آمیختن مضامین اجتماعی و اخلاقی با مفاهیم و آموزههای عرفانی، رنگوبویی "صوفیانه" به منظومۀ خود بخشیده و شخصیتهای وی در این حکایات که اغلب از صوفیان شناخته شده هستند بهعنوان ابزاری برای ترغیب مخاطب و تأثیر این آموزهها بر روح و جان وی به کار رفتهاند. تشبیه در این منظومه در کنار سایر صورخیال ابزاری کارآمد در خدمت بیان اندیشه و مفاهیم تعلیمی – عرفانی است؛ البته نباید از جنبههای زیباییشناختی این تصاویر نیز غافل بود.
در روضةالانوار از میان شگردهای ادبی، توصیف با بهرهگیری از استعارات، تشبیهات و کنایات مختلف که تا حدودی نوآوری هم در آنها به چشم میخورد، تناقض، تمثیل و جفتهای گردان بیشترین نقش را در مضمونآفرینی خواجو بر عهده دارند. حرفگرایی هم تا حدودی در این میان قابل توجه است؛ اما التزام و تکرار بسیار کم کاربردتر از دیگر شگردهای ادبی است. در روضةالانوار بهرهگیری از اصطلاحات مربوط به باده و بادهنوشی، موسیقی، دبیری و عناصر تلمیحی، حماسی و نجومی از دیگر عناصر علمی بیشتر است. از باورها، آداب و رسوم، و بازی و سرگرمی کمتر در مضمونپردازی استفاده شده است.
- 3. 4. 1. تمثیل
هرچند در روضةالانوار مضامین اخلاقی نیز دیده میشوند؛ اما اغلب این مقالتهای تعلیمی، رنگی عارفانه دارند که آشکارا نشانی از نوع شخصیت شاعر و نیز رواج اندیشههای عرفانی در دورۀ حیات اوست. حتی خواجو برخی مقالتها را به بیان احوال عارفانۀ خویش اختصاص داده است. گاه حکایتهایِ پایان هر یک از مقالتهای تعلیمی رنگ و بویی سخت دینی به خود میگیرند و مضامین به قدری نمود دینی دارند که خواننده و نیز سراینده گاه به کلی فراموش میکنند که با اثری ادبی روبهرو هستند؛ درحالیکه در مخزنالاسرار هیچ اثری از این مضامین با این صراحت دیده نمیشود. اما همۀ این مضامین چنانکه گفته شد با نوع تعلیمی پیوندی استوار دارند و در آنها مخاطب یا خواننده مورد خطاب قرار میگیرد. ابزار اصلی خواجو در زمینۀ بیان این مضامین "تمثیل" و "جفتهای گردان" است:
- خورشید و ذرّه: یکی از تمثیلهایی است که در روضةالانوار و مخزنالاسرار کاربرد و کارکرد مشابهی دارد. در بیت زیر این تمثیل برای این معنی که «تا سختی نکشی به راحتی نرسی» به کار رفته است:
ذره که از جام هوا گشت مست ساغر خورشید کی آرد به دست (خواجو، 1378: 64)
خون عقیق از جگر کان گشاد گنج روان در دل ویران نهاد (همان: 4)
- 3. 4. 2. تشبیه و استعاره
جفتهای گردان از قبیل «صدف و گوهر»، «روضه و حور»، «آئینه و زنگ»، «صورت و معنی»، «بحر و گوهر» و امثال این موارد از طریق بیان تشبیهی و استعاری برای بیان مفاهیم تعلیمی از سوی خواجو در این منظومه به کار رفتهاند؛ روشی که در مخزنالاسرار نیز کاربرد مشابهی دارد:
تیر نظر بر هدف گل نهاد جوهر جان در صدف دل نهاد (همان: 55)
عشق بهشت است و روان حور او مهر چراغ است و روان نور او (همان: 56)
صورت من بین شده معنی او من همه عکس ز تجلی او (همان: 57)
آیینه چین تو در زنگ بود روز سپید تو سیه رنگ بود (همان: 69)
- 3. 5. جفتهای گردان در قالب تمثیل، استعاره و کنایه در المشاهد
شاه داعی شیرازی یکی از شاعرانِ عارف و مبلّغان اندیشۀ وحدت وجودی ابنعربی است که آثار متعدّدی به نظم و نثر از وی باقی مانده است. از آثار منظوم وی ستّۀ شاه داعی است. مثنوی مشاهد اوّلین اثر از مثنویهای ششگانۀ وی است که شاعر متناسب با مشرب فکری خود، آن را در هفت مشهد: طلب، تجرید، ذوق، کشف، معرفت، حقیقت و توحید سروده است. سبک این مثنوی، تلفیقی از سبکهای خراسانی و عراقی است؛ بهگونهای که برخی ویژگیهای زبانی را از سبک خراسانی؛ لطافتها، سوز وگداز را نیز از سبک عراقی گرفتهاست. جناس و صنعت تکرار در سطوح آوایی؛ استعارۀ مکنیه، مراعات نظیر وتلمیح در سطوح بلاغی، از برجستهترین آرایههای ادبی به کار رفته در این منظومهها هستند
در المشاهد پرکاربردترین شگرد ادبی تکرار و التزام است. در این منظومه استعاره در خدمت مفاهیم تعلیمی است. شاعر تشبیه تمثیلی را همراه با مفاهیم عرفانی استفاده کرده است. توصیف حالتهای عرفانی در مفاهیم دنیا گریزی و معاد را در استعارات و تشبیهات به کار برده و کاربرد تمثیل بهندرت است.
- 3. 5. 1. تشبیه و استعاره
شاه داعی در المشاهد به هستیشناسی میپردازد و جفتهای گردان «گل و بلبل»، «آئینه و صیقل»، «یوسف و چاه»، «نقطه و دایره»، «شمع و پروانه» و امثال این موارد را همراه با استعاره یا تشبیه برای بیان منظور خویش به کار میبرد:
بلبل اگر ناله برآرد رواست / خاصه که از طرف گلستان جداست (شاهداعی، 1339: 1)
ساده شو از نقش جهتهای خاک آینهسان شو به صفتهای پاک
صیقل دل آب روان ساز کن روزنۀ جان به صفا باز کن (همان: 2)
بید نه ای ، فارغ از این باد باش سرو شو و از همه آزاد باش (همان)
چون دف مطرب بتواجد درای چون کف ساقی بتواضع فزای ( همان: 11)
یار که در پرده نشیند چه سود؟ شمع که پروانه نبیند چه سود؟
ابر حجاب رخ مه تا به کی؟ یوسف ما در بن چه تا به کی؟ ( همان: 16)
صورت اشیا همه دام است و بس معنی عنقا همه نام است و بس (همانجا)
نقطه خود را حرکت دادهای دایرۀ مغلطه بگشادهای (همانجا)
- 3. 6. سنتهای ادبی یا جفتهای گردان بر پایۀ صنایع معنوی در تحفةالاحرار
این منظومه دارای زبانی ساده اما لحنی هشداری، و بیانی عرفانی براساس مشرب فکری ابنعربی یعنی وحدت وجود، توحید، تنزیه و تشبیه است و در آن مسائل عرفان نظری (سهر، صمت و عزلت) نیز دیده میشود. موضوع بیشتر مقالهها موضوعات دینی، اخلاقی و تا حدودی عرفانی است، اما مقالههایی در قالب انتقادهای اجتماعی و سیاسی با بهکارگیری زبان پند و هشدار بر اقشار جامعه نیز در میان آنها وجود دارد. از منظر زبانی استفاده از موازنه، التزام، تتابع اضافات و اشعار ملمع از برجستگیهای شاخص این منظومه هستند.
در زمینۀ صور خیال و مسائل ادبی در مقایسه با مخزنالاسرار می توان گفت تحفهالاحرار نسبت به دیگر منظومههای تقلیدی از جایگاه خاصی برخوردار است. از دید محتوا و مضامین مطرح شده در آن نیز باید گفت جامی نیز همانند نظامی در مخزنالاسرار شعر را در خدمت اندیشههای دینی و مذهبی میگیرد؛ البته جامی خود به توازن بین لفظ و معنا در تحفهالاحرار توجه داشته و لفظگرایی مفرط را نکوهش میکند و آن را آسیبزننده به اثر میداند.
- 3. 6. 1. تمثیل
"تمثیل" در اندیشۀ جامی برای بیان مفاهیم عرفانی و رمزی بسیار کارآمد بوده است و تمثیلِ حیوانی و انسانی در ادبیات تعلیمی وی جایگاه ویژهای دارد. جامی در تحفةالاحرار بیش از ده حکایت از حیوانات آورده است و همچنین از تمثیلهای نمادینِ حیوانی بهره گرفته و در آنها حیوانات را با شخصیتبخشی و انسانانگاری به عرصۀ آموزش اخلاقی و عرفانی وارد نموده است. وی همچنین از ریشۀ اساطیری و توتمی آنها نیز غافل نبوده و با استفاده از تجربۀ پیشینیان به حیوانات و بهویژه پرندگان، حیاتی معنوی بخشیده است. تأکید بر علماندوزی، توجّه به اصول و فروع دین، قناعت، مبارزه با هوس، بیاعتباری دنیا، یاد مرگ، نکوهش آزمندی، دوری از مصاحبت فرومایگان، توجه به عدل و انصاف، پیروی از پیر و امثال این موارد است که از دریچۀ تمثیل به آنها نگریسته است. در میان مبانی مختلف تمثیلی ـ تعلیمی، توجه به دین، پرهیز از مداهنت و یاد مرگ بسامد بالاتری دارند.
هفت اورنگ جامی بهویژه تحفةالاحرار سرشار از داستانهای تمثیلی است. او که از شاگردان
نقشبندی است در ورای داستانهای تمثیلی خود برای ترویج فرقة نقشبندیه بسیار تلاش کرده است؛ لذا اندیشههای صوفیانۀ خود را با شگردهایی چون: تمثیل، استعاره و تشبیه بیان میدارد تا مفاهیم دشوار تصوف و مسائل اخلاقی و تربیتی را آسانتر به مخاطبان خود ارائه دهد. او اندیشههای تمثیلی اخلاقی خویش را گاه در قالب پند و نصیحت بیان کرده، در بسیاری از موارد با بیان حادثه و واقعهای، نتیجۀ حاصل از آن را به خواننده واگذار نمودهاست. پند و اندرزهای تمثیلی جامی را از روی مخاطبینشان میتوان به سه گروه تقسیم کرد: 1) اندرزهایی برای شاهان؛ 2) نصیحتهایی به پسرش ضیاءالدین یوسف؛ 3) پندهای عالی او. علاوه بر پند و اندرز، گاه جامی به بیان مبانی اعتقادی و عرفانی نیز پرداخته است (نک، شعاعی، 1402: 61 – 63).
پهلوی هر سفله مشو جانشین از همه یکتا شو و تنها نشین
گرچه به خود نیست کج اندام "الف" بین که چه سان کج شده در لام "الف"
(جامی، 1378: 594)
- 3. 6. 2. تشبیه و استعاره
در تحفهالاحرار نیز پر کاربردترین شگرد هنری، توصیف بدون تازگی در استعارات و تشبیهات و پس از آن التزام و حرفگرایی است. جامی از تمثیل و تناقض بسیار کم در مضمونپردازی بهره برده است.
"گوهر" و متعلقات آن از جمله صدف، دُرج و مانند اینها بیشترین میزان بسامد را در میان جفتهای گردان این منظومه دارند که از طریق تشبیه و استعاره مطرح شدهاند. استعارهای که در ادبیات فارسی و عرفان برای بیان مفاهیمی چون ظاهر و باطن، حقیقت و ظاهر دین، و همچنین ذات و صفات به کار میرود. در تمثیل زیر صدف° ظاهر، پوست یا قشر بیرونی و گوهر° باطن، حقیقت یا ذات درونی در نظر گرفته میشود.
بر زر هر سفله منه چشم آز همچو صدف با گهر خود باز (همان: 256)
اختر برج شرف کاینات گوهر درج صدف کاینات (همان: 316)
در ساختار سایر جفتها نیز شاهد بیان ارتباط تضاد و تقابلهای معنایی میان مفاهیم هستم مانند "ویرانه و گنج"، "مگس و شهد"، "خرمن و آتش" و مانند اینها:
چون طلبیدند از آن گنج پاک بهره خود خانه خراسان خاک (همان: 379)
گشته ملایک مگس خوان او راتبهخوار از شکرستان او (همان: 384)
جسم من القصه چو سرو روان افتاد شعله خرمن خشکشدهای افتاد (همان: 320)
- 3. 7. جفتهای گردان با استعاره و تشبیه در نقش بدیع از غزالی مشهدی
«مثنویهای غزالی همه، خاصه نقش بدیع، در زمرۀ بهترین اثرهایی است که از دوران صفوی داریم و نحوۀ بیانش در آنها همان ویژگی عمومی شعر وی را به همراه دارد. روان و پخته و منتخب و صریح است و مضمونیابیهای استادانهای که در آنها میبینیم ما را به یاد هنرنماییهای ساحرانه نظامی میافکند. او در این راه بیشتر به مخزن الاسرار آن استاد بزرگ نظر داشته و چنانکه خواهیم دید چند بار به جوابگویی آن برخاسته است» (صفا، 1369: 704)
وی برخلاف شاعران معاصر خود سبک پیچیدۀ هندی را شیوۀ کار خود نساخته و از زبانی بسیار ساده و روان در شعر سود جسته که از این جهت نیز قابلاعتناست.
در نقش بدیع مقالتهایی به سبک مخزنالاسرار دیده نمیشود؛ بلکه حکایتهایی به صورت داستانک بیان شده که جنبۀ اخلاقی دارد. مضمون این حکایات عرفانی است و سراینده از آنها نتیجۀ اخلاقی میگیرد. شروع حکایات با وصف موضوعی عرفانی است که در پایان حکایت سراینده خواننده را به نتیجهگیری اخلاقی میکشاند. این منظومه جنبۀ عرفانی و اخلاقی دارد. غزالی در نقش بدیع ابیات و ترکیباتی را از مخزنالاسرار تقلید کرده که حاوی تکرار یا مضمونپردازی است. ساختار مباحث نقش بدیع تکرارِ مباحث مخزنالاسرار است. داشتن مقدمهای به نثر در این منظومه و اعتراض بر منکران معراج از ابتکارات و نوآوریهای شاعر است. در مثنوی مورد نظر بر خلاف مخزنالاسرار حکایات کوتاه بیان شده است.
- 3. 7. 1. تشبیه و استعاره
غزالی مشهدی در استعارات از تجربۀ حسی به سوی انتزاعات میرود و گاه شاعر از پیوند و ارتباط میان واژگان یک بیت به اشارات ضمنی میپردازد:
در غم آنم که ازین مغز و پوست باز رهم تا بروم پیش دوست (همان: 66)
در این مثنوی تأثیرپذیری از قرانالسعدین و مخزنالاسرار کاملاً آشکار است. غزالی از ترکیبات جدید استفاده نمود. به نمونههایی از این ترکیبات اشاره میکنیم:
مشک فشان جز به ثنایش مباد سحر بیان جز به رضایش مباد (غزالی مشهدی، 1372: 9)
قافیهسنجان به سخن درفشان این غزل انداخته اندر میان (همان: 59)
آن مدنی منسب مکیّ نسب شاه عجم تخت نشین عرب (همان: 120)
سنگ ازو شیشۀ رخشان شده خاک ازو لعل بدخشان شده (همان: 61)
من سگ آن کس که برد نام دوست خاصه که با نامه و پیغام اوست (همان: 118)
شاهد جان صورت و معنای او صورت او شاهد معنای او (همان: 1)
تا به سخن ریخت جواهر ز میم گشت خجل از کلماتش کلیم (همان:3)
- بحر و موج در آفرینش انسان:
بحر یکی موج زند برکنار گردد از آن رشهۀ جهان لالهزار (همان:13)
4 . 3. 8. جفتهای گردان با استعاره و تشبیه در مظهرالآثار از هاشمی کرمانی
مظهرالآثار یک مثنوی عرفانی- فلسفی است، محتوای عارفانه و صوفیانۀ آن از ابتدا تا انتهای بخشهای مختلف با انسجام پنهان و آشکار با هم پیوستگی دارند. هاشمی کرمانی به پیروی از شاعران عارف پیش از خود دریافتهای باطنی، دانش و اندیشههای عارفانه را بنمایههای شورانگیز و ژرف عرفانی موضوعات مظهرالآثار قرار داد. وی مثنوی را با توحید و تحمید و تسبیح و اسرار عرفانی آنها شروع کرده سپس با نعتها و مناجاتها به بخش اصلی منظومه یعنی مواعظ بیستگانه – پرداخته است و اصطلاحات اهل سلوک مانند تجرید، عزلت، عشق، جوانی، پیری، نور و توحید را بیان کرده است و اندیشهها عرفانی- حکمی سراینده در ویژگیهای زبانی و ساختاری منظومه نمایان است.
هاشمی در سرودن این منظومه، خود را به پیروی از مخزنالاسرار نظامی و توجه به مطلـعالانوار امیر خسرو و تحفهالاحرار جامی مفتخر میداند و از روح و نفس آنها مدد میخواهد.
خواســــــتم از روح نظــــــامی مــــــدد و ز نفــــس خســــرو و جــــامی مــــدد
(هاشمی کرمانی، 1986: 39)
استعارۀ مفهومی که از یک امر واحد ذهنی ساخته میشود، ذهنیت و نگرش استعاری فرد دربارۀ امور گوناگون را با جفتهای گردان بیان میکند. هاشمی کرمانی این شگرد استعاری را در سخن با جفتهای گردان "گوی و چوگان"، "باده و می و جام" به کار گرفته و به مضمونآفرینی پرداخته است:
آنکه قلم ابلق میدان اوست گوی سخن در خم چوگان اوست
شمع همه بادهپرستان عشق گرمی هنگامۀ مستان عشق
در ره معنی زدم بر جام از می باقی شده فانی تمام (همان: 25)
استعاره در این مثنوی نقش بهسزایی در مفهومپردازی دارد. این جفتهای گردان در مظهرالآثار چندین استعارۀ همگون آفریدهاند. جفتهای گردان ناشی از استعارههای پربسامد در شعر هاشمی کرمانی بیشتر از تجربههای حسی نظیر علم، ادب و سخن یا تجربههای عرفانی نظیر مناجات یا تتبع از نظامی سرچشمه گرفته است. در طلب علم و ادب هر دو نوع استعارۀ مفهومی و بلاغی به چشم می خورد.
- علم و ادب: نمونۀ استعارۀ بلاغی این جفت گردان برپایۀ تشبیه بلیغ:
علم و ادب گنج سعادت بود مایۀ اخلاص و ارادت بود
در طلب علم و ادب رنجکش رنج کشی از پی این گنجکش (همان: 37)
"درج و گوهر"، "بحر و گهر" و "سخن و نکته" جفتهای گردان در استعارههای زبانی هستند که گاه در مثنوی مظهرالآثار در یک یا چند بیت همه زبان را تحت سیطرۀ خود دارند. استعارۀ بلاغی نیز بهعنوان جزئی از آن در کنش با راهبردها و الگوهای استعارۀ مفهومی شکل میگیرد. استعارههای خاص در زبان بلاغی کاربرد بیشتری دارد و برعکس با کاربرد تشبیه استعارۀ عام ایجاد میشود.
درج دهان را گهر ناب داد تیغ زبان را به سخن آب داد
هست سخن گوهر دریای کُن نیست درین نکته کسی را سخن (همان: 29)
"دست ارادت" جهانبینی استعاری عرفانی هاشمی است و چگونگی کاربرد این جهانبینی در تشبیه و استعارههای بلاغی او توأم با جفت گردان، ابزاری کارآمد برای اشعار عرفانی است.
گر ندهی دست ارادت به پیر پیر شوی کس نشود دستگیر
تا ز علایق نکنی پا فراز در حرم دل نشوی سرفراز (همان: 35)
"حرم دل" و "دست ارادت" استعاره و مقولهای فکری است؛ اندیشیدنی که به معنیِ شناختی منجر شد و وجود پیر و دستگیر را لازم و ضروری دانست. هاشمی در سنتهای ادبی در مفهوم غیب و نور و ظلمت و ظاهر به استعارۀ بلاغی متوسل میشود که بر پایۀ تشبیه است و رابطۀ نسبی نور و غیبت در برابر ظلمت و ظاهر قرار دارد.
ظلمت من شد متلاشی به نور گشت یکی نسبت نزدیک و دور (همان: 37)
در مظهرالآثار شاعر بهندرت از عناصر طبیعت در ساختار محتوایی مثنوی بهره برده است.
- نتیجهگیری
بر مبنای یافتههای پژوهش به نظر میرسد که مضامین و ساختار سنتهای ادبی در مخزنالاسرار در مقایسه با دیگر آثار تقلیدی ادبیترند. از دیدگاه مضمونپردازی و شیوهها و شگردهای مختلف آن و ساختار نیز این منظومهها با یکدیگر تشابهات و تفاوتهایی دارند. ساختار تشبیهات، استعارات و تمثیلها در این منظومهها، زبان شعریِ شاعران را تحت تأثیر قرار داده و بسامد بیشتر تشبیهات، استعارات و تمثیلهای نظامی، زبان شعری او را دیریابتر و مخیّلتر نموده است؛ درحالیکه زبان شعری مقلدان وی به دلیل بسامد کمترِ تشبیهات و استعارات از سادگی و وضوح بیشتری برخوردار است. این مطلب نشان میدهد که نظامی با به کارگیری تشبیه بلیغ و مرسل به سوی خیال انگیزی کلام و در نتیجه دیریابی زبان شعر و پیچیده بودن آن، حرکت کرده است؛ درحالیکه در کلام مقلّدان وی این گونه نیست و زبان شعر آنها نسبت به زبان شعری نظامی، قابل فهمتر است. یکی از دلایل وجود تفاوت در ساختار تشبیهات و استعارات، مخزن الاسرار و نظیرهها، مقلّدبودن نظیرهسرایان است و از سوی دیگر تفاوت سبکی این شعرا را باید در نظر داشت؛ زیرا نظامی و اصولاً سبک آذربایجانی به پیچیدگی زبانی و دیریابی صورخیال متمایلتر است؛ اما سبک شعرایی مانند امیرخسرو، جامی و خواجو در عین تقلید، چندان به پیچیدگی و دیریابی دچار نشده است. از سوی دیگر، تفاوت ساختار تشبیهات، استعارات و تمثیلهای این شعرا به تفاوت جهانبینی و نگرش آنها به هستی و همچنین به متفاوت بودن اقلیم زندگی آنها برمیگردد. نظامی تمام آرایههای بلاغی را بیشتر برای مضمونپردازی و آراستن لفظ و صورت به خدمت میگیرد و از آن برای هرچه زیباترکردن سخن و دستیابی به سبکی تازه و فاخر بهره میجوید. نظامی حتی سادهترین معانی و موضوعات را چنان غریب و هنرمندانه به تصویر میکشد که نظیر آن را در هیچ یک از مقلّدان او نمیتوان یافت. دربارۀ نظیرهها باید گفت مضمونپردازیهایی که از شگردهای بلاغی در آنها بهره برده شده، بیشتر برای توضیح و تأکید معنا بوده و درواقع این فنون ادبی در خدمت معنا و تبیین اندیشۀ بیانشده از سوی شاعر بودند و نیز آراستن آن در لباسی نو. در میان نظیرهها المشاهد شاه داعی و جوهر فرد عبدیبیگ شیرازی از نظر ساختاری و سبک ادبی شبیه به هم هستند. در مظهرالآثار کاربرد آرایههای لفظی و معنوی بیشتر به چشم میخورد. شاعر به لفظ و معنا توأم توجه کرده و نوعی تعادل در این آثار وجود دارد که در جهت توجه بیشتر به لفظ و کم رنگشدن اهمیت معنا به هم میخورد. در تحفةالاحرار کاربرد این عناصر چندان چشمگیر نیست و عنصر حماسی و اصطلاحات مربوط به پیشۀ دبیری، قابلتوجه است. در مطلعالانوار به مانند تحفةالاحرار و برخلاف مخزنالاسرار و روضةالانوار هیچ یک از عناصر و اصطلاحاتِ دانشها و علوم در مضمونسازی شاعرانۀ امیرخسرو کاربرد نیافتهاند و فقط عناصر حماسی و تلمیحی تا حدودی نقش دارند؛ این امر به دلیل سبک شعری امیرخسرو و جامی و نیز محتواگرایی آنان و به عبارتی برتری دادن معنا بر فرم و صورت است. ازاینرو، بهویژه در مطلعالانوار بهسختی میتوان مضمونپردازی هنرمندانۀ تازهای از یک موضوع خاص را یافت و اگر در برخی موضوعات شاعر دست به مضمونپردازی زده، بیشتر تکراری و تقلید صرف از نظامی یا شاعران دیگر است. در مونسالابرار عناصر حماسی و اصطلاحات مربوط به تاج و تخت چشمگیر است و عناصر طبیعت بیشترین نقش را در مضمونآفرینی دارند. در مظهرالآثار شاعر از اصطلاحات نجومی و فلکی نیز در مضمونپردازی استفاده کرده؛ اما در جوهر فرد بهرهگیری از اصطلاحات نجومی، حماسی، موسیقی و عناصر تلمیحی بیشترین کاربرد را در مقایسه با سایر نظیرهها دارد و با کمک این عناصر مضمونآفرینی شده است. در نقش بدیع همانند سبک هندی از استعارات و تشبیهات و نازکخیالی استفاده شده و تمثیلات گسترده در دو بیت به صورت ساده بیان شدهاند. التزام و تناقض بهندرت به کار رفته و در توصیف به تلمیحات تاریخی اشاره شده است.
تعارض منافع
تعارض منافع وجود ندارد.
- نمونههای دیگر که در کتاب هفت آسمان به عنوان نظیرۀ مخزنالاسرار از آنها نام برده شده است: بدایع الافکار ملاحسین واعظ کاشفی، قران السعدین امیرخسرودهلوی، مثنوی جلال فراهانی روضهالانوار خواجوی کرمانی، مونسالابرار عماد فقیه کرمانی، گلشن ابرار مولانا کاتبی، ساقینامه مسیحی، زبدةالاشعار قاسمی گنابادی، منظورالابصار قاضی سبحانی، فتوحالحرمین محی لاری، گوهر شهوار عبدی جنابندی، مشهد انوار غزالی مشهدی، نفایسالمآثر غزالی مشهدی، مرآتالصفات غزالی مشهدی، نقش بدیع غزالی مشهدی، منظور انظار رهایی مروی، مثنوی نویدی شیرازی، مثنوی قاسم کاهی، مظهرالاسرار ابوالفتح روایی، خلد برین وحشی کرمانی، مجمعالابکار عرفی شیرازی، زبدةالافکار نیکی اصفهانی.