اختلالِ طیفِ اُتیسم بهعنوان اختلالی عصبی ـ رشدی با نقص در برقراری ارتباط اجتماعی و تعامل دوطرفه، رفتارها/ علائق تکراری، محدود و کلیشهای همراه است (American Psychiatric Association. 2013). گفتمان روایتی بهعنوان یکی از مؤلفههای کلیدی در برقراری ارتباط اجتماعی درنظر گرفته میشود، چراکه نیازمند تلفیق تواناییهای اجتماعی ـ عاطفی، شناختی و زبانی است (Norbury, Gemmell & Paul, 2014: 486). با توجه به این مسائل، داستان بهعنوان ابزاری برای کشف تواناییهای کاربردشناختی و اجتماعی ـ شناختی در افراد مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم درنظر گرفته میشود (Colle, Baron-Cohen, Wheelwright & Van der Lely, 2008: 28؛ Diehl, Bennetto & Young, 2006: 87).
نتایج یک پژوهش (Stirling, Douglas, Leekman & Carey, 2014) نشان داده است که تواناییهای روایت داستان در افراد مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم با محدودیتهایی روبرو است و این نقائص در روایت داستان با آسیب در توانایی ارتباط اجتماعی این افراد در ارتباط است. برخی از این مطالعات نشان دادهاند هنگامیکه این افراد و گروه کنترل ازنظر تواناییهای زبانی با یکدیگر همتا شوند، ازنظر مقیاسهای بنیادین داستان[1] مانند طول[2] و پیچیدگی نحوی[3] داستان، تفاوتهای کمّی ناچیزی بین آنها مشاهده میشود. باوجود این، برخی از پژوهشها به تفاوتهای کمّی در ساختار داستان[4] اشاره کردهاند؛ برای مثال، افراد مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم در استفاده از زبان علّی[5] با مشکل روبرو هستند (Losh & Capps, 2003: 242) و در تولید عناصر ساختار بزرگ داستان، مانند نقطۀ اوج[6] داستان، عملکرد ضعیفتری دارند (McCabe, Hillier & Shapiro, 2013: 733).. تحقیقات همچنین نشان داده است که افراد مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم در سازماندهی اطلاعات داستان در سطحی کلی، مانند حفظ عنوان داستان، ارتباط عناوین با زیرعناوین و تلفیق رویدادهای داستان (Jolliffe & Baron-Cohen, 2000: 1169؛ Landa, 2000: 125) با مشکل روبرو هستند. علاوهبر این، داستانهای روایتشده توسط آنها معمولاً فاقد نقطۀ اوج است (Goldman, 2000: 1982) و احتمال اینکه در آنها اصول کاربردشناسی رعایت نشده باشد یا حاوی پارهگفتارهای غیرعادی باشد، وجود دارد. رویهمرفته، افراد مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم در مقیاسهای اصلی داستان عملکردی مشابه افراد با رشد زبانی طبیعی داشتند. باوجود این، در سازماندهی اطلاعات داستان به صورت یک واحد معنایی یکپارچه با مشکل روبرو هستند. ازاینرو، در پیوستگی[7] کلی داستان با دشواری روبرو میشوند (Loveland & Tunali, 1993: 247) و به بازنمایی کلی معنا و وجود ارتباط بین رویدادهای داستان اشاره میکنند. برخی از محققان (Stein & Glenn, 1979; Fernández, 2013; Kupersmith, Yifat & Blum-Kulka, 2014) پیوستگی را برحسب مؤلفههای رویدادی[8] در داستان مورد ارزیابی قرار دادهاند. باوجود این، برخی دیگر از محققان (Trabasso & Sperry, 1985; Habermas & Bluck, 2000; Kupersmith et al., 2014) پیشنهاد دادهاند که پیوستگی داستان از طریق ایجاد روابط زمانی[9] و علّی ایجاد میشود و موجب ایجاد پیوستگی زمانی و علّی میگردد. در رابطه با افراد مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم، ازآنجاکه برای تلفیق اطلاعات داستان بهطور صریح از روابط زمانی استفاده میکنند (Jolliffe & Baron-Cohen, 2000: 1169)، بررسی مشکلات آنها تنها براساس روابط زمانی ممکن است موجب نادیدهگرفتن مشکلات آنها در تولید داستان پیوسته گردد. در عوض، مقیاسهای روابط علّی برای نشاندادن نقائص مربوط به گفتمان روایتی در این جمعیت از کاربرد بیشتری برخوردارند (Diehl et al., 2006: 100).
روابط علّی را میتوان برحسب جملات علّی با نشانگذاری آشکار[10] با جملات علّی با نشانگذاری پنهان[11] بیان نمود. در جملات علّی با نشانگذاری آشکار، از پیوندههای علّی[12] برای نشانگذاری آشکار روابط علّی بین گزارهها استفاده میشود. در مقابل، در جملات علّی با نشانگذاری پنهان به پیوندۀ علّی برای پیوند گزارهها به یکدیگر نیازی وجود ندارد؛ برای مثال، در شکل ۱ رابطة بین دو رویداد ۱۰ و ۱۱ از نوع نشانگذاری پنهان است (۱۰- سگه ناگهان شیشه رو شکست. ۱۱- پسر کوچولو خیلی عصبانی شد). در زبان انگلیسی از پیوندۀ becauseبهعنوان ابزار اصلی برای نشاندادن علّیت و دستیابی به پیوستگی علّی استفاده میشود (Schiffrin,1987: 45). ازاینرو، بیشتر پژوهشهای صورتگرفته در رابطه با داستانهای روایتشده توسط افراد مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم در زبان انگلیسی، برای اندازهگیری پیوندهای علّی بر جملات علّی با نشانگذاری آشکار تکیهکردهاند؛ برای مثال، تاگرفلاسبرگ[13] (1995) در پژوهش خود دریافت که کودکان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم در استفاده از جملات علّی برای توضیح روابط علّی بین رویدادهای داستان با دشواری روبرو هستند. در مقابل، تاگرفلاسبرگ و سالیوان[14] (1995)و کپس، لاش و ثوربر[15] (2000) مشاهده کردند که افراد مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم در استفاده از جملات علّی در داستان، عملکردی مشابه گروه کنترل دارند. بااینوجود، در پژوهشی که بعدها توسط کپس و لاش (2003) صورت گرفت و در آن آزمودنیها بهطور دقیق با یکدیگر همتا شده بودند، کودکان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم در استنتاج روابط علّی بین رویدادهای داستان با مشکل روبرو بودند و ازاینرو تعداد جملات علّی در داستانهای روایتشدۀ آنها کمتر بود. بهخصوص، کودکان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم در بهکاربردن توضیحات علّی رفتارها و حالات روانشناختی[16] با مشکل روبرو بودند.
تناقضات موجود در یافتههای پژوهشهای پیشین در رابطه با جملات علّی در کودکان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم ممکن است به روششناختی متفاوت این پژوهشها مرتبط باشد. مطلب اول در این رابطه به انتخاب گروههای شرکتکننده و متغیرهای منطبقیافته مربوط است. به استثنای پژوهش صورتگرفته توسط کپس و لاش (2003)، افراد مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم در سه پژوهش دیگر دارای تواناییهای شناختی پایینی بودند که این موجب میشود نتوان تعیین کرد که آیا دشواری در ایجاد روابط علّی به اختلالِ طیفِ اُتیسم مرتبط است یا نتیجۀ آسیب در کارکردهای شناختی است. برای درک بهتر توانایی افراد مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم از روابط علّی موجود در داستان، محققانی مانند کپس و لاش (2003) معمولاً آزمودنیهایی را در پژوهش خود شرکت دادهاند که دارای تواناییهای شناختی بالاتری بودهاند. مطلب دوم این است که مقایسۀ یافتههای حاصل از پژوهشهای مختلف به این دلیل پیچیده است که نحوۀ اندازهگیری و محاسبۀ جملات علّی در این پژوهشها با یکدیگر تفاوت دارد؛ برای مثال، طبق گفتۀ تاگرفلاسبرگ (1995: 55) جملات علّی اساساً دارای پیوندههای علّی هستند. بااینوجود، در پژوهش تاگرفلاسبرگ و سالیوان (1995: 251) پیوندههای علّی و دیگر پیوندهها در یک دسته قرار گرفتند و تفاوت بین گروهها برحسب این مقوله مورد محاسبه قرار گرفت و نه بهطور خاص برحسب پیوندههای علّی. در پژوهش صورتگرفته توسط کپس و همکاران (2000) مشخص نیست که آیا بسامد منحصراً براساس نمونههای پیوندههای علّی اندازهگیری شده است یا خیر. در نهایت، معیار لاش و کپس (2003) نهتنها تعداد پیوندههای علّی بود، بلکه همچنین نوع روابط علّی را نیز شامل میشد. با توجه به این تنوعات، نمیتوان نتیجه گرفت که آیا افراد مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم در تمرکز بر روابط علّی برای دستیابی به پیوستگی علّی با مشکل روبرو هستند یا خیر.
تراباسو، سکتو و وندنبروک[17] (1984) تنها به جملات علّی با نشانگذاری آشکار اکتفا نکردند و انگارۀ شبکۀ علّی[18] در داستان را برحسب زنجیرههای علّی و روابط علّی پیشنهاد دادند. زنجیرۀ علّی شامل ترتیبی از رویدادهاست که جان کلام یک داستان را تشکیل میدهد؛ یک رابطۀ علّی به رابطۀ علّی با نشانگذاری آشکار و پنهان بین دو رویداد در یک داستان اشاره میکند. پژوهشهای پیشین مانند پژوهش صورتگرفته توسط تاگرفلاسبرگ و سالیوان (1995) بیشتر بر روابط علّی آشکار تأکید کردهاند، در حالی که انگارۀ شبکۀ علّی پیشنهاد شده از سوی تراباسو و اسپری[19] (1985) هر دو نوع رابطۀ علّی آشکار و پنهان را درنظر میگیرد. علاوهبراین، این انگاره در مقایسه با پژوهشهایی که از نمونههای پیوندههای علّی بین جملات مجاور برای نشاندادن توانایی افراد در تلفیق اطلاعات استفاده کردهاند (McCabe et al., 2013)، به محققان اجازه میدهد تا روابط علّی بین رویدادهای مجاور و غیرمجاور داستان را مورد بررسی قرار دهند.
تحلیلهای انجامشده توسط دیل[20] و همکاران (2006) براساس شبکۀ علّی با تمرکز بر مشکلات کودکان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم در حفظ پیوستگی داستان موجب اعتباربخشیدن به این انگاره گردید. طبق پژوهش صورتگرفته توسط دیل و همکاران، مقیاسهای زنجیرههای علّی نشان میدهد که کودکان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم و کودکان دارای رشد زبانی طبیعی به یک میزان به رویدادهای داستان اهمیت میدهند. بااینوجود، مقیاسهای روابط علّی نشان میدهد که داستانهای روایتشده توسط کودکان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم در مقایسه با داستانها روایتشده توسط کودکان با رشد زبانی طبیعی از پیوستگی کمتری برخوردارند. دیل و همکاران نشان دادند که نقائص کودکان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم در پیوستگی داستان قابل اندازهگیری هستند.
با تشخیص حساسیت کودکان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم نسبت به اهمیت روابط علّی بین رویدادهای داستان، دیل و همکاران (2006) به این نکته اشاره کردند که برخی مباحث روششناختی مانع از این گردید که آنها بتوانند با اطمینان کامل از پژوهش خود نتیجهگیری کنند. عملکرد آزمودنیها ممکن است تحتتأثیر دستورالعملهای تکلیف قرار گرفته باشد. ازآنجا که از قبل به آزمودنیها گفته شده بود که بایستی داستان را به یاد بیاورند، تکلیف یادآوری بیشتر مشابه تکلیف حافظه بود تا تکلیف داستانگویی. در نتیجه، در داستانهایی که آنها استفاده میکردند، برخی از رویدادهایی که روابط علّی مهمتری داشتند، در پایان داستان رخ میداد. تحقیقات پیشین نشان داده است که کودکان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم نوعی گرایش تأخر[21] دارند، طوریکه در بهیادآوردن مواردی که در انتهای فهرست قرار دارند، عملکرد بهتری دارند (Renner et al., 2000: 12).
با توجه به این موارد، اگر کودکان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم که دیل و همکاران مورد بررسی قرار دادند نیز تحتتأثیر چنین گرایشی قرار داشتند، این احتمال وجود داشت که نمرات بالایی کسب کنند که این نشاندهندۀ یادآوری جان کلام داستان توسط آزمودنیها بوده و نه توانمندسازی آنها در روایت داستان. نمرات کسبشده در این موارد حساسیت کودکان به زنجیرۀ علّی روابط داستان را بیش از حد واقعی نشان میدهد.
اگرچه پژوهشهای بسیاری عملکرد روایت داستان در کودکان انگلیسیزبان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم را مورد بررسی قرار دادهاند، اما در رابطه با پیوستگی داستان در کودکان تکزبانۀ فارسیزبان مبتلا به اختلالِ طیفِ آُتیسم در زبان فارسی تاکنون پژوهشی صورت نگرفته است. بیشتر پژوهشهایی که کودکان انگلیسیزبان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم را مورد بررسی قرار دادهاند، از داستان قورباغه! کجایی؟ Mayer (1996) بهعنوان محرک بهره گرفتهاند (Chen, 2007). ازاینرو با توجه به نبود پژوهشی در این زمینه در زبان فارسی، در پژوهش حاضر تلاش شده است که پیوستگی داستان در کودکان تکزبانۀ فارسیزبانِ مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم با بررسی جملات علّی با نشانگذاری آشکار و پنهان و با استفاده از داستان قورباغه! کجایی؟ مورد بررسی قرار گیرد. پژوهش حاضر امکان مقایسههای بینزبانی را فراهم آورده و درک محققان از تواناییهای روایت داستان در این گروه آسیبدیده را افزایش میدهد. به این منظور، تحلیلهای صورتگرفته در این پژوهش بر بررسی جملات علّی با نشانگذاری آشکار و شبکۀ علّی استوار است که شامل رویدادهای زنجیرۀ علّی و پیوندهای علّی است. در راستای دستیابی به این اهداف، پرسشهای زیر مطرح میشوند:
1- چه تفاوتی بین عملکرد کودکان تکزبانۀ فارسیزبان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم و طبیعی در مقیاسهای اصلی داستان (طول داستان، تنوع واژههای موجود در داستان، جملات علّی و شبکۀ علّی) وجود دارد؟
2- چه تفاوتی بین عملکرد کودکان تکزبانۀ فارسیزبان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم و طبیعی در استفاده از جملات علّی با نشانگذاری آشکار داستان وجود دارد؟
3- چه تفاوتی بین عملکرد کودکان تکزبانۀ فارسیزبان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم و طبیعی در تولید رویدادهای زنجیرۀ علّی وجود دارد؟
4- چه تفاوتی بین عملکرد کودکان تکزبانۀ فارسیزبان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم و طبیعی در برقراری پیوندهای علّی بین رویدادهای داستان وجود دارد؟
5- چه تفاوتی بین عملکرد کودکان تکزبانۀ فارسیزبان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم و طبیعی در استفاده از رویدادهای مختلف با سطوح مختلفی پیوند علّی وجود دارد؟
بهطور خلاصه، هدف کلی پژوهش حاضر بررسی پیوستگی در داستانهای روایت شده توسط کودکان تکزبانۀ فارسیزبان مبتلا به اُتیسم با عملکرد بالا است. براساس پژوهشهای پیشین، میتوان پیشبینی نمود که بین دو گروه از کودکان در مقیاسهای اصلی داستان یا در استفاده از جملات علّی با نشانگذاری آشکار تفاوت آماری معنیداری وجود ندارد. در رابطه با شبکۀ علّی، با توجه به اینکه پژوهشهای پیشین نشان دادهاند که کودکان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم در تلفیق اطلاعات داستان با مشکل روبرو هستند، پیشبینی میشود که در مقایسه با کودکان با رشد زبانی طبیعی کمتر قادر به تولید رویدادهای زنجیرۀ علّی باشند و بتوانند پیوندهای علّی را برقرارکنند. ازاینرو، داستانهای آنها از نظر علّی کمتر به یکدیگر مرتبطند و از پیوستگی کمتری برخوردارند. در نهایت اینکه، پیشبینی میشود که کودکان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم در مقایسه با کودکان با رشد زبانی طبیعی کمتر از توضیحات علّی مربوط به حالات روانشناختی استفاده کنند.
2. روششناسی
1-2. آزمودنیهای پژوهش
پژوهش حاضر یک مطالعۀ توصیفی ـ تحلیلی و از نوع مقطعی است. جامعۀ پژوهش حاضر را کلیۀ کودکان 8ـ9 سالۀ مبتلا به اُتیسم با عملکرد بالا که در سال 1395 در کلینیکهای گفتاردرمانی شهر تهران حضور داشتند، تشکیل میدهد. در این پژوهش 18 کودک پسر 8 سالۀ مبتلا به اُتیسم با عملکرد بالا با میانگین سنی 8 سال و 23 ماه و 18 کودک با رشد زبانی طبیعی با میانگین سنی 7 سال و3 ماه شرکت داشتند ( جدول 1). نمونههای مبتلا به اختلال طیف اُتیسم از کلینیکهای گفتاردرمانی شهر تهران و با اجرای آزمون تشخیصی اُتیسم، تشخیص داده شدند. پس از تکمیل پرسشنامۀ سنجش طیف اُتیسم توسط معلمان و مربیان، 18 کودک اُتیسم با عملکرد بالا تشخیص داده شد. در مرحلۀ بعد آزمون رشد زبان و آزمون هوش در گروه مبتلا به اختلال طیف اُتیسم اجرا شد.
تشخیص کودکان مبتلا به اُتیسم با استفاده از مقیاس رتبهبندی اُتیسم گیلیام[22] و تشخیص کودکان مبتلا به اُتیسم با عملکرد بالا با استفاده از پرسشنامۀ سنجش طیف اختلال اُتیسم[23] صورت گرفت. کودکان مبتلا به اختلال طیف اُتیسم از نظر تواناییهای هوشی و زبانی با استفاده از آزمون هوشی وکسلر (نسخۀ پنجم) و آزمون رشد زبانی (نیوکامر و هامیل) با گروه کنترل همتا شدند.
گروه کنترل در مدارس شهر تهران انتخاب شدند. به این منظور از منطقۀ 2 تهران، 2 مدرسۀ ابتدایی بهطور تصادفی انتخاب شد. برای انتخاب گروه کنترل ابتدا از 60 کودک 7 ساله ۱۸ نفر بهطور تصادفی انتخاب و با استفاده از آزمون هوش وکسلر (ویرایش پنجم) (هوشبهر مقیاس کامل) و زبان دریافتی و بیانی با آزمودنیهای مبتلا به اختلال طیف اُتیسم همتا شدند. نمرات همۀ آزمودنیهای مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم در هوشبهر مقیاس کامل بالاتر از 80 بود و سطح تواناییهای زبانی آنها برای روایت داستان مناسب بود. از دیگر معیارهای انتخاب گروه کنترل، علاوه بر معیار زبانی، این بود که کودک باید سخنگوی تکزبانۀ فارسیزبان باشد و دوزبانه نباشد. براساس گزارشهای مربیان، این کودکان دچار هیچگونه اختلال زبانی نبودند و به عبارتی، عملکرد زبانی آنها متناسب با سطح سنیشان بود. بهرۀ هوش طبیعی و متناسب با سن داشتند و مبتلا به فلج مغزی یا آسیبهای حسی ـ حرکتی مشهود نبودند.
جدول (1): ویژگیهای کودکان مبتلا به اختلال طیف اُتیسم و گروه کنترل
گروهها
|
اختلال طیف اُتیسم
18= n
میانگین
(انحراف معیار)
|
کنترل
18= n
میانگین
(انحراف معیار)
|
t یا F
|
معنیداری
|
سن برحسب سال
|
8/23
(98/0)
|
03/7
(50/0)
|
***50/4-
(80/9)
|
00/0
|
هوش کلامی
|
73/94
(18/21)
|
20/101
(11)
|
81/1
|
20/0
|
هوش اجرایی
|
50/99
(10/25)
|
90/104
(60/13)
|
82/0
|
50/0
|
مقیاس هوشی کامل
|
08/96
(72/21)
|
90/29
(60/3)
|
80/1
|
22/0
|
آزمون رشد زبانی (Newcomer & Hammill) یکی از معتبرترین و جامعترین آزمونها در زمینۀ ارزیابیِ رشدِ زبانِ کودکانِ انگلیسیزبان است که توسط پژوهشکدۀ کودکان استثنائی (حسنزاده و مینایی، 1379) هنجاریابی شده است. براساس این آزمون، کودکان مبتلا به اختلال طیف اُتیسم و کودکان گروه کنترل از لحاظ مهارتهای زبان تولیدی و دریافتی با یکدیگر همتا شدند، بهطوری که بین دو گروه از لحاظ تواناییهای زبان دریافتی و بیانی تفاوت آماری معناداری مشاهده نشد.
جدول (2): میانگین و انحراف معیار نمرات زبان بیانی و دریافتی در کودکان مبتلا به اختلال طیف اُتیسم، کودکان همتای زبانی و سنی
آزمون
|
اختلال طیف اُتیسم
|
کنترل
|
T یا F
|
معنیداری
|
زبان بیانی
|
30
(30/7)
|
90/29
(10/3)
|
50/3
|
8/0
|
زبان دریافتی
|
30/33
(20/9)
|
90/33
(80/6)
|
30/101
|
9/0
|
2-۲. آزمون پژوهش
پس از انجام مراحلِ تطبیق آزمودنیها براساس متغیرهای شناختی و زبانی مختلف، آزمودنیها با استفاده از کتاب مصور قورباغه! کجایی؟ (Mayer, 1969) ترغیب به روایت داستان شدند. هیچ یک از آزمودنیها با این کتاب آشنا نبودند. داستان قورباغه روایت پسربچهای است که با مشکلی روبرو میشود و به دنبال آن مشکل وقایعی رخ میدهد و داستان با پایانی خوش به سرانجام میرسد. این داستان ابزاری مناسب برای بررسی تفاوتهای ردهشناختی است و بهعنوان ابزاری مناسب جهت بررسی تواناییهای روایت داستان در هر دو گروه کودکان طبیعی و کودکان غیرطبیعی بهکار گرفته میشود. طرح این داستان به راحتی قابل فهم است و مجموعۀ روایتهای آن راوی را قادر میسازد روابط مختلفی بین رویدادها ایجاد کند. علاوهبر این، داستان از آن اندازه از پیچیدگی برخوردار است که به محققین این امکان را بدهد که بتوانند نحوۀ برقراری روبط علّی بین رویدادهای داستان را مورد آزمایش قرار دهند؛ ازاینرو، این داستان برای دستیابی به اهداف پژوهش حاضر از شرایط لازم برخوردار است.
هر یک از آزمودنیها در اتاقی ساکت و بهصورت جداگانه در دو جلسه مورد بررسی قرار گرفت. در جلسۀ اول، آزمونهای هوش و آزمون رشد زبانی (زبان بیانی و دریافتی) و در جلسۀ دوم روایت داستان انجام شد. قبل از روایت داستان، آزمونگر به آزمودنی اعلام میکرد که از محتوای این داستان اطلاع دارد. پس از آن، کودکان تصاویر داستان را مشاهده و شروع به روایت آن کردند. داستانهای روایتشده توسط آزمودنیها با استفاده از دستگاه ضبطکننده صدا ضبط و سپس به لپتاپ منتقل شد تا آوانویسی و رمزگذاری شوند[24].
3-2. روش تحلیل آزمونها
2ـ3ـ1. مقیاسهای اصلی داستان
مقیاسهای اصلی داستان شامل طول و تنوع واژهها است. طول داستان با شمارش تعداد کل بندهای موجود در داستان مورد محاسبه قرار گرفته است. یک بند شامل یک فعل و موضوعهای همراه آن است و تقریباً یک رویداد را بیان میکند. تنوع واژهها برحسب تعداد واژههای مختلف مورد استفاده در هر داستان مورد تحلیل قرار گرفته است.
2ـ3ـ2. جملات علّی با نشانگذاری آشکار
پیوندههای علّی برای نشانگذاری آشکار روابط علّت ـ نتیجه در داستان مورد استفاده قرار گرفتهاند. بنابراین، جملات علّی با نشانگذاری آشکار برحسب پیوندههای علّی شناسایی شدهاند؛ برای مثال، «چون فهمید که قورباغه رفته» بهعنوان جملۀ علّی با نشانگذاری آشکار رمزگذاری شد، زیرا از نشانگر چون استفاده شده است.
2ـ3ـ3. شبکۀ علّی: شبکههای علّی که شامل پیوندهای علّی و زنجیرۀ علّی است، برای بررسی روابط علّی با نشانگذاری آشکار و پنهان در رویدادهای مجاور و غیرمجاور داستان بهکار میروند.
2ـ3ـ4. پیوندهای علّی
یک رابطۀ علّی هنگامی بین دو رویداد به وجود میآید که معیار ضرورت اقناع شود (Diehl, et al., 2006؛ Trabasso & Sperry, 1985). معیار ضرورت با استفاده از صورتهای متناقض مورد آزمایش قرار گرفته است: اگر الف نه در آن صورت ب نیز نه؛ به عبارت دیگر، اگر رویداد الف در داستان رخ ندهد، در آن صورت رویداد ب نیز رخ نمیدهد. رویداد الف علت یا شرایط رخداد رویداد ب را فراهم میکند و این دو رویداد از نظر علّی به یکدیگر مرتبطند؛ برای مثال، در داستان، رویداد الف: اگه سگه شیشه مربا رو نمیشکست؛ رویداد معلول: پسره از دست سگه عصبانی بود، اگه سگه شیشه مربا رو نمیشکست، پسره از دستش عصبانی نمیشد. ازاینرو، این دو رویداد از نظر علّی به یکدیگر مرتبطاند. بر اساس این معیار، نه تنها پیوندهای علّی بین رویدادها را که به یکدیگر وابستگی علّی دارند، بلکه همچنین اهمیت نسبی هر رویداد در داستان نیز اندازهگیری شده است. پیوندهای علّی بین رویدادها در شکل 1 با کمان نشان داده شدهاند.
2ـ3ـ5. زنجیرۀ علّی
زنجیرۀ علّی به ترتیب رویدادهایی اشاره میکند که جان کلام داستان را شکل میدهد (Diehl, et al., 2006؛ Trabasso & Sperry, 1985). برای تعیین زنجیرۀ علّی، ابتدا رویدادهای آغازین و پایانی داستان شناسایی گردیده است. رویدادهای آغازین داستان دارای دو بخش هستند: رویدادهای صحنۀ داستان و رویدادهای آغازگر. رویدادهای صحنۀ داستان اطلاعات پسزمینه در مورد شخصیتهای اصلی داستان، زمان و مکان وقوع رویدادها را فراهم میکند. رویدادهای آغازگر نیز شامل صحنههایی[25] است که آغازگر طرح داستان هستند. رویدادهای پایانی جملاتی هستند که موجب تعیین دستیابی شخصیت اصلی داستان به هدفش یا شکست او در دستیابی به هدفش میشود. رویدادهای دارای علت و معلول که میتوان ردّ آنها را از آغاز تا پایان داستان شناسایی کرد بهعنوان رویدادهای زنجیرۀ علّی شناسایی میشوند (در شکل 1 رویدادهای زنجیرۀ علّی با دایره نشان داده شدهاند).
شکل (۱): رویدادهای زنجیرة علّی در داستان روایتشده توسط یکی از آزمودنیهای با رشد زبانی طبیعی (هر شماره در شکل نشاندهندة یک رویداد است). اعدادی که درون دایره قرار دارند، رویدادهای زنجیرة علّی هستند. روابط بین رویدادها با استفاده از کمان نشان داده شدهاند: کمانها همرویدادها را به هم پیوند میزنند. رویدادهای مربوط به هر شماره در متن آمده است.
2ـ3ـ6. رویدادهای مربوط به هر شماره
1) یه پسر کوچولو دو تا حیوون داره، ۲) یه روز وقتی پسره خواب بود، ۳) و سگشم خواب بود، ۴) قورباغه از شیشه پرید بیرون. ۵) بعد هوا روشن شد، ۶) و اونا فهمیدن که قورباغه رفته. ۷) اونا همه جا رو گشتن. ۸) بعد پنجره رو باز کردن، ۹) تا دنبال قورباغه بگردن. ۱۰) سگه ناگهان شیشه رو شکست. ۱۱) پسر کوچولو خیلی عصبانی شد. ۱۲) بعد اونا جنگل رو گشتن. ۱۳) پسر کوچولو توی یه سوراخ رو گشت. ۱۴) سگه هم به کندوی روی درخت نگاه کرد. ۱۵) یه خرگوش از سوراخ پرید بیرون. ۱۶) توی کندو هم یه عالمه زنبور بود. ۱۷) پسر کوچولو از درخت رفت بالا. ۱۸) سگه درخت رو تکون داد. ۱۹) برای همین کندو افتاد. ۲۰) زنبورا پریدن بیرون. ۲۱) پسر کوچولو هم توی سوراخ روی درخت رو گشت. ۲۲) یه جغد از اونجا اومد بیرون. ۲۳) بعد پسر کوچولو افتاد پایین. ۲۴) زنبورا سگه رو دنبالکردن. ۲۵) پسره هم از یه صخره رفت بالا، ۲۶) تا دنبال قورباغه بگرده. ۲۷) بعد یه گوزن فرار کرد. ۲۸) پسره هم سوار گوزن شد. ۲۹) گوزنه پسره رو با خودش این ور اون ور میبرد. ۳۰) بعد با هم رفتن توی یه دره. ۳۱) آخر سر هم رفتن توی دریاچه. ۳۲) بعد رفتن سمت ساحل. ۳۳) بعد جلوی یه تپه از هیزم رو دنبال قورباغه گشتن. ۳۴) دو تا قورباغه پیداکردن. ۳۵) بعد قورباغة کوچولو رو هم پیدا کردن. ۳۶) پسر کوچولو تصمیم گرفت قورباغه رو ببره خونه. ۳۷) بعد قورباغه کوچولو با قورباغههای دیگه خداحافظی کرد.
با پیروی از پژوهشهای پیشین (Diehl et al., 2006) پیوستگی داستان برحسب تراکم رویدادهای زنجیرۀ علّی و پیوندهای علّی اندازهگیری شده است. تراکم این موارد با تقسیم تعداد کل رویدادهای زنجیرۀ علّی/پیوندهای علّی در هر داستان بر تعداد کل بندهای موجود در هر داستان اندازهگیری شده است.
2ـ3ـ7. نوع پیوندهای علّی
برای بررسی بیشتر ماهیت و توزیع پیوندهای علّی در داستان، از طبقهبندی ارائهشده توسط تراباسو و همکاران استفاده شد (Trabasso & Nickels, 1992؛Trabasso & Sperry, 1985؛ Trabasso, van den Broek & Suh, 1989 ). در سیستم ارائه شده توسط تراباسو و همکاران، چهار نوع رابطۀ علّی تمیز داده شده است: توانمندسازی، انگیزه، سببیت روانشناختی و سببیت فیزیکی. طبق گفتۀ تراباسو و همکاران (1989) جفت جملهای که حاوی افعال هدفمحور مانند خواستن یا تصمیمگرفتن هستند، دارای رابطهای از نوع انگیزهاند، درحالیکه جفت جملة دارای افعال واکنشی یا بیان کنندۀ حالات ذهنی رابطهای از نوع روانشناختی دارند. با توجه به این واقعیت که حالات درونی یا روانشناختی شامل انواعی از اطلاعات مربوط به علائق، باورها، افکار، نیات و عواطف است (Begeer, Malle, Nieuwland & Keysar, 1010: 35 &36). روابط علّی انگیزه، روانشناختی و سببیت در این پژوهش در یک مقوله قرار میگیرند. ازاینرو، در این پژوهش از یک سیستم سهمقولهای استفاده شد: توانمندسازی شامل رفتارها یا شرایطی است که برای ایجاد رفتارها یا شرایط دیگر لازماند، اما کافی نیستند. همانطور که در پیوست 1 نشان داده شده است، رویداد 11 واکنشی روانشناختی به وقوع رویداد 10 است. رویداد 18 بهلحاظ فیزیکی موجب وقوع رویداد 19 میشود. کندو از درخت میافتد (رویداد 19)، با توجه به دانش فرد از دنیای فیزیکی، به این دلیل که سگ درخت را تکان میدهد (رویداد 18). رویداد 33 موجب توانمندسازی رویداد 34 میگردد. علاوهبر این، برای بررسی توزیع هر یک از این سه نوع رابطۀ علّی، نسبت هر یک از انواع رابطۀ علّی به کل روابط علّی مورد استفاده در داستانهای آزمودنیها مورد محاسبه قرار گرفت.
2ـ3ـ8. سطوح ارتباط علّی
چهار سطح ارتباط علّی براساس تعداد پیوندهای علّی رویداد در رابطة دیگر رویدادهای داستان شناسایی گردید: C0 ، C1، C2 و C3+. سطح C0 به یک رویداد مجزا اشاره میکند که با دیگر رویدادهای داستان ارتباطی ندارد؛ رویداد c1 به رویدادی اشاره میکند که تنها با یک رویداد دیگر در ارتباط است؛ رویداد نوع c2 با دو رویداد دیگر در داستان ارتباط دارند. رویدادهایی با سه یا بیش از سه پیوند در دستۀ c3+ قرار میگیرند، زیرا اغلب توسط آزمودنیها در همۀ گروهها مورد استفاده قرار میگیرد. سطوح C0، C1، C2 و C3+ ارتباطات علّی در رویدادهای 1، 5 و 20 و 22 بهترتیب در پیوست 1 نشان داده شدهاند.
2ـ3ـ9. پایایی
رمزگذاری داستانها با استفاده از یک رمزگذار آموزشدیده انجام گرفت. رمزگذار دوم 20 درصد از داستانها را رمزگذاری کرده و ضریب همبستگی کاپا برای ارزیابی پایایی درونارزیاب در مورد همۀ مقیاسها از 87/0 بالاتر بود.
3. یافتهها
پرسش اول پژوهش به بررسی مقیاسهای اصلی داستان از جمله طول داستان و تنوع واژههای آن در روایت داستان آزمودنیها مرتبط است. نتایج حاصل از آزمون تی مستقل نشان داد که سن کودکان مبتلا به اختلال طیفِ اُتیسم بهطور معنیداری بالاتر از سن کودکان با رشد زبانی طبیعی بود (F(1,33)= -4/50, p=0/000)؛ ازاینرو، نتایج طوری تحلیل گردید که سن بهعنوان متغیر همپراش درنظر گرفته شد. نتایج تحلیل کوواریانس اندازههای مکرر نشان داد که بین دو گروه از نظر مقیاسهای اصلی داستان تفاوت آماری معنیداری وجود ندارد (جدول ۳).
پرسش دوم پژوهش به تفاوت عملکرد دو گروه در استفاده از جملات علّی با نشانگذاری آشکار داستان مرتبط است. نتایج حاصل از آزمون تی مستقل نشان داد که بین این دو گروه از این نظر تفاوت آماری معنیداری وجود ندارد (t(34)= -0/11, p=0/92).
جدول ۳: تعداد بندها و واژههای مختلف در داستانهای روایتشده توسط گروه مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم و گروه با رشد زبانی طبیعی
|
مبتلا به اختلال طیفِ اُتیسم (تعداد=18)
میانگین (انحراف معیار)
|
رشد زبانی طبیعی (تعداد=18)
میانگین (انحراف معیار)
|
F
|
P
|
2η جزئی
|
تعداد بندها
|
89/43 (36/14)
|
43 (31/9)
|
22/0
|
66/0
|
01/0
|
تعداد واژههای مختلف
|
76/124 (95/41)
|
32/109 (73/25)
|
83/0
|
38/0
|
03/0
|
پرسش سوم پژوهش به تولید رویدادهای زنجیرۀ علّی و پرسش چهارم به تولید پیوندهای علّی در داستان ارتباط دارد. همانطور که در شکل ۲ نشان داده شده است، کودکان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم به نظر کمتر رویدادهای زنجیرۀ علّی را تولید و روابط علّی را ایجاد کردند. بااینوجود، تحلیل کوواریانس که در آن سن و تعداد بندها به عنوان متغیر همپراش درنظر گرفته شدند، نشان داد که بین دو گروه از نظر رویدادهای زنجیرۀ علّی تفاوتی وجود ندارد. در مقابل، بین آنها ازنظر پیوندهای علّی، تفاوت آماری معنیداری قابل مشاهده بود، که نشان داد کودکان با رشد زبانی طبیعی در مقایسه با کودکان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم پیوندهای علّی بیشتری ایجادکردند (جدول ۴).
جدول (۴): تعداد و تراکم رویدادهای زنجیرۀ علّی و پیوندهای علّی
|
مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم (تعداد= 18)
میانگین (انحراف معیار)
|
رشد زبانی طبیعی (تعداد=18)
میانگین (انحراف معیار)
|
F
|
P
|
2η جزئی
|
تعداد رویدادهای زنجیرۀ علّی
|
45/14 (36/4)
|
08/18 (84/1)
|
|
|
|
تراکم رویدادهای زنجیرۀ علّی
|
38/0 (20/0)
|
43/0 (90/0)
|
27/0
|
63/0
|
01/0
|
تعداد پیوندهای علّی
|
86/25 (34/12)
|
34/0 (65/8)
|
|
|
|
تراکم پیوندهای علّی
|
61/0 (22/0)
|
78/0 (13/0)
|
57/12*
|
00/0
|
28/0
|
شکل (۲): مقایسۀ بین گروهها از نظر تراکم رویدادهای زنجیرۀ علّی و پیوندهای علّی (سطح معنیداری: *05/0)
اگرچه، طرح اندازهگیری مکرر نشان داد که بین دو گروه از نظر تواناییهای زبانی تفاوت آماری معنیداری وجود ندارد، بااینوجود، انحراف معیار نمرات آزمودنیهای مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم بسیار بالاتر از انحراف معیار آزمودنیهای با رشد زبانی طبیعی بود (جدول 1). برای تحلیل بیشتر رابطۀ بین تواناییهای زبانی و عملکرد آزمودنیها در زنجیرۀ علّی و پیوندهای علّی، تحلیل همبستگی جزئی اجرا گردید و سن نیز بهعنوان متغیر کنترل درنظر گرفته شد. همانطور که در جدول ۵ نشان داده شده است، تواناییهای زبان بیانی و دریافتی همبستگی منفی با تولید رویدادهای زنجیرۀ علّی در کودکان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم داشتند. بهطوریکه توانایی رو به افزایش زبان بیانی با رویدادهای زنجیرۀ علّی کمتری همبستگی داشت. (r=0/57, p<0/05).
جدول (۵): ماتریس همبستگی رویدادهای زنجیرۀ علّی، پیوندهای علّی، تواناییهای زبان دریافتی و زبان بیانی در دو گروه از کودکان با رشد زبانی طبیعی و کودکان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم
کودکان با رشد زبانی طبیعی
|
رویدادهای زنجیرۀ علّی
|
پیوندهای علّی
|
زبان دریافتی
|
زبان بیانی
|
رویدادهای زنجیرۀ علّی
|
-
|
|
|
|
پیوندهای علّی
|
19/0-
|
-
|
|
|
زبان دریافتی
|
07/-
|
44/0
|
-
|
|
زبان بیانی
|
35/0-
|
31/0
|
**69/0
|
-
|
کودکان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم
|
رویدادهای زنجیرۀ علّی
|
پیوندهای علّی
|
زبان دریافتی
|
زبان بیانی
|
رویدادهای زنجیرۀ علّی
|
-
|
|
|
|
پیوندهای علّی
|
22/0
|
-
|
|
|
زبان دریافتی
|
52/0-
|
37/0
|
-
|
|
زبان بیانی
|
*58/0-
|
1/0
|
*6/0
|
-
|
علاوه بر تعداد پیوندهای علّی، نوع پیوندهای علّی مورد استفاده توسط هر دو گروه از کودکان نیز مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از کوواریانس نشاندهندۀ اثر اصلی نوع پیوندههای علّی بود F(2, 33)= 4/42, p= 0/2. مقایسههای تعقیبی نشاندهندۀ تفاوتهای زوجی بین روابط علّی توانمندسازی و فیزیکی و بین روابط علّی توانمندسازی و روانشناختی در داستان بود. باوجود این، تفاوت بین دو نوع رابطۀ توانمندسازی و روانشناختی از نظر آماری معنیدار نبود. تحلیلهای تعقیبی نشان داد که کودکان با رشد زبانی طبیعی در مقایسه با کودکان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم از روابط علّی فیزیکی F(1,33)= 1/11, p=0/30 و روانشناختی F(1, 33)= 0.10, p=0/92 بیشتری استفاده میکردند (جدول ۶).
جدول (۶): نسبت (%) و نتایج آماری برای انواع پیوندهای علّی
|
مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم
میانگین (انحراف معیار)
|
رشد زبانی طبیعی
میانگین (انحراف معیار)
|
F
|
P
|
2η جزئی
|
توانمندسازی
|
84/48 (43/19)
|
45/52 (43/14)
|
11/1
|
31/0
|
04/0
|
روانشناختی
|
10/50 (34/19)
|
76/42 (83/16)
|
12/0
|
94/0
|
00/0
|
فیزیکی
|
16/4 (96/3)
|
54/7 (39/4)
|
*87/5
|
02/0
|
16/0
|
پرسش پنجم پژوهش به تفاوت بین عملکرد کودکان تکزبانۀ فارسیزبان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم و طبیعی در استفاده از رویدادهای مختلف با سطوح مختلفی پیوند علّی مرتبط بود. ازاینرو، نسبت رویدادها در هر سطح از ارتباط در داستانهای روایتشدۀ آزمودنیها مورد بررسی قرار گرفت. با توجه به اینکه دادهها به صورت درصد بودند، از تابع آرک سینوس برای نرمالسازی توزیع دادهها استفاده شد. پس از آن کوواریانس در مورد دادهها اجرا شد. نتایج نشاندهندۀ تعامل معنیدار گروه نوع بود= 0/19 F(3, 96)= 7/32, p<0/1, η2.
بررسیهای بیشتر نشان داد که دو گروه از کودکان سطوح مختلفی از ارتباطات علّی را انتخاب میکنند. جدول ۷ نسبت و نتایج آماری مربوط به ارتباط علّی را نشان میدهد. نتایج حاصل از متغیرهای کمکی (سن و تعداد بندها بهعنوان کوواریانس) نشان داد که بین گروهها در سطوح روابط علّی از نوع c0، c2 و c3+ تفاوت آماری معنیداری وجود دارد. باوجود این، در رابطه با سطح C1 بین گروهها تفاوت آماری معنیداری مشاهده نشد. همانطور که در شکل 2 نشان داده شده است، کودکان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم در مقایسه با کودکان با رشد زبانی طبیعی، بهطور معنیداری بیشتر از رویدادهای سطح C0 استفاده میکردند. الگوی معکوس در مورد رویدادهای C2 و C3+ مشاهده گردید که این موضوع نشان داد کودکان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم در مقایسه با کودکان با رشد زبانی طبیعی کمتر از رویدادهایی استفاده کردند که دارای دو یا بیش از دو پیوند علّی هستند.
جدول (۷): نسبت (%) و نتایج آماری مربوط به ارتباط علّی
|
مبتلا به اختلال طیفِ اُتیسم (تعداد=18)
میانگین (انحراف معیار)
|
با رشد زبانی طبیعی (تعداد=18)
میانگین (انحراف معیار)
|
F
|
p
|
2η جزئی
|
C0
|
24 (16)
|
14 (4/4)
|
*65/13
|
00/0
|
30/0
|
C1
|
38 (8/10)
|
39 (3/8)
|
40/0
|
54/0
|
01/0
|
C2
|
28 (4/12)
|
32 (5/7)
|
*65/4
|
04/0
|
13/0
|
C3+
|
13 (4/8)
|
19 (07)
|
*54/5
|
03/0
|
16/0
|
شکل (۳): مقایسه بین گروهها از نظر سطوح مختلف ارتباط علّی (* P<0/05)
4. نتیجهگیری
پژوهش حاضر توانایی کودکان تکزبانۀ فارسیزبان مبتلا به اوتیسم با عملکرد بالا را در روایت داستانهای منسجم مورد بررسی قرار داد. همسو با پژوهشهای پیشین، یافتههای این پژوهش نشان داد که بین دو گروه از نظر طول داستان و تنوع واژهها تفاوت آماری معنیداری وجود دارد (Diehl et al, 2006؛ Losh & Capps, 2006؛ Tager-Flusberg & Sullivan, 1995).
یافتههای پژوهش همچنین نشان داد که بین دو گروه از کودکان در استفاده از جملات علّی با نشانگذاری آشکار تفاوت آماری معنیداری وجود نداشت. این یافتهها همسو با یافتههای سایر پژوهشگران نشان داد که کودکان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم و کودکان با رشد زبانی طبیعی در استفاده از جملات علّی با نشانگذاری آشکار تفاوت آماری معنیداری ندارند (McCabe et al., 2013؛ Tager-Flusberg & Sullivan, 1995؛Capps et al., 2003). باوجود این، پژوهشهای دیگر نشان داده است که کودکان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم در این رابطه با مشکل روبرو هستند (Tager-Flusberg, 1995؛ Losh & Capps, 2013). یکی از دلایل وجود این نوع تناقضات در یافتههای پژوهشهای مختلف، به تفاوت در معیارهای مورد استفاده برای تحلیل جملات علّی در پژوهشها مربوط است. برخی از این پژوهشها جملات علّی را براساس پیوندههای علّی با نشانگذاری آشکار مورد تحلیل قرار دادهاند (Tager-Flusberg, 2000, McCabe et al., 2013; Tager-Flusberg & Sullivan, 1995)، درحالیکه دیگر پژوهشها جملات علّی را برحسب اقلام واژگانی و ماهیت توضیحات علّی مطرحشده در داستان مورد تحلیل قرار دادهاند (Losh & Capps, 2003). افزون بر این، سن آزمودنیها (کودک، نوجوان و بزرگسال) و تواناییهای شناختی آنها (توانایی شناختی پایین یا عملکرد بالا) نیز با یکدیگر تفاوت داشت که این نیز مقایسههای بین گروهها را دشوارتر میسازد.
نتایج پژوهش نشان داد که عملکرد کودکان تکزبانۀ فارسیزبان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم در استفاده از جملات علّی مشابه کودکان با رشد زبانی طبیعی بود. نتایج نشان داد که هنگامی که روابط گزارهای و علّی بین پارهگفتارها آشکار بود، بسیاری از کودکان ممکن است برای نشانگذاری رابطه از پیونده استفاده نکنند. به عبارت دیگر، ممکن است پیوندههای علّی ممکن است اولین انتخاب برای گویشوران تکزبانۀ فارسیزبان برای نشاندادن رابطۀ علّی نباشند. همانطور که در پژوهشهای پیشین نشان داده شده است (Sah, 2012) گویشوران تکزبانۀ فارسیزبان ترجیح دادند به جای جملات علّی با نشانگذاری آشکار از جملات علّی با نشانگذاری پنهان در گفتمان استفاده کنند. این گرایشها ممکن است منجر به یافتن تعداد بسیار اندک پیوندههای علّی در دادههای پژوهش حاضر باشد و ازاینرو باعث میشود نتوان به راحتی به تفاوتهای بین گروهها از نظر استفاده از جملات علّی با نشانگذاری آشکار دست یافت (Huang, 2003).
در این پژوهش تولید رویدادهای زنجیرۀ علّی و پیوندهای علّی در داستان توسط کودکان نیز مورد بررسی قرار گرفت. باید به این نکته اشاره کرد که تکلیف یادآوری در پژوهش دیل (2006) و تکلیف روایت داستان در پژوهش حاضر که کمتر به توانایی حافظه ارتباط دارد، نتایج یکسانی به دست دادند که این نشان میدهد کودکان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم مانند کودکان با رشد زبانی طبیعی قادر به ساخت رویدادهای زنجیرۀ علّی هستند. نتایج همچنین نشان داد که قدرت حافظه در کودکان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم که توسط رنر[26] و همکاران (2000) گزارش شد، ممکن است بهتنهایی پاسخگوی عملکرد مناسب کودکان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم در ساخت رویدادهای زنجیرۀ علّی نباشد. این عملکرد مناسب اگرچه با یافتههای پژوهش حاضر در تناقض است، نشان میدهد که کودکان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم بهاندازۀ کودکان با رشد زبانی طبیعی به اهمیت نسبی روابط علّی بین رویدادهای داستان حساسیت دارند.
اگرچه کودکان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم نسبت به زنجیرۀ علّی داستان واکنش مناسبی نشان میدادند، اما در مقایسه با کودکان گروه کنترل در ایجاد روابط علّی بین رویدادها عملکرد ضعیفتری داشتند. همسو با پیشبینیهای صورتگرفته، تحلیل الگوهای روابط علّی نیز نشاندهندۀ تفاوتهای معنیدار بین گروهها بود. به عبارت دیگر، کودکان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم کمتر قادر بودند داستانی روایت کنند که بین رویدادهای آن تعداد زیادی پیوندۀ علّی وجود داشته باشد، ازاینرو، داستانهای آنها از انسجام کمتری برخوردار بود. رویهمرفته، این نتایج مهر تأییدی بر نتایج پژوهشهای پیشین بود (Diehl et al., 2006; Suh & Chang, 2007).
با توجه به تفاوتهای بین آزمودنیهای مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم این موضوع نیز مورد بررسی قرار گرفت که تا چه میزان تواناییهای زبانی آزمودنیها به عملکرد آزمودنیها در بیان روابط علّی ارتباط دارد. اگرچه تواناییهای زبانی بهطور معنیداری به نمرات آزمودنیهای گروه کنترل در بیان روابط علّی ارتباطی نداشت، تواناییهای زبان بیانی آنها نوعی همبستگی منفی با نمرات آزمودنیهای مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم در رویدادهای زنجیرۀ علّی داشت. این همبستگی منفی جالب توجه بود و نشان داد که در گروه مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم هرچه توانایی زبان بیانی افزایش مییابد، رویدادهای زنجیرۀ علّی کمتری تولید میشود. بااینوجود، این نتایج همسو با یافتههای نوربوری و همکاران (2014) نشان داد که هرچه توانایی زبانی کودکان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم بالاتر باشد، تعداد کمتری گزارههای به هممرتبط از نظر درونمایه را تولید میکنند. نوربوری و همکاران علّت این نوع همبستگی منفی را این میدانند که کودکان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم که قادر به تولید کلام هستند، اطلاعاتی را بهدست میدهند که لزوماً به درونمایۀ داستان ارتباطی ندارد، اگرچه این کودکان معمولاً درازگو هستند. بدیهی است که این یافتهها به کاوشهای تجربی بیشتری نیاز دارد.
پژوهش حاضر همچنین نوع پیوندهای علّی بهکار گرفتهشده توسط کودکان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم را مورد بررسی قرار داد. نتایج پژوهش همسو با یافتههای پژوهشهای تراباسو و نیکلز[27] (1992) نشان داد که هر دو گروه از کودکان روابط علّی از نوع توانمندسازی و روانشناختی را بیشتر استفاده کردند، اما از روابط علّی هنگامی که رویدادها را در داستان خود به یکدیگر پیوند میدادند، کمتر استفاده کردند. طبق پژوهش صورتگرفته توسط تراباسو و نیکلز رایجترین نوع روابط علّی مورد استفادۀ کودکان در همۀ گروههای سنی روابط علّی از نوع توانمندسازی بود؛ پس از آن، روابط علّیت انگیزه و روانشناختی بیشترین بسامد تکرار استفاده را به خود اختصاص داد و روابط علّی از نوع فیزیکی کمترین بسامد استفاده را به خود اختصاص داد. رویهمرفته، نتایج پژوهش آنها نشان داد که علّیت فیزیکی بهندرت توسط کودکان با رشد زبانی طبیعی و کودکان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم مورد استفاده قرار گرفت. بااینهمه، برخلاف یافتههای پژوهش حاضر، کودکان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم در بیان روابط روانشناختی عملکردی مشابه کودکان با رشد زبانی طبیعی داشتند. این یافتهها برخلاف یافتههای پژوهش لاش و کپس (2003) نشاندهندۀ استفادۀ محدود از توضیحات علّی برای حالات روانشناختی در گروه مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم بود. این یافتههای متناقض ممکن است ناشی از تفاوت در معیارهای حالات روانشناختی باشد. در پژوهش لاش و کپس جملات علّی مربوط به عواطف و شناخت بهعنوان حالات روانشناختی رمزگذاری شدند. بااینوجود، در پژوهش حاضر علّیت روانشناختی گسترۀ زیادی از اطلاعات مربوط به عواطف، شناخت، علائق و امیال را پوشش داد (Begeer et al., 2010; Colle, Baron-Cohen, Wheelwright & van der Lely, 2008; Norburry & Bishop, 2003).
یکی دیگر از یافتههای جالب توجه در اینجا این است که استفاده از علّیت فیزیکی در گروه مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم در مقایسه با گروه با رشد زبانی طبیعی کمتر بود. اگرچه دلیل این تفاوت قابل توجه کاملاً مشخص نیست، اما یک تفسیر قانعکننده برای تفاوت عملکرد این دو گروه این است که کودکان پیشدبستانی توانایی کامل در برقراری روابط علّی در داستانهای خود ندارند. اگرچه هر دو گروه از کودکان روابط علّی روانشناختی و فیزیکی را استنتاج و رمزگذاری کردند، اما رشد این تواناییها ممکن است تا دوران مدرسه ادامه داشته باشد. بررسی این توانایی از دوران کودکی تا دوران نوجوانی اطلاعات مفیدی در رابطه با تواناییها و ضعفهای کودکان در این رابطه به دست میدهد.
پژوهش حاضر پیوستگی داستان در کودکان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم و کودکان با رشد زبانی طبیعی را با بررسی و تحلیلی جملات علّی و شبکۀ علّی مورد مطالعه قرار داد. نتایج پژوهش نشان داد که بین گروهها از نظر مقیاسهای اصلی داستان یا در جملات علّی با نشانگذاری آشکار تفاوت آماری معنیداری وجود ندارد و این یافته همسو با یافتههای برخی از پژوهشهای پیشین بود. دو گروه از کودکان هر دو نسبت به اهمیت روابط علّی بین رویدادهای داستان حساس بودند. باوجود این، داستانهای روایتشده توسط کودکان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم از نظر علّی رابطۀ کمتری با یکدیگر داشتند و از پیوستگی کمتری نیز برخوردار بودند. ذکر این نکته حائز اهمیت است که توانایی رو به افزایش زبان بیانی در کودکان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم با تعداد کمتری از رویدادهای زنجیرۀ علّی در ارتباط بود. یکی دیگر از یافتههای جالب توجه این پژوهش این بود که پیوندهای علّی فیزیکی بهندرت توسط آزمودنیهای هر دو گروه به کار میرفتند، درحالیکه عملکرد کودکان مبتلا به اختلالِ طیفِ اُتیسم در بهکاربردن روابط علّی روانشناختی مانند کودکان با رشد زبانی طبیعی بود. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که انگارۀ شبکۀ علّی راهی دیگر برای بررسی پیوستگی داستانگویی از طریق بررسی نحوۀ ارتباط اطلاعات در سطحی عمیقتر فراهم میکند.
[1]. Basic narrative measures
[3]. Syntactic complexity
[10]. Overtly marked causal statements
[11]. Non-overtly marked causal statements
[15]. Capps, Losh & Thurber
[16]. Psychological states
[17]. Trabasso, Secco & van den Broek
[18]. Causal network model
[22]. GARS: Gilliam Autism Rating Scale
[23]. ASSQ: Autism Spectrum Screening Questionnaire
[24]. از دستگاه سونی مدل ICD-UX543F با حافظۀ 4 گیگابایت استفاده شد.