1. بیان مسأله
یکی از مباحث مهم در حوزۀ جامعهشناسی، بحث از فرهنگ و خردهفرهنگ است. گویا نخستین تعریف از فرهنگ از سوی مالیونووسکی(Malinowski) در دایرهالمعارف بریتانیکا نوشته شده که پس از آن بحث دربارۀ فرهنگ و انواع آن به موضوع اصلی در علوم انسانی بدل شد (آزاد ارمکی، 1387: 23). فرهنگ تعاریف گوناگونی دارد (صالحیامیری، 1386: 30-10) که به یکی از این تعاریف به نقل از رابرتسون (Robertson) اشاره میشود: «فرهنگ از نظر جامعهشناسی شامل تمام چیزهایی میشود که جامعۀ انسانی بهوجود میآورد و در آن اشتراک مییابد و این چیزها دارای دو نوع اساسی است: مادی و معنوی. فرهنگ مادی/Material Culture شامل همۀ مصنوعات و اشیاء مادّی میشود که انسانها بهوجود آورده و به آن معنی میبخشند، از قبیل: چرخها، لباسها، کارخانجات و... . فرهنگ معنوی/Nonmaterial Culture شامل همۀ ابداعات انتزاعی از قبیل: زبانها، افکار، عقاید، قواعد، آداب و رسوم، افسانهها، مهارتها، الگوهای خانوادگی و نظامهای سیاسی میشود» (رابرتسون، 1377: 56).
فرهنگ، خود به اجزای دیگری ازجمله: خردهفرهنگ یا ریزفرهنگ، فرهنگِ کجروی، آنتیفرهنگ و... تقسیم میشود. خردهفرهنگ یکی از مباحث مهم در حوزۀ فرهنگشناسی است که توجّه بسیاری از جامعهشناسان را به خود جلبکرده است. «مفهوم خردهفرهنگ، در سادهترین شکل آن، بر ارزشها، باورها، نگرشها و سبک زندگی یک (زیر) گروه اقلّیت در جامعه دلالتمیکند؛ فرهنگ این گروه با فرهنگ گروه حاکم اختلاف دارد، هرچند که ممکن است با آن مرتبط نیز باشد» (ادگار، سجویک، 1387: 123). «در بحث خردهفرهنگ بر رفتارهای گروهی از افراد انسانی در جامعه تأکید میشود که تا حدودی با فرهنگ حاکم بر جامعه تفاوتهایی دارند؛ خردهفرهنگ نیز مانند پادفرهنگ، نوعی مقاومت در برابر فرهنگ حاکم را مفروض میدارد» (همان).
یکی از مباحث مهم در بحث فرهنگ، خردهفرهنگِ جوانان است که از اواخر دهۀ60 میلادی مورد توجه جامعهشناسان قرارگرفت (آبرکرامبی و همکاران، 1367: 380). خردهفرهنگِ جوانان را برخی، ذیل عنوان فرهنگِ کجروی یادکردهاند (گوردون، 1388: 1155).
در شاهنامۀ فردوسی، داستان زال و رودابه با توجّه به شاخصههایی که دارد، ذیل عنوان خردهفرهنگِ جوانان قابل بررسی است و در پژوهش حاضر، این داستان با توجه به مؤلّفههای خردهفرهنگِ جوانان در جامعهشناسی بحث و بررسی میشود.
2. پیشینۀ پژوهش
دربارۀ فرهنگ و اجزای مختلف آن تاکنون چندین پژوهش انجام شده، امّا دربارۀ خردهفرهنگ در شاهنامه، تاکنون مقاله یا تحقیقی دیده نشده است. پژوهشهایی هم که دربارۀ فرهنگ تاکنون دیده شده، بیشتر یا بررسیهای واژۀ فرهنگ در شاهنامه است و یا فرهنگ در مفهوم کلّی خود مدنظر بوده است که با اجزای فرهنگ همچون: آیین، سنّت، رسوم و... یکی پنداشته شده است. این در حالی است که سنّت، خود یکی از اجزای فرهنگ است (موریس، 1389: 111). بیشتر این تحقیقات فاقد دیدگاههای فرهنگ از دیدِ جامعهشناسی است، چراکه اصطلاح فرهنگ، مفهومی است که در جامعهشناسی موردنظر است و در تحقیقاتی که دربارۀ فرهنگ بهچشم آمده است، کمتر به شاهنامه از منظر فرهنگ در دانش جامعهشناسی نگریسته شده است.
موضوع جوانان در شاهنامه از منظر دانش جامعهشناختی چندان مورد بررسی قرار نگرفته است. دربارۀ داستان زال، محمّد مختاری، کتاب اسطورۀ زال (تبلور تضاد و وحدت در حماسۀ ملی) و مصطفی سعادت، کتاب مقدّمهای بر داستان زال را نوشته است؛ هر دو کتاب درخصوص زال به طور اختصاصی سخن گفتهاند، اما هیچکدام، مسألۀ خردهفرهنگ را از منظر جوانی در این داستان بررسینکردهاند (مختاری، 1379 و سعادت، 1393).
کتاب جامعهشناسی خودکامگی (تحلیل جامعهشناختی ضحّاک ماردوش)، چنانکه از نامش پیدا است به تحلیل داستان ضحّاک از منظر جامعهشناسی پرداخته و در هشت فصل، تمامی زوایای این داستان را با نظریههای مختلف در جامعهشناسی بررسی کرده است. حاکمیتهای سیاسی، قدرت، توسعۀ ارضی، ترکیب قبیلهای سپاه، جهل توده، خرافات و مطالب بسیاری از این قبیل در زمرۀ مباحث این کتاب هستند (رضاقلی، 1371). همچنین کتاب بنبستهای جامعهشناسی که چند مقالۀ مرتبط با شاهنامه دارد و در برخی از آنها تحلیلهای جامعهشناسی هم هست، برای نمونه «تازیانۀ بهرام، کوبۀ بیدارگر» (ثاقبفر، 1378: 267)، اما با وجود ورود به بحث جامعهشناسی در شاهنامه، بحث جوانان در آن چندان جایگاهی ندارد.
چند منبع دیگر نیز به گوشههایی از بحث فرهنگ در شاهنامه پرداخته و تاحدودی به جوانان هم اشارهکردهاند؛ با تأکید بر اینکه هیچکدام از این منابع بهطور اختصاصی به جوانان نپرداختهاند و بهخصوص اینکه نگاه جامعهشناسی بر این پژوهشها حاکم نیست. در کتاب آیینها و رسمهای ایرانیان باستان بر بنیاد شاهنامۀ فردوسی (جلد اوّل) نویسنده بدون هیچ تعریفی دربارۀ آیین و سنّت و رسم و... هر آنچه را به زعم خود سنّت و آیین تشخیص داده است به صورت فهرستوار گردآوری کرده و با تفصیل فراوان توضیح داده و برای هرکدام مثالهای فراوانی از شاهنامه آورده است. فهرست مجلّد اوّل به این قرار است: زناشویی و خانواده، بزم و مهمانی، جشنها و آذینبندیها، سپاس و سپاسگزاری، مهر و مهرورزی، بزرگداشت و نوازش، جشنهای دینی، سوگندخوردن، ستایش و سرفرازی، شکار، خلعت، مژدگانی، هدیه، رایزنی، کینخواهی، نامهنگاری و... (اعتمادمقدم، 2535: فهرست). براساس استدراک پایانی کتاب، گویا همین نویسنده چندین کتاب دیگر نیز مرتبط با این موضوع تدوینکرده و انتشارات وزارت فرهنگ و هنر منتشرکرده بود که هیچکدام مرتبط با بحث حاضر نیستند.
کتاب ساسانیان و آداب و رسوم دربار انوشیروان با تکیه بر شاهنامۀ فردوسی با هیچ نظریۀ جامعهشناسی پیش نرفته است و براساس تعاریف آیین و سنّت و با یک بررسی تاریخی از زمان هخامنشیان به زمان ساسانیان رسیده است و سپس آیینها و سنّتهای دربار انوشیروان را براساس شاهنامه گردآوریکرده است؛ آیینهایی مانند: آیین دربار، بارِ عام، خوانسالاری، مالیاتها، وضعیت طبقات مردم، و... (غفّاری، 1389). کتاب بنیانهای مدنیت و فرهنگ در شاهنامۀ فردوسی دربارۀ فرهنگ و مسائل آن، مثل ازدواج و شهرسازی و مرگ و مدح و نامهنویسی و... است که بیشتر آشناپردازی است (احیایی، 1393). همچنین مقالۀ «بررسی آداب پیوند زناشویی و امور خانواده در شاهنامه فردوسی» نیز به بحث خردهفرهنگ خانواده در شاهنامه پرداخته است (خاتمی، 1387: 320-303)، امّا موضوع را از منظر نظریۀ خردهفرهنگی بررسی نکرده است.
3. تعریف فرهنگ
برای رسیدن به تعریف دقیق و درستی از خردهفرهنگ، ضدفرهنگ، فرهنگِ کجروی و دیگر اجزای فرهنگ، ناگزیر از تعریف دقیقی از اصلِ مفهومِ فرهنگ هستیم. با توجّه به تعاریف گوناگونی که از مفهوم فرهنگ ارائه شده، رسیدن به تعریفی که مورد وفاق همۀ جامعهشناسان و منتقدان ادبی باشد، دشوار مینماید.
گویا نخستین تعریف از فرهنگ از سوی مالیونووسکی در دایرهالمعارف بریتانیکا نوشته شد که پس از آن بحث دربارۀ فرهنگ و انواع آن به موضوع اصلی در علوم انسانی بدل شد و باوجود مکاتب گوناگون فکری در تعاریف این مفهوم نیز تغییراتی ایجاد شد. با اینکه از دهۀ 1960 یکی از مباحث اصلی در علوم انسانی، فرهنگ بود، اما همچنان بحث ابهام در این اصطلاح برجای بود (آزاد ارمکی، 1387: 23). رابطۀ غیر قابلِ انکارِ فرهنگ با موسیقی و ادبیات، از مباحث مهمی است که از دیدِ فرهنگپژوهان پنهان نماندهاست (بیلینگتون و دیگران، 1380: 29).
کتاب مهمی که در تعریف فرهنگ نوشته شدهاست از داریوش آشوری است که «تعریفها و مفهوم فرهنگ» نام دارد. این کتاب مرجع بسیاری از پژوهشگران در مباحث فرهنگ بوده است. کتاب آشوری پنج بخش دارد؛ بخش یکم: واژۀ فرهنگ در زبان و ادب فارسی، بخش دوم: سیر واژۀ کولتور/ Culture و سیر مفهوم آن، بخش سوم: تعریفهای فرهنگ، بخش چهارم: فرهنگ از دیدگاه انسانشناسی، بخش پنجم: دو گفتار دربارۀ فرهنگ (آشوری، 1393). در انطباق تعاریف جامعهشناسی فرهنگ با زبان فارسی، آشوری میگوید: «رواج دوبارۀ واژۀ فرهنگ در زبان فارسی، در سه چهار دهۀ گذشته و همچنین دگرگونی معنای آن، نخست برای سازگاری با واژۀ Education و سپس Culture در زبانهای اروپایی نشانۀ نیازی است تازه که همراه با پراکنش صورت تازهای که در صورت تمدّن و فرهنگ پیش آمده است، یعنی نیاز به بیان مفهومهای تازهای که در صورت کهن تمدّن و فرهنگ ما کمابیش یافته نمیشد و یا روح آن تمدن با چنین مفهومهایی بیگانه بود» (آشوری، 1393: 15).
4. خردهفرهنگ
در ترجمۀ «فرهنگ جامعهشناسی» از گوردون مارشال برای واژۀ Subculture معادل خردهفرهنگ و فرهنگ جزئی آمدهاست (مارشال، 1388: 1155). در فرهنگ «مآخذ و مراجع جامعهشناسی» از نیکلاس آبرکرامبی و همکاران، معادل این اصطلاح، زیرفرهنگ ترجمه شده است (آبرکرامبی، 1367: 380). برخی نیز فرهنگِ جزئی گفتهاند و در ترجمۀ Subcultural Theory نظریه خردهفرهنگی گفته شده است (هوشمند، 1389: 387). محسنی هم آن را پارهفرهنگ ترجمه کرده است (محسنی، 1393: 89) و برخی هم گفتهاند که گروهی با عقایدی خاص که با عقاید فرهنگ کل تفاوت دارند (پورجعفر و دیگران، 1393: 35). افروغ نیز تعریفی مشابه همینها را ارائه میدهد (افروغ، 1377: 243).
یکی از دیدگاههای مهم در خردهفرهنگها این است که آنها را ذیل فرهنگِ کجروی بررسیمیکنند؛ «نظریۀ خردهفرهنگ در سطح وسیعی مورد استفاده قرار میگیرد و انگارۀ اصلی آن شکلگیری خردهفرهنگها به عنوان راهحلّی جمعی یا حلّوفصل مشکلات ناشی از خواستهای تحقّقنیافتۀ اعضا یا مواضع مبهم آنها در جامعۀ وسیعتر است. بهاینترتیب خردهفرهنگها متمایز از فرهنگ وسیعتر هستند؛ اما نمادها، ارزشها و باورهای آن را وام میگیرند (و اغلب تحریف میکنند، مورد مبالغه قرار میدهند یا باژگونه میسازند). از این مفهوم در سطحی وسیع در جامعهشناسی کجروی استفاده میشود؛ خصوصاً در مطالعۀ فرهنگ جوانان» (گوردون، 1388: 1155).
یکی از مهمترین شاخصهها در بررسی خردهفرهنگها، قدرت چانهزنی آنها است که میتواند امتیازات بیشتری را از فرهنگ بالاتر در جامعه بهدستآورد؛ «خردهفرهنگها عمدتاً با بهرهگیری از دلالت سبکهای پوشاک و الگوهای رفتاری (یا آیینی) مخالفت خود را با فرهنگ حاکم ابراز میدارند... بنابراین، میتوان چنین انگاشت که خردهفرهنگها به چانهزنی برای بهدستآوردن فضایی فرهنگی دستمیزنند؛ در این فضا میتوان برخواستهای متضادِ فرهنگ مادر تأثیر گذاشت و در مقابلِ آن مقاومتکرد؛ گروه نیز میتواند هویت خود را در این فضا بیان کند و بپروراند» (ادگار، سجویک، 1387: 123). این، موضوعی است که مطالعۀ خردهفرهنگها را از اهمیتی ویژه برخوردار میکند؛ زیرا با مطالعه در ساختار این خردهفرهنگها به تغییرات کلّی در فرهنگ جامعه نیز میتوان پیبرد. همچنین خردهفرهنگها در یافتن راهبردهای نوین در جامعه نیز میتواند یاریگر باشد. «مطالعات خردهفرهنگی فعالیتها، اشکال و ارزشهای مورد تحلیل خود را به عنوان کوششهای نسبتاً منسجمی برای مفهوم ساختن و پیگرفتن راهبردهایی در موقعیتهای اجتماعی مفروض درنظر گرفته است» (پین، 1382: 267).
5. خردهفرهنگ جوانان
بررسی خردهفرهنگها از این جهت اهمیت دارد که به تحلیل نوع استراتژی خردهفرهنگها در برابر فرهنگ غالب جامعه کمک میکند؛ «افراد جامعه برحسب اینکه متعلّق به کدام گروه اجتماعی و شغلی هستند و به چه طبقهای بستگی دارند و خود را از چه طایفهای میدانند و به کدام گرایش فکری و عقیدتی منسوبند و بالاخره برحسب اینکه از نظر جنسی و سنّی در چه ردهای قراردارند، دارای نمود و ظهور و مختصّاتِ فرهنگی متفاوتند و بهآسانی میتوان آنها را به اعتبار گفتار و رفتار و لباس و... از یکدیگر متمایز ساخت. این تفاوتها و ویژگیهای داخلی هر فرهنگ را خردهفرهنگ یا جوانهها و شاخ و برگهای تنۀ اصلی فرهنگ جامعه مینامند» (روحالامینی، 1372: 30). خردهفرهنگها انواع مختلفی دارند: جوانان، مشاغل، روستایی، مهاجر و... (محسنی، 1393: 89 و فکوهی، 1389: 288-295).گاهی نیز از خردهفرهنگها به عنوان نقشهای اجتماعی یاد میشود: خردهفرهنگهای نهادی، سنّی و جنسی، طبقاتی، حرفهای، گروهها (امینصارمی، 1379: 85-88 ). در خردهفرهنگِ سنّی، بحث جوانان اهمیت ویژهای مییابد.
بسیاری از جامعهشناسان از خردهفرهنگِ جوانان به عنوان نوع مهمِّ خردهفرهنگ در درون جوامع و فرهنگها یاد میکنند (گوردون، 1388: 1155 و رابرتسون، 1377: 79). «این واژه معمولاً در جامعهشناسی بهعنوان نوعی منزلت اجتماعی یا برچسبی که به صورت اجتماعی ساخته شده، قلمداد میشود؛ نه صرفاً بهعنوانِ وضعِ زیستی جوان بودن» (گوردون، 1388: 1267).
توجّه ویژه به خردهفرهنگ جوانان، بیشتر بعد از جنگ جهانی دوم، اهمیت ویژهای یافت. «تحلیل خردهفرهنگی بهویژه در آثار راجع به فرهنگهای جوانان متنّوع پس از جنگ جهانی دوم اهمیت یافته و ساخت فعالانۀ معناها و فضاهای فرهنگی از سوی گروههای فرودست و اغلب متعلّق به طبقۀ کارگر در زمینههای گوناگون نهادینه و روزمرّه را مورد تأکید قرار داده است» (پین، 1382: 266).
برخی برای خردهفرهنگ جوانان، انواعی نیز ذکر میکنند؛ «وجود فرهنگهای جوانان به دو شکل تبیین میشود: عوامل دخیل در تجربۀ نوجوانی، یا دستکاری هزینه و نحوۀ گذران اوقات فراغت جوانان از طریق تبلیغات و دیگر رسانههای همگانی» (گوردون، 1388: 1267).
موضوع خردهفرهنگِ جوانان امروزه در بین جامعهشناسان و پژوهشگران فرهنگ نیز از اهمیت ویژهای برخوردار است و اهمیت آن از این جهت است که «امکان بهرسمیتشناختن تنوّع فرهنگها را در یک جامعه میسّر میسازد» (ادگار، سجویک، 1387: 123).
در این مقاله، خردهفرهنگِ جوانان در بخش پادشاهی زال و رودابه با تکیه بر همین اهمیت بررسی میشود.
5-1. رفتار جوانانۀ زال و رودابه
عشق زال و رودابه در دوران پادشاهی منوچهرشاه یکی از مهمترین داستانهایی است که در آن میتوان ردِّ پای خردهفرهنگِ جوانان را در شاهنامه پیگیری کرد. زال پس از آنکه از پیش سیمرغ، نزد پدر خود برگشته، اصول زیستن در بین مردم را آموخته است. زمانی که سام برای جنگ به سرزمین گرگساران رفت، زال بر تخت پادشاهی سیستان تکیه زد. او وصف زیبایی رودابه را شنید و به او دل باخت. رودابه نیز شاهدخت کابلی است که پدرش، مهراب از نسل ضحّاک است و همین دلیل، خود عاملی است که روابط آنان با ایرانیان و پادشاه ایران چندان حَسَنه نباشد. رودابه نیز دل به زال میسپرد. در این میان بدون اینکه خانوادههای آنان آگاه شوند، این دو با یکدیگر دیدارمیکنند و پس از آن نیز با واسطههایی که بینشان است، هدایایی برای هم میفرستند. نخست سیندخت و پس از آن مهراب و سام و منوچهر از این ماجرا آگاه میشوند و همه نیز مخالف این وصلت هستند. سیندخت و مهراب از ترس منوچهرشاه و سام نیز به خاطر حرمت منوچهر با این وصلت مخالفاند. مهراب با آگاه شدن از این قضیه، تصمیم میگیرد دخترش را بکشد که با پادرمیانی سیندخت از این کار منصرف میشود. منوچهر هم وقتی آگاه میشود، مخالفت میکند (فردوسی، 1386، ج1: 201) و حتّی به سام دستور میدهد که کابل را با خاک یکسان کند. در این زمان، زال با یادآوری مشقّاتی که بر او رفته، سام را وامیدارد که با این وصلت موافقتکند. سام نیز با نوشتن نامهای برای منوچهر و یاد کردن خدماتی که برای او کرده، باعث میشود که منوچهر با این ازدواج موافقت کند. در این داستان، رفتاری که زال و رودابه با خانوادههایشان درپیشگرفتهاند -یعنی در مقابل آنان برای ازدواج پافشاریمیکنند- ذیل خردهفرهنگ بررسی میشود. زال و رودابه با تدبیری که بهخرج میدهند و با قدرت چانهزنی که دارند، میتوانند از فرهنگِ حاکم بر خود امتیازگیری کنند و نگذارند اوضاع بدتر شود. بحث چانهزنی از مهمترین مباحثی است که در خردهفرهنگها وجود دارد (ادگار، سجویک، 1387: 123).
5-2. ابعاد دیدگاه خردهفرهنگی در رفتار زال و رودابه
زمانی که زال عشق خود را با بزرگانِ سیستان در میان میگذارد به نکتهای ظریف اشاره میکند که گویی جوانی از نظر پادشاه موضوعی است که با گناه فرق دارد و بههمین دلیل زال میپرسد که آیا کار او از نظر پادشاه گناه است و یا فقط جوانی:
شود تیز، گویی منوچهرشاه؟
|
|
جوانی گمانی برد یا گناه؟
|
(فردوسی، 1386: 1/ 203)
در تحلیل نوع رفتار زال و رودابه از منظرِ نگاهِ خردهفرهنگی باید به چند نکته توجه داشت؛ نخست اینکه زال و رودابه در رفتار و گفتار خود مسائلی را مطرحمیکنند که تا حدودی با فرهنگِ حاکم بر جامعۀ آنان در تضاد است، امّا با تدبیری که زال و رودابه و بهخصوص سیندخت در داستان میاندیشند، باعث میشوند که آنان بتوانند از فرهنگ مسلّط و حاکم بر جامعۀ خود امتیازگیریکنند و درنهایت زال و رودابه بتوانند با هم ازدواجکنند. اگر رفتار زال و رودابه بدون تدبیر و یا با تندی صورت میگرفت، این خردهفرهنگ ممکن بود که به فرهنگِ کجروی و یا پادفرهنگ منجر شود که در این صورت ای بسا ازدواجی هم صورت نمیگرفت و حتّی موضوع ازدواج به چالشی مهم منجر میشد که باعث جنگ بین دو کشور نیز میشد. رفتارهایی که زال و رودابه در ابراز عشق خود در این داستان از خود بروز میدهند تا پیش از این در هیچ بخشی از شاهنامه سابقه نداشته و حتّی پس از این مورد نیز فقط بخشی از آن در داستان تهمینه و منیژه تا حدودی تکرار میشود. رفتارهای متضادگونۀ زال و رودابه که در این داستان مهم هستند، بدین قرارند:
5-2-1.ابراز علاقه برای ازدواج با وجود آگاهی از مخالفت فرهنگ حاکم
زال و رودابه میدانند که اگر عشق خود را مطرحکنند و خانوادههایشان از این موضوع آگاه شوند، ممکن است علاوه بر مخالفت با واکنشهای جدّی نیز مواجه شوند با این وجود، آگاهانه عشق خود را مطرحمیکنند. زال در وصف عشق خود با بزرگان میگوید:
کنون این همه داستان من است دل از من رمیده است و برده خرد
|
|
گل و نرگس و بوستان من است شما بنگرید این چه درمان برد
|
(فردوسی، 1386: 1/ 203)
بزرگان سیستان وقتی که از موضوع آگاه میشوند، همه ساکت میشوند و جرأت حرفزدن و اظهارنظر پیدا نمیکنند:
ببستند لب موبدان و ردان گشاده سخن کس نیارست گفت
|
|
سخن بسته شد بر لب بخردان که نشنیدکس نوش با زهر جفت
|
(فردوسی، 1386: 1/203)
رودابه نیز با خدمتکاران خود همین موضوع را مطرح میکند و از آنها میخواهد که برای عشق او چارهای بیندیشند:
که من عاشقیام چو بحر دمان پر از پور سام است روشن دلم همۀ خانۀ شرم پر مهر اوست کنون این سخن را چه درمانکنید یکی چاره باید کنون ساختن
|
|
از او بر شده موج تا آسمان به خواب اندر اندیشه زو نگسلم شب و روزم اندیشۀ چهر اوست چه خواهید و با من چه پیمانکنید دل و جانم از رنج پرداختن
|
(فردوسی، 1386: 1/ 188)
5-2-2.بیان عشق دختران به مردان
بیان عشق از سوی دختر به خودی خود و به اندازۀ کافی شگفتآور بوده، امّا وقتی که دخترِ یکی از سرانِ کشور، این عشق را نسبت به کشورِ رقیبِ خود مطرح میکند، شگفتی خدمتکارانِ رودابه چند برابر میشود، چراکه این ابراز عشق را از دختر حاکم سرزمینشان میشنوند:
پرستندگان را شگفت آمد آن
|
|
که بیکاری آمد ز دخت ردان
|
(فردوسی، 1386: 1/ 188)
زمانی هم که سیندخت از کار رودابه آگاه میشود، رودابه با صراحت به او میگوید:
به مادر چنین گفت کای پُرخرد
|
|
همی مهر جان مرا بشکرد
|
(فردوسی، 1386: 1/ 214)
5-2-3.قاصدان ویژه میان عاشق و معشوق
خبررسانی میان زال و رودابه را یک زن بر عهده میگیرد. اگر این موضوع از این زاویه نگریسته شود که زال و رودابه از دو کشور رقیب هستند، آنگاه اهمیت این جسارت مشخّص میشود. در جایی که همۀ نامههای میان دو سرزمین را فقط
باید قاصدان مخصوص برعهده گیرند، یک زن عهدهدار رساندن نامهها بین زال و رودابه میشود:
میان سپهدار با سروبن پیام آوریدی سوی پهلوان
|
|
زنی بود زیبا و شیرینسخُن هم از پهلوان سوی سرو روان
|
(فردوسی، 1386: 1/ 211)
البته زمانی هم که سیندخت از این موضوع آگاه میشود، آن زن را به شکلی سخت مجازات میکند و او را کتک میزند (فردوسی، 1386: 1/ 213).
5-2-4.فرستادن انگشتری و هدیه برای هم (انگشتری برای نامزدی)
رسم انگشتری برای ازدواج گویا از رسوم کهنی است که در شاهنامه و بهخصوص در این داستان انعکاس یافته است. در میان هدایای فراوانی که زال برای رودابه فرستاده بود، انگشتری از همه مهمتر بود:
یکی شاره سربند پیش آورید همه پیکرش سرخیاقوت و زر یکیجفت پرمایه انگشتری
|
|
شده تار و پود اندر او ناپدید شده زر همه ناپدید از گهر فروزنده چون بر فلک مشتری
|
(فردوسی، 1386: 1/ 212)
وقتی که سیندخت متوجه قاصدی میشود که برای رودابه هدایایی آوردهاست، ابتدا او را تفتیشمیکند و لباسها و جواهراتی را که شخصی ناشناس برای رودابه فرستاده بررسی میکند؛ اما زمانی که چشمش به انگشتری میافتد متوجه میشود که باید مسألهای عاشقانه در بین باشد. او بلافاصله نزد رودابه میرود و از او دربارۀ انگشتری میپرسد:
سخن بر چه سانست و این مرد کیست
|
|
که زیبای سربند و انگشتری است
|
(فردوسی، 1386: 1/ 214)
5-2-5.ورود زال به کاخ رودابه
مهمترین هنجارشکنی که در مسائل فرهنگی در این داستان رخ داده است، ورود زال به کاخ رودابه است؛ این در حالی است که هیچکدام از اعضای دو خانواده از این موضوع آگاه نیستند. اهمیت این هنجارشکنی از طرف این دو جوان از آنجا ناشی میشود که از یک سو آنها از دو کشور رقیب هستند و از سوی دیگر، هنوز پیوند خویشاوندی میان آنان صورت نپذیرفته است. زال شب هنگام از دیوار کاخ رودابه بالا میرود و تا صبح با رودابه به عیش و نوش میپردازد:
همه بود بوس و کنار و نبید
|
|
مگر شیر کاو گور را نشکرید
|
(فردوسی، 1386: 1/ 200)
در همان مجلس زال به رودابه میگوید که منوچهر و سام با این ازدواج قطعاً موافق نخواهندبود:
منوچهر چون بشنود داستان همان سام نیرم برآرد خروش
|
|
نباشد بدین کار همداستان کف اندازد وبر من آید به جوش
|
(فردوسی، 1386: 1/ 201)
5-2-5.پیمان عشق بستن بدون آگاهی خانوادهها
زمانی که زال در کاخ رودابه است آن دو با هم پیمانمیبندند که با وجود مخالفت خانوادههایشان حتّی تا پای جان بر سر پیمانشان بمانند. زال میگوید:
ولیکن سر مایه جان است و تن پذیرفتم از دادگر داورم
|
|
همه خوار گیرم بپوشم کفن که هرگز ز پیمان تو نگذرم
|
(فردوسی، 1386: 1/ 201)
رودابه نیز همانجا میگوید:
که بر من نباشد کسی پادشا جز از پهلوانِ جهان زال زر
|
|
جهانآفرین بر زبانم گوا که باتخت وتاج است وبازیب و فر
|
(فردوسی، 1386: 1/ 201)
زمانی هم که سیندخت، رودابه را بابت عشق او سرزنشمیکند، رودابه آشکارا از عشق خود به زال سخن بهمیان میآورد:
بدان کاو مرا دید و با من نشست
|
|
به پیمان گرفتیم دستش به دست
|
(فردوسی، 1386: 1/ 214)
5-3. پیامدهای رفتار زال و رودابه
یکی از دلایل مهم مخالفتهای خانوادهها با ازدواج زال و رودابه، مشکلاتی است که دو کشور همسایه باهم دارند؛ همچنین با کارهایی که این دو بدون اطلاع خانوادهها انجامدادهاند -بهنوعی- ننگ و عاری برای خانوادههایشان به ارمغان آوردهاند.
رفتار خارج از عُرفِ فرهنگی زال و رودابه دو پیامد بسیار مهم را برای دو سرزمین زابل و کابل داشته است: یکی بحث ننگ و نام است و دیگری مسألۀ دشمنی ریشهای و رقابتِ دیرینهای که با هم دارند.
بحث دشمنی بین ایران و کابل از آنجا ناشی شده که مهراب کابلی از نوادگان ضحّاک است. همین موضوع میتواند منجر به وخامت اوضاع بهخصوص برای مهراب شود. مرکز حکومت مهراب بسیار کوچک است و او از حکومت منوچهرشاه هراس بسیاری دارد و به همین دلیل وقتی از جریان علاقۀ دخترش به زال آگاه میشود، اوّلین فکری که به ذهنش میرسد این است که رودابه را بکشد تا مگر به شاه ایران اثبات کند که در این قضیه بیتقصیر بوده است؛ البتّه سیندخت با تدابیر خود مانع از اجرای هدفش میشود (فردوسی، 1386: 1/ 237). علاوه بر این، منوچهر هم وقتی متوجّه میشود که زال قصد دارد با یکی از نوادگان ضحّاک ازدواجکند به سام دستور میدهد که کابل و هند را با خاک یکسان کند (فردوسی، 1386: 1/ 226)؛ هرچند که سام در ابتدا میپذیرد، امّا بعد با نوشتن نامه، وقتی که از خدمات خود یاد میکند، منوچهر را از این تصمیم بازمیدارد.
موضوعِ ننگ برای مهراب نمود بیشتری در داستان دارد. مهراب زمانی که از موضوع آگاه میشود به سیندخت میگوید:
همم بیمِ نام است و هم جای ننگ
|
|
چرا بازداری سرم را ز جنگ
|
(فردوسی، 1386: 1/ 218)
و منظور مهراب از «جنگ» در این بیت، این است که قصد داشته دخترش را بکشد.
موضوعِ ننگ برای مهراب، زمانی خود را بیشتر نمایان میکند که مردم کابل نیز از موضوع عشق زال و رودابه آگاه میشوند:
چو در کاول این داستان فاش گشت برآشفت و سیندخت را پیش خواند چنینگفت کاکنون جز این نیست رای که آرمت با دخت ناپاک تن
|
|
سر مرزبان پر ز پرخاش گشت
همه خشم رودابه بر وی براند که با شاه گیتی مرا نیست پای کشم زارتان بر سر انجمن
|
(فردوسی، 1386: 1/ 236)
پیامدِ رفتار خارج از چارچوبِ فرهنگی زال و رودابه برای مهراب و سام، اوضاع را بهشدّت وخیم کرده که بحث ننگ و رقابتِ دو سرزمین از مهمترینِ آن مباحث است. نوع مواجهه و تدبیرهای دقیق و بجا در این شرایط، تعیینکنندۀ اوضاع است.
5-3-1.تدبیر و قدرت چانهزنی
در تحلیل خردهفرهنگهایی که موفّق شوند امتیازی بگیرند و یا خردهفرهنگ به ضدِّفرهنگ و فرهنگِ کجروی بدل شود، تدبیر و استراتژی افراد خردهفرهنگ از اهمیت خاصّی برخوردار است. چنانکه گفته شد، یکی از دلایل ایجاد خردهفرهنگ در درون یک فرهنگ، گرفتن امتیاز است و این موضوع با قدرت چانهزنی میسّر میشود (ادگار، سجویک، 1387: 123).
در داستان زال و رودابه، این موضوع به بهترین شکلی خود را نشان داده است و برخلاف داستان بیژن و منیژه که به اسارت بیژن و نبردی میان دو فرهنگ منتهی میشود (فردوسی، 1386: 3/ 387) و یا برخلاف داستان تهمینه و رستم که دو طرف (رستم و تهمینه) از ترس آگاهی خانوادهها و فرهنگهایشان (و یا دلایل دیگر)، موضوع پیوند خود را آنقدر مخفی نگه میدارند که سرانجام منجر به حادثۀ وحشتناک مرگ سهراب میشود (فردوسی، 1386: 2/ 185). در داستان زال و رودابه، تدبیر و مدیریتِ بحرانِ بهوجودآمده از سوی زال و رودابه و سپس سیندخت و سام، ماجرا را به بهترین شکل ممکن بهپایان میبرد و مهمترین بُعدِ این تدبیر نیز گفتوگوست.
تدبیرهایی که از سوی زال و رودابه (و البته بعداً سیندخت و سام) در داستان برای گرفتن امتیاز مطرح میشوند، بدین قرارند:
5-3-1-1.گفتوگوی زال با مشاوران و بزرگان سیستان
اوّلین کاری که زال پس از مطرح شدن ازدواج با رودابه انجام میدهد، این است که با بزرگان سیستان مشورت میکند. زال در توجیه کار خود مطالب بسیاری را به آنان یادآوری میکند و از جمله اینکه ازدواج بخشی از دین است و بهخصوص برای جوانان واجبتر است:
و دیگر که بیمایه دین خدای
|
|
ندیدیم مرد جوان را به جای
|
(فردوسی، 1386: 1/ 203)
بزرگان با توجه به دورنمایی که از مسائل کلان کشوری و رقابتهای دیرین خاندان مهراب و ایرانیان دارند، ترجیحمیدهند که البته سکوت کنند.
5-3-1-2. مشورت رودابه با خدمتکارانش
رودابه نیز در نخستین اقدام خود با خدمتکارانش که به آنان اطمینان داشته، مشورت میکند و از آنان راه و چاره میخواهد:
بدان بندگان خردمند گفت: شما یکبهیک رازدار منید
|
|
که بگشاد خواهم نهان از نهفت پرستنده و غمگسار منید
|
(فردوسی، 1386: 1/ 187)
هرچند خدمتکاران در ابتدا کاملاً حیرتزده میشوند، امّا درنهایت میپذیرند که رودابه را یاری کنند.
5-3-1-3. گفتوگوی رودابه با سیندخت
سیندخت زمانی که از کار رودابه آگاه شد در اوّلین واکنش به سراغ رودابه رفت و از او قضیه را پرسید و رودابه، همۀ موضوع عشق خود را برای سیندخت تعریف میکند. سیندخت خطرات این عشق را شرحمیدهد، امّا رودابه بر سخن خود پافشاریمیکند:
به مادر چنین گفت کای پرخرد
|
|
همی مهر جان مرا بشکرد
|
(فردوسی، 1386: 1/ 214)
زمانی که سیندخت متوجّه میشود که این سخن به گوش سام هم رسیده است، خود وارد میدان میشود و به دفاع از رودابه با مهراب و سام جداگانه سخن میگوید.
5-3-2. گفتوگوی زال با سام
زال هم با وجود آگاهی از همه خطرات، ابتدا نامهای برای سام مینویسد و او را از تصمیم خود آگاه میکند. سام هم در مرحلۀ نخست به سختی مخالفتمیکند، امّا هنگامی که سام از نبرد گرگساران نزد منوچهر رفته و از نزد او به سیستان میرود، زال پیش او میرود و از رنجهای دوران کودکی خود سخن میگوید:
یکی مرغپروردهام خاکخورد ز مادر بزادم بینداختی
|
|
ز گیتی مرا نیست با کس نبرد... به کوه اندرم جایگه ساختی
|
(فردوسی، 1386: 1/ 229)
و در واقع با این کار، سام را در مخمصه قرار میدهد و به او میگوید: حال که در حقِّ کودکی و جوانی او کاری نکرده، لااقل در ازدواج به او کمک کند. همین تدبیر هم مؤثّر واقع میشود و سام مجبور میشود که در دفاع از ازدواج دختر مهراب با زال برای منوچهر نامهای بنویسد (فردوسی، 1386: 1/ 231).
5-3-3. چارهجوییهای سیندخت
مهمترین نقش را در این داستان، سیندخت برعهده دارد. اوست که با تدبیرهای ویژۀ خود در مواجهه با رودابه و مهراب و سپس سام، وقایع را به سمت نگاه عاقلانه سوقمیدهد:
5-3-3-1. گفتوگوی سیندخت با مهراب
یکی از مخالفان سرسخت ازدواج رودابه و زال، مهراب است و دلیل آن هم بیان شد که ابتدا ننگ و نام و سپس ترس از منوچهرشاه بود. سیندخت در این مرحله با مهراب سخن میگوید و او را قانع میکند که میتواند اوضاع را آرام کند. مهراب نیز به او اجازه میدهد که آنطور که صلاح میداند اوضاع را سامان دهد. سیندخت هم با طلا و جواهراتی که مهراب در اختیار او قرار داده به سمت سام میرود تا با او سخن بگوید. جالب است که هنگام رفتن از مهراب میخواهد که به دخترشان آسیب نرساند:
نبایدکه چون من شوم چارهجوی
|
|
تو رودابه را سختی آری به روی
|
(فردوسی، 1386: 1/ 237)
5-3-3-2. مشورت سیندخت و سام
سیندخت برای سامان دادن به اوضاع در شمایل قاصدان، لباس مردانه میپوشد و با هدایایی نزد سام میرود. ابتدا از او زنهار میخواهد و زمانی که سام به او امان میدهد، نقاب از روی برمیکشد و خود را معرفی میکند و دربارۀ ازدواج دخترش و زال با سام سخن میگوید. سام زمانی که سخنان سیندخت را میشنود، میپذیرد که رودابه عروسش شود.
عروس ار به مهراندرون همچو اوست
|
|
سزد گر برآیند هر دو ز پوست
|
(فردوسی، 1386: 1/ 243)
5-3-4. نامۀ سام به منوچهر
وقتی که سام از گرگساران به سوی سیستان برمیگردد، منوچهر او را طلب میکند و به او دستور میدهد که کابل را با خاک یکسان کند؛ هدف منوچهر از سویی بیان این نکته است که با ازدواج زال و رودابه مخالف است و از سوی دیگر، میخواهد وفاداری سام را بیازماید. سام در دربار منوچهر این موضوع را میپذیرد، امّا وقتی به سیستان میرود و زال او را قانع میکند که باید با رودابه ازدواج کند، سام نامهای برای منوچهر مینویسد و در آن به وصف خدمات خود میپردازد و از این رهگذر، منوچهر نیز سرانجام قانع میشود و نامهای برای سام مینویسد و رضایت خود را اعلام میکند:
سخن هر چه زو سام را کام بود همه آرزوها سپردم بدوی
|
|
همان زال را رای و آرام بود بسی روز فرخ شمردم بدوی
|
(فردوسی، 1386: 1/ 256)
5-3-5.رفتار زال نزد منوچهر
زمانی که سام، نامه را برای منوچهر مینویسد، آن را به زال میدهد که برای منوچهرشاه ببرد. وقتی منوچهر با خواندن نامۀ سام تا حدودی قانع میشود از دانشورانِ دربارش میخواهد که زال را بیازمایند. نوع رفتار زال نزد منوچهر و اینکه به همۀ پرسشهای دانشوران پاسخ میدهد (فردوسی، 1386: 1/ 247-256) از دیگر دلایلی است که منوچهرشاه کاملاً قانع میشود که ازدواج زال و رودابه هیچ مشکلی برای پادشاهی او بهوجود نمیآورد.
نتیجهگیری
خردهفرهنگ، بخشی از فرهنگِ مسلّط در جامعه است که در برخی از اجزا با آن تفاوتهایی دارد. یکی از خردهفرهنگهای بسیار مهم ازنظرِ جامعهشناسان غربی که از اواخر دهۀ60 میلادی، روی آن مباحثی جدّی صورت گرفته است، خردهفرهنگِ جوانان است.
خردهفرهنگِ جوانان دربارۀ جمعیتِ جوانانِ یک جامعه صحبت میکند که در رفتار و کردار و حتی لباس پوشیدن و سلیقۀ موسیقی خود با فرهنگ غالب در جامعه تفاوتهایی دارد. در شاهنامۀ فردوسی، داستان زال و رودابه، نمونۀ اعلای خردهفرهنگِ جوانان محسوب میشود. در این داستان، زال و رودابه رفتارهایی
دارند که با فرهنگِ مسلّطِ خانوادههایشان و سرزمینشان تفاوتهایی بارز دارد؛ از جمله: عشق این دو برخلاف خواستۀ خانوادههایشان، رابطۀ آنها با یکدیگر به دور از چشم خانوادههایشان، ورود زال به کاخ رودابه، فرستادن انگشتری و ایستادگی در مقابل خانوادههایشان برای ازدواج با هم. علاوه بر این، سیاستها و تدابیری هم که در این زمینه اتّخاذ میشود، باعث میشود که موضوع، پیش از آنکه به بحرانی جدّی برای دو کشور همسایه بدل شود، بهخوبی به پایانِ خوش تبدیل شود. یکی از
مهمترین تدابیر در این بین، قدرت چانهزنی زال و رودابه بود؛ همچنین مشورت
و گفتوگوهای فراوانی که سیندخت با مهراب و سام و همچنین سام با زال و منوچهر دارد.