اهمیت ترجمه به عنوان ابزار مهم پیوند جوامع بشری، نه تنها در معادلیابی واژگان، بلکه در انتقال مفاهیم فرهنگی میان ملتها نمود مییابد و نقش مترجم در جایگاه تأمینکننده بخشی از نیازهای فرهنگی جامعه، نقشی اجتماعی است (لفور و همکاران[1]، 1394: 54). ترجمه؛ یعنی برگردان متنی از زبان مبدأ به زبان مقصد، بی هیچ کاهش و افزایشی در صورت و معنی. این تعریف فقط در چهارچوب نظری قالب اتکا است، چراکه انتقال هر پیامی از زبانی به زبان دیگر، بدون تغییر در صورت و مفهوم، امری ناشدنی است (صفوی، 1397: 9). روژه کاریو[2] عقیده دارد که ترجمة خوب، نه ترجمة لفظ به لفظ است و نه ترجمة ادیبانه، بلکه ابداع متنی است که اگر زبان مادری نویسنده همان زبان مترجم بود، آن را مینوشت (نجفی،1361: 14).
برخی از نظریهپردازان معتقدند که عناصر سازنده متن اصلی باید در متن ترجمه حضور داشته باشند و خواننده هر لحظه بداند که متن ترجمه شدهای را میخواند (صلحجو، 26:1 394). در این میان و با وجود اینکه ترجمة رمان در کارکردهای مختلف، دچار نوساناتی از قبیل کاهش، افزایش، حذف و یا حفظ مضمون و ساختار میشود، اما نظر به اینکه یکی از اهداف ترجمة ادبی، آشناسازی مردم یک فرهنگ با فرهنگی دیگر است، ترجمه نوشتهها و آثار فرهنگی، امر اجتنابناپذیری است (علیزاده، 1389: 55).
نقد از یک مبنای نظری مشخص خلق میشود و این یک ضرورت است که به یک گفتمان انتقادی نیازمند هستیم که براساس اصول و قواعد باشد تا بتوان سطح کیفی اثر را بررسی و تبیین کرد (عبدالباسط، 2017: 15). ارزشیابی ترجمه و مترجم، زمینهای مناسب فراهم میآورد تا رقابت مثبت در جهت بهبود کیفیت ترجمه بیشتر شود، در ترجمهها روندی صعودی به وجود آید و در نهایت ترجمههایی با کیفیت عالی داشته باشیم.
در بررسی و طبقهبندی آثار ترجمه شده برای ارزیابی کیفیت ترجمهها، اقدامات نظاممند محدودی صورت گرفته است (رشیدی و فرزانه، 1389: 59). با توجه به فراوانی رمانهای ترجمه شده از زبان عربی به فارسی، این ضرورت احساس میشود که با نقد ترجمه و ارزیابی کیفیت کار مترجم براساس اصول و قواعد معین، فرآیند ترجمه به شکل علمیتر و اصولیتر انجام پذیرد. برای در امان ماندن از ضعف و نقص در ترجمه، الگوها و مدلهای بسیاری نیز ارائه شده است که باعث میشود ارزش علمی و دقت ادبی یک اثر بالاتر رود. برای در امان ماندن از ضعف و نقص در فرآیند ترجمه، میتوان از الگوها و مدلهای بسیاری کمک گرفت که موجب افزایش ارزش علمی و دقت ادبی یک اثر میشوند.
رمان «طشاری» اثر «انعام کجهجی» به قلم کریم پورزبید تحت عنوان «تکهپارههای من» به زبان فارسی ترجمه شده است. این رمان توانسته روحیات یک زن فرهیخته را در قالب سیر تاریخی حوادث به نمایش بگذارد و علاوه بر جنبه ادبی از نگاه تاریخی نیز اهمیت یابد. بررسی ترجمة این رمان به عنوان نمونهای موردی، گامی در جهت تقویت ترجمه عربی- فارسی محسوب میشود. برای نیل به این هدف و در جهت ارزیابی عملکرد مترجم از الگوی پیشنهادی کارمن گارسس به عنوان مدلی جامع و دقیق استفاده شده است. پرسشهایی که در اینجا مطرح میشوند، عبارتند از:
- نقاط ضعف و قوت ترجمة کریم پورزبید از رمان «طشاری» از منظر الگوی کارمن گارسس کدام است؟
- کدامیک از سطوح الگوی گارسس در ترجمة پورزبید پررنگتر است؟
- پیشینة پژوهش
تاکنون مقاله یا پایاننامهای با موضوع ترجمة رمان «طشاری» نگاشته نشده است، اما در زمینة نقد ترجمة رمان براساس الگوی گارسس[3]، تعداد مقالات قابل ملاحظهای با محوریت رمانهای دیگری تالیف شدهاند که در ادامه به آنها اشاره میشود.
صیادانی و همکاران (1396) در مقالهای با عنوان «نقد و بررسی ترجمة فارسی رمان «قلب اللیل» باعنوان «دل شب» براساس الگوی گارسس»، پس از معرفی رمان به ارائه توضیحاتی درخصوص الگوی گارسس و سطوح چهارگانه آن میپردازند و برای هر زیرمجموعه، نمونههایی را ذکر کرده و با رسم نمودار، ویژگیهای منفی و مثبت اثر را میسنجند تا بتوانند الگویی مناسب و تفکیک شده به نمایش بگذارند؛ درعین حال، برای برخی از زیرمجموعهها هیچگونه توضیحات تکمیلی ارائه نشده و تنها به برخی کلمات به صورت موجز اشاره شده است.
احمدی و قنبری (1399) در مقالة «نقد ترجمة فارسی داستان «نهر الذهب» براساس نظریة سطحی معنایی – لغوی الگوی گارسس» به تطبیق ترجمة رمان «نهر الذهب» نوشتة یعقوب الشارونی، تنها از لحاظ سطح (معنایی – لغوی) با الگوی گارسس پرداختهاند و سایر سطوح نظریه مورد نقد و بررسی قرار نگرفته است.
رشیدی و فرزانه (1392) در مقالهای با عنوان «ارزیابی و مقایسه دو ترجمه از رمان انگلیسی دن کیشوت[4] اثر میگوئل دُ.سروانتس[5] براساس الگوی گارسس به بررسی موردی رمان نپرداخته و مثالهای عینی و تجزیه و تحلیلی در این راستا بیان نکردهاند، بلکه تنها به بیان نظریههای مختلف در این مبحث و بیان اطلاعاتی نظری در رابطه با الگوها بسنده کردهاند. ایشان (1382) در مقالة دیگری با عنوان «ارزیابی و مقایسة ترجمههای فارسی رمان انگلیسی شاهزاده و گدا[6]، اثر مارک تواین[7] براساس الگوی گارسس» چهار ترجمه از ترجمههای فارسی رمان انگلیسی شاهزاده و گدا را براساس الگوی گارسس مورد ارزیابی قرار دادهاند و نتایج به صورت جدولهای فراوانی ارائه شده است.
- مبانی نظری
در مقالة حاضر، پس از ارائة توضیحاتی دربارة الگوی کارمن گارسس، زیر مجموعههای آن همراه با نمونههایی از رمان بررسی میشوند که این نمونهها با رسم نمودارهایی نمود مییابند. بدین ترتیب، میزان توفیق مترجم و روش کار وی و نقاط ضعف و قوت عمل برگردان مشخص میشود.
2-1. «انعام کجهجی» و رمان «طشاری»
انعام کجهجی متولد سال 1952در بغداد و دانشآموخته رشتة روزنامهنگاری از دانشگاه سوربن فرانسه است. رمانهای کجهجی به زبانهای مختلفی از جمله انگلیسی، فرانسوی، ایتالیایی و چینی ترجمه شدهاند. از جمله رمانهای او میتوان به «طشاری»، «سواقی القلوب» و «لورنا» اشاره کرد.
رمان «طشاری» که با عنوان «تکهپارههای من» توسط کریم پورزبید ترجمه شده است، نامزد جایزه بزرگ بوکر جهان عرب شد و درسال 2016 به جایزه بزرگ لاگاردر فرانسه دست یافت. وی در این رمان به واکاوی زندگی سه نسل از مردم عراق پرداخته است؛ مردمی که جنگ و ناامنی بخشی از آنان را به سوی مهاجرتهای اجباری سوق داده است. نویسنده از دریچة نگاه قهرمان داستان که پیرزنی 80 ساله به نام «وردیه» است، درد و رنجهای دل کندن از وطن و زادگاه را ترسیم میکند.
2-2. الگوی نقد ترجمة کارمن گارسس
نقد ترجمه از جمله روشهایی است که به ارتقای سطح کیفی ترجمه میان زبانی کمک میکند. از آنجا که برای ارزیابی ترجمه، الگوهای متعددی معرفی شده است، تطبیق ترجمه براساس الگوهای علمی ثبت شده، لازم و ضروری مینماید، چراکه فضایی مثبت در راستای بهبود کیفیت ترجمه به وجود میآورد و باعث میشود، ترجمه در روندی صعودی و سالم قرار گیرد (رشیدی و فرزانه، 1389: 59). درمیان الگوهای ارزیابی ترجمه، الگوی گارسس مرکب از چندین نظریه است. او از مدل پیشنهادی وینه و داربلنه[8] (1958) و نیومارک[9] (2011)، ونن[10] (1933)، نایدا[11] (1914)، دلیسل[12] (1973)، نوربرت[13] (1990) و یاتوری[14] (1946) بهره جسته و توانسته براساس آنها، الگوی جدید و جامعی را ارائه دهد. گارسس برای مقایسه شباهتهای میان متن مبدأ و ترجمهها، چهار سطح پیشنهاد میکند که این سطوح به گفتة وی گاهی با هم تداخل دارند. این سطوح عبارتند از: «معنایی- لغوی»، «نحوی- صرفی»، «گفتمانی-کارکردی» و «سبکی- منظورشناختی» (همان: 44). هرکدام از این سطوح متشکل از چند زیرمجموعه است که در جدول (1) ارائه شده است.
مطابق نظریه گارسس، ترجمهها براساس ویژگیهای مثبت و منفی، بیانگر کیفیت و مقبولیت هستند. در واقع، ترجمهها را علاوه بر سطوح چهارگانه که پیشتر بیان شد از طریق کفایت و مقبولیت نیز میتوان بررسی و ردهبندی کرد (رشیدی و فرزانه، 1389: 47). در جدول نمودار (1)، ویژگیهای منفی و مثبت در ارزیابی ترجمه ذکر شده است.
جدول 1. سطوح الگوی نقد ترجمه کارمن گارسس
سطح الگو
|
معیارها
|
معنایی- لغوی
|
1- تعریف یا توضیح برحسب اختلافات فرهنگی، 2- معادل فرهنگی، 3- اقتباس، 4- بسط نحوی، 5- قبض نحوی، 6- عام برابر خاص و 7- ابهام
|
نحوی- صرفی
|
1- ترجمة تحتاللفظی، 2- ترجمه از طریق تغییر نحو، 3- ترجمه از طریق تغییر دیدگاه، 4- ترجمه از طریق جبران، 5- ترجمه از طریق توضیح معنی، 6- ترجمه از طریق تلویح، تقلیل و حذف و 7- ترجمه از طریق تغییر نوع جمله
|
گفتمانی- کارکردی
|
1- حذف منظور متن اصلی، 2- حذف حواشی، 3- تغییر به علت اختلافات اجتماعی، 4- تغییر لحن، 5- تغییر ساختار درونی متن مبدأ و 6- تعدیل اصطلاحات محاورهای
|
سبکی- علمی
|
1- بسط خلاقه، 2- اشتباه مترجم، 3- حفظ اعلام، 4- حفظ ساختار متن مبدأ، 5- بیان نامناسب در متن مقصد، 6- پرگویی در برابر سادهگویی و 7- تغییر در صناعات ادبی
|
نمودار 1. ویژگیهای مثبت و منفی ترجمه از منظر الگوی گارسس
اکنون به بررسی هر سطح و زیرگروههای آن میپردازیم.
2-2-1. سطح اول: معنایی- لغوی
این سطح شامل زیرمجموعههایی است که در این قسمت با ذکر نمونههایی از رمان به بررسی و تحلیل آن خواهیم پرداخت.
2-2-1-1. تعریف یا توضیح برحسب اختلاف فرهنگی، فنی یا زمانی
هنگامی که مترجم با واژهای بومی که مختص فرهنگ زبان مبدأ است، روبهرو میشود باید برای شفافسازی و درک بیشتر خواننده به توضیح آن واژه در متن بپردازد، چراکه عدم آگاهی خواننده نسبت به برخی واژگان، باعث میشود که مفهوم به درستی رسانده نشود.
متن اصلی: «کان لواء الدیوانیة من حظ وردیة» (کجهجی، 2013: 30).
ترجمه: لواء دیوانیه شانس وردیه بود (پورزبید، 1397: 33).
در نمونة ارائه شده، مترجم در توضیح واژة «لواء» در پاورقی آورده است: یکی از تقسیمات جغرافیایی که از دورة عثمانی به جای مانده و به معنای شهرستان است. مترجم با توضیح این واژه، گنگی و ابهام را در کلام زدوده است. هرچند بهتر بود همان معادل شهرستان یا شهر را بهکار میبرد و دیگر توضیحی اضافه نمیکرد.
2-2-1-2. معادل فرهنگی یا کارکردی
معادل فرهنگی بدین معناست که مترجم برای ترجمة واژهای در زبان مبدأ به ترجمة تحتاللفظی آن بسنده نکند و پا را فراتر نهد و برای آن، جایگزینی در زبان مقصد پیدا کند (نیومارک، 1988: 32) که گاهی با یک واژۀ جدید خاص همراه میشود. این فرآیند، واژۀ زبان مبدأ را خنثی یا عام میسازد و گاهی هم نکتهای را اضافه میکند؛ در واقع این فرآیند، زدودن مفهوم فرهنگی از واژهای است که صبغۀ فرهنگی دارد (فهیم و سبزیان مرادآبادی، 1372: 106).
متن اصلی: «کان کهلا أشیب متأنقا علی اربع و عشرین حبة یرتدی بدلة سوداء ذات ذیل یتدلی خلفه» (کجهجی، 2013: 12).
ترجمه: پیرمردی بسیار خوشپوش بود و کت مشکی دمداری پوشیده بود که دمش از پشت آویزان بود (پورزبید، 1397: 14).
در نمونة ارائه شده، مترجم عبارت «علی اربع و عشرین حبه» را «بسیار خوش پوش» ترجمه کرده است، چراکه ترجمة تحتاللفظی آن میشود: «بر 24 دانه خوش پوش است» که در زبان مقصد هیچ کاربرد و مفهومی ندارد.
متن اصلی: «نهضت واقفة علی حیلها وحیته وتبادلت معه عبارات قلیلة» (کجهجی، 2013: 15).
ترجمه: با تمام توان بلند شد و به رئیسجمهور سلام داد و با او جملههای کوتاهی آمیخته با کلمات چندین زبان رد و بدل کرد (پورزبید، 1397: 17).
در نمونه بالا، ترجمة تحتاللفظی ترکیب «علی حَیْلها»، «بر توانش» و معنای اصطلاحی آن «صاف» است و مترجم میتوانست در ترجمهاش بگوید: بلند شد و صاف ایستاد ... .
2-2-1-3. اقتباس
برای اقتباس نمونه یافت نشد.
2-2-1-4. بسط نحوی
بسط نحوی بدین معناست که مترجم ضمایر و اشارات مجازی و کنایی را که در زبان مبدأ به صورت تقدیری حذف شده است در ترجمه، تصریح و بیان کند (سیاحی و دیگران، 1395: 43). این تصریح باعث میشود که اطلاعات به شکل واضح به زبان مقصد منتقل شود. این زیرمجموعه چهار مورد را دربر میگیرد که به دلیل ظرفیت محدود به بیان یک مورد اکتفا میکنیم. در این نمونه، مترجم کلمة «مهمان» را که در متن مبدأ به قرینه حذف شده است به صورت آشکار در زبان مقصد بیان میکند تا بتواند اطلاعات دقیقی را در اختیار مخاطب قرار دهد.
متن اصلی: «یسیر خطوات علی السجادة الزرقاء» (کجهجی، 2013: 14).
ترجمه: مهمان روی فرش آبی راه میرود (پورزبید، 1397: 16).
2-2-1-5. قبض نحوی
زمانی که مترجم در ذکر معادل مناسب برای برخی واژگان در زبان مبدأ، کاهلی و سستی میکند و برای چند واژه تنها یک واژه را بهکار میگیرد در شرف قبض نحوی ترجمه قرار گرفته است (متقیزاده و نقیزاده، 1396: 178). برای قبض نحوی 13 مورد یافت شد که تنها به بررسی 3 مورد میپردازیم.
متن اصلی: «ارتقاء المنصة الواطئة» (کجهجی، 2013: 14).
ترجمه: بالارفتن از تریبون (پورزبید، 1397: 16).
نویسنده برای سکو، صفتی بیان کرده که پورزبید با حذف آن صفت، تصویر دقیق سکو را مخدوش کرده است.
ترجمة پیشنهادی: بالارفتن از سکوی کوتاه.
متن اصلی: «یاسمین قد تتصل بها...» (کجهجی،2013: 19).
ترجمه: یاسمین با او تماس میگیرد (پورزبید، 1397: 21).
پورزبید تأثیر معنایی حرف «قد» بر سر فعل مضارع را نادیده گرفته و آن را ترجمه نکرده است. حال آنکه این حرف در کنار فعل مضارع به معنی تقلیل است.
ترجمة پیشنهادی: یاسمین ممکن است به او زنگ بزند.
متن اصلی: «مضت إلیها ما مضت بکثیر من التهیب» (کجهجی، 2013: 31).
ترجمه: اولین بار که به این شهر رفت با ترس رفت (پورزبید، 1397: 33).
واژة «بکثیر» در ترجمه نادیده گرفته شده است. در صورتی که ترجمة دقیق آن، میزان ترس و وحشت وردیه را نشان میداد و به هدف نویسنده نیز نزدیکتر بود.
ترجمة پیشنهادی: در اولین سفرش به این شهر بسیار ترسیده بود.
2-2-1-6. عام برابر خاص یا برعکس
منظور از این عنوان، ترجمة لغت خاص به صورت عام و برعکس آن است (فرهادی، 1392: 124). در ادامه دو نمونه از عام برابر خاص یا برعکس ارائه شده است.
متن اصلی: «ورغم انحناء قامتها الطفیف فوق العصا» (کجهجی، 2013: 15).
ترجمه: و به رغم اندک خمیدگی هیکلش (پورزبید، 1397: 17).
مترجم برای ترجمة واژة «قامتها» معادلی چون «هیکل» برگزیده است. حال آنکه این کلمه در عربی به معنای قد و قامت است.
ترجمة پیشنهادی: و به رغم اندک خمیدگی قامتش.
متن اصلی: «یحجزن أماکنهن فی الحافلة الصغیرة المستأجرة» (کجهجی، 2013: 23).
ترجمه: صندلیهای خود را در مینیبوس کرایهای رزرو میکنند (پورزبید، 2013: 24).
واژة «اماکن» در زبان فارسی با معادلی چون «صندلیها» جایگزین شده است، اما «اماکن» واژهای عام و در زبان فارسی معادل جا و مکان است و هرچند صندلی هم معنا را منتقل میکند، اما ترجمة دقیق نوشتة مبدأ نیست.
ترجمة پیشنهادی: برای خود در مینیبوس کرایهای جا رزرو میکنند.
2-2-1-7. ابهام
از جمله عوامل ابهام در کلام در نظر گرفتن دلالتهای گوناگون برای یک صورت واحد است. براساس نظریة گارسس، ابهام ممکن است عمدی یا سهوی باشد. درصورت عمدی بودن باید آن را به زبان مقصد انتقال داد، اما اگر سهوی باشد باید آن را برطرف کرد (Newmark, 1988: 206-207). منظور این است که در برخی موارد نویسنده، عامدانه ابهامی را در متن ایجاد کرده و از آن ابهام غرضی دارد که در این صورت لازم است مترجم نیز آن بخش را به گونهای ترجمه کند که ابهام عامدانه در ترجمة اثر دیده شود و غرض نویسنده از ایجاد ابهام حفظ شود. البته گاهی ترجمه به گونهای صورت میپذیرد که ابهامی در متن ایجاد میشود که مورد نظر نویسنده اثر نیست. در مثال زیر، غرض کجهجی ایجاد ابهام نیست، اما مترجم به دلیل عدم درک دقیق جمله و یا ناتوانی در نگارش جمله فارسی، آن را به گونهای برگردانده که خوانندة اثر ترجمه شده ممکن است این برداشت را داشته باشد که ما گم شدن گذرنامه را جرم میدانیم. حال آنکه منظور نویسنده این است که این اتفاق در کشور او یک جرم تلقی میشده است. او در حال مقایسه بین عراق و فرانسه است. بنابراین، جملة فارسی باید گویای این امر باشد.
متن اصلی: «کان فقدان جواز السفر عندنا جریمة» (کجهجی، 2013: 27).
ترجمه: گم کردن گذرنامه پیش ما جرمی بود که... (پورزبید، 1397: 29).
مترجم برای «عندنا» از ترجمة یک به یک استفاده کرده است. این در حالی است که مرجع ضمیر «نا» نامعلوم بوده و نوعی ابهام و سردرگمی برای مخاطب به وجود میآورد.
ترجمة پیشنهادی: گم کردن گذرنامه در کشور ما جرمی بود که ...
نمودار 1. پراکندگی زیرمجموعههای سطح معنایی- لغوی
2-2-2. صرفی- نحوی
زیرمجموعههای این سطح شامل موارد ترجمة تحتاللفظی، ترجمه از طریق تغییر نحو یا دستور گردانی، ترجمه از طریق بسط و توضیح معنا، ترجمه از طریق تلویح-تقلیل و حذف و ترجمه از طریق تغییر نوع جمله است که در ادامه به شرح و ارائه نمونه برای هر یک پرداخته میشو.
2-2-2-1. ترجمة تحتاللفظی
نخستین و اساسیترین اصل در ترجمه، وفاداری به متن مبدأ است (قلیزاده، 1380: 23). در ترجمة تحتاللفظی ساختار یک به یک با معادلهایی در زبان مقصد جایگزین میشود؛ در نتیجه شاهد تجلی ساختار نحوی جمله در زبان مقصد خواهیم بود (حقانی، 1386: 152). در این رمان، 22 مورد ترجمة تحتاللفظی یافت شد که به ذکر 6 نمونه بسنده میکنیم.
متن اصلی: «قال یا مولای کن لی.... عیشتی صارت مملة» (کجهجی، 2013: 29).
ترجمه: گفت ای مولای من با من باش ...زندگی خستهکننده شده... (پورزبید، 1397: 31).
این عبارت در بافت اصلی رمان نیست، بلکه بیت شعری است که سلیمان در توضیح دوست داشتن نامش بدان اشاره کرده است که در آن هدهد به سلیمان میگوید سرورم مرا دریاب و از من حمایت کن. با توجه به شعر بودن این قسمت به نظر میرسد شاعرانه ترجمه کردن آن به صواب نزدیکتر است.
ترجمة پیشنهادی: سرورم مرا دریاب! زندگی خستهکننده شده...
متن اصلی: «ثم تستدیر الکامیرا لتتوقف فی لقطة مقربة» (کجهجی، 2013: 27).
ترجمه: سپس دوربین میچرخد تا در تصویر نزدیک .....درنگ کند (پورزبید، 1397: 32).
مترجم برای ترجمة جار ومجرور «فی لقطة مقربة» از ترجمة تحتاللفظی «در تصویر نزدیک» بهره گرفته است. او میتوانست از معادلی واضحتر چون «از نمایی نزدیک» که معادل فارسی «کلوز آپ» است، بهره گیرد.
ترجمة پیشنهادی: سپس دوربین میچرخد، تا از نمایی نزدیک ... .
متن اصلی: «المدینة کلها فی ورطة وجودیة» (کجهجی، 2013: 31).
ترجمه: همة شهر در مخمصة وجودی است (پورزبید، 1397: 22).
مترجم در این عبارت از ترجمة تحتاللفظی «در مخمصة وجودی» استفاده کرده است. حال آنکه با توجه به عبارت «مخمصة وجودی»، «فی» در این عبارت معنایی ورای ظرفیت را افاده میکند. از این منظر، مترجم میتوانست عبارت را به صورت (گرفتار بحران اگزیستانسیالیستی) ترجمه کند تا شرایط حاکم بر شهر و فضای داستان را بهتر ترسیم کند.
ترجمة پیشنهادی: همة شهر گرفتار بحران اگزیستانسیالیستی است.
متن اصلی: «کانت الحقائب قد بدأت تظهر وتدور علی الحزام المتحرک» (کجهجی، 2013: 25).
ترجمه: چمدانها در حالی که روی کمربند متحرک میچرخید، بالاخره نمایان شد (پورزبید، 1397: 28).
ساختار «کمربند متحرک» ترجمة تحتاللفظی است و در فرودگاه به وسیلهای که چمدانها را از قسمت بار به سالن مسافران هدایت میکند، «تسمه گردان» گفته میشود.
ترجمة پیشنهادی: کم کم چمدانها معلوم شدند و شروع به چرخیدن روی تسمه گردان کردند.
متن اصلی: «الساعة هی الآن السابعة صباحاً فی باریس» (کجهجی، 2013: 17).
ترجمه: الان ساعت 7 صبح است در پاریس (پورزبید، 1397: 19).
پورزبید با این ترجمة تحتاللفظی از دستور زبان فارسی فاصله گرفته است، بدون اینکه این بههمریختگی ترتیب کلمات، معنای ثانوی را به ذهن متبادر سازد.
ترجمة پیشنهادی: الان به وقت پاریس، ساعت 7 صبح است.
متن اصلی: «ما الضرر فی قلیل من الرسوم المتحرکة؟» (کجهجی، 2013: 17).
ترجمه: کمی نقاشی متحرک چه ضرری دارد؟ (پورزبید، 1397: 19).
منظور نویسنده از «الرسوم المتحرکة» کارتون است. کاربرد و ترجمة تحتاللفظی این واژه در یک متن داستانی نه تنها درست نیست، بلکه به غموض و نامتعارف بودن متن ترجمه نیز میانجامد.
ترجمة پیشنهادی: یک کم کارتون چه ضرری دارد؟
2-2-2-2. ترجمه از طریق تغییر نحو یا دستور گردانی
دستور و قواعد هر زبانی با زبان دیگر متفاوت است. از این رو، مترجم برای معادلسازی صحیح و مناسب باید با تعدیل قواعد نحوی و دستوری زبان مبدأ آن را به زبان مقصد نزدیکتر کند (صیادانی و دیگران، 1396: 102). در حقیقت، برگردان قالب و ساختار جمله از زبان مبدأ به مقصد شرط اصلی ترجمه است و این امر تنها با تجزیه و تحلیل دستور زبانی واحد ترجمه میسر میشود (طهماسبی و دیگران، 1392: 166). پورزبید در 7 مورد دستورگردانی ترجمة خود را نمایان ساخته است که در این مجال، به ذکر 2 مورد از آن میپردازیم.
متن اصلی: «أجساد ملفوفة بأقمشة صناعیة رخیصة تمنع الهواء مثل رقائق النایلون الشفافة التی یغلفون بها الأطعمة» (کجهجی، 2013: 22).
ترجمه: بدنهایی که با پارچههای صنعتی ارزانقیمت که از ورود هوا جلوگیری میکنند، مانند کیسههای نایلونی شفاف که با آن غذاها را بستهبندی میکنند، پوشیده میشود (پورزبید، 1397: 24).
مترجم در ترجمة این عبارت، فاصلة زیادی میان مبتدا و خبر یا همان نهاد و گزاره ایجاد کرده است. همچنین خبر مفرد «ملفوفة» را به صورت فعل ترجمه کرده و همین امر بر فاصله زیاد میان نهاد و فعل تأثیر گذاشته است.
ترجمة پیشنهادی: بدنهای پیچیده در پارچههای مصنوعی ارزانقیمت و شبیه به کیسههای نایلونی نازک مخصوص بستهبندی مواد غذایی که هوا از آنها رد نمیشود.
متن اصلی: «لوحت لی بیدها الیسری، بینما کانت أصابع الیمنی تتوزع مثل المروحة للتشبث بالحقیبة وجواز السفر» (کجهجی، 2013: 25).
ترجمه: با دست چپش در حالی که انگشتهای دست راستش مانند پرههای یک پنکه تقسیم شده بود تا کیف و گذرنامه را محکم بگیرد برایم دست تکان داد (پورزبید، 1397: 28).
در این عبارت، بیتوجهی به ضرورت دور نشدن زیاده از حد نهاد و گزاره و رعایت ترتیب عبارات جملة عربی در ترجمة فارسی آن از روانی متن کاسته است. حال آنکه دستور زبان فارسی ایجاب میکند، مترجم ابتدا جملة ظرفیه و سپس جملة اصلی را ذکر کند.
ترجمة پیشنهادی: در حالی که انگشتان دست راستش برای گرفتن چمدان و گذرنامه مثل پرههای یک بادبزن دستی پخش شده بودند با دست چپش برایم دست تکان داد.
2-2-2-3. ترجمه از طریق بسط و توضیح معنا
در این مورد، مترجم برای جلوگیری از هرگونه گنگی و ابهام به شرح و توضیح بیشتری در زبان مقصد میپردازد (طهماسبی و دیگران، 1392: 169). در 4 مورد از ترجمة پورزبید بسط معنا خودنمایی کرده است که به بیان 2 مورد بسنده میکنیم.
متن اصلی: «تراجع فیه عن زیارة أور...» (کجهجی، 2013: 14).
ترجمه: نظرش .... عوض شد و پا پس کشید (پورزبید، 1397: 5).
پورزبید برای ترجمة یک فعل از دو معادل استفاده کرده است و به نظر میرسد این استفاده در جهت تأکید بیشتر بر تغییر نظر فاعل کلام است؛ به نحوی که با تغییر لحن از طریق تآکید در ترجمه، مقصود خود را رسانده است.
متن اصلی: «وسمعته یذکر العراق بشیء ما» (کجهجی، 2013: 15).
ترجمه: زن شنید که چیزهایی دربارة عراق میگوید (پورزبید، 1397: 17).
مترجم در این عبارت، نشانه تأنیث را با ذکر لفظ زن آشکار میکند تا نهاد کلام به درستی نمایان شود. در اینجا زن مورد نظر قبلاً با اسم مشخص شده است و از آنجا که او در این بخش در یک جمع متشکل از زنان و مردان حضور دارد، استفاده نکردن از نام وردیه، خواننده را به شک میاندازد که آیا آن زن وردیه بوده است یا دیگری. همچنان که با توجه به ذکر اسم قهرمان داستان در بخشهای قبلی، بهتر است به جای کلمه «زن» از نام او استفاده شود.
ترجمة پیشنهادی: وردیه شنید که چیزهایی دربارة عراق میگوید.
2-2-2-4. ترجمه از طریق تلویح، تقلیل و حذف
برخی از عناصری را که در متن اصلی رمان به آن تصریح شده است، میتوان با تلویح بیان یا آن را به طور کلی حذف کرد. در واقع ترجمه از طریق حذف؛ یعنی اینکه مترجم براساس زبان مقصد میتواند برخی جملات یا کلمات را در ترجمه حذف کند تا ترجمه به زبان مقصد نزدیکتر شود، هرچند که مترجم در برابر هر کلمهای که حذف میکند، تعهد دارد. «اقلامی که مترجم مجاز به حذف آنها در متون است، عبارتند از: زبان حرفهای، مشروط بر آنکه به قصد تأکید بهکار نرفته باشد؛ تبدیل افعال مرکب به ساده در جاهایی که اختلاف معنا جزئی باشد؛ کلیشهها اعم از: قیودی مثل «طبعاً»، «البته»، «احتمالاً»، «اساساً»، «اصولاً» و...» (نیازی و قاسمیاصل، 1397: 135). در بررسی انجام شده، موردی برای این عنوان یافت نشد.
2-2-2-5. ترجمه از طریق تغییر نوع جمله
در این نوع ترجمه، مترجم نوع جملات اصلی را در زبان هدف، تغییر میدهد؛ مثلاً جملات خبری زبان مبدأ را در زبان مقصد به صورت انشایی ترجمه میکند یا اینکه جملات ساده را به صورت مرکب ترجمه کند که در این پژوهش فاقد نمونه است.
نمودار 2. پراکندگی زیرمجموعههای سطح صرفی- نحوی
2-2-3. گفتمانی- کارکردی
زیرمجموعههای این سطح شامل حذف منظور از متن اصلی، حذف حواشی، تغییر به علت اختلافات فرهنگی و اجتماعی، تغییر لحن، تغییردر ساختمان درونی متن مبدأ و تعدیل یا کاهش اصطلاحات محاورهای است که در ادامه نمونههای آنها بررسی خواهند شد.
2-2-3-1. حذف منظور از متن اصلی
متن اصلی: «أسعدنی خروجها من البلد، أخیراً» (کجهجی، 2013: 13).
ترجمه: بیرون آمدنش از کشور خوشحالم کرد (پورزبید، 1397: 28).
واژه «أخیراً» در عبارت عربی در ترجمة فارسی آن حذف شده است.
ترجمة پیشنهادی: از اینکه بالاخره از کشور خارج شده بود، خوشحال بودم.
2-2-3-2. حذف حواشی
نمونه برای «حذف حواشی» در ترجمة پورزبید یافت نشد.
2-2-3-3. تغییر به علت اختلافات فرهنگی و اجتماعی
گاه ممکن است کاربست یک واژه از منظر فرهنگ مبدأ بدون اشکال و پذیرفته شده باشد، اما فرهنگ زبان مقصد کاربرد آن را نپسندد. ممکن است تشبیهی در زبان مبدأ گویای امری باشد و نویسنده از آن برای تبیین موضوعی استفاده کرده باشد، اما همان تشبیه در زبان مقصد از این وجه تببینکنندگی برخوردار نباشد. در این شرایط مترجم ناگزیر است با هدف حفظ ارزش و سطح متن، دست به تغییراتی بزند. مثال زیر یکی از این موارد است؛ هر چند که به نظر میرسد مترجم در این مورد موفق عمل نکرده است.
متن اصلی: «حجارة اللی ما تعجبک تفجخک.. تشج رأسک» (کجهجی، 2013: 30).
ترجمه: از هر چی بدم میآید، سرم میآید (پورزبید، 1397: 17).
ضربالمثلهای هر ملتی در بافت فرهنگی همان کشور شکل میگیرند و معنا مییابند، اما به همان شکل نزد ملتی با فرهنگی متفاوت معنا نمییابند و برای ادای حق آنها در ترجمه باید به دنبال معادل مناسب با معنای ضربالمثل در متن مقصد بود. پورزبید تلاش کرده این کار را کند، اما از معادل درستی استفاده نکرده است؛ زیرا با توجه به جملات پیشین، مادر از دکتر شدن دخترش خوشحال است و با وجود اینکه دیگران توقع چنین اتفاقی را نداشتهاند، او پیشبینی کرده که دخترش همه را متعجب خواهد ساخت و این ضربالمثل را به عنوان شاهد ادعای خود گفته است، اما ضربالمثلی که پورزبید بهکار برده؛ یعنی مادر از دکتر شدن وردیه ناراحت است.
ترجمه پبشنهادی: «فلفل نبین چه ریزه، بشکن ببین چه تیزه!» یا «ای بسا سنگ که مینا شد از اقبال گداز!»
لازم به توضیح است که هر چند لفظ عبارت عربی ممکن است غلطانداز باشد و از قضا ترجمة پورزبید نیز ترجمة نزدیک به لفظ عبارت عربی است، اما با توجه به سیاق عبارت، تناسبی میان ضربالمثل فارسی «از هر چی بدم میاد سرم میاد» با حس مادر که میخواهد به همه بگوید «دیدید دخترم را به حساب نمیآوردید ولی خانم دکتر شد!» وجود ندارد. مادر برای دخترش جشن میگیرد و ساز و آواز به راه میاندازد و دختر با عزت و احترام و با حمایت خانواده راهی شهر محل طبابتش میشود و همة اینها نشان میدهد که این ضربالمثل باید گویای این مطلب باشد.
2-2-3-4. تغییر لحن
حفظ لحن یکی از ارکان تأثیر ارتباطی است و باید از طریق زمان (Tense)، وجه (Mood) و بنا (Voice)، واژگان (Lexis) و نحو (Grammar) آن را حفظ کرد (ر. ک: متقیزاده و نقیزاده، 1396: 17). به عبارت دیگر، این پنج عنصر اعم از زمان، تم، آوا، واژگان و نحو جمله، لحن متن را میسازند و مترجم باید از این عناصر به گونهای استفاده کند که فضای حاکم بر جمله و متن را به درستی به خواننده القا کند.
متن اصلی: «خیب أملها ولم یأت بالجبة المذهبة التی ... لا بأس. إنه البابا وها هی فی حضرته» (کجهجی، 2013: 14).
ترجمه: .... ای بدک نیست... (پورزبید).
در این بخش وردیه در حضور پاپ اعظم است. آرزویش برآورده نشده و پاپ آن جُبه طلایی را که وردیه دوست داشته او را در آن ببیند، نپوشیده است. با این حال وردیه به همین که توانسته پاپ را از نزدیک ببیند، راضی شده و میگوید: «اشکالی ندارد». هر چند اینها افکار وردیه است با این حال کاربرد عبارت «ای بدک نیست» -چنان که پورزبید به کار برده است- با لحن جملات و بند مربوطه همخوانی ندارد. وردیه در حال نظر دادن دربارة لباس پاپ نیست که بتوان در برگردان عبارت «لا بأس» گفت: ای.. بدک نیست.
2-2-3-5. تغییردر ساختمان درونی متن مبدأ
متن اصلی: «و أزاحت قنانی السبیرتو...» (کجهجی، 2013: 18).
ترجمه: بطریهای اسپرتو...را از بین برد (پورزبید، 1397: 20).
نویسنده در این بخش از داستان در حال توصیف وردیه در مطبش است. حال آنکه استفاده از بطری، مخاطب را به یاد نوشیدنی میاندازد؛ خصوصاً که اسپرتو یک نام تجاری است. در زبان عربی به الکل، سبیرتو یا اسبرتو میگویند (ر. ک: وحدتی شبیری، 1389: 27 و معجم المعانی و قاموس الترجمان)، اما همانطور که ملاحظه میشود، مترجم اسبرتو را به اسپرتو تغییر داده و در کار خود وارد کرده است.
ترجمة پیشنهادی: شیشههای الکل...را دور انداخت.
2-2-3-6. تعدیل یا کاهش اصطلاحات محاورهای
متن اصلی: «لم یکذب الشعراء الملاعین الغاوون اصدقاء اخیها سلیمان و ندماءه...» (کجهجی، 2013: 31).
ترجمه: شاعران لعنتی فریبهکار دوستان برادرش و ندیمان او زمانی گمان میکردند... (پورزبید، 1397: 34).
مترجم فعل «لم یکذب» را ترجمه نکرده و بدین صورت از مفهوم اصلی جمله فاصله گرفته است. حال آنکه میتوانست بگوید: «شاعران... بیراه نگفته بودند که ...»، چراکه واژة «غاوی» به معنای گمراه است و نه فریبهکار.
متن اصلی: «هات صورتین و طابعاً مالیاً و خذ جواز سفرک» (کجهجی، 2013: 26).
ترجمه: دوعکس و یک تمبر بیاور وگذرنامهات را ببر (پورزبید، 1397: 29).
«تمبر مالیاتی یا برچسب عوارض» بهترین جایگزین برای ترکیب «طابعاً مالیاً» است، اما مترجم با حذف ترجمة واژة «مالیا» به مقصود اصلی نویسنده، خلل وارد کرده است.
ترجمة پیشنهادی: دوعکس و یک تمبرمالیاتی بیاور و گذرنامهات را ببر.
متن اصلی: «تلک المخصصة للعملیات الدقیقة...» (کجهجی، 2013: 17).
ترجمه: همان که مخصوص عمل جراحی است (پورزبید، 1397: 19).
نویسنده میداند که عمل جراحی کار ظریفی است، با این حال کلمة «دقیقة» را ذکر کرده است، زیرا طبیعتاً عملهای جراحی از نظر دقت و ظرافت با هم متفاوتند و پزشکان از چاقوهای مختلفی در این کار استفاده میکنند، اما مترجم معادلی برای کلمه «الدقیقة» نیاورده و با حذف آن به توصیفات جزئی نویسنده اثر خلل وارد کرده است.
ترجمة پیشنهادی: همان که مخصوص عملهای جراحی ظریف است.
متن اصلی: «تتأمل الثریات و النقوش الذهبیة و الرسوم البدیعةالتی تطرز سقف القاعة» (کجهجی، 2013: 25).
ترجمه: در لوسترها و نقاشیهای بینظیری که سقف سالن را مزین کرده بود، تأمل میکرد (پورزبید، 1397: 18).
مترجم برای دو واژۀ «الثریات و الرسوم البدیعة» معادلی ذکر کرده، اما برای واژة «النقوش الذهبیة» که میان دو کلمه آمده، معادلی بیان نکرده است. در حقیقت نقش و نگارهای طلایی که بهترین معادل برای این واژة محذوف است در بطن واژۀ «الرسوم البدیعة» مخفی شده و هویت خود را از دست داده است. .در صورتی که نویسنده با هدف توصیف جزئیات مکان، خواستار بسترسازی زیبا و جذاب برای به تصویر کشیدن اتفاقات داستان بوده و حذف بیمورد این واژه به غرض نویسنده خلل وارد کرده است.
ترجمة پیشنهادی: در لوسترها و نقش و نگارهای طلایی و نقاشیهای بینظیری که سقف سالن را مزین کرده بود، تأمل میکرد.
متن اصلی: «کهلا اشیب متأنقا علی اربع و عشرین حبة» (کجهجی، 2013: 12).
ترجمه: پیرمردی بسیار خوش پوش (پورزبید، 1397: 14).
مترجم برای واژة «اشیب» هیچگونه معادلی بیان نکرده است؛ گویی که آن را در کلمه «پیرمرد» نهان کرده تا از اطناب جلوگیری کند. حال آنکه ترجمة دقیق این عبارت به تصویرسازی برای مخاطب در جریان شخصیتپردازی کمک شایانی خواهد کرد.
ترجمة پیشنهادی: پیرمردی با موهای سفید و بسیار خوش پوش.
متن اصلی: «یسیر خطوات علی السجادة الزرقاء...» (کجهجی، 2013: 14).
ترجمه: مهمان روی فرش آبی راه میرود (پورزبید، 1397: 16).
مترجم برای واژة «خطوات» هیچ معادلی ذکر نکرده است و تنها به ترجمة فعل بسنده میکند.
ترجمة پیشنهادی: مهمان چند قدمی روی فرش آبی راه میرود.
متن اصلی: «حیاة کتبت علیهم فی سجل مجهول...» (کجهجی، 2013: 19).
ترجمه: زندگی که برای آنها در شناسنامهای مجهول نوشته شده... (پورزبید، 1397: 21).
نویسنده برای اینکه مفهوم زندگی پررنج و مشقت را به تصویر بکشد، از ترکیب: «کتب + علی» استفاده کرده است. از این رو، مترجم باید در ترجمه این عبارت از معادل درستی در زبان مقصد بهره بگیرد.
ترجمة پیشنهادی: زندگی پرمشقتی که در شناسنامهای مجهول به آن محکوم شده بودند... .
نمودار 3. پراکندگی زیرمجموعههای سطح گفتمانی-کارکردی
2-2-4. سبکی- علمی
زیرمجموعههای این سطح شامل بسط خلاقه، اشتباه مترجم، حفظ اعلام وحفظ ساختار خاص متن مبدأ است که در ادامه نمونههای آنها بررسی خواهند شد.
2-2-4-1. بسط خلاقه
متن اصلی: «یسیر خطوات علی السجادة الزرقاء» (کجهجی، 2013: 14).
ترجمه: مهمان روی فرش آبی راه میرود (پورزبید، 1397: 16).
مترجم کلمة «مهمان» را که در متن مبدأ تقدیراً حذف شده است به صورت آشکار در زبان مقصد بیان میکند تا بتواند اطلاعات دقیقی را در اختیار مخاطب قرار دهد.
متن اصلی: «وقف یرتجل کلمة ترحیب لم تفهم منها شیئا...» (کجهجی، 2013: 14).
ترجمه: ایستاد تا سخنرانی خوشامدگویی را ایراد کند که وردیه هیچ چیز از آن نفهمید (پورزبید، 1397: 16).
نام وردیه در زبان مبدأ از طریق ضمیر مستتر بیان شده است، اما مترجم به درستی و وضوح با ذکر نام بدل از ضمیر توانسته هرگونه گنگی در زبان مقصد را از بین ببرد و مخاطب را متوجه فاعل کلام سازد.
متن اصلی: «افهم منها أن وزیر الخارجیة جاء بنفسه...» (کجهجی، 2013: 27).
ترجمه: از حرفهای این زن میفهمم که وزیر خارجه شخصاً آمده (پورزبید، 1397: 29).
ضمیر «ها» در حرف جر «من» با لفظ مناسبی در زبان مقصد مانند «حرفها» نمایان شده است تا بتواند معنا را به بهترین صورت تکمیل سازد.
2-2-4-2. اشتباه مترجم
مترجم در 23 نمونه دچار اشتباه در ترجمه شده است که به بررسی 13 نمونه در این مقاله خواهیم پرداخت.
متن اصلی: «الله یحفظک لشبابک» (کجهجی، 2013: 15).
ترجمه: خدا تو را حفظ کنه جوون (پورزبید، 1397: 17).
این عبارت دعایی را وردیه در تشکر از سارکوزی[15] که برای دست دادن به او از سکو پایین آمده است، میگوید. این دعا در جُرگه اصطلاحات محاورهای استفاده میشود، اما مترجم آن را به درستی ترجمه نکرده است، چرا که به نظر میرسد حرف «ﻟ» در کنار «شباب» را نادیده انگاشته و در ترجمه نیاورده است.
ترجمة پیشنهادی: خدا تو را برای جوانانت حفظ کند.
متن اصلی: «متصرف اللواء و قائد الفرقة الاولی و العلویة شذرة...» (کجهجی، 2013: 16).
ترجمه: استاندار، سرلشکر، فرماندة تیپ یکم، سیده شذره... (پورزبید، 1397: 18).
«لواء» در این متن، اصطلاح نظامی نیست، بلکه به تقسیمات کشوری عراق اشاره دارد.
ترجمة پیشنهادی: استاندار، فرماندة لشکر یکم، سیده شذره...
متن اصلی: «لو جاء أهالی الدیوانیة الذین کانت تعرفهم... لو وقفوا کلهم معها ظهرا و سنداً» (کجهجی، 2013: 17).
ترجمه: چه میشد اگر اهالی دیوانیه که آنها را میشناخت میآمدند... چه میشد اگر همه آنها پشت و رو کنارش میایستادند (پورزبید، 1397: 18).
مترجم دراین عبارت با ترجمة تحتالفظی، مقصود نویسنده را اشتباه ترجمه کرده و از آن فاصله گرفته است.
ترجمة پیشنهادی: ای کاش همه آنها پشت او میایستادند (حامی و پشتیبان او بودند).
متن اصلی: «تتعامل یداها بخفة مع اجساد شابة او مترهلة» (کجهجی، 2013: 21).
ترجمه: دستانش به آرامی روی بدنهای جوان یا شل و ول کار میکرد (پورزبید، 1397: 24).
«بخفة» به معنی سرعت است که مترجم به خطا، آن را «به آرامی» ترجمه کرده است.
ترجمة پیشنهادی: دستانش روی بدنهای جوان یا شل و ول، سریع کار میکرد.
متن اصلی: «الحواجب الموشومة» (کجهجی، 2013: 22).
ترجمه: ابروهای برداشته (پورزبید، 1397: 24).
مقصود از «موشومة» «خالکوبی شده» است؛ نه تمیز و اصلاح شده. این اسم مفعول از ریشه «وشم» به معنی به جا گذاشتن اثر و نشانه روی چیزی است (آذرنوش، 1391: 1189).
ترجمة پیشنهادی: ابروهای خالکوبی شده.
متن اصلی: «هویة یمکن لأهل البلاد الحصول علیها آلیاً» (کجهجی، 2013: 26).
ترجمه: هویتی است که مردم کشور میتوانند آن را به شکل خودکار به دست آورند (پورزبید، 1397: 29).
معادل «هویة» در زبان فارسی شناسنامه است که مترجم به اشتباه آن را عیناً در متن مقصد ذکر کرده است .
ترجمة پیشنهادی: شناسنامهای است که مردم هر کشوری میتوانند آن را به صورت مکانیزه دریافت کنند.
متن اصلی: «... لکنها یبتسم ووجهها صاف» (کجهجی، 2013: 28).
ترجمه: ... اما لبخند میزند و صورتش بدون چروک است (پورزبید، 1397: 30).
مقصود نویسنده از لفظ «صاف»، «شفاف» است، اما مترجم آن را بدون چین و چروک تعبیر کرده است. در این بخش، نویسنده در مورد پیرزنی صحبت میکند که با اینکه روی ویلچر نشسته، اما سر حال است و صورتش از شادی برق میزند.
ترجمة پیشنهادی: «صورتش شفاف است» یا «چهرهاش باز است».
متن اصلی: «إنه الابن البکر، حاد و نحیل وقوی ومنتصب القامة مثل الألف، و علیه یعلقون الآمال» (کجهجی، 2013: 29).
ترجمه: او پسربزرگ خانواده، حساس و ترکهای و قوی است و مانند الف شق و رق. به او امید زیادی دارند (پورزبید، 1397: 32).
در این بخش نویسنده برای پسر بزرگ خانواده، صفات برجستهای ذکر میکند، اما پورزبید به اشتباه صفت «حاد» را به «حساس بودن» تعبیر کرده است. حال آنکه از سیاق عبارات چنین برمیآید که مقصود از «حاد»، تیزهوش و تیزبین بودن سلیمان است.
ترجمة پیشنهادی: او پسر ارشد، باهوش... .
متن اصلی: «شقیقتها السافرة» (کجهجی، 2013: 30).
ترجمه: خواهر مسافرش...(پورزبید، 1397: 33).
لفظ «سافرة» در عربی برای «زنان بیحجاب» استفاده میشود، اما مترجم به خطا این لفظ را به صورت مسافر ترجمه کرده است .
ترجمة پیشنهادی: خواهر بی حجابش... .
متن اصلی: «زعموا أن هناک مساقط للرؤوس و أخری للأفئدة» (کجهجی، 2013: 31).
ترجمه: گمان میکردند که آنجا زادگاه تنها و قلبها است (پورزبید، 1397: 34).
در این عبارت، پورزبید به سیاق جملات بیتوجه بوده است، چراکه وردیه در فضای شهری جدید قدم گذاشته و سخنی را از زبان دوستان شاعر سلیمان در ذهن مرور میکند که این نقل قول، معادل درستی در زبان فارسی دارد که میگوید: «میگویند، تن آدم یک جا زاده میشود و دلش جای دیگر». به عبارت دیگر، انسان یک زادگاه جسمی دارد و یک زادگاه روحی. این نقل قول که از سوی شاعران گفته شده نوعی ذوق ادبی دارد که باید با همان ذوق ادبی ترجمه شود.
متن اصلی: «کأن موظفی الداخلیة یتسلون بألقابنا وسلالتنا» (کجهجی، 2013: 25).
ترجمه: انگار کارمندان وزارت کشور با لقبها و دودمان ما تسلی پیدا میکنند (پورزبید، 1397: 28).
فعل «تسلی» در صورت کاربرد به همراه دو حرف «عن ﺑ» به معنای تسلی یافتن است، اما وقتی فقط با حرف جر «ﺑ» بهکار میرود، به معنای سرگرمی است. از این رو، ترجمه پورزبید در این جمله نادرست است.
ترجمة پیشنهادی: انگار نامخانوادگی و دودمان ما، سرگرمی کارمندان وزارت کشور است.
متن اصلی: «تلک التی یقال إن الطرازات تشتغلن علیها عشرات الساعات» (کجهجی، 2013: 14).
ترجمه: لباسش همان بود که گفته میشود زنان بافنده دهها ساعت روی آن کار میکنند (پورزبید، 1397: 16).
منظور نویسنده از کاربرد ضمیر اشاره، اشاره به نوعی از لباس است که در ادامه دربارهاش توضیح میدهد، نه لباسی خاص، اما عبارت بهگونهای ترجمه شده است که گویی به لباس خاصی اشاره دارد.
ترجمة پیشنهادی: از آن لباسهایی تنش بود که میگویند زنان سوزندوز، ساعتها رویش کار میکنند.
متن اصلی: «لم تغفر له أنه...» (کجهجی، 2013: 14).
ترجمه: او را هرگز نمی بخشید زیرا... (پورزبید، 1397: 15).
مترجم با اضافه کردن قیدی چون «هرگز» در متن مقصد بار دیگر مفهومی تأکیدی بر لحن کلام خود افزوده است. در حالی که حرف جزم «لم» معنای نفی مؤکد ندارد و این حرف «لن» است که بدین مفهوم، معادلیابی میشود.
2-2-4-3. حفظ اعلام
بیان نامها در زبان فارسی و عربی به دو صورت مطرح میشوند: 1- در دو زبان به یک شکل نوشته میشوند؛ مانند «حسین، محمدو ...»، یا 2- مختلف هستند و باید در زبان عربی معرب شوند؛ مانند: «گوروباچف» که معرب آن میشود: «غرباتشوف». گاهی باید اسم خاص را ترجمه کرد و گاهی باید آن را مستقیماً انتقال داد و در مواردی نیز باید به همراه توضیح آورد (متقیزاده و نقیزاده، 1396: 187).
متن اصلی: «اهالی الدیوانیة التی کانت تعرفهم» (کجهجی، 2013: 14).
ترجمه: اهالی دیوانیه که آنها را میشناخت (پورزبید، 1397: 18).
مترجم اسم خاص شهری را مستقیماً منتقل کرده است.
2-2-4-4. بیان نامناسب در متن مقصد
در بررسیهای انجام شده، نمونهای برای «حفظ ساختار خاص متن مبدأ» یافت نشد.
این مورد از 11 نمونه تشکیل شده است که به ذکر 3 مورد اکتفا میکنیم.
متن اصلی: «بصوت ناعم و خافت» (کجهجی، 2013: 14).
ترجمه: با صدایی نرم وآرام (پورزبید، 1397: 16).
معادل واژه «ناعم» در زبان فارسی نرم است، اما در زبان مقصد این صفت برای صدا مستعمل نیست. در نتیجه مترجم باید از صفتی مناسب در زبان فارسی برای توصیف صدا استفاده کند.
ترجمة پیشنهادی: با صدایی دلنشین و آرام.
متن اصلی: «اما البنت الصغری المنطوبة الهزیلة الخجول التی لم یکن أحد یحسب له حسابا» (کجهجی، 2013: 29).
ترجمه: اما دختر کوچک منزوی لاغر مردنی خجالتی که هیچکس او را آدم به حساب نمیآورد (پورزبید، 1397: 32).
مترجم در ترجمة جملة «لم یکن أحد یحسب له حسابا» کمی زیادهروی کرده است، چراکه مقصود نویسنده اثر، تنها این بوده که کسی روی آن دختر کوچک خجالتی حساب باز نمیکرده است، اما مترجم در کوچک شمردن شخصیت آن دختر افراط کرده و این عبارت را به صورت «هیچکس او را آدم حساب نمیکرد» معادلسازی کرده است.
ترجمة پیشنهادی: اما دختر کوچک منزوی لاغر مردنی خجالتی که هیچکس رویش حسابی باز نمیکرد.
متن اصلی: «نحیلة هی لکنها لیست علیلة و لا مسلولة» (کجهجی، 2013: 28).
ترجمه: نحیف است؛ ولی علیل و مسلول نیست (پورزبید، 1397: 31).
مترجم هیچ معادلی برای دو واژة «علیل و مسلول» به کار نبرده و عیناً آنها را تنها بدون تاء تأنیث ذکر کرده است؛ حال آنکه «علیل» در زبان فارسی به معنی «ناتوان و از کار افتاده» است. این در حالی است که نویسنده در پی تصویرسازی شرایط است و باید از معادلی چون «بیمار» به جای «علیل» بهره میبرد.
ترجمة پیشنهادی: لاغر است، اما بیمار و مسلول نیست.
2-2-4-5. پرگویی در برابر سادهگویی
در پرگویی در برابر سادهگویی، مترجم برای عبارت کوتاهی در زبان مبدأ چندین عبارت بلند به همراه توضیح و شرح در زبان مقصد ذکر میکند. این بخش طبق نظریة گارسس با برخی زیر گروهها چون: تعریف و توضیح، بسط معنا و بسط خلاقه تداخل دارد (گارسس، 1994: 82).
اطناب مترجم درقالب 12 مورد خودنمایی میکند که دراین پژوهش به بیان 3 مورد خواهیم پرداخت.
متن اصلی: «لقد أرادت وداعاً یلیق بابنتها الصغری وردیة و هی تذهب لتعمل طبیبة فی الریاف» (کجهجی، 2013: 28).
ترجمه: میخواست مراسم خداحافظی در شأن دختر کوچکش وردیه درحالی که به عنوان پزشک به روستاها میرود، برگزار کند (پورزبید، 1397: 31).
مترجم با استفاده از ترجمة تحتاللفظی به پرگویی در کلام دچار شده است؛ در حالی که ضرورتی ندارد که جمله حالیه حتماً به صورت میان جمله و با عبارت «درحالی که» آغاز شود. همچنین لزومی ندارد، کلمة جمع عربی به صورت جمع ترجمه شود.
ترجمة پیشنهادی: میخواست برای دختر کوچکش وردیه که برای طبابت عازم روستا بود، مراسم خداحافظی در خوری برگزار کند..
متن اصلی: «تفرکین جبهتک تأملا او ربما مللاً من صداع الحکایة» (کجهجی، 2013: 24).
ترجمه: پیشانیات را به نشانة تفکر میمالی، یا چهبسا از ملالی که در اثر سردرد از بازگویی داستان به وجود آمده این کار را میکنی (پورزبید، 1397: 26).
اطناب و زیاده گویی در ترجمه و معادلیابی این عبارت به اوج خود رسیده تا حدی که نگارش فارسی نیز دچار اشکال شده است.
ترجمة پیشنهادی: پیشانیات را میمالی؛ حال، یا داری فکر میکنی، یا از شنیدن قصهام سر درد گرفتهای.
متن اصلی: «علی المقعد الکبیر المخصص له» (کجهجی، 2013: 14).
ترجمه: روی صندلی بزرگی که برایش در نظر گرفته بودند (پورزبید، 1397: 16).
مترجم برای صفت «المخصص له» جملهای جایگزین کرده است.
ترجمة پیشنهادی: روی صندلی بزرگ و مخصوصش.
2-2-4-6.تغییر در صناعات ادبی بالاخص استعاره
متن اصلی: «یترک جمرة فی کیانها» (کجهجی، 2013: 34).
ترجمه: شرارهای در وجودش بهجای میگذارد (پورزبید، 1397: 37).
«جمره» به معنی شراره آتش است، اما ترجمة جمله به این صورت تحتاللفظی، آن معنای کنایی موردنظر از این عبارت را در فارسی منتقل نمیکند. این عبارت باید طوری ترجمه شود که کنایه از اندوه بسیار و جگرسوز باشد.
ترجمة پیشنهادی: «که جگرش را میسوزاند» یا «که دلش را آتش میزند».
نمودار 4. پراکندگی زیرمجموعههای سطح سبکی- علمی
نمودار 5. مقایسه فراوانی نمونهها در سطوح چهارگانه الگوی گارسس
نمودار 6. مقایسه نسبت ویژگیهای مثبت و منفی و خنثی
بحث و نتیجهگیری
بررسیهای انجامشده از رمان «طشاری» و ترجمة آن با عنوان «تکهپارههای من» در قالب نمودارهایی به نمایش درآمده که بیانگر نقاط ضعف و قوت این ترجمه هستند. مترجم به تمامی سطوح الگوی گارسس به یک اندازه توجه نداشته و در این میان، شاهد غلبه و برتری سطح چهارم؛ یعنی سطح سبکی- علمی هستیم.
طبق پژوهش انجام شده، ترجمة پورزبید از«طشاری»، 23 مورد اشتباه مترجم، 11 مورد بیان نامناسب در متن مقصد و 12مورد پرگویی دارد. علاوه بر این، ویژگیهای منفی دیگری چون 22 مورد ترجمة تحتاللفظی، 13 مورد قبض نحوی، 3 مورد تلویح، 9 مورد تعدیل اصطلاحات محاورهای، 3مورد تغییر لحن و 3 مورد بسط خلاقه را دربر گرفته است. دریک نگاه کلی میتوان چنین نتیجه گرفت که ویژگیهای منفی این ترجمه بالغ بر 103 مورد است که باعث مقبولیت پایین ترجمه شده است. همچنین زیرمجموعههای سطح سبکی- علمی در قالب ویژگیهای منفی قرار میگیرند و این امر بیانگر این حقیقت است که مترجم در حفظ سبک نویسنده قدم برنداشته و با اشتباهاتی در ترجمه، بیان نامناسب برخی عبارات و اطناب و پرگویی در مواردی دیگر از متن مبدأ فاصله گرفته است. در عین حال که در موارد متعدد، مفهوم به شکل دقیق به زبان مقصد منتقل نشده و شاهد ترجمة تحتاللفظی هستیم. همچنین با وجود دشواری انتقال زوایای نهان و آشکار متن مبدأ -که شامل سبک نویسنده و ساختار مضمون اصلی متن است- باید بگوییم مترجم در این زمینه توفیقی نداشته است.
تعارض منافع
تعارض منافع ندارم.
[1]. Lefevere, A.
[2]. Carrion, R.
[3]. Garses model
[4]. Don Quijote
[5]. De Cervantes, M.
[6]. The Prince and the Pauper
[7]. Twain, M.
[8].Vinay, J,. Darbelnet, J.
[9]. Newmark, P.
[10]. Venan,B.
[11]. Nida, E.
[12]. Delisle,G.
[13]. Norbert, E.
[14]. Yatouri, V.
[15]. Sarkozy, N.