چنانچه میدانیم «زبانشناسی، مطالعة علمی زبان برای فهم ویژگیهای ذهن انسان است» (مهاجر و نبوی، 1376: 8). در واقع، زبان به عنوان جنبهای از رفتار انسان، بنیاد بسیاری از فعالیتهای ذهن اوست؛ به طوری که با مطالعة زبانِ هر اثر میتوان به برخی از ویژگیهای درونیِ صاحب اثر پی برد؛ از سوی دیگر، هلیدی[1] و حسن به ویژه هلیدی - بنیانگذار زبانشناسی نقشگرا - همیشه بر این مسأله تأکید دارند که زبان با اجتماع، ارتباطی تنگاتنگ دارد (Halliday, 1985: 18).
بولر[2] آلمانی، نخستین کسی بود که نقشهای زبانی را مطرح کرد. پس از یاکوبسن[3] و دیگران، دنبال وی را گرفتند. به نظر بولر، زبان، کلاً دارای نقش ارتباطی است و همة حوادث را بازنمایی میکند؛ به این صورت که تا زمانی که ارتباطی در کار نباشد، هیچ اخباری دربارة حوادث منتقل نمیشود؛ مثلاً هنگامی که به کسی میگوییم «امروز امتحان دادم» تا زمانی که ارتباط میان ما و مخاطب ما برقرار نشود، خبر فوق به وی انتقال نمییابد.
زبانشناسی نقشگرا جزو یکی از سه رویکرد اصلی و مهم زبانشناسی نظری است که در آن، نقش و منا با هم مورد بررسی قرار میگیرد (مشکوة الدینی، 1391: 113).
در واقع از آنجا که هلیدی بر نقش عناصر زبانی تأکید داشت، رویکرد خود را در مطالعات زبانی، نقشگرایی نامید (Helidi, 1994b: 13).
هلیدی در دستور زبان خود، نظام صوری زبان را توأمان با نظام معنایی و نقشی در بافت در نظر میگیرد (پهلواننژاد و وزیرنژاد، 1388: 52).
مؤلفان مقالة پیشِ رو از فعالان حوزة ترجمه هستند و در کارشان از نظریات ترجمه مانند نظریة نایدا[4]، نظریة نظم عبدالقاهر جرجانی استفاده و... میکنند. آنان هنگام آشنایی با نظریة کارکردهای زبانی بولر، دریافتند که این نظریه نیز همچون دو نظریة یادشده، شایان توجه است و در انتقال معنا و در بُعدی جدید، حتی در تحریک احساسات، نقشی بسزا دارد. از این رو، برآن شدند که مقالة حاضر را به رشته تحریر درآورند.
این پژوهش بر پایةشیوه توصیفی- تحلیلی بوده و هدف از آن، بررسی ترجمة احسان موسوی خلخالی نسبت به رمان «الوقائع الغریبة فی اختفاء سعید أبی النحس المتشائل» به زبان فارسی از نظر ترجمة نقشگرا ست و به دنبال پاسخگویی به دو پرسش زیر است:
- بازنمایی بیانی و درخواستی چگونه در رمان، منعکس شده است؟ چنین فرض شده است که استفاده از بازنمایی بیان و درخواستی در ترجمة رمان برای رسایی ترجمه، لازم و ضروری است.
- مترجم یادشده به چه میزان در بازنمایی بیانی و درخواستی برای ایجاد کنشهای زبانی موفق بوده است؟ چنین فرض شده است که ترجمه طبق بازنمایی بیانی و درخواستی و کلاً نقشهای زبانی، نیازمند دقتی بالاست و میزان موفقیت مترجم در پایان مقاله، مشخص خواهد شد.
- پیشینه پژوهش
پژوهشهای انجام شده دربارة کتاب مورد اشاره فراوان است که بازرترین موارد آن به شرح زیر است.
نتایج پایاننامة شکری (1396) با موضوع «تصویر خود و دیگری در رمان پایداری فلسطین (بررسی موردی «المتشائل» اثر امیل حبیبی و «البحث عن ولید مسعود» اثر جبرا ابراهیم جبرا)» به این مهم اشاره دارد که بارزترین شکل خود و دیگری در رمان المتشائل، کشمکش بر سر مکان و بیان این واقعیت است که تقابل خود و دیگری یک پدیدة روزمره و همیشگی در سرزمینهای اشغالی است و از خصوصیات بارز این رمان، توجه زیاد به تصویر دیگری اسرائیلی است. در رمان «البحث عن ولید مسعود» کشمکش بیشتر حول محور مسائل فکری و روانی و آوارگی انسان فلسطینی میچرخد و بعد از تحلیل عناصر تصویر در این رمان، مشخص میشود که جبرا توجه چندانی به دیگری اسرائیلی نداشته و تمام توان خود را بر ترسیم یک تصویر کامل از خود فلسطینی مقاوم مبذول داشته است.
«حوار مع إمیل حبیبی حول الوقائع الغریبة فی اختفاء سعید أبی النحس المتشائل» عنوان مصاحبهای است که با امیل حبیبی توسط منی أنیس در سال 1984 درباره اثر یادشده صورت گرفته است.
نتایج مقالة روشنفکر و همکاران (1394) با عنوان «جنبههای نمادین مکان در رمان «المتشائل»» به این نکتة مهم اشاره دارد که در این دو نوع مکان، نوعی رابطة خود و دیگری مشاهده میشود که در مکان نمایان میشود؛ یک طرف این رابطه میکوشد تا جنبة موروثی عرب بودن مکان را از آن بزداید و با تسلط بر آن هویت عربی آن را دگرگون سازد و نیز نوع استفاده از مکان را تغییر دهد؛ طرف دیگر رابطه میکوشد تا جنبه موروثی عرب بودن مکان را با استفاده از روایت و داستان جاودانه کند تا هویت عربی خود را حفظ کند.
زرقانی (1388) نیز از جمله پژوهشگرانی است که در مقالة «طرحی برای طبقهبندی انواع ادبی در دورة کلاسیک» و کتاب «تاریخ ادبی ایران و قلمرو زبان فارسی» به دو عنصر ارتباطی گوینده و مخاطب در سه نوع ادب تعلیمی، غنایی و حماسی توجه کرده است.
پس از جستوجوی بررسی کارکردهای زبانی بولر دربارة این رمان، نتیجهای یافت نشد و مشخص است که تاکنون، در این زمینه، پژوهشی انجام نشده است.
تفاوت میان این مقاله با پژوهشهای فوق در این است که به نظر پژوهشگران در ترجمههای نثر معاصر، توجهی اندک به نظریة بولر شده است و در این زمینه تا حدی زیاد، خلأ دیده میشود؛ از این رو، ترجمة احسان موسوی خلخالی نسبت به کتاب موضوع مقاله، از نظر انواع ترجمة نقشگرابه بوته نقد و بررسی گذاشته شده است.
- چهارچوب نظری
نگرشهای نقشگرا با گرایش به تربیت مترجم، توسعه یافتهاند و این قضیه [نگرشهای نقشگرا] هنوز هم یکی از رشتههای اصلی است که به شدت در آن [تربیت مترجم] مفید واقع میشوند. هنگام بحث و ارزیابی ترجمههای ارائه شده توسط دانشجویان، استادان همیشه نیاز به اشاره به برخی معیارها را حس کردهاند (نورد[5]، 1395: 83).
2-1. مدل ترجمهمدار نقشهای متن
مدلهای مختلف نقش متن را میتوان شروع بحث تربیت مترجم در نظر گرفت. مدل ارائه شده در اینجا چیزی بیش از یک مثال نیست. مزیت اصلیاش این است که به اندازة کافی، آسان است تا در کلاس مورد استفاده قرار گیرد و تمرکز واضحی بر ترجمه دارد. مدل ما از مدل کارل بولر[6] گرفته شده است؛ چیزی که نقطة آغازی برای گونهشناسی متن رایس[7] نیز محسوب میشود. بوهلر[8] این طور مطرح کرد که سه نقش اصلی، وجود دارد: ارجاعی، بیانی و «ترغیبی» (نورد، 1395: 84).
2-1-1. نقش ارجاعی در ترجمه
هر گاه جهتگیری پیام به سوی زمینه باشد، کارکرد ارجاعی آن، برتری دارد. در این نقش «مسأله اساسی همانا فرمولبندی اطلاعات حقیقی، عینی، قابل مشاهده و اثباتپذیر در باب مرجع پیام است» (گیرو، 1380: 20).
نقش ارجاعی یک سخن، شامل ارجاع به موضوعات و پدیدههای جهان یا جهانی خاص، شاید افسانهای میشود. ممکن است طبق ماهیت موضوع یا مصداق مربوط تحلیل شود. اگر مصداق، حقیقت یا حالتی از چیزی ناشناخته برای دریافتکننده باشد (مثلاً سانحة ترافیکی)، نقش متن ممکن است شامل آگاه کردن خواننده شود. اگر مصداق، زبان یا کاربرد خاصی از زبان باشد، نقش متن ممکن است فرازبانی باشد. اگر مصداق شیوة درست بهکار بردن ماشین لباسشویی یا کنسروسازی باشد، نقش متن ممکن است فرازبانی باشد. اگر مورد مراجعه در مجموع رشتهای است که دریافتکنندگان باید آن را فراگیرند (مثلاً جغرافی) نقش ممکن است آموزشی باشد. بدیهی است چنین فهرستی از نقشهای فرعی نمیتواند ادعای فراگیر بودن داشته باشد (نورد، 1395: 85). البته به نظر پژوهشگران این مقاله، ارجاع، زمانی مؤثر است که توجه مخاطب را به خوبی به مسائل موضوع ارجاع، جلب و آن را به خوبی بیان کند؛ در غیر این صورت، نقش ارجاعی، بیفایده خواهد بود.
در این نقش، زبان به واسطة گوینده برای انتقال گزارههایی دربارة جهان به شنونده بهکار میرود (صادقی، 1389: 199). در این نقش، جهتگیری پیام به سمت موضوع است. جملات اخباری معمولاً از این نوع نقش برخوردارند. این نقش «توصیفی و بیانی» نیز نامیده میشود (ر. ک، صفوی، 1390: 2)
مهمترین نکته در این نقش، موضوع پیام و امکان بررسی صحّت و سُقم موضوع است. این نقش و اهمیت آن موجب میشود گوینده جمله را به صورتی کاملاً روشن و بدون استفاده از واژههای چندمعنایی به گونهای ادا کند که امکان بروز ابهام در معانی جمله میسر نشود (ر. ک: رفیعی و صحرائی، 1392: 22). در کارکرد ارجاعی، تأکید بر بافت غیرزمانی است که در روند کنش ارتباطی به آن اشاره میشود و عوامل دیگر همچون ویژگیهای گوینده، مخاطب یا صورت گفته اهمیت کمتری دارند (ر. ک: مکاریک[9]، 1385: 158). در واقع، در بافت غیرزمانی به عنصر زمان، اهمیت داده نمیشود و مهم، ارجاع به منظور رفع ابهام است. نکته قابل توجه اینکه اگر رمان، فاقد نشانههای زمانی و مکانی باشد، دچار ضعف است. زیرا نقش دو عنصر زمان و مکان، نقش کارساز است و در واقع قالب پدیدار شدن رویدادها هستند.
2-1-2. نقش بیانی در ترجمه
برخلاف گونهشناسی متن رایس که نقش بیانی در آن محدود به وجوه زیباشناختی ادبی یا متون شعری است، نقش بیانی در مدل من [کریستین نورد] به نگرش فرستنده نسبت به موضوعات و پدیدههای جهان اشاره میکند. ممکن است طبق آنچه بیان میشود، تقسیم شود. اگر فرستنده احساسات یا عواطف فردی را بیان کند (مثلاً با حرف ندایی) ممکن است صحبت از نقش فرعی احساس کنیم. اگر آنچه بیان میشود، ارزیابی (شاید یک تصمیم دولتی باشد)، نقش فرعی ارزیابی خواهد بود. نقش فرعی دیگر میتواند کنایه باشد. بدیهی است متنی خاص میتواند طوری طراحی شود که شامل ترکیبی از چندین نقش یا نقشهای فرعی باشد (نورد، 1395: 89). نکته مهم اینکه دیدگاههای بولر و نورد، کاملاً با هم یکسان است و کتاب کریستین نورد، این دیدگاهها را بسیار شیوا و روان، شرح داده است. همچنین پایهگذار نقشهای زبانی، کارل بولر است و دیگران، دنبالهروی وی هستند.
نقش بیانی، فرستندهمدار است. نظرات یا نگرشهای فرستنده با توجه به مصداق و براساس نظام ارزشی است که فرض میشود برای فرستنده و دریافتکننده، مشترک باشد. با وجود این در شکل استاندارد تعامل بینفرهنگی، فرستنده متعلق به فرهنگ مبدأ و دریافتکننده متعلق به فرهنگ مقصد است. از آنجایی که نظامهای ارزشی توسط هنجارها و سنتهای فرهنگی تعیین میشود، نظام ارزشی نویسنده متن مبدأ ممکن است متفاوت از نظام ارزشی دریافتکننده فرهنگ مقصد باشد. این قضیه بدان معناست که نقش بیانی بیانشده در زبان مبدأ باید در چهارچوب نظام ارزشی فرهنگ مبدأ برداشت کرد. به عنوان مثال، در هند اگر مردی چشمان زنش را با چشمان گاو مقایسه کند، زیباییاش را تحسین کرده است، گرچه در آلمان، زن خیلی خوشش نمیآید که همسرش چنین کاری کند (نورد، 1395: 90 و 89).
هنگامی که هدف از کلام، جلب مشارکت گیرنده (مخاطب یا خواننده) یا برانگیختن وی باشد، نقش انگیزشی یا ترغیبی زبان، تحقق مییابد. این کارکرد زبان در تبلیغات نیز نقش مهمی دارد (گیرو، 1380: 21).
2-1-3. نقش ترغیبی در ترجمه
نقش ترغیبی در ترجمه («القایی» به اصطلاح یاکوبسن) که براساس حساسیت یا خلقوخوی دریافتکنندگان نسبت به کنش خاصی هدایت شده به منظور ترغیب آنان برای پاسخ در جهت خاصی طراحی میشود. اگر قصد روشن کردن فرضیهای را توسط مثالی داشته باشیم، متوسل به تجربه یا دانش قبلی خواننده میشویم. مخاطب براساس دانش قبلی واکنش نشان میدهد. اگر قصد تحریک شخصی به منظور انجام کاری یا دراختیارگذاشتن دیدگاهی خاص را داشته باشیم به حساسیتها و تمایلات مخفی او متوسل میشویم. اگر قصد داریم فردی را مجبور به خرید کالایی خاص کنیم به نیازهای واقعی یا متصور او متوسل شده، کیفیتهایی از آن محصول را توصیف میکنیم که فرض میشود ارزشهای مثبتی در نظام ارزشی دریافتکننده داشته باشد (نورد، 1395: 90 و 89).
نشانههای مستقیم نقش ترغیبی خصوصیاتی چون امری یا استفهام انکاری است؛ گرچه ممکن است نقش به طور مستقیم از طریق دستگاههای زیباشناختی یا سبکشناختی که به نقش ارجاعی یا بیانی اشاره میکند، به دست آید (مانند صفتهای عالی و صفتها یا اسمهای بیانکننده ارزشهای مثبت). نقش ترغیبی حتی ممکن است در زبان شعری نیز عمل کند و متوسل به حساسیت زیباشناختی خواننده شود (نورد، 1395: 90).
2-1-4. نقش ترکیبی در ترجمه
نقش ترکیبی، دریافتکنندهمدار است. تا حدودی شبیه تبری است که باید به مرکز صفحه ضربه بزند تا امتیاز خوبی به دست آورد. درحالیکه معمولاً متن مبدأ به استعداد و تجربة خوانندة فرهنگ مقصد متوسل میشود، نقش ترکیبی ترجمه موظف به داشتن هدف دیگری است.
کارکرد ترغیبی و همینطور نقشهای زبانی دیگر در زبان گفتاری مردمنیز کاربرد بسیار دارد. وان اِک[10] در این باره چنین میگوید: «آنچه مردم به وسیلة زبان انجام میدهند، اجرای شفاهی کارکردهایی مشخص است. مردم به وسیلة زبان تصدیق میکنند، میپرسند، دستور میدهند، اعتراض میکنند، ترغیب میکنند، عذرخواهی میکنند و...» (شهسواری، 1388: 74). گاهی نیز از این نقش زبان به گونهای غیرمستقیم استفاده میشود. «یکی از درخور توجهترین و مهمترین مسائل دربارة زبان، شیوة استفاده ما از گفتهها برای بیان معانیای است که در آن گفتهها وجود ندارد» (ترسک[11]، 1380: 173).
باید توجه داشت که نقشهای ترکیبی در ترجمه متونی مانند رمان به کار میرود که هدف از آن، انتقال پیام، طبق زبان مقصد است؛ مثلاً در ترجمة این رمان، بسیاری از عبارات، طبق زبان مقصد ترجمه شده است؛ گویی از آغاز همینگونه بوده است؛ مثلاً در جمله «أصبح سورها محششة ومنارها مثل قندیل جحا» (حبیبی، 1979: 26) به «حصارش داشت خراب میشد و بارویش شده بود عین چراغ ملانصرالدین» (خلخالی، 1395: 43) یک نقش ترکیبی و خوانندهمدار تمامعیار دیده میشود؛ به این صورت که «قندیل جحا» به معنای «چراغ حجا» برای گویشوران زبان فارسی، ملموس نیست، اما با توجه به اینکه «حجا» از شخصیتهای طنز ادبیات عربی است، مترجم برای ملموسسازی آن از شخصیت «ملانصرالدین» استفاده کرده که از شخصیتهای طنز ادبیات فارسی است و در حقیقت، جایگزینی شخصیت، صورت گرفته است.
2-1-5. نقش عاطفی در ترجمه
اگر جهتگیری پیام به سوی گوینده باشد، نقش عاطفی زبان، برتری دارد. این کارکرد زبانی، بیانگر نگرش و احساس درونی گوینده (شاعر یا نویسنده) نسبت به موضوعی است که دربارة آن، سخن میگوید (یاکوبسن، 1380: 263).
این نقش در تقابل با نقش ارجاعی قرار میگیرد، چراکه در نقش عاطفی سعی بر افزودن تنوّعهای معنایی است، اما در نقش ارجاعی، جلوی هر نوع «چندگانگی معنایی» گرفته میشودر.ک: رفیعی و مراد صحرایی، 1392: 23). به نظر پژوهشگران این مقاله، در عالم عاطفه و احساس، ممکن است از یک واژه، چند برداشت شود؛ مثلاً اگر کسی آه میکشد، ممکن است اندوهی داشته باشد یا ممکن است در اثر گرم بودن هوا یا در اثر خستگی باشد، اما هدف در نقش ارجاعی، فقط ارائة یک نوع توضیح دربارة موضوع ارجاع، آن هم برای معرفی و رفع ابهام است.
در واقع (کارکرد) عاطفی «زبانِ حال» گوینده است که تجلی مییابد. این نقش، تأثیری از احساس خاص گوینده به وجود میآورد؛ خواه گوینده آن احساس را داشته باشد، خواه وانمود به چنان احساسی کند. اصطلاح «کارکرد عاطفی» از اصطلاح «کارکرد احساسی» رساتر استر.ک: فالر و همکاران[12]، 1369: 76).
به نظر پژوهشگران این مقاله، دامنه کارکرد عاطفی از دامنه کارکرد احساسی، گستردهتر است؛ یعنی تأثیر اولی، بیشتر از دومی است؛ به این صورت که هدف نقش عاطفی، ایجاد، نگهداری و یا اتمام تماس بین فرستنده و دریافتکننده است. مشخصة دیگر سخن عاطفی این است که اغلب به بیان نوع ارتباط موجود میان فرستنده و دریافتکننده (رسمی/ غیررسمی، متقارن/ غیرمتقارن) میپردازد. در اینجا نیز متعارف بودنِ شکل، سهم مهمی را ایفا میکند، اما کارکرد احساسی، ناپایدار و در برخی مواقع، فاقد اثر بوده و ممکن است، واکنشی را به دنبال نداشته باشد و به ایجاد ارتباط، منتهی نشود.
- بررسی ترجمة رمان الوقائع الغریبة فی اختفاء سعید أبی النحس المتشائل
با توجه به موارد پیشگفته مشخص شد که ترجمة نقشگرا، نقشی مهم در انتقال معنی به گویشوران زبان مقصد دارد. اکنون به بررسی ترجمه رمان یادشده میپردازیم.
3-1. نمونههای کاربرد نقش ترکیبی
نقش ترکیبی، دریافتکنندهمدار است. تا حدودی شبیه تبری است که باید به مرکز صفحه ضربه بزند تا امتیاز خوبی به دست آورد. طبق این تعریف، موارد زیر را بررسی میکنیم.
عبارت «الکتاب الأول» با استفاده از نقش ترکیبی ترجمه به زیبایی به «دفتر اول» ترجمه شده است؛ زیرا تمرکز در آن بر زبان مقصد است و همانگونه که در مثنوی معنوی مولوی میبینیم، واژة «دفتر» در زبان فارسی برای جداسازی بخشهای آثار ادبی به کار میرود.
ترجمة عنوان دفتر اول (سعید یدعی التقاء مخلوقات من الفضاء السحیق) (حبیبی، 1979: 9) به معنای «سعید مدعی دیدن موجودات فضائی میشود» (خلخالی، 1395: 27) نیز شایان توجه است؛ زیرا در متن عربی، واژة «السحیق» (دور، سخت بعید، دوردست، عمیق، ژرف) (آذرنوش، 1388: 280) آورده شده است، اما این واژه با توجه به نقش ترکیبی ترجمه در فارسی به «موجوداتی از فضای دور» ترجمه نشده است؛ یعنی واژة «دور» از ترجمه، حذف شده و سپس واژة «الفضاء» در ترجمه، یای نسبت گرفته و برخلاف متن مبدأ، بلافاصله پس از واژة «مخلوقات» به معنای «موجودات» آمده و مجموع این دو واژه، مطابق دستور زبان حالت به ترکیبی وصفی تبدیل شده است؛ در غیر این صورت، ترجمه این جمله در زبان فارسی، مأنوس نیست.
از سایر مواردِ نقش ترکیبی ترجمه نیز میتوان به این اشاره کرد که واژة «مخلوقات» (آفریدهها) (طبیبیان، 1382: 1852) نیز به «موجودات» ترجمه شده که در زبان فارسی کاملاً مأنوس و درست است.
در ترجمة واژة «التویسات» در عبارت «وفرّت مع أعرابی من عرب التویسات» (حبیبی، 1979: 15) به معنای «و با یک عرب تویسات از آن بیابانگردها، فرار کرد» و اقدام به توضیح آن در پاورقی، نقش ارجاعی ترجمه، کاملاً مشهود است. به این صورت که مترجم با ارجاع به پاورقی، واژه تویسات را اینگونه توضیح داده است که «احتمالاً نام یک قبیلة عربی در منطقة شام است» تا معنای این واژه، کاملاً روشن شود.
دربارة واژه «سفسارشک» (حبیبی، 1979: 16) در عبارت «رح إلی الخواجا سفارشک» به معنای «برو پیش ادون سفارشک» در پاورقی چنین آمده است که «این واژه در زبان عبری به معنای امانتفروش است» (خلخالی، 1395: 34) و در واقع، نقش ارجاعیترجمه دیده میشود؛ چون به توضیح دربارة یک واژه، ارجاع داده شده است تا آن واژه، مفهوم باشد.
در ترجمة جملة «أصبح سورها محششة ومنارها مثل قندیل جحا» (حبیبی، 1979: 26) به «حصارش داشت خراب میشد و بارویش شده بود عین چراغ ملانصرالدین» (خلخالی، 1395: 43) یک نقش ترکیبی و خوانندهمدار تمامعیار ترجمه دیده میشود؛ به این صورت که «قندیل جحا» به معنای «چراغ حجا» برای گویشوران زبان فارسی ملموس نیست، اما با توجه به اینکه «حجا» از شخصیتهای طنز ادبیات عربی است، مترجم برای ملموسسازی آن از شخصیت «ملانصرالدین» استفاده کرده که از شخصیتهای طنز ادبیات فارسی است و در حقیقت جایگزینی شخصیت، صورت گرفته است.
جملة «فتنطّحت للمدیر» (حبیبی، 1979: 27) به «با مدیر، شاخبهشاخ شدم» (خلخالی، 1395: 44) ترجمه شده و نقش ترکیبی ترجمه مشهود است؛ به این صورت که فعل «نطحت» به معنای «شاخ زدم» است که در حالت عادی، مخصوص حیوانات شاخدار است، اما در اینجا، مترجم، روبهرو شدن شخصیت داستان با مدیرش را به «شاخبهشاخ» شدن، ترجمه کرده تا علاوه بر ملموسسازی معنای، داستان را نیز جذابتر کند.
«ألم یکتب شاعرکم الجلیلی[13]» (حبیبی، 1979: 33) به «مگر آن شاعر اهل جلیل نبود که میگفت» (خلخالی، 1395: 49) ترجمه شده است. در ترجمه این جمله نیز نقش ترکیبی ترجمهبه اوج زیبایی و ظهور میرسد؛ به این صورت که نخست، فعل «لم یکتب» به معنای «ننوشت» به «میگفت» ترجمه شده است؛ در واقع، هر شاعر، معمولاً، بیان، نظر و اعتقاد خود را مینویسد؛ از این رو، مترجم با استفاده از این موضوع، فعل یادشده را به شکل فوق، ترجمه کرده است، سپس فعل «نبود» نیز طبق ساختار زبان مقصد در قالب نانوشتههای ترجمه به جمله افزوده شده است. در واقع، فعل «نبود» ذکر شده است تا فعل اصلی جمله یعنی «یکتب» طبق ساختار زبان فارسی، مثبت ترجمه شود. همچنین ترکیب وصفی «شاعرکم الجلیلی» به «آن شاعر اهل جلیل» شده است. در این ترجمه، یای نسبت ذکرشده در پایان واژه «جلیلی»، با توجه به ساختار زبان مقصد، به «اهل» ترجمه شده است. ضمناً به دلیل شناخته بودن شاعر یادشده میان مخاطب جمله و گویندة آن، ضمیر «کم» به «آن» ترجمه شده است تا مطابق ساختار زبان مقصد شود.
زیبایی نقش ترکیبی ترجمه در عبارت «ما أقوی ذاکرتهم!» (حبیبی، 1979: 36) کاملاً مشهود است؛ زیرا به شکلی زیبا به فارسی ترجمه شده و کاملاً دریافتکنندهمدار است؛ به این صورت: «چه حافظهای دارند!» (خلخالی، 1395: 52)؛ در حالی که اگر نقش بیانیِ ترجمه استفاده میشد، جمله فوق اینگونه ترجمه میگردید: «چقدر حافظهشان قوی است!» اما با توجه به در نظر گرفتن دریافتکننده، بهترین منظور به دریافتکننده منتقل شده است.
اما شاید زیباترین نمونه نقش ترکیبی ترجمه و دریافتکنندهمداربودن ترجمه، در عبارت «انتظر تَرَ» (حبیبی، 1979: 38) باشد که به «ببینیم و تعریف کنیم» (خلخالی، 1395: 53) ترجمه شده است. همانگونه که میدانیم، ترجمة فرستندهمدار جملة فوق، «منتظر باش ببین» است، اما رسایی کافی را ندارد؛ بنابراین، ترجمه عبارت مذکور به «ببینیم و تعریف کنیم» بسیار زیباست و دقیقا مطابق ساختار زبان مقصد است؛ به گونهای که مخاطب برای فهم جمله، منتظر توضیح دیگری نیست.
عبارت «عفوًا یا أستاذ!» (حبیبی، 1979: 40) به «ببخشید حضرت آقا!» (خلخالی، 1395: 55) ترجمه شده است. اگر به این ترجمه دقت کنیم، نقش ترکیبی ترجمهرا کاملاً در آن میبینیم؛ زیرا این ترجمه، کاملاً دریافتکنندهمدار است و در آن، مهم، فهم مخاطب است. در واقع، ترجمة جمله یادشده، طبق زبان مبدأ به این صورت است: «ببخشید ای استاد!»، اما مترجم به قصد ملموسسازی آن برای گویشوران زبان مقصد و برای انتقال احترام موجود در واژة «أستاذ»، عبارت فوق را به شکل «ببخشید حضرت آقا!» ترجمه کرده است.
عبارت «وثِق یا محترم» (حبیبی، 1979: 41) با استفاده از نقش ترکیبی به شکل «خیالت جمع باشد آقا جان» (خلخالی، 1395: 56) ترجمه شده است. این ترجمه کاملا دریافتکنندهمحور است؛ به این صورت که ترجمه عبارت فوق، طبق زبان مبدأ به این صورت است: «اعتماد کن ای محترم»، اما مترجم برای ملموسکردن معنا در زبان مقصد، نخست، واژه «ثق» را به «خیالت جمع باشد» ترجمه کرده است که کاملاً با گویش عامیانة زبان فارسی، مطابقت دارد. مترجم همچنین با توجه به سبک و سیاق جمله و برای انتقال احترام موجود در واژة «محترم» آن را به «آقا جان» ترجمه کرده است.
«أنا الندل، یا محترم!» (حبیبی، 1979: 10) به این صورت ترجمه شده است که «من هم همان آبدارچیام آقا جان!» (خلخالی، 1395: 28). همانگونه که میبینیم، واژة «یا محترم» به «آقا جان» ترجمه شده است و در واقع، شاهد ترکیبیترجمه هستیم. چون حرف «ال» درج شده در اول واژة «الندل» به «همان» ترجمه شده که بیانگر «ال» عهدیه باشد. همچنین واژة «محترم» به «آقا جان» ترجمه شده تا علاوه بر انتقال بار احترام برای مخاطب فارسیزبان، ملموس باشد.
فعل «بکیت» (حبیبی، 1979: 47) در بخشی از این رمان به زیبایی به این صورت، ترجمه شده است: «زدم زیر گریه» (خلخالی، 1395: 61). در اینجا از نقش ترکیبیترجمه استفاده شده و منظور به زیبایی به دریافتکننده، انتقال یافته است؛ به این صورت که فعل «بکیت» به معنای «گریه کردم» است، اما مترجم برای بیان شدت گریه و نیز برای مطابقسازی آن با زبان مقصد، آن را به «زدم زیر گریه» ترجمه کرده است.
عبارت «عُد إلی مکانک یا لوح!» (حبیبی، 1979: 51) به «برگرد سر جایت نره خر!» (خلخالی، 1395: 65) ترجمه شده است. در اینجا، به وضوح، میبینیم که نقش ترکیبی ترجمه به کار رفته است و قصد داشته بهترین مفهوم را به مخاطب برساند؛ به این صورت که در واژة «لوح» بار معناییِ توهین وجود دارد و مترجم با درک این موضوع، توهینی رایج در زبان فارسی یعنی «نره خر» را به عنوان معادل آن، ذکر کرده است.
در عبارت «ثم صاح أخت» (حبیبی، 1979: 69) واژه «أخت» با استفاده از نقش بیانی ترجمه، همانند متن مبدأ تکرار شده است، اما با استفاده از نقش ارجاعی و ترکیبی ترجمه در پاورقی چنین توضیح داده شده است: «به عبری یعنی یک» (خلخالی، 1395: 84) تا بدینوسیله برای دریافتکننده، قابل فهم باشد.
جمله «وثقت من خُلُوّ المکان من الجهاز» (حبیبی، 1979: 89) به «مطمئن شدم از دستگاه مستگاه خبری نیست» (خلخالی، 1395: 103) ترجمه شده است. در اینجا با استفاده از نقش ترکیبی ترجمه، نزدیکترین ترجمه به فهم دریافتکننده فارسیزبان انجام شده است؛ زیرا آوردن یک واژه و سپس تکرار آن پس از تبدیل حرف اول آن به «م» فقط در فارسی وجود دارد.
جمله «أحبابنا یا عین، ما هم معانا. رحنا وراحوا عنّا، ما حدّش منّا استنّی. عینی یا عینی» (حبیبی، 1979: 90) از یک طرف با استفاده از نقش ترکیبی دریافتکنندهمحور و از طرف دیگر، با توجه به اینکه متن مبدأ، شعر است با آوردن ترجمهای آهنگین و تا حدودی فرمالیستی؛ یعنی با استفاده از نقش بیانی ترجمه به این صورت ترجمه شده است: «عزیزم چشم من/ نیستی کنارم/ کنارم بودی و رفتی ز بالم/ کسی پیشم نمانده/ عزیزم بیقرارم بیقرارم» (خلخالی، 1395: 104) به این صورت که واژة «احبابنا» جمع است، اما طبق دستور زبان حالت و دستور زبان مقصد به شکل مفرد به «عزیزم» ترجمه شده است. همچنین عبارت «ما هم معانا» با استفاده از دستور زبان حالت و دستور زبان مقصد به شکل دوم شخص مفرد؛ یعنی «نیستی کنارم» ترجمه شده است. ضمناً جمله «رحنا و راحوا عنا» نیز با استفاده از دستور زبان حالت و دستور زبان مقصد به «کنارم بودی و رفتی ز بالم» ترجمه شده است، اما در عین حال با توجه به اینکه متن یادشده، شعر است، مترجم، کوشیده تا حالت شعری آن یعنی حالت متن مبدأ را منتقل کند؛ از این رو، در عین حال، به دلیل پایبندی به ساختار زبان مبدأ، هم از نقش بیانی استفاده کرده و هم به دلیل استفاده از دستور زبان حالت و پایبندی به زبان مقصد از نقش ترکیبی استفاده کرده است.
جمله «هات مثلاً» (حبیبی، 1979: 105) به زیبایی هر چه تمامتر و ب ااستفاده از نقش ترکیبی و در قالب ایجاز به «مثلِ؟» (خلخالی، 1395: 116) ترجمه شده است؛ به این صورت که از حالت غیرپرسشی به پرسشی ترجمه شده است. این ترجمه، کاملاً دریافتکنندهمحور است.
در ترجمة عبارت «غریب الوجه والید واللسان» (حبیبی، 1979: 107) که به قول مترجم اشاره به شعری از متنبی است از نقش ترکیبی ترجمه استفاده شده است؛ به این صورت که با توجه به بافت زبان مبدأ واژة «جوانی عرب» به اول ترجمه، اضافه شده است و کل جمله به این صورت، ترجمه شده است: «جوانی عرب، غریبصورت، غریبدست، غریبزبان» (خلخالی، 1395: 119).
جملة «علی رِسلک یا ابن النحس!» (حبیبی، 1979: 108) به «ابونحس جان! تندنرو!» (خلخالی، 1395: 120) ترجمه شده است. در اینجا منظور از «تند نرو» این است که «از مسیر اعتدال، خارج نشو»؛ بنابراین، با استفاده از نقش ترکیبی ترجمه، این معنا به زیبایی، منتقل شده است. ضمناً با توجه به بافت زبان فارسی، واژة «جان» پس از منادا بهکار رفته و این موضوع، کاملاً مطابق با زبان مقصد است.
عبارت «فضحکنا» (حبیبی، 1979: 112) به «زدیم زیر خنده» (خلخالی، 1395: 124) ترجمه شده است. در اینجا از نقش ترکیبی ترجمه استفاده شده و با توجه به اینکه متن، یک متن داستانی و نقلی است باید به زبان نقلی و تا حدودی زبان رایج، ترجمه شود. اگر فعل مذکور به «خندیدیم» ترجمه میشد، حال و هوای جمله و منظور اصلی آن منتقل نمیشد.
جملة «نامی، الصباح رباح» (حبیبی، 1979: 126) با توجه به نقش ترکیبی به «چو فردا شود فکر فردا کنیم» (خلخالی، 1395: 137) ترجمه شده است. از سوی دیگر، ترجمه در قالب مصراعی بسیار زیبا آورده شده و زیباست.
عبارت «أیلول الأسود» (حبیبی، 1979: 130) به «سپتامبر سیاه» (خلخالی، 1395: 140) ترجمه شده است؛ به این صورت که «أیلول» ماه سریانی است و شاید برای مخاطبین، ملموس نباشد؛ از این رو، با استفاده از نقش ترکیبی، معادل میلادی آن در ترجمه آمده است. همچنین عبارت مذکور، این صورت «عملیات نظامی گستردة ارتش اردن برای سرکوب گروههای شبهنظامی فلسطینی که در اردن، بسیار قدرتمند شده بودند و پادشاهی اردن را تهدید میکردند. شمار کشتهشدگان فلسطینی در این عملیات که در سپتامبر 1970 رخ داد از چهار هزار تا بیش از دههزار تن گزارش شده است» (خلخالی، 1395: 140) توسط مترجم در پاورقی توضیح داده شده تا کاملاً مفهوم باشد.
جملة «فنقدتهم خمسین لیرة» (حبیبی، 1979: 143) به «50 لیره پیاده شدم» (خلخالی، 1395: 153) ترجمه شده است. مترجم به جای استفاده از افعال «پرداختم» یا «از جیبم دادم» که از افعال فصیح هستند از عبارت «پیاده شدم» استفاده کرده است. این، یک ترجمة کاملاً عامیانه است و به دلیل استفاده از نقش ترکیبی، جملهای آورده شده که برای گویشوران زبان مقصد، کاملاً قابل درک است.
عبارت «هذا الشاب الحییّ الضئیل» (حبیبی، 1979: 145) با استفاده از نقش ترکیبی ترجمه و با توجه به بافت به زیبایی به «همین جوانک خجالتی ریقو» (خلخالی، 1395: 156) ترجمه شده است و به این ترتیب، جایی برای عدم فهم این عبارت توسط دریافتکننده باقی نمیماند.
عبارت «حکایة السمک الذی یفهم کل اللّغات» (حبیبی، 1979: 148) با استفاده از نقش ترکیبی ترجمه و به شکلی دریافتکنندهمحور به «داستان ماهیای که همة زبانها سرش میشد» (خلخالی، 1395: 159) ترجمه شده است. ترجمة این عبارت، زیباترین و عامیانهترین شکل ترجمه این جمله است؛ زیرا کاملاً برای دریافتکننده، ملموس است و به اصطلاح، کاربرد کوچهبازاری دارد.
«مجرّد عرب» (حبیبی، 1979: 165) در جملة «ما أنا بساحر هندی بل مجرّد عرب بقی سحرًا فی إسرائیل» (حبیبی، 1979: 165) به «فقط یه عرب آس و پاس» (خلخالی، 1395: 172) ترجمه شده است. به توجه به ترجمة این عبارت، میبینیم که صفت «آس و پاس» توسط مترجم و با استفاده از نقش ترکیبی و با توجه به فضا و بافت جمله مبدأ در زبان مقصد افزوده شده تا حال و روز قهرمان داستان به خوبی هر چه تمامتر، بازگو شود.
عبارت «زیارة عاطل» (حبیبی، 1979: 168) با استفاده از نقش ترکیبی به «دیدن خشکوخالی» (خلخالی، 1395: 176) ترجمه شده است. ترجمة لفظ به لفظ این عبارت، «دیدن شخص بیکار» است. همانگونه که میبینیم، اصلاً معنای مورد نظر از آن برگرفته نمیشود، اما با توجه به نقش ترکیبی و با توجه به بافت زبان مقصد، بهترین ترجمه برای این جمله، «دیدن خشکوخالی» است.
عبارت «والذی فات مات» (حبیبی، 1979: 176) که از ضربالمثلهای عربی است با استفاده از نقش ترکیبی ترجمه به «گذشتهها گذشته» (خلخالی، 1395: 183) ترجمه شده که این هم از ضربالمثلهای زبان فارسی است؛ پس، یک ضربالمثل در زبان مقصد به عنوان ترجمة یک ضربالمثل در زبان مبدأ آورده شده و این از بهترینهای نمونه استفاده از نقش ترکیبی ترجمه است.
عبارت «ومَن خلّف ما مات» (حبیبی، 1979: 204) نیز با توجه به نقش ترکیبی ترجمه و نیز با توجه به ادبی بودنش به «مرده آن است که نامش به نکویی نبرند» (خلخالی، 1395: 208) ترجمه شده که در واقع، شعری از سعدی شیرازی است. این ترجمه، از بهترین معادلهای این جمله است.
عنوان این رمان از «الوقائع الغریبة فی اختفاء سعید أبی النحس المتشائل» به «وقایع غریبِ غیب شدنِ سعیدابونحسِ خوشبدبین» ترجمه شده است. نکته جالب توجه این است که با توجه به ویژگی زبان مقصد، حرف جر «فی» در ترجمة فارسی به «کسره» تبدیل شده است. ضمناً نام «سعید ابونحس» نیز به خاص بودن، ترجمه نشده است. همچنین در ترکیب این نام، پارادوکس دیده میشود؛ زیرا «سعید» به معنای «خوشبخت» در کنار «ابونحس» یعنی «پدرِ نحوست» آمده است. در اینجا، در واقع هم ترجمة ترکیبی و هم ترجمة بیانی انجام شده است. همچنین در ترجمة واژه «خوشبدبین» دقیقاً برعکس واژة عربی یعنی «متشائل» عمل شده است؛ به این صورت که نخست، «متفائل» و سپس «متشائم» ذکر شده است؛ در حالی که میتوان واژة یادشده را به این شکل، ترجمه کرد: «بدْخوشبین» تا معنی به ترتیب ذکر شود، اما با توجه به ترجمة ترکیبیِ دریافتکنندهمحور، اینگونه ترجمه شده است.
3-2. نمونههای ترجمه بیانی
نقش بیانی، فرستندهمدار است. با توجه به این موضوع به تحلیل موارد ذیل میپردازیم.
ترجمة منادا که نوعی ترجمه با استفاده از نقش بیانی است در این رمان به زیبایی انجام شده است؛ به این صورت که از آوردن حرف ندا که در زبان فارسی، در بسیاری از موارد به کار نمیرود، اجتناب شده است؛ مثلاً عبارت «أنتم أیها الرجال» به «شما، مردان!»، «وأنتن أیتها النساء!» به «شما، زنان»، «أنتم، أیها الشیوخ والحاخامات والکرادلة» به «شما، روحانیان و خاخامان و کاردینالان» ترجمه شده و نقش ندایی و عاطفی با آوردن علامت ندا (!) تکمیل شده است.
بخش آغازین رمان که در قالب ادبی بیان شده، بنا بر ترجمة بیانی به متن فرستنده؛ یعنی ادبی بودن آن، وفادار مانده است؛ آنجا که میگوید: «لقد انتظرتم طویلاً (حبیبی، 1974: 4): «به طول انجامیده انتظارتان» (خلخالی، 1395: 25). «ولم یقرع السعاة البرید أبوابکمحبیبی، 1974: 4): پستچیها نکوبیدند به درِ خانهتان (خلخالی، 1395: 25). «حاملین إلیکم الرسائل التی تشتهون (حبیبی، 1974: 4): نیاوردند نامههایی که میخواستید (خلخالی، 1395: 25).
در جملة «وقال: شالوم!» (حبیبی، 1979: 60 و 59)، واژة «شالوم» عیناً مانند زبان عبری در ترجمه آورده شده و از نقش بیانی ترجمه استفاده شده است، اما در ادامه با استفاده از نقش ارجاعی ترجمه در پاورقی توسط مترجم، معنی شده تا اصالت متن با توجه به موقعیت جمله، حفظ شود. در پاورقی ترجمه به این صورت آمده که «به زبان عبری، یعنی سلام» (خلخالی، 1395: 74).
در جملة «فأجبت ب- «پیس»»حبیبی، 1979: 60) به معنای «جواب دادم: پیس» (خلخالی، 1395: 74) نیز واژة «پیس» عیناً از انگلیسی آورده شده و مستقیم ترجمه نشده است؛ از این رو، نقش بیانی ترجمه به کار رفته است؛ زیرا تا اینجای کار «فرستندهمحور» است، اما در پاورقی به این صورت، ترجمه شده است (خلخالی، 1395: 74). پس در اینجا نیز نقش ارجاعی ترجمه دیده میشود.
در ترجمه عبارت:
«کما تحبّ الأُم
طفلها المشوّها
أُحبّها
حبیبتی بلادی»
(حبیبی، 1979: 95)
مترجم در عین حال، ضمن وفاداری به ساختار زبان مبدأ و در واقع، استفاده از نقش بیانی ترجمه و پایبندی به اصول فرمالیسیتی در ترجمه به زبان مقصد نیز وفادار بوده و از نقش ترکیبی ترجمه نیز استفاده کرده تا اصالت مبدأ و مقصد با هم حفظ شود؛ به این ترتیب، عبارت فوق، به این صورت ترجمه شده و حتی ظاهر آن نیز مانند متن اصلی است:
«مثل مادری که دوست دارد
پسر عقبماندهاش را
دوست دارم
میهنم را»
(خلخالی، 1395: 107)
واژة «الثائر» (حبیبی، 1979: 109) با توجه اینکه از اسماء عَلَم است، با توجه به نقش بیانی، عیناً در ترجمه آورده شده است، اما در پاورقی به صورت «ثائر در لغت به معنای قیامکننده» (حبیبی، 1979: 121) توضیح داده شده تا حق مطلب ادا و معنای آن، مشخص شود.
این شعر:
«طاف ینبغی نجوة
من هلاک فهلک
فالمنایا رصد
للفتی حیث سلک»
(حبیبی، 1979: 196)
به شکل زیر ترجمه شده است:
«شد تا نجات یابد از هلاک و شد هلاک مرگ در کمین توست هر کجا شوی»
(خلخالی، 1395: 200)
این بیت با استفاده از نقش ترکیبی و نیز با استفاده از فرمالیسم به شکلی ادبی ترجمه شده و حتی سعی شده که وزن شعری داشته باشد؛ بنابراین، هم از نقش بیانی، هم از نقش ترکیبی و هم از فرمالیسم در ترجمه آن استفاده شده است.
3-3. نمونههای ترجمه ارجاعی
نقش ارجاعی یک سخن، شامل ارجاع به موضوعات و پدیدههای جهان، یا جهانی خاص، شاید افسانهای میشود. با توجه به این تعریف به بررسی موارد زیر میپردازیم.
در ترجمه پایان متن ادبیِ سمیح القاسم، نام کتاب «قرآن الموت والیاسمین» (حبیبی، 1974: 4) ذکر نشده است تا نیازی به ترجمة ارجاعی نباشد.
در ترجمة عبارت «انتخاب شوهر لیدی برد» (خلخالی، 1395: 28) از نقش ارجاعی ترجمه استفاده شده است؛ به این صورت که ممکن است خوانندگان فارسیزبان با «لیدی برد» و «شوهرش» آشنا نباشند، اما در این رمان با آوردن پاورقی، نام شوهر ایشان، ذکر شده است.واژة «الندل» (حبیبی، 1979: 9) به «آبدارچی» (خلخالی، 1395: 27) ترجمه شده و در پاورقی چنین توضیح داده شده که «خدمتکاری که غذا و نوشیدنی سرو میکند» (خلخالی، 1395: 27). ضمناً «خدمتکار» با «آبدارچی» فرق دارد و این ترجمه بر خلاف ترجمة ارجاعی است. همچنین در ترجمة عبارت «مکاتب اللجنة التنفیذیة» نیز از نقش ارجاعی ترجمه استفاده شده است؛ به این صورت که در پاورقی، توضیح آن «کمیته اجرائی هیستادورت ]فدراسیون سندیکاهای اسرائیل[» آور (خلخالی، 1395: 28) آورده شده است.
در توضیح جملة «فهل رتبة «الألوف» من جنرالاتهم الآن یا معلمی منحوتة من هذا المعنی؟» (حبیبی، 1979: 36) در پاورقی در داخل قلاب به این صورت توضیح داده است که ]از بالاترین رتبههای نظامی در ارتش اسرائیل[؛ پس در این ترجمه، نقش ارجاعی به وضوح دیده میشود (خلخالی، 1395: 52).
در عبارت «فقررنا فی نهایة الإضراب الکبیر (1939م) أن نعبر الحدود إلی لبنان» (حبیبی، 1979: 47) واژة «الإضراب الکبیر» به معنای «اعتصاب بزرگ» (خلخالی، 1395: 61) را میبینیم. در پاورقی ترجمه، ذیل این واژه چنین آمده است: «اعتصاب شش ماهة اعراب سرزمین فلسطین که به انقلابی بزرگ علیه نیروهای بریتانیایی مستقر در این سرزمین انجامید (1939- 1936)». در اینجا از نقش ارجاع ترجمه استفاده شده تا اطلاعات مخاطب دربارة موضوع توضیح، افزایش یابد.
جملة «فمدّ یده إلیّ. فصافحتها. فشعرت بالراحة. فلم أسحب راحتی. وقلت فی نفسی: إن فی راحته لأسراراً» (حبیبی، 1979: 54) به «دستش را به سوی من آورد. با او دست دادم. احساس آرامش کردم و دستم را نکشیدم. با خودم گفتم: در این آرامش رازی هست» (خلخالی، 1395: 68). مترجم، در پاورقی درباره واژه «راحة» توضیحاتی داده که نقش ارجاعی ترجمه در آن مشهود است. وی چنین آورده است: «اینجا نویسنده با کلمات بازی کرده است: راحة در عربی هم به معنای کف دست است هم آرامش» (خلخالی، 1395: 68).
در جمله «فلمّا وقعت حرب الأیام الستّة» (حبیبی، 1979: 65) سخن از «حرب الأیام الستة» به میان آمده که با استفاده از نقش ارجاعی ترجمه، اینگونه در پاورقی توضیح داده شده است: «جنگی که از 5 ژوئن تا 10 ژوئن 1967 میان رژیم صهیونیستی و سه کشور عربی مصر و سوریه و اردن درگرفت و پیروز نظامی آن رژیم صهیونیستی بود» (خلخالی، 1395: 78).
اصطلاح «مثلّثة الرحمات» (حبیبی، 1979: 65) نیز به «مثلث رحمت» (خلخالی، 1395: 78) ترجمه شده که با توجه به دستور زبان حالت، واژه «الرحمات» که جمع مؤنث است، به «رحمت» که مفرد است، ترجمه شدع است. علاوه بر این، اصطلاح مذکور با استفاده از نقش ارجاعی ترجمه در پاورقی ترجمه به این صورت توضیح داده شده است: «منظور بحران سوئز در سال 1956م است ]که در آن انگلستان و فرانسه و رژیم صهیونیستی طی یک عملیات مشترک پس از ملیشدن کانال سوئز به دست جمال عبدالناصر، به مصر حمله کردند[» (خلخالی، 1395: 78).
نام «نوح إبراهیم» (حبیبی، 1979: 66) در کتاب ذکر شده است که مترجم با استفاده از نقش ارجاعی ترجمه، دربارة شخص مذکور در پاورقی، چنین توضیح داده است: «نوح ابراهیم (1938- 1913) شاعر عامیانهپرداز و آوازخوان و مبارز فلسطینی، زادة حیفا» (خلخالی، 1395: 81).
جملة «أراک تأهّلت للانتقال إلی المرتبة السابعة من الدعوة» (حبیبی، 1979: 108) به «میبینم که آمادة انتقال به مرتبة نهم دعوت هستی» (خلخالی، 1395: 120) ترجمه شده است. در این ترجمه با استفاده از نقش ارجاعی، دعوت ذکرشده در متن در پاورقی، چنین توضیح داده شده است: «اشاره به نُهمرحلة دعوت اسماعیلی»؛ به این ترتیب، ابهام دریافتکننده نیز برطرف شده است.
با توجه به اینکه نام «ابراهیم پاشا» (حبیبی، 1979: 117) ممکن است برای خوانندگان رمان ناآشنا باشد، مترجم در پاورقی به معرفی وی پرداخته و در واقع از نقش ارجاعی ترجمه استفاده کرده است؛ به این صورت که: «(1493- 1536م) صدر اعظم سلطان سلیمان قانونی در حکومت عثمانی» (خلخالی، 1395: 130).
اصطلاح «المثلث الصغیر» (حبیبی، 1979: 120) به معنای «مثلث کوچک» (خلخالی، 1395: 151) با استفاده از نقش ارجاعی ترجمه، توسط مترجم در پاورقی توضیح داده شده است؛ به این صورت که: «مثلث کوچک، مجموعهای از شهرهای و روستاهای عربنشین که در مناطق اشغالی قرار گرفتهاند» (خلخالی، 1395: 151).
3-4. نمونة نقش عاطفی
اگر جهتگیری پیام به سوی گوینده باشد، نقش عاطفی زبان، برتری دارد. این کارکرد زبانی، بیانگر نگرش و احساس درونی گوینده (شاعر یا نویسنده) نسبت به موضوعی است که دربارة آن، سخن میگوید. طبق این تعریف، به بررسی موارد زیر میپردازیم.
در جمله «آه یا معلّمی، إن والدی رحمه الله، قد أوصاک بی خیرًا» (حبیبی، 1979: 10) به معنای «آه، آقای معلم، پدرم خدابیامرز سفارش کرد هوایم را داشته باشی» (خلخالی، 1395: 28)، شاهد نقش عاطفی هستیم. این نقش در واژه «آه» دیده میشود. به این صورت که این واژه، بیانگر احساس شخصیت داستان است که نوعی اندوه در آن دیده میشود و احساسات مخاطب را نیز تحریک میکند.
در جملة «جازاک» (حبیبی، 1979: 79) به معنای «اجرت با خدا» (خلخالی، 1395: 91) نیز نقش عاطفی، مشهود است؛ به این صورت که مخاطب این جمله، کاری را در حق گوینده آن، انجام داده و گوینده، احساسات خود را در قالب این جمله و به شکل تشکر، بیان کرده است.
در جمله «أنت تعرف یا سعید، سامحک الله، ما فعلت بأبی والآخرین» (حبیبی، 1979: 79) به معنای «سعید، خدا از سر تقصیراتت بگذرد، خودت میدانی چه بلایی سر پدر و دیگران آوردی» (خلخالی، 1395: 91) نیز نقش عاطفی دیده میشود؛ به این صورت که گوینده، جملة «سامحک الله» به معنای «خدا از سر تقصیراتت بگذرد» را میگوید تا ناراحتیاش را نشان دهد.
در عبارت عبریِ «اوی فافوی» (حبیبی، 1979: 158) به معنای «وای، خدای من» (خلخالی، 1395: 166) نیز نقش عاطفی، وجود دارد؛ زیرا این عبارت برای بیان تعجب و شگفتی، مورد استفاده قرار میگیرد.
3-5. نمونة نقش ترغیبی
نشانههای مستقیم نقش ترغیبی خصوصیاتی چون امری یا استفهام انکاری است. با توجه به این توضیح، مورد زیر را بررسی میکنیم.
در ترجمه عبارت «إیاک والریبة» (حبیبی، 1979: 10) به «مبادا شکی کنی» (خلخالی، 1395: 28) نیز از نقش ترغیبی ترجمه استفاده شده؛ زیرا مخاطب نسبت به انجام ندادن کاری ترغیب شده است.
بحث و نتیجهگیری
در رمان مذکور، استفاده از نقشهای زبانی به ویژه نقش ترکیبی و بازنمایی بیانی، باعث شده تا ترجمه در بیشتر موارد، دریافتکنندهمحور باشد؛ از این رو، معنا به بهترین شکل، مطابق با زبان مقصد، انتقال یافته است. در سایر موارد نیز با توجه به بافت و موقعیت متن از سایر نقشهای زبانی استفاده شده و هدف از آن، باز هم انتقال معنی و رساندن پیام به بهترین شکل ممکن است تا مخاطب، تفاوتهای زبان مبدأ و مقصد را دریابد.
مترجم در ترجمة این رمان، بسیار موفق بوده و با استفاده از نقشها به ویژه، نقش ترکیبی و بازنمایی بیانی از بهترین معادلهای دریافتکنندهمحور ممکن استفاده کرده است. برای نمونه، در ترجمة جمله «أصبح سورها محششة ومنارها مثل قندیل جحا» (حبیبی، 1979: 26) به «حصارش داشت خراب میشد و بارویش شده بود عین چراغ ملانصرالدین» (خلخالی، 1395: 43) یک نقش ترکیبی و خوانندهمدار تمامعیار دیده میشود؛ به این صورت که «قندیل جحا» به معنای «چراغ جحا» برای گویشوران زبان فارسی، ملموس نیست، اما با توجه به اینکه «حجا» از شخصیتهای طنز ادبیات عربی است، مترجم برای ملموسسازی آن از شخصیت «ملانصرالدین» استفاده کرده که از شخصیتهای طنز ادبیات فارسی است و در حقیقت، جایگزینی شخصیت، صورت گرفته است؛ در نتیجه، ما حصل کار وی، ترجمهای رساست که در واقع، بوی ترجمه نمیدهد و گویا رمان مذکور از آغاز به همین زبان، تألیف شده است.
با توجه به ترجمة کتاب مذکور، مشخص شد که مترجم، بهترین استفاده ممکن را از نقشهای زبانی به عمل آورده و از بهترین و رساترین معادلها در زبان مقصد، بهره گرفته است؛ به گونهای که دریافتکننده احساس نمیکند که یک اثر ترجمهشده را میخواند. ضمناً مترجم، بیشترین استفاده را از ترجمه ترکیبی به عمل آورده است؛ در نتیجه، بیشتر بخشهای ترجمة رمان مذکور، دریافتکنندهمحور است. سپس با اختلافی اندک، نقش ارجاعی و با اختلافی زیاد، نقش بیانی در ترجمه، مورد استفاده قرار گرفته است تا با توجه به بافت و موقعیت بخشهایی از متن، اصالت آن نیز حفظ تا معنا نیز به درستی، منتقل شود. نقش عاطفی نیز بسیار بسیار اندک، مورد استفاده قرار گرفته است. نقش ترغیبی به معنای مندرج در چهارچوب نظری این مقاله، فقط در یک جا مورد استفاده قرار گرفته است.
علت موفقیت مترجم در ترجمة رمانی در این سطح، استفاده به جا و مناسب از نقشهای زبانی و تمرکز بر فهم آن از سوی دریافتکننده است؛ در نتیجه، با توجه به موقعیتهای مختلف، بهترین معادلها انتخاب شده است.
تعارض منافع
تعارض منافع ندارم.
سپاسگزاری
در پایان، نویسندگان مقاله، وظیفه خود میدانند که از همه اشخاصی که آنان را در تهیه این مقاله، یاری کردند، سپاسگزاری کنند و توفیق روزافزونشان را از خداوند متعال، خواستارند.
[1] . Halliday, M.
[2]. Bühler, K.
[3]. Jakobson, R.
[4]. Nida. E.
[5]. Nord, C.
[6]. Karl Büler̛ s Oganon Model
کارل بولر (1934-1879) روانشناس و زبانشناس آلمانی است. در حقیقت الگوی بوهلر، بیانی اولیه از اصول نشانهشناسی و زبانشناسی و همچنین نظریات مربوط به بحث ارتباط است. مدل ارغنون بر پایة روابط صوری پایهگذاری نشده، بلکه اساس آن بر نشانهها و تجلی اشیا و حالات امور در ارتباط با فرستنده و گیرنده پیام است. بر این اساس، زبان یک واسطه یا ارغنون است که اشیای تجلییافته را ارتباطپذیر میسازد و از طریق نقشهای اشارهای این امکان را به وجود میآورد که بازنمودها در یک موقعیت ارتباط عینی به هم پیوند بخورند. بر مبنای الگوی ارغنون بوهلر است که یاکوبسن شش نقش ارتباطی را با توجه به شش بعد فرآیند ارتباط مطرح میکند.
[7]. Raise, K
[8]. Bohler, C.
[9]. Makarik, R.
[10]. Ech, V.
[11]. Trask, R, L.
[12]. Fowler, R ., et al
[13]. توفیق زیاد