زبان به عنوان مؤثرترین پدیدة اجتماعی،کارکردهای متنوعی دارد؛ ازا ین رو، همواره در تحلیلهای جامعهشناسی، سیاسی وتاریخی مورد توجه بوده است. زبانشناسان از جنبههای متفاوت زبان را بررسی کردهاند. تا قبل از دهة۷۰ میلادی پژوهشهای زبانشناسی بیشتر مبتنی بر صورت و ساختار زبان بود، اما با مطرح شدن مفاهیمی چون قدرت، سیاست و ایدئولوژی در حوزة گفتمانشناسی و نقش زبان در تحلیل گفتمان انتقادی، مطالعات زبانی از حوزة ساختار فراتر رفت و به ارتباط میان ساختارهای زبانی و اجتماعی با تکیه بر نقش قدرت، سیاست و ایدئولوژی توجهکرد. در گفتمانشناسی انتقادی مجبوریم از ویژگیهای بافت کلام -به ویژه عقیدههای جا افتاده (ایدئولوژی) و توازن قدرت- بهرهگیریم و توجیهات لازم را از لایههای زیرین کلام بیرون بکشیم (یارمحمدی، 1395: 54)؛ بنابراین، زبان با ساختارهای بسیار متنوعی میتواند در گزارش پیام و تأثیر بر مخاطب بهکارگرفته شود. به همین اعتبار تحلیل گفتمان انتقادی (تگفا) علاوه بر فلسفه، جامعهشناسی و علوم سیاسی گسترة وسیعی از هنر و ادبیات را دربر میگیرد. ادب روایی یکی از جدیترین انواع ادبی از جهت درآمیختگی زبان با مسائل اجتماعی و فرهنگی است.
غالباً در رویکردهای تگفا سه مفهوم انتقاد، قدرت و جهانبینی مورد توجه است که در دیگر شاخههای زبانشناسی به آنها نمیپردازند. لیوون[1] معتقد است بنیان تگفا بر این اصل استوار است که نحوة بیان بر تداوم و موجه ساختن عوامل تبعیض، نابرابری و اعمال زور بر جامعه از سوی قدرت حاکم، مؤثر است (Leeuwen, 2009: 370).
هدف مقالة حاضر، تحلیل یکی ازعمدهترین ساختهای گفتمانمدار (حذف) در متن «نفرین زمین» است تا نشان دهد که حذف کنشگران چگونه بر رواج محافظهکاری و پنهانسازیهای اجتماعی صحه میگذارد و پنهانسازی کنشگران چگونه ساختارهای نهفتة مناسبات قدرت و ایدئولوژی را در داستان نشان میدهد؟ همچنینآلاحمد با توجه به کارکرد اجتماعی آثار داستانی چگونه با مؤلفههای زبانی کنشگران را به تصویرکشیده است؟
این پژوهش از یک سو با بافت تاریخی و اجتماعی دهة 40 ایران و تحولات ادبیات داستانی مرتبط است و از دیگر سو با گفتمان انتقادی و چگونگی روابط قدرت و ایدئولوژی در جامعه و جهانبینی نویسندة داستان در نقد ساختارهای موجود ارتباط دارد. در تحلیل اندیشههای اجتماعی آلاحمد باید دانست که او همیشه نقش یک منتقد را نسبت به حاکمیت سیاسی، آموزش، غربزدگی روشنفکران، جایگاه اجتماعی زن، قشریگرایی مذهبی و تضادهای میان مدرنیته و سنت داشت و این نگرش در نفرین زمین مشهود است. آلاحمد در این کتاب به شیوة رئالیسم اجتماعی ورود مدرنیته به ایران را از دید یک منتقد روایت میکند. از مؤلفههای جامعهشناختی این رمان مقایسة مدام زندگی روستایی و شهری است. نویسنده پیامدهای رفرم 1341 را از زبان شخصیتهای داستان بیان میکند.
- پیشینة پژوهش
آثار آلاحمد با رویکردهای مختلف، مورد توجه پژوهشگران بوده است. هرچند سهم بیشتر این پژوهشها به کتاب «مدیر مدرسه» رسیده، اما پژوهشهای ارزشمندی نیز دربارة «نفرین زمین» نوشته شده است. در اینجا به مهمترین آنها اشاره میکنیم.
از نظر یاحقی و عزیزی (1390)، آلاحمد در خلق آثار ادبی و داستانی خود، بیشتر به واقعیات اطرافش توجه داشته است و زندگی شخصی و تاریخ عصرش در آثار او انعکاس چشمگیری دارد.
صادقی و زارع (1396) ضمن تعریف درونمایه، درونمایههای مشترک: ورود مدرنیته به جامعه سنتی، برخورد جامعه با مدرنیته، بیکاری و استثمار را به عنوان نتایج لاینفک ورود مدرنیته در دو رمان نفرین زمین و خوشههای خشم بررسی کردهاند.
رنجبر (1391 و 1392) براساس الگوهای تبیین در علوم اجتماعی «لیتل» نفرین زمین را از دیدگاه جامعهشناسی بررسی کرده و به این نتیجه رسیده است که اگرچه آلاحمد از مسائل مهم عصر خود سخن گفته، نظریات و تئوریهای اجتماعی او تعمیمپذیر نیستند، چون از منظر بیرونی به وقایع مینگرد نه از درون.
بررسی پیشینة پژوهش نشانمیدهد که «نفرین زمین» به منزلة یکی از مهمترین داستانهای آلاحمد با زمینة اجتماعی و سیاسی درکانون توجه پژوهشگران بوده، اما تاکنون پژوهشی در زمینة تگفا با الگوی لیوون یا دیگر نظریههای گفتمانی دربارة این اثر انجام نگرفته است.
در بخش تحلیل گفتمان انتقادی از الگوی چگونگی بازنمایی کارگزاران اجتماعی (Leeuwen, 1996, 2008) و همچنین کتابهای «گفتمانشناسی رایج و انتقادی»، «تجزیه و تحلیل مقابلهای گفتمانشناختی زبان فارسی و انگلیسی در چارچوب زبانشناسی انتقادی» و «درآمدی به گفتمانشناسی» از آثار یارمحمدی بهرهگرفتهایم.
- روش پژوهش
در این گفتار با بهکارگیری روش توصیفی وتحلیلی، براساس مؤلفههای «جامعهشناختی- معنایی» و با بهرهگیری از الگوی بازنمایی کنشگران اجتماعی لیوون، مؤلفة حذف و نمودهای آن را در جملات گفتمانمدار نفرین زمین بررسی کردهایم. در این رمان پوشیدگی و پنهانسازی در متن به عنوان مؤلفههای گفتمانمدار مورد توجه نویسنده بوده است. کنشگران اجتماعی در این پژوهش شخصیتهای اصلی و فرعی داستان هستند.
- مبانی نظری پژوهش
برای تحلیل اثر با توجه به زیربنای جامعهشناختی رویکرد لیوون، در بخش مبانی نظری ابتدا افقهای اجتماعی اثر سپس مبانی نظری تحلیل گفتمان را بررسی کردهایم، پس ازآن بر مبنای نمودار لیوون کاربرد معنادار مؤلفة حذف و زیر مؤلفههای پنهانسازی و کمرنگسازی را با نمونههایی از کتاب تبیین کردهایم.
3-1. افقهای اجتماعی نفرین زمین
افق اجتماعی، اشاره به مؤلفهها و مشخصات زمینة اجتماعی عینی و ملموسی داردکه گفتمان در آن، تولید، انتخاب و نهادینه میشود (احمدی ودیگران، 1393: 104). دهة 40 نقطۀ عطفی در تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران است؛ جامعة ایران که در سالهای بعد از کودتای 1332 دچار نوعی یأس شده بود با زمزمة اصلاحات قانون در سالهای پایانی دهة 30، جان تازهای گرفت و متفکران و نویسندگان در این دوره به فراخور زمینههای اجتماعی به نقد و تحلیل این اصلاحات پرداختند. یکی از حوادث دهة 40 مطرح شدن مسالۀ انجمنهای ایالتی و ولایتی[2] بود که در همان بادی امر متوقف شد و بعضی از مفاد آن در قالب انقلاب سفید به تصویب رسید؛ افق اجتماعی دهة 40، حاکی از حرکت به سمت دروازههای تمدن بود و قلمرو گفتمانی، شامل تمکین به قانون و قانونشکنی میشد (احمدی و دیگران، 1393: 104). نویسنده در این رمان حرکت به سوی تمدن را موجب غربزدگی و از بین رفتن سنت دانسته و برهمخوردن توازن قدرت را عامل قانونشکنیها معرفی کرده است.
انقلاب سفید عنوان سلسله اصلاحاتی بود که در ۶ بهمن ۱۳۴۱ در یک همهپرسی به تصویب رسید. شش محور انقلاب سفیدکه زندگی تمام مردم را تحت تأثیر قرار داد، عبارتند از: اصلاحات ارضی و الغای نظام ارباب- رعیتی، ملی کردن جنگلها و مراتع، فروش سهام کارخانههای دولتی، سهیم کردن کارگران در منافع کارگاههای تولیدی، دادن حق رأی به زنان، ایجاد سپاه دانش و سپاه ترویج وآبادانی. مهمترین اصل، همان اصلاحات ارضی و الغای نظام ارباب- رعیتی بود که موجب جابهجایی طبقات اجتماعی، رشد طبقه متوسط و تغییر بنیانهای اقتصادی شد. مخاطب عمدة این تحولات روستا و روستاییان بودند که در آن دوره حدود 65 درصد جمعیت 22 میلیون نفری ایران را تشکیل میدادند.
مجموع این تحولات اجتماعی- فرهنگی نویسندگان را برانگیخت تا با دیدی تازه به زندگی روستایی بنگرند و موجد گرایش ادبی تازهای تحت عنوان «ادبیات روستایی و اقلیمی» باشند و شروع جدی ادبیات روستایی با تکنگاریهای اجتماعی آلاحمد و ساعدی بود (میرعابدینی، 1396: 508). آلاحمد در «نفرین زمین» بیشتر از هر اثر دیگری در ادبیات فارسی به نقد این تحولات پرداخته است. افقهای اجتماعی این رمان مبتنی بر محورهای انقلاب سفید است و محتوای گفتمانی اثر در قالب گفتوگو با نهاد قدرت شکل گرفته و بیشتر به شکل سلبی است. یکی از دلایل کاربرد حذف و مؤلفههای آن همین ساختار گفتمانی اثر است.
3-2. تحلیل گفتمان انتقادی[3]
اصطلاح «تحلیل گفتمان» را نخستین بار «زلیگ هریس»[4] زبانشناس انگلیسی در سال ۱۹۵۲میلادی مطرح کرد. هریس صرفاً نگاهی صورتگرایانه و ساختارگرایانه به جمله و متن داشت. دیری نگذشت که زبانشناسان تحلیل گفتمان را در معانی متفاوت بهکار بردند و از نظر آنان تحلیل گفتمان عبارت است از شناخت رابطة جملات با یکدیگر و نگریستن به کل آن چیزی که نتیجة این روابط است (قجری، 1389: 38). تحلیل گفتمان انتقادی رویکرد جدیدی در مطالعات زبانی است که ریشه در آرای «میشل فوکو»[5] فیلسوف فرانسوی دارد. در این روش بخش سنتی زبانشناسی با عناصر نحوی و لغوی یعنی زمینة متن سروکار ندارد، بلکه با عوامل بیرون از متن یعنی بافت موقعیتی فرهنگی و اجتماعی سروکار دارد (فرکلاف[6]، ۱۳۷۹: ۸).
تحلیلگران حوزة تگفا همگی اتفاق نظر دارند که برای کشف رابطة زبان با جامعه باید از توصیف زبانی فراتر رفت و به تبیین دست زد تا مشخص شود که نابرابریهای اجتماعی در زبان خلق و منعکس میشوند. پژوهشگرانی چون ون دایک[7]، فرکلاف، هاچ[8]، کرس[9] و لیوون به منظور تعیین مؤلفههای گفتمانمدار و تحلیل متن الگوهایی پیشنهاد کردهاند.
تئوون لیوون یکی از پژوهشگران حوزة تگفا است که در آثارش گسترة وسیعی از رسانههای تصویری و متنی و نشانهشناسی را مورد تحلیل قرارداده است. وی از نظریهپردازان حلقة موسوم به آمستردام است که فعالیتهای تحلیل گفتمان را از حوزة سینما و تصویر آغاز کرد. سپس توجهش به کنشگران اجتماعی و چگونگی بازنمایی آنها در رسانهها معطوف شد.
کرس و لیوون تحت تأثیر مکتب نشانهشناسی اجتماعی هالیدی[10] از پیشگامان بررسی معنا و تصویر و تعامل میان نشانههای دیداری و کلامی در متون و گفتمان هستند. لیوون به جای استفاده از اصطلاح نشانه[11] در دیدگاه سوسور[12] اصطلاح «منابع نشانهشناختی»[13] را بهکار میبرد و این منابع را دارای شکلهای مختلفی از جمله زبان، حرکات، تصویر، موسیقی، غذا و لباس میداند که ارزش فرهنگی دارند (غیاثیان، 1386: 65). از دیگر پژوهشهای او میتوان به تحلیل کردارها و کنشهای اجتماعی (1995) و الگوی بازنمایی کنشگران اجتماعی براساس مؤلفههای جامعهشناختی- معنایی (1996) اشارهکرد. یارمحمدی در کتاب «تجزیه و تحلیل مقابلهای گفتمانشناختی» برمبنای نظریة لیوون الگوی تحلیل گفتمانشناختی را در زبان فارسی ارائه کرده است.
چون در الگوی ون لیوون تحلیل متون از سطح توصیفی به سطح تبیینی و توجیهی ارتقا مییابد و رابطة میان زبان، جامعه وایدئولوژی نشان دادهمیشود، میتوان آن را یکی از برجستهترین الگوها در زمینة تگفا به حسابآورد. در چهارچوب الگوی لیوون ساختهای گفتمانمدار اساسیترین نقش را در بیان و بازشناخت منظور نهفته در پس متن دارند، پس وی به شیوهای نظاممند، چگونگی بازتاب عوامل اجتماعی را در متن بررسی و تأثیر زبان را در بازنمایی کنشگران در اثر ارزیابی میکند. در این نظریه منظور از کنشگران، افرادی است که در یک کنش اجتماعی یا یک گفتمان حضور و مشارکت دارند، دو مؤلفة اصلی این الگو: حذف[14] و اظهار[15] است (Leeuween, 2008: 52).
3-3. حذف
«حذف» نیاوردن واژه، جمله یا بخشی از جمله و یا قسمتی از کلام در متن است؛ به گونهای که مخاطب با قرائن لفظی و معنوی عنصر یا عناصر محذوف را دریابد. البته تشخیص عناصر محذوف بستگی به تجارب مشترک نویسنده و مخاطب دارد. اهمیت حذف در کلام کمتر از ذکر نیست؛ زیرا «تشکیل جملات ناقص از ضروریات کلام سلیس است. وقتی که ذکر عضو و اجزایی از جمله به دلیل وجود قرینه لزومی نداشته باشد، مسلم است که کاربرد آن عضو به سلاست و روانی کلام خدشه وارد میسازد» (شفائی، ۱۳۶۳: ۱۸۹). در زبان فارسی «حذف» در دو حوزة «دستور زبان» و«بلاغت» اهمیت ویژهای دارد. برای کاربرد حذف در دستور زبان دلایل متعدد بیان شده است؛ از جمله پیروی از سنتهای پایدار زبان، تضمین سلامت ساختار زبان، نزدیکی به فصاحت و ... .
خانلری نقش متن و بافت زبانی را در تحقق حذف مؤثر دانسته است. او از اولین کسانی است که به نقش گفتمانی حذف در زبان فارسی توجه داشته است (میرعمادی، 1377: 48). در حوزة بلاغت حذف و ذکر مسندٌالیه بر حذفیات احتمالی دیگر اجزای جمله برتری دارد؛ هرچند حذف دیگر اجزای جمله نیز مورد توجه بوده، این مبحث مربوط به علم معانی در حوزة بلاغت است و به دلایل متعددی صورت میگیرد از جمله پرهیز از ذکر زاید، برانگیختن تخیل خواننده، تنبیه مستمع، ایقاع در وهم مخاطب یا صیانت زبان از ذکر نام مسندٌالیه برای تفخیم، تحقیر و امثالهم که این موارد بیشتر به رابطة متکلم و مستمع مربوط است، اما پژوهشگران حوزة تگفا حذف را از بابت تأثیر پایگاه اجتماعی کنشگر یا کنشپذیر بر ذهن و زبان نویسنده بررسی میکنند.
حذف در الگوی لیوون یکی از مؤلفههای اصلی است که نقش مهمی در تحلیل گفتمانی دارد. گاهی همة کنشگران اجتماعی در متن بازنمایی نمیشوند و به دلایل مختلف تنها برخی از آنها در متن بازنماینده میشوند .(Leeuween, 2008: 28) حذف یا اظهار کنشگران اجتماعی بستگی به اهداف و منافع تولیدکنندگان متن و گفتمان دارد؛ البته در مواردی حذف بدون نیت و غرض انجام میشود، ازاین رو، مخاطب از هویت کنشگر حذف شده آگاه است. در نمودار لیوون حذف به دو شکل پنهانسازی و کمرنگسازی صورت میگیرد.
3-3-1. پنهانسازی[16]
در پنهانسازی حذف به گونهای صورت میگیرد که بازشناسی کنشگر به هیچ عنوان ممکن نیست. مصداقهای پنهانسازی عبارتند از:
3-3-1-1. مجهولسازی
جملات مجهول بدون ذکر عامل، انتخاب ساخت معلوم یا مجهول در جمله هر کدام متضمن کارکردی است. در ساختهای مجهول برجستهسازی پذیرندة کُنش و مکتوم ماندن کنشگر دو عامل مهم پنهانسازی است. تحلیلهای ساختاری الگوی لیوون بر مبنای دستور نقشگرای مایکل هالیدی است. در این شیوة تعامل بین نحو زبان، معناشناسی و کاربردشناسی بررسی میشود. به همین دلیل ما علاوه بر ساخت صوری مجهول هر ساختاری که نقش معنایی مجهول را بیان میکند، بررسی کردهایم.
مجهولسازی به روشهای مختلف انجام میگیرد. «علاوه بر مجهول صوری که با فعل کمکیِ «شدن» ساخته میشود، زبان فارسی از سه وسیلة دیگر برای بیان مفهوم مجهول استفاده میکند. این سه شیوه از نظر صوری مجهول نیستند، اما از نظر معنایی مجهولاند» (باطنی، 1348: 136).
الف- وجه غیرشخصی: گروههای فعلیِ این طبقه، شخص و شمار ندارند و کنشگر در این نوع جملات پنهان است؛ مثال: «آخر باید بشود یک جوری جلوی یک چیزی را گرفت» (آلاحمد، 1383: 188)؛ معادل: باید جلوی یک چیزی گرفته شود.
ب- استفاده از فعل سوم شخص جمع بدون ذکر فاعل؛ مثال: «آن روزها بهش میگفتهاند قلیخان» (آلاحمد، 1383: 109)؛ معادل: گفته میشده .
ج- تغییر فعل واژگانی بهطوریکه ساختمان جمله معمولاً ثابت میماند و فقط فعل واژگانی عوض میشود؛ مثلاً «کردن» به «شدن» و «زدن» به «خوردن» تبدیل میشود (باطنی، 1348: 136). مثال: «اگر از پس نماز دیگر بیابندش سیلی خورد از هرکسی» (آلاحمد، 1383: 228)؛ معادل: به او سیلی زده میشود.
اکثر زبانشناسان دربارة تغییر تعدی در زبان و نقش معنایی مجهول سخن گفتهاند؛ از جمله دبیرمقدم (1364)، طبیبزاده (1385) و... «باید توجه داشت ساخت مجهول یک فرآیند نحوی است، اما تغییر تعدی میتواند نقش معنایی مجهول را بیان نماید» (رضایی، 1389: 31). هرگاه کنشگر حذف شود، چنانکه بازشناسی آن ممکن نباشد و کنشپذیر (مفعول) در جایگاه کنشگر خود را نشان دهد، ساخت مجهول با کارکرد پنهانسازی است.
در مجموع 3600 عبارت گفتمانمدار در کتاب نفرین زمین 730 نمونة ساخت مجهول با کارکرد پنهانسازی دیده میشود:
نمونههای ساخت مجهول صوری (صفت مفعولی+ شدن)
* گفتم: درویش! ... خرمن که برداشته شده (آلاحمد، 1382: 19).
کنشگران (کشاورزان، خوشهچینان و...) با حذف، پنهانسازی شدهاند؛ بدین معنا که کنشگر اهمیتی ندارد بلکه منفعت درویش، هدف پنهان راوی است. در این نمونه وابستگی درویش به خرمن اهمیت گفتمانی دارد؛ یعنی راوی میپرسد وقتی عامل وابستگی از بین رفته دلیل ماندن درویش در روستا چیست؟
* هرچه بود ارباب کشته شده بود. آن هم چه اربابی! (همان: 116).
کنشگر (کشنده) ممکن است هر کسی باشد که با حذف، پنهانسازی شده است. نقش کنشپذیر در این جمله و در گفتمان اثر هم مهمتر از کنشگر است. کشته شدن ارباب نمودی از برهم خوردن توازن قدرت به نفع شهر در تقابل با ده است.
* باباهای ما میگفتند آبت که از روی زمین بریدهشد، رفتنی هستی (همان: 169).
کنشگر پنهانسازی شده تا تقدس کنشپذیر (آب) و وابستگی به آن را در جوامع روستایی بیان کند.
البته گاهی بخشی از ساخت مجهول حذف شده و این یکی از ویژگیهای پرتکرار این متن است.
* خانههای ده از دور کندوهایی را میماند گلی و بر سینه تپه چیده (شده است) (همان: 122).
با تشبیه کنشپذیر (خانههای ده) در روساخت، تشبیه کنشگران به زنبور را پنهانسازی کرده و این حذف بیانگر جامعة کارگری است؛ بدین معنا که اشخاص چون زنبور کار میکنند و به چیز دیگری توجه ندارند؛ صفت «گلی» نیز این عدم توجه به کیفیت زندگی را تأیید میکند.
نمونههای وجه غیرشخصی (افعال ناقص «بایستن/ توانستن/ شدن»+ مصدر کوتاه شده)
* این را به دیگران باید گفت من که به پای خودم آمدهام (همان: 14).
معادل «بایدگفته شود». فعل از لحاظ معنایی مجهول وکنشگر پنهان است.
* آخر وقتی مرگ را در گرد نرم درون یک کپسول نیمسانتیمتری از دواخانه بتوان خرید دیگر چه احتیاجی هست به آن عزرائیل عهد بوق که عین یک مأمور شکنجه هنوز هم میخواهد جان آدم را از سر ناخنها بکشد بیرون (همان: 159).
فعل معادل «خریده شود» مجهول معنایی است. در این عبارت نویسنده به تحول باورهای مردم بر اثر تسلط صنعت اعتراض دارد و به اعتقاد او صنعت باعث شده، مردم باورهای ماورایی خود را از دست بدهند و زندگی و مرگ را در واقعیات پست صنعتی بجویند.
* خوب چرا این گوشه و کنایهها را باید زد (همان: 56).
معادل «چرا این گوشه و کنایهها باید زدهشوند» فعل مجهول معنایی است. در اینجا شاهد گفتوگوی معلم و درویش هستیم معلم صریح سخن نمیگوید و با شیوة نقل در نقل سعی در پنهانکردن نظر واقعیش دارد چنانکه بعد از نقلش پشیمان میشود و با خودش میگوید: «نکنه خودش مأمور باشه» (همان: 56) این عدم اطمینان و ترس از نهاد قدرت پنهان (مأمور) معلم را محافظهکار کرده است و درویش این را دریافته که با پنهانسازی کنشگر چنین جوابش را میدهد.
نمونههای استفاده از فعل سوم شخص جمع بدون ذکر فاعل
هرگاه کنشگر در متن قابل بازشناسی نباشد، پنهانسازی است، اما اگر بتوانیم کنشگر را بهواسطة زمینة متن بازشناسی کنیم، کمرنگسازی است.
* من به مدیر گفتهام که توی شهرها هم درشکهها را ورچیدهاند (همان: 86).
فعل مجهول معنایی و معادل «ورچیدهشدهاند». متن در مورد اینکه چه کسانی آنها را ورچیدهاند، آگاهی نمیدهد و مخاطب حدس میزند شاید عوامل دولتی، شهرداری یا خود مردم کنشگر باشند، پس پنهانسازی است.
* میگویندکولی بوده (همان: 108).
معادل «گفتهمیشود». در این جمله حذف و پنهانسازی مطلق منبع خبری و عامل خبرگزار مشهود است تا کسی نتواند گویندة خبر را برای گفتهاش بازخواست کند.
* این جور جوانها را تو آبادی نگه نمیدارند (همان:109).
معادل «نگهداشته نمیشوند». متن و بافت به کنشگر اشارهای نکرده؛ یعنی عمل اشخاص تعیینکننده رفتار کنشگران در آن جامعه است (خود قضاوت میکنند و بر مبنای قضاوتشان عمل میکنند).
تغییر فعل واژگانی
* آخر همة زندگیم نجس شد (همان:180).
تغییر فعل (نجس کرد).گویندة جمله ماهجان و کنشگر جسد مادرشوهرش است که به دو دلیل پنهانسازی شده؛ یکی اشاره به مشاجرة همیشگی بین ماهجان و مادرشوهرش است که حتی با مرگش خواسته عروسش را آزار دهد و دیگر اینکه نویسنده خواسته باور دینی نجس بودن جسد را قبل از غسل، مورد انتقاد قرار دهد و با جملة «تو نجس پاکی چه میفهمی چیست؟» این گفتمان را تقویت میکند.
* از آن به بعد خود قهوهچی شدهبود موتوربان (همان:184).
معادل (قهوهچی را موتوربان کردهبودند). در این جمله قهوهچی کنشپذیر است و مباشر (کنشگر) به عنوان نمایندة قدرت پنهانسازی شده است.
* چوب تو گردهاش خورده و زمینگیرش کرده (همان:29).
در این نمونه کنشگر پنهانسازی شده تا کسی نتواند آنها را برای زخمیکردن رانندة تراکتور بازخواست کند.
3-3-1-2. اسمیشدگی
اسمیشدگی استفاده از مصدر یا حاصل مصدر به جای جمله است. فرآیند اسمسازی از ساختهای گفتمانمدار پیامگزار است که پیام اصلی متن را در خود دارد. «با اسمسازی گویندگان میتوانند زمان و شیوۀ انجام عمل را که از لوازم جمله یا فعل است مکتوم دارند» (یارمحمدی، 1383: 145)؛ مثال: «آنچه او میآموزد احتیاجی به این کتابها و دفترها و از برکردنها و شب امتحان بیخوابی کشیدنها ندارد؟» (آلاحمد، 1383: 53). در این جمله با بهکارگیری مصدرها، توجه از عامل به عمل معطوف شده و نویسنده در این جملات با بافتزدایی زمانی، مکانی، تاریخی و پوشیدهکردن کنشگران و کنشپذیران پیام خود را از زبان آنان برجسته کرده و از نظام آموزشی انتقاد میکند. نویسنده با استفاده از مصدرهای (از بر کردن و بیخوابی کشیدن) و نشان جمع دادن به آنها، تداوم بیهودة عملی را که منجر به فرسایش کنشگران (دانشآموزان) میشود به مخاطب القا میکند.
مصدرها و اسممصدرها از نظر مشخصههای سرنمونی ردهشناسی کنش- ارجاع هستند؛ یعنی «مصدر از نظر طبقة معنایی همانند فعل کنش محسوب میشود، اما از نظر کنش گزارهای مانند اسم معرف ارجاع است» (رضایی، 1395: 9). اسمسازی در بررسی گفتمانی اثر بیانگر کتمان کنشگر و پنهانسازی اوست؛ چون کنش موجود در مصدر یا اسم مصدر و پیامدهای آن برجستهتر از کنشگر یا کنشگران در متن است. همچنین مصدر نوعی اسم است و گستردگی نقش و معانی اسم در زبان، مخاطب را بهسوی شناخت بافت کلام سوق میدهد. «مصدر در فارسی در مرز گروه اسمی و گروه فعلی قرار میگیرد، زیرا هم میتواند به عنوان گروه فعلی ناخودایستا بهکار رود و هم به عنوان گروه اسمی» (باطنی، 1348: 130). البته فرآیند اسمسازی در امر کمرنگسازی نیز کاربرد دارد. 460 مورد کاربرد مصدرها و اسم مصدرها در جملات گفتمانمدار این متن با هدف پنهانسازی ذکر شده است و یکی از کارکردهای فرآیند اسمسازی در این رمان، این است که نویسنده برخی از عناصر را نسبت به دیگر عناصر موجود در متن برجستهسازی کرده، با این کار معنای متفاوتی به مخاطب القا میکند.
نمونههایی از کاربرد مصدرها و اسم مصدرها
* به اسم بده بستان مزد آسیابانی و راه انداختن کار مشتریها طرز هندل زدن موتور را یاد گرفته بود (آلاحمد، 1383: 184).
در این نمونه هم ساختار و هم معنا در صدد پنهانسازی کنشگر است، کنشگر (قهوهچی) به دستور نمایندة قدرت (مباشر) نیت خود (یادگیری) را پنهانسازی میکند.
* اما دهاتی جماعت دستش از عمل کوتاه که هست هیچ، معنی معجزه را هم فراموش کرده و مدام به انتظار تغییر فصلها نشسته... از زمستان به بهار و از قوس به حمل، و این دیگر انتظار نیست. دست به دهان ماندن است. کوچک شدن معنی انتظار است (همان: 194).
در این جملات کنشگران پنهان «دهاتی جماعت» نمایندة بخش اعظم کنشگران اجتماعی هستند که با تقدس بخشیدن به مفهوم «انتظار» زندگی وابستهای برای خود ساختهاند که عملاً حق کنشگری را از آنان گرفته است. تکرار انتظار و مفهوم آن در ترکیب «دست به دهان ماندن» تشریح فضای حاکم بر جامعه است تا مخاطب را به بافت فکری کنشگران اجتماعی ارجاع دهد.
* وقتی صنعت محلی گیوهبافی است، تراکتور و موتور آوردن یعنی پول را دور ریختن (همان: 77).
در این نمونه برجستهسازی تقابل کنشها، پنهانسازی کنشگران را توجیه میکند. حذف باعث تغییر تمرکز خواننده به سوی عمل شده تا یکی دیگر از تقابلهای گفتمانی متن (تولید سنتی- تولید مکانیزه) در ذهن مخاطب رقم بخورد.
3-3-1-3. کاربرد صفتها به جای موصوفها یا کنشگران معلوم
صفت یا رفتاری به نمایندگی جمله ذکر میشود. صفت، حالتی یا خصوصیتی از اسم یا موصوف است که میتواند ویژگیهای متفاوتی از اسم را نشان دهد، انتخاب یکی از این ویژگیها همواره با پسزمینة ذهنی صورت میگیرد؛ یعنی نویسنده با ذکر یک صفت اشارهای پنهان به مسائل اجتماعی، فرهنگی یا سیاسی دارد. در عبارتهای گفتمانمدار نفرین زمین 500 نمونه کاربرد صفت با هدف پنهانسازی یافتیم که صفتی به نمایندگی از یک نگرش و جمله بیان شده است. مثلاً نگرش منفی و پنهان گویندة این جمله را میتوان از واژة «عصازنان» استنباط کرد: «پیرمردها که عصازنان راه آخرت را میجستند» (همان: 12). سالمندی را با ناتوانی همراه کرده است و این دیدگاه اجتماعی مردم آن جامعه را نسبت به پیری بازگو میکند.
یکی از مهمترین ساختهای گفتمانمدار متن استفاده از تقابل دو صفت برای دو گروه «دهاتی» و «شهری» است که در مقام کنشگر (صفت جانشین موصوف) برجستهسازی شده و میتوان گفت شکل تقابلی به گفتمان تحقیر تبدیل شده است. در حقیقت نویسنده میخواسته از این تقابل انتقاد کند، اما گفتمان اثر و ساختهای معنایی نشان میدهد؛ گفتمان تحقیر و خصومت بازتولید شده است. نویسنده در کتاب غربزدگی نیز یکی از عوامل عقبماندگی جامعه را در این میداند که در طول تاریخ کمتر شهرنشینی داشتهایم و به معنای دقیق کلمه به شهرنشینی و تمدن شهری نرسیدیم و رشد شهرنشینی را به شکلی که در دهة40 اتفاق افتاده، غدةسرطانی مینامد (همان: 31).
3-3-1-4. کمرنگسازی[17]
درکمرنگسازی کنشگر اجتماعی حذف میشود، اما ردپای خود را در نقطهای دیگر از متن بر جای میگذارد تا بتوان آن را بازیابی کرد. روشهای کمرنگسازی عبارتند از:
الف- حذف به قرینة لفظی که در ساختار زبان فارسی و در این متن بسامد بالایی دارد، حدود 26 درصد (958) جملات حذف به قرینة لفظی دارند.
ب- جملات مجهول با ذکر عامل؛ این شیوه با ساختار زبان فارسی مطابق نیست، اما گاهی بهکارمیرود؛ یعنی گروه اسمی کنشپذیر (مفعول) در جایگاه نهاد ظاهر میشود و در یک نمونه کنشگر حذف شده به صورت یک گروه متممی درآمده است. مثال: «چای آمد به دست همانکه میلنگید» (همان: 82)؛ «آمد» در معنای «آوردهشد» بهکار رفته است.
پ- استفاده از فعل سوم شخص جمع بدون ذکر فاعل قبلاً در پنهانسازی اشاره کردیم که اگر بتوانیم کنشگر را به واسطة زمینة متن بازشناسی کنیم، کمرنگسازی است.[18]
* تا وقتی توی ده میکارند که توی شهر بخورند (همان: 88).
در این نمونه کنشگرانی که کمرنگ شدهاند، اهالی ده و شهر هستند که به واسطة متممهای «ده» و «شهر» بازیابی میشوند.
ت.- آوردن حاصل مصدر بهجای جمله و انواع اسمیشدگیها، این شیوه در 279 عبارت گفتمانمدار بهکار رفته است. چون اسم مصدرها و حاصلمصدرها از نظر معنایی دلالت بر کنش دارند و در گفتمان اثر نقش مهمی ایفا میکنند.
* عصا قورت دادگی شهری را کنار میگذاشتم (همان: 42).
در اینجا نویسنده با استفاده از حاصل مصدر،کنشِ کنشگران را نقد کرده است.
3-3-1-5. نمونههایکمرنگسازی
* باید معلم کلاس پنجم باشم که امسال باز شده و راه بردنش دیگر کار محلیها نیست (همان: 9).
کاربرد قید «باید» در کنار فعل «باشم» اجبار بر کنشگر را کمرنگسازیکرده است؛ یعنی قدرتی پنهان اختیار را از معلم سلب نموده و معلم هم به قصد جبران این منفعلسازی برای خود نوعی توانمندی قائل شده تا عدم توانایی «محلیها» را با بیانی حقارتآمیز بازگوکند. کنشگرانی که کمرنگسازی شدهاند؛ مدیر، میرزا عمو و هر شخص باسواد اهل روستا را شامل میشود. محلیها از دید راوی قشر پایین محسوب میشوند پس در برابر او که نمایندة شهر است ناتوانند به همین دلیل بازنمایی آنان از نوع کمرنگسازی است.
* بیشترشان پابرهنه بودند و چند تایی گیوه داشتند... گیوهها عین یک کشتی و مچ پاهای لاغر بچهها درست مثل دکل وسطشان فرورفته حتما تا دو سال دیگر اندازه پاشان میشد (همان: 11).
در این نمونه حذف نهاد و فعل به قرینة لفظی است. صفت پابرهنه، توصیف گیوهها اهمیت ندادن به بچهها در جامعه را نقد میکند و نویسنده با ساختار انتخابیاش به پسزمینه راندهشدن بچهها را نشان داده است.
* و زنها چمباتمه زده لب نهر ظرف میشستند (همان: 12).
کمرنگسازی با صفت «چمباتمهزده» که نوعی خستگی و رنج پنهان را برای زنان روایت میکند.
* این پتیاره رفتهبوده وارسی و هفت تیر را دیده (همان: 203).
کمرنگسازی کنشگر با صفت «پتیاره»؛ نگاه جنسیتگرا و بدکار دانستن زن.
* و این کارها کار آدمهای پدرومادردار نیست و کار یتیمخانهایهاست و کار آدمهای بیکله است (همان: 214).
نویسنده با نسبت صفتهای «پدرومادردار، یتیمخانهای، بیکله» به نظامیان،کمرنگسازی کنشگران را در جهت تحقیر بهکاربرده چون باور دارد که آنان در خدمت قدرت و مأمور سلب آسایش مردماند.
- یافتهها
تحلیل سازههای داستان جز با کمک شناخت گفتمان اثر ممکن نیست، «گفتمان روایت در اثر تعامل سه عامل پدیدمیآید قراردادهای فرهنگی، استفاده نویسنده از صورت زبانی این قراردادها برای بیان محتوای مورد نظرش و فعالیت خواننده در آزادسازی معنا از متن» (فاولر[19]، 1396: 133). در نفرین زمین این تعامل به خوبی دیده میشود. با دقت در سبک نوشتاری آلاحمد اولین نکتهای که جلب توجه میکند، جملات کوتاه و مقطع با حذف اجزای جمله است، همچنین کاربرد افعال وصفی، ساختارهای اسمیشده و ساختهای مجهول چشمگیر است. در این متن انگار شتاب داستانپردازی بیش از شتاب داستان است، چون رویدادها بدون هیچ شرح و تفصیلی به روایت درمیآیند و نویسنده پس از ارائة گزارش شروع به حذف رویدادها میکند و هرجا سرعت این داستانپردازی بالا میرود، چند نقطه میگذارد (...) و گاه میگوید «از این خزعبلات». این شیوة بیان نوعی حذف است که در تحلیل گفتمان اهمیت خاصی دارد. در این متن راوی به شیوههای مختلف حذف را بهکارمیگیرد و از این راه، نقش ناپیدای کنشگران را با اشارات تلویحی در پیرنگ به مخاطب میشناساند.
در این متن حذف اجزای جمله و کاربرد افعال وصفی بسیار پرکاربرد است. در تگفا علاوه بر توصیف، چگونگی آزادسازی معنا از متن یکی از مقاصد مهم است و برای این کار لازم است که از دو مفهوم مهم در بافت کلام بهره بگیریم؛ یکی توازن قدرت و دیگری ایدئولوژی. «قدرت در تحلیل انتقادی عموماً به منزلة چیزی است که در دست بعضیها هست و در دست بعضیها نیست، ولی در جنبة عمومی، آنکه به اطلاعات بیشتری دسترسی دارد و از معلومات لازم برخوردار است، نسبت به دیگران قدرت بیشتری دارد» (یارمحمدی، 1395: 20و21). در نفرین زمین، معلم، درویش، بیبی، مدیرو مباشر نمایندگان قدرتاند. هر چند معلم و درویش تمام تلاششان این است که خود را منتقد عوامل قدرت و ایدئولوژی نشاندهند، گفتمان اثر، آنها را به عنوان نمایندگان محافظهکار قدرت معرفی میکند که با پنهانسازی سعی دارند نقش خود را دربرابر پذیرش ایدئولوژی و سلطه کمرنگ جلوه دهند.
در متن قسمتهای اساسی از هر جمله با گشتارهایی از روساختها حذف شده و این موجب میشود هر جمله به جمله قبلی وابسته بماند. انگار راوی میخواهد قیاس و تقابل حاکم بر گفتمان اثر را با حذف و وابستگی جملات نشان دهد تا مخاطب تردید معلم بین مباشر و مدیر و بر سر دوراهی ماندنش را بهتر درک کند؛ مثلاً در نمونة زیر جملهها با اینکه سادهاند، در متن کاملاً به هم وابستهاند. گویی سرعت متن ناشی از کوتاهی جملات و حذفها است:
«راه افتادیم. مباشر این طرف و مدیر آن طرف و بچهها در دنبال. یک دستة حسابی و علم و کتل دسته: بساط زندگی معلم ده به دوش دو نفری که از جلو میرفتند. آنکه میشلید چمدانم را برداشته بود و هردفعه که کج و راست میشد، دل من هوری میریخت تو. دلم برای رادیوم شور میزد ...» (آلاحمد، 1383: 11).
ساختار متن رمان طبیعتش را وامدار نوع گفتمانش است. در داستانها، متن سخن میگوید و غیرمستقیم مخاطب را به خاستگاه صدای موجود در گفتمان روایت، هدایت میکند و این خاستگاه همان قراردادهای همگانی زبان است. میتوان گفت یکی از اهداف نویسنده، ترغیب خواننده به فکر کردن دربارة چگونگی پذیرش تحولات نظام ارزشهای اجتماعی است. راوی دیدگاههای خود را نسبت به تحولات اجتماعی، وابستگیهای فکری، رکود و غرب زدگی ابراز میکند و غالباً با دیدگاه انتقادی و طعنهآمیز دربارة شخصیتها نظر میدهد و این نظریات را قابل تعمیم به مصداقهای احتمالی کنشگران اجتماعی قلمداد میکند؛ مثلاً در عبارت زیر تغییر دیدگاه کارگزاران اجتماعی و تحولات جامعه را با زمین پیوند زده و تضادهای آموزش رسمی با واقعیات جامعه را چنین بازگو کرده است:
«گفتم: حاج میرزا آقاسی آخرین آدمی بود که به این زمین وابسته بود. چون رفت سراغ قنات کندن. چون در آن دوره اینجا هنوز مرکز عالم خلقت بود. اما من با درسی که میدهم باید بچهها را از زمین ببرم. بکنم. درسهای ما، در بیاعتباری این زمین است...» (همان: 61).
زیرمعناهای سلطهجویانة فرم داستان قوی است و نویسنده با شگردهای پنهانسازی و زبانی کنایی آن را محدود میکند و با اشاره به اصلاح شبکه آبیاری، در دورة صدارت حاج میرزا آقاسی و اشارات تلویحی به ساختار آموزش در ایران انگار گوشهچشمی به امیرکبیر، جانشین میرزا آقاسی و اقدامات او برای تغییر نظام آموزشی دارد که مورد پسند راوی نیست! رماننویسان معمولاً برای پرهیز از کلیگویی، سخنان خود را با گشتارهای مختلف پنهان میکنند تا روساخت جمله خستهکننده نباشد. البته در این متن آلاحمد با وجود تمام پنهانسازیها، گاهی چون بلندگویی عقاید خود را از زبان شخصیتها بازگو میکند و راوی مداخلهجو و جسوری است که میخواهد مخاطب از دریچه نگاه او واقعیات را ببیند.
اسمیسازی در این اثر پربسامد است و استفاده از اسم به جای فعل و کاربرد صفت در نقش اسم موجب بیکنشی و تضعیف ارادة شخصیتها شده است. در متن بجز جملاتی که افعال آنها حذف شده بیش از 2000 جملة اسنادی با فعلهای «است و بود و شد و کرد» بهکار رفته است؛ بنابراین، کنشگری در این متن ضعیف است. اسمسازی احساسها را مانند داراییهای مینمایاند که میتوان آنها را حفظ یا رها کرد یا بهکس دیگری بخشید. این نکته حاکی از مسئولیتناپذیری شخصیتها در قبال خصلتهای بیان شده است.
مطالعة ساختهای گفتمانمدار در این رمان نشان میدهد که متن دارای سطح معناداری از پوشیدگی است و حدود 81 درصد جملات گفتمانمدار حاوی یکی از مؤلفههای حذفاند. گاهی چندین شکل پوشیدگی در یک عبارت بهکار رفته است و پنهانسازی در خدمت ساختارهای نهفتة مناسبات قدرت و ایدئولوژی در جامعه است. در اغلب موارد کنشگرانی که عامل ترس، تردید، خفقان و مانع بروز خود واقعی اشخاص هستند، پنهان شدهاند تا همچنان شکوه خود را حفظ کنند و با این عمل قدرت و سلطة آنها برجستهسازی میشود و در مقابل شاهد حذف کنشگرانی از طبقات ضعیف جامعه (اهل روستا، بیسوادها، فقرا و زنان) هستیم که با نوعی حقارت همراه است. از دیگر نکات مهم در حذف کنشگران این است که راوی مانند یک نظریهپرداز از کنشها و کنشپذیرها انتقاد میکند، اما کنشگرها را حذف میکند تا مورد مؤاخذه و بازخواست قرار نگیرد و این از سر محافظهکاری است.
جدول 1. بسامد مؤلفههای گفتمانمدار حذف در کتاب نفرین زمین و میزان پوشیدگی متن
عبارات گفتمانمدار
|
نمودهای حذف
|
میزان پوشیدگی
|
پنهانسازی
|
کمرنگسازی
|
مجهولسازی
|
اسمیشدگی (مصدر و اسم مصدر)
|
صفت
|
حذف اجزای جمله
|
جملاتمجهول (با ذکر عامل)
|
اسمیشدگی (حاصل مصدر)
|
3600
|
730
|
460
|
500
|
958
|
1
|
279
|
2928 عبارت
|
33/81 درصد
|
میزان پوشیدگی:
|
مجموع عبارات با مؤلفة گفتمانمدارحذف × 100
|
کل عبارات گفتمانمدار
|
در این متن از تمامی جلوههای حذف (شکلهای پنهانسازی وکمرنگسازی) استفاده شده است. تضادهای اجتماعی چون روستایی و شهری، باسواد و بیسواد، سنت و تجدد و سرگردانی کنشگران میان این تقابلها، گفتمان اصلی متن را تشکیل میدهد. نویسنده برهمخوردن توازن قدرت را عامل نابسامانی معرفی میکند؛ مثلاً در مسأله ورود تراکتور، امیرآبادیها خود را در برابر سرعت تراکتور منفعل میبینند و به راننده و تراکتور حمله میکنند یا با آمدن آسیاب و موتور برق به روستا، کنشگران با مباشر درگیر میشوند.
راوی تلاش میکند که با عقاید جاری در جامعۀ روستایی مقابله کند. به همین دلیل راه انتقاد را در پیش میگیرد، اما خودش نیز اسیر همان رفتارهاست و به عنوان نمایندة فرهنگی در جامعه هیچ تفاوتی با دیگر شخصیتهای داستان ندارد. او نیز مثل دیگر شخصیتها سرگردان است، نه دیندار است نه بیدین؛ از حق زنان میگوید و نگاهش به زنان ابزارمدارانه است، نه با مباشر موافق است نه با مدیر و به عنوان کنشگر اصلی داستان نمایندة قدرت محافظهکار است. در حساسترین زمانی که ممکن بود مفید باشد، حضور ندارد و چنین توجیه میکند: «واقعه برای رخ دادن حتی به صورت پیادهای بر نطع شطرنجی به تو محتاج نبوده است» (همان: 284).
بحث و نتیجهگیری
ادب روایی یکی از جدیترین انواع ادبی از جهت درآمیختگی زبان با مسائل اجتماعی و فرهنگی است، پس الگوی بازنمایی کنشگران اجتماعی لیوون در حوزة تگفا میتواند در متون داستانی به مثابة ابزاری کارآمد برای کشف و شناخت ابعاد فکری و ایدئولوژی حاکم بر جامعه ما را یاری کند. حذف، یکی از ساختهای گفتمانمدار پیامگزار است که هدف اصلی متن را در خود دارد. مهمترین خصیصة گفتمانی این اثر کاربرد شکلهای مختلف پنهانسازی و کمرنگسازی است.
مؤلفههای کمرنگسازی و پنهانسازی با چند هدف عمده در نفرین زمین نمود یافته است:
- حذف کنشگر، تأکید بر کنشهای مداخلهجویانه با هدف برجستهسازی قدرت و سلطه است. در حقیقت این کنشگران، قدرتهای خارج از متناند و اغلب سیاسیون، دولتیها و نظامیها هستند.
- حذف کنشگر در خدمت بیاهمیت جلوه دادن قشرهای ضعیف اجتماع است.
- حذف کنشگر و پنهانسازی منبع خبری و عامل خبرگزار برای این است که کسی نتواند گوینده خبر را بازخواستکند.
- حذف کنشگران با این هدف که توجه از عامل به عمل معطوف شود. نویسنده در این نوع جملات با بافتزدایی زمانی، مکانی، تاریخی و پوشیدهکردن کنشگران و کنشپذیران پیام خود را از زبان آنان بازگو میکند.
5- حذف کنشگران برای بیان تقابلها در اجتماع (دهاتی و شهری- سنت و مدرنیته- باسواد و بیسواد و...) از مهمترین ساختهای گفتمانمدار متن است که گاهی تبدیل به گفتمان تحقیر و خصومت شده و آلاحمد به عنوان یک نویسنده صاحب فکر میخواسته این تقابل را مورد انتقاد قراردهد، اما ساختهای معنایی نشان میدهد نویسنده گفتمان تحقیر و خصومت را بازتولید کرده است.
- شکلهای مختلف حذف موجب بیکنشی، سرکوب و تضعیف کنشگری در این اثر شده است و گفتمان وابستگی، ضعف و ناتوانی را به مخاطب القا میکند.
با توجه به این موارد میتوان گفت پنهانسازی کنشگران داستان در خدمت ساختارهای نهفتة مناسبات قدرت و ایدئولوژی در جامعه است.
در نفرین زمین علاوه بر قدرتهای پنهان (نمایندگان حکومت)، راوی (معلم)، درویش، بیبی، مدیر، مباشر نمایندگان قدرتاند. هرچند راوی و درویش تمام تلاششان این است که خود را منتقد عوامل قدرت و ایدئولوژی نشان دهند، گفتمان اثر آنها را به عنوان نمایندگان قدرت معرفی میکند که با پنهانسازی سعی دارند نقش خود را در برابر پذیرش ایدئولوژی و سلطه کمرنگ جلوه دهند. راوی غالباً با نگرشی انتقادی دیدگاههای خود را نسبت به تحولات اجتماعی، وابستگیهای فکری، بینظمی، رکود و... ابراز میکند و انگار این نظریات قابل تعمیم به مصداقهای احتمالی کنشگران اجتماعی است. او کنشگری است که خود همیشه از موضع قدرت سخن میگوید و خود را از تمام کنشگران داستان جدا میداند و با این شیوه سعی میکند در مخاطب تغییر نگرش ایجاد کند، اما تحلیل اثر نشان میدهد نویسنده موفق نبوده است؛ چون همة شخصیتها سخنگوی اندیشههای نویسندهاند و کنش و کنشگری آنها حذف شده است و شاید همین تک صدایی نویسنده ناشی از قدرتطلبی ایدئولوژی او باشد.
بر مبنای الگوی لیوون و محاسبة آنها براساس فرمول رازگونگی از منظر گفتمانشناسی انتقادی، مشخص میشود که این متن دارای سطح معناداری از پوشیدگی است، حدود 81 درصد جملات گفتمانمدار این رمان دارای یکی از شکلهای حذف است؛ حتی گاهی چندین شکل پوشیدگی در یک عبارت به کار رفته است.
تعارض منافع
تعارض منافع ندارم.
[1]. Leeuwen, T.
- برنامه این لایحهآن بود که کشور به صورت فدرال اداره شود و شورا و انجمن شهر تقریباً مستقل از مرکز با دولتی که تشکیلمی دهند، استان خود را اداره کنند و از هر ایالت نمایندگانی برای هماهنگی با قوانین و سیاستهای کلی کشور به مجلس ملی و دولت مرکزی فرستاده شوند؛ در این طرح نیز موادی گنجانده شده بود، مانند دادن حق رأی به زنان و...
[3]. Critical Discourse Analysis
- Hariss, Z.
- Foucault, M.
[6]. Fairclough, N.
[7]. Van Dijk, T.
[8]. Hodge, R.
[9]. Kress, G.
[10]. Halliday, M. A. K.
[11]. Sign
[12]. Saussure, F.
- Semiotic resources
- Exclusion
- Inclusion
- Suppression
[17]. Backgrounding
[18]. در آمارهای کمرنگسازی این مورد جزء زیرمجموعة حذف به قرینه لفظی حسابشده است.
[19]. Fowler, R.