در زبان فارسی حروف اضافه و ربط بازماندۀ حرفهای وابستگی در زبان پهلوی و فارسی باستان است که از آن زمان تاکنون دچار تغییر و تحولات اساسی شده است؛ این حروف در دورههای میانه و دری کاربرد بیشتری پیدا کرده و وجوه متعددی از هر کدام در متون وارد شده است و معمولاً معانی آنها متناسب با اسم و واژۀ بعد، تبیین شده است. حروف اضافه مانند فعل و اسم از مقولههای اصلی تأثیرگذار در ساختار نحوی جمله است و برخلاف قیود و صفات، کاربرد تبعی و ثانوی ندارند، اما مطلبی که دربارۀ حروف مطرح میشود، نداشتن استقلال معنایی آنهاست «زیرا این حروف مانند سایر مقولههای دستوری معنای تام و کاملی را القا نمیکنند و به تنهایی معنای مقنعی از آنها مفهوم نمیشود...» (همایونفرخ، 1337: 688)، یا «حروف کلماتی هستند که خود به خود معنی مستقلی ندارند...» (خانلری، 1355: 73 ) یا «حروف اگرچه معنای مستقلی ندارند ولی در تکمیل معنا تأثیرگذار هستند...» (خیامپور، 1372: 72).
شناخت معانی حروف اضافه و ربط به دلیل نقش تعیینکنندهای که در القای مقصود دارند از اهمیت زیادی برخوردار هستند. همچنین در تسهیل درک مفاهیم متون کهن نقش اساسی ایفا میکنند. در نفثةالمصدور، هنرمندانه و با بسامد بالا از برخی از این حروف استفاده شده است. تکرار برخی از این حروف باعث ایجاد نوعی موسیقی شده و ویژگی شاعرانگی اثر را تقویت کرده است. در این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی ضمن برشمردن حروف اضافه و ربط و تعیین نوع و کاربرد آنها بر محتوا و معنای اثر، بیشتر توجه میشود تا در رفع موانع موجود در ادراک متن کارگر باشد.
با توجه به اینکه برخی از واژهها در کاربردهای گوناگون به عنوان صفت، قید و پیشوند فعل بهکار میروند که این تنوع کاربرد، غنای بیشتر آنان را موجب میشود؛ از این رو، در اینجا فقط به کاربرد حروف اضافه و ربط پرداخته میشود و به این پرسشها پاسخ داده میشود که بسامد کدام حروف در نفثةالمصدور از بقیه بیشتر است؟ نحوۀ کاربرد حروف اضافۀ ساده و مرکب به چه صورتی است؟ نحوۀ کاربرد حروف ربط در این اثر چگونه است؟
- پیشینۀ پژوهش
معانی حروف اضافه و ربط در کتاب دستور زبان خیامپور (1372)، انوری– گیوی (1374)، شریعت (1371) و خطیب رهبر (1367) ذکر شده است و همۀ این دستور زبانها کم و بیش یا با کمی اختصار یا تفصیل معانی، کارکرهایی شبیه به هم را برای حروف اضافه و ربط در نظر گرفتهاند. در ادامه به برخی از پژوهشهای دیگری که در این مورد انجام شده، اشاره شده است.
دهقان و پروینی (1398) در مقالهای با عنوان «چند معنایی حروف ربط در زبان فارسی» مقاله به بررسی چند معنایی دو حرف ربط همپایۀ «اما» و «ولی» پرداختهاند.
زاهدی و محمدی (1390) در مقالۀ «شبکۀ معنایی حروف اضافۀ فارسی «از» در چهارچوب معنیشناسی» با دستهبندی حرف اضافۀ «از» در خوشهبندهای متفاوت، جایگاه هر یک را نشان دادهاند.
مهند (1389) در پژوهش خود با عنوان «بررسی معانی حروف اضافۀ مکانی فرهنگ سخن بر اساس معنیشناختی» نشان داده که چگونه معنیشناسی شناختی میتواند دیدی متفاوت برای ضبط معانی این حروف به دست دهد.
وفایی (1355) در مقالهای با عنوان «حروف اضافه در زبان فارسی معاصر، موارد استعمال و خصوصیات نحوی آن» به بررسی حروف اضافۀ رایج در فارسی معاصر پرداخته است.
با بررسیهای انجام شده مشخص شد با رویکرد خاص این موضوع «حروف اضافه و ربط در نفثةالمصدور » هیچگونه پژوهش مستقلی صورت نگرفته است.
- روش [1]
پژوهش حاضر با روش توصیفی و تحلیلی و بر مبنای مطالعۀ کتابخانهای است به طوری که مبانی نظری پژوهش استخراج شد و در نفثةالمصدور، دستهبندی و تحلیل شد.
- یافتهها
3-1. حروف اضافه
یکی از مسائل مورد بحث در دستور و زبانشناسی، توصیف معنایی حروف اضافه است. در میان واژگان چند معنا، حروف اضافه دارای گسترۀ وسیعی از مفاهیم متفاوت بوده است. همچنین ممکن است این حروف در جمله نقش دیگری ایفا کند که در این صورت قابلیت اضافه بودن خود را از دست میدهد و در حیطۀ قیدها یا صفت ویا پیشوند فعل قرار میگیرد که از زمرۀ این مبحث خارج است. با این توضیح مختصر برای تبیین و تعیین حروف اضافه، آنها را طبقهبندی میکنیم و دربارۀ هر مبحث با اتکا به ادله و شواهد سخن میرانیم. حروف اضافه از نظر ساختمان به دو دسته تقسیم میشوند؛ 1- حروف اضافۀ ساده 2- حروف اضافۀ مرکب.
3-1-1. بعضی از کاربرد حروف اضافۀ ساده
«حرف اضافۀ ساده آن است که یک کلمه باشد و نسبت میان دو کلمه را بیان کند و واژۀ بعد از آن به متمم کلمۀ دیگری تبدیل شود به طوری که معنی کلمۀ نخستین بدون ذکر دوم ناتمام باشد» (معین، 1371، ج 1: 163). حرفهای اضافۀ سادهای که در نفثةالمصدور بهکار رفته، عبارتند از: از، به، بر، در، چون، تا، را، با، بی، جز و مانند.
3-1-1-1. کاربردهای «از»
«از» بیشتر در موارد زیر بهکار میرود.
* برای تعلیل و سببیت
- خواستهام که از شکایت بخت افتان و خیزان...... فصلی چند بنویسم (نسوی، 1385: 4).
- او نیز از سرکوب حوادث حیران مانده است (نسوی، 1385: 5)
و 43 مورد دیگر.
* برای آغاز و شروع
- صبح مشیب از مشارق مفارق بردمید (همان : 6)
و 9 مورد دیگر
* برای مبدأ و مکان
- چون از الموت.... به قزوین اتفاق معاودت افتاد... (نسوی، 1385: 9)
و13 مورد دیگر.
* برای تفضیل یا سنجیدن دو چیز یا دو مفهوم
- مهفهفات ترک را از مرهفات هند خوشتر ندیدی!؟ (همان: 19)
و 2 مورد دیگر.
* گاه به صورت گروهی بهکار میرود (ارژنگ، 1374: 27)
- سلامت از میان امت چون زه کمان گوشهنشین شده (همان: 2)
و 10 مورد دیگر.
* با «آن» و «این» بهکار میرود.
- آسیبی از آن ارکان رضوی و ثهلان را از جای بردارد (همان: 7)
و 17 مورد دیگر.
* در معنی «شبیه» و «مانند»
-ایام مصابرت در درازگویی از روز محشر زاده (همان: 6)
* در معنای «جزئی از یک کل»
- شطری از آتش حرقت که ضمیر بر آن انطوا یافته (همان: 3 )
و 21 مورد دیگر.
* برای جدا کردن و امتیاز (وزینپور، 1369: 170)
گیاه سبز و زمرد برنگ یکدگرند
|
|
ولیک ازاین بنگیندان کنند و زان بجوال
|
(همان: 15)
و 1 مورد دیگر.
* در معنی مجاورت (مشکور، 1346: 130)
- زهی عار، که زهی در مقام مرامات از کمان بازنگرفتند (نسوی، 1385: 45)
و 1 مورد دیگر.
* در معنی تحویل دادن، سپردن
- بار آن عهده از ذمت ضمیر نهاده آید (همان: 12)
و 1 مورد دیگر.
* در معنی «به»
- نظر با همۀ حدت از آن سوی حلقه گذر نیافتی (همان: 42).
* در معنی تفسیری (از قبیل)
- فراهمآوردۀ عمر رها کردند از خاصه و خرجی (همان: 43 ).
* به روابط دستوری چندگانه اشاره میکند (مشکوهالدینی، 1384: 116)
- عدل مجلس عدل را با دهانی پر از[2] شهادتِ مجروح بگذاشتند (همان: 89).
3-1-1-2. کاربردهای «به»
حرف اضافۀ «به» در موارد زیر بهکار میرود.
* در معنی «مثل» و «مانند»
- بروق غمام بصر ربای.... ببریق حسام سرربای متبدل شده (همان: 1)
و 7 مورد دیگر.
* در «بهعنوانِ»
بار سالار ایام چون بار حوادث درهم بسته، تیغ بسر باری دربار نهاده (همان: 1).
* برای ظرفیت یا مکان و مقصد
- چون تشویش درافتاد، هریک بطرفی برفتند... من... من روی بلشگرگاه نهادم (همان: 21)
و 62 مورد دیگر.
* برای زمان
- خود تاتار بشبخیز راه گریز گرفته بود (نسوی، 1385: 52)
و 5 مورد دیگر.
* سببیت
- رنجور را در شب دیجور هجر بدان شفایی تواند بود (همان: 7)
و 40 مورد دیگر.
* یاری و استعانت
...بدو تمشیت کار توان کرد (همان: 11)
و 7 مورد دیگر.
* در معنی «با»
- بانواع تلطف گرد دل او برآمدم (همان: 13)
و 56 مورد دیگر.
* در معنی «سوی و طرف»
- سحاب که لواقح لواحق، آن را بسوابق در رساند (همان: 32)
و 11 مورد دیگر.
* در معنی «اندازه و مقدار»
-سعادت از آن بهزار فرسنگ دور بود (همان: 34)
و 1 مورد دیگر.
* در مفهوم قید
- نکبای نکبت حال من پریشان حال بیکبارگی برهم زده (همان: 2)
و 6 مورد دیگر.
* معنی «برای» از آن استنباط میشود
بکدام مشتاق شداید فراق مینویسی؟! (نسوی، 1385: 5)
و 7 مورد دیگر.
* در معنی «بر»
پیاله.... بحال او میگریست و او قهوه میانگاشت (همان: 18)
و 3 مورد دیگر.
* در معنی رسیدن اثر فعل به چیزی
- اگرچه خون چون غصه بحلق آمده است (همان: 5)
و 7 مورد دیگر.
* در معنی مقابله
مگو که شفیقی ندارم که بغم و اندوه متأثر شود (همان: 8)
و 27 مورد دیگر.
* در معنی توافق و سازگاری
احوال او بنسبت اقتضای وقت، نه بمقتضای امنیت بر وفق مراد است (همان: 8)
و 1 مورد دیگر.
* حرف «ب» بر سر برخی از افعال درآمده به معنی تأکید
- از آن وقت باز که کار بدین جمله هشته است، بننشسته است (همان: 17)
و 1 مورد دیگر.
* در معنی منجر شدن
- نصیحت فضیحت بار میآورد و ملامت بندامت میکشید (همان: 18).
* در معنی تعجب
- باتفاق انگشت خلق بدندان ماند (همان: 79).
* در معنی مستحق، سزاوار
- و از جماعتی که بجای رحمتند..... (نسوی، 1385: 59).
* در مفهوم ترتیب
- از کنار تا بکنار یک بیک را یکباره و دوباره... بمبالغت مطالبت واجب داشت (همان: 104).
* در معنی «برعهده»
- زمام بسط و قبض... بمخنثی...داد (همان: 37)
و 1 مورد دیگر.
3-1-1-3. حرف اضافۀ «بر»
حرف اضافۀ «بر» در موارد زیر بهکار میرود.
* در معنی «روی»
- کشتی حیات را گذر بر جداول ممات متعین گشته (همان: 1)
و 16 مورد دیگر.
* در معنی «به»
- شطری از آتش حرقت، که ضمیر بر آن انطوا یافته است (همان: 3)
و 37 مورد دیگر.
* در معنی «استعلاء و بلندی»
- دریا در این ماتم اگر کف بر سر آرد، رواست (همان: 48)
و 9 مورد دیگر.
* «بهخاطر، بهسبب»
- بر سلامت صدر ملامت واجب داشته (همان: 5)
و 7 مورد دیگر.
* در معنی «مثل و مانند»
- ستاره بر عادت مصیبت رسیدگان بر خاکستر نشسته است (نسوی، 1385: 48)
و 1 مورد دیگر.
* به معنی «برای»
- سموم عواصف هرچند بر عموم، آب از روی همگنان ربوده (همان: 2)
و 6 مورد دیگر.
* به معنی «در»
- بر این راه چاه کنده بود (همان: 22)
و 8 مورد دیگر.
* در معنی «از»
- نیم شب.... بر آن حدود گذشتم (همان: 22)
و 12 مورد دیگر.
* در معنی «کنار زدن، درو کردن»
- منافقتی که در پردۀ موافقت مستور بود، حجاب برانداخت (همان: 5).
* «نابود کردن»
- آسیبی از آن، ارکان رضوی و ثهلان را از جای بردارد (همان: 7).
* در معنی «با»
- نبذی از وقایع خویش بر قلم ران (همان: 7).
* «طرف، سوی، جانب»
- رایات اعلی را بر صوب موغان حرکت ببایست فرمود (همان: 17)
و 4 مورد دیگر.
* برای «تکرار»
- بامید آن انتعاش و ارتیاش کوچ بر کوچ بر صوب شام میراندم (نسوی، 1385: 30)
و 1 مورد دیگر.
* در معنی «برعلیه»
- پیش از آنکه تاتار در این دیار بر ما سحر خورد، قصد شام کنیم (همان: 100).
* در معنی «به جای»
- روباه خداع را بر بر شیران مصاع.... فرمانروایی [داد] (همان: 37)
و 2 مورد دیگر.
* در معنی «نزد، کنار»
- دو سه بیت از قصیدهای که بر در اخلاط در مدح حضرت اعلی گفته بودم (همان: 91).
3-1-1-4. معانی حرف اضافۀ «در»
حرف اضافۀ «در» در موارد زیر بهکار میرود.
* در معنی مکان
- عجب دلیست، با این همه درد که در او بود نشکافت (همان: 6)
و 20 مورد دیگر.
* اشاره به حالت یا موقعیت یا وضعیت خاص
- تا این دو روی تیز زبان در میان شدآمد گرفته... (همان: 1)
و 55 مورد دیگر.
* در مفهوم «زمان»
- در این مدت که تلاطم امواج فتنه کار جهان بر هم شورانیده است... (همان: 1)
و 19 مورد دیگر.
* فعالیت خاص
- تیز تاز قلم....بدست گرفته.... که شطری از آتش حرقت در سطری چند درج کنم (نسوی، 1385: 3)
و 2 مورد دیگر.
* قرار گرفتن در درون چیزی
- اندک مایه کینه در سینه دارد (همان: 22)
و 6 مورد دیگر.
3-1-1-5. کاربرد حرف اضافۀ «چون»
«چون» و مخفف آن «چو» مشترک بین قید، حرف ربط و اضافه است. «وقتی حرف اضافه است که به معنی «مانندِ»، «مثلِ» باشد که همان ادات تشبیه محسوب میشود. این حرف بیشتر به صورت قید به کار میرود که در این صورت دارای معانی متعدد است؛ از جمله: علت، مناظره، و پرسش... و همچنین به صورت حرف ربط به کار میرود و دارای معانی، وقتی، زیرا، ادات استفهام، و ... است» (گیوی و انوری، 1368: 213).
- شجرۀ شمشیر که بهشت در سایۀ اوست، چون درخت دوزخیان سر بار آورد (همان: 1)
و 32 مورد دیگر.
3-1-1-6. کاربرد معانی «تا»
حرف «تا» بین حرف اضافه و ربط مشترک است؛ بنابراین، با مفهوم «مسافت و راه تا مقصد، یا پایان طول زمان و معمولا بهدنبال گروه حرف اضافۀ «از» بهکار میرود» (مشکوةالدینی، 1384: 119). هرگاه به معنی انتها باشد و با متمم ذکر شود، حرف اضافه است (مشکور، 1346: 133 و مشکوةالدینی، 1379: 204) و هرگاه حرکت به سوی مکانی مشخص باشد، حرف اضافه است (ماهوتیان، 1378: 48).
* برای مسافت و فاصله
- از ری راه سمگان گرفت و تا بیابانک باخبرم که رسیده است (همان: 10)
و 7 مورد دیگر.
* در معنی زمان (ابتدا و انتهاء)
- اسیری از امرای تاتار بند کردنی داده، تا نیم شب در آن کار برفت (نسوی، 1385: 20)
و 19 مورد دیگر.
3-1-1-7. کاربرد حرف «را»
بیشتر دستورنویسان زبان فارسی، حرف «را» را حرف نشانه گرفتهاند (خانلری، 1370: 77؛ مشکوةالدینی، 1374: 213؛ شریعت، 1371: 324 و احمدی و انوری، 1374: 224). برخی هم به نقشنما بودن آن اشاره کردهاند (وحیدیان کامیار، 1381: 108 و فرشیدورد، 1382: 448). برخی «را» را حرف اضافه دانستهاند (خطیبرهبر، 1367: 357 و فرشیدورد، 1375: 64). اصولاً همۀ حروف و ادوات، کلمات نشانه و نقشنما هستند و این امر فقط به حرف «را» اختصاص ندارد (خیامپور، 1372: 128). با نظر به نقشی که این حرف در کلام بازی میکند، آن را حرف مفعولی خوانده است. این حرف به عنوان حرف اضافۀ پسین بهکار برده میشود که در عین حال نشانۀ مفعول صریح و غیرصریح هم هست؛ هرچند بیشتر حروف اضافه، پیش از متمم قرار میگیرند و نشاندهندۀ اسم یا گروه اسمیاند. در نفثةالمصدور «را» معانی متنوعی دارد؛ از جمله:
* در معنی «برای»
-آبستنان لیالی را هر لحظه.... نوبنو بلایی زاییده (همان: 2)
و 12 مورد دیگر.
* نشانۀ مفعول
- مطایای ایام و لیالی سواد عمر را بسیر متوالی درنوردیده (همان: 6)
و 38 مورد دیگر.
* نشانۀ فک اضافه
- کشتی حیات را گذر بر جداول ممات متعین گشته (همان: 1)
و 11 مورد دیگر.
* برای تعلیل
- دوزبانست، سفارت ارباب وفاق را نشاید (نسوی، 1385: 3)
و 5 مورد دیگر.
* توضیحی
- جانِ بجان آمده را که، أعباء محنت گرانبار کرده است... (همان: 5)
و 9 مورد دیگر.
* در معنی «به»
- نجمالدین احمد را از آنجا اجازت عود داده شد (همان: 9)
و 8 مورد دیگر.
* استعانت
- اتفاق خیر ر شبانه اسبی نیکو خریده بودم (همان: 21)
و 1 مورد دیگر.
* اختصاص
- لیک ناکسان را بخاصه قانونیست (همان: 85)
و 1 مورد دیگر.
* در معنی «در برابر»
- روباه خداع را بر شیران مصاع.... فرمانروایی [داده] (همان: 37 )
و 1 مورد دیگر.
3-1-1-8. کاربرد حرف «با»
حرف اضافۀ «با» دارای چند معنی و موارد استعمال دارد. از جمله موارد زیر:
* در معنی «مصاحبت، همراهی، نزدیکی»
- خناجر با حناجر الف گرفته (همان: 2)
و 1 مورد دیگر.
* در معنی مقابله
- هادم لذات و مخیب آمال، خروج لشگر تاتار.... که با وجود ایشان تمنی آسایش، آنجا که عقل است، عقل نیست (نسوی، 1385: 12)
و 2 مورد دیگر.
* در معنی «به»
- غصۀ إخوان نامصادق و أصدقاء مماذق اگر با گور بری درنگنجی (همان: 6)
و 7 مورد دیگر.
* در معنی «به سوی»
- چون از الموت..... با قزوین اتفاق معاودت افتاد... (همان: 9)
و 1 مورد دیگر.
* در معنی «نزد، پیش»
- بدان شهر... نه مقیم را همسایهای، که با سرگذشت حوادث ایام گوید (همان: 26)
و 2 مورد دیگر.
3-1-1-9. کاربرد حرف اضافة «بی»
اگر در معنی «بدون» باشد، حرف اضافه است و با کلمۀ بعد از خودش روی هم رفته به منزلۀ صفت استعمال میشود. «برای نفی و سلب بهکار میرود» (انوری و گیوی، 1368: 213). بیشتر به صورت پیشوند نفی و سلب بهکار میرود و صفت یا قید مرکب میسازد (انوری وگیوی، 1374: 264).
* در معنی «بدون»
- چون هنوز سعادتریزهای که بپر و بال آن میپریدم، نه چنین که هست بیجان بود (همان: 11)
و 11 مورد دیگر.
3-1-1-10. کاربرد حرف اضافة «جز»
برای بیان مفهوم «استثنا» و «حصر و یگانگی» در معنی «غیر»، «اِلّا» و «مگر» بهکار میرود.
- از قلم که چون بر سیاه نشیند سپید عمل کند و بر سپید، سیاه جز نفاق چه کار آید (نسوی، 1385: 3)
و 15 مورد دیگر.
3-1-1-11. کاربرد حرف اضافة «مانند»
هرگاه قبل از اسمی بیایید و کسره داشته باشد و معنی آن «چون، مثل و شبیه» باشد، حرف اضافه است؛ این در حالی است که خانلری «مانندِ» را شبه حرف اضافه میداند (خانلری، 1355: 453).
- تن در تکالیف دهر غدار مانندِ چشم خوبان ناتوان (همان: 7)
و 4 مورد دیگر.
در نمودار (1) بسامد و درصد حروف اضافة ساده به کار برده شده در نفثةالمصدور نمایش داده شده است.
نمودار 1. حروف اضافۀ ساده
با توجه به نمودار (1)، حروف اضافۀ ساده بیشترین کاربرد را در نفثةالمصدور داشتهاند. در کتابهای دستور، پرکاربردترین حروف اضافه «از، در، تا، با» بوده است؛ این در حالی است که در پژوهش حاضر، حرف اضافۀ «به» از سایر حروف اضافۀ ساده بیشتر بوده و فراوانی نسبی آن در این متن حدود 29 درصد است و 256 بار در معانی متعدد تکرار شده است. این حرف در معنی «به عنوان، منجر شدن، تعجب، ترتیب، مستحق و سزاوار» فقط یک بار در متن آمده است.
حرف «از» در معانی «شبیه و مانند، به، تفسیر، روابط دستوری چندگانه» فقط یک بار در متن تکرار شده است و تقریباً 15 درصد را در بین سایر حروف به خود اختصاص داده و 126 بار در متن تکرار شده است.
بعد از این دو حرف اضافۀ ساده، حرف «را» از بسامد بالایی برخوردار است و 123 بار تکرار شده و14 درصد را به خود اختصاص داده است. با توجه به اینکه حرف «را» بیشتر به عنوان حرف نشانه به کار میرفته، اما در این متن با 9 معانی متفارت به کار رفته است.
حرف «مانند» در متن نفثةالمصدور کمترین بسامد را دارا بوده و فقط 5 بار تکرار شده و حدود 1 درصد را به خود اختصاص داده است.
حرف «تا» با دو کاربرد 1- مسافت و 2- زمان به عنوان حرف اضافۀ ساده محسوب میشود و با این دو کاربرد، 28 بار و حدود 3 درصد را به خود اختصاص داده است.
حروف اضافۀ سادهای که فقط با یک کاربرد به عنوان حرف اضافه در نفثةالمصدور ذکر شدهاند، عبارتند از: «چون، بی، جز، مانند».
حروف مشترک بین حروف اضافه و ربط در این پژوهش «چون و تا» است. حروف اضافه و ربط با هم وجوه اشتراک و افتراقهایی دارند؛ وجه اشتراکشان آن است که هر دو برای رابطۀ کلمات بهکار میروند و افتراقشان در آن است که حرف ربط رابطۀ برابری در بین کلمات برقرا ر میکند، اما حرف اضافه رابطۀ وابستگی ایجاد خواهد کرد.
3-1-2. حروف اضافۀ مرکب
علاوه بر حروف اضافۀ ساده، حروف اضافۀ مرکب نیز به صورتهای خاص بهکار میرود. «حروف اضافۀ مرکب برحسب واژههای سازندۀ آن در دو دسته قرار میگیرد؛ دستۀ اول حرف اضافه + حرف اضافه: مثلِ از پیش یا پیش از، دستۀ دوم حرف اضافه + پایۀ واژه، مثلِ، برحسبِ، ازجهتِ» (مشکوةالدینی، 1384: 122). بیشتر حروف اضافۀ مرکب دارای یک عنصر پایه (معمولاً یک اسم) هستند که پس از آن نشانۀ اضافه و احتمالاً پیش از آن یک حرف اضافۀ بسیط آمده است (لازار[3]، 1384: 100).
3-1-2-1. کاربردهای حرف اضافۀ مرکب «بر»
* حرف اضافۀ مرکب «بر آن جمله»
- چون حال بر آن جمله دیدم، خون حمیت در رگ طبیعت بجوش آمد (نسوی، 1385: 16)
و 2 مورد دیگر.
* حرف اضافۀ مرکب «بر سبیل»
در برخی موارد معنی حروف اضافۀ یک زبان از راه ترجمه به زبانی دیگر نفوذ میکند و این امر مورد استعمال و معنیهایی بهوجود میآورد که قبلاً در زبان دوم (مقصد) نبوده است، طبق این قاعده بهکار رفتن بسیاری ازحروف اضافه در جملههای فارسی مقتبس از عربی است؛ مثلاً «برسبیل ترجمۀ علی سبیل است» (ر. ک: فرشیدورد، 1382: 457).
- جهت احتیاط بر سبیل یزک، چهار هزار سوار..... روانه گردانید (همان: 37)
و 7 مورد دیگر.
* حرف اضافۀ مرکب «بر مثال»
- تو بر مثال نااهلان شب در شراب مشتغل و روز در خمار (همان: 24)
و 3 مورد دیگر.
* حرف اضافۀ مرکب «بر وفق»
- کرۀ تند فلک را هیچ رایض بر وفق مرام رام نکرده است (همان: 49)
و 1 مورد دیگر.
* حرف اضافۀ مرکب «بر حسب»
- کارهایی که از حضرت بصدد اتمام آن بودم بر حسب ارادت تمشیت یافت (نسوی، 1385: 9).
* حرف اضافۀ مرکب «بر عادت»
- ستاره برعادت مصیبت رسیدگان بر خاکستر نشسته است (همان: 48).
* حرف اضافۀ مرکب «بر سنت»
- نصارای برد بر سنت حواریان گازری میکردند (همان: 10).
* حرف اضافۀ مرکب «بر عقب»
- معماران تاتار که بر عقب رسیدند، تتمۀ عمارت، واجب داشتند (همان: 102).
3-1-2-2. کاربردهای حرف اضافۀ مرکب «از بهر»
برخی حروف اضافه مربوط به فارسی کهن و یا سبک ادبی است و به همین سبب تنها در نوشتههای گذشته و یا شعر و سبک ادبی کنونی مشاهده میشود. (مشکوةالدینی، 1384: 121)؛ مثلِ «از بهرِ». این در حالی است که خانلری معتقد است که «از بهرِ» شبه حرف اضافه است (خانلری، 1355: 18).
دیگران در ناز خفته شه زبهرِ دین حق
|
|
از نمد زین و ز زین بالین و بستر یافته
|
(همان: 19)
3-1-2-3. کاربردهای حرف اضافۀ مرکب «بعد از»
- بعد از آن معلوم نیست.... که حال او بچه رسیده است (همان: 10)
و 5 مورد دیگر.
3-1-2-4. کاربردهای حرف اضافۀ مرکب «پیش از»
- تا پیش از وقوع واقعه... برسم (همان: 36)
و 3 مورد دیگر.
در نمودار (2) بسامد و درصد حروف اضافة مرکب به کار برده شده در نفثةالمصدور نمایش داده شده است.
براساس نمودار (2)، حروف اضافۀ مرکب در این متن از کمترین بسامد برخوردار هستند، حرف «بر حسب» 9 بار تکرار شده و فراوانی نسبی آن حدود 22 درصد است، سپس حرف «بر سبیل» است که 8 بار تکرار شده و 20 درصد را دارا است. حروف «بر عقب، از بهر، بر سنت، بر عادت» فقط 1 بار ذکر شدهاند و 5/2 درصد را به خود اختصاص دادهاند. هرچند حروف اضافۀ مرکب، نسبت به حروف ساده از تنوع بیشتری برخوردارند و به مرور بر تعداد آنها افزوده میشود، اما در این متن این تنوع چندان چشمگیر نیست.
نمودار 2. حروف اضافۀ مرکب
3-2. حروف ربط
حرفهای ربط کلمههایی هستند که دو کلمه یا دو جمله را به هم ربط میدهند (گیوی و انوری، 1368: 213). حروف ربط دو دستهاند: 1- حروف ربط ساده و 2- حروف ربط مرکب.
3-2-1. حرف ربط ساده
3-2-1-1. کاربردهای حرف «که»
حرف ربط «که» در معانی زیر بهکار میرود:
* در معنی «تفسیر، شرح و توضیح»
- در این مدت که تلاطم امواج فتنه کار جهان برهم شورانیده است... (نسوی، 1385: 1) بار آورد (همان: 1)
و 226 مورد دیگر.
* در معنی «نتیجه»
- طوفان بلا چنان بالا گرفته که کشتی حیات را گذر بر جداول ممات متعین گشته (همان: 1).
* در معنی «حال»
- ... بخت افتان و خیزان .... سهمی از اقسام آرزو نصیب دل نگردانید که هزار تیر مصائب بجگر نرسانید (همان: 4)
و 3 مورد دیگر.
* در معنی «بلکه»
- باز عقل، کدام عقل؟! که او نیز از سرکوب حوادث حیران مانده است (همان: 5 )
و 2 مورد دیگر.
* در معنی «زیرا که»
- از ارتفاع خرمن سپهر برخورداری مجوی، که ناپایدار است (همان: 49)
و 5 مورد دیگر.
* در معنی «تعلیل»
- در اختلاف روایات تأملی فرمایید که محل نظر است (همان: 39)
و 6 مورد دیگر.
* در هنگام نفرین
- لیکن با آبشخوری که خاکش بر سر، با همۀ ناخوشی، بآمد بمانده بود (نسوی، 1385: 65)
و 1 مورد دیگر.
* برای تنبیه
- دریاب که آتش جوانی آب است... (همان: 6)
و 1 مورد دیگر.
* به معنی «از»
- در کوی تو مرده به که از روی تو دور (همان: 34)
و 1مورد دیگر.
3-2-1-2. شبه حرفهای ربط از ترکیب «که» با کلمات دیگر
* «از آنگاه باز که» برای مقارنت زمانی
- از آنگاه باز که فتنه از خواب سربرداشته، هزاران سر، برداشته (همان: 1)
و 2 مورد دیگر.
* «بازین همه که» برای مقارنت زمانی
- بازین همه که از غایت احتراز رعایت ایجاز کردم (همان: 110)
و مورد دیگر.
* «بر آن جمله که» برای مقارنت زمانی
- بر آن جمله که واقع شد جهت دفع مضرت را..... سر بطاعت تاتار درآورند (همان: 64).
3-2-1-3. حرف ربط «واو»
«واو» رایجترین نوع حرف ربط است که برای همپایه کردن جملات بهکار میرود. برخی از کاربرد آن عبارتند از:
* عطف
- تا هزار شربت ناخوش مذاق در پی نداد و سهمی از اقسام آرزو نصیب دل نگردانید... (نسوی، 1385: 4)
و بیش از 300 بار دیگر «واو» تکرار شده است.
* حال
- سر تراشیده و سر سیاه میکند (همان: 4)
و 22 مورد دیگر .
* استیناف
- و سخط آفریدگار..... دمار از آن رباع و دیار برآورده (همان: 25)
و 8 مورد دیگر.
* تخمین
- چهار سال و چیزیست که دیده بر راه مانده است (همان: 10).
3-2-1-4. حرف ربط «چون»
چون وقتی حرف ربط است که در موارد زیر بهکار رود:
* در معنی «وقتی که، همین که»
- بار سالار ایام چون بار حوادث درهم بسته تیغ بسرباری درنهاده (همان: 1)
و 21 مورد دیگر.
* در معنی «زیرا»
- چون هنوز سعادتریزهای که بپر و بال آن میپریدم نه چنان بیجان بود (همان: 11)
و 22 مورد دیگر.
* در معنی «شرط، اگر»
- جریدهای که چون مطالعه کردی، در او جز..... نیافتی (81)
و 3 مورد دیگر.
3-2-1-5. حرف ربط «تا»
این حرف بین حرف اضافه و ربط مشترک است و از طریق معانی و کاربرد آن به اضافه یا ربط بودنش پی میبریم.
* در معنی «زمان»
- تا این دو روی تیز زبان در میان شد آمد گرفته، سلامت پای بر کران نهاده (نسوی، 1385: 1)
و 19 مورد دیگر.
* در معنی «شرط»
- طالب علمیست سودا بر سر زده تا تن دو نیم نکند ذو فنون نشود (همان: 3)
و 1 مورد دیگر.
* در معنی «سببیت»
- پدر تا ندانند کیست خود را ابوالجمال نویسد (همان: 76)
و 10 مورد دیگر.
* در معنی «که»
- در تعجبم، تا این دل ضعیف چندین سال این همه غصه چگونه خورد (همان: 6)
و 8 مورد دیگر.
* در معنی «همین که»
- تا مجنون نحوی بدست او افتاد.... (همان: 14)
و 7 مورد دیگر.
3-2-1-6. حرف ربط «چه»
وقتی حرف ربط است که دو جمله را به هم پیوند دهد یا قسمتی از جمله را به قسمتی دیگر بپیوندد.
* در معنی «زیرا» برای تعلیل
- دم فرو خور و لب مگشای چه مهربانی نیست که دلپردازی را شاید (نسوی، 1385: 5)
و 8 مورد دیگر.
3-2-1-7. حرف ربط «لیکن» و صورتهای دیگر آن «لیک، لکن»
برای عطف در سیاق فارسی و برای استدراک است و مترادف «اما» بهکار میرود (خطیب رهبر، 1372: 349).
- [پادشاه] مساورت را بر مصابرت اختیار کرد .... لکن چه سود؟! (همان: 37)
و 7 مورد دیگر.
3-2-1-8. حرف ربط «اگر»
امری را موکول یا وابسته و مشروط به امر دیگر میکند.
* برای شرط بهکار میرود
- اگر سعادتی اسلام را مدخر است «لایستوی...... و اگر کار نوعی دیگر است... (همان: 35)
* در معنی «در صورتی که»
ماه در این حادثۀ مشکل اگر رخ بخون خراشیده، بحقست (همان: 48)
و 2 مورد دیگر.
3-2-1-9. حرف ربط «پس»
وقتی حرف ربط است که به معنی «از این رو»، «در نتیجه» و «بنابراین» باشد (گیوی و انوری، 1368: 216) و در رابطۀ دستوری قید و به مفهوم «پشت جایی» اشاره میکند (مشکوةالدینی، 1384: 118). علاوه بر این، حرف ربط «پس» در معنی «بعد از» هم بهکار رفته است.
* در معنی «بعد از»
پیشنهاد فکرت پس از مشاهدۀ آن حال فراموش شد (نسوی، 1385: 16)
و 2 مورد دیگر.
* در معنی «بنابراین»
- ارض با طول و عرض [را] برایشان، چون چشم و حوصلۀ ایشان تنگ کرد، پس، بسوء تدبیر، سه طلاقه و چهار تکبیر بر ممالک زد (همان: 30)
و 2 مورد دیگر.
3-2-1-10. حرف ربط «هم»
* برای عطف است در اثبات
- پختهخواری چند که هم از این نمد کلاه کرده بودند و هم بر این راه چاه، از این دقیقه غافل گشتند (همان: 22).
* برای تسویه
- هم کار زدست رفته، هم دست ز کار (همان: 52).
* حذف «هم» به قرینه
- هم از ناآمد کار و [..هم از..] بدآمد روزگار،... جمال علی عراقی پیش از من بنده آنجا رسیده بود (همان: 75).
3-2-1-11. حرف ربط «یا»
برای مساوی قرار دادن دو یا چند امر با هم، حرف ربط «یا» بهکار میرود. مانند:
- سحاب که لواقح لواحق، آن را بسوابق در رساند، یا [مانند] سیلاب که تواتر أمداد صواعق، آن را از شواهق سوی هامون راند (همان: 32).
* مترادف «واو» عطف
- ... نه چنان آتش پای و مولع گردانیده بود که نصیحت دلپذیر میآمد، یا موعظه در سمع جایگیر میشد (نسوی، 1385: 72 ).
3-2-1-12. حرف ربط «نیز»
* معنی «هم» میدهد
- او نیز از سرکوب حوادث حیران مانده است (همان: 5).
* آمدن «واو» با «نیز» بیفاصله یا با فاصله
- و نیز تا از خانه دور افتادهام..... به بلای دوستان مبتلی شد (همان: 72)
و 1 مورد دیگر.
3-2-1-13. حرف ربط «اما»
معنی «اما» نزدیک به «ولی» است.
- اما چکنم که ایام مصابرت در درازگویی از روز محشر زاده (همان: 6)
و 1 مورد دیگر.
علاوه بر آنکه «اما» معنی «ولی» میدهد در عین حال دو جمله را به هم عطف میکند، اما جملۀ دوم را از حکم نخستین جدا میکند.
- بگوش آن گوش آگندگان فرو میخواندم، که: بیدار باشید....اما بخت خفته، خواب خرگوش بر آن غافلان نه چنان غالب گردانیده بود، که به انذار بیدار شوند (همان: 39).
3-2-1-14. حرف ربط «باز»
اگر حرف ربط عطفی باشد، معنی «نیز، دوباره و دیگرباره» میدهد. (همایونفرخ، 1337: 763).
- باز عقل، کدام عقل؟! (همان: 5)
و 1 مورد دیگر.
3-2-1-15. حرف ربط «والّا»
برخی از حرفهای وابستگی ساده با حرف پیون (ربط) و گاه با پیشوند فعل و گاه با قید، مشترک است و برحسب نقشی که در جمله برعهده دارد گاه حرف پیوند به شمار میرود و گاه حرف اضافه... (خانلری، 1355: 10) «وَاِلّا» هم از این امر مستثنا نیست.
- قالب مسکین که مسکن روح نازنینست.... در حوصلۀ ضباع و کشاکش سباع باید بود، صعب میشمرد[م]، والا فَمَن لَم یَمُت بِالسَّیفِ، ماتَ بِغَیرِهِ (نسوی، 1385: 54).
3-2-1-16. حرف ربط «باری»
«باری»، حرف ربط ساده است که در معنی «مختصر کردنِ سخن» بهکار میرود.
- از غم چو گزیر نیست باری غم تو (همان: 24).
در نمودار (3) بسامد و درصد حروف ربط ساده به کار برده شده در نفثةالمصدور نمایش داده شده است.
نمودار 3. حروف ربط ساده
براساس نمودار (3)، حروف ربط ساده مانند حروف اضافۀ ساده در این اثر دارای کاربردهای متعدد و متنوعی است. حرف « واو»در بین کل حروف بیشترین بسامد و درصد را شامل میشود و 350 بار تکرار شده و حدود 47 درصد را به خود اختصاص داده است. شبه حرف ربط «که» در نفثةالمصدور از کمترین فراوانی نسبی برخوردار است حدود 5/0 درصد را دارا شده است. سایر حروف «برای، والا، باز، اما، هم، پس، اگر، لیکن، چه» کمترین بسامد را در نفثةالمصدور دارند.
3-2-2. حروف ربط مرکب
حرف ربط مرکب، مجموعهای از دو یا چند کلمه است که معمولاً یکی از آنها حرف ربط یا حرف اضافۀ ساده است و اغلب علاوه بر اینکه کار حرف ربط ساده را انجام میدهند، نقش قیدی هم دارند. به عبارت دیگر، بسیاری از حرفهای ربط مرکب هم کار حرف ربط ساده را میکنند و هم کار قید را (گیوی و انوری، 1368: 216).
3-2-2-1. حرف ربط مرکب «اگرچه»
معنی «اگرچه» مساوی است با «با اینها، با وجود این، بر فرض آنکه، هر چند که، درست است که، حتی آنکه» در عبارتهای زیر در معنی «هر چند که» بهکار رفته است.
- آبستنان لیالی را هرلحظه (ع) اگرچه حال معین شدست حبلی را، نوبنو بلایی زاییده (نسوی، 1385: 2)
و 15 مورد دیگر.
3-2-2-2. حرف ربط مرکب «هرچند»
حرف «هر چند» معنی «هر قدر» میدهد و به جای «اگر چند، اگر چه» هم استعمال میشود.
- کار امروز به فردا میفکن، هرچند امروز را فرداست (همان: 7)
و 11 مورد دیگر.
3-2-2-3. حرف ربط مرکب «بلکه»
معنی و مفهوم این حرف برای برگردانیدن تصور و خیال است از یک چیز به چیز دیگر حکم میکند و با اضراب حکم قویتر میدهد. به عبارت دیگر، «دو جمله را به همدیگر ربط میدهد، اما جملۀ دوم را از حکم نخستین جدا میسازد» (سلطانیگرد، 1368: 195).
- هوشیاری من بنده، استغفرالله، بلکه عون و نگهداری باری.....حامی و حارس شد (نسوی، 1385: 13)
و 4 مورد دیگر.
3-2-2-4. حرف ربط مرکب «از آنکه»
برای «تعلیل» بهکار میرود:
- غافل از آنکه بفضلریزۀ مجرد پای بر فرق فرقدان نتوان نهاد (همان: 15)
و 6 مورد دیگر.
3-2-2-5. حرف ربط مرکب «چنانکه»
برای شرط به کار میرود:
- دو سه چهار پای چنانکه از دست برخیزد، بهدست آریم (همان: 100)
و 3 مورد دیگر.
3-2-2-6. حرف ربط مرکب «بازین همه»
برای تعلیل بهکار میرود:
- بازین همه که قالب نیم خسته از کشتی أمل بر لوحی شکسته مانده است..... صلت رحم بکلی مدروس شده (همان: 2).
3-2-2-7. حرف ربط مرکب «با این... که»
برای تعلیل بهکار میرود:
- با این همه درد که در او بود نشکافت (همان: 6).
- با این همه که خاطر از تصاریف احوال روزگار چون زلف دلبران نشکافت (همان: 7).
3-2-2-8. حرف ربط مرکب «از آن روز باز»
برای زمان بهکار میرود:
- قواعد پادشاهی از آن روز باز واهی و منهدم شد (نسوی، 1385: 81)
و 3 مورد دیگر.
3-3-3-9. حرف ربط مرکب «آنگاه که»
برای مقارنت زمانی بهکار میرود:
- تا آنگاه که مخایل ادبارِ احوال گنجه لایح گشت (همان: 23).
3-3-3-10. حرف ربط مرکب «از آنجا»
برای مبدأ و مکان بهکار میرود:
- از آنجا تا موغان پنج شش منزل است (همان: 17).
در نمودار (4) بسامد و درصد حروف ربط مرکب به کار برده شده در نفثةالمصدور نمایش داده شده است. همچنین در نمودار (5) کل حروف ربط و اضافه ارائه و مقایسه شده است.
نمودار 4. حروف ربط مرکب
براساس نمودار (4)، حرف ربط مرکب «اگرچه» 16 بار تکرار شده و درصد فراوانی آن حدود 30 است. بسامد حروف «بازین همه، از آنجا، آنگاه که» از سایر حروف ربط مرکب کمتر است و هر کدام فقط یک بار ذکر شده و 2 درصد را به خود اختصاص دادهاند.
در نمودار (5) در بین کل حروفی که در این متن به کار رفته است؛ حروف اضافۀ ساده 874 بار تکرار شده و حدود 51 درصد را شامل شدهاند. همچنین حروف ربط ساده 745 بار و 44 درصد را به خود اختصاص دادهاند. حروف اضافۀ مرکب و ربط نسبت به سایر حروف از فراوانی نسبی کمتری برخوردارند و به ترتیب 3 و 2 درصد را به خود اختصاص دادهاند.
نمودار 5. کل حروف اضافه و ربط
بحث و نتیجهگیری
حروف ربط و اضافه باهم وجوه افتراق و اشتراکهایی دارند؛ وجه اشتراکشان در این است که هر دو برای رابطۀ کلمات بهکار میرود و تفاوت آنها در این است که رابطهای که حرف ربط بین کلمات برقرار میکند، رابطۀ برابری است در حالی که رابطهای که به وسیلۀ حرف اضافه ایجاد میشود به صورت وابستگی است. بنابراین، با تأمل و بررسی در کتاب نفثةالمصدور و آنچه در متن مقاله مطرح شد به این صورت است که حروف اضافهای که در نفثةالمصدور بهکار رفته است، عبارتند از: «از، ب، بر، در، تا، چون، را، با، جز و مانند» همان حروف اضافهای که امروز هم رایج هستند. این در حالی است که در این کتاب با معانی بیشتری مطرح شدهاند که در متن مقاله جزئیات آن ذکر شده است.
در نفثةالمصدور بسامد حرف اضافۀ «به» از سایر حروف اضافه بیشتر است و 256 بار تکرار شده که تقریباً 29 درصد است. بسامد حرف اضافۀ «مانند» از بقیۀ حروف کمتر است و 5 بار تکرار شده است که حدود 1 درصد را تشکیل میدهد. بسامد حروف اضافۀ مرکب از بقیۀ حروف کمتر است و فقط حرف «برسبیل» 8 بار تکرار شده است و تقریباً 20 درصد درصد را تشکیل میدهد. بسامد حروف اضافۀ مرکب «بر عادت، بر سنت، بر عقب، از بهر» بسیار کمتر است و هر کدام یک بار ذکر شده است و حدود 5/2 درصد را تشکیل میدهد.
حروف ربط مانند حروف اضافه در این کتاب دارای کاربردهای متعددی است و عبارتند از: «که، واو، چون، تا، چه، لیکن، اگر، پس، هم، اما، باز، والا، باری» بین حروف ربط حرف «واو» از بسامد بالایی برخوردار است و بیش از 350 بار تکرار شده است؛ یعنی 47 درصد حروف این کتاب را تشکیل میدهد. کمترین بسامد شامل حروف ربط «باری و والا» بوده که هر کدام یک بار ذکر شده و حدود 1 درصد است.
حروف ربط مرکب هم در نفثةالمصدور آمده است و حرف «اگرچه» 16 بار تکرار شده که تقریباً 30 درصد است. با این حال، بسامد حروف «بازین همه، آنگاه که، ازآنجا» از بقیۀ حروف ربط مرکب کمتر است؛ یعنی هر کدام یک بار ذکر شده است و حدود 2 درصد را تشکیل میدهد. گروههای گسستۀ حروف اضافه (حرف اضافۀ دوگانه) که از دو حرف اضافه یکی در اول اسم و یکی بعد از آن بهوجود میآید در این کتاب یا نیست و یا نادر است حال آنکه اینگونه ترکیبات در قرن هفتم بهکار رفته است. در کل درصد حروفی که نفثةالمصدور را تشکیل میدهند؛ عبارتند از: 51 درصد حرف اضافه، 44 درصد حرف ربط، 3 درصد حرف اضافۀ مرکب و 2 درصد هم حرف اضافۀ ربط.
تعارض منافع
تعارض منافع ندارم.
[1]. Method
[2]. متمم صفت در گروه صفتی
- Lazarus, G.