متون کهن فارسی به ویژه متون تاریخی گنجینههای گرانبهاییاند که ما را به جهان بیرون ارجاع میدهند؛ در حالی که اغلب تحقیقاتی که پیرامون این متون منثور انجام شده، فقۀاللغوی یا فرمالیستی بوده و کمتر تلاش شده از منظری به این گنجینهها نگریسته شود که بتوان آنها را به جهان بیرون ارجاع داد؛ از همین روست که شفیعی کدکنی آنها را «چراغهای خاموشی» (شفیعیکدکنی، 1381: 15) میداند که در دستان ما قرار دارند و ما در روشن شدن آنها جد و جهد لازم را مبذول نکردهایم؛ زیرا برای روشن شدن این چراغها علاوه بر روغن که همان دانش لغوی و بلاغی است، نیازمند آتش بینش و نظریههای جدید نیز هستیم.
در این جستار درصدد هستیم روایتهای تاریخی از جلد نخست تاریخ جهانگشای جوینی را از منظر نظریۀ جهان متن واکاویم تا بتوانیم زوایا و خبایای آن را آشکار کرده و یا به تعبیر شفیعی کدکنی این چراغ را روشن کنیم. مسئله اصلی ما این است که توصیف روایتها در جلد نخست این اثر چگونه است و برای تحلیل همین مسئله از نظریۀ جهان متن و عناصر آن بهره ببریم.
- پیشینۀ پژوهش
دربارۀ بررسی روایتهای تاریخ جهانگشای بر اساس مؤلفههای جهان متن تاکنون پژوهش مستقلی صورت نگرفته است. در این میان پژوهشهایی دربارۀ نظریۀ جهان متن انجام شده که به برخی از آنها که با موضوع این جستار مرتبط هستند، اشاره میکنیم. در مقالههایی همچون «بررسی عناصر جهان متن بر اساس رویکرد بوطیقای شناختی» (1393) و «خوانش شعر «حکایت» اثر احمد شاملو با رویکرد شعرشناسی شناختی» (1391) و «شناخت جهان متن رباعیات خیام بر اساس نگاشت نظام با رویکرد شعرشناسی شناختی» (1391) لیلا صادقی، «کاربرد نظریۀ جهان متن در شناسایی عناصر سازنده متن روایی داستان شازده احتجاب؛ بر مبنای رویکرد شعر شناسی شناختی» (1393) ارسلان گلفام و نیز کتابهای «بوطیقای شناختی»[1] (1396) از استاکول[2] ترجمه شده توسط گلشنی و «درآمدی بر شعرشناسی شناختی» (1393) از استاکول ترجمۀ صادقی، جهان متن را بررسی کردهاند.
- روش پژوهش و قلمروی آن
روش پژوهش ما در این مقاله، روش تحلیلی- توصیفی- اسنادی و بر مبنای نظریۀ جهان متن است. ما برآنیم تا در این مقاله نمونههایی از روایتهای تاریخ جهانگشای را بر اساس این نظریه بکاویم و چگونگی بازنماییهای ذهنی و کاربست این نظریه را در این اثر نشان دهیم؛ از این رو، در لایههای مربوط به جهان گفتمان و جهان متن از هر ماجرای تاریخی دو روایت را مورد بررسی قرار میدهیم و برای پرهیز از تکرار مطالب به ذکر دو مثال اکتفا میشود؛ در لایۀ جهان زیرشمول، عناصر مربوط به این جهان در جلد نخست این اثر بررسی و در پایان هر مبحث بسامدی از کاربرد این عناصر داده میشود.
- بحث و بررسی
نظریۀ جهان متن با بهرهگیری از فرضیات شناختی و به خصوص مقولۀ شعرشناسی شناختی در سال 1999 میلادی توسط ورث[3] در کتابی به نام «جهانهای متن: بازنمود فضای مفهومی در گفتمان»[4] مطرح شد و توسط افرادی همچون گاوینز[5] در کتابی با عنوان «مقدمهای بر نظریۀ جهان متن» [6] و استاکول در کتابی با عنوان «بوطیقای شناختی» بسط وگسترش یافت. به اعتقاد ورث، بررسی و شناسایی فرآیندهای شناختیای که زمینهساز هرگونه ارتباط انسانی از قبیل خواندن یک کتاب، اجرای یک نمایشنامه و حتی مکالمۀ تلفنی و... هستند از طریق این رویکرد روانشناختی امکانپذیر است؛ بنابراین، تمرکز اصلی این نظریه روی بررسی فرآیندهای ارتباطی انسان است (Gavins, 2007: 6).
تکیۀ اصلی نظریۀ جهان متن بر این است که انسان گفتمان را از طریق بازنمودهای ذهنی، پردازش و درک میکند. جهان متن که یک رویداد زبانی است با کنار هم قرار دادن خواننده و نویسنده بهعنوان دو مشارک اصلی گفتمان و بسط فضای ذهنی آنان در پی دستیابی به جهانهای متن و جهانهای ممکن از طریق بازنمودهای ذهنی مشارکان این گفتمان است. «بر اساس این نظریه، انسانها وقتی با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند، صحنه، فضا و جهان را در ذهن خود به تصویر میکشند» (Obergon.et.al, 2009: 244). این نظریه یک چهارچوب گفتمانی است که هم چگونگی ساخته شدن و تولید یک متن وجه همت آن است و هم به چگونگی تأثیر مفاد و محتوای پیرامون آن متن بر تولید و پذیرش آن میپردازد.
نظریۀ جهان متن از سه لایۀ مفهومی جهان گفتمان[7]، جهان متن[8] و جهان زیرشمول[9]، تشکیل شده است که در ادامه با بررسی این لایهها به بررسی روایتهای تاریخ جهانگشای بر اساس این لایههای سهگانه میپردازیم.
3-1. جهان گفتمان
«جهان گفتمان» به عنوان محیطی بلافصل در تولید و درک گفتمان به بررسی ارتباط زبانی و ذهنی در یک گفتمان میپردازد و شامل مشارکان گفتمان است که با دانش پیشزمینهای خود و نیز بافت مورد اشاره، مفهومیسازی و درک گفتمان را منجر میشوند. «مشارکان گفتمان گاهی در یک بافت فیزیکی همسان به لحاظ زمان و مکان و گاهی نیز در یک بافت ناهمسان قرار دارند، اما حضور هر دو طرف در جهان گفتمان به صورت هدفمند است» (Gavins, 2003: 130). جهان گفتمان در واقع شامل تمام دانشهای شخصی، زیستی و فرهنگی مشارکان است و به دلیلگستردگی این دایره، ورث محدودیت متنمداری را برای فرآیند پردازش در نظر میگیرد؛ به عبارت دیگر، متن تنها از اطلاعات و دانشی کمک میگیرد که به دریافت گفتمان مورد نظر کمک میکند.
عناصر تشکیلدهندۀ لایۀ جهان گفتمان شامل انتظارات و محدودیتهای حاکم بر محاوره و دانش فردی و اجتماعی است که در مفهومسازی و بهکارگیری زبان تأثیرگذار است (Gavins, 2007: 9). در ادامه به بررسی این لایه از نظریۀ جهان متن در روایتهایی از جلد نخست تاریخ جهانگشای میپردازیم:
«چون پسر را دیده است که با سیورغامیشی از حضرت باتو، املاک و اسباب پدرش بدو مفوض فرمودهاند، روی به نزدیک پسر نهاده است و گفته: اگر تو پدر خود را بینی بازشناسی. پسر گفته است: من شیرخواره بودم که از پدر بازماندم، بازنشناسم؛ اما غلامی هست او را بداند. غلام را حاضر کرده است. علامات که بر اعضای او بوده است، چون بدید تصدیق کرده است و خبر او فاش شده» (جوینی، 1385: 69).
در تاریخ جهانگشای جوینی به دلیل روایت در زمان گذشته توسط جوینی، جهان گفتمانی که در نتیجه مشارکت چند نفر به عنوان مشارکان گفتمان تشکیل شود، کمتر دیده میشود. اغلب عبارات و جملات کوتاه هستند. این گفتوگویی است که میان تیمور ملک، پسر و غلام به عنوان مشارکان گفتمان صورت گرفته است و جهان گفتمان آن هم شناختن یک فرد است. ادامه گفتوگو اطلاعات چندانی از فرد و غلام و پسر در اختیار مخاطب قرار نمیدهد. جهان متن دیگری با تغییر در زمان در دل این جهان گفتمان با حضور تیمور ملک و غلام بهعنوان مشارکان گفتمان صورت میپذیرد و چون اطلاعات مخاطب از آنها محدود به آن چیزی است که مشارکان در اختیار مخاطب قرار میدهند؛ از این رو، شناختی دربارۀ فرد صورت نمیگیرد.
در این جهان گفتمان، چون راوی بیشتر از شخصیتها میداند، کانونیشدگی در روایت صورت نمیپذیرد. در سطح گفتمان حضور هر دو در یک زمان و مکان بوده و ارتباط بین مشارکان بهصورت چهره به چهره است، اما در جهان متن درونهگیری شده فقط تیمور ملک و غلامی که اطلاعاتی نسبت به او نداریم، در یک زمان وجود دارد.
در روایت دیگری آمده است:
«و بلا بیتکچی را نیز حاضر کردند، از ابتدا تا انتها در مواجهه ایدی قوت سخنها تقریر کرد. از غایت تعجب گفت: تو بلایی چون بلا بود. گفت: آری. او نیز معترف شد و بندها بازگشادند و دورتر بنشاندند و بیلکافتی نیز بعد مکابدت انواع مطالبه تصدیق کرد و اقرار آورد و دو سه دیگر که مانده بودند هر یک را جدا جدا سؤال کردند و بعد از تجرع کؤوس ناخوشگوار از خشنات خشبات تتار آنچه در سینه نهان داشتند، قذف کردند و اظهار» (همان: 36).
محیط بلافصل این روایت اطلاعاتی پیرامون دو شخصیت این روایت؛ یعنی بلا بیتکچی و بیلکافتی و شکنجۀ آنها را به دست میدهد و جهان گفتمان آن بهطور خاص بین محیط مکانی و زمانی نویسنده و خواننده آن تقسیم شده است. تنها دسترسی خواننده به مشارک خود از طریق متن نوشتاری است؛ به عبارت دیگر، محیط بلافصل مادی و فیزیکی گفتمان به لحاظ اهمیت ثانوی به عناصر متنی تبدیل میشود که نقطه اصلی ارتباط بین مشارکان است. روایت گذشتهنگر جوینی از حوادث باعث میشود خواننده وارد جهان گفتمان موجود در متن نشود در نتیجه مفهومیسازی فضاهایی با زمان و مکانهای متغیر برای مخاطب بهعنوان مشارک گفتمان صورت نگیرد. با وجود اینکه جهان گفتمان در این روایت از طریق مکالمۀ رو در رو صورت میگیرد، اما به دلیل روایت گذشتهنگر آن برای مشارکان قابل دسترسی نیست و اطلاعات پیرامون محیط بلافصل گفتمان در دسترس مشارکان گفتمان قرار نمیگیرد. مخاطب به دلیل اینکه با این شخصیتها در دو سطح متفاوت هستند، امکان ورود به این جهانهای متن را ندارد.
3-2. جهان متن
لایۀ مفهومی دیگر نظریۀ جهان متن، لایۀ جهان متن است. در نظریۀ جهان متن از طریق ارتباطی که در جهان گفتمان میان نویسنده و مخاطب برقرار میشود، نشانههای زبانی بسیاری شکل میگیرد که خود میتواند باعث شکلگیری زمینۀ مشترک دانش یا همان جهان گفتمان باشد. ورث بر این باور است که میان «جهان متن» و «جهان گفتمان» تفاوت وجود دارد؛ زیرا «جهان گفتمانم بافتی است که از ارتباط تقریباً یکسان در زمان و مکان میان دو مشارک شکل میگیرد در حالی که «جهان متن» بازنمایی ذهنی است که «گفتمان» پایه و اساس آن است و شامل شخصیتها و دیگر پدیدههاست (Werth, 1999: 77). در لایۀ جهان متن به عنوان لایه اصلی تشکیل جهان گفتمان، فقط به اطلاعاتی که لازمه تشکیل بافت داستانی است، پرداخته میشود. در تعریف جهان متن گفتهاند: «مفهومسازی و درک بازنماییهای ذهنی انسان از موقعیتهای تجربه شده از طریق طرحوارهها و چگونگی شکلگیری و بهکارگیری این مفهومسازیها، جهان متن نامیده میشود» (Gavins, 2007: 2).
ویژگیها و جزئیات مشخصی وجود دارند که این جهانهای متن را شکل میدهند که از آنها میتوان عناصر جهانساز[10] و گزارههای نقشگستر[11] را نام برد. عناصر جهانساز لازمه تشکیل پسزمینه در مقابل رخدادهای پیشزمینه هستند و هدف آنها تشخیص و تمایز مرزهای زمانی و مکانی است. زمان، مکان، شخصیتها و اشیاء، عناصر جهانسازند. گاوینز[12] عناصر جهانساز را چنین تعریف میکند: «ما در ارتباطات روزمرۀ خود بهطور مرتب طیف وسیعی از اصطلاحاتی را میسازیم که اصول تجسمیافته ادراکی ما را بیان میکنند و ما را قادر میسازند تا تجربیاتمان از جهان را با دیگران در میان بنهیم. این اصطلاحات ساختمان اساسی بازنماییهای ذهنی ما را از گفتمان شکل میدهند. در اصطلاح نظریۀ جهان متن اینها بهعنوان عناصر جهانساز شناخته میشوند» (Ibid: 36).
در جدول (1) به جزییات بیشتری در خصوص عناصر جهانساز اشاره شده است.
جدول 1. عناصر جهانساز
عناصر جهانساز
|
زمان
|
زمان صرفی فعل، نظام وجهی فعلها، قیدهای زمانی، بندهای قیدی
|
مکان
|
قیدهای مکانی، بندهای مکانی، گروههای اسمی مکانی خاص
|
شخصیتها و اشیاء
|
گروههای اسمی، ضمیرها
|
گزارههای نقشگستر، ایستایی را از متن دور میکند و باعث حرکت روایت میشود و شامل فعلهایی است که شخصیتها در مقابل یکدیگر و در برابر اشیای پیرامونشان در صحنهای توصیف کرده و یا بحثی را مطرح میکنند و در نتیجه باعث ساخته شدن حالتها، کنشها، رویدادها و فرآیندها و هر استدلال و اسناد مرتبط با اشیاء و شخصیتها در جهان متن میشوند (Gavins, 2007: 132).
استاکول اقسام نقشگسترها را روایی، توصیفی، گفتمانی و دستوری میداند و هرکدام را دارای نوعی کارکرد، کارگفت و اسناد خاصی میداند (Stockwell, 2002: 138). در جدول (2) موارد مورد اشاره ارائه شده است.
جدول 2. نقشگسترها
کارگفت
|
کارکرد
|
نوع اسناد
|
نوع متن
|
گزارش، برشمردن
|
پیرنگگستر
|
کنشی
|
روایی
|
--
|
--
|
--
|
توصیفی
|
توصیف صحنه
|
صحنهگستر
|
حالت
|
صحنه
|
توصیف شخصیت
|
شخصگستر
|
حالت، وصفی
|
شخص
|
توصیف عادت
|
عادتگستر
|
عادتی
|
روال عادی
|
فرض، نتیجه
|
موضوعگستر
|
ربطی
|
گفتمانی
|
درخواست، فرمان
|
هدفگستر
|
امری
|
دستوری
|
در ادامه به بررسی این عناصر در روایتهای جوینی میپردازیم:
«و از تراکمۀ آن مواضع، دلیلی که بر طرق و راهها وقوفی تمام داشت، لشکر را بر راهی که ممر نبود، بیرون برد و آن راه را از آنوقت باز، راه خانی گویند؛ و در شهور سنة تسع و اربعین ستمایة و [۶۴۹] وقت توجه به حضرت منکوقاآن در مصاحبت امیرارغون گذر بر آن راه بود؛ و در مقدمه، طایر بهادر میرفت چون به کنار نور رسیدند، به باغهای کرار، در شب درختها انداختند و نردبانها ساختند و پیش اسبان بازگرفتند و آهستهآهسته میرفتند و دیدهبان سور بر آنکه این جماعت کاروانیاناند» (جوینی، 73:1385).
عناصر جهانساز در نمونۀ اخیر در جدول (3) ارائه شده است.
جدول 3. عناصر جهان ساز
عناصر جهانساز
|
زمان
|
از آنوقت باز، شهور، سنة، تسع و اربعین و ستمایۀ، وقت، شب
|
مکان
|
آن مواضع، طرق، راهها، راه خانی، حضرت، راه، مقدمه، کنار، نور، باغهای کرار، سور
|
شخصیتها و اشیاء
|
تراکمه، دلیلی، لشکر، منکوقاآن، امیرارغون، طایربهادر، درختها، نردبان، اسبان، دیدهبان، این جماعت، کاروانیان
|
جهان متن ایجاد شده در این روایت را به صورت تجزیۀ عناصر جهانساز میتوان مشاهده کرد. ساخت روایی این جهان متن با بهرهگیری از نشانههای مکانی، زمانی و شخصیتها و اشـیائی کـه فضای روایت را میسازند، شکل میگیرد. تغییر در مکان جغرافیایی در این جهان متن دیده نمیشود، اما تغییر در زمان این جهان متن باعث بازنمایی ذهنی متفاوتی در مخاطب میشود. از آنجا که هر چقدر زمان و مکانهای روایت شده به مشارکان گفتمان نزدیکتر باشد، شناخت آنها و در نتیجه درک و بازنمایی ذهنی آنها به جهان متن خواننده نزدیکتر است، اما مکانهای ذکر شده در این روایت به جهان متن خواننده نزدیک نیستند و در آنها نشانی از ترتیب واژهها برای اشاره به مکان نزدیک خواننده نیست در نتیجه بازنمود ذهنی مخاطب هم دارای برجستگی نیست.
از آنجا که در متون ارتباطی نوشتاری به دلیل کانونی بودن تمرکز بر متن، نشانههای ادراکی همچون گفتوگوی چهره به چهره نیست؛ بنابراین، بازنمایی ذهنی خواننده بهعنوان یکی از مشارکان اصلی گفتمان از مکان جغرافیایی و داشتن قابهایی در ذهن خود نسبت به توصیفات راوی باعث ایجاد طرحوارههایی میشود که به درک بیشتر این روایت و جهان متن میانجامد و هنگام دیدن این توصیفات قادر به درک آنها در ذهن خود خواهد بود. به عبارت دیگر، با وجود داشتن یا نداشتن اطلاعات نسبت به مکانهای ذکر شده در این روایت، با توجه دانش پسزمینهای خود و نیز ترکیب این اطلاعات جهانساز، شروع به ساختن تصویری ذهنی از این روایت میکند. در برخی از روایتها نوع عبارات اشارهای مکانی نسبت به زمانی بیشتر است و در برخی دیگر برتری با عبارات اشارهای زمانی است. در این روایت زمان دقیق مشخص شده است و زمان و نمود افعال که بیشتر از نوع گذشته و استمراری است، جهان متن را به لحاظ زمانی محدود به زمان گذشته میکند و بازنمایی ذهنی مشارکان گفتمان نیز در همین زمان است. پویایی در مکان در این عبارت به واسطۀ افعال حرکتی نشان داده میشود.
در جای دیگر ساخت روایت با تغییر در عناصر جهان ساز زمانی و مکانی شکل میگیرد:
«چندی شبی در خانه خوفته بود، از روزن شکل دختری نزول کرد و او را بیدار کرد. او از ترس خود را در خواب ساخت. و شب دوم هم بر این جمله تا شب سیم، بعدما که وزیر او را دلالت کرده بود با آن دختر برفت تا به کوهی که آن را آقتاغ میگویند، و تا به وقت تباشیر صبح میان ایشان مکالمت بود، و تا مدت هفت سال و شش ماه و بیست و دو روز، هر شب باز آمدی و سخن می گفتند» (جوینی، 1385: 56).
عناصر جهانساز در نمونۀ اخیر در جدول (4) ارائه شده است.
جدول 4. عناصر جهانساز
عناصر جهانساز
|
زمان
|
شبی، شب دوم، شب سوم، تباشیر، صبح، هفت سال، شش ماه، بیست و دو روز، شب
|
مکان
|
خانه، روزن، کوهی آقتاغ
|
شخصیتها و اشیاء
|
دختری، وزیر، دختر
|
در ادامه به بررسی گزارههای نقشگستر و کارکرد هرکدام از آنها در توصیفات و روایتهای جوینی میپردازیم:
«چون روز سیم که مهرهباز بیمهر سیاهدل کبود چهر، آینه سخت رویی را در روی کشید، بیشتر مغولان به اندرون شهر درآمدند و مردمان و عورات را صد صد به شمار در صحبت مغولان به صحرا میراندند؛ مگر قاضی و شیخالاسلام را با قومی که بدیشان تعلق داشت و در جوار ایشان بودند از خروج معاف داشتند» (جوینی، 1385: 88).
عناصر نقشگستر در نمونۀ اخیر در جدول (5) ارائه شده است.
جدول 5. نقشگسترها
کارگفت
|
کارکرد
|
نوع اسناد
|
نوع متن
|
جمله
|
توصیف عادت و صحنه
|
عادتگستر
صحنهگستر
|
عادتی
حالت
|
روال عادی و توصیفی
|
چون روز سیم که مهرهباز بیمهر سیاهدل کبود چهر، آینه سخت رویی را در روی کشید
|
گزارش
|
پیرنگگستر
|
کنشی
|
روایی
|
بیشتر مغولان به اندرون شهر درآمدند
|
گزارش
|
پیرنگگستر
|
کنشی
|
روایی
|
مردمان و عورات را صدصد به شمار در صحبت مغولان به صحرا میراندند
|
گزارش
|
پیرنگگستر
|
کنشی
|
روایی
|
قاضی را با قومی که بدیشان تعلق داشت...
|
در جای دیگری مینویسد:
«و چون شاه افلاک به زیر کره خاک فروشد، مغولان از شهر بیرون آمدند و اهالی حصار در هراس و بیم بادلهای به دونیم، نه روی قرار و نه پشت فرار. البخان مردی کرد و جانبازی و با هزار مرد دل از جان برگرفته، از حصار بیرون آمد و در میان لشکر زد و با سلطان پیوست» (جوینی، 1385: 89).
عناصر نقشگستر در نمونۀ اخیر در جدول (6) ارائه شده است.
جدول 6. نقشگسترها
کارگفت
|
کارکرد
|
نوع اسناد
|
نوع متن
|
جمله
|
توصیف عادت
توصیف صحنه
|
عادتگستر
صحنهگستر
|
عادتی
حالت
|
روال عادی و توصیفی
|
و چون شاه افلاک به زیر کره خاک فروشد
|
گزارش
|
پیرنگگستر
|
کنشی
|
روایی
|
مغولان از شهر بیرون آمدند
|
گزارش
توصیف اشخاص
|
پیرنگگستر شخصگستر
|
کنشی
حالت
|
روایی و
توصیفی
|
و اهالی حصار در هراس و بیم بادلهای به دونیم، نه روی قرار و نه پشت فرار.
|
توصیف شخصیت
|
شخصگستر
|
حالت وصفی
|
شخص
|
البخان مردی کرد و جانبازی و با هزار مرد دل از جان برگرفته
|
گزارش
|
پیرنگگستر
|
کنشی
|
روایی
|
از حصار بیرون آمد
|
گزارش
|
پیرنگگستر
|
کنشی
|
روایی
|
و در میان لشکر زد
|
گزارش
|
پیرنگگستر
|
کنشی
|
روایی
|
و با سلطان پیوست
|
در این بند از روایت، گزارههای نقشگستر با هدف پیشبرد روایت و با بررسی کارکرد هر کدام از آنها در ایجاد جهان متن مورد بررسی قرار میگیرد. در این روایتها، گزارههای نقشگستر بیشتر از همه در خدمت ساخت و گسترش پیرنگ هستند و نوع متن آنها بیشتر روایی و اسناد آنها از نوع انجام کنشی است. در مواردی هم به توصیف شخصیتها و صحنه میپردازد. استفاده زیاد از متون روایی و کنشی باعث پویایی در روایتها میشود.
در این میان یک جهان متن خرد با توصیف آلبخان درونهگیری میشود که به توصیف شخصیت میپردازد. این امر نشان میدهد که جهان متنِ کلانی در این روایتها وجود دارد که درونهگیری جهانهای متنِ خرد که با توصیف شخصیتها همراه است، باعث از بین رفتن تمایز میان جهانهای خرد و کلان متن میشود. استفاده از بعضی عبارات همچون «مهرهباز بیمهر سیاهدل کبود چهر، آینه سخت رویی را در روی کشید» و «چون شاه افلاک به زیر کره خاک فروشد» در این روایتهای که توصیفی است و دارای کارکردی صحنهگستر و کارگفت توصیف صحنه است، از یک سو، نشان از تکرارپذیری این کنش دارد و از دیگر سو، روایی است. از یک طرف توصیفی است؛ زیرا به بیان عادت همیشگی اشاره داشته و ویژگی تکرارپذیری را در خود دارد و از طرف دیگر روایی است؛ زیرا به روایت یک رخداد میپردازد و تلفیق این دو در یکدیگر و بازسازی فضاهای ذهنی خواننده یاری میرساند.
برای بررسی گزارههای نقشگستر از ماجراهای متعدد در کتاب تاریخ جهانگشا چند روایت متفاوت از هر ماجرای تاریخی انتخاب و مورد بررسی قرار گرفت. بهطور کلب میتوان گفت بجز قسمتهای مربوط به مقدمۀ کتاب در اغلب روایتهای بررسی شده در این جلد از تاریخ جهانگشای جوینی به دلیل تاریخی بودن آنها و تلاش نویسنده برای ثبت وقایع در قالب جملات کوتاه، توجه به شخصیتها و اشیا به عنوان دیگر عناصر جهانساز کمتر دیده میشود و در نتیجه، این روایتها شخصیتمحور نیست و تلاش نویسنده برای ایجاد و گسترش پیرنگ از طریق ساخت روایی است.
3-3. جهانهای زیرشمول (فرعی)
لایۀ سوم نظریۀ جهان متن را جهانهای زیرشمول یا جهانهای فرعی تشکیل میدهند. شکلگیری مرزهای جهان متن براساس عناصر جهانساز منجر به ایجاد مرزهای جهان گفتمان میشود و در پی آن، دیگر لایۀ مفهومی نظریۀ جهان متن که جهانهای زیرشمول یا فرعی نام دارند، شکل میگیرد (Werth, 1999: 224-230).
در واقع این جهانها به دلیل حرکت از زمان و مکان جهان متن اولیه با قرار دادن خواننده در موقعیتهای متفاوتی باعث ایجاد جهانهای بالقوهای میشود که با متغیرهای جهان متن اولیه تفاوت دارد. ساخت یک روایت داستانی و پویایی و حرکت آن به سمت جلو درگرو گزارههای نقشگستر و عناصر جهانساز است، اما مفاهیم و اندیشههای حاکم بر متن در سایۀ نوع جهان گفتمان و جهانهای زیرشمول شکل میگیرد. این جهانهای زیرشمول در نتیجه نقش عناصر جهانساز در ایجاد لایههای جهان متن شکل میگیرند و خود به سه دستۀ اشارهای، نگرشی و معرفتشناختی تقسیم میشوند.
3-3-1. جهانهای زیر شمول اشارهای[13]
جهانهای زیرشمول اشارهای، در نتیجۀ اشاره مشارکان گفتمان از زمان، مکان و آبژههای جهان متن به زمان، مکان و آبژههای دیگری شکل میگیرند. چنین اشارههایی در روایتهای داستانی، اغلب با گریز زدنهای مکرر به گذشته و آینده صورت میپذیرد. این تغییرات هم در زمان و هم در مکان صورت میگیرد.
در این میان آن چیزی که باعث درک مفهوم مکانی جهان متن میشود، جهان زیرشمول عبارات اشارهای است و شامل اسامی مکان، قیدهای مکان مانند اینجا و آنجا، صفات اشارهای مانند این و آن و افعال حرکتی مانند آمدن و رفتن است. ارجاع به محیط پیرامون از طریق این عبارات اشارهای صورت میگیرد. عباراتی همچون من، اینجا و اکنون نقطۀ صفر ارجاعی هستند و هر کدام مشارکان یک گفتمان با قرار گرفتن در این نقطۀ صفر ارجاعی باعث ایجاد جهان متن جدیدی میشوند (Obregón, 2009: 244).
«چند روز بر این جمله باشد تا چون از صید چیزی نماند؛ مگر یکان و دوگان مجروح و مهزول، پیران و سالخوردگان بر سبیل ضراعت پیش خان آیند و دعا گویند و بر ابقای بقایای حیوانات شفاعت کنند تا از موضعی که به آب و علف نزدیکتر باشد راه دهند و تمامت شکاری را که انداخته باشند، جمع کنند و اگر شمار و حصر وعد انواع حیوانات ممکن نشود، بر شمار سباع و گوران اختصار نمایند. دوستی حکایت گفت که در عهد دولت قاآن بر این شیوه، زمستانی شکار کردند. قاآن بر سبیل نظاره و تفرج بر بالای پشتهای نشسته بود؛ حیوانات از هر صنفی روی به تختگاه او نهادند و در زیر پشته بانگ و فریاد بر مثال دادخواهان برآوردند. قاآن بفرمود تا همه حیوانات را اطلاق کردند و دست تعرض از ایشان کوتاه» (جوینی، 1385: 21).
و نیز در جای دیگری:
«دیگر رسمی دارند که اگر صاحب شغلی یا رعیتی متوفی شود به آنچه از او بازماند اگر اندک باشد و اگر بسیار تعلق نسازند و هیچ آفریده تعرض آن نکند و اگر وارثی نداشته باشد، به شاگرد او یا غلامی دهند و به هیچ وجه مال مرده در خزانه نگذارند و آن را به فال نیک ندارند. مرا به وقت آنکه هولاکو مرا به جانب بغداد بفرستاد برقرار شغل ترکات، در تمامت آن ولایات برقرار بود، رفع آن شیوه کردم و باجها که از زمان قدیم در بلاد تستر و بیات بود برانداختم» (جوینی، 1385: 25).
همانطور که گفته شد تغییر در مرزهای زمانی و مکانی روایتها زمینهساز شکلگیری جهانهای زیرشمول میشود. در این عبارات و روایتها نیز تغییر در مکان و زمان روایت باعث ایجاد جهان زیرشمول اشارهای میشود. در روایت اول، زمان عبارت مشخص نیست و نویسنده به توصیف شکارگاه بدون ذکر زمان آن میپردازد.
آوردن حکایت در خلال حکایت اصلی و استفاده از نقلقول مستقیم برای روایت آن به درونهگیری جهان زیرشمول اشارهای در دل جهان متن اصلی منجر میشود که نه تنها گسستی در جهان متن کلان ایجاد میکند، بلکه باعث ایجاد تنوع بافتاری در این جهان متن کلان بهواسطۀ جهانهای متن خرد میشود. در این حکایت نویسنده زمان روایت را به زمستان تغییر میدهد و بدین ترتیب باعث تغییر در مرز زمانی روایت میشود و سپس به ادامه روایت اصلی میپردازد. چون نقل قول در این روایت مستقیم است و زاویۀ دید نیز از اول شخص به سوم شخص منتقل میشود در نتیجه به لحاظ زمان و مکان از جهان متن اولیه متفاوت است.
در این نقلقولهای مستقیم مخاطب وارد جهان زیرشمول میشود و میتواند اطلاعاتی راجع به شخصیتها و اشیا در این روایتها به دست آورد که در نقلقول غیرمستقیم این امکان از وی سلب میشود. در روایت دوم تغییر، هم در مرزهای زمانی و هم مرزهای مکانی رخ میدهد. زاویۀ دید در این روایت تغییری پیدا نمیکند. جوینی که خود به گزارش عملکرد مغولان با استفاده از زمان گذشته میپردازد در ادامه به ایجاد جهان زیرشمول دیگری از طریق ادامۀ روایت در زمان و مکان دیگر میپردازد. فاصلۀ دور و نزدیک در این روایت بهم میریزد. استفاده از نقل قول مستقیم در حکایات و در نتیجه تغییر زاویۀ دید در این روایتها و یا آوردن این حکایات به منظورگسترش پیرنگ داستانی و پویایی روایتها باعث به وجود آمدن این جهانهای زیرشمول اشارهای میشود. این جهانهای زیرشمول باعث شکلگیری اندیشۀ متن میشود.
البته این شکست در زمان و تغییر مرزهای زمانی محدود به زمان گذشته نیست و گاهی مرزهای زمانی با استفاده از جلورفت به ادامه روایت در زمان آینده میپردازد که البته به دلیل ساختار گزارشگونۀ این اثر، اینگونه روایتها بسیار محدود است. در ادامه میبینیم:
«در بخارا دانشمندی بود به فضل و نسب معروف و مشهور، لقب او شمسالدین محبوبی. سبب تعصبی که او را با ائمۀ بخارا بوده است، اضافت علت آن احمق شد و به زمرۀ معتقدان او ملحق؛ و گفت این جاهل را که پدرم روایت کرده است و در کتابی نوشته که از تاراب بخارا، صاحبدولتی که جهان را مستخلص کند، ظاهر خواهد شد و علامات این سخن را نشان داده و آن آثار در تو پیدا است» (جوینی، 1385: 81).
زمان جهان متن اولیه در این روایت گذشته است، اما در این عبارات تغییر مرزهای زمانی و مکانی به صورت روایت آیندهنگر با اشاره و جلورفت در زمان صورت میگیرد و این امر باعث درونهگیری جهان زیرشمول دیگری در جهان متن اصلی میشود. زاویۀ دید در این روایت به سوم شخص منتقل میشود. دسترسی مخاطب به عنوان مشارک گفتمان به جهان زیرشمول از طریق نقلقول مستقیم در این روایتها میسر نیست، اما تغییر زمان و مکان روایی با تغییر یک جهان به جهان دیگری باعث شکلگیری روایت داستانی میشود که در ادامه مشارکان گفتمان با آن مواجه میشوند و آن همان مسئلۀ خروج تارابی است.
آوردن نقلقولهای مستقیم در میان داستان از موارد دیگری است که جهان متن جدیدی را به همراه تغییر در زمان، مکان و شخصیتهای داستان به وجود میآورد؛ جهانهای زیرشمول را در بافتار جهان مورد نظر بدون ایجاد گسست در جهان متن پدید میآورند. در روایت، جهان زیرشمولِ درونی شدهای را شکل میدهد و به محض تمام شدن آن دوباره نظر خواننده به جهان متن اصلی معطوف میشود و اعتقادات و دیدگاههای بیان شده بهوسیلۀ مشارکان جهان متن نیز به ساخت جهان زیرشمول میانجامد.
«هنگامیکه یکی از شرکتکنندگان گفتمان به ساخت جهان متنی انتزاعی از لحاظ زمانی مشغول میشود که با پارامترهای زمانی و مکانی جهان گفتمان هماهنگی ندارد، دیگر شرکتکنندگان نیاز به مفهومسازی ساختار جدید اشارهای دارند که در آن از زمان و مکان صفر، اینجا و همین الان دور شوند. در روانشناسی شناختی به این فرآیند، فرافکنی میگویند. خوانندگان و شنوندگان اغلب از غوطهور شدن خود در جهان متن خاصی گزارش میدهند؛ پدیدهای که در گفتمانهای ادبی بهوفور یافت میشود» (Gavins, 2007: 130).
در این اثر چون روایت گذشتهای است در زمان نویسنده و زمان حال و اکنون در روایتها جاری نیست؛ بنابراین، من و اکنون و اینجا که نشاندهنده اریگو، نقطه صفر زمان و مکان باشد وجود ندارد. تغییرات جهان متن اولیه و مبدلها با جملۀ «حکایت است» و از طریق این حکایات صورت میگیرد.
«و در بخارا دانشمندی بود به فضل و نسب معروف و مشهور، لقب او شمسالدین محبوبی. سبب تعصبی که او را با ائمۀ بخارا بوده است، اضافت علت آن احمق شد و به زمره معتقدان او ملحق؛ و گفت این جاهل را که پدرم روایت کرده است و در کتابی نوشته که از تاراب بخارا، صاحبدولتی که جهان را مستخلص کند، ظاهر خواهد شد و علامات این سخن را نشان داده و آن آثار در تو پیدا است» (جوینی، 1385: 81). در ادامه و در نمودار شماره 1 به مبدلهای جهانی که از طریق این حکایات، باعث ایجاد جهانهای متن چندگانه میشود؛ اشاره شده است
نمودار 1. مبدلهای جهان
3-3-2. جهانهای زیرشمول نگرشی[14]
در نتیجه اشاره زمانی به آرزو، باور و هدف شکل میگیرند. این جهان شامل جایگزینی آرزو، باور یا هدف مشارکان یا شخصیتها به صورت جهانهای آرزو، باور و هدف است.
«جهانهای نگرشی» بر پایۀ آرزو به واسطه گزارههایی چون خواستن، آرزو کردن، خواب دیدن، رؤیا دیدن و مفاهیم مشابه ایجاد میشود. «جهانهای باور» بهواسطۀ گزارههایی چون باور کردن، دانستن و فکر کردن معرفی میشوند. «جهانهای هدف» به قصد بیان شده مشارکان گفتمان و شخصیتها مربوط است بدون در نظر گرفتن کنشی که انجام میدهند؛ مانند قول دادن، تهدید کردن، عرضه کردن و درخواست کردن (Ibid: 140).
در این بخش از روایت، جهان زیرشمول نگرشی از نوع جهان آرزو بهواسطۀ کلماتی همچون خواب دیدن ایجاد میشود.
«بعد از آن بوقوخان هزاره را با جامهها و عصاهای سپید به خواب دید که سنگ یشمی صنوبری شکل بدو داد و گفت اگر این سنگ را محافظت توانی کرد، چهار حد عالم در ظل علم امر تو شود. وزیر نیز موافق آن امر خوابی دید» (جوینی، 1385: 41).
«چه غرض عرض این حکایات و تقریر و تحریر صورت واقعات، دو مقصود را که فایده دین و دنیا را حاصل باشد، شامل است» (همان: 7).
«و این اکاذیب از مطول، اندکی و از صد، یکی است که ثبت افتاد. غرض تحریر جهل و حماقت آن طایفه است» (همان: 43).
«عوام غلبه برداشتند و قصد کرده تا جنتمور را حسنوار شربتی بدگوار دهند. جنتمور خبر یافت، به دها و ذکا و رفق و مدارا سخن آغاز نهاد» (همان: 64).
«بدین موجب عنان را بهجانب ایشان معطوف کردند و همت بر استخلاص آن مصروف داشتند» (همان: 64).
استفاده از گزارههایی همچون قصد و هدف داشتن، غرض داشتن، منجر به شکلگیری جهانهای هدف در جهانهای زیرشمول نگرشی میشود. در این روایتها، قصد و هدف شخصیتهای داستان و مشارکان گفتمان در قالب جملاتی همچون غرض و قصد و همت داشتن نشان داده میشود که نشاندهنده تمایل شخصیتها برای انجام هدفی در طول روایت است.
«و در افواه چنان است که بوقوخان افراسیاب است و رسم چاهی است و سنگی بزرگ هم در کنار قراقورم در کوه؛ میگویند چاه بیژن بوده است و رسم شهری است و بارگاهی بر لب این رودخانه که نام آن اردو بالیغ است و اکنون ماووبالیغ میخوانند» (همان: 38).
«هیچ جایگاه عاصیای و سرکشی نگذاشتند و تا موضعی که آنجا آدمیان حیوان اعضا دیدهاند و دانستهاند که ماورای آن عمارت نمانده است» (همان: 41).
«رنود غوغایی برآوردند و تکبیرگویان او را بکشتند و غزایی بزرگ میپنداشتند و از قبل قتل آن مسلمان ثوابی شگرف طمع میداشت. آن قصد، فصد وریدا آن قوم را سبب بود و آن حیف، حتف تمامت جماعت را داعیهای» (همان: 63).
«چون خبر به چنگیز خان رسید روز، شب پنداشت و در شتاب شب را روز میشناخت و دو کوچه میرفت؛ چنانکه کس طعام نمیتوانست پختن. چون چنگیز خان به غزنه رسید، خبر یافت که مدت پانزده روز است تا جلالالدین بر عزم عبور آب سند از اینجا رفته است» (همان: 99).
در جهانهای زیرشمول نگرشی جهان دیگری وجود دارد که در نتیجه بهکار بردن برخی افعال از قبیل دانست، فکر کردن، شناختن و گمان کردن شکل میگیرد و آن «جهانهای باور» نامیده میشوند. در تاریخ جهانگشای جوینی مواردی از این قبیل وجود دارد که بر باور شخصیتهای داستانی و روای به عنوان دانای کل اشاره دارد. در بررسی جلد اول تاریخ جهانگشای جوینی مجموع گزارههایی که جهانهای زیرشمول نگرشی در آنها بهکار رفته است، شامل جهانهای باور با 30 مورد، جهانهای آرزو با 5 مورد و جهانهای هدف با 14 مورد است. فراوانی این گزارهها حاکی از کنترل نویسنده بر شخصیتها و نیز دخالت آنها در فرآیند روایتگری است که در این اثر به نسبت یک جلد بسیار کم است. در این اثر انعکاسی از باور و آرزوهای شخصیتهای داستان دیده نمیشود در نتیجه راوی با عدم تغییر زاویۀ دید خود به روایت ماجراهای گوناگون میپردازد.
3-3-3. جهانهای زیر شمول معرفتشناختی[15]
«جهانهای زیر شمول معرفتشناختی» به نقش ادات شرط در شکلگیری جهانهای فرعی معرفتشناختی و در نتیجه جهان متن میپردازد. گاوینز بر این باور است که این نشانههای متنی در واقع نشانهای برای اندیشۀ زیربنایی متن به شمار میآیند و از این جهت که به فرض و اندیشهای نمایان در ورای متن اشاره دارد، مهم و قابل توجه است. اساس شکلگیری این جهان فرضی بر فرض و احتمال و ممکن بودن بنا شده است. این جهانهای فرضی با مطرح شدن در گزارههایی همچون شاید، باید و نکن، از سوی مشارکان یک گفتمان است که گاهی به تغییر در عناصر جهانساز منجر میشود.
بررسی بعد امکان و احتمال روایتها در جهان زیرشمول معرفتشناختی از طریق قیدها و عباراتی همچون امکان دارد، ممکن است، باید، شاید، اگر، محتمل است و ... میسر است.
«و یمکن که ارواح شریره را با بعضی از ایشان الفتی باشد و اختلافی کند و قوت عمل آن جماعت وقتی است که در آن ساعت اطفای شهوت طبیعی کرده باشند از منفذ براز» (جوینی، 1385: 42).
«در شهور سنة ست و ثلاثین و ستمایة (۶۳۶) قران نحسین بود در برج سرطان منجمان حکم کرده بودند که فتنهای ظاهر شود و یمکن که مبتدعی خروج کند. بر سه فرسنگی بخارا دیهی است که آن را تاراب گویند» (همان: 80).
«تا از موضعی که به آب و علف نزدیکتر باشد راه دهند و تمامت شکاری را که انداخته باشند، جمع کنند و اگر شمار و حصر وعد انواع حیوانات ممکن نشود، بر شمار شباع و گوران اختصار نمایند» (همان: 21).
«بر آن جمله که از ایشان یکی را امیر و شاه میباید ساخت. بوقوخان را از پسران دیگر به حسن مشاهده صورت و متانت رأی و رؤیت زیادت یافتند و تمامت زفانها و خطهای طوایف میدانست» (همان: 40).
«بعد از آن بوقوخان هزاره را با جامهها و عصاهای سپید به خواب دید که سنگ یشمی صنوبری شکل بدو داد و گفت اگر این سنگ را محافظت توانی کرد، چهار حد عالم در ظل علم امر تو شود. وزیر نیز موافق آن امر خوابی دید» (همان: 41).
«و اگر فارغدلی باشد که روزگار بر تعلیق و تحصیل مصروف کند و همت او بر ضبط احوال مشغول باشد در زمانی طویل از شرح یک ناحیت تفضی نکند» (همان: 110).
در جلد نخست این اثر تعداد جهانهای زیرشمول معرفتشناختی 40 مورد بوده است. از آنجا که جهانهای زیرشمول معرفتشناختی با ارائۀ دستورالعملهایی از سوی نویسنده و شخصیتها و باید و نبایدهایی همراه است؛ بنابراین، فراوانی جهانهای زیرشمول معرفتشناختی در نتیجه اعمال کنترل نویسنده و شخصیتها در روایت است. در تاریخ جهانگشای جوینی به دلیل اینکه راوی تنها به گزارش دورهای میپردازد که روایت در آن جریان ندارد و مربوط به زمان گذشته است؛ از این رو، تعداد جهانهای زیرشمول معرفتشناختی بسیار کم است.
بحث و نتیجهگیری
در بررسی اثر تاریخی «تاریخ جهانگشای جوینی» از هر ماجرای تاریخی دو یا سه روایت به عنوان گزارههای نقشگستر در نظر گرفته و تحلیل شدند که از این میان، غلبه با گزارههای روایی و پیرنگگستر بوده است. جهان متن اولیه تاریخ جهانگشای جوینی در زمان گذشته بوده و تغییرات زمانی جز در موارد معدودی از طریق بازگویی حکایتهای متناسب با روایت جوینی، صورت نمیپذیرد؛ بنابراین، پویایی و حرکت در جهان متن که باید به وسیلۀ افعال استمراری نشان داده شود در این اثر تاریخی از طریق زمان گذشته نمودی ندارد.
محدود بودن جهانهای زیرشمول معرفتشناختی در نتیجۀ محدود بودن اعمال کنترل نویسنده بر شخصیتها در روایت است.
در تاریخ جهانگشای جوینی، به علت کم بودن جهانهای زیرشمول اشارهای خواننده چندان در فضاهای زمانی و مکانی متفاوت در یک روایت سیر نمیکند و در نتیجه جهانهای متنی را که به لحاظ متغیرهای زمانی و مکانی از جهان متن اولیه متمایز باشند، تجربه و مفهومسازی نمیکند.
جهانهای زیرشمول نگرشی و معرفتشناختی به نسبت یک جلد از تاریخ جهانگشای جوینی کم است و از جمله دلایل آن میتوان به عدم تغییر زاویۀ دید توسط راوی اشاره کرد. هر روایت خود یک جهان متن است و شخصیتها پایدار و جزئی از یک کل نیستند. در تاریخ جهانگشای جوینی که محوریت با ذکر رویدادها و فتوحات است، جهان کلانی صورت نمیگیرد. نویسنده با استفاده از جهانهای زیرشمول نگرشی، خواننده را به سمت مفهومیسازی جهان فکری شخصیتهای داستان سوق میدهد؛ هر چند به دلیل ماهیت تاریخی و گزارشگونۀ آن، استفاده از این جهانها در اغلب روایتها محدود است که همین امر موجب عدم بازنمود هدف، آرزو، آینده و خیالپردازی در این اثر میشود.
جهانهای زیرشمول گاهی برای مشارکان گفتمان و در مواردی هم تنها برای شخصیتهای یک روایت در دسترس هستند. فراوانی جهانهای زیرشمول نگرشی از یکسو نشاندهنده ورود مکرر و مداوم نویسنده به جهان فکری شخصیتهای روایی و در نتیجه مفهومسازیهای خواننده مشارک از این جهانهای فکری است. علاوه بر این، نشاندهندۀ چگونگی تأثیر نگرشها و باورهای شخصیتهای این روایتها در شکلدهی رویدادها است.
جهانهای زیرشمول نگرشی بیشتر از نوع جهان زیرشمول عقیده هستند؛ بنابراین، همگی از نوع شخصیت در دسترس هستند و خواننده نمیتواند به مبدلهای جهانی که از جهان متن اولیه منتج میشوند، ورود پیدا کنند.
تعارض منافع
تعارض منافع ندارم.
[1]. Cognitive Poetics
[2]. Stockwell, P.
[3]. Werth, P.
[4]. Text Worlds: Representing Conceptual Space in Discourse
[5]. Gavins, J.
[6]. Text World Theory: an introduction
[7]. Discourse world
[8]. Text World
[9]. Sub worlds
[10]. world-building components
[11]. Function - advancing prepositions
[12]. Gavins, J.
[13]. Deictic sub worlds
[14]. Attitudinal sub worlds
[15]. Epistemic sub worlds