- 1. مقدمه
مهمترین موضوع مرتبط با مصدر رفتار دوگانۀ اسم ـ فعلگونه آن است که موجب شده همواره میان دستوریان در قراردادن آن ذیل یکی از دو مقولۀ اسم و فعل، اتفاقنظری حاصل نشود و برخی همچون راسخمهند (1394) نیز، موضع سومی اتخاذ کنند و مصدر را ذیل مقولات مشکّک[1] قرار دهند. این اطلاق، گرچه برونرفتی از چالش مقولهبندی است، اما نمیتواند مسألۀ اصلی را که همانا تبیین ساخت نحوی مصدرها با این دوگانگی رفتار است، چارهاندیشی کند. این مسأله بهویژه در ساختهای مصدری پیچیده که وابستههایی پیش و پس آنها قرار میگیرد، اهمیت دوچندان مییابد. تنوع عناصر همایند با مصدر و کارکرد نحوی آنها همانند افعال، به نوع ارتباطی که این عناصر بهعنوان سازۀ موضوعی[2] یا غیرموضوعی[3] با مصدر برقرار میکنند، وابسته است. همچنین، چنانکه بهتفصیل خواهیم گفت، مصدرها گاه پذیرای عناصری هستند که در کنار هستۀ اسمی امکان وقوع دارند. بدینترتیب، تنها در پرتو پرداختن به پیچیدگی ساخت درونی مصدر میتوان تبیین جامعی از این مقولات زبانی به دست داد.
گرچه دوگانگی رفتار مصدر و داشتن ساخت موضوعی، پدیدهای جهانشمول و رایج در تقریباً تمام زبانهایی است که این مقوله را دارند و به نظر میرسد به تأسی از الگوهای پیشنهاده برای ساخت مصدری در سایر زبانها بتوان به ساخت اشتقاقی مصدر فارسی با اندک دخلوتصرفی دست یافت، باوجوداین رفتار زبانویژۀ مصدر فارسی بر دشواری کار میافزاید؛ چراکه مصدر فارسی گاه همچون مصدر و گاه همانند اسممصدر[4] در زبانهایی نظیر انگلیسی عمل میکند. باایناوصاف، پژوهش حاضر بر آن است با بررسی ساخت نحوی و ویژگیهای مصدر در فارسی، سلسلهمراتب فرافکنهای این مقوله را پیش نهد و رفتار آن را در تنوعات ساختیاش تبیین کند. دراینمیان، پرداختن به کارکرد وند مصدرساز و تعیین جایگاه آن در مراحل اشتقاق امری حیاتی است. در نیل به اهداف مذکور، الگوی ساخت مصدری در انگارۀ صرف توزیعی[5] مطرح و معرفی خواهد شد، چراکه این انگاره بنابه ویژگی ممتاز آن، یعنی فاقد مقولهبودن ریشهها[6]، نهتنها چگونگی بروز رفتار توأمان اسمی ـ فعلی و حتی در مواردی رفتار صفتی مصدر را بهخوبی توضیح میدهد، بلکه بنابه عدمتمایز میان صرف و نحو، رابطۀ میان فعل خودایستا[7] و صورت متناظر مصدریاش را در دقیقترین وجه ممکن و در قالب فرایندهای نحوی مشترک منعکس مینماید. علت آن است که در این رویکرد سازوکار تولید واژهها و گروهها تفاوتی ندارد و هر دو در بخش نحو تولید میشوند.
بدینمنظور، پس از مرور پژوهشهای انجامشده در رابطه با ساختهای مصدری، در بخش سوم، اصول و مبانی مؤثر در این نوشته، در انگارۀ صرف توزیعی معرفی میشود. در بخش چهارم، ساختهای مصدری فارسی بررسی و تحلیل شده و با ارائۀ شواهد و استدلالهایی، سلسلهمراتب فرافکنهای مصدر و نقش و جایگاه ادغام[8] وند مصدری در فارسی پیشنهاد میشود. درنهایت، نتایج و جمعبندی مباحث حاصل از پژوهش از نظر خواهد گذشت.
لازم به ذکر است، گرچه در جایجای مقاله به قابلیت مصدر در پذیرش وابستهها و عناصر مختلف اشاره خواهیم داشت، اما بهدلیل آنکه قصد ما در این مجال صرفاً شناسایی سلسلهمراتب ساخت نحوی است، گسترۀ بحث به ترسیم جزئیات ساخت درونی نمیرسد و صرفاً اسکلت ساختار مصدر معرفی خواهد شد. درواقع، کوشش حاضر مقدمات بحث تفصیلی دیگری را به دست میدهد که آن را به نوشتۀ مستقل دیگری وامیگذاریم و در آنجا تماماً به ساخت موضوعی مصدرها، تنوعات و محدودیتهای ساختی مترتب بر آنها در پذیرش عناصر موضوعی و غیرموضوعی و نیز، چگونگی انضمام[9] موضوعها و همینطور جزئیات پذیرش وابستههایی نظیر قید و صفت و امثالهم خواهیم پرداخت.
- پیشینۀ پژوهش
از دیرباز تاکنون، میان دستوریان پیرامون ماهیت مصدر اتفاقنظری حاصل نشده، به نحوی که برخی آن را اسم میدانند (حسینی، 1381؛ درزی، 1384؛ انوری و احمدیگیوی، 1392) و عدهای دیگر در زمرۀ فعل قرارش میدهند (شریعت، 1364؛ نوبهار، 1372؛ مصفاجهرمی، 1392). دستۀ سومی نیز معتقدند مصدر دارای هر دو ویژگی اسمی و فعلی است (شفایی، 1363؛ رضایی، 1395؛ راسخمهند، 1394). درزی (1384) بیان میدارد از آنجاکه مصدر جمع بسته و با گروه اسمی همپایه[10] میشود، همچنین با همراهی «را» به کار میرود، اسم است. از نظر انوری و احمدیگیوی (1392) مصدر کلمهای است دربردارندۀ مفهوم اصلی فعل، اما چون فاقد زمان، شخص و شمار است فعل به شمار نمیآید، بلکه یکی از اقسام اسم است.
شفایی (1363: 108) نیز دیدگاه مشابهی دارد و معتقد است گرچه مصدر از نظر معنی نشانگر عمل، حرکت، حالت و فرایند است و به فعل میل میکند، اما از نظر رفتار و جایگاه نحوی ارتباط نزدیکی با اسم دارد.
حسینی (1381) نیز، خصوصیات نحوی مصدر را شبیه اسم میداند و از نظر او مصدر نمیتواند در نقش فعل بهدنبال خود، اسم در نقشهای متممی یا مفعولی بپذیرد، مگر اینکه در صیغههای مختلف صرف شود تا بتواند وظیفة هدایت نحوی[11] را ایفا کند.
درمقابل، شریعت (1364) و نوبهار (1372) بنابه ملاحظات معنایی، مصدر را جزء طبقة فعل میدانند. مصفاجهرمی (1392) نیز، به رفتارهای نحوی فعلگونۀ مصدر همانند قابلیت مجهول شدن[12]، داشتن صورت سببی[13] و امکان کاربرد بهصورت منفی اشاره کرده و آن را «فعل» قلمداد میکند.
رضایی (1395) با اتخاذ رویکرد نقشگرا[14]، معتقد است مصدر از نظر دلالت بر کنش گزارهای ارجاع[15] مانند اسم است، اما از نظر طبقة معنایی به فعل شباهت دارد.
راسخمهند (1394) معتقد است تلقی مصدر بهعنوانِ مطلقِ اسم یا فعل تلاشی بیثمر است، زیرا خودِ مقولههای اسم و فعل نیز مطلق نیستند، بلکه گفتمان[16] تعیینکنندۀ مقوله است.
در کنار ابهام مقوله، بحث ساختار موضوعی مصدر نیز به پیچیدگی چالش دامن میزند. واحدیلنگرودی[17] (1996: 10-12) از جمله افرادی است که به ظرفیت[18] فعلی مصدرها توجه دارد و رفتارهای فعل ـ اسمگونۀ مصدرهای فارسی را همانند ساختهای اسممصدری در زبان انگلیسی میداند. به باور او، از آنجاکه مصدرها متمم اسمی و صفتی میپذیرند، همانند اسماند، اما چون متمم اسمی آنها میتواند نقش موضوعی مفعول صریح برای مصدر داشته باشد، همچون فعلاند. درعینحال، مصدرها میتوانند مانند اسم در جایگاه فاعل، مفعول صریح، مفعول حرفاضافهای یا دیگر جایگاههای مجاز برای حضور اسمهای واژگانی[19]، ظاهر شوند.
گرچه تمرکز واحدیلنگرودی (1996) صرفاً بر متمم مفعولی برای مصدر معطوف است و به امکان پذیرش موضوع فاعلی برای مصدر اشاره نکرده، اما بههرحال نشان میدهد که او به ساختار موضوعی مصدر و رفتار فعلگونۀ آن التفات بیشتری داشته است. دبیرمقدم (1376: 35) در توضیح ساخت موضوعی مصدر منظر جامعتری دارد و بیان میکند زبان فارسی دارای نوعی فرایند «مصدرساز» است که فعل زماندار[20] جمله را به مصدر تبدیل میکند و آن را هستۀ ساخت اضافه قرار میدهد. اگر فعل متعدی باشد، مفعول صریح و اگر لازم باشد، فاعل بهعنوان وابسته (متمم مصدر) در ساخت وارد میشود. این در حالی است که در زبان فارسی امکان حضور هر دو موضوع فاعلی و مفعولی بهعنوان وابستۀ اضافی مصدر متعدی بهصورت بالقوه محفوظ است و بهویژه گاه در عباراتی چون «زدنِ علی» با ابهام ساختاری مواجهیم و بسته به اینکه «علی» را فاعل یا مفعول قلمداد کنیم، دو خوانش معنایی متفاوت از آن استنباط میشود. این در حالی است که در جملات لازم همچون «آمدنِ علی» و جملات دومفعولی مانند «آوردنِ علی» تنها و تنها یک خوانش ممکن است که در اولی بر فاعل و در دومی بر مفعول غیرصریح دلالت دارد.
مضافبراین، برای مصدرهای متعدی و دومفعولی، امکان حضور بیش از یک موضوع در ساخت مصدری وجود دارد؛ کمااینکه آقاگلزاده و همکاران (1389) نشان دادهاند که در فارسی همة مصدرها میتوانند ساخت موضوعی داشته باشند و نقشهای معنایی فعل در اسمفعل[21] معادل، تنها بهصورت عنصر ملکی، بعد از اسم و گروه حرفاضافهای ظاهر میشود. آنها همچنین عنوان میکنند که نقش معنایی کنشگر[22] در اسمفعلهای لازم در جایگاه عنصر ملکی پس از اسم و در اسمفعلهای متعدی بهصورت نقش نحوی متممی تظاهر مییابد و نقش معنایی کنشپذیر[23] در اسمفعلهای متعدی در جایگاه عنصر ملکی قرار دارد.
دیگر موضوع حائز اهمیت در ساخت مصدری در فارسی، التفات به مصدرها/اسممصدرهای برآمده از افعال مرکب است که گاه تنها بخش غیرفعلی، بدون همراهی همکرد (با حذف همکرد)، در مقام شبهمصدری یا اسممصدر ایفای نقش میکند و کماکان حامل ساخت موضوعی است. مرتبطترین مطالعه با این بحث متعلق به کریمیدوستان (1386) است که واژههایی مانند «حفظ»، «انجام» و «ادامه» را اسامی گزارهای مینامد و تصریح میکند که این واژهها چون افعالِ دارای ساخت موضوعی هستند و از طرفی، بهدلیل امکان همنشینی آنها با حروف اضافه، نقشنمای اضافه و افعال همکرد، رفتاری مشابه اسمها دارند. کریمیدوستان[24] (2005) این گونه واژهها را بسیار شبیه به اسمفعلهای زبان انگلیسی میداند که تمامی ویژگیهای اسم و فعل را ندارند، اما به نظر میرسد مقولة آنها بین اسم و فعل قرار دارد.
انضمام موضوعها به مصدر از دیگر مسائل پیشروی تحلیل مصدرهای فارسی است؛ گرچه در فارسی به این مطلب پرداخته نشده، اما کریمی و تیشهگران (1401) ساختار موضوعی اسمفعلهای زبان کردی گونة سنندجی را در چهار دستة تکظرفیتی ناکنایی[25] و نامفعولی[26] و دوظرفیتی و سهظرفیتی بررسی کرده و نشان دادهاند که در اسمفعلهای ناکنایی موضوع بیرونی قابلیت انضمام ندارد و بهصورت اضافی به اسم میپیوندد. در اسمفعلهای نامفعولی موضوع درونی[27] میتواند به دو صورت اضافی و انضمامی ظاهر شود. در اسمفعلهای دوظرفیتی اگر موضوع درونی بهصورت اضافه ظاهر شود، موضوع بیرونی[28] قابلیت حضور ندارد و در صورتی که موضوع درونی انضمامی باشد، موضوع بیرونی در حالت اضافی[29] ظاهر میشود. در اسمفعلهای سهظرفیتی، موضوع درونیِ هدف قابلیت ارتقا به جایگاه فاعل را ندارد و بهصورت گروه حرفاضافهای است.
در تبیین رفتار توأمان اسم ـ فعلگونۀ مصدرها، انوشه (1400: 731) نمودار (1) را در چارچوب انگارۀ صرف توزیعی پیشنهاد میدهد که گرچه بهخوبی رفتار دوگانۀ مصدر را تبیین میکند، اما چگونگی فرافکنهای میانی مصدرها را نشان نمیدهد و درواقع، از ساختهای مصدری پیچیده سخنی به میان نمیآورد:
نمودار 1: ساخت مصدر فارسی در انگارۀ صرف توزیعی
(برگرفته از انوشه (1400: 731))
پژوهشگران خارجی نیز، به مصدر (e.g. to analyze)، اسممصدر (e.g. analyzing) و اسمفعلها (e.g. analysis) از جنبههای پیشگفته توجه داشته و مطالعات گستردهای در این باب انجام دادهاند. از نظر چامسکی[30] (1970: 215)، اسممصدرها و اسمفعلها با یکدیگر متفاوتاند، از این حیث که اولی در واژگان و دومی در نحو تولید میشود. اسپنسر[31] (1991) بدون توجه به این تمایز، معتقد است همة موضوعهای گروههای فعلی بهصورت بالقوه میتوانند در مشتقات اسمی آنها اعم از هر نوع ظاهر شوند؛ گرچه تحت شرایطی برخی یا تمام موضوعها در ساخت وارد نخواهند شد. اجر[32] (2003: 216-220) اشاره میکند که کنشگر نمیتواند بهصورت گروه حرفاضافه بعد از اسمفعل بیاید و تنها کنشپذیر در این موضع واقع میشود. او همچنین، به قیاس با گروه فعلی که دارای هستة فعلی کوچک[33] است، برای گروه اسمفعل متناظر هستة اسمی کوچک[34] تعریف میکند و سلسلهمراتب فرافکن اسمفعل را بهصورت D>n>N نمایش میدهد. بدینترتیب، وی با تعمیم اصل یوتا[35]، جایگاه موضوعهای کنشگر، کنشپذیر و هدف در اسمفعلها را بهترتیب در شاخص اسم کوچک[36]، شاخص اسم بزرگ[37] و متمم اسم بزرگ معرفی میکند. باوجوداین، الگوی پیشنهادی او مترتب بر ساخت مصدری و اسممصدر نیست و تنها اسمفعلها را شامل میشود.
بورر[38] (2013) با ارائة نظریۀ بروناسکلتی[39] رخدادها، سلسلهمراتبِ فرافکنِ اسمفعلها را ارائه کرده است. این نظریه مانند صرف توزیعی پادواژهگرا[40] است و ازاینرو، ریشهها با مقولهسازها[41] ادغام میشوند تا ماهیت مقولهای یابند.
آلکسیادو[42] (2017) در بررسی فرایند اسمسازی در زبانهای انگلیسی، اسپانیولی، آلمانی، ترکی، ژاپنی و یونانی درمییابد که مشخصههای بارز اسمی، یعنی جنسیت و علامت جمع در اسمفعلها وجود ندارند، ولی مشخصههای ضعیفتر، یعنی فاعل ملکی گاه در اسمفعلها محفوظ میماند. بنابراین، وی از منظر نسبیگرایی[43] و غیرمطلقدانستن تمایز میان فعل کوچک و اسم کوچک دفاع میکند.
با این تفاسیر، طبق آنچه در مقدمه بیان کردیم، باید وضعیت مصدرهای فارسی را از جنبههای مطرحشده ارزیابی کنیم و به چگونگی فرافکنی آن دست یابیم. همچنین، مشخص کنیم وند مصدری چه مقولهای برای این مصدرها حاصل میکند. در ادامه، اصولی از صرف توزیعی از نظر خواهد گذشت که در پرداختن به این موضوعات روشنگرمان خواهند بود.
- مبانی نظری
صرف توزیعی که توسط هله[44] و مرنتز[45] (1993) معرفی شده، نظریهای است برآمده از بطن برنامۀ کمینهگرا[46]، ولی برخلاف آن، فرضیة واژهگرایی[47] و واژگان زایا[48] را رد میکند و منظری پادواژهگرا دارد. این نظریه تنها بخش زایای نظام دستوری را نحو میداند (Siddiqi, 2009: 7). از منظر این رویکرد، میان تولید واژهها و گروهها فرقی نیست، بلکه همگی بهعنوان ساختهای غیربسیط[49] در نحو تولید میشوند. درواقع، در نظریة پادواژهگرا، بخش زایایی برای تولید یا ذخیرة واژهها وجود ندارد که پیش از نحو وارد عمل شود و از این حیث، این نظریه در تقابل با نظریهای است که جایگاه اشتقاق واژه را در سطح فروتر از نحو میداند. بهبیاندقیقتر، از آنجاکه رویکرد صرف توزیعی تفاوتی برای وند اشتقاقی و وند تصریفی قائل نیست، تولید ساختهای زبانی مشتق را معطوف به ساحت واژگان و تولید ساختهای صرفی را مربوط به ساحت نحو نمیداند، بلکه هر دو در بخش نحو زایش میشوند (Siddiqi, 2009: 58).
در صرف توزیعی تکواژها عناصر اولیهای هستند که نحو با ترکیب آنها، ساختهای غیربسیط تولید میکند. تکواژها به دو دسته تقسیم میشوند: تکواژهای نقشی و ریشهها که با نماد ریشه√ مشخص میشوند (Embick, 2015). از نظر بعضی از زبانشناسان از جمله امبیک (2015)، تکواژهای نقشنما[50] دارای ماهیت آوایی نیستند. این تکواژها بدون ماهیت آوایی وارد نحو شده و پس از بازنمون[51]، تظاهر واجی به دست میآورند. باوجوداین، ریشهها از ابتدا دارای زیرساخت واجی هستند. زبانشناسانی دیگر مانند صدیقی (2009) و هاوگن[52] و صدیقی (2013) از این نظر تفاوتی بین تکواژهای نقشی و ریشهها قائل نیستند و معتقدند هر دو فاقد ماهیت آوایی هستند و بعد از بازنمون، تظاهر واجی مییابند که این رویکرد دوم از بار محاسباتی[53] دستور میکاهد.
در صرف توزیعی سه فهرست[54] وجود دارد: فهرست اول را مرنتز (1997) واژگان محض[55] مینامد. این فهرست شامل مجموعهای از ریشهها و مشخصهها است و درونداد نحو را تأمین میکند. فهرست دوم واژگاه[56] است و شامل عناصری است که تظاهر آوایی مشخصهها و ریشهها را بعد از بازنمون و در سطح آوایی فراهم میکند. هریک از عناصر این فهرست یک واحد واژگاهی[57] یا بهاختصار واژ نامیده میشود. دانشنامه[58] فهرست سوم را تشکیل میدهد و شامل اطلاعات معنایی واژهاست که بعد از سطح آوایی برای تعبیر معنایی ساخت زبانی به کار میرود. بیشتر دانش موجود در دانشنامه مربوط به اطلاعات برونزبانی[59] است و فهرستی از اصطلاحهای[60] هر زبان را دربرمیگیرد. در رویکرد صرف توزیعی به هر واژه، عبارت یا حتی بخشی از واژه که معنای آن از ساختار صرفینحویاش قابلپیشبینی نباشد، اصطلاح گفته میشود (Embick, 2015: 20; Pfau, 2009: 67; Siddiqi, 2009: 22).
در رویکرد صرف توزیعی اصطلاحات تکواژه[61] و بنواژه[62] به کار نمیروند. تکواژ بهعنوان کوچکترین واحد تفکیکناپذیرِ واجد جوهر معنایی یا نقش دستوری در زبان بهتنهایی تمامی عناصر واژگانی را پوشش میدهد و اصطلاح واژ جایگزین اصطلاحات قبلی شده است (انوشه، 1400: 630).
به بیان خود هله و مرنتز (1993: 111)، در یک ارزیابی کلان و اجمالی میتوان گفت صرف توزیعی، منظر جدابودن عناصر پایانی نحو از تظاهر واجیشان را وامدار پیروان نظریههای بدون وند[63]، یعنی اندرسن[64] (1992)، بِرد[65] (1966; 1995) و آرونوف[66] (1976; 1994) است و از واژهگرایانی چون لیبر[67] (1992)، منظر ارتباط تظاهر واجی عناصر پایانی با مشخصههای صرفینحوی ورودیهای واژگانی را اقتباس کرده است.
3ـ1. ویژگیهای صرف توزیعی
مضافبر منظر پادواژهگرایی، ویژگیهای بنیادین دیگری که صرف توزیعی را از برنامة کمینهگرا متمایز میسازد عبارتاند از: تجزیة صرفینحوی[68]، مقولهسازی[69] ریشهها، درج مؤخر[70] و زیرتخصیصی[71] مشخصهها که در معرفی اجمالی نظریه تلویحاً معرفی شدند و در ادامه به تصریح مطرح خواهیم کرد.
3ـ1ـ1. تجزیة صرفینحوی
اشاره کردیم که رویکرد صرف توزیعی بر آن است تحلیلی همگون برای ساختهای صرفینحوی زبانهای مختلف ارائه دهد. بهعنوانمثال، واژة «دستوریشدگی» در زبان فارسی یک واژة مرکب ـ مشتق است، درحالیکه همین مفهوم در زبان چینی با سه واژه بیان میشود. بنابراین، منطقی نیست که یک مفهوم در یک زبان در واژگان و در زبانی دیگر در نحو تولید شود (Siddiqi, 2009: 8). ازاینرو، یکی از اساسیترین نقاط قوت صرف توزیعی تلقی یکسان از ساختهای نحوی و صرفی است و این مسأله که بازنمون یک ساخت غیربسیط، بهعنوان واژه یا گروه ارائه شود، تنها به ماهیت تکواژهای آن بستگی دارد و نه تفاوت ساخت اشتقاقیاش. برایمثال، «از دماغ فیل افتاده» در «آدم از دماغ فیل افتاده» یک واژة مرکب و در «او از دماغ فیل افتاده است» یک عبارت است. اگر واژه نیز مانند جمله در نحو ساخته میشود، بنابراین ساختهای صرفی نیز باید مانند اشتقاقهای نحوی، به اجزای سازندهشان تجزیهپذیر باشند. این ویژگی با نام تجزیۀ صرفینحوی شناخته میشود (Harley & Noyer, 1999; Siddiqi, 2009; Bobaljik, 2011).
3ـ1ـ2. مقولهسازی ریشهها
در صرف توزیعی ریشهها فاقد مقوله هستند و زمانی که با هستههای نقشی مقولهساز مانند n(oun)، v(erb) یا a(djective) ادغام میشوند، مقوله کسب میکنند (Embick & Noyer 2007; Embick, 2015; Alexiadou, 2016). چنین نگرشی علاوهبر اقتصادیبودن، پیامدهای نظری دیگری خواهد داشت که در تحلیل مصدر به آن بازخواهیم گشت. فرایند نحوی مقولهسازی زیر عنوان فرض مقولهسازی بهصورت زیر بیان شده است:
فرض مقولهسازی:
ریشهها نمیتوانند بدون مقوله تظاهر یابند؛ ریشهها مقولة خود را از طریق ادغام با هستههای نقشی بهدست میآورند (Embick & Marantz, 2008).
برایناساس، واژهای مانند «خواب» بدون مقوله وارد نحو میشود و بعد از ادغام با هستة نقشی، مقوله به دست میآورد. این عنصر بعد از ادغام با هستة نقشی اسم کوچک در جملة «او را در خواب دیدم» مقولة اسم، بعد از ادغام با هستة نقشی فعل کوچک در جملة «بچه خوابید» مقولة فعل و در عبارت «نگهبان نیمهخواب» بعد از ادغام با هستة نقشی صفت، مقولة صفت به دست میآورد (انوشه، 1400: 618).
3ـ1ـ3. درج مؤخر
چنانکه از نظر گذشت، در این رویکرد تکواژها ویژگیهای آوایی و معنایی ندارند، بلکه دارای مشخصههای صرفینحوی هستند. بعد از اتمام اشتقاق در نحو، در بازنمون بعد از اعمال عملیات صرفی، تظاهر واجی ریشهها و مشخصهها (یعنی واژها) از واژگاه انتخاب و در گرههای پایانی[72] درج میشوند.
3ـ1ـ4. زیرتخصیصی مشخصهها
درج واژها در گرههای پایانی بر اساس فرض زیرتخصیصی انجام میشود (Embick & Noyer, 2001; Embick & Halle, 2005; Embick & Noyer, 2007; Stewart & Stump, 2007; Haugen, 2008; Bobaljik, 2011; Embick, 2015; McGinnis-Archibald, 2016; Kramer, 2016). صرف توزیعی، برخلاف بسیاری از نظریههای واژهگرا، مانند کمینهگرایی (Chomsky, 1995) که در آن مشخصههای مدخلهای واژگانی باید کاملاً با گره هدف مطابقت داشته باشند، برای درج واژها از اصل زیرمجموعه[73] پیروی میکند:
اصل زیرمجموعه:
تظاهر واجی واژ زمانی در گره پایانی درج میشود که مشخصههای آن واژ با تمام یا زیرمجموعهای از مشخصههای گره هدف مطابقت داشته باشد. اگر واژ دارای مشخصههای بیشتری نسبت به مشخصههای گره هدف باشد، درج انجام نمیشود. در صورتی که چند واژ دارای مشخصههای گره هدف باشند، واژی درج میشود که نسبت به واژهای دیگر بیشترین مشخصههای گره هدف را داشته باشد (Halle, 1997: 128).
3ـ2. فرایندهای پسانحوی
آنچه تا بدینجا گفته شد نشان میدهد که در صرف توزیعی بخش نحو فقط دارای مشخصههای صرفینحوی است. مانند کمینهگرایی واژهگرا، عملیات نحوی (مانند ادغام و حرکت[74]) بر روی مشخصههای انتزاعی اعمال شده و ساختهایی نحوی تولید میشوند که از نظر معنایی تعبیرپذیر[75] هستند. عملیات نحوی مشخصههای تعبیرناپذیر[76] را تخلیه[77] میکند.
باوجوداین، بازنمون در صرف توزیعی اندکی با بازنمون در کمینهگرایی واژهگرا تفاوت دارد. شباهت بازنمون در هر دو انگاره این است که بعد از نحو دو شاخة سطح معنایی و سطح آوایی وجود دارد، اما تفاوتشان در آن است که در صرف توزیعی در سطح آوایی عملیات صرفی وجود دارد که میتواند باعث تغییراتی در گرههای پایانی شود. این عملیات بر سطح معنایی تأثیر نمیگذارند. بنابراین در این رویکرد، ریشههای واژگانی برای جذب وندها و هستههای نقشنما حرکت میکنند و اگر بعد از نحو همچنان وند یا هستهای برای جذب باقی مانده باشد، عملیات صرفی بر روی گرههای پایانی اعمال میشود. مهمترین عملیات صرفی پسانحوی[78] که قبل از درج واژها اعمال میشوند عبارتاند از ادغام صرفی[79]، همجوشی[80] و شکافت[81] (Siddiqi, 2009).
3ـ2ـ1. ادغام صرفی
مرنتز (1984) اولین بار ادغام صرفی را بهعنوان راهکاری برای تظاهر صرفی ساختار نحوی مطرح و ادعــا کـرد که رابطة بین گرههای X و Y میتواند به اتصال هستة واژگانی X به هستة واژگانی Y منجر شود. درواقع، ادغام صرفی فرایندی است که طی آن یک تکواژ انتزاعی با تظاهر وندی به یک ریشه متصل میشود و در تولید واژة مرکب، در ساختار خطی همجوار تفاوت ایجاد میکند. این فرایند فقط بر گرههای مجاور اعمال میشود و محدودیتی در انضمام از چپ یا راست وجود ندارد (Bobaljik, 1994). نمونهای از کاربرد ادغام صرفی را میتوان در مقایسة دو سازة «دانشگاهِ آزاد» /dânešgâh=e ʔâzâd/ و «دانشگاه آزاد» /dânešgah ʔâzâd/ مشاهده کرد. هر دو سازه به یک شکل در نحو ایجاد میشوند، اما «دانشگاهِ آزاد» بهصورت گروه اسمی به سطح آوایی میرسد، درحالیکه «دانشگاه آزاد» قبل از رسیدن به سطح آوایی با اعمال فرایند ادغام صرفی بر آن، به واژة مرکب تبدیل میشود.
3ـ2ـ2. همجوشی
گاهی یک واژ نمایندة چند مشخصه با چند گره پایانی است (مثلاً مشخصة زمان و مشخصههای فای[82] شخص و شمار در انگلیسی). در همجوشی تمام این مشخصههای گرههای پایانی با هم تشکیل یک گره هستة ساده میدهند که حاوی تمام مشخصهها است و بدینترتیب، یک واژ میتواند چندین گره پایانی را پر کند (Siddiqi, 2009; Embick, 2015). نمونهای از کاربرد همجوشی را میتوان در جمع مکسر دید. بهعنوانمثال، «حاضران» و «حضار» هر دو متشکل از دو تکواژ ریشه و جمع هستند، اما در «حضار» تکواژهای ریشه و جمع دستخوش همجوشی شدهاند.
3ـ2ـ3. شکافت
شکافت، که توسط نویر (1997) و مرنتز (1997) ارائه شده، فرایندی است عکس همجوشی و طی آن یک گره پایانی به چند گره تقسیم میشود. بهعنوانمثال، مشخصههای شخص و شمار که عموماً با یک گره پایانی تظاهر مییابند، از طریق این فرایند به چند گره تقسیم میشوند تا در زبانهایی که شخص و شمار (و جنس) دارای واژهای مجزا هستند، فضا بیابند.
- بحث و بررسی ساختار و فرافکنهای مصدرهای فارسی
شرط رسیدن به فرافکنهای مصدر فارسی بررسی ویژگیهای اسم ـ فعلگونۀ آن و درعینحال، شناسایی تمام امکانات ساختیاش است و هر دو موضوع یادشده بهترتیب بحث و بررسی خواهند شد. نخست، هر دو دسته ویژگیهای فعلگونه و اسمگونۀ مصادر ارزیابی میشوند. پیشتر به مجموعهای از این رفتارها اشاره شده و در بخش پیشرو، این فهرستِ ازپیشموجود جمعبندی و در مواردی تکمیل خواهد شد.
4ـ1. ویژگیهای فعلگونۀ مصدرهای فارسی
از مهمترین ویژگیهای فعلگونۀ مصادر امکان مجهولسازی (مثالهای (1) و (2))، سببیسازی (مثال (3))، پذیرش پیشوند نفی (مثال (4)) و داشتن ساخت موضوعی (مثالهای (5) و (6)) است (نک. مصفاجهرمی، 1392):
1)
|
دزدیدن
|
دزدیده شدن
|
2)
|
فرستادن
|
فرستاده شدن
|
3)
|
خوابیدن
|
خواباندن
|
4)
|
دیدن
|
ندیدن
|
5)
|
خوردن سیب
|
(سیب = مفعول)
|
6)
|
رفتن علی
|
(علی = فاعل)
|
ازاینمیان، چنانکه بیکر[83] (2003: 33) اذعان میکند، قابلیت پذیرش فاعل، برجستهترین مشخصۀ فعلگونۀ مصدر است، بهویژه آنکه بر انجام کار یا رویداد نیز دلالت دارد.
از دیگر ویژگیهای مصدرها که بهجز اثر شفایی (1363: 108)، در دیگر مطالعات زبانشناختی مغفول مانده، قابلیت پذیرش قید حالت است، که قطعاً مشخصۀ فعلگونۀ آن را نشان میدهد:
4ـ2. ویژگیهای اسمگونۀ مصدرهای فارسی
چنانکه درزی (1384: 118ـ128) اشاره میکند رفتارهای اسمگونۀ مصدرها عبارتاند از: جمعپذیری با تکواژ «ـ ها» (مثال (8))، امکان همراهی با «را» (مثال (9)) و همپایگی با گروه اسمی (مثال (10)):
8)
|
گریهکردنهای مکرر او مرا عصبانی میکند.
|
9)
|
من خوردن این غذا را پیشنهاد نمیکنم.
|
10)
|
من حوصلة رفتن به خانه و تمیزکاری را ندارم.
|
میتوان دو ویژگی اسمگونۀ دیگر نیز به فهرست فوق افزود که عبارتاند از: پذیرش صفت بعد از خود (مثال (11)) و واقعشدن بهعنوان متمم حرف اضافه (مثال (12)) (نک. شفایی، 1363: 108).
11)
|
نوشتنِ دقیق
|
12)
|
بدونِ/با دیدنِ او
|
در پیشینه اذعان داشتیم که انوشه (1400: 731) با لحاظداشتن رفتار بینابینی مصدرها، با اتخاذ رویکرد صرف توزیعی نشان داده است که برای تولید مصدر، ریشه ابتدا با هستة فعلی ادغام و دارای مقولة فعل میشود. سپس، با هستة اسمی ادغام شده و همزمان مقولة اسم و وند مصدری را کسب میکند. بدینترتیب، وجود هر دو دسته ویژگیهای فعلی و اسمی در مصدر، تبیین میشود. باوجوداین، چنین نگاشتی بــرای ایجاد مصدر کافی نیست، چراکه پیچیدگی ساخت درونی آن و فرافکنهای میانی را بهنحوی که قادر به تبیین یکپارچۀ تمام مثالهای (1ـ12) باشد، به دست نمیدهد. باایناوصاف، نگارندگان برآنند سلسلهمراتب فرافکنهای مصدر و نیز، جایگاه درج وند مصدری را بررسی و تحلیل کنند. بدینمنظور، در بخش بعدی ابتدا بعضی شباهتها و تفاوتهای اسممصدر و مصدر زبان انگلیسی با مصدر زبان فارسی مطرح میشود و پسازآن، شواهدی برای وجود فرافکنها ارائه خواهد شد. سپس، سلسلهمراتب فرافکنهای مصدر پیشنهاد و درنهایت، جایگاه درج وند مصدری معرفی میگردد.
4ـ3. تمایزات و تشابهات مصدر فارسی با مصدر و اسممصدر انگلیسی
در مقدمه اشاره داشتیم که مضافبر آنچه بارها در مورد رفتار دوشقّی اسم ـ فعلگونۀ مصدرها بیان شده، پیچیدگی تحلیل مصدرهای فارسی دوچندان است، چون این دوگانگی رفتار، گاه مشابه مصدر و گاه مشابه اسممصدر در زبانهایی نظیر انگلیسی است. کمااینکه واحدی لنگرودی (1996) مصدر فارسی را شبیه به اسممصدر انگلیسی میداند. او اشاره میکند مصدر فارسی از نظر توزیع خارجی[84]، نقش و ویژگیهای اسمی را داراست، اما رفتار داخلی[85] آن شبیه فعل است و بهگونهای عمل میکند که منطبق با اسممصدر انگلیسی است. به این معنا که مانند سایر اسمها، مصدرهای فارسی متممهای اسمی و صفتی را در سمت چپ خود بههمراه تکواژ کسرۀ اضافه دریافت میکنند، اما مانند افعال، متممهای اسمی و مفعول صریح را در سمت راست خود میگیرند که با نشانگر مفعولی «را» همراه است و این رفتار، بهمانند بندهای ناخودایستای[86] حامل اسممصدر در زبان انگلیسی است. چنانکه در مثالهای زیر مشهود است، مصدرها میتوانند مانند اسم در جایگاه فاعل (مثال (13))، مفعول صریح (مثال (14)) و مفعول غیرصریح (مثال (15)) ظاهر شوند و این در حالی است که چنین جایگاههایی در زبان انگلیسی با اسممصدر (بهترتیب مثالهای 15',14',13') اشغال میشوند (Vahedi-Langrudi, 1996: 10-12):
13)
|
بوسیدن نشانۀ محبت است.
|
|
|
Kissing is a sign of affection.
|
13')
|
14)
|
مهری غذاپختن را دوست ندارد.
|
|
|
Mehri does not like cooking.
|
14')
|
15)
|
معلمین باید از زدن بچهها خودداری کنند.
|
|
|
The teachers must abstain from punishing/beating kids.
|
15')
|
از طرف دیگر، طبق نظر اموندز[87] (2022) اسممصدرهای انگلیسی در گروه معرف[88] قرار دارند و فاعل آنها دارای حالت اضافی است، درحالیکه مصدرها بندهای فعلی هستند که میتوانند دارای فاعل آشکار یا PRO باشند، همچنین فاعل آنها میتواند فاعل بند بالاتر هم باشد. طبق این معیار، مصدرهای زبان فارسی رفتاری هم شبیه به اسممصدرها (مثال (16)) و هم شبیه به مصدرهای زبان انگلیسی (مثالهای (17) و (18)) دارند:
16)
|
علی [در نوشتنِ حسن] وقفه انداخت.
|
17)
|
علی [با نوشتنِ نامه] خودش را خالی کرد.
|
18)
|
من [با نوشتنِ نامه] خودم را خالی کردم.
|
در مثال (16) «حسن» فاعل «نوشتن» است که حالت اضافی دارد و همانند اسممصدر انگلیسی عمل میکند. در مثالهای (17) و (18)، فاعلِ «نوشتن» بهترتیب «علی» و «من»، یا بهبیاندیگر، فاعل بند اصلی یا همان PRO است که در گروه اسمی محمولی، در جایگاه فاعل واقع شده و طبق دیدگاه اموندز (2022) رفتاری مانند مصدر دارد.
رُوِره[89] (2023: 87) معتقد است از منظر صرف توزیعی، وند “-ing” در اسممصدرهایی که ساخت موضوعی دارند، در هستة فعل کوچک قرار میگیرد (مثال (19)) و آنها را بنابه امکان حالتبخشی[90] مفعولی به موضوع خود، اسممصدر مفعولی[91] مینامد. درمقابل، اسممصدرهای اسمی[92] که فاقد ساخت موضوعی هستند، در هستة اسم کوچک قرار میگیرند (مثال (20))، زیرا این اسممصدرها هستة فعل کوچک ندارند:
19)
|
John describing (Acc-ing) the accident
|
|
(C) [TP T [AspP Asp [vP John [v’ [v -ing] [RootP √DESCRIBE the accident ]]]]]
|
|
|
20)
|
the killing (nominal gerund) of the mocking bird
|
|
[DP [D the] [NbP Nb [nP [n -ing] [RootP √KILL of the mocking bird ]]]]
|
این در حالی است که چون مصدر فارسی میتواند توأمان پذیرای هر دو سازۀ قید (مترتب بر فعل) و صفت (مترتب بر اسم) باشد، نمیتوان آن را طبق الگوی رُوِره (2023) ذیل دو ساخت مستقل اسممصدر فعلی و اسمی دستهبندی کرد، بلکه مصدر باید همزمان هر دو الگو را در خود بگنجاند:
21)
|
گستاخانه رفتارکردنِ بیمحابا
|
22)
|
باشتاب دویدنِ بیهدف
|
23)
|
مستمر کارکردنِ مؤثر
|
24)
|
بهسرعت رسیدنِ نویدبخش
|
چنانکه در مثالهای فوق مشهود است، قید و صفت میتوانند هر دو همزمان بهترتیب پیش و پس از مصدر قرار گیرند و بنابراین، رفتار مصدرهای فارسی باید منطبق با الگویی باشد که انوشه (1400) ارائه داده و هر دو هستة فعل کوچک و اسم کوچک در ساختار آن تعریف شوند.
دیگر تمایز مصدر فارسی با اسممصدر انگلیسی با التفات به مثالهای زیر مشخص میشود؛ به این معنا که اسممصدر انگلیسی حامل نمودِ درجریان[93] (مثال (27)) است، درحالیکه مصدر فارسی هرگز چنین مفهومی ندارد و نمودِ درجریان را با ابزار واژگانی (مثال (25)) یا صرف خودایستای فعل بهصورت استمراری (مثال (26)) نشان میدهد:
25)
|
در حال درس خواندن بودیم.
|
26)
|
درس میخواندیم.
|
We were studying.
|
27)
|
|
|
|
مثال (25) ساخت مصدری دارد و دگرگفت (26) فاقد ساخت مصدری است و درعینحال، هر دو با برگردان انگلیسی که در قالب اسممصدر بیان شده تفاوت دارند. نکتة قابلتوجه این است که دو جملۀ (25) و (26) از طریق نحوی به هم تبدیل نمیشوند، بلکه عامل واژگانی قیدی «در حالِ» ساخت مصدری را ایجاد میکند. ناگفته نماند که شباهت ساختاری جملۀ (26) به برگردان انگلیسی آن بسیار نزدیکتر است.
تفاوتها و شباهتهایی که مصدر فارسی با اسممصدر و مصدر انگلیسی دارد، نشان میدهد که مصدر فارسی را نمیتوان همانند هیچکدام از این دو ساخت در انگلیسی دانست و تحلیلهای ارائهشده در زبان انگلیسی برای مصدر زبان فارسی کارایی لازم را نخواهد داشت. علاوهبراین، قطعاً فرافکنها و جایگاه وند مصدری در زبان فارسی با مصدر و اسممصدر زبان انگلیسی یکسان نیستند.
4ـ4. سلسلهمراتب فرافکنی مصدر در فارسی
اکنون نظر به تمام ملاحظات، به بررسی شواهدی میپردازیم که فرافکنهای موجود در اشتقاق ساخت مصدری را مشخص کنند. ابتدا، یادآور میشویم که جفت سببی مصادری همچون مثال (3) وجود گره سببی در مصدر را تأیید میکند. همچنین، گرچه صورت منفی مصدرها، نظیر مثال (4) بهخودیخود بر وجود گروه نفی[94] در ساخت مصدری صحه میگذارد، اما مثالهای ((28) تا (30)) شواهد دیگری هستند که وجود این گروه را نهتنها تأیید، بلکه لازم میدانند؛ چراکه حضور هیچواژه[95] بدون آنکه تحت سازهفرمانی[96] هستۀ گروه نفی باشد، مجاز نیست (cf. Adger, 2003: 96). بهوضوح مشهود است که گروه نفی، هیچواژههای مندرج در مثالهای مصدری (28) و (29) را سازهفرمانی میکند:
28)
|
من [با هیچکی رو دعوت نکردن] موافقم.
|
29)
|
من [با دعوت نکردنِ هیچکی] موافقم.
|
30)
|
من [با دعوت کردنِ هیچکی] موافق نیستم.
|
در مثالهای (28) و (29) مجوز حضور هیچواژه را گروه نفی ساخت مصدری صادر کرده است، درحالیکه در مثال (30) مجوزدهی به هیچواژه از طریق گروه نفی بند اصلی انجام شده و بنابراین، سیطرۀ[97] نفی و کمیتنما در آن با دو مثال دیگر متفاوت است. از آنجاکه نحوۀ مجوزدهی به هیچواژهها در ساخت مصدری، موضوع بحث نوشتۀ حاضر نیست، به همین اندک بسنده و چگونگی انجام آن به پژوهشهای آتی موکول میشود.
وجود گروه نفی بهنوبۀ خود وجود گروه زمان را تأیید میکند، چراکه نفی در بالای گره زمان جای دارد (cf. Darzi, 2008) و البته، وجود PRO در جایگاه فاعل (که در شرح مثالهای (17) و (18) از نظر گذشت) نیز، خود شاهد مضاعفی بر این ادعاست.
امکان حضور پرسشواژه در ساختهای مصدری نهتنها وجود گروه زمان، بلکه وجود گره متممنما را به اثبات میرساند؛ چنانکه در مثالهای زیر مشهود است، برای جملۀ (31) میتوان جملاتی داشت که تمام ساخت مصدری (32)، موضوعها ((33) و (34)) و یا خود مصدر (35) را پرسش میکند:
31)
|
[کتاب را به علی دادن] خوشحالم کرد.
|
32)
|
[CP [TP چی [vP خوشحالت کرد؟]]]
|
33)
|
[CP [TP PRO [vP چی رو به علی دادن؟]]]
|
34)
|
[CP [TP PRO[vP کتاب رو به کی دادن؟]]]
|
35)
|
[CP [TP PRO[vP کتاب رو به علی چی کار کردن؟]]]
|
درواقع، چون برای ساخت ناخودایستای مصدری همانند یک بند خودایستا میتوان موضوعها و فعل را پرسشی کرد، لزوم گروه متممنما برای فرود پرسشواژهها در جایگاه شاخص آن محرز میشود و نیز با استناد چامسکی (2001; 2004) دگرباره وجود گروه زمان به اثبات میرسد، زیرا گروه متممنما متضمن وجود گروه زمان ذیل آن است.
تاکنون مشخص شد بنابه امکان حضور همزمان قید (بهعنوان وابستۀ فعلی) و صفت (بهعنوان وابستۀ اسمی) در ساخت مصدر، هر دو گروه اسم کوچک و فعل کوچک در ساخت مصدرهای فارسی وجود دارند. همچنین، وجود گرههای زمان، نفی و متممساز تبیین شد و نیز اشاره کردیم که مصدرهای سببی، لزوم وجود گره سببی را نیز در این ساخت ثابت میکنند. بااینحال، کماکان ترتیب نهایی فرافکنها در سلسلهمراتب اشتقاق ساخت مصدری و جایگاه درج وند مصدرساز “-dan/-tan” «ـَدن/ـتَن» نامشخص است و ادامۀ بحث به این دو موضوع اختصاص دارد.
در بدو امر، سه جایگاه بالقوه برای وند مصدری مفروض است. بنابه اینکه دستوریان وند مصدری را وند مقولهسازی میدانند که طبق دو دیدگاه مختلف، اسم یا فعل حاصل میکند، دو جایگاه هستۀ اسم کوچک و هستۀ فعل کوچک برای درج این وند محتمل خواهد بود. همچنین، میتوان فرض کرد همانند زبانهایی نظیر انگلیسی که نشان مصدری در هستۀ زمان درج شده و ناخودایستابودن بند را رمزگذاری میکند، وند مصدری فارسی نیز در هستۀ زمان درج میشود. تأیید یا ردّ هر کدام از فرضیهها نیازمند شواهدی است که پی خواهیم گرفت.
الف) ارزیابی فرض نخست: وند مصدری در هستۀ فعل کوچک
میتوان فرض کرد که هستة مقولهساز فعل کوچک تهی نبوده و دارای وند مصدری است؛ خصوصاً آنکه در عبارتهایی مانند «نامه را نوشتن»، مصدر به موضوع درونی خود حالت مفعولی اعطا کرده و بنابراین، چنین به نظر میرسد که وند مصدری در سازۀ مصدری، سازندۀ مقولۀ فعلی است. بااینحال، مصدرهای سببی نمیتوانند مؤید این فرض باشند، زیرا طبق آنچه در مورد فارسی میدانیم، گروه سببی بالاتر از گروه فعل کوچک قرار دارد (نک. انوشه و شریفی، 1398)، درحالیکه در مصدر ابتدا نشان سببی و سپس، وند مصدری واقع است. بنابراین، وند مصدری نمیتواند قبل از وند سببی و در جایگاه هستۀ فعل کوچک، با مصدر ادغام شود. همچنین، در مصدرهای متناظر فعل مرکب، همکرد در هستۀ فعل کوچک قرار دارد. ازاینرو، هستۀ فعل کوچک یا با مقولهساز تهی (در مصدرهای بسیط) اشغال میشود و یا با همکرد (در مصدرهای مرکب)، نه با وند مصدری.
ب) ارزیابی فرض دوم: وند مصدری در هستۀ اسم کوچک
اسممصدرهایی مانند «خواهش»، «خورشت»، «اندیشه»، «رفتار»، «گذران» و «زایمان» بهترتیب با افزودن وندهای اسمساز «ـش»، «ـشت»، «ـه»، «ـار»، «ـان» و «ـمان» از طریق هستة مقولهساز اسم کوچک به ریشة فعلی به دست میآیند (نک. انوشه 1400: 625ـ627 و 731). این در حالی است که هیچکدام از این اسممصدرها با قید و وند نفی فعلی/na-/ «نـَـ» به کار نمیروند (احمدی گیوی و انوری، 1391: 80). بنابراین، ماهیت مصدر و اسممصدر یکی نیست و وندهای مصدری “-dan/-tan” «ـَدن/ـتَن» وندهای اسمساز نیستند. نتیجه این که، هستۀ اسم کوچک فاقد عنصر بازنمونی است و در قالب سازۀ تهی فقط مقولۀ مصدر را تغییر میدهد و نمیتواند محل درج وند مصدری باشد.
ج) ارزیابی فرض سوم: وند مصدری در هستۀ زمان
باتوجهبه مثالهای (17) و (18)، فرض میکنیم در فارسی همانند انگلیسی وند مصدری در هستة گروه زمان و ضمیر PRO در شاخص گروه زمان (بر اساس اصل فرافکنی گسترده[98]) قرار میگیرد. ریشه از گروه فعلی خارج شده و به هستة گروه زمان میرود. در آنجاست که ریشه وند مصدری میگیرد و اگر سببی باشد، وند سببی را قبل از وند مصدری دریافت میکند. گرچه چنین فرضی برای ساختهای مصدری فارسی مناسب به نظر میرسد و تناقضات پیشگفته را مرتفع میکند، اما در صیغگان آینده، با چالش مواجه میشود؛ چراکه در این صیغگان، فعل واژگانی بهصورت مصدر مرخم تظاهر دارد. بنابراین، باید برای وند مصدری «ـَدن/ـتَن» به تکواژگونههای دیگری با تظاهر مرخم “-d/-t” «ـد/ـت» نیز قائل بود، که در صورت حضور فعل کمکی آیندهساز انتخاب میشوند. درواقع، گزینش تناوبهای آوایی چهارگانۀ وند مصدری طبق اصل زیرتخصیصی بهصورت خودکار و وابستهبهبافت تعیین میشود (نک. انوشه 1400: 650 ـ652) و چنانکه گفتیم، قرار است وند مصدری گزینششده در هستۀ زمان درج شود. این در حالی است که در صیغگان آینده، هستۀ زمان با فعل کمکی اشغال میشود و طبیعتاً نمیتواند جایگاه درج وند مصدری باشد. بهعنوانمثال، پس از اشتقاق نحوی «من خواهم رفت» بهصورت نمودار (2)، در مرحلۀ ادغام صرفی، رو√ برای جذب وند به سمت بالا حرکت میکند. از طرفی، هستة گروه زمان در اثر فرایند شکافت به دو گره تقسیم میشود تا فعل کمکی آیندهساز و شناسه بهصورت مجزا تظاهر یابند. بنابراین، در هستة زمان جایگاهی برای اعطای وند مصدری باقی نمیماند و درج آن در هستة گروه زمان امکانپذیر نیست.
نمودار 2: اشتقاق نحوی «من خواهم رفت»
د) جایابی وند مصدری در پی رد هر سه فرضیه
باایناوصاف، به جایگاه مستقل دیگری فارغ از سه جایگاه پیشگفته برای درج وند مصدری نیازمندیم که تمام ساختهای مصدر فارسی را توضیح دهد و درعینحال، فاقد تناقض باشد. از آنجاکه مصدربودن ویژگیای است که به تمام ساخت فرافکن میشود، فرافکن مصدر[99] بهعنوان هستۀ پذیرندۀ وند مصدری معرفی میگردد که بنابه ملاحظات پیشگفته بر فراز فرافکن سببی و زیر فرافکن زمان قرار دارد. بنابراین، در اشتقاق «من خواهم رفت»، ریشه با هستة مقولهساز فعل کوچک ادغام میشود. سپس، طبق یوتا، موضوع خارجی «من» در شاخص گروه فعل کوچک به اشتقاق میپیوندد. بعدازآن، فرافکن مصدر برای درج وند مصدری (با تظاهر آوایی مرخم) و فرافکن زمان برای حضور فعل کمکی حاصل میشود. بعد از نحو در مرحلۀ ادغام صرفی، رو√ برای جذب وند هستة مصدر، به سمت بالا حرکت میکند. از طرفی، پس از بازنمون، هستة گروه زمان در اثر فرایند شکافت به دو گره تقسیم میشود تا فعل کمکی و وند شناسه بهصورت مجزا تظاهر یابند و ریشة رو√ نیز، با هستة تهی فعل کوچک همجوشی میکند تا در یک گره ظاهر شوند. بدینترتیب، پس از بازنگری، مراحل سهگانۀ زیر برای اشتقاق «من خواهم رفت» ارائه میشود (نمودار 3).
باتوجهبه تمامی مباحثی که از نظر گذشت، سلسلهمراتب فرافکنی ساخت مصدری فارسی مترتب بر رفتارهای فعلگونۀ آن به صورتی است که در (36) آمده است:
(36) سلسلهمراتب فرافکنی مصدر در فارسی منطبق با رفتارهای فعلگونه
|
CP < (NegP) < TP < InfP < (CauseP) < vP < √P
|
بر اساس سلسلهمراتب پیشنهادی (36)، ابتدا ریشه با هستة مقولهساز فعل کوچک از جنس تهی ادغام میشود. باتوجهبه این مسأله که مصدرهای زبان فارسی قابلیت پذیرش قید را دارند، بنابراین حتی اگر مصدر ظاهراً هیچ رفتار فعلی از خود بروز ندهد، وجود این فرافکن در ساختار آن الزامی است. فرافکن سببی در ساختار مصدر در صورت سببیبودن آن، بر اساس پژوهش انوشه و شریفی (1398)، بر فراز گروه فعلی قرار دارد. وجود فرافکن مصدر برای اعطای وند مصدری الزامی است. همانطور که در ساخت آینده نشان داده شد، جایگاه این فرافکن بر فراز گروههای فعلی و سببی و زیر فرافکن زمان واقع است و چهار صورت آوایی “-dan/-tan/-d/-t” «ـدَن/ـتَن/ـت/ـد» دارد. از آنجاکه مصدرهای زبان فارسی همواره قابلیت منفیشدن دارند، بر اساس پژوهش درزی (2008)، الزام وجود فرافکن زمان نیز تأیید میشود. این فرافکن مجوز حضور فرافکن مصدر را صادر میکند. فرافکن نفی در حالت نفی مصدر، بر اساس پژوهشهای کریمی[100] (2005)، طالقانی[101] (2008)، انوشه (1396) و دکلرک[102] (2020) بر فراز گروه زمان قرار دارد. فرافکن متممساز در ساخت پرسشی و همچنین، در شرایط نیاز به اعطای حالت صفر[103]، بر فراز فرافکنهای فوق قرار میگیرد. (نمودار 4)
بدینترتیب، برای اشتقاق ساخت مصدری «نخواباندن»، در بخش نحو ابتدا ریشة فعلی با هستة مقولهساز v ادغام میشود. سپس، وند سببی /-ân/ «ـ ان» »توسط هستة سببی و بعدازآن، وند مصدری /-dan/ «ـدَن» توسط هستة مصدر به آن اضافه میشود. جذب وند نفی فعلی /na-/ «ﻧـَ» فرایندی پسانحوی است (انوشه، 1396) و بعد از بازنمون، از طریق فرایند ادغام صرفی انجام میشود. (نمودار 5)
نمودار 3: مراحل سهگانۀ اشتقاق نحویـصرفی «من خواهم رفت»، الگوی بازنگریشده
الف. اشتقاق نحوی «من خواهم رفت»
|
|
نمودار 4: نمودار سلسلهمراتب فرافکنهای مصدر
نمودار 5: اشتقاق مصدر سببی منفی
الف. اشتقاق نحوی «نخواباندن»
ب. ادغام صرفی
ج. همجوشی و درج
[T - Inf] + Cause + [v - √خواب] + Neg
|
|
بحث تکمیلی در رفتارهای فعلگونۀ مصدر، مترتب بر دو بحث ساخت موضوعی مصدر و انضمام موضوع در آن است که بنابه شرحی که در مقدمه از نظر گذشت، در این نوشته، مجال ورود به آن نیست و طبق سلسلهمراتب فرافکنی پیشنهاده، در پژوهش مستقل دیگری مفصل به آن خواهیم پرداخت.
تا بدینجا، ساختار درونی مصدر مترتب بر ویژگیهای فعلگونۀ آن از نظر گذشت، درحالیکه طبق سلسلهمراتب فرافکنی، با ادغام هستة مقولهساز اسم کوچک بر فراز گروه متممساز، مصدر به اسم تبدیل شده و ویژگیهای اسمی خود را بروز میدهد. بااینحال، این پرسش مطرح خواهد بود که آیا مصدر همواره در توزیع خارجی دارای مقولۀ اسم است یا میتواند به مقولۀ دیگری جز اسم نیز تبدیل شود. مثال (37) از این حیث موردتأمل است که در مقولۀ سازۀ مصدری میتوان قائل به اسم یا صفت بود:
37) من [آدمِ نشستن] نیستم.
به نظر میرسد «آدمِ نشستن» مانند «آدمِ از دماغ فیل افتاده» تفسیر میپذیرد. در این معنا که «از دماغ فیل افتاده» و «نشستن» هر دو هستۀ اسمی «آدم» را وصف میکنند[104] که این همان کارکرد صفت است. البته برخی ساختهای اضافی بیان مالکیت همچون «پنجرۀ کلاس»، که در دستور سنتی با نام اضافه تخصیصی شناخته میشوند نیز، نوعی تلقی وصفی دارند و بنابر صِرف استدلال فوق، نمیتوان به نتیجۀ قطعی مبنی بر صفتبودنِ مصدر دست یافت[105]. باوجوداین، ازآنجاکه مثال (37) را میتوان در قالب اسم همراه با بند موصولی بازبیان کرد (مثال (38))، فرض صفتبودن «نشستن» قوت مییابد. بهویژه آنکه بسیاری از عبارات اسمی همراه با بند موصولی در فارسی، غالباً و ترجیحاً بهصورت صفت مفعولیِ[106] گسترده در زبانی نظیر آلمانی (و حتی گاه انگلیسی) برگردان میشوند و این نکته دال بر کارکرد یکسان بند موصولی و صفت خواهد بود[107].
38) من آدمی نیستم که بنشینم.
بههرروی، فارغ از این مناقشه، از منظر صرف توزیعی، میتوان اشتقاق ساخت (37) را در هر دو برداشت توضیح داد. اگر «نشستن» بهعنوان اسم تلقی شود، ساخت اشتقاقیافته تا فرافکن CP به هستۀ مقولهساز اسم کوچک فرافکن میشود و چنانچه قائل به صفتبودن مصدر در این مثال باشیم، گروه CP با مقولهساز صفت ادغام میشود و بنابراین، سلسلهمراتب فرافکنی مصدر در نهاییترین مرتبۀ خود به سازۀ n/a گسترش مییابد و این پایان ماجرا است.
(39) سلسلهمراتب نهایی فرافکنی مصدر در فارسی منطبق با رفتارهای فعلـاسمـصفتگونۀ آن
|
nP/aP < CP < (NegP) < TP < InfP < (CauseP) < vP< √P
|
- جمعبندی و نتیجهگیری
نوشتۀ حاضر معطوف به چالش مقولهبندی مصدر فارسی بود. درواقع، رفتارهای متنوع صرفی ـ نحوی باعث میشوند تعیین ماهیت مصدر بهعنوان اسم یا فعل چندان قطعی ننماید. مضافبراین، اشاره شد مصدر فارسی میتواند گاه در مقام صفت نیز ظاهر شود و این مسأله به مناقشۀ مقولهبندی مصدر دامن میزند. در مرور آراء دیگران مطرح شد که عمدهترین رفتارهای فعلگونۀ مصدر را قابلیت پذیرش قید، نشان نفی، وند سببی، امکان مجهولسازی و داشتن ساخت موضوعی دانستهاند. همچنین، به رفتارهای اسمگونۀ مصدر اعم از پذیرش نشان جمع، همآیی با صفت و نشان «را» اشاره و تصریح شد این دوگانگی رفتار موجب شده برخی آن را ذیل طبقۀ فعل و برخی آن را در دستۀ اسم قرار دهند. این در حالی است که اتخاذ هر رویکرد، مستلزم نادیدهگرفتن رفتارهای شقّ دیگر است. بهمنظور رفع این مسأله، به ارزیابی ساختهای مصدری فارسی و مقایسۀ آن با مصدر در سایر زبانها پرداختیم و معلوم گردید مصدر زبان فارسی با مصدر در زبان انگلیسی تفاوت دارد و از جنبههایی همانند اسممصدر انگلیسی عمل میکند. باوجوداین، ماهیت آن بهطور مطلق بر اسممصدر نیز منطبق نیست. دیگر ویژگیهای مصدر فارسی عبارت بودند از اینکه پرسشواژه در ساخت مصدری به کار میرود و مصدر (منفی) میتواند به هیچواژه مجوز حضور بدهد. همچنین، به نظر میرسد مصدر میتواند مقولۀ صفت داشته باشد. با این ملاحظات، درنهایت سلسلهمراتب فرافکنهای مصدر پیش نهاده شد و در این راستا، جایگاه ادغام وند مصدری بررسی شد. شواهد حاکی از آن بود که برخلاف فرضهای قوی اولیه، هیچکدام از هستههای فعل کوچک، اسم کوچک و زمان جایگاه مناسبی برای ادغام وند مصدری نیستند و وند مصدری در فرافکن مستقلی که حامل مختصات مصدر (InfP) است ادغام میشود. بدینترتیب، فرافکن مصدر برای اعطای وند مصدری معرفی شد و سلسلهمراتب فرافکنی بهصورت زیر پیشنهاد گردید:
(40)
nP/aP < CP < (NegP) < TP <InfP < (CauseP) < vP< √P
این سلسلهمراتب نشانگر آن است که مصدر قطعاً حامل مشخصات فعلی خواهد بود، ولی دریافت مختصات اسمی یا صفتی آن منوط به گسترش فرافکنی از لایۀ بند متممنما به گروه اسم کوچک یا صفت است و بدینترتیب، مناقشۀ رفتار چندبعدی مصدر مرتفع میشود.
[1]. fuzzy
[2]. argument
[3]. non-argument
[4]. gerundive nominals (V-ing)
[5]. Distributed Morphology
[6]. root
[7]. finite
[8]. merge
[9]. incorporation
[10]. coordinate
[11]. syntactic guidance
[12]. passivization
[13]. causative
[14]. Functional Approach
[15]. reference propositional act
[16]. discourse
[17]. Vahedi-Langrudi, M. M.
[18]. valency
[19]. lexical
[20]. finite
[21]. deverbal nominals
[22]. agent
[23]. theme
[24]. Karimi Doostan, G.
[25]. unergative
[26]. unaccusative
[27]. internal argument
[28]. external argument
[29]. genitive case
[30]. Chomsky, N.
[31]. Spencer, A.
[32]. Adger, D.
[33]. v
[34]. n
[35]. Uniformity of θ-Assignment Hypothesis (UTAH)
[36]. Spec n
[37]. Spec N
[38]. Borer, H.
[39]. Exo-Skeletal
[40]. anti-lexicalist
[41]. categorizer
[42]. Alexiadou, A.
[43]. relativism
[44]. Halle, M.
[45]. Marantz, A.
[46]. Minimalist Program
[47]. Lexicalist hypothesis
[48]. generative lexicon
[49]. complex
[50]. functional
[51]. Spell-out
[52]. Haugen, J. D.
[53]. computational load
[54]. list
[55]. pure Lexicon
[56]. Vocabulary
[57]. Vocabulary item (VI)
[58]. Encyclopedia
[59]. extra-linguistic
[60]. idiom
[61]. lexeme
[62]. lemma
[63]. affixless
[64]. Anderson, S.
[65]. Beard, R. E.
[66]. Aronoff, M.
[67]. Lieber, R.
[68]. morphosyntactic decomposition
[69]. categorization
[70]. late insertion
[71]. underspecification
[72]. terminal nodes
[73]. Subset Principle
[74]. move
[75]. interpretable
[76]. uninterpretable
[77]. discharge
[78]. post-syntactic
[79]. morphological merger
[80]. fusion
[81]. fission
[82]. phi-features including person, number (and gender depending on the language)
[83]. Baker, M. C.
[84]. outer distribution
[85]. inner behavior
[86]. nonfinite
[87]. Emonds, J. E.
[88]. Determiner Phrase (DP)
[89]. Rouveret, A.
[90]. case-marking
[91]. Acc-ing
[92]. nominal gerund
[93]. progressive
[94]. Negation Phrase (=NegP)
[95]. انوشه (1396: 2) بیان میکند که طالقانی (2008) نفیواژههایی را که از ترکیب با «هیچ» ساخته می شوند، به پیروی از سنت دستور زایشی، عناصر قطبی منفی (Negative Polarity Item) مینامد. در مقابل این رویکرد، درزی و کواک (2006) بر پایۀ استدلالهایی، از جمله معیارهایی که گیاناکیدو (2006) به دست داده است، استدلال میکنند که واژههای موردنظر را باید در گروه عناصر توافق منفی (Negative Concord Item) قرار داد و نه عناصر قطبی منفی.
[96]. constituent-command (=C-Command)
[97]. scope
[98]. Extended Projection Principle (EPP)
[99]. Inf(initive)P(hrase)
[100]. Karimi, S.
[101]. Taleghani, A.
[102]. De Clercq, K.
[103]. Null
[104]. modify
[106]. past participle
[107].
Ein
|
im
|
Wald
|
verletzter
|
Vogel
|
one/a (indef.SG.Mas article)
|
in
|
jungle
|
injured
|
bird
|
یک پرندۀ زخمیشده در جنگل
|
|
|
برگردان تحتاللفظی:
|
پرندهای که در جنگل زخمی شد
|
|
|
برگردان روان:
|