مقدمه
اختلال نافرمانی مقابلهای (ODD) نوعی اختلال رفتار مخرب دوران کودکی است که شامل مشکلاتی در خودکنترلی احساسات و رفتارها میشود. ویژگی اصلی ODD الگوی پایدار خلق و خوی عصبانی یا تحریکپذیر، رفتار سرکشی یا کینه توزی نسبت به دیگران است (روتمن و همکاران، 2021، انجمن روانپزشکی آمریکا، 2022). ODD در طول زمان بسیار پایدار است و مشکلات عاطفی و رفتاری بعدی را در نوجوانی و بزرگسالی پیشبینی میکند (گیودیک و همکاران، 2022). کودکان مبتلا به این اختلال معمولاً در مدرسه پیشرفت خوبی ندارند، درروابط بین فردی ضعیف هستند (گرین[1] و همکاران، 2002)، دارای مشکلات توجهی و نقص در کارکردهای اجرایی میباشند و عمدتاً فاقد مهارتهای شناختی، اجتماعی و عاطفی مورد نیاز برای انجام تقاضاهای بزرگترها هستند (سکالوس و تریان[2]، 2007).
روشهای درمانی متنوعی برای مواجهه با مشکلات رفتاری- شناختی و هیجانی کودکان دارای اختلال رفتاری نافرمانی مقابلهای به کار گرفته شده است. در این زمینه، بخشی از درمآنها بر مداخلات فردی، گروه درمانی و بخشی دیگر بر مداخلات خانوادگی، متمرکز شدهاند؛ به نحوی که برنامههای متنوعی همچون، آموزش والدین برای کمک به مدیریت رفتار فرزندشان، رواندرمانی فردی برای مدیریت خشم، خانواده درمانی برای بهبود عملکرد و ارتباط، آموزش مهارتهای اجتماعی برای افزایش انعطاف پذیری و تحمل ناکامی در بین همسالان و درمان شناختی- رفتاری بر ای آموزش حل مسئله و کاهش منفی گرایی بوده است (گیودیک و همکاران، 2022).
با مدنظر قرار دادن وضعیت و ظرفیتهای ذهنی، عدم تمرکز حواس و توانایی نگه داری و یادداری مطالب و تکنیکها و محتوای جلسات درمانی توسط کودکان، امروزه مداخلات خانواده محور برای مشکلات رفتاری هیجانی کودکان با استقبال گسترده محققین و متخصصین این حوزه روبرو شده است که بازی درمانی مبتنی بر روابط والد- کودک یکی از این روشهای آموزش والدین است (سالو و همکاران، 2020؛ بهمنی و جهانبخشی، 1399). این مدل درمانگری از سخنرانی، بحت، نقش بازی کردن، فرایندهای گروهی و نظارت بر جلسههای والدین در خانه تشکیل شده است. تاکید جلسات بر افزایش حساسیت والدین به جهان کودک با استفاده از زبان طبیعی بازی است. والدین از طریق نقش بازی کردن، مهارتهایی شبیه انعکاس احساس، رفتار و همدلی با فرزندان خود را میآموزند. این روش درمانی بر اساس چند اصل منحصر به فرد پایه گذاری شده است: درمان متمرکز بر ارتباط موجود بین والد و کودک است، نه بر مشکلی خاص یا بر یک فرد (کوپر، براون و یو[3]، 2020). والدین به عنوان شرکای مهم در فرایند تغییر نگریسته میشوند و درمانگر، والدین را در امر یادگیری مهارتها و گرایشهای جدید توانا میبیند (عدیلی و همکاران، 1398). اثربخشی این شیوه درمانی بر کاهش مشکلات رفتاری کودکان (توفام و همکاران، 2011)، بهبود رابطه والد- فرزند، افزایش پذیرش و مهارتهای والدینی و کاهش استرس والدگری (ونفلت[4]، 2012) نشان داده شده است.
در حالی که درمآنهای مبتنی بر رابطه والد کودک به عنوان استاندارد طلایی درمان در نظر گرفته میشود، این رویکرد هنوز دارای محدودیتهایی است، و برخی از عوامل درمان نشده باقی میمانند، به ویژه عوامل مربوط به کودک (به عنوان مثال، ناتوانی کودک در کنترل خشم به دلیل نقص در تنظیم عواطف) (هلاندر و همکاران، 2018). همچنین بسیاری از مطالعات فقط اثرات پس از درمان را در نظر میگیرند و از بررسی اثرات درمانی در طولانی مدت غفلت میکنند، که با توجه به پیش آگهیهای طولانی مدت منفی ODD از اهمیت بالایی برخوردار است (گیودیک و همکاران، 2022). علاوهبر این، با توجه به اثرات درمانی بر مشکلات رفتاری خارج از خانواده (به عنوان مثال، رفتار در مدرسه، مشکلات ارتباط با همسالان)، به نظر میرسد مداخلاتی که بر مهارتهای اجتماعی و مداخلات شناختی تمرکز دارند (مانند راهبردهای حل مسئله و مدیریت خشم) میتواند اثرات این درمآنها را افزایش دهد (مسی و همکاران، 2014). از سویی امروزه ارائه مداخلههایی به روز و متناسب با شرایط بومی و فرهنگی که نیازها و خواستههای افراد مبتلا به اختلال و اطرافیان آنها را در اولویت مبانی آموزشی و درمانی خود قرار دهد، در کنار رضایت هر چه بیشتر از درمان و جلب همکاری بیشتر افراد، شاید بتواند در کنار درمان مشکلات رفتاری هیجانی کودکان، خانوادهها را نیز درگیر کرده و آموزشهای لازم را در زمینه تعامل با کودکان و ایجاد محیط مناسب جهت تحول روانی آنان فراهم نماید. این امر اهمیت طراحی مداخلات علمی، به روز و با تکیه بر الگوهای بومی و فرهنگی جامعه و همچنین بر اساس مسائل و مشکلات و تجارب زیسته خانوادههای آنان به منظور شناسایی عوامل اصلی در سیر بیماری، مشکلات تجربه شده و درمآنهای کارآمد و مبتنی بر نیازهای این افراد را روشن میسازد. با توجه به این موارد پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی بسته درمانی اختلال نافرمانی مقابلهای مبتنی بر تجارب زیسته والدین با بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد- کودک برکیفیت تعامل والد- کودک و کاهش علائم کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابلهای انجام شد.
روششناسی پژوهش
پژوهش با رویکرد ترکیبی با طرح اکتشافی متوالی و شامل دو بخش کیفی و کمی بود. در بخش کیفی از نوع توصیفی- تحلیلی بود. نظر به پدیدههای مورد مطالعه در قالب تجارب انسانی، از روش پدیدارشناختی استفاده گردید. در این مرحله ضمن مصاحبه با والدین و فرزندان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابلهای و شناسایی تجارب زیسته آنان، بسته درمانی با استفاده از مطالعه و مرور متون و ادبیات پژوهشی در تبیین و درمان اختلال نافرمانی مقابلهای تدوین گردید و الگوی تدوین شده زیرنظر متخصصان اعتباریابی شد. در مرحله کمی که کارآزمایی بالینی بود، جهت اجرای مداخلات درمانی و بررسی میزان اثربخشی مداخلات بر متغیرهای وابسته پژوهش (اعتبارآزمایی خاص)، از طرح نیمه آزمایشی تک موردی از نوع طرح خط پایه A-B-A با آزمودنیهای متفاوت و سنجش پیوسته استفاده شد و آزمودنیها به ترتیب در مراحل خط پایه، درمان، پس از درمان و پیگیری مورد ارزیابی قرار گرفتند. جامعه آماری شامل والدین دارای فرزندان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابلهای مراجعه کننده به مراکز خدمات روانشناختی و مشاوره شهر آران و بیدگل در سال 1398-1399 بود که از میان آنها تعداد 8 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و به روش تصادفی به دو گروه درمان مبتنی بر تجارب زیسته و بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد- کودک گمارده شدند. معیارهای ورود به پژوهش شامل: الف) رضایت و تمایل آگاهانه جهت شرکت در پژوهش ب) سلامت روانی و جسمانی والدین ج) عدم دریافت مداخله یا دارویی غیر از مداخلات پژوهش در والدین و فرزندان در حین اجرای پژوهش، د) تحصیلات حداقل سوم راهنمایی، و) عدم ابتلای کودکان به اختلالی غیر از اختلال نافرمانی مقابلهای. معیارهای خروج از پژوهش نیز غیبت بیش از دو جلسه در جلسات درمان بود.
در راستای طراحی بسته درمانی اختلال نافرمانی مقابلهای مبتنی بر تجارب زیسته والدین در ابتدا مصاحبهها ضبط و سپس مکتوب و بر اساس مراحل کلایزی مورد تحلیل قرار گرفت. به نحوی که در مرحله اول، در پایان هر مصاحبه و ثبت یادداشتهای میدانی، ابتدا صحبتهای ضبط شده شرکتکنندگان چندین بار گوش و سپس با جزئیات مکتوب و جهت درک احساس و تجارب شرکتکنندگان چند بار مطالعه شد. در مرحله دوم، پس از مطالعه زیر اطلاعات با معنی و بیان مرتبط با پدیده مورد بحث مشخص شدند. مرحله سوم که استخراج مفاهیم فرموله بود، سعی شد تا از هر عبارت یک مفهوم که بیانگر معنی و قسمت اساسی تفکر فرد بوده، استخراج گردد. بعد از استخراج کدها، مفاهیم تدوین شده به دقت مطالعه و بر اساس تشابه مفاهیم دسته بندی گردید. در مرحله پنجم، نتایج برای توصیف جامع از پدیده دستههای کلیتری را به وجود آورد. در مرحله ششم، تا حد امکان با بیانی واضح و بدون ابهام پدیدهها تعیین شد. مرحله پایانی، اعتباربخشی با ارجاع به هر نمونه و پرسیدن درباره یافتهها صورت گرفت. پس از تحلیل مصاحبهها و تهیه جدول مضامین اصلی و فرعی، بسته آموزشی تهیه و جهت بررسی روایی محتوایی، صوری و روایی محتوایی کمی (CVR) در اختیار متخصصین در حوزه مربوطه قرار گرفت و در نهایت جلسات آموزشی آماده بهره برداری گردید. جهت برسی روایی و آسیب شناسی کیفی به عمل آمده در خصوص بسته مداخلهای بر اساس تجارب زیسته و تضمین قابلیت اعتبار دادهها پس از تحلیل هر مصاحبه دوباره به شرکت کننده بازگردانده شد تاصحت مطالب تأیید و در نهایت تغییرات لازم اعمال گردید.
جهت تضمین قابلیت تصدیق سعی شد تا پیشفرضهای پیشین در فرایند جمع آوری اطلاعات دخالت داده نشود. از سویی جهت تصدیق قابلیت اطمینان و کفایت از راهنمایی و همکاران متخصص و نیز اساتید راهنما و مشاور استفاده شد و متن مصاحبه جهت کدگزاری مصاحبهها به همکاران متخصص ارائه گردید. جهت قابلیت تعمیم و انتقال به موقعیتهای دیگر این تلاش صورت گرفت که برای شرکت در پژوهش تا حد امکان از افراد با سطوح اجتماعی-اقتصادی و فرهنگی متفاوت استفاده شود. بنابراین پس از نمونهگیری و مشخص شدن اعضای نمونه، جهت تعیین خط پایه مقیاسهای پژوهش بر روی آزمودنیها اجرا شد. با مشخص شدن خط پایه در مقیاسهای پژوهش در مرحله بعدی اجرای مداخلهها بهصورت فردی انجام شد. 4 نفر آزمودنیهای هر گروه بهصورت فردی در مرکز حضور یافته و جلسات درمان فردی یک ساعته هفتگی را دریافت کردند. آزمودنیهای دو گروه جهت پیگیری نتایج درمان در جلسات سوم، پنجم و هشتم (اتمام جلسات درمانی) و پیگیری یک ماهه با مقیاسهای پژوهش مورد ارزیابی قرار گرفتند. در جدول 1 ویژگیهای جمعیت شناختی آزمودنیها گزارش شده است.
جدول 1. ویژگیهای جمعیت شناختی شرکت کنندگان در پژوهش
گروه
|
آزمودنی
|
سن فرزند
|
مدت بیماری کودک (سال)
|
درمان مبتنی بر تجارب زیسته
|
اول
|
11
|
6
|
دوم
|
11
|
5
|
سوم
|
12
|
5
|
چهارم
|
11
|
6
|
بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد- کودک
|
اول
|
12
|
5
|
دوم
|
12
|
4
|
سوم
|
11
|
4
|
چهارم
|
12
|
4
|
در ادامه ساختار و تکنیکهای ارائه شده مداخلات پژوهش به شرح زیر بود:
جدول 2. شرح جلسات آموزشی بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد- کودک (برگرفته از لندرث و براتون (2005)
جلسه
|
هدف
|
محتوی جلسات
|
اول
|
آشنایی و آگاهی از قوانین
|
معارفه، شرح اهداف درمانی، بیان موضوعات پایه از قبیل: تشویق و تقویت والدین، توضیح اهمیت بازی، قـوانین و نحـوه اجـرای جلسـات بـازی والـدین بـا کودکان در منزل، مکان و زمان بازی
|
دوم
|
آموزش پاسخدهی همدلانه و تشخیص احساسات
|
ایفای نقش پاسخ همدلانه، آموزش اصول بازی درمانگری والدینی، آموزش پاسخدهی همدلانه به کودک، تمرین پاسخدهی همدلانه و پر کـردن برگه پاسخ احساسی
|
سوم
|
آشنایی با اصول بازی
|
آموزش چهار اصل بازی: کودک در جلسات بازی هدایتگر است. توجه به احساسات کودک از طریق حالتهای چهره، بـدن، لحـن صـدا، کلام کودک. انعکاس ادراک والدین از احساسات کودک، قاطعیت در زمینه محدودیتها
|
چهارم
|
آموزش اصول بازی همراه با نقش و احساسات در آن
|
آموزش بایدها و نبایدهای جلسات بازی (بازی در مکـان و زمـان مشـخص، چیـدن یکسـان اسـباب بازیها، هـدایتگر بـودن کـودک، بازگرداندن مسئولیت به کودک، سرزنش نکردن در قبال خواسـته نامناسـب، توصـیف شـفاهی بـازی، تعیـین محدودیتهای بـازی و قاطعیت در آنها، تقویت فرایند تلاش و تشویق تلاش کودک)
|
پنجم
|
شناسایی محدودیتهای رفتاری
|
آموزش مهارت محدودیت گذاری برای رفتارهای نامناسب کودکان. ارائه جایگزین قابل قبـول، بیـان دلایـل محـدودیت گـذاری، آمـوزش زمان محدودیت گذاری.
|
ششم
|
شناخت احساسات و تطابق با آنها
|
چگونگی صحبت با کودک، اهمیت شناخت احساسات خود، تشریح مهارتهای جلسه بازی نظیر حفظ سـاختار، همـدلی، دنبالـه روی، پرهیز از سؤال و رهنمود دادن، شرکت در بازی، فروروی در نقش تخیلی، تطابق لحن صدا و حالت چهرهای با حالت کودک
|
هفتم
|
تقویت اعتماد به نفس
|
روشهای حق انتخاب دادن (حق انتخاب دادن بهصورت ساده و قدرت بخشیدن به کودک، حق انتخاب دادن به عنوان پیامـد مثبـت و حق انتخاب دادن برای تقویت قوانین خانه)، فهرست مهارتهای جلسه بازی
|
هشتم
|
ترغیب و مرور مباحث
|
مرور مباحث و مهارتهای مطرح شده در سیر جلسات، حق انتخاب دادن، محدود کردن و ترغیب کردن، محدودیت گذاری بهصورت پیشرفته به شکل توضیح عواقب کـار، تعمـیم محدودیت به خارج از جلسه، اجرای پس آزمون.
|
جدول 3. خلاصه هدف و محتوا و ساختار کلی جلسات درمان اختلال نافرمانی مقابلهای مبتنی بر تجارب زیسته والدین
جلسه
|
هدف
|
دستور جلسه
|
اول
|
آگاهی و آموزش روانشناختی
|
معارفه و آشنایی با بیماری، مؤلفههای بیماری، آَشنا سازی با درمان و معرفی برنامه درمان. تعیین اهداف درمانی. بررسی راهکارهای والدین جهت کنترل و مدیریت بیماری کودک و بررسی اثربخشی این راهکارها از طریق ایجاد ناامیدی سازنده.
|
دوم
|
آموزش فرزندپروری و مدیریت رابطه
|
آموزش فرزندپروری، آشنایی با نقاط قوت والد به منظور الگودهی به کودکان و هدایت گری، چگونگی تعیین مرزها، آموزش سبکهای پاسخدهی کارآمد (گوش دادن فعال و پاسخدهی کلامی)، برآورده کردن نیازهای هیجانی اساسی- تاکید بر اهمیت افزایش کمیت و کیفیت ارتباط با فرزندان توسط والدین.
|
سوم
|
مدیریت رفتاری
|
آشنایی با اصول شکل گیری رفتار و ضرورت رعایت اصول مدیریت رفتار - آموزش انضباط اثربخش (تقویت مثبت و منفی و بی توجهی)، آموزش کنترل القایی (آموزش استدلالی و منطقی رفتارهای مطلوب به والدین)، آموزش ایجاد انتظاارت واقع بینانه (شناخت و بازسازی باورهای والدین در رابطه با کودک)، قرار داد وابستگی، توجه مثبت به فرمان برداری از دستور والدین و نیز پیروی از مقررات خانواده، آموزش تعمیم شیوههای کنترل و مدیریت رفتاربه موقعیتهای دیگرزندگی کودکان
|
چهارم
|
حل مساله
|
آموزش مسئله گشایی و تصمیم گیری، مزایای حل مسئله، مدیریت، استرس و هیجان، بازسازی و انعطاف پذیری شناختی، آموزش حل مساله اجتماعی
|
پنجم
|
مهارتهای اجتماعی- هیجانی
|
آموزش مهارتهای اجتماعی، افزایش انعطاف پذیری و تحمل ناکامی، آموزش همدلی، آموزش مسئولیت پذیری، درک تأثیر رفتار خود بر دیگران، آموزش ارتباط بین فردی و گروهی.
|
ششم
|
آموزش مدیریت خشم
|
والدین به عنوان الگویی برای مدیریت خشم در کودکان، آموزش والدین در زمینه تعریف خشم و عصبانیت برای کودک، سطوح خشم، شناسایی نقاط داغ کودک، شناسایی سرنخهای هیجانی، بحث و گفتگو در مورد تجارب عصبانیت، الگوسازی یک موقعیت خشم آور و ایفای نقش آن، آموزش یادگیری کاهش تنش بدن از طریق تکنیکهای آرام سازی، ایفای نقش.
|
هفتم
|
آموزش مهارتهای هیجانی
|
تعریف احساسات، شناسایی احساسات و توضیح در مورد روند بیولوژیکی ایجاد احساسات و تأثیر بر عملکرد روزانه، توضیح نقش آموزش تنظیم احساسات در ارتباطات اجتماعی، روانشناختی و به ویژه مشکلات خانوادگی
|
هشتم
|
پذیریش و ذهن آگاهی هیجانی
|
توجه آگاهانه به احساسات فعلی، بیان صحیح و صریح احساسات، آگاهی از پردازش و نظارت شناختی، آموزش نحوه ارزیابی احساسات، و توجه به عواقب هر احساس، و همچنین تلاش برای بیان احساسات به طور مناسب
|
نهم
|
مرور و جمع بندی
|
مروری بر محتوای جلسه،، ارائه آموزشهای تکمیلی، پاسخگویی به سؤالات و رفع مشکلات، آموزش مهارتهایی برای پیشگیری از عود مشکل کودکان
|
ابزارهای سنجش
پرسشنامه درجه بندی اختلال نافرمانی مقابلهای[5](ODDRS): این مقیاس توسط هومرسن، موری، اوهان و جانسون (2006) برای تشخیص کودکان با اختلال نافرمانی مقابلهای بر اساس ملاکهای DSM – IV – TR ساخته شده است و برای کودکان 15 – 5 سال استفاده میشود. این پرسشنامه توسط والدین کودک تکمیل میشود و شامل 8 سئوال است که در طیف لیکرت (همیشه، هرگز و گاهی اوقات) درجه بندی میشود. در پژوهش حاضر گویه ها و سؤالات مقیاس بر اساس DSM5 تغییر یافته و مورد بازبینی قرار گرفت. ضریب پایایی (همسانی درونی) مقیاس به روش آلفای کرونباخ 92/0 و ضریب پایانی آن به روش بازآزمایی 95 /0 توسط سازندگان مقیاس گزارش شده است. عابدی (1387) ضریب پایانی (همسانی درونی) این مقیاس را به روش آلفای کرونباح 93 /0 و ضریب پایایی آن را به روش بازآزمایی 94/0 محاسبه گزارش کرده است.
مقیاس رابطه والد- فرزند: این مقیاس توسط پیانتا (1994) ساخته شد و شامل 33 ماده میباشد که ادراک والدین را در مورد رابطه آنها با کودک میسنجد. رابطه والد- کودک یک پرسشنامه خود گزارشده است و نمره گذاری آن بر اساس مقیاس 5 درجهای لیکرت (از نمره 1 قطعاً صدق نمیکند تا نمره 5 قطعاً صدق میکند) است. دریکسول و پیانتا (2011) در پژوهشی آلفای کرونباخ این پرسشنامه را در هر یک از مؤلفههای تعارض، نزدیکی، وابستگی و رابطه مثبت کلی به ترتیب 75/0، 74/0، 69/0 و 80/0 گزارش کردهاند. در پژوهش وارسته، اصلانی و امان الهی ضریب آلفای کرونباخ این پرسشنامه در خرده مقیاسهای تعارض، نزدیکی، وابستگی و رابطه مثبت کلی به ترتیب 81/0، 69/0، 74/0 و 83/0 به دست آمد.
جهت تجزیه و تحلیل دادهها و ارزیابی کارایی از روشهای ترسیم دیداری یا تحلیل نمودار گرافیکی، شاخص تغییر پایا، معناداری بالینی، درصد بهبودی استفاده شد. به منظور بررسی معناداری آماری از شاخص تغییر پایا (RCI) و به منظور بررسی معناداری بالینی از درصد بهبودی استفاده شد. برای محاسبه معناداری بالینی، نمره پیش آزمون از نمره پس آزمون کم شده و حاصل بر نمره پیش آزمون تقسیم شده و نتیجه بر 100 ضرب میشود. جهت محاسبه شاخص تغییر پایا نیز، نمره پس آزمون از نمره پیش آزمون تفریق شده و حاصل بر خطای استاندارد تفاوت بین دو نمره تقسیم میگردد. برای آنکه RCI از نظر آماری معنادار باشد، بایستی قدر مطلق نتیجه آن مساوی یا بیشتر از 96/1 شود که نشان دهنده این است که نتایج بهدست آمده بیشتر ناشی از عوامل فعال و دستکاری آزمایشگر است تا خطای اندازه گیری (حمیدپور، 1389).
یافتهها
جدول 4. روند تغییر نمرات علایم اختلال نافرمانی مقابلهای آزمودنیهای پژوهش را نشان میدهد.
جدول 4. روند تغییر نمرات علایم اختلال نافرمانی مقابلهای آزمودنیهای پژوهش
|
آزمودنی
|
خط پایه
|
جلسه سوم
|
جلسه پنجم
|
جلسه هشتم
|
درصد بهبودی MPI
|
شاخص تغغیر پایا RCI
|
درصد بهبودی کلی پس از درمان
|
پیگیری یک ماهه
|
درصد بهبودی پیگیری
|
شاخص تغغیر پایا RCI
|
درصد بهبودی کلی پیگیری
|
درمان مبتنی بر تجارب زیسته
|
اول
|
26
|
19
|
13
|
9
|
65/0
|
63/38
|
60/0
|
9
|
65/0
|
63/38
|
72/0
|
دوم
|
27
|
20
|
15
|
11
|
59%
|
36/36
|
7
|
74/0
|
45/45
|
سوم
|
25
|
19
|
10
|
12
|
52/0
|
54/29
|
6
|
76/0
|
18/43
|
چهارم
|
28
|
19
|
15
|
9
|
67/0
|
18/43
|
6
|
75/0
|
50
|
بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد- کودک
|
اول
|
25
|
23
|
14
|
11
|
56/0
|
16/29
|
62/0
|
8
|
68/0
|
41/35
|
68/0
|
دوم
|
26
|
22
|
14
|
8
|
69/0
|
5/37
|
8
|
69/0
|
5/37
|
سوم
|
25
|
23
|
16
|
11
|
56/0
|
16/29
|
8
|
68/0
|
41/35
|
چهارم
|
28
|
20
|
16
|
9
|
67/0
|
58/39
|
9
|
67/0
|
58/39
|
با توجه به نتایج آمده و بر اساس مقادیر شاخص تغییر پایا (RCI≥1/96)، مداخله درمانی مبتنی بر تجارب زیسته در کاهش اختلال نافرمانی مقابلهای برای هر چهار آزمودنی در مراحل مداخله و پیگیری به لحاظ آماری معنادار شده است. درصد بهبودی پس از درمان اختلال نافرمانی مقابلهای برای آزمودنیهای اول تا چهارم برابر با 65/0، 59/0، 52/0، 67/0 میباشد. درصد بهبودی کلی برای آزمودنیها نیز 60 میباشد که در مرحله پیگیری به 65/0، 74/0، 76/0، 75/0 با درصد بهبودی کلی 72 میرسد. با توجه به درصد بهبودی بالای 50 درصد نیز میتوان گفت که مداخله درمانی مبتنی بر تجارب زیسته در بهبود اختلال نافرمانی مقابلهای برای همه آزمودنیها به لحاظ بالینی نیز معنادار میباشد.
در رابطه با گروه بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد- کودک نیز بر اساس مقادیر شاخص تغییر پایا (RCI≥1/96)، مداخله درمانی برای هر چهار آزمودنی در مراحل مداخله و پیگیری به لحاظ آماری معنادار شده است. درصد بهبودی پس از درمان برای آزمودنیهای اول تا چهارم برابر با 56/0، 69/0، 56/0، 67/0 میباشد. درصد بهبودی کلی برای آزمودنیها نیز 62 میباشد که در مرحله پیگیری به 68/0، 69/0، 68/0، 67/0 با درصد بهبودی کلی 68 میرسد. با توجه به درصد بهبودی بالای 50 درصد نیز میتوان گفت که مداخله بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد- کودک برای اختلال نافرمانی مقابلهای به لحاظ بالینی نیز معنادار میباشد. نمودار 1 و 2 روند تغییرات نمرات علایم اختلال نافرمانی مقابلهای را در آزمودنیهای دو گروه نشان میدهد.
جدول 5. روند تغییر نمرات تعاملات والد فرزند آزمودنیهای پژوهش
|
آزمودنی
|
خط پایه
|
جلسه سوم
|
جلسه پنجم
|
جلسه هشتم
|
درصد بهبودی MPI
|
شاخص تغغیر پایا RCI
|
درصد بهبودی کلی پس از درمان
|
پیگیری یک ماهه
|
درصد بهبودی پیگیری
|
شاخص تغغیر پایا RCI
|
درصد بهبودی کلی پیگیری
|
درمان مبتنی بر تجارب زیسته
|
اول
|
75
|
115
|
115
|
129
|
72/0
|
42/19
|
70/0
|
126
|
68/0
|
34/18
|
90/0
|
دوم
|
69
|
92
|
122
|
117
|
69/0
|
26/17
|
130
|
88/0
|
94/21
|
سوم
|
66
|
81
|
143
|
114
|
72/0
|
26/17
|
140
|
112/0
|
61/26
|
چهارم
|
76
|
114
|
133
|
128
|
68/0
|
70/18
|
147
|
93/0
|
53/25
|
بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد- کودک
|
اول
|
65
|
80
|
119
|
165
|
135/0
|
08/52
|
104/0
|
138
|
112/0
|
02/38
|
107/0
|
دوم
|
61
|
95
|
129
|
127
|
108/0
|
37/34
|
139
|
127/0
|
62/40
|
سوم
|
69
|
80
|
108
|
124
|
79/0
|
64/28
|
129
|
86/0
|
25/31
|
چهارم
|
64
|
87
|
101
|
125
|
95/0
|
77/31
|
130
|
103/0
|
37/34
|
در رابطه با تعامل والد فرزند با توجه به نتایج به مقادیر شاخص تغییر پایا (RCI≥1/96)، مداخله درمانی مبتنی بر تجارب زیسته در بهبود تعاملات والدفرزند برای هر چهار آزمودنی در مراحل مداخله و پیگیری به لحاظ آماری معنادار شده است. به علاوه درصد بهبودی پس از درمان برای آزمودنیهای اول تا چهارم برابر با 72/0، 69/0، 72/0، 68/0 میباشد. درصد بهبودی کلی برای آزمودنیها نیز 70 میباشد که در مرحله پیگیری به 68/0، 88/0، 112/0، 93/0 با درصد بهبودی کلی 90 میرسد. با توجه به درصد بهبودی بالای 50 درصد نیز میتوان گفت که مداخله درمانی مبتنی بر تجارب زیسته برای بهبود تعاملات والد فرزند برای همه آزمودنیها به لحاظ بالینی در هر دو مرحله مداخله و پیگیری معنادار میباشد.
در گروه بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد- کودک نیز با توجه به نتایج و بر اساس مقادیر شاخص تغییر پایا (RCI≥1/96)، مداخله در بهبود تعاملات والدفرزند برای هر چهار آزمودنی در مراحل مداخله و پیگیری به لحاظ آماری معنادار شده است. درصد بهبودی پس از برای آزمودنیهای اول تا چهارم برابر با 135/0، 108/0، 79/0، 95/0 میباشد. درصد بهبودی کلی برای آزمودنیها نیز 104 میباشد که در مرحله پیگیری به 112/0، 127/0، 86/0، 103/0 با درصد بهبودی کلی 107 میرسد. با توجه به درصد بهبودی بالای 50 درصد نیز میتوان گفت که مداخله بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد- کودک برای بهبود تعاملات والد فرزند به لحاظ بالینی در هر دو مرحله مداخله و پیگیری معنادار میباشد. نمودار 3 و 4 روند تغییرات نمرات تعامل والد فرزند را در آزمودنیهای دو گروه نشان میدهد.
بحث و نتیجه گیری
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر تجارب زیسته والدین دارای فرزندان با اختلال نافرمانی مقابلهای با بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد- کودک بر علایم اختلال نافرمانی مقابلهای و تعاملات والد فرزند کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابلهای انجام شد. نتایج ترسیم دیداری، درصد بهبودی و مقدار شاخص پایا نشان داد که هر دو درمان تغییرات و بهبودی معناداری از نظر آماری و بالینی در آماجهای درمانی (علایم اختلال، تعاملات والد فرزند) ایجاد کرده و تاثیرات درمانی در دوره پیگیری نیز ادامه داشته است. نتایج اعتبارآزمایی رقابتی نیز نشان داد که در رابطه با علایم اختلال نافرمانی مقابلهای تفاوت معناداری بین درصد بهبودی کلی در آزمودنیهای دو گروه وجود ندارد، اما در تعاملات والد فرزند، بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد- کودک اثربخشی بیشتری نسبت به درمان مبتنی بر تجارب زیسته داشته است. این نتایج همسو با یافتههای اسکوئی، بیرجندی و کوهبنانی (1402)، پاکروان و احمدی (1402)، اکبری و همکاران (1400)، سالو و همکاران (2020) و سنکاک (۲۰۱۹) بود.
در تبیین نتایج با تکیه بر دیدگاه اینگرام، هیز و اسکات (2000) در بررسی سنجش کارایی درمآنهای روانشناختی به شش متغیر، اشاره کردهاند و معتقد هستند که نتایج پژوهشهای مداخلهای را باید بر اساس شش متغیر اندازه تغییر، کلیت تغییر، عمومیت تغییر، ثبات، میزان پذیرش و ایمنی بررسی کرد. به منظور بحث در مورد نتایج و سنجش عملیاتی کارایی دستاوردهای پژوهش حاضر و همچنین نظام مند کردن بحث و انسجام بخشی به نتایج در این بخش از ملاکهای کارایی اینگرام و همکاران (2000) استفاده شد.
1-اندازه تغییر (چقدر کاهش در آماجهای اصلی درمان رخ داده است)؟: در رابطه با علایم اختلال نافرمانی مقابلهای درمان مبتنی بر تجارب زیسته با درصد بهبودی کلی پس از درمان 60/0 و درصد بهبودی پیگیری 72 و بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد- کودک با درصد بهبودی کلی پس از درمان 62 ودرصد بهبودی پیگیری 68 اثربخشی بالایی داشتهاند. در رابطه با تعاملات والد فرزند نیز درمان مبتنی بر تجارب زیسته با درصد بهبودی کلی پس از درمان 70 و درصد بهبودی پیگیری 90 و بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد- کودک با درصد بهبودی پس از درمان 104 و درصد بهبودی پیگیری 107 اثربخشی بالایی بر تعاملات والد فرزند داشتهاند. همچنین شیب پیوسته و تداوم یکنواخت آن تا حدودی نشانگر تأثیر هر کدام از مؤلفههای تعبیه شده در پروتکل جلسات درمان میباشد. با توجه به نتایج به دست آمده نیز تفاوت در اثربخشی درمآنها در تعاملات والد فرزند به نفع درمان بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد- کودک میباشد.
در تبیین اثربخشی درمان مبتنی بر تجارب زیسته بر آماجهای درمانی میتوان گفت که درمان مبتنی بر تجارب زیسته با درنظر گرفتن نیازها و خواستهها و تجارب والدین در فرایند سازگاری با مشکلات فرزندانشان طراحی شده و مورد توجه قرار دادن نیازها و خواستههای آنان و همچنین درنظر گرفتن مؤلفههای اصلی مؤثر در سبب شناسی و تداوم بیماری از نظر والدین و طراحی و جایگذاری مؤلفهها و تکنیکهای درمانی در مداخله برآمده از تجارب زیسته والدین توانسته است در کاهش علایم اختلال و بهبود تعاملات والد فرزند اثربخشی لازم را داشته باشد. در پروتکل تدوین شده سعی بر این بوده است که تا حد ممکن درمانی جامع و همه جانبه و مبتنی بر شواهد طراحی شده و انتظارات و نیازهای فرزندان و والدین کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابلهای در آن لحاظ شود. درمانی که برآمده از تجارب زیسته خود والدین بوده و مداخلات مؤثر متناسب با آن تجارب را در خود جای داده باشد، با استقبال بیشتری از سمت والدین نیز روبرو خواهد شد و والدین احساس درک شدن و همدلی بیشتری دریافت خواهند کرد و انگیزه بیشتری جهت ادامه درمان و انجام دستورالعملها و تمرینهای درمانی خواهد داشت و همه این موارد توانسته است در کاهش علایم اختلال نافرمانی مقابلهای تاثیرگذار بوده باشد. در پروتکل تدوین شده مبتنی بر تجارب زیسته مداخلات مختلفی هم متناسب با مشکلات کودکان و هم متناسب با رابطه والد فرزند طراحی شده و به نظر میرسد که ارائه مداخلاتی همزمان جهت تقویت و بهبود مشکلات کودکان و همچنین رابطه والد فرزند اثرتجمیعی بر آماجهای درمان داشته و نتیجه اثربخشی بالای مداخله مبتنی بر تجارب زیسته بر مؤلفههای پژوهش بوده است. در پروتکل تدوین شده بر خلاف سایر پروتکلهای درمانی موجود همه ابعاد فردی و بین فردی اختلال و مداخلات فردی و بین فردی متناسب با آن تا حد ممکن در یک سیر منطقی سازماندهی شده و والدین و فرزندان به ابزارهای جدید و به روزی برای حل مسائل و مشکلات مربوط به کودک و رابطه والد فرزند مجهز شدهاند که شاید توانسته است آنها را برای حل و مدیریت مشکلات مربوط به اختلال نافرمانی مقابلهای و همچنین بهبود تعاملات خانوادگی یاری رساند.
در تبیین اثربخشی بیشتر بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد- کودک نسبت به درمان مبتنی بر تجارب زیسته در بهبود تعاملات والد فرزند میتوان گفت که به علت مطرح شدن تفاوتهای فردی کودکان و کشف آن از سوی مادر و فراهم کردن تحریک بهینه متناسب با آن، همچنین تأکید بر ارتباطات هیجانی، ایجاد و تداوم بخشیدن آن در جریان بازی روزانه با کودک و مشاهده آن توسط درمانگر و دادن بازخوردهای لازم متناسب با زوج مادر- فرزند و اصلاح آن، همچنین دنبال کردن میل کودک در جریان بازی به جای کنترل و هدایت کودک و در کل ارتباط عاطفی مادر- فرزند موجب تعمیق احساس نزدیکی در کودک گردیده و صمیمیت و نزدیکی بین مادر- کودک افزایش یافت و موجب بهبود رابطه والد- فرزند شد. همچنین میتوان به این نکته اشاره کرد که در پژوهش حاضر با تأکید بر مسائل ارتباطی مثل لذت مشترک، توجه مشترک، ارتباط دوطرفه، صمیمیت، ایجاد حلقههای ارتباطی بین والد- فرزند و گسترش آن، همچنین مشاهده آن در رابطه والد- فرزند و اصلاح آن میتواند باعث چنین پیامدی شده باشد. از دیگر پیامدهای مثبت این برنامه حضور مادران در جلسات درمانی است، زیرا که فرصتی است تا پاسخهای انطباقی را به کودک خود آموخته و این پاسخها را تقویت نمایند. این امر وقتی محقق میشود که والدین مشکلات کودکان را بفهمند و راهکارهای علمی و مؤثر برخورد با این مشکلات را بیاموزند. همچنین انجام تکنیکها و تمرینهای این مداخله توسط والدین در منزل یکی دیگر از فواید کارکرد این مداخله است که باعث پویایی درون خانواده و درگیر کردن اعضای خانواده جهت برطرف نمودن مشکلات رفتاری کودکان و مشکلات ارتباطی اعضای خانواده است.
2-کلیت تغییر (چند درصد از افراد تغییر کردهاند و چند درصد تغییر نکردهاند؟): نتایج مطالعه حاضر نشان داد که همه آزمودنیهای دو گروه در هر دو متغیر پژوهش بهبود بالایی نشان دادند.
3-عمومیت تغییر (در سایر حوزههای زندگی چقدر تغییر رخ داده است؟): در این پژوهش جز علایم علایم اختلال نافرمانی مقابلهای، در تعاملات والد- فرزند نیز تغییرات مثبتی روی داده است که ناشی از دریافت مداخلات درمانی بوده است.
4-ثبات (دستاوردهای درمان چقدر دوام داشتهاند؟): آزمودنیهای هر دو گروه توانستند در هر دو مؤلفه آماج درمانی دستاوردهای درمانی خود را در مرحله پیگیری حفظ کنند. همچنین در هر دو گروه نیز در همه مؤلفهها اثرات یا دستاوردهای درمان نه تنها حفظ شدهاند بلکه نسبت به مرحله پس از درمان مقداری افزایش بهبودی نشان دادند.
5-میزان پذیرش (افراد تا چه اندازه در فرایند درمان مشارکت داشته و آن را به پایان رساندهاند؟): آزمودنیهای شرکت کننده در هر دو گروه درمانی تا آخرین جلسه با انگیزه خوب حضور داشتند و هیچ یک از درمآنها افت آزمودنی نداشت. نکات و مداخلات انگیزشی در جلسات اولیه هر دو مداخله میتواند در این زمینه تاثیرگذار بوده باشد.
6-ایمنی (آیا در اثر درمان، سلامت روانی و جسمانی بیماران بهبود یافته است؟): برای سنجش این متغیر، ابزاری عینی و استاندارد استفاده نشده است.
در واقع بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد-کودک میتواند به رابطة والد-کودک و به تثبیت دلبستگی ایمن کمک کند. این روش بازی با هدف افزایش آگاهی هیجانی به والدین میآموزد با فرزندان خود بازی کنند تا افکار و احساسات دشوار و گیج کننده را بیان کنند و بتوانند آنها را در درون خود به درستی تجربه کنند (مایریک[6] و همکاران، 2018). این روشها همزمان محیط خانواده، کیفیت رابطة والد-کودک و ویژگیهای روانشناختی کودکان را تحت تأثیر قرار میدهد، همین چندجانبه بودن اهمیت درمانی این روش را برجسته میکند (اخوان، عابدی و عاملی، 1400) و چه بسا معناداری بیشتر این مداخله نسبت به درمان مبتنی بر تجارب زیسته والدین همین موضوع باشد. در واقع باید اشاره کرد که حضور والدین در فضای مداخله به همراه شناخت و پذیرش احساسهای کودک و تلاش برای درک و پذیرش احساسها و عدم قضاوت در مورد آنها، در خلال بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد-کودک، موجب از بین رفتن سد ارتباطی و چرخه معیوب تعامل والد-کودک میشود و رفتارهای نامطلوب کودک را کاهش میدهد. از جهتی با توجه به این پیش فرض که چون دلبستگی از مراحل اساسی و بنیادی تحول است، عدم دلبستگی ایمن کودک منجر به بروز اختلالات رفتاری در کودکان شده است. چون کودکان دماسنج خانوادهاند، وجود هر گونه مشکل در سامانه رفتاری و حمایتی والدین بهصورت علایمی در کودکان متظاهر میگردد. درمانگر در کنار آموزش روشهای درمان دلبستگی، روشهایی نیز برای کنترل و کاهش مسائل رفتاری کودکان به مادران آموزش داد که از دو جهت اختلالات رفتاری این کودکان را مورد هدف قرار داد. از یک سو با اصلاح شیوههای ارتباطی والد-کودک و فراهم آوردن عوامل ایجاد دلبستگی ایمن به حل این اختلالات مبادرت شد و از سوی دیگر روشهایی مثل والدین تماشاچی، برای رفتارهای منفی، تقویت افتراقی رفتارهای مثبت، مدیریت تنش مادران به منظور کمک به بهبود اضطراب و افسردگی کودک و... به افزایش میزان سلامت روان در این کودکان کمک مینماید.
بهطور کلی با توجه به نتایج پژوهش حاضر، هر دو درمان مبتنی بر تجارب زیسته و درمان بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد- کودک اثربخشی بالایی در کاهش علایم اختلال نافرمانی مقابلهای و بهبود تعاملات والد-فرزند نشان دادند. همچنین بین دو درمان تفاوت معناداری در میزان اثربخشی بر بهبود علایم اختلال نافرمانی مقابلهای مشاهده نشد، اما در تعاملات والد فرزند نتایج نشان داد که بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد- کودک اثربخشی بیشتری نسبت به درمان مبتنی بر تجارب زیسته والدین داشته است. با در نظر گرفتن برخی محدودیتهای طرحهای تک موردی از جمله حجم کم نمونه، تعمیم پذیری یافتههای مطالعه حاضر نیز محدودیتهایی از این قبیل دارد. بنابراین، پژوهشهای بیشتری به منظور تأیید بیشتر کارایی و کاربردپذیری این روشهای مداخله در افراد مبتلا به اختلال نافرمانی مقابلهای در قالب کارآزمایی های تصادفی کنترل شده با حجم نمونه بزرگتر پیشنهاد میگردد. همچنین به لحاظ کاربردی پیشنهاد میگردد؛ متخصصین، معلمان و مراکز درمانی حوزه کودک جهت بهبود مشکلات رفتاری و ارتباطی کودکان دارای اختلال ODD و یا اختلالات دارای مشکلات ارتباطی و تعاملی مشابه همچون سلوک و ADHD از بازی درمانی مبتنی بر والد-کودک استفاده نمایند تا از این طریق بسیاری از مشکلات درونیسازی و برون سازی شده کودکان دارای اختلالات اشاره شده کاهش و بهبود یابد.
ملاحظات اخلاقی
تمامی اصول اخلاقی در این مقاله در نظر گرفته شده است. شرکتکنندگان در جریان هدف پژوهش و مراحل اجرای آن قرار گرفتند. آنها همچنین از محرمانه بودن اطلاعات خود اطمینان داشتند.
حامی مالی
حامی مالی این مقاله معاونت پژوهشی دانشگاه اصفهان میباشد.
تعارض منافع
این مقاله برگرفته از پایان نامه دوره دکتری نویسنده اول با کد اخلاق IR.UI.REC.1398.O91 از گروه روانشناشی دانشگاه اصفهان میباشد. اصول اخلاقی شامل آگاهی کامل شرکت کنندگان از روند اجرای پژوهش و محرمانه ماندن اطلاعات آنها، رعایت شد و هیچگونه تعارضی در منافع بین نویسندگان وجود ندارد.
سپاسگزاری
از کلیه افرادی که در اینجام این پژوهش با همکاری داشتند، تشکر مینماییم.
[1] Greene, Biederman, Zerwas, Monteaux, Goring, Faraone
[2] Skoulos V, Tryon
[3] Cooper J, Brown T, Yu M
[4] Vanfleet
[5] Oppositional Defiant Disorder Rating Scale (ODDRS)
[6] Myrick A