تعداد نشریات | 55 |
تعداد شمارهها | 1,838 |
تعداد مقالات | 14,668 |
تعداد مشاهده مقاله | 31,769,071 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 19,750,434 |
از نهجالبلاغه تا گلستان «پژوهشی تطبیقی در کوچ اندیشهها و مضامین» | ||
پژوهش های ترجمه در زبان و ادبیات عربی | ||
مقاله 4، دوره 1، شماره 1، دی 1390، صفحه 75-94 اصل مقاله (205.68 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
نویسنده | ||
هادی نظری منظم* | ||
چکیده | ||
بی گمان، هیچ شاعر و نویسندهای درطول تاریخ از تأثیر نویسندگان، شعرا و اندیشمندان دیگر برکنار نبوده و نخواهد بود. در سرتاسر قرن بیستم ، مفهوم فرانسوی ادبیات تطبیقی با در نظر گرفتن این پدیده انسانی مشترک(تأثیر و تأثر) به مطالعات گسترده و ارزشمندی پرداخته، کوشید تا در وهلهی نخست به روشنداشت سهم ادیبان و متفکران فرانسه در بارور ساختن فرهنگ و ادبیات غربی بپردازد. مطالعه تاثیرپذیری و اثرگذاری یکی از عرصههای مهم پژوهش در ادبیات تطبیقی است. با در نظر گرفتن این اصل مهم - که اساس ادبیات تطبیقی در مفهوم کلاسیک آن است. میتوان به جرأت گفت که کمتر شاعر و ادیب مسلمانی است که مضمونی از سخنان حضرت علی (ع) و یا گفتهای از ایشان را در نوشتهها یا سرودههای خود تضمین نکرده، و تحت تاثیر آن قرارنگرفته باشد. سعدی شیرازی از برجستهترین این ادیبان است. وی با الهام گرفتن از معانی ژرف قرآنی، احادیث نبوی، ادبیات عربی، و نیز مضامین بلند و عمیق علی (ع)، و البته با ذوق سرشار و نبوغ شگرف خود، ادبیاتی رفیع و جهانی آفریده است. نظر به گستردگی این تاثیر در آثار سعدی، در این مقاله کوشش شده است تا به بررسی تاثیر«کلمات قصار نهجالبلاغه» بر گلستان سعدی بپردازیم. | ||
کلیدواژهها | ||
ادبیات تطبیقی؛ تاثیرگذاری؛ اثرپذیری؛ علی (ع)؛ نهجالبلاغه؛ سعدی؛ گلستان | ||
اصل مقاله | ||
تأثیر شخصیت و کلام حضرت علی (ع) بر معاصران خود و آیندگان، حقیقتی جاحظ ( د 255ق)، یکی از بزرگ ترین نویسندگان عرب در عصر عباسی دربارهی این سخن کوتاه امام (ع)«قیمه کل امرئ ما یُحسنه» (ارزش هر کس به کاری است که آن را نیکو انجام می دهد.) می نویسد: «اگر از وی جز همین جمله را نداشتیم، آن را شافی، بسنده، و بی نیازکننده مییافتیم، و البته آن را فزون از کفایت و درنهایت غایت میدیدیم. و نیکوتر سخن آن است که اندکش، تو را از بسیار بینیاز کند، و معنی آن در ظاهر لفظش بود»(جاحظ،1998م: 1/ 87). ابن نباته(د 372ق)، ادیب نامی و خطیب مشهور عرب، گوید:«از خطابهها گنجی از بر کردم که هرچند از آن بردارم نمی کاهد، و بیشتر آنچه از بر کردم یک صد فصل از موعظههای علی بن ابی طالب است»( ابن ابی الحدید، همان:1/ 24). شاعران، نویسندگان، و متفکران بزرگ ایران و دیگر سرزمینها نیز در باب شخصیت بیبدیل، و کلام معجزآسای آن حضرت سخنها گفته اند، و شیفتگی فراوان خود را نسبت به فضائل و ابعاد مختلف زندگی ایشان ابراز داشتهاند، که البته پرداختن به این موضوع، در حوصله این اوراق نمیگنجد. آنچه در این وجیزه مورد نظر نگارنده است تاثیر پذیری سعدی شیرازی ادیب نامی ایران زمین از بیان سحرگون، و شخصیت پیشینهی پژوهش از جمله مطالعات روشمند در باب تاثیر نهج البلاغه در ادبیات سعدی، اثر علی (ع) در آثار سعدی سعدی در کلیات خود بارها پیرامون شخصیت و منشهای اخلاقی و فضائل بی بدیل حضرت علی (ع) سخن گفته، و ارادت خود را به آن امام همام ابراز نموده است.مثلا در یکی از اشعار خود در بوستان، پس از ستایش پیامبر خاتم(ص) و خلفای راشدین، چنین می سراید: خـدایــا بــه حــق بنــی فــاطمـــه کــه بـر قـولـم ایمـان کنـم خـاتمــه اگــر دعــوتـــم ردکنـــی ور قبــول مـن و دســت و دامــان آل رســــول (کلیات سعدی،1387ش: 150). نیز در حکایتی از بوستان در ستایش تواضع آن حضرت و بردباری و سعهی صدر ایشان در برابر اعتراض یکی از حاضران می گوید: کسـی مشـکلـی بـــرد پیـش علـــــی مگـــر مشـکـلـش را کنـــد منجلـــی امیـــر عـــدو بنـــد کشـــور گشــای جـــوابش بگفــت از ســر علـــم و رای شنیـدم کـــه شخصــی در آن انجمــن بگفتــا چنیـن نیسـت یـــا بـالحســـن نـــرنجیــــد از او حیــدر نــــامجـوی بگفـت ار تــو دانــی ازیــن بــه بــگوی بگفـت آنچـه دانست و بــایستـه گفـــت بــه گـل چشمــه خـــور نشـایـد نهفت پسنـــدیـــد ازو شـــاه مــردان جـواب کـه مـن بـر خطــا بـودم او بــر صــواب بـــه از مــا سخنـــگوی دانــا یــکیست کــه بــالاتــر از عـلــم او عـلــم نیسـت وی همچنین در چکامهای بلند، در ضمن ستایش آن حضرت چنین میسراید: کس را چه زور و زهره که وصف علی کند جبـار در منـاقـب او گفتـه «هـل أتــی»
زورآزمــای قـلـعـه خـیـبـر کـه بـنـد او در یـکـدگـر شکست بـه بـازوی لا فتــی مـردی که در مصاف، زره پیش بسته بـود تــا پیش دشمنـان نـدهـد پشت بـر غـزا شیر خـدای و صفدر میـدان و بحـر جـود جــانبخش در نمــاز و جهـانسوز در وغـا دیبــاچــه مــروت و سلطــان معـرفـت لشــکــرکــش فتــوت و ســردار اتقیـا فردا کـه هـر کسی به شفیعی زنند دست ماییم و دسـت و دامـن معصوم مـرتضـی (همان: 604). ابیات فوق، بیانگر شیفتگی فراوان سعدی نسبت به مولای متقیان، و تاثیرپذیری در اقصـــای عـــالــم بــگشتـم بســی. بــه ســر بــردم ایــام بــا هــر کســی
تمتــع بــه هــر گــوشــهای یــافتــم ز هــر خــرمنــی خــوشـهای یــافتـم (همان: 150). سعدی در باب هفتم بوستان به حضور خود در مدرسه نظامیه بغداد، مــــرا در نـــظـــامیـــه ادرار بـــــود شــب و روز تلقیــن و تــــکرار بــــود (همان، 267). وی همچنین در دیباچه گلستان به تضمین و اقتباس گفتههای پیشینیان از آنچه گذشت میتوان گفت که سعدی، بهترین نماینده و مبلّغ ادبیات و فرهنگ اسلامی و ایرانی، و نمونهای عالی و کم نظیر در تبیین تعاملات ادبی و فرهنگی در بین ملتهای مسلمان است. طه ندا، نویسنده مصری، از سعدی بهعنوان «نمایندهی اندیشه و ادبیات اسلامی» یاد میکند، و معتقد است که وی «تعامل و اختلاط ادبیات کشورهای اسلامی را با قدرت به تصویر میکشد» (ندا، 1992 م: 109 - 108). خاورشناسان و نویسندگان بزرگ غربی مانند سیلوستر دوساسی، باربیه دومنار، ارنست رنان و ... نیز از شیفتگان ادبیات و آموزههای سعدی هستند.برخی از ایشان اعتقاد دارند که «از میان شاعران فارسی زبان هیچ یک نبوغش به پایه سعدی نمیرسد، و کسی همانند او نکتههای اخلاقی را موافق طبع مردم مغرب زمین بیان نمیکند» (فیروزآبادی،1386: 79-78). از آنجا که حضرت علی (ع) پس از پیامبر خاتم(ص)، بهترین الگوی مؤمنان و آزادگان جهان در طول تاریخ است، و تمام ویژگیها و فضایل یک انسان کامل- که شایستهی خلیفهی الهی باشد - در شخص وی جمع آمده ، و سخنش به اعتراف همگان «فروتر از سخن خداوند و فراتر از سخن بشر» (جرداق،2005م:10) است، و نیز با در نظر داشتن تمام آنچه در فضیلت سعدی گفته آمد، می توان به بررسی تاثیر مضامین کلام علی (ع) در ادبیات سعدی پرداخت. البته بررسی تاثیرگذاری و اثرپذیری به اعتراف اغلب متخصصان ادبیات تطبیقی، کاری بس دشوار، و گاه ناموفق و نومیدکننده است (جویار،1956م:ص«ل» و «م»). گستردگی ادبیات بر جای مانده از سعدی، عمق سخنان حضرت علی (ع)، ونیز دگرگونی طبیعی برخی از مضامین در ادبیات سعدی، بر دشواری فوق می افزاید. از آن جا که پرداختن به تمام موارد همسویی و اشتراک معنا و مضمون در نهج البلاغه و ادبیات سعدی مجال بسیار گسترده ای می طلبد، به ناچار در این مقاله به تاثیر کلمات قصار نهج البلاغه در گلستان بسنده می شود. مضامین مشابه در حکمتهای نهج البلاغه و گلستان اینک پس از برشمردن موضوع شیفتگی سعدی، و نیز برخی از دلایل برونی(فرامتنی)، به ارائه دلایل متنی دیگری می پردازیم که بر مسئله تاثیرپذیری سعدی از کلام مولا علی(ع)صحه می گذارند. سعدی: خــواب نــوشیـــن بـــامـــداد رحیــل بــــاز دارد پــیـــاده را ز سبـــیـــــل (کلیات سعدی،1387ش:19). علی (ع): ما أنقض النومَ لعزائم الیوم( نهج البلاغه،1412ق: 554) (= خواب، تصمیمهای روزانه را چقدر نقش بر آب می کند!). ناگفته پیداست که سخن علی(ع) به لحاظ شمول و عمق معنا بر سخن سعدی برتری آشکاری دارد. سعدی: زبان بـریده بـه کنجی نشستـه صُـم بُکـم بـه از کسـی کـه نباشـد زبانش اندر حکم (کلیات سعدی:20). علی (ع): لا خیر فی الصمت عن الحکم، کما أنه لا خیر فی القول بالجهل( نهج البلاغه: 558 - 502) (= نیکو نیست خاموشی، آنجا که سخن گفتن باید، چنانکه نیکو نیست سخن گفتن به نادانی). سعدی: سخنــــدان پـــــرورده پیــــر کهـــن بینــدیشــد، آنگــه بگــویــد سخــــن (کلیات سعدی: 22) تـا نیــک نـدانی که سخن عین صوابست بـایـد کـه بـه گفتـن دهن از هم نگشایی (همان:135) علی (ع): لسان العاقل وراء قلبه، و قلب الأحمق وراء لسانه(نهج البلاغه: 476) (= زبان خردمند در پس دل اوست، و دل نادان در پس زبان او). و نیز: قلب الأحمق فی فیه، و لسان العاقل فی قلبه (همان: 476) (= دل بیخرد در دهان اوست، و زبان خردمند در دل او). سعدی: تــا مـــرد سخـــن نگفتـــه بـــاشـــد عیـــب و هنـــرش نهفتـــه بـــاشـــد (کلیات سعدی: 25) علی (ع): ما أضمر أحد شیئا إلا ظهر فی فلتات لسانه و صفحات وجهه( نهج البلاغه: 472) سعدی: بنــدهی حلقــه بــه گوش ار ننوازی برود لطف کن لطف که بیگانه شود حلقه بگوش (کلیات سعدی: 29). علی(ع): البشاشه حباله الموده( نهج البلاغه: 469). (=گشاده رویی، دام و کمند دوستی در هر دو عبارت، تشبیه بلیغ زیبایی وجود دارد؛ وانگهی سخن امام (ع) بسیار موجز، و در عین حال، بلیغ است. علی(ع) در جای دیگری می فرمایند: عاتب أخاک بالإحسان إلیه، و اردد شره بالإنعام علیه (همان، 500) (= برادرت را با نیکویی بدو سرزنش کن ، و بدی او را با بخشش دفع کن). سعدی: پـــادشــاهــی کــه طـرح ظلـم افکنـد پــای دیـــوار ملک خـــویــش بـکنــد (کلیات سعدی:29) حــذر کـــن ز درد درونهــــای ریـــش کــه ریــش درون عــاقبــت ســر کنـد بــه هــم بــر مکــن تــا تــوانـی دلـی کــه آهــی جهــانــی بـه هـم بـر کنـد (همان: 41)
علی (ع): من سل سیفَ البغی قُتل به (نهج البلاغه: 536) (= آنکه تیغ ستم برکشد بدان کشته گردد.) سعدی: دوستان به زندان به کار آیند که بر سفره، همه دشمنان دوست نمایند. دوســت مشمــار آنکــه در نعمت زنــد لاف یـــاری و بـــرادر خــوانــدگـــی دوست آن باشد کــه گیرد دست دوست در پــریشــان حــالــی و درمـانـدگـی (کلیات سعدی: 35) علی(ع): لایکون الصدیق صدیقا حتی یحفظ أخاه فی ثلاث: فی نکبته و غیبته و وفاته (نهج البلاغه: 494) (= دوست آن باشد که دوست خود را در سه چیز بپاید:در بلاها و گرفتاریهایش، در نبودش، و در وفاتش). قدر مسلم آنکه کلام علی (ع) جامع تر و ژرف تر است، و بر حق دوست در حضور و غیابش، و حتی پس از مرگش صحه گذاشته است. سعدی: لقمان را گفتند: ادب از که آموختی؟ گفت: از بی ادبان! هرچه از ایشان در نظرم ناپسند آمد از فعل آن پرهیز کردم( کلیات سعدی، 56). علی(ع): کفی أدبا لنفسک تجنبک ما کرهته لغیرک (نهج البلاغه،538) (= تو را در ادب کردن نفست همین بس که از هرآنچه از دیگران نمی پسندی، دوری گزینی). روایت دیگر این حکمت چنین است: کفاک أدبا لنفسک اجتناب ما تکرهه من غیرک (همان، 548). شاید بتوان از اشاره سعدی چنین احتمال داد که سرچشمه دو عبارت فوق، منبع مشترکی به نام لقمان حکیم بوده است. در توصیهها و رهنمودهای اهل بیت(ع) نیز بر پذیرش سخن حکمت آمیز حتی از منافق تأکید شده است. مثلا حضرت علی (ع) در حکمت 80 نهج البلاغه می فرمایند: «الحکمه ضاله المؤمن، فخذ الحکمه و لو من سعدی: عــالــم آن کــس بــود کــه بـد نکنـد نــه بگــویــد بــه خلـق و خـود، نکنـد عـالـم کــه کـامـرانی و تن پروری کنـد او خویشتن گم است، که را رهبری کنـد (کلیات سعدی: 63) علی(ع): من نصب نفسه للناس إماما فلیبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره، و لیکن سعدی: ای قنــــاعــت! تـــوانــگـــرم گــردان کــه ورای تــو هیــچ نـعمــت نیـــست (کلیات سعدی: 68). علی(ع): کفی بالقناعه مُلکا(نهج البلاغه: 508 ) (= قناعت، دولتمندی را بس)؛ سعدی: مردن به علت، به از زندگانی به مذلت( کلیات سعدی: 71). علی (ع): المنیه، و لا الدنیه(نهج البلاغه:546 ).(= مرگ، آری، و خواری، هرگز!). سعدی: مبــر حــاجــت بــه نـزدیـک تـرشروی کــه از خــوی بــدش فـرسـوده گـردی اگـر گـویـی غـم دل بــا کســی گــوی کـه از رویـش بـه نقـد آســوده گــردی نــانــم افــزود و آبــــرویـــم کــاست بینــوایــی بــه از مــذلــت خــواسـت (کلیات سعدی:71). علی (ع): ماء وجهک جامد یُقطره السؤال، فانظر عند من تُقطره (نهج البلاغه، 535) سعدی: منعم به کوه و دشت و بیابان غریب نیست هر جا که رفت خیمه زد و خوابگاه خواست وآنرا که بر مراد جهان نیست دست رس در زاد و بوم خویش غریبست و ناشناخت (کلیات سعدی:78) علی(ع): الفقر یُخرس الفطن عن حجته، و المُقل غریب فی بلدته(نهج البلاغه، 469) (= فقر، هوشیار و دانا را از ارائه ی برهان ساکت می کند، و تنگدست، در دیار خویش نیز بیگانه است). سعدی: هر آینه تا رنج نبری گنج برنداری و تا جان در خطر ننهی بر دشمن ظفر نیابی... نبینی به اندک مایه رنجی که بردم چه تحصیل راحت کردم و به نیشی که خوردم چه مایه عسل آوردم. گـرچـه بیـــرون ز رزق نتـــوان خــورد در طلــب، کــاهـلــی نشــایــد کـــرد غــواص اگــر انـدیشـه کنـد کـام نهنگ هـرگـز نکنـد در گـرانمــایـه بـه چنـگ (کلیات سعدی: 82). علی(ع): باحتمال المُؤن یجبُ السؤدد( نهج البلاغه: 508 ) (= سروری، تنها با تحمل رنجها به دست آید). سعدی: آز بگــــذار و پـــادشــــاهـــی کـــن گـــردن بـــی طمــع بلنـــد بــــــود (کلیات سعدی،83). علی (ع): الطمع رق مؤبد(نهج البلاغه: 501) (= آزمندی، بندگی جاودان است)؛ و نیز: الطامع فی وثاق الذل( همان: 508) (= آزمند در بند خواری است). سعدی: هـــرکـــه حمــال عیــب خــویشتنید طعنــه بـــر عیــــب دیــگـران مـزنید (کلیات سعدی 102). علی (ع): أکبر العیب أن تعیب ما فیک مثله (نهج البلاغه:536) (= بزرگترین عیب آن باشد که چیزی را زشت انگاری که خود به مثل آن گرفتاری). سعدی: بــرو شــادی کــن ای یــار دل افـــروز غــم فــردا نشــایــد خـــــورد امــروز (کلیات سعدی: 110). مصرع دوم بیت فوق، معادل این سخن امام علی (ع) است که میفرمایند: یا ابن آدم، لاتحمل هم یومک الذی لم یأتک علی یومک الذی قد أتاک، فإنه إن سعدی: دیــدهی اهــل طمـع بـه نعمــت دنیــا پـر نشــود، هــم چنان که چـاه به شبنم (کلیات سعدی: 118) و نیز:حریص با جهانی گرسنه است و قانع به نانی سیر( همان:126). علی (ع): منهومان لایشبعان: طالب علم و طالب دنیا (نهج البلاغه:556) (= دو آزمندند که سیر نشوند: جوینده علم، و جوینده مال). سعدی در بیت فوق با استفاده از تشبیه تمثیل به زیبایی هرچه تمام تر، آزمندی حریص را به تصویر کشیده است. سعدی: هر آن سرّی که داری با دوست در میان منه، چه دانی که وقتی دشمن گردد، و هر گزندی که توانی به دشمن مرسان که باشد که وقتی دوست گردد (کلیات سعدی123:-122). علی(ع): أحبب حبیبک هونا ما، عسی أن یکون بغیضک یوما ما، و أبغض بغیضک هونا ما، سعدی: هرکه با داناتر از خود بحث کند تا بدانند که داناست بدانند که نادانست(کلیات سعدی:127). علی (ع): من ضن بعرضه فلیدع المراء (نهج البلاغه: 538) (= آنکه نسبت به آبروی خود حساس است، باید از جدال و بحث [بیهوده] بپرهیزد). سعدی: سفله چون به هنر با کسی برنیاید به خبثش در پوستین افتد. کند هـر آینه غیبت، حسود کـوتـه دست کــه در مقـابـله گنگش بـود زبـان مقال (کلیات سعدی: 128). علی (ع): الغیبه جهد العاجز( نهج البلاغه:556 ) (= غیبت، نهایت تلاش یک ناتوان است). سعدی: دوستی را که به عمری فراچنگ آرند نشاید که به یک دم بیازارند(کلیات سعدی:130). علی (ع): أعجزُ الناس من عجز عن اکتساب الإخوان، و أعجزُ منه من ضیع من ظفر به منهم (نهج البلاغه:470) (= ناتوان ترین همه ی مردم کسی است که از یافتن دوست ناتوان است، و ناتوان تر از او کسی است که دوست خود را حفظ نمی کند). سعدی: دو چیز محال عقلست: خوردن، بیش از رزق مقسوم و مردن، پیش از وقت ای طالب روزی بنشین که بخوری، و ای مطلوب اجل، مرو که جان نبری! به نانهاده دست نرسد، و نهاده هرکجا هست برسد! شنیــدهای کــه سکنــدر بــرفت تا ظلمــات به چند محنت، و خورد آن که خورد آب حیات (کلیات سعدی،132). علی(ع): یا ابن آدم! الرزق رزقان: رزق تطلبه و رزق یطلبک، فإن لم تأته أتاک الرزق رزقان: طالب و مطلوب( همان: 552) (= روزی دو گونه است: نوعی تو را میجوید و دیگری را تو می جویی). سعدی: یکی را گفتند عالم بی عمل به چه ماند؟ گفت به زنبور بی عسل! علی(ع): الداعی بلاعمل کالرامی بلا وتر(نهج البلاغه:534) (=دعوتگر بی عمل به سان تیرافکنی است که از کمان بی زه تیر افکند). سعدی: هنگام درشتی ملاطفت مذمومست! (کلیات سعدی: 134). علی (ع): الوفاء لأهل الغدر غدر عند الله، و الغدر بأهل الغدر وفاء عند الله سعدی: هرکه با بدان نشیند اگر نیز طبیعت ایشان درو اثر نکند به طریقت ایشان علی (ع): من وضع نفسه مواضع التهمه فلا یلومن من أساء به الظن (نهج البلاغه: 500)
نتیجه در بررسی مضامین مشابه درکلمات قصار نهج البلاغه و گلستان سعدی باید البته باید دانست که کشف منبع نخستین یک سخن آسان نیست، و گاه بسیار در پژوهشهای تطبیقی اخیر از تاثیرپذیری به عنوان امری مثبت یاد | ||
مراجع | ||
ابراهیم، امل،(1998م). «الأثر العربی فی أدب سعدی» ،تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی،چاپ اول. ابن ابی الحدید،«شرح نهج البلاغه»، مصصح :محمد ابوالفضل ابراهیم، ابن المقفع، عبدالله،(1375ه.ش).«أدب الکبیر و أدب الصغیر»، مترجم: محمد - وحید گلپایگانی ، تهران: نشر بلخ، پگاه. جاحظ، عمربن بحر،(1998م).«البیان و التبیین»، به کوشش: علی ابو ملحم. بیروت: دار و مکتبه الهلال. جرداق، جورج،(2005م).«روائع نهج البلاغه».قم: مؤسسه دائره معارف الفقه الإسلامیه، الطبعه الثالثه جویار،ماریوس فرانسوا،(1956م).«الأدب المقارن»،مترجم: محمد غلاب، القاهره: لجنه البیان العربی. لیلی جهانتیغ، مریم، (1379ه.ش).«آب حیات من است خاک سر کوی دوست»، فرهنگ، بهار و زمستان: 175- 187 سعدی، (1387ه.ش). «کلیات»، مصصح: حسن ساسانی، تهران: نشربادبادک، چاپ سوم. سلیمانی، زهرا، «حکمتهای علوی در سرودههای سعدی»، فصلنامه علمی و پژوهشی نهج البلاغه، تهران: بنیاد نهج البلاغه ،شماره 27و 28. فیروزآبادی، سید سعید، (1386ه.ش). «سعدی و گوته»، فصلنامهی ادبیات تطبیقی، شمارهی 1، صص 84-77. محفوظ، حسین علی،(1366ه.ش).«متنبی و سعدی»، تهران: نشر روزنه، ندا، طه،(1992م).«الأدب المقارن»، بیروت: دارالنهضه العربیه،چاپ «نهج البلاغه»، تحقیق دکتر صبحی صالح، قم: مؤسسه دارالهجره،چاپ
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 2,927 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 703 |