| تعداد نشریات | 61 |
| تعداد شمارهها | 2,212 |
| تعداد مقالات | 18,021 |
| تعداد مشاهده مقاله | 55,546,619 |
| تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 28,963,490 |
گدازههای خشم در شعر و اندیشهی مظفرالنواب | ||
| پژوهش های ترجمه در زبان و ادبیات عربی | ||
| مقاله 7، دوره 1، شماره 1، دی 1390، صفحه 131-154 اصل مقاله (214.83 K) | ||
| نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
| نویسندگان | ||
| رجاء ابوعلی* ؛ طاهره گودرزی | ||
| چکیده | ||
| مظفرالنواب به عنوان یکی از شاعران برجسته و سرشناس عراقی در حوزهی نقد سیاسی و اجتماعی و یکی از یکه تازان عرصهی هجو، جایگاه ویژهای در ادبیات معاصر عراق دارد. وی که تجربهی روزگاری پرفراز و نشیب در دوران بیثباتی سیاسی و سپس فشار و تبعید را تجربه کرده است، خشمگین از ناکامی سران عرب در حل معضلات اجتماعی و سیاسی به ویژه مسئلهی فلسطین و تمایلات سازشکارانهی آنها و نیز ناتوانی تودهی عرب در حل مشکلات پیش رویشان است با زبانی تند و هجایی عریان به نمایش کاستیهای اجتماعی و سیاسی و انتقاد از مسببان وضعیت وخیم مردم عرب میپردازد بیشک تواناییهای زبانی و تعبیرهای ساده به او کمک کرد تا بتواند طیف مخاطبان خود را گسترش بخشیده و پیام خویش را به آنان انتقال دهد. | ||
| کلیدواژهها | ||
| مظفر النواب؛ عراق؛ نقد سیاسی ـ اجتماعی؛ خشم؛ هجو حاکمان عرب؛ فلسطین | ||
| اصل مقاله | ||
|
جریان ممتد هنر در طول تاریخ همواره آینهای برای مشاهده فضای پیرامون یکی از این انواع ادبی مقوله «هجو» است که با زبانی عریان به نمایش کاستیها میپردازد و تخریب شخصیت فرد مورد نظر در آن محوریت مییابد. این نوع از 1- شرح حال مظفرالنواب مظفر عبدالمجید النواب، شاعر معاصر عراقی که دیر زمانی است جلای وطن از همان دوران کودکی، نشانههای نبوغ و استعداد وی نمایان بود به طوریکه وی توانست تحصیلات دانشگاهی را به سرعت تمام کند و به عنوان دبیر دبیرستان مشغول به کار شود. اما چند ماه بعد بنا به دلایل سیاسی از جمله فعالیت در حزب کمونیست که از سالهای آغازین دانشگاه شروع شده بود، کار خود را از دست داد. وضعیت خانوادگی همچنان دشوار بود و روزگار به سختی میگذشت. از سال 1995 تا 1958 بیکار بود. ولی پس از براندازی نظام پادشاهی و استقرار جمهوری به عنوان بازرس اداره بازرسی هنری در وزارت آموزش و پرورش مشغول به کار شد. (یاسین، 2003: 24) «در سال 1963 و در پی تشدید درگیری میان ملیگراها و کمونیستها و تعقیب افراد وابسته به حزب کمونیست توسط رژیم حاکم، به ایران گریخت. ولی سرویس اطلاعات و امنیت ایران موسوم به ساواک، وی را در راه شوروی دستگیر کرد و پس از بازجویی و شکنجه، در تاریخ 28/12/1963 به نیروهای عراقی تحویل داد. دادگاه نظامی النواب را به اعدام محکوم کرد ولی به دلیل تلاش خانوادهی وی ، این حکم به زندان ابد تخفیف یافت. مدتی را در زندان صحرایی «نقره السلمان» سپری کرد و پس از آن به زندان «الحله» بغداد منتقل شد. که توانست به همراه دوستانش با حفر تونل از آن بگریزد.» (الخیر، 2007: 42) داستان فرار وی جنجال زیادی به پا کرد و او مجبور شد 6 ماه در بغداد مخفی مدتی را در سوریه گذراند. سپس به لبنان رفت و بعد با سفر به اریتره در انقلاب 2- معرفی آثار النواب مظفر النواب در طول زندگی پر افت و خیز خود، دست به نگارش آثار 3- جایگاه مظفر النواب در میان شاعران معاصر عراق مظفر النواب، شاعری واقع گرا و مردمی است که توانسته نظر بسیاری از مردم عراق و جهان عرب را به خود معطوف سازد. وی با تسلط به لهجه عامیانه عراقی توانسته در میان مردم کوچه و بازار این سامان و دیگر مناطق عربنشین، مخاطبان بسیاری داشته باشد. مظفر النواب که طی دههی 70 توانست، جایگاه ویژهای در میان جوانان عراقی کسب کند و حتی به نوعی به متنبی عراق مشهور شود، علاوه بر عراق در سراسر جهان عرب تأثیرگذار شد. وی با انتشار قصائد خود از طریق قرائت آنها بر روی نوارهای کاست، علاوه بر این شاعر پدیدهی منحصر به فردی در شعر عراق و حتی شعر معاصر عربی «مظفر النواب در اواخر دههی 1950، ستونهای شعر شعبی عراق را به لرزه النواب به نوبهی خود، مخالفان و موافقان بسیاری دارد که موافقان وی، 4-اندیشهی مظفر النواب عموماً شاعران و به طور کلی ادبایی که آثارشان مرزهای جغرافیایی کشوری خاص را در مینوردد و مورد استقبال طیف وسیعی از خوانندگان در سطح جهان قرار میگیرند، انسانهایی هستند که اندیشهای فراجغرافیایی و فراملی دارند. آنان انسان و آلام بشری را دستمایه افکار و آثار خود قرار میدهند و زبانشان برای بسیاری از مردم قابل فهم است. مظفر النواب نیز یکی از این انسانها محسوب میشود. او شعر (فصیح یا عامیانه) را ابزاری برای روایت واقعیت و بازگویی زندگی به معنای عمیق آن میداند و در همین راستا میان انقلاب و هنر تعارضی نمیبیند. از نظر وی، سرودن، بازگویی جوهرهی زندگی است و هر گونه ابزاری که بتواند مفهوم را منتقل کند در این رابطه مهم و کارآمد محسوب میشود. (النواب، 1367: 46) او معتقد است در جهان کنونی، «شاعر باید مبارز و جنگنده باشد و خود نه با شعر بلکه با کلمات به مصاف دشمن میرود زیرا فریاد برآوردن در این تاریکی از اهمیت بسیاری برخوردار است. هنگام مبارزه و کارزار؛ زیبایی شمشیر مهم نیست بلکه بُرّندگی آن اهمیت دارد.» (خضر علی، بدون تاریخ: 21) از همین روست که مظفر النواب برخلاف دیگران، هنگام صحبت از مظفر النواب، یکی از وظایف اصلی شعر را ایجاد تغییر میداند و معتقد است، وی در برابر هیچ کسی، سرتسلیم فرود نمیآورد و خشم خود را در قالب کلمات روانهی کاغذ و سپس مخاطبان خود میکند وی یکی از عوامل اساسی این ایستادگی و صلابت را تأثیرپذیریاش از قیام عاشورا میداند: «به یاد دارم وقتی بچه بودم در کاظمین در خانهی بزرگی سکونت داشتیم مظفر النواب، حساسیت شدیدی به موضوع قدس و فلسطین دارد و آن را نماد بیلیاقتی و ناکارآمدی حاکمان عرب میداند. از همین رو طی شعرهای متعددی به آن پرداخته و در منظومهی «وتریات» به طور بیسابقهای، آن را ننگی بر پیشانی اعراب دانسته و مردانگی آنان را زیر سؤال برده است. . یکی از نکات بارز زندگی این شاعر جامعهگرای عراقی که هموم و آلام مردم وی تعریف جدیدی از شعر سیاسی دارد. از نظر او سیاست، یک دیدگاه کلی و فراگیر در مورد همه جنبههای زندگی است که شامل ادبیات، عشق و سرزمین میباشد. النواب، یکی از دلایل کثرت خوانندگان و یا استقبال عظیم مردمی از شبهای شعر خود در شهرهای مختلف جهان از جمله برلین را همین نکته میداند.(خضر علی، بدون تاریخ: 106) 5- شعر مظفرالنواب اساساً مظفرالنواب، شاعر خشم قومی و مخالفت سیاسی است و سرودههایش «تمهای شعری مظفر النواب مختلف و متعدد میباشند ولی ویژگی او این است به عنوان مثال وی در یک قطعهی شعری با بیانی پیچیده و احساسی وأُرجوحَهٌ بینَ نخلِ العراقِ القَمَر أَش صغری تهی لأنامَ بها فی فَمی نجمهٌ من حَلیب أرجَحَتنی عَلَی الکَون أُمی کَحُلمِ النوارس... *** ماه در میان نخلهای عراق همانند تاب است کودکیام را میخواهم تا با آن بخوابم در حالی که در دهانم ستارهای از شیر است مادرم مرا مانند رؤیای مرغان دریایی بر فراز هستی تاب داد ولی پس از آن زبان به هجوی طنزآمیز میگشاید و چنین می سراید: سادَتی سیداتی هنا طَرطَره موجِزُ العاشِره: أمیرُ البلادِ المُفَدّی بِحُکمِ الطّوارِئ َ یلِفُّ العِقالَ کَمِروَحَهِ الطائِرَه (الخیّر، 2007: 25) *** خانمها و آقایان این جا نکتهای وجود دارد خلاصهی اخبار ساعت ده: عالی جناب امیر کشور، به دلیل یک امر اورژانسی عقال را روی سرش مثل بال هواپیما میبندد... اگرچه وی در جهت بیان مضامین شعری خود، از غزل و مزاح با ندیمان و أُسکُتوا. . . فَالحُکوماتُ فی إستِها نائمه لا. . . لا فَحکومَتُنا دونَ کلِّ الحکوماتِ فَزَّت مِن النَّوم شاهرهً سیفَها و علی صَدرِها ما تَشاءُ مِن الأوسِمَه. . . تَمَرَّد تَمَرَّد فَهذی الشَّراذِمُ ملعونَه الأبوین شهوهً نَخِرَت بِاتِّجاه أمیرکه سبعاً وسبعین فی لحظه وَ تَوَضّأَ مُجرِمها بِالدّماءِ وَ صَلّی إلی قِبلهٍ مثله مُجرِمه. . . . . . و الحاکمونَ الخَصایا هُمُ العربُ العاربه حاکمٌ طولُه و کِرامَتُه دونَ هذا حذائی أیُّها الجَمعُ صَه لا تُصَفِّق لِأنظِمَهٍ غائبه ما لها تَتَثائَبُ هذی الجَماهیرُ تَهتِفُ و هی مَنومه زَلزِلی. . . زَلزِلی. . . وَ اکفَهِرّی. . . اکفَهِرّی أمسِحیهِم فَهُم حاکمونَ بغایا بأفواههم (النواب،1996: 511) *** ساکت باشید. . . حکومتها در خواب آرمیدهاند نه. . . نه چرا که حکومت ما پستتر از همهی حکومتهاست نه. . . نه چرا که حکومت ما پستتر از همهی حکومتهاست و مدالهای فراوانی بر سینهاش نقش بسته بود. . . عصیان کن عصیان کن که این گروه معدود، ملعونند آنها از روی شهوت در یک لحظه به سمت آمریکا، هفتاد و هفت بار خرناس کشیدند و حکومتهای مجرم با خون وضو گرفتند و به سمت قبلهای مجرم همانند خود نماز خواندند. . . . . . و حاکمانی که همواره از درد بیضه شکایت دارند، عربهای اصیل هستند حاکمی که اندازه و کرامتش از این کفش من پستتر است ای مردم ساکت باشید! برای حکومتهای غایب و محو شونده کف نزنید چرا این مردم خمیازه میکشند؟ فریاد میزنند در حالی که خواب آلود هستند تکان بخور. . . تکان بخور. . . چهره درهم بکش. . . چهره درهم بکش آنها را از میان بردار چرا که ایشان حاکمانی نادان هستند شاعر در این مجال با انتقاد شدید از حکومتهای سست مایه کشورهای عربی، سَوفَ أُحَدِّثُکم فی الفَصلِ الثالِثِ عَن أحکامِ الهَمزه فی الفَصلِ الرابِعِ عَن حُکّامِِ الرِّدَّه و أما الآن فحالاتُ العالمِ فاترهٌ مللٌ یُشبِه عَلکه لَصِقَته الأیامُ بقلبی (الخیّر، 2007: 169) *** در فصل سوم برایتان از احکام همزه صحبت خواهم کرد در فصل چهارم نیز از حاکمان گمراه اما اکنون جهان، سست و بیرمق است ملتهایی شبیه به آدامس که دست روزگار آن را به قلب من چسبانده است «وی هنگام صحبت از وطن و یا دیگر مسائل ملی، کلمات خود را در هالهای . . . وَطَنی البَدَوی. . . نِساؤُکَ مَنهوبَه و یُباهی رِجالُکَ نصراً بِأعضائِهم فَرِحین. . . تَبَّ قَوم زِعاماتُهُم أرنبٌ عصَبیٌّ جِبان وعَزمُهم خُصیَهٌ نائمه (النواب،1996: 27) *** . . .وطن بدوی من. . . زنانت مورد تجاوز قرار گرفتهاند در حالی که مردان تو به اندام مردانهی خود افتخار میکنند… وای بر قومی که رهبرانشان خرگوشهایی ترسو هستند و ارادهشان بیثمر و خواب آلود است شاعر در این قطعه، با تأکید بر این که قدس هدف اصلی تمام جهتگیریهای او در جایی دیگر از روی درد زبان به سخن میگشاید و وطن خویش را ..إلامَ ستبقی یا وطنی! ناقلهً للنفطِ مُدهَنَهً بِسُخامِ الأحزان و أعلامِ الدُّوَلِ الکُبری و نموتُ مَذَلَّه؟.. أبکیک بِلادِ الذِّبحِ کحانوتٍ تُعرَضُ فیه ثیابُ المَوتی. . . وَطَنی عَلَّمَنی أن أقرأَ کلَّ الأشیاء وَطنی عَلَّمَنی عَلَّمَنی أنَّ حُروفَ التاریخِ مُزَوَّرَهٌ حینَ تکونُ بِلا دماء... من باع فِلَسطینَ سِوی أعدائِک یا وطنی! من باع فِلَسطینَ و أثری –بالله- سِوی قائمهِ الشَّحاذینَ علی عَتبَاتِ الحُکّامِ و مائدهِ الدُّوَلِ الکُبری فإذا أذِنَ اللیلُ تَطِقُّ الأکوابُ، بِأنَّ القدسَ عروسُ عُروبَتِنا أهلاً...أهلاً... من باعَ فِلَسطینَ سِوی الثَّوارِ الکُتبَه أقسَمتُ بثوراتِ الجوعِ و یومِ السَغَبَه لن یبقی عربیٌّ واحدٌ فی الشرقِ إذا بقیت حالَتُنا هذی الحاله بینَ حکوماتِ الکَسَبَه القدسُ عَروسُ عُروبَتِکم؟! فلماذا أدخلتم کُلَّ زُناهِ اللیلِ إلی حُجرَتِها، وَ وقفتُم تَستَرِقونَ السَّمعَ وَراءَ الأبوابِ لصَرَخاتِ بِکارتِها وَ سَحَبتُم کُلَّ خَناجِرَکم و تَنافَختُم شرفاً وَ صَرختُم فیها أن تَسکُتَ صَوناً للعِرض فما أشرفَکم! أولادَ القُحبَهِ هل تَسکُتُ مُغتَصَبَه؟! أولادَ القُحبَه! لستُ خَجولاً حینَ أُصارِحُکم بِحقیقتِکم إنَّ حَظیرهَ خِنزیرِ أطهَرُ مِن أطهرَکُم تَتَحرَّکُ دَکَّهُ غَسلِ المَوتی، أما أنتم، لا تَهتَزُّ لکم قَصبَه... سیکون خراباً سیکون خراباً سیکون خراباً هذی الأُمَّه. . . لا بُدَّ لها أن تأخذَ درساً فی التخریب (الخیّر،2007: 74-68) *** ای میهن ! من تا کی نفتکشی خواهی بود که دودههای غم واندوه بر آن نقش بسته و پرچمهای کشورهای بزرگ بر بالای آن به اهتزاز درآمده و تا کی ما همچنان با ذلت جان خواهیم داد؟ برای تو اشک میریزم ای بلاد ذبح و کشتار که همچون مغازهای هستی که لباسهای مردگان در آن به نمایش گذاشته میشود.. میهنم همه چیز را به من آموخت میهنم به من آموخت آموخت که حوادث نگاشته شده در کتاب تاریخ اگر با خون همراه نباشد، جعلی و ساختگی است. . . ای میهن من ! چه کسی جز دشمن تو فلسطین را خرید؟ شگفتا چه کسی فلسطین را خرید و از قِبَل آن ثروتمند شد؟ جز گدایان سمجی که بر در خانههای حکام و بر سر سفرهی کشورهای بزرگ حضور داشتند پس زمانی که شب رخصت داد جامها ندا دادند که قدس، عروس و گل سر سبد عرب بودن ماست خوب...خوب... چه کسی جز خیل مهاجمان فلسطین را خرید؟ به انقلابهای گرسنگی و تشنگی قسم که در شرق حتی یک عرب باقی نخواهد ماند اگر این وضعیت ما همچنان ادامه داشته باشد و تحت حکومت سوداگران و کاسبان باشیم قدس، عروس عرب بودن شماست؟! پس چرا زناکاران را وارد اتاق او کردید و پشت در ایستادید و دزدیده به فریادهایش گوش سپردید؟ و خنجرهایتان را از غلاف خارج کردید و از روی شرف باد به غبغب انداختید؟ و بر سرش فریاد کشیدید که برای حفظ آبرو ساکت باش چقدر با شرف هستید! ای زنازادگان آیا دختری که مورد تجاوز قرار گرفته ساکت میماند! ای زنازادگان! از اینکه حقیقت شما را علناً بازگو کنم خجالت نمیکشم به درستیکه آغل خوک، از پاکیزهترین شما پاکیزهتر است سکوی غسالخانه به جنبش درمیآید ولی حتی یکی از استخوانهای شما هم حرکت نمیکند نابود خواهد شد نابود خواهد شد نابود خواهد شد این امت. . . باید به ناچار در نابودی درسی را فرا بگیرد یکی دیگر از خصیصههای شعر النواب استفاده از نام قهرمانهای عرصهی مقاومت در برابر زورگویان و مخاطب قرار دادن ایشان در شعر است. وی در قصیدهای موسوم تَجَبَّر فأنتَ الحِسابُ..وأنتَ النُشور أمهٌ تَتَرافَعُ عنکَ فأیَّ قضاءٍ یُواجِهُها! من یُدینُ«أعِدّوا لَهُم ما استَطَعتُم» و مَن ثَکِلَتهُ الثَواکِلُ یُلقی الجَماهیرَ فی السجنِ قاطِبهً مَن یُقَیِّد رَسغی غَدٍ بالحَدید؟ یَفتَحونَ فُروعاً لأموالِهم و دِعارَتِهم یفَتَحُ العُنفُ جنباً لجنبٍ فروعاً لنا وَ الحِجارَهُ عُملَتُنا وَ الرصاصُ وَ مَصرَفُنا المرکَزیُّ المُخَیَّمُ و الإنتفاضَه فَأقرأُ علی الظالمینَ الظَّلام حَجَرٌ لیس یَحتاجُ زیتاً وَ لا قِطَعاً للغِیار وَ لیس یُکلّفُنا عُملهً صَعبهً... المحلیُّ معجزهُ الشعبِ أنظُر وراءَ همومِک،: هذا الصغیرُ یَطیرُ کقاذفهٍ فی «الجلیل» و ذی طائراتُ الحُکوماتِ نائمهٌ وتُبَعرِرُ!!! ... هذا القیادیُّ یکذُبُ مثلَ البَقیَّه فی وَجهِه صالَهٌ للقمار و فی عقله «غرزهٌ» للیسار الیهودی (همان،129-127) *** عصیان کن چرا که تو حقیقت روز جزا. . . وحشر هستی کسانی که علیه تو اقامهی دعوا میکنند با چه سرنوشتی مواجه خواهند شد! کسی که کلام خدا را درمورد بسیج همهی قوا وامکانات در برابر شمنان انکار میکند، و کسی که امیدوارم مادرش به عزایش بنشیند، همهی مردم را به زندان میافکند - اما - چه کسی میتواند پاهای فردا را به زنجیر بکشد؟ آنان برای فسق و فجور و اموال خود، شعبهها و حسابهایی باز میکنند اما در همین حال ، خشونت نیز درست درکنارما دفاتری تأسیس میکند و سنگ، واحد پول ماست و گلوله و بانک مرکزی ما اردوگاه و انتفاضه است پس من برای ظالمین تاریکی را تلاوت میکنم همان سنگی که برای استفاده از آن نیازی به روغن نیست و احتیاجی به قطعات یدکی ندارد و برای به دست آوردنش لازم نیست ارز خرج کنیم سنگ، یک محصول داخلی و معجزه ملت است به آن سوی اندوههایت بنگر،: این کودک مثل هواپیمای شکاری در الجلیل پرواز میکند و این هواپیماهای دولتهای عرب در خوابند و سرگین میاندازند! این رهبر هم مثل بقیهی رهبران دروغ میگوید در چهرهاش سالن قمار دیده میشود و درعقل و خردش مکانی برای حشیش کشیدن با چپگرایان اسرائیلی وجود دارد شاعر در این مقطع موضوعات متعددی را در بستر هجو حاکمان عرب مطرح وی ضمن تمجید از انتفاضهی ملت فلسطین و تقدیر از خودکفایی این مردم وی در قصیده بلند «وتریات لیلیه»با اشاره به امام علی علیه السلام ومخاطب قرار دادن ایشان میگوید: یا حاملَ وَحی الغَسَقِ الغامِض فی الشرقِ عَلی ظُلمَهِ أیامی أحمِلُ لِبلادی حینَ یَنامُ الناسُ سَلامی... مازِلنا نَتَوَضّأُ بِالذُلِّ و نَمسَحُ بِالخِرقَهِ حَدَّ السَّیفِ مازِلنا نَتَحَجَّجُ بِالبَردِ وَ حَرِّّ الصَیفِ مازالَ کِتابُ اللهِ یُعَلَّقُ بِالرُّمحِ العَرَبیّه! مازالَ أبوسفیانُ بِلِحیَتِه الصَّفراءَ یُؤَلِّبُ بِاسمِ اللّاتِ، العصبیاتِ القِبَلیَّه مازالت شوری التُّجارِ،تَری عثمانَ خلیفَتَها وَ تراک زعیمَ السوقیَّه! لو جِئتَ الیومَ لَحاربَک الداعونَ إلیک وَ سمّوک الشُیُوعیه (همان: 58) *** ای که وحی تاریکی مبهم شرق را به تاریکی روزگار من میآوری من به کشورم هنگامی که مردم خوابند سلامم را روانه میکنم. . . ما همچنان با ذلت وضو میگیریم ولبه شمشیرهایمان را با خرقههایمان پاک میکنیم هنوز سرما وگرما را بهانه میکنیم هنوز قرآن بر روی نیزههای عربهاست! هنوز ابوسفیان با ریش زرد رنگش به اسم لات ، آتش جنگهای قبیلهای را برمیافروزد هنوز شورای تجار عثمان را خلیفه میداند و تو را رهبر مردم کوچه وبازار میپندارد! اگر امروز بیایی آنان که مبلغ شیوهی تو هستند با تو به نزاع برخواهند خواست و تو را کمونیسم خواهند نامید وی در این مقطع، اوضاع کنونی جوامع عربی اسلامی را با وضعیت دوران صدر وی در ادامهی همین مطلب و با این خط فکری میگوید: قَتَلَتنا الرِّدَّهُ یا مولایَ کما قَتَلتکَ بِجُرحٍ فی الغُرَّه هذا رأسُ الثورَه یُحمَل فی طَبَقٍ فی قَصرِ یزید... هل عربٌ أنتم (یزید) علی الشُرفَهِ یَستَعرِضُ أعراضَ عُریاکم و یُوزِعُهُنَّ کَلِمَمِ الضَّأنِ لِجَیشِ الرِّدّه و اللهِ أنا فی شکٍ من بغدادَ إلی جَدَّه هل عربٌ أنتم!؟.. (همان: 59) *** ای مولای من پستها همچنانکه تو را با ضربتی بر پیشانی کشتند ما را نیز به قتل رساندند این سر انقلاب است که در سینی در قصر یزید حمل میشود... آیا شما عرب هستید یزید بر روی بالکن ایستاده و از عرض و آبروی عریان شما سان میبیند و آنها را مثل ران گاو میان ارتش پستها توزیع میکند. به خدا قسم من از بغداد تا جده در تردیدم آیا شما عرب هستید!؟.. نتیجه در میان شاعران عراقی جایگاه مظفر النواب در شعر شعبی و همچنین شعر | ||
| مراجع | ||
|
الأسطه، عادل.(1999).«تغییب مظفر النواب...». رام الله: مجله کنعان. عدد99، تشرین الثانی. خضر علی، میاده.( بی تا). «مظفر النواب رحله الشعر و الحیاه». بیروت الخیّر، هانی.(2007). «مظفر النواب شاعر المعارضه السیاسیه و الغضب القومی». دمشق: دار رسلان. رستگار فسایی، منصور.(1372). «انواع شعر فارسی». شیراز: نوید شیراز. زرین کوب، عبد الحسین.(1357). «ارسطو و فن شعر». تهران: امیر کبیر. مبارک، محمد.(21/5/200).«مظفر النواب منجم عجیب». جریده الزمان. لندن: عدد626. نعمه، کریم. (26/6/1999).«متی تنتهی المنافی؟ مظفر النواب شاعر أرهقه التحدیق». لندن: جریده الزمان. عدد 359. النواب، مظفر.( 1996).«الأعمال الشعریه الکامله». لندن: دار قنبر. النواب، مظفر.(1367). «مظفر النواب: شعر سفر به جوهر هستی است». ترجمه موسی بیدج. کیهان فرهنگی. سال پنجم. شماره 11. یاسین، باقر.(2003). «مظفرالنواب حیاته- شعره». قم: دار الغدیر. منابع مجازی الخیّر، هانی. (2006). «مظفر النواب شاعریه أصیله». قصائد للشاعر مظفر النواب. الإصدار الثانی.العنوان علی الانترنت: http://www.angelfire.com/mn/modaffar
الشاهر، عبد الله. (2006). «مظفر النواب: رحله عمر». قصائد للشاعر مظفر النواب. الإصدار الثانی.العنوان علی الانترنت: | ||
|
آمار تعداد مشاهده مقاله: 9,078 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,111 |
||