مقدّمه
شهرستانی در ملل و نحل، پُرچالشترین حادثة تاریخ اسلام را مسألة جانشینی پیامبر اسلام (ص) گزارش میکند که هیچ موضوعی همانند آن مبنای اختلاف و تعارض واقع نشده است: «أعظم خلاف بین الأمّة خلاف الإمامة، إذ ما سلّ سیف فی الإسلام على قاعدة دینیةمثل ما سلّ على الإمامة فی کلّ زمان: بزرگترین اختلاف میان امّت (اسلام)، اختلاف در بابِ امامت است، چون هیچ شمشیری در اسلام بر بنیان دین کشیده و آخته نشده، همچنانکه برای امامت در هر زمانی بوده است» (شهرستانی، 1364، ج1: 31). این سخن به روشنی اهمیّت مسألة جانشینی پس از رسول خدا (ص) را نمایان میسازد. قصور یا غلوّ در امامت، هر یک آسیبها و خسارتهای مخصوص به خود را بر جامعة اسلامی تحمیل میکند. اعتقاد و التزام به امامت، مبتنی بر شناختِ صحیح از مقام و ویژگیهای نهاد امامت است. در میان اوصاف و ویژگیهایی که برای امام در امامت خاصّه مطرح شده، علم و عصمت از نمود بیشتری برخوردار است، هرچند این دو صفت دارای پیوندهای عمیقی در میباشد میباشد. بر اساس آیات و روایات، قرآن کانون دانش و مرکز پاسخ به نیاز بشری است و در تفکّر امامیّه که مبتنی بر کتاب و سنّت است، ائمّة اطهار (علیهمالسّلام) آگاهان از این کانون و عالمان به دو ساحت ظاهر و باطن آن میباشند. در ساختار اعتقادی شیعه، علم امام شبیه علم پیامبر (ص) است و از مهمترین منابع و مبادی دانش امام، آگاهیهای گسترده و دستنایافتنی برای دیگران است که پیامبر به جانشینان خود تعلیم یا انتقال داده است. مقالة پیش رو، بررسی یکی از مهمترین مبادی و مجاری دانش امام (علیهالسّلام) یعنی واکاوی گونة آگاهی امام به قرآن است.
مسائلی که در بررسی دقیق طریق و چگونگی دانش امام به قرآن کمک مینماید، عبارتند از:
1ـ برخورداری قرآن از ظاهر و باطن.
2ـ وجود آگاهانی از حقایق قرآن.
3ـ چگونگی آگاهی امام از ظاهر قرآن.
4ـ چگونگی آگاهی امام از باطن قرآن.
پاسخ به این پرسشها ما را در رسیدن به هدف اصلی مقاله یعنی اثبات آگاهی امام از حقایق ظاهری و باطنی قرآن با منابعی ویژه و مخصوص که مستلزم گستردگی و تمایز دانش امام است، نزدیک خواهد نمود. از این رو، پاسخ دو پرسش نخست که به عنوان مقدّمۀ طرح و پیگری دو سؤال أخیر است، به اختصار و پاسخ شیوة آگاهی امام به ظاهر و باطن قرآن با تفصیل بیشتری دنبال میشود.
همچنین پاسخ به این پرسشها به فهم ویژگی و خصوصیّت آگاهی ائمّه از قرآن و دلیل یادکرد آن به عنوان منبعی برای علوم الهی و ویژة ائمّه (علیهمالسّلام)، کمک خواهد کرد.
ظهر و بطن قرآن و وجود آگاهانی از آن
میتوان اصلیترین دلیل ماندگاری قرآن را، با وجود تطوّر دورههای حیات بشری، در مسألة بطون قرآن جستجو نمود. آیات قرآن به وجود بطن در نظام هستی یا بخشی از آن دلالت دارد (الأنعام/120 و 151؛ الأعراف /33؛ لقمان/20؛ الحدید/3 و 13). هرچند آشکارا به باطن قرآن تصریحی صورت نگرفته است، اما مفسّران با تمسّک به آیاتی که به تدبّر و تأمّل در قرآن یا آیاتی که در آن به فراگیر بودن تمامی امور در قرآن تصریح شده، بر وجود باطن برای قرآن تلازم آوردهاند (ر.ک؛ ذهبی، بیتا.، ج 2: 353 و 354 و آلوسی، 1415ق.، ج 1: 8).
روایات فراوانی از فریقین به وجود باطن برای الفاظ ظاهری قرآن دلالت دارد (ر.ک؛ بحرانی، 1416ق.، ج 1: 47ـ44 و سیوطی، 1404ق.، ج2: 8 ـ6). جابر بن یزید جُعفی که در دو مرحله از تفسیر آیهای از امام باقر، علیهالسّلام، سؤال و دو پاسخ متفاوت میشنود، در پاسخ به چرایی این امر از امام نقل میکند: «برای قرآن بواطن و ظواهری است و تفسیر قرآن از دورترین امور به اذهان بشر میباشد» (برقی، 1371ق.، ج2: 300 و عیّاشی، 1380ق.، ج1: 11و12). سؤال فضیل بن یسار ـ از اصحاب اجماع ـ دربارة مراد از تعبیر «مَا مِن آیَةٍ إِلاَّ وَ لَهَا ظَهرٌ وَ بَطنٌ» که خود دلالت بر شیوع این تفکّر و فراگیری بطن به تکتک آیات دارد، با این پاسخ امام باقر، علیهالسّلام، رو بهرو میشود که «بطن قرآن تأویل آن است که برخی از آن گذشته و برخی از آن هنوز تحقّق نیافته است» (صفّار، 1404ق.: 203؛ ح 2). علاّمه طباطبائی در این زمینه مینویسد: «خداوند متعال ماورای این قرآن را امری دیگر معرّفی میکند که به منزلة روحِ قرآن است؛ همان حقیقتی که خداوند آن را «کتاب حکیم» مینامد و تمام معارف قرآن و مضامین قرآن متکّی بر آن میباشد، امری که از سنخ الفاظ نیست. این امر همان تأویلی است که اوصاف آن در آیاتِ بیانگر تأویل ذکر شده است.» (طباطبائی، 1417ق.، ج3: 54). بر این اساس، عمدة دلیل چرایی لزوم تأویل در آیات، وجود بطون فراوان و معارف عمیقی است که در قالب الفاظی محدود بیان شده است.
طرح مسألة تأویل در قرآن همچنین به التزام دلالت بر وجود زمینة برداشتهای ناصحیح و در نتیجه، لزوم تبیین و تفسیر دقیق آیات قرآن مینماید. راهکار رهیافت به حقایق آیات با جایگاه مفسّر و مبیّن دانستن پیامبر (ص) توسّط خداوند سبحان تبیین شده است. به بیانی گویاتر، خداوند با علم به این نیاز، راه وصول به این هدف را در دریافتکننده و عرضهکنندة وحی یعنی شخص پیامبر(ص) تحقّق و تعیّن بخشیده است (النّحل/44و64). لزوم استمرار این مهم با توجّه به زمینههای بروز اختلاف پس از پیامبر خاتم (ص) امری است که خِرَد، تاریخ و شواهدی از استدلالهای مورد تأیید پیشوایان دین بر آن گواهی میدهد (کلینی، 1365، ج1: 169؛ ح 3 و همان: 171؛ ح 4). در پاسخ به این نیاز، آیة 43 سورۀ رعد در کنار آیة هفتم سورة آلعمران (...وَمَا یَعْلَمُ تأویلهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ...)، دلیلِ بر آگاهی برخی دیگر، از دانش کامل قرآن و بیانگر عدم تنافی آیة هفتم از سورة آلعمران با آگاهی ایشان از تأویل قرآن است. همچنین این علم الهی را خداوند طبق آیة 29 از سورۀ مبارکة سبأ به برگزیدگان خود عطا فرموده است. مطابق رهنمود روایات پیامبر اکرم (ص) و شواهد فراوان تاریخی و شهادت بزرگان از صحابه و تابعین، تحقّقبخش این امر پس از پیامبر، امام علی (ع) میباشد1. با آنچه گذشت، پاسخ دو سؤال نخست روشن میشود2.
آگاهی امام از ظاهر قرآن
تدوین قرآن در زمان حیات رسول خدا (ص) با نام مصحف صورت میگرفت. گستردگی این امر در آن عصر به گونهای است که در ثبت مصحفهای آن دوره، نام 23 صحابی که دارای مصحف بودهاند، ثبت شده است (رامیار، 1362: 335). فهم چگونگی آگاهی امام از ظاهر قرآن با شناخت از نگاشتهای که با یادکرد مصحف علی (ع) شهرت یافت، امکانپذیر است. گزارشهای گوناگونی از این حقیقت پرده برمیدارد که امیرالمؤمنین (ع) در بهرهمندی از تمامی آیات قرآن از دیگر صحابی پیشگامتر و این آگاهی و اقدام به جمعآوری دارای امتیازات ویژهای بوده است. هرچند گاه تنوّع گزارشها و بیان امور فرعی، مخاطب را با ابهامهایی در برخی مسائل روبهرو میسازد، امّا با توجّه به گسترة منابع نقلکنندة این حقیقت3، جای تردیدی در کمالیابی امام علی (ع) در درک کامل آیات و آگاهی به همة الفاظ قرآن به جای نمیگذارد. به عنوان نمونه سجستانی(م. 316 ق.) در کتاب المصاحف با عنوان «جمع علی ابن أبیطالب رضی الله عنه القرآن فی المصحف» به گزارشی در این زمینه اشاره دارد دارد (ر.ک؛ سجستانی، بیتا: 59 و60). محمّد بن سیرین پس از نقل گزارش عُکرمه از جمعآوری قرآن توسّط امام علی(ع) پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) میگوید: «از عُکرمه دربارة کیفیّت آن مصحف پرسیدم و اینکه آیا مطابق با تنزیل گردآوری شده است؟! عُکرمه در پاسخ من گفت: لَو اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن یُؤَلِّفُوهُ ذَلِکَ التَّأَلِیف مَا استَطَاعُوا» (سیوطی، 1416ق.، ج1: 161 و 162). این اقرار، آن هم از مخالفین، از عظمت تلاش امیرالمؤمنین (ع) و جامعیّت کار ایشان پرده برمیدارد. روایات چندی در ذیل عنوان «باب فی الأئمّة أن عندهم بجمیع القرآن الّذی أنزله عَلَی رسوله (ص)» در کتاب بصائر الدّرجات بر این انحصار تأکید دارد (ر.ک؛ صفّار، 1404ق.: 193و194). به عنوان نمونه جابر از امام باقر (ع) نقل میکند: «مَا مِن أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ یَقُولُ أَنَّهُ جَمَعَ القُرآنَ کُلَّهُ کَمَا أَنزَلَ اللهُ إِلاَّ کَذَّابٌ وَ مَا جَمَعَهُ وَ مَا حَفَظَهُ کَمَا أَنزَلَ اللهُ إِلاَّ عَلَیُّ بن أَبیطَالِبٍ وَ الأَئمَّةُ مِن بَعدِهِ» (صفّار، 1404ق.: 193) و در تفسیر قمی ابوحمزة ثمالی از ایشان نقل میکند: «مَا أَحَدٌ مِن هَذِهِ الأُمَّةِ جَمَعَ القُرآنَ إِلاَّ وَصِیِّ مُحَمَّد (ص)» (قمی، 1367، ج2: 452).
بر اساس آنچه از روایات استفاده میشود، این مصحف علاوه بر ترتیبی خاص، شامل توضیحاتی نسبت به آیات قرآن نیز بوده است که به ویژگیهای آن اشاره میشود.
خصوصیّات این مصحف را میتوان به دو گروه تقسیم نمود:
1ـ ویژگیهای کلّی
الف) شامل تمام قرآن بوده است: «جَمَعَهُ کُلَّهُ» (هلالی کوفی، 1415ق.، ج2: 581). ب) کتابت آن به دست حضرت امیر (ع) صورت پذیرفته است. حضرت با مورد خطاب قرار دادن طلحه میفرماید: «إِنَّ کُلَّ آیَةٍ أَنزَلَهَا اللهُ فِی کِتَابِهِ عَلَی مُحَمَّدٍ عِندِی بِإِملاَءِ رَسُولِ اللهِ وَ خَطِّی بِیَدی» (همان: 657). در روایت دیگر آمده: «کَتَبَهُ بِیَدِهِ» (همان: 581) و در بیان امام صادق (ع) آمده است: «کَتَبَهُ عَلِیٌّ» (کلینی، 1365، ج2: 633). ج) قرآن مذکور در بین دو لوح جمع شده است. حضرت امیر (ع) پس از نگارش مصحف آن را به مردم عرضه و فرمود: «قَد جَمَعَتهُ مِنَ اللَّوحِین» (همان: 633). د) شامل مطالبی در ذیل آیات بوده است. امیرالمؤمنین (ع) در این رابطه میفرماید: «فَمَا نَزَلَت عَلَیهِ (رسول الله (ص)) آیَةً فِی لَیلٍ وَ لاَ نَهَارٍ وَ لاَ سَمَاءٍ وَ لاَ أَرضٍ وَ لاَ دُنیَا وَ لاَ آخِرةٍ وَ لاَ جَنَّة وَ لاَ نَارٍ وَ لاَ سَهلٍ وَ لاَ جَبَلٍ وَ لاَ ضِیَاءٍ وَ لاَ ظُلمَةٍ إِلاَّ اَقرَأَنِیهَا وَ إِملاَهَا عَلَی وَ کَتَبَتهَا بِیَدَیَّ وَ عَلَّمَنِی تَأوِیلَهَا وَ تَفسِیرَهَا وَ مُحکَمَهَا وَ مُتَشَابِهَهَا وَ خَاصَّهَا وَ عَامَّهَا وَ کَیفَ نَزَلَت وَ أَینَ نَزَلَت وَ فِیمَن اَنزَلَت إِلَی یَومَ القِیَامَةِ دَعَا اللهُ لِی أَنَّ یُعطِینِی فَهُمَا وَ حِفظاً فَمَا نَسِیَت آیَةً مِن کِتَابِ اللهِ وَ لاَ عَلَی مَن أَنزَلَت إِلاَّ إِملاَهُ عَلِیٌّ» (صفّار، 1404ق.: 198؛ نیز ر.ک؛ عیّاشی، 1380ق.، ج1: 14 و253؛ کلینی، 1365، ج1: 64). تدوین مصحف به امر پیامبر (مجلسی، 1404ق.، ج 28: 308) و برای استفادة عموم مسلمانان صورت گرفت، (کلینی، 1365، ج2: 633). هرچند مورد استقبال دستگاه حکومت قرار نگرفت (طبرسی، 1404ق.، ج 1: 257).
2) ویژگیهای خاص
تدوین آن بر اساس ترتیب نزول، ذکر ناسخ و منسوخ، شامل بودن برخی از تأویل آیات، اشتمال بر تنزیل، بیان محکم و متشابه، تفصیل برخی از احکام، ذکر اسامی اهل حقّ و باطل، املای پیامبر و خطّ علی (علیهما و آلِهِما السّلام) (ر.ک؛ هلالی کوفی، 1415ق.، ج2: 802؛ فرات کوفی، 1410ق.: 188؛ عیّاشی، 1380، ج1: 17؛ صدوق، 1403ق.، ج1: 257؛ ایازی، 1380: 142ـ81).
آنچه به اختصار گذشت4، نشاندهندة آگاهی کامل و دقیق امام علی (ع) از ظواهر قرآن است که با واسطة پیامبر (ص) صورت پذیرفته است. هر چند میزان دانش انتقالی توسّط ائمّة هدی (علیهمالسّلام) به جامعة اسلامی ـ به دلائل گوناگون ـ به صورت جامع نیست، امّا این امر نمیتواند دلیلی بر انکار دانش و آگاهی کامل ائمّة اطهار (علیهمالسّلام) به ظواهر قرآن باشد، چرا که میتواند میان مرحلة آگاهی و مرحلة انتقال دو ساحت جدا حاکم باشد و این مسأله در باب بواطن قرآن نیز جاری است. البتّه شواهد مناسبی بر انتقالبخشی از این آگاهی در دورههای گذشته دلالت دارد5.
دانش امام به باطن قرآن
با کنار هم نهادن سه آیة قرآن و مقایسة آنها، به وسعت دانش و علوم جای گرفته در قرآن استدلال شده است. این آیات عبارتند از: 1) آیة «وَکَتَبْنَا لَهُ فِی الأَلْوَاحِ مِن کُلِّ شَیْءٍ...» (الأعرف/154) که توصیفکنندة تورات موسی (ع) است. 2) آیة «لِیُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی یَخْتَلِفُونَ فِیهِ...» (النّحل/39) که بیانکنندة جایگاه عیسی (ع) است. 3) آیة «...وَجِئْنَا بِکَ شَهِیدًا عَلَى هَؤُلاءِ وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِّکُلِّ شَیْءٍ...» (النّحل/89) که جایگاه پیامبر (ص) و فراگیری دانش بیان شده در قرآن را نسبت به سائر کُتُب آسمانی روشن مینماید (عیّاشی، 1380ق.، ج2: 266). از این رو و با توجّه به روایات بیانگر بطون قرآن، که از وجود لایهها و پردههایی پنهان از قرآن و معرفتهایی مخصوص به راسخان در علم سخن به میان آورده است و نیز با دقّت در روایاتی که بیانگر اختصاصی و ویژه بودن آگاهیهای قرآن برای ائمّة اطهار (علیهمالسّلام) میباشد، دانسته میشود که مراد از «تِبیَان کُلِّ شَیء» بودن قرآن با لحاظ و توجّه به بطون قرآن و حقایقی است که آگاهی از آن تنها برای خداوند و برگزیدگانی از جانب او میباشد. علاّمه طباطبائی در نتیجهگیری نسبت به روایات طرح شده در این زمینه مینویسند: «مراد روایات از بیانگر بودن قرآن از همه چیز، اعمّ از بیان آن به طریق دلالت لفظی است، بلکه در قرآن اشارات و اموری است که از اسرار و نهفتههایی کشف مینماید که فهم عادّی و متعارف توان درک آنها را ندارد» (طباطبائی، 1417ق.، ج 12: 325).
یافتن ارتباط و پیوند زدن میان بیانگر بودن قرآن از همة امور با موضوع امّ الکتاب و لوح محفوظ در روایات و همچنین استناد یافتن دانش وافر ائمّة (علیهمالسّلام) به قرآن، با تمسّک به آیة «تِبیَاناً لِکُلِّ شَیءٍ»، (ر.ک؛ کافی، ج 1: 62؛ ح10 و صفّار، 1404ق.: 127؛ ح 3، 4، 5 و6) زمینة این پرسش را فراهم مینماید که مجاری و مبادی ایصال دانش لوح محفوظ که قرآن تجلّی آن است، چگونه برای امام محقّق میشود. به بیانی روشنتر، با توجّه به ذاتی نبودن دانش بشر و از جمله پیامبر و امام (ر.ک؛ شاکر و برنجکار، 1391: ش10)، سرچشمههای دانش و علم الهی پیشوایان شیعه که از قرآن دانسته شده است و از این رو، میتوان آنها را مجاری آگاهی از بطون قرآن دانست، کدامند؟
لازم است پیش از بررسی این موضوع، مسألة بطون قرآن که به اجمال یاد شد و پیوند معارف قرآن با لوح محفوظ و امّالکتاب و کتاب مبین روشن شود. بیشتر مفسّرین شیعه و سنّی در کُتُب تفسیری خود چه تفاسیر روایی و چه تفاسیر با سبک و گرایشهای دیگر، کتاب مبین را در آیة59 از سورۀ مبارک انعام به معنای کتاب، لوح و حقیقی در نزد خدا دانستهاند که دایرۀ شمولی معرفت و علم آن بسیار گسترده میباشد. این تفسیر از کتاب مبین، چه به معنای علم خدا یا لوح محفوظ و حتّی اگر به معنای قرآن باشد، تفسیری است که بیانگر رابطة موجودات و مخلوقات با علم خدا است. به بیان دیگر، کتاب مبین دربرگیرندۀ آگاهی به موجوداتی است که قدرت و علم خدا آنها را هستی بخشیده است و آنگاه ربوبیّت مینماید (ر.ک؛ عیّاشی، 1380ق.، ج 1: 361؛ صدوق، 1361: 215 و بحرانی، 1416ق.، ج 2: 426).
امّا مراد از روایاتی که به بیان ارتباط امام با کتاب مبین یا علمالکتاب پرداختهاند، آگاهی مطلق یکباره و شمول معرفت و آگاهی امام از تمام کتاب مبین نیست، بلکه آنچه مدّ نظر روایات است و با آن میتوان به نتیجه و تلفیق ارتباط این تفسیر با روایات دیگر پرداخت، شرافتِ امکان آگاهییابی همراه با تحقّق آگاهی امام از بخشهایی از کتاب مبین، نه تحقّق یکباره و شمولی آن میباشد.
مقصود از عبارت «مَا کَانَ وَ مَا یَکُون» را در روایاتی که به تفسیر «تِبیَاناً لِکُلِّ شَیء» بودن قرآن پرداختهاند، میتوان با کنار هم قرار دادن شواهدی دیگر آشکار نمود. به عنوان نمونه، اسحاق بن عمّار از امام صادق (ع) نقل میکند: «إِنَّ لِلقُرآنِ تَأوِیلاً فَمِنهِ مَا قَد جَاءَ وَ مِنهُ مَا لَم یَجِیءُ فَإِذَا وَقَعَ التَّأوِیلُ فِی زَمانِ إِمَامٍ مِن الأَئِمَّةِ عَرَّفَهُ إِمَامُ ذَلِکَ الزَّمَان» (صفّار، 1404ق.: 195؛ ح 5؛ حرّ عاملی، 1409ق.، ج 27: 196؛ ح 33578 و مجلسی، 1404ق.، ج 89: 97؛ ح62). همانا برای قرآن تأویلی است که برخی از آن محقّق و روشن شده است و برخی اینچنین نیست. آنگاه که در زمان یکی از ائمّه تأویل آن واقع شود، امام آن زمان به آن آگاه میشود. از این روایت و دو روایت مشابه (عیّاشی، 1380، ج 1: 12؛ ح10؛ صفّار، 1404ق.: 195؛ ح 6 و7 و حرّ عاملی، 1409ق.، ج 27: 196؛ ح33580). همچنین از روایتی که قرآن را شامل اصولی میداند که عقلهای مردم توان فهم آن را ندارند، به دست میآید که علم امام از باطن قرآن یا لوح محفوظ، علمی اجمالی و کلّی، امّا عمومی و جامع است؛ به این معنا که برای امام امکان این آگاهی توسّط مجاری معیّنی فراهم شده است، و از همین رو، در روایات، منابع و مجاری گوناگونی برای ائمّه (علیهمالسّلام) یاد شده که این روایات دلالت میکنند بر اینکه امام آگاهیهای خود را از حقایق در کتاب مبین که خطا و سهو در آن راه ندارد، با آن مبادی و سرچشمههای دانش به دست میآورد. بر این اساس، کتاب مبین یا خزینة علم الهی را که دگرگونناپذیر است، میتوان شاهرگ معرفتی ائمّه (علیهمالسّلام) نامید که راههای ویژهای برای وصول به آن معیّن شده است. فهم صحیح این امر به درک دقیق روایاتی همانند «إِذَا حدثتُکم بِشَیءٍ فَاسئَلُونِی مِن کِتَابِ اللهِ» (کلینی، 1365، ج1: 60؛ ح5؛ همان، ج 5: 300؛ ح 2 و برقی، 1371ق.، ج 1: 269؛ ح 358) کمک مینماید، چرا که از سویی، تمام آگاهیهای امام به قرآن بازگشت داده میشود ـ از آن رو که قرآن تجلّی و مرتبة نازله از لوح محفوظ و امّ الکتاب است ـ و از سوی دیگر، مجاری آگاهی از حقایق پنهان یا باطن قرآن توسّط مبادی خاصّی محقّق میشود.
مبادی آگاهی امام از باطن قرآن
بیان شد که امام دانش خود نسبت به ظاهر قرآن را به صورت مستقیم از پیامبر (ص) تحقّق بخشیده است. مصحف امام علی (ع) که از املای پیامبر (ص) و آگاهییابی کامل حضرت امیر (ع) از شأن نزول، ناسخ و منسوخ، مطلق و مقیّد و تمام امور لازم در درک صحیح الفاظ آیات قرآن و رابطة آنها برخوردار است، نماد و تبلور این آگاهی میباشد. با ملاحظة مجموعة روایات ذیل این عنوان آشکار میشود که مصحف ارزندة امام، دربردارندة برخی از لایههای نهان معارف قرآن نیز بوده است. تعبیر «تأویل»6در برخی از گزارشها و روایات همانند: «فَمَا نزلَت عَلَی رَسُولِ اللهِ(ص) آیَةً مِنَ القُرآن إِلاَّ أَقرَأَنِیهَا وَ أَملَأَهَا عَلَیَّ فَکَتَبتُهَا بِخَطِّی وَ عَلَّمَنِی تَأوِیلَهَا وَ تَفسِیرَهَا وَ نَاسَخَهَا وَ مَنسُوخَهَا وَ مُحکَمَهَا وَ مُتَشَابِهَهَا وَ خَاصَّهَا وَ عَامَّهَا» (کلینی، 1365، ج1: 64) نه به معنای جامعیّت این صحیفه نسبت به بطون قرآن است، بلکه بیانگر شمول این صحیفه نسبت به برخی از بطون قرآن است7. عمده دلیل بر این گفتار، علاوه بر نیازمندی به حجم عظیمی از اوراق، همانگونه که قرآن تصریح بر آن دارد (الکهف/109) و لزوم لدنّی و الهی بودن این دانش، روایاتی است که دانش گذشته و آینده تا قیامت و احکام تمام امور مورد اختلاف در قرآن است (ر.ک؛ ابنبابویه (صدوق)، 1403ق.، ج 1: 65؛ ح 98؛ کلینی، 1365، ج1: 60؛ ح 7). بیان همة امور مورد نیاز مردم، خبر آسمان و زمین و هیچ چیزی نیست، مگر اینکه در کتاب خدا بیان آن وجود دارد (همان، ج 1: 59؛ ح1 و 229؛ ح 4؛ صفّار، 1404ق.: 197؛ ح 2؛ عیّاشی، 1380ق.، ج 2: 266؛ ش 56)، خبر شما و گذشتگانتان و آیندگانتان در آن هست، بهگونهای که اگر کسی شما را از آن خبر دهد، تعجّب میکنید (برقی، 1371ق.، ج 1: 267؛ ح 353). این روایات که قرآن را بیانگر تمام امور معرّفی میکنند، در کنار روایات گستردهای است که به تفکیک مبادی دانش امام اشاره میکنند و هر یک را متکفّل نوع خاصّی از دانش دانستهاند. بر این اساس، جمع میان خانوادة روایات اقتضای این سخن را دارد. در منابع اهل سنّت نیز آمده است که امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) از پیامبر(ص) نقل میفرماید: «عِلمُ البَاطِنِ سِرٌّ مِن أَسرَارِ اللهِ وَ حُکمٌ مِن حِکَمِ اللهِ یَقذِفُ فِی قُلُوبِ مَن یَشَاءُ مِن عِبَادِهِ» (سیوطی، 1401ق.، ج 2: 161 و متّقی الهندی، 1409ق.، ج10: 159).
در یک تقسیمبندی کلّی میتوان سرچشمهها و منابع دانش امام را به دو دستة کلّی تقسیم نمود:
الف) عنایات بیواسطة الهی؛ بهرهمندی از روحالقدس و برخوردداری از اسم اعظم را میتوان جزء مبادی و امور زمینهساز دانش عمیق و الهی امام به شمار آورد.
ب) علوم انتقالی که شامل دانشهای انتقالیافته از پیامبر و فرشته میشود. در ذیل هر یک از این دو، مجاری و منابع چندی قرار دارد که این مبادی و مجاری را میتوان مسیر آگاهییابی امام از حقایق پنهان قرآن نام نهاد8و به اجمال به عناوین و محتوای آن اشاره میشود.
1ـ جامعه
جامعه یکى از عنوانهاى مورد تأکید روایات دربارة علم امام و نشانهاى از پیوند عمیق میان امامت و نبوّت کتاب یا صحیفة جامعه است. جامعه اثری از رسول خدا (ص) خوانده شده است: «إِنَّمَا هُوَ أَثَرٌ عَن رَسُولِ اللهِ (ص)» (صفّار، 1404ق.: 139و146). از ویژگیهای این اثر، نگارش آن توسّط امام علی (ع) با املاء پیامبر (ص) میباشد. محتوای این نگاشته مطابق گزارش روایات متعدّد، حلال و حرام الهی است (کلینی، 1365، ج 1: 238).
2ـ أَلف باب
از روایات مشهور در کُتُب حدیثی فریقین، روایات ألف باب است که از طرق متعدّد نقل شده است (مناقب، ج 2: 36). تحقّق این امر در روزها و یا ساعات پایانی عمر شریف پیامبر اکرم (ص) صورت پذیرفت، و حضرت هزار دروازة علم را که هر یک گشایندة هزار در علم است، به امام علی (ع) تعلیم و تحدیث نمود. روایت اصبغ بن نباته از امیرالمؤمنین (ع) دلالت میکند که ابواب تعلیمی به آن حضرت توسّط پیامبر اکرم (ص)، شامل حلال و حرام الهی و آگاهیهایی نسبت به گذشته و آینده است (ابنبابویه (صدوق)، 1403ق.، ج 2: 647). غزّالی نیز در توصیف این دانش امیرالمؤمنین (ع) و طبیعی بودن و یا فوق طبیعی بودن آن، با پذیرش این روایت و صحیح دانستن آن، معتقد به الهی و لدنّی بودن این معرفت و آگاهی است و با تجلیل و احترام از این امر یاد میکند (ابنطاوس، بیتا: 284). این منبع دانش در کنار کتاب جامعه دو منبع اصلی آگاهی کامل امام از حلال و حرام الهی است. مطابق رهنمود آیات و روایات، ائمّة اطهار دانش کامل به حلال و حرام (احکام)9را از طریق پیامبر اکرم (ص) بهرهمند شدهاند. از این رو، نقش امام نسبت به این علوم، نقشی تبیینی و اماممحوری برای تبلور دانشهای انتقالی از پیامبر است.
3ـ صُحُف انبیا
آیة 133 از سورة طه بیانگر آن است که قرآن از حقایق کتابهای آسمانی گذشته خبر میدهد. آیة مذکور دلالت بر آگاهی غیبی و الهی پیامبر از صحف اُولی مینماید و قرآن را مشتمل بر عقاید حقّ و اصول احکامی که تمامی پیامبران بر آن اجماع داشتهاند، معرّفی مىکند و این امر را بیّنه و شاهدی برای حقّانیّت قرآن و ادّعای پیامبر (ص) میداند. مفسّرین مراد از صُحُف اُولی را تورات و انجیل و سایر کُتُب آسمانی بیان نمودهاند. کتابهای آسمانی پیامبران گذشته مانند تورات، زبور، انجیل و صحیفههایی مثل صُحُف موسی و ابراهیم، علیهماالسّلام، از جملة علوم مکتوبی هستند که پیامبر اکرم (ص) واسطة انتقال آن به امام علی (ع) و هر امامی واسطه در انتقال به امام بعدی است. از این کتابها و صحیفهها در روایات با عنوان جِفر أَبیَض یاد شده است (کلینی، 1365، ج 1: 240). از روایات چنین برداشت مىشود که جِفر (کُتُب و صُحُف انبیا) شامل علم گسترده و فراوانى بوده است (همان: 241).
4ـ مصحف فاطمه (س)
الفاظ و عبارات مصحف از صدای ملکی که حضرت فاطمه (س) میشنیده، شکل گرفته است. پس املاکنندۀ کلمات به حضرت زهرا (س) ملک (جبرئیل) و املاکنندۀ آنها به امام علی (ع) حضرت صدیقة طاهره (س) بوده است (صفّار، 1404ق.: 153؛ ح 5 و 156؛ ح 15). نگارش مصحف توسّط امیرالمؤمنین (ع) صورت گرفته است. از این رو، مصحف به خطّ ایشان است (ر.ک؛ همان). روایاتی را که به تبیین محتوا و موضوع اصلی مصحف پرداختهاند، میتوان به دو گروه تقسیم کرد: الف) روایات سلبی: آنچه در تمامی روایات سلبی تذکّر داده شده است، داخل نشدن آیهای از قرآن کریم در مصحف فاطمه (س) میباشد که این مفهوم با کمی اختلاف در تعابیر متعدّدی آمده است (ر.ک؛ همان: 153؛ ح 5؛ همان: 156؛ ح 15؛ همان: 154؛ ح 8 و همان: 151؛ ح 3). ب) روایات اثباتی: گروه دوم از روایات، به بیان موضوع و محتوای اصلی و گاه برخی جزئیّات از مسائل مطرح شده در مصحف میپردازند: «یُخبِرُهَا عَن أَبِیهَا وَ مَکَانِهِ وَ یُخبِرُهَا بِمَا یَکُونُ بَعدَهَا فِی ذُرِّیَّتِهَا» (کلینی، 1365، ج 1: 241؛ ح 5). در نتیجه، مصحف شامل آگاهی و اخباری از آینده نسبت به ائمّه (علیهمالسّلام) و فرزندان حضرت زهرا (س) و پادشاهان و حاکمان و بیان حوادثی است که سرانجامش استخلاف ائمّه و فرزندان فاطمه (سلامالله علیهم) بر روی زمین خواهد بود (ر.ک؛ برنجکار و شاکر، 1391: 6).
5ـ تحدیث و الهام
«نکت و نقر» در روایات از مجاری علم امام به حوادث حال دانسته شده است. مُجری و انجامدهنده نکت و نقر در روایات ملائکه معرّفی شده است (راوندی، 1409ق.، ج2: 830؛ مفید، 1413ق.، الف: 287 و 328 و صفّار، 1404ق.: 324 و 368). در روایات افکندن در قلب (نکت فی القلب) را نشانۀ محدَّث بودن معرّفی نمودهاند. علمِ روزانه یا به تعبیر روایات، حادث، که آگاهی از زمان حال است، در روایات با تعبیر، «نکت (یا قذف) فِی القُلُوبِ وَ نَقرٌ فِی الأَسمَاعِ» بیان شده است. محدَّث کسی است که فرشته با او سخن میگوید، بدون آنکه پیامبر باشد و یا آنکه فرشته را ببیند و یا به کسی محدث گفته میشود که در او دانشی به طریق الهام و مکاشفه از مبدأ اعلی ایجاد شود و یا آنکه در قلب او از آن حقائق که بر دیگران مخفی است، پدید آید.حیطۀ وظایف و شئون امام (علیهالسّلام) نیازمندیهای لازم به آن را نیز طلب مینماید و گسترۀ قلمرو ولایت الهی او گستردگی آگاهیها و علوم ایشان را میطلبد و این تلازم امری روشن و عقلی میباشد. صفوان در این باره، از امام صادق (علیهالسّلام) نقل میکند: «إِنَّ اللهَ أَجَلُّ وَ أَعظَمُ أَن یَحتَجَّ بِعَبدٍ مِن عِبَادِهِ ثُمَّ یُخفَی عَنهُ شَیئاً مِن أَخبَارِ السَّمَاءِ وَ الأَرضِ».
6ـ عمود نور
روایاتی که در ذیل این عناوین قابل بررسی میباشند، همگی در یک نکتة اصلی که اثر و پیامد این مجری است، اشتراک و اتّحاد در نقل دارند. امر مشترک میان روایات، ارتباط عمود یا منار یا مصباح نور با اعمال بندگان و آگاهی امام نسبت به کُنش و رفتار و اعمال انسانها است. از این رو، ثمره و نتیجۀ وجود عمود نور برای امام (علیهالسّلام)، توان دیدن و مشاهده کردن اعمال انسانها میباشد. اینکه مراد از عمود نور چیست؟ روایتی صحیح (ر.ک؛ مجلسی، 1404ق.، ج 4: 268) از امام رضا (ع) به روشنی پاسخگوی این پرسش است. یونس بن عبدالرّحمن برای یاران خود نقل میکند که امام به من فرمود: «تو چه میگویی آیا منظور عمودی از آهن است10که برای صاحب (امام) تو برافراشته میگردد؟ من گفتم نمیدانم. امام (علیهالسّلام) فرمود، بلکه مراد از عمود نور فرشته است که در هر شهری موکّل است و خدا بهوسیلۀ او اعمال بندگان آن شهر را بلند و نمایان مینماید. روایت با صراحت عمود نور را به ملک تفسیر و تبیین میکند و به گفتة علاّمه مجلسی در مرآةالعقول نامیده شدن فرشته با عنوان عمود به شیوۀ استعاره صورت گرفته، چرا که گویی ملک عمودی از نور است که امام در آن نظر میکند و یا به این علّت این تشبیه صورت گرفته که اعتماد امام درکشف امور به ملک میباشد. (همان: 268).
با دقّت در آنچه گذشت، علاوه بر این نکته که ائمّة اطهار (علیهمالسّلام) دارای طهارت و فهم صائب و دقیقی بودهاند11،میتوان گفت که ائمّه (علیهمالسّلام) علم تفسیر قرآن را از دیگران نفی ننمودهاند، امّا برای علم و آگاهی امام از تفسیر قرآن چند ویژگی بیان داشتهاند:
1ـ عمومیّت و جامعیّت آگاهی ایشان در برابر آگاهی ناقص دیگر مفسّران قرآن.
2ـ متقن بودن تفسیر و تبیین امام از قرآن، در برابر آگاهی ناصحیح و فهم نادرست و یا تفسیر ظنّی از قرآن.
3ـ امکان راهیابی امام به باطن و حقایق پنهان قرآن از مجاری ویژه و الهی.
نیز با توجّه به دانش الهی امام است که حضرت کاظم (ع) ابراز عقیده شخصی در مسائل دین را از سوی امام به صورت جد، رد و آن را انکار و دانش امام را از منبع الهی و تردیدناپذیر بیان مینماید (کلینی، 1365، ج1: 62؛ ح10).
نتیجهگیری
قرآن به عنوان کانون هدایت بشری پس از عصر ختم نبوّت، برای به دست دادن هدایت کامل خود نیازمند آگاهانی از حقیقت ظاهر و باطن آن میباشد. اوصیای پیامبر (ص) که به نصّ و نصب الهی معیّن گردیدهاند، وظیفة تجلّی دادن به هدایت الهی توسّط قرآن را به فراخور هر دورهای بر عهده دارند. این آگاهی نه دانشی سطحی و نه در توان دستیابی کامل بشری است. دانش امام در این زمینه، آگاهی و علمی الهی با مبادی و مجاری ویژه است که خود بیانگر و دلیلی صادق بر حقّانیّت دعوی شیعه در مسألة جانشینی پیامبر (ص) میباشد و با توجّه به مبادی و سرچشمههای متعدّد علم امام و روشن شدن الهی و غیر طبیعی بودن آنها ثابت میگردد که علم امام علمی خاصّ و ویژه میباشد که این امر ادّعای انحصار مرجعیّت علمی برای ائمّة شیعه (علیهمالسّلام) را ثابت مینماید. محور اساسی دانش امام به قرآن، پیامبر اکرم (ص) است. بر این اساس، آگاهی امام و به واسطة این آگاهی، امکان دستیابی دیگر انسانها از حقایق، وابستگی شدید به جایگاه و مقام و رتبة خاتمیّتِ پیامبر اسلام (ص) در کسب فیض و علم و انتقال آن به هدایتکنندگانِ به شریعت پس از خود و انتقال از ایشان به مردم دارد.
پینوشتها:
1ـ در این زمینه سخنان فراوانی دلالت بر سرآمدی و جامعیّت دانش امام علی(ع) دارد که به دو نمونه اشاره میشود: 1) پیامبر اکرم (ص) در گفتاری مشهور که راوی آن امّ سلمه است، به معیّت و همراهی دائم قرآن و امام علی(ع) تصریح دارند و یا روایاتی که ائمّة اطهار را با قرآن و قرآن را با ایشان معرّفی مینماید (ر.ک؛ کلینی، 1365، ج 1: 119 و طوسی، 1414ق.: 479). 2) ابنعبّاس که شیعه و اهل سنّت بر فضیلت او اقرار نمودهاند، پس از درک عمق آگاهی امیرالمؤمنین (ع) به حقایق قرآن، با فروتنی دانش خود را در مقایسه با دانش حضرت همانند قطرة آبی در برابر دریاها معرّفی میکند (ر.ک؛ مفید، 1413ق.، ب: 236 و طوسی، 1414ق.: 12). همو در تعبیری دیگر، دانش خود را مدیون تعلیم استاد خود میداند و میگوید: «ما أَخَذتُ مِن تَفسِیرِ القُرآن فَعَن عَلِیّ بن أَبِی طَالِب» (ذهبی، بیتا.، ج 1: 89 و90). وی با جبههگیری در برابر اندیشة برتری دانش تفسیری وی نسبت به امام علی (ع) در ردّ این دیدگاه دانش خود را از علی (ع) و دانش علی را از پیامبر (ص) دانسته است و خود را دانشآموز مکتب تفسیری امیرالمؤمنین (ع) معرّفی مینماید. از نمونههای دیگر میتوان به گفتار عبدالله بن مسعود، حاکم نیشابوری، عامر شعبی، عایشه، عبدالله بن عمر، عطاء بن أبی رباح، زرکشی، ابن عطیّه، جزری دمشقی، ابن أبی الحدید، زرقانی، محمّدحسین ذهبی، ابن عاشور و ... اشاره داشت (ر.ک؛ مردادی، 1382: 107ـ96).
2ـ ورود تفصیلی به پاسخ این دو سؤال به همراه ذکر شواهد فراوان آن و دیدگاههای مطرح، با توجّه به لزوم رعایت حجم مقاله، ممکن است به هدف اصلی نگاشتة حاضر که بیان شیوة آگاهی امام به قرآن، بهویژه در بخش باطن آن میباشد، آسیب رساند.
3ـ گزارشهای مربوط به مصحف امام علی (ع) را که بیشتر دلالت بر جمع کامل قرآن با ویژگیهای خاص مینماید، میتوان در کتابهای شیعه و اهل سنّت از منابع علوم قرآنی، تاریخ، حدیث و ... رهگیری نمود (ر.ک؛ رامیار، 1362: 368ـ368).
4ـ از آثار مستقلّ انتشار یافته در این مسألة میتوان به کتاب مصحف امام علی (علیهالسّلام) تألیف سیّد محمّدعلی ایازی اشاره داشت. نگارنده از این اثر در نگاشته خود بهره برده است.
5ـ مقدّمة کتاب مرآةالأنوار و مشکاةالأسرار از ابوالحسن عاملی فتونی از آثار ارزنده در گردآوری و نمایش اینگونه روایات است.
6ـ تأویل و تفسیر عموم و خصوص من وجهاَند. تفسیر بیان معنای ظاهری قرآن و تأویل مراد واقعی و بیان مصداقی آن است. مرحوم مصطفوی در این زمینه مینویسد: «الفرقُ بَینَ التَّفسِیرِ وَ التَّأوِیلِ، أَنَّ التَّفسِیرَ هُوَ البَحثُ عَن مَدلُولِ اللَّفظِ وَ مَا یَقتَضِیهِ ظَاهِرُ التَّعبِیرِ أَدَباً وَ إِلتِزَاماً وَ عَقلاً، وَ أَمَّا التَّأوِیلُ فَهُوَ تَعیِینُ مَرجَعَ اللَّفظِ وَ المُرَادُ و المَقصُودُ مِنهِ، وَ قَد یُخفَى المُرَادُ عَلَى النَّاسِ وَ لاَ یُدِلُّ عَلَیهِ ظَاهِرُ اللَّفظِ، فَهَذَا یُحتَاجُ إِلَى الإِطِّلاَعِ بِالمَقصُودِ وَ المُرَادُ مِنَ اللَّفظِ ـ وَ مَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ» (مصطفوی، 1360، ج 1: 176).
7ـ این سخن با روایت سلیم بن قیس هلالی که در آن، امام علی(علیهالسّلام) به طلحه میفرماید: «و تأویل کلّ آیةٍ ...» (طبرسی، 1403ق.، ج 1: 153) تنافی ندارد؛ زیرا همانگونه که در ادامه خواهد آمد، منابع دانش امام علی(علیهالسُلام) گوناگون است و حضرت علاوه بر مصحف شریف، کتابی به نام جامعه با املای پیامبر نگاشتهاند که شامل حلال و حرام الهی بوده است و همچنین صحیفههای دیگر در گزارشها و روایات ذکر شده است. دلیل بر این ادّعا، سخن خود حضرت است که در انتها به مسألة ألف باب که یکی از مبادی علم الهی ایشان توسّط پیامبر است، اشاره دارد که بر اساس روایات این مجرای دانش علاوه بر فراهم آوردن آگاهی از دانش حلال و حرام ، شامل علوم دیگری نیز بوده است.
8ـ نگارنده در مقالات مستقل دیگری هر یک از این سرچشمههای علم امام را به تفصیل مورد بازبینی قرار داده است (ر.ک؛ شاکر، 1390: 80 ـ20).
9ـ برای آگاهی بیشتر در این باب، ر.ک؛ شاکر، 1391: 182ـ 157 و شاکر و برنجکار، 1391: ش 2.
10ـ ملاّصالح مازندرانی دربارۀ این جمله امام، علیهالسّلام، مینویسد: «ذکر الحَدِید عَلَی سَبِیلِ التَّمثِیلِ وَ اِلاّ فَقَد یَکُونُ العَمُودُ مِن خَشَبٍ وَ نَحوِهِ» (مازندرانی، 1382ق.، ج6: 364).
11ـ امام علی(علیهالسّلام) نقل میفرماید که پیامبر اکرم (ص) در حقّ من دعا فرمود: دَعَا اللهُ أَن یُعطِیَنِی فَهمُهَا وَ حِفظُهَا فَمَا نَسِیتُ آیَةً مِن کِتَابِ اللهِ وَ لاَ عِلماً أَملاَهُ عَلَیَّ وَ کَتَبتُهُ مُنذَ دَعَا اللهُ لِی بِمَا دَعَا» (کلینی، 1365، ج 1: 64).