«عواطف» بخشی اساسی از نظام پویای شخصیّت آدمی است. ویژگیها و تغییرات عواطف، چگونگی برقراری ارتباط عاطفی و درک و تفسیر عواطف دیگران، نقش مهمّی در رشد، سازمان شخصیّت، تحوّل اخلاقی، روابط اجتماعی، شکلگیری هویّت و مفهوم خود دارد (ر.ک؛ لطفآبادی، 1380: 35). واتسون و تلگن (Watson & Tellegen) عواطف را به دو بُعد عاطفی پایه تقسیمبندی میکنند: یکی عاطفة منفی است؛ بدین معنی که شخص تا چه میزان، احساس ناخرسندی و ناخوشایندی میکند. عاطفة منفی، یک بُعد عمومی از یأس درونی و اشتغال نداشتن به کار لذّتبخش است که به دنبال آن، حالتهای خلقی اجتنابی از قبیل خشم، غم، تنفّر، حقارت، احساس گناه، ترس و عصبانیّت پدید میآید. عواطف منفی، مجموعة احساسات و خلقیّات منفی میباشند که آثار و نتایج منفی بر عملکرد انسانها دارند و انسان با مدیریّت کردن آنها میتواند به سعادت برسد. عواطفی همچون خشم، کینه، حسادت و... از جملة آنهاست. بُعد عاطفی دوم، عاطفة مثبت است؛ حالتی از انرژی فعّال، تمرکز زیاد و اشتغال به کار لذّتبخش است. عاطفة مثبت در بر گیرندة طیف گستردهای از حالتهای خلقی مثبت از جمله شادی، احساس توانمندی، شور و شوق، تمایل، علاقه و اعتماد به نفس است (ر.ک؛ همان: 40).
از آنجا که داستان بار هیجانی و عاطفی دارد، پایداری آن در حافظۀ بلندمدّت انسان بیشتر و تأثیر و تثبیت آن در ضمیر ناخودآگاه آدمی عمیقتر است. داستانهایی که خداوند در قرآن بیان فرموده، به دلیل صادق بودنش، بار تربیتی و عاطفی بیشتری دارد. لذا تأثیر بیشتری نیز بر فکر و ذهن انسان دارد. داستان حضرت یوسف(ع)، یکی از داستانهای سرشار از نکات تربیتی و عاطفی است و چون این داستان از جانب خداوند به «أحسنالقصص» معروف شده است، از جایگاه ویژهای برخوردار است: ﴿نَحنُ نَقُصُّ علیکَ أَحسنَ القَصَصَ بِما أَوحَینا إِلَیکَ هذا القرآن و إِن کنتَ مِن قَبلِهِ لَمِنَ الغافِلینَ﴾ (یوسف/3).
هرچند همۀ قصّههای قرآن ارزشمند است، امّا در این بین، داستان یوسف(ع) امتیاز ویژهای دارد، به دلیل اینکه زیباییها، عواطف و درسهای زیادی در این داستان، نهفته و اضداد را به گونهای زیبا در خود جمع کرده است، بهطوری که در این سوره، هم سخن از هجران است و هم وصال، هم رنج است و هم شادی، هم قحطی است و هم راحتی، هم خیانت است و هم وفاداری، هم بردگی است و هم عزیزی. به همین دلیل، نسبت به داستانهای قرآنی دیگر، از امتیاز خاصّی برخوردار است (ر.ک؛ ریاضی، 1372، ج 2: 422).
در پژوهش حاضر، نگارندگان پرسشهای ذیل را پاسخ میدهند: 1ـ انواع عواطف مثبت در سورة یوسف چیست؟ 2ـ آثار عواطف مثبت بر رشد و تعالی انسان در زندگی فردی و اجتماعی بر اساس سورة یوسف چیست؟ 3ـ راهکارهای تقویت عواطف مثبت بر اساس آموزههای اخلاقیـ تربیتی سورة یوسف چیست؟
1ـ پیشینة پژوهش
با بررسیهای انجام شده مشخّص گردید که در موضوع این مقاله، نه کتاب مستقلّی تألیف شده است و نه مقالهای به چاپ رسیده است و اگر مطالبی نیز وجود دارد، همگی در لابهلای تفاسیر و قصص تاریخی قرآن است؛ مثلاً در جلد یازده از تفسیر المیزان، به بحثهایی مانند عواقب دروغگویی برادران یوسف، خویشتنداری یوسف در برابر عشوهگریهای زلیخا و نتیجة مثبت آن در زندگی آن حضرت و نیز نحوة برخورد ایشان با مشکلات بیان شده است و یا در جلد نهماز تفسیر نمونه، در تفسیر ابتدای این سوره، بحثی پیرامون تفاوت گفتة تورات با قرآن دربارة داستان یوسف ارائه شده است و در ادامه، به بحثهایی دربارة عفّت بیان، توطئة دشمنان و عطوفت یوسف نسبت به مردم مصر در قالب ارائة داستان پرداخته است و در کتب روانشناسی نیز به انواع عواطف برمیخوریم، ولی در باب عواطف در سورة یوسف مطلبی یافت نشد.
2ـ انواع عواطف مثبت در سورۀ یوسف
در سورۀ یوسف(ع) عواطف مثبت زیادی به چشم میخورند که شناخت هر کدام برای تعیین سرنوشت انسان، بسیار ضروری است. برخی از این عواطف، مانند عشق یوسف(ع) به خداوند، جنبۀ فردی دارد و بعضی دیگر، مانند ارتباط صمیمانۀ یوسف با پدرش، جنبۀ خانوادگی و برخی هم مانند همدلی یوسف(ع) با مردم مصر، جنبۀ اجتماعی دارند.
2ـ1) عواطف مثبت فردی
انسان باید به احساسات شخصی خود آگاه باشد تا در تشخیص احساسات خود دچار سردرگمی نشود. کسانی که بر احساسات فردی خود مسلّط باشند، بهتر میتوانند زندگی خود را کامل کنند و در زمینۀ اتّخاذ تصمیمات مهم، مثل ازدواج و شغل خود، احساس اطمینان بیشتری داشته باشند (ر.ک؛ گلمن، 1380: 75).
حضرت یوسف(ع) به تمام عواطف شخصی خود آگاهی داشت. او به سبب سلامت فکر و ایمان به خداوند، تلاش کرد تا اخلاق حسنه را در خود پرورش دهد و همین موجب شد تا درهای حکمت به روی او گشوده شود. با توجّه به سورة یوسف، عواطف مثبت فردی که میتوان برای حضرت یوسف(ع) در نظر گرفت، عبارتند از:
2ـ1ـ1) ایمان و تقوای الهی
موفّقیّت حضرت یوسف(ع) در مأموریّت الهی خویش به دو دلیل است: الف) صبر. ب) تقوای الهی. خداوند در این باره میفرماید: ﴿...إِنَّهُ مَن یَتَّقِ وَیِصْبِرْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ﴾ (یوسف/90). پیامبران الهی اسطورة صبر و استقامت بودند. مطالعة زندگی آنان، بهویژه پیامبر اسلام(ص) و حضرت یوسف(ع)، بیانگر صبر و مقاومت آنها در برابر حوادث سخت و مشکلات طاقتفرساست و چون طیّ مسیر حق، همیشه اینگونه مشکلات دارد، رهروان راه حق باید از پیامبران در طیّ مسیر الهی الهام بگیرند.
باید به آن روز فکر کرد که حضرت یوسف(ع) تک و تنها بود و هیچ نشانهای از پیروزی در افق زندگی او دیده نمیشد، حتّی خویشاوندان نزدیکش در صف اوّل مبارزه با او قرار داشتند، آنچنان او را در فشار قرار دادند که تمام راهها به روی او بسته شد، او را در چاه انداختند و آنگاه به رهگذران فروختند، گاه او را به زندان افکندند و روزهایی بر این پیامبر الهی گذشت که توصیف آن مشکل است، امّا با تمام این احوال، همچنان به صبر و شکیبایی و استقامت ادامه داد. سرانجام میوة شیرین این درخت را چشید و بر دشمنانش فائق آمد، چنانکه تمام پیامبران از این نیروی صبر در راه مبارزه با دشمنانشان بهره جستند. قرآن در این باره خطاب به پیامبر اسلام میفرماید: ﴿فَاصْبِرْ کَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ...: پس صبر کن آنگونه که پیامبران «اُولو العزم» صبر کردند﴾ (الأحقاف/ 35).
2ـ1ـ2) برخورداری از فضائل اخلاقی
فضائل اخلاقی موجود در حضرت یوسف(ع) باعث شد تا وی استعداد زیادی در رهبری و شایستگی بر مردم کسب کند؛ برخی فضائل همچون ادب در برابر پدر و مادر: ﴿إِذْ قَالَ یُوسُفُ لِأَبِیهِ یَا أَبتِِ...: نگامى را که یوسف به پدرش گفت پدرم!... ﴾ (یوسف/4)؛ ﴿وَرَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَى الْعَرْشِ...: و پدر و مادر خود را بر تخت نشاند﴾ (یوسف/100)؛ گذشت در برابر برادران: ﴿قَالَ لاَ تَثْرَیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللّهُ لَکُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ: گفت امروز ملامت و توبیخى بر شما نیست! خداوند شما را مىبخشد؛ و او مهربانترین مهربانان است!﴾ (یوسف/92) و آیات دیگر موجب شد تا یوسف(ع)، حکیمی پارسا، عالمی متّقی و پیامبری مهربان گردد: ﴿و لَمّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَیناهُ حُکماً و عِلماً و کَذلِکَ نَجزِیَ المُحسِنینَ: و هنگامى که به بلوغ و قوّت رسید، ما «حکم» و «علم» به او دادیم؛ و اینچنین نیکوکاران را پاداش مىدهیم!﴾ (یوسف/22).
3ـ1ـ3) امید و حُسنِ ظنّ به خدا
از عواطف مثبت شخصی دیگر حضرت یوسف(ع)، امید و حُسنِ ظنّ او به خدا در سختترین لحظات زندگی است. توکّل و امید یوسف(ع) در ته چاه، در زمان قحطی، در سِمَت خزانهداری مصر و در تمام لحظات زندگی به خداوند متعال بود و از او مدد و یاری میجست. در روایت آمده است: «هنگامی که برادران، یوسف را در میان چاه آویزان کردند، یوسف لبخندی زد. یکی از برادران به نام یهودا گفت: اینجا چه جای خنده است؟! یوسف گفت: روزی در این فکر بودم که چگونه کسی میتواند با من اظهار دشمنی کند؛ چراکه برادران نیرومندی دارم، ولی اکنون میبینم خود شما بر من مسلّط شدهاید و میخواهید مرا به چاه افکنید! این درسی از جانب خداوند است که نباید هیچ بندهای به غیر خدا تکیه کند (بنابراین، خندة من خندة شادی نبود، خندة عبرت بود! از این حادثه عبرت گرفتم که باید فقط به خدا توکّل کنم)» (طبرسی، 1412ق.، ج 3: 214). یوسف در زندان به رفیقان خود میگفت: ﴿یَا صَاحِبَیِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ: اى دوستان زندانى من! آیا خدایان پراکنده بهترند، یا خداوند یکتاى پیروز؟﴾ (یوسف/39). این موجب شد خداوند نیز او را تنها نگذارد و او را یاری نماید: ﴿و ما أُبَرئُ نَفسی إِنَّ النَّفسَ لَأَمّارةٌ بالسّوءِ إلاّ ما رَحِمَ رَبّی إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَحیمٌ: من هرگز خودم را تبرئه نمىکنم، که نفس (سرکش) بسیار به بدیها امر مىکند؛ مگر آنچه را پروردگارم رحم کند! پروردگارم آمرزنده و مهربان است. ﴾ (یوسف/53).
حضرت یوسف(ع) روحیّة امید به خدا را از پدر آموخته بود. این مسئله به طور واضح از سخن یعقوب(ع) معلوم میشود که گفت: ﴿فَصَبْرٌ جَمِیلٌ وَاللّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ: من صبر جمیل خواهم داشت؛ و در برابر آنچه مىگویید، از خداوند یارى مىطلبم!﴾ (یوسف/18). همچنین آنجا که یعقوب خطاب به پسرانش که برای یافتن یوسف و برادرش (بنیامین) به سوی مصر حرکت میکنند، از رحمت خدا مأیوس نمیشود: ﴿یَا بَنِیَّ اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن یُوسُفَ وَأَخِیهِ وَلاَ تَیْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لاَ یَیْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ: پسرانم! بروید و از یوسف و برادرش جستجو کنید و از رحمت خدا مأیوس نشوید که تنها گروه کافران، از رحمت خدا مأیوس مىشوند!﴾ (یوسف/ 87).
«رَوْح» و «رُوح» هر دو به معنای «جان» است (راغب اصفهانی، 1412ق.: 369)، ولی «رَوْح» در موارد فَرَج و رحمت به کار میرود، چنانکه گویا با گشایش گِره و مشکل، جان تازهای در انسان دمیده میشود. از این آیه استفاده میشود که اولیای خدا نهتنها خود مأیوس نمیشوند، بلکه دیگران را نیز از یأس بازمیدارند؛ زیرا یأس نشانة کفر است، گویا شخص مأیوس در درون خود فکر میکند که قدرت خدا تمام شده است! (ر.ک؛ قرائتی، 1383، ج 6: 143ـ144).
2ـ2) عواطف مثبت خانوادگی
عواطف مثبت خانوادگی در سورۀ یوسف(ع) به شرح ذیل است:
2ـ2ـ1) رابطۀ صمیمانه و متقابل یوسف(ع) و پدر
حضرت یوسف(ع) رابطهای بسیار عاطفی و صمیمانه با پدرش حضرت یعقوب(ع) داشت. نمودهای بسیار آشکار آن عبارتند از: 1- ادب و احترام یوسف(ع) به پدر: ﴿إِذ قالَ یوسُفُ لِأَبیهِ یا أَبتِ...﴾ (یوسف/ 4). در روایت است وقتی یوسف در قعر چاه قرار گرفت، فریاد میزد: «سلام مرا به پدرم یعقوب برسانید» (حویزی، 1415ق.، ج 2: 413؛ طبرسی، 1412ق.، ج 3: 320). 2ـ مشورت یوسف(ع) در کارها با پدر: ﴿یا أَبتِ إِنّی رأَیتُ أَحَدَ عَشَرَ کوکباً...﴾ (یوسف/4). 3ـ علاقۀ حضرت یعقوب(ع) به یوسف(ع) به دلیل صغیر بودن و نیز بیمادر بودن او (ر.ک؛ حویزی، 1415ق.، ج 2: 410). 4ـ رؤیت نشانههای نبوغ، کمال و نبوّت در جبین یوسف(ع) از سوی پدر: ﴿قَالَ یَا بُنَیَّ لاَ تَقْصُصْ رُؤْیَاکَ عَلَى إِخْوَتِکَ فَیَکِیدُواْ لَکَ کَیْدًا: گفت فرزندم! خواب خود را براى برادرانت بازگو مکن، که براى تو نقشه (خطرناکى) مىکشند﴾ (یوسف/ 5)
2ـ2ـ2) رابطۀ صمیمانۀ یوسف(ع) با برادرانش
یوسف(ع) برادرانش را بسیار دوست میداشت و به آنان احترام میگذاشت. او دلش به برادرانش گرم بود و به آنها تکیه میکرد و آنها را حامی خود میدانست. از دیگر روابط یوسف با برادران که همان فضائل اخلاقی خود یوسف(ع) است، صداقت، مهربانی، گذشت و فداکاری اوست.
یوسف(ع) هیچ گاه در مقابل خیانت و ظلم برادران، درصدد انتقام برنیامد و یا حتّی ذرّهای نسبت به آنها کینه به دل نگرفت و در برابر اعتراف برادران به ظلم و خلاف خود به یوسف، کوچکترین اسائۀ ادب نسبت به آنها از خود نشان نداد (ر.ک؛ حورائی، 1384: 57)، بلکه آنان را بخشید و سرزنش نیز نکرد: ﴿قالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَکَ اللَّهُ عَلَیْنا وَ إِنْ کُنَّا لَخاطِئینَ * قالَ لا تَثْریبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمینَ: گفتند به خدا سوگند، خداوند تو را بر ما برترى بخشیده؛ و ما خطاکار بودیم* گفت امروز ملامت و توبیخى بر شما نیست! خداوند شما را مىبخشد؛ و او مهربانترین مهربانان است!﴾ (یوسف/ 91ـ92). ولی خیانت برادران، موجب شد یوسف(ع) درک کند که باید دلش گرم به خدا باشد و فقط به او تکیه کند و او را حامی خود بداند.
رابطۀ یوسف و برادران، «متقابل» نیست. یوسف(ع) به دلیل تهذیب نفس، نمیتواند کینهای به دل بگیرد و روحیّۀ ایثار و فداکاری در او نهادینه شده است، امّا برادرانش که تکیه بر قدرت و نیروی خود دارند و تکبّر و غرورشان مانع پرورش اخلاق حسنه است، بهآسانی حسادت ورزیدند، به یوسف ظلم کردند و درد فراق را بر سینۀ پدرشان نهادند.
2ـ3) عواطف مثبت اجتماعی
عواطف مثبت اجتماعی از همدلی و نوعدوستی سرچشمه میگیرد. همدلی، توانایی دیگری است که بر «خودآگاهی» متّکی است و اساس مهارت اجتماعی محسوب میشود. فردی که از همدلی و نوعدوستی بیشتری برخوردار باشد، میتواند در اجتماع به صورت رهبری مدبّر و کارآمد ظاهر شود؛ رهبری که درد مردم را بهخوبی بشناسد و نیروها را به خوبی سازماندهی نماید و در پی حلِّ مشکلات مردم باشد که این ویژگیها در گرو علم، قدرت تجزیه و تحلیل اجتماعی و نوع ارتباطات او با مردم است (ر.ک؛ گلمن، 1380: 166).
در سورۀ یوسف، نوع همدلی او با مردم به شکلهای مختلف نمود دارد؛ مانند برخورد سیاستمدارانۀ یوسف با کاروان تجاری بعد از بیرون آمدن از چاه، برخورد متواضعانۀ یوسف با عزیز مصر بعد از خریداری شدن از سوی او (یوسف/26 و 29)، برخورد دوستانۀ یوسف با همبندیان (یوسف/36ـ41)، بهویژه خطابِ «ای دوستان زندانی من!» نسبت به زندانیان: ﴿یا صاحِبَیِ السِّجْن﴾ (یوسف/39 و 41)، برخورد حکیمانۀ یوسف با فرمانروای مصر: ﴿وَقَالَ الْمَلِکُ ائْتُونِی بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِی فَلَمَّا کَلَّمَهُ قَالَ إِنَّکَ الْیَوْمَ لَدَیْنَا مِکِینٌ أَمِینٌ * قَالَ اجْعَلْنِی عَلَى خَزَآئِنِ الأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ: پادشاه گفت: او را نزد من آورید، تا وى را مخصوص خود گردانم! هنگامى که با او صحبت کرد، گفت: تو امروز نزد ما جایگاهى والا دارى، و مورد اعتماد هستى* (یوسف) گفت مرا سرپرست خزائن سرزمین (مصر) قرار ده که نگهدارنده و آگاهم﴾ (یوسف/54ـ55 و نیز، ر.ک؛ یوسف/ 50) و برخورد مهربانانۀ یوسف با مردم مصر در هنگام قحطی (یوسف/58ـ59 و 65). همگی این روابط موجب شد تا یوسف(ع) در میان مردم مصر به فردی عزیز و حکیم تبدیل گردد.
3ـ آثار عواطف مثبت بر رشد و تعالی انسان
عواطف مثبت، آثار فردی و اجتماعی فراوانی بر رشد و تعالی افراد و جامعه دارد. در این قسمت به این موضوع از نگاه آیات و روایات اسلامی مورد بررسی قرار میگیرد.
3ـ1) آثار فردی عواطف مثبت بر رشد
آثار فردی عواطف مثبت بر رشد و تعالی انسان عبارتند از:
3ـ1ـ1) شادمانی
عاطفۀ شادمانی از جمله عواطف نیروبخشی است که در درمان بیماریهای روحی نقش بسزایی دارد. در سورۀ یوسف(ع)، درد فراق برای یعقوب(ع) بسیار سنگین و سخت بود، امّا شادمانی وصال، به او جان تازهای داد: ﴿فَلَمَّا أَن جَاء الْبَشِیرُ أَلْقَاهُ عَلَى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِیرًا قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ: امّا هنگامى که بشارت دهنده فرا رسید، آن (پیراهن) را بر صورت او افکند؛ ناگهان بینا شد! گفت آیا به شما نگفتم من از خدا چیزهایى مىدانم که شما نمىدانید؟﴾ (یوسف/ 96).
3ـ1ـ2) عشق و محبّت
عشق و محبّت تأثیر بسزایی در درمان افسردگی و اضطراب دارد و به انسان آسایش و اطمینان خاطر میدهد. همچنین تأثیر عمیقی بر رشد و تعالی اجتماعی انسان نیز دارد و میتواند انسان را به رهبری دلسوز تبدیل گرداند. وقتی انسان حالت خشم و ناراحتی دارد، عشق و محبّت موجب میشود تا آرام و خرسند گردد، لذا میتواند بهآسانی تصمیم بگیرد و زندگی فردی و اجتماعی خود را بهتر مدیریّت کند (ر.ک؛ گلمن، 1380: 242). یوسف(ع) با آنکه از برادران ظلمها میبیند و از آنان رنجیده است، ولی به علّت عشق و محبّت برادری از آنان میگذرد (یوسف/ 92).
3ـ1ـ3) امید
در باب مسائل روحی و فکری، بیشترین تأثیر بر موفّقیّت اجتماعی از آنِ امید و خوشبینی به آینده است. برای مثال، کسانی که امید به رحمت الهی دارند، بیشتر از کسانی که ناامید از رحمت الهی هستند، در راه حلّ مشکلات خود تلاش میکنند. کسانی که امیدوار و خوشبین هستند، شکستها را راهی برای رسیدن به موفّقیّت میدانند و در برابر شکستها و مشکلات کمر خم نمیکنند و کنار نمیکشند (ر.ک؛ گلمن، 1380: 131). «امید» انسان گنهکار را نسبت به رحمت الهی و توبه تشویق مینماید و موجب رشد معنوی او میگردد.
یوسف(ع) چون امید به توبۀ برادران داشت، بنیامین را با نقشهای نزد خود نگاه داشت و بدین وسیله، برادران را واداشت بعد از سالیان سال نسبت به ظلم به او (یوسف) اظهار پشیمانی کنند و توبه نمایند: ﴿فَبَدَأَ بِأَوْعِیَتِهِمْ قَبْلَ وِعَاء أَخِیهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِن وِعَاء أَخِیهِ کَذَلِکَ کِدْنَا لِیُوسُفَ ...: در این هنگام، (یوسف) قبل از بار برادرش، به کاوش بارهاى آنها پرداخت؛ سپس آن را از بارِ برادرش بیرون آورد؛ این گونه راه چاره را به یوسف یاد دادیم﴾ (یوسف/ 76).
3ـ1ـ4) خویشتنداری
خویشتنداری، عفّت، حیا و به طور کلّی، رعایت تقوای الهی یکی از عواطف مثبت در فرد است که موجب میشود فرد، محبوب و مورد ستایش مردم قرار گیرد. افرادی که در دوران جوانی به تهذیب نفس پرداختهاند، در اجتماع افرادی صالح و مواد اعتمادند و بهتر میتوانند با ناکامیهای زندگی فردی و اجتماعی دست و پنجه نرم کنند و احتمال اینکه در اثر فشار روحی از هم بپاشند، کمتر است (ر.ک؛ گلمن، 1380: 129).
یوسف(ع) هنگامی که تدبیر کرد و برادر را بنا به مصلحت نزد خود نگه داشت، برادران تهمت دزدی به او زدند و او را ناراحت کردند، ولی یوسف(ع) به دلیل تهذیب نفس خود، خویشتنداری کرد و صبر نمود: ﴿قَالُواْ إِن یَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَّهُ مِن قَبْلُ فَأَسَرَّهَا یُوسُفُ فِی نَفْسِهِ وَلَمْ یُبْدِهَا لَهُمْ قَالَ أَنتُمْ شَرٌّ مَّکَانًا وَاللّهُ أَعْلَمْ بِمَا تَصِفُونَ: گفتند اگر او دزدى کند، (جاى تعجب نیست؛) برادرش (یوسف) نیز قبل از او دزدى کرد» یوسف (سخت ناراحت شد، و) این (ناراحتى) را در درون خود پنهان داشت، و براى آنها آشکار نکرد، گفت شما از نظر منزلت بدّترین مردمید! و خدا از آنچه توصیف مىکنید، آگاهتر است!﴾ (یوسف/ 77).
این خویشتنداری یوسف(ع) موجب گشت که نقشهاش برملا نشود، چون اگر برادران میفهمیدند که او یوسف است، توبه نمیکردند و ممکن بود کار بدتری انجام دهند.
3ـ1ـ5) عفو و گذشت
عفو و گذشت، تأثیر بسزایی در شکلگیری شخصیّت انسان میگذارد. فداکاری والدین نسبت به فرزندان و گذشت زوجین از یکدیگر باعث میشود که انسان به فردی قدرتمند در برابر ناملایمات تبدیل گردد. کسانی که دست از حیات خود میکشند تا به دیگران حیات بخشند، افراد محبوب و مشهوری در جامعه میباشند و در اذهان مردم باقی میمانند. زوجین با گذشت و فداکاری خود، زندگی گرم و پر از محبّت و عطوفت را برای خود و فرزندانشان فراهم میکنند و والدین با فداکاریهای خود زمینه را برای مشورت فرزندان با خود فراهم میکنند.
حضرت یوسف(ع) با گذشت و فداکاری خود موجب شد برادران هم توبه نمایند و هم سرافکنده و افسرده نگردند و با خوشحالی با یوسف روبهرو گردند و تقاضای استغفار از پدر کنند: ﴿قالَ لا تَثْریبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمینَ: گفت امروز ملامت و توبیخى بر شما نیست! خداوند شما را مىبخشد؛ و او مهربانترین مهربانان است!﴾ (یوسف/ 92) و ﴿قالُوا یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئینَ: گفتند پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه، که ما خطاکار بودیم!﴾ (یوسف/ 97).
3ـ2) آثار اجتماعی عواطف مثبت بر رشد
عواطف مثبت همانگونه که بر رشد فردی تأثیر دارد، در شکلگیری یک جامعۀ سالم و پویا نیز مؤثّر و مفید است. بالا رفتن سطح علم و آگاهی، ایمان و تقوا، روحیّۀ مشورت، تعامل و گذشت، مسئولیّتپذیری و خدمت به مردم در سایۀ همین عواطف مثبت پدید میآید. برخی از آثار اجتماعی عواطف مثبت عبارتند از:
3ـ2ـ1) شادمانی
افرادی که روحیّۀ شاد دارند، الگویی برای شاد زیستن افراد دیگر هستند و میتوانند سطح اضطراب و نگرانی افراد را به سرعت پایین آورند. لطیفهگویی و خندیدن، تأثیر مهمّی در تغییر دادن وضع نامناسب روحی افراد دارد و این خود موجب میشود که افسردگی درمان یابد و غم و اندوه کم گردد. امام علی(ع) میفرماید: «اَلْمُؤمِنُ بِشْرُهُ فِی وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِی قَلْبِه: شادی مؤمن در صورت اوست و ناراحتی وی در دلش» (شریفالرّضی، 1414ق.: ح 339).
شادمان کردن، قدرت تفکّر را بالا میبرد و در نتیجه، ذهن تحلیلی افراد برای فعّالیّتهای خلاّقانه بیشتر میگردد و برای این افراد، مشکلات خود را هیولایی حل نشدنی نشان نمیدهد (ر.ک؛ گلمن، 1380: 126). همچنین شادمانی موجب افزایش سطح روحیّۀ مسئولیّتپذیری میشود و موجب میشود فرد صادقانه به مردم خدمت نماید.
البتّه ناگفته نماند که شادی و شادمانیهای اجتماعی باید در جهت رضای خداوند باشد: ﴿... یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ * بِنَصْرِ اللَّهِ یَنصُرُ مَن یَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ: و در آن روز، مؤمنان (بخاطر پیروزى دیگرى) خوشحال خواهند شد...* به سبب یارى خداوند؛ و او هر کس را بخواهد یارى مىدهد؛ و او صاحب قدرت و رحیم است﴾ (الرّوم/4ـ5). در صورتی که خندیدن و شادمانی کردن با رضای خدا همراه نباشد، کاری سهو و بیهوده محسوب میشود و باعث مرگ قلب نیز میشود. پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «إِیَّاکَ وَ کَثرَةَ الضِّحْکِ فَإِنَّهُ یُمیِتُ القَلبَ: از زیاد خندیدن بپرهیزید که قلب را میمیراند» (صدوق، 1361: 335).
یوسف(ع) با شادمان کردن همبندیان خود با تعبیر خواب او، هم موجب شد آن همبندی از یاران صدّیق او گردد: ﴿َیا صَاحِبَیِ السِّجْنِ أَمَّا أَحَدُکُمَا فَیَسْقِی رَبَّهُ خَمْرًاً: اى دوستان زندانى من! امّا یکى از شما (دو نفر، آزاد مىشود؛ و) ساقى شراب براى صاحب خود خواهد شد﴾ (یوسف/ 41) و هم انگیزهای برای او شد تا بهتر انجام وظیفه نماید: ﴿وَقَالَ الَّذِی نَجَا مِنْهُمَا وَادَّکَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ أَنَاْ أُنَبِّئُکُم بِتَأْوِیلِهِ فَأَرْسِلُونِ * یُوسُفُ أَیُّهَا الصِّدِّیقُ أَفْتِنَا فِی سَبْعِ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ یَأْکُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعِ سُنبُلاَتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ یَابِسَاتٍ لَّعَلِّی أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَعْلَمُونَ: و یکى از آن دو که نجات یافته بود ـ و بعد از مدّتى به خاطرش آمد ـ گفت: من تأویل آن را به شما خبر مىدهم؛ مرا (به سراغ آن جوان زندانى) بفرستید!* یوسف، اى مرد بسیار راستگو! درباره این خواب اظهار نظر کن که هفت گاو چاق را هفت گاو لاغر مىخورند؛ و هفت خوشه تر، و هفت خوشه خشکیده؛ تا من بسوى مردم بازگردم، شاید (از تعبیر این خواب) آگاه شوند!﴾ (یوسف/45ـ46). همچنین یوسف با شاد کردن فرمانروای مصر با تعبیر خواب او، موجب شد مصر و مردم آن از قحطی نجات پیدا کنند (ر.ک؛ یوسف/ 47ـ49) و بیشتر مردم مصر به او ایمان آورند.
3ـ2ـ2) امید
یکی از عواطف مثبت تأثیرگذار در رشد جامعه، امید است. امید عبارت است از سرور و نشاط قلب به سبب انتظار آنچه محبوب اوست، به شرط آنکه وقوع آن متوقّع و منتظر بوده، سببی عقلایی داشته باشد (ر.ک؛ شبّر، 1380: 328). امید موجب افزایش مقاومت آدمی در برابر سختیها میشود. انسان امیدوار برای حلّ مشکلات، راه حلّ مناسبی پیدا میکند و در برابر ناهنجاریهای اجتماعی تسلیم نمیشود و همین امر موجب افزایش تلاش او برای خدمت بهتر به مردم میگردد.
اگر یوسف(ع) به مردم امید به گشایش بعد از سختی قحطی را نمیداد، شاید بسیاری از مردم از قحطی میترسیدند و با یأس زندگی میکردند. امید به گشایش بعد از قحطی، این نیرو را به مردم داد که در برابر قحطی، صبر و مقاومت کنند و با حکومت مصر تعامل کنند تا بحران قحطی چندساله سپری شود: ﴿قَالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِینَ دَأَبًا فَمَا حَصَدتُّمْ فَذَرُوهُ فِی سُنبُلِهِ إِلاَّ قَلِیلاً مِّمَّا تَأْکُلُونَ * ثُمَّ یَأْتِی مِن بَعْدِ ذَلِکَ سَبْعٌ شِدَادٌ یَأْکُلْنَ مَا قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ إِلاَّ قَلِیلاً مِّمَّا تُحْصِنُونَ * ثُمَّ یَأْتِی مِن بَعْدِ ذَلِکَ عَامٌ فِیهِ یُغَاثُ النَّاسُ وَفِیهِ یَعْصِرُونَ: گفت هفت سال با جدیّت زراعت مىکنید؛ و آنچه را درو کردید، جز کمى که مىخورید، در خوشههاى خود باقى بگذارید (و ذخیره نمایید).* پس از آن، هفت سال سخت (و خشکى و قحطى) مىآید، که آنچه را براى آن سالها ذخیره کردهاید، مىخورند؛ جز کمى که (براى بذر) ذخیره خواهید کرد.* سپس سالى فرامىرسد که باران فراوان نصیب مردم مىشود؛ و در آن سال، مردم عصاره (میوهها و دانههاى روغنى را) مىگیرند (و سال پر برکتى است.)﴾ (یوسف/47ـ49).
3ـ2ـ3) خویشتنداری
خویشتنداری حالتی است که موجب میشود انسان در رویارویی با مسائل اجتماعی، دارای قلبی سلیم و فکری مثبت شود. عواطف همخانوادۀ خویشتنداری عبارتند از صبر و تحمّل، ایمان و تقوا، حیا و شرم، پاکدامنی و غیرت.
از جمله آثار اجتماعی خویشتنداری، بالارفتن قدرت تحمّل و صبر در برابر سختیهاست. کسانی که در برابر وسوسههای نفسانی خویشتنداری میکنند، در جامعه افرادی سالم، کارآمدتر و با قدرت تحلیل زیادی از لحاظ سیاسی و اجتماعی هستند. آنها حدّ و مرز شرعی و دینی و نیز جایگاه اجتماعی خود را در جامعه میشناسند و این موجب میشود که خداوند نور حکمت را در قلب آنان جای دهد. فرقان و نور حکمت همان نیروی تجزیه و تحلیل مسائل است که انسان را قدرتمند و کارآمد میکند تا حق را به درستی از باطل تشخیص دهد: ﴿...إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً...: ... اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، براى شما وسیلهاى جهت جدا ساختن حق از باطل قرارمىدهد...﴾ (الأنفال/ 29).
از دیگر آثار اجتماعی خویشتنداری این است که انسان را به اوج عزّت میرساند. اگر حضرت یوسف(ع) خزانهدار کشور پهناور مصر گردید و جامعۀ مصر را به اوج عزّت رسانید، به دلیل رعایت تقوا و صبر بود: ﴿...وَ کَذلِکَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِی الْأَرْضِ...: و اینچنین یوسف را در آن سرزمین متمکّن ساختیم!﴾ (یوسف/ 21)؛ ﴿وَکَذَلِکَ مَکَّنِّا لِیُوسُفَ فِی الأَرْضِ یَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَیْثُ یَشَاء نُصِیبُ بِرَحْمَتِنَا مَن نَّشَاء وَلاَ نُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ * وَلَأَجْرُ الآخِرَةِ خَیْرٌ لِّلَّذِینَ آمَنُواْ وَکَانُواْ یَتَّقُونَ: و اینگونه ما به یوسف در سرزمین (مصر) قدرت دادیم، که هر جا مىخواست در آن منزل مىگزید (و تصرّف مىکرد)! ما رحمت خود را به هر کس بخواهیم (و شایسته بدانیم) میبخشیم؛ و پاداش نیکوکاران را ضایع نمىکنیم* (امّا) پاداش آخرت، براى کسانى که ایمان آورده و پرهیزگارى داشتند، بهتر است!﴾ (یوسف/ 56ـ57).
یوسف(ع) به دلیل همین عاطفۀ خویشتنداری، صاحب نیروی حکمت شد که توانست مسائل آن روز را بهخوبی تحلیل کند و با نیروی توکّل به خدا، هم خود به مقام عزیزی نائل شود و هم مصر را به نقطۀ اوج عزّت و قدرت برساند (ر.ک؛ مکارم شیرازی، 1374، ج 9: 357).
3ـ2ـ4) همدلی
همدلی و نوعدوستی از ویژگیهایی است که برای پایداری و ارتقای جامعۀ انسانی لازم و ضروری است. همدلی موجب میشود حالت روحی ناشی از افسردگی فروکش کند. کمک به نیازمندان جامعه، رفع مشکلات فقرا و دستگیری از مستمندان، از رفتارهای نوعدوستانهای محسوب میشود که موجب محبوبیّت میگردد. همدلی موجب میشود که استعدادهای اجتماعی شکوفا گردد و افراد صاحب مهارتهای فراوانی از جمله مشورت، تشکّر از مردم، تعامل مناسب با مردم و... گردند که خود موجب سلامت جامعه میشود. از آثار دیگر همدلی میتوان به مواردی همچون بالا رفتن استعداد مدیریّت و رهبری، بالا رفتن سطح ایثار و فداکاری و بالا رفتن سطح عزّت و کرامت انسانی اشاره کرد.
در داستان حضرت یوسف(ع) عاملی که موجب شد برادران یوسف به گناه خویش اعتراف کنند و از کردۀ خود پشیمان گردند، همین همدلی و نوعدوستی یوسف(ع) با برادران خویش بود. یوسف(ع) از آنها به خوبی پذیرایی نمود و با احترام با آنان برخورد کرد و همین موجب شد وقتی برادران یوسف، او را شناختند، از او عذرخواهی نمایند. یوسف(ع) از آنها گذشت و خطای آنها را نادیده گرفت و این خود موجب عزّت خاندان یعقوب شد و موجبات شادمانی آنها گردید (ر.ک؛ رحمتی شهرضا، 1388، ج 3: 722).
4ـ راهکارهای تقویت عواطف مثبت در سورۀ یوسف
برای تقویت عواطف مثبت در سورۀ یوسف(ع) راهکارهایی بیان شده که این عواطف را بهخوبی تقویت میکند:
3ـ1) راهکارهای تقویت شادمانی
یکی از راهکارهای تقویت شادمانی، هماهنگی تفکّر با شادی است. اگر انسان شادیهایش متفکّرانه و معقولانه باشد، لطمهای به تصمیمهای مهمّ او وارد نمیکند. شادیهای افراطی از نشانههای سفاهت، و برعکس، شادیهای عاقلانه از نشانههای حکمت و خردمندی است (ر.ک؛ گلمن، 1380: 248).
حضرت یوسف(ع) برای بازگرداندن شادمانی به خانوادهاش، از نیروی عقل و تدبیر و تفکّر خویش بهره جست و برادرش را در نزد خویش نگاه داشت و بهگونهای عمل نمود که برادران پشیمان شوند و توبه نمایند (ر.ک؛ مکارم شیرازی و دیگران، 1374، ج10: 42): ﴿فَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمْ جَعَلَ السِّقَایَةَ فِی رَحْلِ أَخِیهِ...: هنگامى که (مأمور یوسف) بارهاى آنها را بست، ظرف آبخورى پادشاه را در بارِ برادرش گذاشت﴾ (یوسف/ 70)؛ ﴿فَبَدَأَ بِأَوْعِیَتِهِمْ قَبْلَ وِعَاء أَخِیهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِن وِعَاء أَخِیهِ کَذَلِکَ کِدْنَا لِیُوسُفَ مَا کَانَ لِیَأْخُذَ أَخَاهُ فِی دِینِ الْمَلِکِ إِلاَّ أَن یَشَاء اللّهُ...: در این هنگام، (یوسف) قبل از بار برادرش، به کاوش بارهاى آنها پرداخت؛ سپس آن را از بارِ برادرش بیرون آورد؛ این گونه راه چاره را به یوسف یاد دادیم! او هرگز نمىتوانست برادرش را مطابق آیین پادشاه (مصر) بگیرد، مگر آنکه خدا بخواهد! درجات هر کس را بخواهیم بالا مىبریم...﴾ (یوسف/ 76).
از دیگر راهکارهای تقویت شادمانی، ترک محرّمات و انجام عبادات است. انسان مؤمن با رعایت تکالیف الهی، از اینکه توانسته دستورهای خداوند را فرمانبرداری نماید احساس شادمانی میکند. از این رو، عبادت و ترک محرّمات میتواند اسباب شادمانی و تقویت شادی در انسان گردد. احسان و نیکی به دیگران، حُسنِ خلق، صبر و مهرورزی همگی عوامل تقویتکنندۀ شادمانی است. امام صادق(ع) میفرماید: «وَلاَ عَیْشَ أَهْنَأُ مِنْ حُسْنِ الْخُلُق: هیچ لذّتی بهتر از حُسن خُلق در زندگی نیست» (کلینی، 1362، ج 8: 244).
حضرت یوسف(ع) به دلیل مهرورزی و عواطف نوعدوستانۀ خود، فروتنی و تواضع به درگاه الهی، ذکر و یاد خدا و اجتناب از گناه به فردی محبوب و حکیم در جامعه معروف گردید و چون شادمان کردن او با نیروی تفکّر همراه بود، به فردی حکیم در جامعه تبدیل شد (ر.ک؛ حورائی، 1384: 72).
4ـ2) راهکارهای تقویت امید
عواملی که موجب تقویت امید در انسان میشود، عبارتند از: افزایش سطح علمی، توکّل و حُسنِ ظن به خداوند، چنانکه در آیة ذیل نشان داده شده است: ﴿وَجَآؤُوا عَلَى قَمِیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنفُسُکُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِیلٌ وَاللّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ: و پیراهن او را با خونى دروغین (آغشته ساخته، نزد پدر) آوردند؛ گفت هوسهاى نفسانى شما این کار را برایتان آراسته! من صبر جمیل خواهم داشت؛ و در برابر آنچه مىگویید، از خداوند یارى مىطلبم!﴾ (یوسف/ 18 و ر.ک؛ یوسف/ 87). احترام و تکریم شخصیّت انسانها و سرزنش نکردن آنان (یوسف/ 72)، ایمان، تقوی و صبر نیز از عوامل تقویت امید است: ﴿...قَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَیْنَا إِنَّهُ مَن یَتَّقِ وَیِصْبِرْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ: ... خداوند بر ما منّت گذارد؛ هر کس تقوا پیشه کند، و شکیبایى و استقامت نماید، چرا که خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمىکند!﴾ (یوسف/ 90).
این عوامل که همگی بهگونهای در سورۀ یوسف(ع) نمایش داده شده است، باعث تقویت امید یعقوب نسبت به دیدار یوسف بعد از سالیان دراز گردید: ﴿ققَالَ إِنَّمَا أَشْکُو بَثِّی وَحُزْنِی إِلَى اللّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ: گفت من غم و اندوهم را تنها به خدا مىگویم و از خدا چیزهایى مىدانم که شما نمىدانید!﴾ (یوسف/ 86). همچنین عوامل فوق سبب تقویت امید یوسف و نیز برادران وی شد.
4ـ3) راهکارهای تقویت عشق و محبّت
برای تقویت نیروی عشق و محبّت به عواملی مانند رعایت اخلاق اسلامی نیاز است که آدمی آن را بهگونهای فردی و اجتماعی نشان دهد. اگر انسانها اخلاق اسلامی را در برخوردهایشان رعایت نمایند، مهر و محبّت آنان افزایش مییابد. صلۀ رَحِم، خوشرویی، تواضع، صداقت، حُسنِ خُلق، هدیّه، عفو و گذشت و... همگی موجب تقویت محبّت میشوند. امام علی(ع) میفرماید: «ثَلاَثٌ یُوجِبنَ المُحَبّةَ حُسنُ الخُلقِ و حُسنُ الرِّفقِ و التّواضعُ: سه چیز موجب جلب محبّت میشود: حُسنِ خُلق، همدلی و فروتنی» (آمدی تمیمی، 1360: 255 و خوانساری، 1366، ج 3: 345).
حضرت یوسف(ع) از همان کودکی، عشق به خدا را در خود نهادینه کرده بود. در حرکات و سکنات خود همیشه به یاد خدا بود و در عبادت و بندگی، مانند او یافت نمیشد. فضائل اخلاقی و سیرۀ باطنی او همواره در راه رضای خدا و خدمت به خَلق خدا بود و اینکه یوسف(ع) به «مُخلَص» در قرآن معرّفی گردیده است (﴿...إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ﴾ (یوسف/ 24))، به دلیل همان صبر، تقوا و گذشت او بود که موجب شد مردم او را دوست بدارند.
4ـ4) راهکارهای تقویت همدلی
از عواملی که همدلی را در انسانها تقویت میکند، انجام عبادات، بهویژه روزه است. کسی که روزه میگیرد و ساعاتی را به گرسنگی و تشنگی سپری میکند، گرسنگی فقرا را به خوبی حس میکند و همین احساس موجب میشود که او نسبت به فقرا، از خود نرمش نشان دهد.
از دیگر عوامل تقویت همدلی در جامعه، میتواند حفظ عزّت اجتماعی و افزایش ارتباط عاطفی با مردم و حلّ معضلات اجتماعی باشد که همگی از وظایف یک رهبر دلسوز، مدیر و مدبّر است که میتواند با یک ارتباط عاطفی با مردم، هم عزّت و کیان جامعه را حفظ نماید و هم معضلات را حل کند و این موجب میشود مردم نیز از رهبر خویش یاد بگیرند که به دیگران احترام بگذارند و نسبت به یکدیگر همدلی و عطوفت نشان دهند.
حضرت یوسف(ع) در میان مردم بود، به دیدار مستمندان میرفت و در رفع احتیاج مردم بیبضاعت کوشش مینمود و با معضلات اجتماعی یعنی طغیان ثروتمندان و مرفّهان و بُتپرستان که عمری مردم را فریب میدادند، مبارزه میکرد و در برقراری عدالت اجتماعی تلاش میکرد و همین موجب شد که مردم مصر او را بسیار دوست بدارند (ر.ک؛ حورائی، 1384: 80).
4ـ5) راهکارهای تقویت خویشتنداری
برای تقویت نیروی تقوا و بهطور کلّی، خویشتنداری، راهکارهایی وجود دارد که مهمترین آنها، یادآوری نعمتها و تشکّر در برابر آنهاست. انسان هرچه بیشتر به ضعف خود واقف باشد، بیشتر به خدا پناه میبرد. آنچه یوسف(ع) را در اجتناب گناه یاری نمود، یادآوری نعمتهایی بود که خداوند به او عطا فرموده بود. یوسف(ع) به یاد خود آورد که در چاه بود و خدا او را از چاه نجات داد، زمانی در زندان بود و خدا او را از زندان رهایی داد، زمانی در چنگال زنان قرار گرفته بود و خداوند او را از مکر زنان نجاتبخشید و زمانی از پدر و برادرانش جدا شده بود و خداوند آنها را به هم رسانید و در برابر تمام این نعمتها شکر الهی را بهجا آورد: ﴿وَرَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّواْ لَهُ سُجَّدًا وَقَالَ یَا أَبَتِ هَذَا تَأْوِیلُ رُؤْیَایَ مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّی حَقًّا وَقَدْ أَحْسَنَ بَی إِذْ أَخْرَجَنِی مِنَ السِّجْنِ وَجَاء بِکُم مِّنَ الْبَدْوِ مِن بَعْدِ أَن نَّزغَ الشَّیْطَانُ بَیْنِی وَبَیْنَ إِخْوَتِی إِنَّ رَبِّی لَطِیفٌ لِّمَا یَشَاء إِنَّهُ هُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ: و پدر و مادر خود را بر تخت نشاند و همگى بخاطر او به سجده افتادند و گفت: پدر! این تعبیر خوابى است که قبلاً دیدم؛ پروردگارم آن را حقّ قرار داد و او به من نیکى کرد هنگامى که مرا از زندان بیرون آورد، و شما را از آن بیابان (به اینجا) آورد بعد از آنکه شیطان، میان من و برادرانم فساد کرد. پروردگارم نسبت به آنچه مىخواهد صاحب لطف است؛ چرا که او دانا و حکیم است!﴾ (یوسف/ 100).
راهکار بعدی در تقویت خویشتنداری، اخلاص و تسلیم بودن در برابر خداوند است. اگر انسانها اعمال خود را خالصانه و برای خداوند انجام دهند و در تمام زمینهها تسلیم محض الهی باشند، خداوند نیروی حکمت را به آنها عطا میفرماید که این نیرو، تقویتکنندۀ تقوا و خویشتنداری است، بهگونهای که دیگر شیطان در آنها نفوذ نمیکند: ﴿قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ * إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ: گفت به عزّتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم کرد* مگر بندگان خالص تو، از میان آنها.﴾ (ص/ 82ـ83).
حضرت یوسف(ع) به دلیل همین ویژگی بارزش به عنوان «مُخلَص» معرّفی گردید و از این نظر، شیطان در او نفوذ نکرد: ﴿إنَه مِن عِبادِناَ المُخلَصینَ﴾ (یوسف/ 24).
4ـ6) راهکارهای تقویت عفو و گذشت
یکی از عواطف مثبت انسانها همان عفو و گذشت آنها نسبت به ظلمهایی است که بر ایشان روا شده است. برای اینکه این نیرو در انسانها تقویت شود و انسان بهراحتی از دیگران بگذرد، عوامل تقویتکنندة لازم است. راهکارهای تقویت این ویژگی خوب انسانی عبارتند از: صبر و تحمّل، عزّت نفس و تواضع و فروتنی. صبر موجب میشود ارزش عفو و گذشت بیشتر درک شود. عزّت و کرامت انسانی ارزش آن را افزایش میدهد، بهگونهای که فرد به این نقطه از درک میرسد که آنقدر خود را باارزش بداند که با انتقام، عزّت خویش را پایمال ننماید. انسان با تواضع و فروتنی خود میتواند عاطفۀ عفو و گذشت را به حدّ اعلای خود برساند، بهگونهای که هیچ ذرّه کینه در دل خود قرار ندهد و بهراحتی از دیگران بگذرد.
اگر میبینیم حضرت یوسف(ع) بهآسانی از ظلم برادرانش گذشت و یا حتّی به روی آنها نیاورد و مقصّر را شیطان معرّفی نمود، دلیل آن همان صبر، تقوا و عزّت نفسی بود که در سایۀ عبادت خدا به دست آورده بود و همان تواضع و فروتنی او نسبت به برادران بزرگترش بود که در سایۀ تربیت الهی به دست آورده بود: ﴿قَالُواْ أَإِنَّکَ لَأَنتَ یُوسُفُ قَالَ أَنَاْ یُوسُفُ وَهَذَا أَخِی قَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَیْنَا إِنَّهُ مَن یَتَّقِ وَیِصْبِرْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ * قَالُواْ تَاللّهِ لَقَدْ آثَرَکَ اللّهُ عَلَیْنَا وَإِن کُنَّا لَخَاطِئِینَ * قَالَ لاَ تَثْرَیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللّهُ لَکُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ﴾ (یوسف/90 و 92). طبیعی است چنین انسان پاک و متواضعی در برابر برادرانش عفو و گذشت از خود نشان دهد و نخواهد شرمندگی آنان را ببیند (ر.ک؛ حورائی، 1384: 100).
نتیجهگیری
انسانها برای رسیدن به هدف والا و ایجاد جامعهای پاک و سالم و در برخوردهای عاطفی خود با دیگران، باید نسبت به عواطف خود و دیگران آگاهی و تسلّط کافی داشته باشند، آثار و نتایج عواطف مثبت را در زندگی فردی و اجتماعی خود بررسی نمایند، نقاط قوّت و مثبت اخلاقی خود را تقویت نماید و نقاط منفی خود را به حدّاقل برسانند تا مسیر زندگی خود را به سمت رسیدن به هدف مقدّس که همان عبادت خدا و خدمت به خلق است، صاف و هموار نمایند تا بدین وسیله به سعادت فردی و اجتماعی نائل گردند.
عواطف و احساسات مثبت، در تعاملات انسانی و ادامۀ حیات معنوی از جایگاه والایی برخوردارند و در قرآن کریم، در سورة یوسف(ع) جلوهگر است. این عواطف به سه بخش عواطف فردی، خانوادگی و اجتماعی تقسیم میشوند که هر یک به سهم خود، نقش بسزایی در رشد و تعالی انسان دارد. عواطف مثبت فردی شامل ایمان و تقوای الهی، برخورداری از فضائل اخلاقی و امید و حُسنِ ظنّ به خداوند است و عواطف مثبت خانوادگی عبارتند از: رابطۀ صمیمانه و متقابل فرد با اعضای خانواده چون والیدن، برادران و ... مانند رابطة صمیمانة یوسف(ع) با پدر و با برادرانش. عواطف مثبت اجتماعی نیز شامل همدلی و نوعدوستی است.
عواطف مثبت، آثار فردی و اجتماعی فراوانی بر رشد و تعالی افراد و جامعه دارد. آثار فردی عواطف مثبت بر رشد و تعالی انسان عبارتند از: شادمانی، عشق و محبّت، امید، خویشتنداری، عفو و گذشت. آثار اجتماعی عواطف مثبت بر رشد عبارتند از: شادمانی، امید، خویشتنداری و همدلی.