.
مقدمه؛
در طول تاریخ، بُعد کنترلی دین به لحاظ پیامدهای بیرونی و عینی در حوزههای مختلف اجتماعی و از جمله در زمینهی پیشگیری از جرم همواره مد نظر بوده است. با این حال پیش آمدِ تحولاتی چون انقلاب صنعتی، مادیگرایی افراطی و رفاهزدگی سبب تقلیل نقش خدا از شارعیت به خالقیت و دین از هنجارگذاری به امری صرفا تسکین بخش شد. گریز از دین نه تنها در میان سیاستمداران و سپس آحاد مردم بلکه بیش و پیش از آن در آثار دانشمندان علوم اجتماعی و جرم شناسی قابل ردیابی است. جرم شناسان تحققی با مبنا قرار دادن روشهای کمّی در انجام پژوشهای علمی بسیاری از آثار دین را به عنوان یک متغیر تاثیرگذار بر پدیدههای اجتماعی و از جمله جرم نادیده انگاشتهاند، تا آنجا که میتوان ادعا نمود که در حال حاضر دین با غفلت عامدانه از سوی پژوهشگران جرم شناسی مواجه است[1]. این غفلت از دین و تلاش در جهت بهرهمندی از خرد انسانی به جای معارف الهی با گذشت زمان منجر به پیامدهای در خورد توجهی در عرصهی اجتماع شده است. از جمله آن که به موازات رنگ باختن ابعاد مناسکی و اعتقادیِ دینداری، به ابعاد تجربی و به ویژه پیامدی دین به لحاظ اثرات عینی و ملموس اجتماعی توجه بیشتری شده است. ضمن آن که استفاده از ابزارهای کّمی به منظور بررسی رابطهی دین و جرم باعث شکلگیری ادبیات علمی و مبتنی بر روابط علّی معلولی در این حوزه گردیده و این امکان را فراهم ساخته که با شناخت ابعاد تاثیرگذار دین بر وقوع جرم و برنامهریزی در جهت افزایش دینداری شهروندان در این حوزهها از نرخ جرایم کاست. بر این اساس سوال آن است که با توجه به اینکه عصر مدرن بستر تزلزل دینی را به واسطهی تحولات پیش گفته فراهم آورده آیا در حال حاضر پژوهشهای میدانی میتوانند نقش دین در کنترل رفتار مجرمانه را به اثبات رسانند؟ و در صورت پاسخ مثبت چه ابعادی از دین موجب تقویت خود کنترلی در سطح فردی خواهد شد؟ برای پاسخ به سوالات فوق پژوهش حاضر بر آن است که با استفاده از روش خود اظهاری[2] میزان تاثیر هویت دینی در ارتکاب جرم را مورد بررسی قرار داده و ارتباط این دو متغیر را تبیین نماید. همچنین به این سوال پاسخ دهد که کدام یک از ابعاد اعتقادی، تجربی، مناسکی یا پیامدیِ هویت دینی در پیشگیری از جرم نقش مهمتری ایفا میکند و پیش بینی کنندهی قویتری در ارتکاب جرم محسوب میشود؟
1. هویت دینی و پیشگیری از جرم؛
بهصورت سنتی، عمده رویکردهای پیشگیرانه در جرمشناسی معطوف به رویکردهای مبتنی بر«دیگر کنترلی» بوده و کمتر از سازوکارهای بر آمده از «خود کنترلی»[3] استفاده شده است. وانگهی امروزه به واسطهی گستردگی و پیچیدگی اجتماعات انسانی، فرهنگ دیگر کنترلیِ صرف، تحت تاثیر «بیتفاوتی مدنی[4]» سیطرهی خود را از دست داده است. با این وجود هنوز هم در بسیاری از کشورهای در حال توسعه برنامههای پیشگیری از جرم نه بر پایهی مطالعات نظری و میدانی و بهرهگیری از رویکردهای علمی بلکه بر پایهی «دیگر کنترلی» صرف، سیاستهای محدود کننده و مراقبتی و ورود به عرصهی خصوصی بنیان نهاده شده است. گارلند معتقد است که در حال حاضر به واسطهی اقبال عمومی به پیشگیری، دولتها نیز بدان گرایش پیدا کردهاند ولی تفسیری که آنها از پیشگیری دارند نه بر پایهی پیشگیری اجتماعی بلکه بر اساس سیاستهای افزایش کنترل، توسل بیشتر به مسئولیت فردی و کنترل اجتماعی است. نتیجهی این سیاستها تمرکز بر رویکردهای وضعی در زمینهی پیشگیری و واکنشهای قهری، سرکوبگر و بازدارنده نسبت به بزهکاران و کم رنگ شدن نقش پیشگیری اجتماعی است (هاستینگس،1387: 9).
سیاستهای پیش گفته برای کشورهای بهرهمند از نظام حقوقی دینی، چالشهای درخور توجهی ایجاد کرده است. چرا که «دین» مهمترین و کارآمدترین نهادی است که پیشگیری بر پایهی «خود کنترلی»[5] را بیشتر از «دیگر کنترلی» و اتخاذ روشهای قهری و سرکوبگر مورد تاکید قرار داده است. در واقع آموزههای دینی ضمن توجه به هر دو جنبهی خود کنترلی و دیگر کنترلی، به ابزارهای کنترلی شخصی در پرتو ساخت یک نظام اعتقادی بیشتر توجه میکنند.[6] به علاوه دین میتواند بر سلامت روحی و روانی فرد تاثیرگذار باشد (Mccullough, 2009) و از این رهگذر افراد را به رفتار اجتماعی سالم سوق دهد. از دیگر سو پژوهشها نشان میدهد افرادی که خودکنترلی پایینتری دارند به پیامد رفتارهای خود، کمتر میاندیشند (Logo,1988) و سعی در ارضای فوری امیال خود داشته (Sorenson, Bronfild, 1995) و از ارتکاب اعمال ضد اخلاقی و جرم نیز ابایی ندارند. بر این اساس آنچه میتواند سازوکاری مناسب برای کاهش رفتارهای مجرمانه محسوب گردد ایجادِ امکانِ خود کنترلی است.
یکی از سازوکارهای افزایش خود کنترلی که میتواند سهم به سزایی در پیشگیری از جرم ایفا نماید دستیابی به درکی از خویشتن است که بر پایهی آموزههای اخلاقی، دینی و انسانی، توانایی کنترل رفتارهای انسان را داشته باشد. از این درک و تفسیر انسان از خویشتن و اطرافش، به هویت تعبیر میکنند.
هویت نوعی تفسیر فرد از خود و پیرامون است (Rummens, 1993). هویت به معنای نوعی مدل ذهنی فرد از خود (Weinreich, 2003) و بهعبارتدیگر تفسیر همواره در حال انجامی است که فرد از خود و پیرامونش دارد. در این میان، دین ضمن تأکید بر آموزههایی که به تقویت بُعد کنترلی فرد میانجامد، یکی از سازوکارهای دستیابی به این مهم را تعریف خود بر اساس مولفههای الهی و عمل بر اساس آن میداند. در واقع آنچه از آن به عنوان هویت دینی یاد میشود همین ارجاعدهی عناصر هویتی به آموزههای دینی است.
اطلاق لفظ هویت دینی هنگامی به کار میرود که مردم یا گروهی از افراد، تمام یا بخشی از تعالیم و دستورات دینی (اعم از عقاید، اخلاقیات و احکام) را پذیرفته باشند و خود را بر مبنای مجموعهای از اعتقادات، مناسک و سایر اجزای مرتبط با دین تعریف کنند. یکی از ابعاد هویت دینی که دارای کارکردی اجتماعی است و در واقع میزان پایبندی فرد را به هویت دینی نشان میدهد دینداری است. دینداری که بُعد عملی هویت دینی را شامل میشود عبارت است از التزام فرد به دین مورد قبول خویش. این التزام در مجموعهای از اعتقادات، احساسات و اعمال فردی و جمعی که حول خداوند (امرقدسی) و رابطهی ایمانی با او دور میزند، سازمان میپذیرد(طالبان،1380). در واقع هویت دینی یکی از ابعاد مهم هویت اجتماعی است که متضمن سطحی از دینداری است که با «ما»ی جمعی یا همان اجتماع دینی مقارن بوده و نشان دهندهی احساس تعلق و تعهد به دین و جامعه دینی است.
هویت دینی دارای ابعاد گوناگون است که میتوان آنها را به چهار بُعد کلی اعتقادی[7] ، تجربی[8]، مناسکی[9] و پیامدی [10]تقسیم نمود(سراج زاده،1384: 63). بُعد اعتقادی در قالب باورهای غایتگرانه که هدف و فلسفهی خلقت انسان و نقش انسان را در راه نیل به این هدف باز مینمایند، در برگیرندهی باورهای پایهای مسلم که ناظر به شهادت دادن به وجود خداوند و معرفی خداوند و معرفی ذات و صفات اوست، تعریف میشود. بُعد تجربی در عواطف، تصورات و احساسات مربوط به برقراری رابطه با وجودی همچون خداوند که واقعیت غایی یا اقتدار متعالی است، ظاهر میشود؛ این در حالی است که بُعد مناسکی با اعمالی که با تجربهی دینی مشخص میشوند تعریف میگردد، به بیان محدودتر مناسک عمل پرستش انسان دیندار است(واخ،1387: 26). النهایه بُعد پیامدی ناظر بر رفتار روزمره و بیانگر حضور و وجود اندیشهی خداگرایانه در متن زندگی است که رفتار فرد را مستحکم میکند و به زندگی او رنگ و بوی دینی میبخشد (طالبان ،1380: 12).
تأثیراتی که هویت دینی در حوزهی پیشگیری از جرم دارد بهطور مستقیم و غیر مستقیم از طریق تأثیرگذاری بر مسائل اجتماعی قابل تبیین است. همانطور که فریدمن[11] معتقد است دین از طریق سازوکاری اقتصادی در پیشگیری از جرم موثر است؛ بهزعم کوهن[12] آموزههای دینی از طریق رابطهی ساخت نظام اجتماعی توانایی کنترل و کاهش جرم را دارند. در این بین میتوان به نظریهی آنومی دورکیم، جرم جوانان دیوید ماتزا، انتخاب منطقی گراسمیک، برانگیختگی توماسون، نظریهی گروه مرجع کلارک و استدلال اخلاقی کلبرگ نیز اشاره کرد.[13] که همگی برآنند که دین به عنوان یک متغیر اجتماعی مهم، عاملی تأثیرگذار در پیشگیری از جرم است.
از طرف دیگر برخی به نقش غیر مستقیم دین در پیشگیری از جرم اشاره دارند. از منظر این گروه دین موجب تقویت احساس وابستگی به موجودی فرا انسانی، احساس آرامش و وجدانگرایی میشود و از این طریق میتواند در پیشگیری از جرم موثر باشد. همچنین دین با تقویت سرمایهی اجتماعی[14] میتواند در پیشگیری از جرم موثر واقع شود. به علاوه دین موجب کاهش خطر ابتلا به افسردگی میشود و این امر به نوبهی خود نقش به سزایی در ارتکاب جرایم با منشا روانی دارد.
تقویت هویت دینی علیرغم اینکه باعث میشود فرد خود را بر مبنای مولفههای هویت بخش دین تعریف نماید و در نتیجه به بایدها و نبایدهای دینی پایبند باشد بلکه میتواند از طریق ارتقاء سایر متغیرهای روانی و اجتماعی مرتبط با ارتکاب جرم زمینهی پیشگیری از آن را فراهم آورد.[15] با این حال کاستی تحقیقات میدانی در حوزهی ارتباط دین و جرم موجب شده است که رابطهی دین، ابعاد هویت دینی و دینداری با انواع جرایم به عنوان مسالهای مبهم، پیچیده و بحث برانگیز باقی بماند و از لحاظ علمی ارتباط این دو مولفه ناشناخته باقی مانده و در نتیجه سرمایهگذاری لازم در جهت تقویت ابعاد دینیِ تاثیرگذار در پیشگیری از جرم به عمل نیاید.
1. پیشینه پژوهش؛
بیشتر پژوهشهای مرتبط با رابطهی دین و جرم بر اساس روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از ابزار کتابخانه تدوین یافته و عمدتا در آنها به روابط علّی اشاره نشده، دین و جرم در تمامی جرایم و سطوح مختلف مرتبط فرض شدهاند. از این رو با صرف نظر از این پژوهشها در مقالهی حاضر به تعدادی از بررسیهای متاخر انجام شده با روش میدانی که از حیث روششناسی با گروه قبلی پژوهشها، تفاوت ماهوی دارند، اشاره میشود. در مقالهای که در سال 2013 تحت عنوان جنسیت، دین و سازگاری مجرمین با زندان[16] به روش پیمایشی (نمونهی 723 نفر از زندانیان زن ومرد) بر اساس نظریهی نظریه جانسون و کرلی انجام شد محققین[17] نتیجه گرفتند که افزایش سطح دینداری در زندانیان منجر به افزایش احساس مثبت بودن و کاهش نابهنجاری در زندان میشود. همچنین افراد دیندارتر بهزیستی عاطفی و جسمانی بالاتری دارند. همچنین در پژوهش[18] دیگری بر اساس تجزیه و تحلیل برنامههای توان بخشی مذهبی، هول آپ[19] ثابت کرد که زندانیانی که در برنامههای مذهبی زندان شرکت کرده بودند توانایی بیشتری برای بازگشت موفقیتآمیز به جامعه دارند. همچنین گزارش تکرار جرمِ کسانی که در برنامههای دینی زندان شرکت کرده بودند نصف کسانی بود که در این برنامهها شرکت نداشتند. بایر و رایت[20] (2001) در فراتحلیل پژوهشهای مرتبط با رابطهی دین و جرم[21] بر اساس تئوری کنترل اجتماعی به این نتیجه رسیدند که رفتارها و اعتقادات مذهبی یا دینی اثر بازدارندگی متوسطی در رفتار جنایی افراد دارند. در پژوهش[22] دیگری که با استفاده از روش روش همبستگی( نمونهی آماری 500 نفری از والدین و فرزندان) انجام گردید مشخص شد سه بُعد دینداری به صورت متغیرهای مداخله گرایانه بین رفتارهای والدین و انحراف عمل کرده و انتظار والدین این است که دینداری فرزندانشان انحراف بعدی آنها را برطرف کند (Litchfield., Thomas, Bing. 1997). تحقیق ایوانز[23] و همکاران (1995) با استفاده از روش خود گزارشدهی، گسترهی بازدارندگی دین به صورت مستقل یا در ترکیب با سایر عوامل را ثابت نمود. همچنین فراگیر بودن تاثیر دین بر انواع جرایم و به صورت ویژه اختصاص آن به جرایمی که در زمرهی نقض حدود تقوا در دین قرار دارند نتیجه گرفته شد. در تحقیق دیگری با عنوان «دین و بزهکاری در میان نوجوانان[24]» که توسط چادویک[25] به روش همبستگی انجام شد. اثبات گردید که دو معیار دینداری، یعنی رفتار مذهبی و احساسات دینی، در پیشبینی بزهکاری دخالت دارند، به نحوی که هرچه شدت رفتار مذهبی در بُعد خصوصی بیشتر باشد، میزان ارتکاب بزهکاری کمتر خواهد بود. در حوزهی پژوهشهای داخلی میتوان به پیمایش جان بزرگی(1392) با عنوان «اثربخشی ارتقاء نگرش دینی بر رفتار مجرمانه جوانان» اشاره کرد. در این پژوهش که از پرسشنامهی پایبندی مذهبی برای سنجش میران نگرش دینی جوانان زندانی و فهرست رفتار مجرمانه(شریفی نیا) برای ثبت رفتار مجرمانه (شبه آزمایش- با دو گروه آزمایش و کنترل) همراه با پیش آزمون و پس آزمون در زندان استفاده شد، از طریق مدل «اریکسون و جانسون»، کاهش رفتار مجرمانه تحت تاثیر آموزههای دینی و همچنین وجود رابطهی مثبت معنادار بین ناپایبندی مذهبی و رفتار مجرمانه ثابت شد. همچنین سلطانینژاد و همکاران(1392) با بررسی 1659 نفر از سربازان مشغول به خدمت با استفاده مقیاس افکار خودکشیِ«بک» و مقیاس جهت گیری مذهبی «اسلامی» نتیجه گرفتند که بین رفتارهای خودکشی گرایانه و جهتگیری مذهبی همبستگی منفی وجود دارد. در پژوهش دیگری تحت عنوان« دینداری و رابطه آن با پرخاشگری در معتادین به مواد مخدر، معتادین در حال ترک و افراد غیرمعتاد» که در شهر گناوه انجام شد پورمودت(1391) نتیجه گرفت که افرادی که مبتلا به سوء مصرف مواد مخدر هستند نسبت به افراد سالم و معتادانی که اعتیاد را ترک نمودهاند باورهای مذهبی ضعیفتری دارند. همچنین با افزایش میزان دینداری از شدت پرخاشگری کاسته میشود. در پژوهش دیگری( محمدی،1391) که به روش توصیفی- پیمایشی(150 نفر دانشجویان) با استفاده از تبیینهای نظری کولاسانتو و شریور، پرسشنامه 65 سوالی عمل به باورهای مذهبی گلزاری و پرسشنامهی 89 سوالی گرایش به مواد مخدر انجام شد. پژوهشگر نتیجه گرفت بین میزان عمل به باورهای مذهبی و میزان گرایش به اعتیاد رابطهی معکوس وجود دارد. نازکتبار و همکاران(1385) در پژوهشی با عنوان نقش دینداری در ممانعت از بزهکاری جوانان شهر تهران با استفاده از روش آزمایشی با آزمودنی و شاهد که (گروه آزمودنی) جوانان ساکن تهران که به صورت قانونی بزهکار(سارق) شناخته شده بودند، (نمونه گیری120نفر) و جامعهی آماری دوم (گروه شاهد) کلیهی جوانان عادی ساکن شهر تهران در تابستان 84 (نمونه گیری 120نفر)، پژوهشگران نتیجه گرفتند تنها، بُعد پیامدی دینداری تاثیر مستقیم بر بزهکاری داشته و بیشترین سهم را در تبیین ممانعت از بزهکاری جوانان به خود اختصاص داده است.
3. مقایسهی پژوهشهای داخلی و مطالعات خارجی؛
مقایسهی تحقیقات داخلی و خارجی در رابطه با موضوع نشان میدهد که تحقیقات داخلی تا حدی ارتباط دین و جرم را مفروض قلمداد کردهاند، در حالی که در تحقیقات خارجی با پیش داوریهای کمتری مواجه هستیم. هرچند در برخی از این تحقیقات نیز به نظر میرسد به صورت عامدانه از نقش دین در پیشگیری از جرم غفلت شده و یا حتی دین عامل تشویق کنندهی ارتکاب جرم دانسته شده است.
در حالی که در پژوهشهای داخلی عموما ترجیح بر آن بوده است که کمتر از روش پیمایشی استفاده شود، پژوهشهای خارجی اکثرا به روش تجربی انجام شده است. در واقع پرهیز از توصیف استدلال عقلی صرف، ویژگی عمدهی این پژوهشها است.[26]
همچنین در بسیاری از پژوهشهای داخلی به تاثیر ابعاد مختلف هویت دینی و دینداری بر طیف گستردهی جرایم پرداخته نشده است و دینداری معمولا به صورت یک کل مد نظر بوده است.
با بررسی تحقیقات انجام شده میتوان گفت هرچند تعیین مرز دقیقی از نظر تاریخی برای تحول پژوهشهای حوزهی دین و جرم امکانپذیر نیست، اما پر واضح است که از اواسط دههی 80 توجه به قدرت بازدارندگی دین به طور مستقیم و از طریق سازوکار «ترس» در پژوهشهای همبستگی و پیمایشی انجام گرفته است.
از آغاز هزارهی جدید، تبیینهای جرم شناختی معطوف به دین به مسائلی گرایش پیدا میکنند که از رویکردی غیر مستقیم تبعیت کردهاند. در واقع تعلیل این پژوهشها بیشتر بر سازوکار روانی، وجدانی و همچنین بهزیستی و سلامت روان افراد از طریق دین بوده است. آنها بیشتر از اینکه در پی اثبات رابطهی منفی دین و جرم باشند؛ در پی سازوکاری هستند تا نشان دهند، دین سبب ایجاد سلامت روان در افراد میشود و افراد سالم کمتر به جرم روی میآورند.
در پژوهش پیشرو محقق کوشیده است ضمن جمع آوری ادبیات نظری در رابطه با موضوع بر پایهی مدل بومی سازی شدهی دینداری گلاک و استارک و پرسشنامهیِ محقق ساختهیِ خود اظهاری به بررسی رابطهی هر یک از ابعاد هویت دینی با جرم به صورت میدانی بپردازد.
3. روش پژوهش؛
روش پژوهش حاضر توصیفی- همبستگی است. در تحقیقات همبستگی محقق با استفاده از اطلاعات بدست آمده از دو متغیر(هویت دینی و ارتکاب به جرم) وجود یا عدم وجود ارتباط بین آنها را مشخص میکند. جامعهی آماری این تحقیق کلیهی دانشجویان دانشگاه اصفهان به تعداد 11241 نفر در سال 1393 بود که با استفاده از فرمول نمونهگیری کوکران و روش نمونهگیری تصادفی طبقهای متناسب با حجم 366 نفر برآورد و انتخاب شدند. ابزار جمعآوری اطلاعات پرسشنامه بود که به روش خود گزارشدهی تهیه و تنظیم شد. همچنین جهت اعتبار بالاتر پرسشنامه از تحلیل عاملی نیز استفاده گردید.
جدول(1): میانگین و انحراف معیار نمرات هویت دینی و میزان جرایم
شاخصهای آماری
مقیاس
|
میانگین
|
انحراف معیار
|
هویت دینی
|
30/111
|
87/15
|
ارتکاب جرایم
|
78/1
|
34/3
|
نتایج جدول (1) نشان میدهد میانگین هویت دینی و میزان جرایم به ترتیب برابر با 30/111، 78/1 است.
جدول(2): میانگین و انحراف معیار ابعادهویت دینی
شاخص های آماری
مقیاس
|
میانگین
|
انحراف معیار
|
اعتقادی
|
96/30
|
16/5
|
تجربی
|
20/32
|
07/4
|
مناسک
|
27/18
|
28/4
|
پیامدی
|
85/29
|
96/4
|
نتایج جدول (2) نشان میدهد میانگین دینداری در ابعاد اعتقادی، تجربی،مناسکی، پیامدی به ترتیب برابر با 96/30، 20/32، 27/18، 85/29 است.
5. یافتههای استنباطی؛
در این بخش، یافتههای استنباطی تحقیق بر اساس سؤالات تحقیق تنظیم و به آن پرداخته شده است.
فرضیهی اصلی: هویت دینی توانسته است تجربههای بزهکاری را کاهش دهد.
برای بررسی رابطهی بین هویت دینی با ارتکاب جرایم و پیشگیری از آن جدول (3) ضریب همبستگی بین هویت دینی و ارتکاب جرایم را نشان میدهد. یافتههای جدول (3) نشان میدهد ضریب همبستگی بین هویت دینی و ارتکاب جرایم معنیدار است. یعنی بین هویت دینی و ارتکاب جرایم ( 402/0- =r) رابطهی معنیدار وجود دارد. لذا فرضیهی اصلی مبنی بر این که بین هویت دینی و ارتکاب جرایم رابطه وجود دارد، تأیید میگردد.
جدول (3): ضریب همبستگی بین هویت دینی و ارتکاب جرایم
متغیر ملاک ارتکاب جرایم
|
شاخص آماری
متغیر
پیش بین
|
|
ضریب همبستگی
|
مجذور ضریب همبستگی
|
سطح معناداری
|
هویت دینی
|
**402/0-
|
162/0
|
001/0
|
01 /0>p
یافتههای این بخش از پژوهش با یافتههای پژوهش جان بزرگی(1392) که موید رابطهی مثبت معنادار بین ناپایبندی مذهبی و رفتار مجرمانه است هم سویی دارد. همچنین یزدان پناه و همکارانش(1392) نیز به وجود رابطهی معنادار بین نگرش به فساد اداری و میزان دین داری آنها و ارتباط بین مولفههای دینداری به صورت مجزا با نگرش به فساد اداری اشاره داشتهاند. پورمودت و همکارانش(1391) نشان دادند با افزایش میزان دینداری از شدت پرخاشگری و اعتیاد کاسته میشود. سراج زاده و پوریا فر(1387) نیز براین نتیجه دست یافتند که احساس آنومی و کجروی با دینداری رابطهی معکوس معناداری دارند. در همین راستا سلطانی نژاد و همکاران(1392) بین رفتارهای خود کشیگرایانه و جهتگیری مذهبی همبستگی منفی نشان دادند. به زعم میشل و همکارانش(2013) افراد دیندارتر بهزیستی عاطفی و جسمانی بالاتری دارند. همچنین در آزمایش هول آپ(2011) گزارش تکرار جرم کسانی که در برنامههای دینی زندان شرکت کرده بودند نصف کسانی بود که در این برنامهها شرکت نداشتند. همهی این تحقیقات به این نکته اشاره دارند که دین و آموزههای مذهبی توانایی پیشگیری از جرم را دارا هستند. در واقع افرادی که دارای پایگاه قویتری از هویت دینی هستند کمتر مرتکب جرم میشوند.
نتایج پژوهش حاضر را از چند منظر میتوان تبیین نمود؛ نخست آنکه دین به واسطهی پایگاه آن دنیایی و اعتبار این دنیایی میتواند با ایجاد تمایلات منفعتطلبانه در بین عدهای به واسطهی از دست ندادن «بهشت» و ترس از «جهنم» ارتکاب جرم را بکاهد. درست شبیه نگرشی که هیرشی و استارک در خصوص آتش دوزخ و نتایح آن یافتند. دیگر آنکه میتوان از طریق اندیشههای دورکیمی به تحلیل نتایج این پژوهش پرداخت. دورکیم با اشاره به جایگاه دین به عنوان عاملی که «وجدان جمعی» را ایجاد و هدایت میکند؛ غلبهی وجدان جمعی یعنی ترس از مجازات در پندارهی جامعه را علت عمدهی رابطهی منفی دین و جرم دانسته است؛ در واقع میتوان ادعا کرد که در جوامعی که هویت دینی از اعتبار بالایی برخوردار است جرایم به طور مشهود میزان کمتری دارند. بر این اساس میتوان کارکرد دین در کنترل و پیشگیری از جرم را به تناسب سطوح تاثیرگذاری آن تحلیل نمود. در سطح شخصی میتوان اثرگذاری روانی و فردی را مد نظر قرار داد که دین از یک جهت با همسویی با وجدان فردی و انسانی رفتارهای مثبت را تایید و رفتارهای منفی را رد و طرد میکند. همین امر میتواند به تقویت رفتار اخلاقی یا تضعیف رفتار مجرمانه منجر شود. از سوی دیگر در سطح اجتماع و سیاسی میتوان انتظار داشت که دین از طریق اثرگذاری بر بُعد روانِ جمعی، که سطح تحلیل آن در حوزهی روانشناسی اجتماعی است از طریق ایجاد هزینههای اجتماعی ناشی از انجام رفتار مجرمانه تاثیرگذار باشد. در واقع زمانی که دین هزینهی اجتماعی یک رفتار مجرمانه مثلاً اختلاس را در جامعه بالا ببرد آنگاه فرد اختلاس کننده توسط مردم دیندار با بد رفتاری، کمتوجهی، تمسخر، توهین و... مواجه خواهد شد. در حالی که چنانچه دین از رفتار مجرمانهای مثل تظاهرات غیر قانونی و یا مبارزه علیه حکومت حمایت کند، آنگاه مجرمان از طرف مردم دیندار مورد حمایت قرار خواهند گرفت. در واقع دین میتواند با ایجاد هزینه یا سرمایهی اجتماعی در کاهش یا افزایش جرم تاثیرگذار باشد. تبیین دیگر محقق در خصوص چرایی رابطهی معکوس هویت دینی و ارتکاب جرایم این است که پایگاه دین به واسطهی آنکه اقتدار خود را حفظ کند مجازاتهای سنگینی برای برخی از جرایم همچون شرب خمر، زنا، و... در نظر گرفته است. از اینرو به واسطهی غیر قابل قرار دادی کردن مجازات و ثابت بودن آن، تمایل به ارتکاب جرم کاهش مییابد؛ در حالی که بدون توجه به وابستگیهای اعتقادی، عاطفی و مناسکی به دین، فرد میتواند به راحتی و بدون نگرانی از مجازات دینی لایتغیر مرتکب رفتارهایی شود که در فرهنگهای دیگر ممکن است جرم محسوب نشود.
5-1. بُعد اعتقادی هویت دینی توانسته است بزهکاری را کاهش دهد.
یافتههای جدول (4) نشان میدهد ضریب همبستگی بین بُعد اعتقادی از هویت دینی و ارتکاب جرایم معنیدار است. یعنی بین بُعد اعتقادی از هویت دینی و ارتکاب جرایم(318/0-=r) رابطه معنیدار وجود دارد. بر اساس ضریب تعیین(2r) 1/10 درصد واریانس بُعد اعتقادی از هویت دینی و ارتکاب جرایم مشترک بوده است. لذا فرضیهی اول مبنی بر این که بین بُعد اعتقادی از هویت دینی و ارتکاب جرایم رابطهی وجود دارد، تأیید میگردد.
جدول (4):ضریب همبستگی بین بُعد اعتقادی از هویت دینی و میزان ارتکاب جرایم
متغیر ملاک ارتکاب جرایم
|
شاخص آماری
متغیر
پیش بین
|
|
ضریب همبستگی
|
مجذور ضریب همبستگی
|
سطح معناداری
|
اعتقادی
|
**318/0-
|
101/0
|
001/0
|
01 /0>p
بُعد اعتقادی دین به موضوعاتی چون دریافت جزا و پاداش اعمال، ناظر بودن خداوند، رسیدگی به حساب روز قیامت، رعایت عدالت توسط خداوند، وجود بهشت و جهنم اشاره دارد. باورهای غایتگر که هدف و خواست از خلقت انسان است و نقش انسان را در راه نیل به این هدف باز مینمایند در این بُعد قرار میگیرند. در مورد بُعد اعتقادی دین و اهمیت آن کنتمعتقد است اگر اعتقادات دینی نبود، جامعه از هم میگسیخت، وی از اعتقادات دینی به عنوان یکی از مؤلفههای اجماع اجتماعی یاد میکند و آن را سنگ بنای سامان اجتماعی میداند که همان شیرازۀ نیرومندی است که افراد جامعه را به همدیگر پیوند میدهد(قاسمی و امیری اسفرجانی،1390). دور کیم1 نیز معتقد است که اعتقادات مذهبی باعث میشود، افراد وابسته و مطیع یک قدرت خارجی شوند به طوری که افراد منافع شخصی خود را از یاد میبرند. در واقع اعتقادات دینی نوعی اقتدار اخلاقی را به همراه دارد که احساس ملکوتی را در افراد بیدار میکند (همیلتون، 1381).
آیزن بیان میکند که اعتقادات و باورها تاثیر غیرمستقیم بر رفتار دارد، و گرایشها و باورها خود تحت تاثیر شخصیت و شرایط اجتماعی زندگی افراد است. به عبارت دیگر شخصیت و شرایط اجتماعی زندگی افراد بر گرایشها و اعتقادات آنها تاثیر گذار است و اعتقادات و باورها از طریق تاثیر بر قصد و نیت افراد بر جهتگیری رفتار آدمیان تاثیر میگذارد. او نتیجه میگیرد که اعتقادات و باورها تنها یکی از عوامل موثر بر رفتار است. آیزن معتقد بود از طریق ضمانتهای درونی و رفتار مبتنی بر عادتی که آنها ایجاد میکنند، نوع خاصی از شخصیت به وجود میآید که نهادهای دینی با تثبیت و حفظ این نوع شخصیت آن را به صورت الگوهای رفتاری در میآورند که این الگوها ممکن است، از نظر دینی جهتدار باشند (وبر، 1385).
اعتقادات دینی دید مشترکی از جهان به افراد جامعه اعطا و سازماندهی افراد را تسهیل میکند. اعتقادات دینی ارزشهای مطلقی که افراد برای زندگی به آنها نیاز دارند را فراهم میکنند. این ارزشهای مطلق، پاسخی برای مسأله مرگ و زندگی که انسان نیاز به آن دارد را فراهم میکند(توسلی، 1380). دیویس معتقد است از آنجا که هدفهای گروهی، فطری نیستند باید با وسایلی حفظ شوند، بنابراین برای دستیابی به این هدف، هدفهای گروهی باید با کنشهای فردی پیوند خورده و کارکرد اعتقادات دینی انجام این امر است. از اینرو میتوان گفت بر مبنای این تئوری کسانی که هنجارهای اجتماعی را تقض کرده، مرتکب جرم میشوند در واقع از جهت اعتقادی ضعیف بوده و فرآیند درونی شدن ارزشهای دینی برای چنین افرادی به خوبی صورت نپذیرفته است. هرچند راستی آزمایی این تئوری نیازمند انجام پژوهشهای میدانی در این زمینه است. وانگهی مفهوم مقابل این دیدگاه آن است که کسانی که از لحاظ اعتقادی در سطح قابل قبولی قرار دارند کمتر از دیگران مرتکب نقض هنجارهای جمعی میشوند.
این بُعد همچنین باورهای زمینهساز که روشهای تامین اهداف و خواست خداوند و اصول اخلاقی را که بشر برای تحقق آن اهداف باید به آنها توجه کند، را در بر میگیرد. به نظر میرسد افرادی که در بُعد اعتقادی از هویت دینی نمرات بالایی را کسب میکنند به شاخصهای فوقالذکر التزام شناختی دارند و چنین دانشی افراد را از ارتکاب جرم باز میدارد. از اینرو رابطهی بین این بُعد از هویت دینی و ارتکاب جرم قابل تبیین خواهد بود.
تبیین فریدمن و هیرشی نیز بر همین پایه استوار است، به زعم آنها کاهش رفتارهای مجرمانه را میتوان به واسطهی نگرش اعتقادی دانست؛ اگر چه این مساله به واسطهی تبیین مبتنی بر «ترس» میتواند جرم را کاهش دهد. این مساله همچنین در نظریهی توماسون و همکاران نشان داده شده است؛ اگر پایهی تحلیلهای پژوهش حاضر به سطح فرد تقلیل یابد ترس از جهنم و عقوبت میتواند با استفاده از سازوکار استرس و نگرانی از عذاب اخروی در پیشگیری از جرم موثر باشد.
اما از منظر دیگر با توجه به رویکردهای فایدهگرایانه و با استفاده از دیدگاه گراسمیک میتوان تحلیل کرد که منافع ناشی از تجربه نکردن رفتار مجرمانه برای جوانان در آینده بیشتر از لذت ناشی از آن رفتار خواهد بود. از اینرو عقلانی است که رفتار مجرمانه کمتر توسط افراد معتقد انجام گیرد. این در حالی است که حتی اگر وجود چنین اعتقادی خیلی هم ضعیف باشد از نظر عقلانی احتمال اثر بخشی آن در حوزهی رفتاری وجود دارد؛ بر این اساس ضعیف بودن اعتقادات تا حدی میتواند تجربهی رفتار مجرمانه را افزایش دهد ولی عدم ارتباط بین آنها را نمیتوان نشان داد. از اینرو حتی اگر احتمال وجود جهنم و بهشت بسیار کم باشد،کم بودن احتمال، عامل تشکیک و ترس در فرد را افزایش میدهد.
با استفاده از نظریهی گراسمیک میتوان کاهش تجربهی بزهکارانه در بُعد اخلاقی را بر اساس رویکردهای کارکردگرا و هم بر اساس رویکردهای فایدهگرا تبیین نمود. این دیدگاه را نزد بایر و رایت (2001) نیز میتوان یافت؛ به زعم آنها «پاداشهای فرا طبیعی» یکی از راهبردهایی است که دین برای کاهش رفتار مجرمانه بکار گرفته و امکان محاسبهی سود و زیان این دنیایی را برای مرتکب جرم ناممکن میکند. این مساله میتواند فرد را در موقعیت عدم تمایل به رفتار مجرمانه برای دستیابی به یک پاداش بزرگتر قرار دهد.
از منظری دیگر بُعد اعتقادی دین همان ایدئولوژی است. ایدئولوژی عقیدهی خاص یک گروه و طبقه و ملت خاص است. ایدئولوژی بینش و آگاهی ویژهای است که انسان نسبت به خود، جایگاه طبقاتی، پایگاه اجتماعی، وضع ملی، تقدیر جهانی و تاریخی خود و گروه اجتماعی که به آن وابسته است دارد و آن را توجیه میکند و براساس آن مسئولیتها، راهحلها، جهتیابیها، موضعگیریها، آرمانها و قضاوتهای خاصی پیدا مینماید و در نتیجه به اخلاق، رفتار و سیستم ارزشی ویژهای معتقد میشود. ایدئولوژی«چگونه یافتن»، «چگونه شدن»، و «چه باید کرد»های انسان را نشان میدهد؛ وجود انسان و زندگی وی را دربرمیگیرد و در وی عشق، پرستش، تقدیس، تعهد، ایثار، جهاد و حتی شهادت را برمیانگیزد. به علاوه نظام اجتماعی و شکل زندگی افراد را مشخص میکند؛ نظام ارزشها را ارائه میدهد؛ فرد و جامعهی ایدهآل را معرفی میکند و تعهدزا و مسؤلیتساز است. از اینرو میتوان انتظار داشت فرد ایدئولوگ یعنی کسی که در بُعد اعتقادی دین دارای دیدگاهی روشن و قابل دفاع است به دلیل دارا بودن ایدئولوژی و ویژگی خاصی که ایدئولوژی برای وی میآفریند یعنی همان تعهدزا بودن و مسئولیتپذیری در برابر ارتکاب اعمال مجرمانه، توان مقاومتی بیشتری از خود نشان داده، نسبت به مبانی اعتقادی خود تعهد بیشتری نشان دهد. از اینرو رابطهی منفی بین بُعد اعتقادی و ارتکاب اعمال مجرمانه قابل تبیین خواهد بود.
5-2. بُعد تجربی هویت دینی توانسته است بزهکاری را کاهش دهد.
یافتههای جدول (5) نشان میدهد ضریب همبستگی بین بُعد تجربی از هویت دینی و ارتکاب جرایم معنیدار است. یعنی بین بُعد تجربی از هویت دینی و ارتکاب جرایم( 284/0-=r) رابطهی معنیدار وجود دارد. بر اساس ضریب تعیین(2r) 1/8 درصد واریانس بُعد تجربی از هویت دینی و ارتکاب جرایم مشترک بوده است. لذا فرضیهی دوم مبنی بر این که بین بُعد تجربی از هویت دینی و ارتکاب جرایم رابطه وجود دارد، تأیید میگردد.
جدول(5):ضریب همبستگی بین بُعد تجربی از هویت دینی و ارتکاب جرایم
متغیر ملاک میزان جرایم
|
شاخص آماری
متغیر
پیش بین
|
|
ضریب همبستگی
|
مجذور ضریب همبستگی
|
سطح معناداری
|
تجربی
|
**284/0-
|
081/0
|
001/0
|
01 /0>p
بُعد تجربی به شاخصهایی چون احساس نزدیکی به خدا، احساس شرم از گناهان، ترس از خدا پس از انجام گناه، طلب توبه و بخشش، آرامش داشتن در ارتباط با خدا و کمک خواستن از او در انجام امور اشاره دارد. در واقع بُعد تجربی ناظر بر بُعد عاطفی است؛ عاطفه حالت و کیفیتی درونی دربارهی نگرش و دید روانی فرد نسبت به دیگران ( یا اشیا ) بوده و عامل دوری یا نزدیکی وی با آنان است. روح انسان به واسطهی عاطفه تمایل و رغبت و یا نفرت به امور پیدا میکند. احساسات، عوامل درونی هستند که فرد آنها را پذیرفته و در باطن، خود را با آنها وفق داده است و اعمال او متاثر از آنهاست. وبر (1976)معتقد است آموزههای مذهبی به انسانها اینطور القا میکند که بیعدالتیهای آشکار جهان ظاهریاند و بدین ترتیب دین میتواند خصلت به ظاهر خودسرانهی جهان را معنیدار و سامانمند جلوه دهد و در واقع توجیه خوشبختی و بدبختی را برای آدمیان فراهم میکند(توسلی،1380). این بُعد دین در هنگام مشکلات به کمک انسانها میآید و احساس آرامش را برای آنها به ارمغان میآورد (همیلتون، 1381 ). برگر[27] اعتقاد دارد، انسان همواره به دلیل بیم و وحشتی که از بیمعنا شدن زندگی دارد تمایل به نظام معانی که به لحاظ اجتماعی، هدفدار است پیدا می کند. دین یکی از مؤثرترین ابزارها برای ایجاد این نظام به شمار میآید و کارکردش برداشت سعادتمند و معنیدار از واقعیت است(توسلی،1380). با تلفیق دیدگاههای مطرح شده از سوی اندیشمندان میتوان گفت: افراد جامعه برای رسیدن به اهداف گروهی باید کنشهای فردیشان را با یکدیگر پیوند دهند و اعتقادات دینی مشترک همان شیرازهی نیرومندی است که به واسطهی دید مشترکی که از جهان به افراد اعطا میکند، آنها را یک پارچهتر و هماهنگتر میکند و باعث همبستگی گروهی بین آنان میشود. بنابراین رسیدن به اهداف مشترک را برای آنها تسهیل میکند.
دین با احساس و عاطفه پیوندی ناگسستنی دارد. بُعد عاطفی دین علاوه بر اثر گذاری بر وجدان فردی میتواند در سطحی فراتر از آن وجدان اجتماعی را نیز شاخصی برای سنجش رفتار مجرمانه قرار دهد؛ این امر در واقع نشان از نوعی افزایش یا کاهش هزینههای اجتماعی ارتکاب جرم دارد. نظریهی استدلال اخلاقی کلبرگ را میتوان در این تحلیل بکار بست؛ به زعم او شخص مجرم به دلیل عدم بلوغ، رشد و نمو در شخصیت اخلاقی، جرم را امری قبیح ندانسته و به سادگی دست به ارتکاب آن میزند. بُعد تجربی دینداری معیارهای استدلال اخلاقی فرد را از منافع شخصی و گروهی به سطحی اجتماعی ارتقاء میدهد که در آن مصالح به منافع و جمع به فرد ترجیح داده میشود. بر این اساس رفتار ناشایست بر پایهی معیارهای محلی، دوستان، خانواده و اطرافیان سنجیده نمیشود؛ بلکه رفتار غیر اخلاقی، رفتاری است که خرد جمعی و عقلانیت آن را ناشایست تلقی کند. در تحلیل کلبرگی از ارتکاب جرم بعد تجربی هویت دینی با ایجاد احساس شرم از گناهان، شرم از خدا، طلب توبه و بخشش و نیاز به آرامش داشتن سبب میگردد فرد رفتارهای مجرمانه و غیر اخلاقی خود را کاهش دهد.
از دیدگاه نگارنده، امروزه بُعد احساسی و تجربی نسبت به گذشته از اهمیت بیشتری برخوردار بوده و جهت دهندهی اعمال و رفتار انسانی در حوزههای مختلف اجتماعی است. گذشته از احساسی شدن جنبههای مختلف زندگی انسانِ امروز، بُعد تجربی در ارتباط با جوانان نسبت به سایر اقشار جامعه از اهمیت بیشتری برخوردار است. از سویی جوان در مرحلهای از زندگی قرار دارد که ابعاد احساسی او بسیار قوی و جهت دهندهی بسیاری ازکنشها، اعمال و رفتار او بوده و از این منظر به علت سیطرهی بُعد احساسی و تجربی او نسبت به سایر ابعاد میزان تاثیری پذیریش از این بُعد بسیار زیاد است و حتی میتواند اعمال و رفتاری که تحت تاثیر بُعد اعتقادی یا مناسکی به وجود آمده است را تغییر دهد و از سوی دیگر در حال حاضر به واسطهی افزایش تنوعات در حوزههای مختلف، گرایش جوانان به ابعاد زیبا شناختی تحت تاثیر تبلیغات و دستاوردهای جهان غرب بسیار بیشتر از گذشته شده است. در واقع از طریق بُعد تجربی میتوان نسلهای گوناگون و به ویژه نسل جوان را به سادگی جذب و رفتار او را مطابق خواستههای خود مهندسی نمود. از این منظر دین به عنوان یکی از نهادهایی که جنبههای احساسی و عاطفی فراوانی دارد میتواند جهت دهندهی رفتار جوانان از طریق سازوکارهای عاطفی باشد. در حال حاضر به واسطهی افزایش سرعت زندگی گرایش افراد به ابعاد اعتقاد دهنده که تحصیل آن زمانبر بوده، کمتر شده و ابعاد احساسی دین اهمیت بیشتری یافته است. بنابراین لازم است مسئولان نهادهای عدالت کیفری، متولیان فرهنگی جامعه، روحانیون و سایر اقشاری که به نحوی با دین، ارتباط دارند با درک این موضوع در کنار ابعاد اعتقادی و مناسکی دین که در جامعهی ما نسبت به آن تاکید فراوانی شده است، به ابعاد تجربی و احساسی که جلوههای فراوانی از آن نیز در دین وجود دارد نیز توجه نموده و تلاش کنند با شناخت جامعهی هدف مطابق ذائقهی آنها عمل نمایند. هرچند ذکر این نکته ضروری است که بُعد تجربی دین علیرغم تاثیر عمیق و ایجاد در زمان نسبتا کوتاه، دوام کمتری نسبت به بُعد اعتقادی داشته و نیازمند تقویت دائمی است. چه این بُعد نسبت به سایر ابعاد علیرغم تاثیر گسترده، زود گذر بوده و قابلیت جایگرینی با سایر عوامل تاثیرگذار را خواهد داشت.
5-3. بُعد مناسکی هویت دینی توانسته است بزهکاری را کاهش دهد.
یافتههای جدول (6) نشان میدهد ضریب همبستگی بین بعد مناسکی از هویت دینی و ارتکاب جرایم معنیدار است. یعنی بین بُعد مناسکی از هویت دینی و ارتکاب جرایم ( 403/0-=r) رابطهی معنیدار وجود دارد. بر اساس ضریب تعیین(2r) 2/16 درصد واریانس بُعد مناسکی از هویت دینی و ارتکاب جرایم مشترک بوده است. لذا فرضیهی سوم مبنی بر این که بین بُعد مناسکی از هویت دینی و ارتکاب جرایم رابطه وجود دارد، تأیید میگردد.
جدول(6):ضریب همبستگی بین بُعد مناسکی از هویت دینی و ارتکاب جرایم
متغیر ملاک میزان جرایم
|
شاخص آماری
متغیر
پیش بین
|
|
ضریب همبستگی
|
مجذور ضریب همبستگی
|
سطح معناداری
|
مناسکی
|
**403/0-
|
162/0
|
001/0
|
مناسک به عنوان یک از مهمترین ابعاد هویت دینی، جایگاه خاصی در مطالعات انسان شناختی و جامعه شناختی و در فهم دین دارد. عموما و بطور سنتی، مناسک را وجه عینی دین میدانند. بُعد مناسکی در برگیرندهی رفتارهایی چون نماز خواندن، روزه گرفتن، شرکت در مراسم مذهبی، تلاوت قرآن و .... است. مناسک جمعی دلبستگی افراد را به هدفهای گروهی تشدید میکند و یگانگی افراد جامعه را با اعضای دیگر تقویت میکند. در مفهومی دیگر همهی مناسک یک کارکرد اجتماعی عمده دارند که همان حفظ جماعت و تازه نگه داشتن حس تعلق به گروه است. به علاوه این مناسک و ماهیت چنین گردهماییهایی است که شور و شوق فرد را برمیانگیزانند و شرکتکنندگان را به اهمیت گروه و جامعه آگاه میسازد. از اینرو میتوان انتظار داشت انجام مناسک به صورت فردی همانند خواندن نماز به دلیل القای آرامش و مناسک جمعی به دلیل احساس تعلق به گروه، احساس نزدیکی و دلبستگی به آنان و اهداف مشترک، فرد را از انجام اعمالی که مغایر با احساس وحدت و ارزشهای گروه است و ممکن است منجر به طرد فرد از آن شود باز دارد.
از دیدگاه دورکیم کارکرد اجتماعی مناسک حفظ جماعت و تازه نگه داشتن حس تعلق به گروه است. وی معتقد است مناسک و ماهیت چنین گردهماییهایی شور و شوق فرد را برمیانگیزانند و شرکتکنندگان را به اهمیت گروه و جامعه آگاه میسازد(همیلتون،1381).
انجام مناسک تابع قواعدی است؛ این قواعد الزاماتی را بر فرد اعمال میکند، مثل بر پا داشتن نماز و روزه که طهارت نیاز دارد و انجام آنها از دو منظر میتواند رفتارهای مجرمانه را کاهش دهد؛ نخست بر اساس دیدگاه کارکردگرایی، و دیگری بر اساس دیدگاه رفتارگرایی؛ در دیدگاه رفتارگرایی رفتارهای مداوام و منظم تبدیل به عادت، خلق شخصیت و منش فرد میشود؛ از منظر کارکردگرایی انجام مناسک ضرورتا برای افراد منافعی در پی خواهد داشت، یا در دنیا یا در آخرت، بر این اساس اگر فرد از انجام مناسک احساس آرامش نکند(منفعت این دنیایی) یا به پاداش آن در آخرت اعتقاد نداشته باشد(منفعت آن دنیایی) ناگزیر دو کار را انجام خواهد داد؛ یا تحت تاثیر سایر متغیرها همچون فشار خانواده، نظام سیاسی و... مناسکگرا میشود؛ دیگر اینکه این احتمال وجود دارد که مناسک زده شود؛ در این معنا فرد مناسک زده شده، مناسک را بر اساس منافع «انتخاب» و انجام میدهد؛ در این حالت بسیار احتمال افراط و تفریط وجود دارد. فرد مناسک زده به شدت تابع ظواهر دین بوده و ظواهر دین را برای منافع خود مورد استفاده قرار میدهد؛ در این حالت خاص اگرچه ظاهراً به نظر میرسد دین داری مناسکی عامل کاهش جرم است؛ ولی مناسکگرایی سبب اختفای جرم و نه کاهش آن شده است.
با این حال با وجود اهمیت مناسک که منجر به ایجاد ذهنیت مثبت فرد از خود و دیگران از وی شده و این برچسب مثبت خود عامل پیشگیراننده در ارتکاب جرم به شمار میآید، متاسفانه در سنت جامعه شناسی دینی در برخی از کشورها همچنان صرفا بر ذهنگرایی، اعتقادات و باورها تاکید میشود. خودِ این فرآیند سنجش، نیز یک پدیدهی ذهنی است و از خلال گفتارهای دینداران و نه مشاهدهی عینی رفتارهای دینی و مناسک مذهبی آنها سرچشمه میگیرد. در نتیجه همیشه بحران اعتبار در صحت گفتههای دینداران و ادعای آنها در باب دینداریشان وجود دارد.
5-4. بُعد پیامدی هویت دینی توانسته است بزهکاری را کاهش دهد.
یافتههای جدول (7) نشان میدهد ضریب همبستگی بین بُعد پیامدی از هویت دینی و ارتکاب جرایم معنیدار است. یعنی بین بُعد پیامدی از هویت دینی و ارتکاب جرایم( 375/0-=r) رابطهی معنیدار وجود دارد. بر اساس ضریب تعیین(2r) 1/14 درصد واریانس بُعد پیامدی از هویت دینی و ارتکاب جرایم مشترک بوده است. لذا فرضیهی چهارم مبنی بر این که بین بُعد پیامدی از هویت دینی و میزان جرایم رابطه وجود دارد، تأیید میگردد.
جدول(7):ضریب همبستگی بین بُعد پیامدی از هویت دینی و ارتکاب جرایم
متغیر ملاک میزان جرایم
|
شاخص آماری
متغیر
پیش بین
|
|
ضریب همبستگی
|
مجذور ضریب همبستگی
|
سطح معناداری
|
پیامدی
|
**375/0-
|
141/0
|
007/0
|
01 /0>p
بُعد پیامدی ناظر بر آثار باورها و اعمال، تجربهها و دانش دینی بر زندگی و اعمال روزمرهی پیروان هر آیین است؛ دقت در حلال و حرام، هراس از عمل غیر مذهبی و کمک به مستمندان در این دسته قرار میگیرد. دینداری عزم افراد را به رعایت هنجارهای گروه تقویت میکند و بدین وسیله یگانگی افراد جامعه را با اعضای دیگر بیشتر میکند. از اینرو به زعم صاحبنظران تنها زمانی میتوان از یک دین صحبت کرد که شخص آموزهها و عملکردهای یک گروه اجتماعی را پذیرفته و به آنها عمل کند. بُعد پیامدی در برگیرندهی رفتارهایی چون رعایت حقوق دیگران، مسئولیت در برابر خدا، انجام امر به معروف و نهی از منکر و... است. از رو میتوان انتظار داشت چنین پیامدهایی از دین که بر فرد مترتب میشود فرد را از رفتارهای ضد اجتماعی باز دارد.
دیویس نیز بر تاثیر دینداری بر رفتار افراد جامعه تاکید کرده است. او بیان میدارد که دینداری عزم افراد را به رعایت هنجارهای گروه تقویت میکند و بدین وسیله یگانگی افراد جامعه را با اعضای دیگر تقویت میکند. وی همچنین به نقشی که دین بر رفتار انسان دارد، پرداخته است و آنقدر آن را حائز اهمیت میداند که میگوید تنها زمانی میتوان از یک دین صحبت کرد که شخص آموزهها و عملکردهای یک گروه اجتماعی را پذیرفته و به آنها عمل کند(همیلتون، 1381).
آنچه موجب اهمیت بیشتر این بُعد از دینداری در کنترل رفتار و پبشگیری از جرم میشود آن است که این بُعد در واقع ثمرهی ابعاد دیگر دینی محسوب شده و جلوهی عملی دین در حوزهی اخلاق اجتماعی و رعایت حقوق دیگران قلمداد میگردد. در واقع بُعد پیامدی دینداری ناظر به رفتار فرد دیندار در عرصهی زندگی جمعی است.
امروزه بر خلاف کشورهای جهان سوم که در آنها هنوز ابعاد اعتقادی و مناسکی دین مورد تاکید است، در کشورهای توسعه یافته از اهمیت ابعاد پیش گفته کاسته شده و جلوههای بُعد پیامدی دینداری بر سایر ابعاد سیطره پیدا کرده است. از این حیث در این کشورها کسی خود را دیندار میداند که تا اندازهی زیادی به ابعاد پیامدی دین پایبند باشد، در حالی که در کشورهای کمتر توسعه یافته، دین بیشتر در ابعاد اعتقادی و مناسکی تعریف شده است.
از دیدگاه نگارنده در حال حاضر لازم است نهادهای عدالت کیفری با سرمایهگذاری بر ابعاد پیامدی دین که رابطهی مستقیمتری با پیشگیری از جرم داشته و موجب کاهش گرایش فرد به نقض حقوق دیگران میشود، در جهت ارائهی تصویر جدیدی از دین بر اساس جلوههای کابردی آن تلاش کنند. اگر بُعد اعتقادی دین بر اندیشه و باورهای فرد تاثیر گذاشته و از این جهت میتواند با ایجاد نظام معنایی و اعتقاد به بهشت، جهنم، قیامت و عدالت خداوند در پیشگیری از جرم موثر باشد و بُعد مناسکی از طریق ایجاد احساس وحدت با گروه اجتماعی و بُعد تجربی از طریق افزایش احساس و عاطفه، بُعد پیامدی دینداری به صورت مستقیم در پیشگیری از جرم موثر است. از همین رو به نظر میرسد سرمایهگذاری بر بُعد پیامدی دین ضمن این که هزینههای کمتری را بر دستگاههای عدالت کیفری تحمیل میکند میتواند اثر بخشی بیشتری نسبت به سایر ابعاد دینداری داشته باشد.
5-5. ابعاد هویت دینی توان پیشبینی ارتکاب جرایم و پیشگیری از آن را دارا میباشد.
به طوری که یافتههای جدول (8) نشان میدهد از بین متغیرهای مورد مطالعه در رگرسیون، بهترین پیش بینی کنندهی ارتکاب جرایم در گام اول بُعد مناسکی و در گام دوم بُعد اعتقادی بوده است.
جدول(8): ضریب همبستگی چندگانهی ابعاد هویت دینی با ارتکاب جرایم
شاخص آماری
متغیر
ملاک
|
متغیر پیشبین
|
ضریب همبستگی چندگانه
|
مجذور ضریب همبستگی چندگانه
|
مجذور ضریب همبستگی چندگانه تعدیل شده
|
ضریب F
|
سطح معناداری
|
میزان جرایم
|
گام اول
|
مناسکی
|
403/0
|
162/0
|
160/0
|
422/70
|
001/0
|
گام دوم
|
مناسکی
اعتقادی
|
422/0
|
178/0
|
173/0
|
287/39
|
001/0
|
بر اساس نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام، ارتباط بین ابعاد مناسکی و اعتقادی با ارتکاب جرایم معنیدار بوده است. بر این اساس در گام اول ضریب بُعد مناسکی2/16 درصد واریانس ارتکاب جرایم و در گام دوم ضریب ابعاد مناسکی و اعتقادی2/42 درصد واریانس ارتکاب جرایم را تبیین میکند. F مشاهده شده در سطح 01/0>p معنیدار بوده است بنابراین رگرسیون قابل تعمیم به جامعه آماری میباشد.
یافتههای پژوهش حاکی از آن است که ضریب بتا به ازای یک واحد افزایش در بُعد مناسکی، میزان جرایم را 325/0 واحد کاهش و ضریب بتا به ازای یک واحد افزایش در بُعد اعتقادی، میزان جرایم را 148/0 واحد کاهش میدهد.
جدول(9): ضریب بتا در پیش بینی ابعاد هویت دینی با ارتکاب جرایم
شاخص آماری
متغیر ملاک
|
متغیر پیشبین
|
ضرایب بتای غیر استاندارد
بتا خطای معیار
|
ضرایب بتای
استاندارد
|
ضریب t
|
سطح معناداری
|
میزان جرایم
|
گام اول
|
مناسکی
|
314/0-
|
037/0
|
403/0-
|
392/8-
|
001/0
|
گام دوم
|
مناسکی
اعتقادی
|
254/0-
096/0-
|
044/0
036/0
|
325/0-
148/0-
|
816/5-
644/2-
|
001/0
009/0
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
01/0>p
به طوری که از جدول (9) ملاحظه میشود رابطهی ابعاد تجربی و پیامدی با ارتکاب جرایم معنادار نبوده است. به این معنا که این ابعاد توان پیش بینی ارتکاب جرم را ندارند.
جدول(10): متغیرهای بیرون معادله در رگرسیون برای پیش بینی ارتکاب جرایم با ابعاد هویت دینی
|
مقیاس
|
بتا
|
مقدار t
|
سطح معناداری
|
گام دوم
|
تجربی
|
119/0
|
541/1
|
124/0
|
پیامدی
|
105/0-
|
264/1-
|
207/0
|
05/0>p
یافتههای این قسمت از پژوهش با بخشی از یافتههای خدایاری فرد(1385)، حیدر نژاد(1391) و محسنی و نوروزی(1385) همراستا است اما با یافته های نازکتبار و همکارانش(1385) همراستایی ندارد. به زعم خدایاری فرد و همکاران از میان مولفه های دینداری، باور دینی بیشترین رابطه منفی را با گرایش به سوء مصرف مواد داشته است، همچنین رابطه ی مولفه ی گرایش و عواطف دینی با استعداد سوءمصرف مواد معنی دار نبوده است. به زعم نازکتبار و همکاران تنها، بعد پیامدی دینداری تاثیرمستقیم بر بزهکاری داشته و بیشترین سهم را در تبیین ممانعت از بزهکاری جوانان به خود اختصاص داده است. همچنین محسنی و نوروزی بیان کرده اند در گروه جوانان عادی تنها بعد مناسکی با جرم تاثیر مستقیم دارد که پژوهش حاضر نیز به این نتیجه دست یافته است. این در حالی است که محسنی و نوروزی نشان دادند در گروه جوانان بزهکار بعد پیامدی دین و مناسکی آن با ارتکاب جرم مرتبط هستند. حیدر نژاد نیز نشان داد تنها بعد اعتقادی و مناسکی دین هستند که با میزان بزهکاری رابطه ی معنا داری دارند و دیگر ابعاد دین با بزهکاری رابطه ی معنا داری ندارند.
در تبیین این یافته می توان گفت ابعاد مناسکی دین بهواسطهی وجهه عینی و قابل مشاهده از دیدگاه پاسخگویان از اعتبار بیشتری در بین سایر ابعاد برخوردار است. همچنین تمایل به بعد مناسکی میتواند نتیجه و پیامد عملکرد نهادهای فرهنگی و عقیدتی در جامعه باشد. بدین معنا که یا افراد از تجربه کردن سایر ابعاد در عرصه اجتماعی محروم مانده اند یا بعد مناسکی به واسطه فربهی مفرط از کاربرد بیشتری برخوردار بوده و از این رو دوام بیشتری نسبت به سایر ابعاد دارد. بهعلاوه به نظر میرسد بعد مناسکی دین از این رو که عمدتا جزء واجبات (نماز و روزه) بودهاند از اعتبار بیشتری برخوردارند، تبیینکننده ارتکاب جرم بوده است. به علاوه تأکید بر بعد اعتقادی دین در سطح جامعه، تمرکز محتوای درسی بر بعد اعتقادی و شناختی و دانش شناختی به دلیل تاکید رسانه و نهادهای آموزشی از جمله دلایلی است که این بعد در گام دوم قادر به پیش بینی ارتکاب جرم بوده است. بدین معنی است که تأکید بر این دو بعد از ابعاد هویت دینی میتواند پیشبینیکنندهی کاهش جرایم باشد.
5-6. بین نظرات پاسخگویان در متغیر ارتکاب جرایم با توجه به متغیرهای جمعیت شناختی(جنس، وضعیت تأهل، رشته تحصیلی، مدرک تحصیلی) تفاوت وجود دارد.
جدول (11): تحلیل واریانس چندراهه نمرات میزان جرایم با توجه به متغیرهای دموگرافیک
منبع
|
مجموع مجذورات
|
درجه آزادی
|
میانگین مجذورات
|
F
|
سطح معنیداری
|
جنس
|
107/157
|
1
|
107/157
|
724/15
|
001/0
|
وضعیت تاهل
|
737/0
|
1
|
737/0
|
074/0
|
786/0
|
مدرک تحصیلی
|
727/1
|
2
|
863/0
|
086/0
|
917/0
|
رشته تحصیلی
|
496/45
|
2
|
748/22
|
277/2
|
104/0
|
نتایج مندرج در جدول (11) نشان میدهد که بین ارتکاب جرایم بر حسب وضعیت تاهل، رشتهی تحصیلی، مدرک تحصیلی تفاوت معنیدار وجود ندارد ولی تفاوت بین نمرات ارتکاب جرایم بر حسب جنس معنیدار است.
جدول (12): آزمون زوجی مقایسه میانگین نمرات ارتکاب جرایم بر حسب جنس
جنس
|
تفاوت میانگین
|
سطح معنیداری
|
مرد(376/2) زن (872/0)
|
504/1
|
001/0
|
نتایج مندرج در جدول (12) نشان میدهد بین نمرات ارتکاب جرایم زنان و مردان تفاوت معنیدار وجود دارد و مردان در مقایسه با زنان بیشتر مرتکب جرم میشوند.
این مساله را میتوان از منظر تفاوتهای زیستشناسانه و روانشناسانه و همچنین ابعاد جامعهپذیری مردان نسبت به زنان، فرهنگ مردانه، فرصتهای محیطی بیشتر برای مردان، واگذاری مسئولیت به مردان، عاطفی بودن زنان، تفاوت در میزان اعتماد به نفس، نگرش نسبت به قانون، نگرش جامعه نسبت به زنان مجرم و تفاوت در میزان ریسک پذیری دو جنس تحلیل کرد. الگوهای جامعهپذیری زنانه نشان میدهند زنان از کودکی برای رفتارهای تربیتی و مادرانه در آینده تربیت میشوند. انتقال نقشها به کودکان از طریق بازی، نوعی آمادهسازی برای نقشهای واقعی در جامعه است؛ از سوی دیگر مردان بخشی از تمایلات مجرمانه و خشونتآمیز خود را از نقشهای کودکی خواهند آموخت؛ جامعهی مرد سالار به مرد خشن و زن مطیع نیاز دارد. از اینرو در اسباب بازی پسر بچهها تفنگ، ماشین پلیس و بازیهایی چون پلیس بازی و... را به سهولت میتوان دید، که آن را امری بدیهی و وابسته به جنسیت قلمداد میکنند؛ حال آنکه نظریههای فمینیستی[28] آن را نوعی کلک پدرسالارانهی سنتی میدانند؛ بر این اساس تربیت زنانه تابعی از فرهنگ یک جامعه است. در حافظهی جامعهی ایران مجرم یک «مرد» شناخته میشود؛ در واقع رفتارهای مجرمانه از مردان سر میزند؛ این موضوع را به صراحت میتوان در ادبیات رایج کودکانه مانند؛ «آقا گرگه»، «آقا دزده»،«آقا پلیسه»، که نمونههایی از انتساب ویژگیهای خشن به مردان است مشاهده نمود.
5-7. بین نظرات پاسخگویان در متغیر هویت دینی با توجه به متغیرهای جمعیت شناختی(جنس، وضعیت تاهل، رشته تحصیلی، مدرک تحصیلی) تفاوت وجود دارد.
جدول(12): تحلیل واریانس چند راهه نمرات هویت دینی با توجه به متغیرهای دموگرافیک
منبع
|
مجموع مجذورات
|
درجه آزادی
|
میانگین مجذورات
|
F
|
سطح معنیداری
|
جنس
|
549/1439
|
1
|
549/1439
|
046/6
|
014/0
|
وضعیت تاهل
|
003/46
|
1
|
003/46
|
193/0
|
661/0
|
مدرک تحصیلی
|
749/1273
|
2
|
875/636
|
675/2
|
070/0
|
رشته تحصیلی
|
861/867
|
2
|
931/433
|
822/1
|
163/0
|
نتایج مندرج در جدول (12) نشان میدهد که بین نمرات هویت دینی بر حسب وضعیت تاهل، رشته تحصیلی، مدرک تحصیلی تفاوت معنیدار وجود ندارد ولی تفاوت بین نمرات هویت دینی بر حسب جنس معنیدار است.
جدول (13): آزمون زوجی مقایسه میانگین نمرات هویت دینی بر حسب جنس
جنس
|
تفاوت میانگین
|
سطح معنی داری
|
مرد(28/108) زن (84/112)
|
553/4-
|
014/0
|
نتایج مندرج در جدول (13) نشان میدهد بین نمرات هویت دینی زنان و مردان تفاوت معنیدار وجود دارد و زنان از هویت دینی بالاتری برخوردار بودهاند.
دانشمندان علوم اجتماعی مانند سایر تمایزهای جنسی در این مورد این تفاوت نیز پاسخی کلی دارند که همان «جامعه پذیری جنسیتی» است. از دیدگاه جامعه شناسان نقش مادر دربرگیرندهی دینداری است، زیرا شامل کارهایی چون آموزش سجایای اخلاقی به کودکان و مراقبت از سلامت جسمی و روحی سایر اعضای خانواده میباشد. حتی برخی استدلال میکنند چون اکثر زنان در بیرون از خانه کار نمیکنند و بنابراین وقت بیشتری برای امور دینی و عبادت دارند بیشتر از مردان مذهبی هستند. اما شواهد تجربی چندانی برای این استدلالها در مورد تمایز جنسی در دینداری وجود ندارد. با این حال جامعهپذیری جنسیتی هیچ گاه دلیلی راستین برای تمایز جنسیِ مشاهده شده نیست. تمایز جنسی در دینداری به طور مستقیم تابع تمایز جنسی در خطر کردن است. زنان به طور ذاتی بیش از مردان خطرگریز هستند، زیرا خطر پذیری، منفعت بسیار کمتری برای زنان دارد درست به همین دلیل است که مردان بیش از زنان مرتکب جرم میشوند و دست به خشونت میزنند. اگر مردان خطر پذیرتر از زنان باشند و دین نیز ابزاری تکاملی برای به حداقل رساندن مخاطره باشد، بنابراین طبیعی است که زنان بیشتر از مردان مذهبی باشند. در همین راستا طبق بررسیهایی که انجام شده است خطرگرایی فرد رابطه نیرومندی با دینداری وی دارد و این نکته در مورد مقایسهی هم جنسان نیز صادق است. نه تنها زنان بیشتر از مردان خطرگریز و مذهبی هستند مردان خطرگریزتر نیز بیشتر از مردان خطر پذیرتر مذهبی هستند و زنان خطرگریزتر نیز بیشتر از زنان خطر پذیرتر مذهبی هستند. تمایز جنسی در خطرگرایی، دینداری و بزهکاری همگی پیامد مستقیم تمایز جنسی است. مردان در تمام حوزههای زندگی به خطر کردن گرایش دارند زیرا رویگردانی از خطر کردن برایشان پیامدهای ناخوشایندی دارد و سبب میشود در عرصهی روابط بازنده شوند. دین و مذهب نیز حوزهای است که مردان بیش از زنان در آن اهل خطر کردن هستند.
بررسی جزییات پژوهش در رابطه با تجربهی افراد از بزهکاری و میزان دینداری آنها نشان میدهد که میزان ارتکاب جرایمی که برای آنها مجازات منصوص شرعی وجود دارد پایینتر از جرایمی است که صرفا در قانون جرم انگاری و کیفرگذاری شده است. به عبارت دیگر هراندازه میزان پایبندی دینی فرد افزایش یافته، کمتر مرتکب جرایمی از قبیل داشتن رابطهی جنسی با جنس مخالف بدون ازدواج، مصرف مشروبات الکلی، قمار کردن، روزه خواری در ملاء عام، ایجاد مزاحمت برای جنس مخالف، رابطهی جنسی با جنس موافق و سرقت اموال دیگران شده است. در حالی که در رابطه با جرایم و ناهنجاریهایی از قبیل استفاده از محتوای پورن و سکسی، بیان کردن امور غیر واقعی برای ازدواج، استفاده از قرصهای اکس، فرار از خانه به علت مشکلات خانوادگی لزوما بین پایبندی دینی و ارتکاب این جرایم در همهی موارد رابطهی منفی معناداری وجود ندارد. این بدان معنا است که هرچند به واسطهی اصول کلی شرع بسیاری از رفتارهایی که تجاوز به حق ا...، حق النفس و حق الناس است ممنوع دانسته شده و برای آنها مجازات دنیوی و یا اُخروی پیش بینی شده ولی اصولا افراد نسبت به رفتارهایی که مستقیما توسط شارع جرم انگاری شده حساسیت بیشتری داشته و بر همین اساس هر اندازه میزان دینداری آنها افزایش پیدا کرده از موارد ارتکاب این جرایم کاسته شده است.
6. پیشنهادات
با توجه به یافتههای پژوهش در خصوص رابطهی معنادار تمامی ابعاد هویت دینی با ارتکاب جرم، پیشنهادات کاربردی زیر برای دستگاههای اجرایی و سیاستگذار میتواند مفید باشد:
- افزایش سهم رسانهها بهویژه برنامههای تلویزیونی در تقویت آموزههای دینی با تاکید بر کلیهی ابعاد دینداری و با تمرکز بر ابعاد پیامدی دین.
- دخیل کردن سازمانهای مردم نهاد و استفاده از شیوههای جامعهمحور به منظور پیشگیری از بزهکاری به ویژه در ارتباط با جوانان.
- هماهنگ کردن فعالیت نهادهای مختلف در زمینهی پیشگیری از جرم و توجه به رویکرد چند نهادی.
- تهیهی بستههای آموزشی ویژه با تاکید بر موضوعات مورد نیاز و الزامات روز در رابطه با اشکال نوین بزهکاری جوانان از قیبل فعالیتهای رایانهای، اینترنتی و شبکههای اجتماعی.
- تدارک کلاسهای آموزشهای مذهبی با محوریت مسائل مبتلا به جوانان مانند موضوعات تشکیکی.
- ایجاد زمینه برای مطالعهی تطبیقی در حوزهی دین و نقش آن در پیشگیری از انواع جرم به صورت تفریدی.
- بستر سازی برای افزایش مشارکت جوانان در تهیه و تدارک برنامههای مذهبی و همچنین همکاری آنها با نهادهای دولتی و مردم نهاد به منظور اثر بخشی بیشتر اقدامات پیشگیرانه.
- توجه بیشتر به ابعاد پیامدی و تجربی هویت دینی در برنامه ریزیهای فرهنگی و اجتماعی.
- ایجاد زمینه برای افزایش مطالعات والدین به عنوان اولین الگوی همانندی از طریق تدارک محتوای آموزشی خاص خانواده.
- افزایش روحیهی پرسشگری و تفکر انتقادی در بین جوانان از طریق ترغیب آنان به بیان ایدهها و افکار خود و نقد منصفانهی آراء و نظریات دینی.
- ارایه و معرفی الگوهای موفق دینی و علمی به منظور همانندسازی .