- مقدمه
«مطابقه»[1] عموماً دلالت بر گونهای تغییر مشترک منظم میان ویژگی معنایی یا صوری یک عنصر و ویژگی صوری عنصر دیگری دارد (Corbett, 2006: 4). در زبان فارسی، فعل میتواند بهمنظور بیان مشخصههای شخص و شمارِ موضوعهای خود، با عناصری که به آن ملحق میشوند نشاندار شود. عناصر مقید تحت نظارت موضوع فاعلی (شناسهها) اجباری هستند، خواه گروههای اسمی آشکار هممرجع با این عناصر مقید ظاهر شوند، خواه ظاهر نشوند (رفتیم؛ ما رفتیم؛ من و علی رفتیم).
عناصر مقید هممرجع موضوع مفعولی نیز که اختیاری هستند، میتوانند هم بهتنهایی به فعل ملحق شوند (دیدمش) و هم با موضوع آشکار همنمایه همراه شوند (او/ علی رو دیدمش). شیوۀ سوم نمایش مفعول صریح در زبان فارسی بدون حضور عناصر مقید روی فعل امکان وقوع دارد (او/ علی رو دیدم)؛ بنابراین، در اینجا، آن سازوکاری از نشاندارشدنِ فعل در فارسی معیار (گونه محاورهای) مطرح است که طی آن، عناصری مقید روی فعل برای بیان موضوعهای فاعلی و مفعولی مینشینند. بهطورکلی، برای چنین سازوکاری، عناوینی نظیر «مطابقه»، «مطابقت»[2]، «مضاعفسازی واژهبست»[3]، «نمایهسازی/ همنمایگی»[4] و «ارجاع متقابل»[5] مطرح بوده است. اصطلاحهای مذکور، با توجه به تفاوتهایشان، کارکرد خاص خود را دارند که در این مجال کوتاه، نمیتوان به آنها اشاره کرد، اما اصطلاحی که معمولاً برای فارسی در این مورد به کار میرود «مطابقه» است. از سوی دیگر، بهطور کلی و بدون لحاظکردن تفاوتهای موجود در مورد مضمون اصطلاح «ارجاع متقابل فعل» در آثار مورد استناد در این مطالعه، میتوان این عنوان را برای «زبانهای ضمیراندازی»[6] به کار برد که در آنها، فعل از لحاظ تصریف غنی است و بهتنهایی میتواند بیانگر موضوعهای فاعلی و مفعولی باشد؛ معمولاً موضوعهای آزاد میتوانند، به دلایل گوناگون «کلامی»[7] و سبکی، حذف شوند و بهخاطر انگیزههای کلامی و «کاربردشناختی»[8]، تظاهر صوری پیدا کنند (Bloomfield: 1933; Hockett, 1958; Siewierska, 1999 & 2001; Corbett, 2003 & 2006; Langendoen & McDaniel, 1987; Tallerman, 2011; Haspelmath, 2013; Siewierska & Bakker, 2005; Mallinson & Blake, 1981 ). حال، مسئله این است که اگر فارسی نیز زبانی است ضمیرانداز که فعل در آن، از لحاظ تصریف، غنی است، پس قاعدتاً این عنوان را باید بتوان برای نظام فعلی فارسی معیار، که نظام مطابقه در آن «فاعلیـمفعولی»[9] است، به کار برد؛ اما ظاهراً اصطلاح «ارجاع متقابل»، در مطالعات زبانشناسان ایرانی دربارۀ این سازوکار فعل در زبان فارسی، استفاده نشده و تنها در اندک مطالعههایی به کار رفته که در آنها، وضعیت نظام مطابقۀ «کُناییـمطلق»[10] در زبانهای ایرانی مورد بحث بوده است[11].
این مطالعه، بهطور کلی، مبتنی بر چارچوب «ردهشناختی»[12] بر اساس مبانی نظری کوربت (2006) و سیویرسکا و بیکر (2005)، برآن شد تا با تکیه بر پیکرۀ مورداستفاده در اینجا، دریابد که آیا میتوان اصطلاح «ارجاع متقابل» را برای وضعیت ردهشناختی نظام مطابقۀ فعل فارسی نیز به کار برد؟ اجزای ارجاع متقابل و شروط حاکم بر آن چیست؟ آیا برای اصطلاح مزبور، میتوان حوزهای مناسب معرفی کرد تا اعتباری فنیتر به آن بخشید؟
به باور دبیرمقدم، مزایای انتخاب چارچوب نظری ردهشناسی از این قرار است: باور داشتن به وجود آمیزهای از ردهها در یک زبان باعث شده رویکرد «مقولهبندی»[13] از رویکرد نظریههای سنتی مربوط به این مبحث متفاوت باشد، چراکه در این رویکرد، برای هر مقوله پیوستاری مفروض است و بین مقولهها مرز قاطع فرض نمیشود، بلکه مرز آنها نامشخص است؛ در تبیینها، که غالباً نقشی و گاه شناختی هستند، سعی بر تبیین به همگانیهای زبانی یعنی ویژگیهای جهانشمول است (دبیرمقدم، 1392: 15-20 و 45).
- پیشینۀ پژوهش
بخشهای «2ـ5» و «2ـ6»، که در پیشینه آمدهاند، همان مبانی نظری پژوهش (مبتنی بر چارچوب ردهشناختی) هستند.
2ـ1. بلومفیلد (1933)
ارجاع متقابل، آنطور که معلوم است، به بلومفیلد (1933) بازمیگردد. وی حین صحبت از ارجاع متقابل، از زبانهایی میگوید که دو صورت بازنمایی دارند (Bloomfield, 1933: 193-194):
· زبان لاتین (اشارت به «کنشگر»[14]):
|
(1ـ1)
|
Puella conta-t
|
(1ـ2)
|
Conta-t
|
|
'(The) girl she-sings.'
|
|
'He (she, it) sings.'
|
· زبان ᾿کِری̔ [15] (اشارت به کنشگر و «اثرپذیر»[16]):
|
(2ـ1)
|
ˈwa:-pame:w ˈantimwa aˈwa na:pe:w
|
(2ـ2)
|
wa:pame:w
|
|
he-saw-him (obviative) a dog (obviative) that man.
|
|
he-saw-him/her
|
|
'The man saw a dog.'
|
|
'He saw him or her.'
|
وی از این دو صورت بازنمایی تنها روشی را که در آن، موضوعهای آزاد با فعل همراه هستند ارجاع متقابل فعل مینامد.
2ـ2. هاکت (1958)
هاکت (1958)، ابتدا مثالی از لاتین میآورد تا نشان دهد بین فاعل و وندِ روی فعل، ارجاع متقابل وجود دارد. سپس، به زبان «منومینی»[17] اشاره دارد که بین فعل و مفعول، ارجاع متقابل حاکم است (Hockett, 1958: 217-219):
(3)
nenԐ·wa·w enoh enԐ·niw
̔ I-see-him-or-her that man᾿ = ̔I see that man᾿
2ـ3. لنگندن و مکدنیل (1987)
لنگندن و مکدنیل (1987)، با توجه به بلومفیلد (1933) و (1962)، اظهار میکنند که معیار بلومفیلد برای ارجاع متقابل، بیشتر پارامتر ضمیراندازی است تا اینکه الگوی تصریفی باشد.[18] در جدول (1)، مقایسۀ آرای بلومفیلد (1933)، هاکت (1958)، و لنگندن و مکدنیل (1987) در خصوص ارجاع متقابل فعل مشاهده میشود:
2ـ4. سیویرسکا (1999 و 2001)
سیویرسکا (1999) دو معیار برای مطابقه بیان میکند:
آیا نشانگر مطابقه کلمۀ آزاد است یا واژهبست و یا وند؟
آیا نشانگر مطابقه در توزیع تکمیلی با موضوع آزادِ هممرجع با خود است؟
بر این اساس، وی قائل به سه نوع نشانگر مطابقه میشود: «نشانگر مطابقۀ ارجاعی»[19]، «نشانگر مطابقۀ مبهم»[20] و «نشانگر مطابقۀ دستوری»[21]. طبق این معیار، زبانهای ضمیرانداز نمیتوانند نشانگر مطابقۀ دستوری داشته باشند، زیرا حضور «ناظر»[22] در «قلمرو»[23] مطابقه در این معیار اجباری است (Siewierska, 1999: 229). به باور او، آنچه در برخی مطالعات ارجاع متقابل محسوب میشود، تقریباً در بسیاری از موارد، همان مطابقۀ مبهم است (Siewierska, 2001).
2ـ5. کوربت (2006 و 2003)
به باور کوربت، در چارچوب مطابقه، اجزایی مطرح هستند: عنصری که مطابقه را تعیین میکند ناظر نام دارد؛ عنصری که صورتش توسط مطابقه مشخص میشود «هدف»[24] نام دارد؛ آن بافت نحوی که در آن مطابقه رخ میدهد قلمرو نام دارد؛ اگر گفته شود از چه منظری مطابقه وجود دارد، از «مشخصههای مطابقه»[25] صحبت میشود؛ برخی عوامل نظیر ترتیب واژه وجود دارند که تأثیر آنها بهصورت غیرمستقیم بر مطابقه منعکس میشود که این عوامل «شرط»[26] حاکم بر مطابقه نامیده میشوند؛ بنابراین، در یک قلمرو خاص، هدف با ناظر از نظر ویژگیهای مشخصههایش (مشخصهها و «ارزشهای»[27] آنها) مطابقه میکند که این امر شاید منوط به شروطی باشد و شاید شرط خاصی موجود نباشد. شکل (1) بیانگر اجزای مذکور است (Corbett, 2006: 5):
کوربت (2006)، از بین عناوین مطرح برای مطابقه، تنها اصطلاح مطابقه را برمیگزیند، چراکه معتقد است این عنوان اصطلاحی رایجتر است و هر نوع تقسیمبندی از مطابقه مستلزم تعریف و توصیف دقیق است، زیرا اصطلاحی که همه در مورد آن اجماع نظر داشته باشند وجود ندارد (Corbett, 2006: 5-7). وی معیارهایی برای مطابقۀ بنیادی پیشنهاد میکند که یکی از آنها دربارۀ ناظر است و رابطۀ مستقیمی با مبحث ارجاع متقابل دارد: ناظر در قلمرو مطابقه حضور دارد. طبق این معیار، هرچه حضور ناظر اجباریتر باشد، مطابقه بنیادیتر است. اینگونه از مطابقۀ بنیادی تنها در معدودی از زبانها رایج است، زیرا حذف ضمیر فاعلی در زبانها متداول است. نمونههای متعددی از زبانهایی که معمولاً شامل فاعل ضمیری میشوند از زبانهای اروپای شمالیاند (انگلیسی و آلمانی از بارزترین موارد هستند). معیار دیگری[28] که برای این مطالعه حائز اهمیت است معیاری است که کوربت برای هدف در مطابقۀ بنیادی بیان میکند: آیا ماهیت نشانگر مطابقه وند تصریفی است، یا واژهبست و یا کلمۀ آزاد؟ (Corbett, 2006: 13) دربارۀ شرط و قلمرو مطابقه از نظر کوربت (2006)، باید گفت نقشهای ارتباطی و کلامی از شرطهای حاکم بر مطابقه محسوب میشوند. او به چهار نمونه قلمرو که در مطالعههای ردهشناختیاش مشاهده کرده است اشاره میکند: درون گروه اسمی، فراتر از گروه اسمی اما درون بند، فراتر از بند اما درون جمله و قلمروهایی که تا فراتر از جمله پیش میروند. کوربت نکتۀ دیگری نیز در باب قلمرو بیان کرده که دربارۀ زبانهای ایرانی (نَه زبان فارسی معاصر) قابلبحث است. از نظر وی، قلمرو را میتوان از زاویهای دیگر (زاویهای متفاوت با گسترۀ بند و جمله و کلام)، به دو قسمت تقسیم کرد: قلمرو نظام مطابقۀ فاعلیـمفعولی و قلمرو نظام مطابقۀ کُناییـمطلق (Corbett, 2006: 56). با این حال، در قسمت بیان مسئله، گفته شد که «ارجاع متقابل» در مطالعات معدودی استفاده شده که از نظام مطابقۀ کُناییـمطلق در زبانهای ایرانی سخن گفتهاند. در بخش 5، به این مورد اشاره خواهد شد.
کوربت به «نظریۀ دسترسپذیری»[29] آریل[30] (2000) نیز اشاره میکند: هرچه ماهیتها بیشتر در دسترس باشند، کمتر لازم است که بهطور اجباری و ضروری رمزگذاری شوند (Corbett, 2006: 267).
و اما برای توصیف ارجاع متقابل، کوربت از دو مطالعۀ مختلفِ خود استفاده کرده است: نخست، در مقالهاش (2003) که به مالینسون و بلیک (1981) ارجاع میدهد؛ دوم، در کتاب خود (2006) که به بلومفیلد (1933) و وولفورد[31] اشاره میکند. کوربت (2003) بیان میکند که مالینسون و بلیک (1981: 42-46) این دو وضعیت در دو زبان سواحیلی[32] و آلمانی را در تقابل قرار میدهند: در سواحیلی، فعل بهتنهایی میتواند یک جمله تشکیل دهد؛ در آلمانی، فعل نمیتواند بهتنهایی بیاید و عناصر مطابقه، ضمیری نیستند. بر مبنای این تقابل، آنها «مطابقه» را بهعنوان اصطلاح فراتر در نظر میگیرند، اما اصطلاح «مطابقۀ ارجاع متقابل» یا «ارجاع متقابل» را تنها برای زبان سواحیلی اتخاذ میکنند (Mallinson & Blake, 1981: 46). کوربت (2006)، با توجه به معیارهای مطرح برای بلومفید در خصوص ارجاع متقابل، اظهار میکند که بلومفیلد ساختارهای ضمیری خاص و ضمیرانداز را با هم نوعی ارجاع متقابل میداند.
نکتۀ مهمتر در خصوص ارجاع متقابل این است که وی در پانویسی، به اصطلاح «cross-referencing» از وولفورد ارجاع میدهد و میگوید وولفورد برای فرایندی که از رهگذر آن، وند و واژهبست، هر دو، میتوانند به موضوعها ارجاع دهند، بهجای استفاده از اصطلاح «مطابقه»، از عنوان «ارجاع متقابل» استفاده کرده است تا نشان دهد که «ارجاع متقابل» اصطلاحی پوششی برای نمایش مطابقه از طریق وند و واژهبست است، اما «مطابقه» تنها از رهگذر وند صورت میگیرد (Corbett, 2006: 13). از منظر کوربت، این پیشنهاد قراردادیِ وولفورد در این نقش و کارکرد، برای افرادی که اصولاً قلمرو بند برایشان مهم است، قرارداد خوبی است. اساساً کوربت، از رهگذر معیارهای خود، به اصطلاح «ارجاع متقابل» نپرداخته است. جدول (2)، دیدگاه کوربت نسبت به آرای دیگر پژوهشگران را نشان میدهد:
2ـ6. سیویرسکا و بیکر (2005)
به باور سیویرسکا و بیکر (2005)، مطابقه تغییر مشترک نحویِ هدف با ناظر (در قلمروی زبانی و بر پایۀ گروهی از مشخصهها) است؛ معمولاً (نَه لزوماً) بند یا جمله بزرگترین قلمرو در مطابقه محسوب میشوند. از سوی دیگر، ارجاع متقابل معمولاً در خصوص ویژگی «مرجعدار»[33] است برای ارجاع به «مرجع»[34] در بافت (بر اساس برخی مشخصهها). بافت ارجاع متقابل معمولاً (نَه الزاماً) هر چیزی بالاتر از سطح بند یا جمله است. مطابقه بهتر است در حوزۀ دستور به حساب آید و ارجاع متقابل در حوزۀ کلام. در عمل، تمایز قائلشدن میان مطابقه و ارجاع متقابل چندان آسان نیست، مخصوصاً در مورد زبانهای ضمیرانداز که در آنها، ناظر آشکار وجود ندارد. ایشان پس از مشاهدۀ اختلافنظرها و بررسی مطابقۀ شخص در 428 زبان، جدول زیر را ارائه میدهند:
به اعتقاد آنها، جدول (3) نشان میدهد که «مطابقۀ محض»[35] تنها به زبانهای معدودی در اروپای غربی، آفریقای غربی و گینۀ نو محدود میشود. ایشان بهمنظور تبیین این مسئله که چرا ارجاع متقابل را در سطح کلام و کاربردشناختی (مخصوصاً در تقابل میان زبانهای ضمیرانداز و «ضمیرناانداز»[36]) معرفی میکنند، به دسترسپذیری اشاره دارند. در کل، در یک صورتبندی برای نشانگرهای شخص، سه بُعد مهم است: صوری، کاربردشناختی و معنایی.
2ـ7. تالرمن (2011)
به باور تالرمن (2011: 292-293)، در ارجاع متقابل، فعل بهتنهایی میتواند یک جمله تشکیل دهد و از این رو، بعضی اوقات متمایز است از «مطابقۀ فعلی» که در آن، موضوعهای آزاد با هسته مطابقه میکنند. او برای اشاره به ارجاع متقابل، مثالی از «کامبرا»[37] (ضمیرانداز و هستهنشان) میآورد و معتقد است حضور ضمایر آزاد ناشی از عوامل کلامی است و به علت همین مباحث کلامی است که برخی زبانشناسان ارجاع متقابل را برای زبانهایی به کار میبرند که در آنها، وندهای ضمیری موضوعها را روی خودشان نمایش میدهند. از نظر وی، اگر صورتهای آزاد نیز در بند بیایند، باز هم آن سازوکار ارجاع متقابل محسوب میشود(Tallerman, 2011: 128).
2ـ8. هسپلمت (2013)
هسپلمت (2013) فرایند دستوری نمایانکردن فعل، اسم و حرفاضافه با «نمایۀ موضوع»[38] را نمایهسازی، و صورتهای شخصی مقید را «SUI GENERIS» (نمایۀ موضوع) مینامد. وی سه نوع نمایه و بر اساس آن سه، سه نوع نمایهسازی معرفی میکند: «نمایۀ دستوری»[39]، «نمایۀ متقابل»[40]، «نمایۀ ضمیری»[41]، «نمایهسازی دستوری»[42]، «نمایهسازی متقابل»[43] و «نمایهسازی ضمیری»[44]. از نظر او، نمایهسازی متقابل را که در آن، حضور گروه اسمی هممرجع با نمایۀ موضوع اختیاری است، معمولاً «ارجاع متقابل» میخوانند. جایگاه ارجاع متقابل در نظریۀ مفهومی هسپلمت (2013) در جدول (4) قابلمشاهده است:
به اعتقاد هسپلمت، تفاوت مطابقه و ارجاع متقابل غالباً در گسترۀ قلمرو و حضور ناظر است. در ارجاع متقابل، ناظر وجود ندارد. جدول (5)، خلاصۀ آرای هسپلمت، سیویرسکا، و سیویرسکا و بیکر را در بر دارد:
پیش از ورود به بخش بعدی، با توجه به آثار مذکور در بالا، میتوان اینگونه جمعبندی کرد که ارجاع متقابل فعل در زبانی رخ میدهد که ضمیرانداز است؛ تمایز میان ماهیت دستوری نشانگرهای فاعلی و مفعولی (وند و واژهبست) مطرح نیست؛ فعل هستهنشان است؛ عوامل صوری، کاربردشناختی و معنایی در ظهور مرجع دخیلاند. بهعلاوه، اگر صورتهای آزاد نیز در بند بیایند، باز هم آن سازوکار ارجاع متقابل محسوب میشود.
- روششناسی پژوهش
گسترۀ موضوعی این پژوهش به آن سازوکاری در فارسی معیار (گونۀ محاورهای) محدود میشود که طی آن، عناصری مقید روی فعل مینشینند تا موضوعهای فاعلی و مفعولی را بیان کنند. مطالعۀ پیشِ رو پیکرهبنیان و از نوع توصیفیـتحلیلی است. طبق گزینشی تصادفی، پیکرهای انتخاب شد که در آن، جنسیت، سن و گویشِ نویسنده، ژانر فیلمنامه و هر نوع عامل جامعهشناختی یا کاربردشناختیِ دیگر مطرح نبود، چراکه تحلیل و تبیین در اینجا بر این مبنا نیست. شواهد زبانی از 43 فیلمنامۀ فارسی جمعآوری شد که توسط 20 نویسنده، اعم از 17 آقا و 3 خانم، در بازۀ سنی متولد 1317 تا 1351، به نگارش درآمدهاند و گسترۀ زمانی سال انتشار آنها از 1370 تا 1393 است.
- 4. تحلیل دادهها
در این قسمت، با استفاده از دادههای حاصل از پیکره (حدود 2500 جمله)[45] مشخص خواهد شد که آیا میتوان ارجاع متقابل را برای وضعیت ردهشناختی نظام مطابقۀ فعل فارسی به کار برد. سپس، مطابق با سیویرسکا و بیکر (2005)، عوامل کاربردشناختی، معنایی و صوری که در ظهور مرجع در ارجاع متقابل فعل در فارسی دخیلاند مشخص و تبیین خواهند شد. در کل، تبیینهای مورداستفاده در اینجا در چارچوب نظری پژوهش حاضر (عمدتاً نقشی، و گاه صوری و شناختی) و همسو با آرای سیویرسکا و بیکر (2005) و کوربت (2006) خواهد بود. ابتدا، به چند نمونه از پیکره اشاره میکنیم تا دریابیم که آیا میتوانیم، با توجه به مشخصههایی که از ارجاع متقابل در بخش پیشین مطرح شد، مصداقی برای این اصطلاح در زبان فارسی بیابیم:
(4) مرتضا: من معذرت میخوام (چهارشنبهسوری، 219).
(5) مرد همسایه: شما همسر خانوم هستید؟ (دایرهزنگی، 319)
(6) احمد: یه جورایی احساس میکردم ... (گذشته، 638).
(7) نظر: همه رو میدم به تو (رقص در غبار، 41).
در مثالهای (4) تا (7)، تنها نشانگرهایی روی فعل وجود دارند که بیانگر مشخصۀ شخص و شمارِ فاعل هستند؛ از این میان، در موارد (4) و (5)، ضمایر آزادِ هممرجع با این نشانگرها نیز در جمله واقع شدهاند. اکنون به نمونههای (8) تا (12) توجه میکنیم:
(8) پری: ندادنش (پری، 34).
(9) عباس: اینا رو ولشون کن برن (آژانس شیشهای، 68).
(10) پدر: من اونو از اینجا میبرمش (رنگ خدا، 56).
(11) اعلا: من تو رو دوسِت دارم (شهر زیبا، 152).
(12) عباس: من اونو گمش کردم (ارتفاع پست، 76).
در مثالهای (8) تا (12)، نشانگرهای فاعلی و مفعولی (صریح) روی فعل نشستهاند. بهعلاوه، در مثالهای (10) تا (12)، ضمیر آزاد فاعلی نیز مشاهده میشود، اما در (8) و (9) چنین نیست. ضمیر آزادِ مفعولی در (8) نیامده، اما در نمونههای (9) تا (12) آمده است. با توجه به نمونههای (4) تا (12)، آشکار شد که مصداق ارجاع متقابل در فارسی وجود دارد. این ویژگیها از زبان فارسی نیز مشخص میشود: ضمیراندازی؛ هستهنشان بودن فعل؛ غنی بودن فعل از لحاظ تصریف (فعل هم بهتنهایی میتواند بیاید و هم بههمراه موضوعهای آزاد ضمیری)[46].
اکنون، با استناد به سیویرسکا و بیکر (2005)، که معتقدند عوامل کاربردشناختی، معنایی و صوری در ظهور مرجع دخیلاند، لازم است نمونههایی از پیکره آورده شود تا بر این عوامل صحه گذاشته شود؛ اما پیش از آن، برای تبیین این مسئله که چرا ارجاع متقابل در سطح کلام و کاربردشناختی، مخصوصاً در خصوص تقابل میان زبانهای ضمیرانداز و «ضمیرناانداز»[47] ، معرفی میشود، لازم است به مضمون دسترسپذیری اشاره شود. توضیحات مربوط به دسترسپذیری اینجا گفته میشود و حین معرفی دادهها تکرار نخواهد شد، مگر در اندک مواردی که نیاز باشد. بنا به تعریف دسترسپذیری، هرچه ماهیت بیشتر در دسترس باشد، ضرورت کمتری برای رمزگذاری دارد. در سطح کلام، بیشترین توجه گوینده به این است که کدام شیوۀ بیانِ صورت را انتخاب کند که برای مخاطب مناسب باشد. گوینده، طبق اهمیت دسترسپذیریِ ذهنی عنصر ارجاعدادهشده در بافت، از میان انواع عبارات ارجاعی مختلف نظیر گروه حرف تعریف کامل، ضمایر، واژهبستها، یا نشانگرهای مطابقه، دست به انتخاب میزند. اگر عنصر ارجاعشدهای برای اولین بار در گفتمان بیاید، معمولاً از نشانگرهایی نظیر اسمهای خاص یا گروههای حرف تعریف کامل، که بیشتر اطلاعرسان هستند، استفاده میشود:
الف) ناهید: خانم عبدی کدوم قسمته؟ (شیفت شب، 15)
ب) ناهید: آقا فرهاد هست؟ (شیفت شب، 44)
ج) نمکی: چی میخواستین حاجخانم؟ (بچههای آسمان، 65)
در مقابل، نشانگرهای دسترسپذیری بالا شامل این موارد هستند: ضمایر (از نوع ضعیف)، واژهبستها، نشانگرهای مطابقه و تهی/ صفر. این موارد کمتر آگاهیبخش هستند و اغلب از حیث واجی یا تخفیفیافته هستند و یا ناقص/دارای کمبود.
به باور این مطالعه، در ظهور ضمیر آزاد در فارسی نیز عوامل گوناگون کلامی و کاربردشناختی نظیر تأکید، رفع ابهام و جز آن دخیل است و این نوع تبیین همان مسیری است که به ارجاع متقابل ختم میشود. بررسی دادههای فارسی نتایج جالبتوجهی در این پژوهش به همراه داشته است. یکی از برجستهترین این موارد وجود رابطۀ مستقیم میان حضور عناصر زبانی خاص در جمله و ظهور ضمیر آزاد در آن است. این عناصر، برخی واژهبستها، نقشنماهای کلام، ابزار ساختی، ضمایر انعکاسی و برخی دیگر از ابزارهای دستوری، همگی، بهنوعی، وقوع ضمیر آزاد فاعلی در بافت را بهطور اختیاری یا اجباری ترغیب میکنند. به عبارتی، در برخی موارد، تأکید در حدی است که حضور ضمیر آزاد اجباری میشود، اما در برخی دیگر، این نیاز به این شدت حس نمیشود؛ بنابراین، ما در پی آنیم تا با دادههای خود نشان دهیم در زبان فارسی، عمدتاً حوزۀ کلام بر حضور اجباری یا بر ترغیب ظهور ضمیر آزاد نقش بسزایی دارد. ازآنجاکه در زبان فارسی، فعل برای بیان دو موضوع فاعلی و مفعولی خود نشاندار میشود، ابزار و عوامل بروز ضمایر آزاد فاعلی[48] و مفعولی، ذیل دو زیربخش مجزا، معرفی و تحلیل خواهند شد.
4ـ1. موارد و عوامل ظهور ضمایر آزاد فاعلی
4ـ1ـ1. معرفی گوینده در مکالمه
- دختر جوان: من، نیلوفر محبوبی، خبرنگار روزنامه هستم (قرمز، 25).
- نفس: من افغانیام. (سفر قندهار، 41)
- کچویی: الو ... الو ... من امیری هستم (دایرهزنگی، 330).
- صدا: من از بخش فارسی رادیو بیبیسی با شما صحبت میکنم (پارتی، 47).
4ـ1ـ2. ترغیب مخاطب به پاسخگویی پرسش
حضور ضمیر آزاد فاعلی در این موارد تا حد زیادی اجباری است.
- بازپرس: تو این موضوعو به بابات گفتی یا خودش شنیده بود؟
ترمه: من گفتم (جدایی نادر از سیمین، 548).
نگار: آره فقط من و توییم (پارتی، 106).
- خانم مهندس: مگه مهندسِ این خونه کی بوده؟
مهندس: من بودم خانم (پری، 45).
صدای باقری: منم قندی جون. باقر باقری (پری، 57).
پرستار: من جاش اومدم (شیدا، 56).
- کاظم: پسرمو برای چی راه دادین؟
احمد: من گفتم. خیلی اصرار داشت شما رو ببینه (آژانس شیشهای، 95).
- جوانیِ پاسبان: خانمها هیچکدومتون یک گلدون سفید ندیدین؟
یک زن: چرا، من دیدم (نون و گلدون، 47).
4ـ1ـ3. اعلام/ اجازۀ ورود یا خروج
- سعید: من تازه رسیدم (از کرخه تا راین، 13).
- علی (رو به آیفون): من رفتم، خداحافظ (بچههای آسمان، 56).
- مژده: من برم؟ (شهر زیبا، 186)
- مژده: شما دیگه میتونی بری (چهارشنبهسوری، 217).
4ـ1ـ4. اعلام تعهد، قول و خبر
- سورنا خموش: ما، همه، کمک میکنیم! (لبۀ پرتگاه، 95)
- سیمین: من طلاق نمیدم (جدایی نادر از سیمین، 515).
- نادر: من از این خانوم شکایت دارم الان (جدایی نادر از سیمین، 512).
4ـ1ـ5. پذیرش یا تقسیم مسئولیت یا وظیفه
- سپیده: شما برید، من هستم (دربارۀ الی، 429).
- کچویی: ما سرشونو گرم میکنیم، شما برید بالا (دایرهزنگی، 329).
4ـ1ـ6. توصیف احساسات، باورها، اعتقادات و طرز فکر
- پسر: من اکشن دوست ندارم (خداحافظ سینما، 72).
- عطیه: تو غلط میکنی (ارتفاع پست، 67).
- محمود: من به چیزهایی اعتقاد دارم (شوکران، 52).
- محمود: من خیلی پشیمونم (شوکران، 73).
- پاسبان: من نمیبخشمش (نون و گلدون، 45).
4ـ1ـ7. تأکید
تأکید یکی از برجستهترین عوامل است. نگارنده بر وجود تنوع در کانون واقف است، اما ازآنجاکه عمدۀ تمرکز در اینجا بر روی مؤلفههای کلامی در این زمینه است، به انواع کانون اشاره نمیشود و همۀ موارد ذیل عنوان تأکید میآید:
- احمد: تو ریختی یا لئا؟ (گذشته، 581)
- حیدرخان: نه من عوض شدم، نه این راه! (اتوبوس، 50)
- عمو همت: حرومزاده من نیستم! (اتوبوس، 15)
- میهن: ستاره، سیگار منو تو برداشتی؟ (شام آخر، 26)
برخی از ابزارهای تأکیدی، نظیر «که» و «هم»، منجر به حضور اجباری ضمیر آزاد فاعلی میشوند؛ البته واژهبست «هم»، نیاز به میزبان دارد و ضمیر آزاد فاعلی، برای این واژهبست، نقش میزبان را ایفا میکند:
- آوا: تو که نیومدی! (لبۀ پرتگاه، 104)
- پاسبان: من که نمیدونستم ... (نون و گلدون، 57).
- ماری: تو هم باورت نمیشه؟ (گذشته، 617)
- محمد: منم میام! منم میام! (باران، 36)
عوامل معنایی نظیر ساختار معنایی فعل هم در این میان نقش دارد که دستکم دو چیز است: عامل نخست، فعلهایی که معنی آنها منجر به نوعی کنش[49] در کلام میشود. گوینده که حین استفاده از این فعلها، بهدنبال ابزاری برای تأکید، تشدید یا تقویت اظهارات خود است، از ضمیر آزاد فاعلی نیز استفاده میکند. در بسیاری از نمونههایی که تا اینجا آورده شد، فعل کنشی منجر به حضور ضمیر آزاد فاعلی میشود. عامل دیگر تغییر خوانش معنایی است؛ یعنی حضور یا عدم حضور ضمیر آزاد در خوانش معنا دخیل است. در نمونههای (42) و (43)، حضور یا عدم حضور ضمیر آزاد فاعلی منجر به تغییر خوانش عبارت میشود.
4ـ1ـ8. خوانش معنایی
- حسین: باور کنید من مشخصات ندادم (سایۀ خیال، 34).
- حیدرخان: تو دیگه چی میگی؟! (اتوبوس، 35)
4ـ1ـ9. ابزار ساختی (ساختهای اسنادیسازی)
اسنادیسازی نیز، در مقام ساختی صوریـکلامی، از مواردی است که در آن حضور ضمیر آزاد فاعلی اجباری است. دلیل اصلی این موضوع این است که درواقع، نقش این ضمیر آزاد بیشتر به نقشهای ارتباطی (کانون) شبیه است تا به نقشهای دستوری.
- ایزابل: این من بودم که میخواستم از دست تو خلاص بشم (ایستگاه سلجوق، 41).
4ـ2. عوامل ظهور ضمایر آزاد مفعولی
تبیین این قسمت متفاوت با تبیین بخش ضمایر آزاد فاعلی است، چراکه در اینجا، غالباً سخن از سبکوسیاق و نشانداری است. پیکرۀ مطالعۀ حاضر از فیلمنامههای فارسی 20 نویسنده تشکیل شده است. با توجه به دادههای پیکره، همآیی ضمیر مفعولی و فعل نشاندارشده نهتنها به مباحث سبکی و کلامی ارتباط دارد، بلکه میتواند به مبتدای ثانویه نیز مربوط باشد؛ البته یکی از موارد بارز مبتدای ثانویه در اسم جنس مطرح است که در پیکرۀ این مطالعه، مورد بررسی واقع نشده است. بهعلاوه، تبیین این پژوهش از منظر مبتدای ثانویه نخواهد بود. از تمام 43 فیلمنامۀ بررسیشده در این مطالعه، تنها 28 نمونه همآیی ضمیر آزاد مفعولی و فعل نشاندارشده مشاهده میشود:
امیر: شهره، اینو ببرش تو (دربارۀ الی، 404).
مهمترین نتیجهای که میتوان از این نمونهها گرفت این است که این ساختها بسیار نشاندار هستند، چراکه از میان 20 نویسندۀ مورد استناد در این پیکره، تنها 7 نویسنده (اصغر فرهادی، داریوش مهرجویی، مسعود کیمیایی، ناصر تقوایی، محسن مخملباف، احمدرضا درویش و ابراهیم حاتمیکیا) از این ساختها استفاده کردهاند؛ این موارد تا حدی نشاندار هستند که حتی در آثار هر کدام از نویسندههای مذکور نیز بسیار کم مشاهده شدهاند.
16 مورد از 28 مورد مذکور وجه امری دارند و 12 نمونۀ دیگر از وجههایی نظیر التزامی، دعایی، شرطی و خبری استفاده کردهاند. بهعلاوه، کمترین بسامد وجه در این 28 نمونه به وجه اخباری مربوط میشود.
مشاهدات حاصل از دادههای فوق را میتوان همسو با نتیجهای دانست که غلامی (1389) در مقالهای با عنوان « نشانداری ردهشناختی در زبان فارسی» به آن رسیده است: وجه اِخباری را میتوان بینشانترین وجه در زبان فارسی به حساب آورد؛ پس از آن، میتوان وجه التزامی و وجه شرطی را قرار داد و در نهایت، وجه دعایی و وجه امری را نشاندارترین وجهها به حساب آورد:
گرچه در این مطالعه، که ذیل ضمیراندازی است، از گروه اسمی کامل سخن گفته نمیشود، اما در مورد این مبحث خاص و بسیار نشاندار، لازم است به گروه اسمی آزاد مفعولی نیز اشاره کنیم که فقط 34 نمونه در 43 فیلمنامه مشاهده شده است[50]:
مامان کتی: خب، بابارَم بیارش تو (جدایی نادر از سیمین، 500).
درواقع، بهطور کلی، با احتساب ضمیر و گروه اسمی مفعولیِ آزاد، از 43 فیلمنامه که توسط 20 نویسنده به نگارش درآمدهاند، تنها 13 نویسنده از این نمونهها استفاده کردهاند که این امر حکایت از تأثیر عوامل سبکی و کلامی دارد. در نتیجه، عوامل کلامی و بهطور اخص سبکی در ظهور ضمیر (و گروه اسمی) آزاد مفعولی نقش بسزایی دارند و میتوان ارجاع متقابل مفعولی را نیز ذیل حوزۀ کلام گنجاند.
- نتیجهگیری
در بخش 4، مشاهده شد که در زبان فارسی، فعل میتواند بهتنهایی بیانگر اطلاعات گزارهای (مربوط به هر دو موضوعِ فاعلی و مفعولی خود) باشد. این ویژگی فعل نهتنها به ضمیراندازی، بلکه به هسته بودنِ فعل و غنی بودن آن از لحاظ تصریف اشاره دارد. درواقع، چنین خصوصیتهایی یک زبان را به ارجاع متقابل نزدیک میکند، چراکه در آن زبان:
- الزامِ حضور ناظر مطابقه در قلمرو مطابقه مطرح نیست.
- قلمرو مطابقه، الزاماً بند و جمله نیست.
- فعل از لحاظ تصریف غنی است.
- هستهنشان بودن فعل اجازه میدهد که هر دو موضوع فاعل و مفعول از رهگذر آن بیان شوند، بدون اینکه نیاز به حضور اجباری این موضوعها به شکل آزاد و آشکار باشد.
- تمایز ماهیت دستوری عناصر مقید ملحق به فعل مطرح نیست.
بهعلاوه، مشخص شد مصداق ارجاع متقابل فاعلی و مفعولی در زبان فارسی یافت میشود؛ عوامل کاربردشناختی، معنایی و صوری میتوانند در ظهور ضمیر آزاد فاعلی دخیل باشند و عوامل کلامی نظیر سبکوسیاق بر ظهور ضمیر آزاد مفعولی اثرگذارند.
اکنون، در مقام جمعبندی، شرطهای حاکم بر ارجاع متقابل فعل در فارسی مطرح میشود:
- زبان ضمیرانداز است.
- تمایز میان ماهیت دستوری نشانگرهای فاعلی و مفعولی (وند و واژهبست) مطرح نیست.
- سوم، هستهنشان بودن فعل اجازه میدهد که هر دو موضوع فاعل و مفعول از رهگذر آن بیان شوند، بدون اینکه نیاز به حضور اجباری این موضوعها به شکل آزاد و آشکار باشد.
- چهارم، عوامل صوری، کاربردشناختی و معنایی در ظهور مرجع دخیلاند.
در خصوص شرط دوم، باید گفت نشانگرهای فاعلی فارسی وند دستوری هستند، اما نشانگرهای مفعولی، که وضعیت میانهای از نظر ماهیت دستوری دارند، اگر حذف شوند جمله نادستوری نخواهد شد:
الف) حسین: اون منو دوسَم نداره.
ب) حسین: اون منو دوس نداره (چهارشنبهسوری، 237).
بنابراین، استفاده از ارجاع متقابل برای نظام مطابقۀ فعل در زبان فارسی منجر به نوعی یکدستی میشود، زیرا در آن، ماهیت دستوری نشانگرهای فاعلی و مفعولی مطرح نیست.
نکتۀ دیگر در مورد شرط سوم است: ارجاع متقابل فعل در فارسی تنها محدود به موضوع مفعول صریح نمیشود، بلکه فعل میتواند برای مفعول غیرصریح نیز نشانگر شخص و شمار بگیرد؛ اما این پژوهش تنها بر مبنای مواردی بوده که در آنها، فعل برای بیان موضوعهای فاعل و مفعول صریح نشاندار شده است. با این حال، صرفاً به این دلیل که نشان دهیم این وضعیت فعل برای مفعول غیرصریح نیز وجود دارد، در پیکرۀ خود، این نمونهها را نیز لحاظ کردیم که در اینجا تنها به اهم آنها اشاره میکنیم:
- اتوبوس، 1360: خداوند رونقت بده عمو جان (18)؛ رئیس: چی جوابش بدم؟ (49)؛ عبدالله: هی گفتمش بذار برم رانندگی یاد بگیرم! (93)؛ مدیر: باید حالیشون کنم! (111)
- پردۀ نئی، 1365: پیرزن پردهدار: زن پشت پرده نئی گفتت نترسانش (7)؛ ایلیا: هفت شمع نذرش میکنم (57).
- سگکُشی، 1371: گلرخ: اعتناش نکن (81).
- اجارهنشینها، 1374: مادر: خدا مرگم بده! (33)
- درخت گلابی، 1376:باغبان: آبش دادم (19)؛ میم: نگاهشون کن (46)؛ مادر محمود: خدایا خودت کمکم کن (63)؛ شکرالله: خدا برکتش بده (105).
- سرزمین خورشید، 1376: سید: رحمشون نکنین (56).
- اعتراض، 1378: کامران: کارت دارن (57).
- زیر پوست شهر، 1379: همایون: زحمتتون میدم (30)؛ پسر: نشونتون میدم (40)؛ محبوبه: اگه میخوای کوفتمون کنی، بگوها (47).
- نیمۀ پنهان، 1379: خسرو: راستی اگه زحمتت نیست یک چمدون دوسهروزه برام ببند (13)؛ فرشته: رفقا که محلم نذاشتن (89).
- چای تلخ، 1379: افسر جوان: تو باید حالیش بکنی! (75)
- روزی که زن شدم، 1379: حوا: برو بیار تا یه کلک یادت بدم (53).
- کاغذ بیخط، 1380: جهانگیر: لابد یادت داده چی بنویسی؟! (46)
- رقص در غبار، 1381: نظر: این همه تریاک خرجش کردی ظهر تا حالا (50).
- شهر زیبا، 1382: اعلا: به مامانش بگین بیاد شیرش بده (110).
- لبۀ پرتگاه، 1386: پروا نیازی: خاله حسابی خجالتت داده (17).
- دربارۀ الی، 1387: سپیده: من قسمش دادم بیاد (449).
این مطالعه برای معرفی اجزای ارجاع متقابل فعل در زبان فارسی، از آراء کوربت (2006) و سیویرسکا و بیکر (2005) بهره گرفته است. در قیاس با چارچوب اجزای مطابقه در مبانی نظری کوربت (2006)، چارچوب اجزای ارجاع متقابل فعل در زبان فارسی در پژوهش حاضر بهصورت زیر است:
با توجه به شکل 3، همانطور که از نام ارجاع متقابل فعل برمیآید،
- در این سازوکار، مرجع و مرجعدار از اجزای اصلی محسوب میشوند که در این مطالعه، مرجعهای ارجاع متقابل گروههای اسمی یا ضمایر آزاد فاعلی و مفعولی هستند و مرجعدار همان فعل است که عنصر مقید به آن متصل شده، خواه این عنصر به بخش غیرفعلی آن متصل شده باشد، خواه به فعل سبک آن. زاویۀ دید به مرجع در اینجا بیشتر به «مصداق» در معناشناسی شبیه است تا به مرجع و مرجعدار در نظریۀ حاکمیت و مرجعگزینی؛ به همین دلیل، از عنوان «هممرجع» بیشتر استفاده شده است تا «همنمایه».
- به نظر میرسد مشخصهها و ارزشهای مشخصه در ارجاع متقابل تفاوت قابلتوجهی با مطابقه نداشته باشند. گرچه، در این زمینه، نیاز به مطالعۀ بیشتری در تحقیقهای پیش رو پیشبینی میشود.
- مهمترین تفاوت اجزای مطابقه با اجزای ارجاع متقابل قلمرو است که در اولی، بند و جمله مطرح است، اما در دومی، کلام. از همین روست که ضمیراندازی در ارجاع متقابل مطرح میشود، چراکه مرجع لزوماً نیاز به حضور در همان بند یا جمله پیدا نمیکند؛ برای مثال، در یک بافت در یک رُمان امکان دارد تظاهر آشکار یک مرجع چندین صفحه پیشتر از مرجعدار باشد.
- ماهیت دستوری عناصر ملحق به مرجعدار در ارجاع متقابل ملاک نیست و این عناصر بهعنوان ابزاری برای نمایش مشخصههای مرجع به کار گرفته میشوند.
دیدگاه آخر در ارجاع متقابل فعل در فارسی از ویژگیهایی است که باعث میشود برخی مسائل مربوط به نشانگرهای مفعولی در فارسی تا حدی برطرف شود. به عبارتی، بهراحتی میتوان از اصطلاح ارجاع متقابل برای فاعل و مفعول در زبان فارسی بهره گرفت، در حالی که اجماع نظر و معیار قطعی وجود ندارد که فارسی معیار، در این دورۀ زمانی، مطابقۀ مفعولی داشته باشد. درواقع، در این مقطع زمانی از فارسی معاصر که نشانگرهای مفعولی وضعیت میانهای از منظر مقولۀ دستوری دارند، امید است اصطلاح ارجاع متقابل گزینۀ خوبی باشد.
افزون بر وضعیت مطابقه برای نشانگرهای مفعولی در زبان فارسی[51]، پراکندگی آراء در مورد مطابقه در ساختهایی مانند «خوشش آمد»، «لجم گرفت» و... نیز مشهود است. دستوریان و زبانشناسان فارسیزبان قریب به 10 عنوان برای چنین ساختهایی مطرح کردهاند که برخی از آنها از این قرار هستند: جملههای غیرشخصی، افعال ناگذر، فعل ناگذر تکشخصه، فعل مرکب تجربهای، فعلهای یکشناسه، ساخت غیرشخصی، فعلهای مرکب ضمیری، فعل مرکب پیبستی و فعل پیبستی. به نظر میرسد هرکدام از این عناوین، بر اساس آراء، سلیقهها و معیارها در حوزههای مختلف، انتخاب شدهاند و هرکدام بیانگر باورهای خاصی هستند.
یکی از نکات مطرحشده در بیان مسئله، گزینش حوزۀ مناسب برای اصطلاح «ارجاع متقابل فعل» در زبان فارسی بود. این مطالعه، بر اساس چارچوب ردهشناسی، در خصوص مبحث مطابقه و ارجاع متقابل در زبان ضمیراندازی نظیر زبان فارسی، پیوستاری دوسویه پیشنهاد میدهد که در یک سوی آن، در حوزۀ دستور، اصطلاح «مطابقه» وجود دارد و در سوی دیگر، اصطلاح «ارجاع متقابل» جای دارد که حوزۀ آن کلام است:
بنا بر پیوستار فوق، وضعیت نظام مطابقۀ فعل در زبان فارسی، بسته به اینکه از منظر چه حوزهای به آن نگریسته شود، قابل بررسی است که هدف این مطالعه بررسی در حوزۀ دستور نبوده است. با این حال، به اعتقاد پژوهش حاضر، به دلایلی که در بالا مطرح شد، اصطلاح «ارجاع متقابل فعل» برای زبان فارسی معیار پرکاربردتر و پربسامدتری است، چراکه در قلمرو کلام، و در دیدگاهی که برای آن تمایز وند و واژهبست ملاک نیست، میتوان نشانگرهای فاعلی و مفعولی را، با هم، زیرمجموعۀ یک سازوکار بسیار گسترده قرار داد. درواقع، در پیوستار فوق، در انتهای مربوط به ارجاع متقابل فعل، میتوان بهراحتی از ارجاع متقابل فاعلی و مفعولی نام برد، درصورتیکه در آن سوی دیگر، نمیتوان بهراحتی از اصطلاح مطابقۀ مفعولی یاد کرد. شرط دوم حاکم بر ارجاع متقابل فعل، که از سوی پژوهش حاضر معرفی شده، حاکی از این است که تمایز میان ماهیت دستوری نشانگرهای فاعلی و مفعولی (وند و واژهبست) مطرح نیست؛ بر این اساس، پیشبینی میشود که این دست مسائل دیگر پیش نیاید. در این صورت، نوعی یکدستی برای نشانگرهای فاعلی و مفعولی ایجاد میشود[52].
در نهایت، در خصوص آثار دبیرمقدم (1392) و یادگار کریمی (1390) و (1391) دربارۀ نظام مطابقۀ کناییـمطلق، که در بخش بیان مسئله ذکر شد، باید گفت که طبق کوربت (2006)، ارجاع متقابل دستکم در دو قلمرو کاربرد دارد:
1) قلمرو نظام مطابقۀ فاعلیـمفعولی و کُناییـمطلق
2) قلمرو بند و جمله، و کلام
بنابراین، آن قلمرو از ارجاع متقابل که در پژوهش این دو زبانشناس ایرانی مشاهده میشود، از نوع اول است، اما قلمرویی که در این مطالعه مد نظر بوده است از نوع دوم.
سپاسگزاری
این مقاله مدیون دانشی است که از کلاسهای بینظیر استاد، آقای دکتر دبیرمقدم، حاصل شده است.
تعارض منافع
تعارض منافع ندارم.
[1]. agreement
[2]. concord
[3]. clitic doubling
[4]. indexation/ indexing
[5]. cross-reference/ cross-referencing
[6]. pro-drop languages
[7]. discoursal
[8]. pragmatic
[9]. nominative-accusative system
[10]. ergative-absolutive system
[11]. آثاری که در آنها وضعیت نظام مطابقه «کُناییـمطلق» در زبانهای ایرانی بحث شده از این قرارند: دبیرمقدم (1392) و برخی آثار یادگار کریمی نظیر مقالههای (1390) و (1391) که تنها در پایان این مطالعه، حین نتیجهگیری نهایی، مورد اشاره قرار خواهند گرفت.
[12]. typology
[13]. categorization
[14]. actor
[15]. Cree
[16]. undergoer
[17]. Menomini
[18]. مطالعۀ لنگندن و مکدنیل (1987) در دورانی است که مفهوم ضمیراندازی معرفی شده است، اما در دوران بلومفید (1933)، اینطور نبوده است.
[19]. anaphoric agreement marker
[20]. ambiguous agreement marker
[21]. grammatical agreement marker
[22]. controller
[23]. domain
[24] . منظور از هدف در اینجا نقشهای تتایی نیست، بلکه یکی از اجزای مطابقه است. اولی goal نام دارد و دومی که در اینجا مطرح است target.
[25]. agreement features
[26]. condition
[27]. values
[28]. معیار مذکور، بهطور مستقیم، مربوط به موضوع پژوهش حاضر نیست، اما در بخشی از مباحث مربوط به وجود یا نبودِ مطابقۀ مفعولی در زبان فارسی، بحثبرانگیز بوده است (ر.ک. راسخمهند ، 1384؛ 1385؛ 1389 و 1392 و بهرامی، 1392).
[29]. Accessibility Theory
[30]. Ariel, M.
[31]. Woolford, E.
[32]. Swahili
[33]. anaphor
[34]. referent
[35]. pure agreement
[36]. non-pro-drop languages
[37]. Kambera
[38]. argument index
[39]. gramm-indexes
[40]. cross-indexes
[41]. pro-indexes
[42]. gramm-indexing
[43]. cross-indexing
[44]. pro-indexing
[45]. در اینجا، به علت فضای محدود، تنها به نمونههای معدودی اشاره میشود.
[46]. فعل میتواند با گروه اسمی فاعلی و مفعولی نیز بیاید:
الف) پری: آخه دوستات منتظرن (پری، 45).
ب) روحی: میشه عبدالرضا رو یه دقه صداش کنید؟ (چهارشنبهسوری، 202).
ج) مادربزرگ: میترسم پارچه رو خرابش کنی (روزی که زن شدم، 49).
اما هدف این مطالعه موضوعهای ضمیری است.
[47]. non-pro-drop languages
[48]. به علت کمبود فضا، تنها به برخی موارد اشاره میشود.
[49]. تبیینهای مربوط به افعال کنشی را میتوان از رهگذر نظریۀ کنش کلامی سرل (1969) نیز مورد بررسی قرار داد.
[50]. برای این مطالعه، اهمیتی نداشته که کدام ساخت مضاعفسازی واژهبست است، کدام ضمیر از نوع ضمیر تکراری است، کدام نشانگر مفعولی در جایگاه اشتقاقیافته و کدام حاصل حرکت است و ترتیب واژه چه تغییری کرده است.
[51]. ر.ک. راسخمهند، 1384؛ 1385؛ 1389 و 1392 و بهرامی، 1392.
[52]. نکتۀ لازم به ذکر دیگر این است که هر چه از سمت راست پیوستار به سمت چپ برویم، از عناوین ناظر و هدف دورتر، و به مضامین مرجع و مرجعدار نزدیکتر میشویم؛ از قلمرو بند و جمله دورتر و به قلمرو کلام نزدیکتر میشویم؛ از شرط حاکم بر مطابقه بیشتر صحبت میشود؛ از تمایز میان وند و واژهبست کمتر سخن گفته میشود؛ ویژگی ضمیراندازی زبان بیشتر بروز میکند؛ از مطابقۀ بنیادی و متعارف فعل دورتر میشویم و وارد ارجاع متقابل فعل میشویم؛ از عوامل متنوع کلامی (کاربردشناختی)، معنایی و صوری، که باعث ظهور مرجع میشوند، بیشتر سخن میرود.
استناد به این مقاله: مولائی، لاله. (1400). ارجاع متقابل در زبان فارسی، علم زبان، 8 (13)، 7-36.
Doi: 10.22054/ls.2017.21743.1077
Language Science is licensed under a Creative Commons Attribution-Noncommercial 4.0 International License.