زبان اوستایی از نظام حالتنشانی[1] برای رمزگذاری نقشهای نحوی و معنایی استفاده کرده است. در دستور زبانهایی که برای این زبان نوشته شده است، برای اسم هشت حالت[2] در نظر گرفتهاند: فاعلی[3]، مفعولی[4]، اضافی[5]، برایی[6]، دری[7]، ازی[8]، بایی[9] و ندایی[10]. اسم در این زبان، سه شمار[11] مفرد[12]، مثنی[13]و جمع[14]، و سه جنس[15] مذکر[16]، مؤنث[17] و خنثی[18]داشته است. اسم در شمار مفرد هشت حالت، در جمع شش حالت و در مثنی چهار حالت را نشان داده است (Stilo, 2009: 700). هر یک از این حالتها با افزودن نشانههایی به اسم و صفت مشخص شده است. این نشانهها علاوه بر حالت، شمار را نیز رمزگذاری کردهاند و بر اساس جنس و واج پایانی هر اسم متفاوت بودهاند. گاه برخی از حالتها برای نشان دادن کارکردهای حالت دیگر به کار رفته است. نمونهای از این کاربرد، حالت ازی است که برای دلالت بر کارکردهای حالت بایی به کار رفته یا حالت بایی که گاهی کارکردهای حالت ازی را رمزگذاری کرده است.
1ـ1. بیان مسأله
در زبان اوستایی حالت ازی جمع نشانهای متفاوت از حالت بایی جمع داشته است؛ حالت بایی اسم و صفت در شمار جمع با نشانة -bīš و در اسم و صفتهای مختوم به -a-، باāiš -نشاندار شده است[19] (Jackson, 1892: § 221, 224; Reichelt, 1909: § 348). حالت ازی جمع با نشانة -byas/-byō (Jackson, 1892: §§ 221, 229; Reichelt, 1909: § 349) نشان داده شده است:
جدول (1) نشانههای حالت ازی و بایی جمع در زبان اوستایی
نشانة حالت ازی جمع
|
نشانة حالت بایی جمع
|
|
byas/-byō-
|
سایر اسمها
|
اسمهای مختوم به -a-
|
-bīš
|
āiš-
|
|
|
|
|
گاهی در شمار جمع نشانة حالت ازی (byas/-byō-) به جای نشانة حالت بایی (-bīš/ -āiš) به کار رفته است. برخی از محققان زبانهای باستانی ایران، این کاربرد را ازی به جای بایی نوشتهاند و آن را به سبب ادغام[20] حالت ازی و بایی دانستهاند. نمونههایی از این دست، پارة زیر است که درهمة یشتها تکرار شده است:
zaōθrābyō.
|
…
|
yazāi
|
tąm
|
(1)
|
با زوهر
abl.pl.f. zaōθrā-
|
|
میستایم
|
او را
|
|
[= او را با زوهر ... میستایم] (یشت 5، بند 9).
در این پاره zaōθrābyō با نشانة حالت ازی جمع برای دلالت بر مفهوم ابزار به کار رفته است. از آنجا که بیان مفهوم ابزار با حالت بایی انجام میگیرد، انتظار میرود در اینجا به جای zaōθrābyō (با نشانة حالت ازی جمع)، *zaoθrābīš (با نشانة حالت بایی جمع) به کار رفته باشد. رایشلت[21] (1911: § 101) و ابوالقاسمی (1376: 154) zaōθrābyō را حالت ازی به جای بایی دانستهاند.
نمونة دیگر پارة زیر است که در غالب متون یشتها تکرار شده است:
Huyaštatara …
|
buyå
|
ana
|
(2)
|
بهتر ستوده شده
|
شوی
|
اینگونه
|
|
|
vāγžibyō.
|
aršuxδaēibyas=ča
|
|
با کلام/ سخن
abl.pl.m. vak-
|
درست گفته شده
abl.pl.m. aršuxδa-
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
[= اینگونه بهتر ستوده شوی ... با سخن راست گفته شده] (یشت5، بند 9).
در این پاره vāγžibyō و صفت آن، aršuxδaēibyas با نشانة حالت ازی جمع به کار رفتهاند؛ حال آنکه انتظار میرود برای بیان روش و شیوة انجام کار، نشانة حالت بایی جمع داشته باشند. رایشلت (1911: 101) و ابوالقاسمی (1376: 84، 136) هر دو واژه را ازی به جای بایی دانستهاند[22].
در زبان اوستایی اسم و صفت مفرد در حالت ازی باaţ/-ţ-و در حالت بایی با
-ā/ -aنشاندار شدهاند (Jackson, 1892: § 221-222):
جدول (2) نشانههای حالت ازی و بایی مفرد در زبان اوستایی
نشانة حالت ازی مفرد
|
نشانة حالت بایی مفرد
|
-aţ / -ţ
|
-a / ā-
|
گاهی، حالت بایی برای دلالت بر حالت ازی به کار رفته است؛ در پارة زیر garōnmāna و dužaŋha که انتظار میرود در این بافت، نشانة حالت ازی داشته باشند، با نشانة حالت بایی به کار رفتهاند و حرف اضافة hača نیز پیش از آنها آمده است:
raoxšna
|
hača
|
mainyūmspəntəm
|
avanyeni
|
(3)
|
روشن
inst.sg.n.
raoxšna-
|
از
|
مینوی مقدس را
|
به زیر میکشم
|
|
|
aŋrəmmainyūm
|
uspatayeni
|
garōnmāna
|
|
|
اهریمن را
|
بالا میبرم
|
بهشت
inst.sg.n.
garō nmāna-
|
|
|
dužaŋha.
|
hača
|
ərəγata
|
|
|
دوزخ
dužaŋhav-
inst.sg.m.
|
از
|
هولناک
inst.sg.m
ərəγata-
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
[= مینوی مقدس را از بهشت (گرودمان) روشن به زیر میکشم و اهریمن را از دوزخ هولناک بالا میبرم] (یشت 19، بند 44).
در پارة زیر نیز همانند پارة قبل، ərəzataēna و tašta، که انتظار میرود نشانة حالت ازی داشته باشند، با نشانة حالت بایی به کار رفتهاند و حرف اضافة hačaنیز پیش از آنها آمده است:
taxše.
|
aoi
|
zaranaēnəm
|
tašta
|
hača
|
ərəzataēna
|
(4)
|
میریزم
|
به
|
زرین
|
جام
inst. sg.n
tašta-
|
از
|
سیمین، نقرهای
inst. sg.n
ərəzataēna-
|
|
[= [ترا] از جام سیمین به جام زرین میریزم] (یسن 10، بند 17).
با توجه به آنچه گفته شد، این مسأله مطرح میشود که چرا در زبان اوستایی «ازی به جای بایی» به کار رفته است؟ آیا این کاربرد غیردستوری بوده است و اهل زبان از قواعد دستوری زبان خود آگاه نبودهاند یا اینکه دلیل دیگری دارد؟ به عبارت دیگر، در زبان اوستایی، چه ارتباطی میان حالت ازی و بایی بوده است که به جای یکدیگر به کار رفتهاند.
1ـ2. پیشینة تحقیق
دربارة نشانة حالت ازی و بایی در اکثر دستور زبانهای اوستایی سخن گفته شده است (Jackson, 1892: §§ 222-224). جکسن[23] (Ibid: § 233) یادآوری کرده که گاهی یک حالت میتواند کارکردهای حالت دیگر را بر عهده گیرد. رایشلت (1909: § 428) در مبحث ادغام حالتها، به کاربرد حالت ازی جمع به جای بایی جمع اشاره کرده است. شروو[24] (2010: 115) در بخشی با عنوان «جایگزینی حالتها»[25] یادآوری کرده که در اوستای جدید گاه حالت بایی جمع با نشانة حالت ازی جمع(-byō) به کار رفته و این مثال را ذکر کرده است:
daēvaēibyō
|
haδa
|
…
|
yūiδyeiti
|
…
|
yō
|
(5)
|
دیوان
abl.pl.m. daēva-
|
با
|
...
|
نبرد میکند
|
...
|
او
|
|
[= با دیوان ... نبرد میکند] (یسن 57، بند 17).
بیشلمایر[26] (2011) کارکردهای حالت ازی، دری و بایی را در اوستای جدید بررسی کرده و به همپوشانی کارکرد آنها با یکدیگر اشاره کرده است.
2. بحث و تحلیل
در بررسی نظام حالتِ زبان اوستایی، غالباً به نشانة حالت توجه داشتهاند، اما برای بررسی جایگزینی حالت بایی و ازی، دو نکته را باید در نظر داشت؛ نخستین نکته آن است که در بررسی حالتها باید به کارکردهای حالت[27] توجه داشت نه نام حالت و ارزش صوری و ظاهری آن (Blake, 2004: 155). هر حالت کارکردهای متعددی دارد؛ نام هر حالت تمامی گسترة معنایی و ویژگیهای آن حالت را دربرنمیگیرد، بلکه مهمترین ویژگی معنایی آن را یادآوری میکند و باید همة کارکردهای آن حالت جداگانه بررسی شوند (Haspelmath, 2009: 511)؛ مثلاً در زبانهای هندیواروپایی، حالت دری و ازی در شمار حالتهای مکانی[28]اند (Blake, 2004: 151; Creissels, 2009: 609, 614)، اما هریک، بویژه حالت ازی، کارکردهای دیگری نیز دارند. علاوه بر این، حالت مفعولی نیز علاوه بر رمزگذاری نقش نحوی مفعول، گاهی نقش معنایی مقصد[29] را نیز رمزگذاری میکند که از نظر معنایی در شمار مفاهیم مکانی است (Blake, 2004: 151). بنابراین، لزوماً نباید به نام و نشانة مخصوص هر حالت توجه داشت، بلکه باید کارکردها یا نقشهای متعددی را که هر حالت رمزگذاری میکند، در نظر گرفت.
نکتة دیگر توجه به سلسه مراتب حالت[30] است؛ سلسله مراتب حالت را به صورت زیر، از چپ به راست، در نظر گرفتهاند (Blake, 2004: 156):
abl./inst.
|
loc.
|
dat.
|
gen.
|
acc.
|
nom.
|
اگر زبانی یکی از این حالتها را به کار گیرد، از حالت یا حالتهایی نیز که در سمت چپ آن نوشته شده، استفاده میکند؛ مثلاً اگر زبانی حالت برایی داشته باشد، حالتهای اضافی، مفعولی و فاعلی را نیز دارد. بر اساس این سلسلهمراتب، حالتی که در آخرین مرتبه، یعنی سمت راست قرار میگیرد، کارکردهای بسیاری در زبان بر عهده دارد (Blake, 2004: 156). در نظام حالتِ زبانهای اوستایی، حالت ازی و بایی در آخرین مرتبه قرار میگیرند و بنابراین، کارکردهای بسیاری بر عهده دارند. این دو حالت از نظر سلسله مراتبی از یکدیگر متمایز نیستند (Blake, 2004: 156). در ادامه، کارکردهای یکسان و همانند حالت ازی و بایی در زبان اوستایی بررسی میشود.
2ـ1. کارکردهای حالت ازی و بایی
حالت ازی و بایی در شمار حالتهای فرعی[31]اند؛ یعنی حالتهایی که نقشهای معنایی[32] را رمزگذاری میکنند. اینگونه حالتها خود بر دو نوعاند: حالتهای مکانی و حالتهای غیرمکانی[33](Haspelmath, 2009: 515-514). حالت ازی در شمار حالتهای مکانی است و مفاهیم خاستگاه[34]، جایگاه[35] و مسیر[36] را رمزگذاری میکند (Blake, 2004: 151; Creissels, 2009: 609, 618; Malchukov & Narrog, 2009: 529-530). حالت بایی در شمار حالتهای غیرمکانی است و مفاهیمی همچون ابزار[37]، همراهی[38]، روش[39] و سبب[40] را رمزگذاری میکند (Narrog, 2009: 598; Malchukov & Narrog, 2009: 529). پس، هر دو حالت کارکردهای متعددی بر عهده دارند و معانی متعددی را در بر میگیرند؛ به بیان دیگر، این حالتها چندمعنا[41] هستند (Haspelmath, 2009: 511l; Malchukov & Narrog, 2009: 518-519). افزون بر این، حالت ازی علاوه بر رمزگذاری مفاهیم مکانی، برای رمزگذاری مفاهیم غیرمکانی نیز به کار میرود (Creissels, 2009: 621-626)؛ حالت بایی نیز علاوه بر کارکردهای اصلی خود، گاه مفاهیم مکانی را رمزگذاری میکند (Narrog, 2009: 598; Stolz et al, 2009: 605-606). بدین ترتیب، گاه حالت ازی و بایی با یکدیگر همپوشانی دارند؛ به بیانی دیگر، گاهی این دو حالت کارکردهای یکسانی دارند و نقشهای معنایی همانندی را رمزگذاری میکنند.
2ـ1ـ1. مفاهیم غیرمکانی: حالت بایی در شمار حالتهایی است که مفاهیم غیرمکانی، یعنی نقشهای معنایی ابزار، همراهی، روش و سبب را رمزگذاری میکند. در این قسمت، دادههایی از زبان اوستایی ارائه میشود که در آنها مفاهیم فوق با هر دو حالت ازی و بایی رمزگذاری شدهاند.
2ـ1ـ1ـ1. ابزار/همراهی/روش: در بسیاری از زبانها رمزگذاری مفهوم همراهی با حالت بایی انجام میگیرد (Stolz et al. 2005; Luraghi, 2015: 604-605). در زبان اوستایی نیز، اصلیترین کارکرد حالت بایی رمزگذاری مفهوم همراهی است (Reichelt, 1909: § 446):
idī
|
arədrāiš
|
tū
|
aθrā
|
(6)
|
بیا
|
با مؤمنان
inst.pl.m.
arədra-
|
تو
|
اینجا
|
|
[= اینجا بیا با مؤمنان] (یسن 46، بند 16).
حالت بایی برای دلالت بر مفهوم ابزار هم به کار میرود (Narrog, 2009: 593) و در زبان اوستایی نیز این کارکرد را بر عهده داشته است (Reichelt, 1909: § 449):
jainti.
|
xvarəm
|
snaiθiša
|
aēšməm
|
yō
|
(7)
|
زند
|
ضربه
|
باسلاح
inst.sg.n. snaiQiS-
|
خشم را
|
او
|
|
[= او خشم را با سلاح ضربه میزند] (یسن 57، بند 10).
ابزار بیجان است و به وجود عاملی در جمله دلالت دارد که به میل خود از آن استفاده میکند و بر موقعیت تسلط و نظارت دارد (Luraghi, 2015: 604). هر ابزار نوعی همراهی است؛ اگر نشانة حالت بایی اسم بیجانی را نشاندار کند، بر مفهوم ابزار و اگر اسم جانداری را نشاندار کند بر مفهوم همراهی (Narrog, 2009: 595) دلالت دارد. بنابراین، نقش معنایی ابزار مشتق از همراهی و گسترش آن است (Narrog, 2009: 599; 2010: 240) و غالباً این دو مفهوم با یک حالت رمزگذاری میشوند (Stolz et al., 2009: 605-606).
کارکرد دیگر حالت بایی رمزگذاری مفهوم روش/ شیوه است (Narrog, 2009: 598). اگر اسمهایی که بر مفاهیم انتزاعی دلالت دارند، با نشانة حالت بایی نشاندار شوند، مفهوم روش را رمزگذاری میکنند. بدین ترتیب، میتوان گفت مفهوم روش، گسترش معنای ابزار و همراهی است و جهت گسترش معنایی از همراهی به ابزار و از ابزار به روش است (Narrog, 2010: 242-3) و این سه مفهوم با یکدیگر مرتبطند. در زبان اوستایی، حالت بایی مفهوم روش را نیز رمزگذاری کرده است (Reichelt, 1909: § 447):
yasna.
|
surunvata
|
yazāi.
|
tąm
|
(8)
|
یسنا
inst.sg.m
yasna-
|
بلند
inst.sg.m
surunvata-
|
میستایم
|
او را
|
|
[= او را با یسنای بلند میستایم] (یشت 5، بند 9).
aurusahe ...
|
kəhrpa
|
aspahe
|
vazəmnō
|
tištryō…
|
(9)
|
سفید
|
پیکر
inst.sg.n
kəhrp-
|
اسب
|
حرکتکنان
|
تیشتر
|
|
[= تیشتر ... به پیکر اسب سفید حرکت میکند] (یشت 7، بند 18).
گاهی حالت ازی برای رمزگذاری مفهوم همراهی/ابزار/روش به کار رفته است. پارههای 1، 2 و 5 که در بخش مقدمه و پیشینه نقل شدهاند و نیز پارههای زیر نمونهای از این کارکرد حالت ازی هستند:
…
|
frāyazāiti
|
paurva
|
yatāra=vā=dim
|
(10)
|
...
|
بستاید
|
نخست
|
او را ـ براستی ـ هر یک
|
|
|
hača.
|
aŋuhyaţ
|
zrazdātōiţ
|
|
|
با
|
نیرو
abl.sg.f.
ahvā-
|
مؤمنانه، مطمئن
abl.sg.f. zrazdātī-
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
[= براستی هر یک او را نخست بستاید ... با نیروی قلبی] (یشت 10، بند 9؛ هادخت نسک 1، بند 3).
astvaite
|
aŋuhe
|
…
|
yensyasča
|
ahmi
|
nurąm
|
(11)
|
مادی
|
برای جهان
|
|
وـ ستودنی
|
هستم
|
اکنون
|
|
|
vahištāţ.
|
Yaţ
|
hača
|
ašāţ
|
|
|
بهترین
abl.sg.n. vahišta-
|
(حرف تعریف)
|
با
|
راستی
abl.sh.n. aša-
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
[= اکنون با بهترین راستی، برای جهان مادی ستودنی و ... هستم] (یشت 8، بند 15).
2ـ1ـ1ـ2. سبب: یکی دیگر از کارکردهای حالت بایی رمزگذاری نقش معنایی سبب/علت است (Narrog, 2009: 598). سبب و ابزار مکمل یکدیگرند و مفهوم سبب گسترش معنای ابزار است (Narrog, 2010: 241). همانگونه که در بخش 2-1-1-1 گفته شد، مفهوم ابزار بر وجود عامل دلالت دارد و عامل به میل خود از ابزار استفاده میکند و بر موقعیت تسلط و نظارت دارد، اما سبب، اشارهای به وجود عامل ندارد و میتواند در موقعیتهایی که تحت تسلط و نظارتِ عامل نیست، حضور داشته باشد (Luraghi, 2015: 611). در زبان اوستایی، حالت بایی برای رمزگذاری مفهوم سبب به کار رفته است (Reichelt, 1909: § 451; Skjærvø, 2010: 114):
yazāi.
|
Tąm
|
xvarənaηha=ča
|
raya
|
ahe
|
(12)
|
میستایم
|
او را
|
به سبب فر
inst.sg.n.
xvarənah-
|
به سبب شکوه inst.sg.n.
-rayay
|
او/ـَش
|
|
[= به سبب شکوه و فرّش او را میستایم] (یشت 5، بند 9).
از سوی دیگر، سببِ هر موقعیت یا حالتی، شرط لازم و کافی برای تحقق آن نیست، بلکه منشاء یا خاستگاه آن است. از منظر شناختی نیز، هر سببی منشاء یا خاستگاه است و میتواند با حالت ازی رمزگذاری شود (Luraghi, 2015: 612). در زبان اوستایی حالت ازی نیز، نقش معنایی سبب را رمزگذاری کرده است (Reichelt, 1909: § 483):
daδāiti.
|
vərəzyāţ
|
ašaone
|
naire
|
paiti
|
yaţ
|
(13)
|
مزد دهد
|
به سبب کار
abl.sg.n
vərəzyah-
|
پاک
|
مرد
|
به
|
اگر
|
|
[= اگر به مردِ پاک به سبب کار مزد دهد] (وندیداد 3، بند 34).
2ـ1ـ2. مفاهیم مکانی: زبان اوستایی دو حالت دری و ازی برای بیان مفاهیم مکانی داشته است. کارکرد اصلی حالت ازی رمزگذاری نقشهای خاستگاه و جایگاه/ مکان است (Reichelt, 1909: §§ 473-475, 484; Skjærvø, 2010: 112). نقش معنایی مسیر نیز در شمار مفاهیم مکانی است و در شماری از زبانها از جمله ارمنی، حالت ازی آن را رمزگذاری میکند، اما رمزگذاری این مفهوم با حالت بایی نیز انجام میشود (Creissels, 2009: 618). مفهوم جایگاه/ مکان نیز هم با حالت بایی و هم با حالت ازی نشان داده شده است. در پارههای شمارة 3 و 4 که در بخش مقدمه نقل شدهاند، حالت بایی برای رمزگذاری مفهوم خاستگاه به کار رفته است.
2ـ1ـ2ـ1. مسیر: این نقش معنایی دلالت بر خط سیری دارد که در آن یک نقطة متحرک به سوی یک نقطة ثابت حرکت میکند (Luraghi, 2003: 22). مفهوم مسیر به ابزار گسترش مییابد؛ در واقع ابزار به مانند مجرایی تصور میشود که کنش عامل[42] از طریق آن مجرا به وقایع و رویدادها منتقل میشود (Luraghi, 2003: 35). در زبان اوستایی، با وجود آنکه برای حالت ازی نشانهای متمایز وجود دارد، اما مفهوم مسیر تنها در موارد معدودی با حالت ازی رمزگذاری شده و غالباً رمزگذاری مفهوم مسیر با حالت بایی انجام گرفته است (Reichelt, 1909: §§ 473). نمونههایی از رمزگذاری مفهوم مسیر با حالت ازی و بایی نقل میشود:
kərənoiti.
|
vaηhō
|
zəmaţ
|
aηhå
|
hača
|
raēkō=mē
|
(14)
|
کرد
|
بهتر
|
زمین
abl.sg.f.
zam-
|
این
abl.sg.f.
a-
|
از
|
من ـ ترک کردن/ گذشتن
|
|
[= او چنان کرد که برای من گذشتن از این زمین بهتر است / او گذشتن از این زمین را برای من بهتر کرد] (یشت 17، بند 20).
hvarə
|
xvarənaηha=ča
|
raya
|
åηhąm
|
(15)
|
خورشید
|
و ـ فره
|
شکوه
|
آنان
|
|
aēiti.
|
paθa
|
ava
|
|
بگذرد / آید
|
راه
inst.sg.m.
paθ-
|
آن
inst.sg.m.
ava-
|
|
|
|
|
|
|
|
|
[= به سبب شکوه و فرهشان، خورشید از آن راه بگذرد/ آید] (یشت 13، بند 16).
…
|
irista
|
spānas=ča
|
uzbarənta
|
paθa
|
yōi
|
(16)
|
|
مرده
|
و ـ سگ
|
ببرند
|
راه
inst.sg.m
paθ-
|
اگر آنها
|
|
[= اگر سگان مرده و ... را از راهی ببرند] (وندیداد 8، بند 8).
2ـ1ـ2ـ2. جایگاه: مفهوم جایگاه یا مکان در زبان اوستایی با حالت دری و گاه با حالت ازی رمزگذاری شده است، اما در مواردی معدود نیز حالت بایی این مفهوم را رمزگذاری کرده است. در بسیاری از زبانها، غالباً نشانة حالت دری حالت بایی را نشان داده و این سبب شده است تا برخی محققان گسترش معنایی را از مکان به ابزار بدانند (Luraghi, 2003: 35; Blake, 2004: 173; Narrog, 2010: 240-241)، اما در زبانهای اوستایی، این حالت بایی است که رمزگذاری مکان را در موارد اندکی بر عهده گرفته است. به نظر میرسد گسترش کارکرد حالت بایی به دری از طریق حالت ازی انجام شده باشد. در واقع، همپوشانی حالت بایی با ازی در مواردی همچون رمزگذاری مفهوم سبب، عامل ساخت مجهول[43] و به ویژه مسیر، موجب شده است تا حالت بایی مفهوم مکان و خاستگاه را که کارکرد اصلی حالت ازی است، رمزگذاری کند. بنابراین، مفهوم ابزار با مکان و خاستگاه رابطة غیرمستقیم دارد و این مفاهیم از طریق سبب و مسیر با یکدیگر مرتبط شدهاند. در ادامه، نمونههایی از رمزگذاری مفهوم جایگاه با حالت بایی و ازی ذکر میشود (Reichelt, 1909: § 484; Skjærvø, 2010: 112):
vaēnaiti.
|
Sayanəm
|
zəmāδa
|
varəsəm
|
aspəm
|
(17)
|
میبیند
|
افتاده
|
بر زمین
abl.sg.f. zam-
|
مو
|
اسب
|
|
[= موی اسب را که بر زمین افتاده است، میبیند] (یشت 14، بند 31).
yimo xšaētō …
|
…
|
yazata
|
tąm
|
(18)
|
جمشید
|
|
ستود
|
او را
|
|
barəzaηhaţ.
|
paiti
|
hukairyāţ
|
|
کوه
abl.sg.n.
-barəzah
|
بر
|
هوگر
abl.sg.n.
-hukairya
|
|
[= او را جمشید بر کوه هوگر ستود] (یشت 5، بند 25).
|
nivizaiti
|
yim
|
haoməm
|
(19)
|
|
نگه دارد
|
آنکه
|
هوم را
|
|
hača.
|
pəšana
|
apayeiti
|
nivandāţ
|
|
در
|
جنگ
inst.sg.n
pəšana-
|
رها شود
|
اسارت
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
[= آنکه هوم را نگه دارد، در نبرد از اسارت رها شود] (یشت 14، بند 57).
2ـ1ـ2ـ3. عامل ساخت مجهول: یکی از کارکردهای حالت بایی رمزگذاری عاملِ ساخت مجهول است (Narrog, 2009: 598). به نظر میرسد گسترش معنایی عامل به ابزار به سبب مجاورت این دو مفهوم باشد؛ در واقع ابزار بخشی از عامل است که با نظارت و تسلط او کاری را انجام میدهد. از سوی دیگر، در برخی زبانهای هندواروپایی، کاربرد حالت ازی برای بیان عامل رایج است. در این کاربرد، وقایع مانند موجودی متحرک تصور شدهاند و عامل مانند نقطهای در مکان که وقایع از او نشأت گرفته است (Luraghi, 2003: 31-32). با وجود این، در زبان اوستایی رمزگذاری عامل ساخت مجهول با حالت بایی انجام شده است (Reichelt, 1909: § 450; Bartolomae, 1960: 1750):
mašyāiš=ča.
|
Daēvāiš=ča
|
…
|
vāvərəzōi
|
yā
|
…
|
saxvare
|
(20)
|
و ـ انسانها
inst.pl.m
-daēva
|
و ـ دیوان
inst.pl.m
-daēva
|
|
انجام شد
pass.3rdsg
|
که
|
|
طرحها/
برنامهها
|
|
[= طرحهایی که دیوان و انسانها انجام دادند / برنامههایی که دیوان و انسانها طرحریزی کردند] (یسن 29، بند 4).
با توجه به آنچه گفته شد، معلوم گردید که حالت ازی و بایی، نشانههای متفاوتی داشتهاند و نقشهای معنایی متعددی را رمزگذاری کردهاند. کارکرد این دو حالت در برخی موارد با یکدیگر یکسان بوده است و میتوانستهاند کارکردهای یکدیگر را برعهده گیرند. این یکسانی و همانندی در برخی کارکردها و نقشهاست که موجب شده گاه نشانة یکی جایگزین نشانة دیگری گردد یا یکی کارکرد دیگری را بر عهده گیرد. همسانی یا همپوشانی نقش و کارکرد این دو حالت، در شرایطی که هر یک نشانة متفاوتی داشتهاند و هنوز تمایز صوری آنها از میان نرفته است، در نهایت منجر به ادغام این دو حالت در ادوار بعدی زبان گردیده و هر دو حالت با یک نشانه به کار رفتهاند، زیرا یکی از دلایل ادغام حالتها، نقش و کارکردهای آنهاست (Blake, 2004: 173; Baerman, 2009: 221, 228-230). در فارسی باستان نیز حالت ازی و بایی غالباً با یک نشانه رمزگذاری شدهاند (Kent, 1953: §254).
2ـ2. انگارة معنایی
برای توصیف چندمعنایی حالت ازی و بایی میتوان از روش انگارة معنایی[44] استفاده کرد. انگارة معنایی روشی هندسی برای بازنمایی نقشها یا کارکردهای چندگانة صورتهای زبانی و روابط معنایی بین این نقشهاست. در این روش به کمک نمودار، روابط نقشها یا معانی صورتهای زبانی بر اساس شباهت بازنمایی میشود. نقشهایی که با یک صورت زبانی بیان میشوند از نظر معنایی به یکدیگر نزدیکاند، به همین سبب گرهها یا عناوین نقشهای مختلف که شبیه یکدیگرند، در کنار هم قرار میگیرند و با خطوطی به یکدیگر متصل میشوند. گرهها و خطوط ارتباطی آنها شبکهای را تشکیل میدهند که نقشهای مختلف صورت زبانی و روابط مستقیم میان آنها را نشان میدهد (Haspelmath, 2003: 213; Malchukov & Narrog, 2009: 519). انگارة معنایی مهمترین روش برای مقایسة گسترة کاربرد حالتها در زبانهای مختلف است (Haspelmath, 2009: 511).
برای شناخت گسترة معنایی حالت ازی و بایی میتوان انگارة معنایی آنها را در زبانهای اوستایی، به صورت زیر ترسیم کرد. از طریق این انگاره، چندمعناییِ حالت بایی و ازی و ارتباط نقشهای معنایی که این دو رمزگذاری میکنند، روشن میگردد:
شکل (1) انگارة معنایی حالت ازی و بایی در زبان اوستایی
3. نتیجهگیری
در زبان اوستایی، گاه نشانة حالت ازی جمع برای رمزگذاری کارکردهای حالت بایی جمع و گاه نشانة حالت بایی مفرد برای رمزگذاری کارکردهای حالت ازی مفرد به کار رفته است. جایگزینی حالت ازی و بایی به سبب نقش و کارکرد یکسان هر دو حالت است. در بررسی نظام حالت، نقش و کارکرد حالتها اهمیت دارد نه فقط نشانة هر حالت. با در نظر گرفتن این مسأله و با بررسی شواهدی از زبان اوستایی مشخص گردید که هر دو حالت ازی و بایی مفاهیم ابزار، همراهی، روش، سبب، مسیر، جایگاه و عاملِ ساخت مجهول را رمزگذاری کرده و با یکدیگر همپوشانی داشتهاند. اگر چه حالت ازی در شمار حالتهایی است که مفاهیم مکانی را رمزگذاری کرده، اما بسیاری از کارکردهای حالت بایی را نیز بر عهده داشته است. حالت بایی نیز در شمار حالتهایی بوده که مفاهیم غیرمکانی را رمزگذاری کرده است، اما میتوانسته کارکردهای حالت ازی را بر عهده گیرد و در مواردی مفاهیم مکانی را رمزگذاری کند. به دلیل یکسانی و همانندی کارکردهای این دو حالت است که هر دو در سلسله مراتب حالت، یکسان تلقی میشوند. این دو در نظام حالت زبان اوستایی، در آخرین مرتبه قرار گرفتهاند و بنابراین، نقشهای معنایی متعددی را رمزگذاری کردهاند. با توجه به آنچه گفته شد، منظور از عبارت «ازی به جای بایی» در بافتهایی که انتظار میرود حالت بایی به کار رفته باشد، جایگزینی حالت ازی با حالت بایی است، زیرا در دانش ناخودآگاه اهل زبان، یکسانی و همانندی این دو حالت وجود داشته و در چنین مواردی کارکرد حالت بایی را حالت ازی یا کارکرد حالت ازی را حالت بایی بر عهده گرفته است و در واقع، این دو حالت به عنوان جایگزینی برای یکدیگر به کار رفتهاند
[19] نشانة حالت بایی در شمار جمع (-āiš/-bīš) برای نشان دادن اکثر حالتها، حتی فاعلی به کار رفته است (Jackson, 1892: § 229).
[22] حالت بایی اسم vak- در شمار جمع، در متون موجود زبان اوستایی به کار نرفته است (Jackson, 1892: § 285)، اما میتوان آن را به صورت *vāγžibīš یا *vāžibīš در نظر گرفت؛ حالت بایی صفت aršuxδa- نیز بر اساس صیغگان اسمهای مختوم به -a(-a- stems)، باید *aršuxδāiš باشد (Jackson, 1892: § 236).
[28] local / spatial cases
[33] non-local /non-spatial
[38] comitative /accompaniment
[41] polysemic /polysemous