همخوان /G/ یکی از بحثبرانگیزترین همخوانهای زبان فارسی معیار است، چرا که اختلاف نظرات بسیاری بر سر شیوۀ تولید، جایگاه و حتی واکداری و بیواکی آن وجود دارد و تاکنون توصیف روشن، قاطع و یکدستی درخصوص آن ارائه نشده است. دلیل این امر را میتوان سابقۀ تاریخی این واج و نیز تنوع بافتی فراوان آن دانست. پژوهش حاضر، به بررسی شیوۀ تولید این همخوان در فارسی محاورهای معیار[1] پرداخته و در راستای این امر، توزیع فراوانی واجگونههای شیوة تولید آن را مورد مطالعه قرار میدهد.
همخوان /G/ در نظام واجی زبان فارسی معیار، عمدتاً به صورت یک همخوان انسدادی ملازی واکدار[2] توصیف شده است. آواشناسان بسیاری سعی در توصیف دقیق این همخوان و بررسی ویژگیهای این واج در محیطهای آوایی مختلف داشتهاند و تغییرات واجگونهای این واج را با توجه به عوامل مختلفی اعم از عوامل گویششناختی (گونۀ فردی، گونۀ رسمی و غیررسمی) و عوامل واجشناختی (بافت آوایی این همخوان) مورد بررسی قرار دادهاند.
در بخشی از این پژوهش که به بررسی آرای زبانشناسان مطرح ایرانی و غیرایرانی درخصوص شیوۀ تولید این واج در زبان فارسی معیار پرداخته شده است، مشاهده میشود که بسیاری از آواشناسان و زبانشناسان ایرانی از جمله مشکوۃالدینی (1364)، کلباسی (1374)، یار محمدی (1375/1996)، ماهوتیان (1376/1997)، سپنتا (1377)، ثمره (1378)، بیجنخان (1384)، صادقی (1385)، کرد زعفرانلو کامبوزیا (1385) و خانلری (1386) همخوان ملازی فارسی /G/ را عمدتاً به لحاظ تولیدی، انسدادی دانستهاند. آواشناسان غیرایرانی در خصوص شیوة تولید این همخوان در زبان فارسی معیار معاصر اختلاف نظرهای زیادی دارند. ینسن[3] (1931)، مار[4] (1936) و کرامسکی[5] (1939) تمایزی میان /q/ و /γ/ قائل نیستند، سوکولوا و همکاران[6] (1952) همخوان /G/ را بسته به بافت، سایشی[7] و/یا انسایشی[8] میدانند. همچنین لمبتون[9] (1953) آن را انسدادی، نای[10] (1955)، لازار[11] (1957) و راستورگواِوا[12] (1964) آن را بسته به بافت، انسدادی و/یا سایشی خوانده و پیسیکوف[13] (1960)، مجیدی و ترنز[14] (1999)، میس[15] (2003) و ویندفور[16] (2009) آن را همخوانی سایشی معرفی کردهاند. این درحالی است که ویندفور (1979) پیشتر، این همخوان را در فارسی معیار بسته به بافت آوایی آن انسدادی، سایشی و انسایشی توصیف کرده بود.
در بخشهای بعدی پژوهش، ابتدا آرای زبانشناسان نامبرده را درخصوص شیوۀ تولید این واج از نظر میگذرانیم، سپس به بررسی صوتشناختی شیوۀ تولید واجگونههای آن در بافتهای ممکن، در زبان فارسی محاورهای معیار میپردازیم و بر حسب معیار فراوانی وقوع[17]، واجگونهای را که تظاهر آوایی بیشتری نسبت به سایر واجگونهها دارد، به عنوان گونة اصلی[18] و نمایندۀ این واج در گونۀ زبانی مذکور معرفی میکنیم.
2. مطالعات پیشین
منابع متعددی به مطالعۀ شیوۀ تولید واج /G/، واجگونهها و بافت وقوع آنها پرداختهاند. در این بخش، مطالعات پیشین را در دو زیربخش مطالعات محققان ایرانی و غیرایرانی مرور میکنیم.
2-1. مطالعات محققان ایرانی
یارمحمدی (1375/1996) گونة اصلی واج ملازی /G/ را در زبان فارسی معیار معاصر، گونة انسدادی واکدار دانسته و آن را به صورت /q/ نمایش داده است و برای آن حداقل دو واجگونه متصور است: آوای سایشی واکدار [γ] که در محیط میانواکهای ظاهر میشود و آوای انسدادی واکدار [q] که در سایر محیطهای واجی نمود پیدا میکند. با وجود این، از نظر او این دو واجگونه میتوانند در سایر جایگاهها در تناوب آزاد[19] با یکدیگر قرار گیرند. وی گونة انسدادی بیواک [Qʱ] را که معمولاً به صورت دمشی[20] ادا میشود، در برخی از گویشهای جنوبی ایران متداول میداند (Yarmohammadi, 1996: 52).
سپنتا (1377) نیز این واج را با نماد /q/ نمایش داده و به صورت بستواج (انسدادی)، ملازی و واکبر معرفی کرده است. درجایگاه آغازی و پایانی واژه، آن را تا حدی واکرفته[21] و در بین دو واکه، واکبر(واکدار) دانسته است، با این توضیح که در جایگاه میانواکهای، خاصیت بستی بودن آن کاهش پیدا میکند و به نوع سایشی گرایش مییابد. وی واج [آوای] /x/ را گونۀ دیگری از این واج در نظر گرفته است که در بافت پیش از همخوان بیواک ظاهر میگردد. او همچنین نوع سایشی این همخوان یعنی /γ/ را در گفتار گویشوران کرمانی شناسایی کرده است (سپنتا، 1377: 71-72).
ثمره (1378) نیز این همخوان را با نماد /q/ نشان داده و آن را به صورت همخوانی ششی، برونسو، نرم[22]، واکدار، انفجاری، دهانی، ملازی و دارای شش واجگونة مهم (عمدتاً به لحاظ الگوی واکداری) توصیف کرده است که عبارتند از: گونة واکدار q]]، نیمواکرفته [q˚]، واکرفته [q˳]، گرد [q̑]، بدون آمادگی [qˉ] و بدون انجام[qˍ] (ثمره، 1378: 49). از نظر او جفت واکدار واج ملازی سایشی /x/، یعنی واج /γ/، گهگاه در فارسی تهرانی، به جای واج/q/ در کلماتی نظیر آقا و قربان درحالت ندا یا اضافه شنیده میشود. وی دو واج /q/ و/γ/ را دارای جایگاه تولید یکسان (ملازی) ولی نحوة تولید متفاوت دانسته است، به این صورت که اولی را انسدادی و دومی را سایشی نامیده است (ثمره، 1387: 62).
کرد زعفرانلو کامبوزیا (1385) در مقالهای که به نقد و تصحیح مقالة مجیدی و ترنز (1999) در خصوص نظام آوایی و واجی فارسی معیار پرداخته است، این واج را با نماد /G/ نشان داده و آن را واجی انسدادی، ملازی و واکدار دانسته و [γ] را واجگونة آن میخواند (کرد زعفرانلو کامبوزیا، 1385: 6).
بیجنخان و نوربخش (چاپ نشده) نیز به تحلیل آماری وقوع همخوان ملازی /G/در بافت آغاز واژه و بافت میانواکهای پرداختهاند. طبق تحلیل آنها، در جایگاه آغازین واژه، در بیش از 95 درصد موارد، این همخوان، انسدادی است. در جایگاه میانواکهای، تنها در 7/19 درصد، انسدادی و در 45/45 درصد موارد به صورت ناسوده[23] و 85/34 درصد سایشی است (علی نژاد و حسینی بالام، 1391: 258).
شماری از سایر زبانشناسان ایرانی از جمله مشکوۃالدینی (1364)، کلباسی (1374)، ماهوتیان (1376/1997)، بیجنخان (1384)، صادقی ( 1385) و خانلری (1386) دیدگاهی همسو با زبانشناسان نامبرده داشته و همخوان/G/ رادر فارسی معیار، انسدادی واکدار میدانند. در این میان، تنها خانلری (1386) برسر واکداری این واج با سایرین اختلاف نظر دارد و آن را انسدادی بیواک میداند.
2-2. مطالعات محققان غیرایرانی
مار (1936) در مورد شیوة تولید همخوان ملازی /G/ در فارسی معیار دیدگاهی مشابه دیدگاه رایج در زمان کرامسکی (1939) و ینسن (1931) مبنی بر عدم وجود تمایز میان /q/و /γ/ مگر در گفتار متظاهرانه[24] دارد (ویندفور، 1979: 138).
سوکولوا و همکاران (1952: 177-178) برای این واج در فارسی معیار چهار بافت وقوع تعریف کردهاند که به شرح زیرند:
- بعد از مکث؛ به صورت انسایشی نیمواکرفته[25] است که در آغاز دارای انسداد بیواک و پس از آن دارای رهش[26] واکدار است و میزان سایش آن متغیر است و ممکن است اصلاً سایشی صورت نپذیرد.
- در محیط میانواکهای؛ بسته به برآواییهای متفاوت، به صورت سایشی یا انسایشی واکدار تولید میشود.
- قبل از همخوانهای تقریبی /l/ و /r/؛ به صورت سایشی یا انسایشی واکدار تلفظ میشود.
- در سایر بافتها؛ بهصورت انسایشی تولید میشود که در این حالت پیش از انسدادیها و سایشیهای بیواک، واکرفته میشود. در مواردی مانند /vaqt /→ /vaxt/ نیز استثناء وجود دارد.
لمبتون (1953) دو آوای [γ] و [q] را با نامهای الفبایی γ̑ein و qaf به صورت انسدادی ملازی واکدار یا بیواک بسته به بافت آوایی توصیف کرده است. وی همچنین میافزاید که غ و ق در گفتار اغلب گویشوران از یکدیگر متمایز نمیشوند و هر دو به صورت یک انسدادی ملازی بیواک تلفظ میشوند، مگر بین دو واکة پسین که در این بافت معمولاً به صورت انسدادی ملازی واکدار تلفظ میشوند. بدین ترتیب، وی این دو همخوان را در زبان فارسی معیار، انسدادی خوانده و تنها تمایز آنها را در واکداری و بیواکی بافتی دانستهاست (Lambton, 1953: xv).
تحلیل نای (1955) به طور قابل ملاحظهای از تحلیل سوکولوا و همکاران (1952) متفاوت است. بر اساس دیدگاه وی این واج؛
- در جایگاه آغازین و پیش از انسدادیهای واکدار و خیشومیها، انسدادی پسنرمکامی[27]، واکدار است.
- در سایر جایگاهها سایشی است.
- در گفتار عامیانه، قبل از همخوان بیواک تبدیل به سایشی بیواک میشود (Nye, 1955: 10). وی همچنین تبدیل این واج به همخوانی نرم در جایگاه پایانی را نیز مطرح کرده است (Nye, 1955: 76). این در حالی است که پیشتر سوکولوا و همکاران (1952: 178) ذکر کردهاند که این واج در جایگاه پایانی به همخوان چاکنایی[28] با رهش بیواک تبدیل میشود.
لازار (1957) دارای موضع مشخصی نسبت به شیوة تولید این واج در زبان فارسی معیار نیست و بسته
به موقعیتهای آوایی و واجی مختلف، آن را انسدادی یا سایشی میداند. وی تلفظ این همخوان را در محیط میانواکهای، اغلب به صورت سایشی واکدار و گاهی هم به صورت انسدادی یا نیمهانسدادی[29] واکدار میداند. وی معتقد است این همخوان در موضع پایانی و پیش از همخوان واکدار نیز همین وضعیت را دارد. در آغاز واژه و نیز هنگامی که این همخوان مشدد[30] باشد، در بیشتر موارد انسدادی است (لازار، ترجمة بحرینی، 1384: 6). وی همچنین تلفظ /q/ نرمکامی[31] پیش از همخوان بیواک را واکرفته میداند که بدین ترتیب از /x/ سایشی بیواک متمایز گردیده، ولی در گفتار گاه با /x/ در میآمیزد (لازار، ترجمة بحرینی، 1384: 33).
راستورگواِوا (1964) نیز مانند لازار جایگاه تولید این همخوان را بسته به محیط آوایی آن، سایشی یا انسدادی میداند.
ویندفور پیش از سایشی خواندن همخوان ملازی /G/ در فارسی معیار (2009) در جای دیگر در مورد شیوة تولید و بافت وقوع این واج و واجگونههایش مینویسد:
«این همخوان در بافت آغاز واژه پیش از واکه، عمدتاً تمایل به شیوة تولید انسدادی واکدار با رهش سایشی دارد و در جایگاه پایانی به صورت انسدادی واکرفته و یا سایشی با فراوانی وقوع یکسان ظاهر میگردد. این واج همچنین در خوشههای همخوانی در ویژگی واکداری خود دچار خنثیشدگی[32] میگردد. در اکثر موارد این واج تمایل به واکرفتگی قبل از همخوان /t/ را دارد که نظیر آن را میتوان در مثال زیر یافت» (Windfuhr, 1979: 682):
1) eqtesa:d→ extesa:d
از نظر وی، در کلمة «وقت» ما شاهد تبدیل تمامعیار این واج به واج /x/ هستیم. وی علت این امر را نتیجة احتمالی توسعة نقشی[33]vaqti: به معنای یک زمانی در حالت قیدی به vaxti: به معنای هنگامی که در حالت حرف ربط میداند. وی همچنین میافزاید، در بافت میانواکهای این واج به صورت سایشی واکدار نمود مییابد و این در حالی است که تقابل خود را با /x/ حفظ میکند (Windfuhr, 1979: 682).
شماری از زبانشناسان غیرایرانی دیگر مانند پیسیکوف (1960)، مجیدی و ترنز (1999) و میس (2003) همخوان ملازی /G/ را در فارسی معیار به صورت سایشی توصیف کردهاند.
3. روششناسی
در این پژوهش، واجگونههای همخوان /G/در محیطهای واجی مختلف و در بافت نوایی[34] آغاز و در مواردی پایان پارهگفتار طی یک آزمایش تولیدی و در قالب واجشناسی آزمایشگاهی[35] مورد بررسی قرار گرفت. در این آزمایش، موارد وقوع هر واجگونه، شناسایی و فراوانی آن محاسبه شد. بدین منظور، نمونههای آوایی 10 گویشور بومی فارسی محاورهای معیار (5 زن و 5 مرد) از طبقة تحصیلکرده (مقطع کارشناسی ارشد) در محدودة سنی20 تا 30 سال در محیطی آرام واقع در پژوهشسرای کتابخانة ملی ایران با استفاده از رایانة شخصی و میکروفون لندر[36] مدل 63-LD از طریق نرمافزار پرت[37] نسخة 5.3.56 به صورت مونو با نرخنمونهبرداری 22050 هرتز ضبط و تحلیل شد. از گویشوران خواسته شد 17 پارهگفتار حاوی 17 واژة هدف را با فواصل زمانی کوتاه و با سرعت متوسط دو بار تکرار نمایند. به ازای هر یک از بافتهای واجی مؤثر، یک واژة اکثراً دوهجایی و در مواردی تکهجایی و سههجایی انتخاب شد. بدینترتیب 340 نمونة آوایی (17 بافت × 1 واژه × 2 دفعه تکرار × 10 گویشور) گردآوری و بررسی شد. بافتهای واجی مؤثر در وقوع گونههای مختلف، در بافتهای نوایی آغاز و پایان پارهگفتار (در سطح نوایی گروه آهنگ) به شرح زیرند:
1. آغاز واژه در ابتدای پارهگفتار
2. پایان واژه بعد از واکه و قبل از سکوت، در پایان پارهگفتار
3 و 4. پایان واژه بعد از همخوان بیواک و واکدار، در پایان پارهگفتار
5. بین دو واکه در ابتدای پارهگفتار
6. قبل از همخوان واکدار، در میان واژه و در ابتدای پارهگفتار
7. قبل همخوان بیواک، در میان واژه و در ابتدای پارهگفتار
8 و 9. قبل از همخوان /t/ در واژة وقتی در بافت نحوی قیدی و ربطی در ابتدای پارهگفتار
10. بعد از همخوان واکدار، در میان واژه و در ابتدای پارهگفتار
11. بعد از همخوان بیواک، در میان واژه و در ابتدای پارهگفتار
12. در مجاورت همخوان /G/ در ابتدای پارهگفتار
13. بین همخوانهای واکدار در ابتدای پارهگفتار
14 و 15. قبل از همخوانهای تقریبی /l/ و /r/ در ابتدای پارهگفتار
16. قبل از همخوان خیشومی /n/ در ابتدای پارهگفتار
17. پس از واکة /a/ و پیش از واکة /i/ در زنجیرة واجی /aGiG/ در ابتدای پارهگفتار.
همانطور که ملاحظه میشود، در این پژوهش، بافتهای وقوع بیشتری در مقایسه با پژوهشهای سایر محققان ایرانی در این خصوص لحاظ شده است. همچنین در این پژوهش سعی بر ارائة توصیفات دقیقتری به لحاظ اندازهگیری مرکز تجمع انرژی[38] در انفجار رهش[39] و نوفه[40] با استفاده از شکل موجی[41] بوده است. در این روش، طبق برشی[42] که از موج صوتی[43] متناظر با مرحلة انفجار، رهش و سایش در طیفنگاشت[44] گرفته شده است، با در نظر گرفتن بسامد[45] اولین و آخرین قلة[46] انرژی، محدودة تمرکز انرژی محاسبه شد. همچنین برای اندازهگیری بسامد سازة اول[47] در زمان بست[48] به منظور تشخیص الگوی واکداری آن نیز از شکل موجی متناظر با مرحلة بست بر روی طیفنگاشت و بسامد دومین قلة انرژی استفاده شد.
در بسیاری از پژوهشهایی که بر مبنای شواهد شنیداری صورت گرفتهاند، شاهد نارسایی در توصیف واجگونههای این همخوان از نظر شیوة تولید آنها هستیم. در پژوهشهای صوتشناختی صورت گرفته از سوی سپنتا (1377) و بیجنخان و نوربخش (چاپ نشده) نیز بافتهای وقوع این همخوان محدود به آغاز و پایان واژه، محیط میانواکهای و بین همخوانهای واکدار است. نگارنده با بررسی صوتشناختی این همخوان در اکثر بافتهای مؤثر مطرح شده در منابع ایرانی و غیرایرانی سعی در رفع این کاستیها داشته است.
4. همبستههای صوتشناختی واجگونههای همخوان /G/
همخوان انسدادی ملازی /G/ بسته به محیط آوایی و بافت نوایی بازنماییهای آوایی متفاوتی دارد. واجگونههای این همخوان بر اساس وضعیت قرارگرفتن اندام فعال پس زبان[49] نسبت به ملاز[50] تولید میشوند. این وضعیت میتواند به صورت ایجاد بست کامل در انتهای حفرة دهان در محل ملاز، ایجاد گرفتگی در نزدیکی پس زبان به ملاز و یا نهایتاً نزدیکی پس زبان به ملاز تا حدی که دهان را در وضعیتی شبیه به تولید همخوان تقریبی /j/ قرار دهد، باشد. در دو حالت اول، شاهد دو حفرة بازخوانی[51] متوالی در جلو و عقب بست یا گرفتگی هستیم که طول حفرة پیشین آنها به مراتب بیشتر از حفرة پسین میباشد.
بنا بر وضعیت پس زبان نسبت به ملاز و چگونگی عبور هوای ششی برونسو از حد فاصل آن دو اندام، دهان در وضعیت تولید سه واجگونة اصلی این همخوان ملازی در زبان فارسی معیار قرار میگیرد که عبارتند از: گونة انسدادی واکدار [G]، سایشی واکدار [γ] و ناسوده [ʁ]. تولید انسدادی واکدار این همخوان در برخی بافتها با رهش انسایشیشده[52] همراه است و لذا گونة انسایشیشدة واکدار نیز ذیل عنوان کلی انسدادی واکدار برشمرده شده است. آوای نرمکامی سایشی بیواک [x] نیز در تولید چند واژه در گونة محاورهای زبان فارسی معیار، به عنوان گونهای از همخوان /G/ در تناوب آزاد با سایر گونهها قرار میگیرد. در زیربخشهای بعدی همبستههای[53] صوت شناختی این گونهها تشریح میشود.
4-1. همبستههای صوتشناختی گونة انسدادی واکدار [G]
در تولید گونة انسدادی واکدار این همخوان، به عنوان مثال در توالی آوایی [Gal] از واژة منقل واقع در ابتدای پارهگفتار منقل کباب تو حیاطه که توسط یک گویشور مرد تولید شده است، همانگونه که در شکل (1) مشاهده میشود، شاهد وقفة انسداد[54] 025/0ثانیه و نوار واک[55] 630 هرتز در قسمت پایة طیفنگاشت و تجمع انرژی انفجار رهش آن در محدودة بسامدی 1200 تا 3500 هرتز است. شایان ذکر است در تشخیص مشخصة واکداری این گونه، در صورت عدم وجود نوار واک، همبستة صوتشناختی زاو (زمان آغاز واک)[56] کمتر از 025/0 لحاظ میگردد.
5000 Hz
4000 Hz
3000 Hz
2000 Hz
1000 Hz
0 Hz
|
شکل (1) طیفنگاشت رشتة آوایی [manGal]
طبق یافتههای سوکولوا و همکاران (1952) و ویندفور (1979) این همخوان در بافتهای خاصی رهش انسایشیشده نیز دارد. همانطور که در شکل (2) دیده میشود، گونة انسایشیشدة این همخوان به عنوان مثال در توالی آوایی [ba:G] از واژة باغ واقع در انتهای پارهگفتار من هنوز نرفتم باغ تولید شده توسط یک گویشور مرد، دارای وقفة انسداد 09/0 ثانیه و نوار واک 416 هرتز میباشد. انفجار رهش آن چندان مشهود نیست و پس از وقفة سکوت شاهد نوفة سایش بیواک هستیم که مرکز تجمع انرژی این نوفه در بسامدهای 1150 و 3360 هرتز میباشد. طول رهش آن نیز 052/0ثانیه است.
5000 Hz
4000 Hz
3000 Hz
2000 Hz
1000 Hz
0 Hz
|
رهش انسایشیشده وقفة انسداد
|
شکل (2) طیفنگاشت رشتة آوایی [ba:G]
4-2. همبستههای صوتشناختی گونة سایشی واکدار [γ]
گونة سایشی واکدار این همخوان در شکل (3) در توالی آوایی [morγ] از واژة مرغداری در ابتدای پارهگفتار این مرغداری مال پدربزرگ منه که توسط یک گویشور مرد تولید شده است، مشاهده میشود. این گونه با انرژی نوفة پراکندهای[57] در بسامدهای بالای 2800 تا 4000 هرتز و نوار واک 920 هرتز به صورت سایشی واکدار تحقق یافته است.
5000 Hz
4000 Hz
3000 Hz
2000 Hz
1000 Hz
0 Hz
|
شکل (3) طیفنگاشت رشتة آوایی [:morγdari]
4-3. همبستههای صوتشناختی گونة ناسوده [ʁ]
در گونة ناسودة این همخوان [ʁ]، قسمت پس زبان برخاسته و به ملاز نزدیک میشود، ولی در وضعیت انسداد کامل قرار نمیگیرد. بنابراین، اختلاف فشار هوای فراحنجرهای[58] و فروچاکنایی[59] به طور قابل ملاحظهای تعدیل شده و اختلاف فشار هوا تقریباً به اندازة همخوان تقریبی /j/ است. پیامد صوتشناختی این وضعیت، حضور ساختار سازهای[60] و پیوستة طیفی[61] است. شکل (4)، طیفنگاشت همخوان [ʁ] را در توالی آوایی [:ʁi] از واژة دقیقاً در ابتدای پارهگفتار دقیقاً همینو میخواستم بگم از گفتار یک گویشور مرد نشان میدهد. تفاوت این گونه با سایر گونههای این همخوان، حضور انرژی سازهای در آن است. همانطور که در این شکل مشاهده میشود، انرژی سازههای این همخوان نسبت به واکة مجاور کمتر بوده و شدت[62] کمی دارد.
5000 Hz
4000 Hz
3000 Hz
2000 Hz
1000 Hz
0 Hz
|
شکل (4) طیفنگاشت رشتة آوایی [daʁi:Gan]
علاوه بر گونههای نامبرده، آوای سایشی بیواک [x] نیز در گفتار محاورهای برخی گویشوران در واژههای خاصی (در بافت آوایی مجاور همخوان بیواک در میان واژه و نوعاً در واژة وقت) به عنوان گونهای از همخوان /G/ در تناوب آزاد با سایر گونهها قرار میگیرد. همانطور که در شکل (5) مشاهده میشود، در مواردی مثل توالی [box] از واژة بقچه در ابتدای پارهگفتار بقچة صورتی رو بیار تولید شده توسط یک گویشور زن، این همخوان به صورت سایشی بیواک [x] نمود یافته و در تناوب آزاد با گونة سایشی واکدار [γ] قرار دارد. دلیل این امر را میتوان همگونی[63] این همخوان با همخوان بیواک مجاور دانست.
5000 Hz
4000 Hz
3000 Hz
2000 Hz
1000 Hz
0 Hz
|
شکل (5) طیفنگاشت رشتة آوایی [boxʧe]
[x] و [γ] در ایجاد تغییر بر روی سازههای واکة مجاور خود دارای عملکردی تقریباً یکسان میباشند. آنچه که باعث تمایز آشکار دو گونة مذکور بر روی طیفنگاشت میشود، وجود یا عدم وجود نوار واک در قسمت پایه و انرژی نوفهای بیشتر همراه با دیرش[64] زیاد در تولید آوای سایشی نرمکامی [x] است. علاوه بر همبستههای صوتشناختی مطرح شده از یک سر نخ صوتی دیگر، یعنی دیرش واکة قبل از همخوان سایشی نیز برای تمایز این دو گونه استفاده میشود. بدینترتیب که دیرش واکة قبل از سایشی واکدار بیشتر از نوع بیواک آن است (بیجنخان، 1392: 290).
آوای سایشی [x] گاهی (به خصوص در واژة وقت) هم در تناوب آزاد با انسدادی ملازی [G] قرارمیگیرد. دلیل تناوب این دو گونه را به لحاظ تولیدی میتوان ناشی از فرایند سایشیشدگی[65] و نزدیکی واجگاه آوای سایشی نرمکامی به گونة انسدادی ملازی دانست. البته از این واقعیت صوتی نیز نباید غافل شد که در گفتار پیوسته[66]، اهل زبان در تولید بست انفجاریها دقت کافی ندارند و این موجب میشود تا تلفظ انفجاریها به سمت سایشیها میل کند. این عدم دقت در تولید انفجاریها باعث میشود شنوندگان در روند تحولات آوایی، ابهام تولیدی بین انفجاریها و سایشیها را به نفع سایشیها در تلفظ به کار گیرند و در گفتار محاورهای، انفجاریها را به سایشی تبدیل کنند (بیجنخان، 1392: 288).
در تولید همخوان سایشی بیواک [x] لبها از هم جدا شده و در حالت خنثی قرار میگیرند. در این حالت، نوک زبان در پایین دندانهای پایین قرار دارد و قسمت پس زبان برخاسته و در فاصلة کمی از نرمکام قرار میگیرد، دریچة حلقی- نرمکامی[67] بسته و جریان هوا از مجرای تنگ تولید میشود. به طور کلی، در تولید همخوانهای سایشی نرمکامی، ملازی و حلقی که طول حفرة پیشین طولانیتر است، تمرکز انرژی در بسامدهای پایینتر طیف در محدودة دو سازة اول است. در سایشی نرمکامی [x]، تمرکز انرژی در محدودة سازة دوم واکة مجاور است. در طیفنگاشت شکل (5)، این تمرکز انرژی در محدودة 1000 هرتز و انرژی نوفهای در بسامدهای 3000 تا 5000 هرتز است و در بسامدهای بالاتر، انرژی کمتری دارد. پایین بودن بسامد شروع نوفه در این همخوان به دلیل طویل بودن طول حفرة پیشین است (علینژاد و حسینی بالام، 1391: 220).
5. تحلیل دادهها
با توجه به 17 بافت مورد بررسی در این پژوهش، واژههای هدف و فراوانی مطلق وقوع گونههای مختلف همخوان ملازی /G/ در این بافتها به شرح جدول (1) میباشد. پارهگفتارهای حاوی این واژهها نیز در بخش پیوست قابل مشاهده است. لازم به ذکر است به دلیل اینکه نوع واکه در شیوة تولید این همخوان بیتأثیر است، تنها به یک نمونه واکه در این بافتها بسنده شده است.
جدول (1) فراوانی مطلق وقوع گونههای مختلف همخوان ملازی /G/
بافت
|
واژة
هدف
|
انسدادی واکدار
[G]
|
سایشی
واکدار
[γ]
|
سایشی
بیواک
[x]
|
ناسوده
[ʁ]
|
بدون
انجام
|
موارد دیگر
|
آغاز واژه در ابتدای پارهگفتار
|
قالی
|
20
|
0
|
0
|
0
|
0
|
0
|
پایان واژه بعد از واکه
|
باغ
|
17
|
0
|
0
|
0
|
2
|
1
|
پایان واژه بعد از همخوان بیواک
|
مشق
|
11
|
0
|
2
|
0
|
6
|
1
|
پایان واژه بعد از همخوان واکدار
|
طبق
|
13
|
4
|
2
|
0
|
1
|
0
|
بین دو واکه
|
عاقل
|
5
|
4
|
1
|
10
|
0
|
0
|
قبل از همخوان واکدار، در میان واژه
|
عقد
|
5
|
1
|
2
|
12
|
0
|
0
|
قبل همخوان بیواک، در میان واژه
|
بقچه
|
2
|
10
|
7
|
0
|
1
|
0
|
قبلاز/t/ درواژة وقتی، بافت نحوی قیدی و ربطی
|
وقتی
|
2
|
2
|
26
|
10
|
0
|
0
|
بعد از همخوان واکدار، در میان واژه
|
بزغاله
|
6
|
3
|
0
|
11
|
0
|
0
|
بعد از همخوان بیواک، در میان واژه
|
آشغال
|
8
|
2
|
8
|
0
|
0
|
2
|
در مجاورت همخوان /G/
|
دقّت
|
17
|
0
|
0
|
3
|
0
|
.
|
بین همخوانهای واکدار
|
مرغداری
|
3
|
9
|
4
|
2
|
0
|
2
|
قبل از همخوان تقریبی /r/
|
عقرب
|
6
|
0
|
2
|
12
|
0
|
0
|
قبل از همخوان تقریبی /l/
|
اغلب
|
4
|
2
|
1
|
11
|
0
|
2
|
قبل از همخوان خیشومی /n/
|
منقل
|
14
|
2
|
0
|
4
|
0
|
0
|
در زنجیرة واجی /aGiG/
|
دقیقاً
|
3
|
0
|
1
|
12
|
0
|
4
|
طبق آمار فراوانی مطلق، نمودار میلهای درصد فراوانی نسبی وقوع این واجگونهها بدین شکل میباشد:
نمودار (1) نمودار میلهای درصد فراوانی نسبی واجگونههای /G/ در بافتهای مورد بررسی
نتایج تحلیلهای صورتگرفته با توجه به دادههای جدول فراوانی مطلق و نمودار درصد فراوانی نسبی وقوع گونهها در 17 بافت مورد بررسی به شرح زیر است:
1. آغاز واژه در ابتدای پارهگفتار: در جایگاه آغازین واژه همخوان/G/ در ٪100 موارد به صورت انسدادی [G] با رهش سایشی و زاو کمتر از 025/0 ثانیه مشاهده شد. هیچ موردی از وقوع سایر گونهها از جمله سایشی واکدار و ناسوده در این جایگاه مشاهده نشد.
2. پایان واژه بعد از واکه و قبل از سکوت، در پایان پارهگفتار: در این جایگاه، همخوان /G/ در ٪85 موارد به صورت انسدادی [G] دارای نوار واک تولید شد. در این میان، تنها دو مورد به صورت انسایشی که خود در واقع نوعی از گونة انسدادی همراه با رهش سایشی است، مشاهده شد. در ٪5 موارد این همخوان به صورت آوای سایشی چاکنایی [h] ادا شد که دلیل آن را میتوان در همگونی با واکۀ قبل از خود در مشخصۀ [+پیوسته[68]] دانست. در ٪10 موارد نیز تولیدی صورت نگرفت. در این جایگاه موردی از وقوع سایرگونهها مشاهده نشد.
3 و 4. پایان واژه بعد از همخوانهای بیواک و واکدار، در پایان پارهگفتار: در این جایگاه، این واج، مستقل از الگوی واکداری همخوان بعد از خود عمل کرده و با فراوانی بیشتری به صورت انسدادی واکدار [G] با رهش سایشی همراه و/یا فاقد نوار واک و با فراوانی کمتری به صورت آوای سایشی بیواک [x] مشاهده شد. بعد از همخوان واکدار در ٪65 موارد و بعد از بیواکها در ٪55 به صورت انسدادی واکدار با رهش سایشی تولید شد. در هرکدام از بافتها در ٪10 موارد به صورت سایشی بیواک ادا شد. در بافت پس از همخوان بیواک، در ٪5 موارد به صورت آوای سایشی چاکنایی [h] تولید شد و در ٪30 موارد تولیدی صورت نگرفت. این درحالی است که در بافت بعد از همخوان واکدار در ٪20 موارد بهصورت سایشی واکدار [γ] تولید شد و در ٪5 موارد ادا نشد. در این بافت موردی از تولید گونة ناسوده [ʁ] یافت نشد.
شایان ذکر است که نتایج موارد 3 و 4 درخصوص بافت پایان واژه، در تعارض با یافتۀ پیسیکوف (1960) مبنی بر معرفی گونۀ سایشی واکدار به عنوان گونۀ غالب این واج در این بافت است. از نظر وی اینگونه با سختی کمتر و با از دست دادن واک در پایان واژه ظاهر میگردد.
5. بافت میانواکهای در ابتدای پارهگفتار: در این بافت، واج /G/، در ٪50 موارد به صورت ناسوده [ʁ]و در ٪20 موارد به صورت سایشی واکدار تولید شد. در ٪25 موارد نیز به صورت انسدادی واکدار و تنها توسط گویشوران زن تولید شده است. به اعتقاد نگارنده، دلیل این امر را میتوان واقع شدن واژۀ هدف در ابتدای پارهگفتار، در موضع تکیهبر واژۀ واجی[69] و همچنین تأکید گویشوران زن بر ادای کامل آن دانست. این همخوان در ٪5 باقی موارد در این جایگاه به صورت سایشی بیواک [x] تحقق یافت.
6. قبل از همخوان واکدار، در میان واژه و در ابتدای پارهگفتار: در این جایگاه، این همخوان در ٪60 موارد به صورت ناسوده تولید شد. در 25٪ موارد به صورت انسدادی واکدار [G]، در ٪10 موارد به صورت آوای سایشی بیواک [x] و در 5٪ بقیه به صورت سایشی واکدار [γ] تولید شد.
7. قبل همخوان بیواک، در میان واژه و در ابتدای پارهگفتار: در این جایگاه، در ٪50 موارد گونۀ سایشی واکدار [γ] یافت شد. آوای سایشی بیواک [x] نیز با فراوانی٪35 مشاهده شد. در سایر موارد نیز در ٪10 موارد به صورت انسدادی واکدار [G] تولید شد و در ٪5 موارد تولیدی صورت نگرفت. در این بافت گونۀ ناسوده [ʁ] هرگز مشاهده نشد. همانطور که قبلاً اشاره شد، سپنتا (1377) گونۀ غالب این همخوان در این جایگاه را سایشی بیواک دانسته بود که نتایج فوق با یافتههای وی در تعارض است.
8 و 9. قبل از همخوان /t/ در واژة وقتی در بافت نحوی قیدی و ربطی در ابتدای پارهگفتار: در این جایگاه، همخوان /G/ در واژۀ وقتی در دو بافت نحوی قیدی و ربطی به صورت مجزا مورد تحلیل قرار گرفت. پس از در نظر گرفتن مجموع دادهها در این دو بافت، نتایج به دست آمده به شرح زیر است:
این همخوان در ٪65 موارد به صورت آوای سایشی بیواک [x] تظاهر آوایی داشت (٪5/27 در حالت قیدی و ٪5/37 در حالت ربطی)؛ در ٪25 موارد به صورت ناسوده (٪15 در حالت قیدی و 10٪ در حالت ربطی)؛ در ٪5 موارد به صورت انسدادی واکدار [G] (هر کدام از بافتهای نحوی ٪5/2) و در ٪5 باقی به صورت سایشی واکدار[γ] و تنها در بافت قیدی یافت شد.
شاید از نظر خواننده بررسی ویژگیهای این همخوان در بافت مذکور بیمورد بوده و با مورد 6 همپوشی داشته باشد. اما نگارنده با توجه به بررسی آرای زبانشناسان غربی همچون سوکولوا (1952)، رستارگویوا (1964) و ویندفور (1979) در خصوص این بافت، بررسی آن را حائز اهمیت یافت. همانطور که پیشتر مطرح شد، ویندفور (1979) تبدیل همخوان /G/ به سایشی بیواک [x] را نتیجۀ توسعۀ نقشی این واژه از حالت قیدی به حرف ربط میداند و برای آن توجیه نحوی ارائه میکند. این در حالی است که با بررسی دادهها در این دو حالت، شاهد تفاوت چشمگیری میان آن دو نیستیم و در هر دو بافت، بیشترین فراوانی متعلق به آوای سایشی بیواک [x] میباشد. دلیل این امر را میتوان مجاورت این همخوان با همخوان بیواک دانسته که در اثر همگونی، واک خود را از دست داده و با ماهیت فیزیکی [x] تلفظ میشود.
10. بعد از همخوان واکدار، در میان واژه و در ابتدای پارهگفتار: بیشترین فراوانی در این جایگاه، متعلق به گونۀ ناسوده[ʁ] با نرخ ٪55 است. پس از آن، گونۀ انسدادی واکدار[G]، ٪30 و گونۀ سایشی واکدار γ]]، ٪15 از کل فراوانی را به خود اختصاص دادند.
11. بعد از همخوان بیواک، در میان واژه و در ابتدای پارهگفتار: در این جایگاه، همخوان /G/، در گونۀ انسدادی واکدار[G] و آوای سایشی بیواک [x] دارای فراوانی یکسان ٪40 است. این همخوان در ٪10 موارد به صورت سایشی واکدار[γ] تلفظ شد. آوای سایشی چاکنایی [h] نیز ٪10 از کل فراوانی را به خود اختصاص داد. در این جایگاه هیچ موردی از گونۀ ناسوده یافت نشد.
12. در مجاورت همخوان /G/ در ابتدای پارهگفتار: در این جایگاه، تظاهر آوایی /G/ در ٪85 موارد به صورت انسدادی واکدار[G] و در ٪15موارد به صورت ناسوده [ʁ] است. هیچ موردی از گونۀ سایشی در این بافت یافت نشد. این نتایج، مؤید یافتۀ لازار (1957) در خصوص انسدادی بودن این همخوان در حالت مشدد است.
13. بین همخوانهای واکدار در ابتدای پارهگفتار: بیشرین فراوانی در این جایگاه، متعلق به گونۀ سایشی واکدار [γ] با نرخ ٪45 است. پس از آن آوای سایشی بیواک [x] با فراوانی ٪20، گونۀ انسدادی واکدار[G] با فراوانی ٪15 و گونۀ ناسوده [ʁ] با نرخ ٪10 مشاهده شد. در ٪10 موارد نیز آوای سایشی چاکنایی [h] یافت شد. این نتایج مؤید ادعای سپنتا (1377) در خصوص معرفی گونۀ سایشی واکدار به عنوان گونۀ غالب واجی /G/ در این بافت میباشد.
14 و 15. قبل از همخوانهای تقریبی /l/ و /r/ در ابتدای پارهگفتار: الگوی فراوانی این دو بافت تقریباً شبیه به یکدیگر است. با این تفاوت که در بافت پیش از همخوان /l/ در ٪10 موارد، گونة سایشی واکدار [γ] و در ٪10 موارد، آوای سایشی چاکنایی [h] مشاهده شد. در سایر موارد، گونة ناسوده، بیشترین فراوانی (٪60 در بافت قبل از/r/ و ٪55 در بافت قبل از /l/) را داشته و پس از آن گونة انسدادی واکدار [G] (با فراوانی ٪30 در بافت /r/ و ٪20 در بافت /l/) و در آخر آوای سایشی بیواک [x] (٪10 در بافت /r/ و ٪5 در بافت /l/) قرار دارد. همانگونه که پیشتر مطرح شد، سوکولوا و همکاران (1952) تلفظ این همخوان را پیش از همخوانهای تقریبی به صورت سایشی یا انسایشی واکدار میدانستند. حال آنکه نتایج بالا، حاکی از شیوة تولید غالب این همخوان به صورت ناسوده است.
16. قبل از همخوان خیشومی /n/ در ابتدای پارهگفتار: در این جایگاه، همخوان /G/، در ٪70 موارد به صورت انسدادی واکدار[G] ، در ٪20 به صورت ناسوده [ʁ]و در ٪10 موارد به صورت سایشی واکدار [γ] یافت شد. شایان ذکر است، پیسیکوف (1960) با ارائۀ تحلیلی آواشناختی، نمود گونۀ انسدادی واکدار را در این بافت ناشی از تأثیر آوای [η] خیشومی پسزبانی میداند.
17. میان واکههای /a/و /i/در زنجیرة واجی /aGiG/ در ابتدای پارهگفتار: در گفتار عادی و روزمره، همخوان /G/ در واژههای حاوی این بافت، نظیر رقیق، دقیق، عقیق، شقیقه و مانند آنها به لحاظ شنیداری به صورت آوای ناسوده [j] و یا با ماهیتی نزدیک به این آوا به کرّات شنیده میشود. این در حالی است که تحلیل صوتشناختی دادههای پژوهش حاضر در این بافت نشان میدهد که تنها در ٪20 از کل موارد، آوای ناسودة [j] ادا میشود. بیشترین فراوانی در این جایگاه متعلق به گونۀ ناسوده [ʁ] با نرخ ٪60، پس از آن انسدادی واکدار [G] با فراوانی ٪15 و در آخر آوای سایشی بیواک [x] با نرخ ٪5 است.
6. نتیجهگیری
با در نظر گرفتن تمامی 340 نمونة آوایی مورد بررسی در پژوهش حاضر، میتوان گفت گونة انسدادی واکدار این همخوان [G] با نرخ %40 دارای بیشترین تظاهر آوایی و فراوانی وقوع بوده و پس از آن گونة ناسوده [ʁ] با فراوانی %58/25 در جایگاه دوم قرار میگیرد. گونههای سایشی بی واک [x] با نرخ %47/16 و سایشی واکدار [γ] با فراوانی %47/11 نیز به ترتیب در جایگاه سوم و چهارم قرار دارند. شایان ذکراست که در %52/3 از کل موارد، آوای سایشی چاکنایی [h] و تقریبی [j] مشاهده شد و در %94/2 از موارد نیز تولیدی صورت نگرفت. طبق شواهد فوق و بر حسب معیار فراوانی وقوع، میبایست شیوة تولید انسدادی را شیوة غالب و گونة انسدادی واکدار [G] را گونة اصلی همخوان ملازی /G/ در زبان فارسی محاورهای معیار بدانیم.
پیوست
پارهگفتارهای مورد بررسی این پژوهش
1. قالی رو لوله کن. 10. بزغاله حیوون چابکیه.
2. من هنوز نرفتم باغ. 11. آشغالو بذار سر کوچه.
3. گفته شود مشق. 12. دقّت نمیکنیها!
4. گفته شود طبق. 13. این مرغداری مال پدربزرگ منه.
5. آدم عاقل بیگدار به آب نمیزنه. 14. عقرب نیشش زد.
6. عقدشون باطل شد. 15. اغلب آدما فقط حرف میزنن.
7. بقچة صورتی رو بیار. 16. منقل کباب تو حیاطه.
8. یه وقتی تهران چقدر خلوت بود. 17. دقیقاً همینو میخواستم بگم.
9. وقتی اومدی تو درو ببند.
[1] standard conversational Persian
[2] voiced uvular plosive
[6] V. S. Sokolova et al.
[17] frequency of occurance
[22] pulmonic, egressive, lax
[33] functional developement
[35] Laboratory Phonology
[56] VOT (Voice Onset Time)
[67] velopharyngeal valve