محمدامین ریاحی بر این باور است که کمالالدّین «بیش از هر شاعری مورد علاقة مؤلف بودهاست و شروانی دیوان کامل او را در دست داشتهاست و نغزترین ترانههای آن را برگزیده» است (خلیل شروانی، 1375: 121). این درحالی است که مراجعه به متن نزهةالمجالس این داوری را تأیید نمیکند. به نظر میرسد اگر خلیل شروانی دیوان کامل کمالالدّین را در اختیار داشت، هیچ گاه رباعیات او را بدون ذکر نام یا با انتساب نادرست به دیگر شاعران در کتاب خود ذکر نمیکرد؛ مثلاً او رباعیهای «راز من و تو چو هرکسی میگویند» (همان: 565)، «هیچ افتدت ای جان که مرا برخیزی» (همان) و «از گردش چرخ بیخِرَد میترسم» (همان: 683) را با عنوان «آخر» آوردهاست و یا رباعی «بس جور که من زِ جور جانان بُردم» (همان) را به شاعری به نام «مسعود» منتسب دانستهاست، درحالیکه هر چهار رباعی از کمالالدّین است.
از سوی دیگر، باید توجه داشت که منابعی چون نزهةالمجالس، مونسالأحرار، خلاصةالأشعار، مجموعة اشعار و مراسلات فارسی و عربی و سفینة کهن رباعیات را نمیتوان منبعی دست اول و درست در تشخیص شکل صحیح رباعیها یا نام سرایندگان آنها دانست؛ چراکه گردآورندگان این مجموعهها، «کار خود را صرفاً یک کار تفنّنی و ذوقی میپنداشتند» (میرافضلی، 1376: 95). بیشتر «مشتاق تکمیل و تتمیم فصلها و بابهای کتاب بوده، و به موضوع شعرها بیش از هر چیز توجه داشته[اند]» (همان).
ـ نزهةالمجالس دربردارندة بیش از چهارهزار رباعی از 300 شاعر در قرنهای 5، 6 و 7 قمری است که جمال خلیل شروانی آن را در نیمة نخست قرن هفتم1، در 17 باب گزینش کردهاست. در این مجموعه که سرایندة یکسوم رباعیها در آن مشخص نیست، 283 رباعی به کمالالدّین منسوب شدهاست (ر.ک؛ خلیل شروانی، 1375: مقدمه).
ـ خلاصۀالأشعارفیالرباعیاتمجموعهای از رباعیات است به گزینش ابوالمجد محمدبن صدرالدین ملک مسعود قریشی ملکانی تبریزی (زنده در 736 ق.) که در 50 باب و مشتمل بر 500 رباعی، در سال 721 قمری در تبریز گردآوری و کتابت شده که 28 رباعی آن به کمالالدّین منسوب گردیدهاست(ر.ک؛ تبریزی، 1384: مقدمه).
ـ مونسالأحرار فی دقائق الأشعارمجموعهای ارزشمند از اشعار 200 تن از شاعران فارسیزبان است که محمدبن بدر جاجرمی به سال 741 قمریدر 30 باب و به ترتیب موضوع تدوین کردهاست. فصل بیستوهشتم این مجموعه به رباعیات اختصاص دارد که در آن، 56 رباعی منسوب به کمالالدّین است (ر.ک؛ دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، 1367: ذیل «محمد جاجرمی»).
ـ مجموعة اشعار و مراسلات فارسی و عربی جُنگ خطی شمارة 487 کتابخانة لالا اسماعیل ترکیه که مجتبی مینوی میکروفیلم آن را برای کتابخانة مرکزی دانشگاه تهران تهیه کردهاست. در این مجموعه که چند کاتب مختلف آن را در سال 742 هجری در مصر کتابت کردهاند، حدود 75 رباعی به کمالالدّین منسوب شدهاست. در برگهای پایانی این دستنویس، یادداشتهایی به تاریخ 754 و 792 قمری مشاهده میشود.
ـ سفینة کهن رباعیات در صدوسیویک باب، شامل 1250 رباعی از بیش از 80 شاعر سدههای پنجم تا هفتم هجری، احتمالاً در نیمة نخست سدة هشتم هجری کتابت و تدوین شدهاست. مؤلف این مجموعه که 108 رباعی را به نام کمالالدّین ضبط کرده، نامعلوم است (ر.ک؛ سفینة کهن رباعیات، 1395: مقدمه).
1. بیان مسئله
نخستین تصحیح کلیات کمالالدّین اصفهانی را حسین بحرالعلومی در سال 1348 با مراجعه به 28 نسخه و بر اساس 7 دستنویس انجام داده بود. نسخههای تازهیافته و برخی لغزشهای قلم مرحوم بحرالعلومی باعث شد که تصحیح انتقادی جدیدی از کلیات این شاعر بر اساس چهار دستنویس متعلق به قرن هفتم2، سه دستنویس مربوط به اوایل قرن هشتم3، یک دستنویس مربوط به قرن نهم4 و دو دستنویس مربوط به قرن یازدهم5 انجام گیرد.
پس از انجام این تصحیح، مشخص شد که بیشترین آشفتگیهای تصحیح پیشین در بخش رباعیات دیوان بودهاست. به همین دلیل، در پژوهش حاضر، متن مصحَّحِ رباعیات کمالالدّین اصفهانی به تصحیح بحرالعلومی، نزهةالمجالس، خلاصةالأشعار، مونسالأحرار، مجموعة اشعار و مراسلات فارسی و عربی، سفینة کهن رباعیات، و نیز مقالة «بررسی نزهةالمجالس» مقایسه و بررسی میشود تا بر اساس نسخهپژوهی و با ارائة دلایل علمیبه پرسشهای زیر پاسخ دهد:
1ـ رباعیات افتاده از دیوان، یا افزوده به دیوان کمالالدّین اصفهانی در متن مصحَّح مرحوم بحرالعلومی کداماَند؟
2ـ مجموعهها و جُنگهای رباعی تا چه میزان میتواند در انتساب رباعیها به شاعران محل اعتماد باشد؟
2. پیشینة پژوهش
جایگاه ویژة کمالالدّین اصفهانی در شعر فارسی موجب گریدهاست که پژوهشهای گوناگونی در باب او انجام گیرد. با وجود این، در موضوع این مقاله، پژوهش مستقلی انجام نشدهاست. سید علی میرافضلی در مقالهای مفصل با عنوان «بررسی نزهةالمجالس» که در دو شمارة مجلة معارف منتشر شد، رباعیهای موجود در این کتاب را بهطور کامل بررسی کرد که 283 رباعی از کمالالدّین را در بر میگرفت (ر.ک؛ میرافضلی، 1376). همین پژوهشگر در مقالة «مقایسة رباعیات دو مجموعة کهن/ نزهةالمجالس جمال خلیل شروانی و خلاصةالأشعار ابوالمجد تبریزی»، چندین رباعی کمالالدّین را در این دو منظومه واکاوی کردهاست (ر.ک؛ همان: 1382). در مقالة «سیوسه رباعی تازه منسوب به کمال اسماعیل در دو جُنگ رباعی» نیز 37 رباعی منسوب به کمالالدّین ذکر شدهاست (ر.ک؛ چترائی، 1389: 4ـ25) که از آن میان، تنها چهار رباعی سرودة اوست.
تمایز مقالة حاضر از پژوهشهای پیشین، انجامگرفتنِ آن پس از تصحیح کلیات شاعر است که میتواند دستاوردهای آن را یقینیتر سازد. در ادامه، بررسی رباعیهای کمال اصفهانی در 10 قالب کلی زیر ارائه میشود.
3. رباعیهای ضبط نشده در تصحیح بحرالعلومی وموجود در دستنویسها و منابع کهن
بر اساس دستنویسها و منابع کهن، در تصحیح جدید 16 رباعی به کلیات کمال افزوده شدکه برخی از آنها در چندین نسخة خطی به نام او ضبط شدهاست:
«طبعم چو دو چشم تو دژم میگردد جـانم بـه امیـد آنکه از غم بـرهـد «فضل تو و این بادهپرستی با هم ذات تـو به چشـم خـوبرویان مانَد
|
|
پشتم زِ دو زلف تو بهخَم میگردد همچـون کمرت گِردِ عدم میگـردد»6 مانند بلندی است و پستی با هم کهآنجاست همیشه نور و مستی با هم7»
|
رباعیهای دیگر در نسخة خطی شمارة 1/4029 کتابخانه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی (کتابت 721 و با نام اختصاری «مج») درج شدهاست؛ نسخهای که مرحوم بحرالعلومی از آن به طور کامل بهره نبردهاست و خود در این زمینه نوشته که این نسخه «وقتی به دست نگارنده رسید که قسمتی از دیوان چاپ شده بود و در قسمتهای بعد و نیز در قسمتهایی که تجدید طبع شده، از آن نسخه نیز استفاده شدهاست» (اصفهانی، 1348: نودوهفت). از همینروست که ایشان 14 رباعی زیر را در تصحیح خویش ضبط نکردهاست:
«ای دل زِ طرب چرات بیگانگی است؟ با آنهمه صبر، این چه رسوا شدن است؟ «ای لعل لبت گشته دلاور به زنخ چون دید خَطَت که کار، کارِ زنخ اسـت «حاشا که مرا به خواب یاری باشد تا من بزیاَم، عشق تو ای جان و جهان! «در وصف تو اندیشة من گمره شد در گفت نیاید که بگـویم غـم خویش «خوش باش، گره ز ِطاق ابرو برگیر اینجـا منـم و تـو، هیـچ بیـگانـه نماند
|
** ** ** **
**
|
مردن زِ غم عشق نه مردانگی است کو آنهمه عقل و این چه دیوانگی است؟»8 و ای کرده رُخت جهان مسخّر به زنخ او نیـز بـرآورد سبـک سَـر بـه زنـخ9» یا بیتو مرا خواب و قراری باشد در گــردن مـن چـو زینهـاری باشد10» وَز شوقِ رخت فغان من بر مَه شد در مـن نگر و حـدیـثهـا کوته شد11» یا خشم از آن دو چشم جادو برگیر شرم از که کنـی؟ آستـی از رو برگیر12»
|
«سردوز که باد سر چو کـون ده شاخش بگشـاده در و آبزده، رو پیــــدا «من مَی زِ برای تنگدستی نخورم من مَی زِ برای خوشـدلی مـیخـوردم «بیسر15 چو صراحی همه گردن شدهایم چون باده به جوش آمدهایـم از خـامی «ای دل! زِ نشاط عیش بیگانه نشین چون فتنه میان خلق بـودی یـک چنـد «آن لعل لبت که من به تیمارم از او زیـرا که لبت گـر بـه لـب کس برسد «ای چشم وجود، نور رخسارة تو هر دم بکُشد چشم تـو صد مسکین را «برخیز و رخ فتنهنشان بازگشای از بـردن رنگ رخ، جفـا بازنشان «گر لاف زنم که یار خوشخوست، نهای ویـن نـادرهتـر کـه از بـرای تـو مــرا «شادم مشمر اگرچه خندان بینی چون پسته زِ پردلی است این خنده، بیا
|
** ** ** ** ** ** ** ** **
|
بیند همه کس به نزد خود گستاخش چون سوزن خویش بر هوا سوراخش»13 یا از غم رسوایی مستی نخورم اکنـون که تـو در دلم نشستی، نخورم14» بیگفت، همه زبان چو سوسن شدهایم چون شمع زِ سرکشی فروتن شدهایم16» در کوی بلا درآی و مردانه نشین میباش کنـون چو عافیت خانهنشین17» زنهار! به کس مده که غمخوارم از او گـر عمر عزیز اسـت که بیزارم از او18» حیران شده چشم جان زِ نظّارة تو فـریـاد زِ چشـم مست خونخوارة تو19» صد بند ستم زِ پای جان بازگشای در ریزش خـون دل، میـان بازگشای20» با ما به وفا و عهد نیکوست، نهای شهری همه دشمنند و تو دوست نهای21» کز خنده چو شمعم خطر جان بینی تـا در لب خنـدان دلِ گـریـان بینـی22»
|
4. رباعیهای شاعران دیگر که در تصحیح بحرالعلومی، به نام کمالالدّین ضبط شدهاست
در تصحیح بحرالعلومی، بر اساس برخی دستنویسها، اشعاری از دیگران بهعنوان اشعار کمالالدّین آمدهاست. دامنة این انتسابهای نادرست در رباعیها بیشتر است، تا جایی که 58 رباعی به نام کمالالدّین ضبط شده که در دستنویسهای کهن از کلیات او مشاهده نمیشود. موارد زیر از آن جمله است:
«در دست منَت همیشه دامن بادا برگم نبُوَد کسی تو را24 دارد دوست
|
|
وآنجا که تو را پای، سَرِمن بادا23 ای دوست همه جهانْت دشمـن باد25» (اصفهانی، 1348: 949).
|
«دیده زِ فراق تو زیان میبیند با اینهمه من زِ دیده ناخشنودم
|
|
بر چهره زِ خون دل نشان میبیند تا بیرخ تـو چرا جهان میبیند26» (همان: 952).
|
«دل بر تو نهم رغم27 بداندیشان را وَر من بهمَثَل بمیـرم انـدر غـم تو28
|
|
وَز تو نبرم ستیزة ایشان را عشق تو به میراث دهم خویشان را 29» (همان: 949).
|
«هستم زِ وصال30 دوست دلشاد امشب با یار نشسته و به غم31 میگـویم32
|
|
وَز غصّة هجر گشته آزاد امشب یارب که کلید صبح گم باد امشب33» (همان: 950).
|
بحرالعلومی برخی رباعیها را با اتکا به یک دستنویس، آنهم به صورت ناقص تصحیح کردهاست:
«... زمان آینده مترس ... دَمِ نقـــد را غنیمت میدان
|
|
وَز هرچه رسد، چو نیست پاینده، مترس از آمده مندیش و زِ آینـده مترس» (همان: 969).
|
شکل کامل و درست این رباعی که در سفینة کهن رباعیات با عنوان «شمس گنجه» آمده، بدینگونه است:
«از حادثة جهان زاینده مترس این یک دم نقــد را غنیمت میدار
|
|
وَز هرچه رسد، چو نیست پاینده، مترس از رفته میندیش و زِ آینــده متـرس» (سفینة کهن رباعیات، 1395: 293).
|
نکتة دیگری که در بخش رباعیات تصحیح بحرالعلومی، از رباعی 764 تا رباعی 800، 29 رباعی34 و از رباعی 851 تا رباعی 867، 16 رباعی در دستنویسهای کهن کلیات کمالالدّین نیست و این مسئله نشان میدهد که مرحوم بحرالعلومی در گردآوری رباعیها دقت کافی بهکار نبستهاست.
5. رباعیهای کمالالدّین که به دیوان سایر شاعران راه یافتهاست
رباعی زیر در 6 دستنویس «چ»، «گل»، «مل»، «جل»، «گ» و«مش» از کلیات کمالالدّین و تصحیح بحرالعلومی وجود دارد:
«گفتم: زِ فراق جاودان میترسم آنگه زِ زبان دشمنان تـرسیــدم
|
|
تو در بر و من همانچنان میترسم وامـروز زِ چشم دوستان میترسم35» (اصفهانی، 1348: 824).
|
که با تغییراتی جزئی در تصحیح دیوان جمالالدّین چنین آمدهاست:
«در هجر تو گفتم که زِ جان میترسم دی خـود زِ زبان دشمنان تـرسیــدم
|
|
وصل آمد و من همانچنان میترسم امـروز زِ چشــم دوستـان مــیتــرسم» (اصفهانی، 1362: 496).
|
شاید تصوّر شود که این رباعی از جمالالدّین بودهاست و کاتبان بهاشتباه آن را در دیوان کمالالدّین گنجانیدهاند، اما در تصحیح جدید از کلیات کمالالدّین، مشخص شد که بسیاری از اشعار او در دیوان پدرش وارد شدهاست.
به چندین نمونة دیگر از رباعیهای کمالالدّین در دیوان دیگر شاعران توجه کنید:
«کارم همه ناله و خروش است امشب دوشـم خوش بـوُد ساعتـی، پنداری «چون بلبل مست راه در بستان یافت آمد به زبان حال، در گـوشـم گفـت: «من بودم40 دوش و یار سیمینتن من ایشان همه صبحدم پـراگنـده شـدند «امشب زِ غمت میان خون خواهم خفت باور نکنی، خیال خــود را بفـرسـت «خوبان همه را صید43 توان کرد به زر نرگـس که کلهدار جهـان اسـت، ببین «آن جام طربشکار46 بر دستم نِه آن مـی که چـو زنجیر بپیچد بر خود
|
|
نه36 صبر پدید است و نه هوش است امشب کفّارت37 خوشدلیّ دوش اسـت امشب38» (اصفهانی، 1348: 938). روی گل و جام باده را خندان یافت دریاب که روزِ رفتـه در نتوان یـافـت39» (همان: 885). جمعی زِ نشاط و عیش، پیرامن من جـز خون جگـر کـه ماند بر دامن من41» (همان: 934). وَز بستر عافیت برون خواهم خفت تا درنگَرد که بیتو چون خواهم خفت42» (همان:827). خوشخوش بَرِ وصلشان توان44 خورد به زر کـهاو نیـز چگـونـه سـر درآورد بـه زر45» (همان: 822). وآن ساغر چون نگار بر دستم نِه دیـوانـه شـــدم، بیار بـر دستــم نِـه47» (همان: 910).
|
برخی رباعیهای کمالالدّین نیز با تغییرات جزئی وارد دیوان دیگر شاعران شدهاست:
«نرگس که دلش هوای ساغر دارد در دســت عصـا زمــرّد تـر دارد
|
|
بادی زِ نشاط و لهو در سر دارد کـوری به نشـاط است، مــگر زر دارد» (همان: 882).
|
این رباعی که در 6 دستنویس «چ»، «گل»، «م»، «جل»، «گ» و«مش» از کلیات کمالالدّین، مونسالأحرار (ر.ک؛ بدر جاجرمی، 1350: 1170)، نزهةالمجالس (ر.ک؛ خلیل شروانی، 1375: 207) و سفینة کهن (ر.ک؛ سفینة کهن رباعیات، 1395: 278) به نام کمالالدّین آمده، در دیوان عراقی بدینشکل ضبط شدهاست:
«نرگس که زِ سیم بر سر افسر دارد در دسـت عصـایی زِ زمــــرّد دارد48
|
|
با دیدة کور باد در سر دارد کـوری به نشاط شــــب مــکـرّر دارد» (عراقی، 1363: 311).
|
یا این رباعی که در 6 دستنویس«چ»، «گل»، «مل»، «جل»، «گ» و«مش» از کلیات کمالالدّین و نزهةالمجالس (ر.ک؛ خلیل شروانی، 1375: 195) به نام کمالالدّین آمدهاست:
«یک دم که زِ خدمتت جدا میباشم چـون شمــع زِ گــریه آبـرویی دارم
|
|
با ناله و گریه آشنا میباشم چـون چنگ زِ نـالـه بـانـوا مـیبـاشـم» (اصفهانی، 1348: 834).
|
در دیوان مولوی نیز بدینشکل ضبط شدهاست:
«از خاک دَرِ تو چون جدا میباشم چـون شمـع زِ گــریه آبـرو میدارم
|
|
با گریه و ناله آشنا میباشم چـون چنگ زِ نـالـه بـانـوا مـیبـاشـم» (مولوی، 2536: 1411).
|
6. رباعیهای کمالالدّین که در منابع کهن به دیگر شاعران منسوب شدهاست
برخی از رباعیهای کمالالدّین هم در جُنگهای رباعی و منابع کهن به شاعران دیگر نسبت یافتهاست؛ مثلاً این رباعی که در تصحیح بحرالعلومی (ر.ک؛ اصفهانی، 1348: 858)، شش دستنویس «مج»، «چ»، «گل»، «جل»، «گ» و«مش»، نزهةالمجالس (ر.ک؛ خلیل شروانی، 1375: 203) و مونسالأحرار (ر.ک؛ بدر جاجرمی، 1350: 1171) به نام کمالالدّین ضبط شدهاست:
«از خار49 چو آمد گل رنگین بیرون کردنـد نظاره را عـروسـان چمـــــن
|
|
اندوه کنیم از دل غمگین بیرون سرها زِ دریچـههـای چـوبیـن بیرون50»
|
در سفینة کهن رباعیات به نام «شمس گنجه» آمدهاست (سفینة کهن رباعیات، 1395: 135)
همچنین است دو رباعی زیر که در جُنگ خطی کتابخانة لالااسماعیل، به «مبارکشاه» منسوب شده (ر.ک؛ مجموعة اشعار و مراسلات فارسی و عربی،742: برگ 81 و 82، نـسخة عکسی)، اما از کمالالدّین است:
«رفتم به وداع جان به دروازة صبر تا چنـد مـرا حـواله بـر صبـر کنـی؟ «چون بلبل مست راه در بستان یافت آمد به زبـان حـال در گـوشم گفت:
|
|
زان سوی51 عدم شنیدم آوازة صبر پیداسـت کـه چنـد باشد اندازة صبر52» (اصفهانی، 1348: 904). روی گل و جام باده را خندان یافت دریاب که روزِ رفته53 در نتوان یافـت54» (همان: 885).
|
این رباعی نیز که در تصحیح بحرالعلومی (ر.ک؛ همان: 909) و 6 دستنویس «مج»، «گل»، «مل»، «جل»، «گ» و«مش» آمدهاست:
«در روزه چو نیست رویِ مَی نوشیدن مشکل کاری به وقـت گـل انـدر پیش
|
|
گل را به چه کار است چنین خندیدن؟ قنـدیـل بـه جـای سـاتگینـی دیدن55»
|
اما در جُنگ رباعی به نقل از سفینة رباعیات مرعشی (کتابت در سدة 8)، به نام «اثیر» اخسیکتی ضبط شدهاست (ر.ک؛ میرافضلی، 1394: 296).
7. رباعیهایی که شاعر آن در منابع کهن با عنوان «عبدالرزاق» آمدهاست
برخی از مشکلات بهوجود آمده در شناخت سرایندگان رباعیها، حاصل «مختصرنویسی مؤلّف در ثبت و ضبط نام شاعران است» (میرافضلی، 1376: 129). بر اساس تذکرههای فارسی، نام کمال، «کمالالدّین اسماعیل» و نام پدرش، «جمال الدّین عبدالرزاق» است. از همینروست که محمدامین ریاحی وقتی در نزهةالمجالس، رباعی زیر را با عنوان «عبدالرزاق» میبیند، آن را بهدرستی به شکل «[جمال] عبدالرزاق» ضبط میکند:
«ای در دل من مهر تو شیرین چو امید در گوش تو آن حلقة زر گـویی هسـت
|
|
وی وصل تو شایسته چو عمری جاوید آویختـه مـاه نـو زِ طرف خـورشیـــد56» (خلیل شروانی، 1375: 354).
|
یا این رباعی که در سفینة کهن رباعیات با عنوان «عبدالرزاق» آمدهاست و از جمالالدین میباشد:
«یک شهر همیکنند فریاد و نفیر ای دل تو اگـر سنـگ نهی پنــد پـذیـر57
|
|
درمانده به دست زلف آن کفر اسیر وی دیـده اگـر کــور نیی، عبـرت گیـر» (سفینة کهن رباعیات، 1395: 183).
|
اما همیشه چنین نیست و در برخی جنگها و منابع کهن، رباعیهایی با عنوان «عبدالرزاق» مشاهده میشود که از کمالالدّین است. چند نمونه از این رباعیها ذکر میشود:
«از بند لبم، سخن چو58بگشاد گره باد است حدیث من و او آبِ لطیف
|
|
از خشم، در ابرویِ وی افتاد59 گره بر آب فتـد زِ جنبـش بـاد گــره60» (خلیل شروانی، 1375: 569).
|
این رباعی در سفینة کهن رباعیات چنین آمدهاست:
«اقبال تو باد دایم افزاینده هم پایة قـدر بـر فلـک ساینـده
|
|
صدر تو شونده61، دولتت آینده هم سایة لطـف بـر جهان پاینده62» (سفینة کهن رباعیات، 1395: 125).
|
در همان منبع، یک رباعی با عنوان «جمال رزاق» آمده که از کمالالدّین است:
«عید آمد و ساز پارسایی بشکست دوران شــراب اسـت، مخـسب الاّ مست
|
|
گل نیز چو روزه رخت برخواهد بست مَی بر سَرِ جای است63، منه جام از دست» (همان: 150).
|
جالب اینکه در نزهةالمجالس به یک رباعی برمیخوریم که به «عبدالرزاق» منسوب شدهاست و تنها در دیوان مجیرالدّین بیلقانی ـ آنهم به استناد چهار دستنویس دیوان او ـ یافت میشود:
«تن کو؟ که بدو ناز و دلال تو کشم جـانـی دارم کـه گـر بـه مـن نپسنــــدی
|
|
یا دل؟ که غم هجر و وصال تو کشم آن نیــز شبـی پیـش خیـال تـو کشــم» (بیلقانی، 1358: 408).
|
8. رباعیات کمالالدّین که در منابع کهن به شکل اشتباه ضبط شدهاست
گاه منابع کهن، رباعیهای کمالالدّین را به شکل نادرست ضبط کردهاند؛ برای مثال، این رباعی در دستنویسهای «چ»، «گل»، «مل»، «جل»، «گ» و«مش» و تصحیح بحرالعلومی بدین شکل آمدهاست:
«گر رنجه کنی قدم به پرسیدن من مـاننـدة پستـهام کـه بتـوانی دیــد
|
|
روشن کنی از جمال خود مسکن من خـونیـن دل مـن در استخوان تن من» (اصفهانی، 1348: 892).
|
درحالیکه در نزهةالمجالس به شاعری به نام «اثیر» منسوب شدهاست و مصرع سوم آن بهگونة نادرست ضبط شدهاست: «مانندة پشّهام که بتوانی دید» (ر.ک؛ خلیل شروانی، 1375: 642). یا رباعی دیگر که در دستنویسهای «مج»، «چ»، «گل»، «جل»، «گ» و«مش» و تصحیح بحرالعلومی بدین صورت آمدهاست:
«عید آمد و سازِ پارسایی بشکست دوران شراب است، مخسب الاّ مست
|
|
گل نیز چو روزه رخت برخواهد بست گل بر سَرِ پای است، منه جام از دست» (اصفهانی، 1348: 885).
|
اما مصرع دوم بیت نخست آن در جُنگ کتابخانة لالا اسماعیل اینگونه ضبط شدهاست: «دل چون روزه رخت خواهد بربست» (مجموعة اشعار و مراسلات فارسی و عربی،742: برگ 58، نـسخة عکسی) که نادرست است. یا رباعی دیگری که در دستنویسهای «مج»، «چ»، «گل»، «مل»، «جل»، «گ» و«مش» و تصحیح بحرالعلومی بدین شکل آمدهاست:
«خورشید غلام آن رخ مهوش باد در خاک دَرِ تو مُرد خوشخوش دل من
|
|
تیرِ ستم تو را دلم ترکش باد یارب که دعا کرد که خاکش خوش باد» (اصفهانی، 1348: 929).
|
که افزون بر نبودِ انتساب این شعر به کمالالدّین در خلاصةالأشعار، شکل ضبط آن نیز تغییر کردهاست:
«جانم به فدای آن بُت مهوش باد بـر خـاک درت فتـاده بـودم دیشب
|
|
تیرِ ستم تو را دلم ترکش باد یارب کی دعا کرد که خاکت خوش باد» (تبریزی، 1384: 128).
|
در پایان، رباعی زیر که در دستنویسهای «مج»، «گل»، «م»، «مل»، «جل»، «گ» و«مش» و تصحیح بحرالعلومی بدین شکل آمدهاست:
«ای دل! همه جام عاشقی نوش چو گل چون شمع زبان آتشین دارد عشـق
|
|
پیوسته لباس عاشقی پوش چو گل زنهار! مبـاش پنبـه در گوش چـو گل» (اصفهانی، 1348: 837).
|
که بیت دوم آن در مونسالأحرار بهگونة نادرستی تغییر کردهاست:
«پیــوستـه زبان آتشین دار چو شمع
|
|
وَانــدر همه مجمعی پـراکنده چو گل64» (بدر جاجرمی، 1350: 1177).
|
باید توجه داشت که ضبط نادرست رباعیات کمالالدّین در منابع کهن، مشکلات دیگری را هم به وجود آوردهاست؛ مثلاً:
«بیسر چو صراحی همه گردن شدهایم چون باده به جوش آمدیـم از خـامی
|
|
بیگفت همه زبان چو سوسن شدهایم چون شمع زِِ سرکشـی فروتن شدهایم»
|
چون مصرع اول رباعیِ بالا در نزهةالمجالس بهصورت «ما سر چو صراحی همه گردن شدهایم» ضبط شدهاست. محمدامین ریاحی در تصحیح نزهةالمجالس نوشتهاند: «این رباعی در تصحیح کلیات کمالالدّین نیست» (خلیل شروانی، 1375: 171) و میرافضلی بر اساس این نکته که رباعی در پایان سلسلهرباعیات کمالالدّین در نزهةالمجالس قرار گرفته، آوردهاست: «هیچ بعید نیست که کاتب در نوشتن لفظ «و له» زیادهروی کردهاست و دقت لازم را بهکار نبسته باشد» (میرافضلی، 1376، ج 2: 138). این در حالی است که ضبط نادرست آن در برخی منابع، موجب این اشتباه شدهاست.
9. رباعی کمالالدّین که در منابع کهن هم به او و هم به شاعری دیگر منسوب شدهاست
تکرار رباعی در سفینهها و جُنگها به دلیل موضوعی بودن آنها مسئلهای طبیعی است؛ چراکه ممکن است یک رباعی بتواند در چند موضوع به عنوان شاهد مثال آورده شود. مشکل آنجاست که گاه در این منابع، یک رباعی مشترک به دو شاعر نسبت داده شدهاست. به نمونة زیر دقت کنید:
جمال اشهری
«ای اشک! غم اَر به سَر دوانید تو را وی ناله، شکایت مکن از هجرانش
|
|
زَاندازة خویش بگذرانید تو را آخـر نـه بـه آسمـان رسانید تــو را؟» (خلیل شروانی، 1375: 276).
|
کمال اصفهانی
«ای اشک! غمش به سَر دوانید تو را ای ناله! شکایت مکن از بیــدادش
|
|
زَ اندازة خویش بگذرانید تو را آخـر نـه بـه آسمـان رسانید تو را؟» (همان: 658).
|
جالب اینکه شکل نخست این رباعی، در خلاصةالأشعار به کمال نسبت داده شدهاست (ر.ک؛ تبریزی، 1384: 86).
10. رباعیهایی که در تصحیح بحرالعلومی دوبار ضبط شدهاست
ترتیب رباعیها در تصحیح بحرالعلومی بر اساس کتابت آنها در دستنویسها و با محوریت تناسب موضوعی است و فهرست آنها هم ذکر نشدهاست. همین امر موجب شده که ایشان رباعیهایی را دو بار در تصحیح خود ضبط کرده باشد:
«ای جان و جهان را مدد از لطف و دمت روزی صـد بـار همچـو زلـف بـهخمت «تا تنگْ دلم جای چو تو خوشپسر است جانا! چو شـکر زِ تنگـت اَر نـاگزر است
|
|
حیران شده عقل از صفتِ بیش و کمت انـدیشه فــرورفته زِ سـر تــا قــدمـــت» (اصفهانی، 1348: 807 و همان: 967). الحق زِ خوشی دلم چو تُنگ شکر است در دسـت مـن آی کز دلـم تنـگتـر است» (اصفهانی، 1348: 892 و همان: 961).
|
11. رباعیهایی که آمیزهای از رباعیهای دیگر است
در تصحیح بحرالعلومی، ضبط دو رباعی در قالب سه رباعی را مشاهده میکنیم:
«تا سوز تو از میان جان بنشانم زان سرو سهی به بــوستان بنشـانم «هر سرو که من به بوستان بنشانم با سـرو بــه آرزوی آن بنشینم «تا سوز تو از میان جان بنشانم چـون آرزوی قدّ تــواَم بــرخیزد
|
|
بنشینم و شمع در میان بنشانم تا آرزوی قــَدَت بــدان بنشــانــم» (اصفهانی، 1348: 819). بر یاد قد سرو روان بنشانم تا آرزوی قَدَت بـدان بنشـانم» (همان: 863). بنشینم و شمعی به میان بنشانم ســروی به میان بــوستان بنشـانــم» (همان: 882).
|
دستنویسهای کهن کلیات کمالالدّین نشان میدهد که رباعی سوم آمیزهای از دو رباعی دیگر است که احتمالاً حاصل استنساخهای پیاپی باشد.
12. رباعیهایی که در تصحیح کلیات ضبط شدهاست، اما پژوهشگران رأی به عدم ضبط آن دادهاند
گاه پژوهشگران متأخر نیز موجب اشتباه در انتساب رباعیهای کمالالدّین میشوند. برای نمونه، محمدامین ریاحی در تصحیحنزهةالمجالس مدعی شدهاند که این رباعی در تصحیح دیوان کمالالدّین نیامدهاست، در حالیکه این داوری درست نیست:
«اشکم که زِ خون چو دُردی شیره شدهاست از دیــدة بیچــاره نمــیبــایــد دیـــد «هیچ افتدت ای جان! که مرا برخیزی بـا مـن به مـــراد دل دمـی بنشینـی
|
|
وَز رفتن او دو چشم من خیره شدهاست کاین آب زِ سـرچشمـة دل تیـره شدهاست65» (همان: 837). یک ساعتی از راه جفا برخیزی یک ره زِ سَـرِ گـذشتههــا بـرخیزی؟66» (همان: 905).
|
گاه اینگونه اشتباهها به دلیل تفاوت جزئی در ضبط ابیات رخ میدهد؛ مثلاً رباعی:
«دوشین هوس دلِ غمینم بگرفت گفتـم بـروم از پـیِ دل تـا بـرِ یار
|
|
اندیشة یار نازنینم بگرفت اشـکم بـدویـد و آستینم بگــرفـت» (تبریزی، 1384: 89).
|
مصحح خلاصةالأشعار دربارة آن آوردهاست: «در دیوان کمالالدّین اسمعیل اصفهانی یافت نشد» و در دیوان کمالالدّین بدین شکل آمدهاست:
«دیشب هوس دلِ غمینم بگرفت گفتـم بـروم بـر پـیِ دل تا آنجــا
|
|
واندیشة یار نازنینم بگرفت اشـکم بـدویـد و آستینم بگــرفـت» (اصفهانی، 1348: 827).
|
و رباعی:
«شیریندهنت که تنگنای سخن است سیمرغ و وفا و کیمیا بتوان یـافـت
|
|
با ماش مضایقت برای سخن است لیکن دهن تنگ تو جای سخن اسـت» (همان: 812).
|
که در نزهةالمجالس بهصورت «کوچکدهنت» ضبط شدهاست. از همین رو، محمدامین ریاحی گفته است که این رباعی در دیوان کمالالدّین نیست (ر.ک؛ خلیل شروانی، 1375: 407).
نتیجهگیری
در این پژوهش، رباعیات کمالالدّین اسماعیل اصفهانی بر اساس منابع کهن و دستنویسهای دیوان او بررسی شد و افزون بر مشخصکردن الحاقات و اسقاطهای رباعیات این شاعر در متن مصحَّح بحرالعلومی روشن شد که مجموعهها و جُنگهای رباعی کهن ـ به چند دلیل مشخص ـ نمیتوانند منبعی معتبر برای تشخیص سرایندگان رباعیها باشند. نخست اینکه اغلب این مجموعهها تکنسخهای هستند که مجال رسیدن به نسخهبدلها و گزینش را از مصحِّح میگیرند. وانگهی اگر کتابتهای مختلفی هم از این منابع باقی مانده باشد، با هر کتابت، کاستیهایی در ضبط ابیات رخ دادهاست؛ برای مثال، گاه چون فراهمآورندة جُنگ در انتساب رباعی نخست به کمالالدّین دچار اشتباه شدهاست، رباعیهای پس از آن هم بدون نام شاعر ماندهاست.
دیگر آنکه برخی قسمتهای جنگهای رباعی بهصورت موضوعی گردآوری شدهاست وهمین امر میتواند به تشخیص ندادن صاحبان رباعیها بیفزاید؛ برای نمونه، در نمط بیستوهفتم از باب یازدهم نزهةالمجالس (اوصاف و احوال معشوق) که در برشمردن عیوب معشوق است، 5 رباعی پیاپی از کمالالدّین دربارة دهان فراخ معشوق، و 5 رباعی پیاپی دربارة احولی او آمدهاست، اما چون مبنای گزینش رباعی، موضوعی است، اشارهای به نام شاعر نشدهاست.
سرانجام، برخی جُنگها در تدوین مجموعة خویش، گوشهچشمی به مجموعههای قبلی داشتهاند؛ برای نمونه، صاحب خلاصةالأشعار، نزهةالمجالس را فراروی خود داشته است؛ چراکه نمط شانزدهم نزهةالمجالس، «در شکایت از نامحرمان» است و باب نوزدهم خلاصةالأشعار، «در شکایت از رقیب». صرف نظر از شباهت عنوان، یکسان بودن رباعیهای مذکور و نیز ترتیب قرار گرفتن آنها هم نشانگر این تأثیرپذیری است. همین نکته موجب میشود که اشتباه مجموعههای پیشین، بدون هیچ تغییری در جُنگهای بعدی راه یابد. تفنّنی بودن تدوین و گردآوری این مجموعهها، مشخصنبودنِ منابعی که این رباعیها از آنها گردآوری شده، بدفهمی و اشتباه در ضبط شکل واژگان، از دیگر کاستیهایی است که جُنگها و مجموعههای رباعی گرفتار آن هستند.
پینوشتها
1. سعید نفیسی زمـان تـألیف کـتاب را در فاصلة سالهای 622 و 649 احتمال دادهاست و ریاحی نیز همین قول را پذیرفتهاست (ر.ک؛ خلیل شروانی، 1375: 46ـ47).
2. «مس»، «م»، «بی» و «چ».
3. «مج»، «گ» و «مل».
4. «گل».
5. «مش» و «جل».
6. این رباعی در نزهةالمجالس به نام کمالالدّین ضبط شدهاست (ر.ک؛ خلیل شروانی، 1375: 413) و در هفت دستنویس «چ»، «مج»، «گل»، «مل»، «جل»، «گ» و «مش» از کلیات کمالالدّین هم آمدهاست.
7. این رباعی در دو دستنویس «بی» و «مش» از کلیات کمالالدّین درج شدهاست و در تاریخ جهانگشا دربارة آن آمدهاست: «... نورالدّین پیوسته به شرب و انهماک مشغول بود. کمالالدّین اسمعیل اصفهانی با جمعی از ائمّة اصفهان بامدادی به خدمت او شدند. هنوز از خواب مستی برنخاسته بود. این رباعی را بنوشت و درفرستاد و ایشان بازگشتند» (جوینی، 1387، ج 2: 193).
8. این رباعی در سه دستنویس «گل»، «جل» و «مش» هم آمدهاست.
9ـ +[A1] دستنویس «گل». این رباعی در سفینة کهن رباعیات به شاعری به نام «محرمی» منسوب، و بیت نخست آن بدین شکل ضبط شدهاست:
«ای کرده خطت جهان مسخّر به زنخ
|
|
بر پرّ مگس گرفته شکّر به زنخ» (سفینة کهن رباعیات، 1395: 191).
|
جالب اینکه در آن سفینه، رباعی پس از این به کمالالدّین منسوب شده که اشتباه است. به نظر میرسد که کاتب در کتابت نام سرایندگان رباعیها دچار اشتباه شدهاست.
10. +[A2] دو دستنویس «گل» و «مش».
11. +[A3] دو دستنویس «گل» و «مش».
12. +[A4] دو دستنویس «گل» و «مش».
13. نزهةالمجالس: «ما سر».
14. +[A5] دو دستنویس «گل» و «جل».
15. +[A6] دو دستنویس «گل» و «مش». در نزهةالمجالس به نام خیام ضبط شدهاست (خلیل شروانی، 1375: 177).
16. نزهةالمجالس (خلیل شروانی، 1375: 171). + دو دستنویس «گل» و «مش».
17. +[A7] دو دستنویس «گل» و «مش».
18. +[A8] دو دستنویس «گل» و «مش».
19. +[A9] دو دستنویس «گل» و «مش».
20. +[A10] دو دستنویس «گل» و «مش».
21. +[A11] سه دستنویس «گل»، «جل» و «مش».
22. +[A12] دو دستنویس «گل» و «مش».
23. نزهةالمجالس: «تن من بادا».
24. نزهةالمجالس، دیوان سنایی: «برگم نبُوَد که کس تو را».
25. در نزهةالمجالس با عنوان «لا أدری»(ر.ک؛ خلیل شروانی، 1375: 510) و در دیوان سنایی (ر.ک؛ سنایی، 1362: 1108) آمدهاست.میرافضلی به دلیل آمدن این رباعی در نسخة خطی متعلّق به کتابخانه عـزّت بک قویون ترکیه (کتابت مورّخ 688 ق.)، انتساب این رباعی به او را درستتر میشمارد (ر.ک؛ میرافضلی، 1376: 121)، اما نسخهپژوهی آثار کمال نشان داد که این نسخه نمیتواند محل اعتماد باشد.
26. در نزهةالمجالس با عنوان «لِغَیرِه» (ر.ک؛ خلیل شروانی، 1375: 522) و در دیوان سنایی (ر.ک؛ سنایی، 1362: 1136) آمدهاست.
27. دیوان عراقی: «نهم زنم».
28. دیوان عراقی: «گر عمر مرا در سَرِ کار تو شود».
29. در دیوان عراقی آمدهاست (ر.ک؛ عراقی، 1363: 306). در دستنویس «مش» (کتابت در قرن یازدهم)، به نام کمالالدّین آمدهاست.
30. جنگ رباعی: «به وصال».
31. جنگ رباعی: «به دل».
32. دیوان مولوی: «با یار بچرخم و به دل میگویم».
33. در دیوان مولوی آمدهاست (ر.ک؛ مولوی،2536: 1345). در جُنگ رباعی به اوحدالدّین کرمانی منسوب شدهاست (ر.ک؛ میرافضلی، 1394: 393). مصرع سوم: «با یار بچرخم و به دل میگویم».
34. ترتیب الفبایی این 29 رباعی نشان میدهد که افزون بر کتابت این رباعیات از روی یک نسخة خطی، آن نسخه متأخر هم بوده که به ترتیب الفبایی تنظیم شدهاست.
35. در سفینة کهن رباعیات با عنوان «لِغَیره» آمدهاست (ر.ک؛ سفینة کهن رباعیات، 1395: 257).
36. ابوالخیر: نی.
37. ابوالخیر: کفّارة.
38. این رباعی در 7 دستنویس «مج»، «چ»، «گل»، «مل»، «جل»، «گ» و «مش» آمدهاست و در نزهةالمجالس (ر.ک؛ خلیل شروانی، 1375: 406) و سفینة کهن رباعیات (ر.ک؛ سفینة کهن رباعیات، 1395: 242) هم به نام کمالالدّین ضبط شدهاست، اما در سخنان منظوم ابوسعید ابوالخیر، به کوشش مرحوم نفیسی مشاهده میشود (ر.ک؛ ابوالخیر،1368: 5).
39. این رباعی در 6 دستنویس «مج»، «چ»، «گل»، «جل»، «گ» و «مش» آمدهاست و در نزهةالمجالس هم به نام کمالالدّین ضبط شدهاست (ر.ک؛ خلیل شروانی، 1375: 206). اما در رباعیات خیام به اهتمام مرحوم فروغی و غنی مشاهده میشود (ر.ک؛ خیام، 1362: 77). در سفینة کهن رباعیات، این رباعی با عنوان «در صفت گل و بلبل» و پس از یک رباعی با عنوان کمالالدّین ذکر شدهاست (ر.ک؛ سفینة کهن رباعیات، 1395: 139).
40ـ اخسیکتی: «من بودم و دوش یار».
41ـ دیوان حافظ و سفینة کهن رباعیات: «خوبان جهان صید».
42ـ «آن بادة خوشگوار».
43ـ این رباعی در 7 دستنویس «مج»، «چ»، «گل»، «مل»، «جل»، «گ» و «مش» آمده، اما در نزهةالمجالس با عنوان «آخر» (ر.ک؛ خلیل شروانی، 1375: 655) و در دیوان اثیرالدّین به نام او ضبط شدهاست (ر.ک؛ اخسیکتی، 1337: 480).
44ـ این رباعی که در 5 دستنویس «مج»، «چ»، «جل»، «گ» و «مش» از کلیات کمالالدّین آمده، اما در نزهةالمجالس به «اشرف» منسوب شدهاست (ر.ک؛ خلیل شروانی، 1375: 650) و در دیوان حافظ به تصحیح مرحوم قزوینی و غنی هم مشاهده میشود (ر.ک؛ حافظ شیرازی، 1371: 404).
45ـ دیوان حافظ: «بَر از ایشان بتوان».
46ـ این رباعی در 6 دستنویس «چ»، «گل»، «مل»، «جل»، «گ» و «مش» از کلیات کمالالدّین، مونسالأحرار(ر.ک؛ بدر جاجرمی، 1350: 1157)، نزهةالمجالس (ر.ک؛ خلیل شروانی، 1375: 203) و سفینة کهن رباعیات (ر.ک؛ سفینة کهن رباعیات، 1395: 139) به نام کمالالدّین ضبط شده، اما در دیوان حافظ هم آمدهاست (ر.ک؛ حافظ شیرازی، 1371: 406).
47ـ این رباعی در 6 دستنویس «مج»، «گل»، «مل»، «جل»، «گ» و «مش» از کلیات کمالالدّین، مونسالأحرار (ر.ک؛ بدر جاجرمی، 1350: 1174)، نزهةالمجالس (ر.ک؛ خلیل شروانی، 1375: 184) و سفینة کهن (ر.ک؛ سفینة کهن رباعیات، 1395: 126) به نام کمالالدّین ضبط شده، اما به دیوان حافظ هم راه یافتهاست (ر.ک؛ حافظ شیرازی، 1371: 409).
48ـ سفینة کهن رباعیات: «در دست عصا زمرد تر دارد.
49ـ سفینة کهن: «از باغ».
50ـ این رباعی در سه دستنویس «گل»، «جل» و «مش» هم آمدهاست.
51ـ کتابخانة لالا اسماعیل: «زان روی».
52ـ. در تصحیح بحرالعلومی و شش دستنویس «مج»، «گل»، «م»، «جل»، «گ» و «مش» به نام کمالالدّین ضبط شدهاست.
53ـ کتابخانة لالا اسماعیل: «که عمر رفت و».
54ـ در کلیات و شش دستنویس «مج»، «چ»، «گل»، «جل»، «گ» و «مش» به نام کمالالدّین ضبط شدهاست.
55ـ در کلیات و شش دستنویس «مج»، «چ»، «گل»، «جل»، «گ» و «مش» به نام کمالالدّین ضبط شدهاست.
56ـ رباعی از جمالالدین است (ر.ک؛ اصفهانی،1362: 491). جالب اینکه همین رباعی (با تغییری کوچک) در خلاصةالأشعار به نام کمال آمدهاست (ر.ک؛ تبریزی، 1384: 116).
57ـ دیوان جمالالدّین: «ای دل اگر از سنگ نهای، پند پذیر» (اصفهانی،1362: 495).
58ـ دیوان کمالالدّین: «از بند سخن، لبم چو» (اصفهانی، 1348: 824).
59ـ دیوان کمالالدّین: «در ابروانش افتاد» (همان).
60ـ این رباعی در سفینة کهن رباعیات با تغییری جزیی، یک بار با عنوان کمال اسمعیل آمدهاست (ر.ک؛ سفینة کهن رباعیات، 1395: 160) و یک بار با عنوان کمال (ر.ک؛ همان: 273).
61ـ دیوان کمالالدّین: «صیت تو رونده» (اصفهانی، 1348: 801).
62ـ به همین گونه است رباعیهای «تا گشت عتاب و جنگ با ماش فراخ» (سفینة کهن رباعیات، 1395: 206) و «یک شب خواهم خراب و ناپروایت» (همان:250) در سفینة کهن رباعیات.
63ـ دیوان کمالالدّین: «بر سَرِ پای است» (اصفهانی، 1348: 885).
64ـ طبیعتاً اشتباه مصحح است؛ چراکه مصرع آخر رباعی پیش از این را به جای مصرع آخر این بیت آوردهاست و افزون بر پیچیده کردن مفهوم بیت، مشکل قافیه هم ایجاد کردهاست.
65ـ خلیل شروانی، 1375: 261.
66ـ (همان: 409).