بحث زبان و جنسیت از مباحث بسیار مهم زبانشناسی در دهههای اخیر بوده است. دامنه این بحث به قلمروی ادبیات نیز کشیده شده است و در مهرومومهای اخیر شاهد هستیم که در همه جای دنیا، آثار فراوانی، اعم از کتاب و مقاله به بررسی کارکرد جنسیتی زبان در آثار مختلف ادبی پرداختهاند. یکی از زبانشناسان بزرگ این حوزه، دکتر رابین لیکاف (Robin Lakoff)، استاد دانشگاه واشنگتن آمریکا است. لیکاف مبدع نظریهای به نام DSL است و در واقع، نخستین زبانشناسی است که بحث زبان و جنسیت را بهطور متمرکز و مستقل در ادبیات بررسی کرده است. این نظریه، معیار مناسبی برای بررسی آثار ادبی از منظر زبان و جنسیت است. شاید بتوان گفت که اندیشه اساسی لیکاف این است که ساختار زبانی ادیبان مرد و زن، ویژگیهای مختص به خود را دارد، بهطوریکه حتّی اگر یک ادیب زن یا مرد بکوشد که زبان جنس مخالف خود را تقلید کند و بر مبنای آن، به آفرینش اثر ادبی دست بزند، بازهم در اعماق زبان، جنسیت گوینده اثر معلوم است. در مقاله حاضر، علت انتخاب این نظریه برای بررسی شعر جهان ملک خاتون این بود که وی هم نخستین غزلسرای زن در ادبیات فارسی است که شعر او تقریباً به شکل کامل در دست است و نیز اینکه افرادی که از شعر وی سخن گفتهاند، اشعار او را متأثّر از ساختار شعر مردان و سنن ادبی مردانه در عصر وی دانستهاند، حالآنکه بر مبنای این نظریه و با بررسی دقیقتر میبینیم که در واقع، اساس ساختار زبانی جهان ملک با شاعران مرد همعصر و پیش از او کاملاً متفاوت است.
1. پیشینة پژوهش
در زندگی جهان ملک و شعر او چندان پژوهش نشده است و آثار موجود در این زمینه از نوع مقاله هستند؛ ازجمله در فصلنامه پیام بهارستان، مقالهای با عنوان «اشعاری نویافته از جهان ملک خاتون» آمده که نویسنده مقاله، بر مبنای اشعاری که به جهان ملک در تذکرهها منسوب شده، از 3 غزل و دو رباعی نویافته نام میبرد (ر.ک؛ بشری، 1388: 56). همچنین، مقالهای با عنوان «سبک شعری غزلهای جهان ملک خاتون» بهاختصار به بررسی سبک غزلیات جهان ملک برمبنای سطح فکری، زبانی و ادبی میپردازد (ر.ک؛ نجاریان، 1391: 445ـ459). علیاکبر عطرفی و سارا پاشا نیز در مقاله «کاربردهای بلاغی ویژه در غزلیات جهان ملک خاتون» به بررسی بلاغت شعر جهان ملک پرداختهاند (ر.ک؛ عطرفی و پاشا، 1390: 35 ـ 54). مقاله «جهان ملک خاتون، شاعری از عصر حافظ» نیز به معرفی خود شاعر وزندگی وی میپردازد (ر.ک؛ کاشانی، 1365: 44 ـ 46). محمد علوی نیز به تشابه شعر حافظ و جهان ملک در مقالهای بانام «جهان ملک خاتون و حافظ» در یک صفحه پرداخته است (ر.ک؛ علوی، 1381: 2 ـ 2). همچنین، تاکنون اثری که به معرفی و تبیین نظریه DSL در ایران بپردازد، وجود نداشته است.
2. جهان ملک خاتون شیرازی
جهان ملک ﺧﺎﺗﻮن، ﻳﮕﺎﻧﻪ ﻓﺮزﻧﺪ جلالالدین مسعود شاه اﻳﻨﺠﻮ اﺳﺖ ﻛﻪ ﭘﺪرش ظاهراً داﻣﺎد غیاثالدین محمد وزیر، پسر رشیدالدین فضلالله (د. 718 ق.) بود (ر.ک؛ صفا، 1376، ج 3: 172). نسب او از سوی مادر به خواجه عبدالله انصاری میرسد. در کتاب منتخب التواریخ معینی، شرححال مختصری از جهان ملک دیده میشود که بیشتر مربوط به بیان اصل و نسب درباری وی است. «مادر جهان ملک، ملک سلطان بخت بود و دختر دمشق خواجه، پسر امیر چوپان و این امیر چوپان، برادر تیمورتاش بود که سرسلسله چوپانیان و خواهر دلشاد خاتون بود» (نطنزی، 1336: 134). البته برخی مادر جهان ملک را زنپدر جهان ملک خاتون معرفی کردهاند (ر.ک؛ نجّاریان، 1391: 445). بههرحال، همه مطالبی که در این زمینه ذکرشده، به نزدیکی ارتباط این مادر و دختر گواهی میدهند (ر.ک؛ بشری، 1388: 60):
«جهان ملک، دو بار ازدواج کرد. بار نخست همراه همسر خود راهی کرمان و مقیم آنجا شد، اما با از دست دادن فرزند و همسرش، خاک کرمان را به سمت شیراز ترک کرد و در شیراز، ازآنجاکه پدر و مادرش مدتها پیش درگذشته بودند و کسی نداشت، به دربار عمویش، ابواسحاق اینجو میرود و به او پناهنده میشود» (رجبی، 1374: 142).
جهان خاتون که شیفته شعر و شاعری بود، مجذوب نشستهای شاعرانه میشود: «در اﻳﻦ نشستهای ﺷﺎﻋﺮاﻧﻪ، بهجز ﺷﺎﻋﺮان، اﻣﻴﺮان و وزﻳﺮان ﻧﻴﺰ ﺣﻀﻮر داﺷﺘﻨﺪ ﻛﻪ یکی از آﻧﺎن ﺧﻮاﺟﻪ اﻣﻴﻦاﻟﺪّﻳﻦ ﺟﻬرمی، اﻣﻴﻦ اﺑﻮاﺳﺤﺎق ﺑﻮد ﻛﻪ ﺷﺎه او را ﺑﺴﻴﺎر ﮔﺮامی میداﺷﺖ. خاتون در این شبهای شعر، البته از پشت پرده شرکت میکرد و هماورد حافظ هم شده است» (نفیسی، 1360: 119).
سعید نفیسی این زن را همان «شاخ نبات حافظ» دانسته است و میگوید:
«ﺧﻮاﺟﻪ اﻣﻴﻦاﻟﺪّﻳﻦ ﭘﺲ از ﭼﻨﺪی ﺷﻴﻔﺘﺔ اﺣﺴﺎﺳﺎت ﭘﺮﺷﻮر و روان ﭘﺮﻣﺎﻳﻪ و ﺳﺨﻨﻮری ﭘﺮﻣﺎﻳﺔ جهان خاتون میشود و او را از ﻋﻤﻮﻳﺶ ﺑﺎ ﭘﺎﻓﺸﺎری ﺧﻮاﺳﺘﮕﺎری میکند. ﺑﺨشی از زﻧﺪﮔانی ﺧﻮﻳﺶ را در ﻛﻨﺎر وی ﺳﭙﺮی مینماید ﻛﻪ ﺑﺎﻋﺚ یاوهگوییهای ﺑﺪﺧﻮاﻫﺎﻧﺶ ﺷﺪ. ﭘﺲ از ﺷﻜﺴﺖ ﺧﺎﻧﺪان آل اﻳﻨﺠﻮ، وی دﭼﺎر ﺗﻨﮕﺪستی و ﺗﻨﻬایی ﺷﺪ و ﺑاقی ﻋﻤﺮش را ﺑﺎ ﺳختی زندگی ﻛﺮد» (نفیسی، 1360، ج 1: 120).
ﺑﻪ گفته ﺳﻌﻴﺪ ﻧﻔیسی، جهان ملک و ﺣﺎﻓﻆ حتماً باهم ارﺗﺒﺎط ادبی و ﺷﻌﺮی داشتهاند. به گفته او، در دیوان جهان ملک، ﺣﺪود ﺷﺶ ﻫﺰار ﺑﻴﺖ موجود است ﻛﻪ ﺑﻪ یک وزن و یک ﻗﺎﻓﻴﻪ با ابیات مشابه از دیوان حافظ ﺳﺮوده شده است و میتوان نظر داد ﻛﻪ «ﻳﺎ ﻧﺨﺴﺖ ﺣﺎﻓﻆ ﻏﺰل ﺧﻮد را گفته است و جهان ملک از آن اﺳﺘﻘﺒﺎل کرده است و ﻳﺎ اﻳﻨﻜﻪ جهان ملک ﻣﺒﺘﻜﺮ ﺑﻮده، ﺣﺎﻓﻆ ﺑﻪ وی اﻗﺘﻔﺎ کرده است» (همان: 125). شمیسا نیز شباهت میان غزلهای جهان ملک و حافظ را ذکر کرده است و آن را به سبب ارادت والای شاعره شیراز به شاعر بزرگ شیراز دانسته است (ر.ک؛ شمیسا، 1375: 194).
3. نظریة DSL
زمانی که دکتر رابین لیکاف در کتاب نخست خود در حوزه زبانشناسی و جنسیت، یعنی کتاب زبان ادبی و جایگاه زن، به طرح نظریه خود بانام DSL پرداخت، بیشتر متوجه تفاوت داستاننویسان زن و مرد از منظر استفاده از زبان بود، اما خیلی زود به این نتیجه رسید که بهتر است این نظریه را نهتنها درباره نثر که به حوزه نظم هم بکشاند. از همین رو، در مقدّمة کتاب دوم خود درباره جنسیت و زبان در ادبیات، یعنی کتاب زبان ادبی و نظریه DSL میگوید:
«پس از اتمام نگارش کتاب زبان ادبی و جایگاه زن، از گوشه و کنار دنیا به طرق مختلف با من تماس میگرفتند و سؤالهایی میپرسیدند: مانند اینکه آیا این نظریه تنها مختص داستان است؟ آیا جنسیت و زبان در شعر اهمیت ندارد و یا اینکه اساساً قابلبحث نیست؟ اکنون میتوانم بگویم که آن دوستان گرامی و نکتهسنج میتوانند و امیدوارم پاسخ سؤالات خود را و هرچه که درباره جنسیت و زبان در شعر مطرح است، در این کتاب بیابند» (Lakoff, 2012: 9).
چنانکه بیان شد، نظریه رابین لیکاف در دو حوزه نثر و نظم ادبی کاربرد دارد. واضح است که در این اثر، ما با حوزه نظم و شعر کارداریم. پس به تبیین نظریه لیکاف از این منظر پرداخته میشود. نام کامل این نظریه، The Depth of Sexuality Language، یعنی عمق زبان جنسیت میباشد. منظور لیکاف این است که «هرقدر هم که یک گوینده ادبی، بنا بر سبک و ساختار زبانی جنس مخالف خود صحبت کند، بازهم ویژگیهای جنسیتی زبان خود را بهگونهای گسترده ارائه میدهد، اما درک این ویژگیها، در نگاه اول برای خواننده شاید سخت باشد» (Ibid: 22). در ادامه، لیکاف بهدرستی بنای کار خود را بر تقسیم زبان و جنسیت به زیرشاخههایی قرارمیدهد؛ بدین معنی که او معتقد است: «ساختار جنسیتی زبان در شعر، بهطورکلی به دوشاخه زبانی و فکری تقسیم میشود و هر یک از این دو قسمت عمده، مصادیق متعددی دارند» (Ibid: 29).
3ـ1. شاخه زبانی
در شاخه زبانی، لیکاف به تبیین ویژگیهایی از زبان جنسیتی میپردازد که مربوط به ساختار زبانی گوینده هستند. او این ویژگیهاو مصادیق را بنا بر زبان جنس مرد و زن معرفی میکند. لیکاف در این کتاب ارزشمند، نظریه خود را روی 40 اثر شعری از شاعران زن و مرد مختلف در دنیا که مشهورترین شاعران نیز هستند، پیاده کرده است. 20 شاعر زن و 20 شاعر مرد از سراسر دنیا انتخابشدهاند و جامعه آماری لیکاف را تشکیل میدهند. نکته شایسته توجه اینجاست که این شاعران هم از میان شاعران معاصر و هم از میان شاعران مشهور ادبیات کلاسیک و کهن دنیا انتخابشدهاند. در این فهرست، آثار شاعرانی مانند گوته، تی.اس. الیوت، رابرت فراست، لنگستِن هیوز، جان آ. گارد، نورمن مک کِید، آلیس دی. کُنگُرا، پروین شاکر، فروغ فرخزاد و آگاتا کلایمب بررسیشده است. لیکاف ابتدا میان زبان ادبی و زبان غیرادبی مرز قائل میشود و پس از بررسیهای دقیق و فراوان، مهمترین ویژگیهای ساختار زبان ادبی و غیرادبی زنان شاعر را چنین بیان میکند.
3ـ1ـ1. زبان غیرادبی
1 ـ استفاده پربسامد از واژگانی که بیانگر شدت و اوج احساساتی مانند عشق یا ناامیدی ناشی از سرخوردگی عشق و تنهایی هستند؛ واژگانی مانند «شیفته»، «بیچاره»، «تنها»، «خسته»، «عاشق شیدا» و غیره (Ibid: 198).
2 ـ توجه بیشازحد به واژگان و تعابیری که مفهوم جمع و همراهی دارند. ازاینرو، واژگانی مانند «ما»، «من و تو»، «هر دو»، «باهم» و غیره در آثار آنان فراوان است (Ibid: 195).
3 ـ کاربرد وسیع واژگان حسی و استفاده کم از واژگان عقلی و غیرحسّی (Ibid).
4 ـ گرایش به زبان سادهتر و استفاده از واژگان و اصطلاحات سادهتر (Ibid: 198).
5 ـ استفاده از تکرار: علت اینکه «تکرار» را در قسمت زبان ادبی ذکر نکردیم، این است که در نظریه لیکاف، «تکرار» بیشتر از اینکه صنعتی از صنایع ادبی باشد، امری مربوط به روان زنان است. منظور این است که «شاعران زن، غالباً دست به تکرار واژگان یا حروف میزنند که البته این تکرارها، نهتنها بهعنوان نوعی زینت ادبی که پیش از آن، نمایانگر هویت و ساختار زبان آنان است که ریشه در احساسات آنها دارد» (Ibid: 165). لیکاف، در این بخش، بیان میکند که «تکرار واژگان در اشعار زنانه، پیش از آنکه به جنبه هنری و بلاغت شعر آنان برگردد، مسئلهای روحی و روانی است» (Ibid: 200). وی به روانشناسی و نظریه آنجلینا دیبارباریس، روانشناس بزرگ معاصر، گریزی میزند و از قول او ذکر میکند:
«زنان دوست دارند، مدام احساسات درونی مختلف خود را، بهویژه احساسات مرتبط با عشق و محبت را به زبان بیاورند و در این راه از سبکی خاص نیز استفاده میکنند که ویژگیهای متمایزی دارد و از این ویژگیها، نشان دادن این احساسات از رهگذر تکرار برخی قیدها یا واژگان است؛ بهعنوانمثال، واژگانی مانند "چرا"، "چه شد"، "بیا"، "نمیخواهم"، "میخواهم"، "یار"، "دوست" و "دوستت دارم" و غیره در کلام زنانه زیاد به کار میرود و تکرار میشود» (Ibid: 218).
3ـ1ـ2. زبان ادبی
1ـ میل به صنعتهای سادة شعری
«یکی از مهمترین جنبههای زبان ادبی در شاعران زن، میل آنان به استفاده از ابیاتی است که صنایع ادبی سادهای داشته باشند. برای همین، بهطورکلی، در شعر شاعران زن، کمتر با صنایع پیچیدهای مانند ابهام و ایهامهای مختلف، تشبیهات مرکّب و استعارههای پیچیده و مفهومی مواجه هستیم که البته همین امر باعث روانی اشعار آنان است» (Ibid: 203).
2ـ استفاده از تصاویر زنانه در شعر
یکی از جنبههای مهم زبان ادبی در شعر زنان، بهزعم لیکاف، استفاده از تصاویر خاص زنان است. منظور لیکاف این است که:
«اگرچه به علت سیطره نظام مردسالار در دنیا، در شعر هر شاعر زنی، تصاویر مردانه دیده میشود که ریشه در سنن ادبی مردانه محور شعر هم دارند، اما میتوان دید که صنایعی که حاصل نگاه خاص شاعر میباشد و به جنسیت او مربوط است، در اشعار زنانه کم نیست» (Ibid : 221).
لیکاف، خود به شعری از آلیس دی کُنگُرا اشاره میکند: «زندگی، لحظه عاشقانهای است که تو خارج از هجوم صدها صدای مزاحم در جهان، دهانت را از کمند موهایم رد میکنی و آرام دَمِ گوشم نجوا میکنی که دوستت دارم!» (Ibid: 223). تصویر موجود در این شعر، کاملاً زنانه است.
همچنین، بیان شد که لیکاف، نظریه خود را به طورکلّی بر دو محور قرار دادهاست: زبان و دیدگاه فکری. درباره زبان و انواع جنبههای آن در اشعار زنان صحبت شد. اکنون به بحث در باب دیدگاه فکری پرداخته میشود.
3ـ2. شاخة فکری
بهزعم رابین لیکاف، دستگاه فکری زنان با مردان، تفاوت مهمی دارد. از همین رو، این تفاوتها، بر زبان اشعار آنان نیز تأثیر مهمی گذاشته است. لیکاف در این بخش، ابتدا بر مبنای مطالعات دانشمندان مغز و اعصاب برجسته دنیا، به تفاوت ساختار مغزی زنان و مردان پرداخته است و بهطور خاص توضیح میدهد که بخش مهمی از ساختمان مغز انسان که محل احساسات مختلف و بروز آنان است و بادامه نام دارد، حجم و غلظت بیشتری در زنان دارد. ازاینرو، احساسات زنان در شعرهایشان، بهگونهای قدرتمندتر و صادقانهتری وجود دارد. در واقع، «لیکاف مهمترین ویژگی فکری شاعران زن در مقام قیاس با همتایان مرد خود را، در همین "رکگویی و صراحت عاطفی" میداند» (Ibid: 244). البته وی به دیدگاههای فکری دیگری نیز در اشعار زنان قائل است که در بخش بعدی این مقاله، بیشتر در این زمینه توضیح خواهیم داد. آنچه بیان شد، شمهای از اصول اساسی نظریه وی بود.
4. بررسی کارکرد زبان و جنسیت در دیوان جهان ملک خاتونِ شیرازی بر مبنای نظریه DSL
در مقدمه بیان شد که چند تن پژوهشگر معدودی که از شعر جهان ملک خاتون سخن گفتهاند، شعر وی را در ادامه جریان شعر مردانه زمان وی معرفی کردهاند؛ بهعنوانمثال، سعید نفیسی معتقد است که «شعر جهان ملک خاتون، روند طبیعی شعر مردان در عصر خود است و سرشار از تصاویر موجود در اشعار آنان است» (نفیسی، 1360، ج 1: 128). ذبیحالله صفا نیز در تاریخ ادبیات در ایران درباره شعر وی میگوید: «جهان ملک، ازآنجاکه در نشستهای ادبی دربار اینجو شرکت میکرد، از سُنَن ادبی مرسوم در شعر آن دوران و زبان و صنایع مرسوم در اشعار شاعرانی مانند حافظ و سعدی بهره برده است» (صفا، 1376، ج 3: 139).
نجّاریان در مقالهای که درباره بررسی سبک شعری جهان ملک خاتون نوشته است، برخلاف نویسندگان قبلی تا حدّی به جنبه زنانه اشعار وی اشارهکرده است: «ازنظر درونمایه و سبکفکری، مهمترین ویژگی شعر جهان ملک خاتون، زنانه بودن آن است. جهان ملک بیهیچ پردهپوشی آنچه را که احساس میکند، به رشته کلام درمیآورد» (نجاریان، 1391: 445). البته ایشان تنها به ذکر همین عبارت بسنده کردهاند و به بررسی مصادیق زنانه شعر جهان نپرداختهاند و عجیب اینجاست که در همین مقاله، چند بار به ذهن و زبان مردانه جهان ملک نیز اشارهکردهاند: «باید گفت که شعر وی، زبان و ذهنیتی مانند شعر شاعران مهم عصرش و یا حتّی پیش از عصرش دارد. شاعران مرد مانند حافظ و فرّخی» (صفا، 1376، ج 3: 448).
این سخنان برای این بیان شد که نگرش غالب به اشعار زنان در ادبیات کلاسیک ما، غالباً همینگونه است؛ اما بیان شد که نظریه لیکاف بههیچروی قائل به نبودِ زبان و فکر شخصی زنان در شعر و تقلید صرف آنان از سبک و زبان مردان نیست. در این قسمت، بنا بر نظریه لیکاف بر مبنای دوشاخه زبانی و فکری به تبیین ویژگیهای جنسیتی شعر جهان ملک پرداخته میشود.
4ـ1. بررسی شعر جهان ملک از منظر زبانی
در بخش پیشین و در معرفی و تبیین نظریه لیکاف درباره ساختار زبانی اشعار زنان، بیان کردیم که وی بهطورکلی، به پنج مصداق مهم برای این جنبه قائل است. وی معتقد است که تمام این پنج مصداق در اشعار تمام شاعران زن وجود دارد و خود نیز با بررسی شعر بیست شاعر زن، مدعای خود را اثبات میکند. باید گفت پس از بررسی دقیق در شعر جهان ملک مشخص شد که تمام این پنج مصداق با بسامد بالا دیده میشود و از این میان، به سه مصداق مهمتر پرداخته شد.
4ـ1ـ1. توجه بیشازحد به واژگان و تعبیرهایی که مفهوم جمع و همراهی دارند
لیکاف اعتقاد دارد که زنان «ازآنجاکه همواره دنبال حامی و پناهی امن و تکیهگاهی شایسته اعتماد و ابدی هستند، بیش از مردان، در شعر از واژگانی که مفهوم اشتراک، همدلی و همراهی دارند، استفاده میکنند» (Lakoff, 2012: 236). با بررسی غزلیات موجود در دیوان جهان ملک، مشخص شد که واژگانی مانند «ما»، «همراه» و «با من» بسامد بالایی دارند، بهطوریکه هر یک به ترتیب 28، 19 و 11 بار تکرار شدهاند. در بادی امر، شاید این اعداد چندان بیانگر بسامد بالایی نباشند، اما اگر به اشعار شاعران مرد نگاهی بیندازیم، متوجه میشویم که درصد استفاده ازاینگونه واژگان بسیار پایین است؛ بهعنوانمثال، در غزل حافظ که همعصر جهان هم هست، از میان واژگان مختلفی که مفهوم اشتراک، همراهی و همدلی عاشق و معشوق را میرساند، تنها واژه «ما»، آنهم با بسامد 11 بار بهکاررفته است (ر.ک؛ کیانی، 1372: 193). البته منظور از «ما»، آن واژهای است که مفهوم همدلی و همراهی عاشق و معشوق را داشته باشد، نه آن واژهای که شاعر بهجای اینکه بگوید «من»، از «ما» استفاده کرده است و یا اینکه مفهوم همراهی شاعر با شخصی دیگر غیر از معشوق را دارد. علاوه بر این، در غزل جهان ملک خاتون، از واژگانی استفادهشده که مفهوم نامبرده را نشان میدهند. واژگان و ترکیبهایی مانند «من و تو»، «ما دو نفر» و «هردوِ ما» از ترکیبات جالبتوجهی است که در شعر وی بسامد دارد:
«من و تو نزد هم و دشمن از این درد، خراب
|
|
|
تاب این درد بُوَد تلختر از هرچه عذاب» (خاتون، 1374: 42).
|
|
|
|
*****
«تشنة همدگریم از دوجهان ما دو نفر
|
|
آنقدر تشنه که سیراب نگردیم هرگز» (همان: 61).
|
«در خیال من اثر از منِ من هرگز نیست
|
|
نرود بر دهنم قصّه، مگر قصّة ما» (همان: 13).
|
یا در بیت زیر که این اشتراک و همدلی از طریق واژگان به اوج میرسد:
«ما کنار هم و با هم همه جا در همهوقت
|
|
هیچ کس را اثر از نشئة ما در سر نیست» (خاتون، 1374: 51).
|
4ـ1ـ2. استفاده پربسامد از واژگان بیانگر شدت و اوج احساسات و قیدهای تقلیل و ترحیم
به قول لیکاف، در اشعار زنان، بسامد استفاده از واژگانی که نشاندهنده شدت احساسات و عواطف شاعر است، بالا میباشد. در شعر جهان ملک نیز اینگونه واژگان بسامد بالایی دارند. واژگانی مانند «بیچاره»، «تنها»، در شعر وی فراوان بهکاررفتهاند. همچنین، واژگان بدیعی مانند «بد احساس»، «بیاحساس»، «پژمرده» و غیره نیز در شعر وی دیده میشوند:
«صد گونه از عشقت سخن، جاری شود بر این دهن
|
|
|
|
آن یارِ بیاحساس من، یکدانه را پاسخ نداد» (خاتون، 1374: 52).
|
|
«پیش روی تو دلم، این دل بیچارة من
|
|
از سَرِ جان و سَرِ هر دوجهان برخیزد» (همان).
|
|
|
|
|
|
|
*****
«آه و صد آه از جفای چرخ بیسامان ما
|
|
دل پُر از غصّه شده کو آن کند درمان ما؟» (همان: 19).
|
*****
جز جفا نیست نصیب منِ پژمرده زِ دوست
|
|
|
برگرفتند زِ عالم مگر آیین وفا؟» (همان: 12).
|
|
|
|
*****
«ندارد مهربانی آن بد احساس
|
|
مگر دارد دلی از سنگ خارا» (همان: 10).
|
در غزلیات جهان ملک، واژه «بیاحساس» و «بد احساس» جمعاً 19 بار بهکاررفته است و واژه «بیچاره»، «تنها» و «پژمرده»، به ترتیب 26، 17 و 11 بار بهکاررفتهاند.
همچنین، از طرف دیگر، یکی از کاربردهای پربسامد زبان غیرادبی در شعر ملک خاتون، استفاده از پسوند مفید معنای تقلیل و ترحیم است که نقطه مقابل شدت و اوج احساسات است. در واقع، یکی از مختصات زبانی اصلی در شعر ملک خاتون، استفاده از «ک» تقلیل و ترحیم است که «نوعی کاف است که بیانگر حس و حال ناتوانی گوینده آن است، بهنوعی که مخاطب را دچار ترحّم کند» (شفایی، 1382: 128).
«از پا درآمدم زِ غم روی آن صنم
|
|
نگرفت دست دل شبکی آن نگار ما» (خاتون، 1374: 13).
|
*****
«از وصالت دمکی خستة هجران بنواز
|
|
که شدم روز زِ هجران چو شب تار بگو» (همان: 238).
|
«از قِبَل عشق تو، در سَرَکم شعرهاست
|
|
|
|
خود چه شود گر شبی، بر سَرِ من سر نهی؟!» (همان: 255).
|
|
|
|
|
|
|
|
*****
«از غم عشق تو آشفته و شیدا دلکم
|
|
|
دل برید از همهکس، از همه جا، از همه چیز» (همان: 39).
|
|
|
|
همچنین است واژگانی مانند «دلک» (همان: 59) و «شبک» (همان: 89 و 123).
4ـ1ـ3. استفاده از تکرار
درباره ویژگیها و مفهوم تکرار ازنظر لیکاف، در انتهای بخش مقدمه و در شمار پنجم از مصادیق زبان غیرادبی، بهتفصیل سخن رفت. در ادامه، به ذکر شواهدی از شعر جهان ملک پرداخته میشود و با دقت در این شواهد، میتوان با نظر لیکاف در اینکه در زبان ادیبان زن، تکرار تنها نوعی زینت ادبی نیست، بلکه پیش از آن، امری مربوط به روح و روان زنانه است، همراهی کرد؛ بهعنوانمثال، در شاهد زیر، اگرچه تکرار افعال مفید فایده تأکید است، اما چگونه میتوان گفت که این تکرار تنها مایه تزیین ادبی است و ارتباطی با ساختار جنسیتی فکر گوینده زن آن ندارد؟
«نمیدانی نمیدانی نمیخواهم فراقت را؟
|
|
|
تو را خواهم از این گیتی، تو را خواهم، تو را خواهم» (خاتون، 1374: 152).
|
|
|
|
همچنین، لیکاف در همان قسمت به این سؤال احتمالی مخاطب پس از خواندن ادّعایش درباره تکرارهای زنانه پاسخ داده است و آن سؤال این است که:
«... تکرار ظاهراً امری مربوط به زبان است و ما نیز در تقسیمبندی شاخه زبانی، آن را جای دادیم. پس چگونه است که آن را به روح و روان زنانه نیز مرتبط کردیم و آن را بهنوعی به مسئله فکری، مربوط ساختیم؟ در پاسخ باید گفت که سالهاست زبانشناسان جهان، به رابطه ذهن و زبان میپردازند و در واقع، این دو باهم بیگانه و از هم جدا نیستند. مشخص است که زبان انسان بر مبنای ساختار ذهنی او بهطور فردی و در جامعه شکل میگیرد... زنان نسبت به مردان، بیشتر از تکرار در سخنشان استفاده میکنند و آن را به مقاصد مختلفی، مانند سرزنش، برانگیختنِ ترحم جنس مخالف و معشوق خود و یا حتّی تفاضل و تفاخر خود به کار میبرند» (لیکاف، 2012 م.: 218).
«تویی گلشه، تویی گلشه، تویی گلبوی همچون مه
|
|
|
منم ورقه، منم ورقه، به بحر هجر بیپایان» (خاتون، 1374: 165).
|
|
|
|
*****
«بسی زیبا، بسی زیبا، بسی زیباتری از گل
|
|
بسی بالا، بسی بالا، بسی بالاتری از سرو» (همان: 178).
|
*****
«دردم از حد رفت بنشین یک دم ای جان جهان
|
|
|
کاندرین دردم تو درمانی، تو درمانی مرا» (همان: 19).
|
|
|
|
*****
«از غم عشق تو آشفته و شیدا دلکم
|
|
|
دل برید از همه کس، از همه جا، از همه چیز» (همان: 39).
|
|
|
|
4ـ1ـ4. کاربرد وسیع واژگان حسی و استفادة کم از واژگان عقلی و غیرحسّی
پربسامدترین واژگان موجود در دیوان جهان ملک، واژگان حسی مانند «زلف»، «سرو»، «شاه»، «زیبا» و «رخ» هستند. در واقع، با بررسی صورت گرفته در غزلهای وی، مشخصشده که درصد واژگان محسوس به معقول و غیر محسوس در غزل جهان ملک، 85 به 15 درصد است که اگر همین آمار را در دیوان یک شاعر مرد بررسی کنیم، میبینیم تفاوت چشمگیری موجود است؛ بهعنوانمثال، در همان دیوان حافظ که همعصر جهان ملک است، نسبت واژگان محسوس به غیر محسوس، 69 به 31 است (ر.ک. اکبری، 1376: 149).
دربارة بررسی پنجمین مصداق نظریة لیکاف، یعنی گرایش به زبان سادهتر در اشعار زنان، در شعر جهان ملک میتوان گفت که جهان ملک، اگرچه از تعداد محدودی واژگان کهن، مانند «وارست» به معنای خلاصی و «نهنبن» به معنای سرپوش دیگ و نیز از تعدادی واژگان عربی استفاده کرده است، اما در کُل، واژگان و ترکیبات موجود در شعر وی ساده و کاربردی هستند. در واقع، باید گفت که علیرغم حضور واژگانی کهن و مهجور در دیوان جهان ملک، درصد عظیمی از واژگان موجود را واژگان ساده و بهدوراز تکلف تشکیل دادهاند، بهطوریکه درصد واژگان صعب، فارسی و عربی مهجور جمعاً به 25 درصد هم نرسیدهاست.
4ـ2. زبان ادبی
4ـ2ـ1. میل به صنعتهای سادة شعری
شعر جهان ملک از منظر کاربرد صُوَر خیال و تصاویر شعری، برخلاف بیشتر شاعران سبک عراقی، ساده و غالباً کلیشهای است. بنا بر بسامدی که از 100 غزل اوّل دیوان جهان ملک دربارة کاربرد صنایع ادبی در شعر وی استخراج شد، مشخص شد که تشبیهات ساده محسوس بالاترین بسامد تصویرسازی را در غزل وی دارند:
«رخی داشتم چون گل اندر چمن دو ابرو که بودی چو محراب دل
|
|
قدی داشتم راست چون سروناز که جانها ببستند در وی نماز» (خاتون، 1374: 189).
|
در بیت اول، دو تشبیه وجود دارد: تشبیه «رخ» که محسوس است به «گل» که محسوس است و تشبیهی ساده و کلیشهای است و تشبیه «قد» به «سروناز» که بازهم مشبه و مشبهٌبه محسوس هستند. یا در بیت زیر، تشبیه تفضیل و مضمر از نوع محسوس وجود دارد:
«بسی زیبا، بسی زیبا، بسی زیباتری از گل
|
|
بسی بالا، بسی بالا بسی بالاتری از سرو» (همان: 178).
|
اما درباره این کاربرد صُوَر خیال در غزل وی، نکتهای درخور تأمّل است که استفن نیومَن در مقاله خود درباره بررسی اشعار کارول مک دافی، با توجّه به نظریه DSL بهکاربرده است. وی اشاره میکند: «شعر مک دافی، اگرچه تصاویر تقلیدی، ساده و محسوس دارد، اما چون باعاطفه صمیمی و تأثیرگذار او و نوع زبان نرم و زنانه وی همراه شده، برای مخاطب خوشایند است، اگرچه بارها نظیر آن تصاویر را در شعر شاعران دیگر هم دیدهاست» (Newman, 2014: 109).
در واقع، سخن نیومَن صحیح است و درباره اشعار جهان ملک هم مصداق عینی دارد. در همان دو بیت بالا که بهعنوان شاهد ذکر شد، واضح است نوع تصویر موجود در بیت، تکراری و مبتذل است، اما زبان زنانه موجود در آن و تعریفی که شاعر زن از زیبایی خودکرده، آن تصویر کهنه و تقلیدی را برای مخاطب خوشایند ساخته است. بههرروی، چنانکه گفته شد، از بررسی آماری 100 غزل اول دیوان وی، این نتایج حاصل شد:
جدول 1: بسامد تشبیه در غزل جهان ملک
نوع تشبیه
|
بسامد در محیط آماری
|
تشبیه حسی به حسی
|
%72
|
تشبیه حسی به عقلی
|
0
|
تشبیه عقلی به حسی
|
%28
|
همانگونه که از جدول فوق مشخص است، از منظر وجهشبه حسی و عقلی، بسامد تشبیهات محسوس بسیار بیشتر از موارد دیگر است و نوع تشبیه حسی به عقلی، حتّی یک نمونه هم ندارد. بیشترین تشبیهات محسوس به معقول در دیوان وی، از نوع اضافه تشبیهی هستند؛ مانند «نمک جور»، «شاهباز وصل» و «بحر فکر». از طرف دیگر، بسامدی نیز میان تشبیهات ساده و مرکّب گرفته شد که تنها %8 تشبیهات موجود در دیوان جهان ملک مرکّب هستند.
جدول 2: بسامد استعاره در غزل جهان ملک
نوع استعاره
|
بسامد در محیط آماری
|
استعاره مصرّحة مجرده
|
%39
|
استعاره مصرّحة مطلقه
|
%19
|
استعاره مصرّحة مرّشحه
|
%14
|
استعاره مکنیه
|
%28
|
از توجّه در جدول 2، میفهمیم که بسامد استعاره مصرّحه که سادهترین نوع استعاره است، در دیوان جهان ملک بیشتر از انواع دیگر استعاره است:
«فتنه برخیزد و آن گلبن نو بنشیند
|
|
سرو بنشیند و آن سرو روان برخیزد» (خاتون، 1374: 50).
|
*****
«دردم از حد رفت بنشین یکدم ای جان جهان
|
|
|
کاندرین دردم تو درمانی، تو درمانی مرا» (همان: 19).
|
|
|
|
*****
«از پا درآمدم زِ غم روی آن صنــم
|
|
نگرفت دست دل شبکی آن نگار ما» (همان: 13).
|
4ـ2ـ2. استفاده از تصاویر زنانه در شعر
در مقدمه، بهتفصیل بیان شد که چند تن پژوهشگری که از شعر جهان ملک سخن گفتهاند، شعر او را در ادامه سبک و سیاق اشعار شاعران مرد و سنن ادبی موجود در دوران وی شمردهاند و عجیب است که به تصاویر فراوان موجود در شعر او که انعکاس یک ذهن زنانه است، توجهی نکردهاند. علت این امر، وجود تصاویری در شعر وی است که سبک و سیاق مردانه آنها مشخص است:
«خبرت هست که در حسرت لیلی رُخَت
|
|
دل مجنونصفتم رو به بیابان آورد؟» (همان: 55).
|
لیکاف در کتاب خود به این مورد نیز پرداخته است. او ضمن توصیف و تحلیل اشعار پروین شاکر، شاعره معروف پاکستانی، اذعان میکند:
«در جوامعی که نظام مردسالار قدرت و سیطره بیشتری بر فضای اجتماعی آن دارد، واضح است که زنان هنرمند در ناخودآگاه خود، گاهی مانند مردان عمل میکنند تا توجه و ذوق طبقه مقتدر هنر مربوط را نیز به خود جلب کنند، اما نباید بر مبنای اینگونه تصاویر، شعر شاعران زن را صرفاً پیرو و وابسته جریان شعری غالب جامعه و فضای مردسالاری آن دانست» (Lakoff, 2012: 258).
چنانکه بیان شد، تصاویری که بازتاب نوع نگرش زنانه جهان ملک است، در دیوان او کم نیست؛ بهعنوانمثال، در بیت زیر تصویر موجود برگرفته از آشپزی است:
«هوس زلف سیاه تو همی پخت دلم
|
|
|
عقل گفتا بپز این دیگ که خوش اغذیهای است» (همان: 48).
|
|
|
|
یا در بیت زیر که «رخ» معشوق خود را به «آتش» و دستش را به «کمند» تشبیه کرده است و روشن است که نوع تشبیه مربوط به توصیف یک مرد است:
«سهی سرو مرا بالابلند است
|
|
رُخَش چون آتش و دستش کمند است» (خاتون، 1374: 46).
|
یا در بیت زیر که تصویری از خیاطی ارائهشده است:
«من چو دوک از غم تو، زار و نزار و همه تاب
|
|
|
تو چو سوزن همه سختی، همه تیزی، همه زخم» (همان: 196).
|
|
|
|
4ـ3. شاخة فکری
لیکاف دربارة ویژگیهای فکری شاعران زن، در دو اثر خود، بهویژه کتاب دوم، بهتفصیل سخن رانده که بیان تمام این موارد باعث اطناب میشود. بنابراین، از میان آن موارد، ویژگیهایی که در دیوان خاتون نمودِ بیشتری دارند، انتخاب شدهاست:
4ـ3ـ1. خو گرفتن به سختیها و دردطلبی
یکی از موارد مهم شاخة فکری شعر زنان به زعم لیکاف، ارائة اندیشههای مازوخیستی متعادل یا افراطی با بسامد بالا در آثار آنان است. منظور لیکاف این است که «جلوههای خو کردن به سختی و درددوستی در عشق، در کلام شاعران زن بسامد بالاتری دارد» (Newman, 2014: 112). در شعر خاتون نیز بارها با این اندیشه مواجه هستیم:
«جز بلا هرگز نبستم طرفی از بالای تو؟
|
|
|
وین عجبتر من به بالا و بلا خوکردهام» (خاتون، 1374: 198).
|
|
|
|
*****
«من به سختیهای این عشق آنچنان خو کردهام
|
|
|
که دمی راحت ندارم دور از این خونگریهها» (همان: 16).
|
|
|
|
*****
«از دو جهان سهم من، جز غم و ماتم نبود
|
|
|
شادم از این غم وزین، سهمِ دل مبتلا» (همان: 12).
|
|
|
|
4ـ3ـ2. تعریف و خودستایی ظاهر
به زعم لیکاف، یکی از بارزترین تفاوتهای فکری شاعران زن و مرد، مربوط به تعریف و خودستایی است؛ بدین صورت که «زنان از ظاهر خود تعریف و تمجید میکنند، اما مردان از هنر شاعری یا بخشندگی و دیگر نکات اخلاقی خود» (Lakoff, 2012: 255). در دیوان جهانملک، شاعر بارها از ظاهر و زیبایی خود تعریف کردهاست:
«رخی داشتم چون گل اندر چمن دو ابرو که بودی چو محراب دل
|
|
قدی داشتم راست چون سروناز که جانها ببستند در وی نماز» (خاتون، 1374: 59).
|
*****
«نباشد نرگسی مانندِ چشم دلفریب من
|
|
نباشد هیچ لعلی هم به سرخی لبان من» (همان: 202).
|
*****
«همی خوشبوتر از ریحان باغم
|
|
همی رعناتر از آهوی رعنا» (همان: 8).
|
4ـ3ـ3. توجه به زیبایی درون معشوق
یکی از اندیشههای جالبی که لیکاف به دستگاه فکری شاعران زن منسوب میکند، توجه به زیبایی درون معشوق است. البته در دیوان جهانملک، در این مورد، تنها شاهد زیر یافت شد:
«آن دوست که آرام دل ما باشد شاید که به چشم کس نه زیبا باشد
|
|
گویند که زشت است، بِهِل تا باشد تا باری از آنِ منِ تنها باشد» (خاتون، 1374: 46).
|
4ـ3ـ4. هجو زنان دیگر
لیکاف معتقد است که بیشتر شاعران زن، در آثار خود به طور مستقیم یا غیرمستقیم به هجو زنان رقیب یا مورد حسادت خود نیز پرداختهاند. در شعر جهانملک نیز هجاهای مختلفی دربارة زنان دیگر وجود دارد که البته غیرمستقیم است و نام آنان را ذکر نکردهاست؛ چنانکه در ابیات زیر با زنی به دشمنی پرداختهاست و او را هجو کردهاست:
«بی نسق شد جهان زِ مردم دون خاکِ تون است او نه خاتون است
|
|
خاک در چشم مردم دون باد خاکِ تون در دو چشم خاتون باد» (همان: 44).
|
یا در بیت زیر که بازهم بهطور غیرمستقیم به هجو زنی پرداخته است:
«ای زن از این لافها، کم زن و هرگز مزن
|
|
|
حرف و کلام و سخن، گندهتر از صد دهان» (همان: 206).
|
|
|
|
نتیجهگیری
از معرفی و تبیین نظریة لیکاف و بررسی آن در غزل جهانملک خاتون مشخص شد که تطابق فراوانی میان این نظریه و نوع زبان و تفکر جهانملک در غزلیات او دیده میشود؛ به عنوان مثال، در بخش زبان ادبی گفته شد که یکی از مصادیق مهم آن، در ساختار زبانی گویندگان زن، میل آنان به صنعتهای سادة شعری است که با توجه به بررسی آماری غزلیات جهانملک، مشخص شد که تشبیه حسی به حسی، %72 از مجموع تشبیهات از منظر وجهشبه محسوس و معقول را به خود مختص کردهاست و تنها 8 درصد تشبیهات موجود در دیوان وی از نوع مرکّب است.
همچنین، یکی دیگر از مؤلفههای مهم زبان غیرادبی در ساختار زبانی گویندگان زن، استفاده از تصاویر زنانه در شعر است. از منظر شاخة زبانی و زبان غیرادبی، با بررسی غزلیات موجود در دیوان جهانملک مشخص شد که واژگانی مانند «ما»، «همراه» و «با من» بسامد بالایی دارند، به طوریکه هر یک به ترتیب 28، 19 و 11 بار تکرار شدهاند. ممکن است در ابتدا این اعداد چندان گویای بسامد بالا نباشند، اما زمانی که به اشعار شاعران مرد نگاه میکنیم، متوجه میشویم که درصد استفاده ازاینگونه واژگان بسیار پایینتر است؛ به عنوان نمونه، چنانکه پیش از این هم ذکر شد، در غزل حافظ که همعصر جهانملک است، از میان واژگان مختلفی که مفهوم اشتراک، همراهی و همدلی عاشق و معشوق را دارند، تنها واژة «ما»، آن هم با بسامد 11 بار بهکار رفتهاست. واژگان و ترکیبات دیگری نیز در شعر جهانملک دیده میشود که میتوان گفت در شعر غنایی پیش از وی، سابقة فراوانی نداشتهاست؛ ترکیباتی مانند «من و تو»، «ما دو نفر» و «هر دو ما» از اینگونه ترکیبها هستند که با توجه به پژوهشهای نرمافزاری (دُرج و گنجور) نمونههای چندانی برای این ترکیبات در شعر شاعران پیش از جهانملک یافته نشد.
همچنین، از طرف دیگر، یکی از کاربردهای پربسامد زبان غیرادبی در شعر جهانملک، استفادة پسوندهای مفید معنای تقلیل و ترحیم است که نقطة مقابل شدت و اوج احساسات است. در واقع، یکی از مختصات زبانی اصلی در شعر ملکخاتون استفاده از «کاف» (ک) تقلیل و ترحیم است که «نوعی کاف است که بیانگر حس و حال ناتوانی گویندة آن است، به نوعی که مخاطب را دچار ترحّم کند».
بررسی صورتگرفته در غزلهای وی مشخصشد که درصد واژگان محسوس به معقول و غیرمحسوس در غزل جهانملک، 85 به 15 درصد است که اگر همین آمار را در دیوان یک شاعر مرد بررسی کنیم، میبینیم تفاوت چشمگیری وجود دارد؛ به عنوان مثال، در دیوان حافظ که همعصر جهانملک است، نبست واژگان محسوس به غیرمحسوس، 69 به 31 است. از منظر شاخة فکری و مصادیق آن، با بررسی غزل جهانملک مشخص شد که مهمترین مؤلفههای شاخة فکری در غزل وی، «خو گرفتن به سختیها و دردطلبی»، «توجه به زیبایی درون معشوق» و «هجو زنان دیگری» است که با آنان حس رقابت داشت.