قانونگذار تحت اوضاع و احوال خاص، که خود آن را تعیین میکند، ارتکاب رفتارهایی را که در وضع عادی جرم است جرم نمیشناسد، زیرا چنین رفتارهایی اِعمال «حقّ» قانونی هستند. از این رو، رفتار ارتکابی مجاز تلقّی میگردد (Alexander, et al, 2009: 89). این اوضاع و احوال اسباب اباحه یا اسباب عینی عدم مسئولیّت یا علل موجّهۀ[1] جرم نام دارند (اردبیلی، 1384: 173؛ صالح ولیدی، 1388: 163؛ نوربها،1384: 248؛ اخوت، 1385: 273). مبنای وضع عوامل مذکور این است که رفتار مرتکبْ ضدّ اجتماعی نیست و عرف و جامعه چنین رفتارهایی را مخالف منافع خود نمیبینند و ارتکاب آنها را مجاز میشمارند (Binder, 2016: 333).
عوامل یادشده در بخش حقوق کیفری عمومی و در مبحث زوال عنصر قانونی مطالعه میشوند. مصادیق بارز و بدون شبهة عوامل مزبور «حکم و اجازة قانون»، «امر آمر قانونی» و «دفاع مشروع» است. در این موارد قانونگذار خواهان رعایت حکم قانون توسّط مخاطب آن، فرمانبری از امر آمر قانونی و دفاع در مقابل تهاجم با رعایت همة شرایط آن است و از این رو جرم دانستن رفتار در این موارد منافی با خواست صریح قانونگذار است (Conde, 2008: 591)، زیرا شخصْ مرتکبِ رفتاری نادرست نشده است تا سرزنشپذیر باشد.
با واکاوی در سیر تقنینیِ پیش و پس از انقلاب اسلامی تا تصویب قانون مجازات اسلامی 1392 بدین نکته پی میبریم که قرائتهای قانونی از مفهوم علل موجّهۀ جرم بدون هیچ شائبهایی بر مباح بودن رفتارهای ارتکابی دلالت داشتند.[2] امّا با تصویب مادۀ 158 قانون پیشگفته، قانونگذار عبارت جدیدی را در توصیف ماهیّت علل مزبور به کار برد که مبنای عدم کیفر را در این عوامل با چالشی جدّی مواجه کرده است. در نوشتار پیشرو به بررسی این پرسش خواهیم پرداخت که آیا این عبارت جدید حاکی از تغییر ماهیّت علل موجّهه به نهاد دیگری نظیر معاذیر قانونی است یا اینکه به لحاظ یک رویکرد «غایی» و قطع نظر از منطوقِ الفاظ قانونی میتوان گفت این تحوّل صرفاً یک دگرگونی لفظی بوده است. به عبارت دیگر، در باب ماهیّت عوامل مزبور(حکم قانون، اجازة قانون) یک پرسش دقیق در این باره مطرح میشود که مبانی حقوقی و فراحقوقی عدم مجازات در این موارد چیست؟ این نوشتار مبانی فراحقوقی را در چهارچوب قابلیّت سرزنش اخلاقی بررسی خواهد کرد.[3]
یکی از نوآوریهای قانون پیشگفته گسترش یافتن شمول «حکم قانون» و «اجازة قانون» به دیگر مصادیق علل موجّهه است. این نوشتار موضوع، ماهیّت[4] و تمایز این عوامل جدید را تحلیل میکند و ضمن آن رویکرد قانونگذار فرانسه، سوریه، لبنان و اردن را بررسی میکند. این پژوهش در سه بخش اصلی به شیوۀ توصیفی - تحلیلی، موضوع و ماهیّت حکم و اجازۀ قانون را بررسی میکند و در هر مورد با روش مَزجی موضع حقوق کیفری کشورهای فرانسه، سوریه، لبنان و اردن[5] را تحلیل میکند و در پایان ضمن نتیجهگیری پیشنهادهایی را ارائه میدهد.
-
درنگی در باب سرزنشپذیری اخلاقی[6]
این بخش از پژوهشْ ماهیّت حکم و اجازۀ قانون را از منظر مبانی فراحقوقی، یعنی نظریّههای اخلاقی، توصیف میکند و بدین بحث میپردازد که رفتارهای موضوع حکم و اجازة قانون قابلیّت سرزنش اخلاقی ندارند و از این جهت قابل جرمانگاری نیستند.
با مفهوم بنیادین قابلیّت سرزنش یا سرزنشپذیری در حقوق کیفری کمتر آشنا هستیم. همین امر سبب شده است که این مفهوم مبهم به نظر آید. سرزنشپذیری در سه ساحت جرمانگاری، مسئولیّت کیفری و مجازات تأثیرگذار است. از یک سو اگر سرزنش را در مفهوم اخلاقی در نظر بگیریم، آنگاه باید معیارهای سرزنش اخلاقی را بر مبنای تأثیر نظریّههای اخلاقی (وظیفهگرایی، فایدهگرایی، فضیلتگرایی، قراردادگرایی) بر سه حوزۀ مذکور تعیین کنیم.[7] از سوی دیگر اگر منظورمان از سرزنش قابلیّت سرزنش اجتماعی باشد، آنگاه مقبولیّت حقوق کیفری در سه حوزۀ جرمانگاری، مسئولیّت کیفری و مجازات[8] به ارزشهای مورد پذیرش اکثریّت افراد جامعه و داوری آنها بستگی خواهد داشت. در اینجا ما با سیاست کیفری عوامگرا مواجه هستیم. این مسئله موضوع مطالعات جامعهشناسی است و در این مقاله بررسی نمیشود.[9] به ذکر این نکته بسنده میکنیم که از نظر اجتماعی افراد موضوع حکم و اجازة قانون قابلیّت سرزنش اجتماعی ندارند و حتّی در بعضی موارد تحسینکردنی هستند.[10]
سرزنشپذیری (ارزش کیفری)[11] را فیلسوفان حقوق کیفری یکی از دلایل جرمانگاری انگاشتهاند (Jarborg, 2004: 527). در ساحتِ جرمانگاری این اصطلاح عبارت است از میزان نکوهشی که از طریق تعیین و اِعمال مجازات میتوان بر مرتکب تحمیل کرد. در این معنا، دلیل روشن برای جرمانگاری این است که آن رفتار سزاوار سرزنش باشد؛ بدین ترتیب میزان سرزنشپذیری هر رفتار تا حدّی بستگی به این دارد که چه ارزشها و مصالحی زیر پا گذاشته شده یا تهدید شدهاند. همچنین، سرزنشآمیز بودن وابسته به میزان تقصیر مرتکب است.[12] بدین ترتیب رفتار عمدی بیشتر از رفتار غفلتآمیز سزاوار سرزنش است. بعضی به درستی معتقدند که «این اصل معیاری کمّی به دست نمیدهد تا بتوان با تکیه بر آن تکلیف جرمانگاری را یکسره کرد» (نوبهار، 1390: 95). بنابراین، باید گستره و دامنة سرزنشپذیری را بر مبنای یکی از معیارهای متعارف سهگانۀ جرمانگاری (اصل ضرر، پدرسالاری، اخلاقگرایی) تحدید نمود و آنگاه با در نظر گرفتن مضار (هزینههای اقتصادی و نااقتصادی) و منافع، ارزشِ جرمانگاری را سنجید.
رفتارهایی که موضوع حکم قانون و اجازة قانون هستند از منظر اخلاق «وظیفهگرا» قابلیّت سرزنش اخلاقی ندارند، زیرا بنابر نظر کانت اگر رفتار از سر وظیفه باشد، ارزش اخلاقی دارد[13] (اونی، 1393: 30). از منظر اخلاق «فضیلتگرا» قابلیّت سرزنش شخصی که رفتارهای مذکور را انجام میدهد به انگیزه و نیّت فاعل بستگی دارد. مثلاً اگر انگیزة پدر از تنبیه انتقامجویی باشد و نه تربیّت طفل، رفتار پدر از منظر اخلاق فضلیتمدارانه سرزنشپذیر اخلاقی است. باری، با بررسی قابلیّت سرزنش در حوزۀ جرمانگاری، در ادامه مفهوم اخیر را در ساحت مسئولیّت کیفری تحلیل میکنیم.
بعضی از حقوقدانان انگلیسی قابلیّت سرزنش را معادل با تقصیر کیفری میدانند (Clarkson, 1987: 56; Allen, 2003: 87; Ashworth, 2006: 158).[14] تقصیر در حقوق کیفری محتوای اخلاقی دارد و جوهرۀ آن اراده است. به گفتة ارسطو تنها به دلیل انجام عمل ارادی است که انسان را میتوان ستایش یا سرزنش کرد (ارسطاطالیس(ارسطو)، 1381: 113). شاخصهای سرزنشپذیری[15] اخلاقی عبارتند از قصد، بیپروایی، غفلت، فقدان اشتباه و فقدان دفاع. از این رو، در مفهوم اخیر سرزنشپذیری یک حالت ذهنی اخلاقاً سرزنشپذیر است.[16] برخی پژوهشگران حقوق کیفری به پیروی از دکترین انگلیسی قابلیّت سرزنش اخلاقی را معادل تقصیر کیفری تلقّی کردهاند (قیاسی و دیگران، 1391: 220).
البته مسئله بدین جا ختم نمیشود و در حقوق کیفری انگلستان جایگاه عنصر سرزنش اخلاقی با چالشهایی پیچیده همراه است. در پروندة (Kingston, 1995) دادگاه استیناف نشان داد که مسئولیّت کیفری نباید صرفاً مبتنی بر همراهی عناصر مادی و روانی باشد، بلکه باید بر رفتار زیانبار ارتکابیافته از سوی یک فاعل سرزنشپذیر نیز مبتنی باشد. به عبارت دیگر، خود نیّت ناشی از شرایطی بوده است که متّهم در قبال آنها سرزنشپذیر نیست.[17] البته در این مورد مجلس اعیان استدلال اخیر را رد کرد، بدین دلیل که (Kingston) عنصر مادی را همراه با عنصر معنوی داشته است. از طرف دیگر در دعوی (Dodman, 1998) دادگاه اظهار داشت که عنصر روانی مشتمل بر قابلیّت سرزنش نیست (Clarkson,1985: 56). صرفنظر از این مناقشات، استدلال مجلس اعیان در کلّ حقوق انگلستان بازتاب داشته است و میتوان گفت سرزنشپذیری در حقوق انگلستان از نوع سرزنشپذیری اخلاقی است و تقصیر به معنای عام کلمه یکی از شاخصهای قابلیّت سرزنش است که در ایجاد مسئولیّت اخلاقی و سپس مسئولیّت کیفری نقشی بسزا دارد.[18]
سرزنشپذیری اخلاقی در حقوق کیفری انگلستان در دو معنا بهکار میرود. نخست، معنای مضیّق آن یعنی عنصر روانی ادراکی (شاخص اصلی قابلیّت سرزنش) است؛ در این معنی وضعیّت ذهنی مرتکب صرفاً یک شاخص برای سرزنشپذیری است (تقصیر قانونی). دوّم، معنای موسّع آن است که به حالت ذهنی فرد محدود نمیشود و تمامی اوضاع و احوال از جمله وضعیّت ذهنی مرتکب را دربر میگیرد (تقصیر اخلاقی).[19] در معنای اخیر فقدان دفاعْ یک شاخص برای قابلیّت سرزنش است. در این راستا، میتوان اذعان کرد که رفتارهای موضوع حکم و اجازة قانون برای تحقّق مسئولیّت کیفری قابلیّت سرزنش اخلاقی ندارند، زیرا یکی از مؤلّفههای قابلیّت سرزنش اخلاقی در ایجاد مسئولیّت کیفری فقدان دفاع موجّهه است. مرتکبان موضوع حکم و اجازة قانون ارادۀ مخالف با قانون ندارند (نظریّۀ هنجارگرایانة تقصیر کیفری)[20] و از این جهت سرزنشپذیر نیستند.[21]
-
اجازۀ قانون
[2]. مادۀ 42 قانون مجازات عمومی 1304 بیان داشته بود: «عملی که از مستخدمین و مأمورین دولتی واقع میشود در موارد زیر جرم نیست (...) ». سپس در مادۀ 41 قانون مجازات عمومی 1352 نیز مقرّر شده بود: «اعمال زیر جرم محسوب نمیشود (...) ». پس از انقلاب اسلامی مادة 31 قانون راجع به مجازات اسلامی مصوّب 1361 و مادۀ 56 قانون مجازات اسلامی 1370 مقرّر میداشتند: «اعمالی که برای آنها مجازات مقرّر شده در موارد زیر جرم محسوب نمیشود (...) ». شایان ذکر است که به اعمال تأدیبی، عملیّات ورزشی و عملیّات جراحی که همگی به نظر ما در موضوع اجازۀ قانون هستند در قانون مجازات عمومی 1304 اشاره نشده بود و قانونگذار در سال 1352 تصمیم گرفت این موارد را در قانون مجازات عمومی ذکر کند.
[3]. در اهمیّت این مبحث هلمز بیان داشته است: «حقوق به طور کلّی مسئولیّت را به وسیلۀ سرزنشپذیری معیّن میکند» (Holmes, 1951: 108).
[4]. منظور از «موضوع» در پژوهش حاضر عملکرد فنّی موارد یادشده یا گسترۀ این موارد در حقوق کیفری عمومی است و مقصود از «ماهیّت» مبانی حقوقی و فراحقوقی عدم مجرمیّت (Culpabality) است.
[5]. علّت اینکه نگارندگان کشورهای پیشگفته را برای مطالعۀ تطبیقی برگزیدند این است که نخست، این کشورها همانند ایران دارای حقوق نوشته هستند، به ویژه آنکه «در تدوین قوانین کیفری سوریه، قوانین کیفری مصر و لبنان علاوه بر قانون فرانسه مدّنظر بوده است» (آشوری، 1371: 21). دوّم، قانون عقوبات سوریه همچون قانون محاکمات عمدتاً از قانون مجازات «لبنان» اقتباس شده است. وزیر دادگستری وقت علّت اقتباس از قانون لبنانی را چنین عنوان کرده است: «قانون مجازات لبنان قانونی متقن است، چه از حیث نگرش و محتوی و چه از جهت ترتیب و نظم مواد آن» (محقّق داماد، بیتا: 391).
[6]. MoralBlameworthiness.
[7]. از منظر کلام اسلامی مبحث سرزنشپذیری ذیل مباحث حسن و قبح اخلاقی بررسی میشود. از دیدگاه اجتهاد کلامی مباحث حسن و قبح را میتوان به نظریّات رایج اخلاقی در فلسفة غرب نسبت داد. بنگرید به: صالحی، علیرضا، نسبت نظریّههای حسن و قبح عقلی با فلسفه اخلاق معاصر، کارگاه فلسفه اخلاق.
[8]. بحث ما در خصوص سرزنشپذیری مربوط به حوزۀ جرمانگاری و مسئولیّت کیفری است. با وجود این، باید توجّه داشت که مجازات افراد سرزنشناپذیر با اهداف مجازاتها سازگاری ندارد، چراکه این افراد به اصلاح نیازی ندارند و از سوی دیگر مجازات آنها ناعادلانه است و اثر ارعابی نخواهد داشت.
[9]. برای اطّلاع بیشتر بنگرید به: مقدسی، محمدباقر و محمد فرجیها، (۱۳۹۲)، «ویژگیهای سیاست کیفری عوام گرا؛ مطالعة تطبیقی»، فصلنامة مطالعات حقوق تطبیقی، صفحات 137 تا 155.
[10]. در اینجا با «اخلاق متعارف» مواجه هستیم، یعنی آن چیزی که مردم یک جامعه معتقدند اخلاقاً درست است. این اخلاق در مقابل «اخلاق انتقادی» قرار میگیرد، یعنی آنچه در حقیقت اخلاق درست است (بیکس، 1393: ۶۴).
[12]. به نظر نگارندگان تقصیر کیفری نمیتواند شاخصی برای «رفتار» سزاوار سرزنش باشد، زیرا در ساحت جرمانگاری دلایل توجیهگر جرمانگاری مربوط به «رفتار» سرزنشپذیر است و نه «فاعل» سرزنشپذیر.
[13]. کانت نمایندة اخلاق وظیفهگرا است. وی معتقد است وظیفه ضرورت عملی است که از سرِ احترام به قانون انجام شود.
[14]. تقصیر چه در اخلاق و چه در قانون مفهوم قابلیّت سرزنش را با خود دارد. شرط لازم و اساسی برای قابلیّت سرزنش و تقصیرْ «ارادی» بودن رفتار است (میرسعیدی، 1386: 73).
[15]. Indicators of Blame.
[16]. Morally Blameworthy Mental State.
[17]. R v. Kingston (1995) 2 AC 355.
[18]. تفصیل این مباحث موضوع مطالعات فلسفة اخلاق در ذیل مباحث حسن و قبح (ستایش و نکوهش) است. بنگرید به: آتکینسون، آر اف، (۱۳۹۴)، درآمدی به فلسفۀ اخلاق، ترجمة سهراب علوینیا، چاپ دوّم، تهران، هرمس، ص. 51.
[21]. شایان ذکر است که ارادهْ جوهرة تقصیر است و تقصیرْ رکن مسئولیّت کیفری است.
[22]. متن این قانون توسّط وزارت دادگستری تدوین شد و پس از تصویب هیئت وزیران نهایتاً در تاریخ 22 حزیران 1949 به صورت فرمان قانونی (مرسوم التشریعی) توسط نخست وزیر توشیح شد و به اجراء درآمد.
[24]. «لا یعد الفعل الذی یجیزه القانون جریمه (...) ».
[25]. در مذهب ابوحنیفه شوهر و پدر «حقّ» تأدیب دارند و همین امر برای مدرّس و معلّم «تکلیف» و واجب است. امّا مذاهب مالک و شافعی و احمدی تأدیب را به طور کلّی حق میشمارند (عوده، 1390: 478 و 436). موضع فقه امامیّه هم مانند مذاهب اخیر حقّ تأدیب برای شوهر و پدر است، با این تفاوت که اجازة معلّم برای تنبیه متوقّف بر اجازۀ ولیّ قهری است (نجفی، 1404: 41، 671).
[29]. معمولاً انگیزة خلاف قانون در رفتار مشروع نمود پیدا نمیکند. البته ممکن است فردی علم به اباحة رفتارش نداشته باشد و با انگیزة ناپسند مثلاً انتقام شخصی، حقّ دستگیری شهروندی خود را اعمال کند یا اینکه با انگیزة تسویه حساب شخصی در مسابقة ورزشی شرکت کند و مقابل حریفاش مبارزه کند. در این موارد نمیتوانیم بگوییم چون انگیزة خلاف قانون داشته است، پس مسئولیّت کیفری دارد، زیرا «رفتار» وی موجّه است. بنابراین، همواره اینگونه نیست که انگیزة خلاف قانون در رفتارهای موضوع اجازة قانون وجود نداشته باشد. ضمن آنکه قانونگذار ایران علم به اباحه را شرط نمیداند.
[30]. Justificatory defence.
[31]. بند (ت) مادۀ 158 بیان داشته است: «به منظور تأدیب یا حفاظت آنها انجام شود».
[32]. این موضوع را نباید با بحث تجرّی آمیخت، زیرا در تجرّی فاعل در نتیجة اشتباه موضوعی قبح فاعلی دارد.
[33]. Article 122 -4: « N'est pas pénalement responsible la personne qui accomplit un acte prescrit ou autorisé par des dispositions législatives ou réglementaires ».
[34]. Des Causes irresponsabilité.
[35]. بعضی از حقوقدانان به جای عبارت «حکم قانون» از عبارت «امر قانون» استفاده کردهاند (نوربها، 1384: 249؛ علیآبادی، 1385: 241 ؛ گارو، 1344: 58). هر دو عبارت مفهومی واحد دارند و تفاوت ماهویای بیان آنها نیست.
[37]. طبق این ماده: «علاوه بر موارد مذکور در مواد قبل، ارتکاب رفتاری که قانوناً جرم محسوب میشود، در موارد زیر قابل مجازات نیست: الف- در صورتیکه ارتکاب رفتار به حکم یا اجازه قانون باشد».
[38]. این ماده هرگونه افشای اسرار حرفهای را مجازات و چنین تصریح میکند: «افشای اطّلاعات سرّی توسّط فردی که آن را در اختیار دارد، خواه این فرد مأمور دولتی باشد یا صاحب حرفة آزاد و خواه به دلیل شغلش یا به دلیل یک مأموریّت موقّت این اطّلاعات را در اختیار داشته باشد، به یک سال زندان و پانزده هزار یورو جریمۀ نقدی محکوم خواهد شد».
[39]. Le principe de l'autonomie de l'action publique par rapport à l'action disciplinaire.
[40]. در این مورد بنگرید به: مادۀ 14-226 قانون مجازات فرانسه مصوّب 1994 و همچنین مادۀ 648 قانون تعزیرات مصوّب 1375.
[41]. این ماده مقرّر میدارد: «ارتکاب رفتاری که طبق قانون جرم محسوب میشود، در موارد زیر قابل مجازات نیست: (...) ».
[42]. مادۀ 42 قانون مجازات عمومی 1304 بیان داشته بود: «عملی که از مستخدمین و مأمورین دولتی واقع میشود در موارد زیر جرم نیست». در اصلاحات قانون مجازات عمومی 1352 نیز با عبارتی شبیه قانون 1304، در مادۀ 41 آن مقرّر شده بود: «اعمال زیر جرم محسوب نمیشود». پس از انقلاب اسلامی مادة 31 قانون راجع به مجازات اسلامی مصوّب 1361 و مادۀ 56 قانون مجازات اسلامی 1370 مقرّر میداشت: «اعمالی که برای آنها مجازات مقرّر شده در موارد زیر جرم محسوب نمیشود».
[43]. قانون العقوبات السوری (Syran Penal Code).
[44]. «الفعل المرتکب انفاذ النص قانونی او لامر مشروع صادر لا یعد جریمه».