رویکرد ارتباطی-اطّلاعاتی و تعاملی با جامعه
در چارچوب مدل و نظریّة سیستمی، نگاه سیستمی به موضوع گسترش جرایم در ایران بسیار ضروری است. از این منظر، با پیچیدهتر شدن جامعة ایران از حیث شهرنشینی، فکری، نسلی، گسترش جرایم و نیز چالشهای دیگر، اتّخاذ حکمرانی خوب بر محوریّت رویکرد تعاملی و همکاریجویانه با جامعه بیش از گذشته اهمیّت و ضرورت یافته است.
یکی از اصطلاحات مرتبط با مدل سیستمی «سایبرنتیکس»[1] است. این اصطلاح در لغت به معنی «فرمانش یا هدایت» و از حیث اصطلاحی به معنی علم کنترل، هدایت و کسب اطّلاع و شناخت است. در چارچوب مدل سیستمی، هر نوع اتّخاذ تصمیم یا اقدام در ارتباط با بحرانهای جامعه از جمله جرایم و پیشگیری از گسترش آنها باید مبتنی بر کسب اطّلاعات و شناخت دقیق، مستمر و واقعی از جامعه باشد. از این منظر، باید گفت که کسب اطّلاع از طریق نهادهای خبررسانی و نظارتی رسمی و حکومتی کفایت نمیکند. از این رو، استفاده از کانالهای غیر رسمی اطّلاعیابی در پیشگیری از جرایم بسیار اهمیّت دارند. در میان بنیانهای دموکراسی، جریان آزاد اطّلاعات یا آزادی اطّلاعات، که از آن به عنوان اکسیژن دموکراسی نام برده میشود، در سالهای اخیر توجّه ویژهای را به خود جلب کرده است. در ایران موضوع حقّ دسترسی به اطّلاعات تحت عنوان «لایحۀ آزادی اطّلاعات» در مرداد 1387 به تصویب مجلس رسید؛ بر این اساس، هر ایرانی باید از حقّ دسترسی به اطّلاعات عمومی برخوردار باشد، مگر آنکه قانون آن را منع کرده باشد.
به باور «فونتی پالمر»، «لاری اشترن» و «چارلز گایل»، از صاحبنظران علم سیاست، اگر قرار باشد یک نظام توانایی پاسخگویی به ملّت را داشته باشد، نخست، باید از شرایط حاکم بر محیط و داخل نظام و جامعه آگاه باشد؛ دوّم، باید در صدد کسب اطّلاعاتی دربارۀ وضع حمایت فکری اعضاء و تقاضاهایی باشد که بیان میشوند؛ و سوّم، باید در مورد اثرات و بازده عملکرد نظام، اطّلاعات کسب کند و از آنها در اصلاح تصمیمات استفاده کند. این رویکرد در ارتباط با پیشگیری از جرایم و بحرانها میتواند بسیار مفید و کاربردی باشد (سیدمحسنی، 1379: 83).
رویکرد اطّلاعاتی و ارتباطی دوسویه و سایبرنتیکی از دو منظر ضروری و کاربردی است: از یک سو، در ارتباط با شناخت بسترها و زمینههای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی جرم و گسترش آن و از سوی دیگر، در ارتباط با کسب اطّلاع از دیدگاههای مردم، نخبگان و نهادهای مدنی - صنفی در خصوص سیاستها و اقدامات بایسته برای پیشگیری از جرم. در واقع، این نوع راهبرد جوهرة مدل سیستمی را تشکیل میدهد. در پیشگیری اجتماعی و نیز پلیس و نظام قضایی جامعهمحور، یکی از الزامات مهم برای نظام قضایی و پلیس در پیشگیری از جرم تفویض اختیارات و مشارکت دادن مردم و نهادهای مدنی و صنفی در مبارزه با جرم و آگاهیرسانی است. این الزام ریشه در این نکته دارد که جرم دارای منشأ اجتماعی است؛ از این رو، مبارزه با جرم و کاهش آن نیز مشارکت مردمی و اجتماعی را میطلبد (بابائیان و همکاران، 1391: 12). اگر نظام قضایی و پلیس بخواهند در پیشگیری از جرم موفّق باشند، باید از قالبهای سنّتی خارج شوند و با نگاهی نو به محیط بیرونی و درونی و تغییر و تحوّلات محیطی، بسترهای جرمزا را شناسایی کنند و با مشارکت دادن مردم و همة اجزای سیستمی جامعه، اقدام به مبارزه با جرم و کاهش آن کنند. رکن اصلی پلیس جامعهمحور مشارکت دادن مردم و نهادهای رسمی و مدنی با تمرکز بر بسترهای اجتماعی جرم است (قهرمانی، 1390: 9-7).
در دو دهة اخیر، در ساحت علمی - آکادمیک و نیز حکومتی، «سیاست جنایی مشارکتی» مطرح و برجسته شده است. در واقع، مشارکت رکن مهمّ رویکرد ارتباطی و تعاملی است، به این معنی که ضرورت دارد درهای نظام عدالت کیفری - قضایی به سمت جامعة مدنی و نهادهای مدنی به عنوان رابط مردم و حکومت باز باشند. البته مشارکت و همکاری نهادهای مدنی و مردم با دستگاه قضایی ارتباطی مستقیم با فرهنگ سیاسی و ارزشهای سیاسی و اجتماعی جامعه دارد؛ از این رو، مشارکت در غیاب فرهنگ و تعهّد به باورهای مدنی رخ نمیدهد.
در چارچوب رویکرد سیستمی، یکی از مهمترین کارگزاران مؤثّر در پیشگیری از جرایم رسانههای جمعی هستند؛ ارتباط و تعامل نظام قضایی با رسانهها و استفاده از ظرفیّت آنها میتوانند در آگاهیرسانی و پیشگیری از جرایم بسیار مؤثّر باشند. جرمشناسان بر این باورند که وسایل ارتباط جمعی میتوانند نقشی دوگانه و متعارض در پرورش یا انحراف افکار عمومی ایفاء کنند و نیز میتوانند به مثابة مهمترین کانال برای روش شدن اذهان و تنویر افکار عمومی و عقاید عمل کنند (سیدزاده ثانی، 1390: 32). عواملی همچون آموزش عمومی رسانهای از طریق بسترسازی و تجهیز شناختی، نگرشی و انگیزشی در افکار عمومی، شکل دادن به هنجارها و باورها، ایجاد و تقویّت مهارتهای ارتباطی و مدنی و نیز آگاهی به قوانین و پیامدهای جرم میتوانند نقشی مهم در پیشگیری از جرایم داشته باشند (قاسمی و بارسلطان، 1389: 68-67). امّا در عمل از این ظرفیّت عظیم به گونهای شایسته استفاده نمیشود.
یکی از عواملی که میتواند در پیشگیری از جرم تأثیرگذار باشد اهتمام جدّی نظام سیاسی و قضایی به جریان آزاد اطّلاعات و اخبار با شفافیّت کامل و به دور از هر نوع جانبداری جناحی است. این بسترسازی باعث بالارفتن هزینة ارتکاب جرم، رسوا و افشاء شدن جرم و عاملان آن و در نهایت مانع اقدام مجرمانه در جامعه میشود. در واقع، جریان آزاد اطّلاعات سبب کسب اطّلاعات واقعی از جامعه پیرامون ریشههای جرم و چالشهای جرمزا میشود. همچنین، این امر باعث رسوایی مجرمان و سلب هر نوع انگیزه و تمایل به ارتکاب جرم میشود. وجود جریان آزاد اطّلاعات و نهادهای مدنی قوی و متعهّد به قانون و مصالح جمعی میتواند به مثابة سدّی مهم در مقابل فساد و جرم از طریق افشاءگری و بسیج افکار عمومی عمل کند (Jain, 2002: 7)
در دو دهة اخیر، در ایران عواملی همچون وجود ضعفها و موانع جدّی در مقابل نهادینه شدن جامعة مدنی، نبود گردش آزادانة اطّلاعات در رسانهها در حدّ انتظار مطلوب و غالب شدن جناحزدگی افراطی بر جریان اطّلاعات سبب شدهاند که جرایم اقتصادی، اجتماعی و اخلاقی به بحرانی ساختاری و ریشهدار در جامعه تبدیل شوند. به همین سبب، نهادسازیهای جدید در نظام قضایی برای پیشگیری از جرایم در ایران از موفّقیّتی کامل برخوردار نبودهاند (سردارنیا، 1393: 107).
شواهد حاکی از آن هستند که تشکیلات قضایی از حساسیّت و تعهّد بالا به مقولة شفافیّت برخوردار نبودهاند. این نقد و کاستی به ویژه در ارتباط با جرایم اقتصادی و برخی مفاسد کلان اقتصادی صدق میکند، چنانکه راجع به عاملان فساد اقتصادی، اطّلاعرسانی شفّاف کمتر مورد توجّه بوده است و نام مجرمان به صورت مستعار یا ناقص از طریق رسانهها پخش میشود. در کشورهای اروپایی و برخی کشورهای شرق آسیا، وجود گردش آزاد اطّلاعات به عنوان پشتوانهای جدّی برای نظام قضایی به منظور پیشگیری از فساد و جرم و جلوگیری از ساختاری شدن آنها عمل کرده است، حال آنکه نظام قضایی در ایران از این پشتوانه در حدّ انتظار مطلوب استفاده نکرده است. استفاده از این پشتوانه میتواند افکار عمومی را با نظام قضایی برای پیشگیری از جرم و رسوا کردن عاملان آن همراه سازد. بهترین تعبیر در این ارتباط استفاده از وجدان عمومی جامعه در پیشگیری از جرم و نکوهش عاملان و مسبّبان آن است که به خاطر گردش آزاد اطّلاعات شکل میگیرد.
در چارچوب مدل سیستمی، پیشگیری از جرم به صرف طرح استقبال نظام قضایی از مشارکت نهادهای مدنی تحقّق نمییابد. از این رو، اهتمام جدّی نظام قضایی به رویکرد ارتباطی - تعاملی با جامعة مدنی و نهادهای صنفی - مدنی و استفاده از آنها به عنوان مکمّل نظام قضایی میتواند در پیشگیری از جرم و پاسداری از حقوق و آزادیهای مشروع فردی و جمعی بسیار مفید باشد. امروزه تعامل نهادهای مدنی با حکومت نیروی حیاتی و خون لازم برای بقای دموکراسی و حکمرانی خوب تلقّی میشود؛ نتیجة این تعاملْ پاسخگویی، کارآمدی و ثبات یا استمرار حکومت است.
نظام قضایی در ایران بیشتر از آنکه به فکر اِعمال کنترل بر نهادهای مدنی باشد باید برای اعتمادسازی و کسب پشتیبانی فکری، مشاورهای و اطّلاعرسانی جامعة مدنی در امر مبارزه با جرم و عاملان آن و شناخت بسترهای جرمزا و نحوة خشکاندن آن اقدام کند. امّا شواهد موجود در حدّ مطلوب این موضوع را تأیید نمیکنند. رسانهها نیز در امر اطّلاعرسانی پیرامون جرایم با محدودیّتهای درخور توجّهی مواجه هستند.
نظام قضایی در امر پیشگیری از جرم و بسترهای جرم باید زمینه را برای بیان آزادانة انتقادات و چالشها از زبان جامعة مدنی فراهم سازد؛ در این صورت، مشارکت مدنی قوّت بیشتری به خود میگیرد و زمینههای تعامل قوی بین آن دو فراهم میشود. عدم اتّخاذ رویکرد تعاملی و عدم استمرار این رویکرد به عدم اصلاح اشتباهات، تکرار تصمیمات و رویّههای غلط و در نهایت به ناتوانی نظام قضایی در پیشگیری از جرایم میانجامد؛ وانگهی، تکرار بازخوردهای منفی و اجابت نشدن نظرات و نقدهای جامعة مدنی و شهروندان به سلب اعتماد عمومی میانجامد (شریفزاده، 1383: 45).
البته این احساس مسئولیّت در قبال رویکرد تعاملی در پیشگیری از جرم یا هر موضوع دیگر یک طرفه نیست. از این رو، از نهادهای مدنی این انتظار میرود که نسبت به موضوعاتی از قبیل جرم، نظم و بحرانها قویاً احساس مسئولیّت کنند و با حکومت و نظام قضایی همکاری و تعاملی صادقانه داشته باشند و عاملان جرم را صرفنظر از جانبداری سیاسی و جناحی افشاء کنند (میدری، 1382: 56). پیوندهای گستردۀ ناشی از پاسخگویی دوسویه به ارتباطگیری در سطح بالا، همکاری مؤثّر، افزایش کارآمدی طرفین در رفع بحرانها از جمله جرایم و ملزمسازی طرفین به پاسخگویی بیشتر منجر میشوند (میدری، 1382: 67).
در مقابل، نظام قضایی نیز در رویکرد تعاملی و ارتباطی باید از جانبداری سیاسی پرهیز کند. به منظور ایجاد احساس امنیّت و آرامش، به عنوان سنگ بنای توسعۀ اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، متولیّان امر قضا باید از مجادلات سیاسی فاصله بگیرند و از ایجاد شائبة طرفداری از جریانات سیاسی پرهیز کنند و صرفاً پاسخگوی عملکرد دستگاه تحت نظارت خود باشند. تأثیرگذاری جریانات سیاسی بر روند کار دستگاه قضایی خطرناکترین اتّفاقی است که از ارزش کار طاقتفرسای متولیّان این نهاد میکاهد و حرمت و اعتبار آن را مخدوش میسازد. تقویّت جایگاه و منزلت قـوّۀ قضائیّه در افکـار عمومـی و خـارج کـردن آن از شائبة وجود یک قدرت سیاسی به شدّت ضروری است (حبیبزاده، 1388: 123). با دور شدن نظام قضایی از اصل استقلال، ضمن آنکه دست مجرمان خاصّی با حاشیة امنیّتی باز خواهد شد، روح عدالت، صراحت و شفافیّت خدشهدار میشود و این وضعیّت مانع تحقّق آرمانهای حقیقی این نهاد میشود (آخوندی، 1379: 54). تا حدّی این کاستی در نظام قضایی ایران وجود دارد و مانع از ارادة مستمر در مبارزه با فساد و جرایم شده است.
در مجموع، نهادهای مدنی دارای کارکردهایی مهم هستند که میتوانند هم بسترساز مشارکت و همکاری مردم با پلیس و دستگاه قضایی در پیشگیری از جرم باشند و هم با افزایش آگاهی، تغییر نگرش و فرهنگسازی، هزینة اجتماعی ناشی از ارتکاب جرم را افزایش دهند و فرهنگی سالم را ترویج کنند. مهمترین کارکردهای آنها عبارتند از: آموزش، حمایت از اعضاء در برابر مجرمان و گروههای تبهکار و افشاءگری در مورد عاملان جرم و چالشها (بابایی، 1378: 117-114).
یکی از راهبردهای لازم در ذیل رویکرد ارتباطی - تعاملی ایجاد ارتباط جدّی و مستمر بین نظام قضایی و دانشگاهها و مؤسّسات پژوهشی است. نظام قضایی به منظور شناخت بسترهای جرمزا و نیز راههای مبارزه با آن، ناگزیر از بسترسازی انگیزشی، حقوقی، سیاسی و مالی برای جهت دادن پایاننامهها و مطالعات پژوهشی به سمت تحقیقات کاربردی مرتبط با جرایم و دریافت دیدگاههای تخصّصی و علمی صاحبنظران دانشگاهی است. در واقع، حکمرانی خوب قضایی، با تمرکز بر پیشگیری از گسترش جرایم، مستلزم استفاده از خانوادة بزرگ دانشگاهی و پژوهشی به عنوان بازوی مهمّ فکری و مشورتی است. اکنون باور به اینکه هرچه بر تعداد پلیس و سرعت عمل آن افزوده شود، معضل جرم و ترس از آنها حل خواهد شد به سر آمده و جای خود را به این باور داده است که تشریک مساعی بین مردم و پلیس و دستگاه قضایی بیش از گذشته ضرورت دارد (هاشمی و فرهمند، 1392: 17).
برخی نویسندگان از همین رویکرد تعاملی بین جامعه و حکومت تحت عنوان سیاست جنایی مشارکتی در پیشگیری از جرم استفاده کرده، با ضروری خواندن رویکرد «از پایین به بالا» در کنار رویکرد «از بالا به پایین»، بر این باورند که مشارکت و تعامل مردم با حکومت میتواند کلید موفّقیّت برای امنیّت اجتماعی باشند. از این رو، باید فرصتهایی را برای مشارکت مردم با دستگاه قضایی و پلیس فراهم ساخت (جمشیدی، 1387: 97). از دیدگاه این نویسندگان، ارتقای کیفیّت زندگی مردم و درگیرسازی یا مشارکت مدنی آنها میتوانند نقش به سزایی در پیشگیری از جرم داشته باشند.
در این بین، تعامل نظام قضایی با آموزش و پرورش میتواند یک راهکار بسیار مؤثّر در پیشگیری از جرم باشد. آموزش و پرورش به مثابة اصلیترین نهاد آموزشی و تربیتی دارای سه کارکرد فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی است. از یک سو، این نهاد از طریق شخصیّتسازی مطلوب در کودکان و نوجوانان و اجتماعی کردن آنان به عنوان فردی مطلوب و مؤثّر و از سوی دیگر، با ایجاد و القای مهارتهای ارتباطی کارآمد، آگاهیبخشی نسبت به بسترهای جرمزا و پیامدهای منفی آن در کنار آموزشهای تخصّصی برای اشتغال میتواند در پیشگیری از جرم در میان دانشآموزان مؤثّر واقع شود (سلیمانی پورلک و حسینپور، 1394: 122) و در چارچوب رویکرد سیستمی میتواند به مثابة مکمّلی خوب برای نظام قضایی عمل کند. از آنجا که بخش اصلی شخصیّت انسان در این مقطع سنّی شکل میگیرد، ارتباط سیستمی با این نهاد و نیز خانوادهها میتواند در فرهنگسازی و پیشگیری از گسترش جرم مؤثّر واقع شود. در کشور ما آموزش و پرورش به عنوان کاهندۀ جرایم چندان مطرح نیست. با این حال، ریشههای اصلی کاهش جرایم و مقولۀ پیشگیری از جرم را میتوان در این نهاد جستجو و بازخوانی کرد. غفلت از این نهاد میتواند بستری از تولید جرم و جنایت را در جامعه ایجاد کند و باعث انحرافات فرهنگی و اجتماعی شدیدی شود. توانمندی اجرای برنامههای آموزشی پیشگیرانه در آموزش و پرورش به عنوان یک فرهنگ زیرساختی از اهمیّت بالایی برخوردار است؛ زیرا فرهنگ عاملی تعیینکننده برای بسیاری از رفتارهای اجتماعی است و همین موضوع رسالت آموزش و پرورش را صدچندان میکند.
رویکردهای اجتماعی - فرهنگی
در چارچوب الگوی نظری تحقیق، یکی از الزامات برای پلیس و نظام قضایی در پیشگیری از جرم تغییر پیشفرض و رویکرد «تهدیدمحوری» به « جامعهمحوری» است؛ البته در دهة اخیر، این تغییر در ایران تا حدّی روی داده است، امّا در حدّ انتظار مطلوب نیست. در همین راستا است که اصطلاحات و راهبردهایی همچون «پیشگیری اجتماعی» با تمرکز بر شناخت ریشهها یا بسترهای جرم و «پیشگیری وضعی» به معنای حذف یا کاهش فرصتها و موقعیّتهای جرمزا اهمیّت یافتهاند (وروایی، 1394: 50). پیشگیری وضعی نوعی پیشگیری غیرکیفری یا کنشی است که تأکید بر وضعیّت و موقعیّت زمانی و مکانی جرم دارد، به گونهای که ارتکاب جرم برای بزهکار سخت میشود یا فرصت ارتکاب جرم از وی گرفته میشود (شیری، 1378: 29).
در این بین، پیشگیری اجتماعی از اهمیّت بسیار زیادی برخوردار است. متخصّصان بر این باورند که پیشگیری اجتماعی مؤثّرترین عامل و روش در پیشگیری از رفتار مجرمانه است؛ زیرا با تغییر شرایط اجتماعی و محیطی و ارتقای سطح فرهنگ و نظارت عمومی میتوان زمینه را برای ایجاد و نهادینه کردن شخصیّت سالم و مؤثّر در افراد فراهم و تقویّت کرد (باباییان و همکاران، 1391: 12). در رویکرد جامعهمحوری و پیشگیری اجتماعی، آموزش همگانی نسبت به منابع، مصادیق و پیامدهای رفتارهای مجرمانه از طریق بروشورها، رسانهها و کانالهای دیگر میتواند نقشی درخور توجّه در تغییر رفتاری - نگرشی و جلوگیری از تمایل افراد به رفتارهای مجرمانه ایفاء کند (باباییان و همکاران، 1391: 11-10). نتیجة تحقیق باباییان و همکارانش در شهر تهران نشان میدهد که آموزش همگانی از طریق بروشورها، مطبوعات، تلویزیون، رادیو و آموزشهای الکترونیک تا حدّ بسیار زیادی در آگاهی افراد نسبت به مصادیق، رفتارها و پیامدهای رفتار مجرمانه تأثیر داشتهاند (باباییان و همکاران، 1391). اکنون بیش از گذشته ضرورت دارد که پلیس و دستگاه قضایی برای ایجاد محیطی سالم به سمت تعامل با مردم و فرهنگسازی حرکت کنند. آموزش و آگاهیرسانی عمومی میتوانند افراد در معرض خطر را در محلهای آسیبپذیر از ارتکاب جرم باز دارند (هاشمی و فرهمند، 1392: 30).
نخستین نسل از تدابیر پیشگیرانه به توسّل به نظام کیفری و اِعمال مجازات نسبت به مرتکبان جرایم محدود بود. در گذشته تصوّر میشد که شکنجه و مجازاتهای شدید میتوانند ترس و وحشت را در اجتماع پدید آورند و در نتیجه مانع از ارتکاب جرم توسّط دیگران شوند. این تدابیر و سیاستهای پیشگیری از جرم همراه با انتقام در ملاء عام بودند و با تبلیغات و خشونت بسیار در برابر دیدگان مردم انجام میشدند (ووئن، ولئوته ، 1956: 95). امّا با وجود اِعمال مجازاتها، حتّی مجازاتهای سنگین و خشن، هرگز از میزان جرایم کاسته نشد. وانگهی، با الهام از اندیشههای اندیشمندان و مصلحین، دولتها با لحاظ تدابیر فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی از تدابیر پیشگیری غیرکیفری نیز برای پیشگیری و کاهش جرایم و جلوگیری از تکرار جرم بهره بردند (معظمی، 86 13: 93). انریکو فری از بنیانگذاران مکتب تحقّقی در اواخر سدة 19 در کتاب خود تحت عنوان «افقهای نوین حقوق کیفری» خواستار تجدیدنظر در حقوق کیفری و توجّه به نحوۀ مبارزه با بزهکاری شد. وی با بی اثر دانستن کیفرها از نظر پیشگیری عمومی، برنامة گستردهای از اقدامات پیشگیرانه را با استفاده از راههای پیشگیری غیر قهرآمیز که ماهیّتی تربیتی، اجتماعی و اقتصادی دارند ترسیم کرد (نجفی ابرندآبادی، 1382: 561). از زمان ظهور تفکّر علمی در مورد جرم و پیشگیری از آن، تمام توجّه جرمشناسان به شخص مجرم و شیوههای مهار بزهکاری یا اصلاح و یا درمان مجرمان بوده است. در گذشته سنگ بنای تشکیل سیاست جنایی فقط معطوف به مرتکب جرم بود، امّا از چند دهة قبل، جرمشناسان پژوهشهای خود را بر روی راهبردهای پیشگیری از جرم و اصلاح مجرمان متمرکز کردهاند (کوسن، ۱۳۸۵: ۱۷۴).
به موجب بند 5 اصل 156 قانون اساسی ایران یکی از وظایف مهمّ قوّۀ قضائیّه انجام اقدامات مناسب برای پیشگیری از وقوع جرم و اصلاح مجرمان است. قوّۀ قضائیّه با تدوین سیاستهای پیشگیرانۀ مناسب اجتماعی و فرهنگی و استفاده از این ظرفیّتها در جامعه میتواند رسالت مهمّ خود را در جهت تأمین امنیّت جامعه، کنترل بزهکاری، اصلاح مجرمان و جلوگیری از بازگشت مجدّد به جامعة مطرود بزهکاران انجام دهد. در همین راستا بود که «سیاستهای پیشگیرانة اجتماعی» مورد توجّه قوّة قضائیّه قرار گرفتند. در حقیقت، این نوع از سیاستهای پیشگیرانه تلاش دارد تا کلّ جامعه را در مقابل خطر بزهکاری و بزهدیدگی تقویّت کند و با اصلاح شرایط محیط اجتماعی و محیط فیزیکی، تدابیر پیشگیرانة خود را اجراء کند. در همین راستا بود که «شورای عالی پیشگیری از وقوع جرم» متشکّل از مقامات قضایی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی شکل گرفت.
در چارچوب شاخصهای اجتماعی - فرهنگی نظریّة حکمرانی خوب و نظریّة سیستمی، استفاده از سازوکارهای کنترلی اجتماعی و غیر رسمی، گسترش ارتباطات اجتماعی و تقویّت سرمایة اجتماعی میتوانند در بازتولید سیستمی، نظم و پیشگیری از گسترش بحرانها و جرایم مؤثّر باشند. از این رو، نظام قضایی به صرف سازوکارهای حقوقی و رسمی و بیتوجّه به این رویکردهای غیر رسمی نمیتواند به طور مؤثّر مانع از گسترش جرم شود.
در چارچوب رویکرد سیستمی، همانطور که بسترهای جرمزا عمدتاً اجتماعی هستند، پیشگیری از جرم نیز مستلزم تعهّد تمام اجزای نظام اجتماعی و استفادة نظام قضایی از تمام ظرفیّتهای اجتماعی و فرهنگی برای کنترل و پیشگیری از جرایم است: