ترجمة قرآن به دلیل ویژگیهای زبانی خاص قرآن و تقدس آن، حیطة حساسی است و ارزیابی آن باید در چارچوبی دقیق و علمی صورت گیرد. در زمینة ارزیابی ترجمۀ بین زبانهای فارسی و عربی و بهخصوص ترجمة قرآن تاکنون تحقیقاتی صورت گرفته و نظراتی ارائه شده است، اما هنوز الگوی نظری و علمی خاصی در این زمینه ارائه نشده است.
ارزیابی ترجمه در ایران تا مدتها به شکل سنتی صورت میگرفت. «نقد سنتی معمولا به نوعی بررسی ترجمه اطلاق میشود که به ناچار با ارزشداوریِ منتقد قرین است. برخی از ترجمهشناسان شیوة دیگری اختیار میکنند که از آن به ارزیابی کیفیت ترجمه تعبیر میشود. در این شیوه ترجیح داده میشود در مقام بررسی، از تجویز پرهیز و کار به توصیف ترجمه محدود گردد» (خزاعیفرید، 1394: 79). در حوزة مطالعات ترجمه، روشهای مختلفی برای ارزیابی ترجمه ارائه شده است. با مطالعة این روشها و الگوها و بررسی چگونگی کارآمدی آنها در ارزیابی ترجمه بین زبانهای فارسی و عربی و به طور خاص ترجمة قرآن به زبان فارسی، میتوان الگویی خاص برای ارزیابی ترجمة قرآن طراحی کرد، اما با توجه به اینکه این الگوها برای ترجمه در سایر زبانها و سایر انواع متون طراحی شدهاند باید کارآمدی هر یک از مؤلفههای آنها در ارزیابی ترجمۀ قرآن بررسی شده و با حذف مؤلفههای ناکارآمد در این زمینه و استفاده از مؤلفههای کارآمد آنها گامی در مسیر طراحی الگوی ارزیابی ترجمة قرآن برداشت.
یکی از جامعترین الگوهای ارزیابی ترجمه، الگوی گارسس است که با در نظر گرفتن مخاطب و متن مقصد به بررسی تشابه میان متن مبدأ و مقصد در چهار سطح واژگانی، نحوی، گفتمانی و سبکی میپردازد. به دلیل گستردگی این الگو، امکان بررسی تمام سطوح و مؤلفههای آن در یک مقاله وجود ندارد. از این رو، نگارندگان، پژوهش حاضر را به بررسی سطح دوم این الگو؛ یعنی سطح نحوی- واژهساختی اختصاص داده، سایر سطوح را در مجالهای دیگری بررسی خواهند کرد.
به منظور بررسی کارآمدی این سطح از الگوی گارسس، ترجمة مکارم شیرازی از پنج سورة قرآن کریم به عنوان مطالعة موردی انتخاب شده است. علت انتخاب این ترجمه همسو بودن آن با الگوی گارسس است. مکارم در ترجمة خود بر ارائة متنی روان برای مخاطب نسل جوان تأکید میکند و میگوید: «ترجمة ما از نوع ترجمة محتوا به محتوا و به زبان روزمرة تودة مردم است و هدف از آن ارائة ترجمهای روان و گویا، و در عین حال دقیق و محکم برای همگان و بهخصوص نسل جوان تحصیلکردة امروز است» (مکارم شیرازی، 1373: 142-141). دادههای این پژوهش را سورههای انفال، توبه، احزاب، حجرات و تحریم تشکیل میدهند که بافت مشترکی در فضای تاریخ صدر اسلام دارند.
1. روش پژوهش
در این نوشتار، پس از معرفی الگوی گارسس در ارزیابی ترجمه، سطح دوم آن برای ارزیابی ترجمة مکارم شیرازی از سورههای انفال، توبه، احزاب، حجرات و تحریم بهکار گرفته میشود. پس از ارزیابی ترجمه، میزان کارآمدی هریک از مؤلفهها در این ارزیابی با توجه به نتایج حاصل از دادهها و تطبیق مؤلفهها با ویژگیهای زبانی قرآن کریم و نظرات قرآنپژوهان بررسی میشود تا روشن شود که این الگو تا چه میزان در ارزیابی ترجمههای مقصدگرای قرآن کارآمد است.
2. ضرورت پژوهش
با وجود نقدهای فراوانی که از ترجمههای قرآن کریم صورت گرفته است، نوعی پراکندگی در آنها دیده میشود. در نقدهایی که بدون استفاده از الگو صورت گرفته، فقدان مبنای نظری در ارزیابی به عنوان یک کاستی کاملا مشهود است و در بیشتر نقدهایی که براساس الگوهای ارزیابی ترجمه صورت گرفته، میزان تناسب الگو با متن و ترجمة قرآن و کارآمدی آن مدنظر قرار نگرفته است. این پراکندگی و عدم انسجام در نقدها ناشی از فقدان الگویی علمی و دقیق برای ارزیابی ترجمة قرآن است. با توجه به این کاستی، پژوهش حاضر به بررسی میزان کارآمدی یکی از الگوهای ارزیابی ترجمۀ قرآن پرداخته تا حرکتی را در بررسی کارآمدی الگوها در ارزیابی ترجمة قرآن آغاز کرده باشد و با ادامة این حرکت و بررسی سایر الگوها، هدف نهایی؛ یعنی طراحی الگویی بومی و متناسب با زبانهای فارسی و عربی و نیز هماهنگ با ویژگیهای خاص قرآن برای ارزیابی ترجمههای فارسی قرآن حاصل شود.
3. پرسشهای پژوهش
- سطح نحوی- واژهساختی الگوی گارسس تا چه اندازه در ارزیابی ترجمة قرآن کارآمد است؟
- کیفیت ترجمة مکارم براساس سطح دوم الگوی گارسس چگونه است؟
- کدامیک از مؤلفههای این الگو در ارزیابی ترجمة قرآن کارآمدی بیشتری دارند؟
- کدامیک از مؤلفههای این الگو برای ارزیابی ترجمة قرآن نیاز به بازبینی دارند؟
4. فرضیههای پژوهش
- سطح نحوی- واژهساختی الگوی گارسس تا حد زیادی در ترجمۀ قرآن کارآمد است و با تقسیمبندی مؤلفهها به ارزیابی نحوی ترجمة قرآن کمک بسیاری میکند، اما تقسیمبندی مؤلفهها به مثبت و منفی باید مورد بازبینی قرار گیرد.
- مؤلفههای تغییر نحو، تغییر مقوله و بسط معنایی در ترجمة مکارم بیشترین کاربرد را دارند.
- «ترجمۀ تحتاللفظی» در ترجمههای مقصدگرا و «تلویح، تقلیل و حذف» در ترجمة قرآن به ندرت اتفاق میافتد.
5. پیشینة پژوهش
در زمینة نقد ترجمة قرآن بدون بهرهگیری از الگوهای ارزیابی ترجمه، مقالات بیشماری نوشته شده است. حجت در مقالهای نقدهای ترجمة قرآن را تا سال 1379 دستهبندی میکند. در این دستهبندی نقدها به دو دستة صوری و محتوایی تقسیم میشوند؛ «نقدهای صوری گاهی به یک ترجمة خاص اختصاص پیدا میکنند و گاهی عام هستند. نقدهای خاص گاهی ترتیبی هستند به این صورت که تمام ترجمه یا قسمتی از آن را به ترتیب آیات مورد نقد قرار میدهند. مانند نقدهای محمدعلی کوشا از چند ترجمة قرآن و گاه عنوانیافته هستند به این صورت که یکی از لغزشگاههای ترجمه مشخص شده، مصادیق آن از یک ترجمة خاص استخراج میشود؛ مانند نقد مرتضی کریمینیا از ترجمة مکارم شیرازی. در مقابل، نقدهای عام برای لغزشگاههای ترجمه، مصادیقی از ترجمههای مختلف پیدا میکنند. این نقدها گاه به صورت موضوعی هستند، مانند مقالة مرتضی کریمینیا با عنوان «مترجمان و لغزش در فهم معنای إن» و مجموعه مقالات حسین استادولی با عنوان «لغزشگاههای ترجمة قرآن کریم» و گاه به صورت ضمنی در لابلای کتب و مقالات یافت میشوند. نقدهای ترجمة قرآن را از نظر محتوایی میتوان به نقد روساخت و ژرفساخت تقسیم کرد؛ نقدهای روساخت به ساختار ظاهری جمله، نکات دستوری و ویرایشی و نگارشی میپردازند و نقدهای ژرفساخت به مباحث فراواژهای و فراجملهای پرداخته، بازتاب معنایی واژهها و نتایج کلامی و اعتقادی ترجمة نادرست را بررسی میکنند» (حجت، 1379: 82-72).
در سالهای اخیر الگوهای ارزیابی ترجمه در نقد ترجمة قرآن راه پیدا کردهاند. به عنوان مثال، امیریفر، روشنفکر، پروینی و زعفرانلو (1396) دیدگاه نیومارک، بیکر و لارسون را در بررسی خطاهای ترجمه در باهمآییهای قرآنی به عنوان الگو برگزیدهاند. مسبوق و غلامی (1396) نیز از الگوی نیومارک برای بررسی ترجمة استعارههای قرآن کمک گرفتهاند. زندوکیلی و امرایی (1396) الگوی انسجام هالیدی و حسن را در بررسی ترجمة فولادوند بهکار گرفتهاند.
الگوی گارسس نیز در سالهای گذشته در نقد ترجمة قرآن بهکار رفته است. رحیمی خویگانی (1396) سطح نخست الگوی گارسس را برای نقد واژگانی ترجمة موسوی گرمارودی انتخاب کرده است. امرائی (1397) ترجمة آیتالله یزدی را براساس الگوی گارسس ارزیابی کرده است. اسودی و احمدیبیغش (1397) حُسن تعابیر قرآنی را در برخی ترجمههای قرآنی براساس این الگو بررسی کردهاند. اقبالی و نامداری (1397) نیز با تأکید بر نظریة سطح صرفی نحوی گارسس به نقد و بررسی ترجمة الهیقمشهای و مکارم شیرازی پرداختهاند.
مقالة حاضر برخلاف پژوهشهای گذشته به جای تکیه بر الگو و ارزیابی ترجمه براساس آن به بررسی کارآمدی الگو پرداخته، ارزیابی ترجمه مکارم را به عنوان دادهای برای بررسی الگو در نظر گرفته است. بنابراین در این مقاله هدفِ اولیه ارزیابیِ الگو است نه ترجمه.
6. چارچوب نظری پژوهش
کارمن والرو گارسس[1] (1958م) استاد ارتباطات بین فرهنگی، نظریهپرداز و مترجم اسپانیایی، عضو هیأت علمی و استاد ممتاز دانشگاه «آلکالا» است (نیازی و قاسمیاصل، 1397: 125). وی با تأکید بر جنبههای مختلف مؤثر در ترجمه مانند بافت، تاریخ، فردیتِ مترجم، فرهنگ و پیشینة اجتماعی او و نیز خواننده، روشی برای ارزیابی ترجمههای ادبی پیشنهاد میدهد. این روش مبتنی بر سطوح مختلف زبانشناسی است. به عقیدة وی، بیشتر مترجمان تلاش میکنند متنی معادل تولید کنند، اما همة آنها متن مقصد و خواننده را درنظر نمیگیرند. او همچنین بر این اصل تأکید دارد که باید رویکرد منتقد با رویکرد مترجم اتحاد داشته باشد و بر این اساس برای بررسی تشابه میان متن مبدأ و مقصد در ترجمههای مقصدگرا چهار سطح متداخل در نظر گرفته است (گارسس، 1994: 79). چهار سطح الگوی گارسس همراه با زیرمجموعهها در نمودار (1) آمده است.
نمودار (1): الگوی کارمن گارسس
منبع: گارسس، 1994: 83-81
6-1. سطح نحوی– واژهساختی
پژوهش حاضر از میان سطوح بیان شده در نمودار (1) به بررسی سطح
«نحوی- واژهساختی» میپردازد. گارسس در توضیح سطح دوم الگوی خود؛ یعنی سطح نحوی- واژهساختی (Syntactical-morphological Level) میگوید: «سیستمهای زبانی از نظر آوایی، دستوری و واژگانی با هم متفاوتاند. مترجم باید آن عناصر نحوی را که نمیتواند براساس تطابق یک به یک نحوی ترجمه کند، هماهنگ سازد. او باید سبک مؤلف و همچنین سیستم زبان مقصد را درنظر بگیرد. روشها یا روندهای ذکر شده تحت عنوان این سطح، توضیحات مهمی را در مورد مشکلات مترجمان ارائه میدهند» (گارسس، 1994: 80). گارسس در یک تقسیمبندی مؤلفهها را به مثبت، منفی و خنثی تقسیم میکند و در تقسیمبندی دیگری آنها را به سه حوزة کاهش، افزایش و حفظ نسبت میدهد. در جدولهای (1) و (2) تقسیم مؤلفههای سطح دوم براساس این دو تقسیمبندی آمده است.
جدول (1): تکنیکهای مثبت و منفی سطح دوم
مثبت
|
منفی
|
خنثی
|
تغییر نحو
تغییر مقوله
جبران
بسط معنایی
|
ترجمة تحتاللفظی
تقلیل و کاهش
|
تغییر نوع جمله
|
منبع: گارسس، 1994: 89
جدول (2): تکنیکهای کاهش و افزایشی سطح دوم
افزایش
|
حفظ
|
کاهش
|
تغییر نحو
تغییر مقوله
بسط معنایی
|
ترجمة تحتاللفظی
جبران
تغییر نوع جمله
|
حذف و تقلیل
|
منبع: گارسس، 1994: 85
6-1-1. ترجمة تحتاللفظی (Literal Translation)
کاربرد ترجمة تحتاللفظی زمانی است که مطابقت دقیق بین ساختار و معنای دو بخش از متن مبدأ و مقصد وجود داشته باشد. نیومارک عقیده دارد که ترجمة تحتاللفظی در بالاتر از سطح واژه دشوار میشود. بین ترجمة کلمه به کلمه و ترجمة یک به یک تفاوت وجود دارد؛. ترجمة کلمه به کلمه ساختار و ترتیب واژگان زبان مبدأ را به همراه معانی اصلی تمام واژگان زبان مبدأ انتقال میدهد و معمولا تنها برای جملات خنثی و گویا و مختصر کارگر است. در ترجمة یک به یک هر واژة زبان مبدأ یک واژة معادل در زبان مقصد دارد، اما معنای اصلی آنها ممکن است تفاوت داشته باشد. این نوع ترجمه از نوع قبلی رایجتر است (گارسس، 1994: 82).
6-1-2. تغییر نحو یا صورت (Transposition)
این شگرد معمولا تغییرات ساختاری در مقولههای زبان مبدأ و مقصد ایجاد میکند. مانند قید/ فعل، قید/ صفت، فعل/ اسم، صفت ملکی/ حرف تعریف و... (گارسس، 1994: 82). جابهجایی در تقسیمبندی وینی و داربلنه (1958) یکی از رویههای ناموازی
(Oblique Translation) است. این اصطلاح به معنای تغییر یک «جزءِ سخن» با جزء سخن دیگر بدون تغییر مفهوم آن است. جابهجایی به دو دستة اجباری و اختیاری تقسیم میشود. وینی و داربلنه معتقدند جابهجایی متداولترین تغییر ساختاری است که توسط مترجمان صورت میگیرد (فرحزاد، 1394: 192).
6-1-3. تغییر مقوله یا زاویه دید (Modulation)
وازکه ایوار و وینه و داربلنه بیش از 10 مورد از تغییر مقوله را برمیشمارند؛ از جمله: اسم ذات/ اسم معنی، علت/ معلول، وسیله/ نتیجه، تغییر حس، معلوم/ مجهول و...
(گارسس، 1994: 82).
6-1-4. جبران (Compensation)
براساس تعریف نیومارک، جبران زمانی صورت میگیرد که از دست رفتن معنا، تأثیر آوایی، استعاره یا تأثیر عملی در بخشی از جمله در بخش دیگری از جمله یا در جملة مجاور جبران شود. توری میگوید که این روند معمولا به تنهایی یافت نمیشود، بلکه در ارتباط با سایر تکنیکها رخ میدهد. میتوان آن را گنجاندن چند واحد متن مبدأ در یک واحد یا در تعداد کمتری از واحدهای متن مقصد نامید (گارسس، 1994: 82). جبران به معنای جبرانِ از دست رفتن ویژگیهای متن مبدأ در ترجمه است. برای این کار با استفاده از شیوههایی غیر از آنچه در متن مبدأ بهکار رفته است، تأثیراتی مشابه در متن مقصد ایجاد میشود (فرحزاد، 1394: 33).
6-1-5. توضیح یا بسط معنایی (Explanation)
توضیح به معنای بسط معنای بخشی از متن است که نیاز به تصریح در متن مقصد دارد (گارسس، 1994: 82). تصریح (Explicitation) در اصطلاح به معنای آشکار کردن اطلاعات ضمنی متن مبدأ در متن مقصد است. تصریحِ اطلاعات در متن مقصد حداقل در سه سطح روی میدهد: نحو، معنی و کاربرد- گفتمان. تکنیکهای تصریح عبارتند از: استفاده از کلمات یا عبارات تصریحکننده، بهکارگیری ابزارهای انسجام، از بین بردن ابهامات ساختاری و از این قبیل. تصریح ممکن است اجباری، اختیاری یا کاربردشناختی باشد (فرحزاد، 1394: 66). این روش نیز مانند قبض نحوی گاهی به صورت مستقیم یا غیرمستقیم در ترجمه صورت میگیرد.
6-1-6. تلویح، تقلیل و حذف (Implication, Reduction, Omission)
اصطلاحاتی هستند که برای تعریف تکنیکِ مقابل بسط معنی بهکار میروند. تلویح به عناصری اشاره دارد که در متن مبدأ صریح هستند و در متن مقصد به طور ضمنی بیان میشوند (گارسس، 1994: 82). تقلیل یا کاهش به معنای حذف اطلاعات غیرضروری و کماهمیت یا مواردی است که از نظر مترجم برای خوانندة ترجمه قابل فهم نیست (فرحزاد، 1394: 153). حذف یا کاهش از فنونی است که مترجم با بهکارگیری آن میتواند در تنقیح متن ترجمه بکوشد. البته در این زمینه دست او چندان باز نیست و رعایت امانت و وفاداری به متن لازم است (مستعلی پارسا، 1396: 13).
6- 1- 7. تغییر در نوع جمله (Changes in the Type of Sentences)
این کار تنها یک تکنیک نیست، بلکه شیوهای مفید برای منتقدین هنگام مقابلة اثر چند مترجم است.
7. تحلیل دادهها
در این قسمت تکنیکهای مثبت و منفی بهکار رفته در ترجمة مکارم در سطح ساختاری با توجه به سطح نحوی- واژهساختی الگوی گارسس بررسی میشود.
7-1. ترجمة تحتاللفظی
این تکنیک در الگوی گارسس منفی است، اما با بررسی مصادیق آن در ترجمة قرآن میتوان آن را در مواردی مثبت دانست؛ یعنی در ساختارهایی که بین زبان مبدأ و مقصد تشابه وجود دارد یا در جایگاههایی که حفظ ساختار متن مبدأ به حفظ نشانداری کمک میکند. با توجه به اینکه در ترجمة مکارم اولویت به انتقال محتوا است از ترجمة تحتاللفظی اجتناب شده و مصادیق بسیار اندکی از این نوع ترجمه در ترجمة مکارم دیده میشود. یکی از ساختارهایی که به شکل تحتاللفظی ترجمه شده کاربرد حرف «لـِ» به معنای مالکیت در نقش خبر است که معادل کاربردی آن در زبان فارسی فعل «داشتن» است، اما در ترجمة مکارم طبق ساختار متن مبدأ ترجمه شده است. چند مثال از این شکل ترجمه در زیر آمده است:
الف- «لهمْ دَرَجَاتٌ عِندَ رَبِّهِمْ» (انفال/ 4)
ترجمة مکارم: «براى آنان درجاتى (مهم) نزد پروردگارشان است».
ب- «لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَریمٌ» (انفال/ 74)
ترجمة مکارم: «براى آنها، آمرزش (و رحمت خدا) و روزى شایستهاى است».
پ- «فَأَنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِداً فیها» (توبه/ 63)
ترجمة مکارم: «برای او آتش دوزخ است؛ جاودانه در آن میماند».
از دیگر نمونههای ترجمۀ تحتاللفظی مثال زیر است:
ت- «لِیَسْئَلَ الصَّادِقینَ عَنْ صِدْقِهِم» (احزاب/ 8)
ترجمة مکارم: «به این منظور که خدا راستگویان را از صدقشان (در ایمان و عمل صالح) سؤال کند».
ترجمة روان این آیه براساس دستور زبان فارسی به این صورت میشود: «به این منظور که خدا از راستگویان دربارة صدقشان سؤال کند».
در این موارد ترجمة تحتاللفظی باعث بدشکلی متن مقصد میشود و منفی است، اما مواردی نیز وجود دارد که به دلیل تشابه ساختاری متن مبدأ و مقصد ترجمة تحتاللفظی آسیبی به متن مقصد نمیزند و نمیتوان آن را منفی قلمداد کرد. به عنوان مثال، جملة اسمیة عربی در مواردی با جملات اسمیة فارسی ساختاری مشابه دارد (معروف، 1380: 280) و در ترجمه نیازی به جابهجایی نیست. مانند:
ث- «یَقُولُونَ إِنَّ بُیُوتَنا عَوْرَةٌ وَ ما هِیَ بِعَوْرَة» (احزاب/ 13)
ترجمة مکارم: «میگفتند: خانههای ما بیحفاظ است».
ج- «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ» (حجرات/ 13)
ترجمة مکارم: «گرامیترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست».
حتی در مواردی ترجمة تحتاللفظی به حفظ نشانداری ساخت مبدأ کمک میکند و تغییر آن باعث تبدیل ساخت نشاندار به بینشان میشود. به عنوان مثال، در آیة زیر در صورتی که تقدیم جواب شرط دلالت بلاغی مانند تأکید داشته باشد، اولویت با حفظ جایگاه آن در ترجمه است.
چ- «وَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَحَقُّ أَن یُرْضُوهُ إِن کَانُواْ مُؤْمِنِین» (توبه/ 62)
ترجمة مکارم: «شایستهتر این است که اگر ایمان دارند، خدا و پیامبرش را راضی کنند».
در ترجمة رضایی با ترجمة تحتاللفظی این دلالت حفظ شده است:
ترجمة رضایی: «خدا و فرستادهاش سزاوارترند که راضیاش سازند، اگر مؤمن باشند».
7-2. تغییر نحو
تغییر نحو ایجاد تغییرات ساختاری بدون تغییر مفهومِ عبارت است. این شگرد در الگوی گارسس از تکنیکهای مثبت و افزایشی است. در مواردی که ساختار زبان مبدأ معادلی در زبان مقصد ندارد یا حفظ ساختار باعث نازیبایی ترجمه میشود، مترجم از تکنیک تغییر نحو استفاده میکند.
7-2-1. مفعول مطلق
حالت نحوی مفعول مطلق در زبان عربی از نقشها یا حالاتی است که در زبان فارسی دارای ساختار مشابه نحوی نیست و از این رو، نیازمند ساختاری معادل در زبان فارسی است. این حالت نحوی به ویژه پس از نفوذ زبان عربی در زبان و ادبیات فارسی، وارد ساختار نحوی زبان فارسی دری شد و به صورت ساختاری مشابه و نه معادل -به خصوص در شعر فارسی- بهکار رفت. در دستور فارسی ساخت دستوری «قید» به چهار شکل قید تأکید، قید تشبیه، قید مقدار و قید نفی برای معادلسازی مفعول مطلق پیشنهاد شده است (قلیزاده، 1379: 93-92). به دلیل فقدان ساختار معادل برای مفعول مطلق در زبان فارسی، مترجم ناگزیر باید به تغییر نحو روی بیاورد. در مثالهای زیر، مکارم از ساختارهای صفت و قید برای معادلیابی مفعولمطلق استفاده کرده است:
الف- «وَ زُلْزِلُواْ زِلْزَالًا شَدِیدًا» (احزاب/ 11)
ترجمة مکارم: «و تکان سختى خوردند».
ب- «أُوْلَئکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا» (انفال/ 4)
ترجمة مکارم: «مؤمنان حقیقی آنها هستند».
پ- «وَ لِیُبْلىَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا» (انفال/ 17)
ترجمة مکارم: «تا مؤمنان را از این طریق به خوبی امتحان کند».
ت- «وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا» (توبه/ 111)
ترجمة مکارم: «این وعدة حقی است بر او».
در (الف) ساختار مفعول مطلق نوعی به ساختار فعل مرکب به همراه صفت تغییر یافته است. مفعول مطلق در (ب) و (ت) به صفت و در (پ) به قید تبدیل شده است. براساس الگوی گارسس این تغییرات که عناصر نحوی غیرقابل تطابق یک به یک را با سیستم زبان مقصد هماهنگ میکنند، تغییراتی مثبت به شمار میروند (گارسس، 1994: 80).
7-2-2. تبدیل اسم فاعل به موصول و برعکس
معادل اسم فاعل در زبان فارسی صفت فاعلی است، اما گاه اسم فاعل عربی در زبان فارسی معادلی به شکل صفت فاعلی ندارد و مترجم ناچار است این ساختار را باز کرده، آن را به جمله برساخته از موصول و صله تبدیل کند.
الف- «وَ الَّذِینَ فىِ قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فىِ الْمَدِینَة» (احزاب/ 60)
ترجمة مکارم: «اگر منافقان و بیماردلان و آنها که اخبار دروغ و شایعات بىاساس در مدینه پخش مى کنند دست از کار خود بر ندارند».
ب- «وَ فِیکم سَمَّاعُونَ لهم» (توبه/ 47)
ترجمة مکارم: «و در میان شما، افرادى (سست و ضعیف) هستند که به سخنان آنها کاملًا گوش فرامىدهند».
پ- «قَدْ یَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِینَ مِنکم وَ الْقَائلِینَ لِاخْوَانِهِمْ هَلُمَّ إِلَیْنَا» (احزاب 18)
ترجمة مکارم: «خداوند کسانى که مردم را از جنگ بازمىداشتند و کسانى را که به برادران خود مىگفتند: «بسوى ما بیایید».
ت- «سَأُلْقِى فىِ قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُواْ» (انفال/ 12)
ترجمة مکارم: «بزودى در دلهاى کافران ترس و وحشت مىافکنم».
در (الف) و (پ) اسم فاعل و در (ب) اسم مبالغهای بهکار رفته که در زبان فارسی معادلی به شکل صفت فاعلی ندارند به همین دلیل به صورت موصول ترجمه شدهاند. در (ت) مترجم بر عکس روند مثالهای قبل، موصول را به اسم فاعل تبدیل کرده است. تبدیل اسم فاعل به موصول به دلیل فقدان معادل ساختاری را میتوان طبق دیدگاه گارسس، تغییری مثبت قلمداد کرد، اما تبدیل موصول به اسم فاعل در مثال آخر هیچ ضرورتی نداشته و دلالت معنایی و آوایی واژه را بیدلیل تغییر میدهد.
7-2-3. تبدیل اسم به فعل
الف- «وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالْمُتَّقِین» (توبه/ 44)
ترجمة مکارم: «و خداوند پرهیزگاران را مىشناسد».
ب- «وَ اعْلَمُواْ أَنَّکمُ غَیر مُعْجِزِى الله» (توبه/ 2)
ترجمة مکارم: «و بدانید شما نمىتوانید خدا را ناتوان سازید».
پ- «وَ کاَنَ عَهْدُ اللَّهِ مَسئولا» (احزاب/ 15)
ترجمة مکارم: «و عهد الهى مورد سؤال قرار خواهد گرفت (و در برابر آن مسئولند)».
در (الف) صفت مشبهه، در (ب) اسم فاعل و در (پ) اسم مفعول به فعل تبدیل شدهاند. تغییر نحو در مثال «ب» و «پ» به دلیل فقدان معادل صفت فاعلی در فارسی تغییر مثبتی است، اما در «الف» با توجه به وجود معادل فارسی «آگاه» برای واژة «علیم» تغییر نحو غیرضروری است و اولویت با حفظ ساختار صفت فاعلی است که دلالت آوایی و معنایی واژة مبدأ را حفظ میکند.
7-2-4. تبدیل فعل به اسم
الف- «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ تَبْتَغی مَرْضاتَ أَزْواجِکَ» (تحریم/ 1)
ترجمة مکارم: «ای پیامبر! چرا چیزی را که خدا برای تو حلال کرده به خاطر جلب رضایت همسرانت (بر خود) حرام میکنی؟».
در این آیه جملة «تَبْتَغی...» حال برای جمله قبل است (صافی، 1418: 28/292). این جمله در ترجمة رضایی بدون تغییر نحوی به این شکل ترجمه شده است: «در حالی که خشنودی همسرانت را میطلبی». در ترجمة مکارم فعل «تَبْتَغی» به قید «به خاطر جلب رضایت» تبدیل شده و علاوه بر آن، نقش حال به صورت مفعولله ترجمه شده است.
7-2-5. تمییز
تمییز از ساختارهایی است که معادل دقیقی در زبان فارسی ندارد (معروف، 1384: 135) از این رو، مترجم باید برای ترجمة آن دست به تغییر نحوی بزند.
الف- «الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ هَاجَرُواْ وَ جَاهَدُواْ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ الله» (توبه/ 20)
ترجمة مکارم: «آنها که ایمان آوردند، و هجرت کردند، و با اموال و جانهایشان در راه خدا جهاد نمودند، مقامشان نزد خدا برتر است و آنها پیروز و رستگارند».
ب-«کاَلَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ کَانُواْ أَشَدَّ مِنکُمْ قُوَّةً وَ أَکْثَرَ أَمْوَالًا وَ أَوْلَدًا» (توبه/ 69)
ترجمة مکارم: « (شما منافقان،) همانند کسانى هستید که قبل از شما بودند (و راه نفاق پیمودند بلکه) آنها از شما نیرومندتر، و اموال و فرزندانشان بیشتر بود».
در آیات زیر تمیز منقول از مبتدا به صورت مبتدا ترجمه شده و به یک ساختار کاربردی در زبان فارسی تبدیل شده است.
7-3. تغییر مقوله یا زاویه دید
وقتی رویههای مستقیم ترجمه باعث شکلگیری عبارتی درست، اما غیرمطلوب، غیرطبیعی یا عجیب میشود، میتوان از تغییر مقوله استفاده کرد. وینی و داربلنه 10 نمونه برای تغییر مقوله در ترجمه از فرانسه به انگلیسی ذکر میکنند. تغییر مقوله در حوزة افزایش و تکنیکهای مثبت قرار دارد. در ترجمة مکارم از نمونههای تغییر مقوله میتوان به تغییر منفی به مثبت، مجهول به معلوم و سبب به مسبب اشاره کرد.
7-3-1. تغییر منفی به مثبت
در بعضی موقعیتها میتوان ترکیبهای نفی و استثنا را مثبت ترجمه کرد تا نثری روان به دست آید (ناظمیان، 1381: 81). مکارم در بعضی موارد حصر با ما و إلّا ساختار منفی حصر را حفظ کرده و در مواردی این ساختار را به ساختار مثبت تبدیل کرده است. به عنوان مثال در ترجمة آیه زیر ساختار منفی حصر حفظ شده است:
«وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ إِلاَّ مُکاءً وَ تَصْدِیَة» (انفال/ 35)
ترجمة مکارم: «نمازشان نزد خانة کعبه چیزی جز سوت کشیدن و کف زدن نبود».
در ترجمههای زیر ساختار منفی به مثبت تبدیل شده است:
الف- «وَ مَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَى وَ لِتَطْمَئن بِهِ قُلُوبُکُم» (انفال/ 10)
ترجمة مکارم: «ولى خداوند، این را تنها براى شادى و اطمینان قلب شما قرار داد».
ب- «إِن یُرِیدُونَ إِلَّا فِرَارًا» (احزاب/ 13)
ترجمة مکارم: «آنها فقط مىخواستند (از جنگ) فرار کنند».
پ- «وَ مَا أُمِرُواْ إِلَّا لِیَعْبُدُواْ إِلَهًا وَاحِدًا لَّا إِلَاهَ إِلَّا هُو» (توبه/ 31)
ترجمة مکارم: «در حالی که دستور داشتند فقط خداوند یکتایی را که هیچ معبودی جز او نیست، بپرستند».
در آیة زیر مترجم فعل مثبت را به شکل منفی ترجمه کرده است:
ت- «وَ لَا تَنَزَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَ تَذْهَبَ رِیحُکم» (انفال/ 46)
ترجمة مکارم: «و نزاع (و کشمکش) نکنید، تا سست نشوید، و قدرت (و شوکت) شما از میان نرود».
7-3-2. تغییر مجهول به معلوم و برعکس
کاربرد فعلِ مجهول در زبان فارسی به مراتب کمتر از عربی است. خیلی از کاربردهای مجهولِ عربی اگر در ترجمه نیز مجهول ترجمه شوند، باعث انتقال ساختارِ خاص زبان مبدأ به متن مقصد میشوند و ساختار ترجمه را نازیبا میکنند. در زبان فارسی، ساختار فعل مجهول و برخی از فعلهای لازم مشابه است و در هر دو نوع این افعال از فعل «شدن» استفاده میشود. ملاک تشخیص مجهول یا لازم بودن فعلهایی نظیر «پریشان شد»، «محو شد» و «باز شد» این است که در وجه مجهول این افعال میتوان فعل «کردن» را پیش از «شدن» بهکار برد. بنابراین، ترجمه فارسی فعلهای مجهول و لازم زبان عربی، ساختاری مشابه و یکسان دارد. به عبارت دیگر، فعلهای مجهول عربی را میتوان در فارسی به صورت معلوم و لازم ترجمه کرد (ناظمیان، 1381: 71). مکارم در ترجمة خود در چنین مواردی تغییر مقوله را ترجیح داده است:
الف- «هُنَالِکَ ابْتُلى الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُواْ زِلْزَالًا شَدِیدًا» (احزاب/ 11)
ترجمة مکارم: «آنجا بود که مؤمنان آزمایش شدند و تکان سختى خوردند».
ب- «وَ لَوْ دُخِلَتْ عَلَیهم مِّنْ أَقْطَارِهَا ثُمَّ سُئلُواْ الْفِتْنَةَ» (احزاب/ 14)
ترجمة مکارم: «اگر دشمنان از اطراف مدینه بر آنان وارد مىشدند و پیشنهاد بازگشت به سوى شرک به آنان مىکردند».
پ- «یَوْمَ یُحمَى عَلَیْهَا فىِ نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَ جُنُوبهمْ وَ ظُهُورُهُم» (توبه/ 35)
ترجمة مکارم: «در آن روز که آن را در آتش جهنم، گرم و سوزان کرده، و با آن صورتها و پهلوها و پشتهایشان را داغ مىکنند».
ت- «وَ یحرِّمُونَهُ عَامًا لِّیُوَاطِئواْ عِدَّةَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ» (توبه/ 37)
ترجمة مکارم: «و سال دیگر آن را حرام میکنند، تا با مقدار ماههایی که خداوند تحریم کرده هماهنگ شود».
7-4. جبران
جبران یه معنای جبرانِ از دست رفتن ویژگیهای متن مبدأ در ترجمه است. برای این کار با استفاده از شیوههایی غیر از آنچه در متن مبدأ بهکار رفته است، تأثیراتی مشابه در متن مقصد ایجاد میشود (فرحزاد، 1394: 33). در مثالهای زیر مترجم دلالتهای آوایی یا معنایی را که نمیتوان به همان شکل به زبان فارسی منتقل کرد به شکلی دیگر جبران
کرده است.
الف- «فَأَمْطِرْ عَلَیْنَا حِجَارَةً مِّنَ السَّمَاء» (انفال/ 32)
ترجمة مکارم: «بارانى از سنگ از آسمان بر ما فرود آر».
ب- «نَسُواْ اللَّهَ فَنَسِیهم» (توبه/ 67)
ترجمة مکارم: «خدا را فراموش کردند، و خدا (نیز) آنها را فراموش کرد».
پ- «وَ مَرْیمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتىِ أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا» (تحریم/ 12)
ترجمة مکارم: «و همچنین به مریم دختر عمران که دامان خود را پاک نگه داشت».
در (الف) فعل «أمطر» استعاره از «أنزل» به معنای نازل کن است. مکارم استعاره موجود در «فأمطر» را با عبارت «بارانی از سنگ» جبران کرده است. در (ب) مترجم دلالتِ معنایی حرف «فاء» را با استفاده از کلمة «نیز» منتقل کرده است. مترجم در ترجمة (پ) ادب کلامی قرآن را با استفاده از معادل فرهنگی در ترجمه جبران کرده است.
7-5. توضیح یا بسط معنایی
در این تکنیک معنای بخشی از متن که نیاز به تصریح در متن مقصد دارد، بسط پیدا میکند. این تکنیک به وفور در ترجمة مکارم بهکار رفته است. از موارد کاربرد این تکنیک در ترجمة مکارم تعیین مصداقِ مفاهیم قرآنی، تصریح به واژگان محذوف و مفاهیم ضمنی است.
7-5-1. تعیین مصداق
الف- «رَضُواْ بِأَن یَکُونُواْ مَعَ الْخَوَالِف» (توبه/ 93)
ترجمة مکارم: «آنها راضى شدند که با متخلّفان [زنان و کودکان و بیماران] بمانند».
ب- «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلىَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْض» (احزاب/ 72)
ترجمة مکارم: «ما امانت (تعهّد، تکلیف، و ولایت الهیّه) را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم».
پ- «لَّا جُنَاحَ عَلَیهْنَّ فىِ ءَابَائهِنَّ وَ لَا أَبْنَائهِنَّ وَ لَا إِخْوَانهِنَّ وَ لَا أَبْنَاءِ إِخْوَانهِنَّ وَ لَا أَبْنَاءِ أَخَوَاتِهِنَّ وَ لَا نِسَائهِنَّ وَ لَا مَا مَلَکَتْ أَیْمَنهُنَّ» (احزاب/ 55)
ترجمة مکارم: «بر آنان [همسران پیامبر] گناهى نیست در مورد پدران و فرزندان و برادران و فرزندان برادران و فرزندان خواهران خود و زنان مسلمان و بردگان خویش (که بدون حجاب و پرده با آنها تماس بگیرند)».
7-5-2. تصریح به واژگان محذوف
الف- «وَ مَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ» (انفال/ 17)
ترجمة مکارم: «و این تو نبودى (اى پیامبر که خاک و سنگ به صورت آنها) انداختى بلکه خدا انداخت».
ب- «هَذَا مَا کَنزتُمْ لِأَنفُسِکم» (توبه/ 35)
ترجمة مکارم: « (و به آنها میگویند:) این همان چیزی است که برای خود اندوختید».
7-5-3. تصریح مفاهیم ضمنی
الف- «وَ أَصْلِحُواْ ذَاتَ بَیْنِکُمْ» (انفال/ 1)
ترجمة مکارم: «و خصومتهایى را که در میان شماست، آشتى دهید».
ب- «ذَالِکُمْ فَذُوقُوهُ وَ أَنَّ لِلْکَفِرِینَ عَذَابَ النَّار» (انفال/ 14)
ترجمة مکارم: «این (مجازات دنیا) را بچشید! و براى کافران، مجازات آتش (در جهان دیگر) خواهد بود».
پ- «ذَالِکُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ مُوهِنُ کَیْدِ الْکَافِرِین» (انفال/ 18)
ترجمة مکارم: «سرنوشت مؤمنان و کافران، همان بود که دیدید! و خداوند سستکننده نقشههاى کافران است».
ت- «أَنىَ یُؤْفَکُون» (توبه/ 30)
ترجمة مکارم: «چگونه از حق انحراف مییابند».
7-6. تلویح، تقلیل و حذف
این تکنیک در مقابل بسط معنایی بهکار میرود؛ یعنی عناصری که در متن مبدأ صریح هستند در متن مقصد به طور ضمنی بیان میشوند. این تکنیک در ترجمة قرآن با توجه به حساسیت متن کمتر صورت میگیرد، اما در مواردی جزئی میتوان نمونههایی از آن را در ترجمة مکارم یافت.
الف- «کَمَا أَخْرَجَکَ رَبُّکَ مِن بَیْتِکَ بِالْحَق» (انفال/ 5)
ترجمة مکارم: «همانگونه که خدا تو را به حق از خانه (به سوى میدان بدر،) بیرون فرستاد».
ب- «وَ اللَّهُ یَعْلَمُ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ مَا فىِ الْأَرْض» (حجرات/ 16)
ترجمة مکارم: «او تمام آنچه را در آسمانها و زمین است مىداند».
پ- «فَإِذَا جَاءَ الخوْفُ رَأَیْتَهُمْ یَنظُرُونَ إِلَیْکَ تَدُورُ أَعْیُنُهُمْ کاَلَّذِى یُغْشىَ عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْت» (احزاب/ 19)
ترجمة مکارم: «و هنگامى که (لحظات) ترس (و بحرانى) پیش آید، مىبینى آن چنان به تو نگاه مىکنند، و چشمهایشان در حدقه مىچرخد، که گویى مىخواهند قالب تهى کنند».
ت- «قُل لَّن یَنفَعَکُمُ الْفِرَارُ إِن فَرَرْتُم مِّنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْل» (احزاب/ 16)
ترجمة مکارم: «بگو: «اگر از مرگ یا کشته شدن فرار کنید، سودی به حال شما نخواهد داشت»».
در (الف) ضمیر (ک) در «ربک» و «بیتک» در ترجمه حذف شده است. در (ب) در آیه به کلمه «الله» تصریح شده، اما در ترجمه ضمیر «او» جانشین شده و به تلویح تبدیل شده است. در ترجمة (پ) واژة «الذی» ترجمه نشده و تشبیه به مرگ مستقیما به مشبه نسبت داده شده است. در ترجمة (ت) کلمة فرار ترجمه نشده و به دلالت شرط بر آن اکتفا شده است.
7-7. تغییر در نوع جمله
نوع جمله ممکن است در ترجمه از ساده به مرکب، انشایی مانند جملات استفهامی، تعجبی به خبری و... تغییر کند. این مؤلفه در الگوی گارسس از تکنیکهای خنثی
بهشمار میرود.
الف- «فَسِیحُواْ فىِ الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشهر» (توبه/ 2)
ترجمة مکارم: «با این حال، چهار ماه (مهلت دارید که آزادانه) در زمین سیر کنید (و هر جا مىخواهید بروید، و بیندیشید)».
ب- «قَتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَیْدِیکُمْ» (توبه/ 14)
ترجمة مکارم: «با آنها پیکار کنید، که خداوند آنان را به دست شما مجازات مىکند».
پ- «إِلَّا أَن تَفْعَلُواْ إِلىَ أَوْلِیَائکُم مَّعْرُوفا» (احزاب/ 6)
ترجمة مکارم: «مگر اینکه بخواهید نسبت به دوستانتان نیکی کنید».
ت- «تُرْجِى مَن تَشَاءُ مِنهنَّ وَ تُؤوِى إِلَیْکَ مَن تَشَاء» (احزاب/ 51)
ترجمة مکارم: « (موعد) هریک از آنان {=همسرانت} را بخواهی میتوانی به تأخیر اندازی و هرکدام را بخواهی نزد خود جای دهی».
در (الف) با افزودن عبارت (مهلت دارید) وجه امری آیه به وجه خبری تبدیل شده است. در (ب) جواب شرط که متوقف بر فعل شرط است به صورت جملهای مستقل ترجمه شده است که البته این تغییر منفی است و دلالت آیه را تغییر میدهد. در (پ) فعل ساده به صورت مرکب ترجمه شده و در (ت) وجه خبری به التزامی تبدیل شده است.
7-8. نتایج تحلیل دادهها
در ترجمة مکارم تغییر نحو و پس از آن تغییر مقوله و بسط معنایی پربسامد هستند و ترجمة تحتاللفظی و تلویح، تقلیل و حذف کمترین کاربرد را دارند. میزان استفاده از مؤلفهها در ترجمة مکارم در نمودار (2) قابل مشاهده است. از میان این مؤلفهها، ترجمۀ تحتاللفظی و تلویح، تقلیل و حذف تکنیکهای منفی هستند که کمترین کاربرد را در ترجمة مکارم دارند. تغییر در نوع جمله تکنیک خنثی و سایر تکنیکها مثبتاند. این جدول فراوانی نشان میدهد که ترجمة مکارم از تکنیکهای مثبت استفادة بیشتری داشته و از کفایت و مقبولیت برخوردار است.
نمودار (1): جدول توزیع فراوانی سطح نحوی-واژهساختی در ترجمه مکارم
8. بررسی کارآمدی مؤلفهها در ارزیابی ترجمة قرآن
سطح نحوی و ساختاری تاکنون در بسیاری از ارزیابیهای ترجمة قرآن مد نظر قرار گرفته است، اما الگوی گارسس کمک میکند این ارزیابی به شکلی روشمند صورت بگیرد. در این قسمت کارآمدی هریک از مؤلفههای این سطح مورد بحث قرار میگیرد.
1- ترجمة تحتاللفظی: این مؤلفه در الگوی گارسس، منفی به شمار میرود و این دیدگاه در رویکرد مقصدگرا طبیعی است، اما نکتهای که هنگام بررسی این مؤلفه در ترجمة قرآن باید در نظر داشت این است که ترجمة تحتاللفظی را نباید با ترجمة مبدأگرا اشتباه گرفت. ترجمة مبدأگرا با رعایت استانداردهای زبان مقصد، سعی در حفظ اصالت متن مبدأ دارد، اما ترجمة تحتاللفظی تنها واژگان را بدون در نظر گرفتن اصول زبان مقصد ترجمه میکند. بیشتر قرآنپژوهان نیز ترجمة تحتاللفظی قرآن را مردود میشمارند. معرفت این نوع ترجمه را بسیار دشوار میداند. به عقیدة وی یافتن کلمات همانند با همان خصوصیات در دو زبان مبدأ و مقصد کار آسانی نیست و در بیشتر موارد این نوع ترجمه نمیتواند کاملا اصل معنا را افاده کند. همچنین ترجمۀ تحتاللفظی زیبایی کلام را نیز نمیتواند منتقل کند، زیرا ترجمة تحتاللفظیِ آرایههایی مانند استعاره، تشبیه و کنایه یا اصلا امکانپذیر نیست یا به شکل زشتی نمودار میشود (معرفت، 1379: 1/114).
ترجمههای اولیة قرآن کریم غالبا تحتاللفظی بودهاند، اما اکنون مترجمان سعی در روانسازیِ ترجمة قرآن دارند. با این وجود هنوز آثاری از ترجمة تحتاللفظی در ترجمههای جدید نیز دیده میشود که میتوان یکی از علل آن را تکرارِ مداوم ترجمههای تحتاللفظی در طول زمان و آشنا شدن بعضی ساختارهای عربی با گوش مخاطبین دانست و دلیل دیگر آن میتواند حساسیت متن مقدس و تلاش برای حفظ آن باشد. بنابراین، مؤلفة «ترجمة تحتاللفظی» به عنوان یک مؤلفة منفی در الگوی ارزیابی ترجمة قرآن کارآمد است، اما از یک سو باید تعریف روشنی از آن ارائه شود تا با ترجمة مبدأگرا اشتباه گرفته نشود. همچنین باید موارد منفی بودن آن مشخص شود. به عنوان مثال، ترجمة تحتاللفظی در ساختارهای مشابه بین زبان مبدأ و مقصد منفی نیست و در مواردی که به حفظ نشانداری ساخت متن مبدأ کمک کند، مثبت است.
2- تغییر نحو: تغییر نحو از مؤلفههایی است که در هر ترجمهای دیده میشود بهخصوص در ترجمة عربی به فارسی که از دو خانوادة زبانی متفاوتاند، این تغییر ناگزیر است. فارسی یکی از زبانهای گروه آریایی یا هند و اروپایی است در حالی که عربی جزء زبانهای سامی است. از این رو، تفاوتهای بنیادین و ریشهای بین این دو زبان وجود دارد (ندا، 1383: 42). محمود العزب در بیان مشکلات ترجمة قرآن به زبانهای هند و اروپایی میگوید: «یکی از مشکلات ترجمة قرآن به این زبانها به ساختار زبان عربی از نظر تقدیم و تأخیر، حذف و ایجاز و ویژگیها و دلالتهای جملات اسمیه و فعلیه براساس مقتضای حال برمیگردد. این دو جمله با هم تفاوتهای بسیاری دارند که در زبانهای هند و اروپایی منتقل نمیشود، زیرا در این زبانها جملة فعلیه وجود ندارد» (العزب، 2006: 47).
آنطور که گارسس مطرح کرده، نمیتوان آن را به طور کلی مثبت دانست، بلکه باید به موارد جزئی تقسیم شود و کاربردهای مثبت آن از منفی متمایز شود. در موارد زیادی تغییر نحو در ترجمة قرآن کارکردی مثبت دارد؛ زیرا در ترجمة قرآن اولویت حفظ زبان قرآن است نه حفظ نحو عربی. به گفتة تمام حسّان «زبان عربی، بسیار گستردهتر از نحو عربی است. نحو قواعدی است که برای سازماندهی استعمالهای شایع زبان تنظیم شده و بخشی از زبان به دلیل عدم شیوع در قواعد نحو جای نگرفته است. این بخش از زبان براساس قاعدة اصولیِ نحویون هیچ منافاتی با فصاحت ندارد. قرآن به لسان عربی مبین نازل شده، نه به نحو عربی مبین؛ به همین دلیل گستردگی ترکیبهای قرآن به گستردگی زبان است و محدود به قواعد نحوی نیست. قرائت قرآن به شکل سنت از پیامبر روایت شده و در مواردی با عدول از اصول نحویون و تساهل در قواعد، نحو را به چالش میکشد» (حسّان، 1993: 283). بر این اساس، میتوان تغییر نحو را در شرایطی که برای حفظ دلالتهای زبانی قرآن بهکار میروند، شگردی مثبت قلمداد کرد. عبدالرؤوف میگوید: «ترجمة بافتار بیشتر ناظر به صورت است تا محتوا. ما آرزو داریم به معادلیابی/ سازی، هم برای محتوا و هم برای صورت نایل شویم، ولی محظوراتی که ما در ترجمة بافتار قرآنی با آن مواجه میشویم اغلب از جنس و در حوزة صورت است. صورت قرآن در تکوین اولیهاش معنا- محور است» (عبدالرؤوف، 1389: 116).
در جایی که تغییر نحو به انتقال معنا و حفظ بافتار کمک کند در حوزة تغییر مثبت
جای میگیرد.
برای تشخیص مثبت یا منفی بودن این مؤلفه باید علت تغییر را بررسی کرد. در صورتی که تغییر نحو به دلیل تفاوتهای ساختاری دو زبان صورت بگیرد، مثبت و در صورتی که باعث تغییر دلالتهای بلاغی آیه شود، منفی است. یکی از تغییراتی که معمولا در ترجمهها صورت میگیرد، تغییر تقدیم و تأخیرهای موجود در آیه است. باید موارد ساختاری از سبکی در این موارد روشن شود. برای تشخیص این موارد میتوان به تحقیقات صورت گرفته در تقدیم و تأخیرهای قرآن مراجعه کرد. تمام حسّان در بحثی با عنوان «قرینة رتبه در ساختار قرآن» رتبة نحوی یا جایگاه ساختاری کلمات را به دو قسمت ثابت و غیرثابت تقسیم میکند. جایگاههای ثابت مانند ادوات صدارتطلب، حروف جر و حروف عطف هستند که در جمله جای ثابتی دارند و جایگاههای غیرثابت نقشهایی مانند مفعول، فاعل، مبتدا، خبر، ظرف و جار و مجرور هستند که میتوانند مقدم یا مؤخر شوند. جایگاههای غیرثابت گاهی به دلایل ساختاری مثل اجتناب از امکان اشتباه یا بازگشت ضمیر به مؤخر در جای خود قرار میگیرند و در غیر این صورت، گاه به دلایل سبکی و بلاغی توسط گوینده مقدم یا مؤخر میشوند (حسّان، 1993: 94-91). این تقسیمبندی به تشخیص جابهجاییهای ساختاری از سبکی کمک میکند. توحیدلو نیز در جملهشناسی قرآن حالات مختلف تقدیم و تأخیر را بیان میکند که از جملة دلایل آن میتوان به رعایت جنبة بلاغی، اهمیت خاص یک کلمه یا موضوع، بیان موقعیتهای مختلف یک کلمه یا موضوع در جاهای مختلف و آسانسازی فهم مفهوم آیه اشاره کرد (توحیدلو، 1389: 4). این حالات که همگی غیرساختاری و سبکی هستند باید در ترجمه رعایت شوند. بنابراین، در مواردی که جایگاه کلمات تنها به دلایل ساختاری و غیرسبکی در ترجمه تغییر کند، تغییر نحو اجتنابناپذیر و مثبت است. در صورتی که تغییر جایگاه کلمات به دلیل سبکی و بلاغی باشد، اولویت با حفظ دلالت بلاغی است. در صورتی که تغییر نحو به انتقال این دلالت کمک کند، استفاده از آن مفید است و در غیر این صورت باید از سایر تکنیکها مانند تکنیک «جبران» استفاده شود.
3- تغییر مقوله: این مؤلفه نیز همانند تغییر نحو نیاز به شفافسازی و دستهبندی دارد. بدین منظور میتوان از دستهبندی وینی و داربلنه به اجباری و اختیاری و نیز انواع تغییر مقوله که در قسمت نظری بحث ذکر شد، استفاده کرد. در ارزیابی ترجمة قرآن میتوان این مؤلفه را در کنار بحث «مفهوم و منطوق» اصولی بررسی کرد. منطوقِ الفاظ مفهومی را ادا میکند، اما مفهوم الفاظ گاه بر معنای دیگری ورای ظاهر امر دلالت دارد. این دلالت یا به موافقت است یا به مخالفت. اگر منطوق بر معنای معین زبانیای بنا به وصف، حال، ظرف یا عدد دلالت کند، آن معنای معین به طریق مخالفت بر نفی حکم از غیر آن موصوف، حال، ظرف یا عدد دلالت میکند (ابوزید، 1389: 303). مفهومِ موافق با منطوق به دو قسمت فحوای خطاب (مفهومِ اولی) و لحن خطاب (مفهوم مساوی) تقسیم میشود. مفهوم مخالف در صفت (نعت، حال، ظرف و عدد)، شرط، غایت و حصر کاربرد دارد (سیوطی، 1421: 2/19). تمام این مفاهیم در دلالتِ التزامی کلام نهفته است و در علم اصول به طور مفصل دربارة آنها بحث شده که در این جستار مجال شرح مفصل آنها نیست.
بعضی از موارد تغییر مقوله در ترجمة قرآن در بحث مفهوم وصف، حال، ظرف، عدد، شرط، غایت و حصر صورت میگیرند. مثلاً در مصادیق حصر به نفی و استثنا منطوق منفی و مفهوم مثبت است. مترجم با تغییر مقوله به جای ترجمة منطوق به ترجمة مفهوم پرداخته است. نمونههای این تغییر مقوله در بخش قبل آمده است.
4- جبران: جبران انتقال زیباییهای متن مبدأ با استفاده از امکانات زبان مقصد است. این کار بدون شک تکنیکی مثبت است که مترجم زبردست را از دیگران متمایز میکند. بسیاری از مصادیق اعجاز بیانی قرآن در ترجمه از بین میرود و مترجم هرچه بیشتر بتواند آنها را در اشکال دیگر جبران کند، سطح کیفی ترجمه بالاتر میرود.
5- بسط معنایی: این مؤلفه در ترجمة قرآن بسیار دیده میشود، اما باید موارد ضروری از غیرضروری متمایز شود. به گفتة خزاعیفر با توجه به پدیدة نزول معنی در قالب الفاظ در قرآن کریم، ناچار مترجم با پدیدة کاهش معنایی روبهرو است که باید آن را با افزودههای ترجمه جبران کند (خزاعیفر، 1386: 10). بسط معنایی از مؤلفههایی است که میزان ضرورت و جواز آن براساس رویکرد ترجمه قابل تغییر است. ترجمة مبدأمدار کمترین امکان بسط معنایی را دارد. ترجمة مقصدمدار در حد کمک به انتقال روان معنا و ترجمة تفسیری در حد انتقال پیام و حفظ انسجام متن میتوانند از بسط معنایی بهره گیرند.
6- تلویح، تقلیل و حذف: بسط معنایی و تلویح در سطح معنا در مقابل بسط و قبض نحوی در سطح نحو قرار دارند. تلویح؛ یعنی معنای آشکارِ متن مبدأ در متن مقصد به طور ضمنی بیان شود. این امر در ترجمة قرآن مشخصاً برخلاف امانتداری و مقصودِ ترجمة قرآن است که البته در ترجمههای متعهد فارسی به ندرت و بدون غرض اتفاق میافتد.
7- تغییر در نوع جمله: این مؤلفه که در میان تکنیکهای خنثی قرار دارد از نظر گارسس برای مقابلة چند اثرِ یک مترجم، شیوهای مفید است، اما برای ارزیابی کیفی ترجمة قرآن به نظر چندان کاربردی نیست.
با توجه به بررسی صورت گرفته روشن شد که نمیتوان دربارة مثبت یا منفی بودن مؤلفهها به طور کلی قضاوت کرد. بعضی از مؤلفهها در شرایط خاصی با توجه به رویکرد ترجمه و میزان ضرورت بهکارگیری تکنیک موردنظر میتوانند مثبت یا منفی قلمداد شوند. در جدول (3) شرط مثبت بودن این مؤلفهها آمده است.
جدول (3): معیار مثبت بودن مؤلفهها
مؤلفه
|
معیار مثبت بودن
|
ترجمه تحتاللفظی
|
وقتی ساختار زبان مبدأ و مقصد مشابه باشد و ترجمة تحتاللفظی باعث ناخوشساختی متن مقصد نشود.
|
تغییر نحو
|
وقتی ساختار زبان مبدأ و مقصد مشابه نباشد.
وقتی عدم تغییر نحو باعث اخلال به معنا شود.
وقتی تغییر نحو به حفظ نشانداری ساختهای متن مبدأ کمک کند.
|
تغییر مقوله
|
وقتی تغییر مقوله به حفظ نشانداری ساختهای متن مبدأ کمک کند.
وقتی مقولة زبان مبدأ در زبان مقصد کاربرد نداشته باشد و باعث ناخوشساختی متن مقصد شود.
|
بسط معنایی
|
وقتی عدم بسط معنا باعث ایجاد ابهام در متن مقصد شود یا در محتوای آیه اخلال وارد کند.
|
نتیجهگیری
با ارزیابی ترجمة مکارم براساس سطح نحوی- واژهساختی الگوی گارسس و مطالعة کارآمدی این سطح در ارزیابی ترجمة قرآن نتایج زیر به دست میآید:
- سطح نحوی- واژهساختی الگوی گارسس با توجه به تفاوتهای ساختاری زبان فارسی و عربی و ضرورت ایجاد تغییرات نحوی در ترجمه در ارزیابی ترجمة قرآن کارآمد است. جزئیسازی مؤلفهها در این سطح به ارزیاب کمک میکند با دقت بیشتر و نگاه جزئیتری به بررسی تغییرات نحوی بپردازد، اما در ترجمة قرآن نمیتوان به این مؤلفهها آنطور که گارسس دستهبندی کرده، مطلقاً مثبت یا منفی نگاه کرد. بعضی از مؤلفههای مثبت این الگو مانند تغییر نحو و مقوله و بسط معنایی در مواردی که ضرورتی برای تغییر یا بسط نیست، منفی به شمار میروند.
- در ترجمة مکارم تغییرات نحوی زیادی برای هماهنگسازی ترجمه با زبان مقصد صورت گرفته است. از میان مؤلفههای سطح نحوی الگوی گارسس، مؤلفة تغییر نحو بیشترین کاربرد را در ترجمة مکارم دارد. پس از آن تغییر مقوله و بسط معنایی از بیشترین کاربرد برخوردار بودهاند. مؤلفههای منفی ترجمة تحتاللفظی و تلویح، تقلیل و حذف در این ترجمه کمترین کاربرد را داشتند. بنابراین، براساس سطح دوم الگوی گارسس ترجمة مکارم از کفایت و مقبولیت برخوردار است.
- از میان مؤلفههای سطح دوم الگوی گارسس تغییر نحو، تغییر مقوله و بسط معنایی بیشترین کارآمدی را در ارزیابی ترجمة قرآن دارند. مؤلفة جبران نیز با توجه به حجم بالای صنایع بلاغی در قرآن و اهمیت چگونگی انتقال آنها در ترجمه مؤلفة کارآمدی در ارزیابی ترجمة قرآن است.
- مؤلفة ترجمة تحتاللفظی به عنوان مؤلفة منفی و مؤلفههای تغییر نحو، تغییر مقوله و بسط معنایی به عنوان مؤلفههای مثبت در این سطح برای ارزیابی ترجمة قرآن نیاز به بازبینی دارند. مثبت یا منفی بودن این مؤلفهها با توجه به جایگاه و میزان ضرورت استفاده از آنها مشخص میشود. ترجمة تحتاللفظی در ساختارهای مشابه در زبان مبدأ و مقصد منفی نیست. تغییر نحو در صورتی که به دلایل ساختاری و غیرسبکی ضرورت پیدا کند، مثبت است و در صورتی که تغییر جایگاه کلمات به دلایل سبکی و بلاغی باشد، اولویت با حفظ دلالت بلاغی است و تغییر نحو در صورتی مثبت است که به حفظ این دلالت کمک کند. تغییر مقوله نیز در مواردی مثبت است که به حفظ نشانداری ساختهای متن مبدأ کمک کند یا از نوع تغییر مقولة اجباری در دستهبندی وینی و داربلنه باشد که اجتناب از آن باعث بدشکلی ترجمه میشود.
[1]. Carmen Valero Garcés