هر چیزی که در این عالم ارزش بیشتری داشته باشد، با خطرات بیشتری هم مواجه میشود. در امور اجتماعی نیز همین طور است، اگر پدیدة ارزشمندی در اجتماع رخ دهد که تأثیری مهمّ در جامعه داشته باشد، دشمنان با آن به مقابله برمیخیزند و در صدد نابودی آن برمیآیند (ر.ک؛ مصباح یزدی، 1381: 114). جامعة اسلامی که از نهاد دین شریف اسلام برخاسته است و روح آن با اندیشههای ناب محمّدی(ص)گره خورده، به دلیل برخورداری از ارزشهای فطری، همواره در معرض خطرات دشمن بوده است و لازم است در حالت آماده باش قرار گیرد. علاوه بر اینکه جامعة اسلامی گاهی در برابر آماج گلولههای بارز و ظاهری دشمن قرار میگیرد، امروزه دشمن از سلاح پنهان و ویرانگر دیگری برای تهدید ملّت اسلامی بهره میگیرد و آن «استحالة فرهنگی» است که در مقام عملیّاتی از آن به «جنگ فرهنگی» یا «جنگ نرم» تعبیر میشود. حال مسئله اینست که دشمنان اسلام از طریق شبکههای ماهوارهای بهعنوان یکی از انواع رسانه، برای تغییر در فرهنگ اسلامی، چگونه دست به این تهدیدها میزند و جامعة اسلامی به منظور مصونیّت در برابر این تهدیدها، چگونه از فرمانهای الهی در قرآن کریم و مبیّن آن که کلام ناب و تقریر اهل بیت معصومین(ع)است، بهره میجوید؟
مفهومشناسی رسانه
در حال حاضر مردم با نسل تازهای از فنون ارتباطی روبهرو هستند. تکنیکهایی که نسبت به ابزارهای قدیمی سادهتر و کمهزینهتر هستند و در عین حال، جذّابیّت خاصّی را برای مخاطبان خود دارند. ابزارهای ارتباطی وسیلههای مفید و در عین حال، خطرناک هستند که باید به نحوة استفاده از آنها توجّه کرد. میتوان این ابزارها را به چاقویی تشبیه کرد که از یک سو، وسیلهای مهمّ و مفید برای استفاده در امور آشپزی و آشپزخانه است و از سوی دیگر، ممکن است وسیلة قتل یک انسان باشد. هر وسیلة ارتباط جمعی و فرامکانی را که انتقالدهندة پیامی مهم در حوزة افکار، فرهنگها، اعتقادها، سیاستها و مواردی از این دست باشد، «رسانه» گویند. امروزه وسائل مصداق این تعریف، «روزنامهها، مجلاّت، مطبوعات، رادیو، تلویزیون، ماهواره، اینترنت، لوحهای فشرده، ویدئو و...» است.
تعریف فرهنگ و تهاجم فرهنگی
واژة «فرهنگ» در بطن گفتگوی عامیانة جامعه، به دسترنج بلندپایة ادبیّات، هنر، دین، علم، ذهن و غیره گفته میشود، امّا تعریفهای متعدّدی در این باب از سوی فلاسفه و ادیبان ارائه شده است که در این مقاله برای روشن شدن مفهوم فرهنگ از تعریف یک فیلسوف اسلامی و یک ادیب ایرانی بهره جستهایم. علاّمه جعفری در تعریف فرهنگ آورده است: «فرهنگ عبارت است از کیفیّت یا شیوههای بایسته برای آن دسته از فعّالیّت مادّی و معنوی انسان که مستند به طرز تعقّل و احساسات تصعید شدة آنان در حیات معقول تکاملی باشد. این مفهوم را محمّدعلی اسلامی ندوشن چنین تعریف کرده است: فرهنگ حاصل و نتیجة کردارهای نجیبانه و تعالیبخش انسان است و به او امکان میدهد تا در عالمی برتر از عالم غریزه زندگی کند» (تقیپور، 1388: 20).
با اینکه علاّمه جعفری دیدی فلسفی به فرهنگ دارند و آقای اسلامی ندوشن از منظر ادبیّات به آن نگریسته است، با نگاهی دقیق به این تعریفها، نزدیکی و همپوشانی آنها دیده میشود، چراکه تنها عبارات مترادف جای خود را به یکدیگر دادهاند. به عنوان مثال، علاّمه جعفری از عبارت ««تصعید شده» استفاده کرده و آقای اسلامی ندوشن از عبارت «تعالیبخش» بهره جسته است. در تعریف علاّمه «عقل سلیم» همان «مدلول کردارهای نجیبانه» در تعریف اسلامی ندوشن است. علاّمه تعبیر «حیات معقول تکاملی» و اسلامی ندوشن تعبیر «عالمی برتر از غریزه» را به کار برده است.
فرهنگ هر جامعه به دلیل متفاوت بودن فعّالیّتها و هنجارهای اجتماعی خود با دیگر جوامع، خاصِّ خود آن جامعه است و با فرهنگهای دیگر متفاوت است. حال اگر سران یک جامعه بخواهند به هر دلیلی دست به تغییر مناسبات جامعهای دیگر زنند، اوّلین نقشهای که به ذهن ایشان میآید، تغییر فرهنگ آن جامعه است، چراکه استعمارگران بهترین راه نفوذ در کشورها را، نفوذ در فرهنگ آنها میدانند. برای تحقّق این امر، آنها الگوهای مورد پسند خود را ارزشهای مترقّی جلوه میدهند و جایگزین معیارهای بومی و فطری دیگر ملّتها میسازند تا از این طریق بیهیچ دغدغهای از آیندة منافع خود در آن کشورها مطمئن باشند. وقتی صحبت از نفوذ به فرهنگ پیش میآید، روشن است که با این کار در صدد وارد کردن هجمه به آن هستند. بنابراین، تغییر شناخت نسبت به ارزشهایی که افراد جامعه به آنها پایبندند و تبدیل در رفتار فردی و جمعی آنها به خاطر رسیدن به اهداف سودجویانه به وسیلة فرهنگ دیگر را میتوان «هجمة فرهنگی» نامید. به بیان دیگر، کارکرد فرهنگ غالب در راستای تحمیل ارزشهای خود با استفاده از قدرت برتر فرهنگی دیگر را «تهاجم فرهنگی» گویند (ر.ک؛ مصباح یزدی،1381: 71).
گونهشناسی تهاجم ماهواره
مسلّم است که جهان غرب برای تسلّط بر ممالک و نفوذ در آنها نمیتواند مانند دورههای گذشته از وسائل کشتار جمعی و ابزار نظامی استفاده کند، بلکه باید اقدامهای جدید و نوینی در راستای نیل به اهداف خود در نظر بگیرد و زمینة اسارت کامل فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی کشورها را فراهم میکند. همانگونه که قبلاً اشاره شد، یکی از ابزارهای این جنگ نرم که فرهنگ ملّتها را نشانه گرفته، «ماهواره» است؛ ابزاری که تقریباً دارای بیشترین نفوذ فرهنگی است و آسیبهای جبرانناپذیری به جوامع وارد میکند.
به طور کلّی، وارد کردن هجمة فرهنگی به دو دستة عمده تقسیم میشوند: 1ـ ایجاد تشکیک و تزلزل در اعتقادات (حمله به ارزشها). 2ـ اشاعة فرهنگ غربی (جایگزینی الگوهای غلط).
در این جنگ به اصطلاح «نرم»، غرب بعد از ایجاد تشکیک و در پی آن ایجاد تزلزل در عقاید ملّتها، به دنبال بیهویّت کردن ملّتهای مسلمان از فرهنگ ملّی ـ مذهبی است. بدین ترتیب با ترویج فرهنگ خود، استحالة فرهنگی صورت داده، الگوهای خود را جایگزین ارزشهای آنها میکند. هجمة فرهنگی ماهواره نیز از این دستهبندی کلّی بیبهره نیست و برای وارد ساختن اثرهای تخریبی به وسیلة ماهواره نیز به همین گونه عمل میشود. به عنوان مثال، برژینسکی، مشاور اسبق امنیّت ملّی کاخ سفید و از طرّاحان و هدایتگران پروژة فروپاشی شوروی سابق، میگوید: «ما نه روی قدرت سیاسی و نه روی قدرت نظامی و اقتصادی تکیه کردیم. ما از طریق فرهنگ و استفادة مؤثّر از رسانهها توانستیم به این هدف برسیم، رسانههایی که به صورت هدفمند و متمرکز برای نفوذ به درون شوروی به راه انداخته شد» (دزفولی، 1385: 168).
ایجاد تشکیک و تزلزل در اعتقادات
دشمن همواره سعی در ایجاد تشکیک در اذهان عمومی دارد و این کار را با هدف حمله به ارزشها و القاء فرهنگ خود انجام میدهد. اگر عقائد و اصول در ذهن کسی متزلزل شود و دیگر به باورهای خود اطمینان نداشته باشد، آنجاست که میتوان گفت خطرناکترین تهدیدها شامل حال او میشود. دراین یورش، مردم در سایة تبلیغات دشمن، داشتههای خود را بیارزش پنداشته، سراپا شیفتة فرهنگ بیگانه میشوند و از ارزشهای دینی خود کاملاً تهی میگردند. پس از اینکه یک فرد مسلمان از نظر فرهنگی مسخ و در گرداب استحاله غرق شد، شهادتطلبی، آزادیخواهی، ایثار و فداکاری، عدالتمحوری، جهاد، حجّ ابراهیمی و امر به معروف و نهی از منکر دیگر در نظر وی رنگ و بویی نخواهد داشت (ر.ک؛ تقیپور، 1388: 93ـ91).
استعمارگران برای اینکه جامعة ما را از عمل به مسائل ارزشی بومی بازدارند، یعنی از رفتاری که به نفع مستکبران نیست جلوگیری کنند، چنین دسیسههایی را بهکار میگیرند و برای اینکه اصول و ارزشها جدّی گرفته نشود، تبلیغات سوء میکنند (ر.ک؛ مصباح یزدی، 1388: 98ـ86).
این روش که نام تکنیک اقناع و متقاعدسازی را میتوان روی آن گذاشت، با ایجاد تغییرهایی در عواطف و احساسات مردم، بر رفتار دینی آنها تأثیر گذاشته است و آنها را با خود همراه مینماید. این امر ابتدا با بهرهگیری از «تبلیغات سوء»، علیه مفاهیم دینی و ارزشهای اسلامی به مبارزه میپردازد، در نتیجه، انسانها را ضعیف و عاجز نشان میدهد. این دستگاه با ارائة اخبار و اطّلاعات متناقض و شبههبرانگیز که اغلب نادرست هستند، بر آن است تا در هنجارهای مذهبی تزلزل ایجاد کند، سپس دست به «ترویج خرافات و عرفانهای دروغین و گسترش بدعتها» زده، به تخریب بنیانهای فکری و مذهبی روی میآورد. در این راستا، از «تمسخر و استهزاءِ» گروهها و حزبهایی که دنبالهروِ ارزشهای اسلامی هستند، فروگذار نمیکند و سعی در مخدوش کردن چهرة شخص اوّل دین، حضرت رسول اکرم(ص)و امامان(ع)و اماکن مذهبی و شعائر دین اسلام دارند. همانگونه که کافران صدر اسلام نیز با تبلیغات سوء، تهمت، استهزاء و اهانت به پیامبر(ص)و نسبت دادن ساحر، دروغگو و مجنون به ایشان در صدد ایجاد شکّ و شبهه در میان پیروان ایشان بودند تا به زعم خود بتوانند از فعّالیّتهای تبلیغی ایشان جلوگیری کنند. نمونهای از اینگونه تخریب را میتوان از آیات زیر برداشت کرد:
ـ ﴿وَإِذَا لَقُواْ الَّذِینَ آمَنُواْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْاْ إِلَى شَیَاطِینِهِمْ قَالُواْ إِنَّا مَعَکْمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُونَ: و هنگامى که افراد باایمان را ملاقات مىکنند، مىگویند: ما ایمان آوردهایم! (ولى) هنگامى که با شیطانهاى خود خلوت مىکنند، مىگویند: ما با شماییم! ما فقط (آنها را) مسخره مىکنیم!﴾ (البقره/13).
ـ﴿وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِّن قَبْلِکَ فَحَاقَ بِالَّذِینَ سَخِرُوا مِنْهُم مَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُون: (اگر تو را استهزا کنند، نگران نباش؛ زیرا) پیامبران پیش از تو را (نیز) استهزا کردند، امّا سرانجام آنچه را استهزاء مىکردند، دامان مسخرهکنندگان را گرفت (و مجازات الهى آنها را در هم کوبید)!﴾ (الأنعام/10 و الأنبیاء/41).
ـ ﴿وَعَجِبُوا أَن جَاءهُم مُّنذِرٌ مِّنْهُمْ وَقَالَ الْکَافِرُونَ هَذَا سَاحِرٌ کَذَّابٌ: آنها تعجّب کردند که پیامبر بیمدهندهاى از میان آنان به سویشان آمده است و کافران گفتند: این ساحر بسیار دروغگویى است!﴾ (ص/4).
ـ ﴿کَذَلِکَ مَا أَتَى الَّذِینَ مِن قَبْلِهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ: این گونه است که هیچ پیامبرى قبل از اینها به سوى قومى فرستاده نشد، مگر اینکه گفتند: او ساحر است یا دیوانه!﴾ (الذّاریّات/52).
ـ ﴿...وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ: ... و میگویند او دیوانه است﴾ (القلم/51).
ـ ﴿ وَقَالُواْ یَا أَیُّهَا الَّذِی نُزِّلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ إِنَّکَ لَمَجْنُونٌ: و گفتند: «اى کسى که «ذکر» [= قرآن] بر او نازل شده، مسلّماً تو دیوانهاى!﴾ (الحجر/6).
به دنبال تمسخر باورها و عقاید، ماهواره در واقع، سعی در «استخفاف و از بین بردن خودباوری» در جامعه است. بدین ترتیب، جامعة مورد هجوم واقع میشود و رفتهرفته باور میکند که در برابر دشمنان هیچ است و آنگاه افکار خود را تسلیم دشمن میکند و اگر خودباوری و افتخار درونی از بین برود، بیگانگان به سهولت میتوانند بر جوامع نفوذ کنند و عقاید خود را تحمیل نمایند، همچون فرعون که قرآن کریم در جریان تسلّط وی بر قوم او میفرماید: ﴿فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْمًا فَاسِقِینَ: (فرعون) قوم خود را سبک شمرد، در نتیجه از او اطاعت کردند. آنان قومى فاسق بودند!﴾ (الزّخرف/54). فرعون تا جایی پیش رفت تا بنا به فرمایش قرآن کریم، کمکم حسّ خدایی کرد و گفت من پروردگار شما هستم: ﴿فَقَالَ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَى: و گفت: من پروردگار برتر شما هستم!﴾ (النّازعات/24).
نفی خودباوری به مرور زمان باعث میشود انسان ارزشهایی را که به آنها پایبند بوده، از یاد ببرد و از حزب الله به حزب شیطان برگردد و پیرو امیال پست باشد که سبب غضب خداست. بدین ترتیب، کسی که خداوند رضایت او را فراموش کند، خود را فراموش میکند و کسی که خود را فراموش کند، دیگر از اشرف مخلوقات بودن غافل میگردد و از هستة مرکزی خویش که همان فطرت الهی، توحیدی و کمالطلب است، فاصله میگیرد.
این حقیقت به روشنی در سخن امیر بیان، حضرت علی(ع)، دیده میشود که میفرماید: «مَنْ لَمْ یَعْرِفْ نَفْسَهُ بَعُدَ عَنْ سَبِیلِ النَّجَاةِ وَ خَبَطَ فِی الضَّلَالِ وَ الْجَهَالات: هرکس خود را نشناخت، از راه رستگاری دور گشت و در جهالت و گمراهی افتاد» (تمیمی آمدی، 1410ق.: 656). بنابراین، انسانی که به خودباوری و حفظ ارزشها و قابلیّتهای انسانی پی برده باشد، هیچ گاه نمیگذارد کسی این گنجهای گرانبهای درون او را بگیرد. کار ماهوارههای تلویزیونی همین هویّتزدایی ملّی، تاریخی و اعتقادی است. بدین ترتیب، ماهواره از آن ممالک میآید که به دلیل بهرهمندی از امکانات بیشتر، سلطة بیشتری به جهانیان دارند تا ذهن نسلهای نوپای کشورهای به زعم خود ضعیف را زیر رگبار فرهنگی بگیرد، آنها را دچار افسرگی و نوعی خودباختگی کند و با اشاعة بیبند و باری و خشونت و مصرفگرایی و تبهکاری، قویترین مهرههای جوامع را که جوانان هستند، سُست نماید (ر.ک؛ ستیز و تهاجم فرهنگی غرب، 1375: 59ـ49).
اشاعة فرهنگ غربی
معرّفی تلاشهای مذبوحانة حاکمان ماهواره
استحالة فرهنگی در جهان اسلام به صورت عملی، از مسیر الگوسازی غلط صورت میگیرد. آنان با شیوههای تبلیغی متمرکز، الگوهای عملی ناصوابی را برای تحقّق اهداف خود ارائه میدهند و این الگوسازی از جهان غرب، همان تمدّن لیبرالیستی است که در مراحل تخریب بنیانهای فکری و عقیدتی مسلمانان، نقش بسزایی را ایفا میکند (ر.ک، تقیپور، 1388: 95). در این راستا، شبکههای ماهوارهای در صدد همراه کردن مردم با خود هستند و به همین سبب، از تبلیغات ایجابی و سخنان و مناظرههای مجابکننده استفاده مینمایند و برای همسو کردن مخاطبان با خود از هیچ تلاشی فروگذار نمیکنند. بسیاری از افرادی که به تقلید و پیروی از این شبکهها پرداختهاند، بهانهای جز همرنگ شدن با جماعت را ندارند.
خداوند متعال به انسان قوّة درک، اختیار و تمییز حق از باطل را اعطا و او را در گزینش راه صواب و ناصواب زندگی خود در دنیا و آخرت مختار فرموده است، همانگونه که در کتاب راهبر خود، قرآن، فرموده است: ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا * قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا: سپس فجور و تقوا (شرّ و خیرش) را به او الهام کرده است * که هر کس نفس خود را پاک و تزکیه کرد، رستگار شد * و آن کس که نفس خویش را با معصیت و گناه آلوده ساخته، نومید و محروم گشته است!﴾ (الشّمس/ 10ـ8)؛ ﴿إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًاً: ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس!﴾ (الإنسان/3).
دشمن که سعی در گرفتن قدرت تعقّل و تدبّر از انسانها را دارد، در صدد آن است تا هر طرز فکری را به جای آداب و رسوم جایگزین نماید. امّا قرآن کریم که بر مبنای نیاز روز نازل شده، تقلید چشم و گوش بسته و بدون در نظرگرفتن عقل و منطق را نکوهیده است و همگان را به تدبّر فراخوانده است: ﴿أَفَلَمْ یَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جَاءَهُم مَّا لَمْ یَأْتِ آبَاءَهُمُ الْأَوَّلِینَ: آیا آنها در این گفتار نیندیشیدند، یا اینکه چیزى براى آنان آمده که براى نیاکانشان نیامده است؟!﴾ (المؤمنون/68)؛ ﴿أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا: آیا آنها در قرآن تدبّر نمىکنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!﴾ (محمّد/24). سرویسهای ماهوارهای غرب از ترفندهای گوناگونی برای تحمیل الگوهای خود بر دیگر ممالک، بهویژه ممالک اسلامی، استفاده میکند که به مواردی از آنها اشاره میشود.
مطرب و موسیقیهای غیراخلاقی
یکی از الگوهای منفی که رسانههای غربی به مسلمانان القاء میکنند، موسیقی است، چراکه از راحتترین عوامل نفوذ جوامع غربی به ممالک اسلامی میباشد. علاوه بر اینکه موسیقی خود تهدیدی جدّی به سلامت جامعه است، پوشش بسیار نامناسب و ضدّ اخلاقی خوانندگانی که در شبکة ماهوارهای به اجرای برنامة خود میپردازند، آثار مخرّب زیادی را برای اقشار مختلف مردم، از قبیل نوجوانان، جوانان یا حتّی میانسالان و کودکان، به دنبال دارد. از جملة این آثار مخرّب میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
1ـ موسیقی سلسلة اعصاب انسان را خسته میکند و ضربان قلب، سیستم سمپاتیک و پاراسمپاتیک و فشار خون انسان را تحت تأثیر قرار میدهد. بدین ترتیب، ضررهای زیادی بر روح و روان افراد میگذارد. 98 درصد از موسیقیدانان به مرضهای روانی و قلبی درگذشتهاند که میتواند مؤیّد این مطلب باشد. بنابراین، متناقض با افکار عمومی، هرچه افراد بیشتر به موسیقی گوش کنند، خشونت و عصبیّت بیشتری پیدا میکنند (ر.ک؛ جوهریزاده، بیتا: 34ـ33).
2ـ موسیقی مطرب و تحریکآمیز خیال آدمی را بر میانگیزد و تیزبینی و واقعبینی عقل را زایل میکند. از نظر روانشناسان، موسیقی مطرب احساسات بشر را در مسیر غیرطبیعی قرار میدهد و خِرَد و ارادة انسان را فلج میکند. امام خمینی(ره)میفرمایند: «از جمله چیزهایی که مغزهای جوانان را مخدّر میکند، موسیقی است. مغز انسان هنگامی که چند وقت به موسیقی گوش کرد، انسان را از جدّیّت بیرون میآورد و به جهانی دیگر متوجّه میکند» (موسوی خمینی(ره)، 1378، ج9: 200).
3ـ موسیقی مطرب موجب فساد اخلاق میشود و ایمان، حیا، عفّت و غیرت را از دل انسان بیرون میبرد و انسان را به سمت شهوات و فساد میکشاند. الفاظی که در این گونه موسیقیها مطرح میشود، مایة بیعفّتی و بیحیایی است. امام صادق(ع)در تفسیر آیة ﴿فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ: از پلیدیهاى بتها اجتناب کنید! و از سخن باطل بپرهیزید﴾ (الحج/30)، «قَول زُور» را همان «غنا» معرّفی کردهاند (حویزی، 1415ق.، ج3: 496).
از دیگر آثار مخرّب غناء و موسیقی، غافل شدن از یاد خداست. گوشی که از حرام پُر شده باشد، دیگر به سخن حق گرایش پیدا نمیکند و خود را به سرگرمیهای دنیوی و زودگذر سرگرم مینماید. امام صادق(ع) میفرماید: «الغِنَاءُ مَجلِسٌ لاَ یَنظُرُ اللهُ إِلَی أَهلِهِ وَ هُوَ مِمَّا قَالَ اللهُ عزَّوَجَلَّ:وَ مِنَ النََّاسِ مَن یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ اللَّهِ: مجلس غناء و خوانندگی مجلسی است که خداوند به اهل آن نمینگرد و آنان را مشمول لطف خود قرار نمیدهد و این مصداق همان آیهای است که خداوند عزّ و جلّ فرمود: بعضی از مردم هستند که سخنان بیهوده را خریداری میکنند تا مردم را از راه خدا گمراه کنند» (همان، ج4: 195).
آثار شوم دیگری نیز در احادیث برای غنا بیان شده است؛ مانند پیدایی نفاق در دلها، رفتن خیر و برکت از خانه، قبول نشدن دعا، بیتفاوت شدن نسبت به ناموس، دور بودن اعضاء خانواده از رحمت الهی و... . این نوع موسیقی به جهت تضعیف بنیانهای دینی و ارزشی رواج یافته و خسارات و ناهنجاریهای اجتماعی جبرانناپذیری را همچون تجاوز به عنف، آدمکشی، کوتاهی عمر و ... به دنبال دارد. آنچه که غرب نیز به دنبال آن میگردد، همین است که جوانان را از حالت معنوی و خلوص خود خارج، روح آنان را به گناه آلوده و در نهایت، روحیّة پوچگرایی را در آنان ایجاد کند. هنگامی که قشر جوان یک جامعه از کار بیفتد، به اصطلاح دیگر موتور محرّکة جامعه از کار میافتد.
پوشش و رواج فساد و فحشاء
یکی از بارزترین مصادیق آسیبهای رسانههای غربی و ماهوارهها، به جوامع اسلامی، مسئلة حجاب است، چراکه حجاب در میان مسلمانان از اهمیّت فوقالعادهای برخوردار است و یکی از اصلیترین ارزشهای یک مسلمان به شمار میآید. از آنجا که غرب و رسانههای آن بر این مسئله وفاق دارند، یکی از راههای نفوذ خود را ترویج بیحجابی، بیحیایی، فساد و فحشاء قرار دادهاست. خداوند متعال در قرآن کریم در مورد پوشش و لزوم حجاب میفرماید: ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَى أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا:اى پیامبر! به همسران و دخترانت و نیز زنان مؤمنان بگو: جلبابها [= روسرىهاى بلند] خود را بر خویش فروافکنند، این کار براى اینکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند، بهتر است (و اگر تاکنون خطا و کوتاهى از آنها سر زده توبه کنند)؛ خداوند همواره آمرزنده رحیم است﴾ (الأحزاب/59). در آیة دیگری در مورد حرمت نگاه به نامحرم و رعایت حدود مَحرَم و نامحرَم میفرماید: ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِکَ أَزْکَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ * وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُوْلِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ: به مؤمنان بگو چشمهاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فروگیرند، و عفاف خود را حفظ کنند؛ این براى آنان پاکیزهتر است؛ خداوند از آنچه انجام مىدهید آگاه است! * و به زنان با ایمان بگو که چشمهاى خود را (از نگاه هوسآلود) فروگیرند، و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را ـ جز آن مقدار که نمایان است ـ آشکار ننمایند و (اطراف) روسرىهاى خود را بر سینة خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)، و زینت خود را آشکار نسازند، مگر براى شوهرانشان، یا پدرانشان، یا پدر شوهرانشان، یا پسرانشان، یا پسران همسرانشان، یا برادرانشان، یا پسران برادرانشان، یا پسران خواهرانشان، یا زنان همکیششان، یا بردگانشان [=کنیزانشان]، یا افراد سفیه که تمایلى به زن ندارند، یا کودکانى که از امور جنسى مربوط به زنان آگاه نیستند؛ و هنگام راه رفتن پاهاى خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانیشان دانسته شود (و صداى خلخال که بر پا دارند به گوش رسد)؛ و همگى به سوى خدا بازگردید اى مؤمنان تا رستگار شوید!﴾ (النّور/31ـ30).
با دقّت در آیات بالا درمییابیم که خداوند متعال هدف از حجاب را دستیابی به تزکیة نفس، طهارت، حیاء، عفّت و پاکدامنی معّرفی فرموده است. تماشای شبکههای ماهوارهای به دلیل پوشش غیراخلاقی و ضدّ اسلامی بازیگران، مجریان و خوانندگان حاضر در برنامههای مختلف آن، موجب از بین رفتن حیاء، عفّت و پاکدامنی میشود و قطعاً بیاعتنایی به رعایت حدّ و مرز در روابط اجتماعی بین مَحرَم و نامَحرَم را به دنبال دارد. حال چگونه میتوان از شخصی که در معرض این هجمة ماهوارهای قرار گرفته، رعایت حریم مَحرَم و نامَحرَم را در محیطهای اجتماعی جامعه که متشکّل از افراد مختلف است، انتظار داشت؟ آیا خانوادهای که این شخص پدر، مادر، یا فرزند آن است، تحت تأثیر منفی او قرار نمیگیرد؟ آیا این خانواده پس از آسیبپذیری در برابر این هجمه، توان و استحکام قبل را دارد؟!
تاریخ مکتوب انسانی مدنی بر این واقعیّت گواه است که همزمان با آغاز زندگی اجتماعی زن در قالب خانواده، خویشاوندان و جامعه، مفاهیم مَحرَم و نامَحرَم و گونهای از حریمگیری و محدودیّت، به عنوان معیار بایدها و نبایدها در برقراری روابط جنسی، شکل معاشرت، چگونگی تماس گفتاری و پوشش بدنی مطرح بوده است و جلوة حجاب، حیاء و عفاف او به حساب میآمده است. یکی از نمادهای حیاء و عفاف، نماد پوشش و لباس است و پایبندی به آن برای زنان کمال و حراست از آن برای مردان، یک افتخار و شرافت به حساب میآید (ر.ک؛ حدّاد عادل، 1370: 28).
محیط خانواده به عنوان مأمن تربیت فرزندان، باید بَری از هر گونه آلودگی باشد و خطرات تهدیدکنندة آن شناسایی و در راستای رفع آن تلاش شود. بدیهی است زمانی که برهنگی، فحشاء و تشویق زنان، دختران، مردان و پسران به بیبندوباری جنسی تبلیغ و تشویق شود، حیات انسانی به خطر میافتد و خصوصیّتهای انسانی نابود میشود و به دنبال آن، انسان و انسانیّت هم از بین میرود. از آنجا که اسلام حامی انسان است و تمام ابعاد وجودی او را در نظر دارد، او را متوجّه خود ساخته است و از پیروی شیطان نهی فرموده است و راهکارهای درستی مانند «ازدواج» را برایش قرار داده که هم باعث تداوم نسل طیّبه است و هم سلامتی روحی و روانی او را تضمین میکند (ر.ک؛ پیرانی، 1387: 78). پیامبر اسلام(ص)نیز دربارة اهمیّت خانواده میفرمایند: «مَا بُنِی فِی الْإِسْلَامِ بِنَاءٌ أَحَبَّ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَعَزَّ مِنَ التَّزْوِیجِ: هیچ بنایی در اسلام نزد خداوند محبوبتر و عزیزتر از ازدواج نیست» (مجلسی، 1403ق.، ج100: 22).
رواج فساد و فحشاء یکی از مظاهر بارز انحطاط فرهنگی به شمار میآید. از این رو، قرآن کریم به آن توجّه ویژهای مبذول داشته است و به دلیل جنبههای ویرانگری که فساد در جامعة دارد، به بیان پیامدهای آن میپردازد. نقش تربیتی و فرهنگی پوشش و لباس بر انسان و اجتماع برای کسی پوشیده نیست. رابطة لباس و فرهنگ به اندازهای قوی است که گویی انسانها با لباس خود با یکدیگر صحبت میکنند و هر کس با زبان لباس خویش خود را معرّفی مینماید. اینکه کیست و از کجا آمده است و به چه دنیا و فرهنگی تعلّق دارد. حتّی در قرآن کریم خداوند متعال زن و شوهر را لباس یکدیگر میداند: ﴿...هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ: آنها لباس شما هستند؛ و شما لباس آنها (هر دو زینت هم و سبب حفظ یکدیگرید)﴾ (البقره/187). لباس هر انسان پرچم کشور وجود اوست؛ پرچمی که او بر سر خانة خود نصب کرده است و با آن اعلام میدارد که از کدام فرهنگ تبعیّت میکند. در احادیث آمده که «مَنْ تَشَبَّهَ بِقَومٍ فَهُوَ مِنْهُمْ: هر که خود را به گروهی شبیه سازد از آن گروه است» (مجلسی، 1403ق.، ج11: 174).
روابط آزاد و تهدید خانوادهها
خانواده که هستة مرکزی جامعه تلقّی میشود، از اهمیّت فوق العادهای برخوردار است؛ زیرا نه تنها بستر تربیت فرزندان و محلّ شکلگیری شخصیّت آنان است، بلکه مبیّن الگویی مناسب برای تشکیل خانوادة آیندهشان محسوب میشود. قرآن کریم نیز در آیات متعدّدی زن و شوهر صالح را ستوده است و زندگی زناشویی را مایة آرامش مرد و زن قلمداد مینماید؛ به عنوان نمونه: ﴿وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةًوَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ: و از نشانههاى او اینکه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید و در میان شما مودّت و رحمت قرار داد. در این نشانههایى است براى گروهى که تفکّر مىکنند!﴾ (الرّوم/21).
نگاه محبّتآمیز زن و شوهر به یکدیگر، سبب نگاه رحمتآمیز الهی است. این محبّت بیبدیلِ والدین نسبت به یکدیگر، هم باعث ایجاد آرامش و دلگرمی برای فرزندان میشود و هم زن و شوهر را در قبال یکدیگر متعهّدتر و مسئولیّتپذیرتر میکند. ماهواره به عنوان یکی از رسانههای غربی، در صدد از هم پاشیدن کانون پُر مهر و محبّت خانواده است و از هیچ راهی برای وارد کردن نیش زهرآلود خود، مضایقه نکرده است و آثار خطرناکی را برای خانواده به همراه دارد. مهمتر از همه اینکه سبب بیتعهّد شدن زوجین نسبت به یکدیگر میشود و با دیدن فیلمها و روابط آزاد زن و مرد نامحرم با هم، کمکم قبح این عمل شنیع و کاملاً ضدّ ارزشی برایشان ریخته، حتّی نسبت به یکدیگر مشکوک میشوند. از سوی دیگر، فرزندان با دیدن شخصیّتهای بیقید و بند ماهوارهای و الگوگیری از پدر و مادری که خود گرفتار آلودگی شدهاند، در روابط خویش در محیط بیرون خانواده با نامحرم، بدون در نظر گرفتن محدودیّت عمل میکنند و نسبت به داشتن روابط درونخانوادگی نیز بیمیل و رغبت میشوند. این در حالی است که روزبهروز گزارشهای فراوانی مبنی بر مخرّب بودن این آنتن شیطانی به سمع و نظر ما میرسد. جهان غرب با ساخت هزاران فیلم ضدّ اخلاقی و منافی عفّت و نیز تکثیر آن به صورت لوح فشرده یا گذاشتن بر روی اینترنت یا پخش آنها در شبکههای ماهوارهای به شدّت دین و ایمان و اعتقاد مسلمانان را نشانه گرفته است و همان کاری را که در اعصار گذشته در اندلس انجام دادند، امروزه به شکل بسیار عمیقتر و حساب شدهتری اجرا میکنند. از طرف دیگر، ترویج فمینیسم از دیگر آفاتی است که مستقیماً کانون گرم خانواده را متزلزل میکند. این دیدگاهها که با مفاهیم «آزادی زنان» یا «برابری زنان و مردان» مطرح میشود، تبلیغی وسیع برای بیبندوباری جامعه، روابط جنسی آزاد و ظاهر شدن زنان در جامعه مانند مردان به حساب میآید، حال آنکه اسلام ناب محمّدی، آزادی را برای هر انسان و برابری را ویژگی فطری عموم بشر، اعمّ از زن و مرد، میداند و با تعریف عدالت اسلامی، شرایط و مقتضیّات زن و مرد را در هر موضوع، در نظر میگیرد. این استفاده ابزای از زن، منجر به از هم پاشیدن بسیاری از روابط اصیل خانوادگی، از بین رفتن قابلیّت ربوبیّت زن و عواطف مادری، نادیده گرفتن ظرافت زن و قوای جسمی او، عادی شدن سقط جنین و کمرنگ شدن اهمیّت نسل پاک به عنوان یکی از بنیادیترین ارزشها در نهاد خانواده میشود (ر.ک؛ تقیپور، 1388: 180ـ170).
جوامع غربی همواره سعی در دامن زدن به مسائل مربوط به زنان و خدشهدار کردن حیثیّت اجتماعی آنان داشتهاند. آنها به دلیل اعتزال از بینش دینی، ظاهربینانه تفکّر دینی را عامل دور ماندن زنان از حقوق خود و به نوعی ظلم به آنها میدانند. بسیاری از مویهکنندگان بر آزادی و برابری زنان، به تبع فرهنگ غربی، برای زنان شأن مردان را قائل شدهاند و از آن با عنوان برابری زن و مرد، سخن میگویند، درحالی که در حقیقت، با این کار همة آنچه را که از مردان ساخته است، از زنان میطلبند و با در نظر نگرفتن شرایط و مقتضیّات ویژة جسمانی، نفسانی و عاطفی زن بزرگترین ظلم را بر آنها روا میدارند. در مثَل چنان است که انسانِ بیتوجّهی بخواهد بگوید: «پُرتقال در عین پرتقال بودن طعم و مزة سیب بدهد یا رنگ و بوی سیب را داشته باشد!» (شفیعی سروستانی، 1390: 79).
مِستر هَمفر جاسوس انگلیسی (بریتانیایی) در خاطرات خود، به کتاب هزار صفحهای اشاره مینماید که در آن از راهکارهایی برای گسترش نقاط ضعف مسلمانان سخن به میان آمده است. یکی از این راهکارها به بحث أخیر ما ارتباط دارد. او مینویسد: «میتوانیم بین مسلمانان این مسئله را رواج دهیم که «اسلام زن را تحقیر میکند و با ذکر جملاتی از قرآن و حدیث، راستی ادّعای خود را تأکید نماییم؛ مثلاً بگوییم: ﴿الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء...: مردان، سرپرست و نگهبان زنانند...﴾ (النّساء/34). این مسئله میرساند که آنها میخواهند تلقین کنند که زنان توانایی مراقبت از خود را ندارند» ( ر.ک؛ خاطرات مستر همفری جاسوس انگلیس در کشورهای اسلامی، 1379: 121).
اگر با نگاهی عمیق وضع خانوادههایی را که متلاشی شدهاند، مورد مطالعه قرار دهیم، به آسانی درمییابیم که مهمترین عامل آن ضعف اصول اخلاقی طرفین یا یکی از آندو است. حال این والدین هستند که باید مبانی اخلاقی را به فرزندان خود انتقال دهند و آنها را برای زندگی آینده تعلیم و تربیت نمایند. در جراید میخوانیم که بسیاری از نامههای شکایتآمیز از وضع زندگی زناشویی، از جانب کسانی است که زندگی پدر و مادر خود را به عنوان نمونه مطرح کردهاند. بنابراین، خانواده بستر تشکیل شخصیّت فرزندان است و هستة مرکزی جوامع آینده خواهد بود، لذا والدین باید در تعلیم و تبیین روابط مَحرَم و نامَحرَم به فرزندان خود دقّت لازم را مبذول دارند (ر.ک؛ حقّانی زنجانی، 1366: 87). بدین ترتیب خود را مدّعی دفاع از حقوق زنان میدانند، در حالیکه بزرگترین آسیب را به زنان و به تبع آن، به خانواده، یعنی بستر اجتماع، وارد میآورند.
تجدّد و مُدگرایی
از آنجا که انسان ذاتاً حسّ تنوّعطلبی دارد، همواره نسبت به مُد و تجدّدگرایی تمایل نشان داده است و این پدیده که بیشتر در قشر جوان جامعه دیده میشود، حاکی از حسّ «نوجویی» و «امروزی» شدن آنان است و یک پدیدة طبیعی در جهت ارضای این نیازها محسوب میشود. البتّه امامان معصوم(ع)به امر زیبایی و تجمّل در (حدّ معمول) توصیه میفرمودند، به عنوان نمونه امام صادق(ع)میفرماید: «إِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ یُحِبُّ الْجَمَالَ وَ التَّجَمُّل وَ یُبْغِضُ الْبُؤُسَ وَ التَبَاؤُّسْ: همانا خداوند زیبایی و تجمّل را دوست دارد و از فقر و فقرنمایی خوشش نمیآید» (کلینی، 1385 ق.، ج 6:440).
پیامبر اکرم(ص)نیز میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ إِذَا أَنْعَمَ عَلَی عَبْدٍ أَنْ یَرَی أَثَرَ نِعْمَتِهِ عَلَیْه: همانا وقتی خداوند نعمتی به بندهای داد، دوست دارد اثر نعمت خود را بر او ببیند» (ابنشعبة حرّانی، 1383ق.: 53). این، جنبة مثبت و معمول تجمّلگرایی است که خداوند و ائمّة اطهار(ع)بر آن تأکید کردهاند. امّا مشکل جایی پدید میآید که رسانههای غربی، بهویژه ماهواره، از این حسّ فطری سوء استفاده کرده، به دنبال مُدگرایی، القاء شیوههای رفتاری ـ هنجاری و ارزشهای خاص در میان جوانان و نوجوانان یا حتّی میانسالان میپردازد. هرگاه سخن از مُدگرایی به میان میآید، مفهوم غربگرایی نیز به ذهن میرسد؛ زیرا پس از رشد تکنولوژی در اروپا سنّتها مورد انتقاد قرار گرفت و جامعه به تدریج، اندیشهها، سبک زندگی و نوع لباس را تغییر داد و در حال حاضر نیز بیشترین مُدهایی که در جامعه و بهویژه در میان جوانان رایج میشود، برگرفته از الگوهای غربی است. متأسّفانه پدیدة مُدگرایی باعث به وجود آمدن انگیزههای رقابتی و چشم و همچشمی شده است و از آنجا که این رقابتها جهتگیری منفی دارد، نه تنها باعث پیشرفت نیست، بلکه زمینساز پسرفت و بیارادگی ملّتهاست. پیامبر اکرم(ص)در مواجهه با تفاخر و برتریجویی ظاهری در سطح جامعه میفرماید: «مَنْ لَبِسَ ثَوْباً فَاخْتَالَ فِیهِ خَسِفَ اللَّهُ بِهِ مِنْ شَفِیرِ جَهَنَّمَ وَ کانَ قَرِینَ قَارُونَ: هر کس جامهای بپوشد و در آن اظهار بزرگی کند، خداوند به وسیلة آن او را از لب دوزخ فرو میکشد و او همراه قارون خواهد بود» (طبرسی، 1412ق.: 495). این روایات، افرادی را در بر میگیرد که به انگیزة تفاخر یا تجمّل چنین کنند.
قرآن کریم دنیا را به عنوان لهب و لعب و متاع غرور معرّفی میکند. با این مسئله، به زیبایی ارزش دنیا را معرّفی کرده است و مخاطبان را به پرهیز از تفاخر، چشم و همچشمی و تجمّلگرایی ترغیب مینماید و میفرماید: ﴿اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَامًا وَفِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ: بدانید که زندگى دنیا تنها بازى، سرگرمى، تجمّلپرستى و فخرفروشى در میان شما و افزونطلبى در اموال و فرزندان است، همانند بارانى که محصول خود کشاورزان را در شگفتى فرومىبرد، سپس خشک مىشود، بهگونهاى که آن را زردرنگ مىبینى و آنگاه تبدیل به کاه مىشود و در آخرت، عذاب شدید است یا مغفرت و رضاى الهى، و (به هر حال،) زندگى دنیا چیزى جز متاع فریب نیست!﴾ (الحدید/20).
تجمّلگرایی در میل درونی انسان به اندوختن مال و زینتهای مادّی ریشه دارد. خداوند در قرآن میفرماید: ﴿وَقَالَ مُوسَى رَبَّنَا إِنَّکَ آتَیْتَ فِرْعَوْنَ وَمَلأهُ زِینَةً وَأَمْوَالاً فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا رَبَّنَا لِیُضِلُّواْ عَن سَبِیلِکَ رَبَّنَا اطْمِسْ عَلَى أَمْوَالِهِمْ ...: موسى(ع)گفت: پروردگارا! تو به فرعون و اطرافیان او زینت و اموال (سرشار) در زندگى دنیا دادهاى. پروردگارا! در نتیجه (بندگانت را) از راه تو گمراه مىسازند! پروردگارا! اموالشان را نابود کن!..﴾ (یونس/88). خداوند کریم در جای دیگر دربارة زیادهطلبی قوم موسی(ع)میفرماید: ﴿وَإِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَى لَن نَّصْبِرَ عَلَىَ طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنبِتُ الأَرْضُ مِن بَقْلِهَا وَقِثَّآئِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنَى بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُواْ مِصْراً فَإِنَّ لَکُم مَّا سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ وَبَآؤُوْاْ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَانُواْ یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذَلِکَ بِمَا عَصَواْ وَّکَانُواْ یَعْتَدُونَ: و (نیز به خاطر بیاورید) زمانى را که گفتید: اى موسى! هرگز حاضر نیستیم به یک نوع غذا اکتفا کنیم! از خداى خود بخواه که از آنچه زمین مىرویاند، از سبزیجات، خیار، سیر، عدس و پیازش براى ما فراهم سازد. موسى گفت: آیا غذاى پستتر را به جاى غذاى بهتر انتخاب مىکنید؟! (اکنون که چنین است، بکوشید از این بیابان) در شهرى فرود آیید؛ زیرا هر چه خواستید، در آنجا براى شما هست؛ و (مُهر) ذلّت و نیاز بر پیشانى آنها زده شد و باز گرفتار خشم خدایى شدند، چراکه آنان نسبت به آیات الهى کفر مىورزیدند و پیامبران را به ناحق مىکشتند. اینها به خاطر آن بود که گناهکار و متجاوز بودند﴾ (البقره/61).
اگر انسان به دنیا وابسته شود، به تجمّلات روی میآورد، از عدالت گریخته، حتّی حقوق دیگران را محترم نمیشمارد. در این هنگام، غرور بر او حاکم شده، نمیتواند کس یا چیز دیگری را بپذیرد. در نتیجه، برای وصول به اهداف مادّی خود قدرتمندانه با آن مقابله میکند. خداوند متعال میفرماید: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَةٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ کَافِرُونَ: و ما در هیچ شهر و دیارى پیامبرى بیمدهنده نفرستادیم، مگر اینکه مترفین آنها (که مست ناز و نعمت بودند) گفتند: ما به آنچه فرستاده شدهاید، کافریم!﴾ (سبأ/24). «مترف» کسی است که فزونی نعمت و زندگی سرشار از رفاه، او را مست دنیا ساخته است و در نهایت، او را مغرور و غافل کرده، به طغیانگری واداشته است.
مترفان نخستین مخالفان پیامبران الهی بودند، چراکه رسالت پیامبران با اهداف کامجویانه و هوسگرایانة آنان در تضاد بود. پیامبران مدافع محرومانی بودند که مترفان با غصب حقوق آنان، این زندگی پُر زرق و برق و تجمّلاتی را برای خود فراهم کرده بودند و برای حفظ مال و ثروت ناحقّ خود، از اختیارات حکومت سوء استفاده میکردند.
از آنجا که انسان تجمّلگرا به حقّ خود قانع نیست، سعی میکند از هر راهی که میتواند، زندگی تجمّلی را ادامه دهد و زندگی تجمّلگرایانه جز مجالس تشریفاتی و توأم با گناهان بزرگ، اختلاط بین زن و مرد، بدحجابی، بیحیایی و فساد اخلاقی نیست. بنابراین، لازمة تجمّل، گناهانی نظیر حقّالنّاس است. در این شرایط، ملّت تجمّلگرا مستحقّ عذاب و نابودی میشود. قرآن کریم نابودی ملّتها را تجمّلگرایی مُترِفان آنان معرّفی میکند و میفرماید: ﴿وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُواْ فِیهَا فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیرًا: و هنگامى که بخواهیم شهر و دیارى را هلاک کنیم، نخست اوامر خود را براى «مترفین» (و ثروتمندان مست شهوت) آنجا بیان مىداریم. سپس هنگامى که به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات یافتند، آنها را به شدّت در هم مىکوبیم﴾ (الإسراء/16).
عاقبت تجمّلپرستی، دوزخ و عذاب الهی است. خداوند سرنوشت مترفین را که نمونة بارز تجمّلگرایاناَند، اینگونه بیان میکند: ﴿وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ * فِی سَمُومٍ وَحَمِیمٍ * وَظِلٍّ مِّن یَحْمُومٍ * لَّا بَارِدٍ وَلَا کَرِیمٍ * إِنَّهُمْ کَانُوا قَبْلَ ذَلِکَ مُتْرَفِینَ: و اصحاب شمال، چه اصحاب شمالى (که نامه اعمالشان به نشانه جرمشان به دست چپ آنها داده مىشود)! آنها در میان بادهاى کشنده و آب سوزان قرار دارند * و در سایه دودهاى متراکم و آتشزا! * سایهاى که نه خنک است و نه آرامبخش! *آنها پیش از این (در عالم دنیا) مست و مغرور نعمت بودند﴾ (الواقعه/ 45ـ41).
جوامع غربی با اشاعة مُدهای متعدّد که از آشنایی آنها با مبانی روانشناختی «تأثیرگذاری» سرچشمه میگیرد، سعی در همسو کردن ظاهر و پس از آن، باطن جوانان هستند و از این طریق، به راحتی میتوانند تمام اقشار جامعه را با خود همراه کنند. جوانان ملّتها با دیدن خوانندگان یا هنرپیشگان، به بهانة «مُد»، از موسیقی آنان، پوشش آنان و روابط آزاد و بی قید و بند آنان، گوی سبقت را در یکرنگ شدن با آنان از یکدیگر میربایند، در حالیکه اینها همگی بستر انحطاط اخلاقی فردی، خانوادگی و اجتماعی آنها را فراهم آورده است و نوعی از خودبیگانگی و تقلید از فرهنگ غربی را القاء میکند (لقمانی، 1390: 120).
مهمترین هدف سلطة فرهنگی، تغییر رفتار و شیوة زندگی ملّتها و تطبیق آنها با الگوهای مورد نظر صاحبان جهانی قدرت است و انحصار تبلیغاتی، ابزار اصلی این هجوم فرهنگی است. از حدود چهارده قرن پیش، تلاش برای تغییر شیوة زندگی در کشورهای جهان سوم، مهمترین دستور کار آژانسهای تبلیغاتی غرب است.
ترویج علاقه به همجنس
امروزه همجنسگرایی به عنوان قانونی کشوری در برخی از کشورهای اروپایی و آمریکایی درآمده است و از آن به عنوان حقّ ذاتی افراد یاد میکنند، حتّی جوامعی مثل ایران را که به خاطر پیروی از دین شریف اسلام این عمل را جایز نمیدانند، بلکه به حرمت آن با دیدی شدید مینگرند، ناقض حقوق بشر تلقّی میکنند. رسانههای این کشورها در صددند با عادی نشان دادن این عمل، به تبلیغ و ترویج آن بپردازند. از این رو، فیلمهای گوناگونی را میسازند و در رسانههای تصویری مانند ماهواره به نمایش درمیآورند، به گونهای که این عمل را در راستای تخریب کشورهای اسلامی مانند ایران انجام میدهند. قرآن کریم برای هر چیزی قانون زوجیّت را بیان کرده است و از همان آغاز خلقت، انسان را در دو جنس معرّفی مینماید:﴿وَهُوَ الَّذِی مَدَّ الأَرْضَ وَجَعَلَ فِیهَا رَوَاسِیَ وَأَنْهَارًا وَمِن کُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِیهَا زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهَارَ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ: و اوست که زمین را گسترد و در آن کوهها و نهرهایى قرار داد، و در آن از تمام میوهها دو جفت آفرید، (و پردة سیاه) شب را بر روز مىپوشاند. در اینها آیاتى است براى گروهى که تفکّر مىکنند!﴾ (الرّعد/3)؛ ﴿وَمِن کُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ: و از هر چیز دو جفت آفریدیم، شاید متذکّر شوید!﴾ (الذّاریّات/49) و ﴿سُبْحَانَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْوَاجَ کُلَّهَا مِمَّا تُنبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ أَنفُسِهِمْ وَمِمَّا لَا یَعْلَمُونَ: منزّه است آن که تمام زوجها را آفرید، از آنچه زمین مىرویاند و از خودشان، و از آنچه نمىدانند!﴾ (یس/36).
هدف از آفرینش زوج، تناسل، تکامل و شکوفایی بوده است و در هیچ جای قرآن عنوانی یافت نمیشود که علاقه به همجنس را ممدوح بداند، بلکه آیاتی که به این موضوع اشاره دارند، آن را عملی مذموم میشمارند؛ مثلاً قرآن دربارة قوم لوط که مبتلا به این عارضه بودند، میفرماید: ﴿وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَکُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّن الْعَالَمِینَ * إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاء بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ: و (به خاطر آورید) لوط را، هنگامى که به قوم خود گفت: آیا عمل بسیار زشتى را انجام مىدهید که هیچ یک از جهانیان، پیش از شما انجام نداده است؟! * آیا شما از روى شهوت به سراغ مردان مىروید نه زنان؟! شما گروه اسرافکار (و منحرفى) هستید!﴾ (الأعراف/81ـ80) و در جای دیگر میفرماید: ﴿أَئِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِیلَ وَتَأْتُونَ فِی نَادِیکُمُ الْمُنکَرَ فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِن کُنتَ مِنَ الصَّادِقِینَ: آیا شما به سراغ مردان مىروید و راه (تداوم نسل انسان) را قطع مىکنید و در مجلس خود اعمال ناپسند انجام مىدهید؟! امّا پاسخ قوم او جز این نبود که گفتند: اگر راست مىگویى، عذاب الهى را براى ما بیاور!﴾ (العنکبوت/29). امام رضا(ع)در بیان علّت تحریم لواط میفرمایند: «وَ عِلَّةُ تَحْرِیمِ الذُّکرَانِ لِلذُّکرَانِ وَ الْإِنَاثِ لِلْإِنَاثِ لِمَا رُکِبَ فِی الْإِنَاثِ وَ مَا طُبِعَ عَلَیْهِ الذُّکرَانُ وَ لِمَا فِی إِتْیَانِ الذُّکرَانِ لِلذُّکرَانِ وَ الْإِنَاثِ لِلْإِنَاثِ مِنِ انْقِطَاعِ النَّسْلِ وَ فَسَادِ التَّدْبِیرِ وَ خَرَابِ الدُّنْیَا: فلسفة تحریم مردان بر مردان و زنان بر زنان این است که این امر بر خلاف طبیعتی است که خداوند برای زن و مرد قرار داده است و به خاطر این است که اگر مردان و زنان همجنسگرا شوند، نسل بشر قطع میگردد و تدبیر زندگی اجتماعی به فساد میگراید و دنیا به ویرانی میکشد» (حرّ عاملی، 1409، ج2: 331).
نتیجهگیری
همانگونه که یاد شد، رسانههای ارتباط جمعی نوین میتواند چاقویی باشد که از سویی مفید و از سویی مضرّ است. گذاشتن تأثیر بر فکر و اندیشة ملّتها که بخش عمدهاش به عهدة رسانه است، گاه به سود آن ملّت و گاه به ضرر آن است. حال در برابر دین اسلام که نجاتبخش دنیا و آخرت بشر است، تفکّر غرب با استفادة سوء از رسانههایی چون ماهواره، تمامقد ایستاده تا پیدرپی ضربههای ویرانگر خود را بر اسلام وارد کند و اهداف استعماری خود را تحمیل سازد، به این خیال که سرور و آقای جهان شود، امّا فکر اینجا را نکرده است که اسلام بزرگ، به عنوان آخرین دین الهی، نخواهد گذاشت دسیسههای شیطانی منجر به نتیجة دلخواه غرب که تاراج اعتقادات الهی است، گردد. غلبه بر هجوم فرهنگی غرب با تمسّک به قرآن کریم که کلامالله است و با عنایت به احادیث معصومین(ع)که باز کلام الهی است (ر.ک؛ النّجم/4ـ3)، به سادگی امکانپذیر است. شاید بتوان فهمید ریسمان تمسّک به اسلام و نجات از خسارتهای دنیوی مانند خسارتهایی که غرب از طریق ماهواره وارد میسازد، «ایمان به خدا» و «انجام عمل نیکو» و نیز سفارش به آندو است، چراکه خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: ﴿إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ﴾ (لعصر/3ـ2). امّا این ریسمان با استقامت در راه خدا، در برابر ناملایمات است که «عروةالوثقی» میشود؛ زیرا نزول بشارت فرشتگان خداوند به بهشت موعود، نصیب افرادی میشود که گفتند «الله» و در مسیرش ایستادند: ﴿إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ﴾ (فصّلت/30).