سفرنامه نوعی گزارش است که نویسنده در قالب آن مشاهدات خود را از اوضاع شهرها یا سرزمینهایی که بدان مسافرت کرده است، شرح میدهد. این دیدهها و شنیدهها مطالبی چون موقعیت جغرافیایی، آب و هوا، جمعیت، زبان، مذهب، آداب و رسوم ملی و مذهبی، بزرگان و شخصیتهای مشهور و... را دربر میگیرد. علاوه بر آن، نویسنده به توصیف شهرها، بناها، راهها، شگفتیها و... نیز میپردازد و اطلاعاتی از آنها در اختیار خوانندگان قرار میدهد.
«اهمیت و ارزشی که میتوان برای سفرنامهها قائل شد بیشتر به خاطر شناختی است که از ملل مختلف به دست دادهاند و همچنین بررسی موقعیت زمانی و مکانی کشورها. هر چه به زمان حال نزدیکتر میشویم این موارد در سفرنامهها، مشهودتر میگردد، علیالخصوص با فراهم بودن مجموعه اطلاعات تاریخی مدون، تصحیحکنندگان و کوشندگان برای نشر اینگونه کتابها نیز قادرند با استناد به موارد تاریخی، مطالب را روشنتر در اختیار علاقهمندان بگذارند» (فاروقی، 1361: ۱۷۲).
سفرنامهنویسی در تاریخ کهن ادب فارسی پیشینهای دیرین و سرگذشتی دور و دراز داشته است. از تحریر سفرنامۀ ناصرخسرو اکنون نزدیک به هزار سال میگذرد. از آن زمان سفرنامههای بسیاری به نگارش درآمدهاند که همگی گواه روشنی بر توجه پدیدآورندگان و اقبال جدی مخاطبان به این گونۀ ادبی است.
فاروقی در کتاب سیری در سفرنامهها درخصوص پیشینۀ سفرنامهنویسی در ایران مینویسد: «اگر به جهان قرن پنجم نگاهی بیندازیم در جادهها و بازارهای اروپا، سیاحان و مسافران شرقی زیادی میبینیم؛ در حالی که در مشرق زمین و ایران بندرت با یک جهانگرد و تاجر غربی مواجه میشویم. سفرنامهنویسی بیشتر کار ملتهای شرق است و اروپاییان علاقۀ چندانی به آن ندارند، اما چند قرن بعد وضع کاملاً تغییر میکند و انبوهی از سیاحان اروپایی به سوی ایران و عراق هجوم میآورند» (همان: 4).
نگاهی به سابقۀ تاریخی شکلگیری سفرنامهها در ایران از قدمت آن در مقایسه با سایر انواع ادبی خبر میدهد. اگر بخواهیم تاریخچۀ سفرنامهنویسی و آغاز سیاحت در ایران کهن را به قلم آوریم، ناگزیریم به قرنها و سالهای قبل از سکونت ایرانیان برگردیم؛ شواهد و قرائن نشان میدهد که از دیرباز رفت و آمد میان اقوام، پیش از سکونت ایرانیان در این فلات وجود داشته اسـت.
«برخی معتقدند سابقۀ سفرنامهنویسی در ایران به دورۀ ساسانیان و به زمان برزویه طبیب، پزشک خسرو انوشیروان، میرسد که سفری طولانی به کشور هندوستان داشت و از جانب پادشاه ساسانی مأمور ترجمۀ کتاب کلیله و دمنه شد. با کمی دقت و توجه به جهان قرن پنجم میبینیم که جادهها و بازارهای اروپا از وجود سیاحان مسلمان و شرقی سرشار است، ولی در مشرق زمین گاهی با یک سیاح غربی مواجه میشویم» (همان: 3).
به صورت رسمی، قدیمیترین پیشینۀ سفرنامهنویسی در دورۀ اسلامی در ایران مربوط به قرن پنج هجری از «ابو معین ناصرخسرو قبادیانی» است.
با یورش مغولان و توأم با آن بیثباتی سیاسی، ناامنی اجتماعی و یأس فلسفی ناشی از این وضعیت، سفرنامهنویسی به شکل مرسوم آن به اغما میرود، اما در دورۀ صفویه با ایجاد دگربارۀ یکپارچگی سیاسی ایران، جهانگردان اروپایی -که غالباً بازرگانان بودند- در سفر به ایران، سفرنامههای متعددی مینویسند که البته از دیدگاه اندیشۀ سیاسی، تحلیلگرایانه یا تأمل خاص فلسفی نیست، اما باعث ایجاد نخستین جرقههای اینگونۀ نوشتاری در ایران میشود.
در دورۀ قاجاریه سفرنامهنویسی جایگاه ویژهای پیدا کرد. سفرنامهنویسی در هیچ دورهای مثل دورۀ قاجار رواج نداشته است؛ در این دوره به دلیل ارتباط سیاسی با اروپا از سویی و شرایط خاص سیاسی، اجتماعی و اقتصادی که عامل ترک وطن بوده است از دیگر سو، گونۀ نوشتاری سفرنامه متناسب با این وضعیت متداول شد. در دورۀ قاجار با رواج این نوع ادبی، بسیاری از روشنفکران از سفرنامهها به منزلۀ گونهای نوشتاری برای آگاهسازی مردم استفاده کردند. سفرنامهها در دورۀ قاجار در تحولات عـصر مشروطه و ورود مدرنیته نیز نقش برجستهای داشتند.
سفرنامههای این عصر از جهات گوناگون قابلیت بررسی و موشکافی ادبی، اجتماعی و تاریخی دارند، اما هدف اصلی این پژوهش از نظر نگارنده، بررسی محتوایی و استخراج موضوعات مشترک در این سفرنامههاست؛ برای نیل به این هدف تعدادی از سفرنامههای مهم و کامل این دوره را انتخاب کرده و با بررسی آنها، ویژگیها و مضامین مشترک در آنها را آشکار کردهایم.
- پیشینۀ پژوهش
دربارۀ سفرنامهها، تاکنون کتابها، مقالات و پژوهشهایی صورت گرفته است که در ادامه به برخی اشاره میکنیم.
«سیری در سفرنامهها» (1361) از فاروقی یکی از جامعترین کتابها درخصوص سفرنامههاست. نوربخش (1364) نیز در «مسافران تاریخ: مروری بر تاریخچۀ سفر و سیاحت در ایران» به شکل جامع به پیشینۀ سفر و سفرنامهنویسی پرداخته است. «از سرگذشتنویسی تا داستاننویسی» (1395) از رضوانیان، کتاب دیگری در این زمینه است که نویسنده در بخشهایی از آن به تعریف سفر، سفرنامهنویسی، ادبیات سفرنامهای، انواع سفر و... پرداخته است.
در کتاب «دیداری با اهل قلم» (1367) از یوسفی مقالهای با عنوان «سیری در آفاق» است که نویسنده در آن به سفرنامه و سفرنامهنویسی پرداخته است.
ثروت (1383) در مقالۀ «سفرنامۀ حاج سیاح» به بررسی سفرنامۀ سیاح از نظر شیوۀ گزارش، نکات مهم، گزارشهای بدیع و سبک نثر او پرداخته است.
با مطالعاتی که نگارنده در کتب، مقالات و منابع معتبر انجام داده است، مشخص شد که تاکنون مقالهای که سفرنامههای دورۀ قاجار را از لحاظ محتوایی بررسی و تحلیل کرده باشد به رشتۀ تحریر درنیامده است.
- روش پژوهش
این پژوهش از نوع تحلیل محتوایی متون و با استناد به منابع موجود در کتابخانهها بوده و در آن ابتدا به مطالعۀ اکثر سفرنامههای دورۀ قاجار پرداخته، سپس ویژگیهای محتوایی مشترک این سفرنامهها بررسی میشود.
- یافتهها: بحث و بررسی
3-1. سفرنامهنویسی در عصر قاجار
سفرنامهنویسی یا به اصطلاح آن روزگار «روزنامۀ سفر» به طور جدی از سال 12۶۰هجری در دستور کار فرهیختگان، دبیران و درباریان عصر قاجار که به تألیف و نگارش علاقه داشتند، قرار گرفت. در این دوره از سوی شاهزادگان، رجال و بزرگان عصر قاجار از سفرنامهنویسی استقبال قابل توجهی شد. سفرنامههای این دوره، برخی گزارش سفر به اروپا و هند، برخی گزارش سفرهای زیارتی به عتبات در عراق، برخی مربوط به سفرهای داخلی در ایران و برخی گزارش سفر به سرزمین حجاز است؛ در این میان سفرنامههای حج، حجم قابل ملاحظهای از سفرنامههای این دوره را به خود اختصاص میدهد.
در این سفرنامهها هر کدام از مؤلفان از منظری خاص به مسائل و رخدادهای سفر نگریسته و به نکاتی ویژه توجه کردهاند. آنچه از دوران پیش از قاجار به جا مانده برای فهم تاریخی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی آن دوران بسیار راهگشاست، اما به دلیل محدود بودن، تصویری چـند لایه از موضوعی خاص به دست نمیدهد. مزیت سفرنامههای دورۀ قاجار ارائه تصویر تو در تو و کاملی از زندگی و فکر مسافران است. نخستین سفرنامۀ برجای مانده از این دوره، سفرنامۀ «میرزا ابوطالب اصفهانی» (ساکن هند) به اروپا با عنوان «مسیر طالبی» و پس از آن، دو سفرنامۀ همزمان از «میرزا صالح شیرازی» با عنوان «گزارش سفر» و «میرزا ابوالحسن ایلچی» با عنوان «حیرت نامه» است؛ این دو از پیشگامان سفرنامهنویسی در ایران عصر قاجار به شمار میروند.
3-2. معرفی سفرنامهها و سفرنامهنویسان دورۀ قاجار
بنا بر فهرستها و کتابشناسیها بیش از پانصد سفرنامه در عصر قاجار نوشته شده که ذکر همۀ آنها خارج از حوصلۀ این مقاله است؛ از این رو، نگارنده برای سهولت کار، سفرنامههای این دوره را از نظر جایگاه اجتماعی نویسندگان آنها در چهار دسته تقسیمبندی کرده و برای هر دسته چند نمونه سفرنامۀ مهم و کامل را نام برده است؛ از مهمترین و کاملترین سفرنامههای این عصر میتوان به این سفرنامهها اشاره کرد:
الف- سفرنامههای شاهان به فرنگ: سفرنامۀ ناصرالدینشاه به فرنگ و سفرنامۀ مظفرالدینشاه به فرنگ
ب- سفرنامۀ صاحب منصبان و سفیران دولتی: حیرتنامۀ ابوالحسنخان ایلچی، سفرنامۀ میرزا فتاحخان گرمرودی، دلیلالسّفرا از میرزا هادی علوی شیرازی، سفرنامۀ خسرومیرزا به پطرزبورگ، سفرنامۀ شرح مأموریت آجودان باشی (حسینخان نظامالدوله)، مخزنالوقایع سفرنامۀ فرخخان امینالدوله، سفرنامۀ میرزاصالح شیرازی
ج- سفرنامههای تجار و بازرگانان: سفرنامۀ شیکاگو از محمدعلیخان معینالسّلطنه، سفرنامۀ ابراهیم صحافباشی تهرانی
د- سفرنامههای سیاحان و زائران: سفرنامۀ مسیر طالبی از میرزا ابوطالبخان، سفرنامۀ حاجسیاح از میرزا محمدعلی محلاتی، سفرنامۀ حاجی پیرزاده از حاج محمدعلی پیرزاده، سفرنامۀ مکۀ معظمه از میرزا عبدالحسینخان میرپنج افشار، سفرنامۀ مکۀ معظمه از افشار ارومی، میرزا عبدالحسینخان، سفرنامۀ حاج منصور از منصور تبریزی، سفرنامۀ میرزا داود وزیر وظایف، سفرنامۀ سیفالدوله معروف به سفرنامۀ مکۀ سلطان محمدمیرزا قاجار.
سفرنامههای معرفی شده فوق از جهات گوناگون قابلیت بررسی و موشکافی ادبی، اجتماعی و تاریخی دارند، اما آنچه در این پژوهش مدنظر نگارنده بوده است، بررسی محتوایی و یافتن مضامین مشترک در آنهاست. بررسیها نشان میدهد که موضوعات ذیل در بیشتر سفرنامهها مشترک بوده و میتوان از آنها به عنوان ویژگیهای محتوایی سفرنامههای این عصر نام برد (برای جلوگیری از اطالۀ کلام برای هر یک از مضامین زیر به یک یا دو نمونه مثال اکتفا کرده و بقیۀ نمونهها را در پیوست ارجاع شده است).
* حمد و ستایش خدا
حمد و ستایش خداوند در ابتدای متون ادب فارسی شیوۀ دیرینهای است که حتی در آثار نوشتاری ایران باستان وجود داشته است. پس از ورود اسلام این شیوه، رنگی تازه به خود گرفته و رفتهرفته به یک سنت ادبی تبدیل میشود. در ادبیات کهن و حتی معاصر کمتر نویسنده یا شاعری است که در ابتدای اثر خود به ستایش و توصیف خداوند نپرداخته باشد. در سفرنامههای مورد بررسی، هر چند برخی از نویسندگان درصدد بودهاند سفرنامۀ خود را به شیوۀ پیشینیان با جملات ادبی و مسجع آغاز کنند، اما هیچگاه نتوانستهاند نثری ماندگار و در خور توجه بر جای بگذارند. حمد و ستایشهای این سفرنامهنویسان به نوعی، تقلیدی ضعیف از آثار متأخرین است.
در بین سفرنامههای این دوره تنها چند نویسنده، سفرنامۀ خود را با حمد و ستایش خداوند و سپس منقبت پیامبر (ص) آغاز کردهاند؛ یکی از بهترین نمونههای حمد و ستایش خداوند در ابتدای سفرنامۀ ادیبالملک به عتبات دیده میشود؛ نویسنده که خود ادیب بوده و طبع شاعری نیز داشته، با استفاده از عبارات مسجع به شیوۀ پیشینیان به ستایش خداوند میپردازد:
«واجبالوجودی را سجود است که عالم امکان از پرتو وجودش موجود است و جهانیان را ربّ ودود، و حضرت معبودی را درود است که موجودات را عین مقصود است و منبع فضل وجود... حیّ قدیمی که ابدیست و سمیع و علیمی که سرمدیست... » (ادیبالملک، 1364: ۱).
فرخخان امینالدوله مؤلف «مخزنالوقایه» نیز در ابتدای سفرنامۀ خود اینگونه به حمد و ستایش خداوند میپردازد:
سَرِ پادشاهان گردن فراز
|
|
بدرگاه او بر زمین نیاز
|
صانع قدیمی که امین راز و سفیر خبیر حضرت بی نیاز، با دل آگاه و طغرای لیمالله، دیباچۀ روزنامۀ معارف را به «ما عَرَفناکَ حَقَّ مَعرِفَتِک» که اوفی و ابلغ محمدتست زینت داد و دفتر مفاخر و محامدش به «ما عَبَدناکَ حَقَّ عِبادَتِک» در مقام عبودیت ترتیب یافت (امینالدوله، 1344: ۸۷).
* توصیفات
نویسندگان سفرنامههای این دوره، تمام رخدادهای روزانه را ثبت کرده و به هر شخص، مکان، وسیله یا شهر و منزلی که رسیدهاند، توصیفی هر چند به اختصار از آن به دست دادهاند. منظور از توصیف در اینجا همه نوع توصیفی را شامل میشود؛ توصیف بناها و اماکن، شهرها، راهها، اختراعات، حوادث و رخدادها، افراد و حالات احساسی و معنوی، و... در سفرنامههای این عصر به وفور دیده میشود. سفرنامهنویسان جنبههای مختلف حیات کشورهای دیگر نظیر ساختار سیاسی، امور اقتصادی، گمرک، مالیات، کارخانهها، راهآهن، جادهها، تلگراف، پست، قرنطینه، پل، موزه، کتابخانه، عمارات و بناهای تاریخی، عمارات و بناهای سلطنتی- اداری، مدرسه، دانشگاه، بیمارستان، تیمارستان، مؤسسات خیریه، آیینها و جشنها، شیوۀ شهرسازی و حتی به نحوۀ حضور زنان در جامعه و بسیاری امور دیگر توجه کرده، گاهی به اختصار و گاهی مفصل به توصیف آنها پرداختهاند.
* توصیف اماکن و بناها
در توصیف اماکن و بناها، نویسندگان این دوره در دیدن و ذکر جزئیات مکانها، نگاهی به تیزبینی ناصرخسرو ندارند، اما در این بین نویسندگانی نیز از اماکن و بناها توصیفات مفصل و کاملی به دست میدهند؛ به عنوان نمونه، میرزاصالح شیرازی از عجایب قصری که پطرکبیر در پطرزبوگ ساخته است، توصیفی کامل همراه با ذکر جزئیات ارائه میکند. توصیف او از یکی از اتاقهای این قصر نشاندهندۀ گوشهای از هنر پیشرفتۀ این ممالک است:
«در میانۀ وسط آن درختی از طلا ساختهاند سه زرع بلندی آن است. در بالای درخت طاووسی از طلا ساختهاند. در زیر پای طاووس در شاخۀ دیگر خروسی ساختهاند از طلا و در شاخۀ دیگر آن بومی از طلا ساختهاند که هیچکدام از مردم او را نمیبینند به طریق کوک کردن ساعت شخصی آمده و دستگاه را با کلید کوک کرده به فاصلۀ دو سه دقیقه بوم مزبور در گردش آمده، سر آن در حرکت دوری مشغول، بعینه مثل بومی که از ترس مردم متزلزل باشد و چشمهای او در حرکت آمده و متصلاً در اطراف ناظر و سر آن متحرک و جستجوی مردم را نموده از سویی خروس طلای مزبور از شاخه دیگر در حرکت آمده بالهای طلا را بر یکدیگر زده بعینه مثل خروسی که شروع در خواندن نماید و ابتدا به ساکن بالهای خود را برهم زند و بعد از آن بانگ گوید، خروس مزبور بالی به هم زده و سر خود را بلند کرده در نهایت خوبی خواند» (میرزا صالح، 1347: ۱۲۰).
* توصیف شهرها و منازل بین راه
سفرنامهنویسان این دوره به طور معمول به هر منزل یا شهری که میرسیدند، نام آن شهر را یا با استفاده از اطلاعات خود، یا پرسوجو از همراهان یا ساکنان آن منطقه به شکل کامل ذکر کرده و توصیفی کلی از وضع آن به مخاطب ارائه کردهاند.
در توصیف شهرها، نگاهها متفاوت است؛ برخی نویسندگان با توصیفات کامل و جامع اطلاعات مفیدی دربارۀ وضعیت جغرافیایی، تعداد سکنه، آب و هوا و... به خوانندگان ارائه میکنند و برخی به توصیفات ساده، مختصر و ابتدایی بسنده میکنند. به عنوان مثال، شهر «لییژ» بلژیک از دریچۀ نگاه کنجکاو ابوالحسن ایلچی اینچنین کامل و جامع در پیش چشمان خواننده توصیف و ترسیم میشود:
«و این شهر از شهرهای مشهور بلجیک است، پایتخت ایالت بهمان نام موسوم است. رودخانۀ موسوم به موز در این شهر است که بروی آن رود سه عدد پل بسیار بزرگ بستهاند. بارۀ آن شهر در نهایت استحکام میباشد و قلعهاش بر سر کوه واقع شده، یک دروازه دارد، خندق و خاکریز خیلی معتبر، سربازان آنجا معدودی هستند، و در قلعه از آهن ساخته شده. یک طرف شهر به کوهستان وصل است و خانهها را بالای یکدیگر ساختهاند. کوچهها هموار، سنگفرش خیلی ممتاز. راهآهن از آنجا به شمال و جنوب کشیدهاند و نیز تلگراف به همه طرف بردهاند. شهر بچراغ گاز روشن میباشد. و از میان شهر سه نهر جاری است که اطرافش مشجر است بر درختان مردف. عدد نفوس اهالی هشتاد و پنج هزار است...» (ایلچی، 1364: ۲۲۸).
* توصیف راهها
در برخی از سفرنامههای این دوره، نویسندگان به توصیف راهها و دشواریهایی که در این راهها متحمل شدهاند، پرداخته و بدین شیوه خوانندگان را از سختیهای احتمالی راه مطلع کردهاند؛ برخی از سفرنامهنویسان دشواریهای راه و مسیر را به خوانندگان یادآوری کرده و برخی به مشکلات کلی سفر پرداختهاند.
یکی از سفرنامهنویسانی که بسیار جامع و کامل به توصیف راه و دشواریهای آنها پرداخته سیفالدوله سلطان محمد است. به عنوان نمونه، وی در توصیف یکی از منازل بین راه مدینه تا شام مینویسد:
«از فحل طین الی هدیه نوزده ساعت (است). همۀ راه از میان دو کوه و درّه میگذرد. بعضی از راه هموار، پاره(ای) پست و بلند، قدری سنگلاخ (و) پاره(ای) رمل (است). درخت مغیلان بسیار است. آخر راه از بلندی (و) گردنۀ مختصری باید گذشت. خود زمین رمل است. اطرافش کوه (و) چاه آب شورمزه دارد. رمل این زمین را که قدری حفر کنند آب شوری در میآید. قلعه کوچکی و برکه هم دارد» (سیفالدوله سلطان محمد، 1364: ۱۴۷).
* توصیف حوادث و رخدادها
سفرنامهنویسان این دوره به ذکر حوادث علاقۀ زیادی داشتهاند. این رخدادها شامل حوادثی است که یا برای خود آنها پیش آمده، یا برای همراهان و دیگر مسافران و یا اهالی منازل و شهرهای بین راه اتفاق افتاده است.
ابراهیم صحافباشی در توصیف حادثهای که برای یکی از سرنشینان کشتی رخ داده مینویسد:
«صبح مردم تازه از خواب برخاسته بودند [،] دیدند کشتی ایستاد چونکه معمول نبود در وسط دریا کشتی بایستد هرکس مضطربانه بیرون دویدند که ببینند چه واقع شده است [،] معلوم شد که یکی از عملهجات کشتی که عمرش سر آمده است خود را به دریا انداخته است. لهذا کشتی کوچکی پایین کردند آنچه تفحص نمودند اثری از آن مجنون وادی فنا در این دریای محیط ظاهر نشد» (صحافباشی، 1357: ۶۴).
* توصیف شگفتیها و اختراعات
فقدان بسیاری از صنایع و علوم که شرقیان از آن غافل مانده بودند و شرایط قرون وسطایی که سالیان دراز بر جوامع شرقی حاکم بود، انگیزۀ مهمی بود تا شرقیانی که به فرنگ میروند، اسیر جاذبۀ پیشرفتهای فنی و صنعتی غرب شده و به توصیف این مظاهر بپردازند. بخش عمدهای از توصیفات سفرنامهنویسان این دوره وصف مظاهر تمدن جدید و وسایل و اختراعاتی است که در آن زمان هنوز به ایران نرسیده بود؛ پیشرفتهای فنی و صنعتی کشورهایی چون روسیه، ژاپن، انگلستان، ترکیه، مصر و... بسیاری از سفرنامهنویسان این دوره را شگفتزده کرده و باعث میشد آنان بخش عمدهای از اثر خود را به توصیف و بیان نوآوریهای فنی، صنایع جدید و مفید، کارخانجات و اختراعات اختصاص دهند.
ناصرالدینشاه در دیدار از کارخانجات اروپا، علاوه بر شرح مفصل به این موضوع اشاره کرده که در غرب به میمنت پیشرفت در صنایع و فنون هزاران نفر صاحب شغل و درآمد شدهاند:
«رفتیم به کارخانه گوبلتس... کارخانهایست بسیار قدیم که فرش و قالی میبافند... به قیمتهای گزاف خرید و فروش میشود. کارخانه مال دولت است، کارگرها مزد از دولت گرفته کار میکنند و روسای آنجا مواجب دارند از دولت. این قالیها و بافتهها طوری خوب و کمیاب است که در اطاقها و تالارهای سلاطین عوض پرده نقاشی به دیوار میچسبانند و در پروس، بلژیک، انگلیس و خود فرانسه دیدم که با کمال احترام در عمارات نگاه میدارند... میگفتند در هر قالی که به این بزرگی باشد، هشت سال باید کار بکنند بسیار دیر تمام میکنند اما خوب یک عیبی هم دارد، آفتاب رنگ بافته را میبرد اما رنگ قالی ایران را بسیار مشکل است آفتاب ببرد» (ناصرالدینشاه، 1371: ۲۳۷).
* توصیف افراد و مردمان
در سفرنامههای این دوره عمدتاً نویسندگانی که شخصیتهای نامی و سرشناس زمان خود بوده و از علوم زمانه تا حدودی بهره داشتهاند، علاوه بر توصیف اماکن، شهرها، اختراعات و... به توصیف اشخاص و مردمان آن شهرها پرداختهاند. در این سفرنامهها افراد و اشخاص چه در ظاهر و چه در رفتار و عملکرد گاهی به شکلی گذرا و گاهی مفصل توصیف شدهاند. در برخی موارد نیز نویسندگان از قضاوتهایی عجولانه یا از روی تعصّب دربارۀ مردمان شهرها دور نبودهاند.
خسرومیرزا در بیان و توصیف اخلاق مردم روسیه از تکبّر و خودخواهی باطنی آنها سخن میگوید:
«این طایفه در کمال تواضع تکبّری باطنی دارند. اگرچه هر یک از بزرگان با زیردستان خود در کمال الفت و آشنایی و خصوصیت راه میروند و هرگز به تحکم خدمتی به آنها رجوع نمینمایند و همۀ کارها را به توقع و تمنا و التماس از آنها خواهش میکنند و در بازی و رقص با آنها شراکت دارند، لیکن مع ذالک المراتب چندان تکّبر باطنی دارند که هیچ یک از زیردستان به خلاف قاعده ادب قولاً و فعلاً مرتکب امری نمیشوند و باعث بر این خلق آنها رعایت و انظباط امر اطاعت است» (خسرو میرزا، 1349: ۳۷۱).
اولین توصیف مخبرالسّلطنه از ژاپن در بدو ورود به این کشور، توأم با شگفتی و تحسین است. وی در توصیف و مقایسۀ مردم و اهالی چین و ژاپن مینویسد:
«چینی را مهموم دیدیم، سر پیش افکنده، اینجا گردن افتخار اهالی بلند است. در چین صاحبخانهای معلوم نبود. لاشخورها (دول استعماری) هر طرف خودنمایی میکردند، اینجا صاحبخانه مشخص است و متشخص، شاد و خندان» (مخبرالدوله، 1368: ۱۴۹).
* توصیف پدیدههای طبیعی
در بخشی از سفرنامههای این دوره کمابیش به توصیف پدیدههایی چون طوفان، برف و یخبندان، غروب، بیابان بیآب و علف و... پرداخته شده است. میرزا فتاحخان دربارۀ طوفانی شدن دریا و رعد و برق و ترسیدن مسافران مینویسد:
«اما در نصف شب شنبه هوای دریا انقلاب کلی بهمرسانیده بادهای بسیار مخالف از اطراف برخاست جنبش عظیمی در آب ظاهر شده رعد و برق بسیار و بارش بیشمار هم پیدرپی آمده بالاخره کار بجایی رسید که متوقفین کشتی از مباشرین و سایرین هر چه بودند عموماً به تشویش غرق و هلاک افتاده بالمره دست از جان بشستند» (میرزا فتاحخان، 1347: ۷۶۱).
* توصیف آداب و رسوم
آداب و رسوم هر جامعه در زمان و مکانهای گوناگون مشخصات بارزی دارد که با جوامع دیگر متفاوت است؛ وجود همین تفاوتها سبب جلب توجه سیاحان به آداب و رسوم جوامع دیگر شده است. سفرنامهنویسان به دلیل اقامت بعضاً طولانی در جوامع دیگر با آداب و رسوم آنان آشنا شده و در ل بهلای خاطرات سفر خود با ریزبینی و نکتهسنجی خاص به ذکر آداب و عادات رایجی که در میان هر صنف و برای امور خاص جریان داشته، پرداختهاند. توصیف و بیان آداب و رسوم در سفرنامه سیاحانی که مدت طولانیتری را در غرب گذراندهاند، بیشتر از دیگران بوده است.
از جمله رسومی که به دلیل تفاوت با آداب شرقیان مورد توجه میرزا ابوطالب اصفهانی قرار گرفته، رسم چانه نزدن است. این رسم در میان شرقیان رواج داشته و از سوی غربیانی که به کشورهای شرقی از جمله ایران سفر کرده بودند، نکوهش شده است. او در این باب مینویسد:
«زیاده از یک سخن در معامله رسم نیست و خریدار اگرچه بیگانه و ناواقف باشد دغا و فریب ندهند» (ابوطالب اصفهانی، 1383: ۶۳).
* حسبحال و بیان احوال معنوی
حسبحال، بیان احوال و مشغلههای ذهنی است؛ یعنی آنچه شخص از نظر روحی و ذهنی با آن درگیر است. حسبحال گاهی جنبۀ روایی و بیشتر جنبۀ توصیفی دارد. نویسنده در حسبحال به بیان تألمات روحی، حالات خوشی و سرمستی، حالات معنوی و شخصی و... میپردازد.
در سفرنامههای این دوره (قاجار)، نویسندگان به تناسب شرایط به شرح احوالات خود پرداختهاند. مظفرالدینشاه حالتی معنوی را که بعد از حضور در مجلس روضه بر او حادث شده، اینطور شرح میدهد:
«بعد از شام آقا سید حسین آمد چون شب جمعه بود روضه خواند حقیقتاً خیلی خوب خواند و خیلی گریه کردیم. بعد خوابیدیم همین که خوابمان برد در خواب حضرت شاه اولیا صلوات الله علیه را دیدیم باین قسم که جمعی هستند در خدمت ولایت پناهی من هم هستم شخصی عبای سفیدی آورد مثل آنکه کسی بخرد من خریدم عرضکردم پدر و مادرم فدای تو باد این عبا را بتن مبارک پوشانید بعد بمن خلعت مرحمت بفرمایید که از قیامت میترسم. فرمودند آسوده باش من تو را شفاعت میکنم انشاالله. صبح که از خواب برخاستیم فخرالملک را خواستیم و خوابمان را فرمودیم در روزنامه نوشت» (مظفرالدین شاه، 1392: ۱۲۶).
یکی از پربسامدترین حسبحالها، بیان احوالات معنوی در سفرنامههای حج است. در سفرنامههای حج این دوره، نویسندگان از بیان احوال معنوی غافل نبودهاند، اما چون سفرنامهها به سبکی گزارشگونه -آن هم گزارش روزانه- نگارش یافتهاند، کمتر به مسائل معنوی و احساسی پرداخته شده است و اگر هم اشاره شده بسیار موجز است، آنگونه که احساس خواننده را پس از خواندن برنمیانگیزد.
سخنان میرزا داوود هنگام زیارت ائمه بقیع آن هم در روز تاسوعا بیاحساس و خشک است؛ در توصیف وی اثری از بیان حالات معنوی یا انقلاب درونی به جهت زیارت یا دیدن اماکن متبّرکه نیست.
«بیرون آمدم و به حرم مبارک مطهر ائمه بقیع مشرف شدم و جبهۀ خود را بر آن عتبه عرش درجه ساییده، و از طرف نعمت کل «امام ثامن» -سلام الله علیه- بر آن بزرگوار سلام کردم، خداوند قبول کند» (میرزا داوود، 1379: ۱۵۶).
* نقد و انتقاد
غرب با وجود اینکه برای اکثر ایرانیان سرزمین علم، تکنولوژی، برابری و آزادی و... بود، اما در عین حال سرزمین تسلیحات جنگی و بهرهگیری از روشهای پیشرفته برای کشتن هر چه بیشتر انسانها نیز به شمار میرفت. همین موضوع نکوهش اکثر سیاحان را به دنبال داشته است؛ چنان که سیاحان در مقابل تمحید و ستایشهای صریح و آشکار غرب از بیان انتقادات صریح هم چشمپوشی نکردهاند. این انتقادات گاهی کلی و متوجه پدیدههاست و گاهی نیز متوجه افراد و شخصیتها؛ عمدۀ این انتقادات احساسی و عجولانه است و بدون ذکر ادلّه و برهان و تحت تأثیر شرایط سخت و مصائب بیان شده است.
توسعه و پیشرفت در ساخت آلات جنگی به هیچ وجه مورد پذیرش و پسند حاجسیاح قرار نگرفته و کارخانههای آن را «کارخانههای انسانکشی» نامیده است. تکرار این سخنان نشان میدهد که این نویسنده یکسره دلبسته و دلباختۀ غرب نبوده، بلکه به کژیهایی چون تکمیل آلات جنگی نیز پرداخته است. در گفتوگو با پادشاه پروکس، برتری اروپاییها بر آسیاییها را میپذیرد، اما دنبالۀ سخنان خود را با همان شکوه پیشین همراه ساخته است:
«مردم آسیا از بعضی صنایع یوروپ دلتنگ میباشند... گفت کدام است؟ عرض کردم آنها میگویند جنگ برای اصلاح کلی است ما آنچه میتوانیم میکوشیم که شمشیر را هم از میان برداریم که آلت قتل نباشد... ولی اهالی یوروپ زحمت کشیده آلات قتالی را روز به روز ترقی میدهند الیوم به جایی رسیده که روزی صد هزار نفر کشته میشوند» (حاجسیاح، 1378: ۲۲۶).
در سفرنامههای حج یکی از اصلیترین انتقادات سفرنامهنویسان، انتقاد از رفتار بد مردم با حجاج شیعه به ویژه ایرانیان است. افشار ارومی در بخشی از سفرنامۀ خود از عملکرد ضعیف یکی از کارگزاران چنین شکایت میکند:
«نایب قنسول ایران که از اهل شیروان است به دیدن آمد. آدم بیعرضه و بیمصرفی است... آنچه از سایرین تحقیق نمودم، خودش آدم بیمصرفی است، کیفیت حال نایب را در تفلیس به میرزامحمود خان جنرال قنسول حالی و از بیعرضگی او شرح مبسوطی خواهم گفت» (افشار ارومی، 1386: ۵۳).
* نقیضهگویی
در بیشتر سفرنامههای این دوره مواردی به چشم میخورد که از ضعف اخلاقی یا حتی دو شخصیتی بودن نویسندگان آن حکایت دارد؛ البته شاید این مشکلات اخلاقی و عقیدتی به جهت روح حاکم بر جامعۀ آن زمان باشد، چراکه اکثر حاجیان و سفرنامهنویسان این دوره را شاهزادگان و درباریان قاجاری تشکیل میدهند.
در سفرنامههای حج بسیار دیده میشود که نویسنده در یک جا در سوگ و غربت حضرت فاطمه (س) و حضرت زینب (س) اشک ریخته و حتی ابیاتی را سروده است و هم او در جایی دیگر از مجالس عیش و عشرت و طرب و قمار دیدن کرده و حتی به توصیف لحظه به لحظه آن پرداخته است.
افشار ارومی که از فرماندهان و بزرگان قاجاری است در یک جا از سفرنامهاش از وسواسش برای پیدا کردن قبله یا قطبنما سخن میگوید:
«صبح از خواب برخاسته نماز را در قمره خواندیم. نماز خواندن در کشتی امری است مشکل، بیقطبنما نمیشود قبله را مشخص کرد. مثلاً نماز صبح را به یک طرف قمره میکردیم و نماز ظهر را به طرف دیگر» (همان: 123).
و در جایی دیگر به توصیف مجلس رقص و قماری که در آن شرکت کرده، میپردازد:
«چون داخل شدیم باغی دیدیم بزرگ که از زن و مرد از نجبا و صاحب منصبان تفلیس پر بود... جمعی در دور میزها نشسته مشغول قماربازی بودند. جمعی دیگر در دور میزهای دیگر نشسته مشغول خوردن مکفیات بودند... رفتیم میان عمارت رقص، جمعی هم آمده، نشستیم از زن و مرد جمع کثیری حاضر رقص شدند بعد موزیک زده همهشان یک دفعه مشغول رقص شدند... رفتیم به میان باغ خستگی در نموده سیگار کشیدیم. دوباره برگشتیم. این دفعه رقص طور دیگر شد. یک مرد و یک زن دستهای هم را گرفته رقص میکردند...» (همان: 68).
* افسوسخوردن بر وطن
سفرنامهنویسانی که از یک کشور عقبمانده به کشورهای مترقی قدم میگذاشتند، نمیتوانستند حیرت و تحسین خود را از پدیدهها و صنایعی که در غرب میدیده، پنهان کنند؛ نگرش این سفرنامهنویسان نسبت به دستاوردهای مدنیّت غرب به شیوههای گوناگون و در لابهلای خاطرات آنها از سفر مطرح میشود. این نگاه گاهی همراه با شگفتی و تحسین و زمانی نیز با نکوهش و تحقیر و در مواردی نیز آمیخته با حسرت و افسوس برای وطن است. آنچه از حقارت و شرمندگی دربارۀ وضعیت ایران هنگام پرسش از پدیدههای موجود در غرب نصیب سفرنامهنویسان این دوره میشود، خود گواه روشنی بر موقعیت تاریک و عقبماندۀ ایران آن عصر است.
صحافباشی پس از مشاهدۀ یکی از این پدیدههای شگفتانگیز، افسوس بر وطن را اینگونه ابراز میکند:
«در اینجا افسوس وطن را خوردم که چرا باید ما مردم ایران همّت نکنیم و میوههای ایران را در قوطیهای حلبی بسته حمل بتمام دنیا نماییم و تحصیل لیرها بکنیم خارج شدنی از ایران بجز پشم و پنبه و تریاک آن هم خیلی کم چیز دیگر نیست و حال آنکه متجاوز از دویست سیصد قلم میتوان از محصول ایران حمل بخارج نمود. در تمام دنیا گردش نمودم ابداً مثل هوا و نعمت ایران هیچ کجا دیده نشد [؛] جواهریست در کهنه پیچیده» (صحافباشی، ۱۳۵۷: 96).
بحث و نتیجهگیری
آنچه بعد از بررسی سفرنامههای عصر قاجار به دست میآید این است که در بیشتر سفرنامههای این عصر، مضامینی چون توصیف، انتقاد، نقیضهگویی، دادن اطلاعات ناقص، بیان احوال شخصی، افسوس خوردن بر وطن مشترک است.
نویسندگان این سفرنامهها تمام رخدادهای روزانه را ثبت کرده و به هر شخص، مکان، وسیله یا شهر و منزلی که رسیدهاند، توصیفی هر چند به اختصار از آن به دست دادهاند. در سفرنامههای این دوره، توصیف بناها و اماکن، شهرها، راهها، حوادث، اختراعات، افراد، پدیدههای طبیعی، آداب و رسوم و... به وفور دیده میشود.
سیاحان بیشتر راجع به جنبههای مثبت زندگی غربیان سخن گفته و تحسین خود را از دیدن آن پدیدهها دریغ نکردهاند؛ هر چند تصاویر منفی و انتقاداتی را نیز در این سفرنامهها شاهد هستیم.
شناخت و تصویر این سفرنامهنویسان از غرب کاملاً یکنواخت نبوده و آنان واکنشهای یکپارچهای در این باره از خود نشان ندادهاند. این فراز و نشیبها معلول عواملی چون (شغل، تحصیلات و انگیزۀ سفر) بوده است.
سفرنامهنویسان به شدت تحت تأثیر نوآوریهای غربیان بوده و پیشرفتهای آنان در حیطههای اجتماعی، فناوری، سیاسی و... توجه آنان را به خود جلب میکرده است.
در برخی از سفرنامهها چون نویسنده خود نسبت به موضوع یا جریانی اطلاعات کافی ندارد در خصوص آن پرسوجو نکرده و همان اطلاعات پراکنده و ناقص را به خواننده ارائه میکند.
غبطه به حال غربیان و افسوس بر وطن یکی از مهمترین دغدغههای سفرنامهنویسان بوده است. سفرنامهنویسانی که از یک کشور عقب مانده به کشورهای مترقی قدم میگذاشتند، نمیتوانستند حیرت و تحسین خود را از پدیدهها و صنایعی که در غرب میدیدند، پنهان کنند.
تعارض منافع
نویسندگان هیچ گونه تعارض منافع ندارند.
پیوست
برای مطالعۀ بیشتر رجوع شود به:
* آداب و رسوم
ایلچی: 223؛ امین الدله: 203؛ حاجسیاح: 131؛ میرزافتاحخان: 758؛ ناصرالدینشاه: 180؛ میرزاصالح: 328؛ صحافباشی: 46؛ سالور: 292؛ سیفالدوله: 56 و محمدعلیخان غفور: 20.
* افراد و مردمان
میرزافتاحخان: 982؛ افشار ارومی: 170؛ صحافباشی: 27؛ یعقوبمیرزا: 44؛ امینالدوله: 290؛ مخبرالسلطنه: 149؛ ایلچی: 83؛ میرزاداوود: 81؛ ناصرالدینشاه: 229؛ مظفرالدینشاه: 124؛ سیفالدوله محمد: 143؛ ادیبالملک: 113 و سالور: 191.
* افسوسخوردن بر وطن
حاجسیاح: 207؛ مخبرالسلطنه: 159، 164؛ افشار ارومی: 189، 253 و یعقوبمیرزا: 24.
* پدیدههای طبیعی
صحافباشی: 88؛ 60، حاجسیاح: 497؛ میرزافتاحخان: 761؛ ایلچی: 62؛ افشار ارومی: 47؛ یعقوبمیرزا: 262؛ ناصرالدینشاه:8؛ امینالدوله: 161 و ادیبالملک: 268.
* توصیف اماکن و بناها
ایلچی: 66؛ میرزا فتاحخان: 824؛ امینالدوله: 330؛ مخبرالسلطنه: 162؛ افشار ارومی: 91؛ سهامالدوله: 165؛ میرزاداوود: 49؛ ناصرالدینشاه: 300؛ حاجسیاح: 122؛ مظفرالدینشاه: 151؛ صحافباشی: 44؛ سالور: 206 و ادیبالملک: 13.
* حسب الحال و بیان احوال معنوی
میرزا داوود: 156؛ یعقوب میرزا: 211؛ افشار ارومی: 139، 169؛ حاجسیاح: 165؛ سالور: 211 و ادیبالملک: 156.
* حوادث و رخدادها
افشار ارومی: 38؛ میرزاداوود: 117؛ میرزا فتاحخان: 765؛ سالور: 246؛ ناصرالدینشاه: 37؛ مظفرالدینشاه: 125؛ امینالدوله: 170؛ حاجسیاح: 69؛ سیفالدوله: 195 و سهامالدوله: 163.
* شگفتیها و اختراعات
صحافباشی: 66؛ میرزا فتاحخان: 824؛ امینالدله: 355؛ خسرو میرزا: 196؛ مخبرالسلطنه: 165؛ یعقوبمیرزا: 24؛ افشار ارومی: 116؛ میرزا داوود: 63 و میرزا ابوطالب: 199.
* شهرها و منازل بین راه
ایلچی: 60؛ صحافباشی: 26؛ میرزا فتاحخان: 822؛ امینالدوله: 355؛ میرزا داوود: 104؛ افشار ارومی: 60؛ ابوطالب اصفهانی: 62؛ مظفرالدینشاه: 123؛ سالور: 193؛ سیفالدوله: 116 و سهامالدوله: 161.
* راهها
میرزا داوود: 154؛ خسرو میرزا: 33؛ میرزا فتاحخان: 735؛ افشار ارومی: 177؛ یعقوب میرزا: 209؛ امینالدوله: 164؛ حاجسیاح: 365؛ صحافباشی: 118؛ سالور: 246 و ادیبالملک: 86.
* نقد و انتقاد
حاج سیاح: 296؛ صحافباشی: 48؛ ناصرالدینشاه: 9؛ افشار ارومی: 37، 53؛ میرزا داوود: 140، 41؛ یعقوب میرزا: 43 و امینالدوله: 182.
* نقیضهگویی
مظفرالدینشاه: 144، 152، 153؛ میرزا فتاحخان: 822، 823 و یعقوب میرزا: 95، 116، 79، 34.