. مقدمه
یکی از نظریات معنایی جدید که تلاش میکند برخی مفهومسازیهای زبانی (اعم از ادبی و غیرادبی) را در چارچوبی منسجم تحلیل کند، نظریۀ آمیختگی مفهومی[1] است (پورابراهیم، 1396: 66). نظریۀ آمیختگی مفهومی یکی از نظریههای مهم دربارۀ فرایندهای شناختی است. طبق این نظریه، ذهن انسان ساختارها را از یک قلمرو میگیرد و آن را با عناصری در قلمروی دیگر ترکیب کند و اینگونه، تصاویر ذهنی[2] و مفاهیم جدیدی را شکل میدهد. آمیختگی، در حقیقت، عملکردی ذهنی و بنیادین در انسان است که اصول و ساختار خاص خود را دارد. فوکونیه و ترنر[3] (2002) بر این باورند که آمیختگی بخشی اساسی از ماهیت و طبیعت انسان محسوب میشود و این امر که انسان میتواند فضاهای ذهنی[4] و مفهومی متناقض را با هم ترکیب کند، او را، بهلحاظ زبانشناختی، به فردی مدرن و پیشرفته تبدیل میکند (اردبیلی، 2018). آمیختگی مفهومی از موضوعات حوزۀ معنیشناسی شناختی است که به تبیین مسئلۀ شکلگیری فضاهای مفهومی درهمتنیده در زبان میپردازد (پورابراهیم، 1396: 66). معنیشناسی شناختی به بررسی رابطۀ بین نظام مفهومی و ساختار معنایی در زبان میپردازد (اردبیلی، 1392: 10). همچنین، ترنر (1991)، که به تحلیل برخی از ساختارهای زبانشناختی روزمره پرداخته است، عقیده دارد آمیختگی مفهومی بخشی از تفسیر معنایی و کاربردی این ساختارها به شمار میرود.
هدف از پژوهش حاضر، تبیین و توصیف معنا و مفهوم اصطلاحهای رایج فارسی برمبنای نظریۀ آمیختگی مفهومی است. مفهوم اصطلاحها را میتوان از نظر معنایی تحلیل و بررسی کرد و به تحلیل مؤلفههای معنایی تشکیلدهندۀ آنها پرداخت. ازآنجاییکه نظریۀ آمیختگی مفهومی، به درک چگونگی ایجاد مفاهیم پیچیده کمک میکند، نگارندگان در پی پاسخ به این پرسشاند که آمیختگی مفهومی تا چه حد قادر است در تبیین و توصیف اصطلاحها نقش داشته باشد. دررابطهبا تجزیهوتحلیل اصطلاحهای رایج زبان فارسی برمبنای نظریۀ آمیختگی مفهومی، پژوهشی مستقل صورت نگرفته است؛ اما پژوهشگران متعددی، با استفاده از این نظریه، در حوزههای مختلف، مانند داستانها، قصههای عامیانه ایرانی، علوم قرآنی (سبک بلاغی قرآن، وجوه و نظایر، تصویرسازیهای قرآنی و ساختار زبانی) و روند شکلگیری اصطلاحهای فارسی خودمانی جوانان، به پژوهش دست زدهاند. نگارندگان به بررسی اصطلاحهای پرشماری در زبان فارسی پرداختهاند، اما به دلیل محدودیت قالب مقاله، دادههای کمی در این مقاله گنجانده شده است. همچنین، این نوع پژوهش میتواند الگویی باشد برای پژوهش درخصوص سایر اصطلاحها در حوزههای مختلف و همچنین ضربالمثلها که در گفتار روزمرۀ افراد جامعه کاربرد بسیار وسیعی دارند.
- پیشینۀ پژوهش
در این بخش، به پژوهشهای مرتبط با موضوع آمیختگی مفهومی اشاره میشود. پژوهشگران متعدد غیرایرانی و ایرانی به تحقیق و بررسی در این حوزه پرداختهاند. بهطورکلی، مطالعات دربارۀ نظریۀ آمیختگی مفهومی از سال 1994 آغاز شد. فوکونیه و ترنر (1994) باتوجهبه نظریههای شناختی پیشین، و همچنین برای تکمیل و تبیین «نظریۀ معاصر استعاره»[5] از لیکاف و جانسون[6] (1980) و نظریۀ «فضاهای ذهنی» از فوکونیه (1985)، مقالهای با عنوان «ادغام مفهومی و بیان رسمی» نوشتهاند. پژوهشگران ایرانی، بهکمک نظریۀ آمیختگی مفهومی، به بررسی و تجزیهوتحلیل در حوزههای مختلف، مانند داستانها، قصههای عامیانۀ ایرانی، علوم قرآنی (سبک بلاغی قرآن، وجوه و نظایر، تصویرسازیهای قرآنی و ساختار زبانی) و روند شکلگیری اصطلاحهای فارسی خودمانی جوانان، دست زدهاند؛ اما دربارۀ اصطلاحهای رایج زبان فارسی پژوهشی مستقل صورت نگرفته است. همچنین، پژوهشگران غیرایرانی، در تحقیقات وسیعی، به بررسی معنا و مفهوم آمیختگی مفهومی پرداختهاند؛ از جمله فوکونیه (2000)، فوکونیه و ترنر (1994، 1998، 2002 و 2003)، سیندینگ[7] (2005)، دنسیجیر[8] (2006)، سمینو[9] (2006)، گریدی و همکاران[10] (1999).
فوکونیه و ترنر (2002)، در کتاب شیوۀ اندیشیدن ما، به معرفی نظریۀ آمیختگی مفهومی پرداختهاند. همچنین آنها در مقالۀ «آمیختگی مفهومی، صورت و معنا»، به بررسی معنا و مفهوم آمیختگی مفهومی و نقش مهمی که در زندگی روزمره، بهخصوص علوم اجتماعی و رفتاری دارد، پرداختهاند (Fauconnier & Turner, 2003). آنها در این پژوهش، با درنظرگرفتن روابط بین اَشکال زبانی و الگوهای ساخت معنا از طریق ادغام مفهومی و فشردهسازی، زبان (بهویژه دستور زبان) را ابزار فرهنگیِ محکمی برای ایجاد و انتقال طرحهای ترکیبی دانستهاند و آمیختگی را ویژگی مهمی در دستور زبان به شمار آوردهاند. دستور زبان متشکل از مجموعهای از صورتهای مستقل تعیینشده و جنبهای از ساختار مفهومی و تکاملیافتۀ آن است.
سیندینگ (2005)، با اشاره به کتاب اولیس[11] اثر جویس[12] (1922)، نشان داده است که محتوای این کتاب میتواند فرایندهای آمیختگی ترکیبی سودمندی حاصل از فضاهای ذهنی موازی را ممکن سازد، بهگونهای که میتوان در پس روایتهای گسستۀ متن به اتحاد و پیوستگی دست یافت (اردبیلی و همکاران، 1394: 30).
از پژوهشگران ایرانی، میتوان به افراد ذیل اشاره کرد:
پورابراهیم (1396) در «کاربست نظریۀ آمیختگی مفهومی در مفهومسازی شهادت در شعر پایداری»، از منظر آمیختگی مفهومی، به بررسی شواهد شعری مربوط به ادبیات پایداری با مضمون شهادت پرداخته است. نتیجۀ این بررسی نشان داد که در مفهومسازی شعری شهادت، حوزۀ دروندادی شهادت با حوزههای دروندادی پرواز، غروب، رویش و برگریزان تلفیق شده است. این چهار فضای دروندادی در ترکیب با فضای شهادت، فضاهای آمیختۀ غیرممکنی را در عالم واقع میسازند و به زندگی پس از مرگ، اعتلا و جاودانگی شهید اشاره میکنند. بهطورکلی، این پژوهش نشان داد که میتوان بهکمک نظریۀ آمیختگی مفهومی، به چگونگی ایجاد مفاهیم پیچیده و چندمؤلفهای در حوزۀ پایداری پی برد.
دعوتخواه و همکاران (1395) در مقالۀ «ساختار زمان در رمان چشمهایش از منظر معنیشناسی شناختی»، به بررسی شیوۀ مفهومسازی زمان در قلمروی زبان پرداختهاند. همچنین، آنها با اتکا بر نظریۀ فضاهای ذهنی و گونۀ متأخر آن، یعنی آمیختگی مفهومی، به بررسی ساختار زمان براساس رویدادهای داستان و نحوۀ پیوند خوردن این رویدادها در زنجیرۀ زمان پرداختهاند. آنها به این نتیجه دست یافتهاند که فضاهای روایی در یک مسیر زمانی، براساس سه عنصرِ زاویۀ دید، کانون و رویداد، ساختار مییابند و این فضاها، بر پایۀ اجزای درونی خود، و باتوجهبه الگویی مفهومی، به یکدیگر پیوند خوردهاند و زنجیرۀ رویدادهای داستان را شکل میدهند.
عامری و همکاران (1394)، در مقالۀ «بررسی فضاهای ذهنی در متون خبری روزنامههای ایران»، در چارچوب نظریۀ فضاهای ذهنی، به بررسی اخبار منعکسکننده توسط روزنامههای فارسیزبان پرداختهاند. نتایج پژوهش نشان داد که نویسندگان اخبار، با استفاده از فضاهای ذهنی متفاوت، افکار و عقاید خود را به مخاطبان القا و جریان انعکاس خبر را به سمتوسویی هدایت میکنند که فضای پایه، یعنی تیتر خبری، بر مبنای آن شکل گرفته است و نتایج پژوهش میتواند در تحلیل گفتمانهای خبری کاربرد داشته باشد.
اردبیلی (1392) در رسالۀ دکتری خود، با عنوان معناشناسی شناختی و کارکرد نظریۀ آمیختگی مفهومی در قصههای عامیانه ایرانی، با درنظرگرفتن نظریۀ آمیختگی مفهومی فوکونیه و ترنر (2002)، در تلاش بود که باتوجهبه دستاوردهای معناشناسی شناختی بهطور عام و نظریۀ آمیختگی مفهومی بهطور خاص، تخیل، تصویرسازی، ماهیت پویایی و خلاقیت فرایندهای ساخت معنا را در قصههای عامیانۀ ایرانی بررسی کند تا بتواند به تحلیل و خوانش دقیقتری از روایتها دست یابد. نتایجی که حاصل شد، نشاندهندۀ این بود که نظریۀ آمیختگی مفهومی نهتنها قابلیت و ظرفیت کافی برای توصیف خلاقیت و پویایی فرایندهای معناساز را دارد، بلکه تبیین متفاوت و جدیدی را نیز ارائه میدهد.
برکت و همکاران (1391)، در مقالۀ خود با عنوان «روایتشناسی شناختی (کاربست نظریۀ آمیختگی مفهومی بر قصههای عامیانۀ ایرانی)»، به تبیین چگونگی فرایند معناسازی و شخصیتپردازی در دو قصۀ عامیانۀ ایرانی، از منظر آمیختگی مفهومی، پرداختهاند. هدف از پژوهش آنها، تبیین فرایند تخیل و فرایندهای معناسازی در قصههای عامیانه است تا شاید براساس آن، بتوان به تحلیل و خوانش دقیقتری از این روایتها دست یافت. نتایج حاصل حاکی از آن بود که کاربست نظریۀ آمیختگی مفهومی بر قصههای عامیانۀ ایرانی بهطور خاص و قصههای عامیانه بهطور عام، به درک ژرفتر این قصهها کمک میکند. برکت و همکاران (1394)، در مقالۀ دیگری با عنوان «پیوستگی معنایی متن از منظر نظریۀ آمیختگی مفهومی»، باتوجهبه مبانی نظریۀ آمیختگی مفهومی، به بررسی پیوستگی معنایی که یکی از مهمترین عوامل ساخت معناست، در قصههای عامیانۀ ایرانی پرداختهاند. نتایج بررسیها نشان داد که کاربست نظریۀ آمیختگی مفهومی میتواند در تحلیل پیوستگی معنایی و تفسیر متن از منظر معناشناسی شناختی راهگشا باشد و همچنین، با استفاده از انگارۀ چهارفضاییِ مطرحشده در این نظریه، میتوان چگونگی تصویرسازی در ذهن مخاطب و پیوستگی معنایی این تصاویر را با هم نشان داد.
جوانمرد (1388)، در پژوهشی با نام نقش فرایند تلفیق مفهومی در روند شکلگیری اصطلاحهای فارسی خودمانی جوانان، به این نتیجه دست یافت که در زبان فارسی، بیشتر اصطلاحهای عامیانۀ خودمانی جوانان، از نظر ساختاری، جزء تلفیقهای ساده و از نظر نوع شبکۀ یکپارچهسازی، جزء تلفیقهای دومنظرند.
این پژوهشها نشان میدهند چگونه ذهن میتواند با کمک آمیختگی مفهومی، به مفاهیم پیچیده دست یابد و با ایجاد پیوستگی معنایی، باعث بهوجودآمدن معنا و درک صحیح معنا و مفاهیم شود.
- مبانی نظری
در این بخش، به ادبیات نظریِ مرتبط با پژوهش حاضر پرداخته میشود.
3ـ1. اصطلاح
در ارتباطات روزمره، افراد از زبان، اشارات و حرکات بدنی استفاده میکنند. گویشوران هر جامعۀ زبانی نشانههای برقراری ارتباط با دیگر افراد را میشناسند و به هنگام نیاز، آنها را به کار میبرند؛ اما گاهی ممکن است در استفاده از این نشانهها اشتباهی رخ دهد که منجر به بدفهمی شود، چهبسا این سوءتفاهم توسط فردی و با درک صحیحِ موقعیت رفع گردد (شقاقی، 1384: 1).
تعاریف متعددی از اصطلاح وجود دارد: عبارتهایی حاوی یک واژه یا بیشتر که معنای کل آنها با معنای اجزای تشکیلدهندهشان متفاوت است (وکاچووا[13]، 2005)؛ به لحاظ معنایی تیره و استعاری (مون[14]، 1998)؛ عبارتهایی که در آنها، میان آنچه گفته میشود و آنچه موردنظر است، تفاوت وجود دارد (لاوال[15]، 2003)؛ عبارتهایی که معنی مجازی آنها با معنی کلماتی که اجزای تشکیلدهندۀ آنها هستند، تفاوت دارد (ایبل[16]، 2003؛ گیبس و همکاران[17] 1989؛ نانبرگ[18]، 1978؛ تیتون و کانین[19]، 1999). از منظر شناختی، سازوکارهای استعاره، مجاز و دانش متعارف بهعنوان انگیزۀ معنایی در تولید و درک اصطلاحها دخیلند؛ ازاینرو، میتوان گفت که بخشپذیری معنایی استعاره، مجاز و دانش متعارف در تعیین معنای اصطلاحها دخالت دارند. طبق نظریههای مختلفِ پژوهشگران، تحلیلهای متفاوتی از اصطلاح وجود دارد؛ بنابراین، باتوجهبه این تعاریف میتوان اظهار داشت که اصطلاحها را بهدلیل داشتن ماهیت غیرمنطقی، میتوان از سایر مقولات جدا کرد. در این راستا و باتوجهبه موارد ذکر شده، گیبس و نایاک[20] (1989) چنین تعریفی ارائه داده است: «ساختاری که معنای آن را نمیتوان از معنای اجزای آن تشخیص داد.» (راسخمهند و شمسالدینی، 1391: 12-13).
همچنین، به گفتۀ نیلیپور (1382: 10)، اصطلاح یا عبارتهای اصطلاحی به واژه یا مجموعهواژههایی گفته میشود که دارای ساختِ ثابت و معنای خاصی هستند و بهدلیل شیوۀ بیان تصویری یا معنای مجازی، مفهوم آن را نمیتوان از معنای لفظی واژههای آن حدس زد. اینگونه تعبیرهای مجازی بهصورت استعاره یا تشبیه هستند. گاهی «اصطلاح» با «ضربالمثل» اشتباه گرفته میشود. تفاوت بین «اصطلاح» و «ضربالمثل» در شکل، ساختار و عملکرد آنهاست. امثالوحکم جملهای کامل با ساختمانی استوار بر پایهواساس غیرقابلتغییر است؛ اما اصطلاحها عباراتی مصطلح و عمومیاند که ابتدا باید در جملهای جایگزین شوند تا عباراتی کامل حاصل آید. این عبارت کامل نیز، برحسب قید زمان، فاعل و مفعول، متغیر است.
مفاهیم اصطلاحها را میتوان از نظر معنایی تبیین و توصیف کرد و به تحلیل مؤلفههای معنایی اجزای تشکیلدهندۀ آنها پرداخت و ازآنجاییکه میتوان به کمک نظریۀ آمیختگی مفهومی، به چگونگی ایجاد مفاهیم پیچیده پی برد، نگارندگان در نظر دارند با استفاده از نظریۀ آمیختگی مفهومی فوکونیه و ترنر (2002)، به تحلیل معنا و مفهوم اصطلاحهای فارسی بپردازند.
3ـ2. معنیشناسی شناختی
معنیشناسی شناختی، بخشی از جنبش زبانشناسی شناختی است که به مطالعۀ معنای زبانی میپردازد.
معنیشناسی شناختی تاکنون توانسته است مبنای بسیاری از پژوهشهای زبان ادبیات قرار گیرد. نظریۀ معنیشناسی شناختی و بهویژه استعارۀ مفهومی[21]، دستاوردهای نظری نوینی در حوزۀ معنی زبان و نیز معنای زبان ادبی دارد. کوچش[22] (2010) عقیده دارد که استعارۀ مفهومی امری تصوری و ذهنی است که در زبان استعاری تجلی مییابد؛ درواقع، نگاشتی[23] نظاممند بین حوزههای مفهومی، یعنی دو حوزۀ مبدأ و مقصد، است که حوزۀ مبدأ حوزهای در حیطۀ تجربیات محسوس بشری و حوزۀ مقصد حوزهای انتزاعی محسوب میشوند (پورابراهیم، 1396: 65- 67).
لیکاف و جانسون (1980) از دانشمندان شناختی هستند که دربارۀ کاربردهای استعاره پژوهشهای مهمی داشتهاند و بهویژه، با کتاب استعارههایی که با آنها زندگی میکنیم، باعث تغییر نگرش ما نسبت به استعاره شدهاند. طبق نظر آنها، استعاره تنها برای خیالپردازیهای شاعرانه نیست، چراکه در زندگی روزمرۀ ما چنان نفوذ کرده است که میتوان ابراز داشت که دستگاه مفهومی ما، که بر پایۀ آن میاندیشیم و عمل میکنیم، در ذاتِ خود، استعاری است (Lakoff & Johnson: 1980)؛ بنابراین، ساختار مفهومی بر پایۀ نگاشتهای میانحوزهای، سازمان مییابد که منظور از نگاشت، تطابق بین دو حوزۀ مفهومی است (دعوتخواه و همکاران، 1395: 125). همچنین، آنها پی بردهاند که کاربردهای استعاره، محدود به حوزۀ مطالعات ادبی و کاربرد واژه، عبارت یا جمله نیست (Lakoff & Johnson: 1980)، بلکه استعاره نقش مهمی در شناخت و درک پدیدهها و امور دارد (هاشمی، 1389: 120).
لیکاف (1992)، در مقالۀ «نظریۀ معاصر استعاره»، به نقد دیدگاه سنتی به استعاره میپردازد. از دیدگاه سنتی، زبان به دو بخش حقیقی و مجازی یا ادبی و روزمره تقسیم میشود. طبق این دیدگاه، استعاره انواع مختلف و کارکردهای گوناگونی دارد؛ اما یک کارکرد اصلی استعاره نوسازی و آراستن گفتار است. طبق نظر کوچش (1393)، استعارۀ مفهومی عبارت است از فهم حوزۀ مقصد براساس حوزۀ مبدأ و اصل استعاره بر پایۀ نگاشتها استوار است. آن حوزۀ مفهومی که از آن، عبارتهای استعاری را استخراج میکنیم تا حوزۀ مفهومی دیگری را درک کنیم، حوزۀ مبدأ نام دارد و آن حوزۀ مفهومی که بدین روش درک میشود، حوزۀ مقصد نامیده شده است (ذوالفقاری و عباسی، 1394: 109- 111).
3ـ3. آمیختگی مفهومی
آمیختگی مفهومی نظریهای در حوزۀ شناختی است. اولینبار، فوکونیه و ترنر (2002) این نظریه را برای معرفی فضاهای آمیختۀ مفهومی و نقش آنها در ایجاد معنی و پیوستگی ارائه کردند. این نظریه، با مدلی چهارفضایی، بهدنبال تبیین ساختارهای نوظهوری است که نظریۀ استعارۀ مفهومی در تبیین آنها ناکارآمد است (اردبیلی، 1392: 15؛ پورابراهیم، 1396: 65). فوکونیه و ترنر (2002) نمونۀ شبکهای را جایگزین نمونۀ دوحوزهای استعارۀ مفهومی کردند که متشکل از فضاهای دروندادی[24]، یک فضای آمیخته و یک فضای عام[25] است. از مزیتهای نمونۀ شبکهای این است که بهوسیلۀ آن، میتوان چند پدیدۀ مرتبط با استعاره را بررسی کرد، به تحلیلهای دقیقتر از متون ادبی دستیافت و به توصیف پدیدههای مفهومی خاص پرداخت (کوچش، 2010؛ به نقل از پورابراهیم، 1396: 68).
نظریۀ آمیختگی مفهومی بیانگر دو فضای ذهنی است که از مجموعۀ عناصر مرتبط به هم ساخته شدهاند و میتوانند با هم یک واحد را تشکیل دهند، بدین صورت که عناصر از فضاهای مفهومی مختلف، با هم آمیخته و بهصورت انتخابی، به یک فضای آمیخته فرا فکنده میشوند و در آخر، یک معنای جدید را به وجود میآورند. فوکونیه و ترنر (2002)، در کتاب شیوۀ اندیشیدن ما، به توصیف عملکرد ذهن پرداختهاند و آن را پایۀ کارکرد ذهن در ساختن استعاره، حل مسئله، خلاقیتهای علمی، ادبیات، آدابورسوم و قصههای عامیانه معرفی کردهاند (اردبیلی، 1392: 13).
دیدگاههای متفاوتی دربارۀ آمیختگی وجود دارد؛ کوچش (2010) عقیده دارد که فضاهای آمیخته، بازتاب همتاهای مبدأ و مقصدِ خود بر فضای آمیختۀ سوم نیستند؛ به عبارت دیگر، فضاهای آمیخته حاوی عناصر جدیدی هستند که از تلفیق سادۀ عناصر مبدأ و مقصد به وجود نمیآیند. به نظر کولسون[26] (2001)، آمیختگی حاوی سه فرایند است: تشکیل[27]، تکمیل[28] و تحلیل[29]. در فرایند تشکیل، رابطهای از یک فضا به عنصر یا عناصری از فضای دیگر نسبت داده میشود؛ در فرایند تکمیل، الگوی ساختاری مربوط به دروندادها، با اطلاعات حافظۀ بلندمدت منطبق میشود؛ و در فرایند تحلیل، با رخداد همزمان اجرایی و ذهنی درآمیخته سروکار داریم. آنچه این همزمانی را محدود میکند، منطق موجود در خودِ حوزۀ آمیخته است (پورابراهیم، 1396).
فوکونیه (1997)، زبان را ابزاری قوی برای برانگیختن سازههای معنایی پویا میدانست و برایناساس، «نظریۀ فضاهای ذهنی» را در سال 1994 مطرح کرد. به ادعای او، فضاها فرایندهایی را سامان میدهند که در پسِ فعالیت سخنگفتن و اندیشیدن اتفاق میافتند. فوکونیه و ترنر (1998) نظریۀ آمیختگی مفهومی را، برپایۀ نظریۀ فضاهای ذهنی معرفی کردند و بر این عقیده بودند که این نظریه، چارچوبی برای بررسی پدیدۀ انسجام اطلاعات در ذهن انسان فراهم میکند (برکت و همکاران، 1391: 13- 15).
شکل (1) دربرگیرندۀ انگاره یا مدل تعامل فضاهای ذهنی فوکونیه و ترنر (2002) است.
شکل 1. مدل تعامل فضاهای ذهنی
فوکونیه و ترنر (2002: 47-40) بر این عقیدهاند که فضاهای ذهنی مجموعههای مفهومی کوچکی هستند که به هنگام فکرکردن و صحبتکردن، برای اهداف خاصی، مانند درک کردن و عملکردن، ساخته میشوند. فضاهای ذهنی به یک دانش قیاسی به نام «چارچوب» متصل میشوند و بهطورکلی، برای مدلسازی نگاشتهای پویا در تفکر و زبان مورداستفاده قرار میگیرند. همچنین، بهطور پیشفرض، این فضاها حامل ساختار اضافی از بافت، فرهنگ و پسزمینه هستند. همانطور که در شکل (1) مشاهده میشود، فضاهای ذهنی با دایره و عناصر موجود در آنها با نقطه و ارتباط بین عناصر موجود در فضای ذهنی از طریق خطوط مشخص شدهاند. عناصر فضای عام اجزای متناظر موجود بین دو فضا را به وجود میآورند؛ به این صورت که فضای عام، انطباق بینافضایی[30] عناصر و اجزای متناظر آنها را مشخص میکند. فضای آمیخته با فرافکنیهای انتخابی از دروندادها شکل میگیرد و با ایجاد انطباقهای ناقص بین انگارههای شناختی در فضاهای مختلف در شبکه و فرافکنی ساختار مفهومی بین فضاها، ساختار نوظهوری[31] را شکل میدهد که بهصورت یک مربع در شکل (1) مشخص شده است؛ تفاوت ویژگی ساختار فضای آمیخته با ویژگی ساختارهای فضای درونداد باعث بهوجودآمدن این ساختار نوظهور میشود. فوکونیه و ترنر (2002)، براساس شبکۀ آمیختگی مفهومی، این آمیختگی را در چهار گروه تقسیمبندی کردهاند:
- شبکههای ساده[32] که به یک حوزه تعلق دارند.
- شبکههای انعکاسی[33] که در آن هر دو حوزۀ درونداد، با چارچوب مشابهی که دارند، مبنای آمیختگی قرار میگیرند.
- شبکههای تکحوزهای[34] که در آن دو درونداد دارای چارچوب مجزا هستند، اما فقط یکی از آنها در آمیختگی مفهومی استفاده میشود.
- شبکههای دوحوزهای[35] که در آنها آمیختگی مفهومی با استفاده از هر دو حوزۀ شناختی درونداد شکل میگیرد.
بهطورکلی، میتوان گفت که معنا تنها در آمیختگی ساخته نمیشود، بلکه در همۀ فضاهای درونداد ذهنی (عام و آمیخته) و قالبهای پیشزمینهای که در سراسر شبکه موجودند، قرار دارد؛ در واقع، فضاهای درونداد و فضای آمیخته، همزمان پردازش میشوند (برکت و همکاران؛ 1391: 20-19).
- تحلیل و بحث
ویژگیهای معناشناختی و ساختاری تعبیرها و اصطلاحها با شیوۀ بیان عادی متفاوت است. معنای اولیه یا حقیقی این عبارتها حاصل از معنا و مفهوم اجزای تشکیلدهندۀ آنها نیست؛ این عبارات بهصورت غیرمستقیم بیان میشوند و معنای مجازی دارند. برای بهدستآوردن معنا و مفهوم اصطلاحها، میتوان آنها را به شیوههای متفاوتی معادلیابی کرد (نیلیپور، 1382).
بهطورکلی، معنای مجازیِ اصطلاحها، حاصل تصورهای ذهنی و تعبیرهای استعاری در بهکارگیری آنها باتوجهبه بافت موردنظرشان است؛ چراکه تصورات استعاری ما از جهان پیرامون پایهواساس تفکر ما را سازماندهی میکند.
باتوجهبه این توضیحات و با درنظرگرفتن ویژگیهای بیانشده، میتوان به تبیین و توصیف معنایی و مفهومی اصطلاحها، براساس نظریۀ آمیختگی مفهومی، پرداخت. نگارندگان بهدلیل محدودیت قالب مقاله، برای تحلیل دادههای پژوهش به ذکر چند اصطلاح اکتفا کردهاند که در جدول (1) قابل مشاهده است:
جدول 1. اصطلاحهای فارسی
|
اصطلاح
|
فضای تصویری
|
عناصر تصویرسازی
|
معنای مجازی
|
1
|
موهامو تو آسیاب سفید نکردم.
|
تغییر وضع
|
مو، آسیاب
|
برای بیان تجربهداشتن
|
2
|
هم خدا را میخواهد هم خرما را.
|
تغییر وضع
|
خدا، خرما
|
برای بیان زیادهخواهی
|
3
|
زبونش مثل نیش مار میمونه.
|
حس چشایی
|
زبان، نیش مار
|
برای بیان طعنه و
کنایه زدن زیاد
|
4
|
توبۀ گرگ مرگ است.
|
تغییر وضع
|
گرگ، مرگ
|
برای بیان اینکه شخصی پیوسته توبه کند، اما توبه بشکند.
|
5
|
تا تنور داغ است نان باید پخت.
|
حس بساوایی
|
تنور، نان
|
برای بیان استفادهکردن از موقعیت و شرایط موجود
|
6
|
او در آسمانها سیر میکند.
|
فضا، حرکت
|
آسمان، حرکت
|
برای بیان شادی فراوان
|
7
|
او در آسمان هفتم سیر میکند.
|
فضا، حرکت
|
آسمان، عدد 7
|
برای بیان شادی فراوان
|
8
|
چشمم آب نمیخوره.
|
حس بینایی
|
چشم، آب خوردن
|
برای بیان ناباوری
|
9
|
دستوپای کسی را
تو پوست گردو گذاشتن
|
تغییر وضع
|
دست، پا، پوست، گردو
|
برای بیان گرفتار کردن کسی
|
10
|
مثل گرگ باراندیده
|
تغییر وضع
|
گرگ، باران
|
برای بیان تجربهداشتن
|
11
|
ستارۀ سهیل شدی.
|
فضا، حس بینایی
|
ستاره، سهیل
|
کم پیدا بودن
|
12
|
روی سگ کسی بالا آمدن
|
تغییر وضع
|
حیوان
|
بهشدت خشمگین شدن
|
13
|
داغ کسی تازه شدن
|
حس بساوایی، تغییر وضع
|
داغ، تازه شدن
|
به یاد رنج گذشتۀ خود افتادن، دوباره رنجکشیدن
|
14
|
آتش بهپاکردن
|
تغییر وضع
|
آتش، به پا کردن
|
باعث آشوب شدن
|
15
|
برج زهرمار
|
تغییر وضع
|
برج، زهر، مار
|
شخص عصبانی و خشمگین
|
|
|
|
|
|
|
- اصطلاحهای 1 تا 5، 9 و 11 تا 15 برگرفته از سایتهای اینترنتی بهصورت متفرقه است.
- اصطلاحهای 6، 7، 8 و 10 برگرفته از کتاب کاربرد اصطلاحات و تعبیرات در ترجمه اثر نیلیپور (1382) است.
4ـ1. تحلیل اصطلاحها
4ـ1ـ1. تحلیل اصطلاح موهامو تو آسیاب سفید نکردم
معنای مجازی این اصطلاح بیان «تجربه داشتن» است. برای دانستن معنای مجازی اصطلاحها، در ابتدا بهتر است عناصر تصویرسازی و فضای تصویری هر اصطلاح مشخص شود. در این اصطلاح، واژههای «مو» و «آسیاب» بهعنوان عناصر تصویرسازی و «تغییر وضع» بهعنوان فضای تصویری به کار میروند. در اینجا، «رنگ سفید» میتواند استعاره از داشتن سن بالا و درنهایت، داشتن تجربه برای انسان باشد. در این اصطلاح، میتوان از عناصر تصویرسازی فوق، مفهوم تجربه داشتنِ انسان را برداشت کرد. «آسیاب» وسیلهای بوده است که در گذشته، برای خردکردن دانههایی مانند گندم از آن استفاده میشده است. شخصی که در آسیاب مشغول به کار بوده، هنگام آسیاب کردن گندم یا دانههای دیگر، گرد سفید رنگی حاصل از گندم و مانند آن، بر روی سرش مینشسته است؛ بنابراین، معنای مجازی این اصطلاح برای بیان تجربه به کار میرود. برای تحلیل معنای جمله، به چند حوزه نیاز است. یک حوزه متعلق به سفیدی مو در انسان و یک حوزه متعلق به آسیاب است و حوزۀ سومی وجود دارد که فرد در آسیاب کار نمیکند؛ بهعبارتدیگر، ما به فضای ذهنیای دست مییابیم که در آن حوزههای مربوط بهصورت یک حوزۀ واحد با هم آمیخته میشوند و معنای مجازی آن دریافتنی است؛ زیرا آمیختگی امری تخیلی است.
در شکل (2)، از ترکیب مفهوم فضاهای دروندادی و فضای عام، فضای آمیختهای شکل میگیرد که در این میان، فضای عام نقش سازماندهی ارتباطات بین دروندادها و فضای آمیخته را بر عهده دارد. درواقع، فضای عام، فضایی است که نقشها، چارچوبها و طرحهای مشترک میان فضاها را منعکس میکند و یک فضای فراگیر در شبکۀ آمیختگی محسوب میشود که حاصل ساختار مفهومی مشترک میان دو فضای دروندادی است. همانطور که در شکل (2) مشاهده میشود، معنای نوظهور در فضای آمیخته حاصل عملکرد هر دو فضای دروندادی و برگرفته از ساختار فضای آمیخته است که در درون یک مربع نشان داده شده است؛ فضای آمیخته، فضایی فعال و برای ساخت معنا ضروری است. در ساختار معنایی، با دو فضای مفهومی مواجهیم و عملکرد مفاهیم میان حوزهها، باعث ایجاد مفهوم «تجربه داشتن» میشود. مفهوم موارد فوق در هیچیک از فضاهای دروندادی بهصراحت بیان نشده است؛ اما از تلفیق ویژگیهای مشترک مفاهیم حوزههای دروندادی، این مفهوم که همان معنای نوظهور در فضای آمیخته است، نمایان میشود. در شکل (2)، این شبکۀ آمیختگی (تلفیق) بهدلیل داشتن یک فضای آمیخته، از نظر ساختاری، یک آمیختگی ساده و از نظر نوع شبکۀ یکپارچهسازی، تلفیقی دوحوزهای است؛ زیرا دو فضای درونداد دارای چارچوبی جداگانه هستند و هر دو در ساخت مفهوم آمیختگی مشارکت داشتهاند.
شکل 2. فضای آمیختۀ اصطلاح 1
4ـ1ـ2. تحلیل اصطلاح توبۀ گرگ مرگ است
معنای مجازی این اصطلاح برای بیان موقعیتی است که در آن، «شخصی پیوسته توبه کند، اما توبه بشکند»؛ درواقع، «شخص دست از عادتش برنمیدارد». شخصی که به کار زشتی عادت کرده و دستبردار نیست و مردم هم از آن آگاهاند، اگر زمانی، در شرایط سخت، اظهار ندامت کند و یکشبه عابد شود، مردم حرف او را باور نمیکنند و این اصطلاح را به کار میبرند. این اصطلاح، داستان زندگی اینگونه افراد است که پیوسته توبه میکنند و توبه میشکنند و تنها مرگ مددیار آنهاست. در اینجا «گرگ» استعاره از «انسان» است، چراکه انسانها دچار ندامت و پشیمانی میشوند و توبه میکنند؛ بنابراین، «گرگ» نماد «انسان» است. ازآنجاکه یک حیوان نمیتواند توبه کند، به گرگ شخصیت انسانی (انسانپنداری) نسبت داده شده است. در فضای آمیخته، گرگی وجود دارد که توبه میکند. توبه کردنِ یک گرگ با جهان واقع منافات دارد؛ اما در فضای آمیخته، بهدلیل تشکیل و تکمیل شدن فضاها، گرگ میتواند توبه کند؛ زیرا فضای آمیخته امری تخیلی است. همچنین، یک فضای عام وجود دارد که باعث سازماندهی این ارتباطات میشود. در این فضای عام، انسانپنداری «گرگ» شکل میگیرد و ویژگیهای انسان به گرگ نسبت داده میشود (نسبت دادن حالتی انسانی به غیرانسانی). در این اصطلاح، واژههای «گرگ» و «مرگ» بهعنوان عناصر تصویرسازی و «تغییر وضع» بهعنوان فضای تصویری به کار رفتهاند.
شکل 3. فضای آمیختۀ اصطلاح 4
در شکل (3)، در ساختار معنایی، با دو فضای مفهومی مواجه هستیم و عملکرد مفاهیم میان حوزهها، باعث ایجاد مفهوم «ترک نکردن عادت» میشود.
4ـ1ـ3. تحلیل اصطلاح داغ کسی تازه شدن
معنای مجازی این اصطلاح «به یاد رنج گذشتۀ خود افتادن» و «دوباره رنج کشیدن» است. واژۀ «داغ»، در لغت، معنای بسیاری دارد، مانند «گرم» و «لکۀ بازمانده از سوختگی یا کوفتگی بر پوست». در اینجا، واژۀ «داغ» استعاره از «احساس دریغ و درد» است. میتوان اینگونه بیان کرد که درد و رنج ناشی از سوختگی و کوفتگی باعث حسرت انسان از آن اتفاق میشود و تأثیرات روحی مانند حسرت و ندامت دارد؛ بنابراین، برای بیان معنا و مفهوم در اصطلاح فوق، از این شباهتها استفاده میشود. در اصطلاحی مانند «داغ کسی تازه شدن» با دو قلمرو مفهومی سروکار داریم: واژۀ «داغ» بهعنوان قلمروی مبدأ و حوزۀ مفهومی «احساس حسرت و اندوه» بهعنوان قلمروی مقصد یا هدف. در این اصطلاح، عناصر تصویرسازیِ «داغ» و «تازه شدن» بهعنوان دروندادها و فضای تصویری «تغییر وضعیت/ حس بساوایی» بهعنوان فضای عام قلمداد میشوند که از تلفیق مفهومی این عناصر، فضاهای ذهنی و تصویری به وجود میآیند و معنای مجازی که همان تلفیق مفهومی است، حاصل میشود.
شکل 4. فضای آمیختۀ اصطلاح 13
در شکل (4)، عملکرد مفاهیم میانحوزهای، باعث ایجاد مفهوم «رنج کشیدن» میشود.
4ـ1ـ4. تحلیل اصطلاح مثل گرگ باراندیده
از نظر معنای مجازی، این اصطلاح برای بیان «تجربه داشتن» به کار میرود. این ترکیب وصفی کنایه از افراد مجرب و آزموده است که گرم و سرد روزگار را چشیدهاند. دربارۀ ریشۀ این اصطلاح گفتهاند که گرگ بچه از باران میترسد و در وقت باران، از سوراخ خود بیرون نمیآید، هرچند گرسنه و تشنه باشد؛ اما هنگامیکه گرگی بیرون از خانۀ خود باشد و درگیر باران شود و ببیند از او آفتی و ضرری نمیرسد، بار دیگر دلیر میشود و از باران نمیترسد. آمده است که عبارت باراندیده همان بالاندیده است. در اینجا، معنی لغوی بالان، دام و تله است؛ یعنی گرگی که یک بار در تله افتاده یا از دام و کمین شکارچی رسته باشد، تجربهای گرانبها دارد و دیگر گرفتار نخواهد شد. در این اصطلاح، واژۀ «گرگ» استعاره از «انسان» است و به گرگ شخصیت انسانی نسبت داده شده است (انسانپنداری). این ویژگیِ انسانپنداری بهعنوان فضای عام در نظر گرفته میشود؛ در این فضای عام، انسانپنداری گرگ شکل میگیرد و ویژگیهای انسان به گرگ نسبت داده میشود. از تلفیق مفهومیِ عناصر تصویرسازی «گرگ» و «باراندیده» بهعنوان دروندادها و «تغییر وضع» بهعنوان فضای تصویری و فضای عام، فضای آمیختهای به وجود میآید که از طریق آن، میتوان به معنا و مفهوم اصطلاح پی برد.
شکل 5. فضای آمیختۀ اصطلاح 10
در شکل (5)، عملکرد مفاهیم میانحوزهای، باعث ایجاد مفهوم «تجربه داشتن» میشود.
4ـ1ـ5. تحلیل اصطلاح آتش به پا کردن
معنای مجازی این اصطلاح «باعث آشوب شدن» است. این عبارت به جنبۀ «شروع آتش» اشاره دارد. در روند ساخت این اصطلاح، واژۀ «آتش» نقش اساسی برای درک معنا و مفهوم آن دارد و استعاره از «آشوبگری» است. معنی لغوی واژۀ «آتش»، حرارت، گرما و شعله است. همانطور که اشاره شد، در روند ساخت اصطلاحها، علاوه بر واژگان، قلمروی مفهومی آنها نیز نقش مهمی دارند و قادرند مفاهیم عمیقی را ایجاد کنند. دو واژۀ «آتش» و «بهپاکردن» بهعنوان عناصر تصویرسازی و «تغییر وضع» بهعنوان فضای تصویری به کار میروند. عناصر تصویرسازی بهعنوان دروندادها در نظر گرفته میشوند که از تلفیق مفهومی این عناصر و فضای تصویری که بهعنوان فضای عام در نظر گرفته میشود، میتوان به معنا و مفهوم اصطلاح پی برد. فضای عام، ارتباطات موجود در شبکۀ آمیختگی مفهومی را سازماندهی میکند.
شکل 6. فضای آمیختۀ اصطلاح 14
در شکل (6)، عملکرد مفاهیم میانحوزهای، باعث ایجاد مفهوم «باعث آشوب شدن» میشود.
جدول 2: تحلیل اصطلاحها
|
اصطلاح
|
درونداد 1
|
درونداد 2
|
فضای عام
|
1
|
هم خدا را میخواهد هم خرما را.
|
خدا
|
خرما
|
تغییر وضع
|
2
|
زبونش مثل نیش مار میمونه.
|
زبان
|
نیش مار
|
حس چشایی
|
3
|
تا تنور داغ است نان باید پخت.
|
تنور
|
نان
|
حس بساوایی
|
4
|
او در آسمانها سیر میکند.
|
آسمان
|
حرکت
|
فضا - حرکت
|
5
|
او در آسمان هفتم سیر میکند.
|
آسمان
|
عدد 7
|
فضا - حرکت
|
6
|
چشمم آب نمیخوره.
|
چشم
|
آب خوردن
|
حس بینایی
|
7
|
دستوپای کسی را تو پوست گردو گذاشتن
|
دستوپا
|
پوست - گردو
|
تغییر وضع
|
8
|
ستارۀ سهیل شدی.
|
ستاره
|
سهیل
|
فضا - حس بینایی
|
9
|
روی سگ کسی بالا آمدن
|
سگ (حیوان)
|
بالا آمدن
|
تغییر وضع
|
10
|
برج زهرمار
|
برج
|
زهرمار
|
تغییر وضع
|
|
|
|
|
|
|
- نتیجهگیری
آمیختگی مفهومی، نظریهای در حوزۀ شناختی محسوب میشود که فوکونیه و ترنر (2002) برای معرفی فضاهای آمیختۀ مفهومی و نقش آنها در ایجاد معنی و پیوستگی ارائه کردند. یکی از دستاوردهای آمیختگی مفهومی، تبیین و توصیف چگونگی عملکرد فعالیتهای زبانی و شناختی انسان است. آمیختگی مفهومی را میتوان در حوزههای مختلف مشاهده کرد. این پژوهش درصدد بود که با کمک نظریۀ آمیختگی مفهومی، به تبیین و توصیف فرایند ساخت و ادراک مفاهیم اصطلاحهای رایج زبان فارسی بپردازد. اصطلاحها، از ادغام مفاهیمِ اجزایِ تشکیلدهندۀ خود حاصل میشوند؛ چراکه دارای پیچیدگیهای چندلایهایِ مفاهیم و درهمتنیدگی چند مفهوم در چند واژۀ مختصر و عبارت کوتاهند. همچنین، اصطلاحها ذاتاً مفهومی هستند؛ زیرا شناخت و درکی که انسان از جهان پیرامون خود به دست میآورد، به فهم معانی آنها کمک میکند؛ بنابراین، بهدلیل داشتن معنای غیرصریح و مجازی، برای درک آنها، نیاز به ایجاد فضای مفهومی است. نتیجۀ حاصل از پژوهش نشان داد که میتوان بهوسیله نظریۀ آمیختگی مفهومی، به تبیین و توصیف اصطلاحها پرداخت؛ زیرا آمیختگی مفهومی در همۀ حوزهها میتواند کاربرد داشته باشد و از تلفیق مفهومی عناصر تصویرسازی و فضای تصویری موجود در اصطلاحها، میتوان به معنا و مفهوم آنها پی برد. تبیین و توصیف اصطلاحها بسیار پیچیده است؛ زیرا دارای مشخصات خاصی هستند که باعث این پیچیدگی میشوند. همچنین بررسی نمودارهای آمیختگی مفهومی در دادههای پژوهش نشان داد که ساختار آمیختگی مفهومی اصطلاحها از نوع شبکههای دوحوزهای است که در آنها، آمیختگی مفهومی با استفاده از هر دو حوزۀ شناختی درونداد شکل میگیرد. تصویرهای ذهنی ما از جهان پیرامونمان، باعث ساخت استعارههای گوناگون در زبان و بهوجودآمدن تعبیرهای استعاری با معنای مجازی میشود که حاصل تلفیق مفهومی این تصورات ذهنی و استعاری، در هنگام کاربرد در بافت موردنظر است (به عبارتی، کلمات و عباراتی که به اشیاء نسبت داده میشود، در اصل، بر ذهن انسان و فعالیتهای آن دلالت میکرده و سپس، از طریق فرافکنی و امور طبیعی، قابلحمل شده است). علاوه بر این، درمورد فضای آمیخته میتوان بیان کرد که این فضا یکی از مؤلفههای مهم و ضروری فرافکنی مفهومی است و جنبههای مهم معنا (استنباطها، احساسات و خلاقیت) را نمیتوان بدون آن توجیه کرد.
تصورات استعاری که ما از جهان پیرامون خود داریم در قالب تعبیرهای استعاری، مانند تشبیه، استعاره، اصطلاح و ضربالمثل، در زبان روزمره کاربرد پیدا میکنند. کاربرد اصطلاحها در زبان روزمره، دلایل متعددی دارد. یکی از این دلایل، شناختی است. به این صورت که هم در تولید و هم در درک زبان، میانبُرهای ذهنی فراهم میآورد؛ مثلاً گوینده بهراحتی برای توصیف تصویری کاملاً واضح از عصبانی شدن، اصطلاح «از کوره دررفتن» را به کار میبرد؛ بنابراین، شنوندگان بهخاطر آشنایی با اصطلاحِ موردنظر، بهراحتی معنای مجازی آن را متوجه میشوند (راسخمهند و شمسالدینی، 1391: 14).
تعارض منافع
تعارض منافع ندارم.
ORCID
Ghazal Baghbani
|
|
https://orcid.org/0000-0003-1154-8891
|
Fatemeh Karampour
|
|
https://orcid.org/0000-0001-8719-8985
|
a.
[1]. conceptual blending
[2]. mental images
[3]. Fauconnier, G., & Turner, M.
[4]. mental spaces
[5]. the contemporary theory of metaphor
[6]. Lakoff, G., & Johnson, M.
[7]. Sinding, M.
[8]. Dancygier, B.
[9]. Semino, E.
[10]. Grady, J. et al.
[11]. Ulysses
[12]. Joyce, J.
[13]. Vokacova, J.
[14]. Moon, R.
[15]. Laval, V.
[16]. Abel, B.
[17]. Gibbs, R. W. et al.
[18]. Nunberg, G.
[19]. Titone, D., & Connine, C.
[20]. Nayak, N. P.
[21]. conceptual metaphor
[22]. Kovecses, Z.
[23]. mapping
[24]. input spaces
[25]. generic space
[26]. Coulson, S.
[27]. composition
[28]. completion
[29]. elaboration
[30]. inner space
[31]. emergent structure
[32]. simple network
[33]. mirror network
[34]. single – scope network
[35]. double – scope
استناد به این مقاله: باغبانی، غزل، کرمپور، فاطمه. (1400). بررسی و تبیین معنا و مفهوم اصطلاحهای فارسی برمبنای نظریۀ آمیختگی مفهومی. علم زبان، ویژهنامه کرونا، سال 8، 197- 222.
Language Science is licensed under a Creative Commons Attribution-Noncommercial 4.0 International License.