مقدّمه
از جمله مباحثی که نیاز به بررسیهای بسیار و دقیق دارد، توجّه کردن به مسئلة ولایت است. برخی پنداشتهاند که ولایت منحصر و محدود به محبّت و مودّت نسبت به اهل بیت(ع) است، در صورتی که با استناد به قرآن و روایات معصومین(ع) معلوم میشود که در بحث دیگری هم مطرح میباشد. یکی از مهمترین آنها، مسئلة رهبری امّت اسلام بعد از پیامبر اکرم(ص) است که به اعتقاد شیعه، به امر خدا و پیامبر(ص) بر عهدة امامان دوازدهگانه بوده است و پس از ایشان و در زمان غیبت امام عصر(عج)، بر عهدة فقیه عادل، آگاه و جامعالشّرایط است.
ولایت از جایگاه بلند اعتقادی و محتوای عمیق ارزشی برخوردار است و از ذخایر و گنجینههای نهفتة درون عالَم و آدم حکایت میکند که از سرچشمة حقایق باطنی جهان و کُنه وجود عالم و مبداء اعلای فیض، یعنی وجود واجب تعالی فیضان کرده، جان و جهان را حیات بخشیده است و بر همة آنچه که هست، از مُلک و ملکوت، غیب و شهود، تکوین و تشریع، سیطره پیدا کرده است: Pهُنَالِکَ الْوَلَایَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ...: در آنجا ثابت شد که ولایت (و قدرت) از آنِ خداوندِ بر حق است...O (الکهف/ 44)؛ P...وَبَرَزُواْ للّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ: و آنان در پیشگاه خداوند واحد قهّار ظاهر مىگردندO (ابراهیم/ 48).
علاوه بر آیاتی که محوریّت این موضوع را بیان میکنند، روایات متعدّدی وارد شده که اسلام را بر پنج پایه استوار دانسته است و از میان آنها، ولایت را مهمترین رکن برشمرده است؛ از جمله در حدیثی از امام محمّد باقر(ع) چنین نقل شده است: «بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلاَةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلاَیَةِ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلاَیَة: اسلام بر پنج پایه استوار گردیده است: نماز، زکات، روزه، حج و ولایت. آنچنانکه کسی به ولایت فراخوانده شده، به هیچ چیز دیگری فراخوانده نشده است» (کلینی، 1385، ج 2: 18).
قرآن کریم در عین اینکه ولایت را کاملاً از آنِ خدا و منحصر در او میداند (الشّوری/ 9)، آن را برای پیامبراکرم(ص) و ائمّة اطهار(ع) نیز اثبات کرده است (المائده/ 55). هر مسلمانی براى رسیدن به حیات طیّبه، نیازمند به ولیّ و رهبر است. در زمان رسول اکرم(ص)، الگو و پیشواى مسلمانان، خودِ حضرت بوده است و پس از ایشان این منصب به اهل بیت(ع) و پس از ایشان، به مرجع و رهبر دینى فقیه و جامعالشّرایط رسیده است. از این رو، مسئلة اصلی تحقیق حاضر این است که مؤلّفههای مؤثّر در ولایتمداری کدام است و ولایتمداری چه آثار روحی و معنوی به همراه دارد. برای پاسخ به این مسئله، به آیات قرآن کریم و روایات معصومین(ع) استناد شده است.
1ـ معنای لغوی و اصطلاحی ولایت
ولاء، ولایت (به فتح «واو» در ولایت)، به کسر «واو» در «ولی، مولی، اوّلی» و امثال اینها همه از مادّة «ولی» (و، ل، ی) اشتقاق یافتهاند. این واژه از پُرکاربردترین واژههای قرآن کریم است که به صورتهای مختلفی به کار رفته است (مطهّری، 1390: 6).
«ولایت» واژهای عربی است که از کلمة «ولی» گرفته شده است. در لغت عرب، «ولی» به معنای آمدن چیزی است در پی چیز دیگر، بیآنکه فاصلهای در میان آن دو باشد که لازمة چنین توالی و ترتّبی، قرب و نزدیکی آن دو به یکدیگر است. از این رو، این واژه با هیئتهای مختلف (به فتح و کسر) در معانی «حُبّ و دوستی»، «نصرت و یاری»، «متابعت و پیروی» و «سرپرستی» استعمال شده که وجه مشترک همة این معانی همان قرب معنوی است. منظور از واژة «ولایت» در بحث امامت، آخرین معنای مذکور، یعنی «سرپرستی» است (ر.ک؛ جوادی آملی، 1378: 129).
نزدیکی و پیوند قلبی و محبّت افراد به همنوع، ولایت است، و نزدیکی به معنای تصرّف در امور دیگری و تدبیر آن، نوعی ولایت است. بندگی و پیوند معنوی با خدا و نیز عشق و علاقه به اولیای الهی موجب ورود به وادی ولایت میشود.
2ـ نقش و جایگاه ولایت در جامعة اسلامی
در قرآن کریم، «ولایت» حکایت حقیقت آدمی است که استعدادهایش در اثر پیوند با ولایت تامّة الهیّه و حقیقیّة ذات ربوبی او، از راه عبادت و بندگی به منصّة ظهور و بروز رسیده است، تا آنجا که به غایت قصوای منزلت و مقام انسانی، یعنی انسان کامل نائل آمده است. در نتیجه، به مقامها و منصبهای رفیع الهی، شامل نبوّت، رسالت، امامت و مانند آن دست یازیده است، به دلیل اینکه رسالت هر پیامبری به نبوّت وی وابسته بوده است و نبوّت به ولایت او مرتبط است، سمت و سوی پیوند انسان کامل به خدای سبحان، ولایت اوست و سمت ارتباط وی به جامعة بشری رسالت اوست و رابط بین این دو، نبوّت اوست، چه اینکه تفاوت رسالتها مرهون تفاوت نبوّتها و امتیاز نبوّتها در پرتو تفاضل ولایتها میباشد (ر.ک؛ جوادی آملی، 1369: 13).
ولایت در زمان رسول خدا(ص)، با پیامبر و در زمان ائمّه، با ائمّه(ع) تحقّق یافت و در زمان غیبت امام معصوم(ع)، با نایبان عامّ آن حضرت است که از سوی حجّت الهی، حجّت بر خلق هستند، چنانکه امام زمان(عج) میفرماید: «أَمَّا الحَوادِثِ الوَاقِعَةِ فَارجِعُوا فِیهَا إِلَی رُوَاةِ أَحَادِیثِنَا فَإِنَّهُم حُجَّتِی عَلَیکُم وَ أَنَا حُجَةُ الله: برای حلّ مشکلات در حوادث ـ امور سیاسی، عبادی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی، اجتماعی و... ـ به راویان حدیث و فقهاء مراجعه کنید که آنها در زمان غیبت، خلیفه و حجّت من بر شما هستند و من حجّت خداوند بر آنها میباشم» (حرّ عاملی، 1409ق.، ج 18: 101).
امام رضا(ع) در بیان فلسفة رهبری جامعة اسلامی میفرماید: «اگر خداوند رهبر امینی را برای سرپرستی و حفظ امانت امامت قرار ندهد، مذهب و دین به تدریج از بین خواهد رفت و سنّت پیامبر(ص) و احکام الهی دستخوش دگرگونی میگردد و بدعتگذاران چیزهایی بر دین بیفزایند و ملحدان چیزهایی از دین بکاهند و در نتیجه، حقیقت را بر مسلمانان دگرگون سازند» (ابنبابویه قمی، ج1384، ج 1: 253).
آیة 59 از سورة نساء میفرماید: Pیَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ...: اى کسانى که ایمان آوردهاید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولوالأمر [= اوصیاى پیامبر] را!O و آیة 44 سورة کهف میفرماید: Pهُنَالِکَ الْوَلَایَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ...: در آنجا ثابت شد که ولایت (و قدرت) از آنِ خداوندِ بر حق است...O. این آیات بیانگر آن است که یکی از خصوصیّات فرد مسلمان، پذیرفتن ولایت خداوند متعال، رسول اکرم(ص) و معصومین و کسانی است که در ویژگیها و خصوصیّات اعتقادی و علمی و رفتاری در مسیر آن بزرگواران قرار دارند.
قرآن کریم در آیة 35 سورة احزاب، پس از آنکه اوصاف اصلی مردان و زنان مؤمن را برمیشمارد، بلافاصله در آیة بعدی سخن از ولایتپذیری به میان آورده است: Pوَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ ...O تأمّلی در سیاق این دو آیه و ترتیب آن نشان میدهد که تحقّق اوصاف برجستة ایمانی شرط لازم برای تحقّق ولایتپذیری در حدّ اعلای آن است (ر.ک؛ ذوعلم،1380: 50)؛ یعنی افرادی شاخص ولایتپذیری را دارند که دارای صفات عالیة ایمانی باشند که زیر بنای آن معرفت و بصیرت است.
3ـ دلایل اهمیّت ولایتمداری
1ـ3) تجلّی توحید در ولایت است
ولایت در مکتب اسلام از چنان جایگاه والایی برخوردار است که بزرگان و علمای اسلام از آن به عنوان رکن و اساس توحید و دژ مستحکم الهی یاد کردهاند. زمانی که حضرت علیّ بن موسیالرّضا(ع) به اجبار مأمون، از مدینه عازم مرو بودند، در شهر نیشابور که عدّة زیادی به استقبال آن حضرت آمده بودند، به خواست مردم توقّف کوتاهی نمودند و برای هدایت مردم به سمت توحید و احراز غاصبانه بودن حکومت عبّاسیان و اینکه حکومت و خلافت، فقط حقّ دوازده امام برحقِّ شیعه است، حدیث مشهوری به نام سلسلةالذّهب بیان فرمودند. این حدیث از جمله احادیث قدسی است که به قول دانشمندان علوم اسلامی و متخصّصین علم حدیث، راویان آن طلایی است و حدیثی محکمتر از این حدیث در عالم حدیث وجود ندارد.
امام رضا(ع) به نقل از پیامبر اسلام(ص) و ایشان به نقل از جبرئیل و جبرئیل از قول خداوند ـ عزّ و جلّ ـ فرمودهاند: «إِنِّی أَنَا اللهُ لاَ إِلَهَ إِلاَ أَنَا وَحدِی، عِبَادِی فَاعبُدُونِی وَلیَعلَم مَن لَقِینِی مِنکُم بِشَهَادَةِ أَن لاَ إِلَهَ إِلاَ اللهَ مُخلِصاً بِهَا أَنَّهُ قَد دَخَلَ حِصنِی، وَمَن دَخَلَ حِصنِی أَمِنَ مِن عَذَابِی، قَالُوا یَا ابنَ رَسُولَ اللهِ وَمَا إِخلاَصُ الشَّهَادَةِ لِلَّهِ قَالَ عَلَیهِالسَّلاَم: طَاعَةُ اللهِ وَطاَعَةُ رَسُولِ اللهِ وَوَلاَیَةُ أَهلِ بَیتِهِ عَلَیهِمُالسَّلاَم» (مجلسی، 1403ق.، ج 49: 127)؛ یعنی (کلمة طیّبة «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهَ») قلعة مستحکم و دژ استوار من است. هر کس آن را بگوید، در این قلعه و دِژ استوار داخل میشود و اگر در آن وارد شد، از عذاب روز رستاخیز در امان خواهد بود.
در ادامة این روایت آمده است، وقتی که امام رضا(ع) میخواستند به حرکت خود ادامه دهند، در حالی که سوار بر مرکب بودند، فرمودند: «بِشَرطِهَا وَ شُرُوطِهَا وَ أَنَا مِن شُرُوطِهَا»، یعنی درست است که شعار توحید و کلمة طیّبة «لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله» حصن یا قلعة مستحکم خداست و هر کس آن را به زبان بیاورد و داخل این قلعه شود، از عذاب خدا در امان خواهد بود، از شروط آن اقرار امامت به حضرت رضا(ع) است.
فرمایش امام هشتم(ع) در روایت مذکور، نشانة ارتباط ولایت با اصل توحید است، گویى هر دو با هم آمیخته و هماهنگ است و این ویژگى بزرگ جهانبینى اسلامى است که توحید آن حاکمیّت و حاکمیّت آن، توحید است.
2ـ3) ولایتمداری عمل صالح را بالا میبرد
یکی دیگر از دلایل اهمیّت ولایتمداری این است که موجب بالا رفت، اعمال صالح میشود. امام صادق(ع) در این خصوص میفرمایند: «فِی قَوْل اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ Pإِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ...O (فاطر/ ۱۰)، قالَ: وَلایَتَنا أهْلَ الْبَیْتِ (وَ أهْوی بِیَدِهِ إِلَی صَدْرِهِ) فَمَنْ لَمْ یَتَوَلَّنَا لَمْ یَرْفَعِ اللهُ لَهُ عَمَلاً: در تفسیر آیة «سخنان پاکیزه به سوی او (خدا) صعود میکند و عمل صالح را بالا میبرد»، فرمودند: ولایت ما اهل بیت مایة عروج عمل است (و سپس به سینة خود اشاره کردند و) فرمودند: کسی که ولایت ما را ندارد، خداوند هیچ عملی را از او بالا نمیبرد» (عروسی حویزی، ۱۴۱۵ق.، ج ۴: ۳۵۳).
3ـ3) ولایتمداری؛ علّت برقراری نظم
به دنبال ولایتمداری، نظم در جامعه برقرار خواهد شد. حضرت زهرا(س) در این باره فرمودهاند: «فَجَعَلَ اللهُ... اِطَاعَتَنَا نِظَاماً لِلمِلَّةِ وَ اِمَامَتَنَا أَمَاناً لِلفِرقَةِ: خداوند اطاعت و پیروی از ما اهل بیت را سبب برقراری نظم اجتماعی در امّت اسلامی و امامت و رهبری ما را عامل وحدت و در امان ماندن از تفرقهها قرار داده است» (مجلسی، 1403 ق.، ج ۴۳: ۱۵۸).
4ـ3) ولایتمداری؛ موجب حیات جامعه
امام رضا(ع) در بیانی، بعد از ذکر بعضی از ادلّه دربارة دلیل وجود ولیّ امر، میفرماید: «...وَ مِنهَا: أَنَا لاَ نَجِدُ فِرقَةً مِنَ الفِرَقِ وَ لاَ مِلَّةَ مِنَ المِلَلِ عَاشُوا وَ بَقُوا إِلاَّ بِقَیِّمٍ وَ رَئِیسٍ، لَمَّا لاَ بُدَّ لَهُم مِنهُ فِی أَمرِ الدِّینِ وَ الدُّنیَا، فَلَم یَجِز فِی حِکمَةِ الحَکِیمِ أَن یُترَکَ الخَلقَ وَ هُوَ یَعلَمُ إِنَّهُ لاَ بُدَّ لَهُم إِلاَّ بِهِ...: ما هیچ گروه یا ملّتی را نیافتیم که بتواند به حیات و بقای خود ادامه دهد، مگر با وجود سرپرست، قیّم و رئیسی (که به امور آنان رسیدگی کند)؛ زیرا مردم به ناچار به وجود سرپرستی نیاز دارند که کارهای دنیا و آخرت آنان را تنظیم نماید» (ابنبابویه، 1384، ج 1: 183).
گرچه از این حدیث برای ولایت اهل بیت(ع) استفاده شده، امّا هر مخاطب آگاهی متوجّه میشود که لسان حدیث، کلّی است و مطمئنّاً یکی از آن اقوام، مسلمانان و شیعیان آخرالزّمان و در زمان غیبت هستند که بر طبق ادامة همین حدیث، نیاز دارند حکومت و حاکمی داشته باشند که حقّ مظلوم خود را از ظالم بگیرد و لشکری برای مقابله با دشمنان خارجی ایجاد کند و نیز اموال عمومی و بیتالمال را بین ایشان تقسیم کند و اجتماعات مذهبی را در میان آنها بر پا نماید و رهبری کند و امر دین و دنیای آنها را در دوران غیبت اصلاح و سرپرستی نماید.
5ـ3) ولایت؛ زیربنای نبوّت و امامت
ولایت و به تعبیر رساتر، ولایت باطنی یا قرب معنوی یا ولایت تکوینی، کمال روحی و معنوی اکتسابی است که در پرتو عمل به تعالیم آسمانی اسلام و طیّ طریق عبودیّت و بندگی و نیز پیمودن صراط مستقیم هدایت به دست میآید و به بیان علاّمه طباطبایی(ره)، ولایت واقعیّتی است که در نتیجة عمل به فرآوردههای نبوّت و نوامیس خدایی در انسان به وجود میآید (ر.ک؛ محمّدی ریشهری، 1376: 66).
6ـ3) ولایت؛ اساس و شالودة اسلام
در برخی فرمایشهای ائمّة معصومین(ع)، از ولایت به عنوان اساس و شالودة اسلام یاد شده است. اسلام بر پنج پایه بنا شده است: «بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلاَةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلاَیَةِ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلاَیَة: اسلام بر پنج پایه استوار است: بر پا داشتن نماز، روزة ماه مبارک رمضان، دادن زکات، حجّ خانة خدا (کعبه)، و ولایت (و قبول امامت) ما خاندان رسالت» (عاملی، 1412ق.، ج 1: 14). دربارة ترک چهار پایة نخست، (در بعضی از موارد) رخصت داده شده است، ولی در مورد ترک ولایت، هیچ گونه رخصتی داده نشده است؛ یعنی کسی که ثروت ندارد، بر او زکات واجب نیست و کسی که مستطیع نیست، حج بر او واجب نیست و کسی که بیمار است، نشسته نماز بخواند و در ماه رمضان روزه نگیرد، ولی در باب ولایت، خواه انسان صحیح و سالم باشد یا بیمار، ثروتمند باشد یا فقیر، حتماً لازم است به ولایت و امامت امامان معصوم معتقد باشد. در روایت دیگر زُراره از امام باقر(ع) میپرسد: «کدام یک از این پنج پایه برتر و مهمتر است؟ حضرت میفرماید: «الوَلاَیَةُ أَفضَلُ، لِأَنَّهَا مِفتَاحَهُنَّ وَالوَالِی هُوَ الدَّلِیلُ عَلَیهِنَّ: ولایت برتر است، چراکه کلید بقیّه است و صاحب ولایت راهنمای مردم به آن چهار رکن دیگر است» (کلینی، 1385، ج 2: 18). این فرمایش امام باقر(ع) جایگاه رفیع ولایت و رهبری معصوم را در نظام سیاسی اسلام نشان میدهدکه حافظ جوهرة دین و احکام خداست.
4ـ ویژگی ولایتمداران اصیل
مدّعیان ولایتمدار فراوانند، امّا ولایتمداران واقعی کم و اندک میباشند. امام صادق(ع) با تبیین علائم هر یک، صفوف ولایتمداران اصلی را از غیر آن جدا فرموده است، آنجا که میفرماید: «الشِّیعَةُ ثَلاَثٌ؛ مُحِبٌّ واوٌّ فهُوَ مِنّا وَمُتَزَیّنٌ بِنَا وَنَحْنُ زَیْنٌ لِمَنْ تَزَیَّنَ بِنَا، وَمُسْتَأکِلٌ بِنَا النَّاسَ وَمَنِ اسْتَأکَلَ بِنَا إِفْتَقَرَ: شیعه سه گروه هستند: دوستدار عمیق [اهل بیت]. پس او از ماست. [گروهی که] به وسیلة ما زینت مییابند و ما [نیز] زینت هستیم برای کسی که بهوسیلة ما زینت یابد. [سوم، گروهی که] بهوسیلة ما از مردم میخورد [و ما را وسیلة درآمد زندگی خود قرار میدهد] و کسی که بهوسیلة ما امرار معاش کند، فقیر میشود» (ابنبابویه، 1403ق.: 301).
شیعة واقعی سراپا تسلیم فرمان امام خویش میباشد و هرگز اهل بیت را رها نخواهد کرد، چنانکه آن حضرت در جای دیگر فرمود: «کَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ مِنْ شِیعَتِنَا وَ هُوَ مُتَمَسِّکٌ بِعُرْوَةِ غَیْرِنَا: دروغ پنداشته آن کس که خود را شیعة ما میداند، ولی به ریسمان (سرپرستی و ولایت) غیر ما (اهل بیت) چنگ میزند»» (ابنبابویه، 1391: 45)، چراکه رستگاری و سعادت ابدی جز در سایة پذیرش امامت امامان معصوم(ع) میسر نیست.
امام صادق(ع) در روایت دیگری میفرماید: «شیعة ما نیست کسی که به زبان بگوید شیعه هستم، ولی در عمل با ما مخالفت کند و آثار ما را زیر پا گذارد، لیکن شیعه کسی است که با زبان و دل با ما موافق باشد و آثار ما را پیروی کند و مانند ما رفتار نماید. چنین کسانی شیعة واقعی ما هستند» (عاملی، 1412ق.، ج 11: 196). طبق این روایات ولایتمداران اصیل کسانی هستند که در قول و فعل، در بیان و رفتار و نیز در زبان و در دل، ولایتپذیر هستند و همواره اطاعت از ایشان را وظیفة خود میدانند.
5ـ مؤلّفههای ولایتمداری
1ـ5) بصیرت
«بصیرت» در لغت به معنای «علم، عبرت و حجّت» آمده است و در فرهنگ قرآنی، به معنای «رؤیت قلبی و باطنی» است (ر.ک؛ قرشی بنایی، 1381: مادّة بصر). بصیرت گوهری است که اگر در وجود انسان باشد، او را ارزشمند میکند؛ زیرا انسان بصیر میتواند در وقایع خارجی حق را از باطل جدا کند [این تشبیه در آیة 17 سورة رعد آمده است]. صاحبان بصیرت در قرآن مورد مدح قرار گرفتهاند و از آنها به «اهل اعراف» یعنی کسانی که مشرف بر جمیع اهل محشر هستند و هر کسی را در مقام خود مشاهده میکنند، تعبیر شده است (ر.ک؛ طباطبائى، 1417ق.، ج 8: 132).
افراد ولایتمدار و ولایتپذیر باید در امر دین و شناخت صفات الهی، آگاهی نسبت به احوال دنیا و آخرت و نیز شناخت کامل نسبت به حجّت خدا بصیرت داشته باشند و آرمان آنها رسیدن به درجة کسانی باشد که خداوند متعال در حدیث قدسی در باب آنها میفرماید: «کُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِی یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِی یُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِی یَنْطِقُ بِهِ وَ یَدَهُ الَّتِی یَبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِی أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ: من شنوایی او میشوم که با آن میشنود، بینایی او میشوم که با آن میبیند، زبان او میشوم که با آن حرف میزند و دست او میشوم که با آن قدرتمندانه آنچه را که میخواهد، به دست میآورد. اگر او مرا بخواند او را اجابت میکنم و اگر چیزی بخواهد به او میدهم» (کلینی، 1385ق.، ج 2: 352).
امّا بیبصیرتی، پیروان ولایت را از ولیّ خدا جدا میکند، چنانکه در جنگ جمل افرادی را میبینیم که مدّعی پذیرش حکومت امام علی(ع) بودند، امّا با همة شناختی که از فضائل و مقام معنوی آن حضرت داشتند، در حقّانیّت و مشروعیّت این جنگ دچار تردید شدند. از این رو، به امیرالمؤمنین(ع) گفتند: ما را به جایی بفرست که یقین داشته باشیم با کفّار میجنگیم. امام علی(ع) نیز آنها را به سرحدّات فرستاد (ر.ک؛ مجلسی، 1403ق.، ج 2: 80). این گروه، ولایتگریزانی هستند که در هنگامة کارزار بر اثر بیبصیرتی از ولایت جا میمانند.
2ـ5) اطاعت
دومین مؤلّفة ولایتمداری، اطاعت بیچون و چرا از ولیّ خداست. اطاعتی مخلصانه و از روی آگاهی و بر اساس حبّ به ولایت، همانگونه که خداوند دربارة افرادی که ولایت رسول گرامی اسلام(ص) را میپذیرند، چنین میفرماید: Pفَلاَ وَرَبِّکَ لاَ یُؤْمِنُونَ حَتَّىَ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لاَ یَجِدُواْ فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُواْ تَسْلِیمًا: به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اینکه در اختلافهای خود، تو را به داورى طلبند و آنگاه از داورى تو، در دل خود احساس ناراحتى نکنند و کاملاً تسلیم باشندO (النّساء/ 65).
حضرت علی(ع) افراد ولایتمدار را چنین نصیحت میفرماید: «به اهل بیت پیامبرتان نگاه کنید و به آن سو که میروند، پی آنها را بگیرید ... اگر ایستادهاند، بایستید و اگر برخاستهاند، شما نیز برخیزید. به آنان پیشی نگیرید که گمراه میشوید و از آنان بازپس نمانید که هلاک میشوید» (صبحی، 1395ق.، خ 97: 143).
آنها که ادّعا میکنند خداوند را دوست دارند و به ولایت و سرپرستی او علاقه دارند، باید از فرستادة او نیز پیروی کنند تا مورد محبّت الهی قرار گیرند (آلعمران/ 31). البتّه برای رسیدن به مقام اطاعت باید از قدرت ایمان کمک گرفت و دل را در چشمهسار معرفت، از رذائل شستشو داد. در خطبة فدکیّه، حضرت فاطمه زهرا(س) علّت جامعهشناختی اطاعتناپذیری از ولایت را چنین بیان میفرماید: «أَلاَ قَدْ أَرَى أَنْ قَدْ أَخْلَدْتُمْ إِلَى الْخَفْضِ: (ای انصار!) به هوش باشید! من میبینم شما به سوی تنبلی و تنآسایی و عافیتطلبی میروید. این سخن حضرت زهرا(س) نشاندهندة آن است که ولایتمداری تنها در سخن نیست، بلکه در عمل باید آن را نشان داد» (مجلسی، 1403ق.، ج 29: 229).
3ـ5) محبّت
محبّت شالودة هر نوع ولایتی است؛ زیرا بدون کشش و علاقة قلبی، هیچ گونه پیوند و ارتباط معنوی و روحی برقرار نمیشود. از این رو، به تصریح قرآن کریم، مؤمنان راستین بیشترین محبّت را به خدا دارند (البقره/ 165). امّا محبّت تنها یک علاقة قلبی ضعیف و خالی از اثر نیست، بلکه باید آثار آن در عمل انسان انعکاس یابد. مهمترین آثار محبّت عبارتند از: حرکتآفرینی و پویایی، اطاعتپذیری، لذّتبخشی انس با محبوب و کسب احساس آرامش، اطمینان و امید به آینده. از میان این آثار، تلازم اطاعت با محبّت در ارتباط با بحث ولایتمداری قابل تبیین است، چنانکه آیة 31 سورة آلعمران: Pقُلْ إِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ...O، بر تلازم محبّت و اطاعت دلالت دارد. این آیه نشان میدهد، آنان که پیوسته دم از عشق و محبّت پروردگار و اولیای الهی میزنند، ولی رفتاری کاملاً مخالف با خواست و ارادة خدا و اولیای او دارند، مدّعیانی دروغین بیش نیستند (ر.ک؛ طباطبائى، 1417ق.، ج 3: 187ـ162). اطاعتی که ناشی از محبّت است، در اطاعت از فرمان الهی و پرهیز از گناه، نمود پیدا میکند.
4ـ5) صبر و استقامت
واژة «صبر» از کلمات پرکاربرد قرآنی و روایی است. این واژه در 45 سورة قرآن، بیش از صد مرتبه وارد شده است (ر.ک؛ قرضاوی، 1386: 57). «صبر» در لغت به معنای «خویشتنداری و کنترل نفس» است تا از آنچه عقل و شرع اقتضا میکند، خارج نشود (ر.ک؛ راغب اصفهانی، 1388: واژة صبر). از ویژگیهای افراد ولایتمدار آن است که بصیرت آنان با صبر گره خورده است و در سختیها نیز پای ولایت میایستند، چنانکه قرآن میفرماید: Pإِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ: کسانى که گفتند:پروردگار ما اللّه است، سپس استقامت کردند، نه ترسى براى آنان است و نه اندوهگین مىشوندO (الأحقاف/ 13).
ولایتمدار حقیقی کسی است که در مسیر ولایت با مدد از نیروی بصیرت از بیتابی خودداری کرده، با صبر و شکیبایی خود، سختیها، بلاها و زخم زبانهای اطرافیان را به جان بخرد و با آرامش خود دشمن را ناامید کند. در اینجا نباید از رابطة صبر و بصیرت غافل شد. نمونة بارز صبر، استقامت و ثبات قدم، حضرت زینب(س) است که در واقعة کربلا با بصیرت کامل، جلوههای با شکوهی از صبوری را به نمایش گذارد. روح صبور زینب است که بعد از این همه مصیبت، میگوید: «مَا رَأَیتُ إِلاَّ جَمِیلاً: من جز زیبایی ندیدم (مجلسی، 1403 ق.، ج 45: 116).
6ـ آثار و ثمرات ولایتمداری
1ـ6) دستیابی به ایمان حقیقی و راستین
پذیرش ولایت ائمّه(ع) و دل سپردن به آن، تنها راه سعادت بشر بوده است و انکار ولایت موجب انکار نبوّت و موجب کفر به خداست، چراکه ولایتمداری، ترکیبی از ایمان به محتوای نبوّت و ایمان به امامت و ولایت ائمّه(ع) و انجام اعمال شایسته، همراه با خلوص نیّت است تا در پرتو آن انسان به قرب خداوندی برسد و تحت ولایت خاص خداوند قرار گیرد. برای اتّصال به منبع نور الهی (Pاَللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأََرْض...Oِ(النّور/ 35) ) همت گماشت تا به ایمان راستین به خدا دست یافت.
2ـ6) تهذیب نفس
عشق و محبّت به اولیای الهی (پیامبراکرم(ص) و ائمّة اطهار(ع))، بهترین وسیله و زمینه برای پاکسازی روح از پلیدیها و تهذیب نفس، با الگوگیری از روش محبوب اعلام شده است (ر.ک؛ مطهّری، ۱۳۷۸، ج 16: 263). امام هادی(ع) در گفتار زیر به این معنا اشاره دارد: «وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وِلاَیَتِکُمْ طیباً لَخَلْقِنَا وَ طَهَارَةً لِاَنْفُسِنَا وَ تَزکِیَةً لَنَا: آنچه خداوند در پرتو ولایتمداری شما به ما ارزانی داشت، (موجب) پاکی طینت ما، پاکدامنی ما و برای تزکیه و تهذیب ماست» (قمی، 1389: 893).
3ـ6) قبولی اعمال
اعمال آن کسی که حُبّ ائمّه(ع) در دل دارد، هرچند آن اعمال ناچیز باشد، مورد قبول خداوند متعال قرار میگیرد؛ زیرا اعمال خود را مزیّن به امر ولایت کرده است. ابنعبّاس میگوید به پیامبر اسلام(ص) عرض کردم: مرا نصیحتی کن. حضرت فرمودند: «عَلَیْکَ بِمَوَدَّةِ عَلِیِّ بْنِ أَبِیطَالِبٍ وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ نَبِیّاً لاَ یَقْبَلُ اللَّهُ مِنْ عَبْدٍ حَسَنَةً حَتَّى یَسْأَلَهُ عَنْ حُبِّ عَلِیِّ بْنِ أَبِیطَالِبٍ وَ هُوَ تَعَالَى أَعْلَمُ فَإِنْ جَائَهُ بِوَلاَیَتِهِ قَبِلَ عَمَلَهُ عَلَى مَا کَانَ مِنْهُ وَ إِنْ لَمْ یَأْتِ بِوَلاَیَتِهِ لَمْ یَسْأَلْهُ عَنْ شَیْءٍ ثُمَّ أَمَرَ بِهِ إِلَى النَّارِ: ای ابنعبّاس! بر تو باد به دوستداری علی(ع). سوگند به خداوندی که مرا به حق به پیغمبری برگزید، خداوند از بندهاش کار نیکی را نمیپذیرد، مگر آنکه از او در رابطه با محبّت علی(ع) سؤال کند [و البتّه خداوند خود داناست]. پس اگر به ولایت علی بوده، عمل او [به هر حال که باشد،] پذیرفته میگردد وگرنه از او به غیر ولایت سؤال نشده، امر میگردد که او را به آتش بیندازید» (اربلی، 1381ق.، ج 1: 380).
4ـ6) شفاعت ائمّه(ع)
ائمّه(ع) شفیع ارادتمندان خویش در روز قیامت هستند و انسان ولایتمدار مورد شفاعت ایشان است، چنانکه در زیارت جامعه میخوانیم: «وَ شُفَعَاءُ دَارِ الْبَقَاءِ... وَ الشَّفَاعَةُ الْمَقْبُولَةُ: شما شفیع عالم باقی (آخرت) هستید... و شفاعت شما پذیرفته شده است» (قمی، 1389: 892).
5ـ6) رستگاری
افراد ولایتپذیر و ولایتمدار رستگارانند. این خطاب مکرّر از زبان پیامبر گرامی(ص) نقل شده است که: «إِنَّ هَذَا وَ شِیعَتَهُ هُمُ الْفَائِزُونَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ: روز قیامت، این مرد (علی(ع)) و شیعیان او رستگاران و اهل نجات هستند» (طوسی، 1414ق.: 251).
6ـ6) ورود به بهشت
آنها که به حمایت از ولایت برخاستند، در منزلگاه بهشت جای داده خواهند شد، چنانکه در فرازی از زیارت جامعة کبیره آمده است: «مَنِ اتَّبَعَکُمْ فَالْجَنَّةُ مَأْوَاهُ: هر کس که از شما ائمّة هدی(ع) پیروی کند، جایگاه او بهشت خواهد بود» (قمی، 1389: 892).
ولایتمدار بدون حساب، در بهشتِ لقاء حضرت احدیّت داخل میشود، چون بعد از آنکه حق را شناخت، هر چه خیر از دستش میآمد، انجام داده است و این وعدة الهی است که P... مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ یُرْزَقُونَ فِیهَا بِغَیْرِ حِسَابٍ: ... هر کس کار شایستهاى انجام دهد ـ خواه مرد یا زن ـ در حالى که مؤمن باشد، آنها وارد بهشت مىشوند و در آن روزى بىحسابى به آنها داده خواهد شدO (غافر/ 40). محبّت رسولالله و اهل بیت او موجب تقویت و سنگینی اعمال شده، سبب ثقل میزان میگردد و به حال انسان فایده میبخشد و نهایت اینکه ائمّه(ع) صراط مستقیم هستند (ر.ک؛ کلینی، 1385ق.، ج 1: 416) و آن که بر این صراط است، به راحتی از پل صراط خواهد گذشت.
7ـ آثار ولایتمداری
ولایتپذیر و ولایتمدار با امام حق محشور میشود، چنانکه فرمودهاند: «وَ اللَّهِ لَوْ أَحَبَّنَا حَجَرٌ حَشَرَهُ اللَّهُ مَعَنَا: به خدا قسم! اگر سنگی ما (اهل بیت) را دوست داشته باشد، با ما محشور خواهد شد» (نوری طبرسی، 1408ق.، ج 12: 219). خلاصه اینکه آثار ولایتمداری در فرمایشی از پیامبر گرامی اسلام(ص) به شیوایی بیان شده است: «مَنْ رَزَقَهُ اللَّهُ حُبَّ الْأَئِمَّةِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی فَقَدْ أَصَابَ خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ فَلاَ یَشُکَّنَّ أَحَدٌ أَنَّهُ فِی الْجَنَّةِ فَإِنَّ فِی حُبِّ أَهْلِ بَیْتِی عِشْرِینَ خَصْلَةً عَشْرٌ مِنْهَا فِی الدُّنْیَا وَ عَشْرٌ فِی الْآخِرَةِ أَمَّا فِی الدُّنْیَا فَالزُّهْدُ وَ الْحِرْصُ عَلَى الْعَمَلِ وَ الْوَرَعُ فِی الدِّینِ وَ الرَّغْبَةُ فِی الْعِبَادَةِ وَ التَّوْبَةُ قَبْلَ الْمَوْتِ وَ النَّشَاطُ فِی قِیَامِ اللَّیْلِ وَ الْیَأْسُ مِمَّا فِی أَیْدِی النَّاسِ وَ الْحِفْظُ لِأَمْرِ اللَّهِ وَ نَهْیِهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ التَّاسِعَةُ بُغْضُ الدُّنْیَا وَ الْعَاشِرَةُ السَّخَاءُ وَ أَمَّا فِی الْآخِرَةِ فَلاَ یُنْشَرُ لَهُ دِیوَانٌ وَ لَا یُنْصَبُ لَهُ مِیزَانٌ وَ یُعْطَى کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ وَ یُکْتَبُ لَهُ بَرَاءَةٌ مِنَ النَّارِ وَ یَبْیَضُّ وَجْهُهُ وَ یُکْسَى مِنْ حُلَلِ الْجَنَّةِ وَ یُشَفَّعُ فِی مِائَةٍ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ یَنْظُرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ بِالرَّحْمَةِ وَ یُتَوَّجُ مِنْ تِیجَانِ الْجَنَّةِ وَ الْعَاشِرَةُ یَدْخُلُ الْجَنَّةَ بِغَیْرِ حِسَابٍ فَطُوبَى لِمُحِبِّی أَهْلِ بَیْتِی: پیامبر اکرم(ص) فرمودهاند: ولایتمداری آدمی را صاحب بیست خصلت میکند که دَه موردش مربوط به دنیاست و عبارتند از: زهد نسبت به دنیا، حرص در انجام عمل صالح، پارسایی در دین، عبادت همراه با شوق وافر، توبه قبل از مرگ، سحرخیزی و شبزندهداری، ناامیدی از آنچه در دست مردم است، نگهبانی از حریم دین خدا، بغض نسبت به دنیای مذموم، بخشش و سخاوت. پیامبر اکرم(ص) در ادامة بیان خصلتهایی که ولایتمداری به دنبال دارد، به دَه خصلتی اشاره میکنند که مربوط به آثار اُخروی ولایتمداری است. کتاب چنین شخصی به دست راستش سپرده شده، برائت از آتش جهنّم برای او نوشته میشود، سفیدرو، در حلّههای بهشتی پوشیده میشود، اجازة شفاعت صد تن از خاندان خود را مییابد، خداوند به نظر رحمت در او مینگرد، تاج بهشتی بر سرش مینهند و بدون حساب وارد بهشت میشود» (مجلسی، 1403ق.، ج 27: 78).
8ـ پیامدهای زیانبار تکذیب و مخالفت با ولایت
به همان اندازه که اعتقاد به ولایت بسیار مهم، تعیینکننده و سرنوشتساز است و ولایتمداری موجب سعادت و رستگاری انسان ولایتپذیر و ولایتمدار واقعی میشود، انکار ولایت نیز پیامدهای جبرانناپذیری دارد و مایة نگونبختی، گمراهی و محرومیّت ابدی از سعادت و رستگاری خواهد بود. به برخی از پیامدهای تکذیب و مخالفت با ولایت به اختصار اشاره میشود.
1ـ8) هلاکت و نابودی
یکی از صدها روایت معتبر، روایت متواتر نزد سنّی و شیعه، مشهور به «ثَقَلَیْن» است که در آن رسول اکرم(ص) پیوند میان کتاب خدا (قرآن کریم) و میان عترت و اهلبیت خویش را ناگسستنی اعلام فرموده است و تمسّک به هر دو را تنها راه نجات و رستگاری بشر دانسته است و تفکیک میان این دو و اَخذ به یکی از آنها و ترک دیگری را مایة گمراهی و هلاکت شمرده است(ر.ک؛ ابنحنبل، 1414ق.، ج ۳: ۱۴، ۱۷ و ۲۴). امام رضا(ع) نیز در همین باب میفرماید: «امام راهنما در مهلکههاست و هر کس از او جدا شود، هلاک گردد» (کلینی، 1385، ج 1: 198).
2ـ8) گرفتار شدن به خشم و غضب خداوند
امام هادی(ع) در زیارت جامعة کبیره میفرماید: «فَالرَّاغِبُ عَنْکُمْ مارِقٌ وَ المُقَصِّرُ فی حَقِّکُمْ زاهِقٌ. مَنْ خالَفَکُمْ فَالنَّارُ مَثْواهُ وَ مَنْ جَحَدَکُمْ کَافِرٌ وَ مَنْ حَارَبَکُمْ مُشْرِکٌ وَ مَنْ رَدَّ عَلَیْکُمْ فِی اَسْفَلِ دَرَکٍ مِنَ الجَحِیمِ وَ عَلَی مَنْ جَحَدَ وَلاَیَتَکُمْ غَضَبُ الرَّحْمنِ هَلَکَ مَنْ عاداکُمْ وَ خَابَ مَنْ جَحَدَکُمْ وَ ضَلَّ مَنْ فَارَقَکُمْ: رویگرداننده از شما، خارجشونده از دین حقّ است و کسی که در حقّ شما کوتاهی کند (و به ولایت شما ایمان نیاورد)، گمراه و بر باطل است. هر کس با شما مخالفت کند، پس آتش دوزخ جایگاه اوست و هر کس حقّانیّت شما را مورد انکار قرار دهد، کافر است و هر کس به جنگ و ستیز با شما برخیزد، مشرک است و هر کس که (حکم) شما را گردن نهند و آن را رد کند، در پایینترین درجة آتش فرومیغلطد و بر انکارکنندة ولایت شما، خشم و غضب خدای رحمان است. هلاک گردید کسی که با شما دشمنی ورزید و زیانکار است کسی که شما را انکار کرد و گمراه است کسی که از شما جدا گردید» (قمی، 1389: 892ـ891).
3ـ8) سرگردانی در دنیا و مردن در حالت کفر و نفاق
یکی از پیامدهای تکذیب و مخالفت با ولایت این است که موجب سرگردانی او در دنیا میشود. در روایتی از امام باقر(ع) آمده است که فرمودند: «کُلُّ مَن دَانَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ بِعِبَادَةٍ یُجهِدُ فِیهَا نَفسَهُ وَ لاَ اِمَامَ مِنَ اللهِ، فَسَعیُهُ غَیرُ مَقبُولٍ، وَ هُوَ ضَالٌّ مُتَحَیُّرٌ وَاللهُ شَانِىءُ لِأَعمَالِهِ: هر کس به خداوند صاحبعزّت تقرّب جوید، با عبادتى که (تمام) تلاش خود را در انجام آن به کار برده است، ولى از جانب خداوند امامى منصوب شده براى او نباشد، تلاشش پذیرفته نمىشود و گمراه و سرگردان خواهد بود و خداوند نیز اعمال او را دشمن مىدارد» (کلینی، 1385، ج 1: 183).
امام باقر(ع) در این باره با تشبیه ظریف و زیبایی فرمودهاند: «هر کس دینداری خدا کند، با انجام عبادتی که خود را در آن به زحمت افکند، ولی امام و پیشوایی تعیینشده از جانب خدا برای خود انتخاب نکرده باشد، کوشش او پذیرفته نیست و او گمراه و سرگردان است و خداوند برای اعمال او هیچ ثوابی منظور نفرماید. به خدا سوگند! هر که صبح کند از این امّت و امامی از طرف خداوند که هم امامت او روشن و عادل باشد، نداشته باشد، چنان است که صبح کرده گمراه و گمشده، و اگر بر این حالت بمیرد، در حال کفر و نفاق مرده است» (همان، ج2: 69).
4ـ8) دوری از بهشت
یکی دیگر از پیامدهای مخالفت با ولایت این است که مانع از رسیدن او به بهشت میشود. پیامبر گرامی اسلام(ص) در این باب میفرمایند: «اَلاَ وَ مَنْ مَاتَ عَلَی بُغْضِ آلِ مُحَمَّدٍ(ص) جَاءَ یَوْمَ القِیَامَةِ مَکْتُوباً بَیْنَ عَیْنَیْهِ آیِسٌ مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ اَلاَ وَ مَنْ مَاتَ عَلَی بُغْضِ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ کَافِراً اَلاَ وَ مَنْ مَاتَ عَلَی بُغْضِ آلِ مُحَمَّدٍ لَمْ یَشُمَّ رَائِحَةَ الْجَنَّةِ: آگاه باشید که هر کس بر بغض و دشمنی آل محمّد(ص) بمیرد، روز قیامت در حالی محشور میشود که در پیشانی او نوشته شده است: «ناامید از رحمت خداست!». بدانید که هر کس بر دشمنی آل محمّد بمیرد، کافر مرده است. آگاه باشید که هر کس بر دشمنی آل محمّد بمیرد، هرگز بوی بهشت را نخواهد چشید» (فخر رازی، 1422ق.، ج ۲۷: ۱۶۶). پیامدهای زیانبار تکذیب و مخالفت با ولایت بسیارند که ما در اینجا به اختصار برخی از پیامدهای دنیوی و اُخروی آن را مورد بررسی قرار دادیم.
9ـ عوامل مؤثّر در تحکیم ولایتمداری بر مبنای قرآن کریم و آموزههای اسلامی
1ـ9) زیارت ائمّه
یکی از عوامل مؤثّر در تحکیم ولایتمداری، زیارت قبور ائمّة اطهار(ع) میباشد، چراکه رشتة امامت و ولایت قطعشدنی نیست، در حضور یا غیبت و حیات یا ممات امامان این پشتوانة نیرومند معنوی از جهات مختلف در تربیت آحاد امّت و ساختار اجتماعی، فرهنگی و سیاسی آنان نقش غیرقابل انکار دارد. امام رضا(ع) در این باب میفرماید: «قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا(ع) یَقُولُ إِنَّ لِکُلِّ إِمَامٍ عَهْداً فِی عُنُقِ أَوْلِیَائِهِ وَ شِیعَتِهِ وَ إِنَّ مِنْ تَمَامِ الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ وَ حُسْنِ الْأَدَاءِ زِیَارَةَ قُبُورِهِمْ فَمَنْ زَارَهُمْ رَغْبَةً فِی زِیَارَتِهِمْ وَ تَصْدِیقاً بِمَا رَغِبُوا فِیهِ کَانَتْ أَئِمَّتُهُمْ شُفَعَاءَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ: هر امامی را بر گردن دوستان و شیعیان او عهد و پیمانی است و تکمیل این عهد و پیمان و نیز حسن انجام وظیفه، رفتن به زیارت قبور آنهاست. پس هر کس با عشق و رغبت به زیارت آنان بیاید و آنچه را که مورد توجّه و تمایل آنهاست، تصدیق کرده باشد، امامان آنان در قیامت شفیع آنان خواهند بود» (ابنبابویه، 1384، ج 1: 462).
در حقیقت، زیارت قبور امامان(ع) به شخص کمک میکند تا جایگاه امامت و امام(ع) را بشناسد و بکوشد تا با شناخت علوم و معارف ایشان، خود را به آنان نزدیک، و نوعی همسانی، یعنی همان تشیّع را در خود ایجاد کند و شیعة اهل بیت(ع) گردد. انسان وقتی به دیدار قبور امامان میرود، میخواهد از شخصیّت و کلام آن صاحبقبر آگاه شود و اطّلاعاتی را به دست آورد. همین امر، توجّه به علوم ایشان را نیز موجب میشود. البتّه این تنها بخشی از فواید زیارت قبور است که مرتبط با احیای امر ولایت امام(ع) است.
2ـ9) اتمام حج با زیارت امام
آنچه مکمّل و پایانبخش فریضة حجّ است، ولایت است، چنانکه امام باقر(ع) میفرماید: «أَبدُوا بِمَکَّةٍ وَأختِمُوا بِنَا: از مکّه آغاز کنید و به ما ختم نمایید» (همان، 1404ق.، ج 2: 334). در واقع، ولایت متمّم و مکمّل حج، بلکه روح و حقیقت آن است.
3ـ9) شناخت قرآن کریم و اُنس با آن
اطاعت از ولایت، مقدّمه و پیشزمینة شناخت قرآن کریم میباشد. آیاتی که در باب اولوالأمر آمده است، منظور ما را از ولایت به وضوح بیان میکند: Pیَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ...: اى کسانى که ایمان آوردهاید! اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر [= اوصیاى پیامبر] را!...O (النّساء/ 59).
منظور از اولیالأمر (صاحب فرمان) باید کسان خاصی باشند که امام رضا(ع) آنان را معرّفی کرده است و فرموده است: «یَعنِی الَّذِینَ أَورَثَهُمُ الکِتَابَ وَ الحِکمَةَ» (مجلسی، 1403ق.، ج 2: 98). در این آیه، اولیالأمر همان کسانی هستند که وارث کتاب و حکمت هستند.
نتیجهگیری
اسلام که پایه و اساس خود را بر فطرت پاک انسانی نهاده، در اعتبار و مشروعیّت ولایت و رهبری، مسامحه و تردید روا نداشته است. در روایات متعدّدی وارد شده که ولایت، اساسیترین بنیاد اسلام است. این جایگاه رفیع و والا در تفکّر دینی مستلزم این است که هر مسلمان و خصوصاً عالمان دینی نسبت به این مسئله، شناخت بیشتر و عمیقتری پیدا کنند. قرآن کریم و روایات ائمّة اطهار(ع) نقش ولایت را به خوبی ترسیم نموده است و کمال و اصل اساسی دین را که توحید میباشد، به ولایت منوط کردهاند؛ یعنی توحید بدون ولایت نمیتواند به عنوان دژ نفوذناپذیر به حساب آید و توحید کامل و واقعی باشد، چون توحید و اسلام وقتی کامل است که رهبری معصوم و ولایت در کنار آن باشد.
ولایتمداری در شیعه از جایگاه والایی برخوردار است؛ زیرا مکتب اهل بیت(ع) نمایانگر اسلام ناب محمّدی(ص) و تنها نمایندة واقعی آن است و هر کس به وادی ولایت نزدیکتر و در ولایتمداری استوارتر است، از این چشمههای معنوی بهرة بیشتری خواهد برد. بالاترین و مرتفعترین امر دین و کلید همة امور دینی و مدخل آنها و نیز مایة خرسندی خدای جهان، اطاعت از امام، پس از معرفت اوست. بنابراین، ولایت اهل بیت(ع) فرع دین نبوده، بلکه جزء اصول دین است.
محبّتورزی و اطاعتپذیری در برابر ولیّ خدا، از برجستهترین شاخصهها و ویژگیهای فرد ولایتمدار است. البتّه باید توجّه داشت که محبّت به ولیّ خدا در پرتو محبّت به خدا و فرمانبری از آنها، اطاعت از خداست. در پایان نیز پیشنهاد میشود شاخصهای ولایتمداران واقعی در پژوهش جداگانهای مورد بررسی قرار گیرد تا افراد خود را بر اساس آنها بسنجد و تلاش نمایند خود را به آن شاخصها برسانند.