کتاب ارزشمند بوستان از آغاز تألیف تاکنون از جهات مختلف مورد توجه خاص و عام بوده و هست؛ چنانکه:
1- در سالهای دور از مهمترین منابع درسی مکتبخانهها و مدارس بوده و هماکنون در دانشکدههای ادبیات نیز تدریس میشود.
2- گزیدههای متعددی از آن تهیه شده است.
3-. به زبانهای مختلف ترجمه شده است.
4- استادان بزرگی همچون سودی بسنوی، محمدعلی ناصح، محمد خزائلی، غلامحسین یوسفی و... هر کدام به نحوی به شرح و توضیح بوستان پرداختهاند.
5- برخی از محققان اروپایی و ایرانی به تصحیح آن همت گماشتند؛ از جمله: کارل هاینریش گراف[1] آلمانی، رستم علیاف[2] روسی، سودی بُسنوی، حبیب یغمایی، عبدالعظیم قریب، محمدعلی فروغی، اسماعیل امیرخیزی، محمدعلی ناصح، نورالله ایزدپرست و غلامحسین یوسفی و از این میان، تصحیح غلامحسین یوسفی و محمدعلی فروغی بیشتر مورد استفاده و استناد قرار گرفته است و در سالهای اخیر، تصحیح غلامحسین یوسفی به عنوان معتبرترین تصحیح انتقادی از اقبال و استقبال بیشتری برخوردار شده است و در اغلب دانشکدههای ادبیات، همین چاپ معرفی و تدریس میشود.
استاد یوسفی متن بوستان را با استفاده از 10 نسخه خطی تصحیح کرده و از چاپهای معتبر و شرحها و ترجمههای بوستان نیز استفاده کرده است. اساس کار ایشان نسخه خطی کلیات سعدی متعلق به گرینوی است که تاریخ تحریر آن ماه صفر 720 و نسخهای کامل و معتبر است (سعدی، 1372: 13) و از میان نسخ دیگر، به نسخة خطی کلیات سعدی کتابخانۀ دیوان هند در لندن نیز که آن هم نسخهای معتبر است، توجه خاص شده است (همان: 15).
نویسندۀ مقالۀ حاضر که سالهاست تدریس بوستان را در دانشگاه برعهده دارد و منبع اصلی او بوستان مصحح استاد یوسفی است در مدت تدریس به مواردی برخورد که به نظر میرسید ضبط واژه یا جمله از لحاظ معنایی یا نحوی اشکال دارد یا با سبک سخن سعدی همخوان نیست یا بین برخی ابیات، ارتباط عمودی برقرار نیست و...؛ از این رو، در مقالۀ حاضر، حاصل تأملات خود را در تصحیح مواردی از این دست در اختیار خوانندگان قرار میدهد.
- پیشینۀ پژوهش
در باب تصحیح بوستان به ویژه در نقد تصحیح یوسفی، دو پژوهش انجام شده است: کتاب «بازیافت بوستانیهای سعدی» تألیف جعفر مؤید شیرازی (1377) که در آن 110 بیت از بوستان به لحاظ تصحیح بررسی شده است و مقالۀ «نقد و نظری بر شرح و تصحیح ابیاتی از بوستان سعدی» از محمد نیکمنش که به بررسی 12 بیت پرداخته شده و البته اغلب به شرح ابیات مربوط میشود. بدیهی است مواردی که نگارندۀ این سطور، نقد و بررسی کرده است، جدای از ابیاتی است که در پژوهشهای پیشین آمده است؛ بجز سه بیت (بیتهای 32، 2520 و 2635) که در تکمیل نظر مؤید شیرازی مطرح شده است (ن. ک: مؤید شیرازی، 1377: 33، 132، 135).
- روش پژوهش
نگارنده نخست بیتهایی که به نظر میرسید از لحاظ معنایی یا ساختار نحوی، ارتباط عمودی با بیتهای دیگر و... اشکال و ایرادی دارد، استخراج کرد و با مراجعه به شرح نسخهبدلهایی که استاد یوسفی در پایان کتاب آورده است، ضبطهای مختلف را با توجه به سبک سخن سعدی بررسی کرد و به شیوۀ فنی و قیاسی با استناد و استشهاد به اشعار سعدی و بعضاً شاعران دیگر، ضبط ارجح را انتخاب کرد و در مقاله حاضر، تعداد 26 بیت از اینگونه ابیات را نقد و بررسی کرده است. اشکالات یاد شده به طور کلی پنج دسته است به ترتیب زیر:
1- اشکالاتی که به معنای کلمه یا جمله مربوط میشود.
2- اشکالاتی که با سبک سخن سعدی همخوانی ندارد.
3- اشکالاتی که مربوط به نحو کلام است.
4- اشکالاتی که ناشی از بیتوجهی به رسمالخط متن است.
5- اشکالاتی که به ارتباط عمودی ابیات مربوط میشود.
بیتها به صورت طبقهبندی شده در ذیل عناوین یاد شده مطرح و بررسی شده است؛ با این توضیح که در ذیل هر عنوان، بیتها به ترتیب شماره مطرح شده و شماره بیتها مربوط به چاپ یوسفی است. در استناد به مقدمه و شرح نسخهبدلها که در چاپ یوسفی آمده به شماره صفحه ارجاع داده شده است، اما هرجا بیتی از بوستان یوسفی نقل شده، شماره بیت با حرف «ب» مشخص شده است. در ارجاع به چاپهای دیگر بوستان و قصاید و غزلیات سعدی و نیز اشعار شاعران دیگر به شماره صفحۀ مربوط استناد شده است.
- یافتهها
3-1. اشکالات مرتبط با معنای کلمه یا جمله
اشکالاتی که به معنای کلمه یا جمله مربوط میشود؛ به این نحو که یا جمله مبهم است؛ مثل نمونه 2-1-3 (بیت 226) یا کلمهای در آن آمده که معنای آن مناسب متن نیست؛ مثل نمونههای 3-1-3 و 6-1-3 (بیتهای 527 و 2586). یا به ابیات قبل از بیت مورد بحث توجهی نشده که میتوان به نمونه 4-1-3 (بیت 1523) اشاره کرد. یا معنی بیت، خلاف نظر گوینده است؛ چنانکه در نمونه 9-1-3 (بیت 3550) میبینیم. این اشکالات جمعاً 9 مورد و به ترتیب شماره ابیات از این قرار است:
3-1-1. بیت 72
یتیمی که ناکرده قرآن درست
|
|
کتبخانۀ چند ملت بشست
|
در چاپ قریب و نسخۀ خطی کتابخانه چستربیتی به جای «چند»، عدد «هفت» ضبط شده است (سعدی، 1372: 421) که به لحاظ فصاحت و هم بلاغت بر ضبط متن ترجیح دارد؛ از این جهت که «چند» بر تعداد مبهم دلالت دارد و معنی بیت میشود: یتیمی که... کتبخانۀ تعدادی از آیینها را بشست! در حالی که عدد «هفت» علاوه بر اینکه نشانِ کامل بودن است بر شمول نیز دلالت دارد و در نتیجه هفت ملت؛ یعنی همه آیینها:
یتیمی که ناکرده قرآن درست
|
|
کتبخانۀ هفت ملت بشست
|
3-1-2. بیت 226
طبیعت شود مرد را بخردی
|
|
به امید نیکی و بیم بدی
|
این بیت هم از لحاظ معنایی و هم به لحاظ فصاحت، بیت سست و ضعیفی است و بعید است از سعدی باشد؛ چنانکه در چهار نسخه خطی نیامده است (سعدی، 1372: 425). ضمن اینکه بین بیت قبل و بعد آن، فاصله معنایی ایجاد کرده و به ارتباط عمودی ابیات لطمه زده است. چنانکه با حذف آن، انسجام معنایی و ترتیب منطقی بین بیت 225 و 227 حفظ میشود:
اگر جادهای بایدت مستقیم گر این هردو در پادشه یافتی
|
|
ره پارسایان امید است و بیم در اقلیم و ملکش پنه یافتی
|
3-1-3. بیت 527
وگر زنده دارد شب دیرتاز
|
|
بخسبند مردم به آرام و ناز
|
واژه «دیرتاز» در هفت نسخه به صورت «دیرباز» و در پنج نسخه به صورت «دیریاز» ضبط شده است (سعدی، 1372: 432) که ضبط اخیر، مناسبتر است و ارجح بر دو ضبط نخست؛ زیرا «دیرتاز» صفتی است که در مورد اسب یا حیوانی بهکار میرود که تاخت ممتد و طولانی دارد (دهخدا، ذیل دیرتاز). واژۀ «دیرباز» هم که در بعضی نسخ آمده به معنی روزگار قدیم یا قدیمالایام است؛ در حالی که «دیریاز» به معنی دیرکشنده، دیرنده و دراز (همان، ذیل دیریاز)، بهویژه در شاهنامه بارها به عنوان صفت برای شب به کار رفته است:
اگر چند باشد شب دیریاز
|
|
برو تیرگی هم نماند دراز
|
(فردوسی، 1966، جلد 2: 208)
در قرن هفتم این واژه بسامد کمتری در متون دارد و در شعر سعدی معمولاً برای شب، صفت دراز به کار میرود:
شب دراز به امید صبح، بیدارم
|
|
مگر که بوی تو آرد نسیم اسحارم
|
(سعدی، 1364: 554)
و تنها در بیت مورد بحث صفت «دیریاز» به کار رفته است که چون در ارتباط با بیت قبل است، هر دو بیت نقل میشود:
اگر خوش بخسبد ملک بر سریر وگر زنده دارد شب دیریاز
|
|
نپندارم آسوده خسبد فقیر بخسبند مردم به آرام و ناز
|
3-1-4. بیت 1523
بدرّد چو گل جامه از دست خار
|
|
که خون در دل افتاده خندد چو نار
|
در دو نسخه به جای «بدرّد»، «ندرّد» ضبط شده است (سعدی، 1372: 456) و با توجه به بیت قبل بر ضبط متن ترجیح دارد:
کسی را که با دوستی سر خوش است ندرّد چو گل جامه از دست خار
|
|
نبینی که چون بار دشمنکش است که خون در دل افتاده خندد چو نار
|
فاعل «ندرّد» در بیت قبل آمده است: کسی که با دوستی سرخوش است، بار دشمن را تحمّل میکند و مثل گل نیست که از دست خار، اظهار بیتابی و ناراحتی کند؛ بلکه مثل انار اگرچه خونیندل است میخندد.
3-1-5. بیت 2520
چنان خار در گُل ندیدم که رفت
|
|
که پیکان او در سپرهای جفت
|
استاد یوسفی واژه «جَفت» را به معنی خمیده دانسته و سخن تفضلی را نقل کرده که ایشان «چفت» را صحیح دانسته است به معنای خمیده است (سعدی، 1372: 352)، اما اگر به معنی بیت و تشبیه بهکار رفته دقت کنیم، میبینیم که از لحاظ معنایی و نیز هنری، اشکالی در ضبط «جَفت» یا «چَفت» است. در این بیت شاعر میخواهد قدرت تیراندازی شخصیت داستان را نشان دهد که پیکانش به راحتی از سپر عبور میکند و خمیده یا غیرخمیده بودن آن اهمیتی ندارد. در حالی که اگر ضبط حاشیۀ نسخۀ اساس (نسخۀ خطی کلیات متعلق به گرینوی) و چاپهای گراف، امیرخیزی و ناصح (همان: 474) را بپذیریم که صفت «زفت» برای سپر آمده، علاوه بر جناس خط (رفت/ زفت)، اغراق بیت هم بیشتر میشود؛ یعنی قدرت او در تیراندازی آنقدر زیاد بود که پیکانش از سپرهای ستبر هم میگذشت:
چنان خار در گُل ندیدم که رفت
|
|
که پیکان او در سپرهای زفت
|
3-1-6. بیت 2586
که در سینه پیکان تیر تتار
|
|
به از نقل مأکول ناسازگار
|
واژۀ «نقل» در این بیت، مفید معنای مناسبی نیست و صورت صحیح آن مطابق ضبط نسخههای متعدد خطی و چاپی، «ثقل» است (سعدی، 1372: 475)؛ به معنای سنگینی که در اینجا سنگینی معده و شکمدرد منظور است (ن. ک: دهخدا، ذیل ثقل). برای تأیید این مدعا مرور بخشی از حکایت مربوط، خالی از فایدهای نیست:
شبی کُردی از درد پهلو نخفت از این دست کاو برگ رز میخورد که در سینه پیکان تیر تتار
|
|
طبیبی در آن ناحیت بود و گفت: عجب دارم ار شب به پایان برد به از ثقل مأکول ناسازگار
|
3-1-7. بیت 2905
تو پیدا مکن راز دل بر کسی
|
|
که او خود نگوید برِ هر کسی
|
در بعضی نسخ خطی و چاپی به جای «نگوید»، «بگوید» آمده و اگر چه مصحح محترم در شرح نسخه بدلها هر دو وجه را مفید معنی دانسته است (سعدی، 1372: 481)، اما «هرکسی» با فعل منفی (نگوید) همخوانی ندارد، بلکه با فعل مثبت (بگوید) در تناسب است و شاعر میگوید: راز دل با کسی مگوی؛ زیرا که او قطعا به دیگران خواهد گفت. بنابر این صورت صحیح بیت میشود:
تو پیدا مکن راز دل بر کسی
|
|
که او خود بگوید برِ هر کسی
|
3-1-8. بیت 2910
تو دانی که چون دیو رفت از قفس
|
|
نیاید به لاحولِ کس باز پس
|
در نسخۀ کتابخانه چستربیتی به جای «دیو»، «مرغ» آمده (همان) و به دلایل زیر، بر ضبط متن ترجیح دارد.
1- ارتباط بین مرغ و قفس
2- شواهدی از سعدی که همین مضمون را بهکار برده است؛ یعنی «مرغی که از قفس پرید، دوباره برنمیگردد» از جمله این بیت:
چو مرغ از قفس رفت و بگسست قید
|
|
دگر ره نگردد به سعی تو صید
|
(سعدی، 1372: ب3739)
3- دیو را در شیشه میکنند؛ نه در قفس:
بداندیش را جاه و فرصت مده
|
|
عدو در چه و دیو در شیشه به
|
(همان: ب1617)
4- در این بخش از بوستان، سعدی سه تمثیل متفاوت برای حفظ اسرار و اینکه مراقب گفتار خود باشیم، آورده است و بیت حاضر، جدای از تمثیل قبلی است که میگوید:
سخن دیو بندی است در چاه دل توان باز دادن ره نرّه دیو
|
|
به بالای کام و زبانش مهل ولی باز نتوان گرفتن به ریو
|
کما اینکه پس از بیت مورد بحث، تمثیل دیگری نیز میآورد:
یکی طفل برگیرد از رخش، بند
|
|
نیاید به صد رستم اندر کمند
|
3-1-9. بیت 3550
در اوراق سعدی چنین پند نیست
|
|
که چون پای دیوار کندی مایست
|
این بیت در حکایت معروف سفر هندوستان و مواجه شدن سعدی با بتپرستان آمده که منجر میشود به کشته شدن برهمن و گریختن سعدی:
چو دیدم که غوغایی انگیختم
|
|
رها کردم آن بوم و بگریختم
|
و در ادامه با مثالهای گوناگون بر ضرورت فرار کردن از چنین موقعیتی تأکید میکند:
چو اندر نیستانی آتش زدی مکُش بچۀ مار مردمگزای .... در اوراق سعدی چنین پند نیست
|
|
ز شیران بپرهیز اگر بخردی چو کُشتی، در آن خانه دیگر مپای
که چون پای دیوار کندی مایست
|
بیت اخیر که بیت مورد بحث ماست در چهار نسخه نیامده و ضبط متن هم اشکال اساسی دارد؛ چراکه از لحاظ معنایی با بیتهای قبل در تعارض است؛ مگر اینکه ضبط نسخۀ خطی کلیات سعدی متعلق به آستان قدس رضوی (سعدی، 1372: 493) و چاپ گراف (سعدی، 1858: 395) و نسخۀ خطی متعلق به میناسیان را بپذیریم که به جای «چنین»، «جز این» ضبط شده است:
در اوراق سعدی جز این پند نیست
|
|
که چون پای دیوار کندی مایست
|
3-2. اشکالات ناهمخوان با سبک سخن سعدی
اشکالاتی که با سبک سخن سعدی همخوانی ندارد؛ چه از لحاظ فصاحت کلام یا انتخاب واژه مناسب و چه از لحاظ آرایههای ادبی؛ مثل نمونه 2_4 (بیت 2268). این اشکالات به شش مورد میرسد:
3-2-1. بیت 459
بر آفاق اگر سر به سر پادشاست
|
|
چو مال از توانگر ستاند گداست
|
در دو نسخۀ خطی به جای «توانگر»، «رعیت» ضبط شده و به نظر مناسبتر است؛ چرا که مال ستاندن از توانگر چندان عجیب و عیب نیست که ستاندن مال از فقیر (مسکین، درویش، رعیت و...)؛ چنان که در بیت بعد میگوید:
بمرد از تهیدستی آزادمرد
|
|
ز پهلوی مسکین شکم پر نکرد
|
3-2-2. بیت 1440
مگر بر تو نامآوری حمله کرد؟
|
|
نیاوردی از ضعف تاب نبرد
|
در نسخه خطی کتابخانۀ چستربیتی که «تاریخ تحریر قسمت عمدۀ آن بعد از 683 ق. است» (سعدی، 1372: 14) به جای «نامآور» واژۀ «زورآور» ضبط شده (همان: 454) که از لحاظ معنایی ارجح است؛ زیرا در مواردی که سخن از قدرت و شجاعت است، سعدی همین واژه را به کار برده است؛ از جمله:
یکی پنجۀ آهنین راست کرد
|
|
که با شیر زورآوری خواست کرد
|
(همان: ب1796)
نه هر که دعوی زورآوری کند با ما
|
|
به سر برد، که سعادت به پهلوانی نیست
|
(سعدی، 1363: 710)
بنابراین ضبط صحیح بیت مورد بحث چنین است:
مگر بر تو زورآوری حمله کرد؟
|
|
نیاوردی از ضعف تاب نبرد
|
3-2-3. بیت 2138
چو بدعهد را نیک خواهی ز بهر
|
|
چه بد خواستی بر سر خلق شهر
|
این بیت اگرچه در نسخۀ اساس (نسخه خطی کلیات سعدی متعلق به گرینوی) که به گفتۀ دکتر یوسفی «نسخهای است کامل و معتبر» (سعدی، 1372: 13) نیامده است (همان: 468)، اما یوسفی با توجه به چند نسخۀ دیگر، آن را در متن و در میان کروشه آورده است که منطقی به نظر نمیرسد؛ زیرا سعدی همین مطلب را در بیت قبل به فصاحت و زیبایی بیان کرده است:
کسی گفتش: ای قدوۀ راستی
|
|
بر این بد چرا نیکویی خواستی؟
|
و بعید است همین مضمون را دوباره و بلافاصله بعد از این بیت، در بیتی سست و ضعیف بیان کند. در واقع تکرار مطلب در حکایتی موجز، آن هم با بیانی غیرفصیح با سبک سعدی سازگاری ندارد.
گفتنی است که بیت موردبحث در نسخۀ خطی کلیات سعدی متعلق به کتابخانه آستان قدس رضوی هم نیامده است (همان).
3-2-4. بیت 2268
چرا کرد باید نماز از نشست؟
|
|
چو در رقص بر میتوانند جست
|
در نسخۀ خطی کلیات سعدی کتابخانۀ هند در لندن این بیت نیامده است (همان: 470) و با اینکه در تصحیح بوستان به این نسخه که «نسخهای است معتبر، توجه خاص شده» (همان: 15) عجیب است که چنین بیت سست و غیرفصیحی در متن گنجانده شده است؛ بهویژه که در بیت پیش از آن، همین مطلب با زبانی شیوا و رسا بیان شده است:
مبین در عبادت که پیرند و سست
|
|
که در رقص و حالت جوانند و چست
|
3-2-5. بیت 2635
گرت صورت حال، بد یا نکوست
|
|
نگارندۀ دست تقدیر، اوست
|
در نسخه کتابخانة پاریس و چاپهای گراف، امیرخیزی و ناصح (سعدی، 1372: 476) مصرع دوم به گونۀ دیگری ضبط شده:
گرت صورت حال، بد یا نکوست
|
|
نگاریدۀ دست تقدیرِ اوست
|
هر دو ضبط، گویای این باور است که فاعل حقیقی خداست؛ با این تفاوت که ضبط نخست میگوید: خداوند، نگارندۀ دست تقدیر است و ضبط دوم میگوید: صورت حال، چه خوب باشد چه بد، دست تقدیر الهی آن را نقش کرده است. به استناد بیتهایی از سعدی و شاعران دیگر که افعال را به تقدیر و قضا و قدر یا دست تقدیر خداوند اسناد دادهاند:
پاک و بیعیب خدایی که به تقدیر عزیز
|
|
ماه و خورشید مسخّر کند و لیل و نهار
|
(سعدی، 1363: 720)
دست تقدیر آسمان را پی کند گر دور او
|
|
گام بردارد نه بر وفق مراد و کام تو
|
(انوری، 1372: 726)
چون مصفا گشتی از اوصاف نفسانی، تو را
|
|
دست تقدیر تعالی گوید: ای سید تعال
|
(سنایی، 1388: 353)
میتوان گفت ضبط نسخهبدلهای یادشده، صحیح و بر ضبط متن ارجحیت دارد:
گرت صورت حال، بد یا نکوست
|
|
نگاریدۀ دست تقدیرِ اوست
|
3-2-6. بیت 3659
کنونت که چشم است اشکی ببار
|
|
زبان در دهان است عذری بیار
|
در چهار نسخه خطی (همان: 494)، مصرع دوم به این صورت ضبط شده است: «کنون کت زبان است عذری بیار» که به دلایل زیر، بر ضبطِ متن ترجیح دارد:
1- با ساختار مصرع اول همسان است.
2- از لحاظ معنایی دقیقتر است.
3- جملة «زبان در دهان است» به دلیل حشوی که در آن است (در دهان)، فصاحتِ «کنون کت زبان است» را ندارد.
بنابراین ضبط ارجح که به زبان سعدی نزدیکتر است، چنین است:
کنونت که چشم است اشکی ببار
|
|
کنون کت زبان است عذری بیار
|
3-3. اشکالات مرتبط با نحو کلام
اشکالاتی که مربوط به نحو کلام است و جمله از لحاظ نحوی فصیح نیست که در چهار بیت میبینیم:
3-3-1. بیت 243
بسی برنیاید که بنیاد خود
|
|
بکند آن که بنهاد بنیاد بد
|
در سه نسخه به جای «برنیاید»، فعل به صورت ماضی (برنیامد) است (همان) و با توجه به فعلهای بعد (بکند و بنهاد) که ماضی هستند، ضبط «برنیامد» صحیح است و استفاده از فعل ماضی در جهت عبرتآموزی از گذشتگان است. به عبارت دیگر، میتوان گفت که «برنیاید» در صورتی صحیح است که فعلهای بعد هم مضارع باشد؛ مانند بیت زیر:
بسی برنیاید که خاکش خورَد
|
|
دگرباره بادش به عالم برَد
|
(سعدی، 1372: ب2498)
با این توضیحات، ضبط صحیح بیت چنین است:
بسی برنیامد که بنیاد خود
|
|
بکَنْد آن که بنهاد بنیادِ بد
|
3-3-2. بیت 480
گرفتیم عالم به مردی و زور
|
|
ولیکن نبردیم با خود به گور
|
این بیت، آخرین بیت از حکایت کوتاه زیر است:
شنیدم که جمشید فرخسرشت بر این چشمه چون ما بسی دم زدند گرفتیم عالم به مردی و زور
|
|
به سرچشمهای بر به سنگی نوشت: برفتند چون چشم بر هم زدند ولیکن نبردیم با خود به گور
|
اشکال بیت مورد بحث در این است که فعل در هر دو مصرع برخلاف بیت قبل به صورت اول شخص آمده (گرفتیم و ببردیم) و این عدم تطابق هیچ وجهی ندارد. در حالی که در بعضی نسخ (سعدی، 1372: 431)، فعلهای این بیت، مطابق بیت قبل به صورت سوم شخص آمده و ضبط صحیح همین است:
گرفتند عالم به مردی و زور
|
|
ولیکن نبردند با خود به گور
|
3-3-3. بیت 2276
یکی کرده بیآبرویی بسی
|
|
چه غم داردش ز آبروی کسی؟
|
در این بیت ضمیر «ش» در «داردش» زاید است و صورت صحیح بیت، مطابق هفت نسخه خطی و چاپهای گراف، قریب، امیرخیزی و رستم علیاف (سعدی، 1372: 470) چنین است:
یکی کرده بی آبرویی بسی
|
|
چه غم دارد از آبروی کسی؟
|
همین بیت با ضبط اخیر، عیناً در گلستان سعدی تصحیح خود دکتر یوسفی نیز آمده است (سعدی، 1377: 145).
3-3-4. بیت 3636
که گفتت به جیحون درانداز تن؟
|
|
چو افتاد هم دست و پایی بزن
|
حذف شناسه دوم شخص در فعل «افتاد» وجهی ندارد و بهتر است ضبط نسخه بدلها (سعدی، 1372: 494) را بپذیریم:
که گفتت به جیحون درانداز تن؟
|
|
چو افتادهای دست و پایی بزن
|
3-4. اشکالات ناشی از بیتوجهی به رسمالخط متن
اشکالاتی که ناشی از بیتوجهی به رسمالخط متن است:
3-4-1. بیت 32
قدیمی نکوکار نیکیپسند
|
|
به کلک قضا در رحم نقشبند
|
در این بیت که در آغاز بوستان و در نیایش خداوند آمده است به بعضی از صفات باری تعالی اشاره شده است؛ از جمله: قدیم، نکوکار و نیکیپسند. اشکال متن بر سر ضبط واژۀ «قدیم» است که حرف «ی» بعد از آن نه به عنوان یای نسبت پذیرفتنی است و نه به عنوان یای تعظیم و تفخیم وجهی دارد. میتوان گفت یایی که بعد از «قدیم» آمده به اصطلاح یای بدل از کسره است که گاه برای نشان دادن کسره بهکار میرفته است و بهتر است در چنین مواردی از رسمالخط امروز، تبعیت شود؛ یعنی بدون حرف «ی» و ترجیحاً با کسرۀ اضافه بیاید:
قدیمِ نکوکارِ نیکیپسند
|
|
به کلک قضا در رحم نقشبند
|
گفتنی است که در پنج نسخه خطی و همچنین در چاپهای قریب، گراف (سعدی، 1372: 420) و امیرخیزی (سعدی،1310: 2)، واژه «قدیم» بدون «ی» ضبط شده و تأییدی بر نظر نگارنده است.
3-4-2. بیت 3325
چو نافش بریدند روزی گسست
|
|
به پستان مادر درآویخت دست
|
در شش نسخۀ خطی و پنج نسخۀ چاپی (سعدی، 1372: 489)، بعد از فعل «بریدند» حرف ربط «و» آمده و نشان میدهد که اشکال ضبط متن مربوط به رسمالخط است؛ زیرا گاهی حرف ربط «و» را نمینوشتند و گاهی به جای آن، روی حرف قبل علامت ضمه میگذاشتند. در هر صورت لازم است مواردی از این قبیل هنگام تصحیح مورد توجه قرار گیرد و مطابق رسمالخط جدید ویرایش شود:
چو نافش بریدند و روزی گسست
|
|
به پستان مادر درآویخت دست
|
3-4-3. بیت 3632
قضا روزگاری ز من در ربود
|
|
که هر روزی از وی شبی قدر بود
|
«شبی قدر» از لحاظ نحوی و معنایی، مخل فصاحت است و به نظر میرسد یایی که بعد از شب آمده، نشانۀ کسره است ؛ نه یای وحدت؛ چرا که شاعر هر روزی را که از عمرش گذشته به شب قدر مانند کرده است. بنابراین صحیح آن، «شب قدر» است؛ چنان که در دو نسخة خطی آستان قدس و پاریس و چاپهای گراف، امیرخیزی و ناصح (سعدی، 1372: 493) چنین است:
قضا روزگاری ز من در ربود
|
|
که هر روزی از وی شب قدر بود
|
3-4-4. بیت 3695
خیالش خرف کرده کالیوهرنگ
|
|
به مغزش فرو برده خرچنگ، چنگ
|
در پنج نسخه خطی (سعدی، 1372: 495) و چاپهای فروغی (سعدی، 1363: 384)، قریب (سعدی، 1346: 202)، گراف (سعدی، 1858: 410) و امیرخیزی (سعدی، 1310: 231) به جای «خرف کرده»، «خرف کرد و» ضبط شده و بدیهی است که از لحاظ نحوی و معنایی بر ضبط متن، مرجح است:
خیالش خرف کرد و کالیوهرنگ
|
|
به مغزش فرو برده خرچنگ، چنگ
|
3-5. اشکالات مرتبط با عمودی ابیات
اشکالاتی که به ارتباط عمودی ابیات مربوط میشود:
3-5-1. ابیات 261 تا 276
بزرگان مسافر به جان پرورند
|
|
که نام نکویی به عالم برند
|
(261)
تبه گردد آن مملکت عنقریب
|
|
کز او خاطرآزرده آید غریب
|
(262)
ز بیگانه پرهیز کردن نکوست
|
|
که دشمن توان بود در زی دوست
|
(265)
قدیمان خود را بیفزای قدر
|
|
که هرگز نیاید ز پرورده غدر
|
(266)
غریبی که پر فتنه باشد سرش
|
|
میازار و بیرون کن از کشورش
|
(272)
از بیت 261 تا 265 سخن بر سر این است که با بیگانگان، اعم از مسافر و مهمان و سیّاح به نیکویی رفتار کن و در عین حال از آسیبشان برحذر باش. از بیت 266 تا 271 به حقشناسی و قدردانی از خدمتگزاران قدیم توصیه میکند و با حکایتی کوتاه در این باره سخن را به پایان میبرد. اما در بیت 272 دوباره از حضور بیگانگان و شیوۀ رفتار با «غریبی که پرفتنه باشد سرش»، سخن میگوید که ارتباطی با موضوع قبل ندارد و به نظر میرسد دنبالۀ مطلبی است که در ابیات 261 تا 265 آمده است که به رفتار نیک و در عین حال محتاطانه با بیگانگان توصیه میکند و بدیهی است که در ادامه از بیگانگان آشوبگر و فتنهانگیز و نحوه رفتار با آنها یاد کند.
در واقع بیتهای 266 تا 271 باید بعد از این ابیات بیاید؛ چنان که در چاپ فروغی (سعدی، 1363: 213)، ناصح (سعدی،1371: 55) و خزائلی (سعدی، 1366: 72) نیز این ترتیب رعایت شده است:
بزرگان مسافر به جان پرورند تبه گردد آن مملکت عنقریب غریبآشنا باش و سیاحدوست نکو دار ضیف و مسافر عزیز ز بیگانه پرهیز کردن نکوست غریبی که پر فتنه باشد سرش ... قدیمان خود را بیفزای قدر ...
|
***
|
که نام نکویی به عالم برند کز او خاطرآزرده آید غریب که سیاح، جلّاب نام نکوست وز آسیبشان برحذر باش نیز که دشمن توان بود در زیِّ دوست میازار و بیرون کن از کشورش ... که هرگز نیاید ز پرورده غد ....
|
3-5-2. بیت 1180 تا 1182
زیان میکند مرد تفسیردان کجا عقل یا شرع فتوا دهد ولیکن تو بستان که صاحبخرد
|
|
که علم و ادب میفروشد به نان که اهل خرد دین به دنیا دهد از ارزانفروشان به رغبت خرد
|
این سه بیت در باب دوم (در احسان) و در میان ابیاتی آمده که در آن، سخن از جود و بخشش است و هیچ ربطی به ابیات قبل و بعد ندارد؛ چنان که قبل از این سه بیت، حکایتی دربارة حضرت ابراهیم با موضوع جود و احسان آمده و در ذیل «گفتار اندر احسان با نیک و بد» بیت 1179 آمده:
گره بر سر بند احسان مزن
|
|
که این زرق و شید است و آن مکر و فن
|
و بلافاصله بعد از این بیت، سه بیت مورد بحث آمده و در ادامه حکایتی نقل میشود با این مضمون که: مرد شیادی نزد عارفی میرود و به بهانة نجات از دست طلبکارِ سنگدل، تقاضای 10 درم میکند. عارف پولی به او میدهد و در جواب کسانی که بر او خرده میگیرند که چرا فریب چنین شیادی را خورده است میگوید:
اگر راست بود آنچه پنداشتم وگر شوخچشمی و سالوس کرد که خود را نگه داشتم آبروی
|
|
ز خلق آبرویش نگه داشتم الا تا نپنداری افسوس کرد ز دست چنان گربزی یافهگوی...
|
کاملاً روشن است که حکایت مورد نظر در ادامه بیت 1179 و در تأیید این بیت است که میگوید: با این بهانه که فلان اهل مکر و حیله است، بذل و بخشش از او دریغ مکن. در واقع ترتیب ابیات بدون سه بیت مورد بحث اینگونه خواهد بود:
گره بر سر بند احسان مزن
|
|
که این زرق و شید است و آن مکر و فن
|
حکایت عابد با شوخدیده:
زباندانی آمد به صاحبدلی
|
|
که محکم فروماندهام در گلی...
|
باری سه بیت مورد بحث، زاید و مربوط به جایی دیگر و احتمالاً مربوط به باب هفتم (در عالم تربیت) است.
3-5-3. بیت 2914 تا 2920
مگوی آنچه طاقت نداری شنود چه نیکو زدهست این مَثَل برْهَمَن چو دشنام گویی دعا نشنوی مگوی و منه تا توانی قدم نباید که بسیار بازی کنی وگر تند باشی به یک بار و تیز نه کوتاهدستی و بیچارگی
|
|
که جو کشته گندم نخواهی درود بود حرمت هر کس از خویشتن به جز کشتۀ خویشتن ندروی از اندازه بیرون وز اندازه کم که مر قیمت خویش را بشکنی جهان از تو گیرند راه گریز نه زجر و تطاول به یکبارگی
|
در این بخش، نکاتی چند در آیین سخنگفتن آمده و در پایان، حکایتی نقل شده که در آن از درویشی خوبخُلق ولی جاهل سخن رفته که مریدان زیادی به دیدارش میآمدند تا اینکه روزی کلامی بر زبان میآورد که جهل و نادانی او آشکار میشود و در نتیجه همه از گِردش پراکنده میشوند. این حکایت ربطی به ابیات قبل ندارد، اما با بیت قبل از این ابیات؛ یعنی بیت 2913 کاملا در ارتباط است و به نظر میرسد دنبالۀ این بیت باشد:
به دهقان نادان چه خوش گفت زن:
|
|
به دانش سخن گوی یا دم مزن
|
گفتنی است که این ابیات در شش نسخۀ خطی نیامده است (سعدی، 1372: 482). بنابراین میتوان گفت که ابیات 2914 تا 2920 زاید است یا متعلق به جای دیگری است.
بحث و نتیجهگیری
مجموع اشکالات مربوط به تصحیح بوستان که در این مقاله بررسی شده است به پنج دسته میتوان تقسیم کرد:
1- اشکالاتی که به معنای کلمه یا جمله مربوط میشود؛ به این نحو که یا جمله مبهم است یا کلمهای در آن آمده که معنای آن مناسب متن نیست یا به ابیات قبل از بیت مورد بحث توجهی نشده و یا معنی بیت، خلاف نظر گوینده است.
2- اشکالاتی که ناشی از بیتوجهی به سبک سخن سعدی است، چه از لحاظ فصاحت کلام یا انتخاب واژه مناسب و چه از لحاظ آرایههای ادبی.
3- بعضی اشکالات مربوط به نحو کلام است و جمله از لحاظ نحوی فصیح نیست.
4- چهار مورد از اشکالات، ناشی از بیتوجهی به رسمالخط است.
5- اشکال دیگر مربوط میشود به ارتباط عمودی ابیات که حاصل جابهجایی ابیات است و لازم است هنگام تصحیح بدان توجه شود.
ابیاتی که بررسی شد، نمونههایی است از اشکالات مربوط به تصحیح بوستان و بایسته است در استناد به این اثر ارزشمند، از ضبط نسخهبدلها غافل نباشیم.
تعارض منافع
تعارض منافع ندارم.
[1]. Graf, K. H.
[2]. Aliof, R.