- مقدمه
رابطۀ زبان و مغز از جمله مباحث پر رمز و راز و پرطرفدار در تاریخ علم، به شمار میرود. عنوانهای «زبانشناسی بالینی»[1] «آواشناسی بالینی»[2]، «آسیبشناسی زبان»[3] و «عصبشناسی زبان» همگی به حوزۀ مطالعات بین رشتهای زبانشناسی و علوم اعصاب مربوط میشوند. زبانشناسی بالینی و آسیبشناسی زبان را میتوان شاخهای از دانش عصبشناسی زبان دانست که در آن با واقعیتهای عصبی ـ زبانی سروکار داریم و به مطالعۀ انواع زبانپریشی و اختلالهای زبانی با منشأ عصبی میپردازیم. در بررسیهای آسیبشناسی زبان و عصبشناسی، دو هدف اصلی میتواند در پیش باشد: هدف نخست، بررسی رابطۀ بین زبان و مغز و شیوههای یادگیری و بازنمایی زبان در مغز برای هدفهای علمی و هدف دوم بررسی و ارزیابی ناهنجاریهای زبانی برای پیداکردن راهکارهای درمانی مورد نظر. باور بر این است که همانطور که ساخت دستوری زبانهای مختلف بشری یکسان نیست و دستگاه آوایی[4]، صرفی[5]، نحوی[6]، معناشناختی[7] و کاربردشناسی[8] یک زبان از زبان دیگر متفاوت است و نیاز به مطالعۀ جداگانه دارد، بدینترتیب نمودهای اختلالهای زبانی و زبانپریشی هم در همۀ زبانها یکسان نیست و نیاز به بررسیهای جداگانه دارد. بررسی و شناسایی پیوند یا رابطۀ بین زبان و مغز انسان به نظر برخی از دانشمندان یکی از پیچیدهترین مشکلات و مسائل دنیای علمی امروز است. در طول تاریخ علم، تلاشهای بسیاری از دیدگاههای متفاوت، برای بررسی رابطۀ زبان و مغز و شناسایی ماهیت آن شده است (نیلیپور، 1380).
توجه به نیمکرههای زبان و تقسیم وظایف در دو نیمکره، از اساسیترین محورهای بحث در مورد رابطۀ زبان و مغز بهشمار میرود. هنگامی که صحبت از نیمکرۀ غالب یا مغلوب به میان میآید، مبنای تشخیص، وجود مراکز تکلم در نظر گرفته میشود. برتری نیمکرهای در مورد زبان و عملکردهای خاص مراکز زبان، با روشهای خاصی از جمله با مطالعه روی افراد زبانپریش، مشخص میشود (2000 Hudson,). دیدگاه سنتی دربارۀ رابطۀ بین مغز و زبان، نیمکرۀ چپ را نیمکرۀ غالب و پردازشگر اطلاعات مختلف زبانی از جمله اطلاعات نحوی میداند. اما مطالعات اخیر نشان میدهد که در این زمینه نیمکرۀ راست نقشی بهمراتب مهمتر از آنچه تاکنون تصور میشده، برعهده دارد (منصوری و رقیبدوست، 1387). پژوهشهای گستردهای که در دهۀ گذشته دربارۀ کارکردهای تخصصی نیمکرههای مغز انجام شده است، نقشهای متفاوتی برای هر دو نیمکره، بیان میکند. شواهد فراوان حاکی از آن است که در اکثر افراد، پردازش جنبههای اصلی دستور بهوسیلهی نیمکرۀ چپ، صورت میگیرد و در مقابل، نیمکرۀ راست در رابطه با تحلیل و درک جنبههای فرازبانی و عملگرایانه، حائز اهمیت است. مطالعات روی بیماران آسیبدیدۀ مغزی نیز نشانگر آن است که افرادی که نیمکرۀ چپ آنها آسیب میبیند، اغلب به زبانپریشی مبتلا شده و در سطوح واجی، نحوی و معنایی زبان، دچار اختلال میشوند، درحالیکه بیماران آسیبدیدۀ نیمکرۀ راست، به ظاهر مشکلی در سطوح اصلی زبانی ندارند، اما در سطح عالیتر زبانی، بهویژه در سطح گفتار، نقایصی را نشان میدهند. به باور استویانوف، دچووا، پاشلوا و نیکولوا[9] (2012) پردازشهای کلامی سطح بالا از جمله درک شوخی و شوخطبعی و همچنین درک هیجانات مثبتی همچون شادکامی نیز جانبی شدهاند. مسئول پردازش شادکامی، نیمکرۀ چپ و مسئول پردازش شوخطبعی، نیمکرۀ راست است.
کنترل بیان هیجانی و رفتارهای مرتبط، بهطور عمده در نیمکرۀ راست صورت میگیرد و همچنین نیمکرۀ راست، مسئول هیجانات منفی است، درحالیکه نیمکرۀ چپ، مسئول هیجانات مثبت است (Silberman & Weingartner, 1989; Ahern & Schwartz, 1979؛ بهنقل از خالقی دلاور و علیپور، 1392). از نظر اشمیت، دیباس و سگر[10] (2007)، نیمکرۀ راست در پردازش استعارهها نقش دارد، اما مشخص نیست این نقش در نتیجۀ پردازش استعاره است یا جنبههای دیگر معنایی. همچنین این نیمکره در پردازش جملات ناآشنا با مضامین دارای روابط معنایی دور، کاربرد دارد. هیدکو و آیکو[11] (2003: 16) در بین افراد آسیبدیدۀ نیمکرههای چپ و راست، در درک اصطلاحات توسط آنان، تفاوت معنیداری ندیدند. پاپانو و کاپورالی[12] (2007) به بررسی درک اصطلاحات در افراد آسیبدیدۀ نیمکرههای چپ و راست پرداختند و دریافتند که هر دو گروه از بیماران، اصطلاحات را بهصورت تحتاللفظی تفسیر میکنند. البته بیماران آسیب دیدۀ نیمکرۀ راست، وضعیت به مراتب بهتری نسبت به بیماران گروه مقابل داشتند. زمپلینی، هارورکورت، رنکن و استو[13] (2007)، از پژوهش خود نتیجه گرفتند که هر دو نیمکره در پردازش اصطلاحات نقش دارند، اما به نظر میرسد نیمکرۀ راست در پردازش اصطلاحات مبهم، نقش بیشتری داشته باشد. بورن، آلتمن و یاکوبس[14] (2012) در پژوهش خود دریافتند که نیمکرۀ راست، برتری ویژهای نسبت به نیمکرۀ چپ در پردازش استعارهها و اصطلاحات ندارد. شکرآمیز و رقیبدوست (1394) نیز در پژوهشی دریافتند که نیمکرۀ راست، نقش انحصاری در پردازش اصطلاحات ندارد.
تحقیقات نشان داده است که آسیب به نیمکرۀ راست سبب نقص فضایی- دیداری[15] شده و جنبههایی از زبان به دنبال آن دچار اختلال میشوند، مانند پردازش معنایی ـ واژگانی[16]، پردازش سطح بالای زبان و عناصر هموندی یا زبرزنجیری، و آسیب به نیمکرۀ چپ مغز، سبب زبانپریشی[17] میشود (1995، Bryan).
مسأله اساسی، میزان دخالت نیمکرههای چپ و راست در پردازش زبان ادبی و استعاری است. مطالعات عصبشناختی ـ روانشناختی بر روی بیماران آسیب مغزی، اصولاً این فرضیه را تقویت میکند که نیمکرۀ راست نقش کلیدی در درک زبان ادبی دارد، هرچند این فرضیه از سوی مطالعات تصویربرداری عصبی[18] چندان تأیید نمیشود (Cardillo et al, 2018).
پرسش اصلی این پژوهش این است که آیا ویژگیهای زبانی منسوب به نیمکرۀ راست را میتوان به نیمکرۀ چپ نیز نسبت داد.
پژوهش حاضر درپی محک زدن و بررسی فرضیههای ذیل است:
فرضیۀ اول: درک تصویری استعاره در زنان و مردان آسیبدیدۀ نیمکرۀ چپ مغز و افراد سالم، تفاوت معنادار دارد.
فرضیۀ دوم: درک نوشتاری استعاره در بین زنان و مردان آسیبدیدۀ نیمکرۀ چپ مغز و افراد سالم، تفاوت معنادار دارد.
فرضیۀ سوم: بیان استعاره در افراد آسیبدیدۀ نیمکرۀ چپ مغز و افراد سالم، تفاوت معنادار دارد.
فرضیۀ چهارم: درک نوشتاری ضربالمثل در بین افراد آسیبدیدۀ نیمکرۀ چپ مغز و افراد سالم، تفاوت معنادار دارد.
فرضیۀ پنجم: بیان ضربالمثل در زنان و مردان آسیبدیدۀ نیمکرۀ چپ مغز و افراد سالم، تفاوت معنادار دارد.
فرضۀ ششم: درک جملات طنزآمیز در زنان و مردان آسیبدیدۀ نیمکرۀ چپ مغز و افراد سالم، تفاوت معنادار دارد.
فرضیۀ هفتم: درک استنباط معنی در افراد آسیبدیدۀ نیمکرۀ چپ مغز و افراد سالم، تفاوت معنادار دارد.
فرضیۀ هشتم: پردازش واژگانی ـ معنایی بین زنان و مردان آسیبدیدۀ نیمکرۀ چپ مغز و افراد سالم، تفاوت معنادار دارد.
فرضیۀ نهم: درک کنشهای گفتاری غیرمستقیم بین افراد آسیبدیدۀ نیمکرۀ چپ مغز و افراد سالم، تفاوت معنادار دارد.
- روششناسی
این پژوهش از نوع توصیفی ـ تحلیلی است. جامعۀ آماری این پژوهش بیمارانی بودند که در محدودۀ زمانی بهمنماه 1395تا تیرماه 1396 طی مدت 6 ماه به بخش مغز و اعصاب درمانگاه امام رضا (ع) شیراز، مراجعه کردهاند. این بیماران بهصورت کاملاً تصادفی و با تشخیص پزشک و بررسی MRI، مورد بررسی قرار گرفتند و تعداد 20 نفر مرد و10 نفر زن آسیبدیدۀ نیمکرۀ چپ مغز بهعنوان نمونۀ آزمودنی، انتخاب شدند. در این پژوهش سعی بر آن شد که بیماران ترجیحاً در مرحلۀ فعال علائم بیماری باشند، به این معنا که مدت زمان زیادی از بیماری یا زمان بستری شدن آنها، نگذشته باشد. بیماران، پس از اعلام رضایت آگاهانۀ خود و خانوادههایشان، وارد مطالعه شدند. در این مطالعه، 30 فرد سالم نیز بهعنوان گروه کنترل در همان دامنۀ سنی افراد بیمار، با روش نمونهگیری در دسترس و از جامعۀ بزرگسالان ساکن در شهر شیراز، انتخاب شدند و مورد آزمون قرارگرفتند. سواد خواندن و نوشتن، راستدستی، تکزبانه بودن (فارسیزبان) و همچنین، عدم ابتلا به بیماری خاصی که مانع از همکاری فرد در گردآوری دادهها باشد، ازجمله معیارهای ورود به پژوهش بود. در این پژوهش از پرسشنامۀ اطلاعات فردی برای ثبت معیارهای ورود آزمودنیها در پژوهش، و همچنین از آزمونهای مجموعۀ زبان نیمکرۀ راست برایان[19] (1995) و آزمون کنشها و توانشهای کاربردی زبان مهری (1381) استفاده شد. از بخشهایی از این آزمون که شامل درک استنباط معنی و پردازش واژگانی ـ معنایی است و توسط خادمی (1391)، ترجمه و روایی و پایایی آن سنجیده شده است، برای مقایسۀ برخی عملکردهای زبانی نیمکرۀ راست مغز در بیماران مبتلا به آسیب نیمکرۀ چپ و افراد سالم، بهره گرفته شد. در ذیل به معرفی مختصر این آزمونها میپردازیم:
2ـ1. آزمون درک استعارۀ تصویری
در این آزمون، بهترتیب فهرستی از 11 جمله که هر یک شامل یک استعارۀ رایج هستند، ارائه شده است. در این آزمون برای هر جمله، 4 تصویر در یک صفحه، در نظر گرفته شده است که محل قرارگرفتن جملۀ هدف، کنترل شده و بقیۀ تصاویر بهصورت تصادفی در صفحه، جای داده شدهاند. مهری (1381) این آزمون را بر اساس مجموعۀ زبان نیمکرۀ راست برایان (1995)، به فارسی برگردانده است. این آزمون شامل موارد زیر است: 1ـ معنای صحیح استعاره، 2ـ معنای لفظی استعاره، 3ـ دو تصویر انحرافی (گواه) که جنبههای دیگری از جمله را شرح میدهند. از میان 11 جملۀ درنظرگرفتهشده، 1 جمله بهعنوان تمرین (که در ابتدای آزمون انجام میشود) و 10 جمله بهعنوان آزمون، اجرا شد.
2ـ2. آزمون درک استعارۀ نوشتاری
این آزمون با استفاده از مطالب نوشتاری، برای مقایسۀ کنش و اطمینانیافتن از اینکه هر نوع نقصی در آزمون تصویری استعاره بهدلیل ماهیت تصویری آزمون نیست، طراحی شده است. برایان (1995) آزمون استعارههای نوشتاری را برپایۀ گزارش وینر و همکاران (1976) طراحی نموده است. مهری (1381) نیز آن را به فارسی برگردانده است. این آزمون شامل 11 استعارۀ رایج است که در 11 بافت زبانی کوتاه، گنجانده شده است بهطوری که هر جمله در یک صفحهی مجزا، بههمراه 3 گزینه که معانی ممکن استعارۀ مورد نظر را در خود دارند بهصورت تصادفی قرار داده شده است. این گزینهها شامل موارد زیر است: 1ـ معنای حقیقی استعاره، 2ـ معنای لفظی استعاره، 3ـ یک گزینۀ انحرافی بهنحوی که معنی لفظی استعاره را با توجه به جنبههای دیگر جمله، بیان میکند. از میان 11 جملۀ درنظرگرفتهشده، 1 جمله بهعنوان تمرین (که در ابتدای آزمون انجام میشود) و 10 جمله بهعنوان آزمون، اجرا میشود.
2ـ3. آزمون درک استنباط معنی
این آزمون توانایی درک جنبههایی از معنای استنباطی یا تلویحی را در سه بند کوتاه ارزیابی میکند. هر یک از این سه بند کوتاه، در یک صفحۀ جداگانه چاپ شده است. این متنها شامل 52 تا 64 واژه هستند و فقط دارای ساختهای نحوی ساده هستند. یک متن مکالمهای، یک متن داستانی و یک متن عاطفی برای این آزمون در نظر گرفته شده است که در انتهای هر متن، پرسشهایی در رابطه با آن متن قرار دارد. همۀ پاسخها نیاز به درک اطلاعاتی دارد که در متن به آنها اشاره نشده است. در این پژوهش، از ترجمۀ این متنها به زبان فارسی، با رعایت موارد فوق استفاده شد. این آزمون شامل 4 متن است که 1 متن بهعنوان تمرین و 3 متن به همراه پرسشهای مربوط، برای آزمون استفاده شد.
2ـ4. آزمون درک طنز
آزمون درک طنز، آزمونی است مشتمل بر 5 پرسش که به دنبال آن، پایان طنزآمیز آمده است و 5 پرسش که به دنبال آن، پایان عادی و با معنای خبری، عاطفی و یا پرسشی استفاده شده است. آزمودنی باید از میان این جملات، آنهایی را که حالت طنز و شوخی دارند یا بهعبارتی لطیفه هستند، مشخص نماید. در این آزمون یک گزینۀ تمرین و 10 گزینه بهعنوان آزمون، استفاده میشود.
2ـ5. آزمون واژگانی ـ معنایی
این بخش از آزمون نیز بر اساس الگوی گودگلاس و بیکر[20] (1967) طرحریزی شده است که خادمی (1391) آن را ترجمه و روایی و پایایی آن را سنجیده است. این آزمون شامل 21 اسم پربسامد (20 مورد آزمونی و یک مورد تمرینی) است. در آزمون مورد استفاده در این پژوهش، 11 اسم از حوزههای معنایی مختلف، انتخاب و برای هر واژه علاوه بر تصویر واژۀ هدف، تصویر 5 واژۀ مربوط نیز ارائه شده است که عبارتند از: 1ـ دو واژۀ همپایۀ معنایی، 2ـ یک عملکرد مربوط به واژۀ هدف، 3ـ یک واژۀ همپایۀ آوایی، 4ـ یک واژۀ همپایۀ بصری. واژۀ کنترل بصری برای بررسی این نکته است که خطاهای آزمودنی ادراکی نیستند، بلکه زبانشناختی هستند. این تصاویر کنترل بصری، بهصورت تصویری از اشیائی است که بهظاهر شبیه به واژۀ هدف هستند. در آزمون مورد استفاده در این پژوهش، برای هر واژۀ هدف، تصویر6 واژه بهصورت سیاه و سفید در یک صفحه، ترسیم شده است. محل قرارگیری تصویر واژۀ هدف، همانند آزمون برایان (1995)، کنترل شده است (برای کنترل غفلت یکجانبهای) و بقیۀ گزینهها بهطور تصادفی در این جدول 6 خانهای، قرار گرفتهاند. از میان 11 واژۀ در نظر گرفته شده، 1 واژه بهعنوان تمرین (که در ابتدای آزمون انجام میشود) و 10 واژه بهعنوان آزمون، اجرا میشود.
2ـ6. آزمون تعبیر استعاره
این آزمون شامل 11 جملۀ حاوی یک استعارۀ رایج است. در این بخش، آزمودنی باید معنای استعارۀ بهکاررفته در هر جمله را بیان نماید. هدف این آزمون این است که آیا آزمودنی میتواند معنای حقیقی جملۀ استعاری مورد نظر را بیان نماید یا صرفاً به معنای لفظی استعاره اشاره میکند. این آزمون که توسط مهری (1381) ساخته شده، از 11 جمله تشکیل شده است، 1جمله بهعنوان تمرین (که در ابتدای آزمون انجام میشود) و 10 جمله بهعنوان آزمون، اجرا شد.
2ـ7. آزمون درک ضرب المثل نوشتاری
در این پژوهش، 11ضربالمثل رایج در 11 بافت زبانی کوتاه، گنجانده شده است، بهطوری که هر جمله در یک صفحۀ مجزا بههمراه 3 گزینه که معانی ممکن ضربالمثل مورد نظر را در خود دارند، بهصورت تصادفی قرار داده شده است. این گزینهها شامل موارد زیر است: 1ـ معنای حقیقی ضربالمثل، 2ـ معنای لفظی ضربالمثل، 3ـ یک گزینۀ انحرافی بهنحوی که معنی لفظی ضربالمثل را با توجه به جنبههای دیگر جمله بیان میکنند. از میان 11 جملۀ در نظر گرفته شده، 1 جمله بهعنوان تمرین (که در ابتدای آزمون انجام میشود) و 10جمله بهعنوان آزمون، اجرا شد.
2ـ8. آزمون تعبیر ضربالمثل
این آزمون شامل 11 جمله حاوی یک ضربالمثل رایج است که توسط مهری (1381) طراحی شده است. در این بخش آزمودنی باید معنای ضربالمثل بهکاررفته در هر جمله را بیان نماید. هدف این آزمون این است که آیا آزمودنی میتواند معنای حقیقی ضربالمثل مورد نظر را بیان نماید یا صرفاً به معنای لفظی ضربالمثل اشاره میکند. از میان 11جمله در نظر گرفته شده، 1 جمله بهعنوان تمرین (که در ابتدای آزمون انجام میشود) و 10جمله بهعنوان آزمون اجرا شد.
2ـ9. آزمون درک کنشهای گفتاری غیرمستقیم
در این آزمون که توسط مهری (1381) طراحی شده است، 11 کنش گفتار غیرمستقیم رایج در زبان، استفاده شده است که هر یک از این 11 کنش، در یک بافت زبانی بهکاررفته است. کنش گفتارهای غیرمستقیم، شامل درخواستکردن، آرزو داشتن، تقاضاکردن، امرکردن و بهدستآوردن اطلاعات است. در این پژوهش هریک از جملات در صفحهای جداگانه، چاپ شدهاند و برای هر جمله، 3 گزینه در نظر گرفته شده است که عبارتند از: 1ـ معنای حقیقی کنش گفتار غیرمستقیم، 2ـ معنای لفظی کنش گفتار غیرمستقیم، 3ـ یک گزینۀ انحرافی که جنبۀ دیگری از جمله را شرح میدهد. از میان 11 جملۀ در نظر گرفته شده، 1 جمله بهعنوان تمرین (که در ابتدای آزمون انجام میشود) و 10 جمله بهعنوان آزمون، اجرا شد.
- یافتههای پژوهش
در هر دو گروه مورد مطالعه، 7/66 مرد و بقیه زن بودند. با توجه به میزان خیدو بهدستآمده از آزمون تفاوت معنیداری بین جنسیت و وضعیت بیماری (0=2x)، تفاوت معنیداری بین افراد سالم و آسیبدیده از نظر جنسیت وجود نداشت. 4/53 درصد افراد شرکتکننده در آزمون، بیش از 54 سال سن داشتند. نتایج مقایسۀ گروههای مختلف سنی در دو گروه مورد مطالعه، تقریباً یکسان بود و تنها در دو گروه سنی 60ـ64 و 70ـ73 سال، تفاوت جزئی مشاهده شد. نتایج حاصل از آزمون تی نشان داد که میانگین سنی افراد سالم 77/55 و افراد آسیبدیده 33/55 بود که تفاوت جزئی داشتند و این تفاوت با توجه به میزان تی بهدستآمده (15/0=T) معنیدار نبود. بنابراین، دو گروه مورد مطالعه از نظر سنی با هم تفاوت معنیداری نداشتند. سطح تحصیلات دو گروه مورد مطالعه تفاوت چندانی نداشت؛ بهطوری که سطح تحصیلات 3/43 درصد از افراد سالم، ابتدایی و دیپلم بود و این میزان برای افراد بیمار، 40 درصد بود. میزان خیدو بهدستآمده از آزمون معنیداری تفاوت تحصیلات در دو گروه مورد مطالعه، 19/1 بود که معنیدار نیست. با توجه به تشابه سنی، جنسی و تحصیلی در دو گروه مورد مطالعه، میتوان انتظار داشت که اگر تفاوتی بین مقولههای عملکرد زبانی در دوگروه مشاهده شده، به دلیل آسیبدیدگی ناشی از سکتۀ مغزی در نیمکرۀ چپ مغز باشد.
با در نظر گرفتن این موضوع که کلیۀ دادههای بخشهای مختلف آزمونها، از توزیع نرمال برخوردار نبودند، برای بررسی فرضیهها لازم بود بهجای استفاده از آزمون تی مستقل، از آزمون ناپارامتریک یو ـ من ـ ویتنی استفاده شود.
در راستای بررسی فرضیۀ اول پژوهش، یعنی مقایسۀ درک تصویری استعاره در زنان و مردان آسیبدیدۀ نیمکرۀ چپ مغز و افراد سالم، همانطور که نتیجهی حاصل از آزمون یو ـ من ـ ویتنی نشان داد (جدول 3-1)، میانگین رتبهای افراد سالم از این خردهآزمون، 08/44 و برای افراد آسیبدیده، 92/16 است. این تفاوت با توجه به میزان z بهدست آمده، معنیدار است و این نتیجه که عملکرد زبانی نیمکرۀ چپ مغز از مقولهی درک تصویری استعاره در افراد سالم، بهتر از افراد آسیبدیده است، قابل تعمیم به کل جامعۀ آماری است.
جدول 1. آزمون معنیداری تفاوت میانگین امتیاز افراد سالم و آسیبدیده از مقولۀ درک تصویری استعاره
گروه
|
میانگین عددی
|
میانگین رتبهای
|
میزان z
|
سطح معنیداری
|
سالم
آسیبدیده
|
67/9
73/4
|
08/44
92/16
|
33/6-
|
000/0
|
با توجه به اینکه توزیع دادهها در این خردهآزمون و در سایر خردهآزمونهای عملکرد زبانی، نرمال نبود، برای آزمون فرضیهها از آزمون ناپارامتریک کراسکال والیس و آزمون تکمیلی یو ـ من ـ ویتنی استفاده شد.
مردان سالم با میانگین امتیاز 8/9، نسبت به سایرگروهها از وضعیت بهتری از نظر درک تصویری استعاره، برخوردار بودند، مردان آسیبدیده با میانگین عددی 65/4 بدترین وضعیت را داشتند. نتیجۀ حاصل از آزمون کراسکال والیس نشان داد که میانگین رتبهای گروههای مورد بررسی از آزمون درک تصویری استعاره از حداقل 4/16 تا حداکثر 3/45 در نوسان بود. این تفاوتها با توجه میزان خیدو بهدست آمده (6/36=2x)، در سطح 95 درصد، معنیدار است.
جدول 2. آزمون معنیداری تفاوت میانگین زنان و مردان از خردهآزمون درک تصویری استعاره
گروه
|
میانگین عددی
|
میانگین رتبهای
|
مردان سالم
|
مردان آسیبدیده
|
زنان سالم
|
زنان آسیبدیده
|
مردان سالم
مردان آسیبدیده
زنان سالم
زنان آسیبدیده
|
8/9
65/4
4/9
9/4
|
3/45
4/16
7/44
18
|
-
33/5-
*36/1-
5/4-
|
0/000
-
4-
*33/0-
|
*0/17
0001/0
-
4/3-
|
0/000
*74/0
0007/0
-
|
* ارقام زیر قطر، میزان z و ارقام بالای قطر، سطح معنیداری است. S.N * 000/0=sig 6/36=2x
در راستای بررسی فرضیۀ دوم، یعنی مقایسۀ درک نوشتاری استعاره بین زنان و مردان آسیبدیدۀ نیمکرۀ چپ مغز و افراد سالم، همانطور که نتیجۀ حاصل از آزمون یو ـ من ـ ویتنی نشان میدهد (جدول 3-3)، میانگین رتبهای افراد سالم، 03/40 است، درحالی که این میانگین برای افراد آسیبدیده، 97/20 است. میزان z بهدستآمده از این آزمون، 97/4- است که معنیدار بوده و این نتایج قابل تعمیم به کل جامعۀ آماری است.
جدول 3. آزمون معنیداری تفاوت میانگین امتیاز افراد سالم و آسیبدیده از مقولۀ درک نوشتاری استعاره
گروه
|
میانگین عددی
|
میانگین رتبهای
|
میزان z
|
سطح معنیداری
|
سالم
آسیبدیده
|
9/9
4/7
|
03/40
97/20
|
97/4-
|
000/0
|
جدول 3 نشان میدهد، مردان سالم به تمامی پرسشهای این خردهآزمون پاسخ صحیح دادهاند. زنان آسیبدیده با میانگین عددی 9/6 بیشترین مشکل را در این مقوله داشتند. نتایج حاصل از آزمون کراسکال والیس نشان داد که میانگین رتبهای مردان سالم از این خردهآزمون 41 بود که بیش از سایر گروههاست، این میانگین برای زنان آسیبدیده، 6/16 بود که کمتر از سایر گروههاست. این نتایج با توجه میزان خیدو بهدستآمده (19=2x) در سطح 95 درصد، معنیدار است.
جدول 4. آزمون معنیداری تفاوت میانگین زنان و مردان از درک استعاره نوشتاری
گروه
|
میانگین عددی
|
میانگین رتبهای
|
مردان سالم
|
مردان آسیبدیده
|
زنان سالم
|
زنان آسیبدیده
|
مردان سالم
مردان آسیبدیده
زنان سالم
زنان آسیبدیده
|
10
65/7
7/9
9/6
|
41
15/23
1/38
6/16
|
-
4-
*41/1-
5/4-
|
0/0001
-
42/0-
*08/0-
|
*0/16
02/0
-
3-
|
0/000
*3/0
0028/0
-
|
* ارقام زیر قطر، میزان z و ارقام بالای قطر، سطح معنیداری است. =N.s * 000/0=sig 19=2x
در راستای بررسی فرضیۀ سوم، یعنی مقایسۀ بیان استعاره در افراد آسیبدیدۀ نیمکرۀ چپ مغز و افراد سالم، همانگونه که نتیجۀ حاصل از آزمون یو- من- ویتنی نشان میدهد (جدول 5)، میانگین رتبهای افراد سالم از این خردهآزمون، 5/40 و میانگین رتبهای امتیاز افراد آسیبدیده، 5/20 است. این تفاوت با توجه به میزان z بهدستآمده از آزمون ناپارامتریک یو ـ من ـ ویتنی، 3/5- است که معنیدار بوده و این نتیجه که افراد آسیبدیده در نیمکرۀ چپ مغز در بیان استعاره وضعیت بدتری نسبت به افراد سالم دارند، قابل تعمیم به کل جامعۀ آماری است.
جدول 5. آزمون معنیداری تفاوت میانگین امتیاز افراد سالم و آسیبدیده از مقولۀ بیان استعاره
گروه
|
میانگین عددی
|
میانگین رتبهای
|
میزان z
|
سطح معنیداری
|
سالم
آسیبدیده
|
10
47/7
|
5/40
5/20
|
3/5-
|
000/0
|
زنان و مردان سالم به کلیۀ پرسشهای این خردهآزمون پاسخ درست دادهاند. مردان آسیبدیده با میانگین 85/6 ضعیفترین عملکرد را در این خردهآزمون داشتند، نتایج حاصل از آزمون کراسکال والیس نشان داد که میانگین رتبهای امتیاز مردان و زنان سالم 5/40 بود؛ میانگین رتبهای امتیاز مردان آسیبدیده 5/17 بود. این تفاوت با توجه به میزان خیدو بهدستآمده (4/21=2x) در سطح 95 درصد، معنیدار است. نتایج حاصل از آزمون یو ـ من ـ ویتنی نشان داد که در این خردهآزمون نیز بین مردان و زنان سالم و همچنین مردان و زنان آسیبدیده، تفاوت معنیدار وجود ندارند، اما سایر گروهها با هم، تفاوت معنیدار دارند (جدول، 6).
جدول 6. آزمون معنیداری تفاوت میانگین امتیاز زنان و مردان از خردهآزمون بیان استعاره
گروه
|
میانگین عددی
|
میانگین رتبهای
|
مردان سالم
|
مردان آسیبدیده
|
زنان سالم
|
زنان آسیبدیده
|
مردان سالم
مردان آسیبدیده
زنان سالم
زنان آسیبدیده
|
10
85/6
10
7/8
|
40/5
5/17
5/40
5/26
|
-
67/4-
*0
4/3-
|
0/000
-
5/3-
*16/0-
|
*1
0004/0
-
48/2-
|
0/0007
*11/0
01/0
-
|
* ارقام زیر قطر، میزان z و ارقام بالای قطر، سطح معنیداری است. =N.s * 000/0=sig 4/21=2x
در راستای بررسی فرضیۀ چهارم، یعنی مقایسۀ درک نوشتاری ضربالمثل بین افراد آسیبدیدۀ نیمکرۀ چپ مغز و افراد سالم، همانطور که نتیجۀ حاصل از آزمون یو ـ من ـ ویتنی نشان میدهد (جدول 7)، میانگین رتبهای افراد سالم از مقولۀ درک نوشتاری ضربالمثل، 48/37 است، در حالی که این میانگین برای افراد آسیبدیده، 5/23 است. این تفاوت با توجه به میزان z بهدستآمده از این آزمون (98/3-=z)، در سطح 95 درصد، معنیدار بوده و این نتیجه که درک نوشتاری ضربالمثل در افراد سالم، بهتر از افراد آسیبدیده است، قابل تعمیم به کل جامعۀ آماری است.
جدول 7. آزمون معنیداری تفاوت میانگین نمرهی افراد سالم و آسیبدیده از مقولۀ درک نوشتاری ضربالمثل
گروه
|
میانگین عددی
|
میانگین رتبهای
|
میزان z
|
سطح معنیداری
|
سالم
آسیبدیده
|
9/9
96/7
|
48/37
5/23
|
98/3-
|
000/0
|
مردان سالم به تمامی پرسشهای خردهآزمون درک نوشتاری ضربالمثل، پاسخ صحیح دادهاند. زنان آسیبدیده با میانگین عددی 6/7، ضعیفترین عملکرد را در این خردهآزمون داشتهاند. نتایج حاصل از آزمون کراسکال والیس نشان داد که میانگین رتبهای امتیاز افراد مورد بررسی از این خردهآزمون، از 9/22 تا 5/38 در نوسان بود. این تفاوتها با توجه میزان خیدو بهدستآمده (8/9=2x) در سطح 95 درصد، معنیدار است. نتایج حاصل از آزمون یو ـ من ـ ویتنی نشان داد که عملکرد زنان سالم و مردان سالم و همچنین زنان و مردان آسیبدیده با هم، تفاوت معنیدار نداشتند. همچنین میزان z بهدستآمده از آزمون کالموگروف ـ اسمیرنوف 15/3 ، است که معنیدار بوده و دلالت بر عدم توزیع نرمال دادهها دارد، زنان سالم و زنان آسیبدیده نیز با هم تفاوت معنیدار نداشتند. سایر گروهها با هم تفاوت معنیدار داشتند (جدول 8).
جدول 8. آزمون معنیداری تفاوت میانگین امتیاز زنان و مردان از خردهآزمون درک نوشتاری ضربالمثل
گروه
|
میانگین عددی
|
میانگین رتبهای
|
مردان سالم
|
مردان آسیبدیده
|
زنان سالم
|
زنان آسیبدیده
|
مردان سالم
مردان آسیبدیده
زنان سالم
زنان آسیبدیده
|
10
05/8
7/9
6/7
|
5/38
8/23
5/35
9/22
|
-
56/3-
*4/1-
4/3-
|
0/000
-
2-
*28/0-
|
*0/16
04/0
-
*87/1-
|
0/0007
*78/0
*06/0
-
|
* ارقام زیر قطر، میزان z و ارقام بالای قطر، سطح معنیداری است. N.S * 02/0=sig 8/9=2x
در راستای بررسی فرضیۀ پنجم، یعنی مقایسة بیان ضربالمثل در زنان و مردان آسیبدیدۀ نیمکرۀ چپ مغز و افراد سالم، همانطور که نتیجۀ حاصل از آزمون یو ـ من ـ ویتنی نشان میدهد (جدول 9)، میانگین رتبهای افراد سالم از این خردهآزمون، 41 و برای افراد آسیبدیده، 20 است. این تفاوت با توجه به میزان z بهدست آمده (47/5-=z)، معنیدار بوده و این نتیجه که افراد سالم در بیان ضربالمثل از وضعیت بهتری برخوردارند، قابل تعمیم به کل جامعۀ آماری است.
جدول 9. آزمون معنیداری تفاوت میانگین امتیاز افراد سالم و آسیبدیده از مقولۀ بیان ضربالمثل
گروه
|
میانگین عددی
|
میانگین رتبهای
|
میزان z
|
سطح معنیداری
|
سالم
آسیبدیده
|
10
87/6
|
41
20
|
47/5-
|
000/0
|
براساس جدول 10 کلیۀ زنان و مردان سالم به تمامی پرسشهای مقولۀ بیان ضربالمثل پاسخ صحیح دادهاند، زنان آسیبدیده با میانگین عددی 6/6 عملکرد ضعیفتری نسبت به سایر گروهها از این مقوله داشتند. نتایج حاصل از آزمون کراسکال والیس نشان داد که میانگین رتبهای گروههای مورد مطالعه از 13/19 تا 41 در نوسان بود. این نتایج با توجه میزان خیدو بهدستآمده (84/21=2x) در سطح 95 درصد، معنیدار بود. مقایسۀ زوجی میانگین نمرۀ رتبهای گروههای مورد مطالعه، نشان داد که تفاوت معنیداری بین عملکرد زنان و مردان سالم و همچنین زنان و مردان آسیبدیده، در این خردهآزمون وجود نداشت. میانگین سایر گروهها با هم تفاوت معنیدار داشتند.
جدول 10. آزمون معنیداری تفاوت میانگین امتیاز زنان و مردان از خردهآزمون بیان ضربالمثل
گروه
|
میانگین عددی
|
میانگین رتبهای
|
مردان سالم
|
مردان آسیبدیده
|
زنان سالم
|
زنان آسیبدیده
|
مردان سالم
مردان آسیبدیده
زنان سالم
زنان آسیبدیده
|
10
7
10
6/6
|
41
13/19
41
75/21
|
-
7/4-
*0
8/3-
|
0/000
-
5/3-
*11/0-
|
*1
0004/0
-
8/2-
|
0/0002
*91/0
005/0
-
|
* ارقام زیر قطر، میزان z و ارقام بالای قطر، سطح معنیداری است. N.S * 000/0=sig 8/21=2x
در راستای بررسی فرضیۀ ششم، یعنی مقایسۀ درک جملات طنزآمیز در زنان و مردان آسیبدیدۀ نیمکرۀ چپ مغز و افراد سالم، همانطور که نتیجۀ حاصل از آزمون یو ـ من ـ ویتنی نشان میدهد (جدول 11)، میانگین رتبهای افراد سالم از این خردهآزمون، 5/42 و برای افراد آسیبدیده، 5/18 است. این تفاوت با توجه به میزان z بهدستآمده از این آزمون (02/6-=z)، در سطح 95 درصد، معنیدار بوده و این نتیجه که افراد آسیبدیده در درک جملات طنزآمیز توانایی کمتری نسبت به افراد سالم دارند، قابل تعمیم به کل جامعۀ آماری است.
جدول 11. آزمون معنیداری تفاوت میانگین امتیاز افراد سالم و آسیبدیده از مقولۀ درک جملات طنزآمیز
گروه
|
میانگین عددی
|
میانگین رتبهای
|
میزان z
|
سطح معنیداری
|
سالم
آسیبدیده
|
10
03/7
|
5/42
5/18
|
02/6-
|
000/0
|
کلیۀ زنان و مردان سالم به تمامی پرسشهای درک جملات طنزآمیز، پاسخ صحیح دادهاند. زنان آسیبدیده با میانگین 7/6 بیشترین مشکل را در درک جملات طنز داشتند. براساس نتایج حاصل از آزمون کراسکال والیس، میانگین رتبهای امتیاز افراد از 5/16 تا 7/19 در نوسان بوده است. میزان خیدو بهدستآمده از این آزمون، 6/28 است که معنیدار است. نتایج حاصل از آزمون یو ـ من ـ ویتنی حاکی از آن بود که امتیاز زنان و مردان سالم و زنان و مردان آسیبدیده، معنیدار نیست و سایر گروهها با هم تفاوت معنیدار دارند (جدول 12).
جدول 12. آزمون معنیداری تفاوت میانگین امتیاز زنان و مردان از درک جملات طنز
گروه
|
میانگین عددی
|
میانگین رتبهای
|
مردان سالم
|
مردان آسیبدیده
|
زنان سالم
|
زنان آسیبدیده
|
مردان سالم
مردان آسیبدیده
زنان سالم
زنان آسیبدیده
|
10
2/7
10
7/6
|
42/5
7/19
5/42
5/16
|
-
7/4-
*0
9/4-
|
0/000
-
54/3-
*43/0-
|
*1
0004/0
-
7/3-
|
0/000
*67/0
0002/0
-
|
* ارقام زیر قطر، میزان z و ارقام بالای قطر، سطح معنیداری است. N.S * 000/0=sig 6/28=2x
در راستای بررسی فرضیۀ هفتم، یعنی مقایسۀ درک استنباط معنی در افراد آسیبدیدۀ نیمکرۀ چپ مغز و افراد سالم، همانگونه که نتیجۀ حاصل از آزمون یو ـ من ـ ویتنی نشان میدهد (جدول 13)، میانگین رتبهای امتیاز افراد سالم از این خردهآزمون، 75/44 و برای افراد آسیبدیده، 25/16 است. این تفاوت با توجه به میزان z بهدست آمده، معنیدار بوده و 72/6- است، که در سطح 95 درصد، معنیدار و این نتایج قابل تعمیم به کل جامعۀ آماری است.
جدول 13. آزمون معنیداری تفاوت میانگین امتیاز افراد سالم و آسیبدیده از مقولۀ درک استنباط معنی
گروه
|
میانگین عددی
|
میانگین رتبهای
|
میزان z
|
سطح معنیداری
|
سالم
آسیبدیده
|
9/9
1/5
|
75/44
25/16
|
72/6-
|
000/0
|
مردان آسیبدیده بیشترین مشکل را در درک استنباط معنی داشتند؛ بهطوری که میانگین امتیاز آنها، 95/4 بود، این میانگین برای مردان و زنان سالم 9/9 بود. نتایج حاصل از آزمون کراسکال والیس نشان داد که میانگین رتبهای افراد از حداقل 9/15 مربوط به زنان آسیبدیده تا 95/44 مربوط به مردان و زنان سالم، در نوسان بود. نتایج حاصل از آزمون یو ـ من ـ ویتنی نشان داد که میانگین امتیاز زنان و مردان سالم و زنان و مردان آسیبدیده، معنیدار نیست. سایر گروهها با هم تفاوت معنیدار داشتند (جدول، 14).
جدول 14. آزمون معنیداری تفاوت میانگین امتیاز زنان و مردان از درک استنباط معنی
گروه
|
میانگین عددی
|
میانگین رتبهای
|
مردان سالم
|
مردان آسیبدیده
|
زنان سالم
|
زنان آسیبدیده
|
مردان سالم
مردان آسیبدیده
زنان سالم
زنان آسیبدیده
|
9/9
95/4
9/9
4/5
|
44/95
42/16
95/44
9/15
|
-
4/5-
*46/0
5-
|
0/000
-
2/4-
*08/0-
|
*0/65
000/0
-
93/3-
|
0/000
*93/0
0001/0
-
|
* ارقام زیر قطر، میزان z و ارقام بالای قطر، سطح معنیداری است. N.S * 000/0=sig 40=2x
در راستای بررسی فرضیۀ هشتم، یعنی مقایسۀ پردازش واژگانی ـ معنایی بین زنان و مردان آسیبدیدۀ نیمکرۀ چپ مغز و افراد سالم، همانطور که نتیجۀ حاصل از آزمون یو ـ من ـ ویتنی نشان میدهد (جدول 15)، میانگین رتبهای امتیاز افراد سالم از این خردهآزمون، 39 و برای افراد آسیبدیده، 22 است. این تفاوت با توجه به میزان z بهدستآمده از این آزمون، 73/4- است، که در سطح 95 درصد، معنیدار بوده و این نتیجه که افراد سالم در پردازش واژگانی ـ معنایی از وضعیت بهتری نسبت به افراد آسیبدیده برخوردارند، قابل تعمیم به کل جامعۀ آماری است.
جدول 15. آزمون معنیداری تفاوت میانگین امتیاز افراد سالم و آسیبدیده از مقولۀ پردازش واژگانی ـ معنایی
گروه
|
میانگین عددی
|
میانگین رتبهای
|
میزان z
|
سطح معنیداری
|
سالم
آسیبدیده
|
10
4/7
|
39
22
|
73/4-
|
000/0
|
زنان و مردان سالم به کلیۀ پرسشهای خردهآزمون پردازش واژگانی ـ معنایی، پاسخ درست دادند. این میانگین برای زنان آسیبدیده 2/7 بوده و از سایر گروهها کمتر بود. میانگین رتبهای امتیاز گروههای مورد بررسی از حداقل 8/20 تا 39 در نوسان بود که این تفاوت با توجه میزان خیدو بهدستآمده (28/14=2x)، معنیدار بود. نتایج حاصل از آزمون یو ـ من ـ ویتنی نشان داد که در این خردهآزمون نیز بین زنان و مردان سالم و همچنین زنان آسیبدیده و مردان آسیبدیده، تفاوت معنیداری وجود ندارد. سایر گروهها با هم تفاوت معنیدار داشتند (جدول 16).
جدول 16. آزمون معنیداری تفاوت میانگین امتیاز زنان و مردان از خردهآزمون پردازش واژگانی ـ معنایی
گروه
|
میانگین عددی
|
میانگین رتبهای
|
مردان سالم
|
مردان آسیبدیده
|
زنان سالم
|
زنان آسیبدیده
|
مردان سالم
مردان آسیبدیده
زنان سالم
زنان آسیبدیده
|
10
5/7
10
2/7
|
39
22
39
8/20
|
-
8/3-
*0
8/3-
|
0/0002
-
8/2-
*32/0-
|
*1
005/0
-
8/2-
|
0/0002
*75/0
005/0
-
|
* ارقام زیر قطر، میزان z و ارقام بالای قطر، سطح معنیداری است. N.S * 002/0=sig 28/14=2x
در راستای بررسی فرضیۀ نهم، یعنی مقایسۀ درک کنشهای گفتاری غیرمستقیم بین افراد آسیبدیدۀ نیمکرۀ چپ مغز و افراد سالم، همانطور که نتیجۀ حاصل از آزمون یو ـ من ـ ویتنی نشان میدهد (جدول 17)، میانگین رتبهای افراد سالم از این خردهآزمون، 41 و برای افراد آسیبدیده، 20 است. این تفاوت با توجه به میزان z بهدستآمده از این آزمون (47/5-=z)، در سطح 95 درصد، معنیدار بوده و این نتیجه که افراد سالم در درک کنشهای گفتاری غیرمستقیم نسبت به افراد آسیبدیده وضعیت بهتری دارند، قابل تعمیم به کل جامعۀ آماری است.
جدول 17. آزمون معنیداری تفاوت میانگین امتیاز افراد سالم و آسیبدیده از مقولۀ درک کنشهای گفتاری غیرمستقیم
گروه
|
میانگین عددی
|
میانگین رتبهای
|
میزان z
|
سطح معنیداری
|
سالم
آسیبدیده
|
10
53/6
|
41
20
|
47/5-
|
000/0
|
زنان و مردان سالم به تمامی پرسشهای مقولۀ درک کنشهای گفتاری غیرمستقیم، پاسخ صحیح دادند، اما زنان آسیبدیده بهطور متوسط تقریباً به نیمی از پرسشها پاسخ درست ندادند. نتایج حاصل از آزمون کراسکال والیس نشان داد که میانگین رتبهای افراد مورد بررسی از حداقل 75/ 17 (زنان آسیبدیده) تا حداکثر 41 (مردان و زنان سالم) در نوسان بود. نتیجۀ حاصل از آزمون تکمیلی یو ـ من ـ ویتنی نشان داد که در این خردهآزمون نیز تفاوت معنیداری بین زنان و مردان سالم و همچنین بین زنان و مردان آسیبدیده، وجود ندارد اما سایر گروهها با هم تفاوت معنیدار داشتند (جدول، 18).
جدول 18. آزمون معنیداری تفاوت میانگین امتیاز زنان و مردان از خردهآزمون درک کنشهای گفتاری غیرمستقیم
گروه
|
میانگین عددی
|
میانگین رتبهای
|
مردان سالم
|
مردان آسیبدیده
|
زنان سالم
|
زنان آسیبدیده
|
مردان سالم
مردان آسیبدیده
زنان سالم
زنان آسیبدیده
|
10
7
10
6/5
|
41
1/21
41
75/17
|
-
5/4-
*0
2/4-
|
0/000
-
25/3-
*1-
|
*1
0008/0
-
1/3-
|
0/000
*31/0
001/0
-
|
* ارقام زیر قطر، میزان z و ارقام بالای قطر، سطح معنیداری است. N.S * 000/0=sig 94/21=2x
- بحث و نتیجهگیری
نتایج پژوهش نشان داد که بین افراد سالم و بیمار در آزمونهای استعارۀ تصویری، استعارۀ نوشتاری، درک معنای تلویحی یا درک استنباط معنی، درک طنز (شوخی) یا درک جملات طنزآمیز، واژگانی ـ معنایی، بیان استعاره، ضربالمثل نوشتاری یا درک نوشتاری ضربالمثل، بیان ضربالمثل و درک کنشهای گفتاری غیر مستقیم، تفاوت معنیداری وجود داشت. این نتایج بدین معنی است که در همۀ این آزمونها، افراد آسیبدیده، کارکرد ضعیفتری از خود نشان دادند، هرچند که این تواناییهای زبانی به نیمکرۀ راست نسبت داده میشوند. در مقایسۀ عملکرد زنان و مردان آسیب دیده نیز دریافتیم که با وجود اینکه زنان بیمار در هفت خردهآزمون، نمراتی کمتر از مردان کسب نمودند، اما از نظر آماری، این تفاوت معنیدار نبود؛ بدین معنی که جنسیت نقشی در شدت اختلالات نداشت.
برخی مطالعات تجربی نشان داده است که بیماران آسیب دیدۀ نیمکرۀ چپ، در انجام تکالیف مربوط به استعاره، ضعیف عمل میکنند، اما اسمیت[21] (2011) تحقیقی را روی یک بیمار مرد 69 ساله که یک سال و هشت ماه از زمان بیماری او میگذشت و مبتلا به زبانپریشی همه جانبه بود، انجام دادند. از نظر آنها درمان آسیب نیمکرۀ چپ از طریق تجزیه و تحلیل معنا، یکی از راههای مؤثر در بهبود این بیماری است. آنها جملههایی را که حاوی استعاره بود برای بیمار میخواندند وتصاویری را به او نشان میدادند و از او میخواستند که تصویر را نشان دهد و تجزیه و تحلیل کند. پس از گذشت 7 هفته به این نتیجه رسیدند، که این روش میتواند به افرادی که نیمکرۀ چپشان آسیب دیده است، به بهبودی بیماری آنها کمک کند. هرچند این یافته جای بحث و مقایسه بیشتری دارد.
همچنین شوالتز[22] (2008) تحقیقی را روی یک بیمار 54 ساله مبتلا به زبانپریشی حرکتی انجام دادند و به این نتیجه دست پیدا کردند که افرادی که نیمکرۀ چپ آنها آسیب دیده است، اشکالاتی را در درک استعاره دارند. این یافته با نتایج حاصل از پژوهش حاضر همراستا است. در راستای نتایج بهدستآمده در تفاوت بین افراد سالم و بیمار در بیان استعاره، فرگوسن[23] (2010) به روش درمان بیماری از طریق بهکاربردن استعاره پی برد. کار او بدینگونه بود که 5 بیمار مبتلا به آسیب نیمکرۀ چپ را بههمراه خانواده و یک آسیبشناس گرد هم جمع میکرد و برای آنها استعاره میخواند و بعد از انجام کار، با آنها صحبت میکرد، وی پس از گذشت مدتی، به بهبودی بیماران پیبرد. این یافته با نتایج حاصل از این پژوهش جای بحث و مقایسۀ بیشتر دارد. سیمون[24] (2003) در پژوهشی نشان داد که بین زنان و مردان آسیب دیدۀ نیمکرۀ چپ مغز و زنان و مردان سالم، در درک جملات طنزآمیز، تفاوت معنیدار وجود دارد. وی معتقد بود که طنز، شوخی و خنده، ابزارهای مهمی برای درمان بیماران آسیب دیدۀ نیمکرۀ چپ هستند. او بیان میکند نهتنها خندهدرمانی روشی قابل قبول است، بلکه روشی مهم برای درمان زبانپریشی است. او معتقد بود که باید کلینیکهای خندهدرمانی برای بیماران زبانپریش، دایر شود تا روند بیماری آنها از طریق خندهدرمانی بهبود یابد. این یافته با نتایج حاصل از پژوهش حاضر جای بحث و مقایسه دارد. در راستای بررسی تفاوت بین زنان و مردان آسیب دیدۀ نیمکرۀ چپ مغز و زنان و مردان سالم در پردازش واژگانی ـ معنایی، مهری و همکاران (1390) به بررسی و مقایسۀ توانمندی نامیدن 4 بیمار زبانپریش روان و ناروان در تکلیف نامیدن تصویر، پرداختند. در این مطالعه، توانمندی نامیدن 2 بیمار زبانپریش روان و 2 بیمار ناروان توسط آزمون تصویری نامیدن شفاهی، بررسی شد. این آزمون شامل تصویرخطی 109 اسم است. آنها چنین نتیجه گرفتند که افراد زبانپریش روان، مشکل بیشتری در بازیابی اسامی نسبت به بیماران ناروان داشتند. این یافته با نتایج حاصل از پژوهش حاضر مغایرت دارد.
نتایج برخی از پژوهشهای جدید نیز با نتایج پژوهش حاضر، همراستا است. از جمله پژوهش کلیاویچ، ورانس و راسکویچ[25] (2018) که بر روی یک بیمار آسیبدیدۀ نیمکرۀ راست به دلیل سکته مغزی، انجام شد. آنان دریافتند که درک استعارههای فضایی در این بیمار، آسیبی ندیده است. همچنین نتایج پژوهش کاردیلو، مککویری و چترجی[26] (2018) نیز همسو با نتایج پژوهش حاضر است. آنان دریافتند که بیماران آسیبدیدۀ نیمکرۀ چپ، مانند بیماران آسیبدیدۀ نیمکرۀ راست، در درک استعارهها مشکل دارند. به باور رحمل، براون و پاول[27] (2016)، درک زبان ادبی، بخشهای پیچیدهای از مغز را درگیر میکند و نمیتوان بهطور دقیق آن را به نیمکرهای خاص نسبت داد. آنان دریافتند که بیمارانی که رابط پینهای[28] آنها آسیب دیده بود، در درک ضربالمثلها مشکل داشتند. همچنین نتایج پژوهش سلا، پانزر و لاویدور[29] (2017) نشان داد که در درک اصطلاحات، یک شبکۀ دونیمکرهای[30] نقش دارند که میتوان حتی نقش نیمکرۀ چپ را پررنگتر دانست. بنابراین به نظر میرسد علاوه بر پژوهشهایی که نقش اصلی را در درک زبان ادبی، به نیمکرۀ راست میدهند، از جمله (Cordonier et al., 2017)، پژوهشهایی نیز صورت گرفته است که نیمکرۀ چپ را نیز در درک زبان ادبی، دخیل میدانند.
با توجه به نتایج حاصل از این پژوهش، به این نکته دست یافتیم که افراد آسیبدیدۀ نیمکرۀ چپ نیز در درک زبان ادبی، اختلالاتی را از خود بروز میدهند؛ ویژگیای که بهطور سنتی به تواناییهای نیمکرۀ راست نسبت داده میشود. البته باید توجه داشت که اختلال زبانی در بیماران آسیبدیدۀ نیمکرههای چپ و راست، از بیماری به بیمار دیگر میتواند متفاوت باشد. بدین معنا که ممکن است بیماری در یکی از کارکردهای زبانی، عملکرد خوبی از خود نشان دهد، اما در بخشی دیگر ضعیف عمل کند و گاهی ممکن است یک بیمار در کل عملکردها اختلال داشته باشد. در پژوهشهای آینده میتوان به مقایسۀ عملکردهای زبانی نیمکرۀ راست مغز در بیماران اسکیزوفرن و زبانپریش، بررسی دیگر عملکردهای زبانی نیمکرۀ راست مغز (مانند عناصر زبرزنجیری، تکیۀ تأکیدی، گفتمان) در بیماران سکتۀ مغزی و بررسی و مقایسهی عملکردهای زبانی نیمکرۀ راست مغز در بیماران مبتلا به آلزایمر و اختلال دو قطبی پرداخت.
تعارض منافع
تعارض منافع ندارم.
- clinical linguistics
- phonetics
- language pathology
- vocal tract
- etymology
- syntactic
- semantics
- pragmatics
- Stoyanov, Z., Decheva, L., Pashalieva, I., & Nicolova, P.
- Schmidt, G. L., Debuse, G. L., & Seger, C. A.
- Hidako, Y., & Aiko, T.
- Papagno, C., & Caporali, A.
- Zempleni, M., Harvekort, M., Renken, R., & Stowe, L.
- Bohrn, I., Altmann, U. & Jacobs, A.
- visuospatial
- lexical-semantic processing
- aphasia
- neuroimaging
- Bryan, K. L.
- Goodglass, H., & Baker, E. H.
- Schmidt, G. L.
- Schwarts, I.
- Ferguson, A.
- Simmons, N.
- Kljajevic, V., Vranes-Grujicic, M., & Raskovic, K.
- Cardillo, E. R., McQuire, M. & Chatterjee, A.
- Rehmel, J. L., Brown, W. S., & Paul, L. K.
- corpus callosum
- Sela, T., Panzer, M., & Lavidor, M.
- bi-hemispheric network